newspart/index2
تحول‌گرایی / مدیریت تحول/ تحول در نظام آموزشی/ تحول در حوزه/ / تحول‌آفرینی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
تحول‌گرایی

من میخواهم شما حرکتتان را مبنائی کنید؛ یعنی با نگاه به افقهای بلندِ پیشِ رو حرکتتان را تنظیم کنید. شما اهل حرکتید؛ یعنی بهترین جوانهای کشور غالباً دانشجوهای ما هستند و شما دانشجوهای مؤمن میخواهید حرکت کنید. من میخواهم این مقصود تأمین بشود: نگاه به افقهای دوردست. از من میپرسند به نظر شما وظیفه‌ی یک دانشجوی مطلوب و دارای همّت بلند و آینده‌نگر چیست؟ جواب بنده این است: اوّل، ایجاد تحوّل در ذهن و در واقعیّت جامعه‌ی خود؛ بعد، ایجاد تحوّل در ذهن و واقعیّت جهان. تعجّب میکنید؟ دانشجو مثلاً واقعیّت جهان را عوض میکند؟ تعجّب ندارد. شما امروز دانشجو هستید، امّا فردا همین دانشجوی امروز مدیر سیاسی است، اداره‌کننده‌ی یک بخش مهمّی از کشور است. اینهایی که الان مسئولین کشورند، دیروز دانشجو بودند مثل شما، حالا الان مشغول اداره‌ی کشورند؛ مشغول اداره‌ی سیاسی، اقتصادی، دیپلماسی؛‌ دانشجوی امروز فیلسوف فردا است، محقّق فردا است؛ دانشجوی امروز فعّال فرهنگی یا مطبوعاتی و رسانه‌ایِ مؤثّرِ فردا است؛ دانشجوی امروز رئیس فردا، مغز متفکّر فردا، عنصر اثرگذار فردا است. انسان بنا است همیشه که جوان و دانشجو نماند؛ شما امروز میتوانید جوری زمینه را آماده کنید که فردا که تبدیل شدید به این عناصری که گفتم، به معنای واقعی کلمه اثر بگذارید، هم ذهن جامعه را عوض کنید، هم واقعیّت جامعه را عوض کنید. امروز همه دارند میگویند دیگر ــ ما گفتیم، دیگران هم همه دارند میگویند ــ که دنیا در حال تحوّل است؛ این تحوّل را چه کسی به وجود می‌آورد؟ مغزهای متفکّر، آدمهای فعّال، دست‌اندرکاران کارهای بزرگ؛ تحوّل را اینها به وجود می‌آورند. او همین شما هستید؛ شما امروز دانشجویید، فردا همان کسی هستید که میتوانید آن تحوّل را به وجود بیاورید. بنابراین، توقّع ما این است که شما به آینده این‌جوری نگاه کنید.
البتّه این کسی که میتواند فردا تحوّل ایجاد کند، لزوماً یک انسانِ پارسای برجسته‌ی مؤمنِ وفاداری نیست؛ گاهی هم بعضی‌ها منحرف میشوند. باید سعی کنید منحرف نشوید؛ باید سعی کنید در خطّ درست و صراط مستقیم الهی حرکت کنید؛ شما دارید به سمت آن‌چنان فردایی میروید. بنیه‌ی خودتان را، بنیه‌ی فکری را، بنیه‌ی ایمانی را، بنیه‌ی عقلانی را، در خودتان از امروز قوی کنید برای اینکه برای آن‌‌چنان فردایی آماده باشید. من اینجا به نظرم رسید چهار نکته هست: دین، خرد، علم، عزم. این چهار چیز لازم است. بنیه‌ی دینی، بنیه‌ی علمی، بنیه‌ی عقلی، و بنیه‌ی ارادی، عزمی؛ عزم راسخ، اراده‌‌ی راسخ؛ اینها را باید در خودتان قوی کنید. هر کس که در این کارها خودسازی بیشتری انجام بدهد، فردا امکان تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت. بعضی‌ها به قلّه میرسند؛ بعضی‌ها ممکن است به قلّه نرسند، امّا در یک حدودی تأثیر میگذارند. بستگی دارد به اینکه شما چقدر خودتان را آماده کنید. این هم یک مطلب.1402/01/29

لینک ثابت
تحول‌گرایی

یک نکته‌ی بعدی این است که خوشبختانه نیروهای مسلّح ما رو به پیشرفتند؛ همه‌ی شاخصهای مورد نظر، این را نشان میدهد. نه اینکه نقص نداریم؛ چرا، در این تردیدی نیست؛ نقص داریم، ضعف داریم، امّا مهم این است که حرکت به سمت جلو است؛ این قطعی است. توقّف نیست، پیشرفت هست؛ این نکته‌ی بسیار مهمّی است، نگذارید این را از دست بدهید. توقّف هم مثل عقبگرد است، هیچ فرقی نمیکند؛ قانع به وضع موجود نباشید، بخواهید پیش بروید. حالا من تعبیر «تحوّل» کردم؛ تحوّل نقطه‌ی بالایی و فوقانیِ این تحرّک است. آنچه لازم است تحرّک است؛ تحرّک به سمت جلو، پیشرفت. نگاه کنید ببینید در همان بخشی که شما هستید، چه کار میتوانید در این زمینه انجام بدهید.1402/01/27
لینک ثابت
تحول‌گرایی

در دعای تحویل سال میخوانیم: یا مُحَوِّلَ الحَولِ وَ الاَحوالِ حَوِّل حالَنا اِلیٰ اَحسَنِ الحال. بحث امروز من عبارت است از تحوّل، یعنی تغییر حال، تغییر وضع. البتّه از خدا باید خواست، لکن باید تلاش کرد. دعا و تضرّع و طلب از خدای متعال غالباً آن وقتی اجابت میشود که انسان در راه آنچه از خدا خواسته است قدم بردارد. برای شفای بیماری‌تان دعا میکنید لکن به پزشک هم مراجعه میکنید، و خدای متعال دعای شما را اجابت میکند. ما تحوّل را از خدا میخواهیم، لکن بایستی خودمان هم تلاش کنیم؛ تلاش ما است که موجب میشود خدای متعال تفضّلاتش را شامل حال ما بکند و این مطلوب را برآورده کند.
من در گذشته چند بار در سخنرانی‌های عمومی راجع به تحوّل در جامعه، در نظام، در کشور صحبت کرده‌ام؛ امروز یک مقدار با خصوصیّات بیشتری در این زمینه صحبت میکنم؛ این لازمه‌ی اهمّیّت مسئله است. ببینید، مسائل اساسی باید با افکار عمومی مطرح بشود، افکار عمومی با نیازهای اساسی آشنا بشوند؛ [این‌گونه] اندیشه‌ها فعّال خواهد شد. اندیشه‌های نو، جوانهای صاحب فکر درباره‌ی مسائل مهمّی که با افکار عمومی مطرح میشود، فعّال میشوند، آن را به نصاب لازم میرسانند؛ لذا مسائل مهم را، از جمله همین مسئله‌ی تحوّل را مطرح میکنیم. اگر افکار عمومی استقبال نکند از یک فکر، این فکر به عمل و تحقّق نمیرسد؛ صرفاً یک امواجی در فضا خواهد بود، یک چیزی انسان میگوید، بعد هم فراموش میشود؛ یا چند سطر بر روی کاغذ [خواهد بود]. برای اینکه خواسته‌ها و مطالبات بزرگ تحقّق پیدا بکند، باید با مردم، با صاحبان فکر، با افکار عمومی مردم مطرح بشود. خب، من حالا امروز این مسئله را مطرح میکنم و بعضی از زوایای این مسئله را بحث میکنم، [منتها] ادامه‌ی بحث و دنباله‌ی بحث به عهده‌ی شما است؛ به عهده‌ی شما جوانها است، به عهده‌ی شما صاحبان فکر است، به عهده‌ی شما دانشجویان و دانشگاهیان است؛ باید بنشینید بحث کنید.
اوّلین مطلبی که باید عرض بکنم در این باب، تبیین مراد ما از تحوّل است. تحوّل یعنی چه؟ تحوّل یعنی دگرگونی. میخواهیم چه چیزی دگرگون بشود و تغییر پیدا کند؟ مهم‌ترین مسئله این است. دشمنان نظام اسلامی هم میگویند دگرگونی، آنها هم دنبال دگرگونی هستند، [امّا] دگرگونی مورد نظر آنها درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که مورد نظر ما است. آنها این دگرگونی را مطرح میکنند و متأسّفانه در داخل هم بعضی‌ها به تبع آنها یا به تقلید آنها همان حرف را با تعبیرات دیگری بیان میکنند: مثلاً تغییر قانون اساسی یا تغییر ساختار نظام اسلامی؛ این همان حرف بیگانه‌ها است، همان حرف دشمنها است، منتها عنصر داخلی گاهی از روی غفلت، از روی بی‌توجّهی، گاهی هم با انگیزه‌های های دیگر، آن حرف را تکرار میکند. آنچه دشمن دنبالش است و اسمش را دگرگونی میگذارد، عبارت است از تغییر هویّت جمهوری اسلامی. دشمنان ایران اسلامی استکبار و صهیونیسم هستند؛ اینها با هویّت جمهوری اسلامی مخالفند؛ اگر میگویند تغییر، تحوّل، تغییر ساختار، انقلاب و امثال اینها، مقصودشان این است که هویّت جمهوری اسلامی تغییر پیدا بکند. هدف آنها حذف همه‌ی چیزهایی است که مردم را به یاد انقلاب و به یاد اسلام می‌اندازد؛ اسلام ناب و اسلام انقلابی. آنها با تکرار نام امام مخالفند، با مطرح شدن تعالیم امام مخالفند، با مسئله‌ی ولایت فقیه مخالفند، با بیست‌ودوّم بهمن مخالفند، با روز قدس مخالفند، با انتخابات در جمهوری اسلامی و حضور پُرشور مردم مخالفند، با هر چیزی که نشانه‌ای از اسلام انقلابی و جمهوری اسلامی در آن پُررنگ است مخالفند؛ نظرشان تغییر این چیزها است. اگر اسم تغییر ساختار می‌آورند، اسم تحوّل می‌آورند، مقصودشان این است که اینها را که اتّفاقاً اینها همه نقاط قوّت کشور ما است، نقاط قوّت جمهوری اسلامی است، میخواهند حذف کنند.
به طور خلاصه، هدف دشمن تبدیل مردم‌سالاریِ اسلامی به یک حکومت باب میل استکبار است. آنها در ایران دنبال این هستند که یک حکومتی اینجا سر کار بیاید که باب میل استکبار باشد: یا یک حکومت فردی که یک فرد مطیعِ آنها بر سر کار باشد، یا یک حکومت بظاهر دموکراسی غربی که [در واقع] دموکراسی دروغ و فریب است، سر کار بیاید، منتها زیر نگین آنها، در مشت آنها که بر طبق میل آنها حرکت بکند و تحت فرمان آنها باشد؛ خواستار این هستند. استکبار در ایران خواستار یک حکومتی است که بتواند او را تهدید کند یا تطمیع کند و با تهدید و تطمیع بتواند خواسته‌های خودش را انجام بدهد، کشور را غارت کند، تسلّط سیاسی یا اقتصادی پیدا کند؛ دنبال این هستند. تغییری که دشمن [از آن] اسم می‌آورد، تحوّلی که دشمنان جمهوری اسلامی مطرح میکنند، این‌جور تغییری است.
آنچه بنده به عنوان تحوّل عرض میکنم، بکلّی متفاوت است با این تحوّلی که گاهی در زبان دشمنان تکرار میشود. آنچه بنده از کلمه‌ی تحوّل به عنوان تحوّل اراده میکنم، عبارت است از تغییر بخشها و نقاط معیوب؛ چه در نظام اسلامی، چه در جامعه‌ی ایرانی. ما نقاط معیوب داریم، بخشهای ضعیف داریم، ضعفهایی داریم؛ این ضعفها را باید شناسایی کنیم، این نقاط را باید مشخّص کنیم و با اراده‌ی قاطع ــ که حالا خواهم گفت که کار آسانی هم نیست ــ ضعفها را برطرف کنیم و تبدیل به قوّت کنیم که بعضی از مثالهایش را بعداً عرض خواهم کرد.
البتّه این کار دشوار و سنگینی است و احتیاج دارد به اعتماد به نفس ملّی. اگر یک ملّتی به استعدادهای خود اعتماد دارد، به توانایی‌های خود اعتماد دارد، قادر به اقدامات تحوّلی است؛ ملّتی که اعتماد به نفس دارد، میتواند اقدامات تحوّلی را بخوبی به سرانجام برساند؛ مسئولان این ملّت هم جرئت میکنند که دم از تحوّل بزنند و اقدام به تحوّل بکنند. خب، ملّت ما بحمدالله از اعتماد به نفس برخوردار است؛ ملّت ما، ملّتی است دارای عزّت نفس، دارای اعتماد به نفس، استقلال‌خواه، شجاع که حالا نمونه‌هایش را همه‌ی شماها دیده‌اید و من هم یک چند نمونه‌ای بعداً عرض خواهم کرد. ملّت ما در عرصه‌های مختلف نشان داده که به خودش اعتماد دارد، به توانایی‌های خودش اعتماد دارد.
این یک چیز که اگر بخواهیم تحوّل انجام بگیرد، نیاز داریم به اعتماد به نفس ملّی؛ این یک. ثانیاً نیاز داریم به هوشیاری. اگر هوشیار نباشیم، غافل باشیم، به عنوان تحوّل، به نام تحوّل ممکن است به نقاط قوّت خودمان ضربه بزنیم؛ انسان این را گاهی مشاهده میکند. بعضی هستند دلسوز نظام، علاقه‌مند به نظام اسلامی و به انقلاب امّا گاهی غفلت میکنند، برای اینکه یک حرکت خوب را، حرکت اصلاحی را انجام بدهند، بی‌دقّتی میکنند و به نقاط قوّت ضربه وارد میکنند. باید ملاحظه کرد که به نقاط قوّت ضربه وارد نشود. خب این نکته را در نظر داشته باشید.1402/01/01

لینک ثابت
تحول‌گرایی

یکی از مشکلات اقتصاد ما کم‌تحرّکی در تجارت خارجی است. ظرفیّت تولید ما در داخل زیاد است؛ چه در بخش کشاورزی، چه در بخش صنعتی؛ بازارهای دنیایی هم بسیار وسیع است. ما میتوانیم تجارت خارجی‌مان را افزایش بدهیم، پیش ببریم و آن کاری را که حقیقتاً به طور مستقیم به معیشت مردم و سفره‌ی مردم ارتباط پیدا میکند، ان‌شاءالله سامان بدهیم که یکی از کارهای مهم است. ما امروز در تجارت خارجی تحرّکمان کم است؛ روشهایمان بعضاً روشهای نادرستی است؛ اینها به تحوّل نیاز دارد؛ احتیاج به تحوّل دارد. یکی از موارد تحوّل همین مسئله‌ی تجارت خارجی است.
کمک به شرکتهای دانش‌بنیان که من سال گذشته توصیه کردم، و خوشبختانه تحقّق پیدا کرد؛ اگر چه به قدری که ما خواسته بودیم انجام نشد امّا توسعه پیدا کرد. شرکتهای دانش‌بنیان کارهای زیادی کردند؛ هم تلاششان زیاد شد، هم فراورده‌هایشان بیشتر شد، هم درآمدهایشان بیشتر شد؛ [ایجاد] بنگاه‌های کوچک، دانش‌بنیان کردن کارخانجات بزرگ؛ اینها اقدامات مفیدی است که به این تحوّل کمک میکند.
یک بخش دیگری که احتیاج به تحوّل دارد که باید مورد توجّه برادران و خواهران عزیز نماینده‌ی مجلس شورای اسلامی قرار بگیرد، تحوّل در بخش تقنین است؛ قانونگذاری. سیاستهای کلّی تقنین ابلاغ شده است؛ این سیاستها بایستی مورد توجّه قرار بگیرد و قانونگذاری به شکل کامل و سنجیده‌تر از آنچه امروز انجام میگیرد، انجام بگیرد. و یکی از چیزهایی که غالباً بین قوّه‌ی مجریّه و قوّه‌ی مقنّنه در دولتهای مختلف، در همه‌ی دوره‌ها اختلاف بوده است ــ حالا که بحمدالله دو قوّه با هم کار میکنند و به هم نزدیکند ــ از جمله همین دوره‌ی کنونی، این شِکوه وجود دارد که گاهی در قانون بودجه‌ی سالانه در مجلس، هزینه‌های قطعی تصویب میشود و درآمدهای غیر قطعی در مقابل آن قرار داده میشود؛ که این منجر میشود به کسری بودجه؛ کسری بودجه هم همچنان که گفتیم، یکی از بلاهای بزرگ اقتصادی است؛ که اینها هم نبایستی انجام بگیرد. ضعفهای دیگری هم در زمینه‌های گوناگون داریم که پرداختن به آنها را ان‌شاءالله میگذاریم برای فرصتهای دیگر.
نقطه‌ی مقابلِ حرکتِ تحوّلی در کشور ــ که هدف این حرکت تحوّلی، تقویت نقاط قوّت و برطرف کردن نقاط ضعف است ــ سیاست دشمنان اسلام و دشمنان جمهوری اسلامی است؛ اینها درست نقطه‌ی مقابل این حرکتِ تحوّلی تلاش میکنند و کار میکنند و اقدام میکنند؛ که هدفشان هم ضربه زدن به نقاط قوّت است، همچنان که قبلاً اشاره کردم؛ ما ناچار باید اینها را با مردم در میان بگذاریم، مردم باید بدانند. آن روزی که صدّام در [دوران] دفاع مقدّس به ما حمله کرد، همان روز اطّلاع‌رسانی شد و به مردم گفتیم که در کشور جنگ شده است، یعنی افکار عمومی در جریان حادثه‌ی بزرگ جنگ قرار گرفت.1402/01/01

لینک ثابت
تحول‌گرایی

یکی از کارهای لازمی که در برنامه‌های جناب آقای رئیسی و بعضی از آقایان بود، این است که تحول ایجاد بشود در قوّه‌ی مجریّه. تحول در قوّه‌ی مجریّه کار مهمّی است؛ این تحول یک نیاز همیشگی است، همیشه بایستی در نظر باشد که البتّه تحول به سمت پیشرفت، وابسته است به قانون‌گرایی، ارتقاء شفّافیّت، انضباط مالی، برطرف کردن زمینه‌های فساد، جلوگیری از تعارض منافع و جدّیّت در اِعمال تصمیم‌ها و مصوبّه‌ها.
البتّه جوان‌سازی هم خیلی مهم است. یکی از کارهای مهم در دولت، جوان‌سازی دولت است؛ شما در بدنه‌ی دولت و مدیریّت میانی از جوانهای زبده که الحمدللّه کم نداریم، هر چه میخواهید استفاده کنید؛این کار، هم احساس انسداد را در کشور از بین میبرد و وقتی که جوانها ببینند میتوانند وارد میدان کار بشوند و حرکت کنند و تصمیم‌گیری کنند، در کشور احساس انسداد به وجود نمی‌آید، هم شما یک ذخیره‌ی ارزشمندی برای آینده برای مدیران ارشد کارکشته و مجرّب دارید فراهم میکنید. این جوانی که امروز وارد میدان کار میشود، ده سال دیگر یک مدیر مجرّب و کارآزموده است که برای کشور یک ذخیره‌ی بسیار مهمّی است؛ این مدیران باکفایت حقّاً و انصافاً یکی از ذخیره‌های [ارزشمند خواهند بود].
یک نقطه‌ی مهم در باب تحول، استفاده‌ی از خِرد جمعی است و تکیه‌ی بر عقلانیّت که استفاده بشود. از نخبگان خارج از دولت استفاده کنید؛ هر جایی که میتوان از نظر یک نخبه‌ای [استفاده کرد] -بحث جناحهای سیاسی و امثال اینها را بکل در این قضیّه کنار بگذارید- از نظر نخبه‌ها هر چه میتوانید استفاده کنید، و نگاه نکنید به اینکه حالا او وابسته‌ی به یک جناحی است که شما قبول دارید یا ندارید؛ حالا در داخل دولت که از اینها قهراً استفاده میشود؛ استفاده از نظر نخبگان.1400/06/06

لینک ثابت
تحول‌گرایی

چند نکته ... ان‌شاءالله در آینده‌ی حرکت قوّه‌ی قضائیّه مورد توجّه قرار بگیرد. در درجه‌ی اوّل، مسئله‌ی رویکرد تحولی در قوّه است. البتّه تحول به معنای درست کلمه، در یک سال و دو سال و مانند اینها انجام نمیگیرد امّا شروع این حرکت در قوّه‌ی قضائیّه و اتّخاذ این جهت‌گیری و این رویکرد چیز بسیار مهمّی بود؛ این باید ادامه پیدا کند، متوقّف نشود بلکه باید شدّت پیدا کند؛ طبیعت قضیّه [هم] همین است که اگر چنانچه یک حرکتی شروع شد و بخواهیم این حرکت به سرانجام برسد، بایست در اثنای راه، نه فقط نُکس پیدا نکند بلکه مدام نیرو به آن اضافه بشود و تقویت بشود تا بتواند به آن آخر راه و سرمنزل نهایی برسد.1400/04/07
لینک ثابت
تحول‌گرایی

آنچه با جوانها و بخصوص دانشجوها میخواهم مطرح کنم مسئله‌ی تحول‌خواهی و تحول‌آفرینی است؛ اوّلاً بگوییم مقصود ما از تحول‌خواهی چیست و تحول یعنی چه؛ ثانیاً تبیین کنیم که نیاز به تحول به چه دلیل است و چرا ما نیاز داریم به اینکه تحول به وجود بیاید؛ ثالثاً منطق این تحول را مشخّص کنیم، گفتمان این تحول را مشخّص کنیم که تحول با چه هدفی بایست انجام بگیرد و به چه سمتی باید ما را حرکت بدهد. چند نکته در این زمینه‌ها عرض میکنیم. خوشبختانه ذهن شماها آماده است و امروز من در بیانات شماها بسیاری از این نکاتی را که مورد نظر بود دیدم وجود دارد که مایه‌ی خشنودی و خوشحالی است.1400/02/21
لینک ثابت
تحول‌گرایی

مقصود ما از تحول، ایجاد یک حرکت جهشی و جهادی است در همه‌ی بخشهای اداری کشور و بخشهای حکمرانی کشور و همچنین در بخشهایی از سبک زندگی عمومی -که حالا بعد نمونه‌هایی را عرض خواهم کرد- و به طور خلاصه، حفظ و تقویت اصول و خطوط اساسی انقلاب و نوآوری در شیوه‌ها و روشها و کارکردها.1400/02/21
لینک ثابت
تحول‌گرایی

البتّه تحول، یک عنوان عامّی است؛ خیلی‌ها در دنیا هم وقتی راجع به ما صحبت میکنند، بحث تحول را مطرح میکنند؛ در داخل کشور هم بعضی‌ها که گرایشهای بیشتر غربی و میل به شیوه‌های غربی و مفاهیم غربی دارند، بحث از تحول میکنند، منتها آن تحولی که مورد نظر آنها است، تحول در اصلِ انقلاب است؛ یعنی در واقع به یک معنا ارتجاع؛ یعنی تحول آنها به معنای ارتجاع است؛ برگشت به عقب. مفاهیم انقلابی را میخواهند نفی کنند. می‌بینیم در اظهاراتی که در باب تحول میکنند، راجع به عادّی‌سازی، یعنی به هنجارِ جهانی نزدیک شدن کشور و انقلاب، بیشتر تحریض(۳) میکنند و تحریص(۴) میکنند و این را در واقع خطّ نشان تحول به شمار می‌آورند. در واقع حرف ما، مراد ما از تحول، تحول برای تقویت انقلاب است؛ مراد آنها از تحول، تحول برای نفی انقلاب و نفی مبانی انقلاب است، مراد آنها نزدیک شدن به هنجارهای نظام سلطه است. خب پس بنابراین آن کلمه‌ی تحول کافی نیست. مراد از تحول در بیان ما و در منطق ما عبارت است از اینکه ما به سمت تقویت مبانی انقلاب و اصول انقلاب و خطوط اصلی انقلاب حرکت کنیم، منتها با شیوه‌های نو و با نوآوری و ابتکار.1400/02/21
لینک ثابت
تحول‌گرایی

در مورد این نیاز که «چرا باید تحول انجام بگیرد» -که واقعاً بایستی به این نیاز هم اعتقاد داشته باشیم- لذا لزوم این حرکت به [خاطر] این است که در کنار پیشرفتهای کشور و موفّقیّتهای کشور که زیاد است -در بیان دوستان که اینجا صحبت کردید، بعضی از اظهارات بود که نشان‌دهنده‌ی وجود پیشرفتها است، لکن آنچه در واقع در کشور از لحاظ پیشرفتهای گوناگون در زمینه‌های مختلف اتّفاق افتاده خیلی وسیع‌تر و گسترده‌تر از این حرفها است- لکن در کنار این پیشرفتها ما در جاهایی عقب‌ماندگی داریم و مشکلات مزمن‌شده داریم که این مشکلات بایستی حل بشود. در حوزه‌ی اقتصاد، ‌در حوزه‌ی عدالت، به طور جدّی مشکل داریم؛ در زمینه‌ی آسیب‌های اجتماعی مشکلات اساسی داریم که بعضی از اینها حقیقتاً به صورت بیماری مزمن هم درآمده و نیاز به راه‌‌حل‌های جدّی دارد؛ علاوه‌ی بر اینکه این عقب‌ماندگی‌ها وجود دارد و ناشی از غفلتهای ما است -یعنی در طول زمان، در طول این ده‌ها سال، در مواردی غفلتهایی انجام گرفته- بعضی از غرض‌ورزی‌ها هم موجب زاویه‌دار شدن با خطّ انقلاب و تدریجاً پشت کردن به انقلاب شده و بنابراین این وضعیّت ایجاب میکند که ما به فکر یک حرکت تحولی باشیم.
علاوه‌ی بر اینها بر اثر همین غفلتهای ما، بسیاری از ظرفیّتها معطّل مانده. ظرفیّتهای بسیاری در کشور وجود دارد، فرصتهای به معنای حقیقی کلمه فراوان بلکه بی‌شمار در کشور هست که اینها بدون استفاده مانده و این مایه‌ی خسارت برای منافع ملّی است. خب این مشکلات را با یک حرکت عادّی نمیشود برطرف کرد، با این حرکت معمولیِ عادّی که در کار اداره‌ی حکمرانی کشور هست نمیشود، یک حرکت فوق‌العاده لازم است، یک حرکت جهشی لازم است، یک حرکت ابتکاری لازم است. باید نوآوری وجود داشته باشد و این کار باید انجام بگیرد. این جزو مسلّماتِ این دوره‌ی از انقلاب است برای گام دوّم. البتّه در گذشته و در طول زمان در زمینه‌های تحولی در بخشی از جاها یک کارهایی انجام گرفته لکن یک حرکت کلّی‌تر و عمومی‌تر و جامع‌تری در این زمینه باید انجام بگیرد.1400/02/21

لینک ثابت
تحول‌گرایی

[در مورد] حوزه‌ی تحول هم که این تحول در کجاها باید انجام بگیرد، همان طور که قبلاً اشاره کردم، هم در بخشهای گوناگون حکمرانی و بخشهای مدیریّتی کشور است که خب در زمینه‌های اقتصاد، در زمینه‌های مسائل اجتماعی، در زمینه‌های مسائل فکری، مشخّص است کم‌کاری‌هایی وجود دارد و رفت و برگشت‌های اداری، کاغذبازی‌ها و دیوان‌سالاری‌های زائد و مقرّرات غیر مفید و گاهی مضر، مانع از تلاش است -هم در زمینه‌ی اقتصاد که خیلی واضح است و هم در زمینه‌های دیگر- بنابراین یک حوزه‌ی مهم برای تحول، همین بخشهای مدیریّتی کشور است؛ یک بخش هم در مورد زندگی عمومی مردم است که در این زمینه‌ها هم به معنای واقعی کلمه در بعضی از بخشها بایستی تحولی حرکت کرد. عادات غلطی در بین ما مردم وجود دارد که با اینها بایستی برخورد کرد. با نصیحت و توصیه و راه‌حل‌های جزئی نمیشود کار کرد، یک کار تحولی لازم است؛ مثلاً فرض کنید قضیّه‌ی اسراف. در کشور ما اسراف وجود دارد؛ اسراف آب، اسراف موادّ غذائی، اسراف برق. مسابقه‌ی تجمّل؛ که حالا ما اشرافیگری را نفی کردیم و زشت شمردیم که به جای خود مطلبِ کاملاً درستی است لکن مشکل اینجا است که ریخت‌و‌پاش‌های اشرافی‌گرانه به طبقات غیراشرافی هم در واقع سرایت کرده و متأسّفانه مسابقه‌ی تجمّل در ازدواجها، در خانواده‌ها و کارهای گوناگون وجود دارد و باید با آن مبارزه کرد. یا بالا رفتن سنّ ازدواج، یا پیری جمعیّت کشور و همین مسائلی که در بیانات بعضی از دوستان هم بود. خب پس همه‌ی اینها حوزه‌های لزوم تحول است، در همه‌ی اینها بایستی تحول به وجود بیاید.1400/02/21
لینک ثابت
تحول‌گرایی

منطق تحول چیست؟ یعنی ما میخواهیم تحول ایجاد بشود تا بعد به چه وضعیّتی برسیم؟ اگر چنانچه این منطقْ مشخّص و روشن و محاسبه‌شده نباشد، کار به بلبشو و هرج ‌و‌ مرج کشیده خواهد شد؛ لذا در اوّل سال شما میگویید: حَوِّل حالَنا اِلیٰ اَحسَنِ الحال؛ تحول بایستی ما را به وضع اَحسن برساند، به وضع بهتر برساند. بعضی در زمینه‌ی مسائل تحولی میگویند «تغییر» امّا تغییر به کجا مشخّص نیست. صِرف تغییر یک ارزش محسوب نمیشود؛ تغییر به سمت بهتر شدن ارزش است، تحول به سمت سطحِ بالا رفتن ارزش است وَالّا مطلق تحول نه. پس بنابراین بایستی احسن‌الحال را پیدا کرد. احسن‌الحال به نظر ما همان تقویت خطوط اصلی انقلاب و روان شدن حرکت به سمت آرمانها است؛ یعنی آرمانهای انقلاب مثل عدالت، مثل استقلال، مثل اسلامی شدن جامعه، اینها آرمانهای بزرگ و اساسی است؛ باید حرکت به سمت این آرمانها آسان بشود و روان بشود. الان ما دشواری‌های زیادی در این زمینه داریم، احتیاج به یک حرکت تحولی وجود دارد. حالا این آرمانها که البتّه باید متوجّه به این آرمانها باشیم و حرکت به سمت اینها بکنیم، سطوح مختلفی دارند و ان‌شاءالله شماها بایستی در جلسات دانشجویی، در جلسات بحث و بررسی دانشجویی روی اینها کار کنید و به جزئیّات آنها برسید و این را برای مردم تبیین کنید.1400/02/21
لینک ثابت
تحول‌گرایی

بعضی دیگر از این آرمانهایی که دنبالش هستیم و باید دنبالش باشیم و در این تحول به آنها توجّه بکنیم، درواقع سیاستهایی هستند در جهت اداره‌ی کشور و امنیّت بخشیدن به انقلاب، و انقلاب را حفظ کردن؛ مثل نهادسازی‌هایی که شد: تشکیل سپاه، تشکیل جهاد سازندگی، تشکیل بسیج که اینها هم جزو سیاستهایی است که در بدنه‌ی آن آرمانهای اساسی قرار دارند؛ یا اسلامی شدن دانشگاهها مثلاً فرض کنید؛ یا تبدیل صدا و سیما به یک دانشگاه عمومیِ آن روز چهل میلیونی، و امروز هشتاد میلیونی؛ این جزو آرمانها بوده، جزو مسائلی است که در پی آن بوده‌ایم و باید باشیم و بایستی این آرمان را دنبال بکنیم و امثال اینها. بنابراین همین طور که ملاحظه میکنید، خطوط اصلی نظام جمهوری اسلامی که باید حفظ بشود و حرکت به سمت آنها آسان‌سازی و روان‌سازی بشود، در سطوح مختلفی قرار دارند: از تشکیل جامعه‌ی اسلامی و آن آرمانهای برتر بگیرید تا آرمانهای میانی مثل پیشرفت علمی و امثال اینها، تا این حرکتها و سیاستهای اجرائی از این قبیل که گفته شد.1400/02/21
لینک ثابت
تحول‌گرایی

خب، نسل اوّل انقلاب که عمدتاً فعّالان دهه‌ی ۶۰ و یکی دو سال از دهه‌ی ۵۰ هستند، در همه‌ی این بخشها -چه بخشهای بالادستی، چه بخشهای خُرد و پایین‌دستی- کارهایی را انجام دادند؛ کارهای خوبی با هدایت امام بزرگوار انجام گرفت. حادثه‌ی دشوارِ جنگ تحمیلی به این تجربه‌آموزی کمک کرد، و کمک کرد تا بتوانند در این زمینه‌ها تجربه‌هایی به دست بیاورند؛ یا تحریمهایی که از همان روز اوّل گذاشته شد، یا حوادث خونینی که در اوایل انقلاب پیش آمد، اینها همه مجموعه‌ی نسل اوّل انقلاب را آماده میکرد و هدایت به سمت محقّق کردن این مقاصد اصلی انقلاب و مقاصد اصلی جمهوری اسلامی؛ ولیکن یک حقیقتی وجود دارد که آن را نبایستی نادیده گرفت و آن، این است که رسیدن به این آرمانها با این عظمتی که این آرمانها دارد، پیچیدگی‌های زیادی دارد؛ آن روز ما به این پیچیدگی‌ها توجّه نداشتیم؛ آن روز ما مسائل را خیلی با نگاهِ اوّلی نگاه میکردیم؛ در واقع بسیاری از مسائل آسان‌گیری میشد. شور انقلابی موجب بود که کار انجام بگیرد منتها با یک نگاه ابتدائی، با یک نگاه ساده و بدون در نظر گرفتن پیچیدگی‌ها و دشواری‌ها و گردنه‌های سرِ راه.
حالا مثلاً‌ من به عنوان مثال یک مورد را مثال میزنم؛ مسئله‌ی اسلامی شدن دانشگاه‌ها. خب امام (رضوان الله علیه) روی مسئله‌ی اسلامی شدن دانشگاه‌ها اصرار داشتند. ایشان برای دانشگاه‌ خیلی اهمّیّت قائل بودند و معتقد بودند بایستی دانشگاه‌ها را اسلامی کرد و حرکتهایی هم انجام گرفت، کارهای زیادی انجام گرفت؛ خود من هشت سال در دوره‌ی ریاست جمهوری، رئیس شورای انقلاب فرهنگی بودم که مخصوص کارهای دانشگاهی بود که کارهای فراوانی انجام گرفت، لکن در همه‌ی این دوره‌هایی که ما کار میکردیم و خود من جزو فعّالان این مجموعه بودم، آن ظرافتهای لازم، آن دشواری‌های موجود،‌ آن پیچیدگی‌هایی که این کار دارد مورد توجّه ماها نبود و کار را با نگاه ساده نگاه میکردیم.
خب دانشگاه در کشور ما، در واقع در دوران تسلّط سیاستهای غربی به وجود آمد؛ یعنی برای اینکه دشواری‌های کار معلوم بشود و روشن بشود، من این را عرض میکنم. دانشگاه در دوران حاکمیّت برگزیدگان و در واقع دست‌نشاندگان غربی‌ها‌ اتّفاق افتاد. دانشگاه در زمان رضاشاه که به وسیله‌ی انگلیس‌ها سر کار آمده بود، پایه‌گذاری شد؛ به دست عوامل غربی‌ها هم پایه‌گذاری شد، یعنی آن کسانی که اوّل‌بار دانشگاه کشور را ایجاد کردند، کسانی بودند که دلباخته‌ی غرب بودند. من نمیگویم عامل نفوذی غرب بودند، یعنی این را آدم نمیتواند قاطعاً ادّعا کند امّا بلاشک دلباخته و فریفته‌ی فرهنگ غربی بودند و مطیع غرب بودند و در واقع هیچ رأیی در مقابل آراء غربی‌ها نداشتند و ارائه نمیکردند. بنابراین دانشگاه را برابرِ برنامه‌های غربِ استعمارگر به وجود آوردند؛ اصلاً برنامه‌ی دانشگاه در کشور ما، برنامه‌های [آن] غربی بود که آن روز در اوج استعمارگری بود -بعدها خب کشورهای استعماری یکی‌یکی خارج شدند امّا آن روز اوج استعمارگری غربی‌ها بود- اینها در مورد تشکیل دانشگاه در کشورهای اقماری خودشان یک برنامه‌ی مشخّصی داشتند.
برنامه‌ی آنها این بود که در این کشورها نخبه‌هایی تربیت کنند که این نخبه‌ها مطیع غرب باشند و مصرف‌کننده‌ی غرب باشند؛ نخبه‌ی مطیع و مصرف‌کننده. هدف دانشگاه‌ها این بود که نخبه‌ی مطیع و مصرف‌کننده تربیت کنند. مصرف‌کننده یعنی چه؟ یعنی سرریز دانشِ تولیدشده و البتّه کهنه‌شده‌ی در غرب را فرا بگیرد و بتواند جامعه‌ی خودش را به بازار مصرف محصولات غربی تشویق کند و جامعه را تبدیل کند به بازار مصرف محصولات غربی؛ یعنی یک نخبه‌ی مصرف‌کننده‌ای را تولید میکردند که آن نخبه‌‌ی مصرف‌کننده‌، یک جامعه‌ی مصرف‌کننده را به وجود بیاورد؛ اصلاً هدف این بود؛ که حالا این برنامه -برنامه‌ی ایجاد دانشگاه- هم در کشورهای استعماری‌ای که آن روز رسماً‌ در استعمار انگلیس -عمدتاً‌- و بعضی کشورهای دیگرِ غربی بودند اجرا میشد و هم در کشورهایی که رسماً مستعمره نبودند؛ مثل کشور خود ما که مستعمره‌ی رسمی نبود امّا کاملاً تحت نفوذ و تحت سلطه‌ی سیاسی غرب قرار داشت؛ دانشگاه این جوری به وجود آمد. البتّه تفکّر اسلامی در همین دانشگاه هم توانست نفوذ کند، که این به خاطر قدرت نفوذ تفکّر اسلامی بود لکن شیب عمده‌ی این دانشگاه به سمت همان تفکّر غربی و غربی‌سازی فکر و عمل نخبگان کشور بود؛ که نخبه‌ای تربیت کنند که غربی فکر کند، غربی عمل بکند، برای غربی‌ها کار بکند و جامعه‌ی مصرف‌کننده بسازد؛ که همان نخبه‌ها طبعاً به مقامات حکومتی هم میرسیدند.
خب این دانشگاه را نظام اسلامی بخواهد تبدیل کند به دانشگاه اسلامی، کار ساده‌ای است؟ کار آسانی است؟ دانشگاهی که مثلاً پنجاه سال با آن شکل حرکت کرده و با آن ترکیب و برنامه‌ریزی اداره شده، تبدیل آن به یک دانشگاه اسلامی کار ساده‌ای نیست. آن روز ما به پیچیدگی این کار بدرستی توجّه نمیکردیم؛ [لکن] خب بعدها بتدریج خود عناصر دانشگاهی به نکات مهمّی در این زمینه برخورد کردند، تذکّر دادند، عمل کردند، یک مقداری بهتر شد، امّا همچنان این قضیّه، یک قضیّه‌ی مهمّ روی دست نظام اسلامی است و بایستی تحقّق پیدا کند و جز با یک تحول امکان‌پذیر نیست. حالا این یک مثال بود که من زدم و خب در بقیّه‌ی بخشها هم همین‌ جور است؛ در بخش مسائل اقتصادی و جریان اقتصادی کشور، جریان علمی کشور و امثال اینها همین وجود دارد. لذا شما می‌بینید که ما در خلال این سالها گاهی کارهای خوبی را شروع کرده‌ایم که نیمه‌کاره مانده و به نتیجه نرسیده؛ این به خاطر همین است که یک ساده‌نگری‌هایی در مشاهده‌ی مسائل وجود دارد که بایستی اینها را با نگاه دقیق تصحیح کرد و به جهت درست رساند.1400/02/21

لینک ثابت
تحول‌گرایی

البتّه امروز جامعه‌ی نخبگانی کشور، تجربه‌های زیادی دارد. من به طور قاطع عرض میکنم که امروز جامعه‌ی نخبه‌ی متدیّن و معتقد به دین و انقلاب، فهمشان، درکشان از مسائل بمراتب از نخبگان صدر انقلاب -و حالا به طریق اولیٰ قبل از انقلاب- بالاتر است. یعنی همین مطالبی که شما دانشجویان امروز بیان کردید، که در ذهن شماها هست و در محافل شماها مطرح میشود، آن روز در سطوح بالای دانشگاهی هم مورد توجّه نبود و به آنها پرداخته نمیشد، و به آنها دسترسی پیدا نمیشد؛ یعنی ذهنها جور دیگری بود. پس امروز جامعه‌ی نخبگانی و انقلابی کشور، هم تجربه‌ی زیادی دارد، هم ناکامی‌ها را دیده، تلخی‌ها را دیده، دشواری‌ها را دیده، مانع‌تراشی‌ها را دیده، معارضه‌ها را دیده -یعنی اینها را در طول زمان، این جامعه‌ی نخبگانی ما مشاهده کرده‌اند- و نگاهش به مسائل اساسی کشور نگاهی است همراه با توجّه به این مشکلات. پس بنابر‌این، برنامه‌ریزی هم میتواند برنامه‌ریزی پیچیده‌تر و قوی‌تری باشد از آنچه در گذشته انجام میگرفته، و باید همین جور باشد؛ یعنی واقعاً راهبری‌های عملیّاتی بایستی با در نظر گرفتنِ این مشکلات و موانع انجام بگیرد. علاوه بر این، مسائل جدیدی هم هست که در گذشته نبود؛ حالا از جمله مثلاً فرض کنید فضای مجازی، که یک مسئله‌ی جدیدی است، پدیده‌ی تازه‌ای است و قبلاً این [پدیده] وجود نداشته. بنابر‌این، برای پیشگیری از مشکلات ناشی از این پدیده -بالاخره هر پدیده‌ای یک مشکلاتی دارد، یک منافعی دارد- و برای اینکه کشور و جامعه از مشکلاتش و ضررهایش و آسیب‌هایش مصون بماند، امروز به فکرهای جدید و راه‌های ابتکاری و در واقع دانش و فکر نو نیاز هست. یا مثلاً در بالا رفتن سنّ ازدواج و امثال اینها، احتیاج داریم به روشهای نو، روشهای بدیع و روشهای تازه. و به نظر من کشور میتواند در این زمینه‌ها حرکت کند و این نخبگان انقلابی و مؤمن هستند که بایستی دست کشور را پُر کنند و فکر تولید کنند و دانشِ حرکت در این راه را بایستی تولید کنند. این تحولی است که باید اتّفاق بیفتد. این تحولی که میگوییم، باید ما را به این سمت حرکت بدهد و پیش ببرد.1400/02/21
لینک ثابت
تحول‌گرایی

خب حالا چه جوری این تحول انجام بگیرد؟ به نظر من راه منحصربه‌فرد آن جوانهایند. جوانهای زبده و خوبی داریم؛ چون در جوان، هم فکر نو هست، هم [تواناییِ] یافتنِ شیوه‌های نو هست، هم نیرو و توانِ لازم هست، هم جرئت اقدام هست؛ اینها همه در جوانها جمع است و خیلی مغتنم است؛ یعنی ابزار لازم برای یک حرکت تحولی همینها است: فکر نو، ابتکار، جرئت حرکت، میل کامل به این حرکت. اینها از لوازم حتمی یک حرکت تحولی است و این هم در جوانها وجود دارد، [لذا] بایستی برای یک چنین کاری دنبال جوانهای نخبه رفت.1400/02/21
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی