newspart/index2
الگوی اسلامی زن / الگوهای اسلامی/الگوی غربی زن/زن در اسلام / الگوی زن مسلمان/زن مسلمان
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
الگوی اسلامی زن

درباره‌ی سیّده‌ی زنان عالم، زنان همه‌ی عوالم و همه‌ی دورانها، سخن کسی مثل این حقیر نه‌فقط نارسا و ناقص است، بلکه زبان ما در بیان بخشی از آنها هم الکن است. غیر از مقامات معنوی و ملکوتی و الهی -که غیر از خود معصومین (علیهم‌السّلام) کسی نمیتواند آن مقامات را درک کند، چه برسد به اینکه توصیف بکند- ازلحاظ معیارهای ظاهری و عقلانی هم سیّده‌‌ی زنان عالم صدّیقه‌ی کبری (سلام‌الله‌علیها) دارای اندازه‌ها و ابعاد غیر قابل تصوّر برای ما است. خب میگوییم این بزرگوار از ولایت دفاع کرد، جان خودش را از دست داد، با فصاحت و بلاغت سخن گفت، و مانند اینها؛ امّا اینها [فقط] به زبان گفته میشود، آن موقعیّت را ما نمیتوانیم اصلاً تصوّر بکنیم.
اگر موقعیّت مدینه‌ی بعد از رحلت پیغمبر و وضعی که پیش آمد، برای ما روشن بشود و درست تصوّر کنیم مسئله را، آن‌وقت میفهمیم فاطمه‌ی زهرا چه حرکت عظیمی را انجام داده است. شرایط بسیار دشوار و غیر قابل توضیح حتّی برای افکار خواص، پیش می‌آید. از همه‌ی اصحاب پیغمبر، [فقط] ده نفر، دوازده نفر در مسجد حاضر شدند بلند شوند از امیرالمؤمنین و از حقّ آن بزرگوار دفاع کنند. این‌همه اصحاب، این‌همه بزرگان، این‌‌همه تالیان قرآن، این‌همه مجاهدان بدر و حنین، نه­‌اینکه همه‌شان عناد داشتند؛ نه، مطلب به آن وضوحی که حتّی خواص بتوانند آن را درست بفهمند، واضح نبود. کسی مثل عمّار میخواست، کسی مثل ابی‌ذر میخواست، کسی مثل زبیرِ اوّل کار میخواست؛ اینها بودند که پای منبر بلند شدند و از حقّ امیرالمؤمنین دفاع کردند؛ ده دوازده نفر که در تاریخ اسمهایشان ثبت است. زبیر هم البتّه جزو همینها بود؛ این را به یاد داشته باشید. شرایط این‌جوری است؛ آن‌وقت در این شرایط، دختر پیغمبر می‌آید در مسجد و آن خطبه‌ی غرّاء(۲) را، آن بیان عجیب را، ارائه میکند و اداء میکند و حقایقی را بیان میکند. یا آن خطبه‌ای که ایشان خطاب به زنان مدینه در بستر بیماری بیان کرد، که اینها ثبت شده و همه‌اش موجود است. اینها ابعاد معنوی نیست، اینها همین ابعاد قابل فهم ما است. با همین نگاه معمولی عقلایی میشود اینها را فهمید، امّا این­قدر باعظمت است که قابل اندازه‌گیری نیست؛ یعنی قابل مقایسه‌ی با هیچ فداکاری‌ دیگری نیست. مثل این است که مثلاً فرض بفرمایید بگویند کهکشانها طول و عرضشان چند متر است؟ بله، قابل اندازه‌گیری است؛ متر و سانتیمترش را هم میشود معیّن کرد؛ امّا چه کسی میتواند؟ چه کسی میفهمد؟ چه کسی قادر است؟ اینها جنبه‌ی الهی و معنوی و ملکوتی و عرشی نیست؛ جنبه‌ی فرشی دارد، امّا این­قدر باعظمت است که انسانهای معمولی نمیتوانند؛ ما میگوییم، روضه‌اش را هم میخوانیم، دلمان هم میسوزد، گریه هم میکنیم، امّا آنچه را اتّفاق افتاد، نمیتوانیم درست تصوّر بکنیم که چقدر باعظمت است این حرکت فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها).
فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) در نقش یک رهبر واقعی [است]؛ همان­طور که امام بزرگوار فرمودند که اگر فاطمه‌ی زهرا مرد بود، پیغمبر میشد.(۳) [این] خیلی حرف عجیبی است، خیلی حرف بزرگی است و جز از زبان کسی مثل امام بزرگوار که هم عالم بود، هم فقیه بود، هم عارف بود، انسان این حرف را نمیتواند بشنود؛ امّا ایشان گفته است این حرف را. [فاطمه­‌ی زهرا] این است؛ یعنی یک رهبر به تمام معنا، مثل یک پیغمبر، مثل یک هدایتگر عموم بشر؛ در این حدّ و در این اندازه زهرای اطهر، دختر جوان، ظاهر میشود؛ این زنِ اسلام است.
خب ما مرتّب تمجید کنیم، تعریف کنیم، بله، فایده‌اش این است که ذکر مناقب این بزرگواران دل انسان را روشن میکند، اعتقاد انسان، عشق انسان، محبّت انسان را افزایش میدهد؛ اینها خوب است لکن حقایق گوناگون دیگری هم ورای اینها وجود دارد. زن در منطق اسلام این است. حالا یک عدّه آدم جاهل و نادان پیدا بشوند که درباره‌ی نگاه اسلام به زن خدشه کنند و حرفهای ناقص و معیوب و پُراشکال غربی‌ها را به رخ انسان بکشند، این چقدر انحراف و چقدر خطا است.1395/12/29

لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

درباره‌ی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) -این را نه به‌عنوان اینکه آدم بخواهد جزو حرفهای متعارف و معمول که میزنند، بر زبان جاری کند- حقّاً و انصافاً ماها قاصریم، حقیرتر از آن هستیم که بخواهیم از آن مقام باعظمت سخن بگوییم؛ از حقیقت نوریِ آن بزرگوار و امثال ایشان از ائمّه‌ی معصومین، زبان ماها، بیان ماها، فهم ماها کوتاه‌تر از این است که بتوانیم در این زمینه‌ها صحبت کنیم. خَلَقَکُمُ اللهُ اَنواراً فَجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقین؛(۲) قضیّه‌ی انوار ائمّه‌ی معصومین (علیهم‌السّلام) این است؛ دیگر حالا ما چه میخواهیم بگوییم؟ لکن در زمینه‌ی سیره‌ی این بزرگواران و رفتارهای آنها و اسوه بودن آنها به‌عنوان یک بشر، چرا، حرف زیاد هست. خیلی حرفها را هم زده‌اند؛ بعضی از برادران هم در شعرهای امروزتان اشاره کردید. میدان هم برای حرف زدن زیاد است. در این زمینه چند جمله‌ای عرض میکنیم.
ما باید راجع به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) از این نگاه دوّم، یعنی اسوه بودن و مثال بودن نگاه [کنیم]. خدای متعال در قرآن راجع به دو زن به‌عنوان اسوه‌ی مؤمنین و دو زن [به‌عنوان] نمونه‌ی کافرین -ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ ءامَنُوا امرَاَتَ فِرعَون،(۳) و بعد از یک آیه: وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمران(۴)- مثال زده است و برای مؤمنین -نه برای زنهای مؤمن؛ مرد و زن- دو نمونه آورده است. با این نگاه میشود به این بزرگواران نگاه کرد به‌عنوان نمونه و از آنها درس گرفت. خب، فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) صدّیقه‌ی کبرا است در میان صدّیقین و صدّیقات، کبرا یعنی بزرگ‌ترین صدّیقه است این بزرگوار.
حالا میخواهیم از ایشان درس بگیریم؛ زنها هم درس بگیرند، مردها هم درس بگیرند؛ همه -عالم و جاهل- درس بگیرند. ببینیم درباره‌ی این بزرگوار در کلمات ائمّه‌ی معصومین، آنچه ذکر میشود از مدایح، چه چیزهایی است. در زیارت امام رضا (علیه‌السّلام) وقتی نوبت به حضرت زهرا میرسد برای صلوات -آن زیارتی که سر تا پا صلوات است- [میگوید]: اَللّهُمَّ صَلِ‌ عَلی‌ فاطِمَةَ بِنتِ نَبیِّک؛(۵) این یک خصوصیّت. خب، این خصوصیّت خیلی مهمّی است؛ البتّه قابل تأسّی نیست؛ همه دختر پیغمبر نمیشوند؛ امّا انتساب به پیغمبر به‌صورت دختر او، نشان‌دهنده‌ی رفعت مقام است. وَ زَوجَةِ وَلِیِّک، این هم دوّمی؛ البتّه این هم قابل دست‌گیری نیست و همه نمیتوانند زوجه‌ی ولیّ خدا بشوند؛ امّا رفعت مقام، رفعت شأن و جاه و جلال این بزرگوار را نشان میدهد. وَ اُمَّ السِّبطَینِ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ سَیِّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّة؛ جنبه‌ی کاربردی این [خصوصیّت]، بیشتر از آن دو صفت قبلی است؛ جنبه‌ی کاربردیِ تربیت سبطَین. سبطَینی که «سَیِّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّة» هستند، مادرشان این بزرگوار است؛ دامان پاکیزه‌ی این مادر است که توانسته اینها را تربیت بکند. این آن چیزی است که میتواند برای ما به‌عنوان الگو، به‌عنوان اسوه مطرح بشود.
بعد، «اَلطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقیَّةِ النَّقیَّةِ الرَّضیَّةِ الزَّکیَّة»(۶) که همه‌ی اینها کاربردی است؛ طهارت، با سه بیان که البتّه این سه بیان «طهر»، «طاهر» و «مطهّر» تفاوتهایی از لحاظ معنا با هم دارند. البتّه [هر] سه تعبیر اشاره‌ی به طهارت و پاکیزگی است: طهارت روح، طهارت دل، طهارت مغز، طهارت دامان، طهارت سرتاسر زندگی. خب این کاربردی است، این برای ما درس است؛ باید سعی کنیم خودمان را پاکیزه کنیم، باید تطهیر کنیم خودمان را؛ بدون طهارت باطن نمیشود به مقامات رسید؛ به حریم ولایت این بزرگوارها هم نمیشود رسید؛ طهارت باطن لازم است. طهارت باطن، با تقوا است، با ورع است، با ملاحظه است؛ ملاحظه‌ی دائمی و مراقبت دائمی از خود طهارت به‌وجود می‌آورد. خب البتّه انسان جایزالخطا است و ممکن است بر ما سیاهی‌هایی عارض بشود امّا راه پاک کردنِ آن سیاهی‌ها را هم خدا به ما نشان داده، یاد داده: توبه، استغفار. استغفار کنیم؛ استغفار، یعنی عذرخواهی کردن؛ «استغفر الله»، یعنی خدایا عذر میخواهم، معذرت میخواهم. واقعاً، قلباً از ته دل از خدای متعال معذرت بخواهیم؛ این استغفار است، این پاک میکند آن سیاهی را و آن لکّه را. خب، اَلطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَة. التَّقیَّة، همان تقوا؛ اَلنَّقیَّة، آن نقاوت و پاکیزگی باطنی و قلبی؛ اینها خصوصیّات فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) است. ما اینها را بایستی به‌عنوان الگو، به‌عنوان اسوه، در نظر داشته باشیم و خودمان را به آن نزدیک کنیم.1395/01/11

لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

مقامات معنوی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در شمار برترین مقامات معنوی آحاد معدودی از بشریّت است. ایشان معصومند؛ عصمت، ویژه‌ی معدودی از برگزیدگان الهی در میان آحاد بشر است؛ و این بزرگوار - فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) - از آن جمله است، با توجّه به این واقعیّت که این زن مسلمان و مجاهدِ فی‌سبیل‌الله تنها حدود بیست سال - حالا با اختلاف روایات از هجده سال تا بیست و پنج سال - سنّشان بوده؛ زن جوان دارای این مرتبه‌ی عالی از معنویّت که در ردیف اولیا و پیامبران و مانند اینها قرار میگیرد و از سوی فرستادگان الهی "سیّدة نساءالعالمین" نام میگیرد. در کنار این مقام معنوی بُروز خصلتهای برجسته و کارکردهای مهم در زندگی شخصی این بانوی بزرگوار هرکدام یک درس است. تقوای او، عفّت و طهارت او، مجاهدت او، شوهرداری او، فرزندداری او، سیاست‌فهمی او، حضور او در مهم‌ترین عرصه‌های حیات یک انسان در آن دوره - چه در دوران نوجوانی و کودکی، چه در دوران بعد از ازدواج - هرکدام یک درس است؛ نه فقط درس است برای شما بانوان، [بلکه‌] برای همه‌ی بشریّت درس است. بنابراین این اقتران برای ما یک فرصت است؛ در زندگی فاطمه‌ی زهرا باید دقیق شد، با نگاهی نو آن زندگی را شناخت، فهمید و به معنای واقعی کلمه آن را الگو قرار داد.1393/01/30
لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

تقارن هفته‌ی بسیج هم با این ایّام که ایّام حماسه‌ی بزرگ تاریخ اسلام است، یک اتّفاق مطلوب و مغتنم است. منظورمان [از] حماسه‌ی بزرگی که عرض کردیم، حماسه‌ی زینب کبری (سلام الله علیها) است که مکمّل حماسه‌ی عاشورا است؛ بلکه به یک معنا حماسه‌ای که بی‌بی زینب کبری (سلام الله علیها) به‌وجود آورد، احیاکننده و نگه‌دارنده‌ی حماسه‌ی عاشورا شد. عظمت کار زینب کبری (علیهاالسّلام) را نمیشود در مقایسه‌ی با بقیّه‌ی حوادث بزرگ تاریخ سنجید؛ باید آن را در مقایسه‌ی با خود حادثه‌ی عاشورا سنجید؛ و انصافاً این دو عِدل یکدیگرند. این انسان باعظمت، این بانوی بزرگ اسلام بلکه بشریّت، توانست در مقابل کوه سنگین مصائب، قامت خود را استوار و برافراشته نگه‌دارد؛ حتّی لرزشی هم در صدای این بانوی بزرگ از این‌همه حادثه پدید نیامد؛ هم در مواجهه‌ی با دشمنان، هم در مواجهه‌ی با مصیبت و حوادث تلخ، مثل یک قلّه‌ی سرافراز استواری ایستاد؛ درس شد، الگو شد، پیشوا شد، پیشرو شد. در بازار کوفه، در حال اسارت، آن خطبه‌ی شگفت‌آور را ایراد کرد: «یا اَهلَ‌الکوفَةِ یا اَهلَ الخَتلِ و الغَدرِ اَ تَبکونَ، اَلا فَلا رَقأَتِ العَبرَةُ وَ لاهَدَأَتِ الزَّفرَةُ اِنَّما مَثَلُکُم کَمَثَلِ التِی نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنکاثاً» تا آخر؛ (۱) لفظ مثل پولادْ محکم، معنا مثل آبِ روان تا اعماق جانها می‌نشیند. در آن‌چنان وضعیّتی زینب کبری مثل خود امیرالمؤمنین حرف زد؛ تکان داد دلها را، جانها را و تاریخ را؛ این سخن ماند در تاریخ؛ این در مقابل مردم در محمل اسارت. بعد هم، هم در مقابل ابن‌زیاد در کوفه، هم چند هفته بعد در مقابل یزید در شام، با آن‌چنان قدرتی سخن گفت که، هم دشمن را تحقیر کرد، هم سختی‌هایی را که دشمن تحمیل کرده بود، تحقیر کرد. شما میخواهید خاندان پیغمبر را به خیال باطل خودتان مغلوب کنید، منکوب کنید، ذلیل کنید؟ لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین.(۲) مجسّمه‌ی عزّت است زینب کبری، همچنان‌که حسین بن علی (علیه‌السّلام) در کربلا، در روز عاشورا مجسّمه‌ی عزّت بود. نگاه او به حوادث با نگاه دیگران فرق دارد؛ [با] آن‌همه مصیبت، وقتی دشمن میخواهد او را شماتت کند، میگوید: ما رَاَیتُ اِلّا جَمیلاً؛ (۳) آنچه دیدم زیبا بود؛ شهادت بود، داغ بود، امّا در راه خدا بود، برای حفظ اسلام بود، ایجاد یک جریانی بود در طول تاریخ تا امّت اسلام بفهمند که چه‌کار باید بکنند، چگونه باید حرکت کنند، چگونه باید بایستند. این کارِ بزرگِ حماسه‌ی زینبی است؛ این عزّتِ ولىّ خدا است. زینب کبری از اولیاءالله است؛ عزّت او عزّت اسلام است؛ اسلام را عزیز کرد، قرآن را عزیز کرد. ما البتّه آن بلندپروازی را نداریم، آن همّت را نداریم که بخواهیم بگوییم رفتار این بانوی بزرگ الگوی ما است؛ ما کوچک‌تر از این حرفها هستیم؛ امّا باید به‌هرحال حرکت ما در جهت حرکت زینبی باشد؛ باید همّت ما، عزّت اسلام و عزّت جامعه‌ی اسلامی و عزّت انسان باشد؛ همان‌که خدای متعال با احکام دینی و شرایعِ بر پیغمبران، مقرّر فرموده است.1392/08/29
لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

امام (رضوان الله علیه) در یک بیانی خطاب به زنها میفرمودند: اینکه شما قبول کردید روز ولادت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) روز زن باشد، این برای شما مسئولیت و تکلیف به وجود میآورد. روز شما، روز زن، روز مادر، روز فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است؛ معنای این چیست؟ این یک حرکت نمادین است؛ این کار، سمبلیک است. معنایش این است که زن باید در این صراط حرکت کند؛ عظمت و جلالت و علوّ مقام و مقدار برای زنان در این راه است؛ راهی که در آن تقوا هست، عفاف هست، دانش هست، نطق هست، ایستادگی در میدانهای گوناگونِ محتاج ایستادگی هست، تربیت فرزند هست، زندگی خانوادگی هست؛ همه‌ی زینتها و فضیلتهای معنوی در آن هست؛ زنان باید در این جهت حرکت کنند.1391/02/23
لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

فاطمه‌ی زهرا، صدیقه‌ی کبری (سلام اللَّه علیها)، بزرگترین بانوی تاریخ بشر، افتخار اسلام، افتخار این دین و افتخار این امت است. مقام فاطمه‌ی زهرا (سلام اللَّه علیها) از جمله‌ی آن مقاماتی است که تصور آن برای انسانهای معمولی، انسانهای متعارف - امثال ماها - یا ممکن نیست، یا دشوار است؛ معصوم است دیگر. نه به حسب مسئولیت رسمی، پیغمبر است؛ نه به حسب مسئولیت رسمی، امام و جانشین پیغمبر است؛ اما در رتبه، در حد پیغمبر و امام است. ائمه‌ی هدی (علیهم‌السّلام) نام مبارک فاطمه‌ی زهرا را با عظمت و با تجلیل می‌بردند؛ از معارف صحیفه‌ی فاطمی نقل میکردند؛ اینها چیزهای بسیار عظیمی است. فاطمه‌ی زهرا (سلام اللَّه علیها) این است.
آنچه در زندگی ظاهری آن بزرگوار وجود دارد، از یک سو علم و حکمت و معرفت است، که حتّی در خطبه‌ای مثل خطبه‌ی فدکیه‌ی معروفِ آن بزرگوار که هم شیعه آن را نقل کرده است، هم اهل سنت لااقل بعضی از فقرات آن را نقل کرده‌اند - بعضی هم همه‌ی آن خطبه را نقل کرده‌اند - وقتی نگاه میکنید در حمد و ثنای این خطبه، در مقدمات این خطبه، میبینید یکپارچه حکمت و معرفت از زبان درربار آن بزرگوار در فضا منتشر شده و امروز بحمداللَّه برای ما باقی مانده - در آنچنان موقعیتی که بحث تعلیم نبود، خطابِ مربوط به علم و معرفت نبود؛ در واقع یک محاجه‌ی سیاسی بود - در عالیترین سطحی که برای ما قابل درک است، در این خطبه‌ی مبارکه، معارف الهی و معارف اسلامی ذکر شده است؛ از سوی دیگر، زندگی آن بزرگوار مشحون است به مجاهدت؛ مثل یک سرباز فداکار در عرصه‌های مختلف، این بزرگوار حضور فعال و مؤثر دارد. از دوران کودکی در مکه، در شعب ابی‌طالب، در کمکرسانی و روحیه‌دهی به پدر بزرگوارش، تا همراهی با امیرالمؤمنین در مراحل دشوار زندگی در مدینه، در آن جنگها، در آن غربتها، در میان آن تهدیدها، در آن سختىِ زندگی مادی و فشارهای گوناگون، و همچنین در دوران محنت آن بزرگوار - یعنی بعد از رحلت پیغمبر - چه در مسجد مدینه، چه در بستر بیماری، در همه‌ی این مراحل، این بزرگوار مشغول فعالیت است، مشغول تلاش است؛ یک حکیم مجاهد، یک عارف مجاهد. همچنین از لحاظ وظائف زنانگی، وظیفه‌ی همسری، وظیفه‌ی مادری، تربیت فرزند، پذیرائی و مهربانی با شوهر، یک زن نمونه است. آنچه که در خطاب به امیرالمؤمنین از این بزرگوار نقل میشود، تعبیری که میکند، خشوع و خضوعی که نشان میدهد، اطاعت و تسلیمی که در مقابل امیرالمؤمنین دارد، بعد تربیت این فرزندان، فرزندی مثل امام حسن، فرزندی مثل امام حسین، فرزندی مثل زینب، آیت عظمی و اعلای یک زن نمونه است در وظائف زنانه، تربیت زنانه، محبت زنانه؛ و همه‌ی این مجموعه‌ی ذیقیمت و بی‌نظیر، در یک عمر هجده ساله. یک دختر جوان هجده نوزده ساله، با این همه مقامات معنوی و اخلاقی و سجایای رفتاری، وجود یک چنین عنصری، یک چنین موجودی در هر جامعه‌ای، در هر تاریخی، در هر ملتی که باشد، مایه‌ی افتخار است؛ و دیگر نداریم نظیر این بزرگوار را. دانستن این معارف، انسان را با سجایای آن بزرگوار آشنا میکند؛ اما بدون پیوند عاطفی، بدون محبت، بدون آن آتش شور و شوقی که اشکها را از چشم انسان جاری میکند - چه در وقتی که انسان مصیبت او را میشنود، چه در وقتی که منقبت او را میشنود - انسان به نتیجه نمیرسد؛ این یک چیز دیگر است؛ این همان پیوند عاطفی و معنوی و روحی است؛ این را باید حفظ کرد.1389/03/13

لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

زینب کبری یک نمونه‌ی برجسته‌ی تاریخ است که عظمت حضور یک زن را در یکی از مهمترین مسائل تاریخ نشان میدهد. اینکه گفته میشود در عاشورا، در حادثه‌ی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد - که واقعاً پیروز شد - عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد. حادثه‌ی نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصه‌ی عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزی که موجب شد این شکست نظامىِ ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعىِ دائمی شود، عبارت بود از منش زینب کبری؛ نقشی که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمی است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیه‌ی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددی به این نکته ناطق است؛ لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثه‌ی زنده و ملموس است که انسان زینب کبری را مشاهده میکند که با یک عظمت خیره‌کننده و درخشنده‌ای در عرصه ظاهر میشود؛ کاری میکند که دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او میزند و پیروزی او را تبدیل میکند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبری است. زینب (سلام اللَّه علیها) نشان داد که میتوان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ.
آنچه که از بیانات زینب کبری باقی مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبری را نشان میدهد. خطبه‌ی فراموش نشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست، اظهارنظر معمولی یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعه‌ی اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیق‌ترین و غنیترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است. قوّت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوی است. دو روز قبل در یک بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین برده‌اند، این جمع چند ده نفره‌ی زنان و کودکان را اسیر کرده‌اند، آورده‌اند در مقابل چشم مردم، روی شتر اسارت، مردم آمده‌اند دارند تماشا میکنند، بعضی هلهله میکنند، بعضی هم گریه میکنند؛ در یک چنین شرائط بحرانی، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میکند؛ همان لحنی را به کار می‌برد که پدرش امیرالمؤمنین بر روی منبر خلافت در مقابل امت خود به کار می‌برد؛ همان جور حرف میزند؛ با همان جور کلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندی مضمون و معنا: «یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ ای خدعه‌گرها، ای کسانی که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنباله‌رو اسلام و اهل‌بیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کوری نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابی هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالی که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهده‌ی مقابله‌ی با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلکم کمثل الّتی نقضت غزلها من بعد قوّة انکاثا»؛ مثل آن کسی شُدید که پشم را میریسد، تبدیل به نخ میکند، بعد نخها را دوباره باز میکند، تبدیل میکند به همان پشم یا پنبه‌ی نریسیده. با بیبصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کرده‌های خودتان را، گذشته‌ی خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعای انقلابیگری؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بیمقاومت در مقابل بادهای مخالف. این، آسیب‌شناسی است.
با این بیان قوی، با این کلمات رسا، آن هم در آن شرائط دشوار، اینگونه صحبت میکرد. اینجور نبود که یک عده مستمع جلوی حضرت زینب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یک خطیبی برای اینها خطبه بخواند؛ نه، یک عده دشمن، نیزه‌داران دشمن دور و برشان را گرفته‌اند؛ یک عده هم مردم مختلف‌الحال حضور داشتند؛ همانهائی که مسلم را به دست ابن‌زیاد دادند، همانهائی که به امام حسین نامه نوشتند و تخلف کردند، همانهائی که آن روزی که باید با ابن‌زیاد در میافتادند، توی خانه‌هایشان مخفی شدند - اینها بودند توی بازار کوفه - یک عده هم کسانی بودند که ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه میکنند، دختر امیرالمؤمنین را میبینند، گریه میکنند. حضرت زینب کبری با این عده‌ی ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما اینجور محکم حرف میزند. او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمیشود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانه‌ی مؤمن، اینجور خودش را در شرائط دشوار نشان میدهد. این زن است که الگوست؛ الگو برای همه‌ی مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوی و انقلاب علوی را آسیب‌شناسی میکند؛ میگوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفه‌تان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگرگوشه‌ی پیغمبر سرش بر روی نیزه رفت. عظمت زینب را اینجا میشود فهمید.1389/02/01

لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

به یکایک برادران عزیز این عید بزرگ و میلاد مسعود را تبریک عرض میکنیم. خیلی هم از همه‌ی حضار محترم؛ بخصوص برادران عزیزی که برنامه اجرا کردند؛ مجری محترم برنامه، یکایک مداحان عزیز، شعرائی که این شعرها را سروده بودند و شاعر عزیزمان، تشکر میکنم؛ از همه‌تان یکایک متشکرم. محفل و دل ما را با مناقب دختر پیامبر اعظم و بزرگترین زن تاریخ بشر نورانی کردید.
این خود یک معجزه‌ی اسلام است؛ یعنی فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) در عمر کوتاه خود به مقامی میرسد که سیده‌ی نساء عالمین است؛ یعنی از همه‌ی زنان بزرگ و قدّیس طول تاریخ برتر است. این چه عاملی است، این چه نیروئی است، این چه قدرت متحول‌کننده‌ی عمیق درونی است که از یک انسان در این مدت کوتاه، میتواند یک چنین اقیانوس معرفت و عبودیت و قداست و عروج معنوی بسازد؟ خود این، معجزه‌ی اسلام است.
یک جنبه‌ی دیگر، نسل مبارک این بزرگوار است که تطبیق سوره‌ی کوثر با فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) - اگر در آثار حدیثی ما هم نیامده باشد - یک تطبیق مصداقی درست است؛ این همه برکات بر خاندان پیغمبر، بر یکایک ائمه‌ی هدی (علیهم‌السّلام)! عالم پُر است از نغمه‌های دلنواز فردی و اجتماعی و دنیائی و اخروی که از این حنجره‌های پاک برخاسته؛ حسین‌بن علی، زینب کبری، امام حسن مجتبی، امام صادق، امام سجاد؛ هر کدام از ائمه. ببینید چه غوغائی است در عالم معرفت، در عالم معنویت، در بزرگراه هدایت از کلمات این بزرگواران و درسهای آنها و معارف آنها! این نسل فاطمه‌ی زهراست.1386/04/14

لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

این روزها به مناسبت سالروز ولادت حضرت زینب کبری (سلام‌اللَّه‌علیها)، متعلق به شخصیت این بانوی برجسته‌ی اسلام است، که الگوی همیشه زنده‌ای در مقابل زن مسلمان و مرد مسلمان قرار میدهد. به این مناسبت، به پرستاران عزیز در سراسر کشور - که روز پرستار را به مناسبت این ولادت بزرگ نامگذاری کرده‌اند - تبریک عرض میکنم. پرستاران، دردآشنایانِ همه‌ی بیماران و از کار افتادگان هستند؛ مونس لحظه‌های درد و رنج انسانهایی هستند که نیاز به مونس و پرستار دارند. امیدواریم همه‌ی پرستاران ما در هر نقطه‌ای از نقاط کشور که هستند، مشمول اجر الهی باشند.
البته شخصیت زینب کبری منحصر در بُعد غمگساری و پرستارىِ آن بزرگوار نیست. زینب کبری(سلام‌اللَّه‌علیها) یک نمونه‌ی کامل از زن مسلمان است؛ یعنی الگویی که اسلام برای تربیت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنیا قرار داده است. زینب کبری دارای شخصیت چند بُعدی است؛ دانا و خبیر و دارای معرفت والا و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه میشود، در مقابل عظمتِ دانایی و روحی و معرفت او احساس خضوع میکند. شاید مهمترین بُعدی که شخصیت زن اسلامی میتواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد - تأثیری که از اسلام پذیرفته - این بُعد است. شخصیت زن اسلامی به برکت ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهی، آن‌چنان سعه و عظمتی پیدا میکند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز میشود. در زندگی زینب کبری، این بُعد از همه بارزتر و برجسته‌تر است. حادثه‌ای مثل روز عاشورا نمیتواند زینب کبری را خرد کند. شکوه و حشمت ظاهری دستگاه ستمگر جباری مثل یزید و عبیداللَّه‌بن‌زیاد نمیتواند زینب کبری را تحقیر کند. زینب کبری در مدینه - که محل استقرار شخصیت باعظمت اوست - و در کربلا - که کانون محنتهای اوست - و در کاخ جبارانی مثل یزید و عبیداللَّه‌بن‌زیاد، همان عظمت و شکوه معنوی را با خود حفظ میکند و شخصیت‌های دیگر در مقابل او تحقیر میشوند. یزید و عبیداللَّه‌بن‌زیاد - این مغروران ستمگر زمان خود - در مقابل این زنِ اسیر و دست‌بسته، تحقیر میشوند. زینب کبری شور عاطفه‌ی زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فی‌سبیل‌اللَّه، و زلال معرفتی که از زبان و دل او بیرون میتراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت میکند. عظمت زنانه‌اش، بزرگان دروغین ظاهری را در مقابل او حقیر و کوچک میکند. عظمت زنانه ، یعنی این؛ یعنی مخلوطی از شور و عاطفه‌ی انسانی، که در هیچ مردی نمیتوان این عاطفه‌ی شورانگیز را سراغ داد؛ همراه با متانت شخصیت و استواری روح که همه‌ی حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم میکند و روی آتش‌های گداخته، شجاعانه قدم میگذارد و عبور میکند؛ در عین حال، درس میدهد و مردم را آگاهی میبخشد؛ در عین حال، امام زمان خود - یعنی امام سجاد - را مانند یک مادر مهربان آرامش و تسلا میبخشد؛ در عین حال، با کودکان برادر و بچه‌های پدر از دست داده‌ی آن حادثه‌ی عظیم، در میان آن طوفان شدید، مثل سد مستحکمی برای آنها امنیت و آرامش و تسلا ایجاد میکند. بنابراین زینب کبری (سلام‌اللَّه‌علیها) یک شخصیت همه‌جانبه بود. اسلام زن را به این طرف سوق میدهد.
زن با نقاط قوّت زنانه‌ی خود - که خدای متعال در وجود او به ودیعه گذاشته و مخصوص زن است - همراه با ایمان عمیق، همراه با استقرار ناشی از اتکاء به خداوند، و همراه با عفت و پاکدامنی - که فضای پیرامون او را نورانیت میبخشد - میتواند در جامعه یک نقش استثنایىِ این‌گونه ایفا کند؛ هیچ مردی قادر به ایفای چنین نقشی نیست. مثل کوه استواری از ایمان، در عین حال مثل چشمه‌ی جوشانی از عاطفه و محبت و احساسات زنانه، تشنگان و محتاجان نوازش را از چشمه‌ی صبر و حوصله و عاطفه‌ی خود سیراب میکند. انسانها در چنین آغوش پُربرکتی میتوانند تربیت شوند. اگر زن با این خصوصیات در عالمِ وجود نبود، انسانیت معنا پیدا نمیکرد. این، معنای ارزش زن و تشخص زن است؛ چیزی که مغز متحجرِ مادی غربیها نمیتواند آن را بفهمد. کسانی که از دین و معنویت بهره‌ای نبرده‌اند، نمیتوانند چنین عظمتی را درک کنند. آنهایی که شاخصه‌ی زن را در زیور و آرایش و سبکسری و بازیچه قرار گرفتن در دست مردان میدانند، نمیتوانند اساس هویت زنانه را در منطق اسلام و در نظر اسلام درک کنند.
زینب کبری برای زنان ما در طول تاریخ یک الگوست؛ عقل و متانت، قدرت و شجاعت، شور و احساس عاطفی، صراحت زبان، متانت دل، استواری روح؛ در عین‌حال، مادرانه، خواهرانه، با همه‌ی انسانها برخورد کردن، در محیط خانه شمع محبت را روشن نگه داشتن، همسر و فرزندان را بر سر سفره‌ی محبت و عاطفه‌ی خود دور هم جمع کردن؛ اینها خصوصیات زن مسلمان است.
امروز در جامعه‌ی ما خوشبختانه از این نعمت بزرگ، سهم وافری باقی است؛ اگرچه دشمنان سعی میکنند آن را تاراج کنند و از بین ببرند. اما در کشورها و جوامعی که زن چنین هویتی ندارد، میبینید پایه‌های تربیت مردم میلنگد و فضای اخلاقی و معنوی جامعه هم دچار مشکل میشود. همه‌ی ارزشهای معنوی را میتوان از درون کانون گرم خانواده - که محور آن، زن خانواده است؛ کدخدای این مجموعه، آن مجسمه‌ی عاطفه است - بیرون کشید و معنویات را در سطح جامعه گستراند. امیدواریم دختران جوان و زنان جامعه‌ی ما در الگوی زینب کبری دقت کنند و هویت و شخصیت خود را در آن ببینند؛ بقیه‌ی چیزها فرعی است. جوهر ذات یک انسان اگر تعالی و روشنایی و شفافیت پیدا کند، همه چیز در مقابل او کوچک میشود و قدرت او بر همه‌ی کارهای دیگر، برای او تأمین میگردد.
آن‌که در او جوهر دانایی است بر همه کاریش توانایی است‌
زن به یک جایگاه مصنوعی و تصنعی و تشریفاتی احتیاج ندارد؛ جایگاهی که دون شأن متانت و سکینه و آرامش روحی اوست. در طبیعت الهی زن، آن‌چنان لطافت و زیبایی و گرمای محبتی وجود دارد که میتواند هم خود را و هم محیط پیرامون خود را - چه در داخل خانه، چه در هر محیطی که باشد - به طرف معنویت، پیشرفت و علوّ مقامات علمی و عملی سوق دهد و پیش ببرد.1384/03/25

لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

درباره ی مقامات صدیقه ی طاهره (سلام الله علیها) زبان و گفتار ما یارای بیان ندارد؛ نمی شود توصیف کرد؛ وصف او از حد این قالبهای معمولی بیانی ما بالاتر است؛ اما با زبان هنر تا حدودی می شود ذهنها را نزدیک برد؛ این که بنده روی مداحی و شعر و سرودهای اسلامی تکیه می کنم، به همین خاطر است. با بال و پر هنر می شود مقداری ذهن را نزدیک کرد، ولی به حقیقت آنها در مقام توصیف نمی شود رسید. البته کسانی که دلها و عمل شان را پاک کنند، جسم و جان خودشان را تطهیر کنند، تقوا و پرهیزگاری و پاکدامنی را پیشه ی خودشان کنند و خودشان را تربیت کنند و مقداری از این آلودگی یی که بنده و امثال بنده دچارش هستیم، خودشان را بیرون بیاورند، چشمهایشان می تواند ببیند؛ اما باز آنها هم نمی توانند توصیف کنند، لیکن دلهای پاک و چشم دل بینای آنها می تواند انوار قدسیه ی اهل بیت و از جمله صدیقه ی کبری (سلام الله علیها) را تا حدودی از نزدیک ببیند و مقامات آنها را درک کند. ما نشانه هایی داریم. این که از قول پیغمبر اکرم نقل شده است که: «فداها ابوها»، خودش یک نشانه است. این که در روایت دارد که وقتی فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) وارد خانه ی پیغمبر می شد، یا آن جایی که پیغمبر نشسته بودند وارد می شد، «قام الیها» - حضرت پیش پای او بلند می شد؛ به طرف او می رفت - این یک نشانه است؛ اینها عظمت است. این که همه ی دنیای اسلام از آن روز تا امروز - شیعه و سنی فرقی ندارد - این بانوی بزرگوار را با چشم عظمت و جلالت نگاه می کنند، این هم خودش یکی از آن نشانه ها و علامتهاست. امکان ندارد که همه ی عقلا، علما و متفکران با نحله ها و عقاید مختلف در همه ی تاریخ یک امت و ملت، بر مدح و ستایش یک مرکز متفق القول باشند. این نیست مگر عظمت توصیف ناپذیر آن مرکز؛ این خودش یک علامت است. همه ی این عظمت ها مربوط به یک بانوی هجده ساله؛ یک دختر جوان است! بیشترین سنی که برای فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) طبق تواریخ مختلف گفته می شود، از هجده سال است تا بیست ودو سال. از آن تکریمی که امیرالمؤمنین برای ایشان قائل است، و از آن تکریمی که در روایات و کلمات همه ی ائمه (علیهم السّلام) درباره ی فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) آمده، انسان می فهمد که چه عظمت و شیفتگی یی در کلمات ائمه نسبت به فاطمه ی زهرا موج می زند. هر یک از ائمه شط خروشانی هستند که فضای معرفت و استعدادهای بشری را سیراب و بارور کرده اند و همه ی این جویبارها از این چشمه سرازیر می شوند؛ چشمه ی جوشان فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها). روایات صادقین (علیهم السّلام)، عظمت حضرت رضا و موسی بن جعفر و ائمه ی بعدی، مقام والای حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه)، همه جویبارهای آن کوثرند؛ آن کوثر تمام نشدنی، آن چشمه ی جوشان؛ برکات فاطمه ی زهرا اینهاست.
ما این بزرگوار را خواسته ایم به عنوان الگو میان خودمان مطرح کنیم. یک زن جوان، یک دختر جوان، که زندگی اش، زندگی معمولی؛ لباسش، لباس فقرا؛ کارش در خانه جمع و جور کردن بچه ها و مدیریت خانه و کدبانویی این خانه ی کوچک و دستاس کردن است و آن کوه معرفت و دریای عظیم علم و دانش در وجود اوست.
قرآن چهار زن را اسم آورده که این چهار زن الگویند؛ دو الگوی نیکان عالم، دو الگوی بدان عالم. «ضرب الله مثلاً للّذین کفروا امرأة نوح و امرأة لوط»؛ زن نوح و زن لوط. «کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما»؛ این دو نمونه ی زنانه برای مردمان کافر در طول تاریخ هستند. وقتی خدای متعال در قرآن می خواهد کفار - نمونه ی وجود کفرآمیز و کفران کننده ی نعمت خدا - را معرفی کند، به جای فرعون و نمرود و افراد دیگر، دو زن را مثال می زند؛ زن نوح و زن لوط، که درهای رحمت الهی به روی اینها باز و همه ی امکانات برای عروج و رفعت اینها آماده بود و دو پیغمبر، آن هم پیغمبری مثل نوح و لوط، شوهران اینها بودند که در خانه ی آنها زندگی می کردند و حجت بر آنها تمام بود؛ اما این دو زن قدر این نعمت ها را ندانستند و «فخانتاهما»؛ به شوهرهایشان خیانت کردند. این خیانت، لزوماً خیانت جنسی نیست؛ خیانتِ اعتقادی است؛ خیانتِ مسلکی است؛ راه را کج کردند. شوهرها با این که پیغمبر بودند و مقام عالی داشتند، به درد این زنها نخوردند؛ «فلم یغنیا عنهما من الله شیئا». خدای متعال رودربایستی و رفاقت و خویشاوندی با کسی ندارد. اگر کسی را مورد محبت و لطف و رحمت قرار می دهد، با حساب و کتاب است؛ با تعاریف نیست؛ خدا قوم و خویش کسی نیست. اینها هم با این که شوهرهایشان پیغمبر بودند، این شوهرهای پیغمبر نتوانستند این دو زن را از شر غضب الهی نجات بدهند؛ اینها شدند نمونه ی کافران همه ی تاریخ.
در نقطه ی مقابل، باز خدای متعال دو زن را به عنوان نمونه ی مؤمنان ذکر می کند: «و ضرب الله مثل للّذین امنوا امرأة فرعون اذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجنّة و نجّنی من فرعون و عمله»؛ یکی زن فرعون و دیگری، حضرت مریم: «و مریم ابنت عمران». آن زن اول، قصر فرعونی او را مجذوب نکرد؛ زن پرورش یافته در بساط فرعونی، کسی که زن فرعون است و لابد پدر و مادر و خاندانش هم از همین طواغیت بودند، در نهایت راحت و نعمت و رفاه و عزت ظاهری بود و زندگی می کرد؛ اما ایمان موسی دل او را برد و تصرف کرد؛ به موسی ایمان آورد. وقتی ایمان آورد و راه را شناخت، همه ی آن راحت و رفاه را کنار گذاشت و دیگر آن قصر باعظمت در مقابل او جاذبه یی نداشت؛ گفت: «ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجنّة»؛ من خانه ی بهشتی را ترجیح می دهم؛ زندگی دنیا ارزشی ندارد. حضرت مریم هم: «و مریم ابنت عمران الّتی احصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا»؛ دامن خود را پاک و پاکیزه نگهداشت؛ اینها ارزشهای انسانی است.
این چهار زن فقط نمونه و نماد برای زنها نیستند، بلکه نمونه و نماد برای همه ی زنها و مردها هستند. آن دو زن با این که باب رحمت جلوی آنها باز بود، به آن راه نرفتند و از آن استفاده نکردند؛ به معنویت به خاطر چیزهای پست و حقیر - عواملش را قرآن ذکر نکرده، حتماً چیزی است مانند اخلاق بد و یا یک خصلت بد - پشت کردند؛ یک چیز کوچک این دلهای ضعیف را به خودش جذب می کند و آنها را از راه حق منحرف می کند و می شوند نماد کفار و انسان ناسپاس در مقابل خدا. اما دو زن دیگر، نماد ارزشهایند. او برایش جاذبه ی معنویت و جاذبه ی سخن حق آن قدر زیاد است که به همه ی بساط و دستگاه فرعونی پشت پا می زند، این یکی هم پاکیزگی و پاکدامنی و وارستگی دارد.
فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) همه ی این فضایل را با هم داراست. چون «و اصطفاک علی نساء العالمین» درباره ی مریم در قرآن هست و سیده ی نساء عالمین، در روایت هم دارد که او سرور زنان عالم در زمان خودش بود، ولی فاطمه ی زهرا سرور زنان عالم در همه ی ادوار تاریخ است؛ این الگوست. برادران عزیز! ما امروز به این الگو احتیاج داریم.
امروز دستگاه های تبلیغاتی دنیا برای گمراه کردن انسانها دائم الگو جلوی چشم نسلهای بشر در همه ی دنیا می آورند. البته الگوها کم جاذبه و ناموفق است، اما دست بردار نیستند؛ هنرپیشه می آورند، نویسنده می آورند، آدمهای پرهیاهوی خوش ظاهرِ بدون باطن می آورند، هیکلهای پوچ و بی معنا را می آورند و مرتب نمایش می دهند، تا بتوانند به وسیله ی این الگوها، انسانها را به سمتی حرکت بدهند و به راهی بکشند. آنها برای این کار، پولها خرج می کنند و فیلمهای هالیوودی و چیزهایی از این دست که می بینید و می شنوید و می دانید، اغلبش جهت دار است. با این که می گویند هنر بایستی فارغ از سیاست و جهتگیری سیاسی باشد، رفتار خودشان بعکس است و این جوری نیست؛ مستکبران عالم هنر، سینما، فیلم، شعر، نوشتن، مغز و استدلال و فلسفه را در راه منافع استکباری و چپاولگری خودشان استخدام کرده اند؛ همین چیزی که امروز مظاهر سرمایه داری دنیاست؛ قدرت نظامی اش امریکاست، قدرتهای اقتصادی اش هم شرکتهای پشت سر دولت امریکایند. آنها از همه ی امکانات استفاده می کنند برای الگوسازی، ملتها هم دستشان خالی است و الگو و نمونه یی که بتوانند در مقابله ی با آنچه که آنها می آورند، از خودشان نشان بدهند، ندارند. ما دستمان پُر است، ما زنان بزرگی داریم؛ اگر حالا بخواهیم وارد وادی مسأله ی زن بشویم. زنان باعظمتی در تاریخ اسلام هستند که اوج و قله ی این عظمت ها، فاطمه ی زهرا، صدیقه ی کبری (سلام الله علیها)، است. حضرت زینب و حضرت سکینه هم ماجراهایشان ماجراهای شگفت آور برای انسانهای متفکر و باهوش و خردمند و اهل فکر است. امام حسن و امام حسین را گفته اند: «سیّدی شباب اهل الجنّة». با این که اینها همیشه جوان نبودند و این دو بزرگوار به سنین پیری و کهولت هم رسیده اند، اما «سیّدی شباب» به آنها گفته اند؛ یعنی جوانی اینها باید به عنوان یک الگو همیشه در مقابل چشم جوانهای دنیا باشد. جوانی خود پیغمبر و جوانی امیرالمؤمنین هم همین جور است.1383/05/17

لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

زندگی فاطمه زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) به خاطر عظمت و شگفتیهای فراوانی که در آن هست، شبیه اسطوره‌های تاریخ است. حقیقتاً چشم ما نمیتواند مقامات معنوی آن بزرگوار را ببیند - «تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی» - ما نمیتوانیم آن قامت رسا و آن عظمت را حتّی در چشم کوته‌بین ذهن خودمان تصویر کنیم؛ لیکن همان چیزی که چشمان سطحینگر ما میبیند، خیلی باعظمت است. یعنی آن زندگی کوتاه چه در دوران کودکی، چه در دوران نوجوانی و چه در دوران تأهّل و ازدواج و خانه‌داری این‌قدر پُرمغز است! مگر هر کسی میتواند همسر امیرالمؤمنین باشد؟ عظمت علی آن‌گونه است که کوههای عظیم را در مقابل خود آب میکند. نَفْس همسری امیرالمؤمنین، یک نشانه بزرگ عظمت است؛ لیکن شما ببینید تعامل این زن و شوهر چگونه است و دو بزرگِ خارج از ابعاد ذهن انسان، چگونه با هم حرف میزنند؛ چگونه زندگی میکنند؛ چگونه این زندگىِ الگو و نمونه تاریخ را اداره میکنند و چگونه هرکدام نقشی به عهده میگیرند! اینها تصادفی نیست. نقش آن شوهر در دوران مبارزات و جنگها این است که نفر اوّل و خطشکنِ درجه یک و گره گشای اوّل و آخر باشد. در دوران بعد از رحلتِ پیغمبر، این نقش تغییر پیدا میکند. همان شجاعت، همان قدرت و همان عظمت وجود دارد؛ منتها در نقش دیگری ظهور میکند. مگر هرکسی میتواند آن حادثه عظیم بعد از پیغمبر را تحمّل کند؟ اما علی تحمّل کرد و این همان شجاعت خیبر و همان قدرت اُحد است که در این‌جا طاقت میآورد. بعد، دوران خلافت است که هر کلمه کلمه و هر قدم به قدم آن، اثری در تاریخ اسلام و تاریخ بشر گذاشته است. آن‌گاه نقش همخوان با این شخص، نقش فاطمه زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) است. اگر آن مظلومیت عظیم و جانسوز در تاریخ خود را نشان نمیداد، حقایق اسلام آن‌چنان که بعداً آشکار شد، آشکار نمیشد. اینها تصادفی نیست. همه اینها طرّاحی شده با تدبیر الهی است؛ منتها کسانی برای این میدانها و این نقشهای دشوار انتخاب میشوند که جوهر آنها، جوهر برگزیده خداست. در بین همه انسانهای طول تاریخ، خدای متعال انتخاب میکند: «امتحنک اللَّه الّذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة» (۱). میدان، میدان امتحان است. میدان کارِ تصادفی نیست. میدان امتیاز دادنِ بیخودی نیست. خدای متعال بیخودی به کسی امتیاز نمیدهد. این جوهر، این اراده قوی، این عزم راسخ، این گذشت و فداکاری در فاطمه زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) کار را به آن‌جا میرساند که او سنگ الماسی میشود که همه این چرخها بر روی آن میچرخد. دشوارترین چرخها را باید بر روی سخت‌ترین پایه‌ها و قاعده‌ها بچرخانند. این چرخ عظیم تاریخ اسلام و امتحانهای دشوار، در همان دوران کوتاه، بر روی دوش فاطمه زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) بود. خدا او را انتخاب کرد و او توانست بشریّت را نجات دهد. فاطمه زهرا(سلام‌اللَّه‌علیها) فرشته نجات انسانها در طول تاریخ است. برای همین هم هست که ائمّه (علیهم‌السّلام) این‌قدر برای آن بزرگوار تکریم و حرمت قائلند و نسبت به او اظهار خشوع میکنند. هیچ مقامی از این بالاتر وجود دارد؟1377/07/19
لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

به عنوان یک دختر دانشجو، ما چگونه میتوانیم از زندگانی حضرت زهرا علیهاسلام الگو بگیریم؟ الگوهای خود شما در دوره جوانی چه کسانی بوده‌اند؟
حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در سنین شش، هفت سالگی بودند - اختلاف وجود دارد؛ چون در تاریخ ولادت آن حضرت، روایات مختلف است - که قضیه شعب ابی‌طالب پیش آمد. شعب ابی‌طالب، دوران بسیار سختی در تاریخ صدر اسلام است؛ یعنی دعوت پیامبر شروع شده بود، دعوت را علنی کرده بود، بتدریج مردم مکه - بخصوص جوانان، بخصوص برده‌ها - به حضرت میگرویدند و بزرگان طاغوت - مثل همان ابولهب و ابوجهل و دیگران - دیدند که هیچ چاره‌ای ندارند، جز این‌که پیامبر و همه مجموعه دوروبرش را از مدینه اخراج کنند؛ همین کار را هم کردند. تعداد زیادی از اینها را که دهها خانوار میشدند و شامل پیامبر و خویشاوندان پیامبر و خود ابی‌طالب - با این‌که ابی‌طالب هم جزو بزرگان بود - و بچه و بزرگ و کوچک میشدند، همه را از مکه بیرون کردند. اینها از مکه بیرون رفتند؛ اما کجا بروند؟ تصادفاً جناب ابی‌طالب، در گوشه‌ای از نزدیکی مکه - فرضاً چند کیلومتری مکه - در شکاف کوهی ملکی داشت؛ اسمش «شعب ابی‌طالب» بود. شعب، یعنی همین شکاف کوه؛ یک درّه کوچک. ما مشهدیها به چنین جایی «بازه» میگوییم. اتفاقاً این از آن لغتهای صحیحِ دقیقِ فارسىِ سره هم هست که به لهجه محلی، روستاییها به آن «بَزَه» میگویند؛ اما همان اصلش «بازه» است. جناب ابی‌طالب یک بازه یا یک شعب داشت؛ گفتند به آن‌جا برویم. حالا شما فکرش را بکنید! در مکه، روزها هوا گرم و شبها بینهایت سرد بود؛ یعنی وضعیتی غیرقابل تحمّل. اینها سه سال در این بیابانها زندگی کردند. چقدر گرسنگی کشیدند، چقدر سختی کشیدند، چقدر محنت بردند، خدا میداند. یکی از دوره‌های سخت پیامبر، آن‌جا بود. پیامبر اکرم در این دوران، مسؤولیتش فقط مسؤولیت رهبری به معنای اداره یک جمعیت نبود؛ باید میتوانست از کار خودش پیش اینهایی که دچار محنت شده‌اند، دفاع کند.
میدانید وقتی که اوضاع خوب است، کسانی که دور محور یک رهبری جمع شده‌اند، همه از اوضاع راضیند؛ میگویند خدا پدرش را بیامرزد، ما را به این وضع خوب آورد. وقتی سختی پیدا میشود، همه دچار تردید میشوند، میگویند ایشان ما را آورد؛ ما که نمیخواستیم به این وضع دچار شویم!
البته ایمانهای قوی می ایستند؛ اما بالأخره همه سختیها به دوش پیامبر فشار میآورد. در همین اثنا، وقتی که نهایت شدّت روحی برای پیامبر بود، جناب ابی‌طالب که پشتیبان پیامبر و امید او محسوب میشد، و خدیجه کبری که او هم بزرگترین کمک روحی برای پیامبر به‌شمار میرفت، در ظرف یک هفته از دنیا رفتند! حادثه خیلی عجیبی است؛ یعنی پیامبر تنهای تنها شد.
من نمیدانم شما هیچ وقت رئیس یک مجموعه کاری بوده‌اید، تا بدانید معنای مسؤولیت یک مجموعه چیست!؟ در چنین شرایطی، انسان واقعاً بیچاره میشود. در این شرایط، نقش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را ببینید. آدم تاریخ را که نگاه میکند، این‌گونه موارد را در گوشه کنارها هم باید پیدا کند؛ متأسفانه هیچ فصلی برای این‌طور چیزها باز نکرده‌اند.
فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها مثل یک مادر، مثل یک مشاور، مثل یک پرستار برای پیامبر بوده است. آن‌جا بوده که گفتند فاطمه «امّ ابیها» - مادر پدرش - است. این مربوط به آن وقت است؛ یعنی وقتی که یک دختر شش، هفت ساله این‌گونه بوده است. البته در محیطهای عربی و در محیطهای گرم، دختران زودتر رشد جسمی و روحی میکنند؛ مثلاً به اندازه رشد یک دختر ده، دوازده ساله امروز. این، احساس مسؤولیت است. آیا این نمیتواند برای یک جوان الگو باشد، که نسبت به مسائل پیرامونی خودش زود احساس مسؤولیت و احساس نشاط کند؟ آن سرمایه عظیم نشاطی را که در وجود اوست، خرج کند، برای این‌که غبار کدورت و غم را از چهره پدری که مثلاً حدود پنجاه سال از سنش میگذرد و تقریباً پیرمردی شده است، پاک کند. آیا این نمیتواند برای یک جوان الگو باشد؟ این خیلی مهمّ است.
نمونه بعد، مسأله همسرداری و شوهرداری است. یک وقت انسان فکر میکند که شوهرداری، یعنی انسان در آشپزخانه غذا را بپزد، اتاق را تر و تمیز و پتو را پهن کند و مثل قدیمیها تشکچه بگذارد که آقا از اداره یا از دکان بیاید! شوهرداری که فقط این نیست. شما ببینید شوهرداری فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها چگونه بود. در طول ده سالی که پیامبر در مدینه حضور داشت، حدود نُه سالش حضرت زهرا و حضرت امیرالمؤمنین علیهماالسّلام با همدیگر زن و شوهر بودند. در این نُه سال، جنگهای کوچک و بزرگی ذکر کرده‌اند - حدود شصت جنگ اتّفاق افتاده - که در اغلب آنها هم امیرالمؤمنین علیه‌السّلام بوده است. حالا شما ببینید، او خانمی است که در خانه نشسته و شوهرش مرتّب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ میماند - این قدر جبهه وابسته به اوست - از لحاظ زندگی هم وضع روبه‌راهی ندارند؛ همان چیزهایی که شنیده‌ایم: «و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً انّما نطعمکم لوجه الله» (۳)؛ یعنی حقیقتاً زندگی فقیرانه محض داشتند؛ در حالی که دختر رهبری هم هست، دختر پیامبر هم هست، یک نوع احساس مسؤولیت هم میکند.
ببینید انسان چقدر روحیه قوی میخواهد داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند؛ دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاریهای زندگی خالی کند؛ به او دلگرمی دهد؛ بچه‌ها را به آن خوبی که او تربیت کرده، تربیت کند. حالا شما بگویید امام حسن و امام حسین علیهما السّلام، امام بودند و طینت امامت داشتند؛ زینب علیهاسلام که امام نبود. فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها او را در همین مدت نُه سال تربیت کرده بود. بعد از پیامبر هم که ایشان مدّت زیادی زنده نماند.
این‌طور خانه‌داری، این‌طور شوهرداری و این‌طور کدبانویی کرد و این‌طور محور زندگی فامیل ماندگار در تاریخ قرار گرفت. آیا اینها نمیتواند برای یک دختر جوان، یک خانم خانه‌دار یا مُشرف به خانه‌داری الگو باشد؟ اینها خیلی مهم است.
حالا بعد از قضیه وفات پیامبر، آمدنِ به مسجد و آن خطبه عجیب را خواندن، خیلی شگفت‌انگیز است! اصلاً امثال ما که اهل سخنرانی و حرف زدن ارتجالی هستیم، میفهمیم که چقدر این سخنان عظیم است. یک دختر هجده ساله، بیست ساله و حداکثر بیست‌وچهار ساله - که البته سنّ دقیق آن حضرت مسلّم نیست؛ چون تاریخ ولادت آن بزرگوار مسلّم نیست و در آن اختلاف است - آن هم با آن مصیبتها و سختیها به مسجد می‌آید، در مقابل انبوه جمعیت، با حجاب سخنرانی میکند که آن سخنرانی، کلمه به کلمه‌اش در تاریخ میماند.1377/02/07

لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

ولادت باسعادت کوثر نور و معرفت، حضرت صدّیقه طاهره مرضیّه مطهّره، فاطمه زهرا سلام‌الله علیها را به همه شما حضّار گرامی و به همه مردم مسلمان، بخصوص بانوان کشور اسلامی تبریک عرض میکنم. این ولادت بزرگ، یکی از بزرگترین عیدهای اسلامی است؛ چون فاطمه زهرا سلام‌الله علیها یک شخصیت برجسته و بزرگ و طراز اوّل اسلامی است؛ در حقیقت یک شخصیت طراز اوّل در طول تاریخ بشر است. همچنان که از قول نبىّ‌اکرم علیه‌وعلیآله‌الصّلاةوالسّلام گفته شده است که به فاطمه زهرا فرمودند: «اما ترضی عن تکونی سیّدة نساء العالمین»(۱)؛ تو سیّده و بانوی همه زنان جهان در طول تاریخ هستی. خودِ فاطمه زهرا سلام‌الله علیها سؤال میکند: «فکیف مریم»؛ چگونه مریم سیّده نساء است، که در قرآن هم تصریح شده است؟ حضرت میفرمایند مریم سیّده زنان زمان خود بود و تو سیّده زنان همه تاریخ هستی.
اگر شخصیت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها برای ذهنهای ساده و چشمهای نزدیکبین ما آشکار میشد، ما هم تصدیق میکردیم که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها سرور همه زنان عالم است؛ بانویی که در سنین کم و در عمر کوتاه، به مقامات معنوی و علمی و معرفتی و به مرتبه‌ای برسد که برابر مرتبه انبیا و اولیاست. در واقع فاطمه زهرا فجر درخشانی است که از گریبان او، خورشید امامت و ولایت و نبوّت درخشیده است؛ آسمان بلند و رفیعی است که در آغوش آن، ستاره‌های فروزان ولایت قرار گرفته است. همه ائمّه علیهم‌السّلام برای مادر بزرگوار خود تکریم و تجلیلی قائل بودند که برای کمتر کسی این همه احترام و تجلیل را از آن بزرگواران میشود دید.
بنابراین، این یک عید اسلامی و یک عید بشری است و بخصوص برای مردم ما نکته اساسیتری دارد و آن این‌که زنان کشور ما، با آشنایی با زندگی فاطمه زهرا سلام‌الله علیها و معرفت و مبارزات و سخنان حکمت‌آمیز آن بزرگوار، راهی را در مقابل خود ترسیم کرده‌اند، از آن راه حرکت کرده‌اند و بیشتر هم بایستی پیش بروند.1376/07/30

لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

امیدوارم روح مطهّر حضرت زینب کبری سلام‌اللَّه‌علیها - که بخش عمده‌ای از حماسه بزرگِ ماندگارِ عاشورا متعلّق به آن بزرگوار است - نه فقط در میان بانوان جامعه، بلکه در میان همه افراد، زنده و حاضر و درس‌آموز باشد.1376/06/19
لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

به مناسبت امروز، نام مبارک حضرت زینب کبری به میان می‌آید. آن بزرگوار را الگو و نمونه و نشان‌دهنده‌ی یک زن برجسته تصوّر نموده‌اند که روز پرستار را با نام ایشان مقترن کرده‌اند. بد نیست که چند جمله‌ای در باب آن بزرگوار عرض کنیم:
حضرت زینب سلام‌الله‌علیها برای زنان ما یک الگوست. نه این‌که فقط زنان باید از حضرت زینب یادبگیرند؛ چون شخصیتی مثل زینب کبری سلام‌الله علیها، با این عظمت و برجستگی، مال یک جنس و قشر خاص نیست. او الگوست تا همه‌ی برجستگان دنیا از وی درس بگیرند. شخصیتهای بزرگ، قهرمانهای تاریخی، دانشمندان برجسته و همه‌ی رهبران جوامع بشری باید از زینب کبری درس بگیرند. شخصیت او بالاتر از این حرفهاست. لکن علّت این‌که آن بزرگوار را به عنوان اسوه‌ی زن مطرح می‌کنند، این است که همه‌ی انسانها احتیاج دارند به این‌که در رفتارهای معمولی خود، یک شاخص و یک الگو در مقابل چشمشان باشد. زینب کبری هم زن بوده است. زن مسلمان، به یک الگو و یک نمونه‌ی برجسته احتّیاج دارد. زن مسلمان اگر بخواهد موازین اخلاقی، موازین عاطفی و انسانی، موضوع جنسیّت زن بودن - که محور خانواده است - و موضوع آرمانگرایی را با هم ملاحظه کند و همه‌ی اینها را با دیدگاه اسلامی مورد توجّه قرار دهد، احتّیاج به یک الگو و نمونه‌ی مجسّم و شاخص دارد که به او نگاه کند و در مجموعِ رفتارها، خود را با او تطبیق دهد و به او نزدیک کند.
خوشبختانه ما در اسلام چند مورد الگو و نمونه‌ی مجسّم داریم که برتر از همه، حضرت فاطمه‌ی زهرا، صدّیقه‌ی کبری سلام‌الله‌علیهاست که ایام جاری، تا چندی متعلّق به آن بزرگوار است و من از متفکّرین، گویندگان مذهبی و دانشمندان، خواهش می‌کنم که در ترسیم شخصیت بانوی بزرگ آفرینش، یعنی حضرت صدّیقه‌ی طاهره سلام‌الله علیها، هرچه می‌توانند، بگویند و بنویسند. هنوز حرف گفتنی و نگفته در باب آن بزرگوار، زیاد است.
آن بزرگوار در درجه‌ی اوّل است؛ اما الگوها و نمونه‌ها، منحصر به آن بزرگوار نیست. دختر او حضرت زینب کبری - یک الگوی دیگر، با ابعاد جدیدی است. زینب کبری سلام‌الله علیها، نقش همسر، نقش مادر و نقش یک زن برجسته و ممتاز در خاندان پیغمبر را، در مدینه به بهترین وجه ایفاد کرده است. شخصیت آن بزرگوار در مدینه - قبل از حادثه‌ی کربلا - یک شخصیت برجسته و معروف و ممتاز بوده است. همچنان‌که بعد از حادثه‌ی کربلا هم - منهای آن مدّت کوتاهِ مربوط به شام و قضایای کربلا - باز نقش آن بزرگوار، یک نقش خیلی برجسته و ممتاز است. اگر فرض می‌کردیم که حادثه‌ی کربلا اصلاً نبود - که ما آنچه درباره‌ی زینب کبری سلام‌الله علیها می‌گوییم و می‌شنویم مربوط به ماجرای کربلاست - باز زینب کبری سلام‌الله علیها، یک شخصیت برجسته، یک انسان بزرگ و یک زن قابل تبعیّت و پیروی محسوب می‌شد. از لحاظ علمی، از لحاظ تقوا، از لحاظ پاکدامنی و طهارت، از لحاظ برجستگی اخلاقی، از جهت محور بودن برای همه‌ی کسانی که به مسائل معنوی و اخلاقی و دینی توجّهی دارند و از جهات گوناگون، یک استاد، معلّم معنویّت، معلّم اخلاق و معلّم رفتار اسلامیِ زن محسوب می‌شد. با این حال، زنی در این حد و با این شخصیت، ناگهان در مقابل یک تکلیفِ بزرگِ آنی و خطرناک قرار گرفت که آن عبارت بود از رفتن به سمت کربلا. همه چیز تحت‌الشّعاع این قضیه قرار گرفت؛ مثلِ شخصیتِ خودِ امام حسین علیه‌السّلام. امام حسین علیه‌السّلام، در مدینه به تعلیم و تربیت و بیان احکام و همه کارهایی که یک امام بزرگوار در دورانی که به کارِ اداره‌ی کشور مشغول نیست می‌تواند انجام دهد، مشغول بود؛ لکن یک تکلیف دفعی پیش آمد - تکلیفی که همه چیز را تحت الشّعاع قرار داد - و آن بزرگوار همه چیز را رها کرد و به سمت آن تکلیف رفت. (آن تکلیف، در بحث نهضت حسینی، توضیح داده شده است.)
عین همین کار را زینب کبری سلام‌الله علیها کرد؛ در حالی که زینب کبری سلام‌الله علیها، رهبر این حرکت هم نبود. اما رهبر آن حرکت از او خواست و او هم بی‌قید و شرط، اطاعت کرد: تصمیم گرفت، به راه افتاد، و همه چیز -حتّی خانواده - را رها کرد. عجیب این است! حضرت زینب، خانه و شوهر و زندگی و همه چیز را برای انجام این تکلیف بزرگ و فداکارانه که حیات اسلام به آن وابسته بود و بایستی انجام می‌گرفت، رها کرد. اینها، آن شاخصهای برجسته‌اند. زن مسلمان، همه‌ی وظایف مهمّ زن را می‌تواند در عرض هم انجام دهد؛ و همه را از زینب کبری سلام‌الله‌علیها یاد بگیرد. هم طهارت و تقوا را - که بزرگترین خصوصیت یک زن است - و هم عزّت و کبریای مخصوص زنان را در وادی ایمان و تقوا. در روایات است که تکبّر از همه کس بد است مگر از زن در مقابل مرد بیگانه. زن باید حالت کبریا داشته باشد و نباید حالت خضوع و تسلیم بر او مستولی شود. این هم نمونه‌ی بزرگ دیگر، که زینب کبراست. زن مسلمان، از هر طرف که ملاحظه کند، زینب کبری را شاخص می‌بیند. زینب کبری از لحاظ علمی، یک عالمه‌ی معروف به علم در جامعه‌ی اسلامیِ آن روز بود.
خیال نکنیم که یک زن مسلمان و مؤمن، لزوماً اهل معلومات و معارف نیست؛ بلکه همه‌ی ارزشهای اسلامی، برای زن مسلمان مهمّ است و یکی از برترین ارزشها، علم و معرفت است. لذاست که اگر شما در جامعه‌ی اسلامی به زن نگاه کنید، رفتار عمومی او را رفتاری می‌بینید که در جهت ارزشهای واقعی، در جهت علم، در جهت تقوا، در جهت تخصصّهای بالا، در جهت فعّالیت و تلاش سیاسی، در جهت کمک رسانی به انسانها، در جهت کیفیّت دادن به محیط خانه و خانواده و احیای سنّت خانواده است. امروز محیطهای مادّی، دچار خلأ خانواده‌اند و خانواده، سست و بی‌پایه است. کاش دستگاههای ارتباط جمعی ما، خبرهایی را که از دنیای غرب راجع به محیط خانواده و وضع زن و کودک و مرد می‌رسد، قدری در نوشته‌ها منعکس می‌کردند تا مردم ما متوجّه می‌شدند که بنای مستحکم خانواده و رسیدگی به خانواده در جوامع ما، چه نعمت بزرگی است. زن مسلمان از درون خانواده تا درون جامعه، مسائل علمی، مسائل سیاسی، کمک رسانی، ارزشهای اخلاقی و نشان دادنِ منشهای بزرگ انقلابی، همه را با هم دارد.
خوشبختانه زنان ما این را نشان دادند که هنگام مبارزه می‌توانند محور مبارزه قرار گیرند. این را، هم در دوران انقلاب و هم در دوران جنگ و تا امروز نشان داده‌اند. آنچه در این میان جایی ندارد یا جای زیادی ندارد، پرداختن به ارزشهای پوچ و خیالی و بیهوده است؛ چیزهایی که متأسفانه در جوامعِ زنان دنیا، به آنها خیلی اهمیت داده می‌شود. مسائلی مانند آرایشها و لباس پوشیدنها و مُدها و تفاخرها و غیره، ارزشهای پنداری و پوچند. غرب و دستگاهها و شبکه‌های صهیونیستی و کسانی که می‌خواهند از این طریق شرکتهای خودشان را پولدارتر کنند و به فکر منابع و منافع مادّی خودشانند، سرِ زنان و مردان را با این ارزشها گرم می‌کنند؛ اما در جوامع اسلامی، به این چیزها اهمیت کمتری داده می‌شود.
در جایی که مسأله‌ی دین و اخلاقِ جامعه و مبارزه مطرح است، زن در صفوف مقدّم قرار می‌گیرد و درسی برای مردان جامعه شوهران و فرزندان - می‌شود. این، همان کاری است که در نظام اسلامی انجام گرفت. مادران و همسران شهدا و ایثارگران و رزمندگان، امتحان خوبی دادند و جلوه خوبی از زن مسلمان را به دنیا نشان دادند. این، چیزی است که دشمنان اسلام از آن واهمه دارند. امروز تلاش عظیمی برای به غفلت دچار کردن زنان ما از اصالتها و ارزشهای معنوی می‌شود. من عرض می‌کنم که شما زنان مسلمان، بانوان انقلاب و بانوانی که می‌توانید برای تاریخ این کشور مایه افتخار باشید، امروز بزرگترین مسؤولیت خودتان را این بدانید که با تبلیغاتِ دستهای مغرضِ رسانه‌های خارجی که می‌خواهند ارزشهای پوچ را در جامعه گسترش دهند، مبارزه کنید. شما این را رسالت خودتان بدانید. بحمدالله در تاریخ ما هم - که تاریخ پرشکوه اسلام است - الگوهای بزرگی هستند که یک نمونه‌اش زینب کبری سلام‌الله علیهاست.
در وضع کنونیِ خودِ ما، زنان بزرگ و برجسته‌ای - از جهات مختلف - در جامعه‌ی ما هستند که می‌توانند برای زنان جوان، برای دختران نوجوان و رو به رشد و برای کسانی که محتاج الگو هستند، حقیقتاً یک نمونه باشند، و به آنها نگاه کنند. اگر زن در جامعه و در محیط زنانه اصلاح شود، جامعه به‌طور کلّی اصلاح خواهد شد. اگر محیط خانواده‌ها به برکت زن، محیط سالمی شود، جامعه به‌طور کامل اصلاح خواهد شد. نقش زنان در اصلاح جامعه، نقش بسیار برجسته‌ای است. این، آن چیزی است که دشمنانِ سعادتِ انسانها هم به آن توجّه دارند و روی آن کار می‌کنند.1374/07/12

لینک ثابت
الگوی اسلامی زن

قال الرّاوی: «و خرجت زینب بنت علی علیهماالسّلام»؛ راوی میگوید: یک وقت دیدیم که زینب از خیمه‌ها خارج شد. «فنادا یا حبیباه یابن‌اخاه»؛ صدایش بلند شد: «ای عزیز من؛ ای برادرزاده من!». «و جائت فأکبّت علیه»؛ آمد و خودش را روی پیکر بیجان علیاکبر انداخت. «فجاءالحسین علیه‌السّلام فأخذها و ردها الی النّساء»؛ امام حسین علیه‌السّلام آمد، بازوی خواهرش را گرفت، او را از روی جسد علیاکبر بلند کرد و پیش زنها فرستاد.
«ثمّ جعل اهل بیته صلوات‌اللَّه‌وسلامه‌علیهم یخرج رجل منهم بعدالرجل»؛ دنباله این قضیه را نقل میکند که اگر بخواهیم این عبارات را بخوانیم، واقعاً دل انسان از شنیدن این کلمات، آب میشود!
من از این عبارت ابن‌طاووس، مطلبی به ذهنم رسید. این که میگوید: «فأکبّت علیه»، آنچه در این جمله ابن‌طاووس است - که حتماً از روایات و اخبار صحیحی نقل کرده - نمیگوید که امام حسین خودش را روی بدن علیاکبر انداخت؛ امام حسین، فقط صورتش را روی صورت جوانش گذاشت. اما آن که خودش را از روی بیتابی روی بدن علیاکبر انداخت، حضرت زینب کبری است.
من در هیچ کتاب و هیچ مقتلی ندیدم که این زینب بزرگوار، این عمّه سادات، این عقیله بنی‌هاشم، وقتی که دو پسر خودش، دو علیاکبر خودش هم در کربلا شهید شدند - یکی «عون» و یکی «محمّد» - عکس‌العملی نشان داده باشد؛ مثلاً فریادی کشیده باشد، گریه بلندی کرده باشد، یا خودش را روی بدن آنها انداخته باشد! به نظرم رسید این مادران شهدای زمان ما، حقیقتاً نسخه زینب را عمل و پیاده میکنند! بنده ندیدم، یا کمتر مادری را دیدم - مادر یک شهید، مادر دو شهید، مادر سه شهید - که وقتی انسان او را میبیند، در او ضعف و عجز احساس کند!
مادران واقعاً شیر زنانی هستند که انسان میبیند زینب کبری نسخه اصلی رفتار مادران شهدای ماست. دو پسر جوانش - عون و محمّد - شهید شدند، حضرت زینب سلام‌اللَّه‌علیها عکس‌العملی نشان نداد؛ اما دو جای دیگر - غیر از مورد پسران خودش - دارد که خودش را روی جسد شهید انداخت؛ یکی همین‌جاست که بالای سر علیاکبر آمد و بیاختیار خودش را روی بدن علیاکبر انداخت، یکی هم عصر عاشوراست؛ آن وقتی که خودش را روی بدن برادرش حسین انداخت و صدایش بلند شد: «یا رسول‌اللَّه! هذا حسینک ململ بدماء»؛ ای پیغمبر خدا، این حسین توست؛ این عزیز توست؛ این پاره تن توست! چه مصیبتهایی را تحمّل کردند! لاحول و لاقوة الّا باللَّه العلىّ العظیم.1374/03/19

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی