آنچه بهنظرِ این حقیر، کمتر به آن پرداخته شده است و باید پرداخته بشود، مسئلهى عقبهى فکرى و پشتوانهى فکرى بسیج است. بسیج یک اندیشه است، یک فکر است، یک منطق است، یک منظومهى فکرى است. علّت این هم که همه مىبینند که تحصیلکرده، نخبه، نابغه، از رشتههاى مختلف مجذوب بسیج میشوند، این است که بسیج صرفاً یک حرکت احساسى نیست؛ یک منطق قوى پشت سرِ بسیج وجود دارد؛ این منطق، این علم، وقتى با عمل همراه میشود، این غوغا را درست میکند؛ این حوادث شگفتآور را خلق میکند. پایهى این تفکّر چیست؟
من چند جملهى کوتاه دربارهى این تفکّر - تفکّرى که قاعدهى بسیج است، پشتوانهى بسیج است، عقبهى فکرى بسیج است - عرض میکنم. دو نکته را من در این مورد عرض میکنم، [که] جاىِ فکر کردن و بحث کردن و کار کردن دارد.
پایهى این تفکّر، اعتقاد به مسئولیّت انسان است؛ مسئولیّت انسان. انسان موجودى است مسئول. نقطهى مقابل این فکر، حالت احساس بىمسئولیّتى، «ولش کن»، «برو خوش باش»، «به خودت بپرداز» است. پایهى فکرى بسیج این مسئولیّت الهى است که حالا عرض میکنم مبانى دینى مستحکمى دارد. نه فقط مسئولیّت در برابر خود و در برابر خانوادهى خود و نزدیکان خود - که این هست - بلکه مسئولیّت در قبال حوادث زندگى؛ در قبال سرنوشت جهان، سرنوشت کشور و سرنوشت جامعه، چه مسلمان، چه غیر مسلمان. این احساس مسئولیّت فقط نسبت به انسانهاى همعقیده و مسلِم و مؤمن نیست بلکه حتّى نسبت به غیر مسلمین و غیر مؤمنین هم احساس مسئولیّت میکند. نقطهى مقابلِ همان دَمغنیمتى، ولش کن و حالت تنبلى و حالت گریز از مسئولیّت و مانند اینها است. پایهى اصلى بسیج، این احساس مسئولیّت است. این تفکّر مسئولیّت انسان، جزو بیّنات اسلام است. یعنى هیچکس نمیتواند در این تردید بکند که اسلام، انسان را اینجور موجودى میداند: موجودى که مسئول است، کار از او خواسته شده است.