others/content
نسخه قابل چاپ

نگاهی به ویژگی‌های شخصیتی مرحوم نادر طالب‌زاده

هنرمندی که مرعوب غرب نبود

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif مرحوم نادر طالب‌زاده، از چهره‌های فرهنگ و هنر انقلاب بود که در آخرین جمعه ماه رمضان امسال درگذشت. رهبر انقلاب در پیامی ضمن تسلیت به نزدیکان و دوستان وی، ایشان را هنرمندی انقلابی، پرتلاش و پرانگیزه خواندند. رسانه KHAMENEI.IR به‌ مناسبت چهلمین روز درگذشت این هنرمند انقلابی گفت‌وگو با آقای رضا برجی، عکاس و مستندساز پرداخته است. برجی از دهه ۶۰ با مرحوم نادر طالب‌زاده آشنا شد و سابقه همراهی با مرحوم طالب‌زاده را در بسیاری از عرصه‌ها مانند جنگ بوسنی دارد.

* چهل روز از درگذشت مرحوم طالب‌زاده می‌گذرد. شما از جمله افرادی هستید که با توجه به سابقه دوستی و همراهی‌تان شناخت خوبی از ویژگی‌های شخصیتی ایشان داشته‌اید و به نوعی میتوانید روایت‌گر ویژگی‌هایشان باشد. برای شروع بفرمایید از کجا با هم آشنا شدید؟
* من در سال ۶۶ با مرحوم طالب‌زاده آشنا شدم. به‌خاطر اینکه در آمریکا درس خوانده بود، به جبهه اعزامش نمی‌کنند، به جهاد می‌رود و می‌گوید که من می‌خواهم به جبهه بروم. می‌گویند هر کسی که قصد اعزام به جبهه دارد، باید دوره کار با لودر و بولدوزر را ببیند. او بدون اینکه بگوید من چقدر درس خواندم و زبان بلدم، به‌صورت نیروی عادی آموزش می‌بیند و در چند عملیات به‌عنوان بولدوزرچی شرکت می‌کند. بعداً در همان‌جا خودش را به شهید علی رضوی معرفی می‌کند و می‌گوید چه کارهایی بلد است و شهید رضوی به او می‌گوید برو با شهید مرتضی آوینی کار کن.

اولین همکاری و کار حرفه‌ای من با وی در جنگ بوسنی بود. مرحوم طالب‌زاده گفت قرار است یک هیئت همراه با آقای جنتی به بوسنی برود و من هم می‌خواهم بروم و آقای صدری هم قرار است بیاید و فیلم بگیریم. من گفتم تو و محمد می‌خواهید فیلم بگیرید، بگذار من عکاسی کنم. گفت خیلی خوب است که خودت موافقت کنی و فیلم نگیری. بعد قرار شد که من عکس بگیرم. شاید در طول این چهل سال، تنها سفری که من فقط در آن کار عکاسی کردم، همین مستند خنجر و شقایق بود. آقای جنتی به‌عنوان نماینده‌‌ رهبر انقلاب در امور بوسنی و هرزگوین به آن سفر رفته بود و ما هم به‌عنوان یک هیئت ایرانی با ایشان همراه شدیم. کمتر از سه ماه از جنگ بوسنی می‌گذشت که ما وارد بوسنی شدیم. ما با مرحوم طالب‌زاده در جنگ بوسنی به سه سفر رفتیم و در آنجا کار کردیم و آن سفر برکات زیاد و غیرقابل تصوری برایمان داشت.

* مرحوم طالب‌زاده در آمریکا زندگی نسبتاً مرفهی را تجربه کرده بود. چه اتفاقی افتاد که آن رفاه را رها کرد و به ایران آمد و بعد هم در جنگ و بعد از آن در عرصه‌های مهم حضور داشت؟
* او یک انسان عاشق بود. در نوفل‌لوشاتو شیفته‌ شخصیت و سادگی امام رحمةالله‌علیه می‌شود. اصلاً سرگذشت عجیبی داشت. می‌گفت من چیزی احساس می‌کردم که باید بگردم و پیدایش بکنم. می‌گفت من در هجده سالگی کل ایتالیا را با موتور گشتم. معلوم است که این آدم دنبال چیزی می‌گردد تا روحش را آرام کند. او در شخصیت‌‌ها و آدم‌ها و تیپ‌های مختلف به‌دنبال گمشده‌اش بود تا روحش آرام شود. این جست‌وجو همین‌طور ادامه پیدا می‌کند و او به جاهای مختلفی می‌رود. با اینکه پدرش گفته بود باید پزشکی بخوانی، ولی او اول ادبیات خواند، بعد هم ادبیات انگلیسی ‌خواند و دید که ادبیات روحش را آرام نمی‌کند، رفت و سینما ‌خواند. سینما را تا فوق‌لیسانس ادامه داد.

وقتی شخصیت امام را می‌بیند، به این نتیجه می‌رسد که در کنار امام به آن آرامشی که از نوجوانی به‌دنبالش بوده خواهد رسید و آن دیدار جرقه‌ اول را در وجود او می‌زند. حالا آن جوان نوزده‌ساله بعد انقلاب بیست‌وچندساله شده و سادگی و کاریزمای امام او را جذب می‌کند. می‌گوید از وقتی که امام را شناختم، دیدم احساس آرامش دارم و صدایش آرامشی روحی به من می‌دهد. این شروع آن شیفتگی و سلوک اوست.

شخصیت امام بود که او را درگیر کرد و بعد جذب تفکر حضرت امام شد. وقتی شما در جریان مغناطیسی قرار می‌گیرید، این مغناطیس دائم شما را درگیر می‌کند. او هم در این مغناطیس افتاد. کسانی که این شکلی وارد انقلاب و تفکر امام می‌شوند، شور عجیبی دارند. من خودم برای انقلابی شدن چنین شوری نداشتم، اما شخصیتی مثل شهید سید مرتضی آوینی و نادر طالب‌زاده به‌دنبال گمشده خود بودند؛ به دنبال حقیقت‌ بودند و به شکل دیگری زندگی می‌کردند. وقتی آن‌ها وارد مسئله‌ای می‌شدند، نمی‌بُریدند. من می‌توانم شخصیت‌های مختلفی را مثال بزنم که از اولش بودند و الآن خیلی‌هایشان از مسیر خارج شده‌اند، اما آنانی که مثل این دو نفر به‌دنبال حقیقت‌اند و آن را پیدا می‌کنند، پایدارند.

می‌توانم بالای نود درصد بگویم که آنچه آقای طالب‌زاده در طول این سال‌ها انجام داد، برخواسته از قلبش بود.

* یکی از وجوه اصلی شخصیت مرحوم طالب‌زاده، نگاهی بود که به غرب داشت. این نگاه غیرمرعوبانه ایشان چه ویژگی‌هایی داشت؟
* سیدمرتضی آوینی می‌گفت اتفاقی که در جهان سوم افتاده این است که آن‌ها از سیصد چهارصد سال قبل آمدند و نسبت به شرق شناخت پیدا کردند و با این شناخت در حال کار هستند. ما نسبت به غرب این شناخت را نداریم و باید به این شناخت برسیم. شهید آوینی هم غرب را دیده بود، ولی نه آن طوری که مرحوم طالب‌زاده غرب را دیده بود. با توجه به آن شناختی که از غرب داشت‌ می‌گفت بدبختی ما این است که یک‌سری از جوان‌ها و مسئولین ما در مقابل تکنولوژی ظاهری غرب احساس ضعف می‌کنند.

نادر طالب‌زاده مرعوب غرب نبود. غرب را می‌شناخت و می‌دانست که این غرب چه پتانسیلی دارد و ما چه پتانسیلی داریم. نادر می‌گفت ما این پتانسیل را داریم که بتوانیم در مقابل آن‌ها بایستیم. ما می‌توانیم آینده‌ جهان را تغییر دهیم. طالب‌زاده فعل «ما می‌توانیم» را در جبهه‌ فرهنگی انقلاب اسلامی جا انداخته بود.

مرحوم طالب‌زاده می‌گفت ما باید بنویسیم تا یاد بگیریم. ما یقیناً مردود نمی‌شویم؛ چون نسبت به این راه و آن زمینی که در آن بازی می‌کنیم شناخت داریم. ما روی زمین غرب شناخت داریم.

* از رابطه و نگاه ایشان با رهبر انقلاب بگویید.
* مرحوم طالب‌زاده می‌گفت، باید یک‌دل همه حواسمان به حرف‌های رهبر انقلاب باشد و ببینیم چه مسیری را ترسیم می‌کنند. می‌گفت چرا وقتی رهبر انقلاب یک استراتژی را تعیین می‌کنند ما منتظر این هستیم که ایشان بگویند راه‌های رسیدن به این استراتژی‌ چیست. این‌ها دیگر کار ماست. ایشان یک هدفی را مشخص می‌کند و ما باید به این هدف برسیم.
در اين رابطه بخوانید :
....
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی