شعار ما میتوانیم -
تعداد فیش :
43 ،
تعداد مقاله :
0
1403/05/07
1402/05/15
1402/03/14
1401/09/15
1397/11/22
1397/04/24
1397/01/01
1397/01/01
1396/03/14
1396/01/20
1395/07/28
1395/02/08
1395/01/01
1395/01/01
1394/07/22
1394/04/20
1394/04/13
1393/11/06
1393/04/16
1393/03/14
1393/02/10
1392/09/19
1392/03/14
1391/07/20
1391/03/14
1391/01/01
1391/01/01
1390/03/14
1389/02/08
1388/03/14
1387/02/14
1386/10/13
1386/10/13
1386/07/21
1386/06/31
1385/07/13
1385/06/25
1384/02/19
1384/01/30
1383/12/05
1383/04/15
1381/03/01
1370/09/12
«قدرشناسی توان داخلی کشور و تکیهی به توان داخلی» [مورد توصیه] است. مخاطب این [توصیه] مسئولین محترمند که انشاءالله زمام امور هدایت کشور و پیشرفت کشور را، اجرائیات کشور را بر عهده خواهند داشت. به توان داخلی اهمّیّت بدهند. «ما میتوانیم» یک شعار همیشگی باقی بماند؛ واقعش هم همین است. این حرف البتّه به معنای این نیست که ما از توانهای خارجی استفاده نکنیم؛ هیچ عاقلی این حرف را نمیزند. خب باید از همهی امکانات استفاده کرد؛ امکانات داخلی، خارجی، دوستان. حتّی گاهی دشمنان ما یک حرکتی انجام میدهند که به نفع ما است، از آن هم باید استفاده کرد. استفاده باید کرد، منتها توان داخلی را ندیده نباید گرفت؛ هیچ مسئلهی داخلی را متوقّف و آویزان به یک موضوع خارجی نباید کرد؛ این عرض ما است. هر کاری که میتوانید در سطح دنیا انجام بدهید، انجام بدهید؛ کارهای خوب را، کارهایی را که عزّتآفرین است، شرافتمندانه است انجام بدهید، امّا از توان داخلی، قدرت داخلی، ابتکارات داخلی غفلت نشود؛ این تأکید بنده است که البتّه مثالهای زیادی وجود دارد.
کار بزرگی که ناوگروه ۸۶ انجام دادند، یک افتخاری است که برای اوّلینبار در تاریخ دریانوردیِ کشور ما اتّفاق افتاده. حالا [اگر] این سالهای نکبتبار حاکمیّت پهلویها و قاجاریها را کنار بگذاریم، قبلش ما دریانوردی داشتهایم، بد هم نبوده، لکن آن چیزی که قبلاً داشتیم با این کاری که شما کردید فاصلهاش خیلی زیاد است؛ این یک افتخار بزرگی بود که ناوگروه شما ایجاد کردند؛ یک مجموعهی سیصدوپنجاهنفری، با یک فرمانده مجرّب و کاردان، بتوانند ۶۵ هزار کیلومتر را طی کنند ــ یک دُور دنیا است ــ مسیر آبی را بگذرانند و نزدیک هشت ماه روی آب بمانند، دقیقاً ۲۳۲ روز؛ اینها کارهای بزرگی است. نیروهای دریاییِ معروفِ دنیا، و کسانی که این کار را میتوانند انجام بدهند و انجام میدهند، معدودند؛ شما انجام دادید؛ سه اقیانوس را درنوردیدید و سرافراز به میهن برگشتید. آنچه شما کردید، یک کار خیلی پُرمعنایی است، بهآسانی نمیشود این را به چشم یک حادثهی دریانوردی یا نظامی نگاه کرد؛ این کار شما عمق دارد. من یک اشارهای به این عمق میخواهم بکنم.
اوّلاً این حرکت بزرگ حاکی است که در میان نیروهای نظامی ما، هم همّت بلند هست، هم قدرت اراده هست، هم اعتماد به نفس هست؛ اینها خیلی [مهمّند]. سه عامل مهم: همّت گماشتن و ارادهی راسخ را پشتِ کار قرار دادن و بعد اعتماد به نفس، یعنی همان «ما میتوانیم»؛ این یک طرف قضیّه است؛ یک طرف دیگر قضیّه، دانش نظامی است، قدرت طرّاحی است. اینطور عملیّات، یک بخش بسیار مهمّش طرّاحی است؛ اینکه بتواند یک مجموعهای یک طرّاحیِ اینجوری بکند، این خیلی مهم است. و بعد دانش نظامی؛ بعد یک ضلع دیگر: شجاعت، استقامت، قدرت تحمّل سختیها. ... این کار شما اعتماد به نفس نیروهای ما را ارتقا داد، سطح تواناییهای نظامی ما را بالا برد، «ما میتوانیم» را که بنمایهی پیشرفت است ــ پیشرفت متّکی به اعتقاد به «ما میتوانیم» است ــ در ذهنها تقویت کرد. دشمن هم وقتی که این را میبیند، مجبور میشود دست و پایش را جمع کند؛ به طور طبیعی اینجور است. در همین آیه هم دارد: تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَه؛ شما آمادهسازیتان را زیاد کنید تا دشمن احساس کند که شما آمادهاید. یکی از چیزهایی که دشمنان را تشویق میکند به تهاجم و حمله، این است که احساس کنند طرف منفعل است، دچار ضعف است، دچار تردید است؛ این، دشمن را تشویق میکند به اقدام؛ [امّا] وقتی دیدند نه، شماها بیدارید، آمادهاید، توانایید، دانایید، طبعاً حساب خودشان را میکنند. انقلاب را مردم انجام دادند امّا امام به وجود آورد. این انقلاب، یک ساخت سیاسی سلطنتی را در هم شکست و مردمسالاری را جایگزین آن کرد؛ این انقلاب، یک نظام دستنشانده و ذلیل در مقابل قدرتها را از میدان خارج کرد و یک نظام مستقل و متّکی به عزّت ملّی را جایگزین آن کرد؛ این انقلاب، یک حکومت ضدّ اسلام را از میدان خارج کرد، به جای آن یک حکومت اسلامی پایهگذاری کرد و بنا نهاد؛ این انقلاب، استبداد را به آزادی، بیهویّتی روزافزون این ملّت را به هویّت ملّی و به اعتماد به نفْس تبدیل کرد؛ این انقلاب، یک ملّت چشمدوختهی به دست اجانب را به نیروی «ما میتوانیم» مجهّز کرد. اینها معجزههای این انقلاب عظیم و این تحوّل بزرگی است که امام بزرگوار در سطح کشور به وجود آورد. این «ما میتوانیم» که گفتم، کلید حلّ همهی مشکلات است. ما مشکلات داشتهایم و داریم و خواهیم داشت، امّا آن چیزی که میتواند این مشکلات را برطرف کند و مشکلات گذشته را برطرف کرده و در آینده هم علاج مشکلات ما است، همین روحیه و نیروی «ما میتوانیم» است که انقلاب امام بزرگوار در این کشور این روحیه را به وجود آورد.
انقلاب اسلامی ایران مثل همهی انقلابها، بنیانهای پیشین را تغییر داد؛ یعنی طبیعت انقلاب، تهاجم به بنیانهای پیشین است؛ طبیعت هر انقلابی این است. انقلاب میآید برای اینکه بنیانهای اقتصادی غلط، بنیانهای فرهنگی غلط، بنیانهای سیاسی غلط را تغییر بدهد و دگرگون بکند. انقلاب آمد این بنیانها را تغییر داد؛ همیشه همین جور بوده، در صدر اسلام هم همین اتّفاق افتاد.
خب حالا مراد ما از بنیانهای فرهنگی غلط چیست. مراد، گزارههای غلطی است که بر اذهان مردم حاکم است. ذهن مردم بتدریج و تحت عوامل مختلف، تحت تأثیر گزارههای غلطی قرار میگیرد. حالا مثلاً در انقلاب ما یکی از گزارههای غلط که میشود مثال زد، مسئلهی «نمیتوانیم» بود. یعنی واقعاً بر ذهنیّت جامعهی ما، جوانان ما، «نمیتوانیم» حاکم بود. ... این یک گزارهی فرهنگی رایج بود: «نمیتوانیم»؛ که این خودکمبینی ملّی، عدم اعتماد به نفس ملّی بود. یا مثلاً شیفتگی نسبت به غرب: هر چیز غربی از نظرشان شیرین بود؛ افتخارِ به کار بردن لغات فرنگی؛ هر لغت فرنگی را به کار میبردند، افتخار میکردند. و از این قبیل صدها مورد میشود [مثال زد]؛ یعنی گزارههای کلیدی، چیزهایی که واقعاً در زندگی بشر تأثیر میگذارد، اینها وجود داشت؛ چه در زمینههای اجتماعی که مثال زدم، چه در زمینههای شخصی، در زمینههای زندگی شخصی، آن فرهنگهای غلطی که رایج بود در ذهن ماها، که حالا مثالهای فراوانی دارد که وقت را من نمیگیرم؛ انقلاب آمد اینها را، این بنیانها را، بعضی را متزلزل کرد، بعضی را بکلّی از بین برد، جایگزین کرد؛ «نمیتوانیم» را «میتوانیم» کرد؛ شیفتگی نسبت به غرب را، تبدیل کرد به اعتراض نسبت به غرب و انتقاد نسبت به غرب. در مسائل شخصی، خودشیفتگی و خودپسندی و میل به شهرت و مانند اینها را تبدیل کرد به ایثار، ازخودگذشتگی، عدم اصرار بر آوردن نام خود. و این چیزها خب یک چیزهای خیلی مهمّی است؛ انقلاب این کارها را انجام داد؛ و این تغییر فرهنگی به معنای واقعی کلمه اتّفاق افتاد. به رغم همهی این مشکلات طاقتفرسا، جمهوری اسلامی روزبهروز گامهای بلندتر و استوارتری به جلو برداشت. این چهل سال، شاهد جهادهای بزرگ و افتخارات درخشان و پیشرفتهای شگفتآور در ایران اسلامی است. عظمت پیشرفتهای چهلسالهی ملّت ایران آنگاه بدرستی دیده میشود که این مدّت، با مدّتهای مشابه در انقلابهای بزرگی همچون انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر شوروی و انقلاب هند مقایسه شود. مدیریّتهای جهادی الهامگرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل «ما میتوانیم» که امام بزرگوار به همهی ما آموخت، ایران را به عزّت و پیشرفت در همهی عرصهها رسانید.
انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار بشدّت تحقیر شده و بشدّت عقب مانده بود، در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت؛ در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردمسالاری تبدیل کرد و عنصر ارادهی ملّی را که جانمایهی پیشرفت همهجانبه و حقیقی است در کانون مدیریّت کشور وارد کرد؛ آنگاه جوانان را میداندار اصلی حوادث و وارد عرصهی مدیریّت کرد؛ روحیه و باور «ما میتوانیم» را به همگان منتقل کرد؛ به برکت تحریم دشمنان، اتّکاء به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد در مواجههی با مشکل، دو جور آدم داریم: یک جور آدم هست که وقتی با مشکل مواجه میشود احساس مسئولیت مضاعف پیدا میکند، جوششِ غیرت پیدا میکند. وقتی میبیند مشکل پیش آمد انگیزهی او مضاعف میشود، احساس مسئولیتش مضاعف میشود، احساس میکند تحرّک بیشتری باید انجام بدهد، وارد میدان بشود. یک جور آدم هم هست که وقتی با مشکل مواجه شد دچار یأس و ترس و منفیبافی و "نمیشود" و "نمیتوانیم" و "چکار کنیم" و این چیزها میشود.
مدیران دولتی باید از نوع اول باشند یعنی وقتی با مشکل مواجه میشوند این روحیه در آنها وجود داشته باشد؛ روحیهی برخورد، روحیهی "میتوانیم"، روحیهی "حتماً اقدام میکنیم" در بابِ ارزشهای اصلیِ انقلاب و شعارهای انقلاب و اصول بنیادین انقلاب، آنچه من میتوانم عرض بکنم این است که انقلاب، امتحان خوبی در این زمینه پس داده است؛ یعنی ملّت ایران توانسته است اصول بنیادین را و شعارهای اصلی انقلاب را به همان استحکامِ اوّل، تا امروز حفظ کند. شعارها و ارزشهای اصلی اینها است: استقلال، آزادی، مردمسالاری، اعتماد به نفس ملّی و خودباوری ملّی، عدالت، و برتر و بالاتر از همهی اینها تحقّق و پیاده شدن احکام دین و شریعت در کشور؛ این شعارها با همان طراوتِ اوّل حفظ شده است.
… ارزش و اصل دیگر، اعتماد به نفس ملّی و خودباوری ملّت ایران است یعنی ملّت، در مقابل دیگران احساس انفعال و سرافکندگی نداشته باشد؛ یعنی روحیهی «ما میتوانیم»؛ این امروز بحمداللّه در کشور وجود دارد. البتّه عرض کردم، شرح اینها و آمارهای مربوط به اینها طولانی است و اینها را در جلسهی دیگری عرض خواهم کرد. امروز بحمداللّه ملّت ما و جوانان ما روی پای خودشان میایستند و احساس استقلال و خودباوری میکنند. به نظر من مهمترین چالش کشور ما یک چالش ذهنی است، یعنی همینکه افکار عمومی نمیدانند چقدر ثروت در اختیار کشور هست؛ بعضی از مسئولین ما هم متأسّفانه نمیدانند چقدر ثروت -ثروت انسانی و ثروت طبیعی- در اختیار کشور هست؛ دشمن هم از همین دارد استفاده میکند. دشمن میخواهد بگوید که شما نمیتوانید یا ندارید؛ بنده اصرار دارم به مردم بگویم که ما میتوانیم و ما دارا هستیم و امکاناتمان فراوان است. مسئولین ما باید به قدرت جوانان و به توانایی جوانان ایمان بیاورند و اهمّیّت بدهند؛ جوانان ما هم باید از کار خسته نشوند، از ابتکار خسته نشوند، از بعضی از قدرنشناسیها دلسرد نشوند. بعضی جوانها به ما شکایت میکنند که «ما این کار را کردیم یا میتوانستیم بکنیم یا میتوانیم بکنیم؛ [امّا] به ما اعتنائی نمیشود»؛ خیلی خب، دلسرد نباید بشوند؛ باید دنبال کنند کار را، ابتکار را؛ مسئول هم وظیفه دارد، خود جوان هم وظیفه دارد؛
امام یک جذّابیّتهای شخصی داشت، یک جذّابیّتهایی در شعارهای امام وجود داشت؛ این جذّابیّتها آنقدر قوی بود که توانست قشرهای مختلف مردم و از جوانها را وارد میدان کند.
... ازجملهی مبانی مطرحشدهی بهوسیلهی امام و شعارهای امام بزرگوار، مسئلهی مردمسالاری بود؛ یعنی اختیار حاکمیّت کشور در دست مردم باشد؛ مردم انتخاب کنند، مردم بخواهند، مردم اراده کنند؛ در همهی عرصههای زندگی. یکی از شعارهای امام مسئلهی خودباوری ملّت بود؛ یعنی اینکه به مردم میگفت و تکرار میکرد که شما میتوانید، شما قادرید؛ در علم، در صنعت، در کارهای اساسی، در ادارهی کشور، در مدیریّت بخشهای مهمّ کشور، در اقتصاد و غیره، شما قادر هستید خودتان روی پای خودتان بِایستید. اینها جذّابیّتهای شخصیّت امام بود که توانست جوانها را جذب کند. و جوانها آمدند به نهضت امام بزرگوار پیوستند، انقلاب به پیروزی رسید. حضرت آیتالله خامنهای، «تقویت روحیهی نیروهای مسلح» را وظیفهی دیگر فرماندهان ارشد خواندند و با اشاره به برنامهی دشمن برای «تضعیف روحیهی مسئولان، مردم و نیروهای مسلح»، افزودند: دشمن تلاش میکند با استفاده از تاکتیکهای جنگ روانی، در مسئولان ضعف و تزلزل ایجاد، و احساس «نمیشود و نمیتوانیم» را در آنها القا کند.
چرا ما برای جوان، برای علم، برای نخبه، برای استعداد برتر، اینهمه اهمّیّت میدهیم، از دیدنشان خوشحال میشویم، برایشان صرفِوقت میکنیم -واقعاً هم صرفِوقت میکنیم، این را هم شما بدانید- و صرف همّت و مانند اینها میکنیم؟ چرا؟ برای خاطر اینکه ما یک سابقهی تلخی داریم؛ در یک دوران طولانی، ژنِ ناتوانی، ژنِ نمیتوانیم، ژنِ وابستگی به دیگران را در ما تزریق کردند؛ در یک دوران طولانی، از دوران قاجار تا دوران پهلوی، در ملّت ما -همین ملّت بااستعداد- این احساس درونیِ عدم توانایی و عدم قدرت، ایجاد شد؛ و [آن را] در ما -در مجموعهی جامعهی ایرانی- نهادینه کردند؛ این سابقه را ما داریم. نتیجه این شد که ما به عنوان یک ملّت، هویّتمان در ذیل غرب تعریف شد. خیلی حرف -حرف تاریخی و حرف اجتماعی و حرفهای تحلیلی- در این زمینهها هست که نه وقتش اینجا و حالا است، نه الان برای آن دُور هم جمع شدهایم. غربیها، اروپاییها، به خاطر علمی که زودتر از دیگران به آن دست پیدا کردند و خودشان را بالا کشیدند، یکچنین نگاهی به ملّتهای دیگر پیدا کردند، از جمله به ملّت ما؛ ملّتهایی با این فرهنگهای عریق و عمیق و سابقههای درخشان را آنچنان تحقیر کردند که آنها را در ذیل خودشان تعریف کردند.
عزیزان من! کشور میتواند پیش برود. اینکه من بارها میگویم تمدّن اسلامی و بارها میگویم ایران میتواند قلّهی تمدّن اسلامی قرار بگیرد، شعار و رجزخوانی نیست، این نگاه به واقعیّتهای کشور است. ما میتوانیم؛ ما میتوانیم اقتصادمان را پیشرفت بدهیم، صنعتمان را پیشرفت بدهیم، کشاورزیمان را پیشرفت بدهیم و خودکفایی را در آنجاهایی که خودکفایی لازم است به وجود بیاوریم؛ مسئولین باید تلاش کنند. همانطور که اوّل گفتم، هرکس مسئول است حقّ آن مسئولیّت را اداء کند و تلاش لازم را انجام بدهد.
یکی از سنگرهای دشمن برای تسلّط بر کشور ما، عبارت بود از تزریق بیاعتقادی به خود، بیاعتمادی به خود، نداشتن اعتمادبهنفس ملّی؛ در مقابل چشمشان زرقوبرق کشورهای غربی را مشاهده میکردند، پیشرفتهای علمی و پیشرفتهای فنّاوری و زرقوبرق تمدّنی مادّی آنها را میدیدند و در [کشور] خودشان اینها نبود، در کشور این چیزها نبود، عقبماندگی بود، لذا احساس بیاعتمادی به خود میکردند، احساس ناباوری به خود میکردند. آن روز در دوران پهلوی، یکی از ارکان دولت گفت که ایرانی باید برود لولهنگ بسازد! شماها نمیدانید لولهنگ چیست؛ لولهنگ آفتابهی گِلی [است]، آن هم نه آفتابهی از جنس فلز. آن قدیمِ قدیم معمول بود که از جنس گِل آفتابه درست میکردند. میگفت ایرانی لیاقتش همین است که برود لولهنگ بسازد؛ ایرانی را چه به اختراعات! آن روز اینجوری میگفتند. یک نفر دیگر از برجستگان آن دوران میگفت که ایرانی اگر بخواهد پیش برود، بایستی از فرق سر تا پا بشود غربی و اروپایی؛ باید همهچیزِ خودش را شبیه آنها بکند، شاید بتواند جلو برود؛ یعنی به خودشان باور نداشتند. خب، انقلاب آمد این ناباوری را بکلّی تبدیل کرد به باور به خود، اعتمادبهنفس ملّی؛ امروز جوان ایرانی میگوید ما میتوانیم. در بسیاری از موارد در پیشرفتهای علمی -غیر از آنچه حالا امروز بحمدالله در دسترس قرار گرفته است و پیشرفتهایی که تحقّق پیدا کرده است- جوانهای ما گاهی اوقات یک فکرهای نویی را مطرح میکنند که دستگاههای مسئول توانایی ندارند اینها را جمعوجور کنند؛ جوان ایرانی اعتمادبهنفس دارد. وقتی باور به خود نبود، پیشرفت هم نیست؛ وقتی باور به خود بود، شعار «ما میتوانیم» بود، توانایی هم میآید؛ کشور میشود توانا، ملّت میشود توانا. امروز ما این را داریم مشاهده میکنیم.
پنجاه سال در این کشور در دوران طاغوت، قبل از انقلاب، دانشگاه وجود داشت؛ در این دانشگاه، هم اساتید متعهّد و خوبی بودند، هم دانشجویان بااستعدادی بودند -حالا تعداد نسبت به امروز کم بود؛ از لحاظ نسبی خیلی کمتر از امروز [بود] لکن همانهایی که بودند، بههرحال جوانهای ایرانی بودند دیگر، جوانهای بااستعداد بودند- [ولی] یک حرکت علمی، یک پدیدهی نوِ علمی در تمام طول این پنجاه سال در ایران وجود ندارد. چرا؟ چون باور نمیکردند که بتوانند، اطمینان نداشتند به خودشان؛ این بیاطمینانی را تزریق کرده بودند در اذهان ملّت. امروز، ما هر روزی در کشور یک نوآوری داریم؛ نوآوری علمی، نوآوری فنّاوری. دشمنان ما وقتی میبینند این نوآوریها را، عصبانی میشوند. امروز کشور ما با وجود تحریم در رشتههای متعدّدی از دانشهای پیشرفته، جزوِ ده کشور اوّل دنیا است. حالا آنچه جلوی چشم مردم است، ابزارهای نظامی و همین وسایل جنگیای است که شما ملاحظه میکنید در اختیار سپاه و ارتش و دیگران هست. پیشرفتهایی که اینها در زمینههای گوناگون کردهاند، در زمینهی نانو و در همین زمینهی هستهای، بهخاطر باور به خود است. یکی از سنگرهای دشمن در ایران، ناباوری ملّت به خود بود، و یکی از سنگرهای بزرگ پیروزی ملّت و جوانان ملّت، باور به خود و روحیهی «ما میتوانیم» است. این هم یکی از سنگرهای دشمن بود.
این تواناییها را، [این] «هر کاری میتوانید بکنید» را از انقلاب و نیز از تأمینکنندگان امنیّت کشور بدانید. این شهید همدانی که چند روز قبل شهید شد،(۵) شما دیدید وقتی [پیکرش] رفت به همدان، همهی شهر آمدند و تشییع جنازهاش کردند؛ این قدردانی است. اینها اسمی هم ندارند؛ یک تعدادیشان معروف میشوند و شناخته میشوند، اکثرشان معروفیّتی هم ندارند امّا اینها دارند امنیّت را برای من و شما حفظ میکنند. اگر امنیّت نباشد، دانشگاه نیست، تحقیق نیست، پژوهش نیست، نخبهسازی نیست. آنجایی که امنیّت نیست، در واقع هیچچیز نیست؛ آنجا زندگی انسانها هم در خطر تهدید لحظهای و دائمی است. این آمادگیها را، این آموزشها را، این فرصتها را از این تأمینکنندگان امنیّت هم بدانید.
یک آرمان دیگر عبارت است از آرمان اعتماد به نفس؛ یعنی همین «ما میتوانیم» که در حرفهای شماها هم بود؛ این یک آرمان است. بایستی دنبال تفکّر اعتماد به نفس ملّی و اعتقاد به قدرت و توانایی ملّی [بود] و بهعنوان یک آرمان حتماً باید تعقیب بشود. البتّه تعقیب آرمانها یک لوازمی دارد که باید به آن لوازم عمل بشود.
امروز کشور به جوانهایی نیاز دارد که بتوانند بازوان پُرقدرتی باشند برای پیشرفت کشور، سرشار از انگیزهی ایمانی، بصیرت دینی، همّت بلند، جرئت اقدام، اعتمادبهنفس، اعتقاد به اینکه «ما میتوانیم»، امید به آینده، افقهای آینده را روشن و درخشان دیدن، روح استغناء -نه به معنای اعراض از فراگیری از بیگانگان، که این را ما هرگز توصیه نکردهایم و نمیکنیم؛ حاضریم شاگردی کنیم پیش دیگران که از ما بیشتر بلدند- روحیّهی استغناء از تأثیرگذاری، تحمیل و سوءاستفادهی از انتقال دانش که امروز در دنیای دانشمند که دنیای قدرت استکباری است این معنا رایج است -این روحیّهی استغناء باید در جوان وجود داشته باشد- روحیّهی فهم درست از موقعیّت کشور که ما در کجا هستیم و کجا میخواهیم برسیم و چگونه میتوانیم این راه را طی کنیم -که در بیانات امروز این اساتید، نکات روشنی در این زمینه حقیقتاً وجود داشت- قاطع بودن در برابر دستاندازی، تجاوز و خدشهدار کردن استقلال ملّی؛ ما به جوانهایی با یکچنین روحیّههایی نیاز داریم. این روحیّهها را، این امتیازات را استادها میتوانند در نسل جوانِ مشغول تحصیل و علمآموز کشور، القا کنند و تزریق کنند و بهوجود بیاورند؛ استاد این است؛ البتّه با روش، با منش، نه با درس اخلاق.
کاری که شما باید بکنید این است که اوّلاً این مسئلهی «ما میتوانیم» - که خوشبختانه یک شعار مقبولی در نزد همهی انسانهای منصف در این کشور است - را به مردم نشان بدهید؛ همینطوری که در نوشتهی ایشان هم ذکر شده. در بخشهای مختلف تلاش کنید که کارهای نکرده انجام بگیرد. حالا مثلاً فرض بفرمایید در صادرات خدمات مهندسی ما بیشتر کارهای عمرانی را مشاهده میکنیم؛ شما کاری کنید که محصولات مهندسی کشور در مبادلات کشور حضور داشته باشند؛ یعنی واقعاً بتوانیم ما محصول کارهای مهندسین خودمان در کارخانجات و در قطعهسازی و در بخشهای گوناگونِ وسیع مهندسی را در بازار مبادلات بینالمللی جهانی عرضه کنیم؛ این کار مهمّی است که این هم از عهدهی شماها بر میآید؛ یعنی شماها در این زمینه الان مسئولیت دارید، داخل دولت یا مجلس هستید و میتوانید تصمیم بگیرید.
محاسبات جمهوری اسلامی از روز اوّل براساس منطق عقلانی بوده است؛ براساس یک قوّهی عاقلهای بوده است. عناصری که این محاسبات را شکل میداده اینها است: اوّل، اعتماد به خدا و سنن آفرینش؛ دوّم، بیاعتمادی به دشمن و شناخت او. از جملهی موارد اعتماد به خدا و سنن آفرینش، اعتماد به مردم است؛ اعتماد به ایمانها است؛ اعتماد به محبّتها است؛ اعتماد به انگیزههای صادقانه است؛ اعتماد به صدق مردم است - که امام بزرگوار ما مظهر این اعتماد بود - اعتقاد به خودباوری و اینکه «ما میتوانیم»؛ تکیهی به عمل و پرهیز از بیکارگی؛ اعتماد به نصرت الهی؛ تکیهی به تکلیف و مجاهدت در راه تکلیف؛ اینها آن چیزهایی است که از روز اوّل تا امروز مجموعهی عناصر قوّهی عقلانی نظام اسلامی را - که پایه و زیربنای حرکت او بود - شکل داده است.
چالشهاى درونى ما اینها است: سرگرم شدن به اختلافات در داخل کشور؛ اختلافات فرعى و اختلافات سطحى، ما را سرگرم بکند، در مقابل هم قرار بدهد، تعارض بهوجود بیاورد، ما را از مسائل اصلى و از خطوط اصلى غافل بکند؛ این یکى از مصادیق آن چالش اصلى است که عرض شد. از دست دادن انسجام ملت از چالشهاى ما است. دچار شدن به تنبلى و بىروحیگى، دچار شدن به کمکارى، دچار شدن به یأس و ناامیدى، تصور اینکه ما نمیتوانیم، تصور اینکه تا حالا نتوانستیم؛ نخیر، همانطور که امام فرمودند ما میتوانیم، باید عزم داشته باشیم، عزم ملى و مدیریت جهادى میتواند همهى این گرهها را باز کند. اینها همه، آن چالشهاى درونى ما است که باید با اینها مقابله کنیم. همانطور که عرض کردیم جوانهاى عزیز ما، نخبگان ما، فضلاى ما باید بنشینند این مسائل را بررسى کنند؛ اینها سرفصلهایى است. نام مبارک امام بزرگوارمان و یاد آن بزرگمرد و نقشهى آن معمار بزرگ میتواند ما را در همهى این فصول یارى کند و به ما امید ببخشد و نشاط بدهد و روحیه بدهد؛ همچنان که تا امروز چنین بوده است و به توفیق الهى در آینده [هم] چنین خواهد بود.
من مکرّر گفتهام، ملّت ما باید به جایی برسد که دانشپژوهان عالَم، برای اینکه به قلّههای علم دست پیدا کنند، مجبور باشند زبان فارسی یاد بگیرند؛ این یک جایگاه تعریفشده است. ما ممکن است پنجاه سال دیگر به اینجا برسیم؛ باشد. اگر بخواهیم به این جایگاه تعریفشده دست پیدا بکنیم، راه آن این است که از دانش، از هوش، از قدرت تحرّک بالا، از قدرت ابتکار و از عزم راسخ در همهی بخشها استفاده کنیم و بهره بگیریم. باید اقتصاد را بالا آورد، و بالا آمدن اقتصاد بدون رشد فرهنگی، نه ممکن است، نه مفید؛ فرهنگ هم بایستی تعالی پیدا کند، ترقّی پیدا کند. بنابراین شعار امسال، شعار زندگی ما است، شعار همیشگی ما است. خوشبختانه امروز در بخشهای مختلفی از جامعهی فعّال اقتصادی و صنعتی کشور از جمله در مجموعهی «مپنا» این را انسان مشاهده میکند. من البتّه گزارشهایی داشتم؛ امروز از نزدیک، برخی از آنچه در این گزارشها خوانده بودیم و دیده بودیم، مشاهده کردم. این نشان میدهد که شعار مطرحشدهی بهوسیلهی امام بزرگوار ما، یعنی شعار «ما میتوانیم» شعار واقعی است؛ صرفاً شعار لفظی نیست؛ حقیقتاً اینجور است. کارهایی که برای کشور ما یک روز از نظر برخی از خواص و مدیران ما دستنیافتنی بود، امروز دارد بهآسانی و با روانی در این مجموعهی شما انجام میگیرد.
نگذارید دانشگاه جولانگاه حرکتهای سیاسی بشود. اینکه ما جوان را بهعنوان یک موتور محرک تحولات سیاسی بپذیریم، حرف من است. من یکوقتی این مطلب را گفتم، بعضی از همین آقایانی که حالا دَم از دانشگاه میزنند، من را ملامت کردند که شما این جوانها را به هَوس انداختید، به هیجان انداختید؛ نه، من اعتقاد دارم به این قضیه؛ نسل جوان در هر جامعه، موتور حرکت تحولات اجتماعی و تحولات سیاسی است؛ بخصوص جوان دانشجو؛ طبیعتش این است. این حرف دیگری است؛ این غیر از این است که ما دانشگاه را محل جَوَلان گرایشهای سیاسیای که بعضیشان مخالف با اصل نظامند یا مخالف با جهتگیریهای نظامند بکنیم. این را باید حتما مراقبت کنید و جلوی آن را بگیرید. در این زمینه من این جمله را هم عرض بکنم؛ یک "میتوانیم"ای را ملت ما گفته؛ نگذارید این "میتوانیم" تبدیل بشود به عکس آن. گفتند ما میتوانیم به قلههای رفیع علمی برسیم؛ میتوانیم مرجع علمی جهان بشویم؛ میتوانیم خودمان را از حقارت علمی نجات بدهیم، که امروز نجات دادند و دشمنان ما، مخالفین ما دارند اعتراف میکنند که ایران به دانش دست یافته؛ نه فقط در زمینهی هستهای، در زمینههای دیگر هم همین را دارند میگویند و اعتراف میکنند. این "میتوانیم" را که در روح این جوانهای ما دارد جَوَلان میکند، نگذارید از بین برود؛ شما هم بگویید میتوانیم و دنبال کنید این میتوانیم را. ما میتوانیم تمدن نوین اسلامی را برپا کنیم و دنیایی بسازیم که سرشار باشد از معنویت و با کمک معنویت و هدایت معنویت راه برود؛ این کارها را میتوانیم انجام بدهیم، که به توفیق الهی هم [این کار را] میکنیم.
در باور به خود - اعتماد به نفس - امام به مردم ایران «ما میتوانیم» را تعلیم داد. امام قبل از آنکه «ما میتوانیم» را به مردم ایران تلقین کند و تعلیم دهد، «ما میتوانیم» را در وجود خود زنده کرد؛ اعتقاد خود را به توانائی شخصیتی خود، به معنای حقیقی کلمه، به مظهر بروز و ظهور رساند. در روز عاشورای سال ۴۲ امام در عین غربت، در میان طلاب و مردم قم در مدرسهی فیضیه، محمدرضا شاه را که با اتکای آمریکا و قدرتهای خارجی، به طور بیقید و شرط و بیمهاری بر کشور حکومت میکرد، تهدید کرد که اگر اینجور حرکت کنی، این راه را ادامه دهی، من به مردم ایران خواهم گفت تو را از ایران بیرون کنند! این را چه کسی میگوید؟ یک روحانی ساکن در قم، بدون سلاح، بدون تجهیزات، بدون پول، بدون پشتوانهی بینالمللی؛ فقط به اتکاء ایمان به خدا و اعتماد به نفس، که میتواند در این میدان بایستد. آن روزی که امام از تبعید برگشت، در همین بهشت زهرا دولت بختیار را تهدید کرد و با صدای بلند گفت: من توی دهن دولت بختیار میزنم، من دولت تعیین میکنم. این، اعتماد به نفس بود. امام به خود و به نیروی خود و به توانائیهای خود ایمان و باور داشت. همین باور به خود، در عمل امام، در گفتار امام، به ملت ایران منتقل شد. عزیزان من! صد سال به ما ملت ایران تلقین کرده بودند که شما نمیتوانید؛ نمیتوانید کشورتان را اداره کنید، نمیتوانید عزت به دست بیاورید، نمیتوانید ساختوساز کنید، نمیتوانید در میدان علم حرکت کنید، نمیتوانید، نمیتوانید؛ ما هم باورمان شده بود.
یکی از ابزارهای مؤثر دشمنان برای تسلط بر ملتها، همین تلقین «نمیتوانید» است؛ که ملتها مأیوس شوند، بگویند ما که نمیتوانیم کاری بکنیم. با این ترفند، صد سال ملت ایران در میدانهای سیاست، علم، اقتصاد و همهی میدانهای زندگی عقب افتاد. امام مطلب را برگرداند، این ابزار تسلط ابرقدرتها را از دست آنها گرفت، به ملت ایران گفت «شما میتوانید»؛ شجاعت را به ما برگرداند، تصمیم و قاطعیت را به ما برگرداند، اعتماد به نفس را به ما برگرداند، ما ملت ایران احساس کردیم میتوانیم؛ حرکت کردیم، اقدام کردیم؛ لذا ملت ایران در همهی میدانها - که حالا اشارهای خواهم کرد - در این سی و چند سال پیروز شده است. پیشرفت ما در این زمینههائی که مورد علاقهی ما و مجموعهی قشر فرهنگی و علمی کشور است، انصافاً پیشرفت فوقالعادهای است. یعنی هیچ نباید تردید کنیم که ما میتوانیم. این جلوی چشم همه است. ما در آغاز انقلاب، حدود صد و هفتاد هزار دانشجو داشتیم، امروز بیش از چهار میلیون دانشجو داریم. در آن زمان، پنج هزار عضو هیئت علمی داشتیم. همان اوائل، بنده خودم یادم هست که این رقمِ پنج هزار، هِی تکرار میشد. بعضیها میگذاشتند میرفتند، که قابل شمارش بود؛ میگفتند آقا یکی کم شد، ده تا کم شد! امروز اعضای هیئت علمی ما بسیار فراتر از اینهاست. خوشبختانه ما دهها هزار اعضای هیئت علمی داریم. امروز دویست دانشگاه جامع در سرتاسر کشور هست، دو هزار دانشگاه و مرکز آموزش عالی در سطح کشور وجود دارد؛ اینها چیزهای کمی نیست. ما همهی اینها را در شرائط تنگدستی انجام دادیم. همین تحریمی که حالا گفته میشود تشدید کردند یا رو به تشدید دائمی است، خب، از اول وجود داشته. ما علاوهی بر این، جنگ هم داشتیم؛ علاوهی بر این، در دورانهای مختلفی کاهش قیمتهای نفت داشتیم؛ مشکلات فراوان داخلی بر ما تحمیل کرده بودند؛ افزایش جمعیت را داشتیم - جمعیت ما اول انقلاب سی و پنج میلیون بود؛ جمعیت دو برابر شده - همهی این مسائل بوده است؛ در عین حال ما بحمداللَّه این پیشرفت را پیدا کردیم.
البته در این میان، استثناهائی وجود داشت: مثلاً یک امیرکبیری سه سال بر سر کار آمد. یا فتوای میرزای بزرگ شیرازی توانست قضیهی تنباکو را فیصله بدهد. یا علما در قضیهی مشروطیت دخالت کردند. یا نهضت ملی شدن نفت در یک دورهای به راه افتاد. همهی اینها کارهای کوتاهمدت، موقت و بعضاً بکلی ناکام بود؛ اما روال کلی، حرکت کلی، حرکت ذلت بود که بر این ملت بزرگ، بر این ملت تاریخساز، بر این ملتِ دارای مواریث عظیم تاریخی تحمیل شده بود.
انقلاب کبیر اسلامی بکلی جهت را عوض کرد و ورق را برگرداند. همت امام - که رهبر این انقلاب و زمامدار این انقلاب و پیشوای این انقلاب بود - بر این گماشته شد که روح عزت ملی را در این مردم احیاء کند؛ عزت آنها را به آنها برگرداند. امام بزرگوار فرهنگ «ما میتوانیم» را به دهان مردم انداخت و در دل آنها جایگزین کرد؛ این همان فرهنگ قرآنی است که فرمود: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین». خود ایمان به معنای علو است. ایمان وسیلهی علو مادی است، اما فقط این نیست؛ نفس ایمان علوآور است، عزتآور است، یک ملت را رشد میدهد. خود امام جلو افتاد، رهبری کرد، آن وقت انگیزهها در مردم بیدار شد، همتها در مردم بیدار شد، استعدادها جوشیدن گرفت؛ و عمل مردم، حضور مردم در صحنه، زمینهی جلب رحمت الهی شد. این، نکتهی بسیار عظیمی است. رحمت الهی گسترده است؛ اما تا انسان ظرف خود را آماده نکند، این باران رحمت گیر او نمیآید. ملت ما به صحنه آمد، خود را در وسط میدان قرار داد، این شد زمینهی رحمت الهی و هدایت الهی؛ هدایت الهی شامل حال او شد، رحمت الهی شامل حال او شد، حرکتِ بیوقفه آغاز شد؛ حرکت به سمت عزت، حرکت رو به جلو، حرکت عزتآفرین؛ البته گاهی کند، گاهی تند، اما بدون وقفه و تعطیل. در این دیدار، چند مطلب را با شما برادران و خواهران در میان میگذارم. مطلب اول، نگاه کوتاهی است به آنچه که در سال گذشته بر ما و ملت ما و کشور ما و در رابطهی با ما در جهان و در منطقه گذشت. علت اینکه به مسائل سال ۹۰ و عمدتاً به موفقیتهای ملت ایران در این سال میپردازم، رجزخوانیهای دشمنان و بدخواهان ما در مقابل ملت عزیز ماست. سران استکبار، تکیهدهندگان بر مسندهای زر و زور و همچنین خردهریزهای اینها در منطقهی خود ما، با همهی توان - توان مالیشان، توان تبلیغاتیشان، توان سیاسیشان - سعی میکنند ملت ایران را مرعوب کنند، ملت ایران را مأیوس کنند. هر کسی تبلیغات سیاسی بدخواهان ملت ایران را دنبال کرده باشد، این را درمییابد که تلاشهای عملی، تلاشهای اقتصادی، تلاشهای سیاسی، تهدیدهای امنیتی و نظامی، همه برای این است که این موجود فعال، زنده، پرنشاط و پرهمتِ توانا، یعنی ملت ایران را که در وسط میدان با شجاعتِ تمام ایستاده است و در حال حرکت به جلو است، از پیشروی باز بدارند، او را ناامید کنند، او را از حضور در این عرصه بترسانند. در حقیقت در مقابل شعار «ما میتوانیم» که امام بزرگوار این شعار را به ما تعلیم داد، انقلاب به ما جرأت داد که بگوئیم «میتوانیم»، میخواهند به ملت ایران بقبولانند که شما نمیتوانید؛ با همهی توان در پی این هستند که این هدف را دنبال کنند. سال ۹۰ اوج فعالیتهای آنها بود. و من میخواهم بر روی این نکته تکیه کنم که علیرغم آنها، به کوری چشم آنها، ملت ایران در سال ۹۰ با حرکات خود، با پیشرفت خود، با تصمیمگیریهای خود، به همهی دنیا، از جمله به دشمنان، باز هم به طور مکرر فهماند که «ما میتوانیم».
اگر بر روی نقاط مثبت و نقاط قوّت تکیه میکنم، برای این است که ثابت شود ملت ایران این توانائیها را به کار برد و علیرغم میل بدخواهان که میخواستند ثابت کنند ملت ایران نمیتواند، ملت ایران ثابت کرد که میتواند. از نقاط ضعف بیاطلاع نیستیم، نقاط ضعف هم داریم؛ اما در جمعبندی نهائی، نقاط قوّت بسیار بیشتر از نقاط ضعف است. خصوصیت سومی که من در اینها دیدم، اعتماد به نفس بالاست. بعضی از بخشهای صنعت نفت هست که صرفاً در انحصار سه چهار تا کشور در دنیاست؛ اجازه نمیدهند کس دیگری در حریم این صنایع و فناوریها وارد شود. کشور ما هم در طول این سالهای طولانی، در زمینهی اینگونه کارهای پیچیده و مهم، همیشه از آنها خواسته، از آنها گرفته، به آنها پول پرداخته. من دیدم اینها همت گماشتهاند و میگویند ما میتوانیم، خودمان میکنیم، خودمان میسازیم. این اعتماد به نفس برای یک ملت، برای دانشمندان یک ملت، برای جوانان یک ملت، خیلی باارزش است.
یک مظهر دیگر عقلانیت امام، تزریق روح اعتماد به نفس و خوداتکائی در ملت بود. در طول سالهای متمادی، از آغاز تسلط و ورود غربیها در این کشور - یعنی از اول قرن 19 میلادی که پای غربیها به ایران باز شد - دائماً به وسیلهی عوامل و دستیارانِ خودشان، با تحلیلهای گوناگون، توی سر ملت ایران میزدند؛ ملت ایران را تحقیر میکردند، به ملت ایران میباوراندند که نمیتواند، عُرضهی اقدام علمی و پیشرفت علمی ندارد، توانائی کار کردن و روی پای خود ایستادن را ندارد. سردمداران رژیم پهلوی و قبل از او، مکرر ملت ایران را تحقیر میکردند. اینجور وانمود میکردند که اگر پیشرفتی متصور است، اگر کار بزرگی باید بشود، باید به وسیلهی غربیها بشود؛ ملت ایران توانائی ندارد. امام بزرگوار به یک چنین ملتی روح اعتماد به نفس را تزریق کرد، و این نقطهی تحول ملت ایران شد. پیشرفتهای ما در زمینهی علمی، در زمینهی صنعتی، در انواع و اقسام عرصههای زندگی، معلول همین اعتماد به نفس است. امروز جوان ایرانی ما، صنعتگر ایرانی ما، دانشمند ایرانی ما، سیاستمدار ایرانی ما، مبلّغ ایرانی ما احساس توانائی میکند. این شعار «ما میتوانیم» را امام بزرگوار در اعماق جان این ملت قرار داد. این، یکی از مظاهر مهم عقلانیت امام بزرگوار بود.
ملتی که هیچ کس به او کمک نمیکند، درهای محصولات صنعتی و پیشرفتهای فناوری را به روی او میبندند، بعد نسل دوم و سوم و چهارم سانتریفیوژ را خودش تولید میکند! همهی دارندگان قوای هستهای و صنعت هستهای در دنیا مبهوت میمانند. خوب، اینها از کی یاد گرفتند؟ ملتی که از لحاظ علوم زیستی هیچ کس به او کمک نکرده، ناگهان نگاه میکنند میبینند از سلولهای بنیادی، حیوان تولیدی به وجود میآورد. در دنیا چند تا کشور این را دارند؟ هفت تا، هشت تا، نُه تا کشور. در بین این همه کشورها، این همه مدعیان، ناگهان از ردیف دویستم - مثلاً فرض کنید - میآید به ردیف هشتم قرار میگیرد. این حاکی از چیست؟ حاکی از استعداد فوقالعاده نیست؟ در اول جنگ، ما نمیدانستیم آر.پی.جی چیست - آر.پی.جی یک موشک کوچک است؛ آنهائی که توی جنگ بودند، آن را دیدند و بارها تجربه کردند - نه داشتیم، نه بلد بودیم، نه جزو سلاحهای سازمانی ما بود؛ حالا بعد از گذشت چند سال، با تحریم، کشور ما موشک سجیل میسازد، موشک ماهوارهبر میسازد؛ دنیا هم همین طور وا میایستد، با تعجب نگاه میکند. اول هم انکار کردند؛ گفتند بیخود میگویند، دروغ میگویند، نمیتوانند؛ بعد دیدند نخیر، هست. در همهی بخشها همین جور است. خوب، اینها معنایش چیست؟ معنایش این است که این جوان خیلی بااستعداد است؛ این ملت خیلی پرظرفیت است؛ این نیروی انسانی خیلی باارزش و نازنین است. از این باید استفاده کرد. پس ما میتوانیم. همت مضاعف معنایش این است که این ظرفیت را به فعلیت برسانیم.
روشنفکران غربزده که خیلی از آنها در دستگاههای حکومت ظالم حضور داشتند، با حرف خودشان و با عمل خودشان به مردم اینجور تفهیم کرده بودند که شما عرضه ندارید؛ عرضهی هیچ کاری را ندارید؛ باید تقلید کنید. در علم تقلید کنید، در صنعت تقلید کنید، در فرهنگ تقلید کنید، در لباس تقلید کنید، در خوراک تقلید کنید، در حرف زدن تقلید کنید. حتّی کار را به جائی رساندند که یک وقتی گفتند: باید خط فارسی را تغییر بدهیم! ببینید چقدر یک ملت باید از استقلال و عزت نفس دور شده باشد که جرأت کنند کسانی بگویند خطّت را تغییر باید بدهید. خط فارسی که هزار سال میراث علمی ما با آن نوشته شده است، این را عوض کنیم، تغییر بدهیم، خط اروپائیها را بیاوریم و از آنها تقلید بکنیم؛ کار را به این جا رسانده بودند. امام آمد این روح حقارت را گرفت و در طول پانزده سال نهضت امام تا پیروزی انقلاب و از روز پیروزی انقلاب به نحو دیگری تا ده سال عمر بابرکت آن بزرگوار، دائم روح خودباوری را در این ملت دمید: شما میتوانید، ما میتوانیم، شما قادرید، شما بزرگید، شما قدرتمندید. این خودباوری و اعتماد به نفس ملی یکی از دو رکن اساسی پیشرفت هر کشور است. یک رکن، امکانات مادی است، اما امکانات مادی کافی نیست. یک ملت ممکن است امکانات مادی زیادی هم داشته باشد، اما به رشد و ترقی و تعالی نرسد؛ نتواند یک ملت عزیز و قدرتمند بشود. خوب، ما در دوران قبل از انقلاب همین نفت را داشتیم، همین گاز را داشتیم، همین معادن عظیم فلزات ذیقیمت را داشتیم، همین استعدادهای درخشان و نیروی انسانیِ بااستعداد را داشتیم؛ اما در عین حال یک ملت دست سوم، گمنام در دنیا، توسریخور قدرتهای بزرگ، زیر یوغ یک حکومتی که فاسد بود، دستنشانده بود، متصل به دشمنان ملت بود، زندگی میکردیم. پس امکانات مادی کافی نیست، مؤلفههای دیگری لازم است؛ مؤلفههای معنوی. یکی از مهمترین این مؤلفهها، همین خودباوری است، اعتماد به نفس است و اینکه یک ملت باور کند که میتواند. امام ملت ما را به این باور رساند که میتواند بایستاد؛ میتواند مقاومت کند؛ میتواند کشور خود را آزاد کند؛ میتواند نظامی را که خود به وجود آورده است، با کمال قدرت این نظام را حفظ کند؛ میتواند در دنیا، در سیاستهای بینالملل اثر بگذارد، که همین جور هم شد. این همان عزت ملی است که من بیست روز قبل از این در سنندج در بین برادران کُردمان این مسئله را مطرح کردم. عزت ملی خیلی برای یک کشور مهم است. این عزت ملی فقط حرف هم نیست. این ترجمهی عملی در همهی عرصههای زندگی ما دارد.
یکی دیگر از ضعفهای درونی عبارت است از تربیتهای اجتماعیِ موجود و عادتهای تاریخی، که اینها در ما ملت ایران در آغاز انقلاب بود. شما جوانها شاید از حالات روانی و تربیتهای تاریخیِ ما در هنگامی که انقلاب پیروز شد، تصویر درستی نداشته باشید. امروز ما میبینیم که عنوان «ما میتوانیم» در همه هست. واقعاً هم اگر بگویند آقا شما میتوانید بزنید روی دست صنعتگران پیشروِ دقیقترین و ظریفترین صنایع دنیا، شما میگوئید بله؛ اگر همت کنیم، تلاش کنیم، میتوانیم. واقعاً جوان دانشمندِ مسلمانِ در جمهوری اسلامی خودش را قادر بر هر کاری میداند؛ این در اول انقلاب اینجور نبود. تربیتهای قبلی درست عکس این بود. هر کاری که مطرح میشد، میگفتند آقا ما که نمیتوانیم! آقا فلان چیز را بسازید، میگفتند ما که نمیتوانیم! با فلان شعار غلط در دنیا مقابله کنیم، میگفتند آقا ما که زورمان نمیرسد، ما که نمیتوانیم! «ما میتوانیمِ» امروز، آن روز «ما نمیتوانیم» بود. این، آن تربیت اخلاقی و تاریخیِ بازماندهی از دوران گذشته است.
من در یکی دو تا دیدار دانشجوئىِ سفرهای سال گذشته در مشهد و سمنان، راجع به مسئلهی الگوی توسعه صحبت کردم؛ الگوی توسعهی ایرانی، الگوی توسعهی بومی، که ما برای توسعهی کشور به سراغ نظریات دانشمندان اروپائی نرویم. نمیگویم از علم آنها استفاده نکنیم؛ اما نسخهی آنها مال خودشان. علم آنها را یاد بگیریم؛ اما نسخهی بیمارىِ خودمان را خودمان بنویسیم، تا مورد اعتماد خودمان باشد، تا بتوانیم به آن تکیه کنیم، اطمینان کنیم. حالا اگر اعتماد به نفس نباشد، میگوئیم آقا مگر ما میتوانیم؟ این همه دیگران تجربه کردند، ما حالا چه بالاتر از آنها میخواهیم بیاوریم؟ این، نبود اعتماد به نفس است؛ که الان هم متأسفانه بعضیها میگویند! بعضی از تحصیلکردههای ما همین را میگویند. ما گفتیم الگوی توسعهی بومی تهیه کنیم، میگویند آقا کدام الگوی توسعهی بومی؛ مگر میشود؟! ببینید، این همان رسوبات باقیماندهی از گذشته است؛ نبود اعتماد به نفس است. اگر یک ملت میخواهد پیشرفت کند، نمیشود منتظر دیگران باشد.
غربیها، اروپائیها یکی از شیرینکارترین کارهایشان که به نفع خودشان تمام شد، این بود که آمدند نخبگان کشورهای دیگر را در مشت گرفتند، افکار خودشان را به اینها تلقین کردند؛ بعد اینها را رها کردند توی کشورهای خودشان، گفتند بروید. کشورهای غربی - یعنی انگلیس، فرانسه و بقیهی کشورها - به جای اینکه پول خرج کنند تا افکار سیاسی خودشان را در آن کشورها پیاده کنند، تربیتشدههای آنها رفتند بدون مزد و منت، کارهای آنها را برایشان انجام دادند. جزو بلاهای کشورهای عقبمانده و توسعه نیافته، یکی این بود. هنوز هم دنبالههایشان هستند و دارند کار خودشان را میکنند. این باید شکسته شود. اهمیت اعتماد به نفس این است که اگر ما اعتماد به نفس ملی پیدا کردیم، این استعدادها خواهد جوشید؛ آن وقت خواهیم دید که میتوانیم؛ برای ما اثبات خواهد شد که میتوانیم. سه مانع اصلی در راه فرایند اعتماد به نفس و به ثمر رسیدنش وجود دارد که ما باید متوجه این سه رخنه باشیم. این سه رخنه میتوانند فرایند اعتماد به نفس ملی و منتهی شدن آن به پیروزیهای پیدرپی و رسیدن به آرمانها را مخدوش کنند. اول، ایجاد یأس است؛ تیره کردن افق، به رخ کشیدن فاصلههای علمی. این واقعیتی است؛ ما از لحاظ علمی، امروز با دنیای پیشرفتهی علمی که دویست سال است دارد کار علمی میکند، فاصله داریم. این فاصلهها را به رخ میکشند و میگویند آقا چطور میخواهید شما اینها را طی کنید؟ مگر میشود؟ جوان محقق و پژوهشگر و دانشمند ما را با این کار مأیوس میکنند. من میگویم: بله، میشود؛ چرا نمیشود؟ ما از دانش دیگران استفاده میکنیم و پا را یک قدم بالاتر میگذاریم؛ کمااینکه این کار را کردهایم. ما از دانش دیگران استفاده کردهایم. گاهی چیزهائی ساختهایم که در دنیا نیست؛ مثل بعضی از پیشرفتهای پزشکی و داروئی و امثال اینها. اینها با استفاده از مقدمات دانش غربی به دست آمده، اما کارهای بزرگتری از آنها انجام گرفته. فاصله نباید ما را مأیوس کند. ما میتوانیم شتاب علمیمان را زیاد کنیم؛ این فاصله را روزبهروز کمتر کنیم؛ همت کنیم پیش برویم. بخصوص که امروز دنیای غرب دچار آفتهای جدی است که در پنجاه سال پیش و صد سال پیش این آفتها را نداشت. امروز آفتهای اخلاقی، آفتهای جنسی، تزلزل روحیهها در غرب خیلی شدیدتر از آن روزهاست؛ امروز اینها در آنجا یک گرفتاری است. البته این مسائل بلندمدت، خودش را آسان نشان نمیدهد؛ اما از حرفهای آنها، از حرفهای اندیشمندانشان، متفکرینشان آدم میفهمد که نگرانند. نسل جوانشان رو به انحطاط است، جرم و جنایت رو به توسعه است، فروپاشی خانوادهها رو به تزاید است و همین طور دارد زیاد میشود؛ مهار هم از دستشان خارج شده است و گرفتارند. چه اشکال دارد؛ یک ملتی که مصمم است، خودش را تا حدودی میتواند از این بلایا حفظ کند، تصمیم دارد، توکل به خدا دارد، اعتماد به نفس دارد، آرمانهای مشخص هم دارد، این راه را طی کند؟ کمااینکه آنها طی کردند. ما یک روزی جلوتر از غرب بودیم؛ ما دچار آفت شدیم، آنها تلاش کردند، جلو افتادند. ما حالا میتوانیم جلو بیفتیم. طی کردن فاصلهها مطلقاً مستبعد نیست از یک ملتی که جوانش با همت حرکت میکند و پیش میرود؛ مسئولان و مدیرانش هم با همت مینشینند برنامهریزی و طراحی میکنند. بنابراین سه تا مانع ممکن است دشمن طراحی کند: یکی پراکندن یأس، یکی منحرف کردن استعدادها، یکی هم برخورد سخت و خشن؛ یعنی تحمیل تهاجم نظامی و از قبیل اینها. در مورد این مسئلهی اول که پراکندن نومیدی و یأس است، من اصرار دارم شما جوانها بیشتر فکر کنید، تأمل کنید و نشانههایش را ببینید. همین الان دارند این کار را میکنند؛ یک عدهای هم برای آنها و از زبان آنها و از حنجرهی آنها به نفع آنها حرف میزنند. اول انقلاب جهاد سازندگی میخواست سیلو بسازد. میدانید سیلوهای ما را در دوران طاغوت، شورویها میساختند. رژیم طاغوت گندم را از آمریکا میگرفت، سیلویش را شوروی میساخت! سیلو ظاهرش ساده است، اما نسبتاً فناوری پیچیدهای است. جهاد سازندگی گفت میخواهیم سیلو بسازیم؛ از اطراف صدا بلند شد که آقا نمیتوانید؛ بیخود خودتان را معطل نکنید، سرمایهی کشور را هم به باد ندهید. یک نمونهی سیلوی کوچکی در خوزستان ساختند که بنده آن وقت رفتم بازدید کردم. امروز کشور جمهوری اسلامىِ شما یکی از سیلوسازهای درجهی یک دنیاست؛ جزء کشورهای سیلوساز برجستهی درجهی یک است.
یکی از سدهای نزدیک تهران آب میداد. گفتند بروند این را درست کنند؛ گفتند خود کمپانی سازندهی این سد باید بیاید؛ رفتند آوردند. این هم مربوط به اوائل ریاست جمهوری ماست. میگفتند: مگر ما میتوانیم سد درست کنیم؟ همین تلقیناتِ گذشته بود. جوانهای ما همت کردند، رفتند سراغ سدسازی. امروز کشور جمهوری اسلامی به فضل الهی بهترین سدساز این منطقه است. در منطقهی ما هیچ کشوری مثل جمهوری اسلامی مسلط بر ساختن سدهای بزرگ - چه سد بتونی، چه سد خاکی - نیست. سدهائی که ما ساختیم، از مشابههای خودش که زمان طاغوت به وسیلهی شرکتهای خارجی ساخته شده، بهتر و با ظرفیت بیشتر و البته با هزینهی بسیار بسیار کمتر است؛ کار خودمان هم هست. چرا نمیتوانیم؟ نخیر، نیروگاه هستهای هم میتوانیم بسازیم؛ باید بسازیم. امروز شروع بکنیم، چند سال دیگر جواب خواهد داد. چند سال دیگر شروع بکنیم، چند سال بعدش جواب خواهد داد. اگر شروع نکنیم، عقب میمانیم. امروز اگر غنیسازی را شروع نمیکردیم، بایستی ده سال بعد، بیست سال بعد بالاخره شروع میکردیم. میگویند آقا روسها که به شما اورانیوم غنیسازیشده میدهند، سوخت نیروگاه هستهای میدهند؛ خودتان میخواهید چه کار کنید؟ این از آن حرفهائی است که این آقای رئیس جمهور محترم کمدان آمریکا هم اخیراً بیان فرمودند، که خب روسها که دارند میدهند، ایران میخواهد چه کار کند! اینجا هم یک عدهای که نه به قدر او محترمند، نه به قدر او کمدانند، همان حرف را تکرار کردند که آقا روسها که دارند میفروشند. دیدید دیگر؛ محمولهی اول آمد، محمولهی دوم آمد؛ دیگر شما میخواهید چه کار کنید که خودتان غنیسازی کنید؟ این مثل این میماند که به کشوری که ذخائر نفتىِ زیر زمینش پر است، بگویند آقا چرا چاه میزنی؛ خب برو نفت را بخر از بیرون بیاور! یعنی کشوری که دارای ذخائر نفتی است، بشود واردکنندهی نفت! چقدر خندهآور است. اگر یک روزی دلشان نخواست این سوخت را بدهند، یا گفتند به این قیمت میدهیم، یا گفتند به این شرط میدهیم، ملت ایران ناچار است قبول کند. اسلام ظرفیتش خیلی زیاد است. قلههائی که اسلام جلو ما قرار میدهد، خیلی برتر از اینهاست. باید این قلهها را طی کنیم؛ باید به این قلهها برسیم. اسلام توانست یک ملت را که از تمدن بوئی نبرده بودند و با علوم و دانشهای بشری هیچ رابطهای نداشتند، اینها را در رأس قلهی دانش جهانی قرار دهد که همهی دنیای بشری از دانش اینها، از معرفت اینها، از نوشتههای اینها، از تفکرات و اندیشههای اینها بهرهمند شوند. این هنر اسلام است. ما مسلمانها بودیم که خودمان را از این قله پرتاب کردیم پائین؛ ما بودیم که اشتباه کردیم، تن دادیم به ضعفها و ذلتها، که امروز دنیای اسلام عقب مانده است. ما میتوانیم دوباره این راه را پیش بگیریم و پیش برویم. «ذلک بأنّ اللَّه لم یک مغیّرا نعمة أنعمها علی قوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم». همان اندازه که ما در خودمان تغییر ایجاد کردیم، پیش رفتیم؛ خدای متعال ما را جلو برد. باز هم بایستی این حرکت ادامه پیدا کند. این مربوط به مسائل داخل کشور ماست. امتحانها هم زیاد است.
ایجاد یک گفتمان نو در سطح بینالملل اسلامی. همین گفتمان هویت اسلامی و سلطهناپذیری و استقلال را این نظام ایجاد کرد؛ گسترش داد. و ارتباطات و همسایهها و غیره و غیره؛ حرف زیاد است.
ما باید این کارآئی را افزایش بدهیم، با علم، با عقل، با عزم؛ سه تا «عین». عالمانه باید باشد؛ عاقلانه باید باشد؛ عازمانه باید باشد. باید با عزم همراه باشد؛ با سستعنصری و سستعهدی نمیشود پیش رفت. علم و عقل را به کار بگیرند و عزم ملی را مثل موتوری پشت سر اینها قرار بدهند. ما میتوانیم این کارآئی را افزایش بدهیم. البته کشور ایران و ملت ایران و دولت جمهوری اسلامی مظلوم است. ما مظلوم واقع شدیم. مظلومیم، اما ضعیف نیستیم. مثل امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام)؛ مظلوم بود، اما از همهی مردان زمان خود قویتر بود. مثل همهی اهل حق؛ مظلوم بودند، موردانکار واقع شدند، ظلم شدند، اما ضعیف نبودند. ما ضعیف نیستیم، مظلومیم. این مظلومیت را هم نمیگذاریم تا آخر طول بکشد؛ تحمل نمیکنیم. تحمل نکردنش هم به همین است: بایستی عقلمان را و علممان را و عزممان را تقویت کنیم که اینها با ذکر الهی که قبلاً صحبت کردم، همه حاصل خواهد شد. البته تهدید میکنند. تهدید اهمیتی ندارد. نکتهی سوم این است که - این شاید دنبالهی آن مطلب قبلی باشد - بنده از چند سال قبل از این، مسئلهی تولید علم و نهضت علم و خطشکنی علمی را مطرح و درخواست کردم. امروز خوشبختانه این به یک خواست عمومی در محیطهای دانشجویی و علمی تبدیل شده است. میبینیم بارها از زبان دانشجوها و اساتید تکرار میشود. ما هم با پیشرفتهایی که در زمینههای مختلف علمی و فناوری داشتهایم - که خوب، خیلیهایش هم آشکار است و در تبلیغات آمده؛ مثل مسائل مربوط به انرژی هستهای و غیره؛ خیلیهایش هم نیامده؛ یعنی واقعاً کارهای نیمهکارهای است که در جهت کاملتر شدن و کامل شدن هست، و ما در کشور زیاد داریم - به این چیزها افتخار میکنیم. و همینطوری که گفتم، نگاهمان نگاهِ امیدوارانه است و به عنوان اینکه «ما میتوانیم».
اما یک نکته را باید بگوییم: خطشکنی علمی و عبور از مرزهای علم همچنان در کشور ما، جدی نشده است. ما میخواهیم علما و دانشمندان ما، راههای میانبر را پیدا کنند؛ راههای کشف نشده را از این بینهایت مسیرهایی که در عالم طبیعت وجود دارد و بشر باید یکی پس از دیگری کشف بکند. ما میخواهیم راههای کشف نشده را کشف بکنیم. اینی که میتوانیم فلان ابزارِ فناوری را، فرض کنید سانتریفیوژرا برای کار هستهای، که دیگران قبل از ما، سالها پیش، پیدا کردند و تولید کردند و استفاده و بهرهبرداری کردند، خودمان بسازیم، البته کار بزرگی است که بدون کمک دیگران توانستهایم انجام بدهیم و نسلهای جدید آن را تولید کنیم، در این شکی نیست؛ اما این یک کار بکر نیست؛ این کار انجام شده و راه رفتهای است که دیگران رفتهاند و ما هم که بنا بوده تا پنجاه سال دیگر، تا صد سال دیگر محروم بمانیم - بنا نبود این فناوری و این دانش به کشوری مثل کشور ما و ملت ما داده بشود - جوانها، دانشمندان و پژوهشگران ما توانستهاند با پیگیری و تلاش خودشان به دست آورند و این چیز باارزشی است؛ اما من میگویم در زمینهی علم و فناوری، آن کاری را که ذهن بشر به آن دست نیافته است، آن را وجههی همت قرار بدهید و دنبال بکنید؛ این طوری است که ما خط مقدم علم را شکستهایم و یک قدم به جلو برداشتهایم. آن وقت میتوانیم این را ادعا بکنیم؛ و این ممکن است. البته برداشتن قدمهای جدید، مستلزم پیمودن راههای رفتهشده و طیشدهی به وسیلهی دیگران است؛ در این شکی نیست. اما هیچوقت نباید ذهن را از کاوش و جستجو برای یافتن راههای میانبر محروم و ممنوع کرد. ما این را در کشور لازم داریم. انقلاب، همهی وجدانهای این مردم را تکان داد، ماها را بیدار کرد، متوجه هویت خودمان کرد، تواناییهای خودمان را به ما نشان داد و «ما میتوانیم» را شعار ما قرار داد. ما هم وارد شدیم و تجربه کردیم؛ دیدیم بله، میتوانیم. لذا امروز استقلال فرهنگی در این کشور، روزبهروز در حال پیشرفت است و خودباوری فرهنگی بیشتر میشود. اصرار ما هم همین است که این کار بشود و شما جوانها به این توجه کنید و هر حرکتی را که مشاهده میکنید با این روحیهی استغنای فرهنگی و استقلال فرهنگی معارضه دارد، با چشم بدبینی به آن نگاه کنید و بدانید که هدایت شده است.
جوان های ما دارند می جوشند. صنعت ما، معدن ما و کشاورزی ما می تواند به همین استعدادهای داخلی متکی باشد. استعداد طبیعی هم که الی ماشاءاللَّه داریم؛ جیرفت یک نمونه ی آن است. همه ی کرمان از لحاظ منابع زیرزمینی یک مرکز فوق العاده و استثنایی در کشور ما و در بعضی از جهات در خاورمیانه است.
چرا ما راه دیگران را برویم؟ چرا از خودمان غافل شویم؟ ما می توانیم؛ ما پیشرفت کرده ایم؛ یک نمونه اش جامعه ی دانشگاهی ماست. قبل از انقلاب، مرد خیّری به نام مرحوم افضلی پور - که من از ایشان تجلیل می کنم؛ شنیده ام همسر ایشان حیات دارند، که از همین جا به همسر ایشان که به مرحوم افضلی پور کمک کرده اند، سلام می کنم - با پول خودش و به قدر توانش، مرکز تحصیلات دانشگاهیِ کوچکی درست کرد. یک روز در این استان کمتر از سه هزار دانشجو تحصیل می کردند؛ اما امروز کرمان نزدیک به هفتادهزار نفر دانشجو دارد. جمعیت کشور دو برابر شده؛ خیلی خوب، سه هزار نفر یا شش هزار نفر دانشجو باید داشته باشد؛ اما امروز ما در این استان هفتاد هزار نفر دانشجو داریم. این، توسعه و پیشرفت است. من این مطلب را داخل پرانتز بگویم؛ هفته ی گذشته به یک مشت جوان که این جا آمده بودند، گفتم آن روزی را باید دنبال کنیم که اگر در دنیا دانشمندی خواست یک نظریه ی علمی را بفهمد، بشناسد، حل کند و با یک اختراع آشنا شود، مجبور شود زبان فارسی را یاد بگیرد.
روح جویندگی، روح امید، روح اتکاءبه نفس و این که «ما می توانیم» را در بین نسلِ خودتان تقویت کنید. یک بخش دیگر - که آن هم بسیار مهم است - مربوط به شما نسل جوان است. روح جویندگی، روح امید، روح اتکاءبه نفس و این که «ما می توانیم» را در بین نسلِ خودتان تقویت کنید. در بین عرب ها گفته می شود «ادّل دلیلٍ علی امکان شی ء وقوعه»؛ محکم ترین و قاطع ترین دلیل برای این که چیزی ممکن است، این است که اتفاق بیفتد. بالاترین دلیل برای این که نسل جوان ایرانی می تواند در عرصه ی فناوری و علم نوآوری کند و مرزهای علم را بشکند و جلو برود - موضوعی که بنده مکرر از چند سال پیش دارم می گویم - این است که دارد اتفاق می افتد. البته نمی خواهیم درباره ی آنچه اتفاق افتاده، مبالغه کنیم و بیش از آنچه هست، بفهمیم و معرفی کنیم؛ اما این پیشرفتها وجود دارد و الان دارد اتفاق می افتد. همین کاری که در جشنواره های خوارزمی می شود، همین کاری که در دانشگاه های ما می شود، همین کاری که در المپیادها می شود، خودش قوی ترین دلیل است برای این که این کار ممکن است. این اعتقادِ به امکان را در ذهن های خود راسخ کنید. در صحنه ی عملی کشور هم از این نمونه ها فراوان است. البته اغلب مردم از این توفیقات خبر ندارند. من اصرار دارم بر این که این پیشرفتها به گوش مردم برسد. به دولتی ها می گویم کارهایی که دارد انجام می گیرد، به مردم بگویید. روزی بوده یک صدمِ آنچه را که امروز داریم انجام می دهیم، قادر نبودیم بسازیم. آن روز خیلی دیر نیست؛ همین بیست وپنج سال پیش است. ما تا قبل از انقلاب امید نداشتیم بتوانیم نیروگاه بسازیم؛ بتوانیم سد بسازیم؛ بتوانیم فناوری های پیچیده را حتی بفهمیم، چه برسد به این که بسازیم؛ اما امروز همه ی اینها وجود دارد. امروز ما در بخشهای بسیار مهمی پیشرفتهای بسیار برجسته یی کرده ایم. اینها حرکت انقلاب و روح انقلاب است؛ خودباوری یی است که انقلاب داده؛ فضای بازی است برای استعدادها که انقلاب به ما ارزانی داشته و این امکان را به ما داده که بتوانیم باز فکر کنیم و امیدوار باشیم. این را در خودتان، در نسل خودتان و در مجموعه های خودتان تقویت کنید. ایرانی می تواند مرز دانش را - که امروز خیلی پیشرفته و افق بسیار بلندی است - بشکند و پیش برود و مرز جدیدی درست کند؛ منتها ما توقع نداریم این کار را در طول مثلاً پنج سال و ده سال انجام دهیم. این که منفی بافی کنیم و بگوییم «نمی شود، آقا نمی گذارند، آقا فایده یی ندارد»، سم مهلک این حرکت است. یک روز آمدند این سَم را ساختند و در آب فرهنگیِ این ملت تزریق کردند. یک روز آمدند صریحاً گفتند «ما نمی توانیم». زمان جوانی من، این حرف جزو حرفهای رایج بود که ایرانی حتی نمی تواند لولهِنگ بسازد! شاید شماها ندانید لولهنگ چیست. لولهنگ یعنی آفتابه؛ آن هم آفتابه ی گِلی. این، نگاه سیاستمداران و سررشته داران امور دانشگاهیِ آن روز بود. خیلی از سیاستمدارانِ آن روز عناصر دانشگاهی بودند؛ اسمهایشان هم مشخص است؛ آنها می گفتند ایرانی نمی تواند! نخیر، ایرانی می تواند. ایرانی می تواند مرز دانش را - که امروز خیلی پیشرفته و افق بسیار بلندی است - بشکند و پیش برود و مرز جدیدی درست کند؛ منتها ما توقع نداریم این کار را در طول مثلاً پنج سال و ده سال انجام دهیم. من در همین اتاق به جمعی از جوانهای مثل شما گفتم از حالا همت کنید تا پنجاه سال دیگر این کشور بتواند نوترین فناوری ها و نظریه های علمی را در همه ی بخشها به جامعه ی بشری عرضه کند. شما با این نیت حرکت کنید. اگر پنجاه سال دیگر بخواهید به آن جا برسید، کارهایی که الان شما دارید می کنید، کارهای زیادی نیست؛ قدمهایی است که حتماً باید برداشته شود و تسریع گردد. به خودتان متکی باشید و بخواهید کار را انجام دهید. تجربه ی شماها هم تجربه ی خوبی است؛ خودتان همت کردید و وارد میدان های کاری شدید؛ و البته دستگاه هایی هم الحمدللَّه کمک کردند. من اصرار دارم بر این که جوانهای ما اگر توانستند دستاوردی داشته باشند، به آن قانع نشوند و نباید خیالشان راحت باشد که به جایی رسیده اند؛ نه، این آغاز راه است؛ این مژده دهنده به شماست که می توانید. شمایی که این جا نشسته اید، می توانید یک روز پُر سر و صداترین و مهمترین اختراعات دنیا را به بشریت ارائه کنید و ملتِ خود را جلو ببرید. یک ملت فقط با های و هوی و سر و صدا نمی تواند کارش را پیش ببرد. البته سر و صدا و های و هوی هم لازم است، اما باید مغز و عمق داشته باشد؛ مغز و عمقش هم دو چیز بیشتر نیست؛ یکی ایمان، یکی علم؛ این دو را باید داشته باشد. علمِ بی ایمان کار را پیش نمی برد - یعنی مشکلات فراوان جنبی درست می کند - ایمانِ بی علم هم همین طور. امروز خوشبختانه فضای کشور، فضای امنی است؛ روزگاری گذشت که این طور نبود. شما اگر می خواستید در کارگاه تان چراغ روشن کنید، چنانچه از غروب نیم ساعت گذشته بود، می گفتند باید خاموش کنید تا بمب افکن های دشمن نیایند بمباران کنند. همین تهران و کرج و تبریز و اصفهان را می آمدند می زدند؛ یعنی دشمن بر آسمان کشور ما مسلط بود. جوانهای خود ما آن فضای تنگ اسارت را شکستند؛ هم در عرصه ی علم، هم در عرصه ی جهاد. من بارها گفته ام؛ آن وقتی که کشورهای خارجی به ما سیم خاردار و آر.پی.جی نمی دادند، جوانهایی مثل شما توانستند یکی از پیشرفته ترین موشکها را - که به ما نمی فروختند - در این کشور تولید کنند، که مورد استفاده هم قرار گرفت. جوانهای ما در سپاه و ارتش و بخشهای دیگر - بخصوص در سپاه - کارهای بسیار بزرگی انجام داده اند و در صحنه های جهاد حاضر شده اند و الحمدللَّه توانسته اند امنیت را به این کشور برگردانند. بنابراین محیط، محیط امنی است؛ شما می توانید در این محیط، کار فکریِ علمی بکنید. به خدا توکل کنید، از خدا کمک بخواهید، ایمان دینی را در دلهای خودتان راسخ کنید - که این موفقیت ها خیلی مهم است؛ هم در موفقیت شخصِ خودتان، هم در موفقیت ملی - و نگذارید عوامل بی ایمانی مثل خوره به جان ایمان بیفتد و آن را از بین ببرد. در راه تحصیل علم و افزودن بر بار علمی و توانایی های علمیِ خودتان هیچ کوتاهی نکنید. به کاری که کردید، هیچ قناعت نکنید و آن را قدم اول بدانید. شما مثل کوهنوردی هستید که باید بروید و به قله برسید. شما الان دارید در پیچ وخم های اول راه حرکت می کنید، که گاهی عرق آدم هم درمی آید. به موفقیت های ابتداییِ راه قانع نشوید؛ نگاه کنید ببینید قله کجاست. باید زحمت بکشید و دشواری ها را تحمل کنید تا بتوانید به قله برسید. البته آقایان وزرا که آمدند گزارش دادند، گزارشهای خوبی دادند؛ لیکن این گزارشها به هیچ وجه نمایانگر واقعیت هایی که آن روز بوده و امروز هست، نیست؛ واقعیت ها خیلی فراتر از این است؛ آقایان فرصت نکردند مفصل گزارش بدهند. آن روزها کشور و نظام به مهندسِ ما برای ساخت و تحقیق و رشد علمی و حتی برای بهره برداری میدان نمی داد. من قبلاً در مصاحبه یی، بعد از آن که از سد دز بازدید کردم، این نکته را گفتم؛ شاید شما هم شنیده باشید. بعد از آن که شرکتهای خارجی قسمتی از سد دزِ ما را ساختند، برای مدت کوتاهی بهره برداری از نیروگاه آن را به یک شرکت داخلی دادند. بعد می خواستند ظرفیت نیروگاه را دو برابر کنند. یک شرکت امریکایی که متعهد شد بیاید ظرفیت نیروگاه را دو برابر کند، وقتی دید بهره بردار، ایرانی است، گفت اینها باید بیرون بروند؛ بنابراین اجازه نداد. دولت ایران بهره بردار ایرانی را بیرون کرد و بهره برداری از نیروگاه دز را به یک شرکت ایتالیایی داد؛ آن وقت امریکایی ها ظاهراً حاضر شدند بیایند پنجاه درصدِ دیگر نیروگاه را تکمیل کنند. بنابراین به ایرانی اصلاً اجازه داده نمی شد؛ حتی در زمینه ی بهره برداری. برای همین هم هست که ما در زمینه های ساخت - چه ساختهای صنعتی، چه سازه های ساختمانی، عمران و مهندسی های گوناگون در آن زمان - واقعاً یک چیز قابل ذکر و قابل عرضه یی که ساخت ایرانی باشد، نداریم؛ درحالی که نیروهای ما همان نیروهایند و نسل امروز از نسل دیروز متمایز و متفاوت نیست. همین جوانهایی که امروز توانسته اند این سدها، این نیروگاه ها، این بزرگراه ها، این خط آهن ها، این کارخانجات گوناگون، این طراحی ماشین ها و هواپیماها، این سلاح های نظامی و این فنآوری پیچیده ی هسته یی را تولید کنند، در نسل گذشته ی ما هم بودند؛ اما از این چیزها خبری نبود. این بزرگترین خدمت انقلاب به کشور است. به نظر من در زمینه های علمی، بزرگترین خدمت این است که این باور را به ما ایرانی ها بخشید که ما می توانیم؛ همان تعبیری که امام کردند: «ما می توانیم».
آن روز به ما می گفتند شما بروید لولهنگ بسازید؛ آفتابه هایِ گلی یی که آن وقت ها می ساختند؛ یعنی آفتابه ی حلبی هم نه! ما حتی دسته ی بیل را هم از خارج وارد می کردیم؛ همچنین بقیه ی چیزهای مورد مصرف و مورد نیاز روزافزون صنعتی را. سطح زندگی پیشرفت می کرد و نیازهای فراوان روزبه روز پیش می آمد؛ همه ی اینها را ما باید از دیگران می گرفتیم و وارد می کردیم. برنامه ریزانِ آن وقت افتخار هم می کردند! سال 44 یا 45 در مشهد به دیدن دوستی رفته بودیم و تصادفاً یکی از نمایندگان مجلس شورای ملیِ آن روز هم به این جلسه آمده بود. دوره ی جوانی و پرشوری ما بود و از وابستگی و تسلط بیگانگان و این گونه مطالب حرفهایی زدیم؛ بی توجه به این که این آقا نماینده ی مجلس است. نماینده ی مجلسِ آن وقت - یعنی کسی که دربار لیست داده بود که ایشان باید نماینده ی فلان جا شود؛ آن وقت که انتخابات نبود - در جواب من یک مقدار با تفرعن و تکبر و اخم و تخم حرفهایی زد؛ از جمله این که گفت شما چه می گویید و به چه چیزی اعتراض می کنید؟ امروز اروپایی ها و غربی ها مثل نوکر دارند برای ما کار می کنند. ما نفت داریم، پول داریم، پول می دهیم و آنها کارگر مایند و مثل نوکر دارند برای ما کار می کنند! این، منطق یک نماینده ی مجلسِ آن روز است! دوره ی انحطاط که می گویم، یعنی این. فکر این بود که ما چرا تولید کنیم؟ چرا بسازیم؟ چرا یاد بگیریم؟ ما در خانه های خود مثل آقاها می نشینیم، برایمان می آورند و وسایل لازم را در اختیار ما می گذارند؛ ما هم پول نفت داریم، می دهیم و زندگی اشرافی می کنیم. این، منطق آن روزِ یک دولتمردِ در سطح بالا بود. فرهنگ حاکمِ آن روز بر دستگاه های اداره کننده ی کشور، همین بود؛ لذا آن صد سال، دوره ی انحطاط ماست. انقلاب این را به هم زد. یک چیز هم به کمک ما آمد؛ این را هم من لازم می دانم به شما عرض کنم و آن، قهرِ دنیای صنعتی و دنیای غربی با ما بود؛ همین تحریم ها و اخم و تخم هایی که از اول انقلاب تا الان با ما داشته اند. بعضی ها از تصور این تحریم ها دلشان آب می شود؛ من می خواهم بگویم نه، این به ما کمک کرد. بارها من این خاطره را ذکر کرده ام. اوایل جنگ، ما سیم خاردار لازم داشتیم؛ آن را از یک کشور خارجی خریدیم تا به داخل کشور بیاوریم. این محموله باید از شورویِ آن روز عبور می کرد. چون آنها پشتیبان عراق بودند، اجازه ی عبور ندادند! سیم خاردار که نه بمب اتم است، نه توپ است، نه تانک است؛ اما اجازه ی عبور ندادند! این قدر با ما بد بودند. وقتی ما می خواستیم توپ بخریم، به ما نمی فروختند؛ تانک می خواستیم بخریم، به ما نمی فروختند؛ سیم خاردار می خواستیم بخریم، به ما نمی دادند؛ امکانات می خواستیم، به ما نمی دادند؛ اما قاچاقچی با قیمت دو برابر و سه برابر می فروخت و ما مجبور بودیم بالاخره این لوازم را به قدر نیاز، با قیمت بالا تأمین کنیم. نتیجه ی این تحریم ها این شد که امروز ما در زمینه ی ضد زره، جزو ده کشور سطح اول دنیا هستیم. امروز ما در زمینه ی غنی سازی اورانیوم جزو ده، یازده کشور دنیا هستیم که این فناوری را در این حد داریم. این فناوری، بومی هم هست. ما فرق داریم با آن کشوری که چون نظام کمونیستی داشت، شورویِ آن روز به او کمک کرد. بعضی ها چین را به رخ ما می کشند. چین در ده سالِ اولِ انقلابش تمام امکانات را از شورویِ آن روز گرفت؛ آن موقعی که هنوز میانه شان به هم نخورده بود. اما در هیچ سالی از سالها، هیچ قدرتِ دارای دانش و صنعت به ما کمک نکرد. هر کار کردیم، خودمان کردیم. قبل از انقلاب جزو حرفهایی که ما همیشه می زدیم، این بود که ما گندم را از امریکا می خریم و سیلوی ما را هم شوروی ها می سازند. بنده اوایل انقلاب به منطقه ی جنوب رفتم و دیدم بچه های جهاد سازندگی و مهندسان شما یک سیلوی با ظرفیت کم ساخته اند. به نظرم همان جا به سجده افتادم؛ چون سیلو، سازه ی دشواری است؛ خیلی آسان نیست. وقتی انسان به ظاهر آن نگاه می کند، چیز ساده یی به نظر می آید؛ اما سازه ی پیچیده یی است. ما این چیز پیچیده را توانستیم درست کنیم. امروز ما یکی از سیلوسازهای معتبر بین المللی با ظرفیت های بالا هستیم؛ برای خیلی جاهای دیگر هم ساخته ایم. بنابراین قهر و ناهمدلی و کج تابیِ دنیای غرب با ما، به ضرر ما تمام نشد. بعضی ها این را به عنوان یک فاجعه در نظر می گیرند و می گویند تحریم اقتصادی پدر تکنولوژیِ ما را درمی آورد. بله، ممکن است جاده ی آسفالته را از جلوی انسان بگیرد، اما همیشه جاده ی آسفالته خوب نیست؛ گاهی هم جاده هایی که انسان به دست خودش کشیده و مسیرش را روی آن طی می کند، برای محکم کردن عضلات انسان خیلی مفیدتر است؛ گاهی هم راه را میانبر می کند. جاده ی آسفالته یی که دیگران کشیده اند، ما را به جاهایی می برد که کِشنده های آن جاده می خواستند. اگر بخواهیم خودمان جاده بکشیم، گاهی جاده ی میانبُر می کشیم و راه میانبُر می زنیم. ما علت انحطاط خود را در آن افسون شدگی می دانیم. امروز ما از آن وضعیت بیرون آمده ایم. یکی از بزرگترین خدمات نظام جمهوری اسلامی - همان طور که گفتم - در زمینه های علم و فناوری این است که ما را به این باور رساند که می توانیم. امروز این باور وجود دارد و واقعاً ما می توانیم. ما در زمینه های اقتباس، قطعه سازی، مشابه سازی و در مدلهای فناوریِ امروز دنیا پیشرفتهای خیلی خوبی کرده ایم. نکته ی سوم این است که اینها به هیچ وجه کافی نیست. ما هنوز با دانش جهانی خیلی فاصله داریم. البته این فاصله در دوران انحطاط، خیلی زیاد بود؛ اما امروز این فاصله به آن اندازه نیست. ما توانسته ایم پیش برویم، اما هنوز فاصله داریم. این که من گفتم تولید علم، معنایش این نیست که علم دیگران را یاد بگیریم - آن را که باید یاد بگیریم و در این شکی نیست - معنایش این است که ما خطِ مرزِ دانش را بشکنیم، باز کنیم و آفاق جدیدی را فتح کنیم؛ البته این کارِ دشواری است. ما باید به فناوری جهشی دست پیدا کنیم؛ ما باید بتوانیم بر فناوری های موجود دنیا بیفزاییم؛ ما باید بتوانیم اختراع صددرصد ایرانی را در بازارهای دنیا مطرح کنیم. البته در راهی که تا امروز آمده ایم، خیلی خوب آمدیم؛ در این شکی نیست. من تا حدود زیادی با کارها آشنا هستم. سالهاست که ما آمارهای گوناگون را از بخش های مختلف می گیریم و می خوانیم؛ می دانم خیلی پیشرفت کرده ایم؛ اما این پیشرفت ها برای جامعه ی ایرانی کافی نیست. جامعه یی که پزشک و ستاره شناس و عالم اجتماعیِ هزار سال قبلش قرنها بعد در دنیا متلألئ و درخشیده است، این پیشرفت ها برای او کم است. امروز هم با این که دنیای پزشکی ممکن است از تحقیقات هزار سال پیش ِ ابن سینا استفاده ی زیادی نَبَرد - اگرچه عقیده ام این است که باز هم دانش امروز می تواند از آنها در زمینه هایی استفاده کند - اما وقتی به این تحقیقات نگاه می کند، تحسین و تجلیل می کند. تحقیقات محمدبن زکریای رازی و خواجه نصیر و خیام و خوارزمی و دیگران هم همین طور است. شأن ما این است؛ لذا این پیشرفت ها برای ملت ما کم است. همین چند روز قبل، یکی از چهره های سیاسی ما به یکی از کشورهای مطرح اسلامی رفته بود - که من نمی خواهم اسم بیاورم - رئیس جمهور آن کشور جلوی حضارِ غیرایرانی و غیربومی آن کشور، که از کشورهای اروپایی بودند - نه در جلسه ی خصوصی که حملِ بر مصانعه و تعارف شود - گفته بود که ما مسلمانها به ایران افتخار می کنیم؛ هم به امروز ایران و نظام جمهوری اسلامی، هم به ایرانِ در تاریخ اسلام. گفته بود این پیشرفت های اسلامی، دانش اسلامی و تمدن اسلامی را ایرانی ها رشد داده اند و به بالندگی رسانده اند و به یک معنا پایه گذاری کرده اند. ما این توقع را از خودمان داریم؛ ما می خواهیم در زمینه ی دانش و فناوری به جایی برسیم که شأن ملت ایران است. این فقط یک نگاه غرورآمیز ملی نیست، این نژادپرستی نیست؛ این حتی یک نگاه انسانیِ عام به همه ی بشریت است؛ به خاطر این که اگر ما بتوانیم در دانش، در خط مقدم قرار بگیریم، انگیزه های جهان گیری و جهان گشاییِ غرب را نداریم؛ انگیزه های سودجویانه ی از ملتها را نداریم؛ دانش ما که به سود ماست، به سود ملتهای دیگر هم هست. رئیس جمهور ما در سفر اخیر به چند کشور آفریقایی، طرح ها و برنامه هایی را مطرح کرده بودند. ایشان به من گزارش می دادند و می گفتند ما می توانیم بعضی از این طرح ها را به آسانی انجام دهیم - حتی به شکل نوتر و مدرن تر از آنچه اروپایی ها انجام می دهند - اما آنها به چند برابرِ قیمت دارند برای کشورهای آفریقایی انجام می دهند. این کشورها چاره یی هم ندارند؛ مجبورند با یک تاجر اروپایی قرارداد ببندند و او می آید با قیمت چند برابر برایشان تمام می کند. ما اگر باشیم، این طوری عمل نمی کنیم؛ ما با کشورها راه می آییم. نه این که سود ملی را ندیده بگیریم، بلکه به این معنا که سود ناشی از زیاده روی و تعدی و تجاوز را برای خودمان حلال نمی دانیم. ما اگر دانشی داشته باشیم، آن را به دیگران می دهیم. الان کشوری وجود دارد - بلکه شاید کشورهایی - که ما یک روز از اینها یک وسیله ی مورد نیاز در کار نظامی را درخواست کردیم؛ اما این وسیله با این که ساخت کشور دیگری بود، هرچه کردیم، به ما ندادند! اجازه نداشتند بدهند. البته آن کشور با ما بد نبود، اما اجازه نداشت بدهد. این قضیه، مربوط به سالهای اوایل دهه ی 60 بود. کشوری که آن روز محصول ساخته شده را حاضر نبود به ما بدهد، امروز فناوری ساخت آن را که خود ما به دست آورده ایم - و او نمی توانست به دست بیاورد - به او می دهیم؛ البته می فروشیم. ما اگر در صنعت و در دانش پیشرفت کنیم، به سود دنیا و ملتهای عقب افتاده و در درجه اول به سود دنیای اسلام است. بنابراین، این که ما باید پیشرفت کنیم و مرزهای علم را بشکنیم و باز کنیم، یک نگاه نژادپرستانه ی خودخواهانه نیست، که ما چون ایرانی هستیم، باید این کار را بکنیم. بله، ما غرور ملی هم داریم؛ این را انکار نمی کنیم. ما به گذشته ی خودمان نگاه می کنیم و احساس عزت و سرافرازی می کنیم. ما کسانی بودیم که اسلام را با آغوش باز پذیرفتیم؛ ما کسانی بودیم که اهل بیت را زودتر از خیلی های دیگر شناختیم؛ ما کسانی بودیم که در راه گسترش اسلام این همه تلاش کردیم؛ ما کسانی بودیم که مظلومان اهل بیت را که در خانه های خود - یعنی مدینه و مکه و کوفه - امان نداشتند، در آغوش خود پذیرفتیم. شما ببینید چقدر امامزاده در ایران هستند! این امامزاده ها کی هستند؟ اینها که ایرانی نبودند. اینها کسانی اند که به ایران آمدند و ایرانی ها با آغوش باز اینها را پذیرفتند؛ حتی گاهی برای اینها جنگیدند و در راه اینها تلاش کردند. از همین مازندران ما و گیلان ما - منطقه ی شمال رشته کوه البرز - یک عده یی از ایرانی های ما بلند شدند و به یمن رفتند و حکومت شیعه ی زیدی را در آن جا برپا کردند. یمنی ها شیعه ی زیدی هستند و حکومت زیدی داشتند؛ این به وسیله ی سربازان ایرانی و مجاهدان و مدافعان اسلام و تشیع صورت گرفت. توقع ما برای آینده، ناشی از اعتزاز ملی خودمان است؛ این را انکار نمی کنیم؛ اما فقط این نیست - همان طور که گفتم - نگاه انسانی و اسلامی است. آنچه در مجمع عمومیِ شما مردم عزیز همدان لازم است عرض کنم، به طور مجمل این است که ما می توانیم توسعه ی نمونه و مبتنی بر فرهنگ اسلامی و ملی خود را در این کشور به وجود بیاوریم؛ این یک آرزوی خام و یک خیال واهی نیست. می توان ایران را به یک کشور پیشرفته تبدیل کرد؛ یعنی همین مسیری را که انقلاب تا امروز پیموده است، با سرعت بیشتر و با جهتگیریِ بهتر و قوی تر ادامه داد؛ اما این مشروط به شرط لازم آن است، که عبارت است از تلاش ملی و همه جانبه.
کسانی که به عزّت مردم ایران و استقلال کشور و شرف و کرامتی که این ملت برای آن ارزش قائل است، اهمیت نمیدهند، آن روز و امروز و در طول سالها، همیشه با توصیههای ناجوانمردانه و بُزدلانه خود سعی کردهاند ملت ایران را ذلیل و ضعیف کنند؛ همیشه هم تکیهشان به این است که ما نمیتوانیم! در دل خودشان ضعف موج میزند؛ اما این را به ملت ایران نسبت میدهند. در دل خودشان فروغ ایمان نیست؛ این را به مردم مؤمن نسبت میدهند. این جفای به مردم مؤمن است. ملت ما ثابت کرده آنجایی که پای شرف، کرامت و دفاع از ارزشهای کشور و ارزشهای والای اسلامی در میان است، از همه توان خود استفاده و دشمن را مغلوب میکند.
بعد از انقلاب، انقلاب و معلم انقلاب - که امام بزرگوار ما بود - به ما ملت تفهیم کردند که ما میتوانیم خودمان کار کنیم؛ خودمان تلاش کنیم؛ خودمان بسازیم؛ خودمان قاعدهی سازندگی و تولید و مصرف را - که همان فرهنگ ماست - بنیانگذاری کنیم. ما باید این را در همین دوران سازندگی هم به کار بگیریم. ما هرگز به داشتههای دیگران پشت نمیکنیم. هر کسی هرچه دارد؛ چه علم، چه امکانات، چه تکنولوژی و موجودی فنی او - وقتی که ناگزیر باشیم - اگر بتوانیم همهی آنها را در خدمت هدفهای خودمان قرار بدهیم، لحظهیی دریغ نخواهیم کرد. ما همهی اینها را بایستی وسیله و پلی برای جوشیدن استعداد سازندگی از درون کشور قرار بدهیم. هرجا که میتوانیم در داخل کشور تولید کنیم، بایستی این را بر استفادهی از مصنوعات خارجی ترجیح بدهیم. هر چیزی که در داخل کشور تولید میشود، برای ما مبارکتر از مشابه خارجی آن است؛ حتّی اندکی بهتر از آن که از دست دیگری و دروازهیی از دروازههای کشور وارد بشود.
نمودار
آخرین مقالات
|