جوان مؤمن انقلابی -
تعداد فیش :
195 ،
تعداد مقاله :
0
1403/04/16
1402/04/04
1402/01/29
1401/07/11
1401/02/06
1400/11/19
1400/10/19
1400/09/08
1400/02/21
1400/02/21
1400/02/21
1400/02/21
1399/10/19
1399/09/26
1399/04/22
1399/04/07
1399/04/07
1399/02/28
1399/01/03
1399/01/03
1398/11/26
1398/10/18
1398/10/18
1398/08/15
1398/07/21
1398/07/04
1398/07/04
1398/04/31
1398/03/08
1398/03/01
1398/03/01
1398/03/01
1398/02/24
1398/02/24
1398/02/01
1398/01/14
1398/01/01
1397/12/22
1397/12/16
1397/11/22
1397/10/19
1397/09/21
1397/05/22
1397/04/09
1397/03/07
1397/03/07
1397/02/27
1396/10/22
1396/10/19
1396/10/19
1396/10/19
1396/09/15
1396/09/01
1396/09/01
1396/09/01
1396/09/01
1396/07/26
1396/07/11
1396/06/30
1396/06/26
1396/06/26
1396/05/30
1396/05/19
1396/05/12
1396/03/31
1396/03/30
1396/03/28
1396/03/22
1396/03/22
1396/03/17
1396/03/10
1396/03/06
1396/02/20
1396/02/18
1396/01/30
1396/01/06
1395/12/16
1395/10/19
1395/10/19
1395/10/13
1395/08/26
1395/08/12
1395/06/30
1395/06/16
1395/06/03
1395/05/31
1395/03/14
1395/03/06
1395/03/03
1395/03/03
1395/02/01
1395/02/01
1395/02/01
1395/01/01
1394/11/28
1394/10/30
1394/08/20
1394/08/20
1394/08/20
1394/08/20
1394/07/22
1394/07/15
1394/07/13
1394/06/18
1394/06/18
1394/06/18
1394/04/20
1394/04/20
1394/04/13
1394/02/14
1394/01/20
1394/01/01
1393/12/13
1393/11/03
1393/07/26
1393/05/01
1393/04/11
1393/02/23
1393/02/17
1393/02/17
1393/01/06
1393/01/01
1392/12/15
1392/12/15
1392/11/23
1392/05/06
1391/04/04
1391/02/03
1391/01/01
1390/11/10
1389/12/01
1389/07/29
1389/03/14
1389/03/14
1388/03/29
1388/03/29
1387/10/19
1387/06/03
1387/05/10
1387/03/14
1387/03/14
1387/02/14
1387/02/14
1387/02/12
1386/09/05
1386/09/05
1386/07/17
1386/05/02
1386/02/31
1385/07/13
1384/10/29
1384/06/29
1384/03/05
1383/08/15
1383/08/15
1382/06/29
1379/12/09
1379/12/09
1379/08/24
1379/06/10
1379/06/10
1379/06/10
1379/05/05
1378/06/13
1378/06/13
1378/06/13
1378/06/13
1378/06/13
1377/09/25
1377/09/25
1377/09/25
1377/09/25
1377/09/25
1377/07/26
1377/02/22
1376/06/26
1375/09/15
1374/08/17
1374/08/17
1371/05/21
1371/05/21
1371/05/21
1371/04/22
1371/04/22
1370/08/15
1370/08/15
1370/04/18
1369/09/28
1369/05/24
1369/02/12
1368/09/21
1368/08/10
1368/08/03
1368/07/05
1368/03/23
به جناب آقای دکتر پزشکیان رئیس جمهور منتخب نیز توصیه میکنم با توکل به خداوند رحمان به افقهای بلند و روشن چشم بدوزند و در ادامهی راه شهید رئیسی از ظرفیتهای فراوان کشور بویژه منابع انسانیِ جوان و انقلابی و مؤمن، برای آسایش مردم و پیشرفت کشور بیشترین بهره را ببرند.
فرزندان شما، شهیدان شما، در یکی از حسّاسترین مقاطع تاریخ کشور، سرنوشت کشور را عوض کردند؛ در یکی از حسّاسترین مقاطع. انقلاب اسلامی رخ داد تا کشور را که داشت بسرعت به سمت درّهی انحطاط اخلاقی و دینی و سیاسی پیش میرفت حفظ کند و حفظ کرد، بعد دشمن حملهی نظامی کرد و این جوانها بودند که رفتند ایستادند هشت سال مقاومت کردند، کشور را نجات دادند؛ بعد، در طول این زمان تا امروز، در فتنههای مختلف، در آشوبافکنیهای مختلف، در نوع متنوّع حملات دشمن، جوانها سینه سپر کردند، تعدادی از اینها به شهادت رسیدند ــ مثل همین حوادثی که در این سال گذشته یا سالهای گذشته اتّفاق افتاد ــ توانستند این کشور را حفظ کنند. سرنوشت کشور را اینها به سمت سربلندی کشاندند. امروز کشور ما سربلند است؛ جوانها این کار را کردند، شهدای شما این کار را کردند. امثال ماها نمیتوانیم ادّعا کنیم که ما فلان اقدام را کردیم، فلان حرکت را کردیم؛ نه، اگر فداکاری این جوانها نبود، هیچ اتّفاقی برای این کشور نمیافتاد و میرفت به طرف درّهی سقوط؛ آن که مانع شد، جوان شجاع و مؤمن و متدیّن و انقلابی و فداکار بود که توانست این کار مهم را انجام بدهد. این جوانهای ما توانستند کشور را از تهدیدها و از خطرها عبور بدهند؛ توانستند کشور ما را از خطرهای بزرگ نجات بدهند، از تهدیدها عبور بدهند، خیلی از تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند.
راهبرد دشمن این است که ما به خودمان بدبین بشویم. حالا یکی از برادرها اینجا راجع به مسئلهی امید صحبت کردند؛ البتّه صحبت خوبی هم بود، من رد نمیکنم آن صحبت را، امّا اینکه ناامیدی عمدتاً منشأ داخلی دارد، این را من قبول ندارم. بله، مشکلاتی در داخل حتماً وجود دارد و ما این مشکلات را میدانیم امّا اینجور نیست که این مشکلات، جوان دانشجوی پُرانگیزه را ناامید کند. جوان دانشجوی پُرانگیزه جور دیگری ناامید میشود؛ [آن وقتی که] استاد یا مثلاً فرض کنید فلان آدمی که تعهّدی ندارد، مینشیند پای دل جوان ــ به صورت فردی و البتّه همین کار به شکل دیگری به صورت جمعی و گسترده انجام میگیرد ــ که «شما به چه دلخوشیای اینجا درس میخوانی؟ ول کن برو»! به جوان مبارز [میگوید:] «شما با دلار قیمت فلان قدر، تورم چندسالهی فلان مقدار، به چه امید و به چه دلخوشیای اینجا درس میخوانی، کار میکنی؟». ناامیدی اینجوری وارد میشود؛ این اثر میگذارد. البتّه پاسخ جوان مؤمن و مبارز و آگاه و هوشمند بیلکنت و رسا است که «بله، مشکلات در کشور وجود دارد [امّا] من درس میخوانم برای اینکه بنا دارم دهها سال دیگر در این کشور عمر کنم، زندگی کنم و صدها سال دیگر فرزندان من و نوههای من و ذرّیّهی من و هممیهنان من در این کشور زندگی کنند؛ من میخواهم مشکلات را برطرف کنم؛ درس میخوانم برای اینکه مشکل را برطرف کنم؛ مبارزه میکنم برای اینکه مشکل را برطرف کنم»؛ جواب جوان مسلمان این است. امّا او، کار خودش را میکند و روی بعضیها تأثیر هم میگذارد. این حالا یک مثال.
امروز یک جریان تبلیغاتی گمراهکنندهای وجود دارد که میخواهد عکس این را تبلیغ بکند؛ همّت این جریان تبلیغاتی این است که وانمود کند جوان ایرانی از ارزشها گسسته است و به آینده ناامید است و احساس مسئولیّت نمیکند؛ این را یک جریان تبلیغاتی دارند بشدّت دنبال میکنند. این، عکس واقعیّت است؛ درست نقطهی مقابل واقعیّت موجود در کشور ما است. نسل جوان ما در همهی عرصهها و میدانها تا امروز دارای حرکت درخشنده بوده است، در آینده هم انشاءالله همین جور خواهد بود: چه در دفاع از میهن، چه در دفاع از امنیّت، چه در کمک به جبههی مقاومت در کلّ منطقه ــ در همین حرکت عظیم و مقدّس دفاع از حرم ــ چه در خدمات اجتماعی، چه در پیشرفتهای علمی ــ که شما که نگاه میکنید، پیشرفتهای علمی در هر نقطهای در واقع بر دوش جوانها است و آنها هستند که پیشران این حرکتند ــ چه در همهی آئینهای مذهبی، این راهپیمایی اربعین ــ چه میلیونها جوان ایرانی که رفتند و راه نجف تا کربلا را طی کردند و چه میلیونها جوانی که در خود کشور، در شهرها، به عنوان اربعین، به عنوان دورافتادگان از آن سرمنزلِ بشارت و معنویّت راهپیمایی کردند ــ چه در میدان تولید و ابتکار که خبرهای آن را در تلویزیون مشاهده میکنید که هر روزی در یک بخشی از بخشهای تولید کشور و صنعت کشور یک حرکت جدیدی را جوانهای ما دارند ارائه میدهند، چه در مقابلهی با بیماری همهگیر و چه در نهضت کمک مؤمنانه، چه در جهاد فرهنگی، چه در امداد به مناسبت حوادث طبیعی، سیل و زلزله و امثال اینها؛ در همه جا که شما نگاه میکنید، حضور جوانان را به صورت پُررنگ میبینید. این جوان نمیتواند ناامید باشد، این جوان نمیتواند گسستهی از ارزشها باشد، این جوان یک نیروی خستگیناپذیر در وسط جبهه است و البتّه جوانان انقلابی و باایمان در همهی این موارد پیشتاز بودند. این وضع جوانها است.
توصیهی آخر من مربوط به جوانهایی است که از قبیل شما بودند تا چند سال قبل از این، و امروز بحمدالله در ردههای مدیریّتی قرار گرفتهاند، چه در مجلس که شما ــ یکی از دوستان ــ حسابی آنها را شست و شو دادید، چه در مدیریّتهای دولتی، هستند. خب، این خیلی مغتنم است؛ یقیناً بدون نیروی جوان مؤمنِ پُرانگیزهی پُرتوان، این بارِ سنگین جمهوری اسلامی پیش نخواهد رفت؛ بدون شک. اینکه بنده در همین جلسهی شما یک وقتی چند سال پیش گفتم «مدیر جوان حزباللهی»، به خاطر این است که بدون مدیریّت جوان و پُرانگیزه و مؤمن کارها پیش نمیرود، باید جوانها آنجا باشند. منتها من به این جوانهای عزیزی که حالا الحمدلله وارد میدان کار شدند ــ چه در قوّهی مقنّنه، چه در قوّهی قضائیّه، چه در قوّهی مجریه ــ توصیهای که میکنم این است که اینها سعی کنند این مسئولیّت کنونی را پلّهای برای مسئولیّتهای بالاتر قرار ندهند؛ توصیهی اوّل من و توصیهی مهمتر من این است. این جور نباشد که ما بگوییم: «حالا این یک سابقه برای ما درست میکند برای مسئولیّتهای بالاتر»؛ نه، بچسبید به همین کار. برای خدا کار کنید، متمرکز بشوید روی مسئلهای که به شما مربوط میشود؛ چه بخش اقتصاد، چه بخش سیاست، چه بخش فرهنگ؛ بخشهای مختلف. متمرکز بشوید روی مسئله و دنبال حلّ آن مسئلهای باشید که به شما محوّل شده؛ این لازم است. توقّع ما از جوانهایی که مسئولیّت پیدا کردند، این است که هدفتان را حلّ مسئله قرار بدهید.
کسی خیال نکند که حرکت آن روزِ این جوانها (نوزدهم بهمن) بر اساس احساسات زودگذر و هیجانی بود؛ این جوری نبود. بله، احساسات قطعاً در این کارها دخیل است لکن پشت داشت، عمق داشت، هدایت شده بود. حالا بنده که خاطرات زیادی در این زمینه دارم لکن نشانهی عمقش این است که این حرکت در نیروی هوایی ادامه پیدا کرد؛ اگر یک حرکت دفعی بود ادامه پیدا نمیکرد. این حرکت در نیروی هوایی ادامه پیدا کرد. در همان اوایل پیروزی انقلاب، حرکت این واحد جهاد خودکفائی نیروها در نیروی هوایی به وجود آمد، [در حالی که] هنوز هیچ جای ارتش و هیچ جای کشور، هیچ سازمانی جهاد خودکفائی نداشت؛ بچّهها و جوانهای متدیّن و انقلابی نیروی هوایی، جهاد خودکفائی را تشکیل دادند و از همان روز اوّل شروع کردند به کار کردن و تلاش کردن که تا امروز خب کارهای بزرگی هم انجام گرفته. غیر از این، نیروهای جهادیِ نیروی هوایی، در خود نیروی هوایی کارهای بزرگی را انجام دادند.
ما در کشورمان در این ۴۳ سال هر جایی که پیشرفتی داشتهایم، حرکت موفّقی داشتهایم، و دست بازی داشتهایم، آنجایی بوده است که افراد انقلابی با روحیه، با مجاهدت فعّال شدهاند، وارد میدان شدهاند، کار کردهاند، پیش رفتهایم. ما در زمینهی پیشرفت علمی، در زمینهی پیشرفتهای صنعتی، پیشرفتهای فنّی، پیشرفتهای سیاسی، بخشهای گوناگون، آنجایی که افراد مؤمن، آگاه، وارد، انقلابی، وارد میدان بودند، توانستهایم پیشرفت کنیم؛ [امّا] هر جا کار زمین مانده، انسان نگاه که میکند، میبیند پای فرصتطلبیها در میان است، پای فساد، اشرافیگری و نگاههای غیر انقلابی، حرکتهای غیر انقلابی [در میان است]؛ اینها است که موجب میشود که کارها روی زمین بماند و پیشرفت نکند. بنابراین پایبندی به اصول انقلاب، مسلّماً یکی از مهمترین وسایل و ابزارهای پیشرفت کشور و پیشرفت ملّت است
توصیهی اینجانب مردمی کردن بزرگداشتها، و فعال کردن مساجد و نهادهای مردمی، و بهکارگیری ابتکارات و خلاقیتهای جوانان انقلابی، و طراوت و تازگی بخشیدن به مراسم دینی و انقلابی است. توصیهی دیگر چابک و سبک کردن تشکیلات و زدودن زائدهها و فرسودگیهای آن است.
در کنار این تمجید و تعریفی که من از جوانها میکنم کارِ جوانها نواقصی هم دارد، کمبودهایی هم در کار جوانها هست که ما مشاهده میکنیم این کمبودها را، در طول زمان هم دیدهایم، الان هم میبینیم. حتّی همین اظهارنظرهایی که آقایان میکنید که خیلی هم مغتنم و برای بنده شیرین است امّا خب در کنار آن شیرینی ضعفهایی در همین اظهارنظرها و همین ارائهی فکرها وجود دارد. پس بنابراین، بایستی کارآزمودگان و دنیادیدگان و مجرّبین هم در کنار جوانها قرار داشته باشند. این، آن حرفی است که من بارها گفتهام. ما که گفتیم «دولت جوان انقلابی»،(۵) بعضی تصوّر کردند یک دولتی که مثلاً فرض کنید عمرشان یکدست باید بین ۳۰ و ۳۵ و مانند اینها باشد! قضیّه این نیست؛ حضور جوانها چیز لازمی است و حتماً بدون حضور جوانها کاری صورت نمیگیرد امّا معنایش این نیست که مجرّبین و کارآزمودگان و دنیادیدگان در کنار جوانها نباشند.
شرط اساسی و اصلی در همهی اینها -چه آن جوان، چه آن که از جوانی عبور کرده و به میانسالی یا کهنسالی رسیده- این است که ایمان و انگیزهی صادقانه و انقلابی در آنها وجود داشته باشد که به نظر من یک دولت جوان انقلابی -همان طور که گفتیم- میتواند جامع همهی اینها باشد. دولت فقط مثلاً بیست وزارتخانه و بیست وزیر نیست -[البتّه] مجموعهی هیئت دولت حدود بیست و چند نفرند- دولت فقط اینها نیست؛ دولت یک مجموعهی وسیعی است که صدها مدیریّت مؤثّر و تعیینکننده در آن وجود دارد و همهی اینها میتواند بهاصطلاح میزبان جوانهای مؤمن و نخبه و انقلابی ما باشد که باید بتوانند در تصمیمسازیها و تصمیمگیریها و اجرا حضور داشته باشند؛ یعنی بایستی بعضی جوانها در بخشهای تصمیمگیری، بعضی در بخشهای تصمیمسازی، بعضی هم در بخش اجرا حضور داشته باشند و بتوانند عمل بکنند و به نظر من این کاری است کاملاً شدنی؛ یعنی اگر واقعاً یک دولتی سر کار بیاید که مسئولین بالای دولت اعتقاد به جوانها داشته باشند، اطمینان به جوانها داشته باشند، همچنان که امام بزرگوار داشت و کار را با جوانها پیش برد، اگر یک چنین دولتی سر کار بیاید، به نظر من مشکلات خیلی زود حل خواهد شد؛ همهی این مشکلاتی که امروز جلوی چشم ما است و با همهی دشواریها و پیچیدگیها و مانعها و مانعتراشیها و دشمنیهایی که از خارج و بعضاً از داخل صورت میگیرد، به نظر من همهی این کارها، همهی این آرمانها و خواستهها و مطالیب،(۶) قابل تحقّق است. در گذشته هم جوانها کارهای کارستان کردند؛ هم در انقلاب، هم در دفاع مقدّس و در جهاد سازندگی مثلاً جوانها بودند دیگر؛ آنها هم جوانهای دانشجو بودند که بعضی رفتند در سپاه، بعضی در جهاد، بعضی در کمیتههای انقلاب، و مشغول کار شدند و کارهای بزرگی را انجام دادند.
امروز خوشبختانه کشور از لحاظ پرورش نیروی انسانی مؤمن و انقلابی و دارای اعتماد به نفْس و متخصّص بحمدالله وضع خوبی دارد؛ یعنی ما از لحاظ نیرو کمبود نداریم؛ نیروهایی هستند که باید شناسایی بشوند. اگر میل به حضور جوانها نبود، شناسایی جوانها هم انجام نمیگیرد و دولت و مجموعهی نظام، مجموعهی حکمرانی کشور هم از منافع وجود آنها محروم میماند. امروز جامعهی نخبگانی و انقلابی کشور، هم تجربهی زیادی دارد، هم ناکامیها را دیده، تلخیها را دیده، دشواریها را دیده، مانعتراشیها را دیده، معارضهها را دیده -یعنی اینها را در طول زمان، این جامعهی نخبگانی ما مشاهده کردهاند- و نگاهش به مسائل اساسی کشور نگاهی است همراه با توجّه به این مشکلات. پس بنابراین، برنامهریزی هم میتواند برنامهریزی پیچیدهتر و قویتری باشد از آنچه در گذشته انجام میگرفته، و باید همین جور باشد؛ یعنی واقعاً راهبریهای عملیّاتی بایستی با در نظر گرفتنِ این مشکلات و موانع انجام بگیرد. علاوه بر این، مسائل جدیدی هم هست که در گذشته نبود؛ حالا از جمله مثلاً فرض کنید فضای مجازی، که یک مسئلهی جدیدی است، پدیدهی تازهای است و قبلاً این [پدیده] وجود نداشته. بنابراین، برای پیشگیری از مشکلات ناشی از این پدیده -بالاخره هر پدیدهای یک مشکلاتی دارد، یک منافعی دارد- و برای اینکه کشور و جامعه از مشکلاتش و ضررهایش و آسیبهایش مصون بماند، امروز به فکرهای جدید و راههای ابتکاری و در واقع دانش و فکر نو نیاز هست. یا مثلاً در بالا رفتن سنّ ازدواج و امثال اینها، احتیاج داریم به روشهای نو، روشهای بدیع و روشهای تازه. و به نظر من کشور میتواند در این زمینهها حرکت کند و این نخبگان انقلابی و مؤمن هستند که بایستی دست کشور را پُر کنند و فکر تولید کنند و دانشِ حرکت در این راه را بایستی تولید کنند. این تحوّلی است که باید اتّفاق بیفتد. این تحوّلی که میگوییم، باید ما را به این سمت حرکت بدهد و پیش ببرد.
اوّلاً تحوّل لازم است و نیاز امروز ما است؛ ثانیاً تحوّل ممکن است؛ ثالثاً راه ایجاد تحوّل عبارت است از تشکیل یک دولت معتقد به تحوّل و معتقد به عنصر تحوّلآفرین، یعنی عنصر جوان نخبهی مؤمن انقلابی؛ یعنی شرطش این است که مؤمن باشد و انقلابی باشد؛ وَالّا اگر جوان بود با همان خصوصیّات جرئت و توانایی و ابتکار، لکن ایمان در او وجود نداشت، خب فایدهای ندارد؛ آن جوان با همان نیرو، راه غلط را خیلی سریعتر و تندتر از پیرها و سالخوردهها خواهد رفت؛ اگر با ایمان نباشد فایدهای ندارد؛ اگر انقلابی نباشد، کشور را به سمت یک حرکت تحوّلیِ درست هدایت نخواهد کرد؛ پس بایستی، هم جوان باشد، هم مؤمن باشد، هم انقلابی باشد؛ یعنی این عناصر بایستی در مجموعهی دولت جمع باشد. پس بنابراین، هم تحوّل لازم است، هم تحوّل ممکن است، هم شرطش حضور یک دولتی است که معتقد به جوانها باشد و جوانها را به کار بگیرد و این کار انجام خواهد گرفت.
شنیدم سؤال میشود که بنده در یک برنامهی تلویزیونی(۱۵) که ظاهراً اخیراً پخش شده، یک بار گفتهام که دولت جوان حزباللهی باید سرِ کار بیاید، یک بار هم گفتهام که صلاح نیست از مجرّبین استفاده نشود. بعضیها گفتند چطور؟ اینها با هم نمیسازد. من عرض میکنم نه، اینها با هم میسازد، اینها با همدیگر هیچ منافاتی ندارد. ببینید، من معتقد به تکیهی به نیروهای جوانم [و به این] اعتقاد راسخ دارم؛ مال امروز هم نیست، از قدیم بنده چنین اعتقادی داشتم. معنای اعتماد به نیروهای جوان این است که اوّلاً در برخی از مدیریّتهای مهم کشور از جوانها استفاده بشود و به جوانها اعتماد بشود؛ ثانیاً از ابتکارهایی که انجام میدهند و حرکت اینها و حوصله و نشاط کار اینها استقبال بشود. گاهی اوقات جوانی به همه جا مراجعه کرده، یک کار مهمّی را پیشنهاد کرده که میتواند انجام بدهد، جواب ندادهاند، مراجعه میکند به ما؛ بعد که میدهیم دست کارشناس، تصدیق میکند، میگوید درست است، این کار، کار مهمّی است و این شخص میتواند این کار را انجام بدهد. خب من معتقدم که کشور بایستی از ابتکارات جوانها، از نشاط جوانها، از روحیهی کار و پُرانگیزهی جوانها حدّاکثر استفاده را بکند؛ اینها بچّههای ما هستند، بچّههای کشورند و کشور حق دارد که از اینها استفاده کند. بنابراین، هم مسئلهی مدیریّتها است، هم این [نکته]. منتها اینکه ما میگوییم در مدیریّتها از اینها استفاده بشود، معنایش این نیست که نسل قبلی را بکلّی بشوریم بگذاریم کنار! نه، بر حسب اقتضا، یک جا مدیریّت یک جوان، یک جا مدیریّت یک فرد مجرّب و کارکشته. از اوّل انقلاب هم همین جور بوده؛ حالا بعضیها گفتند که امام در تهران یک امام جمعهی چهلساله را گذاشتند که این حقیر بودم؛ خب بله، همان وقت در کرمانشاه هم یک امام جمعهی هشتادساله را گذاشتند؛(۱۶) در یزد و در شیراز و در مشهد و در تبریز و مانند اینها، علمای بزرگ، مردانی را که در حدود هفتاد سال سنّشان بود گذاشتند؛ اقتضائات مختلف است. در اوّل انقلاب امام بزرگوار در رأس سپاه یک جوانی را گذاشتند که کمتر از سی سال داشت،(۱۷) در رأس نیروی زمینی ارتش مردی را گذاشتند که حدود شصت سال داشت؛(۱۸) اقتضائات این جوری است. یک جا اقتضا دارد که یک مدیر جوان بر سر کار بیاید، یک جا اقتضا دارد که یک مدیر مجرّب [بر سر کار بیاید]. حالا در مورد دولت جوان حزباللهی انشاءالله بعدها، نزدیک انتخابات، بنده صحبت خواهم کرد؛ یعنی حرفهایی دارم که بعد عرض میکنم؛ امّا اینکه تصوّر بشود اگر ما گفتیم از مجرّبین استفاده بشود، با استفادهی از جوانها منافات دارد، نه، این هیچ منافاتی ندارد.
البتّه آنچه در شهادت شهید سلیمانی اتّفاق افتاد، اوّلین سیلی سختی بود که به آمریکا زده شد و تا آن زمان، مهمترین سیلی به آمریکا همین حرکت مردمی عظیمی بود که انجام گرفت؛ بعد هم که خب برادرها یک سیلیای زدند؛ لکن سیلی سختتر عبارت است از غلبهی نرمافزاری بر هیمنهی پوچ استکبار؛ این سیلی سخت به آمریکا است که باید زده بشود. بایستی جوانان انقلابی ما و نخبگان مؤمن ما [با] همّت، این هیمنهی استکباری را بشکنند و این سیلی سخت را به آمریکا بزنند، این یک؛ یکی هم اخراج آمریکا از منطقه است که این همّت ملّتها و سیاستهای مقاومت را میطلبد که بایستی این کار را انجام بدهند؛ این، سیلی سخت است.
خوشبختانه مجلسِ تشکیلشده یکی از قویترین و انقلابیترین مجالس دوران انقلاب هم هست. بحمدالله سرشار است از نیروهای پُرانگیزه و پُرایمان، نیروهای پُرتوان، نیروهای جوان. هم جوانان تحصیلکرده و انقلابی در بین شماها زیاد هستند -جوانان کاربلد، نه دور از مسائل اجرائی؛ در بین مجموعهی شما جوانانی هستند که هم پُرانگیزه هستند، پُرتوانند، هم کاربلدند- هم مدیران انقلابی دورههای گذشته؛ تعدادی از مدیرانی که کار اجرائی کردهاند، اجرا را میشناسند، عرصهی عمل را کاملاً میشناسند، در بین شماها جمعی از اینها هستند که وجودشان مغتنم است؛ و هم بالاخره سابقهداران در قوّهی مقنّنه؛ [یعنی] عدّهای که قبلاً در مجلس بودند و شیوههای کار مجلس را میشناسند.
در این برههی اخیر، در همین دادگاه اخیری که در قوّهی قضائیّه مطرح است، به بعضی از بزرگانِ پاکدستِ قبلی قوّهی قضائیّه اهانت شد و به آنها ظلم شد؛ یعنی واقعاً جفا شد به آنها که نبایستی این کار میشد و نباید بشود. البتّه خطاب من به افراد مؤمن، جوانهای مؤمن است، وَالّا آن کسی که معاند است با او نمیشود کاری کرد. بعضیها هستند که فرض کنید انتقام مواضع محکم انقلابی فلان شخصیّت را وقتی که در آن مقام نیست میخواهند از او بگیرند؛ با آنها من کاری ندارم، خطاب من به مردم مؤمن و مردم متدیّن و جوانهای خوبی است که میخواهند بر طبق حق رفتار بکنند؛ مراقب باشند تعدّی نکنند، جفا نکنند، ظلم نکنند. همین حرکت مبارزهی با فساد که الان بحمدالله به این خوبی در قوّهی قضائیّه خودش را دارد نشان میدهد خب در زمان جناب آقای آملی(۱۱) شروع شد؛ یعنی ایشان شروعکنندهِی این حرکت بودند؛ هم در داخل قوّهی قضائیّه و هم در بیرون قوّهی قضائیّه؛ اینها نبایستی از نظر دور باشد.
آمر به معروف و ناهی از منکر که از جملهی آنها، همین گزارشگری است که میآید راجع به وجود فساد در فلان نقطه، در فلان معامله، در فلان اداره به شما گزارش میدهد، بایستی امنیّتش ــ هم امنیّت مادّیاش، هم امنیّت معنویاش ــ حفظ بشود و مورد تعرّض قرار نگیرد. گاهی اوقات میشود مثلاً یک جوان مؤمن حزباللهی متدیّنی از روی احساس وظیفه میآید یک گزارشی به شما میدهد، منتها چون قانوندان نیست، یک اشتباهی اینجا میکند؛ مثلاً یک اسمی را که نبایستی تصریح میکرد در فلان جا، این را تصریح میکند، یک اشتباهی میکند در این زمینه؛ آن کسی که قانوندانِ قانونشکن است از همین اشتباهِ کوچکِ این [جوان] استفاده میکند و آن مَفسدهی بزرگ را پشت این پنهان میکند، این جوان محکوم میشود، او سالم درمیرود! این چیزها بایستی ملاحظه بشود. این احتیاج دارد به اینکه در داخل قوّهی قضائیّه یک زیرساخت و زیربنای حقوقیای به وجود بیاید که هم امنیّت گزارشگران مردمی را تأمین بکند، هم صحّت و سقم آنها را.
من البتّه -همچنان که قبلاً هم در سال گذشته تأکید کردم و مکرّر هم گفتهام- به دولت جوان و حزباللهی معتقدم و به آن امیدوارم و البتّه دولت جوان صرفاً به معنای این نیست که باید یک رئیس دولت جوان، آن هم مثلاً جوان به معنای ۳۲ ساله داشته باشد؛ نه، دولت جوان، [یعنی] یک دولت سرِ پا و بانشاط و آمادهای که در سنینی باشد که بتواند تلاش کند و کار بکند و خسته و از کارافتاده نباشد؛ منظور این است. بعضیها تا سنین بالا هم به یک معنا جوانند؛ حالا همین شهید عزیزی که شما از او اسم بردید -شهید سلیمانی، و بنده شب و روز به یاد او هستم- شصت و چند سال سنّش بود، ایشان که خیلی جوان نبود؛ اگر دَه سال دیگر هم زنده میماند و بنده زنده میماندم و بنا بود که من مشخّص بکنم، او را در همین جا نگه میداشتم، یعنی کنار نمیگذاشتم او را که جوان هم نبود. بنابراین بعضی اوقات افرادی که در سنین جوانی هم نیستند، کارهای جوانانهی خوبی را میتوانند انجام بدهند. به هر حال به نظر من علاج مشکلات کشور، دولت جوان حزباللهی و جوان مؤمن است که میتواند کشور را از راههای دشوار عبور بدهد.
صبر یعنی با روحیه حرکت کردن و ادامه دادن؛ این معنای صبر است. اگر چنانچه این ثابتقدم بودن و مقاومت کردن، با عقل و تدبیر و مشورت همراه بشود -همچنان که در قرآن هست «اَمرُهُم شوریٰ بَینَهُم»(۱۸)- قطعاً پیروزی نصیب خواهد شد. بنده البتّه با قاطعیّت عرض میکنم که ملّت ایران ملّت صبوری است؛ نشان دادهاند که صبر دارند. ما مسئولین البتّه گاهی بیصبری کردهایم، ولی ملّت نه؛ ملّت کاملاً صبور بودهاند؛ این چهل سال برای ما نشانِ این معنا است به طور روشن. بعضی از روشنفکرنماهای ما هم متأسّفانه بیصبری از خودشان نشان دادند، بعضی از آنها بیصبری را به مرز همکاری و همزبانی با دشمن هم رساندند؛ البتّه بعضیها این جور بودند. نقطهی مقابلش هم جوانهای مؤمنی هستند که بحمدالله عدّهشان خیلی زیاد است و روزبهروز هم انشاءالله زیادتر میشود؛ در عرصهی فرهنگ، در عرصهی علم، در عرصهی فنّاوری، در عرصهی سیاست، در فهمِ بینالمللیِ مسائل -یعنی مسائل بینالمللی را درست درک کنند و فهم کنند- در مقابلش این جور جوانها هم هستند که عرض کردم بحمدالله روزبهروز زیاد میشوند.
تجربهی چهلساله به ما نشان میدهد که کشور ظرفیّت مقابلهی با مسائل و چالشها را در هر سطحی دارا است؛ یعنی کشور ظرفیّتهای فوقالعادهای دارد برای اینکه با همهی مسائل و مشکلات و چالشهایی که پیش آمده است، یا ممکن است پیش بیاید مواجه بشود و بر آنها غلبه بکند. ظرفیّت کشور خیلی زیاد است؛ مهم این است که این ظرفیّت به وسیلهی مسئولین شناسایی بشود و در همهی بخشها افراد مؤمن، جوانهای باانگیزه به کار گرفته بشوند؛ عناصر جوان و باانگیزه و مؤمن و متشرّع؛ چون کسی که متشرّع است، احتمال خیانت در او خیلی کمتر از کسی است که به دین باور ندارد. این آن چیزی است که ما را به هدفمان نزدیک میکند.
بنده وقتی نگاه میکنم به سطح جامعهی خودمان، میبینم که حقّاً و انصافاً مدّاحانِ مؤمن، انقلابی، شجاع، در سطح کشور دارند کار انجام میدهند و اثرگذاری میکنند؛ سعی بشود همهی جوامعِ مدّاحی این جور باشد؛ شعرهایی که خوانده میشود، اجرائی که انجام میگیرد، این جماعت جوانی که معمولاً در این اجتماعات حضور دارند، اینها به معنای واقعی کلمه برخوردار بشوند از معنویّت، از معرفت، از بصیرت و با دست پُر برخیزند.
بنیاسرائیل یک روزی آن چنان قدرت معنویای پیدا کردند که با اینکه مردشان، زنشان، فرزندانشان زیر شکنجهی فرعون بودند، توانستند فرعون را مغلوب کنند، توانستند ایستادگی کنند، مقاومت کنند تا اینکه خدای متعال راه را برای آنها باز کند و فرج به آن عظمت را با غرق فرعون و فرعونیان به آنها عطا کند. همین بنیاسرائیل بعد از اندکی، فَطالَ عَلَیهِمُ الاَمَدُ فَقَسَت قُلوبُهُم؛(۳) یک مقداری که زمان گذشت، با گذشت زمان از آن حالت اوّلیه خارج شدند، دلها سخت شد، سنگین شد، قسی شد؛ آن توکّل، آن اعتماد به خدا، آن حرکت در راه خدا، آن صبر، آن استقامت را از دست دادند، نتیجه این شد که «وَ ضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَالمَسکَنَةُ وَ باءو بِغَضَبٍ مِنَ الله»؛(۴) این آیه یکی از آیات است؛ آیات متعدّد دیگری هم [وجود دارد]. حضرت موسیٰ به بنیاسرائیل گفت: اَفَطالَ عَلَیکُمُ العَهد؛(۵) شما تا دیروز زیر فشار فرعون بودید، حالا زمان خیلی گذشته که فراموش کردید و میگویید «اِجعَل لَنا اِلهًا کَما لَهُم ءالِهَة»؟ اینها درس است؛ این، آن چیزی است که بنده همیشه تکرار میکنم. بحمدالله امروز کمیّت و کیفیّت جوانِ مؤمن و پایبند و علاقهمند در کشور، از اوّل انقلاب خیلی بیشتر است؛ امروز این جوری است؛ ما ناراضی نیستیم؛ امّا مراقب باشید راه، درست طی بشود؛ این درس بزرگ قرآنی و نبوی و الهی را که خدای متعال کمک میکند -وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه- فراموش نکنیم و در یاد داشته باشیم.
اینکه بعضی خیال کنند که اگر چنانچه ما یک قدم عقب رفتیم، یک کمی کوتاه آمدیم، آمریکاییها دست از دشمنی برمیدارند، بسیار خطا است؛ خطای فاحشی است این فکر. اینکه بعضی فکر کنند که شما کاری نکنید که آمریکا عصبانی بشود -میگویند بعضیها و در روزنامهها مینویسند- درست نقطهی مقابل فرمایش پروردگار عالم است: وَ مَثَلُهُم فِی الإِنجیلِ کَزَرعٍ أَخرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یُعجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفَّارَ؛(۱۲) رشد عناصر مؤمن، این نهالهای برومند، این جوانهای مؤمن، اصلاً برای این است که «لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّار»، تا دشمن عصبانی بشود؛ از همین هم بیشتر عصبانیاند. عصبانیاند از جوانهای عرصهی علم، از جوانهای عرصهی جهاد، از جوانهای عرصهی خدمت،از جوانهای عرصهی نظامی؛ از اینها عصبانیاند.
...
استان مازندران در شمار برجستهترین استانهای کشور از جنبههای مادی و معنوی است و مردم عزیز و مؤمن و انقلابی آن در آزمونهای متعدد در نظام جمهوری اسلامی مفتخر و سربلند ظاهر شدهاند. جنابعالی با توجه به سابقهی حضور و خدمت در آن استان با برجستگیهای جوانان فداکار و مردمان پر انگیزه و وفادار آن آشنائید. لازم است این برجستگیها تقویت و تثبیت و بزرگ داشته شود و در این راه از علمای دین و فرزانگان حوزه و دانشگاه یاری گرفته شود. تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و رویگشاده و دستمهربان با همهی قشرهای مردم توصیهی مؤکد اینجانب است. توفیقات شما را از خداوند مسألت میکنم. یک درس دائمی جلوی چشم سپاه وجود دارد و آن عبارت است از آیهی کریمه: بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرَّحیمِ
وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم.(۳) که چند نکته هست: اوّلاً اِعداد -[یعنی] آماده کردن- به اندازهی استطاعت؛ یعنی هیچ قانع نباشید به یک حدّی؛ هر چه میتوانید، این آمادگی را در بخشهایی که در خود آیه ذکر شده بایستی تأکید بکنید و زیاد کنید. سپاه روزبهروز باید آمادگیهای خودش را بیشتر کند. آنچه دربارهی آن باید آمادگی ایجاد کنید، اوّلاً «قُوَّة» است، ثانیاً «رِباطِ الخَیل» است. «قُوَّة» یعنی قدرت، یعنی توان و نیرو؛ «رِباطِ الخَیل» یعنی ابزار؛ ابزارهای گوناگون؛ در هر دورهای ابزار متناسب با آن [دوره] است. هدف چیست؟ تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم؛ «تُرهِبون» فقط به معنای این نیست که آنها را بترسانید که از شما بترسند؛ نه، این ترس، بازدارنده است. اگر چنانچه دشمن بیمناک شد از قدرت شما، از آمادگی شما، آن وقت این بیمناکی، بازدارندهی دشمن است. باید کاری کنید که دشمن از هیبت مردان جوان مؤمن فداکار پرُانگیزه احساس بیم بکند؛ و خودِ این مهمترین بخشِ بازدارنده است. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به الطاف الهی در چهل سال گذشته و عبور نظام اسلامی از گردنههای سخت خاطرنشان کردند: عزت و اقتدار و اعتبار مادی و معنوی کشور در دنیا، و خیل عظیم جوانان انقلابی آماده به کار، و پیشرفتها و جهشهای کشور، غیرقابل مقایسه با ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی است و همهی این موفقیتها، مرهون لطف و عنایت الهی است. بنابراین توکل به خدا هیچگاه نباید فراموش شود.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه در کنار این موضوع، «حمایت از نیروهای وفادار به انقلاب و معتقد به استقلال کشور» ضروری است و نباید با برچسبهایی همچون تند و افراطی، این نیروهای پرانگیزه را از میدان خارج کرد، افزودند: نیروهای مؤمن و انقلابی که مجموعهی عظیمی از مردم را در بر میگیرند، باید در همه جا و در مقابل تعرضها حمایت شوند و امکان حضور آنها در مراکز حساس فراهم شود، چراکه آنها همان کسانی هستند که در قضیهی ۹ دی ۸۸ و یا در قضایای سال ۹۶ با آن حرکت عظیم وارد میدان شدند و دشمنان را ناکام گذاشتند.
حضرت آیتالله خامنهای توصیهی مکرر خود به مسئولان درخصوص استفاده از نیروهای انقلابی را یادآور شدند و گفتند: بنده به رؤسای جمهور در چند دوره گفتهام که برای پیشرفت کارتان از نیروهای وفادار به انقلاب استفاده کنید، زیرا آنها هستند که در هنگام خطر برای کمک به نظام، به صحنه میآیند. جناب آقای سیّدمرتضی بختیاری دام توفیقه
اکنون که جناب آقای مهندس فتاح به مسئولیت دیگری منصوب شدهاند، به پیشنهاد هیئت امنای محترم و با آگاهی از صلاحیتهای دینی و اخلاقی و مدیریتی جنابعالی، شما را به ریاست کمیتهی امداد امام خمینی منصوب میکنم. توجّه به محورهای مذکور در حکم مدیریت آقای فتاح، توصیه حتمی اینجانب است. تأکید میشود که دو محور: توانمندسازی و ایجاد درآمد با ثبات برای خانوادههای تهیدست و رعایت کرامت و حرمت کمکشوندگان را در صدر اقدامات خویش قرار دهید. بهرهگرفتن از همکاری نیروهای جوان و مؤمن و انقلابی توصیهی مؤکد دیگر اینجانب است. هدف دانشگاه فقط این نیست که معلومات به جوان بدهند؛ هدف، ساختن جوان است؛ ساختن یک انسان والا است با سلاح علم؛ بنابراین اخلاق هم، تربیت هم، سبک زندگی هم از جملهی عناصری است که همراه با علم در دانشگاه باید به جوان داده بشود تا جوان ساخته بشود؛ این چیزی است که ضروری است. دانشگاهها را از لحاظ فرهنگی باید غنی کرد، باید غنای فرهنگی لازم را به دانشگاه [داد]. البتّه در بعضی دانشگاهها تا حدودی هست، در بعضی هم نیست، در بعضی هم عکسش هست! جوان باید مؤمن، انقلابی، پاکدامن، دلبسته به کشور، مستعد برای خدمت به مردم تربیت بشود؛ وَالّا اگر جوانی باشد که احساس مسئولیّت نکند، هیچ به سرنوشت کشور اصلاً اعتنائی نداشته باشد، با معلومات بالا هم از دانشگاه بیرون بیاید، چه فایدهای برای کشور خواهد داشت؟
یک مطلب دیگر [اینکه] به این حقیر نسبت دادهاند مقابلهی با جوانهای انقلابی را؛ این را شما باور نکنید. من با جوانهای انقلابی هیچ وقت مقابله نمیکنم. بخصوص جریان جوان انقلابی را بنده همیشه تأیید کردهام، باز هم تأیید میکنم؛ البتّه معنایش این نیست که فرض کنید اگر یک تعدادی از جوانهای انقلابی، یک وقتی یک عمل خلافی انجام دادند، یک عمل غلطی انجام دادند، آن را هم ما تأیید کنیم؛ نه. بنده هم یک روزی در این کشور جوان انقلابی بودهام، عمری را در این زمینه گذراندهام؛ من به خودم نگاه میکنم میبینم چقدر در کار من خطا وجود داشته؛ خب جوان انقلابی هم ممکن است یک جا خطا کند؛ آن خطا را من تأیید نمیکنم امّا جوان انقلابی را من حتماً تأیید میکنم. اگر چنانچه چیزی در این زمینه نقل بشود، حتماً قبول نکنید و باور نکنید.
ببینید، «بیانیّهی گام دوّم» یک ترسیم کلّی از گذشته و حال و آیندهی انقلاب بوده. خب چهل سال [از انقلاب] گذشته -یک ترسیم کلّی است، وارد جزئیّات نشدیم- یک تصویرسازی کلّی شده راجع به مسائل اصلی انقلاب. چهار نقطهی بهاصطلاح اصلی در این بیانیّه مورد تأکید بوده:
… نقطهی چهارم: «عظمت نقش نیروی جوان متعهّد»؛ نه هر جوانی؛ جوانی که احساس تعهّد کند، احساس مسئولیّت کند. عظمت نقش این قشر یعنی جوان متعهّد در این مسیری که در پیش رو داریم و در رسیدن به آن چشمانداز مورد نظر. خب، ما به یک حرکت عمومی به سمت آن چشمانداز نیاز داریم؛ باید یک حرکت عمومی در کشور راه بیفتد؛ البتّه این حرکت وجود دارد منتها بایستی انضباط پیدا کند، سرعت پیدا کند و پیشرفتش به سمت آن چشمانداز محسوس باشد. این حرکت طبعاً با محوریّت جوان متعهّد است؛ جوانهای متعهّد، محور این حرکتند. یکی از دوستان گِله میکردند که جوانها را به عرصهی مدیریّت راه نمیدهند. خب چه جوری وارد عرصهی مدیریّت میشوند؟ ورود در عرصهی مدیریّت برای نسل جوان از این راهها ]که گفته شد[ اتّفاق میافتد و طبعاً اگر نسل جوان وارد عرصهی مدیریّت شد، و مدیران ارشد نظام از جملهی جوانهای متعهّد [شدند] -که من گفتم جوانهای متعهّد حزباللهی، یعنی واقعاً باید حزباللهی باشند؛ به معنای درست کلمهی حزباللهی- آن وقت آن حرکت عمومی کشور طبعاً استمرار پیدا میکند، سرعت پیدا میکند و انجام میگیرد. پس بنابراین این سؤال که جوان چگونه میتواند وارد میدان این حرکت عمومی بشود، به نظر من پاسخهای روشنی دارد که من یک مقداری از آنها را گفتم.
... بنابراین، اگر چنانچه انشاءالله شما جوانها با این حرکتها پیش بروید و زمینه را برای روی کار آوردن یک دولت جوان و حزباللهی آماده کنید، بنده معتقدم که بسیاری از این نگرانیهای شما و دغدغههای شما و غصّههای شما پایان خواهد پذیرفت؛ این غصّهها هم البتّه فقط مخصوص شماها نیست. آمریکا در سال ۱۳۵۷ که سال انقلاب عظیم اسلامی ما است، از حالا بمراتب قدرتمندتر بود. جیمی کارتر که آن وقت رئیسجمهور آمریکا بود، از این بابا که حالا سر کار است،(۱۹) هم عاقلتر بود، هم قدرتش بیشتر بود؛ این، هم قدرتش کمتر است -هم قدرت مالیاش کمتر است، هم قدرت سیاسیاش کمتر است- و هم عقلش کمتر است. و یک مأموری هم در داخل ایران داشتند که بر همهی امور مسلّط بود؛ محمّدرضای پهلوی مأمور آنها بود، برای آنها کار میکرد، طرفدار آنها بود و در اینجا هم همهی امور کشور دست او بود؛ این را هم داشتند. در عین حال، ملّت با دست خالی توانست آمریکا را شکست بدهد. ممکن است شما بگویید «خب آن انقلاب بود»؛ الان هم انقلاب است؛ الان هم تعداد جوانهای پُرشور انقلابی از آن روزی که انقلاب پیروز شد کمتر نیست و عمق اندیشهی انقلابی آنها بیشتر هم هست؛ این جوری است. نمونههایش را شما در حوادث گوناگونی که در کشور پیش میآید، [مثلاً] در بزرگداشتهای انقلاب، ملاحظه میکنید؛ امروز آن حرکت انقلابی، شور انقلابی، خودش را در جای لازم نشان میدهد.
ما امروز از این جهت یک ثروت عظیمی داریم، ثروت بیبدیلی داریم: ثروت نیروهای انسانی کارآمد و پُرانگیزه. جوان، پُرانگیزه است، خستهنشو است، پُرحوصله است، دارای ابتکار هم هست -حالا آنهایی که بنده آشنا شدهام و میشناسم و از دور و نزدیک اطّلاع دارم- غالباً هم جوانهای متدیّن، انقلابی، پُرشور و علاقهمندند. از اینها باید دستگاه استفاده کند؛ [مسئولان] وزارت صنایع باید یک برنامهی روشنی ارائه کنند، آن حلقههای مفقودهی صنایع را معلوم کنند، فراخوان بدهند، از اینها بخواهند، امکانات در اختیارشان بگذارند؛ غالباً این جور است که با پولهای کمی اینها راه میافتند.
سردار سرلشکر پاسدار محمد علی جعفری
نظر به تمایل جنابعالی به حضور در عرصه های فرهنگی و نقشآفرینی در جنگ نرم و با تقدیر از تلاشهای شایستهتان در دوران فرماندهی کل سپاه، شما را به مسئولیت قرارگاه فرهنگی و اجتماعی حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه منصوب میکنم. بهرهگیری از ظرفیتهای گسترده و توانمندیهای ژرف در جامعه بویژه علماء دینی و نخبگان فرهنگی و جوانان جهادی و انقلابیبرای گسترش و تبیین معارف انقلاب اسلامی بر پایه خطوط ترسیم شده در بیانیه گام دوم، با برنامهریزی عالمانه و مدبرانه و تعامل و همافزایی با مجموعههای فرهنگی سپاه و بسیج از جنابعالی انتظار میرود. در زمینهی مسائل اقتصادی بایستی همه فعّال باشند، بخصوص جوانها؛ در جبههی مسائل فرهنگی همه باید فعّال باشند، بخصوص جوانها؛ در جبههی حرکتهای سیاسی و آگاهانه همه باید فعّال باشند، بخصوص جوانها. جوانها آمادهاند و میتوانند فعّال باشند و فعّال هم خواهند بود به توفیق الهی. و فردای این کشور متعلّق است به جوانهای مؤمن و پُرانگیزهای که میتوانند با ارادهی قاطع، با نیروی جوانی، با فکر روشن، با ابتکار پیدرپی، این کشور را انشاءالله به اوج اعتلاء برسانند؛ این، آن چیزی است که ما توقّع داریم.
در داخل متأسّفانه بعضیها غرب را بَزک میکنند، بدیهای غرب را توجیه میکنند، رتوش میکنند، نمیگذارند افکار عمومی متوجّه بشود که همین دولتهای ظاهرالصّلاح -مثل فرانسه، مثل انگلیس، مثل دیگران- در باطنشان چقدر شیطنت و شرارت وجود دارد؛ مطبوعاتچیها بینشان هست، رسانهایها بینشان هست؛ مثل تقیزاده. در دورهی طاغوت، آدمی مثل تقیزاده، به این مضمون گفت که ایران باید از فَرقِ سر تا ناخن پا غربی بشود؛ یعنی سبک زندگی در ایران باید غربی بشود. امروز هم تقیزادههای جدید از این حرفها میزنند؛ البتّه به این صراحت نمیگویند امّا مضمون حرفشان این است. آنهایی که افکار غربی را، سبک زندگی غربی را، روشهای غربی را، لغات غربی را به طور پیوسته در داخل، در ادبیّات ما، در افکار ما، در دانشگاههای ما، در مدارس ما تزریق میکنند، پمپاژ میکنند، اینها همین تقیزادههای جدیدند. آنهایی که پشت سر سند ۲۰۳۰ -سند ۲۰۳۰ یعنی برگرداندن سبک زندگی اسلامی به زندگی غربی- میایستند، همان تقیزادههای امروز هستند؛ البتّه امروز به توفیق الهی جوانهای مؤمن ما و مردم انقلابی ما نخواهند گذاشت این تقیزادهها حرفشان به کرسی بنشیند.
جناب حجتالاسلام آقای حبیبالله شعبانی موثقی دامتافاضاته
اکنون با پایان یافتن مسئولیت جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ غیاثالدین طهمحمّدی دامتتوفیقاته و با تشکر فراوان از فعالیتهای علمی و اجتماعی ایشان در دوران آن مسئولیت خطیر، جنابعالی را به امامت جمعهی همدان و نمایندگی خود در آن استان منصوب میکنم. همدان در شمار پیشروان حرکت انقلابی و مفتخر به تقدیم چهرههای برجستهی جهاد و شهادت و نیز شخصیتهای عالیقدر علم و عرفان است. انتظار میرود با همهی توان در خدمت حرکت دینی و انقلابی آن خطه تلاش نمائید. با علمای دینی و فرزانگان دانشگاهی و فعالان عرصههای اجتماعی همکاری و از جوانان مؤمن و انقلابی پشتیبانی کنید. سلوک مردمی با همهی قشرها بویژه جوانان و تکریم خانوادههای شهیدان و ایثارگران را ممشای همیشگی خود قرار دهید و از فضل و تقوا و بصیرت که بحمدالله از آن برخوردارید محتوای خطبههای جمعه را غنا ببخشید. سند تحول قضائی پیشنهادی جنابعالی را ملاحظه کردم. بر اساس مشورتها و نظرات کارشناسی، آنرا مفید و کارساز میدانم. با این حال چند نکته را مؤکداً به جنابعالی سفارش میکنم.
... ششم آنکه از جوانان صالح و انقلابی و فاضل در مسؤولیتهای قوه استفاده کنید. جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیدهها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بیمبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بیشک فاصلهی میان بایدها و واقعیّتها، همواره وجدانهای آرمانخواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصلهای طیشدنی است و در چهل سال گذشته در مواردی بارها طی شده است و بیشک در آینده، با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پُرانگیزه، با قدرت بیشتر طی خواهد شد.
چهل سال [از انقلاب] گذشته است. چهل سال زمان زیادی نیست؛ برای عمر تمدّنها چهلسالگی آغاز بلوغ و حرکت فکری است. چهلسالگی دوران پیری نیست [بلکه] دوران شکوفایی است و این شکوفایی انشاءالله وجود خواهد داشت. زمینههای این شکوفایی را انسان دارد مشاهده میکند؛ امروز بحمدالله ایمان دینی در کشور ما خوب است، عزم راسخ در بین ملّت ما خوب است، حضور و آمادگی در میان مردم خوب است، جوانان باایمان و دارای عزم راسخ کم نیستند، زیادند -بنده میشناسم؛ البتّه همه را هم نمیشناسم امّا هزاران جوان در اطراف و اکناف کشور مشغول کارهای عمیق، کارهای فکری [هستند]- جوانان دانشمند، جوانانِ با عزم راسخ، مشغول ساختن، مشغول تولید کردن، مشغول ابتکار و نوآوری هستند در سرتاسر کشور؛ اینها آیندهسازند؛ ایمانشان خوب و قوی، توکّلشان بالا، اعتمادشان به خدا زیاد، امیدشان به آینده درخشان، بصیرتشان خوب؛ اینها هستند در بین مردم و کم نیستند -من «هزاران نفر» که گفتم، دایرهی ارتباط و معرفت خودم را گفتم امّا دهها برابرِ این هستند؛ زیادند- جوانهای ما آمادهاند.
همهی قدرتمندان فاسد ظالم خبیث عالم دست به دست هم بدهند، در مقابل ملّت ایران بِایستند، هیچ غلطی هم در طول چهل سال نتوانند بکنند و این نهال تازهپا تبدیل بشود به این درخت مستحکم، شجرهی طیّبه و غیر قابل تکان دادن! این را چه کسی کرد؟ اعتقاد به شهادت، این سرنوشت افتخارآمیز را برای کشور به وجود آورد؛ یعنی همین جوانهای شما. گریه میکند، آرزو میکند که در راه خدا شهید بشود؛ به پدرش، به مادرش، التماس میکند میگوید من رفتم در عملیّات شهید نشدم، چون شما راضی نبودید؛ شما راضی بشوید تا من شهید بشوم. در شرح حال یکی از همین شهدای [مدافع] حرم خواندم که به همسرش میگوید شما راضی نبودی من شهید بشوم، شما نمیگذاری من شهید بشوم؛ التماس میکند به همسرش که تو راضی بشو تا من شهید بشوم. دنیای مادّی معنای این حرفها را نمیفهمد، درک نمیکند. این روحیه و این اعتقاد است که جوانِ مؤمنِ انقلابیِ ما را در مقابل حوادث، مثل کوه استوار نگه میدارد.
من میگویم در کشور هیچ بنبستی وجود ندارد؛ در همین زمینهی اقتصادی، هیچ بنبستی وجود ندارد. اینجور نیست که راهحل نباشد؛ نخیر، مشکلات کشور، مشکلات اقتصاد، شناختهشده است، راهحلها هم شناختهشده است. کنندهها باید انشاءالله همّت کنند، دامن همّت به کمر بزنند، که خب شروع کردهاند -کارهایی شده که من حالا در ادامهی صحبت بیشتر عرض خواهم کرد- انسان میبیند؛ بنده خودم که اینجا نشستهام، مرتّب از طرف جوانهای مؤمن، انقلابی، علاقهمند، خوشفکر، باابتکار، پیشنهاد و نامه و حرف و مانند اینها به من میرسد که من هم میفرستم برای دستگاههای اجرائی که از آنها استفاده کنند؛ اینها چیزهایی است که برای من میآید.
... اینکه دشمن و به تبع دشمن یک عدّه آدم پست داخلی در فلان مطبوعه، در فلان سایت اینترنتی اینجور تبلیغ کنند که «کشور دیگر به بنبست رسید، هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه پناه ببریم به فلان شیطان یا فلان شیطان اکبر»، این دیگر خباثت است؛ نخیر، راه وجود دارد، راهحل وجود دارد؛ این راهحلها هست، در اختیار مسئولین است، میتوانند اجرا کنند، میتوانند عمل کنند. گفتم بعضی از اینها را هم شروع کردهاند، منتها باید جدّیتر شروع کنند. بنده حالا به شما دارم میگویم و بهاصطلاح در معرض عام دارم میگویم لکن در جلسات خصوصی به رؤسای محترم کشور و مسئولین کشور بارها و بارها همین را گفتهایم، آنها هم میروند دنبال میکنند و بالاخره بهقدر توان حرکت میکنند؛ بایستی همکاران خوبی را و فعّالان خوبی را انتخاب بکنند؛ همین جوانهای مؤمن را. ما نیرو کم نداریم، ما نیروی مستعدّ آمادهبهکارِ کمربستهی باانگیزهی باعُرضه کم نداریم. همین تازه، حدود پنج هزار نفر دانشگاهی به بنده نامه نوشتند و امضا کردند؛ من نامه را البتّه ندیدم، خبرش را برای من آوردند؛ میگویند ما در خدمت انقلابیم، در خدمت شما هستیم، آمادهایم؛ آمادهاند، آمادهی کارند؛ ما نیروی انسانی کم نداریم؛ الحمدلله کشور غنی است از لحاظ نیروی انسانی. خب از اینها استفاده بشود، از اینها کمک خواسته بشود، انشاءالله کارها انجام میگیرد. من به شما عرض کنم امروز برنامهی دشمن، بعد از مأیوس شدن از همهی کارهای دیگر، ایجاد شکاف بین نظام جمهوری اسلامی و ملّت عزیز ایران است. این حماقت آنها است؛ نمیدانند که نظام جمهوری اسلامی چیزی جز ملّت ایران نیست، اینها قابل جدا شدن نیستند. نظام اسلامی یک نظامِ بوروکراتیکِ جدای از مردمِ نشستهی در کاخها و قصرها نیست؛ نظامی است از خود مردم تشکیلیافته، متّکی به آحاد مردم و به ایمان مردم و به محبّت و عواطف مردم است؛ این نظامِ اسلامی است؛ این را چطور میخواهند از مردم جدا کنند؟ البتّه شش رئیسجمهور دیگر قبل از این شخص هم این تلاش را کردند و همهی آنها از میدان خارج شدند و نتوانستند این مقصود شیطانی را انجام بدهند. این فشارهای اقتصادی [آنها] هم که عمدتاً روی مردم فشار میآورد، بهخاطر این است که شاید بتوانند مردم را به ستوه بیاورند، خسته کنند. ما به حول و قوّهی الهی پیوندمان را روزبهروز با مردم بیشتر و قویتر خواهیم کرد؛ ما انسجام دشمنشکن خودمان را حفظ میکنیم؛ ما جوانان مؤمن و پُرانگیزه و اهل اقدام را هر روز بیشتر از گذشته به حول و قوّهی الهی تقویت میکنیم. نسلِ جوانِ غیور و پُرانگیزهِی کشور بداند که دشمن، با استقلال او دشمن است، با عزّت او دشمن است، با پیشرفت او دشمن است، با حضور او در میدان علم و سیاست دشمن است؛ دشمن ملّت ایران، بهمعنای دشمنیِ با عزّت و استقلال و پیشرفت و اعتلاء این ملّت است.
شما بدانید که من در مواجههی با صداوسیما همیشه موضع انتقادی دارم؛ هم در مدیریّت فعلی، هم در مدیریّتهای قبلی دائماً من انتقاد دارم به چیزهای مختلف؛ از جمله همین چیزهایی که شماها در بیاناتتان گفتید و در ذهن بنده هم هست و انتقاد هم میکنم. مدیران هم نهاینکه بخواهند با ما لج کنند؛ نه، میخواهند اقدام کنند منتها خب اقدامش آسان نیست، اقدام مشکل است. کار اساسیای که باید انجام بگیرد -که حالا در خلال فرمایشات بعضی از دوستان هم بود- این است که باید عناصر جوان و مؤمن و پُرانگیزه و انقلابی در بدنهی این دستگاهها تزریق بشوند که انشاءالله این کارها را بنا دارند بکنند، بنده هم تأکید کردم؛ هم به صداوسیما تأکید کردم، هم به بخشی از مراکز دیگر؛ فرض کنید مرکز ائمّهی جمعه و امثال اینها و انشاءالله همینجور پیش خواهد رفت.
آنچه من بر آن تأکید میکنم، این است که ما امروز در جامعهمان نیاز مبرم داریم به اینکه آرمانها را مدام تکرار کنیم، مدام بگوییم، مدام روی آن کار کنیم، مدام مطالبه کنیم. این مطالبهگری خیلی چیز خوبی است. مطالبهگریِ آرمانها از آن چیزهایی است که از آن نباید دست برداشت. اگر چنانچه این حجم عظیم و وسیع تهاجم به افکار عمومی از سوی ضدّ انقلاب با این مطالبهگریها مواجه نشود، قطعاً ویرانگری خواهد کرد. یادآوری آرمانها، مطرح کردن آرمانها، خواستن آرمانها، طلبکاری نسبت به تحقّق این آرمانها یک سدّی است در مقابل تخریب افکار عمومی و فضاهای نخبگانی -که متأسّفانه روی فضاهای نخبگانی هم دارند کار میکنند- و فضاهای مدیریّتی؛ که در مواردی هم متأسّفانه بیتأثیر نبوده. اینجا یک لشکری از جوانهای مؤمن و انقلابی لازم است که وارد میدان بشوند، مطالبه کنند آرمانها را و خودشان کمک کنند به تحقّق این آرمانها که البتّه اینکه حالا چهجوری کمک کنند، جای بحث دارد؛
پس بنابراین، احتیاج است به یادآوری این آرمانها با همان زبانِ ویژهی جوانِ مؤمنِ انقلابی که از خصوصیّاتش صراحت است، از خصوصیّاتش شجاعت در گفتار است؛ اینکه شجاعانه حرف خودش را بزند. امروز نسبتاً همینجور هم بود؛ ما احساس کردیم یک انگیزهی شجاعانهای وجود دارد برای اینکه بگویند یک چیزهایی را. اگرچه من بعضی حرفها را قبول ندارم امّا شجاعت را قبول دارم؛ این احساس روحیهی تهاجم را در جوان دانشجو و جوان انقلابی، من کاملاً قبول دارم. بایستی این ارزشها بهصورتِ صریح، هوشیارانه، دائماً مطالبه بشود؛ [از سوی] جوانِ پای کار. ما حرکت خودمان را به سمت قرآن ادامه بدهیم. عزیزان من، جوانان ایرانی، جوانان مؤمن، جوانان انقلابی! آشناییتان با قرآن، اُنستان با قرآن، استفادهتان از قرآن را روزبهروز بیشتر کنید؛ این مایهی قوّت شما است، این مایهی اقتدار شما است، این مایهی عزّت شما است. امیدواریم انشاءالله همهی ما بیدار بشویم، دنیای اسلام بیدار بشود و بتوانیم این کارها را انجام بدهیم.
جوانان عزیز مستندساز!
در پی جلسهی شیرین دیشب، این نکتهها را در یاد نگه دارید: ۱.جهت انقلابی را با دقّت تمام حفظ کنید. بازیهای تکنیکی و شهرت حرفهای، بر صفا و درستکاریِ انقلابیِ کار، غلبه نکند. با سرِ افراشته، زبان و عمل، نشان دهید که مؤمن انقلابیاید. حرف ملّت در تمام این سالهای متمادی یک حرف بود و امروز که چهل سال از آن روزها میگذرد، ملّت ما همان منطق، همان مسیر، همان هدف را دنبال میکند؛ منتها امروز پختهتر است، باتجربهتر است، واردتر است. از لحاظ انگیزه هم اگر نگوییم امروز جوانهای ما پُرانگیزهتر از آن روز هستند، حدّاقل مثل همان انگیزهها را دارند، علاوه بر اینکه پُرتعدادترند؛ یعنی امروز تعداد جوانهای مؤمن پُرانگیزهای که حاضرند در میدانهای خطر سینه سپر کنند، چندین برابر جوانهای ما در آستانهی انقلاب و در سالهای اوّل انقلاب است؛ این خطّ مستمرّ این کشور است.
این بیچارههای بازیخوردهی بدبختِ روسیاه در داخل، از یک طرف گفتند «جانم فدای ایران»، از یک طرف پرچم ایران را آتش زدند! بیعقلها نفهمیدند که خب این دو تا که با هم نمیسازد. [گفتند] «جانم فدای ایران»؛ خب حالا انشاءالله قربان ایران بروید شما امّا از کِی تا حالا شماها -این هیئتها، این تیپهای اینجوری- در مقابل دشمنان ایران سینه سپر کردهاید؟ در مقابل دشمن ایران هم همین جوان حزباللّهی باز سینه سپر کرده، جوان انقلابی سینه سپر کرده. سیصد هزار شهید دوران دفاع مقدّس چه کسانی بودند؟ بعد از آن، شهدائی که ما داشتیم چه کسانی بودند؟ همین بچّههای مؤمن و انقلابی بودند که از کشورشان دفاع کردند، در مقابل ضدّ انقلاب، در مقابل مهاجم خارجی، در مقابل آمریکا؛ شما کِی قربان ایران رفتید که میگویید «فدای ایران»؟ آنوقت میگوید «فدای ایران»، بعد میآید پرچم را آتش میزند! این واقعاً نشاندهندهی بیعقلی نیست، نشاندهندهی خامی و ناپختگی نیست؟
هدف نهایی آنها معلوم است؛ البتّه دولت قبل آمریکا این را به رو نمیآورد، خلاف این را میگفت؛ [امّا] آنها هم هدفشان همین بود: براندازی جمهوری اسلامی.
... خب وسیله چیست؟ درست به این [نکته] توجّه بفرمایید! وسیلهشان این است که ابزارهای اقتدار ملّی را از جمهوری اسلامی بگیرند. ... یکی از مهمترین ابزارهای اقتدار ملّی، جوان مؤمن ما است؛ میخواهند این ایمان را از جوان بگیرند. این جوان مؤمن است که در مسئلهی هستهای، در مسئلهی پیشرفتهای علمی، در نانو، در رویان، در بقیّهی بخشهای علمی بیدارْخوابی میکشد، سختی میکشد تا اینکه یک پیشرفت علمی را به نهایت برساند؛ این جوانِ مؤمن است، اینها بچّههای مؤمن ما هستند و خیلی از اینها را ما از نزدیک میشناسیم. اینها میخواهند این ایمان را از این جوان بگیرند، انگیزه را میخواهند از این جوان بگیرند. اکنون جنابعالی در میان این مردم عزیز و محبوب، به قبول وظیفه سنگینی مفتخر گشتهاید. امید است به بهترین وجه از عهدهی آن برآئید. انس با عامه مردم، معاشرت با جوانان، همکاری با دانشگاهیان و فرزانگان، تقویت جدّی جبههی فرهنگی انقلاب، ارتباط مستمر با علمای اعلام و بهره گیری از توان و ابتکار جوانان انقلابی و مومن و غنی کردن محتوای نمازجمعه را از جنابعالی انتظار دارم و توفیقاتتان را از خداوند متعال مسألت مینمایم.
درست تحلیل بشود مسائل کشور! بعضیها کجومعوج تحلیل میکنند. فرض بفرمایید نگاه میکنند، در یک بخشی، بیاعتقادی و بیایمانی و بیاعتنائی را در بعضی مشاهده میکنند، این را دلیل میگیرند بر اینکه انقلاب در کشور و نظام جمهوری اسلامی در کشور ضعیف شده؛ اینجور نیست؛ از اوّل انقلاب هم دشمنانی بودند، مخالفینی بودند. امروز از همهطرف دشمن، تهاجم خودش را تقویت کرده و تشدید کرده؛ درعینحال شما ملاحظه کنید، حرکت جوانان مؤمن ما در کشور، چه حرکت مبارک و شیوا و زیبایی است. اینکه بعد از ۳۸ سال، جوانانی که نه امام را زیارت کردند، نه دوران دفاع مقدّس را دیدند، نه انقلاب را درک کردند، اینجور در صحنه حاضر باشند، در میدان حاضر باشند و بتوانند در منطقه اثرگذاری کنند؛ این واقعاً یکی از معجزات انقلاب است. در منطقه، جمهوری اسلامی -یعنی همین شما جوانها- توانستید آمریکای مستکبر را به زانو دربیاورید و شکست بدهید.
... ماجرایی که در سوریه و عراق به وجود آمد، غدّهی سرطانیای که دشمنان به وجود آورده بودند برایاینکه بتوانند در این منطقه حادثهای را علیه جریان مقاومت ایجاد کنند، این غدّه را توانستید دفع کنید، توانستید منهدم کنید؛ جوانها توانستند؛ همین جوانهای مؤمن. در واقع آن کسانی که با شوق و علاقهی وافر وارد این میدان مجاهدت شدند و دشمن را به زانو درآوردند، اینها از همان احساس بسیج و نیروی بسیج بهرهمند بودند، برخوردار بودند. بسیج را حفظ کنید. خصوصیّاتی که در بسیج لازم است و معتبر است و وجود داشته است بحمدالله، این خصوصیّات را نگه دارید. یکی از این خصوصیّات بصیرت است؛ دشمنشناسی است؛ راههای مقابلهی با دشمن است؛ فهم ترفندهای دشمن است. جوان مؤمن ما باید بداند که یکی از شیوههای دشمن این است که او را نسبت به ارزشهای عملی اسلامی بیتفاوت کند؛ در زمینهی مسائل شخصی زندگی، مسائل خانوادگی، مسائل گوناگون.
ملّت ایران توانست نظام پادشاهی را که شجرهی خبیثهی دیرپایی بود در این کشور، قلع کند و دور بیندازد؛ درحالیکه آمریکا پشتیبانش بود، اروپا پشتیبانش بود، همین مرتجعین منطقه پشتیبانش بودند. در دنیایی که کفر و الحاد و بیاعتقادی و بیمبالاتی در آن موج میزند، توانست یک حکومتی را بر اساس ارزشها به وجود بیاورد؛ توانست این حکومت را حفظ کند؛ توانست این نظام جمهوری اسلامی را با همهی ابعادش در این کشور نگهبانی کند و نگهداری کند و حفظ کند و روزبهروز توسعه بدهد؛ توانست عوامل و عناصر قدرت و اقتدار را برای این نظام به وجود بیاورد. یکی از عناصر اقتدار علم است، یکی از عناصر اقتدار تواناییهای نظامی است، یکی از عناصر اقتدار توانایی نفوذ در افکار و اندیشههای ملّتهای دیگر است؛ اینها را توانست به وجود بیاورد برای خودش، چطور شما میگویید نمیتواند؟ بعد از این هم همین است؛ بعد از این هم به توفیق الهی انقلاب اسلامی خواهد توانست به همهی اهداف والایی که ترسیم کرده است برسد؛ بهوسیلهی شما جوانها، بهوسیلهی نسل مؤمنی که امروز در کشور بحمدالله پراکنده است و وجود دارد.
امروز در زمینهی اقتصادی کارهای زیادی لازم است که ما انجام بدهیم؛ در زمینهی تولید و اشتغال و این چیزها -که ضعفهای ما است- کارهای فراوانی است که باید انجام بدهیم؛ در زمینهی فرهنگی کارهای زیادی است که باید انجام بدهیم؛ این کارها امروز در حدّ برنامهریزی و اقدام و شروع و پیشرفت و گذراندن مراحلی از این کارها است، امّا یک روزی هم همهی این کارها انشاءالله به بهترین وجهی انجام خواهد گرفت. روزی که انشاءالله آن روز خیلی دور نخواهد بود، نیروهای جوان و مؤمن خواهند توانست معضلات اقتصادی را در کشور حل کنند، پیشرفتهای علمی را مضاعف کنند، از لحاظ فرهنگی تسلّط محتوای فرهنگی و برجستهی انقلاب و مفاهیم قرآنی و معارف اسلامی را در سرتاسر کشور و در همهی زوایای این کشور انشاءالله بگسترانند؛ این کارها خواهد شد انشاءالله، تحقّق پیدا خواهد کرد به کوری چشم دشمنان. البتّه دشمنان هر روزی توطئهی جدیدی، یک حیلهی جدیدی و ترفند جدیدی را مطرح خواهند کرد؛ بایستی نیروهای مبتکر و مؤمن و آمادهبهکارِ ما، قبل از آنکه دشمن بخواهد ترفندی را اجرا بکند و شگرد جدیدی را وارد میدان بکند، آماده باشند؛ هم پاسخ بدهند، هم پیشگیری کنند از آنچه دشمن ممکن است انجام بدهد.
دشمن ما دچار عقبافتادگی ذهنی است؛ حالا [این را] یکخرده بیشتر عرض خواهم کرد. نهفقط خود این رئیسشان، [بلکه] دستگاه حاکمهشان واقعاً دچار یک عقبافتادگی ذهنی هستند. اینها میخواهند ایرانِ جوانِ مؤمنِ انقلابیِ فعّالِ پیشرفته را به عقب برگردانند، به پنجاه سال قبل؛ خب نمیشود دیگر؛ معلوم است که نمیشود! یعنی میخواهند همان وضعیّتی را که اینها در پنجاه سال قبل با این ملّت داشتند، برای این کشور به خیال خودشان پیش بیاورند؛ خب این عقبماندگی ذهنی نیست؟ مثل پنجاه سال پیش فکر میکنند؛ نمیتوانند درک کنند که چه اتّفاقی اینجا افتاده. اتّفاقات مهمّی در این منطقه افتاده؛ البتّه مهمترینش انقلاب اسلامی و پیدایش نظام جمهوری اسلامی است امّا خب اتّفاقات مهمّ دیگری هم افتاده در اطراف ما؛ اینها را نمیتوانند درست درک کنند. چون نمیتوانند درک بکنند، پس محکومند به اینکه شکست بخورند؛ مطمئنّاً محاسبات غلط موجب میشود که آنها شکست بخورند؛
یک حرکت عظیم مردمی در بین همین جوانها هست؛ همین جوانهایی که نه جنگ را دیدند، نه دورهی دفاع مقدّس را، نه آن غوغای آن روزها را، نه امام را، نه انقلاب را؛ همینها آنچنان دلشان به سمت انقلاب مجذوب است که انسان واقعاً حیرت میکند. من بارها گفتهام امروز جوانهای ما از لحاظ گرایش به مفاهیم انقلابی، از لحاظ کمّیّت و کیفیّت اگر بیشتر و بهتر از دورهی دفاع مقدّس و دههی ۶۰ نباشند، عقبتر نیستند. آن روز هم شما خیال نکنید همهی جوانها میرفتند جبهه؛ نه، در دورهی جنگ هم یک عدّهای جبهه میرفتند و مجاهدت میکردند و خود را در معرض انواع و اقسام مشکلات قرار میدادند، یک عدّهای هم اینجا مشغول بیعاری و الواتی و کارهای گوناگون بودند؛ یعنی خیلی از جوانها هم اینجوری بودند. همهی شهدای ما در دورهی هشت سال جنگ تحمیلی در حدود مثلاً سیصد هزار یا سیصدوخردهای هزار است. خب، آنوقت چهل میلیون جمعیّت ایران بود؛ در جمعیّت چهلمیلیونی، فرض کنید دو میلیون، سه میلیون، چهار میلیون جبهه رفتند، حدود سیصد هزار نفر هم به شهادت رسیدند. این در قبال آن چهل میلیون جمعیّت ایران چیز زیادی نبود؛ یعنی همان زمان هم اینجور نبود که همهی جوانها انقلابی باشند. امروز اگر شما نگاه کنید، [تعداد] جوانهایی که گرایش انقلابی دارند، فهم انقلابی دارند، نسبت به مجموع جوانها به گمان من یا بیشتر از آن روز است یا لااقل بهقدر آن روز است. این، علیرغم دشمن است. خب، این باید یکجوری اثبات میشد؛ این شهید شما این را اثبات کرد، این را نشان داد؛ یعنی خدای متعال این جوان را بزرگ کرد، عزیز کرد، نماد کرد، تا نشان بدهد که نسل جوان امروز اینجوریاند. این [جوان] نه امام را دیده بود، نه دورهی جنگ را دیده بود، نه دورهی انقلاب را دیده بود، [امّا] اینجور مخلصانه و صادقانه در پی جهاد فیسبیلالله حرکت میکند، تلاش میکند، التماس میکند، از خدا میخواهد، از امام رضا میخواهد، از پدرمادر میخواهد، برای اینکه این اجازه را بدهند و کمکش کنند. این آیت الهی است، این آیت خدا است، این نشاندهندهی همین معجزهی انقلاب است و بحمدالله این معجزه در جریان است.
شرط دوام حیات جمهوری اسلامی وجود انگیزههای انقلابی و وجود روحیهی انقلابی است. اگر روحیهی انقلابی نباشد، جمهوری اسلامی نخواهد بود؛ بله، یک حکومتی سرِ کار خواهد بود، امّا آن حکومت، دیگر جمهوری اسلامی نیست. این حرکت مردم، این خونهایی که دادند، این زحماتی که کشیدند برای احیاء اسلام، برای احیاء شریعت اسلامی، برای این بوده؛ اینها از بین خواهد رفت، لگدمال خواهد شد. بنابراین، انگیزهی انقلابی برای حفظ جمهوری اسلامی حتماً لازم است. این انگیزه در چه وضعی است؛ آیا کم شده، آیا زیاد شده، آیا ادامه پیدا کرده، چه مقابلهها و مبارزههایی با این انگیزه انجام میگیرد، راه مقابلهی با آنها چیست؛ و بر اساس آن، مطالبه تنظیم کنیم. فرض بفرمایید بنده که در صحبتهای مختلف مدام میگویم که به بچّههای انقلابی و حزباللّهی کمک کنید، معنایش همین است؛ یعنی این یک مطالبه است بر اساس نگاه به حرکت انقلابی کشور. البتّه در این زمینه خوشبختانه کشور عقب که نرفته هیچ، پیش هم رفته؛ اینهم قابل اثبات و مسلّم [است].
یک بخش امنیّت داخل کشور است، یک بخش امنیّت منطقه است. امروز منطقهی ما منطقهی ناامنی است. این بهخاطر چیست؟ اوّلاً بهخاطر دخالت شیطنتآمیز و شرارتآمیز قدرتهای سلطهگر است؛ دخالت آمریکا، دخالت صهیونیسم. از هر وسیلهای برای نفوذ، برای تأمین منافع نامشروع خود، برای تضعیف ملّتها، برای نابود کردن رشادتها و اقتدارهای ملّی استفاده میکنند: یک روز داعش را به وجود میآورند و آنوقتی که با همّت [نیروهای] مقاومت، با همّت جوانان مؤمن، داعش و امثال داعش نفسهای آخر را میکشند، دنبال راههای خباثتآمیز دیگری میروند. امروز نقش آمریکا این است. وقتی از یک راه ناامید میشوند، دنبال راه دیگری میروند. البتّه به توفیق الهی، ملّت ایران، جوانان ایران، جوانان مقاومت در منطقه که تحت تأثیر شعارهای اسلامی و قرآنی قرار دارند، باز هم بینی کارگزاران نظام سلطه را به خاک خواهند مالید و آنها را مغلوب خواهند کرد. آنچه در منطقه بسیار مهم است، همین است که ملّتهای منطقه و دولتهای منطقهی ما احساس توانایی کنند و این توانایی را که موهبت الهی است به کار بیندازند؛ آنوقت دشمن نفوذکننده، دشمن بددل، دشمن طمعورز مجبور میشود عقبنشینی کند. اگرچنانچه ما کوتاه بیاییم، دشمن جلو میآید.
شما ملاحظه کنید وقاحت سران نظام سلطه را! در همین قضیّهی مذاکرات هستهای و قرارداد هستهایِ موسوم به «برجام»، هر روز یک شرارتی از خودشان نشان میدهند، هر روز یک جلوهای از شیطنت خود نشان میدهند و اثبات میکنند صحّت فرمایش امام را که فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است. حقیقتاً خبیثترین شیطانها، رژیم ایالات متّحدهی آمریکا است. شما جوانهای عزیز بدانید که مسئلهی تحریمها یک مسئلهی کاملاً روشن و حلشدهای است. ملّت ایران بهخاطر نیازهای صلحآمیز کشور، به دنبال فعّالیّت هستهای بوده و هست. ما تا چند سال دیگر احتیاج داریم به حدّاقل بیست هزار مگاوات نیروی برقی که از امکانات هستهای و از نیروی هستهای استفاده بشود و به دست بیاید. غیر از آن مقداری از انرژی که از دستگاههای غیرهستهای بهدست میآید، آنطوریکه متخصّصین ما و صاحبنظران ما محاسبه کردند، بیست هزار مگاوات از راه امکانات اتمی بایستی به دست بیاید؛ [لذا] نظام جمهوری اسلامی دنبال اقدام علمی و عملی در این راه حرکت کرد؛ یک کار مشروع، یک کار صحیح، یک کار بیضرر و بیخطر که هیچ ضرری، هیچ خطری برای هیچ ملّتی و هیچ کشوری نداشت. رژیم ایالات متّحدهی آمریکا که از پیشرفت علمی این ملّت و همهی ملّتهای دیگر نگران است و مایل به پیشرفت علمی نیست و اجازه نمیدهد ملّتها پیشرفت کنند -چه ازلحاظ علمی، چه ازلحاظ عملی، چه ازلحاظ اقتصادی- در مقابل این حرکتِ مشروع و صحیحِ جمهوری اسلامی، تحریمهای ظالمانهای را تحمیل کرد. مسئولین کشور به این نتیجه رسیدند که مذاکره کنند و از بخشی از این حقّ خود صرفنظر کنند، برای اینکه تحریمها برداشته بشود و این کار را کردند. امروز علیرغم همهی قرارها، همهی تعهّدها، همهی بحثهای فراوانی که انجام گرفته است، برخورد رژیم ایالات متّحدهی آمریکا با این مذاکرات و با نتیجهی مذاکرات، یک برخورد کاملاً ظالمانه، کاملاً قلدرمآبانه و کاملاً زورگویانه است. در مقابل این حرکت خصمانهی دشمن، ملّت ایران باید چهکار بکند؟ مسئولین باید چهکار کنند؟ مسئولین باید به سردمدارانِ رژیمِ فاسدِ ایالاتِ متّحدهی آمریکا اثبات کنند که به مردمِ خودشان متکّیاند و این مردم، یک ملّت مقتدر را تشکیل دادهاند؛ باید اثبات کنند که ملّت ایران به برکت اسلام، زیر بار زور نمیرود، در مقابل قدرتها کُرنش نمیکند؛ این را باید اثبات کنند، باید نشان بدهند. آمریکاییها باید بدانند ملّت ایران بر مواضع شرافتمندانه و قدرتمندانهی خود خواهد ایستاد. در کار مسائل مهمّی که به منافع ملّی کشور ارتباط دارد، عقبنشینی در قاموس جمهوری اسلامی ایران معنی ندارد. ما حرکتمان را قدرتمندانه ادامه خواهیم داد. دشمن باید این را احساس کند و بداند که زورگویی و قلدرمآبی، هرجای دیگر جواب بدهد، در جمهوری اسلامی ایران جواب نخواهد داد. جمهوری اسلامی ایران، راستقامت و مقتدر ایستاده است و چون الهامبخش ملّتهای دیگر است، بیشتر آماج دشمنی اینها است. مسئولین فاسد و مفسد و دروغگو و فریبکار ایالات متّحدهی آمریکا خجالت نمیکشند، وقیحانه میایستند و ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران را به دروغگویی متّهم میکنند. ملّت ایران صادقانه حرکت کرد، صادقانه عمل کرد، صادقانه پیشرفت کرد، راه خدا را صادقانه انتخاب کرد و این راه را صادقانه تا آخر به توفیق الهی خواهد پیمود. دروغگو شما هستید؛ دروغگو سردمداران نظام سلطهاند؛ دروغگو آن کسانی هستند که برای هیچ ملّتی نمیتوانند خوشبختی و سعادت را ببینند و منافع نامشروعِ خود را به هر قیمتی علیرغم منافع ملّتها مایلند تأمین کنند؛ آنها هستند که فریبگرند و دروغگو هستند. ملّت ایران محکم ایستاده است، این را بدانند؛ در قضیّهی برجام، هر حرکتِ غلطِ نظامِ سلطه با عکسالعمل جمهوری اسلامی روبهرو و مواجه خواهد شد. اینجا اهمّیّتِ امنیّت در منطقه را احساس میکنید؛ این امنیّتی که در منطقه نیست، در داخل کشور بحمدالله هست و این به برکت تلاش و مجاهدتِ شما جوانانِ مؤمن و مسئولان و مدیرانِ نیروهای مسئول در این رابطه است. امیدواریم خداوند کمک کند. امنیّت به همان اندازه که مهم است، به همان اندازه، آماج دشمنیِ دشمنان هم هست. سعیِ دشمن همواره بر این است که در کشوری که با آن خصومت میورزد، امنیّت را از بین ببرد. دشمنانِ شیطانصفتِ بینالمللیِ ما -یعنی نظام سلطه و سردمداران نظام سلطه و شیطان بزرگ؛ آمریکا و دنبالههایش- از روز اوّلِ پیروزیِ این ملّت در انقلاب اسلامی در صدد برآمدند تا امنیّت را از این کشور سلب کنند. یکی از مشکلات اساسیِ ما در طول این ۳۸ سال، حفظ امنیّت بوده است. جوانانِ ما با همهی وجود برای حفظ امنیّت جنگیدهاند، مبارزه کردهاند؛ چه در ماههای اوّلِ پیروزی انقلاب که حرکات شرارتآمیز و تجزیهطلبانه در برخی از مرزهای این کشور به تحریک دشمنان به وجود آمد، چه بعد از آن در دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس که هشت سال به طول انجامید، و چه بعد از آن تا امروز که دشمنان سعی کردهاند امنیّت را از این کشور سلب کنند. جوانان مؤمنِ ما در سازمانهای مسلّح ازجمله در نیروی انتظامی با کمال رشادت و قدرت ایستادهاند و از امنیّت این کشور دفاع کردهاند.
این را باید توجّه کرد که وقتی ما از امکان انحراف نسل جوان میگوییم، از ظرفیّت و امکان هدایت و رویشِ نسلِ جوانِ مؤمن هم بگوییم؛ امروز در نظام ما اینجوری است. شما ببینید؛ همین شهید عزیزی که اخیراً به شهادت رسید -شهید حُجَجی- او یک جوان از همین جوانهای امروز است، او هم یک جوانی است در سنّ ۲۵ سالگی؛ یعنی همین اینترنت و همین کانالهای اجتماعی و همین روزنههای اغواگر صوتی و تصویری و همهجوری، این جوان را هم احاطه کرده، مثل هزاران جوان دیگری که احاطه کرده، امّا او اینجوری از آب درمیآید.
ایشان با اشاره به اینکه خوشبختانه یک عده قابل توجه عظیمی از جوانان مؤمن و فداکار در کشور وجود دارند که حاضرند جانشان را در راه ارزشها و اصول انقلابی بدهند، گفتند: «این جوانها واقعا هرکدامشان یک گنج اند، یک گنج اند؛ اگر خود این جوانها و آنهایی که با اینها سروکار دارند بفهمند هرکدام یک گنجند، که میتوانند برای آینده کشور مورد استفاده قرار بگیرند به شرطی که استعدادهایشان درست به کار گرفته شود.»
قدر نیروهای انقلابی و پُرانگیزه را هم بدانید؛ من به همهی مسئولین سفارش میکنم. نیروهای مؤمن، پُرانگیزه و انقلابی، کسانی هستند که در مشکلات، کشور را حفظ میکنند، دفاع میکنند، سینه سپر میکنند؛ قدر اینها را بدانیم.
نظام اسلامی حرفهای زیادی دارد؛ حرفهای تازهی زیادی دارد- و در دهههای آینده، نیروی انسانی ما، نیرویی که امروز شما دارید تربیت میکنید، با همّت خود، با عزم خود، با سواد خود و دانشی که آموخته، با روحیّاتی که به او داده شده، خواهد توانست این حصار وابستگی و تعطیل و مانند اینها را بشکند و واقعاً یک حرکت به معنای واقعی بکند و ایران و ایرانی در جایگاه واقعی خودش قرار بگیرد؛ یا این خواهد شد، یا خدای نکرده، وارد یک دوران تحقیرشدگی طولانی دیگری خواهد شد، اگر چنانچه این خصوصیّات را نیروی انسانی ما نداشته باشد؛ اگر نیروی انسانی ما وابسته اندیشید، وابسته حرکت کرد، از وابستگی خوشش آمد، قدر استقلال را ندانست، قدر اسلام و ارزشهای اسلامی را ندانست، به خودش بیاعتماد بود -اگر اینجور بود- آنوقت ما وارد یک دالان تاریک طولانی دیگری خواهیم شد، مثل همین دورانی که در زیرسلطهی غرب از اندکی قبل از مشروطه تا قبل از انقلاب قرار داشتیم که با زحمت زیاد و با تلاش زیاد، توانستیم خودمان را به یک نحوی نجات بدهیم؛ باز وارد همان فرآیند تلخ دشوار گذشته خواهیم بود. این بستگی دارد به اینکه شما امروز این دانشجو را چهجوری پرورش بدهید. بنابراین پرورش دانشجو به نظر من خیلی مهم است.
شما جوان را باید تربیت کنید برای آن صورت اوّل؛ برای اینکه این جوانی که امروز شما تربیت میکنید، بتواند در قبال قضایای آینده و حوادث و تحوّلات مهمّی که جهان در مقابل خود دارد -نه فقط کشور ما یا منطقهی غرب آسیا که البتّه تحوّلات جهانی، اینجا هم اثر دارد یا یکی از مراکز مهمّش اینجا است، لکن تحوّلاتی که من عرض میکنم تحوّلات جهانی است؛ زمینههای علمی و عملی و سیاسی و تقسیم قدرت و امثال اینها؛ تحوّلات عجیبی وجود خواهد داشت- یک عنصری باشد مقاوم، با عزم و اراده، با ایمان، دارای اعتماد به نفْس، کاربلد، کاردان، آگاه باشد، عمیق باشد، انقلابی باشد، متدیّن باشد تا بتواند در آن روز کشور را به راهی که شایستهی او است ببرَد. ایشان با اشاره به حضور نیروهای داعش تا نزدیکی بغداد در یک مقطع از زمان، خاطرنشان کردند: اکنون داعش در حال فرار و خروج از عراق است و این موفقیت تحسین برانگیز، نتیجه وحدت و انسجام درونی در عراق و همچنین سیاست درست دولت عراق در اعتماد به نیروهای جوان و مؤمن عراق و حضور آنها در وسط میدان است.
شما ببینید از اوّل انقلاب، [تعداد] این کسانی که در آرزوی نابودی جمهوری اسلامی بودند و حالا از این دنیا با حسرت و با ناکامی رفتند در اعماق جهنّم، چقدر است. جمهوری اسلامی با اقتدار کامل [ایستاده]؛ بعد از این هم همینجور خواهد بود. این را همه بدانند -هم دشمن بداند، هم دوستان با اخلاص بدانند، هم آن دوستانی که گاهی دلشان میلرزد بدانند- که جمهوری اسلامی مستحکم ایستاده است و بدانید آنها نمیتوانند به ما سیلی بزنند، ما به آنها سیلی خواهیم زد.
و این بهخاطر تجهیزات مادّی نیست. تجهیزات مادّی نقش اساسی و تعیینکننده ندارند، چیزهای دیگری وجود دارد؛ آن، تجهیزات معنوی است؛ آن عزم و ارادهی ثابت است، آن راههای استحکام درونی دلهای یکایک آحاد مردم است، آن قدرت تربیت جوانهایی است که در این طوفان عجیب فساد -که در دنیا بهوسیلهی صهیونیستها و امثال آنها دارد ترویج پیدا میکند- قرص و محکم در صراط مستقیم در ایران ایستادهاند. جمهوری اسلامی، قدرت اسلامی، نظام اسلامی، میتواند اینجور جوانهایی را تربیت کند و امروز تربیت کرده و هستند. این، قدرت جمهوری اسلامی است؛ با این قدرت، هیچ قدرت مادّیای تواناییِ مقابله ندارد. و روح [این قدرت] هم، روحِ همین شهادت است. مسئلهی بعدی که جزو تجربیّات ما است که شما این را هم بایستی در مدیریّت کشور و ادارهی کشور و مدیریّت منافع و مضارّ و فرصتها و تهدیدها در نظر بگیرید، مسئلهی اقتدار نظامی و امنیّتی کشور است. خیلی مهم است؛ این جزو مسائلی است که باید حتماً مورد توجّه قرار بگیرد. بعضی از مسئولین ما مستقیماً مسئولین نظامی و امنیّتی هستند که رعایتهای لازم و وظایف لازم بر عهدهی آنها است و خب کارهای خوبی هم دارد انجام میگیرد. بخش عمدهای از مسئولین کشور کسانی هستند که [بهطور] مستقیم، ارتباطی با مسائل امنیّتی و نظامی ندارند، لکن غیر مستقیم میتوانند تأثیرگذار باشند؛ اینها باید حتماً به این نکته توجّه کنند؛ یعنی واقعاً بایستی عوامل اقتدار کشور را حفظ کرد؛ عوامل اقتدار کشور را، نیروهای مسلّح را، سپاه را، بسیج را، عناصر مؤمن و حزباللّهی را. من این را به شما عرض بکنم، آن که سینه سپر میکند، در مقابل دشمن در بخشهای مختلف میایستد، شرایط سخت را تحمّل میکند، او همان عنصر مؤمن و انقلابی و اصطلاحاً حزباللّهی است؛ او است که میایستد؛ اینها را باید نگه دارند. مسئولین کشور در بخشهای مختلف، چه در دانشگاه، چه در بخشهای صنعتی، چه در بخشهای علمی، چه در بخشهای خدماتی، رعایت این عناصر را بکنند. اینکه دشمن از سپاه بدش میآید، خب معلوم است؛ میخواهید آمریکا از نیروی قدس شما خوشش بیاید؟ شما توقّع دارید آمریکا مثلاً فرض کنید از فلان سردار ما که فعّال است در این زمینه، خوشش بیاید؟ خب معلوم است که بدش میآید! معلوم است که شرط و شروط میگذارد در بخشهای مختلف! خب او میخواهد عوامل اقتدار، در ما نباشد. این درست مثل این میماند که به شما بگویند تیم کُشتی شما در مسابقات قهرمانی جهانی شرکت داده میشود، به شرط اینکه شما آن دو سه کشتیگیر قَدَر را در تیم ملّی نگذارید؛ معنایش چیست؟ معنایش این است که بیایید برای شکست خوردن! شما را وارد مسابقات بینالمللی میکنیم، بیایید، برای اینکه شکست بخورید؛ معنایش این است. اینکه بگویند شرط این کار، این است که مثلاً فرض کنید سپاه چنین نباشد یا بسیج دخالت نکند یا در فلان مسئله -مثلاً در مسائل منطقهای- شرکت نکنند، دخالت نکنند، معنایش این است؛ یعنی عوامل اقتدار خودتان را بایستی وارد میدان نکنید، وارد صحنه نکنید؛ ما بهعکس باید عمل بکنیم. ما بایستی اقتدار نظامی و امنیّتی را حتماً اهمّیّت بدهیم و مستحکم کنیم و روزافزون کنیم.
خود آمریکاییها هم بدانند، جمهوری اسلامی از مواضع اصلی خود کوتاه نمیآید. ما از ظلمستیزی دست برنمیداریم، از دفاع از فلسطین کوتاه نمیآییم، از مبارزهی برای اِحقاق حقوق خودمان کوتاه نمیآییم. ما یک ملّت زندهای هستیم، خوشبختانه انقلاب زنده است، انقلاب جوان است. اینها منتظر بودند بنشینند تا انقلاب پیر بشود؛ ماها پیر میشویم، [امّا] انقلاب پیر نمیشود. انقلاب بحمدالله در اوج نشاط و جوانی و توانایی و فعّالیّت و زایندگی و تولیدکنندگی است. وقتی شما به این جوانهای انقلابی نگاه میکنید، تصدیق میکنید که انقلاب دارد همچنان تولید میکند و زایش دارد؛ دائم رویش در انقلاب وجود دارد. این بنابراین انشاءالله آیندهی خوبی را هم به ملّت ما نوید میدهد. و امیدواریم انشاءالله روزبهروز وضع ملّت هم بهتر بشود و کشور بتواند تهدیدها را به بهترین وجهی انشاءالله دفع کند.
بعضیها زمزمه میکنند «نظام ناکارآمد است»؛ چرا؟ چون فلان وزارتخانه بد عمل کرده؛ نه، اگر نظام ناکارآمد بود، تا حالا ده بار بلعیده شده و از بین رفته بود. بزرگترین دلیل کارایی این نظام، خود وجود این نظام و ماندن این نظام است. اینکه یک نظام بِایستد، حرفش را صریح بزند، هیچ ملاحظهای نکند، موضع قاطع خودش را با صراحت در دنیا اعلام کند، با وجود اینکه دشمنیها را هم میدانیم، نه اینکه غافل باشیم از دشمنیها؛ نه، ارکان نظام و مجموعهی مردمی و دولتی نظام میدانند، درعینحال میایستند؛ این خیلی مسئلهی مهمّی است، این خیلی حادثهی عجیبی است! بزرگترین نشانهی کارآمدی نظام این است که توانسته خودش را در همین جهت حفظ کند؛ حالا غیر از پیشرفتهای فراوانی که بعضی از برادرها اشاره کردند؛ یکی از توصیههای من هم همین است. جوان مؤمنِ حزباللهیِ انقلابی فراموش نکند دستاوردهای نظام را. دستاوردهای نظام یکی دو مورد نیست، هزاران است. حالا مثلاً اشاره کردند، در کشوری که فرض بفرمایید از دکتر آنچنانی هندی و فیلیپینی استفاده میشده، امروز برترین متخصّصها، بهترین متخصّصها، برجستهترین متخصّصها [وجود دارد]؛ حالا این یکی از گوشهها است، ازاینقبیل موفّقیّتها، دهها و صدها وجود دارد که اینها جای توجّه و دقّت دارد.
جناب حجتالاسلام آقای حاج سیّد محمّدعلی آلهاشم دامتافاضاته
اکنون که جناب حجةالاسلام والمسلمین آقای مجتهد شبستری پس از سالها خدمات مجاهدتآمیز در جایگاه با عظمت امامت جمعه در شهر قهرمان تبریز، از ادامهی این تلاش مکرّم معذور گشته و درخواست کنارهگیری کردهاند، جنابعالی را که خود فرزند آن شهر عزیز و دارای سابقهی خدمت موفق در مسئولیتهای دیگر بوده و از شایستگی لازم برخوردار میباشید به نمایندگی خود در آن استان و امامت جمعهی تبریز منصوب میکنم. از جنابعالی انتظار میرود که با سلوک صمیمانه و تلاش خردمندانه با آن مردم مؤمن و پر انگیزه و شجاع که گامهای بلندشان در مجاهدتهای بزرگ در همهی دورانها، کمنظیر است بویژه با قشر جوان انقلابی و پر شور، جایگاه معتبر امامت جمعه را بیش از پیش در خدمت پیشرفتهای فکری و عملی انقلاب قرار دهید. تأکید بر وحدت کلمهی عموم مردم، ارتباط مستحکم با روحانیت معظم و علمای اعلام، رابطهی صمیمی با دانشگاهیان و فرزانگان، گسترش خدمات فرهنگی با کمک جوانان و مجموعههای مؤمن و انقلابی، و همدلی با ایثارگران و همدردی با ضعیفان، نیز همواره باید مدّنظر باشد. آنچه آینده دارد، آن اسلام است، آن قرآن است، آن شما جوانهای مؤمن هستید؛ آنکه آینده دارد شما جوانان مؤمن هستید. الان میخواندند که «وَ مَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلًا»؛ چه کسی از خدا راستگوتر است؟ چه کسی از خدا به آینده عالمتر است؟ و خدای متعال این را فرموده است که آینده متعلّق است به مؤمنین، متعلّق است به صالحین، متعلّق است به مجاهدین فیسبیلالله؛ در این هیچ تردیدی نیست؛ این یک وعدهی الهی است. امّا اگر کسی دچار وسوسه و تردید هم بشود، وعدهی الهی هم دل او را آرام نکند، تجربهها باید دل او را آرام کند. بنده مکرّر این را عرض میکنم و با همهی وجود اعتقاد به این معنا دارم. اگرچنانچه هیچ وعدهای هم به ما داده نشده بود، با این تجربههایی که ملّت ایران از سی چهل سال پیش به این طرف دارد، باید یقین میکرد که آینده متعلّق به او است؛ باید یقین میکرد که پیروزی متعلّق به او است.
ایمان و حیا و اخلاق جوانان هم مایهی اقتدار است، [لذا] با آن دشمنند. اینهمه در فضای مجازی و در رسانهها فعّالیّت میکنند، میلیاردها خرج میکنند برای اینکه بتوانند از جوان ایرانی اخلاق را، ایمان را، پایبندی به شریعت را، حیا را سلب کنند و بگیرند؛ چرا؟ چون اینها مایهی اقتدار کشور است. با جوان مؤمن متشرّعِ باحیای باایمان که در مقابل این وسایل شهوتانگیز نمیلغزد و میتواند خودش را نگه دارد، و برای کشور مایهی اقتدار است؛ دشمنند.
انشاءالله خدا به حقّ علی اکبر (علیهالسلام) شما جوانها را حفظ کند، برای اسلام نگه دارد و ثابت قدمتان بدارد. جوانها توجّه داشته باشند: صراط مستقیم را میتوانند بشناسند، میتوانند دل ببندند، میتوانند منعطف و متشکّل به شکل صراط مستقیم بشوند؛ اما، نگهداری آن سخت است، باید نگه دارید. به قول مرحوم امیری فیروزکوهی که گفت:
شباب عمر به دانش گذشت و شیب، به جهل کتاب عمر مرا فصل و باب، پیش و پس است بعضیها جوانیهای خوبی داشتند، امان از پیریشان؛ پیر که شدند هیچ. این [جوانیها] را سعی کنید [نگه دارید]. البتّه شماها خوب هستید، شماها الحمدلله در خدمت انقلاب و در خدمت اسلام هستید. سعی کنید [این حالت] را نگه دارید. این ثبات قدم و استقامت در راه صحیح یک چیز خوبی است. امروز ارتش ما یک ارتش فکری، یک ارتش معنوی و یک ارتش دارای انگیزههای پاک و مقدّس است؛ این خیلی باارزش است. [اگر] شما نگاه کنید به نیروی نظامی خیلی از این کشورها، [میبینید که] درندگی و وحشیگری و سبعیّت کأنّه جزو ذاتشان است. نیروی نظامی که از او توقّع آنجور برخوردها میرود، بتواند در میان خود، افراد اخلاقی، افراد پاک، افراد والا، جوانهای مؤمن، انگیزههای پاک، در بخشهای مختلف ارتش تربیت کند، [خیلی باارزش است] که این را امروز ما داریم مشاهده میکنیم. این به نظر من یکی از مهمترین آثار کاری بود که امام بزرگوار در تعیین روز ارتش کرد.
انشاءالله جوانان ما قدر بدانند، کار کنند و خودشان را بسازند. این کشور به جوانهای انقلابی و حزباللّهی و مؤمن احتیاج دارد. آن کسانی که در تبلیغاتشان، در حرفهایشان حزباللّهی را میکوبند، بسیجی را میکوبند، جوانهای مؤمن را میکوبند، نمیفهمند چهکار دارند میکنند؛ در واقع دارند به کشور و آیندهی کشور لطمه میزنند.
نیروهای مسلمان و نیروهای انقلابی ما، با نهیب امام بزرگوار -که خود او یکی از معجزات دهر بود، خود او از آیات بزرگ الهی بود، آیتالله العظمای واقعی، او بود- خودشان را پیدا کردند؛ ارتش یکجور، سپاه یکجور، بسیج یکجور؛ نیروها خودشان را پیدا کردند، از امکانات خودشان استفاده کردند، از قوّتی که در آنها نهفته بود و آن را کشف نکرده بودند استفاده کردند؛ این قوّت فقط قوّت جنگیدن و شجاعت و به میدان رفتن نبود، یکی از آنها این بود؛ قوّت مدیریّت، سازماندهی، ابتکار، ابتکار عمل و این کارها بود، [لذا] صفحهی جنگ را دگرگون کردند. جنگ در سال ۵٩ شروع شد -با همان خساراتی که عرض کردم- [ولی] در فروردین سال ۶١، در عملیّات فتحالمبین چند هزار اسیر از دشمن به دست نیروهای ما افتاد؛ یعنی فاصله را ببینید! در ظرف یک سالونیم، حرکتِ پیشرفت نیروهای مؤمن و انقلابی جوری بود که عقبنشینیِ تا نزدیک اهواز و عقبنشینیِ تا نزدیک دزفول، تبدیل شد به عملیّاتی مثل عملیّات فتحالمبین که حدود ده هزار، دوازده هزار [نفر] فقط از دشمن اسیر گرفتند. واقعاً یکی از ایّامالله، ایّام جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس است؛ این را باید زنده نگه بداریم، این یک ثروت است.
همان عناصر بومیای که آن انگلیسیِ خبیث توصیه کرد و تأکید کرد که باید در داخل کشورها اینها را به کار بگیریم و مجهّزشان بکنیم، همان عناصر گاهی در دانشگاهها سعی میکنند جوان ما را مأیوس کنند، برای اینکه حرکت علمی انجام ندهد؛ اگر بااستعداد است، او را کوچ بدهند به طرف خارج؛ [میگویند] «آقا! برو فلانجا، اینجا ماندهای که چه؛ خودت را ضایع میکنی»؛ و پول هم بدهند، پاداش هم بدهند. البتّه جوانهای مؤمن ما ایستادهاند؛ این را من میتوانم شهادت بدهم. علیرغم خباثتهایی که بعضی از عناصر خودفروختهی دشمن در سطح دانشگاهها و بیرون دانشگاهها انجام میدهند برای اینکه بذر نومیدی را بپاشند، جوانهای ما، جوانهای مؤمن ما ایستادهاند. چند روز قبل از این، مدالگیران و برجستگان یک دانشگاه برجستهی کشور آمده بودند، جوری حرف میزدند که انسان واقعاً مبهوت میمانْد از زیبایی و صحّت و اتقان حرف زدن اینها.
امروز خوشبختانه حرکتهای خیلی خوبی هست؛ هم در حوزهی علم و فرهنگ -همانطور که عرض کردم- [هم در حوزههای دیگر]؛ بهترین مدالآوران کشور بچّههای بسیجیاند. اینجا من با دانشجوها ملاقاتهای متعدّدی دارم؛ یک نمونهاش همین چند روز قبل از این بود که مدالگیران و جوانهای بسیجیِ دانشگاه شریف آمدند اینجا. دهها مدال، دهها جوان برجسته و نخبه، یک نمونهاش بود؛ نمونههای فراوان دیگری داریم. جوانهای نخبه، جوانهای فعّال، جوانهای زنده، باهوش، دانشگاهی، دانشجو و همچنین در میان اساتید، [افراد] دارای فکر انقلابی، دارای انگیزهی انقلابی و عزم انقلابی، این امروز وجود دارد؛ در حوزهی فرهنگ هم همینجور است، در حوزهی هنر هم همینجور است، در حوزهی سیاست هم همینجور است. هرچه میتوانیم بایستی به این جوانهای پرانگیزه، در همهی این حوزههایی که اسم آوردم کمک کنیم.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: من جوانهای مؤمن و انقلابی را بسیار دوست دارم و از آنها، در هر کجا باشند پشتیبانی میکنم و وظیفهی رؤسا و مسئولین دانشگاهها و وزرای مربوطه، حمایت مضاعف از جوانان مؤمن و انقلابی در دانشگاهها است.
در بیستوپنجم آبان سال ۶١ در یک روز اصفهانیها حدود ۳۶۰ شهید را تشییع کردند؛ این چیز کوچکی نیست. حدود ۳۶۰ شهید در یک روز وارد اصفهان شدند و روی دست مردم تشییع شدند. شما جوانها نبودید، آن روزها را ندیدید، آن حماسه و آن شور را ندیدید. چند روز بعد [هم] -اینکه عرض میکنیم تا آخر آبان، چون شاید هنوز به سیاُم آبان نرسیده بود- ۲۵۰ شهید دیگر را وارد اصفهان کردند؛ باز مردم تشییع کردند، روی دست گرفتند و با استحکام، طاقت نشان دادند؛ خیلی طاقت میخواهد، خیلی ظرفیّت میخواهد. ظرفیّت روحی بالاتر است از ظرفیّت جسمی و ظرفیّت اجتماعی. اینکه مردم یک شهر بچّههای خودشان را، جوانهای خودشان را ، آنهم بهترین جوانها را، بر روی دستشان تشییع کنند و خم به ابرو نیاورند، خیلی مهم است. اینها را اگر در تاریخ نوشته بودند، در کتابها برای ما میخواندند، ما راحت باور نمیکردیم امّا به چشم خودمان دیدیم. چطور طاقت آوردند؟ در همان روز و فردای آن روزی که حدود ۳۶۰ شهید تشییع شدند، جوانها صف کشیدند برای رفتن به جبهه و رفتند. دو لشکر قَدَر که در شهر اصفهان و شهرهای استان اصفهان بودند -لشکر امام حسین (علیهالسّلام) و لشکر نجف- دوباره پُر شد از جمعیّت جوان مؤمن و فداکار. نه پدر و مادرها مانع شدند، نه جوانها تردید کردند. دوباره همان دو لشکر خطشکن که این ضایعهی سنگین بر آنها وارد شده بود، پُر شد. در عملیّات محرّم بیشتر شهدا اصفهانی بودند؛ اصفهان این است. نباید بگذارید این فراموش بشود.
خب جلسه به مناسبت سیزدهم آبان است، یعنی فردا. سیزدهم آبان اگرچه محلّ تلاقی چند حادثه است -حادثهی تبعید امام بزرگوار، حادثهی کشتار دانشآموزان در خیابانهای تهران- لکن آن چیزی که این روز را برجسته کرده است، حادثهی تصرّف و تسخیر سفارت آمریکا یا به معنای درست لانهی جاسوسی آمریکا است. بنابراین روز سیزدهم آبان که نام آن را در کشور روز [مبارزه با] استکبار نهادهاند، به نظر من -ضمن اینکه آن نام، نام درستی است- روز جوان است؛ روز جوان مؤمن، جوان انقلابی، جوان شجاع، جوان دلاور، جوان مبتکر، جوانی که دست به کاری میزند که دشمن را از ابتکار، و از حرکت بازمیدارد. به این معنا روز جوان است.
از آن روز سالها گذشته لکن معنای آن روز همچنان باقی است. اینکه شنیدید امام این حرکت را انقلاب دوّم نامیدند، بیمعنا نیست؛ از ساعات اوّل پیروزی انقلاب بلکه حتّی قبل از انقلاب دشمن درصدد توطئه برآمد. آمریکاییها چند روز قبل از پیروزی انقلاب آدم فرستادند اینجا که شاید بتوانند یک کودتایی راه بیندازند و حرکت مردم را خنثی کنند که البتّه نتوانستند. بعد هم که انقلاب پیروز شد، انواع و اقسام تلاشها را کردند؛ چه تلاشهای سیاسی رسمی که سنای آمریکا از همان روزهای اوّل علیه جمهوری اسلامی موضع گرفت، اعلام خصومت کرد، اعلام تحریم کرد -که این راههای رسمی بود، راههای علنی بود- چه از راههای غیر علنی، که تماس گرفتند با عوامل خودشان، با مزدوران خودشان در داخل کشور که شاید بتوانند از حضور قومیّتهای مختلف برای ایجاد اختلاف در میان ملّت استفاده کنند، که تو دهنشان خورد. هم خود قومیّتهای ما -عرب ما، تُرک ما، کُرد ما، لُر ما، ترکمن ما، که همه آماج این توطئه بودند- در مقابل آمریکا ایستادند و هم جوانان مؤمن، جوانانی که آن روز، هنوز اسم پاسدار رویشان نبود، اسم بسیج رویشان نبود امّا بهمعنای حقیقی کلمه پاسدار انقلاب بودند و بسیجیِ راه انقلاب بودند، رفتند توطئهی آمریکا را خنثی کردند. بنابراین آمریکاییها از ساعت اوّل شروع کردند و اینها همه غیر از کارهایی بود که در داخل سفارت آمریکا همینجا در تهران انجام میگرفت. حرکت عمومی کشور خوشبختانه حرکت خوبی است. بنده زیاد میشناسم، به من خیلی مراجعه میشود؛ نامه مینویسند، مراجعه میکنند، پیغام میدهند، کارها را ارائه میدهند و بنده هم حوصله میکنم و خیلی از اینها را میبینم. جوانهایی که امروز در این کشور برای احیاء اسلام، برای اقامهی دین با جد مشغول کارند، بحمدالله روزبهروز دارند زیاد میشوند. اینها همانهایی هستند که به فضل الهی، به حولوقوّهی الهی، هر دشمنی از جمله آمریکا و صهیونیست را به زانو خواهند فکند. اینکه بنده مکرّر در صحبتهای مختلف میگویم و مدام تکرار میکنم که من به آینده خوشبینم، بهخاطر مشاهدهی این واقعیّتها است. ما خیلی از واقعیّتهای خوب داریم که اینها میتواند ما را جلو ببرد؛ پیشران حرکت عمومی جامعه باشد؛ جوانهای خوب، جوانهای مؤمن، جوانهای آماده، آنهایی که برای حضور در میدانهای مجاهدت و دفاع از کشور و دفاع از دین، اشک میریزند که اجازه بدهند اینها بروند دفاع کنند؛ بحث دو نفر و ده نفر و صد نفر نیست؛ بسیارند. این همان انگیزهای است که کشور را نجات خواهد داد؛ این را باید تقویت کرد.
امروز دشمنان ما پولهاى گزافى را خرج میکنند. این چیزى که عرض میکنیم، تحلیل نیست اطّلاع است؛ انسان به بسیارى از این حرفها علم دارد. پول خرج میکنند براى اینکه بتوانند ذهن جوانِ مسلمانِ مؤمنِ ایرانى را، منصرف کنند، منحرف کنند. از چه؟ از اصل دین؛ نه فقط از نظام جمهورى اسلامى، یا از ولایت فقیه یا امثال اینها؛ [بلکه] از اصل دین، از تعبّد به دین، از مسئلهى تشیّع تا برسد به نظام جمهورى اسلامى و برسد به بقیّهى چیزهایى که وجود دارد؛ دائم دارند شبهه خلق میکنند. کسانى هستند در داخل که ابزار آنها میشوند امّا خیلى از آنها خودشان هم در داخل کشور نیستند؛ در بیرونند، خط میدهند، عنوان و سوژه معیّن میکنند و پخش میکنند و میگویند اینها را بگویید، اینها را ترویج کنید. امروز هم فضاى مجازى یک صحراى بىپایانى است که از همه طرفش میشود حرکت کرد؛ دیگر مثل سابق نیست که شما بخواهید یک مطلبى را بیان کنید، ناچار باشید روى کاغذ بنویسید، آن را پلىکپى کنید یا فتوکپى کنید ده نسخه، صد نسخه، دویست نسخه؛ اینجورى نیست. هر یک نفرى که بتواند با رایانه کار بکند یک رسانه است. مىنشینند پخش میکنند شبهات را، حرفها را، جوانهاى مؤمن را، جوانهاى سالم را گمراه میکنند. اینها را باید شناخت. چه کسى بایستى بیاید وسط میدان و سینه سپر کند و مانع بشود از گمراهى جوانان؟ چه کسى باید مانع بشود از اقدام دشمن براى انحراف ذهن جوانان؟ به عهدهى چه کسى است این کار؟ جامعهى علمى و مذهبى، یعنى روحانیّت، اوّلین وظیفهاش این است؛ مهمترین وظیفهاش این است.
امروز نیروهای مؤمن و جوان انقلابیمان، بیشترین کارهای خوب کشور را دارند انجام میدهند، همین دانشبنیانها، همین کارهای گوناگون، همین فعّالیّتها، اینها بیشتر بهوسیلهی جوانهای مؤمن و مانند اینها انجام میگیرد. حالا فرض کنیم یک تئاتری یا یک فیلمی تولید بشود که تیشه به ریشهی ایمان این جوانها بزند؛ این خوب است؟ این چیزی نیست که انسان از آن احساس خطر بکند؟
اینکه بنده بارها تکرار میکنم که جوان امروز، از جوان اوّل انقلاب و دوران جنگ اگر جلوتر نباشد، بهتر نباشد، عقبتر نیست -و من معتقدم که جلوتر است- بهخاطر این است که امروز با اینهمه ابزارهای تبلیغی، با اینهمه شگردهای گوناگونِ فروریختن پایههای ایمان، جوان انقلابی ایستاده است. ما در عرصهی فرهنگ، در عرصهی سیاست، در عرصههای اجتماعی، در عرصههای هنری الیماشاءالله جوان مؤمن داریم؛ البتّه بله، یکعدّهای هم هستند که معتقد نیستند، پابند نیستند، آن را هم میدانیم، نه اینکه غافل باشیم امّا این خیل عظیم جوانان مؤمن، جزو معجزات انقلاب است. این جوان امروز [است]؛ جوانی که نامه مینویسند به بنده -از این نامهها یکی و دوتا و دهتا هم نیست، زیاد است- و التماس، گریه که اجازه بدهید ما برویم در دفاع از حرم اهلبیت (علیهمالسّلام) بجنگیم؛ از زندگی راحت، از زن و بچّه بگذریم. نامه مینویسند -واقعاً نامه گریهآلود است- که [ما] پدر و مادر را راضی کردیم، شما اجازه بدهید ما برویم بجنگیم؛ این وضع جوان امروز است. خب میخواهند ایمان این [جوان] را از بین ببرند. این حصار فرهنگی برای حفظ این ایمان است.
این خطا است که گمان کنیم انقلابی فقط آن کسی است که در دوران امام بوده است، یا در دوران مبارزات در کنار امام بوده است؛ نه، بعضی کأنّه اینجور خیال میکنند که انقلابیّون آن کسانی هستند که در دوران امام یا در دوران مبارزات یا در دوران حکومت امام بزرگوار حضور داشتند، در کنار امام بودند؛ نه، اگر معنای انقلابی را این بگیریم، انقلابی همین ما پیروپاتالها خواهیم بود. انقلاب مال همه است؛ جوانها انقلابیاند و میتوانند انقلابی باشند، با آن معیارها و شاخصهایی که عرض خواهم کرد. میتواند یک جوانِ امروز از من سابقهدار در انقلاب، انقلابیتر باشد؛ همچنانکه در دوران دفاع مقدّس دیدیم کسانی بودند که جان خودشان را کف دست گرفتند در راه این انقلاب و در راه اِنفاذ فرمان امام به جبهه رفتند، جانشان را فدا کردند؛ انقلابیِ صددرصد، انقلابی کامل، آنها هستند؛ آنهایی که آمادهی فداکاریاند؛ پس ما نباید انقلابی را منحصر کنیم به یک عدّهای که در دوران مبارزات با امام بودند یا امام را میشناختند یا در کنار او بودند؛ نه، انقلاب یک شطّ جاری است و همهی کسانی که در طول تاریخ با این ممیّزات حضور دارند و تلاش میکنند انقلابیاند، ولو امام را ندیدند؛ مثل اغلب شما جوانها.
این هم خطا است که ما خیال کنیم اگر گفتیم فلانی انقلابی است، یعنی فلانی افراطی است؛ یا وقتی میخواهیم اشاره کنیم به انقلابیها و انقلابیّون، تعبیر افراطی را به کار ببریم؛ نه، این خطا است. انقلابیگری به معنای افراطی بودن نیست. این دوگانههایی که سوغات بیگانهها و حرف دشمنان ایران است، نباید در ایران و در فرهنگ سیاسی ما جا باز کند؛ آنها تقسیم میکنند مردم را به تندرو و میانهرو. بحث تندرو و کندرو نداریم. انقلابی را میگویند تندرو، غیر انقلابی را میگویند میانهرو! این یک دوگانهی بیگانه است، آنها اینها را در رادیوهایشان، در تبلیغاتشان، در اظهاراتشان تکرار میکنند، ما این را نباید تکرار بکنیم. انقلابی، انقلابی است. ما که مسئول هستیم و نشستهایم اینجا، یک محاسبهای داریم برای کارهای خودمان، یک محاسبهای میکنیم؛ این محاسبه نتیجهاش این میشود که اینجور موضع بگیریم؛ اگر محاسبهی ما را توانستند تغییر بدهند، موضعگیری ما تغییر پیدا خواهد کرد. یکی از کارهای اساسی آنها این است: تغییر محاسبهها در مسئولین؛ تغییر باورها در مردم؛ تغییر در مراکز تصمیمسازی و تصمیمگیری، مجموعههایی که تصمیمسازی میکنند و تصمیمگیری میکنند. این آن کار خطرناکی است که تهاجم به مبانی انقلاب در آن هست، تهاجم به بنیانهای حافظ و محافظ هست؛ به سپاه حمله میکنند، حملهی تبلیغاتی؛ به شورای نگهبان حمله میکنند؛ به نیروهای مؤمن و جوانهای مؤمنِ حزباللّهی حمله میکنند؛ الان رادیوهای بیگانه و تلویزیونهای بیگانه و تبلیغات بیگانه پُر است از این حرفها؛ من نمیدانم شما آقایان محترم چقدر دسترسی دارید، چقدر میبینید؛ بخصوص با این ابزارهای جدید ارتباطاتی که به وجود آمده، دائم دارند روی این زمینهها کار میکنند برای اینکه مخاطبین خودشان را به این نتیجه برسانند.
اینکه گفتیم جوانهای مؤمن و حزباللّهی و انقلابی کارهای فرهنگی خودجوش را رها نکنند و دنبال بکنند، و همهی دستگاههای فرهنگی کشور را دعوت کردیم و میکنیم که در این جهت حرکت کنند، این، بخش فرهنگیِ این عدم تبعیّت است، این جهاد بزرگ است، جهاد کبیر است. اینکه از همهی استعدادهای موجود کشور دعوت میکنیم که استعدادهای خودشان را در خدمت پیشرفت این کشور به کار بیندازند و به صحنه بیاورند و به میدان بیاورند و از مسئولان دولتی و سایر مسئولان دعوت میکنیم که از این استعدادها استقبال بکنند، این آن بخشِ فعّالِ اجتماعیِ این جهاد کبیر است. این جهاد کبیر ابعادی دارد: جٰهِدهُم بِه جِهادًا کَبیرًا.
تبیین را اساس کار بدانید. بنده میبینم گاهی اوقات یک جماعتی، یک افرادی، جوانهای احتمالاً صالح و مؤمنی با یک کسی مخالفند یا با یک جلسهای مخالفند، بنا میکنند هیاهو کردن و جنجال کردن و شعار دادن؛ بنده با این کارها موافق نیستم. این هیچ فایدهای ندارد؛ این را من از قدیم به کسانی که در این کارها بودند، همواره سفارش کردهام. اینکه بروند در یک مجلسی، چون فلانکس سخنرانی میکند که شما مثلاً او را قبول ندارید -ممکن هم هست حق با شما باشد یا نباشد- برویم این مجلس را خراب کنیم، بههم بزنیم؛ نه، این هیچ فایدهای ندارد. فایده در تبیین است، فایده در کار درست است، در کار هوشمندانه است؛ اینها است که فایده دارد. گاهی اوقات بعضیها از روی اغراضی این کارها را میکنند، به پای بچّههای مؤمن و حزباللّهی میاندازند؛ حواستان به این هم باشد.
شما باید تلاشتان این باشد، اتّحادیّه تلاشش این باشد که جوان و مخاطبِ خود را اوّلاً هرچه میتوانید از لحاظ کمّیّت گسترش بدهید؛ نمیگویم انجمنها را گسترش بدهید [بلکه] دایرهی تبلیغ و اثرگذاری انجمنها بر روی جوانهای همسال را گسترش بدهید. ممکن است طرف مقابل شما جزو انجمنها هم نباشد و نخواهد باشد، عیبی ندارد امّا انجمنها کاری کنند که مخاطبان بسیاری پیدا کنند، سطح وسیعی از مخاطبان را پیدا کنند و روی آنها اثرگذار باشند، و آن اثر عبارت باشد از همین که گفتیم، یعنی تشکیل هویّت و شخصیّت جوان اسلامی، آنچنانکه جمهوری اسلامی میطلبد، آنچنانکه جمهوری اسلامی تعریف میکند؛ نه آنجوری که آمریکا و سرمایهدار صهیونیستی تعریف میکند. این وظیفه است؛ این کار را باید دنبال کنید.
کشور به شما احتیاج دارد؛ کشور به این میلیونها دانشآموز و دانشجویی که امروز ما در کشور داریم احتیاج مُبرم دارد. ما به جوان مؤمن، وفادار، امیدوار، بانشاط، فعّال، باابتکار احتیاج داریم، کشور احتیاج دارد، آیندهی کشور احتیاج دارد. درست است که ۳۷ سال از عمر جمهوری اسلامی گذشته است و دشمن در این ۳۷ سال با همهی تلاشها هیچ غلطی نتوانسته بکند؛ این درست است امّا «دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد»؛ برنامههای درازمدّت دارند. همینطور که ما میگوییم پنجاه سال دیگر -[مثلاً] من سه چهار سال قبل از این گفتم، که برنامهی ما برای پنجاه سال دیگر در زمینهی علمی این است- یعنی ما برای پنجاه سال آینده فکر میکنیم، او هم برای پنجاه سال آینده فکر میکند؛ او هم درصدد است، در فکر است که تداوم این حرکت را -که این حرکت در ایران منحصر نماند، محصور نماند، تداوم پیدا کرد و در جاهای مختلف و به شکلهای مختلف گسترش پیدا کرد- درهم بشکند؛ ما بایستی نگذاریم؛ چه کسی باید نگذارد؟ شما؛ شما جوانها؛ فردا مال شما است. هم خودتان را بهمعنای واقعی کلمه بسازید، هم ثابتقدم بمانید. فردا شما میروید دانشگاه، حضور در دانشگاه بایستی آن هویّت دینی و انقلابی را در شما تقویت کند، نه اینکه تضعیف کند. بعضیها اینجوریاند؛ تا قبل از رفتن به دانشگاه یک جور هستند، وقتی رفتند دانشگاه یک جور دیگر میشوند! نه، باید این هویّت تقویت پیدا کند. دانشگاه هم، دانشگاه اسلامی است؛ دانشگاه هم متعلّق به اسلام است؛ دانشگاه متعلّق به انقلاب است، متعلّق به همین ملّت انقلابی است. [این هویّت] تداوم پیدا کند؛ ثبات قدم پیدا کنید. این ثبات قدم خیلی مهم است.
عزیزان من! جوان کشور ما امیدبخش است؛ محیط جوانی در کشور ما امیدبخش است؛ نه اینکه بنده خبر نداشته باشم که حالا یک مشت جوانهایی هستند که راههای غلطی میروند، کارهای بدی میکنند؛ چرا، آنها را هم بنده اطّلاع دارم امّا سرجمع وقتیکه نگاه میکنم به محیط جوانیِ کشور، از خدای متعال سپاسگزاری میکنم. با این همه عوامل انحراف، با این همه انگیزه، با این جبههی وسیع دشمنی و تمرکز روی جوانها، ما یک مجموعهی بزرگ جوان داریم که مؤمنند، متدیّنند، انقلابیاند، اهل توسّلند، اهل شور و عشق به معنویّتند؛ این چیز کمی نیست؛ این چیز خیلی مهمّی است؛ خیلی چیز بزرگی است. عدّهای اهل قرآنند، عدّهای اهل اعتکافند، عدّهای اهل پیادهرویِ اربعینند، عدّهای اهل ایستادگی در میدانهای انقلاب و در مظاهر انقلابند. این خیلی با عظمت است، خیلی با ارزش است؛ دشمن با همهی اینها مخالف است.
و به شما عرض بکنم، دشمنِ نظام جمهوری اسلامی تا حالا که شکست خورده؛ در این هیچ تردیدی نیست؛ این را بدانید. تا حالا شکست خورده، این را من بارها گفتهام، دلیلش هم جلوی چشم همه است؛ واضح است، استدلالش یک استدلال پیچیدهی غیر قابل فهم و مبهمی نیست. دلیلش این است که وقتی این انقلاب به وجود آمد، وقتی نظام اسلامی تشکیل شد، اینها از روز اوّل تصمیم گرفتند این نظام را از بین ببرند؛ حدّاقل اینکه نگذارند رشد کند. ۳۷ سال گذشته، این نظام روزبهروز رشد کرده، روزبهروز قویتر شده، این درخت تناور شده، برگ و بار پیدا کرده، دشمن هم هیچ غلطی نتوانسته بکند. پس تا حالا نتوانسته کاری بکند. مخصوص اینجا هم نیست؛ در دنیای اسلام شما ببینید علیه جوانان مبارزِ مؤمن در لبنان و فلسطین چه کردند؛ چه کار توانستند بکنند؟ علیه حزبالله در لبنان چقدر اینها فعّالیّت تبلیغی و عملی کردند، تهدید کردند، تهدیدها را به عمل آوردند. درعینحال حزبالله پیکرهی رشید خود را در دنیای اسلام دارد نشان میدهد. حالا گیرم که فلان دولت وابستهی فاسدِ تو خالی پوک، در فلان بیانیّه، با پول و دلار نفتی، حزبالله را مثلاً محکوم بکند. خب به درک! چه اهمّیّت دارد. حزبالله آنجا مثل خورشیدی دارد میدرخشد. حزبالله مایهی افتخار دنیای اسلام است. جوانهای حزبالله و گروه حزبالله در لبنان مایهی افتخار دنیای اسلامند. اینها کاری کردند که ارتشهای سه کشور عربی در دو سه جنگ نتوانستند انجام بدهند؛ اینها اسرائیل را شکست دادند. قبل از شکستی که اینها به اسرائیل وارد کنند، حدّاقل در دو جنگ -در جنگ اوّل همهی کشورها شریک نبودند امّا در دو جنگ، مصر و اردن و سوریه ارتشهایشان را آوردند در مقابل اسرائیل و شکست خوردند- ارتشهای سه کشور، آن هم کشوری مثل مصر که ارتش قویای هم داشت یا مثل سوریه که ارتش قویای داشت، و کشور اردن، در مقابل رژیم صهیونیستی صفآرایی کردند و در جنگ نظامی شکست خوردند. همین رژیم صهیونیستی را بعد از آنکه قویتر هم شده بود، حزبالله در ظرف ۳۳ روز شکست داد. این چیز کوچکی است؟ این چیز کمی است؟ غلط است که ما بگوییم اینها مایهی افتخار دنیای اسلامند؟ حالا یک ورقپارهای هم یک جا اینها را محکوم بکند، خب کرده باشد، چه اهمّیّتی دارد؟ من بحث اقتصاد مقاومتی را عرض کردم؛ فقط یک کلمه [هم] در باب مسائل فرهنگی عرض بکنم. میدانید که مسائل فرهنگی به نظر من بسیار مهم است؛ بنده به مسائل فرهنگی اهمّیت بسیار زیادی میدهم و آنچه امروز میخواهم عرض بکنم، همان مطلبی است که به نظرم سال گذشته بود یا سال قبلش بود که در همین جلسهی اوّل سال عرض کردم(۹) که این مجموعههای خودجوش مردمی که کار فرهنگی میکنند -که الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعهی خودجوش مردمی هست که دارند خودشان کار میکنند، خودشان فکر میکنند، خودشان تلاش میکنند و کار فرهنگی میکنند- روزبهروز باید توسعه پیدا کنند؛ دستگاههای دولتی باید به اینها کمک کنند. دستگاههای دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند، به جای اینکه آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را [باز کنند]، آغوش خود را به روی بچّهمسلمانها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّههای انقلابی، به روی بچّههای حزباللّهی باز کنند؛ اینها میتوانند کار کنند و دارند کار میکنند؛ کارهای فرهنگی باارزشی دارد انجام میگیرد. در همهی زمینهها جوانان انقلابی ما میتوانند تلاش کنند، کار کنند. جوانان عزیز! کشور مال شما است، فردا مال شما است، امروز هم مال شما است؛ بدانید شما اگر در میدان باشید، شما اگر با ایمان به خدا و توکل به خدا حرکت کنید، شما اگر باور به خود داشته باشید، آمریکا و بزرگتر از آمریکا هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.
علاج کار کشور عبارت است از بیداری مردم، حفظ انگیزههای ایمانی مردم، بهکار گرفتن جوانان پُرانگیزه و مؤمن، و تقویت درونی کشور؛ این تنها راه است. ملّت ایران باید از درون قوی بشود؛ اقتصادش قوی بشود، علمش قوی بشود، دستگاههای مدیریّتیاش قوی بشود و بالاتر از همه، ایمانش روزبهروز قویتر بشود. این راه علاج است؛ این همان راهی است که تا امروز ملّت ایران رفته است.
یک عادتی هم در بعضی پیدا شده است که همینطور مدام تکرار میکنند «تندروها، تندروها»؛ خب بله، تندرَوی و کندرَوی -طرف افراط و تفریط- هر دو بد است، این معلوم است امّا [اینکه] تندروی چیست، کندروی چیست، خطّ میانه کدام است، چیزهای خیلی واضح و روشنی نیست، جزو مسائل بیّن نیست، تبیین لازم دارد. چون برای ما خیلی زیاد خبر میآید؛ این روزنامهها و مطبوعات گوناگون را هم آدم نگاه میکند، من میفهمم که بعضی وقتی میگویند تندروی، جریان حزباللّهی و مؤمن مورد نظرشان است؛ نه، جریان مؤمن را، جریان انقلابی را، جوانان حزباللّهی را متّهم نکنید به تندروی؛ اینها همان کسانی هستند که با همهی وجود، با همهی اخلاص در میدان حاضرند، آنجایی هم که دفاع از مرزها لازم باشد، دفاع از هویّت ملّی لازم باشد، مسئلهی جان دادن و خون دادن مطرح باشد، همینها هستند که به میدان میآیند. به صِرف اینکه یک جایی یک قضیّهای واقع بشود که مورد قبول و تأیید نباشد، فوراً پای حزباللّهیها را [وسط] بکشند، مثل قضیّهی سفارت عربستان که البتّه کار بسیار بدی بود، کار غلطی بود و هرکسی کرده باشد کار غلطی است؛ جماعت مؤمن را، جوانهای انقلابی را که هم انقلابیاند -چون بنده با این جوانها تا حدود زیادی و از دور و نزدیک اُنس دارم- هم خیلی اوقات عقلشان و فهمشان و تعقّلشان هم از بعضی از بزرگترها خیلی بیشتر است، خوب میفهمند، خوب تحلیل میکنند، خوب مسائل را تشخیص میدهند و سینهچاک انقلابند، سینهچاک اسلامند، به این بهانه ما تضعیف کنیم که فلان قضیّه در فلانجا اتّفاق افتاده است که اتّفاق بدی بوده! بله، سفارت عربستان که هیچ، در سفارت انگلیس هم که چند سال پیش، آن اتّفاق افتاد، بنده بدم آمد؛ اصلاً هیچ قابل قبول نیست اینجور عملیّات؛ این عملیّات عملیّات بسیار بدی است، به ضرر کشور و به ضرر اسلام و به ضرر همه است؛ این را بهانه قرار ندهند برای اینکه جوانهای انقلابی ما را مورد تهاجم قرار بدهن
باید کار فرهنگی دانشگاه اینجوری باشد که افرادی تربیت کند مؤمن، متخلّق -با اخلاق خوب- انقلابی؛ کار فرهنگی چیزی است که اینها را تأمین کند. کار فرهنگیِ درست آن چیزی است که جوان ما را انقلابی بار بیاورد. این کشور انقلاب کرده، به این انقلاب باید پابند بود؛ مبانی این انقلاب را بایستی جزو اصول زندگی خود قرار داد تا بتوانیم پیش برویم؛ معتقد به آرمانها، دوستدار کشور -کشورش را واقعاً دوست داشته باشد- دوستدار نظام، دارای بصیرت و عمق دینی و سیاسی. این جوان بایستی در نگاه دینی و نگاه سیاسی عمق داشته باشد تا به هر شبههی کوچکی پایش نلغزد، یا اشتباه نکند در زمینههای مسائل سیاسی. خیلیها در این حوادثی که در همین فتنهی سال ۸۸ اتّفاق افتاد لغزیدند؛ آدمهای بدی نبودند [امّا] لغزیدند بهخاطر کم بودن بصیرت. خب، شما وقتی میبینی که یک نفری میگوید: «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» باید چهکار کنی؟ شما که معتقد به نظامی، شما که جانت را حاضر شدی برای نظام و برای حفظ نظام بدهی، تا میبینی یک عدّهای دارند اینجوری شعار میدهند، باید چهکار کنی؟ این، نبودن بصیرت است؛ ملتفت نشدن به وظیفه در لحظهی لازم است. [باید] افرادی تربیت بشوند با اعتمادبهنفس، با انگیزه، سرشار از امید. درست گفتهاند که یأس بزرگترین ضرر است؛ مأیوس نباید بشوند، باید امیدوار باشند به آیندهی کشور؛ جای امید هم هست؛ جای یأس نیست؛ اینهمه ظرفیّت!
[تربیت افرادی] معتقد به استقلال؛ استقلال فکری، استقلال سیاسی، استقلال فرهنگی، استقلال اقتصادی؛ جوانی که تربیت میشود در کار فرهنگی، باید به معنای واقعی کلمه اعتقاد داشته باشد به استقلال کشورش؛ مؤمن به مبانی انقلاب و نظام، مؤمن به فرهنگ اسلامی، خوشبین، خوش روحیّه. کار فرهنگی این است. خب، این کار آسانی نیست؛ خیلی کار سختی است. این برنامهریزی میخواهد.
خبرهایی که به من از بعضی از دانشگاهها میرسد، اینها را نشان نمیدهد. کاری کنید فضا بیفتد دست جوانِ مؤمنِ انقلابیِ خوشروحیّهی باانگیزهی دارای احساس عزّتبهنفس و متدیّن. یکی از بزرگترین مسئولیّتهای شما این است: کاری کنید که این مجموعههای مؤمن و سرشار از ایمان به انقلاب و به اسلام حرف اوّل را بزنند؛ فضای غالب دست اینها باشد؛ این جزو وظایف شما است.
توجّه داشته باشید برادران و خواهران عزیز من، دانشگاهیهای عزیز! بنده به دانشگاه علاقهمندم؛ من از دیرباز هم به دانشگاه معتقدم، هم بسیار علاقهمندم؛ بدانید دانشگاه و دانشجو امروز آماج بزرگترین توطئهها است؛ از اینکه ما دانشگاهی داشته باشیم که دانشجوی آن، استاد آن با روحیّهی انقلابی، با روحیّهی تهاجمی وارد میدان بشود، خطهای قرمز را که دشمنها برایش درست کردهاند به هم بزند، پیش برود، کشور را پیش ببرد، پرچم علم را بالا ببرد، شعارهای انقلابی را پُررنگ کند وحشت دارند؛ برای اینکه این اتّفاق نیفتد، دارند برنامهریزی میکنند؛ پولها خرج میکنند. دشمنان راه سلطهی آینده [را برنامهریزی میکنند]. آن شکل استعمار قدیمی، امروز دیگر عملی نیست؛ آن چیزی هم که به آن میگفتند «استعمار نو»، حالا یواشیواش کهنه شده؛ آن چیزی که لازم است و دنبالش هستند این است که تفکّرات در درون عناصر فعّال و هوشمند و نخبه در یک کشور جوری بشود که اهداف آنها را برآورده کند؛ دارند برای این سرمایهگذاری میکنند، دارند برای این پول خرج میکنند. به این دغدغهها باید توجّه کرد.
اساتید ارزشی خوبی هم [داریم]؛ خوشبختانه ما هزاران استاد مؤمن، انقلابی، علاقهمند داریم؛ قبلها هم بودند، در دوران دفاع مقدّس هم داشتیم امّا امروز چندین برابرِ آن روز بحمدالله ما اساتید مؤمن و انقلابی داریم؛ از اینها باید قدردانی کرد. امیدواریم خدای متعال به شما و به ما توفیق بدهد که بتوانیم از این کارها انجام بدهیم. یکی از هشدارهایی که واقعاً باید وزرای محترم به آن توجّه کنند، مقابلهی با عناصر متدیّن و انقلابی در دانشگاهها است. عناصری هستند متعهّد به انقلاب، پایبند انقلاب، پایبند به مسائل دینی و ظواهر دینی، کسانی با اینها از مسئولین -حالا بین خود دانشجوها سلایق مختلفی هست، اشکالی هم ندارد؛ ممکن است بگومگویی هم بینشان بشود، اهمّیّتی ندارد؛ محیط دانشگاه است- از طرف اساتید، مدیران، با یک چنین عنصری، با یک چنین جوانی، با پسری یا دختری که متعهّد و پایبند است، مقابله کند، این قابل قبول نیست؛ باید عناصر مؤمن تشویق بشوند.
مشکل کنونی کشور متأسّفانه بهخاطر وجود آدمهای بعضاً بیخیال و بعضاً سهلاندیش [است] که البتّه معدودند، اقلّیّتند؛ در مقابل انبوه عظیم جمعیّت انقلابی و آگاه و بصیر کشور چیزی نیستند امّا فعّالند: مینویسند، میگویند، تکرار میکنند؛ تکرار میکنند! دشمن هم به اینها کمک میکند. امروز یک فصل مهمّی از فعّالیّت دشمنان جمهوری اسلامی -که البتّه ما از آنها اطّلاع داریم و حواس ما هست که چهکار دارند میکنند- همین است که محاسبات مسئولین را تغییر بدهند و افکار مردم را دستکاری بکنند و اینها را در ذهن جوانهای ما [جا بیندازند]؛ چه افکار انقلابی، چه افکار دینی، چه ایدههایی که مربوط به مصالح کشور است. آماج اصلی هم جوانها هستند؛ در چنین وضعیّتی، جوانهای کشور خیلی باید بیدار باشند. الحمدلله بیدارند؛ هم دانشگاههای ما بیدارند، هم نیروهای مسلّح ما بیدارند و سازمانهای نظامی ما -هم ارتش، هم سپاه، هم بسیج، هم نیروی انتظامی- بحمدالله پای کارند؛ بنده از این جهت هیچ نگرانیای ندارم. خطاب من به شما بچّههای انقلاب، جوانهای انقلاب که بحمدالله در یکی از مسائل مهمّ کشور، یعنی امنیّت دریا سهیم و فعّال هستید، این مضمون است که اهمّیّت کار خودتان را امروز بفهمید و بدانید. همانطور که در مباهله همهی ایمان در مقابل کفر قرار گرفت، امروز، همهی ایمان در نظام جمهوری اسلامی در مقابل کفر قرار گرفته است؛ و همانطور که معنویّت و صفا و اقتدار معنوی پیغمبر اکرم و خانوادهاش توانست دشمن را از میدان خارج کند، به فضل الهی و به حولوقوّهی الهی ملّت ایران با اقتدار خود و با معنویّت خود دشمن را از میدان خارج خواهد کرد.
ما مواجهیم با یک حملهی همهجانبهی فرهنگی و اعتقادی و سیاسیِ اعلام نشده؛ یعنی شما حالا که من دارم میگویم، قاعدتاً از من قبول میکنید لکن اطّلاع ندارید از آنچه دارد اتّفاق میافتد؛ بنده اطّلاع دارم از آنچه دارد اتّفاق میافتد؛ من دارم میبینم چه دارد اتّفاق میافتد؛ لشکر فرهنگی دشمن و لشکر سیاسی دشمن با همهی ابزارهایی که برایشان ممکن بوده، حمله کردهاند به ما برای سست کردن اعتقادات دینی ما، سست کردن اعتقادات سیاسی ما، تقویت نارضاییها در داخل کشور، جذب جوانها بخصوص جوانهای فعّال و اثرگذار در سطوح مختلف برای مقاصد خودشان؛ دارند کار میکنند. خب، در مقابل اینها کارهایی دارد انجام میگیرد؛ بچّههای حزباللّهی، مردمان مؤمن، مسئولان باتعهّد کارهای خوبی دارند انجام میدهند لکن بیش از اینها باید در کشور کار بشود. یکی از قلمهای مهم، همین است که این مفاهیم باارزش مثل مفهوم جهاد، مفهوم شهادت، مفهوم شهید، مفهوم خانوادهی شهید، مفهوم صبر برای خدا، احتساب لله باید زنده بماند.
جوانهای ما باید این خاطرات را فراموش نکنند؛ یکی از چیزهایی که بنده نگران آن هستم، این است که این نسل جوانِ بالندهی ما که بحمدالله، هم آگاه و با بصیرت است، هم دارای انگیزه است، آماده بهکار است، وسط میدان است، انقلابی است، بتدریج این حوادث مهم را، این عبرتهای بزرگ دوران معاصر را از یاد ببرد؛ این کمکاری ما است، کمکاری دستگاههای مسئول است؛ این حوادث نباید کهنه بشود؛ حافظهی تاریخی یک ملّت نباید ضعیف بشود. اگر جوانهای ما در سرتاسر کشور این حوادث را ندانند، تحلیل نکنند، عمقیابی نکنند، در شناخت کشورشان و در شناخت آینده دچار اشتباه خواهند شد. جوانها باید این حوادث را درست بشناسند و بدانند که چه شد، چه اتّفاق افتاد، چه کسی بود؛ اینها را باید جوانها بفهمند.
یکی از مهمترین راههای تقویت درونی، حفظ روحیّهی انقلابیگری است در مردم؛ بخصوص در جوانها. سعی دشمنان این است که جوان ما را لاابالی بار بیاورند، نسبت به انقلاب بیتفاوت بار بیاورند، روحیّهی حماسه و انقلابیگری را در او بکُشند و از بین ببرند؛ جلوی این باید ایستاد. جوان، روحیّهی انقلابیگری را باید حفظ کند. و مسئولین کشور جوانهای انقلابی را گرامی بدارند؛ اینهمه جوانهای حزباللّهی و انقلابی را برخی از گویندگان و نویسندگان نکوبند به اسم افراطی و امثال اینها. جوان انقلابی را باید گرامی داشت، باید به روحیّهی انقلابیگری تشویق کرد؛ این روحیّه است که کشور را حفظ میکند، از کشور دفاع میکند؛ این روحیّه است که در هنگام خطر به داد کشور میرسد.
سه عامل اساسی اقتدار ملّی اینها است: اقتصاد قوی و مقاوم، علم پیشرفته و روزافزون، و حفظ روحیّهی انقلابیگری در همه بخصوص در جوانها؛ اینها است که میتواند کشور را حفظ کند؛ آنوقت دشمن مأیوس خواهد شد.
اینکه ما بیاییم دانشجوها را به خیال خودمان برای نشاط بخشیدن به محیط دانشجویی، به اردوی مختلط ببریم یا کنسرت موسیقی در دانشگاه تشکیل بدهیم، جزو غلطترین کارها است. برای تحرّک دانشجویی و تلاش دانشجویی و نشاط دانشجویی، راههای دیگری وجود دارد؛ آنها را به گناه نباید کشاند، آنها را به سمت شکستن پردههای تقوا -که خوشبختانه جوان متدیّن امروزی بر حفظ آن اصرار دارد- نباید کشاند؛ آنها را به سمت بهشت باید برد، نه به سمت دوزخ. بله، این کارها در دانشگاهها اصلاً وجهی ندارد. بنده البتّه نشانههای این قضیه و مشکل را خیلی سال قبل -که از سوی یک تشکّل دانشجوییِ آنوقت، یک حرکتی در دانشگاه انجام گرفته بود- دیدم و هشدار هم دادم لکن متأسّفانه دنبال نشد و چوبش را هم خوردیم؛ چند سال چوبش را خوردیم؛ امروز نبایست اجازه این کارها داده بشود؛ اینها خلاف آزادیخواهی نیست، انجام این کارها نشانهی میل به آزادی و آزادیخواهی نیست. اینها همان چیزهایی است که دشمنان جامعهی ایرانی و جامعهی مسلمان و تمدّن اسلامی و دشمنان خصوص دانشجوی ایرانی، دنبال میکنند برای اینکه نگذارند از بین اینها شهریاریها درست بشوند، از بین اینها دکتر چمرانها درست بشوند؛ آنها با طهارت زندگی کردند، با تقوا زندگی کردند. فقط هم مسئلهی هستهای نیست، این رشتههایی که شما میشنوید و در آمارهای ما میگویند ما در دنیا جزو هشت کشوریم، جزو نُه کشوریم، جزو ده کشوریم که این پیشرفت را به دست آوردیم، اغلب پیشروان این کارها جوانهای متدیّنند، جوانهای انقلابیاند؛ هم در قضیّهی هستهای اینجور است، هم در نانو اینجور است، هم در خیلی از رشتههای دیگر تحقیقی که امروز [وجود دارد]. اینها همه دست بچّههای مؤمن، بچّههای متدیّن، بچّههای انقلابی است؛ اینها هستند که این کارهای بزرگ را انجام دادند. ما بچّهها را از گرایش انقلابی و گرایش اسلامی و دینی و میل به معنویّت دور کنیم با این کارهای غلط؟ این غلطترین کارها است؛ البتّه هر دو وزیر محترم مورد اعتماد من هستند منتها مراقب زیردستهایشان باشند؛ کاملاً مراقب کسانی که کلید کارهای اینجوری دست آنها است، باشند؛ بدانند چه کار دارد انجام میگیرد.
یک واقعیّت این است که در این کشور از بعد از رحلت امام، سعی یک مجموعهی مصمّمی بر این شد که آرمانهای انقلاب را بکلّ بشویند بگذارند کنار. بعضیشان اشتباه کردند و همان اوّل، همین را اعلان هم کردند. در روزنامه مقاله نوشتند، حرف زدند. اینجا یک خطای راهبردی کردند یا خطای تاکتیکی کردند و مشت خودشان را باز کردند که میخواهند آرمانها را بکل، کنار بگذارند. البتّه حالا پختهتر شدهاند، حالا نمیگویند، میخواهند بعضیها آرمانها را کنار بگذارند امّا صریح نمیگویند، به جای اینکه بگویند عمل میکنند. آنوقت، بیعقلها(۱۸) قبل از اینکه عمل بکنند بنا کردند گفتن. خب کسانی را هم که حدس نمیزدند که چنین چیزی وجود داشته باشد، بیدار کردند. از آن روز شروع شده. بیوقفه هم کار کردند. فقط هم در داخل کار نکردند؛ هم در داخل کار کردند، هم در خارج کار کردند، هم از عنصر فکری استفاده کردند، هم از عنصر علمی استفاده کردند، هم از عنصر هنری استفاده کردند، هم از عنصر سیاسی استفاده کردند، برای اینکه آرمانها را در کشور از بین ببرند، یعنی نسل جدید آرمانها را بکلّ فراموش کند. حالا شما نگاه کنید، ببینید که نشاط و حیات آرمانها در کشور علیرغم آنها در چه حد است. قبل از غروب گفتم، بیشتر پیشرفتهای علمی برجستهی ما بهوسیلهی جوانان ارزشی به وجود آمده؛ بیشترین جلسات مذهبی و معنوی و دینی از جوانها تشکیل میشود؛ بیشترین عناصر شرکتکنندهی در مظاهر مربوط به جمهوری اسلامی و انقلاب، جوانهایند؛ این جوانهایی که نه جنگ را دیدند، نه امام را دیدند، نه انقلاب را دیدند، نه درست برایشان تشریح شده. به شما عرض بکنم؛ شما عزیزان من -خب بعضی از شما جای فرزند من هستید و در مرتبهی فرزند من، بعضی در مرتبهی نوهی من- شماها از خیلی از حوادث، خبر هم ندارید، با همهی این حرفهایی که حالا گفته میشود. یعنی مسائل اوّل انقلاب، مسائل انقلاب، جزئیّات انقلاب، جزئیّات دوران دفاع مقدّس، حتّی درست تشریح هم نشده -البتّه کتاب نوشته میشود؛ [لکن] با تیراژ دو هزار، سه هزار، پنج هزار، ده هزار؛ من میخوانم این کتابهای مربوط به مسائل مربوط به دفاع مقدّس را؛ فرصت میگذارم برای خودم، یک نگاهی میکنم و میخوانم- [اینها] خیلی بخش کوچکی است از واقعیّتها؛ اینها را شما نمیدانید. آنوقت جوانی که از این واقعیّات بسیار درخشان و جذّاب و پُرکشش و هیجانانگیز اطّلاع درستی هم ندارد، اینجور گرایش به آرمانها دارد. یعنی علیرغمِ و به کوری چشم کسانی که میخواستند آرمانها در کشور نابود بشود و از بین برود، آرمانها از بعد از رحلت امام تا امروز اوج گرفته. این یکی از واقعیّتهای کشور است.
امروز کشور به جوانهایی نیاز دارد که بتوانند بازوان پُرقدرتی باشند برای پیشرفت کشور، سرشار از انگیزهی ایمانی، بصیرت دینی، همّت بلند، جرئت اقدام، اعتمادبهنفس، اعتقاد به اینکه «ما میتوانیم»، امید به آینده، افقهای آینده را روشن و درخشان دیدن، روح استغناء -نه به معنای اعراض از فراگیری از بیگانگان، که این را ما هرگز توصیه نکردهایم و نمیکنیم؛ حاضریم شاگردی کنیم پیش دیگران که از ما بیشتر بلدند- روحیّهی استغناء از تأثیرگذاری، تحمیل و سوءاستفادهی از انتقال دانش که امروز در دنیای دانشمند که دنیای قدرت استکباری است این معنا رایج است -این روحیّهی استغناء باید در جوان وجود داشته باشد- روحیّهی فهم درست از موقعیّت کشور که ما در کجا هستیم و کجا میخواهیم برسیم و چگونه میتوانیم این راه را طی کنیم -که در بیانات امروز این اساتید، نکات روشنی در این زمینه حقیقتاً وجود داشت- قاطع بودن در برابر دستاندازی، تجاوز و خدشهدار کردن استقلال ملّی؛ ما به جوانهایی با یکچنین روحیّههایی نیاز داریم. این روحیّهها را، این امتیازات را استادها میتوانند در نسل جوانِ مشغول تحصیل و علمآموز کشور، القا کنند و تزریق کنند و بهوجود بیاورند؛ استاد این است؛ البتّه با روش، با منش، نه با درس اخلاق. توصیه نمیکنم که اساتید علمی، کلاس اخلاق بگذارند برای دانشجو؛ این یک کار دیگری است. اساتید ما با رفتار خودشان، با اظهارات خودشان، با منش خودشان، با اظهار عقیدههایی که در زمینههای مختلف میکنند، میتوانند این تأثیرات را در دانشجوی خود، در جوان امروز القا کنند و بهوجود بیاورند و خلق کنند. اینکه ما گفتیم اساتید فرماندهان جنگ نرمند، این به این معنا است. اگر آن جوان -همچنانکه ما عرض کردیم- افسر جوان جنگ نرم است، استاد، فرمانده او است و این فرماندهی به این صورت است.
بنده عقیدهام این است که جوان امروز از جوان دههى ۶۰ توانایى و همّت و عزم و ایمانش کمتر نیست؛ این اعتقاد من است براساس آشنایى و آگاهى و گزارش و مطالعهى میدان؛ این را عقیده داریم منتها به این توجّه بشود که امروز جوان کشور ما در معرض تهدیدهاى خطرناک فکرى است. در دههى ۶۰ این معنا نبود، نه اینکه انگیزه نبود، انگیزهى تخریب، دههى ۶۰ و امروز و دیروز ندارد، همیشه وجود داشته است و وجود خواهد داشت، [امّا] ابزار اینقدر نبود؛ امروز ابزارها زیاد است، امروز این وسایل ارتباطى که وجود دارد که یک حرف و یک فکر غلط را میتواند به شکل وسیعى توسعه بدهد، آنروز وجود نداشت؛ امروز در اختیار همه هست؛ به اینها باید توجّه کرد. حالا شما اشاره کردید که در تلفن همراه فرض کنید که این اقدامات را کردید، خیلى خب؛ اینها خوب است؛ من اینها را نفى نمیکنم منتها نگاه کنید ببینید که چه چیزى است که میتواند دل این جوان را درگیر کند با مسئلهى ایمان، با مسئلهى ایثار، پایبندى او را عمیقتر و وابستگى او را به این فکر مستحکمتر کند، این را مطالعه کنید؛ این چیزى نیست که بهآسانى انسان بتواند به آن دست پیدا کند.
ملّت یمن یک ملّت بزرگی است، ملّت کهنی است، ملّت دیرینی است؛ هزاران سال سابقه دارد. این ملّت این ظرفیّت را دارد، این توانایی را دارد که بنشیند برای خودش تکلیف دولت را معیّن بکند. البتّه کسانی سعی کردند خلأ قدرت ایجاد کنند، جنجال درست کنند، مسائلی را که در لیبی متأسّفانه پیش آمده ــ که بسیار وضعیّت بد و رقّتباری امروز در لیبی هست ــ میخواستند همین اوضاع را در یمن [هم] بهوجود بیاورند؛ خوشبختانه نتوانستند. جوانهای مؤمن، جوانهای علاقهمند و معتقدین به منهاج(۱۲) امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) توانستند بایستند در مقابل اینها؛ شیعه و سنّی و شافعی و زیدی و حنفی و همه جورشان ایستادهاند در مقابل هجمهی دشمن و انشاءالله پیروز خواهند شد و پیروزی متعلّق به ملّتها است.
یکی از بزرگترین فرصتهای ما همراهی مردم ما و جوانهای ما با نظام و هدفهای نظام و امام بزرگوار است. من به شما برادران و خواهران عزیز توجّه میدهم که نگاه کنید در این راهپیماییهای روز قدس یا بیستودوّم بهمن، عمده جوانها هستند؛ این جوانها همان جوانهایی هستند که شبانهروز بهوسیلهی رسانههای صوتی و تصویری و اینترنتی، در زیر بمباران تخریب قرار دارند؛ غوغایی است در دنیا؛ در دنیای مجازی. در دنیای رسانههای صوتی و تصویری، صدها رسانه، و با یک اعتبار هزارها رسانه، در حال بمباران افکار جوانهای ما هستند؛ بعضی از آنها سعی میکنند جوانها را از دین برگردانند، بعضی سعی میکنند آنها را از نظام اسلامی منصرف کنند، بعضی سعی میکنند آنها را به ایجاد اختلاف وادار کنند، بعضی سعی میکنند آنها را در خدمت هدفهای خبیث خود بگیرند، بعضی سعی میکنند آنها را به ولنگاری و بیکارگی سوق بدهند؛ این بمباران بهطور دائم بر روی سر جوانهای ما و بهوسیلهی همین دستگاهها و رسانههای صوتی و تصویری و اینترنتی در حال انجام است؛ درعینحال شما نگاه میکنید میبینید دهها میلیون از همین جوانها در سرتاسر کشور در روز بیستودوّم بهمن میآیند و شعار میدهند و ابراز احساسات میکنند و نسبت به امام، نسبت به اسلام، نسبت به نظام اسلامی ابراز ارادت میکنند؛ این چیز کوچکی نیست، این فرصت بسیار بزرگی است.
مجاهدتها و تلاشهای ارزشمند مردم شریف قزوین چه در دوران مبارزات انقلابی و چه در سالهای دفاع مقدس، برگ افتخارآفرین دیگری بر دفتر قطور افتخارات علمی و سیاسی آن منطقهی پر استعداد افزوده است. انتظار میرود جنابعالی در برنامهریزیها و فعالیتهای علمی و تبلیغی و اجتماعی خود، گامهای بلند دیگری در این راه بردارید و بویژه نسل جوان و پر انگیزه را در جهت هدفهای انقلاب اسلامی، پدرانه و صمیمانه راهنمائی نمائید.
جوانان! عزیزان!
حضور شما در مراکز دانشگاهی کشورها، فرصت نگاه ژرف و حکمتآمیز به رویدادها و پدیدههای جهان را به شما و فرصت بهرهمندی از دانشمندانی جهاننگر و جهانشناس را به ایران آینده میبخشد. اینها را باید قدر شناخت. فریفتگی به همان اندازه زیانبخش است که بیخبری. امروزه بهطور ویژه به این بیندیشید که چرا سیاستهای غربی به اسلامهراسی دامن میزنند؟ و کدام عنصر پر قدرت در اسلام سیاسی به شیوهی ایران است که قدرتمداران آزمند و متعدّی و مستکبر را به همهگونه رویاروئی با آن بر میانگیزد؟ دانشاندوزی را با اندیشهورزی و این هر دو را با پرهیزگاری و پاکدامنی بیامیزید؛ در اینصورت هیچ اندوختهئی برای کشور با ثروت وجود جوانانی چون شما برابری نخواهد کرد. با توجه به رویشهای معتنابه و جوششهای فراوان فعالیتهای فرهنگی در سطوح مردمی، خصوصاً جوانان مؤمن و انقلابی، دستگاههای فرهنگی نظام و در رأس آنها شورای عالی انقلاب فرهنگی باید نقش حلقات مکمل و تسهیلگر و الهامبخش را در فعالیتهای خودجوش و فراگیر مردمی عرصهی فرهنگ برای خود قائل باشند و موانع را از سر راه آنها کنار بزنند.
خداى متعال را شکرگزاریم از اینکه در این برههى از زمان، کشور ما شاهد یک مجموعهى جوانِ مؤمن و پرشور و پرانگیزه و صاحب منطق و فکر در زمینهى مسائل اساسى کشور است. امروز جلسهى ما بسیار جلسهى خوبى بود؛ دو بخش دارد این مسئله: یک بخش مربوط به جزئیات بیانات دوستانى است که اینجا بیان کردند؛ خب، مطالب خوب و مفید گفته شد؛ ممکن است بندهى حقیر با بعضى از این بیانات موافق باشم، با بعضى موافق نباشم؛ بحثِ محتواها یک بخش از مسئله است. آن بخشى که به نظر من مهم و در خور ستایش و تقدیر است، عبارت است از «روحیهى پرنشاط و مطالبهگر در مجموعهى دانشجویى» که در بیانات این جمع معدود و محدود خودش را نشان داد؛ این مهم است. ممکن است [از] آنچه در این مطالبات وجود دارد، بعضى منطقى نباشد، بعضى قابل تحقق نباشد، بعضى مورد قبول نباشد؛ اما نَفْس این روحیهى مطالبهگرى و انگیزه براى خواستن و فکر کردن و پیشنهاد دادن و انتقاد کردن، مطلوب است. البته در همهى امور باید اخلاق را، دیانت را، حدود شرعى را رعایت کرد؛ از بىانصافى باید پرهیز کرد؛ از «قول بغیر علم» باید اجتناب کرد؛ اینها به جاى خود محفوظ؛ آنچه مهم است، این است که جوان دانشجوى ما باید مطالبهگر، پرانگیزه، پرنشاط، حاضر در صحنه و ناظر به مسائل کشور باشد؛ و من این را امروز مشاهده میکنم که بحمدالله هست.
ما امروز نیازمندیم که جوانان ما خوشروحیّه، امیدوار، شجاع، داراى اعتمادبهنفس، داراى ایمان، داراى روحیّهى آیندهنگر، داراى روحیّهى خدمت [باشند]؛ احتیاج داریم دانشجوى ما اینجور بار بیاید. خب، این را شما میتوانید در محیط علمى، در کلاس درس تأمین کنید. عکس آن هم ممکن است: میشود با تعبیراتى، با متلک گفتن به بنیانها و اصول پذیرفتهشدهى کشور، دانشجو را نسبت به آیندهى کشور بىاعتماد کرد، بىاعتقاد کرد، لااُبالى کرد؛ این هم میشود. آنچه از استاد انتظار میرود فقط تغذیهى علمى دانشجو نیست، بلکه تقویت روحیّهى معنوى او و شخصیّت معنوى او هم از استاد متوقّع است؛ شما میتوانید در این زمینه اثر بگذارید. سعى کنید دانشجو را پایبند به تعلّقات معنوى، تعلّقات خانوادگى، تعلّقات میهنى بار بیاورید؛ دانشجو را معتقد و مؤمن به فرهنگ اسلامى بار بیاورید. بعضى بهعکس عمل کردند در طول سالهاى متمادى قبل از انقلاب؛ بعد از انقلاب هم البتّه تا امروز رگههایى مشاهده شده در دانشگاهها؛ خب، ما هم اطّلاع داریم، شما هم اطّلاع دارید، کسانى را و جریانى را مىشناسیم، مىشناختید - حالا اسم کسان و اشخاص مورد نظر نیست - جریانى وجود دارد که مرعوب و مغلوب تسلّط فرهنگ غربى است؛ هرچیزِ غربى براى او مایهى تمجید [است] و هرچیزِ میهنى و ملّى و خودى مورد تحقیر و اهانت قرار میگیرد؛ داریم کسانى از این قبیل؛ این درست عکسِ آنچیزى است که باید باشد. استاد در محیط دانشگاه، در محیط درس، میتواند دانشجوى خودش را، هم از لحاظ دینى مؤمن بار بیاورد، هم از لحاظ میهنى، انسان علاقهمند به آیندهى کشورش و آیندهى میهنش و سرنوشت ملّتش بار بیاورد؛ میتواند او را امیدوار، باروحیّه، خوشبین، معتقد به مبانى نظام کشور بار بیاورد؛ میتواند هم عکس عمل بکند. توقّعى که از استاد است این است: نباید سخن استاد موجب دلزدگى و یأس دانشجوى جوان بشود؛ مَنِش استاد هم همینجور است.
ما عرض کردیم «اقتصاد مقاومتى»؛ اقتصاد مقاومتى یعنى ما اگر به نیروى داخلى، به ابتکار جوانها، به فعّالیّت ذهنها و بازوها در داخل، تکیه کنیم و اعتماد کنیم، از فخر و منّت دشمنان خارجى، خودمان را رها خواهیم کرد؛ راه درست این است. معناى اقتصاد مقاومتى این است که ما نگاه کنیم، ظرفیّتهاى بىپایانى را که در داخل هست جستجو کنیم، شناسایى کنیم، با برنامهریزى درست و صحیح این ظرفیّتها را فعّال کنیم، این استعدادها به کار گرفته بشوند. من یکى دو روز پیش گفتم در یک دیدارى؛ هرجایى که ما به ابتکار و استعداد جوانانمان تکیه کردیم، آنجا ناگهان مثل چشمهاى جوشید، شکوفا شد؛ در قضایاى مربوط به مسائل هستهاى، در قضایاى مربوط به مسائل دارویى، در درمانهاى گوناگون، در سلّولهاى بنیادى، در نانو، در این برنامههاى صنعتىِ دفاعى، هرجایى ما سرمایهگذارى [کردیم] و به این نیروى جوان و علاقهمند و مؤمن و بااخلاص داخلى تکیه کردیم و به او ارج نهادیم، کارمان پیش رفت؛ خب، به این برسیم. مسائل اقتصادى هم همینجور است؛ ظرفیّتهاى اقتصادى باید فعّال بشود؛ این راه پیشرفت کشور است. آنوقت کشور، هم از لحاط مادّى و اقتصادى، هم از لحاظ اعتبار بینالمللى، هم از لحاظ عزّت ملّى و اعتمادبهنفس ملّت ایران، و هم از لحاظ معنوى و اخلاقى و روحى پیشرفت خواهد کرد.
یک مسئله در دستگاه مدیریّتى آموزش و پرورش، مسئلهى نیروها است. همینطور که اشاره کردند، آموزش و پرورش بزرگترین مجموعهى حکومتى در نظام جمهورى اسلامى است. بیش از یک میلیون [نفر] موظّفینِ در این تشکیلات عظیمند که با بیش از دوازده میلیون مستقیم، و با بیش از دهها میلیون - یعنى با خانوادهها - غیر مستقیم، سروکار دارند. اینچنین شبکهى عظیمى، خیلى مهم است. نیروهایى که باید در این شبکهى عظیم بهکار گرفته بشوند، باید خصوصیّاتى داشته باشند. یکى از این خصوصیّات این است که پرانگیزه باشند، بانشاط باشند؛ از نیروهاى خسته، فرسوده، بىابتکار - کسانى که هرچه بلد بودند، به کار زدند، دیگر هیچ کارى بلد نیستند - نباید بهعنوان عناصر اولویّتدار استفاده کرد. اولویّت با نیروهاى جوان، بانشاط، پرانگیزه، متدیّن، انقلابى و کسانى است که مسئلهى آنها در آموزش و پرورش، همان مسئلهى اصلى آموزش و پرورش باشد؛ یعنى تربیت انسانها؛ از اینها باید استفاده کرد؛ این یک مسئله است. بنابراین در مدیریّتهاى کلان و سطح بالاى آموزش و پرورش،اولین مسئله به نظر من این است که نگاه کنند، ببینند از چه نیروهایى استفاده میکنند؛ از نیروهاى مؤمن، انقلابى، بانشاط، علاقهمند، عاشق کار خود، و آمادهى ورود در میدانهاى دشوار در محدودهى اهداف آموزش و پرورش؛ این مهمترین کار است.
مراقب باشید! جورى با مسائل گوناگون آموزش و پرورش برخورد بشود که مسئلهى مدیر هر بخش از این دستگاه عظیم و عریضوطویل، مسئلهى «آموزش» و «پرورش» باشد؛ تربیت انسان باشد، تربیت نیروى انقلاب باشد. برادران، خواهران، عزیزان! من همینجا عرض بکنم: اینکه ما تکیه میکنیم بر روى نیروهاى انقلابى و نیروهاى متدیّن، بهخاطر این است که ما راه طولانى در پیش داریم؛ این ملّت راه طولانى در پیش دارد. هدفى که ما براى جمهورى اسلامى، بر اساس آموختههاى عمومى انقلاب در نظر گرفتیم - «ما» که عرض میکنم، مراد این حقیر نیست؛ مراد، ملّت ایران و مسئولان انقلاب است؛ صاحبان انقلاب - آن هدف، هدف خیلى والایى است. هدف، ایجاد یک جامعهى نمونه است. شما میخواهید در محدودهى ایران عزیز - که از لحاظ جغرافیایى در یک نقطهى بسیار حسّاسى از دنیا هم واقع شده است - یک جامعهاى بسازید که به برکت اسلام و زیر پرچم قرآن، الگو باشد؛ هم الگو از لحاظ مادّى و پیشرفتهاى مادّى، هم در عین حال الگو از لحاظ معنویّت و از لحاظ اخلاق.
من به شما عرض میکنم، نگذارید یاد دوران دفاع مقدس از یادها برود. آمدن به این مناطق جنگی - چه در تعطیلات نوروزی و چه در دورهی سال؛ که بحمدالله حالا در دورهی سال هم کسانی از سرتاسر کشور به این مناطق مسافرت میکنند و این سرزمینها را زیارت میکنند - بسیار کار پسندیدهای است، کار درستی است، کار عاقلانهای است که ملت ایران میکند؛ خاطرهی این سرزمینها را زنده نگه دارید. این سرزمینها، این بیابانها، این رود کارون، این جادهی اهواز - آبادان یا اهواز - خرمشهر، این مناطق گوناگون که با اسمهای مختلفی امروز خودشان را به شما معرفی میکنند، اینها شاهد برترین فداکاریها و مجاهدتها و ازخودگذشتگیها بودهاند. بنده فراموش نمیکنم در آن ماههای اول جنگ - در آن ماههای محنت، نبودن نیرو، نبودن امکانات، نبودن آموزش، نبودن انسجام و سازماندهی، در آن سختی همهجانبهی مادی - جوانهای ما با روحیههای خوب، از همین اهواز میآمدند به مناطق مختلف؛ از جمله همینجا، منطقهی دارخوین. یک مشت از جوانهایمؤمن و حزباللهی که من اشخاصشان را هم بعضاً میشناسم، آمدند در همین روستای محمدیه که نزدیک است، سنگرهای انفرادی میکندند؛ در تاریکی شب از این سنگرهای انفرادی میآمدند بیرون و صد متر دویست متر جلوتر میرفتند، باز آنجا سنگر میکندند؛ تمام روز را زیر این آفتاب داغ خوزستان در سنگرها میماندند، سختیها را تحمل میکردند، خود را به دشمن نزدیک میکردند؛ تا وقتی که نوبت عملیات رسید که در مهر ماه سال بعد از حمله - در آخر شهریور ۵۹ حملهی دشمن شروع شد، در مهر ۶۰ - در این منطقهی دارخوین و همهی این مناطق اطراف، با نیروهای رزمندهی ارتش و سپاه و بسیج و غیره، توانستند پاداش آن مجاهدتها را بگیرند و به ملت ایران هدیه کنند؛ اینها یادهای ارزشمندی است، نباید بگذارید این یادها فراموش بشود.
امّا آنچه نقطهی مهمتر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند، با ارادهی خودشان، با انگیزهی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند بهطور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است. علاوهی بر اینها، مَراجع فرهنگی. مَراجع فرهنگی یعنی چه کسانی؟ یعنی علما، اساتید، روشنفکران انقلابی، هنرمندان متعهّد، اینها نگاه نقّادانه خودشان را نسبت به اوضاع فرهنگی کشور همچنان داشته باشند و تذکّر بدهند. البتّه من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمتزنی و جنجالآفرینی، بنده موافق نیستم؛ با تکفیر کردن و متهم کردن این و آن، بنده موافق نیستم. اعتقاد من این است که مجموعهی انقلابی کشور ـ که بحمدالله تعداد بیشماری از آنها در بین جوانهای ما، در بین صاحبنظران ما، اساتید ما، بزرگان ما، تحصیلکردههای ما حضور دارند ـ میتوانند با منطقِ محکم وارد میدان بشوند، نقّادی کنند. نقاط ضعف را و نقاط منفی را به رخ ما مسئولین بکشانند. گاهی میشود که مسئول، متوجّه نیست چه دارد میگذرد در متن جامعه، امّا آن جوان در متن جامعه است، او میفهمد؛ آن عزم ملّی و مدیریّت جهادی که عرض کردیم در زمینهی فرهنگ، این است.
واقعیت دیگری که از آن نباید غفلت کرد، انگیزههای دینی در نسل امروز انقلاب است. یکوقت است که ما پیرمردهایی که از دورهی انقلاب باقی ماندهایم، ما انقلابی باقی ماندهایم اما جوانهای ما از دست رفتهاند؛ میبینیم اینجوری نیست. ما امروز، جوان انقلابی بسیار داریم، در سرتاسر کشور داریم، از همهی قشرها داریم، در دانشگاهها بسیار داریم، جوانی که هم متدین است، هم انقلابی است؛ به اعتقاد من این جوان از جوان انقلابی اولِ انقلاب شأنش بالاتر است. چرا؟ چون آنروز اولاً آن انقلابِ با آن عظمت و پرهیجان اتفاق افتاده بود؛ ثانیاً آنروز اینترنت نبود، ماهواره نبود، این همه تبلیغات گوناگون نبود، این جوان در معرض این همه آسیب نبود، جوان امروز در معرض این همه آسیبها است؛ اینترنت جلوی او است، این همه تلاش دارد میشود برای اینکه این جوان را منحرف کنند، [اما] این جوان متدین باقی میمانَد؛ نمازخوان است، به نماز اهمیت میدهد، نمازِ شب میخواند، نافله میخواند، در مراسم مهم دینی شرکت میکند، پای انقلاب میایستد، شعارهای از دل برآمده میدهد؛ اینها چیزهای مهمی است. نسل امروزِ انقلاب، به نظر ما یکی از افتخارات بزرگ است. این یک واقعیتی است، باید این را دید.
یک مسئله هم مسئلهی فرهنگ است؛ که آقایان هم حالا معلوم شد که نگرانی دارید، بنده هم نگرانم. مسئلهی فرهنگ، مسئلهی مهمی است. اساس این ایستادگی، این حرکت و در نهایت انشاءالله پیروزی، بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی است و تقویت جناح فرهنگی مؤمن، تقویت این نهالهایی که روییده است در عرصهی فرهنگ؛ بحمدالله جوانهای مؤمنِ خوبی داریم در عرصهی فرهنگ و هنر؛ فعالیت کردند، کار کردند؛ حالا بعضی جوانند، بعضی دورهی جوانی را هم گذراندهاند؛ ما عامل فرهنگی کم نداریم. ما حتماً در مسئلهی فرهنگ[باید توجه کنیم]، دولت محترم هم باید توجه کند، دیگران هم توجه کنند. بنده هم در این نگرانی با شما سهیم هستم و امیدوارم که مسئولین فرهنگی توجه داشته باشند که چه میکنند. با مسائل فرهنگی شوخی نمیشود کرد، بیملاحظگی نمیشود کرد؛ اگر چنانچه یک رخنهی فرهنگی بهوجود آمد، مثل رخنههای اقتصادی نیست که بشود [آن را] جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانهی نقدی داد؛ اینجوری نیست، به این آسانی دیگر قابل ترمیم نخواهد بود، مشکلات زیادی دارد. و واقعاً باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را همه بدانند، همه؛ این جوانان مؤمن و انقلابیاند که روز خطر سینه سپر میکنند، هشت سال جنگ تحمیلی میروند توی میدان؛ اینها هستند. افرادی که نسبت به این جوانها با چشم بدبینی نگاه میکنند یا مردم را بدبین میکنند، خدمت نمیکنند به کشور؛ به استقلال کشور، به پیشرفت کشور، به انقلاب اسلامی خدمت نمیکنند. این جوانها را باید حفظ کرد، باید از اینها قدردانی کرد، امروز هم بحمدالله کم نیستند و زیادند. [نباید] با عناوین گوناگونی بخواهیم این جوانهای مؤمن را طَرد کنیم و منزوی کنیم؛ که البته منزوی هم نمیشوند؛ آن جوانهای مؤمنِ پرانگیزه، با این حرفها منزوی نمیشوند اینها؛ لکن خب، ما باید قدر اینها را بدانیم.
و آخرین مطلب، مسئلهی گفتمانسازی است. این مطالبی که عرض کردیم، اینها فقط نصیحت و درددلِ بین ما نیست که شما بگویید بنده بشنوم، بنده بگویم شما بشنوید، باید اینها به صورت گفتمان در بیاید. گفتمان یعنی باور عمومی؛ یعنی آنچیزی که به صورت یک سخنِ مورد قبول عموم تلقی بشود، مردم به آن توجه داشته باشند؛ این با گفتن حاصل میشود؛ با تبیینِ لازم - تبیین منطقی، تبیین عالمانه و دور از زیادهرویهای گوناگون - حاصل میشود؛ با زبان صحیح، با زبان علمی و منطقی و با زبان خوش، بایستی این مطالب را منتقل کرد. سلام مرا به فرزندان انقلابیام برسانید و از تلاشهای جهادگونهی آنان در ترویج و پاسداری از آرمانهای امام و انقلاب تشکّر کنید و چند نکته را به آنان یادآوری کنید:
۱) در کنار تحصیل علم و دانش، از فرصت جوانی برای تهذیب نفس و انس با خدا و آشنایی عمیق با معارف قرآن و اهلبیت (علیهمالسّلام) بهره ببرید. ۲) شما افسران جوان جنگ نرم هستید و عرصهی جنگ نرم، بصیرتی عمّارگونه و استقامتی مالکاشتروار میطلبد؛ با تمام وجود، خود را برای این عرصه آماده کنید. ۳)نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایههایش بشناسید و اهداف و راهبردهای واقعی آن را تحلیل کنید و برای رویارویی با آن، تمام ظرفیّتهای خودتان را بهکار گیرید و در این مسیر به وعدههای خداوند اطمینان داشته باشید. ۴)تشکیلات میتواند معبد باشد، ولی مبادا تبدیل به معبود گردد؛ اصول و ارزشهای عقیدتی و معنوی خودتان را در قالب تشکیلات حفظ، و بر صمیمیّت و همدلی بین اعضا تأکید کنید. ۵)افقهای روشنی در مقابل شما جوانان قرار دارد، این کشور و انقلاب با دست پرتوان شما آیندهای امیدبخش در پیشِرو خواهد داشت؛ بر تلاشهای خود بیفزایید و برای رسیدن به قلّههای پیشرفت و تعالی از همدیگر سبقت بگیرید. آنچه که من یادداشت کردم که به شما عرض کنم - البته این حرفها مربوط به مجموعههای دانشجوئی است، لیکن قابل تعمیم به کل کشور و قشرهای مختلف جوان در کشور است - یکی این است که جوان، دانشجو و عنصر انقلابی نسبتش با آرمانهای انقلاب چیست؟ بنده معتقدم که آرمانهای انقلاب - که چهارچوبهایش مشخص است، بنده هم بعضیها را تصریح خواهم کرد و اسم خواهم آورد - بدون نیرو و نشاط و جسارت جوانی، قابل تعقیب و قابل دسترسی نیست. نسبت شما با آرمانها، اینچنین نسبتی است. عقیدهی من این است که اگر چنانچه نیروی جوانی، یعنی قدرت فکری و بدنی، و اگر نشاط و روحیه و حالت تحرک، و همچنین جسارت، یعنی خطشکنیها، که در جوانها به عنوان خصیصه وجود دارد، نباشد، ما به آرمانها دست پیدا نخواهیم کرد. لذا جوانها در زمینهی دسترسی به آرمانها و تحقق آرمانهای انقلاب و آرمانهای اسلامی، دارای مسئولیتهای بزرگی هستند و کارآمدی بسیار بالائی هم دارند. هر کسی که در پی تحقق آرمانها است، باید نقش جوانها را جدی بگیرد؛ و بدانید بنده نقش جوانها را جدی میگیرم. آنچه که من در مورد جوانها، چه جوان دانشجو - البته بخصوص جوان دانشجو - و چه غیر دانشجویان، بارها بر زبان آوردم، تعارف زبانی نیست؛ اعتقادم این است و معتقدم که جوانها میتوانند گرهگشائی کنند. البته مهم این است که میدان کار را، میدان تحرک را بشناسند، آن را درست تعریف کنند؛ کاری را هم که میخواهند انجام دهند، درست تعریف کنند.
معنویت هم بحمداللّه در کشور ما رو به رشد است. جوانان ما اهل ذکرند، اهل دعایند، اهل قرآنند، اهل اعتکافند. آن تعدادی از جوانها در این کشور که اهل توجه به معنویتند، به نسبت، در جای دیگری ما سراغ نداریم، نشنیدهایم؛ و آنطور که از قرائن داریم مشاهده میکنیم، وجود ندارد این تعداد جوان مؤمن، علاقهمند، با این همه عوامل تخریب و اغوائی که برای جوانها در سرتاسر دنیا امروز با وسائل مدرن دارند فراهم میکنند.
جوانهای ما مؤمنند، جوانهای ما صالحند؛ این به کوری چشم دشمن است. دشمن میخواست پرچم حاکمیت اسلام و پیروزی اسلام را از دست این ملت بگیرد و آن را پائین بکشد؛ اما نه فقط این را نتوانست، بلکه علیرغم انف دشمن، کشور ما از لحاظ مادی و معنوی پیشرفت کرد و باز هم پیشرفت خواهد کرد. انشاءاللّه روزی فرا خواهد رسید که اسلام و جوامع اسلامی و جوامع مسلمین برای دنیا نمونههای برجستهای باشند از پیشرفت مادی و معنوی، که مردم دنیا به آنها نگاه کنند و از آنها تقلید کنند؛ بلاتردید این روز خواهد آمد؛ و این به برکت قرآن خواهد بود. من ادعا نمیکنم اینها از جمهوری اسلامی بالخصوص به عنوان یک دولت یا به عنوان یک ارتش میترسند؛ مسئله این نیست؛ از این حرکت میترسند؛ از این پدیدهی بیسابقه و برای آنها بکلی ناشناخته، میترسند. و این حرکت در اینجاست که هی دارد تپشش افزایش پیدا میکند، هی دمیده میشود، روزبهروز تجدید میشود. آنها از جوانهای مؤمن ما، از جوانهای عازم ما، از احساسات ملىِ در اوج ما، که همراه با معرفتِ خوب است - نمیگوئیم عالی - میترسند. امروز سطح معرفت و سطح بصیرت در کشور ما انصافاً خوب است.
این رسانههای الکترونیکی و اینترنتی متأسفانه موجب شده است که افراد بیمحابا علیه یکدیگر حرف بزنند، بد بگویند. باید از طرف مسئولین کشور برای این هم یک جوری تدبیر بشود. ولی عمده این است که خود ما مردم، خودمان را مقید کنیم به اخلاق اسلامی؛ خودمان را مقید کنیم به قانون. حالا این حرف من بهانهای نشود برای اینکه یک عدهای بروند جوانهای انقلابی را به عنوان جوانهای تند، مورد ملامت و شماتت قرار بدهند؛ نه، من همهی جوانهای غیور کشور را، جوانهای مؤمنِ انقلابی کشور را فرزندان خودم میدانم و پشت سر آنها قرار میگیرم؛ من از جوانان انقلابی و مؤمن و غیور حمایت میکنم؛ منتها همه را توصیه میکنم به این که در رفتار خود، با اخلاق اسلامی رفتار کنند؛ قانون را مراعات کنند. همه باید قانون را مراعات کنند. تجسم انقلاب در قانون جمهوری اسلامی است.
مسئولان کشور هم همین جور. هم دولت حریم مجلس را حفظ کند، هم مجلس حریم دولت و رئیس جمهور را حفظ کند؛ با هم باشند، در کنار هم باشند. این معنایش این نیست که همه یک جور فکر کنند؛ معنایش این است که اگر دو جور فکر میکنند، دستبهگریبان نشوند. هر گونه مخالفت ما با یکدیگر، هر گونه دعوا و نزاع ما با یکدیگر، دشمنان را امیدوار میکند، خوشحال میکند. وقتی جمهوری اسلامی در سی سال قبل تشکیل شد، دشمنان میگفتند انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، اما قادر نیست میدانهای زندگی را یکی پس از دیگری مدیریت کند، و عقب خواهد نشست. امروز جوانان ما به برکت اسلام توانستهاند کارهای بزرگی را در عرصهی علم انجام بدهند که در گذشته هرگز به فکر خود آنها هم نمیرسید. امروز به برکت توکل به خدای متعال، جوان ایرانی کارهای بزرگ علمی را انجام میدهد: اورانیوم را غنیسازی میکند، سلولهای بنیادی را تولید میکند و پرورش میدهد، در زیستفناوری قدمهای بلند برمیدارد، به فضا دست میاندازد؛ همه به برکت توکل به خدای متعال و با شعار «اللَّهاکبر».
جوانهائی که در همین زمینهی هستهای فعالیت میکردند، دو سه سال قبل از این اصرار کردند، درخواست کردند بیایند من را ببینند. یک نمایشگاهی اینجا در همین حسینیه درست کردند که من از نزدیک شاهد کارهای اینها باشم. من رفتم آنجا، دیدم اولاً همه جوان، ثانیاً همه مؤمن. یک وقتی خیال میکردند که هر کسی وارد علوم جدید شد و متخصص شد، لزوماً بایستی بیدین باشد، بیاعتنای به دین باشد. من دیدم نه، همهشان جوانهای مؤمن، علاقهمند و بااخلاصند. الان در بخشهای مختلف کشور ما اینجوری است. این تجربهی ماست. این تجربه در اختیار دنیای اسلام است.
یک نکته هم خطاب به جوانان پرشور و انقلابى حوزه است، که متن حوزه غالباً همین جوانهاى پرشور و طلاب انقلابى هستند. عزیزان من! آینده مال شماهاست، امید آیندهى کشور شماها هستید؛ باید خیلى مراقبت کنید. درست است که جوان طلبهى انقلابى اهل عمل است، اهل فعالیت است، اهل تسویف و امروز به فردا انداختن کار نیست، اما باید مراقب باشد؛ نبادا حرکت انقلابى جورى باشد که بتوانند تهمت افراطىگرى به او بزنند. از افراط و تفریط بایستى پرهیز کرد. جوانهاى انقلابى بدانند؛ همان طور که کنارهگیرى و سکوت و بىتفاوتى ضربه میزند، زیادهروى هم ضربه میزند؛ مراقب باشید زیادهروى نشود. اگر آن چیزى که گزارش شده است که به بعضى از مقدسات حوزه، به بعضى از بزرگان حوزه، به بعضى از مراجع یک وقتى مثلًا اهانتى شده باشد، درست باشد، بدانید این قطعاً انحراف است، این خطاست. اقتضاى انقلابیگرى، اینها نیست.
انقلابى باید بصیر باشد، باید بینا باشد، باید پیچیدگىهاى شرائط زمانه را درک کند. مسئله اینجور ساده نیست که یکى را رد کنیم، یکى را اثبات کنیم، یکى را قبول کنیم؛ اینجورى نمیشود. باید دقیق باشید، باید شور انقلابى را حفظ کنید، باید با مشکلات هم بسازید، باید از طعن و دق دیگران هم روگردان نشوید، اما باید خامى هم نکنید؛ مراقب باشید. مأیوس نشوید، در صحنه بمانید؛ اما دقت کنید و مواظب باشید رفتار بعضى از کسانى که به نظر شما جاى اعتراض دارد، شما را عصبانى نکند، شما را از کوره در نبرد. رفتار منطقى و عقلائى یک چیز لازمى است. البته این را هم به همه توصیه کنیم که نیروهاى انقلابى را متهم به افراطىگرى نکنند؛ بعضى هم اینجورى دوست میدارند. عنصر انقلابى، جوان انقلابى، طلبهى انقلابى، فاضل انقلابى، مدرس انقلابى در هر سطحى از سطوح را متهم کنند به افراطىگرى؛ نه، این هم انحرافى است که به دست دشمن انجام میگیرد؛ واضح است. پس نه از آن طرف، نه از این طرف. من میخواهم عرض بکنم به جوانان عزیزمان، جوانهاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، که حرف میزنند، مینویسند، اقدام میکنند؛ کاملاً رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسى، ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جادهى حق تعدى کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه، ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد.
امام به وعدهى الهى اطمینان داشت. ما براى خدا مجاهدت مىکنیم، قدم براى خدا برمىداریم، همهى تلاش خودمان را به میدان مىآوریم؛ نتیجه را خداى متعال- آنچنان که وعده فرموده است- تحقق خواهد داد. ما براى تکلیف کار مىکنیم؛ اما خداى متعال بر همین عمل براى تکلیف، بهترین نتیجه را به ما خواهد داد. این یکى از خصوصیات مشى امام و خط امام است. راه انقلاب، صراط مستقیم انقلاب این است.
یکى از چیزهائى که در همین زمینه وجود داشت، رعایت تقواى عجیب امام در همهى امور بود. تقوا در مسائل شخصى یک حرف است؛ تقوا در مسائل اجتماعى و مسائل سیاسى و عمومى خیلى مشکلتر است، خیلى مهمتر است، خیلى اثرگذارتر است. ما نسبت به دوستانمان، نسبت به دشمنانمان چه مىگوئیم؟ اینجا تقوا اثر مىگذارد. ممکن است ما با یکى مخالف باشیم، دشمن باشیم؛ در بارهى او چگونه قضاوت مىکنید؟ اگر قضاوت شما در بارهى آن کسى که با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزى باشد که در واقع وجود دارد، این تعدى از جادهى تقواست. آیهى شریفهاى که اول عرض کردم، تکرار مىکنم: «یا ایّها الّذین آمنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سدیدا». قول سدید، یعنى استوار و درست؛ اینجورى حرف بزنیم. من مىخواهم عرض بکنم به جوانان عزیزمان، جوانهاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، که حرف مىزنند، مىنویسند، اقدام مىکنند؛ کاملًا رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسى، ما را وادار کند که نسبت به آنکس از جادهى حق تعدى کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه، ظلم نباید کرد. به هیچکس نباید ظلم کرد. من یک خاطره از امام نقل کنم. ما یک شب در خدمت امام بودیم. من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلانکس چیست- نمىخواهم اسم بیاورم؛ یکى از چهرههاى معروف دنیاى اسلام در دوران نزدیک به ما، که همه نام او را شنیدند، همه مىشناسند- امام یک تأملى کردند، گفتند: نمىشناسم. بعد هم یک جملهى مذمتآمیزى راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد. من فرداى آن روز یا پسفردا- درست یادم نیست- صبح با امام کارى داشتم، رفتم خدمت ایشان. بمجردى که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کارى را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند که راجع به آن کسى که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید، «همین، نمىشناسم». یعنى آن جملهى مذمتآمیزى را که بعد از «نمىشناسم» گفته بودند، پاک کردند. ببینید، این خیلى مهم است. آن جملهى مذمتآمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم بکلى از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنى یا تصرف معنوى ایشان بود، یا کمحافظگى من بود؛ نمىدانم چه بود، اما اینقدر یادم هست که یک جملهى مذمتآمیزى بود. همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند: نه، همان نمىشناسم. ببینید، اینها اسوه است؛ «لقد کان لکم فی رسول اللَّه أسوة حسنة». در بارهى زیدى که شما او را قبول ندارید، دو جور مىشود حرف زد: یکجور آنچنانى که درست منطبق با حق است، یکجور هم آنچنانى که در آن آمیزهاى از ظلم وجود دارد. این دومى بد است، باید از آن پرهیز کرد. درست همانى که حق است، صدق است و شما در دادگاه عدل الهى مىتوانید راجع به آن توضیح دهید، بگوئید، نه بیشتر. این یکى از خطوط اصلى حرکت امام و خط امام است که ماها باید به یاد داشته باشیم. انسان دلش خون میشود از بعضى از این قضایا؛ بروند توى کوى دانشگاه، جوانها را، دانشجوها را - آن هم دانشجوهاى مؤمن و حزباللهى را، نه آن شلوغکنها را - مورد تهاجم قرار بدهند، آنوقت شعار رهبرى هم بدهند! دل انسان خون میشود از این حوادث.
با وجود این همه عوامل انحراف، بحمد اللَّه ملت ما مؤمنند، خدادوستند، دینشناسند، به معنویت علاقهمندند. امروز جوانها در دنیائى که مادىگرى بر آن حاکم است، غرق در حیرت و آشفتگىاند؛ دورى از معنویت آنها را دچار آشفتگى کرده است؛ نمىدانند چه بکنند؛ متفکرانشان هم ماندهاند؛ و بعضى از آنها فهمیدهاند که راه اصلاح کارهایشان مراجعه به معنویت است. ولى چه جور مىتوانند معنویت ازدسترفته را، معنویتى را که دو قرن است در کشورهاى غربى دائماً با وسائل گوناگون کوبیده شده است، مىخواهند برگردانند؛ کار آسانى نیست. اما ملت ما اینجور نیست. ملت ما در این مجراى عظیم معنویت حرکت کرد، با معنویت توانست یک انقلابِ با این عظمت را به پیروزى برساند، با معنویت توانست در این دنیاى مادى یک نظام اسلامى را که متکى به معنویت است، برافرازد، پایههاى آن را محکم کند و آن را در مقابل تهاجمها و طوفانهاى گوناگون حفظ کند. ملت ما یک جنگ هشتسالهى تحمیلى را با تکیهى به همین معنویت توانست با سرافرازى و پیروزى طى کند. امروز هم جوانهاى ما اکثراً جوانهاى مؤمن و معنوى هستند. حتّى آن کسانى که بظاهر گرایش معنوى در سیماى آنها نیست، انسان در مواقع حساس مىبیند دلهایشان متوجه خداست. بارها من عرض کردهام که در این شبهاى قدر، در این روزهاى اعتکاف، در این مراسم نماز عید فطر، چه افرادى، چه اشخاصى که انسان گمان نمىکند، دلهایشان را متوجه خدا مىکنند.
من لازم است از همهى ملت که در راهپیمائىها و تظاهرات و شعارها موضع و عزم خودشان را نشان دادند، تشکر کنم؛ بخصوص از جوانهاى مؤمن و پرشورى که به فرودگاهها- در تهران و بعضى جاهاى دیگر- رفتند؛ که ما را بفرستید. خوب، دست ما بسته است؛ دست ما بسته است. ما اگر مىتوانستیم آنجا حضور پیدا کنیم، لازم بود حضور پیدا کنیم و پیدا هم مىکردیم؛ ما ملاحظهى کسى را هم نمىکردیم؛ منتها امکان ندارد؛ این را همه بدانند. دولت جمهورى اسلامى و مسئولین جمهورى اسلامى هر کارى که ممکن باشد که کمک به آن ملت مظلوم باشد، مىکند، تا حالا هم کرده، بعد از این هم خواهد کرد. منتها جوانهاى ما، جوانهاى پرشورىاند. این نسل جوانهاى امروز ما با این کارشان نشان دادند که مثل همان نسل کربلاى 5- که همین روزها، روزهاى یادآور خاطرهى کربلاى پنج است- و نسل و الفجر 4 و عملیات خیبر و عملیات بدراند. این جوانهاى امروز هم مثل همان جوانهاى بیست و پنج سال پیش، سى سال پیش آمادهى میداناند.
بسم الله الرحمن الرحیم
جوانان عزیز دست یافتن به آرزوهای بزرگ ملی، نیازمند فکر روشن و عزم راسخ و شجاعت و اخلاص است، و جوان مومن که مبانی جمهوری اسلامی و راه امام بزرگوار را عمیقا پذیرفته است، امید بخشترین نیرویی است که میتواند ملت ایران را در رسیدن به آرزوهای بزرگش یاری برساند. نقشهی راه برای رسیدن به پیشرفت و عدالت در دههی چهارم را فقط با اذعان به این حقیقت میتوان ترسیم کرد. از خداوند بزرگ کمک بخواهید و به یاری او امیدوار باشید. دعای حضرت بقیهالله پشتیبان شما باد. 3/ شهریور/ 1387 سید علی خامنهای بسمه تعالی
سلام بر شما جوانان عزیز امیدواریم این گردهمایی، شما را به بصیرت و صبر که نیاز جوان دانشور امروز است، هرچه نزدیکتر کند. از این فرصتها و از فرصت جوانی برای اعتلای معنوی و فکری بهره بگیرید. کشور شما به نسل جوان مومن و اندیشمند و پرانگیزه، از همه چیز و از همیشه بیشتر نیازمند است. همه شما را به خدای حکیم و علیم میسپارم. والسلام علیکم ورحمهالله سید علی خامنهای از جملهى برترین شعارهاى این انقلاب، تعلق این انقلاب به عموم مردم است؛ هیچ قشرى، هیچ طبقهاى، در نسبت به انقلاب بر دیگران ترجیحى ندارد. جوانهاى امروز هم مثل جوانهاى دوران دفاع مقدس صاحبان انقلابند. نمىشود گفت آن کسانى که انقلاب را به وجود آوردند یا در زمان انقلاب در به وجود آوردن آن سهیم بودند، آنها بیشتر با انقلاب نسبت دارند؛ نه، کسانى بودند که در اصل پیدایش انقلاب حضورى نداشتند، اما در دفاع مقدس جان خود را کف دست گرفتند و به میدان آمدند؛ آنها هم به همان اندازه با انقلاب نسبت دارند. در طول این سالهاى متمادىِ بیستسالهى بعد از پایان دفاع مقدس، جوانانى به صحنه آمدهاند که باشعور خود، با شور فوقالعادهى خود، با علاقهمندیهاى خود، با انگیزههاى الهى خود، با تلاش علمى خود، با تلاش اجتماعى و سیاسى خود، بقاء این انقلاب و نشاط این انقلاب را تضمین کردهاند؛ آنها هم فرزندان انقلابند؛ آنها هم مالکان انقلابند؛ نسبت آنها با انقلاب، مثل نسبت کسانى است که در صدر انقلاب حضور داشتهاند؛ در آینده هم همینجور خواهد بود. طبقهى جوان، نسلهاى پىدرپى- همه- نسبت واحدى با انقلاب دارند؛ همه سهیم در انقلابند و همه سهیم در تکلیف حفظ امانت این انقلابند.
جوانهاى امروز ما، جوانهاى نسل معاصر ما و جوانهائى که در آینده خواهند آمد، بدانند راه انقلاب، راهى است که احتیاج دارد به عزم، به ایمان، به ثبات قدم. بعضى این ثبات قدم را دارند، بعضى در بین راه برمىگردند؛ البته اینها به ضرر خودشان عمل مىکنند؛ «فمن نکث فإنّما ینکث على نفسه». آن کسانى که از راه انقلاب برگردند، مثل کسانى هستند که در تابستان روزه گرفتهاند و تا اواخر روز، روزه را حفظ مىکنند، اما یک ساعت به غروب، دو ساعت به غروب طاقتشان تمام مىشود؛ افطار مىکنند. این مثل همان کسى است که از اولِ روز، روزه نگرفته است. باطل کردن روزه در هر زمانى از ساعات روز باشد، ابطال روزه است. در راه انقلاب اگر ثبات قدم وجود نداشت، اگر پیوستگى حرکت وجود نداشت، انسان رابطهاش با انقلاب قطع مىشود. این بىوفائى به انقلاب است. همیشه بودند کسانى که به انقلاب بىوفائى کردند، به انقلاب دلبستگى خود را کم کردند، به انقلاب پشت کردند. وصیت امام این است که جوان ما، مردم ما، نسلهاى گوناگون ما، با چشم واقعبینانه نگاه کنند. اصل، انقلاب است؛ اشخاص، اصل نیستند. انقلابى بودن به حفظ رابطهى خود و عمل خود و پیوستگى خود با انقلاب است. این نکتهى اول. نوزده سال است که در یک چنین مناسبتى، ملت ایران زمان و مکان را مظهر عشق و ارادت به امام بزرگوار قرار مىدهد. اکثر ملت ما جوانانى هستند که دوران زندگى پربار امام بزرگوار را درک نکردهاند؛ یا متولد بعد از وفات آن بزرگوار هستند یا در دوران دهسالهى حیات مبارک امام بزرگوار، پسر بچهها و دختر بچههاى خردسالى بودند؛ اما همین جوانهاى مؤمن و نورانى در سرتاسر کشور آنچنان به امام و یاد او و نام او عشق مىورزند که گوئى از همصحبتى با امام برخوردار بودهاند. همانطورى که در دعاى سمات مىخوانیم: «و آمنّا به و لم نره صدقا و عدلا»؛ ایمان خالصانه و پاک بدون اینکه دوران حیات آن بزرگوار و صحبت آن بزرگوار را درک کرده باشند؛ مخصوص ملت ما هم نیست. در بسیارى از مناطق جهان و کشورهاى مسلمان، همین احساس در بارهى امام بزرگوار ما وجود دارد. این ناشى از دو عامل بزرگ است: یکى عظمت امام و ابعاد گوناگون شخصیت او که یک شخصیت استثنائى در دوران معاصر، بلکه در دورانهاى نزدیک به ماست. یکى هم به خاطر عظمت این انقلاب است. عظمتى کارى که امام بزرگوار با ایمان خود، با تدبیر خود، با اراده و عزم راسخ خود در این برههى از زمان انجام دادند: برپا کردن انقلاب اسلامى و تشکیل نظام جمهورى اسلامى. عظمت این انقلاب هم حاکى از عظمت امام بزرگوار ماست. این انقلاب یک معجزهى الهى بود.
جوانهاى عزیز! تدین، رعایت دینى، در حد وسع و امکان، این مایهى توجهات الهى است؛ مایهى توفیقات انسانى است؛ مایهى پیشرفت است؛ این را دست کم نگیرید. من مىخواهم بگویم شما اگر فلان فرمول ریاضى، یا فلان عنصر شیمیایى، یا فلان اختراع را به وجود مىآورید یا کشف مىکنید و پیدا مىکنید و حل مىکنید، در همان حال توجهتان به خدا، به شما کمک خواهد کرد. اولًا خداى متعال مدد مىکند شما را؛ کارها دست خداست.
شاید گفته باشم من، آن روزى که همین مسئلهى سلولهاى بنیادى را جوانهاى ما داشتند دنبال مىکردند و کشف مىکردند، خدا رحمت کند مرحوم مهندس کاظمى، رئیس این مؤسسهى رویان آمده بود با همان جمع پیش من گزارش مىداد. گفت من تلفن کردم که ببینم مهندس جوانى که مشغول تعقیب این قضیه بود، کار را به کجا رسانده- چون مثلًا دیروز گفته بود که فردا کار را تمام مىکنیم- خانمش بود، گوشى را برداشت و گفت آقاى مهندس آن نقطهى آخر را توانسته پیدا کند و افتاده به سجده، دارد گریه مىکند. وقتى مرحوم مهندس کاظمى این قضیه را مىگفت، هم خودش گریهاش گرفت، هم آن جوان که در مجلس بود، گریهاش گرفت. بنا کردند گریه کردن. نقش معنویت را دست کم نباید گرفت.با توجه به خدا و تقرب به خدا، با توسل به دامان قدس الهى و ذیل عنایت الهى مىتوان خیلى کارهاى دشوار را انجام داد. شماها جوانید. شما با ما فرق دارید؛ این را به شما بگویم. شما خیلى از این جهت جلوتر از ما هستید. دلهاى شما پاک، نورانى، بىتعلق، بىآلایش، مثل یک آئینهى روشن، بلافاصله نور را منعکس مىکند؛ آلوده نشدهاید؛ این را قدر بدانید. با خداى متعال رابطه برقرار کنید. با نماز، با نافله، با تلاوت قرآن، با دعا، با صحیفهى سجادیه. این صحیفهى سجادیه پر از معارف دینى است. با این کار بنیهى دینى و انقلابى خودتان را هم محکم مىکنید. جوان ما اگر بنیهى دینىاش مستحکم باشد، خیلى از این کسانى که در همین شهر شیراز شما و در استان فارس و سراسر کشور- اینجا هم من خبرهایش را دارم- مشغول تلاشند براى منحرف کردن ذهنها به سمتهاى گوناگون، وقتى دیدند جوان ما محکم است، مىکشند کنار. ....... اتحادتان را حفظ کنید، اتحاد! در مقیاس ملت ایران هم حفظ اتحاد یک وسیلهى اصلى است؛ در مقیاس قشر دانشجو هم در سراسر کشور همین است؛ در مقیاس دانشجویان در یک شهر یا در یک استان هم همین است. نگذارید اختلاف سلیقهها شما را در مقابل هم سینه به سینه قرار بدهد. یکوقتى بعضىها منافعشان ایجاب مىکرد که دانشگاهها را عرصهى بازىهاى سیاسى و درگیرىها و دستبه گریبان شدنهاى سیاسى قرار بدهند؛ امروز الحمد للَّه این معانى کمتر است. در بیانات نمایندهى انجمنهاى اسلامى دانشگاه شیراز هم حرفهاى خیلى خوبى گفته شد که اینها حرفهاى دل ماست. اینجا هم من این بیان را یک پرداختى بکنم: ببینید، شما مىگوئید که ما شعار عدالت مىدهیم؛ دانشجو را مىگیرند، اما آن کسى را که به عدالت صدمه زده، نمىگیرند. قوهى قضائیه چنین، یا دستگاه مسئول چنان. خوب، اینجا شما باید زرنگى کنید؛ یکلحظه از درخواست و مطالبهى عدالت کوتاهى نکنید؛ این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانهى این فکر هم با همهى وجود، خودم هستم و امروز بحمد اللَّه نظام هست. البته تخلفاتى هم ممکن است انجام بگیرد؛ شما زرنگىتان این باشد: گفتمان عدالت خواهى را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصى و مصداقسازى نکنید. وقتى شما روى یک مصداق تکیه مىکنید، اولًا احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من مىبینم دیگر. من مواردى را مشاهده مىکنم- نه در دانشگاه، در گروههاى اجتماعى گوناگون- که روى یک مصداق خاصى تکیه مىکنند؛ یا بهعنوان فساد، یا به عنوان کجروى سیاسى، یا بهعنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلًا اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و مىبینم اینجورى نیست و آن کسى که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است. بنابراین وقتى شما روى شخص و مصداق تکیه مىکنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیلهاى به دست مىدهید براى اینکه آن زرنگ قانوندانِ قانونشکن- که من گفتهام قانوندانهاى قانونشکن خطرناکند- بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گلهاى مىتوانید بکنید؟ اگر یک نفرى بهعنوان مفترى یک شخصى را معرفى کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضى این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، مادهى قانونى آن قاضى را ملزم به انجام یک کارى مىکند؛ لذا نمىتوانیم از او گله کنیم. شما زرنگى کنید، شما اسم نیاورید، شما روى مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید. وقتى پرچم را بلند کردید، آن کسى که مجرى است، آن کسى که در محیط اجراء مىخواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را مىکنند. آن کسى هم که فریاد مربوط به محتواى این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمى مىکند و کار پیش خواهد رفت. بنابراین به نظر من مشکلى در کار شما نیست؛ شما جوانهاى مؤمنى هستید که انتظار هم از شما همین است. هر شعار خوبى که داده مىشود، بعد از اتکال به خداى بزرگ که همهى دلها و زبانها و ارادهها دست اوست، تکیه به شما جوانهاست، امید به شما جوانهاست؛ این را بدانید. بالاخره همشهرى شما که از او شعر هم خواندید، مىگوید:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافرى است رنجیدن نرنجید؛ دنبال کار بروید. همین مطلب را عیناً خطاب به آن برادر عزیزى که به عنوان نمایندهى جامعهى اسلامى، بسیار متین و شیوا مطالبى را بیان کردند، عرض مىکنم. این حرفها، حرفهاى دل ماست؛ منتها فرق ما و شما این است که ما بر اثر تجربهى روزگار فهمیدهایم که یک مقدارى باید انسان تحمل و صبر کند، شما جوانید و تازه از راه رسیده و پرشور و بىصبر! همهاش خوب است، غیر از این بىصبرى. البته این هم علاج ندارد. نه اینکه بخواهم بگویم خیلى علاج دارد؛ نه، ما خودمان هم این دورهى شما را گذراندهایم، مىدانیم چه جورى است؛ ولى بالاخره این را من مىخواهم به شما بگویم که همهى این چیزهائى که شما گفتید و شعارش در این کشور داده شده، به حول و قوهى الهى و به اذن اللَّه تحقق پیدا خواهد کرد. ملت ایران ابرقدرتها را شناخت، امروز هم مىشناسد. موضعگیرىهاى ملت ایران و مسئولان نظام جمهورى اسلامى در مقابل آمریکاى جنایتکار، بر اساس همین معرفت عمیق است. امروز کیست که نداند دوران رئیسجمهورىِ کنونى آمریکا ناامنترین دورانهاى تاریخ اخیر بشرى است؟ دوران بوش، دوران سیاه و تاریک، دوران ناامنتر شدن دنیا، دوران رشد تروریزم در سراسر دنیاست. این مُهر باطل و سیاه در تاریخ به نام او خواهد ماند. او البته تا چند ماه دیگر خواهد رفت، مشکلات را به نفر بعدى خود منتقل خواهد کرد، اما این پرونده در تاریخ همیشه گشوده است؛ هرگز بسته نخواهد شد. اینها براى جوانان هوشمند ما درس عبرت است. خود را بشناسید، عظمت آن فکرى که این انقلاب و این نظام مقدس را پىریزى کرد، بدانید. شعار «نه شرقى، نه غربى»، شعار رد و نفى استکبار و مستکبران، شعار استقلال ملت ایران، شعار اعتماد به این جوانهاى مؤمن در هر نقطهاى از کشور، شعارهاى زنده و جاوید ماست؛ هرکدام از دل پرحکمتى برخاسته است که با ارتباط با عالم غیب، با ارتباط با خدا، با بندگى خدا، آن مرد بزرگ، آن پیر فرزانه، آن حکیم دلاور آنها را به ما ملت ایران آموخت.
عزیزان من! شما جوانان صاحب نیروهاى مسلحید؛ نیروهاى مسلح مال شماست. کشور هم مال جوانان این کشور است. هرچه مىتوانید جوانان نیروهاى مسلح! خودتان را بیشتر با دانش، با عمل، با تقوا و پرهیزگارى و پاکدامنى مجهز کنید. بدانید خدا با شماست و إن شاء اللَّه دعاى حضرت بقیة اللَّه (ارواحنا فداه) پشتیبان شماست. ورود بسیج در این جنگ موجب شد که صحنهى جنگ در مقابل چشم حیرتزدهى همهى مردم دنیا به سود معنویت- که با دست خالى همراه بود، اما سرشار از ایمان بود- رقم بخورد و همهى دنیا در برابر چشم خود ببینند که چطور جوان ایرانى با سرمایهى ایمان، با تکیهى بر خدا، با اعتمادبهنفس وارد میدان نبرد مىشود، پیچیدهترین تاکتیکهاى جنگى را طراحى مىکند و معجزهاى مثل فتح المبین و بیتالمقدس در مقابل چشم دنیا مىگذارد. تاکتیکهائى که جوانهاى مؤمن در عملیات بیتالمقدس- که منتهى شد به آزادى خرمشهر- به کار بستند و طراحىاى که آنها کردند، تا امروز هم براى آن کسانى که در مقولههاى نظامى صاحبفکر و نظرند، درسآموز است؛ تاکتیکهاى پیچیده، پرتحرک، دشوار، به حسب ظاهر نشدنى، اما به دست معجزهگر جوان مؤمن ایرانى، جوان مبتکرِ متکى به خدا، عملى و شدنى و واقع شده، بىسابقه بود.
این معنویت، این تکیهى به نیروهاى معنوى و ایمانى، این اعتماد به نفس، این شجاعت، این حقیر شدن همهى جلوههاى ظاهر زندگى مادى، حرکت در راه رضاى خدا، در هیچ جا سابقه نداشت؛ همچنانى که که خودِ انقلاب اسلامى هم نظیرى و سابقهاى در تاریخ نداشت. مؤسسهى بسیار فعال و پیشروِ رویان، مرحوم دکتر کاظمى، افتخار مىکرد یک بسیجى است. جوانهاى مؤمن و فعال آن، طبیعتشان، جنسشان، جنس بسیج است؛ آنجا هم بسیج، آنجا هم ایمان، آنجا هم اعتمادبهنفس، که از خصوصیت بسیجى است.
در همهى عرصههاى زندگى در کشور عزیز ما و در نظام جمهورى اسلامى، بسیج حضور دارد. یک بعدش، این بعد نظامى است و تحرکات نظامى و آموزشهاى نظامى و تربیت نظامى و انضباط نظامى. مثل خود انقلاب مردمى است. هر عنصرى، هر فردى، هر مجموعهاى که بتواند این خصوصیت انقلاب را با خود همراه داشته باشد، مثل انقلاب ماندگار و جاودانه است؛ مثل انقلاب مؤثر و فعال و اثرگذار در محیط حضور خود هست. توصیهى من به فضاى دانشجوئى و محیط دانشجوئى، همین مطلبى است که عرض کردم؛ یعنى خواستن، مطالبه کردن، داعیه داشتن؛ هم در زمینهى مسائل سیاسى و اجتماعى، هم در زمینهى مسائل علمى، هم در زمینهى مسائل خاص دانشگاهى؛ همراه با عقلانیت. من از اول انقلاب تا حالا، حتى در آن روزهائى هم که روزهاى بعضى از تحرکات نامتناسب بود و من به دانشگاه تهران مىآمدم و با جوانها صحبت مىکردم، عقیده و سلیقهام همین بود که دانشجو باید از افراط و تفریط پرهیز کند؛ من با افراطکارى و زیادهروىهاى گوناگون در هر جهتى، موافق نیستم. با اعتدال، با روش منطقى و صحیح مسائل را دنبال کنید و بدانید که خواست و پیگیرى شما اثر دارد. این تصور غلط نبادا به ذهن بیاید که چه فایده دارد؛ نخیر، کاملًا فایده دارد. اگر مثلًا شعار عدالتخواهى که حالا یک مسئولى این را بر زبان آورده، گفته مىشد، بعد هم تمام مىشد، کسى در جامعه پرچم عدالتخواهى را به دست نمىگرفت. مطمئن باشید یک دولت عدالتخواه و یک گفتمان عدالتخواهى مثل امروز به وجود نمىآمد. شماها کردید؛ کار شما جوانها بود؛ به عنوان جنبش عدالتخواهى، به عنوان طرح مسئلهى عدالتخواهى- نمىخواهم حالا به یک تشکیلات خاص اشاره کنم- این را در دانشگاهها جوانهاى مؤمن، جوانهاى متعهد، جوانهاى بامسئولیت مطرح کردند، گفتند؛ وقتى تکرار شد، به شکل یک گفتمان عمومى درمىآید و نتیجهاش را در گزینشهاى مردم، در جهتگیرىهاى مردم، در شعارهاى مردم، در انتخابات مردم، نشان مىدهد. بنابراین شما یک گام جلو آمدید. من مىبینم بعضى از دوستان دانشجو- حالا چه در این جلسه، چه شاید بیش از این؛ در ارتباطات دیگرى که با من گرفته مىشود- نسبت به برخى از مسائل مربوط به عدالت و رفع تبعیض و مبارزهى با فساد، در ذهنشان سؤالاتى مطرح مىشود که خوب حالا چى که دائم گفتیم. بله، گفتید و شد؛ منتها این انتظار که همهى آنچه را که ما خواستیم، در کوتاهمدت تحقق پیدا کند، عملى نیست؛ در هیچ شرائطى در کوتاهمدت، آرمانهاى بزرگ تحقق پیدا نمىکند. آرمانهاى بزرگ احتیاج به استمرار عمل دارد. کار را بایستى به صورت پیگیر دنبال کرد و از آن مأیوس نشد تا به نتیجه برسد.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
درگذشت عالم ربانى و اخلاقى مرحوم آیتالله آقاى حاج میرزا عبد الکریم حقشناس رحمة الله علیه را به بازماندگان محترم و ارادتمندان ایشان تسلیت عرض مىکنم. این روحانى پرهیزکار و پاک نهاد بخاطر تربیت جوانهاى مؤمن و معرفت جوى در طول دهها سال، حق بزرگى بر گردن همهى مشتاقان معارف اسلامى دارد و امید است برکات ناشى از نفس پاک و مؤثر ایشان همواره مستدام گردد. خداوند روح مطهر او را با اولیائش محشور فرماید. سید على خامنهاى 2/ مرداد/ 1386 مطالبى را برادران و خواهرمان بیان کردند. اگر وقت مىبود و براى من و جلسه ممکن بود، ترجیح مىدادم که این یک ساعت دیگر را هم از مطالب و نظرات شما بشنوم؛ ولى همین مقدارى که شما عزیزان آمدید و مطرح کردید، بنده را خیلى خرسند مىکند. آن چیزى که همیشه من آرزو داشتم، از خدا مىخواستم و براى آن تلاش مىکردم، در بیانات شما جوانان عزیز بسیجى بهطور مجسم مشاهده کردم و آن عبارتست از: وجود یک ذهنیت شفاف و روشن، یک درک متعالى از مسائل کشور و مسائل جهان، اهمیت بسیج و اهمیت حضور جوان در محیط علمى و در محیط سیاسى. نقطهنظرهایى که من همیشه تلاش مىکردم که جامعهى جوانِ مؤمن و انقلابىِ ما، به آنها توجه کنند و در آنها پیشرفت کنند، در بیانات عزیزانى که صحبت کردند، فىالجمله مشاهده کردم. مطمئنم اگر تعداد بیشترى هم صحبت مىکردند، این باور و این احساس بیشتر مىشد.
شکى نیست که ما در آغاز کاریم؛ من اول هم گفتم، قدمهاى اولیم. باید این قدمها را پىدرپى برداریم، باید پیش برویم و باید باور کنیم که «مىتوانیم». من حرفم این است. شما با این باور و با این نگاهِ همراه با اذعان و قبول قابلیتِ این جوانهاى مؤمن ما و پیشرفتى که کردهاند، کمبودها را یکىیکى بشمرید؛ هیچ اشکالى ندارد. این ما را تشویق خواهد کرد به این که این کمبودها را کم کنیم و روز به روز پیش برویم. جوانى هم که از شما این را مىشنود، همچنین تشویق خواهد شد به اینکه پیش برود و شوق و امید پیشرفت در دل او بیشتر خواهد شد؛ برخلاف اینکه ما نگاهمان، نگاه منفى باشد، نگاه مأیوسکننده باشد، که این را من قبول ندارم.
امروز خوشبختانه ما دانشمندان جوانِ مؤمن و تحصیلکردههاى باایمان داریم که مىتوانند یک حرکت علمىِ فراگیر و به معناى واقعى کلمه، در عرصهى علوم انسانى به وجود آورند؛ از اینها باید استفاده بشود. مواظب باشید دچار آن بتپرستى نشوید؛ آن کسى که در فلسفه، اقتصاد، علوم ارتباطات و سیاست، همان حرفى که از دهن یک متفکر غربى درآمده، آن را حجت مىداند؛ حالا گاهى اوقات آن حرف هم در خود غرب نسخ شده! از این نمونهها ما زیاد هم داریم. یک مطلبى را چهل، پنجاه سال پیش، یک فیلسوف اجتماعى یا سیاسى در غرب گفته و بعد آمدند دهتا نقد بر آن نوشتهاند؛ این آقا تازه به حرف آن پنجاه سال قبل دست یافته و به عنوان حرف نو، به داخل کشور مىآورد و با بَهبَه و چَهچَه آن را به خوردِ دانشجو و شاگرد و محیط خودش مىدهد؛ از این قبیل هم داریم. چقدر براساس همین نظرات اقتصادى غربى، بانک جهانى و مجامع پولى و مالى جهانى به ملتها و دولتها برنامهها دادند و چقدر از طرف خود غربىها علیه آنها موارد نقض نوشته شده! بازهم کسانى را داریم که همان توصیهها را مىآیند عیناً تکرار مىکنند و عیناً همان نسخهها را مىنویسند. این غلط است. تحقیق علمى به معناى فقط فراگیرى و تقلید نیست؛ تحقیق، ضد تقلید است. این کار، کار شماست.
این جوانهاى مؤمن ما که در میدانهاى مختلف- چه در میدان معنویت و عبادت و معرفت، چه در میدان کار و تلاش، چه در میدان مبارزه و سیاست، چه در میدان جهاد؛ آن روزى که جهاد مورد احتیاج بود- اینجور از خودشان اخلاص و شادابى نشان مىدهند، امام زمان (سلاماللهعلیه) را خرسند و خوشحال مىکنند. اینکه مردم در کشور اسلامى- حالا در کشور مسلمانِ ما- تلاششان این است که بر ادارهى کشور، بر پیشرفت امور کشور نظارت داشته باشند، تصمیم بگیرند، اقدام کنند، وارد میدان بشوند؛ و میدان را رها نمىکنند که دیگران بیایند و براى آنها تصمیم بگیرند؛ اجازه نمىدهند که امتداد خواستهاى استکبارى و استعمارى در داخل کشور سرنوشت آنها را معین بکند، امام زمان را خوشحال مىکنند؛ امام زمان ناظر است و مىبیند. انتخابات شما را امام زمان دید؛ اعتکاف شما را امام زمان دید؛ تلاش شما جوانها را براى آذینبندى نیمهى شعبان، امام زمان دید؛ حضورِ شما زن و مرد را در میدانهاى گوناگون، امام زمان دیده است و مىبیند؛ حرکت دولتمردان ما را در میدانهاى مختلف، امام زمان مىبیند و امام زمان از هرآنچه که نشانهى مسلمانى و نشانهى عزم راسخ ایمانى در آن هست و از ما سر مىزند، خرسند مىشود. اگر خداى نکرده عکس این عمل بکنیم، امام زمان را ناخرسند مىکنیم. ببینید، چه عامل بزرگى است.این جوانهاى مؤمن ما که در میدانهاى مختلف- چه در میدان معنویت و عبادت و معرفت، چه در میدان کار و تلاش، چه در میدان مبارزه و سیاست، چه در میدان جهاد؛ آن روزى که جهاد مورد احتیاج بود- اینجور از خودشان اخلاص و شادابى نشان مىدهند، امام زمان (سلاماللهعلیه) را خرسند و خوشحال مىکنند. اینکه مردم در کشور اسلامى- حالا در کشور مسلمانِ ما- تلاششان این است که بر ادارهى کشور، بر پیشرفت امور کشور نظارت داشته باشند، تصمیم بگیرند، اقدام کنند، وارد میدان بشوند؛ و میدان را رها نمىکنند که دیگران بیایند و براى آنها تصمیم بگیرند؛ اجازه نمىدهند که امتداد خواستهاى استکبارى و استعمارى در داخل کشور سرنوشت آنها را معین بکند، امام زمان را خوشحال مىکنند؛ امام زمان ناظر است و مىبیند. انتخابات شما را امام زمان دید؛ اعتکاف شما را امام زمان دید؛ تلاش شما جوانها را براى آذینبندى نیمهى شعبان، امام زمان دید؛ حضورِ شما زن و مرد را در میدانهاى گوناگون، امام زمان دیده است و مىبیند؛ حرکت دولتمردان ما را در میدانهاى مختلف، امام زمان مىبیند و امام زمان از هرآنچه که نشانهى مسلمانى و نشانهى عزم راسخ ایمانى در آن هست و از ما سر مىزند، خرسند مىشود. اگر خداى نکرده عکس این عمل بکنیم، امام زمان را ناخرسند مىکنیم. ببینید، چه عامل بزرگى است.
قبل از انقلاب وقتى ما با جوانهاى مؤمن دانشجو مواجه مىشدیم- که آن وقت با ما در ارتباط بودند، مسجد ما مىآمدند، خانهى ما مىآمدند و در مجامع ما شرکت مىکردند- مىدیدیم به برکت روشنفکرىِ نو و پیشرفتهى اسلامى، در محیط دانشگاه حرف برتر را اینها مىزنند. فعالان چپِ آن روز در مواجههى با اینها مىماندند؛ این یک واقعیت بود. مىدانید که آن روز تفکرات چپ و مارکسیستى به شکل ملایمترش در محیطهایى مثل کشور ما به عنوان حرفهاى نو ترویج مىشد. البته نو هم نبود، اما به عنوان حرف نو ترویج مىشد. به دانشگاهها مىآمدند و ماتریالیسم دیالکتیک و دیگر بحثهاى مارکسیستى را براى بچهها شرح مىدادند. بچههاى مذهبى که ریشهى فکرشان در پایههاى قرآنى و تفسیرى مستحکم شده بود، در دانشگاهها مثل سدى در مقابل اینها بودند و مثل فولادى در دل حصار اینها نفوذ مىکردند. این هم از میدانهاى چالشبرانگیز ماست. پس در این چالشها، چالش دانایى و علمى هست؛ چالش تولید فکر هست؛ چالش سازندگى و خدمترسانى به مردم هست؛ چالش دفاع سیاسى هست؛ چالش تهاجم سیاسى هست؛ چالش دفاع نظامى هست. در این صحنههاى متنوع چه کسى مىتواند وارد شود؟ اگر کسى وارد این صحنهها شد، پس فرزانه و کارآمد و توانا و پیشرفته است.
الآن دهها کشور از سوخت هستهیى استفاده مىکنند؛ اما کشورهایى که سوخت هستهیى را مىتوانند تولید بکنند- که امروز در جریان همین مسئله، این جنجال هستهیى ایران را راه انداختند- خیلى معدودند؛ شاید حدود ده کشورند، که یکى از آنها ایران است.
همین مسألهى سلولهاى بنیادى- که من چند بار تا حالا آن را مطرح کردهام- که جوانهاى مؤمن، متعبد و انقلابى ما در آزمایشگاههاى خودشان توانستهاند سلولهاى بنیادى را تولید، تکثیر و منجمد کنند و به کار ببرند؛ قلب درست کنند؛ به قلب تزریق کنند؛ به مغز استخوان تزریق کنند، جزو کارهاى پیچیده و پیشرفته و مهم دنیاست که وقتى در حدود هفت، هشت ماه قبل سمینارى تشکیل شد و دانشمندان جهانى آمدند و از نزدیک این مسائل را دیدند، باورشان نمىآمد؛ حیرت کردند و اعتراف کردند که کار بسیار بزرگى انجام گرفته؛ تلویزیون اعترافهاى آنها را پخش کرد. در این کار ایران جزو ده کشور اول دنیاست؛ ما پیش رفتهایم. در همین قضایاى کارهاى زیربنایى، باید بگویم از اولى که سدسازى به این کشور وارد شد تا وقتىکه طاغوت از این کشور ازاله شد، ده، دوازده سد، آن هم به دست خارجیها، ساخته شده بود که بعضى از آنها اشکالات فنى فراوان داشت؛ اما در دوران انقلاب بیش از هفتاد سد طراحى شده که بسیارى از اینها ساخته شده و دهها سد هم الآن از انواع و اقسامِ بزرگ و کوچک، بتونى و خاکى در حال ساخته شدن است که بهطور مرتب ساخته و آبگیرى مىشود. در این حد انبوهسازى سد، آن هم با فناورى بومى و صددرصد به دست متخصصان بومى- آنطور که به من گزارش کردند- باعث شده که ما یکى از پنج، شش کشورى باشیم که مىتواند با این کیفیت سدهاى بزرگ را، آن هم با این حجم انبوه، به وجود بیاورد و بسازد. ملت ایران! البته شما این موضوع را مىدانید، بازهم بدانید که دشمن از یک چیزهایى عصبانى مىشود؛ ما باید حواسمان باشد. دشمن از وحدت ملى ما ناراضى است؛ مىخواهد این وحدت ملى را از بین ببرد. دشمن از اینکه در سطوح بالاى کشور، مسئولان کشور در مسائل اساسى یک نظر و یک عقیده داشته باشند، بهشدت ناراحت است. آن وقتىکه مىبینند رئیسجمهور، رئیس مجلس، رئیس قوهى قضائیه و مسئولان گوناگون در بارهى فلان مسئله یکجور حرف مىزنند، اینها مىخواهند یقهى خودشان را پاره کنند؛ ناراحتند؛ مىخواهند اختلاف بیندازند. در این یکى دو سال اخیر شنیدید که شعار حاکمیت دوگانه داده شد! عدهیى بىعقل هم در داخل همان حرفهاى آنها را تکرار و نشخوار کردند. حرف مال آنهاست. حاکمیت دوگانه یعنى در مسائل اساسى و اصولى کشور، رؤساى کشور باهم دعوا داشته باشند؛ این معناى حاکمیت دوگانه است. حاکمیت دوگانه چیز نامطلوب و مضر و سمّ مهلک است؛ اما بعضىها این را شعار دادند! این مالِ آنهاست. پیداست که مسئولان کشور هیچوقت در همهى مسائل گوناگون و سلائق و سیاستهاى مختلف، یکجور فکر نمىکنند؛ اینکه معلوم است؛ ممکن نیست که یک فکر و یک عقیده در همهى زمینهها مسلط بر همهى ارکان کشور باشد؛ اما آنچه که آنها مىخواهند، این نیست؛ آنچه که آنها مىخواهند، اختلاف در مسائل اساسى کشور است؛ از نبودِ این ناراحت مىشوند. از اینکه مدیریتهاى مؤمن، فعال، علاقهمند و پرنشاط وارد میدان مدیریتهاى کلان کشور بشوند و امور را با قدرت تمام به همان راهى که اصول اسلامى و منافع و مصالح ملى ایجاب مىکند پیش ببرند، ناراحتند؛ از اینکه مردم پشتیبان حکومت باشند، ناراحتند؛ از اینکه جوانهاى ما روح جهادگر داشته باشند، ناراحتند؛ از اینکه جوانهاى ما مؤمن باشند، ناراحتند؛ از اینکه جوانهاى ما در مراسم مذهبى شرکت کنند، ناراحتند. در همین شبها و در مراسمى که در این شبهاى احیا هست، جوانها از طیفهاى مختلف در این مراسم شرکت مىکنند، اشک مىریزند، دلها را نرم و به هم نزدیک مىکنند. اگر اینها را نشان بدهند، دشمنان ملت ایران تمام دلشان پر از غم مىشود. بحمد اللّه ملت ایران حواسش جمع است. هشیار هستید؛ اما هشیار و متوجه باشید. آنها دلشان مىخواهد التهاب سیاسى در این کشور باشد؛ آنها مىخواهند آرامش و استقرار سیاسى در این کشور نباشد؛ آنها مىخواهند دائم همه یقهى هم را بگیرند؛ این علیه آن حرف بزند، آن علیه این حرف بزند. در محیط دانشگاه، در محیط بازار، در محیط سیاست، در محیط اداره، در محیط کارگرى، مىخواهند دائم التهاب و دعوا باشد؛ آنها این را مىخواهند و براى این کار همهى تلاش خودشان را هم مىکنند. ملت مواظب باشند؛ جوانها مواظب باشند؛ قشرهاى مختلف مواظب باشند؛ ما بحمد اللّه پیش مىرویم.
آنچه که بصیرت و بینش انسان را در قضایاى مختلف و در حوادث گوناگون و زیر غبار تبلیغات جنجالآمیز دشمنان تضمین و حفظ مىکند، دل مؤمن و پاک و نورانى است. حجم تبلیغاتى که دشمنان در طول سالها علیه انقلاب با ترفندهاى گوناگون تبلیغاتى به کار بردهاند، حقیقتاً حیرتانگیز است. جوان مؤمنِ ما که جان بر کف دست گرفته و آمادهى مجاهدت است، در معرض تندباد این تبلیغات قرار دارد؛ اما این تبلیغاتِ گمراهکننده و لغزاننده نمىتواند او را بلغزاند، زیرا حقیقت را مىبیند و در وراى تبلیغات رنگارنگ دشمنان، باطن ظلمانى و خبیث محورها و مراکزى که این تبلیغات را به راه مىاندازند، براى او روشن است. این، نقطهاى است که دشمن نمىتواند به هیچ کیفیتى آن را نسبت به جوان مسلمان و مؤمن انقلابى علاج و با آن مقابله کند. دلى که از ایمان برخوردار است و منشأ تقوا در اندیشه و عمل است، با تبلیغات دشمنان گمراه نمىشود. تبلیغات دشمن غالباً بر روى این متمرکز شده است که بتواند روح ایستادگى و مقاومت را در ملت بزرگ ایران تضعیف کند. آنها خیلى خوب فهمیدهاند که وقتى یک ملت تصمیم مىگیرد در مقابل زیادهخواهى استکبار بایستد، هیچ نیرویى در مقابل او کارآیى ندارد؛ این را فهمیدهاند و درست هم فهمیدهاند. سعىشان این است که روح ایستادگى و مقاومت را در ملت ایران از بین ببرند.
ما از اوّلِ انقلاب دوگونه انقلابى داشتیم و انقلابیّون ما دوگونه نقش ایفا کردند. بعضى از انقلابیّون، انقلابیّونِ مثبت بودند؛ بعضى از انقلابیّون هم انقلابیّون منفى بودند. در اوایل انقلاب، انقلابىِ منفى به آن انقلابىاى مىگفتیم که از میدان کار و تلاش و حرکت، آنجایى که دردسرى داشت، عقب مىکشید. انقلابى بود، اما انقلابىِ وجاهتطلب و راحتخواه؛ انقلابىاى که مىگفت من مبارزهام را قبل از انقلاب کردهام، اکنون دیگر مىخواهم احترام شوم. بنابراین، چنین کسانى به میدان خطر و دردسر و آنجایى که چهار نفر آدم از انسان گلهمند مىشوند، وارد نمىشدند.یک عدّه هم انقلابىِ مثبت بودند. حاضر بودند آبرویشان را هم خرج کنند. آنجایى که فکر مىکردند وجودشان مىتواند کمکى بکند، با همهى وجود حاضر بودند. اگر جبهه بود، یک طور؛ اگر دانشگاه بود، یک طور؛ اگر میدان فرهنگى یا سیاسى بود، وارد میدان مىشدند. انقلابىِ منفى، خودش را از کار کنار مىگیرد؛ اما اگر یکوقت کارى هم به دستش افتاد، مثل آدمهایى که هیچ کارى در دستشان نیست، حالت منفىبافى و شکل اپوزیسیون به خودش مىگیرد؛ کأنّه در هیچ کارى مسئولیت ندارد! انقلابىِ مثبت حتّى اگر هیچکاره هم باشد، خودش را مسئولترین افراد مىداند و وارد میدان مىشود.
من مىخواهم به شما عرض کنم: عزیزان من! جوانان! انقلابىِ مثبت باشید. دانشگاه باید انقلابیّون مثبت پرورش دهد؛ این ملت و این تاریخ به شما نیاز دارد؛ باید خودتان را آماده کنید. اگر شما در میدان باشید، آیندهى بسیار درخشانى در انتظار این کشور است. ما امروز از لحاظ بعضى از امتیازات در دنیا بىنظیریم؛ از لحاظ بعضى از امتیازات هم کمنظیریم. ما از لحاظ موقعیت سوقالجیشى، از لحاظ ارتباط و اتّصالِ این دو بخش عالم و از لحاظ وقوع در منطقهاى که از لحاظ اقلیمى داراى شرایط بسیار متنوّعى است و براى انواع و اقسام کار آماده است، جزو کشورهاى کمنظیریم. از لحاظ بعضى از منابع در دنیا بىنظیریم؛ حد اقل از لحاظ اجتماع این همه منابع گوناگون زیر زمینى در دنیا بىنظیریم؛ نفت و گاز و امثال این منابع از یک طرف، منبع نیروى انسانى از طرف دیگر. ما این همه جوان داریم، آن هم نه جوان گیجِ بىاستعداد. جوان ایرانى، جوان بااستعداد و هوشیار و آگاه است. امروز ایران بلاشک از دورانى که ابن سینا و فارابى و خوارزمى و رازى و شیخ طوسى و سایر دانشمندان را پروراند، براى پرورش چنین شخصیتهاى بزرگى به مراتب آمادهتر است. چرا نمىخواهند بگذارند؟ اگر آنها نمىخواهند بگذارند، چرا من و شما تسلیم شویم؟ چرا من و شما طبق میل آنها عمل کنیم؟ چرا باید جوان یا سیاستمدار یا فرهنگىِ ایرانى درست همان کارى را بکند که طرّاحان سیاسى امریکا و صهیونیستها و دیگران براى تسلّط مجدّد خودشان بر ایران به آن احتیاج دارند؟! این ننگ است! هیچکس هم نفهمد، در دل خودمان ننگ است. باید محصول دانشگاههاى ما، انقلابىِ مثبت، انقلابىِ فعّال، انقلابىِ مسئول، انقلابىِ متعهّد و امیدوار باشد؛ که من امیدوارم چنین هم باشد. من به محیط دانشگاهها که نگاه مىکنم از جمله محیط این دانشگاه عزیز همین را مشاهده مىکنم.
من توصیه مىکنم برادران مسلمان، برادران انقلابى، برادران معتقد به ارزشهاى انقلاب، هرچه مىتوانند فاصلهى بین خودشان را کم کنند؛ باهم دوست و رفیق باشند؛ باهم همکار باشند؛ علیه یکدیگر جوسازى و فعالیت نکنند؛ اما فاصله را با دشمنها زیاد کنند. اینها توصیههایى است که علىرغم دشمنان این ملت، در دل جوانان جا گرفته است. هرجا ما این توصیهها را کردیم، احساس کردیم و دیدیم و تجربه کردیم که این نسل جوان مؤمن، با دلهاى روشن و پاک و صافشان و با روحهاى صمیمىشان، آن لُبّ مطلب را فهمیدند و به کار گرفتند و فوایدش براى کشور آشکار شد. اینجا نیز همینطور خواهد بود.توصیهى من این است: در راه خدا، براى خدا و با وحدت کامل، تلاش خودتان را هم مسئولان، هم مردم دنبال کنید و به شما مىگویم که پروردگار متعال با شماست و آینده متعلّق به شماست و شما جوانها روزى را خواهید دید که ایران اسلامىِ شما به فضل پروردگار براى کشورها و ملتها و دولتها یک الگوى تقلیدکردنى خواهد بود.
آنچه که من را به این اجتماع، به این برنامه، به این اردو و به این مجموعهی علمی و آموزشی و فرهنگی دلبسته و معتقد میکند، این است که در اینجا آمیزهای از علم و ایمان و از تفکّر و عاطفه، مشاهده میشود. اشتباه میکنند کسانی که خیال میکنند میتوان عواطف برخاسته از شور ایمان را از نسل جوان مؤمن این کشور جدا کرد؛ و اشتباه میکنند کسانی که این عواطف را دست کم میگیرند.
آن چیزی که من میخواهم به شما عرض کنم، این است: شما بدانید، این فکر، این خط، این راه و این حادثهی عظیمی که امروز در اینجا اتّفاق افتاده، چیزی نیست که دشمنها بتوانند با اینگونه تدابیر آن را از حرکت و پیشرفت به جلو باز دارند. خودشان هم معترف هستند. گاهی یکبار به یک مناسبتی اندک امیدی پیدا میکنند و خیزی برمیدارند؛ اما باز دوباره میبینند فایدهای نکرد. خودشان هم میگویند، الان هم دارند میگویند. از این محافل، خبرهای فراوانی پیش ما میآید. در محافل گوناگون، بعضی از گویندگانشان، بعضی از صاحبنظرانشان، اظهار یأس میکنند و میگویند: نشد، نمیشود. واقعاً هم نخواهد شد و نمیشود. این حرکت عظیم را نمیتوانند متوقّف کنند. منتها آنچه که من میخواهم در تکمیل این «نمیشود» به شما بگویم، این است که: چرا نمیشود؟ چون اندیشه درست است؛ مخاطبان مخلص و سالم و مؤمنی هم دارد و کمربستگانِ با علاقه و با اخلاص و پُرشوری هم در سرتاسر کشور دارد و شما جزو آنها هستید. این یک وظیفهی سنگین برای جوانان مؤمن است.
عزیزان من! امروز توجّه دشمن از همه جا بیشتر به دانشگاههاست. دلایلی هم دارد. البته در فهم جوانهای ما و شناخت آنها و ارزیابی و تقویم آنها، من هم با شما همعقیدهام که دشمن دچار اشتباه است. همان نود درصدی که در بیانات جناب آقای مصباح بود، این مورد تأیید من است. من تقریباً همهی عمر طلبگی و تبلیغیام را در محیطهای جوان و با جوانها و با دانشجوها گذراندم؛ طبیعت مسائل جوانان را تا حدودی میدانم؛ بنده هم تصدیق میکنم. البته تعدادی از افراد هستند که یا دچار شبهات فکرىِ پیچیدهاند و نمیتوانند خودشان را خلاص کنند، یا دارای بعضی انگیزههای خانوادگیاند، یا دچار بعضی از سرخوردگیهای اجتماعیاند. تعدادی از این قبیل در کنار اندکی تطمیع شدهها و دنیاطلبهایی که آنها هم حساب خودشان را دارند، هستند. اما نسل جوان ما نسل مؤمنی است. در میان این نسل مؤمن، جمعیت قابل توجّهی مؤمنین فعّال و پُرشورند؛ یعنی کسانی هستند که به صرف مؤمن بودنِ خودشان اکتفا نمیکنند؛ میخواهند محیط را هم محیط ایمانی کنند؛ میخواهند حتماً عمل صالح را در کنار ایمان بگذارند. مجموعهی عظیمی از جوانها گونهاند و شما هم از این قبیلید.
عزیزان من! امروز کشور به نشاط شما، به نیروی شما، به ابتکار شما، به ایمان شما و به صفای شما بهشدّت نیازمند است. امروز جوانها باید خردمندی خودشان را، معرفت و دانش خودشان را، ایمان خودشان را، همبستگی و یکپارچگی خودشان را هرچه ممکن است، تقویت کنند؛ درست همان مناطقی که دشمن میخواهد تقویت نشود. دشمن میخواهد دانش ما پیشرفت نکند؛ دانشگاههای ما بهجای درس خواندن، به کارهای دیگر بپردازند؛ ایمان نسل جوان تقویت نشود و جوان مؤمن تبدیل شود به جوان هوسران. دشمن میخواهد وحدت بین نیروهای ما نباشد و برادران تبدیل شوند به دشمنان. دشمن میخواهد ما صفا و نورانیّت و معنویّت نداشته باشیم و جوان ما به یک عنصر مادّی و بیعاطفه تبدیل شود؛ این چیزی است که دشمن میخواهد. امروز همه وظیفه دارند در مقابل این حرکت کنند.
اجتماعِ شما فرزندان عزیز؛ جوانان، پسران و دختران مؤمن و انقلابی و با بصیرت در این ساعت و در اینجا، برای من فوز بزرگی است. برای هر اجتماعی این مهمّ است که جوانان آن اجتماع و آن کشور، چگونه فکر کنند، چگونه عمل و چگونه احساس کنند. نسل جوان برای هر کشوری در اصل تعیین کننده است. حتّی اگر کشورهایی در اوج پیشرفت مادّی و علمی و صنعتی و اقتصادی و ثروتهای گوناگون باشند، اگر نتوانند نسل جوان خودشان را درست اداره کنند و نسل جوان از دست آنها برود، مطمئنّاً باید در انتظار آیندهی سختی باشند.
متفکّران سیاسی آمریکایی صریحاً این را میگویند که بشریت چه بخواهد، چه نخواهد، سرنوشت دنیا امروز و فردا در دست ماست؛ حقّ ما هم هست! این را مینویسند و من خودم این را دیدم. خوب؛ بگویند. واقعیت غیر از این را نشان میدهد؛ چون ابزار پیشرفت، بیش از همه چیز، سلامت عزم و ارادهی انسانی و داشتن یک هدف جمعی است، تا همه به آن هدف توجّه کنند، آن را قلباً بپذیرند و با قدرت به سمت آن هدف حرکت کنند.
این کار از همهی افراد جامعه متوقّع است، اما عمدهترین عامل این حرکت جمعی در هر جامعه، جوانان هستند. ببینید؛ نسل جوان این قدر اهمیت دارد. در کشور خودمان به برکت انقلاب، به برکت ایمان اسلامی و به برکت همین رابطههای قلبی میان دلهای پاک و نورانی با خدا و با هر چیزی که احساس میکنند رنگ خدایی دارد، نسل جوان ممتازی شکل گرفته است. رابطه، خیلی مهمّ است و این رابطه از قبل از انقلاب تا شروع انقلاب و از اوّلِ پیروزی تا امروز هست. قبل از انقلاب، همهی عوامل در جهت عکس این قضیه بود؛ یعنی جوانان به سمت فساد و بیتفاوتی سوق داده میشدند. اصلاً بنا و سیاست، این بود. این بنا را هم حکومت وابستهی ایران نگذاشته بود؛ چون آنها اصلاً به این برنامهریزیهای دقیق و بلند مدّت و انسانی توجّه نداشتند. بنا را دیگران گذاشته بودند! برای خارجیهایی که میخواهند یک مملکت را دربست در اختیار گیرند، این مهمّ است که نسل جوان آن مملکت چگونه باشد. اگر نسل جوان، بیتفاوت و بیاعتنا به مصالح کشور و سرنوشت کشور باشد، برای آنها خیلی بهتر است. آنها سوق میدادند؛ عوامل در جهت عکس تدین و عزم و خلوص و صفا و حرکتِ جوانان بود. اما یک عاملِ فوقالعاده پیدا شد. آن عامل، فریادِ امام بود؛ فریادِ امام نه به عنوان یک شخص. حُسن بزرگ امام این بود که خود را به عنوان یک شخص، مطرح نکرد و برای خودش هم در مسائل مربوط به اسلام و مسلمین، عنوان شخصی قائل نشد. امام به عنوان یک انسان حل شده در اسلام و یک انسان دل داده به معارف الهی مطرح بود. او از بن دندان و از صمیم قلب، این معارف را پذیرفته بود و جزو جانش شده بود. او حاکمیت خدا را بر زندگی انسان قبول کرده بود؛ کمااینکه در زندگی شخصی خودش حاکمیت خدا را حقیقتاً پذیرفته بود؛ عبد خدا و مطیع خدا بود. از جمله حرفهایی که در دوران جنگ، بارها و بارها علیه نظام و انقلاب و امام گفته شد، این بود که ایران از امواج انسانی استفاده میکند. ما در جواب میگفتیم بله؛ ما از امواج انسانی استفاده میکنیم؛ منتها امواج انسانىِ آگاه و مؤمن. بله، ما از نیروی عشق و ایمان استفاده میکنیم. نگران بودند؛ لذا برنامهریزی را شروع کردند، برای اینکه نسل جوان را از این حرکت عظیم بگیرند.
عزیزان من! این انقلاب، پدیدهی بسیار عظیمی است. مسألهی این انقلاب، حتّی به تشکیل نظام جمهوری اسلامی، محدود نمیشود. این انقلاب، تاریخ را عوض کرده و یک راه جدید در مقابل بشر بهوجود آورده است - چه برسد به ملتهای اسلامی - این انقلاب، حادثهی بیسابقهای است. من یک وقت تاریخ انقلابها را مقایسهای کوتاه کردم - میان این انقلاب و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ شوروی سابق و انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹؛ دویست و چند سال قبل - اینها با هم خیلی تفاوت دارد. اصلاً این انقلاب از نوع آن انقلابها نیست؛ پدیدهی عجیبی است. سیاستمدارانِ باهوش صهیونیستِ دنیا دیدهی پاردُم ساییدهی رِند، فهمیدند که این انقلاب، انقلاب عظیمی است و باید با آن مقابله کنند. آنها با این نیت، برنامهریزی میکنند. آنها درواقع از این حرکت عظیم در سطح تاریخ واهمه دارند؛ لذا برنامهریزیهای بلند مدّت میکنند، برای اینکه بتوانند ملت و در درجهی اوّل جوانان را - که جوانان امروز، در واقع همهی جمعیت فرداست - از این انقلاب، جدا کنند. اهمیت کار شما و این «طرح ولایت» و این زحمات حقیقتاً ارجمندی که برای اینگونه کارها کشیده میشود، در اینجاست. شما با آگاهی، وارد عرصهی حیات اجتماعی خودتان در دوران جوانی میشوید. این معرفتها، این آگاهیها - آشنایی با مبانی دین و مبانی فرهنگ محکم و استوار دینی - چیز خیلی عظیمی است؛ و به نظر من این طرح بایستی فراگیر شود. اینگونه طرحها آنقدر مفید و خوب و سازنده است که هرچه دربارهی آن سرمایهگذاری شود، به نظر من زیاد نیست. دنیای روپا، دنیای مسلّط امروز - که عمدتاً همان دنیای غرب و مَن تَبَعش هستند - مهمترین خلأ را دارند و آن، خلاءِ یک فکر، یک اندیشهی راهنما و بهاصطلاحِ متداول، یک ایدئولوژی است که متّکی به یک فکر صحیح و یک تلقّی درست از عالَمِ وجود باشد. مهمترین خلاءِ آنها نداشتن این است؛ لذا مرتّب سعی میکنند ایدئولوژیهای دروغی، درست و تزریق کنند. یک علّت عمدهای که از این انقلاب میترسند، همین است که این انقلاب، یک تفکّرِ صحیحِ درستِ تعریف شدهی متّکی بر یک جهانبینی صحیح و یک تلقّىِ مستدل و متین از آفرینش عالم دارد. براساسِ این مجموعه، هرکسی میداند کجای دنیا و کجای راه قرار دارد و به سمتِ کدام هدف حرکت میکند. زندگی، هدفدار و مبارزه نیز هدفدار میشود. در مبنا و تفکّر اسلامی، هدفِ حیات انسان، رسیدن به درجات کمال است؛ کمال معنوی که حتماً آراستگی مادّی را با خودش دارد؛ یعنی به تعبیر رایج، آخرتی که از دنیا عبور میکند. ایجاد یک جامعهی عادلانه، یک جامعهی صالح، یک کشور پیشرو و معنوی، درعینحال دارای قدرتهای والای مادّی، با جهتگیری معنوی، با اخلاق انسانی و با احساس حقیقی انسانیت.
ببینید چه هدف والا و زیبایی است! غربیها این را ندارند. همهی این تمدّنی که آنها روی هم سوار کردهاند و این مسابقهای که وجود دارد، براساس فردپرستی و سودپرستی شخصی استوار است؛ لذا در این مسابقه، در یک جا پیشرفتهایی بهدست میآورند، اما در چند جای دیگر، دچار اختلال میشوند. این اختلالهای اخلاقی، این خلأهای فکری، این اختلالات عصبی جوانان و این آشفتگی و بیهدفی جوانان ناشی از آن سودپرستی و خودپرستی و شخصپرستی است. در نظام اسلامی، اینگونه نیست. تفکّر فلسفی اسلام و فهم درست از مبانی اسلامی، کاری میکند که انسان در هر لحظهای از لحظات، احساس میکند در کجای راه و به سمت کدام هدف حرکت میکند؛ قدرت تحلیل برای حوادث مییابد و وظیفهی خودش را در هر شرایطی تشخیص میدهد. امروز باید جوان ما اینگونه باشد. البته دشمن، خوشش نمیآید. دشمن هرجا چنین چیزهایی را مشاهده کند، هر طور بتواند با آن مبارزه میکند. امام این کار را کرد؛ لذا دلها جذب شد. بعضی تعجّب میکنند و در تحلیل این پدیده ماندهاند که چطور شد در آن نظام فاسد و باطل که همهی عوامل فرهنگی، جوانان را به سمت فساد سوق میداد، ناگهان جوانان جلو آمدند و این انقلاب عظیم، راه افتاد! علّت، این است. این تحلیل جامعه شناختی و روان شناختىِ کاملاً واضحی هم دارد. امام با مَرکبی وارد این میدان شد که هر که بر آن مَرکب، سوار باشد، میتواند همهی خفتگان سالم را بیدار کند.
نسل جوانِ مؤمن شکل گرفت؛ بعد امتحان جنگ پیش آمد. امتحان جنگ مثل کورهای که شمشیر را آبدیده میکند، جوانان را آبدیده کرد. این نسل، بخصوص آنهایی که به میدان رفتند و حتّی آنهایی هم که توفیق رفتن به جبهه را پیدا نکردند، آبدیده شدند. البته نه آنهایی که عمداً پشت کردند؛ آنها بعکس! آنهایی که از روی ترس و ضعف و عناد و تنپروری پشت کردند، آبدیده نشدند. معمولاً امتحان، دو طرف دارد؛ یک طرف را قبول و یک طرف را رفوزه میکند. آنها رفوزه شدند؛ اما کسانی که از روی اِعراض نبود، بلکه پیش نیامد، توفیق پیدا نکردند، یا توانایی آن را پیدا نکردند - اِشکال سنّی، یا اِشکال کاری داشتند - اما دلشان با جبهه بود، حتی آنها هم آبدیده شدند؛ یعنی در حقیقت، اکثریت ملت ایران. جنگ، حقیقتاً کورهای بود که جوانان و بقیهی مردم را آبدیده کرد. از همان وقت، برنامههای دشمن هم شروع شد. بزرگترین هنر این انقلاب که امام آن را فتحالفتوح انقلاب دانستند، این بود که توانست جوانانی را تربیت کند که در دنیای مادّىِ آلوده و از لحاظ اخلاقی، لجنزار، انسانهایی با دلهای پاک و نورانی و با تصمیمهای راسخ باشند و هوشمندانه و خردمندانه، راه بزرگان بشریت و راه سعادت بشر را انتخاب کنند. هنوز زود است؛ هنوز آن قدری زمان نگذشته است که انسان بتواند چهرههای منوّر جوانان این کشور را آن چنان که هست - با همان درخشندگی - ببیند؛ اگر چه از دور میبینند! از دور با فاصلههای مکانی، تلألؤی جوانان ما دلهایی را در دنیای اسلام منقلب کرد. در کشورهایی که اسمشان اسلامی بود، اما از گرایش و میل و عزّت اسلامی، هیچ خبری در آنها نبود، دختران و پسران بدون اینکه ایران و ایرانی و امام ایران و جوانان ایرانی را دیده باشند، با امواج نورانیای که جوانان ایرانی فرستادند، منقلب شدند.
در سالهای اواسطِ دههی شصت در سفر به یکی از کشورهای عربی که بهشدّت تحت تأثیر فرهنگ منحطّ غرب قرار داشت، من در خیابانها به چشم خود دیدم که سبک لباس پوشیدن دختران و پسران، سبک جوانهای حزباللّهی ماست؛ در حالی که آنها به ایران نیامده بودند و از تلویزیونها و از بعضی خبرها توانسته بودند جوان ایرانی را از دور ببینند و تحت تأثیر عظمت او قرار گیرند. جوان ایرانی توانست در زیر سایهی انقلاب، چیزهایی را که جزو زیباییهای حقیقی او بود، برای خود حفظ و آنها را مضاعف کند؛ مثل هوشمندی، زرنگی، فعّالیت، جلادت، شجاعت و اقدام. اینها مال جوان ایرانی است. همینطور چیزهایی را که در طول یک قرن یا بیشتر، با وسایل فکری، با وسایل گوناگون اقتصادی و سیاسی و استعماری کار کرده بودند که به او تزریق کنند تا آن زیباییها تحتالشّعاع قرار گیرد - مثل مدها و عادتهای غلط، اعتیادهای مرگبار و معاشرتهای بهشدّت مضر - توانست رها سازد و از خودش دور کند.
روزگاری یک جوان در دنیای اسلام، در حالی که نمازش در حال قضا شدن بود، خجالت میکشید در ملأ عام بایستد نماز بخواند! جوان ایرانی کاری کرد که در شلوغترین فرودگاههای دنیا و در مراکز فساد و بیبندوباری و بیاعتنایی به مذهب، گاهی سه نفر، پنج نفر جوان حزبالّلهی - به هر جهتی که آنجا بودند - اوّل وقت اذان میگفتند! نمیگفتند آخرِ وقت که به تهران برسیم، نماز میخوانیم؛ همان جا اوّل وقت در فرودگاه، به نماز میایستادند و تکریم و تعظیم دلها و احترام حقیقی را از همه سو به طرف خودشان جلب میکردند. من بعضی اینها را به چشم خودم دیدم؛ بعضیها را هم از گزارشهایی نقل میکنم که مثل این است که به چشم خودم دیده باشم! جوان مسلمان، شخصیت پیدا کرد. دورهی اوّلِ شهدای دفاع مقدس - تا سالهای شصت و یک و شصت و دو - که خیلی جوانان دانشجو و کارگر و کاسب و طلبه به میدانهای دفاع مقدّس میرفتند و به شهادت میرسیدند، چهرههای نورانیشان در این عکسها دیده میشد. من یک وقت بر سرِ بحثی در قضیهی انقلاب فرهنگی و مسائل دانشگاهها، به دوستان آن روزِ ستاد انقلاب فرهنگی گفتم: به داخل خانههای همین چهرههای منوّر شهدای حزباللَّه بروید و بگویید آلبوم عکسهای چهار، پنج سال پیشِ آنها را بیاورند و به شما نشان دهند! بنده خودم این کار را نسبت به بعضیها کرده بودم؛ دارای چهرههای عجیب و غریب، موها و آرایشهای گوناگون! گفتم: این جوانی که امروز اسوهی دین و تقوا و معنویت است، همانی است که عکسش را در آن آلبوم میبینید! چهار، پنج سال پیش، آرایشش، نگاه کردن و مدگراییاش، مثل یک مقلّد محض نسبت به فرهنگ منحط و فاسد غربی بود و مثل یک موجود پوک، هیچ چیز از درخششهای انسانی را که آدم دوست میدارد در یک جوان ببیند، در او نبود!
گفتم: اینها همانها هستند که انقلاب مثل کیمیا، مثل اکسیر و مادهای که با زحمت به دست میآید - اما به دست میآید - مس وجودشان را تبدیل به طلا کرد. این انقلاب، آن اکسیر بود؛ مسها را طلا و فلزها و ظرفیتها را عوض نمود. جوانِ انقلاب، اینگونه بود. درست مثل همان کاری که پیامبر در صدر اسلام کرد. وقتی «مصعببنعمیر» در جنگ اُحد شهید شد، پیامبر بالای سر او آمد و گریه کرد - طبق آنچه که در روایت و تاریخ هست - و به اصحابش گفت: این جوان در مکه - البته قبل از مسلمان شدنش - بهترین و زیباترین و فاخرترین لباسها را میپوشید و با زیباترین آرایشها میخرامید (به تعبیر من) و همهی مرد و زن مکه به او نگاه میکردند. جوانی طبق ارزشهای جاهلی و غرق در همان ارزشها که همهی همّتش در آن روز این بود که لباس زیباتر و فاخرتری بپوشد و چهرهی جذّابتری داشته باشد. اسلام، این جوان را منقلب و تبدیل به یک قهرمان و یک آدم معنادار کرد. مدتها قبل از آن هم که پیامبر از مکه به مدینه هجرت کند، برای اینکه یثربیهای آن روز، قرآن یاد بگیرند، این جوان را فرستاد. پیرمرد هم دور و برِ خود داشت، ولی این جوان را فرستاد و او معلّم قرآن اهل یثرب شد! در جنگ اُحد هم به شهادت رسید. روی خاکهای داغ بیابان افتاده بود؛ پیامبر ایستاد، به جسد مطهّر او نگریست و بنا کرد گریه کردن! این انقلاب است؛ انقلابِ ارزشها یعنی این؛ یعنی آن چیزهایی را که برای یک جوان، مهمّ است تغییر میدهد. برای یک جوان، مهم این بود که فلان عطر را بزند، فلان نوع کفش را بپوشد، موهایش را فلان طور آرایش کند و در فلان خیابان، یک ساعت، دو ساعت راه برود! نه به فکر پیشرفت و آبادانی کشور، نه به فکر پرکردن شکم فقرا، نه به فکر اندکی سر و صورت دادن به اوضاع کشور، نه به فکر اندکی آباد کردن و نورانی کردن دل خود! غرق در همین مسائل مادّی که نقطهی اوجش - فرضاً - یک شهوترانی در امور جنسی، یا در امور خوراکی بود!
عزیزان من! جوانی اینگونه میگذشت و انقلاب آن را تبدیل کرد. مثل اینکه گوهر گرانقیمتی به دست یک مشت بچهی نادان بیفتد؛ در کوچهها و خیابانها با آن تیلهبازی کنند، بعد کسی بیاید و آن را تمیز و قیمتگذاری کند و در جای مناسب خودش مصرف نماید. این جوانی همان گوهر گرانبهایی بود که در فرهنگ و رژیم گذشته، بر اثر تبعیت کورکورانه از فرهنگ غربی، بیارزش شده بود. مصلحت سیاستمداران آن روز این نبود که جوانان فکر کنند، چیزی بفهمند و در راه حقیقی، در راه اصالتها، در راه خدا، در راه معنویت و در راه خودسازی حرکتی کنند و برایشان مایهی دردسر بود. لذا استقبال میکردند که جوانان به فساد گرایش پیدا کنند. انقلاب آمد و آن گوهر را به جوانان شناساند. جنگ تحمیلی هم میدانی برای بروز این گوهر تابناک در وجود جوانان شد و الحمدللَّه بعد از جنگ هم ادامه پیدا کرده است. من به شما میگویم بدانید که دشمن، همین نقطه را هدف قرار داده است! اگر نورانی کردن جوانان و متوجّه کردن آنها به اهمیت مصرف کردن جوانی در راه ارزشهای والا، نقطهی فتحالفتوح انقلاب است، فتحالفتوح استکبار و ضدّ حملهی استکبار هم این است که همین نقطه را از جوانان بگیرد؛ باز جوانان را سرگرم فساد، آلودگی، بدفهمی و بحثهای پوچ و بیهودهی شبه فلسفی کند که هیچ حقیقتی پشت سرش نیست و فقط برای گفتگو کردن و سر و کلّه زدن و ساعتی وقت گذراندن - بدون اینکه هیچ فایدهای در آن باشد - و غافل کردن آنها از حقیقت، از راه زندگی، از آرمانهای انقلاب و از انتظاری که این ملت و انقلاب از جوانان دارد، به کار میرود! اگر العیاذباللَّه، استکبار بتواند - که نخواهد توانست - مطمئناً نمیگذارد دلهای پاک و فکرهای مصمّم و ارادههای نیرومندی که بحمداللَّه در کشور ما هم فراوان است، به دشمن فائق آیند. بعضی را دچار آلودگی اخلاقی، بعضی را دچار آلودگی ذهنی، بعضی را دچار دغدغه، دچار افسردگی و دچار نومیدی میکند. هر کسی را به یک نحوی مشغول میکند و سعی دارد این نسل جوان شادابی را که انقلاب به میدان آورد، از میدان پراکنده کند. شما جوانان دانشجو و مؤمن؛ شما جوانان بسیج دانشجویی، به این نکته توجّه کنید. من در آن پیام هم گفتم - بارها گفتهام - بسیج دانشجویی یعنی آن حرکت مؤمنانهی انقلابی نسل جوان دانشجو. این معنای بسیج دانشجویی است. اگر نسل جوان دانشجو بخواهد یک حرکت مؤمنانهی انقلابی انجام دهد، معنایش بسیج شدن این قشر در راه خداست. البته امروز جنگ نداریم؛ لذا این بسیج، ماهیت و هویت نظامی پیدا نمیکند.
برای تداوم راه انقلاب، برای عمق بخشیدن به فکر انقلاب و به این اندیشهی بلند و بزرگ، بسیج شوید. فلسفهی انقلاب، یک بنای فکرىِ شامخ است؛ بنایی فکری و دارای آنقدر استحکام که توانست یک نظام را که بزرگترین قدرتهای دنیا پشتیبانش بودند، منهدم و زیر و رو کند، یک نظام نو به وجود آورد و تمام کسانی را که در دنیای امروز، چیزی شبیه آن نظام منهدم شده دارند، به خود بلرزاند! آری؛ به خود لرزیدند. این است که هنوز هم که هنوز است، تا حرف میزنند، میگویند جلوِ این صدور انقلاب را بگیرید؛ ما از این صدور انقلاب، خیلی میترسیم! این یعنی چه؟ یعنی اینکه فلسفهی مستحکمِ قوىِ خوش بنیهی اسلامی و الهی و قرآنی، همهی کسانی را که وجه مشترک زیادی با آن نظام دارند - که این فلسفه، آن را منهدم کرده است - به خود میلرزاند! یک چنین چیزی است. این را به روشنی دریابید؛ اعتقاد و ایمان به آن را در دلهای خودتان و در دلهای دیگران، عمیق کنید و بدانید آیندهی این کشور و آیندهی این قرن، متعلّق به اسلام و قرآن است. دشمنان خیال نکنند که خواهند توانست سر و تهِ این انقلاب را که چند سالی است اسباب زحمتشان شده است، بهگونهای جمع کنند؛ نخیر، اینگونه نیست. این یک بنای مبارک و شجرهی طیبهای است که «اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربّها».(۱) من شما جوانان عزیز - چه پسران و چه دختران - را دوست دارم. شما دانشجویان روی این مسائل فکر کنید. بحمداللَّه امکان هم برای شما فراهم است. امروز که در جمع شما جوانان برومند انقلاب اسلامى هستم، براى من روز شیرین و خاطرهانگیزى است و إن شاء اللّه خاطرهاى ماندگار خواهد بود. ما به جوانانى مثل شما و به مجموعهاى مثل این مجموعهى لشکر سرافراز، افتخار مىکنیم. از آن وقتىکه این لشکر به عنوان تیپ فعالیت مىکرد و نیز از آن وقتىکه تشکیلاتش به لشکر تبدیل شد، بنده با آن آشنا هستم. سالهاى طولانى از آن زمان مىگذرد و همهى این سالها، همراه با افتخارات و سرافرازیها براى این لشکر بوده است.
خدا را شکرگزاریم که جوانان مؤمن و انقلابى این کشور، در لشکرهایى از این قبیل، حجّتى شدند بر بسیارى از دیرباوران که تصوّر مىکردند در دوران آغشته به فساد و آلوده به گرفتاریهاى مادّى که جوانان دنیا به صدها ابتلاى روحى و جسمى و عاطفى و عصبى و فسادهاى مختلف گرفتار هستند نمىشود جوان یا مجموعهاى از جوانان، با دل نورانى، با روح آزاد و با ایمان قوى، راهى را بپیمایند که براى انسانهاى دیگر اسوه باشد و غیر جوانان به آنها اقتدا کنند و از آنها درس بگیرند. بحمد اللّه جوانان ما و امثال شما، در این لشکرهاى پُرافتخار و نورانى، این حقیقت را ثابت کردید که همچنان که دین خدا همیشه زنده است، گوهر انسانیت هم که خلق بزرگ الهى است همیشه زنده است و در شرایط مختلفى، انسانهاى مصفّا و نورانى و پاک و برجسته و برگزیده، مىتوانند پرورش پیدا کنند و دیگران را به این راه بکشانند و حجّت بر دیگران شوند. یک دوره، دورهى جنگ و دورهى دفاع مقدّس بود و انگیزهها براى حضور جوانان در میدان قدس و تقوا و فداکارى و ایثار، به طور واضح و بارز در اختیار همه قرار داشت. به قدرى شعلهى مقدّس شهادت و ایثار و جهاد، این فضا را روشن و منوّر کرد که همهى ابرهاى تیرهى فتنه نفاقها، کفرها و فسادها تحتالشّعاع قرار گرفتند. نه اینکه این زایدههاى وجود شریف انسانى، در دوران دفاع مقدّس در کشور ما وجود نداشت. وجود داشت ولى تحتالشّعاع بود؛ تحتالشّعاع آن نور درخشانى که از جانهاى پاک انسانهاى مؤمن، در میدانهاى ایثار و شهادت برمىخاست، مىتابید، شما را نورانى مىکرد و همه از آن بهره مىبردند. امام ما که امامِ نور بود، امامِ صفا بود، امامِ قدس و تقوا بود، امامِ روح بود روح محض بود از این نورانیّت بهره مىبرد و خود او مکرّر این را مىفرمود. آن روز یک قطعهى کمنظیر و از جهاتى بىنظیر بر تاریخ ما حاکم بود. بعضى تصوّر کردند که با تمام شدن جنگ، شمع فروزان معنویت هم در دلها خواهد مرد و خاموش خواهد شد. این اشتباه بود. عدّهاى از جوانان پاک و مؤمن ما در همان روز با شنیدن قضیهى ختم جنگ، عزا گرفتند و فکر کردند که درهاى شهادت و معنویت بسته شد و ما در حصارها ماندیم. البته «انّ الجهاد باب من ابواب الجنّة» ؛ جهاد یکى از درهاى بهشت است. شکّى نیست؛ اما اوّلًا بهشت صفا و معنویت الهى درهاى متعدّد دارد، ثانیاً جهاد در میدان جنگ در شور و شوق ایثارها و جانفشانىها یکى از روشهاى جهاد است. سوال:
وظیفه جوانان حزبالّلهى و مؤمن در مقابل کجرویها و سوءنیّتهایى که در بعضى جاها مشاهده مىشود، چیست؟ اگر منکر است، وظیفه نهى از منکر است. عمدهترین وظیفه جوانان حزبالّلهى و انقلابى چیست؟ به نظر من، جوانان انقلابى دانشگاه - چون بحث دانشجو را داریم - سعى کنند خوب درس بخوانند؛ خوب فکر و معرفتشان را بالا ببرند. سعى کنند در محیط خودشان اثر بگذارند؛ فعال باشند، نه منفعل؛ روى محیط خودشان، اثر فکرى و روانى بگذارند. این شدنى است. یک جوان گاهى اوقات مىتواند مجموعه پیرامونى خودش را - کلاس را، استاد را و حتّى دانشگاه را - زیر تأثیر شخصیت معنوى خودش قرار دهد. البته این کار با سیاسیکارى بهدست نمىآید؛ با معنویت بهدست مىآید، با صفا بهدست مىآید، با استحکام رابطه با خدا بهدست مىآید. عزیزان من! رابطه با خدا را جدّى بگیرید. شما جوانید؛ به آن اهمیت بدهید، با خدا حرف بزنید، از خدا بخواهید. مناجات، نماز، نماز با حال و با توجّه، براى شما خیلى لازم است. مبادا اینها را به حاشیه برانید. در قضیهى حضرت صدّیقهى طاهره سلاماللهعلیها، نکات خیلى مهمّى وجود دارد؛ لیکن یک نکته که با وضع شما جوانان مؤمن و انقلابى تطبیق مىکند، این است که همهى این افتخارات و کارهاى بزرگ و مقامات عالىِ معنوى و دستنیافتنىِ آن انسان والا و آن زنِ بىنظیر تاریخ بشر و سیّدهى زنان عالم، و ضمناً همهى آن صبرها و ایستادگىها و موقعشناسیها و کلمات پربارى که در این زمانها از ایشان صادر شده است همهى این حوادث بزرگ در دوران کوتاه جوانى این بزرگوار اتّفاق افتاده است. یکوقت این قضیه را به عنوان یک موضوع مرثیهسرایى مطرح مىکنیم و مىگوییم که این بزرگوار سنّ کمى داشتند یا جوان بودند، که این، موضوعِ مصیبتخوانى و مرثیهسرایىمىشود. یکوقت این را به عنوان یک امر قابل تدبّر و حاوى درسها مىدانیم و با این چشم نگاه مىکنیم؛ آن وقت اهمیت ویژهاى پیدا مىکند.
چگونه یک انسان در دوران کوتاه زندگى، از مبدأ کودکى به بعد تا زمان شهادت که معروف این است که آن بزرگوار هجدهساله بودند و بعضى هم تا سنّ بیست و دو و بیست و چهار سال گفتهاند این همه معارف و این همه علوّ مقامات معنوى را به دست آورَد! این، حاکى از یک تربیت فوقالعادهى فوق بشرى است. آن زمان که در شعب ابى طالب همهى راههاى عافیت بر مسلمانان و وجود مقدّس نبیّ اسلام صلّى الله علیه و آله و سلّم بسته شده بود؛ نه امکانات زیستى، نه امکانات رفاهى، نه آسودگى خاطر؛ دائم دغدغهى تهاجمِ دشمنان، دائم خبرهاى بد، صداى گریهى کودکان از گرسنگى بلند، انواع ناراحتیهایى که در آن درّهى خشک وجود داشت و این عدّه خانوادهى مسلمان براى مدّت سه سال مجبور به اقامت شده بودند و چه سختیها کشیدند و همهى این سختیها هم از مبدأ یکایک این انسانها از کوچک و بزرگ حرکت مىکرد و روى دوش پیامبر اسلام مىنشست. چون رهبر بود؛ چون همه به او متّکى بودند، همهى دردها را پیش او مىآوردند، همهى فشارها را او حس مىکرد در چنین وضعیت سرشار از سختى و محنت و فشار و ناراحتىِ ناشى از دعوت در راه خدا و صبر در راه او اتفاقاً در همین ایام جناب ابى طالب هم از دنیا مىرود؛ جناب خدیجهى کبرى هم در مدّت کوتاهى به رضوان الهى و لقاء للّه مىپیوندد و پیامبر، تنهاى تنهاست فاطمهى زهرا، این دختر چندساله حالا بنا به اختلاف روایات، پنجساله، ششساله، هفتساله، دهساله تنها کسى است که پیامبرِ با این عظمت به او تکیه مىکند. او مثل مادر از پدر بزرگوار خود پذیرایى مىکند، که این قضیهى «فاطمة امّ ابیها» مربوط به اینجاست. این عظمت را ببینید! یک دختر بچهى کمسال، در دوران سختترین محنتها، به فریاد بزرگترین انسانها مىشتابد! شوخى نیست. همان عنصر است که در طول زمان، در دوران جوانى تا پانزدهسالگى و شانزدهسالگى و هجدهسالگى بالاخره تا آخر عمر کوتاه این همه مقامات معنوى را تجربه مىکند و این همه کار بزرگ انجام مىدهد و این همه در تاریخ تشیّع و اسلام اثر مىگذارد و خورشید درخشانى مىشود که تا دنیا، دنیاست، خورشید درخشان اظهر زهراى اطهر خواهد درخشید. همهى این آثار، از حیات و زندگى و خصوصیّات یک جوان نشأت گرفته است. ببینید جوانى چه ظرفیتى دارد! ببینید جوانى چه شور و شوق و عظمت و گنجایشى دارد! چطور مىشود در جوانى، بالاترین مقامات معنوى را طى کرد!؟ یکبار دیگر در زمان ما، در همین جبهههایى که شما آن را تجربه کردید، این اتّفاق افتاد. اینکه امام یکوقت فرمودند «این وصیتنامهها را بخوانید» به همین خاطر است. من چون خودم وصیتنامهها را مىخواندم و الآن هم هر وقت به دستم بیاید، مىخوانم فهمیدهام که امام چرا این نکته را فرمودند. زیرا در این وصیتنامهها، گاهى مطالبى وجود دارد که یک دنیا عرفان حقیقى و ناب است. یعنى حتّى عرفاى برخوردار از علوم دینى و علوم ظاهرى، که طبعاً امکان عروج و رشدشان بیشتر است و قهراً پاکیزهترند نه یک عارف سالکى که معرفتى از لحاظ علوم دینى ندارد آنچه را که بعد از مثلًا چهل، پنجاه سال مجاهدت، در سن هفتادسالگى، هشتادسالگى احساس و درک و مشاهده مىکنند، یک جوان به برکت فداکارى مخلصانه، در مدت چند ماه به دست مىآورد. چیز عجیبى است! ببینید چطور نعمت الهى، بىدریغ به سمت دلهاى بااخلاص روانه مىشود! عزیزان من! اخلاص چیز خیلى مهمى است؛ اخلاص را فراموش نکنید. هر کارى مىکنید، بااخلاص باشد. اخلاص، یعنى هیچ انگیزهى دیگرى را جز انگیزهى الهى و رضاى پروردگار و انجام مأموریت و مسئولیت خدایى، وارد کار نکنید. این معنایش اخلاص است. این اخلاص، برکت عجیبى دارد؛ اثر طبیعى دارد. یکى از آثارش همین است که ناگهان یک سیر طیّ الأرض و سمایى براى ارواح مستعد به وجود مىآورد و در طول مدت کوتاهى، این جوان هجدهساله، بیستساله سیْر مىکند و حرفهایى مىزند که انسان وقتى این حرفها را نگاه مىکند، مىفهمد که اینها حرف آدم معمولى نیست. نمىشود کسى که چیزى را نمىبیند، به این وضوح از آن حرف بزند. در طول هشت سال یا بیشتر، در این جبهههاى نبرد، چشمههاى معرفت و بصیرت و نورانیّت در دلهاى این جوانان باز شد؛ چیزها دیدند، چیزها فهمیدند، مقاماتى را طى کردند، عروج کردند و به چیزهایى رسیدند که اگر به هر سالکى که اهل علم و معرفت هم باشد، بگویند شما چنانچه بیست سال، سى سال عبادت کنید و مخلصانه کار کنید و زحمت بکشید، به اینجا مىرسید، با شوق و ذوق خواهد رفت. اینها به برکت اخلاص فداکارانه در دوران جوانى است. این جوانى، چنین گوهر قیمتى و چنین جواهرى است؛ قدرش را بدانید. قدر این جوانى را بدانید که صفا و نورانیّت و معرفت و سلوک و عروج و خدایى شدن و همهى این چیزها، در دوران جوانى آسان به دست مىآید. درست مثل دستاوردهاى دنیوى که در دوران جوانى آسانتر از دوران کهولت به دست مىآید، مقامات معنوى نیز همینطور است. جوانى را قدر بدانید و آن را در همین راه درستى که شما در آن حرکت مىکنید، مخلصانه و صادقانه به کار بیندازید. من شما عزیزان را دعا میکنم. شما بدانید شبانه روزی نمیگذرد که من شما جوانان فعّالِ مسلمانِ مؤمنِ دانشگاه را، حدّاقل یک بار، دعا نکنم. من از خدای متعال، کمک و حمایت و هدایت شما ر امسألت میکنم. شما هم دعا کنید. انشاءاللَّه رابطهی خود را با خدا محکم کنید. به وظایف مهم بپردازید و ارتباط خود را با دفتر نمایندگی، روزبهروز محکمتر کنید. آنجا مرکز بسیار حسّاس و مهمّی است. البته روابط خود را با مدیران دانشگاهها هم تنظیم کنید. به هیچ وجه نگذارید که بین شما و مسؤولان دانشگاهها، معارضه و درگیری و ستیزهجویی به وجود آید. معیار و ملاک، مقررّات است. مقررّات را دقیقاً رعایت کنید - مقررّات، تبلور همین تفکّر انقلابی است و جهت گیری انقلابی در آن تبلور پیدا میکند - تا انشاءاللَّه خداوند متعال کمک کند.
عزیزان من! انسان، بخصوص وقتى مانند شما دل به معرفت و کرده باشد، امکان رشد زیادى دارد. جوامع بشرى که متشکّل از این انسانها هستند، مىتوانند آنچنان پیش بروند که دنیاى ظلمانى را پر از نور کنند. این، نورى است که خدا مىبخشد، اما به دست انسان. «الله ولى الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النّور.» این، نورى است که شما نشانهى آن را مىبینید و حضور آن را احساس مىکنید. این، نور ایمان، نور اسلام، نور محبّت و نور دلسوزى براى انسان و انسانیّت است. نورِ دیدن و شناختن ظلم و زشت شمردنِ ظالم است. اینها چیزهایى است که امروز به برکت اسلام، در کشور و در نظام ما هست. شما باید هرچه بیشتر، از اینها استفاده کنید. شما باید از این فضا، براى بالندگى و سرافرازىِ هرچه بیشتر بهره ببرید.
شما جوان، مؤمن و انقلابى هستید. بحمد اللّه، تربیتشدهى قرآنید. محیط پیشرفت آماده است. چشم و دل شما روشن است. پس، باید پیش بروید. لذا، همانطور که برادر عزیزمان، سردار فرمانده دانشگاه، یادآورى کردند، من بر همان اصول و موازین گفتهشدهى قبلى، یعنى علمى بودن، نظامى بودن، معنوى و عرفانى بودن، و دائم در حال پیشرفت بودن، تأکید مىورزم. من روىِ نکتهى نظامیگرىِ دانشگاه، تکیه مىکنم. دانشگاه در کشور زیاد است و روز به روز هم بیشتر مىشود؛ اما دانشگاه نظامى، دانشگاهى که به عنوان پشتیبانى علمى و سازماندهى و براى برآوردن همهى نیازهاى سازمان عظیمى مثل «سپاه پاسداران انقلاب اسلامى» باشد، باید وجود داشته باشد. به آسانى نمىتوان از این گذشت و صرف نظر کرد. سپاه پاسداران، این امتیاز بزرگ را دارد که مولود انقلاب است.
«لَمسجدٌ أسّس على التّقوى من اوّل یومٍ أحقُّ ان تقوم فیه فیه رجال یحبّون ان یتطهّروا.» چهرهها و دلهاى پاک و نورانى در این دانشگاه، سرآغازِ تولّد یک سپاه در سازمان آیندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى است. در دوران اوّلِ انقلاب، در دوران جنگ و قبل از آمادگیهاى لازم، فرصت این چیزها نبود. نه اینکه آن روز این چیزها بد بود؛ بلکه مجال و امکان نبود. اما امروز، مجال و امکان هست. لذا، این دانشگاه باید مظهر ایمان و تقوا و نظم، مظهر راستى و پاکى و صداقت، و مظهر روشن بینى و روشنفکرى باشد. این دانشگاه باید به بیرون الگو بدهد. جوانان این دانشگاه، وقتى به بیرون مىروند، باید الگوى یک جوانِ مؤمن و انقلابى باشند و حدّ اعلا و حدّ اکثر را به بقیهى نسل جوان کشور، نشان دهند. این، چیزى است که ما از اینجا توقّع داریم. بحمد اللّه، امروز راه نیز همین راه است. باید آن را دنبال کنید و در این راه، تلاش نمایید. تکیهى من روى نظامیگرى، مثل تکیه روى علم و تقوا و معنویّت، بر فلسفهاى مبتنى است. ما در انقلاب و در اسلام، ظاهرسازى و صورتِ بىمعنا و بىروح اصلًا نداریم. هر صورتى، معنایى، و هر لفظى، مضمونى دارد. اگر چیزى را توقّع داریم، بهخاطر این است که ریشهى فلسفى آن را با اعتقاد تمام، در دل مىپرورانیم. در مورد دانشگاه امام حسین هم- که بحمد اللّه نام و خاستگاه و خصوصیّات دیگر، و امروز پرچمش، حسینى است- چنین است. حسینى باشید و حسینى بمانید. خودتان را در میدان حسینى پرورش و رشد دهید و بدانید که طریق سعادت دنیا و آخرت همین است و خداى متعال، به شما کمک خواهد کرد. نمىدانم آیا جوانان نسل ما و نسل انقلابى، تاریخچهى این صد و پنجاه، دویست سال را درست خواندهاند یا نه؟ من همهى دغدغهام این است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمى هستیم. تاریخچهى این صد و پنجاه، دویست سال اخیر از دوران اواسط قاجار به این طرف؛ از دوران جنگهاى ایران و روس به این طرف را بخوانید و ببینید چه حوادثى بر این کشور گذشته است.
یکى از کارهاى دشمن، این شد که این مجموعههاى مؤمن را منزوى کند. جوان، بىتجربه است. به مجرد اینکه ببیند در یک دستگاه رسمى کشور مثلًا در یک مرکز فرهنگى کشور دو نفر به او اخم کردند، به او بىاعتنایى کردند، او را تحقیر کردند؛ در حرکتش اثر مىگذارد و او را کند مىکند. یا مثلًا وقتى ببیند که در مجلّات بهاصطلاح ادبى و هنرى کشور، چهرههاى مخالف با این روش و خط را، بزرگ مىکنند، برجسته مىکنند، تعریف مىکنند، این جوان دلش آب مىشود و روحیهاش را از دست مىدهد. وقتى یک فیلمساز، اثرش را به مراکزى مىبرد که مىتوانند از او استفاده کنند و کارى کنند که بتواند کارش را ادامه دهد؛ اما با بىاعتنایى به او مىگویند: «نه آقا؛ ما این را قبول نداریم. این طورش را قبول نداریم»، و بعد در همان حال ببیند انواع و اقسام کارهایى که از لحاظ مایههاى هنرى از کار او کمتر است اما چون مایهى اسلامى ندارد مورد قبول آنهاست؛ این جوان بهخودىخود، منزوى و ناامید خواهد شد. من بارها از اعماق جان، قلبم براى این جوانان مؤمن و انقلابى، سوخته و گداخته است. بارها تأسف خوردهام که چرا باید به جوانان به این خوبى، بىاعتنایى شود!؟ اینها هیچچیزشان از آن کسانى که در جاهایى به عنوان هنرمند معروف شدهاند، کمتر نیست. در بسیارى از امور، از آنها خیلى هم بهترند. اما به اینها بىاعتنایى مىشود. وقتىکه انسان مطلب را به درستى کاوش مىکند، مىبیند سر رشته مىرسد به ارادهى خباثتآمیزى در نقطهاى! مسئولین هم متوجه نیستند. مسئولین فرهنگى، مردمان خوبى هستند؛ اما در سطوح بالا، از کارهایى که در سطوح متوسط انجام مىگیرد، بىخبرند. لذا، این جوان، این مجموعهى جوانان و این جریانها را، ناامید مىکنند.
این ملت، براى اینکه حیثیتش و کیان حقیقى و انسانى و اسلامى و انقلابى و فرهنگ ملىاش حفظ شود، احتیاج به مجاهدت و مقاومت و ایستادگى در مقابل تهاجم دشمن و تهاجم کردن به نقاط ضعف دشمن دارد. این را خودىها مىتوانند بکنند. من حرفم فقط همین است. من مىگویم: اگر مىخواهید هنر این کشور رشد و اعتلا پیدا کند، به هنرمند جوان مؤمن تکیه کنید. او مىتواند از اسلام و از انقلاب و از این کشور دفاع کند. و الّا آن کارگردان یا تهیهکنندهاى که وقتى فیلم را مىسازد، از پیش فکر مىکند که «این نکته را در این فیلم خواهم گنجاند، تا یکى از پایههاى اعتقادى این نظام را هدف قرار دهم» که از اسلام و انقلاب دفاع نمىکند! با زبان خاص فیلم و با همان شکلى که در فیلم امکان دارد، کار خودش را انجام مىدهد. یعنى اکتفا نمىکند به اینکه به انقلاب کمک نکند. فیلم مىسازد براى اینکه به انقلاب حمله کند! از اول که این فیلم را مىسازد، یا این داستان را مىنویسد، هدفش این است که کارایى نظام اسلامى را زیر سؤال ببرد و بگوید: «این نظام اسلامى، کارایى ندارد.» از اولپ1ى که این مقاله را مىنویسد یا این اثر هنرى را تولید مىکند، هدفش این است که نشان دهد این دولت کارایى ندارد؛ توان اداره ندارد. این، در حال خدمت به مصالح این کشور است یا در حال خیانت؟ به این مىشود تکیه کرد؟! معلوم است که نمىشود تکیه کرد! ما البته تصمیم نگرفتهایم کسانى را که خیال کردهایم خدمت نمىکنند یا خیانت مىکنند، یکىیکى به قانون معرفى کنیم؛ نه. هنوز خیلى کارها در این کشور در زمینهى فرهنگى وجود دارد که باید انجام گیرد. منظورم این است که در محیطهاى فرهنگى، به نیروهاى مؤمن تکیه شود. اینها سدى در مقابل تهاجم فرهنگى هستند.
دشمن از راه اشاعهى فرهنگ غلط فرهنگ فساد و فحشا سعى مىکند جوانهاى ما را از ما بگیرد. کارى که دشمن از لحاظ فرهنگى مىکند، یک; تهاجم فرهنگى; بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگى» یک «غارت فرهنگى» و یک «قتل عام فرهنگى» است. امروز دشمن این کار را با ما مىکند. چه کسى مىتواند از این فضیلتها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنى که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصى نبسته و مىتواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند. کسى که خودش آلوده و گرفتار است که نمىتواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان بااخلاص مىتواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهاى اسلامى مىتواند دفاع کند. لذا، چندى پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهى از منکر کنند.» الآن هم عرض مىکنم: نهى از منکر کنید. این، واجب است. این، مسئولیت شرعى شماست. امروز مسئولیت انقلابى و سیاسى شما هم هست.
جوان حزباللّهى هم باید باهوش باشد. باید چشمهایش رابازکند و نگذارد کسى در صفوف او رخنه کند و بهنام امربه معروف ونهىازمنکر، فسادى ایجاد نماید که چهره حزباللَّه را خراب کند. باید مواظب باشید. این، به عهده خودتان است. من یقین دارم - و تجربههاى این چندسال هم نشان داده - تا نیروهاى مؤمن وحزبالّلهى براى انجامِ کارى به میدان مىآیند، یک عدّه عناصر بدلى و دروغین، با نام اینها در گوشهاى فسادى ایجاد مىکنند تا ذهن مسؤولین را نسبت به نیروهاى مؤمن و حزبالّلهى و مردمى چرکین کنند. مواظب باشید. مسأله امر به معروف و نهىازمنکر، مثل مسأله نمازاست. یادگرفتنى است. باید بروید یاد بگیرید. مسأله دارد که کجا و چگونه باید امر به معروف ونهىاز منکر کرد؟ البته من عرض مىکنم - قبلاً هم گفتهام - در جامعهاسلامى، تکلیف عامه مردم، امربه معروف ونهىاز منکر با لسان است؛ با زبان. اگر کار به برخورد بکشد، آن دیگر تکلیف مسؤولین است. آنها باید وارد شوند. اما امر به معروف و نهى از منکر زبانى، مهمتر است. عاملى که جامعه رااصلاح مىکند، همین نهى از منکر زبانى است. به آن آدم بدکار، به آن آدم خلافکار، به آن آدمى که اشاعه فحشا مىکند، به آن آدمى که مىخواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. دهنفر، صدنفر، هزارنفر! افکارعمومى روى وجود و ذهن او باید سنگینى کند. این، شکنندهترین چیزهاست. همین نیروهاى مؤمن و بسیجى و حزبالّلهى؛ یعنى همین عامه مردم مؤمن؛ یعنى همین اکثریّت عظیم کشور عزیز ما؛ همینهایى که جنگ را اداره کردند؛ همینهایى که از اوّل انقلاب تا به حال با همه حوادث مقابله کردند، در این مورد مهمترین نقش را مىتوانند داشته باشند. همین نیروهاى مردمى، که اگر نبودند - این بسیج اگر نبود، این نیروى عظیم حزب اللَّه اگر نبود - در جنگ هم شکست مىخوردیم؛ در مقابل دشمنان گوناگون هم دراین چندسال شکست مىخوردیم و آسیبپذیر بودیم. کارخانه ما را مىخواستند به تعطیلى بکشانند؛ نیروى حزبالّلهى از داخل کارخانه مىزد به سینهشان. مزرعه ما را در اوایل انقلاب مىخواستند آتش بزنند؛ نیروى حزبالّلهى از همان وسط بیابانها و روستاها و مزارع، مىزد توى دهانشان. خیابانها را مىخواستند به اغتشاش بکشند؛ نیروى حزبالّلهى مىآمد سینه سپرمىکرد و در مقابلشان مىایستاد. جنگ هم که معلوم است! این، آن نیروى اصلى کشوراست. نظام اسلامى متّکى به این نیروست. اگر مردم؛ یعنى همین نیروهاىمؤمن و حزباللّهى، با نظام باشند، با دولت باشند - که هستند بحمداللَّه - اگراین نیروى عظیم و این نیروى بزرگ شکست ناپذیر مردمى در کنار مسؤولین و پشت سر مسؤولین باشد - که بحمداللَّه هست هیچ قدرتى نمىتواند با جمهورىاسلامى مقابله کند.
اینکه شاید شما در بعضى از کتابها یا مقالهها خواندهاید که در بعضى از کشورهاى امریکاى لاتین یا شرق آسیا، نسل جوان غرق در فسادهاى گوناگون است از مواد مخدر و سکرآور و فساد جنسى اینطور نیست که روال کار از اول چنین بوده است؛ این سیاست پیاده شده است. متأسفانه در دوران ستمشاهى، ما هم از این قضیه برکنار نبودیم. در این کشور هم به دست خاندان خائن و سیهروى پهلوى و دستیارانشان، هرچه توانستند، این سیاست را پیاده کردند.
البته کشورهاى اسلامى خصوصیتى داشتند، که همان «اسلام» بود؛ و کشور ما در بین کشورهاى اسلامى خصوصیت دیگرى اضافهى بر آن داشت، که آن «روحانیت مردمى» بود؛ و مىدانید که در کشورهاى دیگر اسلامى، به این شکلِ ایران نبوده، هنوز هم نیست. اسلام و تبلیغات اسلامى، جلوى آن موج سهمگین ایستاد. شعارهاى انقلابى و حرکت کوبندهى امام عالىمقام و عظیمالشّأن، کار را بر دشمن مشکل کرد. در بحبوحهى همان موج فسادآفرینى که بر این کشور حکومت مىکرد، جلوههاى ایمان و سرسپردگى به دین، باز اول در بین جوانان خود را نشان داد. من پدران و مادران متوسطى را مىشناختم که طاقت همراهى کردن با احساس دینى جوان خودشان را نداشتند؛ حتّى گاهى از احساسات دینى و تعبد و زهد و بىاعتنایى به دنیا و به خوراک و به آسایشى که در جوانانشان مشهود بود، پیش ما شکایت مىکردند! آن پدران و مادران، با همان تربیتهاى غلط رشد کرده بودند، مسلمان هم بودند؛ اما این جوشش ایمان اسلامى در آنها نبود؛ ولى جوانشان تحت تأثیر تربیت انقلابى قرار گرفته بود؛ به همین خاطر بود که جوانان، خانوادهها را پشت سر خودشان مىکشیدند؛ و این شد که آن قیام عظیم مردمى و آن حرکت بىنظیر در عالم یعنى انقلاب اسلامى ما به رهبرى امام و با پشتیبانى قاطبهى ملت و با میداندارى جوانان به پیروزى رسید. این یک فتح بود؛ هم فتح میدان مبارزه با استکبار بود، و هم بالاتر از آن، فتح سرزمین دل جوانان بود؛ که این را اسلام و انقلاب و امام کرده بودند، و این فتح الفتوح بود. بزرگترین کار امام، ساختن جوانان بود. بعد از آن هم در دوران جنگ، باز جوانان بودند که جنگ را با خسران دشمن تمام کردند. این شهداى جوان، این رزمندگان جوان، این دستاندرکاران جوان عرصههاى جنگ، چیزى نیست که اهمیت نسل جوان را در حادثهى سرنوشتسازى مثل جنگ از نظر دور بدارد. این حادثه اتفاق افتاد، اما چشمهاى طراحان استکبار جهانى همهى صحنه را دید و فهمید که جوان مؤمن در این کشور، زیر تربیت اسلام انقلابى، چه معجزهها مىکند. امروز یکى از کارهاى اساسى استکبار این است که نسل جوان را در کشورهاى اسلامى و هر کشور اسلامى که بیدارتر است، بیشتر از صحنه بیرون کند. کدام کشور اسلامى از همه بیدارتر، از همه زندهتر، و از همه بىمحاباتر در مقابل استکبار ایستاده است؟ جز ایران اسلامى؟ پس، جوانان ایران اسلامى بدانند که استکبار براى بیرون راندن آنها از صحنهى این مبارزهیى که در آن، فتح و پیروزى حتماً نصیب ملتهاست و لاغیر، مشغول پول خرج کردن و طراحى انواع نقشههاست. هدف این نقشهها، شما جوانان مؤمن و انقلابى و شجاعى هستید که ایستادهاید، تا هدفهاى انقلاب و امامتان را تا آخرین رقم به تحقق برسانید و هر مانعى را از سر این راه بردارید.هر حرکتى که منجر به این بشود که نسل جوان احساس کند باید از صحنهى مقاومت کناره بگیرد، این حرکت، با واسطه یا بىواسطه، مربوط به امریکا و نظام استکبارى است؛ این یک معیار کلى است. هر کارى که در کشورهاى دیگر کردند، اینجا هم مىخواهند بکنند: سرگرم کردن جوانان به مسائل جنسى، سرگرم کردن جوانان به مسائل شخصى، آلوده کردن جوانان به مواد مخدر و مسکر، منحرف کردن ذهن جوانان از آرمانهاى انقلابى و اهداف اصلى، متوجه کردن آنها به اهداف کوچک و جزیى و صنفى و امثال اینها، متزلزل کردن ایمان نسل جوان به اسلام، متزلزل کردن ایمان نسل جوان به اصول انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى و حتّى به امام، و نیز هر چیزى که در راه این مبارزهى عظیم به کار گرفته مىشود و وجودش لازم است، آن را در چشم نسل جوان، بىرنگ و بىاثر و بىفایده و مهمل جلوه دادن. اگر شما جایى چیزى در این مضمونها دیدید، در کتابى خواندید، در رمان ترجمهشده یا نوشتهشدهیى مطالعه کردید، در مقالهى ترجمهشدهاى یا در شعر و یا در فلسفهبافىیى مشاهده کردید، حتّى در تظاهرات به اصطلاح جسورانه و پُرخشمى چیزى از این قبیل دیدید، آن را متهم کنید؛ بدانید که تصادفى نیست؛ بدانید که امریکا از شما مىترسد؛ بدانید که بزرگترین پستهاى استکبار عالمى، از حضور شما در صحنه، احساس ناامنى مىکند.
وزارت خارجه یک دستگاه انسانی عظیم است. از لحاظ نیروی انسانی، واقعاً دستگاه پُرذخیرهیی است. بحمداللَّه انسانهای خوب، انقلابی، مسلمان، اکثراً یا عموماً بچههای انقلاب، جوانان انقلابی مؤمن، با فکرهای خوب در وزارت خارجه حضور دارند. ما چرا از تلاش و تفکر و سنجش و عقلیت بچهحزباللهیهای خودمان مأیوس باشیم؟ دیدیم که بچهحزباللهیهای خودمان، همین برادران وزارت خارجه، همین عناصر مؤمن و خوب، در یک تجربهی سیاسی مثل جنگ خلیج فارس - که چیز خیلی عظیمی بود و چهقدر افراد اشتباه کردند - یا مثل قضیهی قطعنامه، چگونه از خودشان عقل و شخصیت و هوشمندی نشان دادند. در ارتباطات فراوانی، همینطور است.
کار را سنجیده انجام بدهیم. کارهای نسنجیده انجام نگیرد؛ چون ضرر کار نسنجیده در اینجا، با ضرر کار نسنجیده فرضاً در ادارهی ثبت احوال فلانجا یا وزارت صنایع یا وزارت دیگر فرق میکند. ضرر کار نسنجیده در اینجا، عمیقتر و عمومیتر و چشمگیرتر و نقدتر است. کار نسنجیده نباید انجام بگیرد، حرف نسنجیده نباید زده بشود. جوانب هر کاری باید خوب سنجیده بشود و بعد انجام بگیرد. قشر جوان بایستى همیشه نسبت به مسائل انقلاب احساس مسؤلیت کند و خودش را از مسائل انقلاب برکنار نداند. انقلاب، امروز چه تکلیفى را به او املا مىکند؟ از او چه مىخواهد؟ او چه نقشى مىتواند در پیشبرد انقلاب داشته باشد؟ وظیفهى او چیست؟ قشر جوان باید از خیل عظیم مردم ما - که بحمدالله همیشه در صحنههاى انقلاب حاضرند - جدا نشود و به رشد و آگاهى و با سواد شدن آنان کمک کند. در دانشگاه باید به روى مردم باز باشد و دانشجو در محیط دانشگاه محصور نباشد. دانشجو باید با اعضاى خانوادهى خود و با دوستانش، ارتباطات روشنگر داشته باشد و در مسائل کشور و مسائل جامعه سهیم باشد.
ما آمادگیهاى خود را براى مقابله با استکبار، همیشه حفظ مىکنیم؛ همین حالا هم آماده هستیم. ما قصد تجاوز به هیچکس را نداشتیم، بازهم نداریم؛ اما آمادهایم که براى مقابله با تجاوز هرکس که باشد اقدام کنیم. صدام هم که تجاوز کند، تودهنى خواهد خورد. امریکا هم که تجاوز کند، تودهنى خواهد خورد.
جوانان دانشجو در محیطهاى دانشگاه، به درس و علم و روحیهى انقلابى و اسلامى، حد اکثر اهمیت را بدهند. جوانان ببینند که امروز و آینده، چقدر به وجود آنها احتیاج است؛ خودشان را براى آینده بسازند. امروز هم جوان دانشجو باید مثل همیشه، پیشتاز و پیشگام حرکت انقلابى باشد و خودش را شایسته و صالح براى این مسئولیتهاى بزرگ قرار بدهد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، رکن رکین و پایهى محکم دفاع از انقلاب و به تعبیر امام عزیزمان (ره)، یکى از دو بازوى نیرومند مسلح جمهورى اسلامى است. ایشان، دو بازویشان را اینطور بلند کردند و به من فرمودند: یک بازو، ارتش است؛ یک بازو، سپاه.
قوام سپاه، به روحیهى انقلابى و ایمان این جوانان پُرشور و مؤمن است. این ایمان، بایستى هم حفظ بشود، هم تقویت گردد و هم از جهات اعتقادى و فکرى، با روشنبینى و عمق فکرى، همراه بشود. این کار را که عقیدتى، سیاسى مىکند، وظیفهاى بسیار مهم است. مسئولان سپاه باید همکارى بکنند، تا این برادران بتوانند این وظیفه را بخوبى انجام بدهند و إن شاء اللّه خیر و صلاح این کار، به انقلاب و کشور برمىگردد. باید به ذهنیت دانشجویان و جوانان و اعتقادات و روحیهى اسلامى و انقلابى آنها، خیلى توجه بشود. حقیقتاً جوانان موتور و راهاندازندهى حرکتهاى بزرگ- هم مثبت و هم منفى- در جامعه هستند. اگر ما بتوانیم این مجموعهى جوان بافرهنگ را که در نقطهیى به نام دانشگاه جمع شدهاند، به سمت روحیهى انقلابى و اسلامى جهت بدهیم، به نظرم مىرسد که کشور و انقلاب، بزرگترین سود را از این بابت خواهد برد.
در گذشته، دانشگاه نقطهیى بود که در آن، بىفرهنگى اسلامى بیش از جاهاى دیگر و یا در ردیف بدترین جاها بود. این، کارى بود که رژیم و دستگاههاى فرهنگىِ گذشته دنبال مىکردند و توجه داشتند که این کار در دانشگاهها انجام بگیرد. مقاصد سیاسى پشت سر این قضیه بود. به نظر من، امروز باید طورى باشد که ورود در دانشگاه، مثل ورود در حوزهى علمیه باشد. همچنان که در حوزهى علمیه، انسان معرفت و دین و تعبد مىآموزد، کسى هم که به دانشگاه وارد شد، حتّى اگر از مبانى اسلامى و انقلابى فاصله هم دارد، دانشگاه در طى این مدت، او را با مبانى اسلامى و انقلابى آشنا کند و متعبد سازد. به همین خاطر است که بایستى به تربیت دینى و گرایشها و روحیهى پُرشور انقلابى جوانان در دانشگاه اهمیت داد. فقط با زبان هم نمىشود. این کار، مقدماتى لازم دارد. عناصرى که در دانشگاهها به کار گرفته مىشوند، آنهایى که مؤثرند، آنهایى که در مراکز حساس واقع مىشوند، واقعاً باید از کسانى باشند که این انقلاب را از بن دندان قبول داشته باشند. البته ما نمىخواهیم بگوییم که هر استاد و یا متخصصى که در دانشگاهها تحقیق و یا تدریس مىکنند، بایستى یک انقلابى طراز اول باشد. نه، ممکن است این فرد کاملًا قابل قبول باشد و دانش وافرى داشته باشد و انقلاب از دانش او استفاده کند. ما بیش از دانش او، چیزى از او نمىخواهیم. منتها در همین مورد هم نباید انگیزهى ضدیت با انقلاب در او وجود داشته باشد؛ چون اگر این انگیزه وجود داشت، دانش او در اختیار انقلاب قرار نخواهد گرفت. پس، در مراکز حساس و سربندهاى ادارهى امور دانشگاهى- چه اداره به معنى رسمى آن و چه ادارهى امور فکرى و تدریس و امثال اینها- کسانى که مسئول مىشوند و کارهاى مهم دست آنهاست، واقعاً باید از عناصر انقلابى باشند. دیگران هم انگیزهى ضدیت با انقلاب در آنها نباشد. اگر واقعاً کسى انگیزهى مخالفت با انقلاب در وجودش باشد، حضور او در دانشگاه- در هر سطحى که باشد- مضر است؛ براى تحصیل هم مضر مىباشد. من این واقعیت را در بعضى از رشتههایى که مىتوانستم در بارهى آنها قضاوت کنم، مشاهده کردهام. استادى که توانایى تربیت شاگرد در آن رشته را دارد، ولى بر اثر بىاعتنایى یا مخالفت با انقلاب، حتّى وقت نمىگذارد که دانشجو را در آن رشته تربیت کند، در حقیقت براى او، تربیت دانشجوى انقلابى و دانشگاه انقلاب، یک انگیزه نیست؛ بلکه نسبت به این قضیه ضد انگیزه دارد. البته، دانشجویان عناصر آیندهساز این کشور هستند و بایستى از همه جهت- چه از جهات فکرى و چه از جهات علمى و درسى و به تبع آن از لحاظ مادّى و رفاهى- روى آنها سرمایهگذاریهایى بشود که اطلاع دارم بحمد اللّه دولت مشغول است و برنامههاى خوبى براى این قضیه دارد. امیدواریم إن شاء اللّه این برنامهها به نتیجه برسد. در حرکت عظیم ملت ایران، نسل جوان باید پیشرو باشد. براى نسل جوان - بخصوص نسل جوان دانشجو - بىتفاوتى و خونسردى جایز نیست. آن جوانى که به سرنوشت کشور نیندیشد و حوادث و خصومتهایى را که نسبت به کشورش در دنیا سازماندهى مىشود، نبیند و نسبت به آنها نجوشد و نخروشد، آن جوان لایق این نیست که نام جوان شهروند یک ملت انقلابى را روى خودش بگذارد. روح جوان، آن روح پر تپشى است که در سختیها، به داد کشور و ملت رسید و آنها را نجات داد.
جوانان عزیز! دشمن روى شما سرمایهگذاریهاى زیادى مىکند؛ حواستان جمع باشد. عدهیى را به بىتفاوتى مىکشاند و عدهیى را دلسرد و مأیوس مىکند. یأس، بزرگترین آفت جوان است. جوانها بدانند که متأسفانه یأس به روح جوان زودتر راه پیدا مىکند؛ همچنان که امید اینگونه است. در مقابل یأسى که دشمن مىخواهد به جوانها تلقین و تزریق کند، خودتان را مصونیت بدهید. امروز، هر اندیشهیى که جوان را دچار این احساس بکند که از مسؤولان و پیشروان انقلاب و مدیران کشور جداست، این اندیشه و تفکر، از نوع همان تفکرات سیاسى غلط تزریق شده است. امروز باید ملت و دولت، پشت به پشت و دست به دست هم و در کنار یکدیگر، با تمام توان تلاش کنند تا همهى طلسمهاى استکبار و سلطه را بشکنند و از بین ببرند. این، صحنهى بسیار مهم و حساسى است. تفکرى که شما را هدایت خواهد کرد و باید بکند، تفکر اسلامى است. باید در دانشگاهها به تفکرات اسلامى و کار اسلامى، خیلى اهمیت بدهید. براى بازسازى و آبادانى و عمران سرتاسر کشور، براى تقویت دولت و براى پیشرفت هدفها و برنامههاى اقتصادىاى که مسئولان طرح مىکنند، همهى مردم خودشان را متعهد بدانند. این، به آبادى کشور خواهد انجامید و همان چیزى است که همیشه چهرهى انقلابى ملت ما را در مقابل ملتهاى دیگر، چهرهى باصلابت و قدرتمندى نشان خواهد داد و این رابطهى معنوى حفظ خواهد شد.
البته، تأییدات الهى شرط اول است. باید رابطهى قلبى با خدا را قویاً حفظ کرد. باید حالت تقوا و پرهیزگارى و معنویتى را که در انقلاب ما بوده و هست و باید باشد، قویاً حفظ کنید. در این کار، مخصوصاً جوانها باید پیشقدم باشند؛ زیرا محبوبترین انسانهاى جامعه در نزد پروردگار، جوانهاى پارسا و پرهیزکار و مؤمن هستند. این، برکات الهى را جلب مىکند و روح نشاط اسلامى را در جامعه زنده نگه مىدارد. این رابطهى قلبى و ارتباط معنوى با خدا را حفظ کنید. خداى متعال هم، الطاف و فضل و فیض و کمک خود را بر شما نازل خواهد کرد. علت اینکه ما ملت ایران، در ده سال بعد از انقلاب توانستیم در مقابل تهاجم گوناگون دشمن- با همهى مشکلات آن- بایستیم و مقاومت کنیم و ضرر بیشترى متوجه آنان بکنیم، این است که به برکت دین و ایمان و انقلاب و اسلام و آموزش قرآنى و اسلامىِ شخصیت عظیمالشّأنى که بیان و سخن و کلامش، مفاد و مضمون قرآن و اسلام بود، در میان مردم ما روحیهى انقلابى و پارسایى انقلابى و وحدت کلمهى بیشتر حکمفرما بود.
دشمنان ما- عراق و امریکا و شرق و غرب- از اتحاد خود و حمله و فشار به نظام جمهورى اسلامى، طرفى نبستند. علت موفقیت ما این بود که شما جوانان در صحنه بودید، ملت آماده بود و روحیهى انقلابى بر جریانهاى غیر انقلابى و ضد انقلابى غلبه داشت. تا وقتى اینگونه باشد، تهدیدهاى دشمن عملى نخواهد شد. تهدید و سوء نیت دشمن و خطر وجود دارد؛ اما تا شما در صحنه هستید، این خطر تحقق پیدا نخواهد کرد. ما قوى هستیم و به عزت پروردگار عزیزیم؛ منتها شما دانشجویان نقش خودتان را فراموش نکنید. آگاهى سیاسى کسب کنید و نسبت به آنچه که مىگذرد، هوشیار باشید و انگیزه و تپش جوانانهى انقلابىِ متناسب با قشر شما، در خدمت هدفهاى نظام قرار گیرد.
عدهیى از افراد سادهاندیش خیال مىکنند که اگر دانشجو بخواهد حضور انقلابى داشته باشد، راهش این است که بر سر مسئولان خود داد بکشد؛ خیر، اینکه انقلابىگرى نیست. آنجایى که مىبینید دانشجو بر سر مسئولان امر داد مىکشد، مسئولان با دانشجویان همجهت نیستند؛ آنها مزدور امریکا هستند و این جوانان نمىتوانند طاقت بیاورند و بالاخره فریاد اعتراض مىکشند؛ کمااینکه در رژیم گذشته همینگونه بود و دانشجو و طلبه و مردم و وجدانهاى بیدار و انسانهاى شجاع و روحهاى سالم، بر سر مسئولان امر داد مىکشیدند. مبادا عدهیى به صورت فریبانگیز و با ترفندهاى گوناگون بیایند و به چند جوان ساده تفهیم کنند که دانشجو بایستى فریاد بکشد! بله، فریاد باید کشیده شود؛ ولى بر سر امریکا و قدرتهایى که مزاحم مسئولان و ادارهکنندگان نظام هستند. در هر دانشگاهى که تحصیل مىکنید، حضور دانشجویى خود را به صورت قوى و با خط درست حفظ کنید. عزیزان دانشجو و جوانهاى خوب و باصفا و سالم! تا آنجا که در توان و قدرت شماست، در محیط دانشگاه یکپارچگى خود را حفظ بکنید و نگذارید نامهاى گوناگون، به معناى جهتگیرىهاى گوناگون تلقى شود و نیروهایى که باید به سمت دشمن بایستند و موضع بگیرند، روبهروى هم قرار گیرند؛ مواظب این خطر باشید. مطلقاً نباید اسمها و عنوانها، دیوار به وجود آورند و مرز ایجاد کنند. طرح عناوینى مثل دانشجوى این وزارت و دانشجوى آن وزارت، دانشجوى این دانشگاه و دانشجوى آن دانشگاه، دانشجوى دانشگاه دولتى و دانشجوى دانشگاه غیر دولتى، انجمن اسلامى اینجا و انجمن اسلامى آنجا، خطرآفرین است
نمودار
آخرین مقالات
|