مسألهی هفتم تیر، حادثهیی فراموشنشدنی در تاریخ انقلاب ماست و هنوز هم در دنیای سیاست و در سطح جهان، هفتم تیر قابل طرح و احتجاج است. در ماجرای هفتم تیر، دو گروه رسوا شدند:
گروه اول کسانی بودند که ادعا میکردند طرفدار مردم و خلق و انقلابند. آنها پردهی غلیظی از ریا و دروغ و خدعه بر کار خودشان کشیده بودند. حادثهی هفتم تیر، این پرده را درید و آنها را افشا کرد. گروهکها بعد از این واقعه خیلی هم تبلیغات کردند، اما ملت ایران تحت تأثیر آن حادثه و حوادث مشابه آنکه بعداً اتفاق افتاد - اگرچه به آن عظمت نبود - چهرهی منافقین و گروهکهای مدعی را شناخت؛ معلوم شد اینها ضد همهی ارزشهای انسانی هستند و از آدمکشی در ابعاد وسیع آن ابایی ندارند و به خاطر تحقق هدفها و مقاصد شوم خود، حاضرند با انقلاب بزرگ اسلامی - که در حساسترین لحظات عمر خود، درگیر جنگ همهجانبه شده بود - مبارزه کنند و در چنین شرایطی دست به جنایتی بزرگ بزنند و ملت ایران را داغدار کنند.
گروه دوم، قدرتهای جهانی مدعی حقوق بشر و ضدیت با تروریسم بودند. البته باز هم سردمداران سیاستهای جهانی، با وقاحت و گستاخی همین شعارها را میدهند و هنوز هم سردمداران رژیم امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی ادعا میکنند که با تروریسم مخالفند! لیکن مسألهی تبلیغات و هیاهو و جنجال یک مسأله است، و واقعیتهایی که برای مردم آگاه و بصیر در سطح عالم روشن میشود، مسألهی دیگری است.
کاملاً واضح است که وقتی دولتی مثل امریکا یا بعضی از کشورهای اروپایی، از گروهکهای تروریستی که دستشان به خون آحاد ملت آغشته است، حمایت میکنند و آنها را در کشورهای خود راه میدهند و پناهندهی سیاسی قلمداد میکنند، نمیتوانند در ادعای مبارزه با تروریسم صادق باشند. اینها مروج تروریسم هستند و تروریستها را برای تحقق مقاصد شوم خود، در دامان خویش تربیت میکنند.
کیست که نداند بسیاری از گروهکهای داخل ایران - حتّی آنهایی که صبغهی چپ داشتند - از منابع مالی دولتهای غربی و امریکا تغذیه میشدند و هنوز هم میشوند؟! ملت ایران، این ادعاهای دروغین را شناخت. دیرباورترین افراد هم فهمیدند که دولت امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی و جوامع به اصطلاح متمدن طرفدار حقوق بشر، کمترین خبری از حقوق بشر ندارند و کوچکترین دفاعی از آنها نمیکنند!
کسانی که در حادثهی هفتم تیر و دیگر حوادث انقلاب به شهادت رسیدند و خونشان ریخته شد، نفوس زکیهیی از افراد بشر و انسانهای ممتاز جامعه بودند. در بین اینها، علما و دانشمندان و مبارزان قدیمی و تودههای مردم و انسانهای فداکار و کسانی که برای ملت و کشور و آرمان و انقلابشان فداکاری میکردند، وجود داشتند. کشتن آنها طبق کدام میزان از موازین مجاز است، و چه کسی میتواند کُشندگان آنها را تروریست نداند و جنایتکار نخواند و محکوم نکند؟ این، یک حقیقت روشن است.
ما به ادعاهای طرفداری از حقوق بشر، که امروز از طرف دولتها و سازمانهای وابسته به ابرقدرتها در دنیا اعلام میشود، کوچکترین اعتقادی نداریم. ما اینها را فریب و خدعه و دروغ میدانیم. ما معتقدیم تروریسم در دامان رژیم امریکا و بسیاری از حکومتهای غربی و قدرتهای زورگوی جهانی پرورش مییابد و رشد میکند.
ملتی که به هیچ قدرتی از قدرتهای عالم وابسته نیست و از حقوق خود و مرزهایش دفاع میکند و دم از استقلال میزند و به اعتراف همهی دنیا میخواهد بر سرنوشت خود مسلط باشد، با چه مجوزی یک عده از افراد خرابکار حق داشته باشند انسانهای با ارزش و دانشمند و انقلابی این کشور را با چنین وضعیت خونآشامانهیی ترور کنند و به شهادت رسانند و بعد هم دولتهای غربی بدون هیچ شرم و ملاحظهیی، اسم اینها را به عنوان یک سازمان بیاورند و در کشورشان راه بدهند و نشریات اینها را منتشر کنند؟!1368/04/07
لینک ثابت