اکثر شما شاید جنگ تحمیلی را درک کردهاید؛ اما من نمیدانم چقدر خاطرات روزهای اوّلِ جنگ در یاد شما زنده است. یک ملت در مقابل تهاجمی قرار گرفته بود؛ اما در واقع از ابزارهای متعارف هیچ چیز نداشت. سراغ تانک میرفتیم، نبود، یا کم بود، یا ناقص بود؛ سراغ سلاح میرفتیم، همینطور؛ سراغ هواپیما میرفتیم، همینطور. کسانی هم که آن روز در رأس بعضی کارهای مؤثّر بودند، دائم آیه یأس میخواندند؛ اما همین بارقه الهی و انگیزه اخلاقی و معنوی و دینی و همین خداجویی، دلهای جوانان - همین پاسداران، همین نیروهای مردمی و بسیج از همه قشرها، همین عناصر بسیار مؤمن و خالص ارتش - را آنچنان آماده کرد که جانها توانستند ضعف جسمها را جبران کنند. «لبسوا القلوب علی الدّروع»؛ درباره اصحاب کربلاست: دلهایشان را روی زرههایشان پوشیدند! زرهها جسمها را نگه میدارد، اما دلها جسمها و زرهها را نگه میدارد. دلهای با ایمان و نورانی آماده شد و همّتهای بلند به جنبش درآمد و جبهه عظیم و وسیعی را که یک سرش در دستگاههای جاسوسی و وزارت دفاع امریکا بود، یک سرش در ناتو بود؛ یک سرش در شوروی سابق بود، یک سرش در خزانه دولتهای نفتی منطقه، و سوگلی همه اینها هم رژیم بعثی بود که از همه طرف کمکها را به او میرساندند؛ شکست داد و ناکام کرد. این شوخی است؟ این همان معنویت است. وقتی آرمانها و نقطه اتّکاءِ معنوی در کشور و ملتی وجود داشت، از اینگونه معجزات به وجود میآید.
من همیشه به مسؤولان مربوط در بخشهای گوناگون - چه در بخش اقتصاد و چه در بخش کارهای علمی - توصیه کردهام و الان هم میگویم: اگر همین همّتها، همین روحیهها و همین دلهای قرص و محکم، در هر میدانی محور تلاش و کار باشند، مشکلات را از سر راه برمیدارند. چه کارهای عظیمی که نیروهای مؤمن و حزبالّلهی و انقلابی، با تکیه به همین ایمان، در زمینههای سازندگی، فناوریهای پیچیده و نظامی بهوجود آوردند، که اکثر شما میدانید من چه میگویم. در همهی زمینهها این نقطه اتّکاءِ معنوی میتواند چنین معجزهای بکند.1381/07/17
لینک ثابت