ارزش والای آموزش و معلّم بودن کلمهی معلّم دو کاربرد دارد، نه یک کاربرد: کاربرد اوّل این است که معلّم را به معنای آموزنده، آموزشگر، تعلیمدهنده در نظر بگیریم؛ خب این ارزش بسیار بزرگی است. خدای متعال جزو معلّمین است: وَاتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله؛(۱) عَلَّمَ الاِنسانَ ما لَم یَعلَم؛(۲) اینها را خدا به خودش نسبت میدهد؛ این خیلی ارزش والایی است. یا در مورد پیغمبران، یا پیغمبر اکرم مثلاً [میفرماید]: وَیُعَلِّمُکُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة؛(۳) معلّم به این معنا؛ یا همهی حکما و علما و فقها و دانشمندان بزرگ و شخصیّتهای برجسته و همین شهید مطهّری عزیز و مانند اینها به این معنا معلّمند و این ارزش بسیار بزرگی است؛ یعنی کسی که چیزی را به مخاطبی تعلیم میدهد. این یک کاربرد. یک کاربرد دیگر از معلّم یعنی معلّم آموزش و پرورش که این یک کاربرد دیگری است.1401/02/21
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 282 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِذا تَدايَنتُم بِدَينٍ إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكتُبوهُ ۚ وَليَكتُب بَينَكُم كاتِبٌ بِالعَدلِ ۚ وَلا يَأبَ كاتِبٌ أَن يَكتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ ۚ فَليَكتُب وَليُملِلِ الَّذي عَلَيهِ الحَقُّ وَليَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلا يَبخَس مِنهُ شَيئًا ۚ فَإِن كانَ الَّذي عَلَيهِ الحَقُّ سَفيهًا أَو ضَعيفًا أَو لا يَستَطيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَليُملِل وَلِيُّهُ بِالعَدلِ ۚ وَاستَشهِدوا شَهيدَينِ مِن رِجالِكُم ۖ فَإِن لَم يَكونا رَجُلَينِ فَرَجُلٌ وَامرَأَتانِ مِمَّن تَرضَونَ مِنَ الشُّهَداءِ أَن تَضِلَّ إِحداهُما فَتُذَكِّرَ إِحداهُمَا الأُخرىٰ ۚ وَلا يَأبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعوا ۚ وَلا تَسأَموا أَن تَكتُبوهُ صَغيرًا أَو كَبيرًا إِلىٰ أَجَلِهِ ۚ ذٰلِكُم أَقسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقوَمُ لِلشَّهادَةِ وَأَدنىٰ أَلّا تَرتابوا ۖ إِلّا أَن تَكونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُديرونَها بَينَكُم فَلَيسَ عَلَيكُم جُناحٌ أَلّا تَكتُبوها ۗ وَأَشهِدوا إِذا تَبايَعتُم ۚ وَلا يُضارَّ كاتِبٌ وَلا شَهيدٌ ۚ وَإِن تَفعَلوا فَإِنَّهُ فُسوقٌ بِكُم ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که بدهی مدّتداری (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید! و باید نویسندهای از روی عدالت، (سند را) در میان شما بنویسد! و کسی که قدرت بر نویسندگی دارد، نباید از نوشتن -همان طور که خدا به او تعلیم داده- خودداری کند! پس باید بنویسد، و آن کس که حق بر عهده اوست، باید املا کند، و از خدا که پروردگار اوست بپرهیزد، و چیزی را فروگذار ننماید! و اگر کسی که حق بر ذمه اوست، سفیه (یا از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) است، یا (به خاطر لال بودن،) توانایی بر املاکردن ندارد، باید ولیّ او (به جای او،) با رعایت عدالت، املا کند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حقّ) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانی که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید! (و این دو زن، باید با هم شاهد قرار گیرند،) تا اگر یکی انحرافی یافت، دیگری به او یادآوری کند. و شهود نباید به هنگامی که آنها را (برای شهادت) دعوت میکنند، خودداری نمایند! و از نوشتن (بدهیِ خود،) چه کوچک باشد یا بزرگ، ملول نشوید (هر چه باشد بنویسید)! این، در نزد خدا به عدالت نزدیکتر، و برای شهادت مستقیم تر، و برای جلوگیری از تردید و شک (و نزاع و گفتگو) بهتر میباشد؛ مگر اینکه داد و ستد نقدی باشد که بین خود، دست به دست میکنید. در این صورت، گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید. ولی هنگامی که خرید و فروش (نقدی) میکنید، شاهد بگیرید! و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویی،) زیانی برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شدهاید. از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم میدهد؛ خداوند به همه چیز داناست.
2 )
سوره مبارکه العلق آیه 5 عَلَّمَ الإِنسانَ ما لَم يَعلَم ترجمه: و به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد!
3 )
سوره مبارکه البقرة آیه 151 كَما أَرسَلنا فيكُم رَسولًا مِنكُم يَتلو عَلَيكُم آياتِنا وَيُزَكّيكُم وَيُعَلِّمُكُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَيُعَلِّمُكُم ما لَم تَكونوا تَعلَمونَ ترجمه: همانگونه (که با تغییر قبله، نعمت خود را بر شما کامل کردیم،) رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم؛ تا آیات ما را بر شما بخواند؛ و شما را پاک کند؛ و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد؛ و آنچه را نمیدانستید، به شما یاد دهد.
جهاد در اسلام یعنی جنگ با معارضان با آرامش زندگی و سعادت بشر آنچه که در اسلام به عنوان هدف دشمنی معرفی شده است، دقیقاً عبارت است از آن نقاطی که با این خطوط اصلی زندگی بشر در معارضه هستند. کسانی که با عدالت مخالفند، کسانی که با صلح و امنیت و آرامش مخالفند، کسانی که با صفا و روح مصفا و متعالی انسانی مخالفند، اینها نقطهی مقابل دعوت پیغمبرند. برای عدالت است که خدای متعال جهاد را بر مسلمانان واجب کرده است. مخصوص اسلام هم نیست؛ جهاد در همهی ادیان الهی وجود داشته است. آن کسانی مقابل دعوتند که با آسایش مردم، با آرامش مردم، با آسایش جامعه، با تعالی جامعه مخالفت و معارضه میکنند و دشمن منافع انسانها هستند؛ این همان نقطهای است که اسلام آن را هدف قرار میدهد. از اول بعثت هم نبی مکرم اسلام، با آیاتی که وحی الهی به اوست، نقاط روشنی را مشخص کرده است.
در همین سورهی مبارکهی «اقرأ» که آیات اول آن ظاهراً اولین آیاتی است که بر پیغمبر نازل شده است - آیات بعدی با فاصله نازل شده است، ولی مربوط به همان اوائل بعثت است - میفرماید: «کلّا لئن لمینته لنسفعا بالنّاصیة. ناصیة کاذبة خاطئة. فلیدع نادیه. سندع الزّبانیة».(1) آن کسانی که در مقابل دعوت رحمت، دعوت عزت، دعوت آرامش و امنیت ایستادهاند، در اولین سورهی قرآن مورد تهدید قرار میگیرند.
یا در سورهی مبارکهی «مدّثّر» که آن هم جزو اولین سورههائی است که بر پیغمبر نازل شده است، بر روی عنصر معارض با زندگی مردم تکیه میشود: «ذرنی و من خلقت وحیدا. و جعلت له مالا ممدودا. و بنین شهودا. و مهّدت له تمهیدا. ثمّ یطمع ان ازید. کلّا انّه کان لأیاتنا عنیدا. سأرهقه صعودا».(2) در مقابل آن کسی که معارض با پیغمبر است، آن کسی که معارض با منافع جامعهی انسانهاست، آن کسی که معارض راه حق است، اشاره میشود به ایستادگی این حرکت عظیم و این معارضه. لذا در اسلام مبارزه هست، جهاد هست؛ منتها این جهاد، جنگ در مقابل معارضان با آرامش زندگی بشر، معارضان با عدالت، معارضان با سعادت بشر است.
لذا قرآن کریم و سیرهی پیغمبر را که ملاحظه کنید، میبینید از همان روزی که حکومت اسلامی تشکیل شد، کسانی بودند غیر مسلمان، در زیر سایهی پیغمبر، زندگی امن و امانی داشتند. یهودیانی که در مدینه بودند، پیغمبر با اینها قرارداد بست تا زندگی آرامی را در کنار پیغمبر بگذرانند؛ منتها توطئه کردند، معارضه کردند، خیانت کردند، از پشت خنجر فرو کردند؛ لذا پیغمبر در مقابل اینها ایستاد. اگر یهود مدینه معارضه نمیکردند، دشمنی نمیکردند، خیانت نمیکردند، شاید پیغمبر هرگز به آنها تعرضی هم نمیکرد. بنابراین دعوت اسلامی، دعوت معنوی است؛ دعوت با استدلال است؛ دعوت به معنای عرضهی زندگی روشن و سعادتآمیز برای بشر است.1389/04/19
1 )
سوره مبارکه العلق آیه 15 كَلّا لَئِن لَم يَنتَهِ لَنَسفَعًا بِالنّاصِيَةِ ترجمه: چنان نیست که او خیال میکند، اگر دست از کار خود برندارد، ناصیهاش [= موی پیش سرش] را گرفته (و به سوی عذاب میکشانیم)،
تعلیم انسان،نقش خداوند و أنبیاء الهی همانطور که امام بزرگوار ما فرمودند و مکرر همه گفتهایم و شنیدهایم، تعلیم، نقش انبیاء است - «یعلّمهم الکتاب والحکمة»(1) - بلکه نقش خود وجود مقدس باریتعالی است - «علّم الانسان ما لم یعلم»(2) - و در مرتبهی نازلتر، افراد بشر هستند که به یکدیگر تعلیم میدهند: یکی معلم است، یکی متعلم است. شما و هرکسی در هر نقطهای - چه در آموزش و پرورش، چه در دانشگاهها، چه در حوزهها، چه در محافل تعلیمیِ گوناگون - کارش این باشد که به مردم چیزی یاد بدهد، حقیقت باارزشی را برای آنها روشن کند یا معرفتی بر معرفتهای مردم بیفزاید، او دارای همین شأن معلمی است؛ این خیلی محترم و معتبر و ارزشمند است.1386/02/12
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 129 رَبَّنا وَابعَث فيهِم رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَيُزَكّيهِم ۚ إِنَّكَ أَنتَ العَزيزُ الحَكيمُ ترجمه: پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمی (و بر این کار، قادری)!»
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 164 لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ إِذ بَعَثَ فيهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ ترجمه: خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.
1 )
سوره مبارکه الجمعة آیه 2 هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ ترجمه: و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!
2 )
سوره مبارکه العلق آیه 5 عَلَّمَ الإِنسانَ ما لَم يَعلَم ترجمه: و به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد!
امر شدن مخاطبان قرآن به تعقل، بیانگر اهمیت عقلانیت در اسلام یک جمله راجع به این حرفی که از قول پاپ نقل شده است؛ عرض بکنیم که دنیای اسلام بحق در مقابل این حرف عکسالعمل نشان داد. این اظهارنظری که از یک شخصیتِ روحانی مسیحی دربارهی اسلام با یک میلیارد و نیم انسانِ متدینِ به اسلام و با میلیونها کتابِ نوشتهشدهی دربارهی اسلام، صادر شد، از دو جنبه قابل توجه است: جنبهی اول که بیشتر هم امروز در دنیای اسلام و در این چند روز به آن توجه شده، مسألهی تهمتی است که به اسلام متوجه شده است و این ایراد و این تهمت، ظلم به اسلام و بیانصافی دربارهی اسلام است. اسلام را متهم کردن به اینکه از عقلانیت جداست و نسبت به عقل بیاعتناست، همانقدر ظالمانه است که انکارِ یک امر بدیهی؛ انکار منافع خورشید یا انکار نور خورشید. در کدام کتاب آسمانی این همه مخاطبان امر شدهاند به تفکر، به تعقل؛ «لعلّکم تتفکّرون»(1) «لعلّکم تعقلون»(2) به تدبر در آیات تکوینی الهی. در کدام کتاب آسمانی در اولین خطاب به علم، به قلم، به تعلیم، توجه شده و اهمیت داده شده است.(3) و امروز اگر دنیای غرب در کار علم و پیشرفت علمی موفقیتی دارد، کدام مورخ و مطلعِ باانصافی است که تصدیق نکند که این را از دنیای اسلام گرفته است. قرون وسطی که قرون تاریکی و ظلمت و سیاهی دنیای غرب و اروپا بود، دوران شکوفایی علم و تعقل و اندیشه و فلسفه و ابنسیناها و فارابیها و افرادی اینچنین، در دنیای اسلام است.1385/06/27
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 219 يَسأَلونَكَ عَنِ الخَمرِ وَالمَيسِرِ ۖ قُل فيهِما إِثمٌ كَبيرٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَإِثمُهُما أَكبَرُ مِن نَفعِهِما ۗ وَيَسأَلونَكَ ماذا يُنفِقونَ قُلِ العَفوَ ۗ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُم تَتَفَكَّرونَ ترجمه: در باره شراب و قمار از تو سؤال میکنند، بگو: «در آنها گناه و زیان بزرگی است؛ و منافعی (از نظر مادی) برای مردم در بردارد؛ (ولی) گناه آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو میپرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندی خود.» اینچنین خداوند آیات را برای شما روشن میسازد، شاید اندیشه کنید!
2 )
سوره مبارکه البقرة آیه 73 فَقُلنَا اضرِبوهُ بِبَعضِها ۚ كَذٰلِكَ يُحيِي اللَّهُ المَوتىٰ وَيُريكُم آياتِهِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه: سپس گفتیم: «قسمتی از گاو را به مقتول بزنید! (تا زنده شود، و قاتل را معرفی کند.) خداوند اینگونه مردگان را زنده میکند؛ و آیات خود را به شما نشان میدهد؛ شاید اندیشه کنید!»
2 )
سوره مبارکه البقرة آیه 242 كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُم آياتِهِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه: این چنین، خداوند آیات خود را برای شما شرح میدهد؛ شاید اندیشه کنید!
2 )
سوره مبارکه الأنعام آیه 151 قُل تَعالَوا أَتلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُم عَلَيكُم ۖ أَلّا تُشرِكوا بِهِ شَيئًا ۖ وَبِالوالِدَينِ إِحسانًا ۖ وَلا تَقتُلوا أَولادَكُم مِن إِملاقٍ ۖ نَحنُ نَرزُقُكُم وَإِيّاهُم ۖ وَلا تَقرَبُوا الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وَما بَطَنَ ۖ وَلا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلّا بِالحَقِّ ۚ ذٰلِكُم وَصّاكُم بِهِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه: بگو: «بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید! و به پدر و مادر نیکی کنید! و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزی میدهیم؛ و نزدیک کارهای زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان! و انسانی را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید! مگر بحق (و از روی استحقاق)؛ این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید!
2 )
سوره مبارکه يوسف آیه 2 إِنّا أَنزَلناهُ قُرآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه: ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم، شاید شما درک کنید (و بیندیشید)!
2 )
سوره مبارکه النور آیه 61 لَيسَ عَلَى الأَعمىٰ حَرَجٌ وَلا عَلَى الأَعرَجِ حَرَجٌ وَلا عَلَى المَريضِ حَرَجٌ وَلا عَلىٰ أَنفُسِكُم أَن تَأكُلوا مِن بُيوتِكُم أَو بُيوتِ آبائِكُم أَو بُيوتِ أُمَّهاتِكُم أَو بُيوتِ إِخوانِكُم أَو بُيوتِ أَخَواتِكُم أَو بُيوتِ أَعمامِكُم أَو بُيوتِ عَمّاتِكُم أَو بُيوتِ أَخوالِكُم أَو بُيوتِ خالاتِكُم أَو ما مَلَكتُم مَفاتِحَهُ أَو صَديقِكُم ۚ لَيسَ عَلَيكُم جُناحٌ أَن تَأكُلوا جَميعًا أَو أَشتاتًا ۚ فَإِذا دَخَلتُم بُيوتًا فَسَلِّموا عَلىٰ أَنفُسِكُم تَحِيَّةً مِن عِندِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً ۚ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه: بر نابینا و افراد لنگ و بیمار گناهی نیست (که با شما هم غذا شوند)، و بر شما نیز گناهی نیست که از خانههای خودتان [=خانههای فرزندان یا همسرانتان که خانه خود شما محسوب میشود بدون اجازه خاصّی] غذا بخورید؛ و همچنین خانههای پدرانتان، یا خانههای مادرانتان، یا خانههای برادرانتان، یا خانههای خواهرانتان، یا خانههای عموهایتان، یا خانههای عمّههایتان، یا خانههای داییهایتان، یا خانههای خالههایتان، یا خانهای که کلیدش در اختیار شماست، یا خانههای دوستانتان، بر شما گناهی نیست که بطور دستهجمعی یا جداگانه غذا بخورید؛ و هنگامی که داخل خانهای شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیّتی از سوی خداوند، سلامی پربرکت و پاکیزه! این گونه خداوند آیات را برای شما روشن میکند، باشد که بیندیشید!
2 )
سوره مبارکه غافر آیه 67 هُوَ الَّذي خَلَقَكُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ ثُمَّ مِن عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخرِجُكُم طِفلًا ثُمَّ لِتَبلُغوا أَشُدَّكُم ثُمَّ لِتَكونوا شُيوخًا ۚ وَمِنكُم مَن يُتَوَفّىٰ مِن قَبلُ ۖ وَلِتَبلُغوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه: او کسی است که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده)، سپس شما را بصورت طفلی (از شکم مادر) بیرون میفرستد، بعد به مرحله کمال قوّت خود میرسید، و بعد از آن پیر میشوید و (در این میان) گروهی از شما پیش از رسیدن به این مرحله میمیرند و در نهایت به سرآمد عمر خود میرسید؛ و شاید تعقّل کنید!
2 )
سوره مبارکه الزخرف آیه 3 إِنّا جَعَلناهُ قُرآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه: که ما آن را قرآنی فصیح و عربی قرار دادیم، شاید شما (آن را) درک کنید!
2 )
سوره مبارکه الحديد آیه 17 اعلَموا أَنَّ اللَّهَ يُحيِي الأَرضَ بَعدَ مَوتِها ۚ قَد بَيَّنّا لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه: بدانید خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده میکند! ما آیات (خود) را برای شما بیان کردیم، شاید اندیشه کنید!
3 )
سوره مبارکه العلق آیه 4 الَّذي عَلَّمَ بِالقَلَمِ ترجمه: همان کسی که بوسیله قلم تعلیم نمود،
3 )
سوره مبارکه العلق آیه 5 عَلَّمَ الإِنسانَ ما لَم يَعلَم ترجمه: و به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد!
ساخته شدن معنوی پیامبر (صلی الله علیه وآله) قبل از بعثت برای دریافت وحی الهی امسال در کشور ما سال پیامبر اعظم شناخته شد، امروز هم روز بعثت آن بزرگوار است. خود آن حضرت، بنابر حدیث متواتر و معروف، فرمود: «بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق» (1) بعثت با این هدف در عالم پدید آمد که مکرمتهای اخلاقی و فضیلتهای روحی بشر عمومیت پیدا کند و به کمال برسد. تا کسی خود دارای برترین مکارم اخلاق نباشد، خداوند متعال این مأموریت عظیم و خطیر را به او نخواهد داد؛ لذا در اوائل بعثت، خداوند متعال خطاب به پیغمبر میفرماید: «انّک لعلی خلق عظیم»(2) ساخته و پرداخته شدن پیغمبر، تا ظرفی بشود که خدای متعال آن ظرف را مناسب وحی خود بداند، مربوط به قبل از بعثت است؛لذا وارد شده است که پیغمبر اکرم که در جوانی به تجارت اشتغال داشتند و درآمدهای هنگفتی از طریق تجارت به دست آورده بودند، همه را در راه خدا صدقه دادند؛ بین مستمندان تقسیم کردند. در این دوران که دوران اواخر تکامل پیغمبر و قبل از نزول وحی است - دورانی که هنوز ایشان پیغمبر هم نشده بود - پیغمبر از کوه حرا بالا میرفت و به آیات الهی نگاه میکرد؛ به آسمان، به ستارگان، به زمین، به این خلایقی که در روی زمین با احساسات مختلف و با روشهای گوناگون زندگی میکنند. او در همهی اینها آیات الهی را میدید و روزبهروز خضوع او در مقابل حق، خشوع دل او در مقابل امر و نهی الهی و ارادهی الهی بیشتر میشد و جوانههای اخلاق نیک در او روزبهروز بیشتر رشد میکرد. در روایت است که: «کان اعقل النّاس و اکرمهم» پیامبر قبل از بعثت، با مشاهدهی آیات الهی، روزبهروز پُربارتر میشد، تا به چهل سالگی رسید. «فلمّا استکمل اربعین سنة و نظراللَّه عزّوجلّ الی قلبه فوجده افضل القلوب و اجلها و اطوعها و اخشعها و اخضعها» دل او در چهل سالگی نورانیترین دلها، خاشعترین دلها، پُرظرفیتترین دلها برای دریافت پیام الهی بود. « اذن لابواب السّماء ففتحت و محمّد ینظر الیها» وقتی به این مرحله از معنویت و روحانیت و نورانیت و اوج کمال رسید، آن وقت خدای متعال درهای آسمان و درهای عوالم غیبی را به روی او باز کرد؛ چشم او را به عوالم معنوی و عوالم غیبی گشود. «و اذن للملائکة فنزلوا و محمّد ینظر الیهم»(3) او فرشتگان را میدید، با او سخن میگفتند؛ کلام آنها را میشنید، تا اینکه جبرئیل امین بر او نازل شد و گفت: «اقرأ»(4) سرآغاز بعثت.1385/05/31
سنن كبری،بیهقی ج10 ص 192 ؛
تفسیر مجمع البیان ، فضل بن حسن طبرسى ج 10 ص 86 ؛
مكارم الاخلاق ، رضى الدين حسن بن فضل طبرسى ص 8 ؛
بحارالانوار،علامه مجلسی ج 67 ص 372 ؛
كنزالعمال ،متقی هندی ج 11 ص 420 ح 31969؛
انما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ ترجمه: از پيامبر (ص) نقل شده است: همانا من فقط مبعوث شدم تا خصلت هاى پسنديده اخلاقى را كامل كنم.
2 )
سوره مبارکه القلم آیه 4 وَإِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظيمٍ ترجمه: و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری!
3 )
تفسيرالإمام العسكری ، امام حسن عسگری ص 156 ؛
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 17 ص 307 ؛
و أما تسليم الجبال و الصخور و الأحجار عليه فإن رسول الله ص لما ترك التجارة إلى الشام، و تصدق بكل ما رزقه الله تعالى من تلك التجارات، كان يغدو كل يوم إلى حراء يصعده، و ينظر من قلله إلى آثار رحمة الله و أنواع عجائب رحمته و بدائع حكمته، و ينظر إلى أكناف السماء و أقطار الأرض و البحار، و المفاوز، و الفيافی، فيعتبر بتلك الآثار، و يتذكر بتلك الآيات، و يعبد الله حق عبادته. فلما استكمل أربعين سنة [و] نظر الله عز و جل إلى قلبه فوجده أفضل القلوب و أجلها، و أطوعها و أخشعها و أخضعها، أذن لأبواب السماء ففتحت، و محمد ص ينظر إليها، و أذن للملائكة فنزلوا و محمد ص ينظر إليهم، و أمر بالرحمة فأنزلت عليه من لدن ساق العرش إلى رأس محمد و غمرته، و نظر إلى جبرئيل الروح الأمين المطوق بالنور، طاوس الملائكة هبط إليه، و أخذ بضبعه و هزه و قال يا محمد اقرأ. قال و ما أقرأ قال يا محمد اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَق ... ترجمه:
4 )
سوره مبارکه العلق آیه 1 بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ اقرَأ بِاسمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ ترجمه: بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید،
خصلتهایی که مومن باید داشته باشد عَن اَبی عَبدِ اللهِ عَلَیهِ السَّلام قالَ: یَنبَغی لِلمُؤمِنِ اَن یَکونَ فیهِ ثَمانُ خِصالٍ وَقورٌ عِندَ الهَزاهِزِ صَبورٌ عِندَ البَلاءِ شَکورٌ عِندَ الرَّخاءِ قانِعٌ بِما رَزَقَهُ اللهُ لا یَظلِمُ الاَعداءَ وَ لا یَتَحامَلُ لِلاَصدِقاءِ بَدَنُهُ مِنهُ فی تَعَبٍ وَ النّاسُ مِنهُ فی راحَة.(۱) یَنبَغی لِلمُؤمِنِ اَن یَکونَ فیهِ ثَمانُ خِصالٍ وَقورٌ عِندَ الهَزاهِز در یک نسخهای بنده دیدم «عِندَ الهَزائِز» است؛ فرق نمیکند؛ مراد، حوادث دشوار و تکاندهنده است. وَقور بودن در این حوادث یعنی از جا در نرفتن، خود را نباختن، آرامش خود را حفظ کردن، به تلاطم درنیامدن. فرض کنید بیماریای برای انسان پیش میآید، زلزلهای پیش میآید، جنگی پیش میآید، فقری پیش میآید؛ اینها هزائزِ زندگی است. بعضیها بمجرّد اینکه شایعهی زلزله میآید یا فرض کنید که خوف جنگ میآید یا یک کسی علیه انسان یک کلمه حرف میزند، خودشان را میبازند، از جا در میروند. [حضرت امام صادق (علیه السّلام میفرمایند:] مؤمن باید این جور نباشد و از جا در نرود، خودش را حفظ کند.
صَبورٌ عِندَ البَلاء این باز مطلب دیگری است؛ یعنی حادثه وقتی پیش آمد برای او، صبر کند. صبر به همان معنایی است که مکرّر عرض کردهایم؛ یعنی این حرکتی را که شروع کرده متوقّف نکند، استقامت کند؛ صبر یعنی این. شما مثلاً حرکت کردید میخواهید از تهران بروید به یک شهری، وسط راه یک مانعی پیش میآید، یک مشکلی پیش میآید؛ یک وقت هست برمیگردید، این بیصبری است؛ یک وقت هست نه، برنمیگردید، در صدد برمیآیید که این مانع را برطرف کنید، یک جوری از آن عبور کنید؛ صبر یعنی این.
شَکورٌ عِندَ الرَّخاء بمجرّد اینکه آسایش و راحتی و گشایش در کار انسان پیدا شد، انسان طغیان نکند، شکرگزار باشد، بداند که نعمتی است از طرف پروردگار، شکر الهی را در برابر نعمت فراموش نکند، شکور باشد. این هم یک مطلب مهمّی است و نقطهی مقابل این واقعاً یک آفتی است که انسان بمجرّد اینکه یک ذرّه جیبش پُر پول میشود، چهار نفر به آدم سلام میکنند، بدنش مثلاً از بیماری نجات پیدا میکند، ناگهان طغیان کند، اَن رَءاهُ استَغنیٰ.(۲) بمجرّد اینکه انسان احساس میکند که حالا دیگر مشکلی ندارد، ناگهان باد به کلّهی انسان میافتد، همه چیز را از خود میداند و خدا را فراموش میکند. این هم آفت دیگر، که باید «شَکورٌ عِندَ الرَّخاء» باشد.
قانِعٌ بِما رَزَقَهُ الله به همان [چیزی] که بعد از همهی زحمتهایی که باید بکشید به شما رسید، قانع باشید؛ نگویید چرا بیشتر نشد، چرا بهتر نشد. نه اینکه تلاش نکنید؛ تلاش کنید [امّا] بعد از آنکه تلاش کردید و این تلاشِ شما منتهی به یک حدّی از زندگی شد -حالا زندگی یعنی پول، زندگی یعنی زندگیِ معمولی، یا جاه و مسئولیّت و غیره- به همان قانع باشید، دیگر زیادهطلبی نکنید. معنایش این باشد که راضی به آنچه هستید نیست.
لا یَظلِمُ الاَعداء [مؤمن] به دشمن خود هم ستم نمیورزد؛ حالا دوست که هیچ، مؤمن که هیچ. بعضیها خیال میکنند اگر کسی دشمن شد، میشود به او ظلم کرد، میشود به او تهمت زد، میشود غیبتش را کرد، میشود اموالش را خورد، میشود اذیّتش کرد. چرا؟ دشمن است دیگر! نه، دشمن را هم ظلم نباید کرد، ولو دشمن است. اگر جرمی کرده، خب بر طبق جرمش اگر مسئولیّتِ مجازات با شما است، مجازاتش کنید، اگر مسئولیّت با دیگری است که شما همان را هم نباید بکنید؛ به صرف اینکه دشمن است، نمیشود به او فحش داد، تهمت زد، دروغ گفت، مالش را برد، [به این بهانه] دشمن است.
وَ لا یَتَحامَلُ لِلاَصدِقاء [مؤمن] برای دوستان خودش هم تحامل درست نمیکند. «لا یَتَحامَلُ لِلاَصدِقاء» را اینجا [در پینوشتِ کتاب] معنا کرده «لا یجور علیهم لأجل الاصدقاء و طلب مرضاتهم»؛ این هم یک معنا است، این هم خوب است، بد نیست. «لا یتحامل علی الاصدقاء» نیست، «للاصدقاء» است؛ یعنی برای خاطر دوستانش تحامل به این و آن نمیکند؛ یعنی همین جناحبازی که حالا الان رایج است بین ما که انسان به خاطرِ دوستانِ خودش، مدام به این تحامل کند، مدام به آن بد بگوید. یا این جور، یا هم همان [معنا] که ابتدائاً به ذهن انسان متبادر میشود؛ یعنی تحمیل بر دوستان خودش هم نباشد، آنها را هم مورد تحامل خود قرار ندهد.
بَدَنُهُ مِنهُ فی تَعَبٍ وَ النّاسُ مِنهُ فی راحَة این دو صفت [هم برای مؤمن] ذکر شده است، امّا این دو صفت تقریباً با هم است. فرض کنید یک مسافرتی کردهاید، حالا مثلاً در این اتاق رفیق شما شب خُر و پف میکند و نمیگذارد شما بخوابید. دو راه وجود دارد؛ یکی اینکه لگد بزنید بگویید «پا شو مرد حسابی، نمیگذاری ما بخوابیم»! این «اَلنّاسُ مِنهُ فی راحَة» نیست؛ این اذیّت کردنِ دیگران است. خب بالاخره چه کار کند بیچاره؟ خُر و پف میکند. یکی هم این است که خودتان این تعب را تحمّل کنید؛ یا بروید در راهرو بخوابید، یا گوشتان را بگیرید، بالاخره یک کاری بکنید. یعنی انسان در مقام معارضهی با راحت خود و راحت دیگران، راحت دیگران را ترجیح بدهد، راحت خود را ترجیح ندهد. حدیث دنباله [هم] دارد، که البتّه آن هشت چیز [مشابه] همینها است.1383/03/19
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَكُونَ فِيهِ ثَمَانُ خِصَالٍ وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزَاهِزِ صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلَاءِ شَكُورٌ عِنْدَ الرَّخَاءِ قَانِعٌ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ لَا يَظْلِمُ الْأَعْدَاءَ وَ لَا يَتَحَامَلُ لِلْأَصْدِقَاءِ بَدَنُهُ مِنْهُ فِي تَعَبٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ إِنَّ الْعِلْمَ خَلِيلُ الْمُؤْمِنِ وَ الْحِلْمَ وَزِيرُهُ وَ الصَّبْرَ أَمِيرُ جُنُودِهِ وَ الرِّفْقَ أَخُوهُ وَ اللِّينَ وَالِدُه ترجمه: امام صادق (علیه السّلام) فرمود شایسته است که در مؤمن هشت خصلت باشد: در موقع گرفتارىها خودنگهدار باشد و در موقع رسیدن بلا شکیبا باشد و در خوشىها شکرگزار باشد و به آنچه خداوند او را روزى داده قانع باشد، به دشمنانش ظلم نکند و به خاطر دوستانش به مردم ستم نکند، بدن خود را به زحمت اندازد و مردم از وى در آسایش باشند
تجلیل از علم در اولین آیات قرآن آنچه پیغمبر به آن دعوت کرد، همان چیزهایی است که بشر در همهی دورههای تاریخِ زندگی به آن نیازمند است. پیغمبر، انسان را به علم دعوت کرد. اوّلین آیاتِ قرآن، تجلیل از علم است: «اقرأ باسم ربّک الّذی خلق. خلق الأنسان من علق. اقرأ و ربّک الأکرم. الّذی علّم بالقلم»(1). ابتدا تعلیم را مطرح کرد. دانش، وسیلهی نجات و رستگاری انسان است که به زمان و مکانی خاص بستگی ندارد و مربوط به همهی دورههای زندگی بشر است.1382/07/02
معلوم شدن استکبار آمریکا در حمله بی دلیل خود به افغانستان [امریکاییها با حمله به افغانستان ضرر کردند. آنها چه به مقاصد نظامی خود در اینجا برسند، چه نرسند، دو ضرر عمده کردهاند که یکی مخصوص خود امریکاییهاست، یکی هم ضرری است که دنیای غرب در آن با امریکا شریک است.] اما آن ضرری که مخصوص امریکاست، این است که نهضت جهانی اسلام با شعار «مرگ بر امریکا» تسریع شد و نشان داده شد «استکبار»ی که ایران تکرار میکند، یعنی چه. وقتی گفته میشود دلیل بیاورید که این اشخاصی که شما میگویید، متّهم قضیهی بیستم شهریور نیویورک و واشنگتناند، دلیل نمیآورند؛ میگویند اینها مجرمند! وقتی گفته میشود به مردم افغانستان حمله نکنید، حمله میکنند. حتّی دوستان اروپاییشان هم که صریحاً حاضر نیستند حمله را محکوم کنند، ولی با زبانهای گوناگون این کار را زشت میشمرند. درعینحال باز امریکاییها دست برنمیدارند! وقتی به آنها میگویند مردم در افغانستان کشته میشوند، آقا (!) مصاحبه میکند که نه، این عکسهایی که شما از بچهها و زنهای مجروح در تلویزیون نشان دادید، جعلی است؛ ما هیچ کس را نکشتهایم! این همه خانه را خراب کردند، مراکز هلال احمر را زدند، مراکز غیرنظامی را به طور آشکار نابود و ویران کردند؛ اما مثل آدمی که «ان رأه استغنی»(1) است، با یک حالت تکبّر میگوید نه؛ همین چیزی است که من میگویم!1380/08/08
برافراشته شدن پرچم علم و معرفت در مبعث مبعث در حقیقت روز برافراشته شدن پرچم رسالتی است که خصوصیات آن برای بشریّت، ممتاز و بینظیر است. مبعث در حقیقت پرچم علم و معرفت را برافراشت. بعثت با «إقرء» شروع شد: «إقرء باسم ربّک الّذی خلق»(1) و با «ادع إلی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة»(2) ادامه یافت؛ یعنی دعوت همراه با حکمت. دعوت اسلامی در حقیقت گسترش و پراکندن حکمت در سراسر عالم و در طول تاریخ است؛ همچنان که بعثت، پرچمداری و برافراشته شدن پرچم عدل است؛ یعنی در میان مؤمنین، بندگان خدا و آحاد بشر، عدالت استقرار پیدا کند؛ همچنان که رسالت، برافراشتن پرچم اخلاق والای انسانی است؛ «بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق».(3) خدای متعال خطاب به پیغمبر میفرماید: «و ما أرسلناک الّا رحمة للعالمین»؛(4) یعنی همهی چیزهایی که بشر - در همهی زمانها، در همهی شرایط و در هر نقطهی عالم - به آن نیاز دارد، در این بعثت گنجانده شده است؛ یعنی علم و معرفت، حکمت و رحمت، عدل و برادری و برابری؛ چیزهای اساسیای که جریان زندگیِ سالم انسان به اینها وابسته است. حتی با اینکه در اسلام، جهاد مقرّر شده است، و جهاد یعنی مبارزه با زورگویی و تجاوز - البته بعضی کسان به طور بدخواهانه، اسلام را به خاطر حکم جهاد، دینِ شمشیر معرفی کردند - اما همین اسلام میفرماید: «و إن جنحوا للسّلم فاجنح لها و توکّل علی اللَّه»؛(5) یعنی باز آنجایی که شرایط اقتضا میکند، صلح را بر جنگ ترجیح میدهد.1380/07/23
1 )
سوره مبارکه العلق آیه 1 بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ اقرَأ بِاسمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ ترجمه: بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید،
2 )
سوره مبارکه النحل آیه 125 ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ ۖ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدينَ ترجمه: با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر میداند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایتیافتگان داناتر است.
3 )
سنن كبری،بیهقی ج10 ص 192
تفسیر مجمع البیان ، فضل بن حسن طبرسى ج 10 ص 86
مكارم الاخلاق ، رضى الدين حسن بن فضل طبرسى ص 8
بحارالانوار،علامه مجلسی ج 67 ص 372
كنزالعمال ،متقی هندی ج 11 ص 420 ح 31969
« انما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ ترجمه: از پيامبر (ص) نقل شده است: همانا من فقط مبعوث شدم تا خصلت هاى پسنديده اخلاقى را كامل كنم.»
4 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 107 وَما أَرسَلناكَ إِلّا رَحمَةً لِلعالَمينَ ترجمه: ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.
5 )
سوره مبارکه الأنفال آیه 61 وَإِن جَنَحوا لِلسَّلمِ فَاجنَح لَها وَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ العَليمُ ترجمه: و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی؛ و بر خدا توکّل کن، که او شنوا و داناست!
اولین سخن قرآن، تجلیل از کتاب و کتابخوانی برای یک ملت، خسارتی بزرگ است که افراد آن، با کتاب سر و کاری نداشته باشند، و برای یک فرد، توفیق عظیمی است که با کتاب، مأنوس و همواره در حال بهرهگیری از آن یعنی آموختن چیزهای تازه باشد. با این دیدگاه، به روشنی میتوان ارزش و مفهوم رمزی عمیق این حقیقت تاریخی را دریافت که اوّلین خطاب خداوند متعال به پیامبر گرامی اسلام (صلّیاللَّهعلیهواله) این است که: بخوان! و در اولین سورهیی که بر آن فرستادهی عظیمالشأن خداوند فرود آمده، نام قلم به تجلیل یاد شده است: «اقرأ و ربّک الأکرم، الذی علّم بالقلم»(1).1372/10/04
بعثت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، سبب زدودن ظلمها و آلودگیها از اولین لحظات بعثت و وحی بر نبیّاکرم(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) همهی وسایل برای صلاح و اصلاح جامعه بشری، در آیات قرآن مورد توجه قرار گرفت. در همین سورهی مبارکهی علق، بعد از نام خدای متعال و امر به پیامبر اسلام برای قرائت، اشاره میکند که «خلق الانسان من علق»(1). بشری که بزرگترین درد او، خودخواهی و طغیان و خودبزرگبینی و خودغنیبینی است، به این بشر تذکر میدهد که «خلق الانسان من علق»؛ منشأ تو علق است. آنکه تو را خلعت هستی و کمال و تکریم پوشانید، خداست. باید در مقابل او، همیشه احساس بندگی کنی؛ طغیان نکنی؛ بر ارزشهای الهی سرکشی نکنی؛ خود را به جای خدا، فرماندهی حیطهی زندگی انسان به حساب نیاوری. این، اولین کلمه است که بعد از دو، سه آیه هم میفرماید: «کلّا انّالانسان لیطغی. ان رأه استغنی»(2). اینکه انسان، خودش را غنی ببیند و مستغنی به حساب بیاورد، او را به طغیان وادار خواهد کرد.ملاحظه بفرمایید، دردهای همیشگی بشر، همینهاست. درد بزرگ بشریت، از زمان حضرت آدم و ماجرای پسران آدم تا همیشهی دنیا، خودخواهی و خودپرستی و سرتافتن از اطاعت خدا و ظلم و تبعیض و جهل است که بر اثر جهالت و ناآگاهی، راه را خطا میکند و پیامبران و راه هدایت را نمیشناسد و با کوتهبینی خود، آنچه را که ناصواب است، صواب میپندارد. در همین سورهی مبارکهی علق، بلافاصله بعد از افتتاح سوره میفرماید: «اقرأ و ربّک الاکرم»(3). خدای تو، کریمترین است و نشانهاش این است که «الّذی علّم بالقلم»(4). در این سوره، تعلیم انسان، آگاهی دادن به انسان و قلم را به انسان سپردن، یادآوری شده است.سیاهروزیهای بشریت که به ظلم و استضعاف و عقبماندگی و برادرکشی و سخت زندگی کردن در این عالم منتهی شده است، و نیز استفاده نکردن از مواهب الهی در عالم و بقیهی نابسامانیهای زندگی انسان، چه آن چیزهایی که فقط و فقط به حیات این نشئه مربوط است - مثل حوایج انسان، خوراک و دیگر نیازهای بشر - و چه آن چیزهایی که به حیات جاودانهی انسان ارتباط پیدا میکند - مثل گمراهیها و ظلمها و خلافکاریها و ناپاکیها و آلودگیهای اخلاقی و رفتاری بشر - همهی اینها در جهانبینی بعثت اسلامی، با واقعیت ملاحظه شده و برای آن، علاج معین گردیده است.1369/11/24
مبارزه با بیسوادی عامل پیشرفت جامعه اسلامی آن وقتی که در دنیا خبری از علم و سواد و درس و مشق و نشانههای تعلیم و تعلم وجود نداشت، اسلام و قرآن ما با «اقرأ»(1) شروع کرد و به قلم و نوشته سوگند خورد و اسیر جنگی را در مقابل یاد دادن چند کلمه آزاد کرد. این، متعلق به چهارده قرن پیش است. همان کارهای اسلام و نبیّمکرم ما(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) موجب شد که جامعهی امّیِ عرب (امّی، یعنی بیسواد؛ «هوالّذی بعث فیالامّیّین»(2)) در زمانی که اروپای امروز هیچ خبری از علم و دانش نداشتند، دارندهی بزرگترین دانشگاهها و بزرگترین دانشمندان و فارابیها و ابنسیناها و محمّدبن زکریاها و ابوریحانها و دیگران و دیگران شود. یعنی در صدر اسلام، مبارزهی با بیسوادی و تحریص و تحریض به علم و دانش، جامعهی اسلامی را حدود هفت، هشت قرن از همهی دنیای متمدنِ آن روز جلوتر برد. البته بعد ما رجعت کردیم، مسلمانان تنبلی کردند و کار ما به اینجا رسید؛ ولی حالا میتوانیم دوباره شروع کنیم. دوباره انقلاب شد، دوباره اسلام سر کار آمد و حالا دیگر بیسوادی معنی ندارد.1369/07/04
1 )
سوره مبارکه العلق آیه 1 بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ اقرَأ بِاسمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ ترجمه: بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید،
2 )
سوره مبارکه الجمعة آیه 2 هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ ترجمه: و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!