keyword/content
1400/11/19
1397/01/25
1391/06/09
1390/11/10
1390/04/09
1388/07/14
1386/03/14
1386/02/12
1382/11/08
1382/09/26
1382/03/22
1381/12/06
1381/06/30
1381/04/26
1381/02/11
1381/02/11
1380/08/12
1376/08/14
1376/08/14
1374/10/17
1372/08/12
1371/08/13
1371/08/13

قدرتهای غربی معروف به دیکتاتوری هستند دیگر، یعنی همینهایی که حالا به خیال خودشان، به ادّعای خودشان با دیکتاتوری‌های دنیا میخواهند مقابله کنند، خودشان دیکتاتورترین‌ها هستند؛ در زمینه‌ی سیاسی، در زمینه‌ی اقتصادی، نسبت به همه‌ی دنیا دیکتاتوری به خرج میدهند. [امروز] یک قلم بر این دیکتاتوری‌ها افزوده‌اند و آن، دیکتاتوری رسانه‌ای است؛ دیکتاتوری رسانه‌ای. یعنی مثلاً فرض کنید که شما در مجموعه‌ی فضای مجازی اسم شهید سلیمانی را نمیتوانید بیاورید، حذف میکنند. در فضای مجازی که کلیدش دست آنها است و زیر کلید آنها است، تحمّل اسم شهید سلیمانی را ندارند، تحمّل عکس او را ندارند؛ امروز این جور است. البتّه قبلاً هم این دیکتاتوری‌ها بود. مرحوم حاج احمد آقا (رضوان ‌الله ‌علیه) برای ما نقل میکرد که امام یک پیام مفصّلی -به نظرم پیام حج بود- داده بودند؛ حاج احمد آقا گفت من به فکر افتادم در آمریکا که میگویند آزادی بیان هست، این پیام امام را در یکی از مطبوعات آنجا پخش کنیم. میگفت پیغام دادم به دوستانمان که آنجا بودند، گفتم هر چه پول لازم باشد من در مقابل این میدهم [تا چاپ شود] -مثل اطّلاعیّه که پول میدهند پخش میکنن- گفت هیچ نشریه‌ای حاضر نشد این را چاپ کند. [علی‌رغم ادّعای] آزادی بیان، بیان حقایق! حاضر نشدند اعلامیّه‌ی امام را چاپ کنند. نویسنده‌ی کتابی درباره‌ی لانه‌ی جاسوسی که تفصیلات لانه‌ی جاسوسی را نوشته و جزو خود عناصر آنجا بوده، گفت ما در آمریکا با هر ناشری تماس گرفتیم که این را چاپ کند قبول نکرد، هیچ ناشری قبول نکرد؛ تا بالاخره رفتیم کانادا آنجا یک ناشری را پیدا کردیم او قبول کرد، بعد داشتند پشیمانش میکردند؛ دائم تلفن، تهدید و مانند این چیزها. دیکتاتوری رسانه‌ای یعنی این؛ آن وقت ادّعا میکنند که ما طرف‌دار آزادی بیان هستیم! امروز هر چیزی و هر کلمه‌ای که در ارتباط با سیاستهای غرب، معارض آن باشد یا همراه آن نباشد، ممنوع‌التّصویر و ممنوع‌الانتشار است.

رئیس‌جمهور آمریکا میگوید «ما به سوریه حمله کرده‌ایم برای مبارزه‌ی با به کار بردن سلاح شیمیایی»! این حرف دروغ است؛ آنها [هستند که] با به کار بردن سلاح شیمیایی -نه سلاح شیمیایی و نه هر جنایت دیگری علیه بشریّت- مخالفتی ندارند؛ الان روزانه یمن دارد بمباران میشود، اینها دارند حمایت میکنند؛ در مناطق مختلف عالم، مسلمانها زیر فشار قرار میگیرند، اینها از آن ظالم حمایت میکنند و به او کمک میکنند؛ اینها از اینکه مردمی رنج ببرند، درد بکشند، ناراحت نمیشوند. همینها از صدّام جنایتکار پشتیبانی کردند، حمایت کردند؛ هزاران نفر از مردم ایران و عراق به‌وسیله‌ی سلاح شیمیایی‌ای که صدّام به کار برد نابود شدند یا آسیب دیدند؛ هنوز در بین مردم ما جوانهایی که آن روز آسیب دیدند وجود دارند، حضور دارند و رنج میبرند. اینها مخالف [سلاح شیمیایی] نیستند؛ اینها به‌خاطر اهداف استعماری و دیکتاتوریِ بین‌‌المللیِ خودشان وارد اقدام میشوند و متّهم میکنند این و آن را به دیکتاتوری، [درحالی‌که] خودشان دیکتاتور بین‌المللی‌اند.

شرائط کنونی جهان فرصتی شاید تکرارنشدنی برای جنبش عدم تعهد است. سخن ما آن است که اتاق فرمان جهان نباید با دیکتاتوری چند کشور غربی اداره شود. باید بتوان یک مشارکت دموکراتیک جهانی را در عرصه‌ی مدیریت بین‌المللی شکل داد و تضمین کرد. این است نیاز همه‌ی کشورهائی که مستقیم یا غیرمستقیم از دست‌اندازی چند کشور زورگو و سلطه‌طلب زیان دیده‌اند و می‌بینند.
شورای امنیت سازمان ملل دارای ساختار و سازوکاری غیرمنطقی، ناعادلانه و کاملاً غیر دموکراتیک است؛ این یک دیکتاتوریِ آشکار و یک وضعیت کهنه و منسوخ و تاریخ مصرف گذشته است. با سوء استفاده از همین سازوکار غلط است که آمریکا و همدستانش توانسته‌اند زورگوئیهای خود را در لباس مفاهیم شریف بر دنیا تحمیل کنند. آنها میگویند «حقوق بشر»، و منافع غرب را اراده میکنند؛ میگویند «دموکراسی»، و دخالت نظامی در کشورها را به جای آن می‌نشانند؛ میگویند «مبارزه با تروریسم»، و مردم بی‌دفاع روستاها و شهرها را آماج بمبها و سلاحهای خود میسازند. در نگاه آنها، بشریت به شهروندان درجه‌ی یک و دو و سه تقسیم میشوند. جان انسان در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین ارزان، و در آمریکا و غرب اروپا گران قیمت‌گذاری میشود. امنیت آمریکا و اروپا مهم، و امنیت بقیه‌ی بشریت بی‌اهمیت دانسته میشود. شکنجه و ترور اگر به دست آمریکائی و صهیونیست و دست‌نشاندگان آنها صورت گیرد، مُجاز و کاملاً قابل چشم‌پوشی است. زندانهای مخفی آنها که در نقاط متعددی در قاره‌های گوناگون شاهد زشت‌ترین و نفرت‌انگیزترین رفتارها با زندانیان بی‌دفاع و بی‌وکیل و بی‌محاکمه است، وجدان آنان را نمی‌آزارد. بد و خوب، کاملاً گزینشی و یکطرفه تعریف میشود. منافع خود را به نام «قوانین بین‌المللی»، و سخنان تحکم‌آمیز و غیرقانونی خود را به نام «جامعه‌ی جهانی» بر ملتها تحمیل میکنند و با شبکه‌ی رسانه‌ایِ انحصاریِ سازمان‌یافته، دروغهای خود را راست، و باطل خود را حق، و ظلم خود را عدالت‌طلبی وانمود میکنند و در مقابل، هر سخن حقی را که افشاگر فریب آنها است، دروغ، و هر مطالبه‌ی برحقّی را یاغیگری مینامند.

امروز در کشورهای اسلامی علیه دیکتاتوری‌های وابسته قیام شده است؛ این مقدمه‌ای است برای قیام علیه دیکتاتوری جهانی و دیکتاتوری بین‌المللی، که عبارت است از دیکتاتوری شبکه‌ی فاسد و خبیث صهیونیستی و قدرتهای استکباری. امروز استبداد بین‌المللی و دیکتاتوری بین‌المللی متجسم است در دیکتاتوری آمریکا و پیروان آمریکا و شبکه‌ی شیطانی و خطرناک صهیونیستی. امروز اینها با روشهای مختلف و با ابزارهای گوناگون در همه‌ی دنیا دارند دیکتاتوری میکنند. آنچه شما در مصر انجام دادید، در تونس انجام دادید، در لیبی انجام دادید، در یمن دارید انجام میدهید، در بحرین دارید انجام میدهید، در کشورهای دیگر انگیزه‌ی آن بشدت به وجود آمده است، جزئی از مبارزه‌ی با این دیکتاتوری خطرناک و مضری است که دو قرن است دارد بشریت را فشار میدهد. این پیچ تاریخی‌ای که گفتم، عبارت است از تحول از سیطره‌ی چنین دیکتاتوری‌ای به آزادی ملتها و حاکمیت ارزشهای معنوی و الهی؛ این پیش خواهد آمد؛ استبعاد نکنید.

ما ملت ایران هم خوشحال و خوشوقتیم از این که می‌بینیم ملتهای مسلمان دارند حرکت میکنند و آزادی و کرامت خودشان را به دست می‌آورند. از آغاز پیدایش و پیروزی این انقلاب در ایران، مواضع انقلاب نسبت به مسائل منطقه، حرکتهای منطقه، قیامهای منطقه، روشن بوده است. هر جائی که حرکت بر ضد استکبار است، بر ضد صهیونیسم است، بر ضد دولت غاصب صهیونیستی در کشور عزیز فلسطین است، این حرکت، حرکت مقبول و مورد حمایت و تأیید ماست. هر جا حرکت علیه آمریکاست، علیه این دیکتاتوریِ بین‌المللی است - که امروز آمریکا یک دیکتاتوری بین‌المللی به وجود آورده است - هر جا حرکت علیه دیکتاتوری‌های داخلی است، برای احقاق حق ملتهاست، ما با آنها موافقیم.

عزیزان من! جوانان برومند دانشگاه‏های افسریِ ارتش جمهوری اسلامی ایران! شما یکی از پایه‏های مستحکم اقتدار این کشور محسوب می‏شوید. هر ملتی حق دارد و وظیفه دارد که در اقتدار خود بکوشد. ملتها اگر خود را به مرحله‏ی اقتدار نرسانند، در کشاکش درگیری‏های جهانی و قدرت‏طلبی‏ها لگدمال خواهند شد. آن ملتی که به ضعف خو کند، ضعف را برای خود عیب بزرگ نشمارد، آن ملت شایسته‏ی سربلندی و عزت نیست. قدرتها، چکمه‏پوشان عالم، سرنیزه‏دارانِ مستبد و دیکتاتور بین‏المللی، به چنین ملتی رحم نخواهند کرد. ملتها وظیفه دارند خود را مقتدر کنند.

ساخت استبدادی و دیکتاتوری به شکل بسیار مدرن و پیشرفته، امروز در بسیاری از کشورهای غربی و در رأس آن‏ها در امریکا مستقر و حاکم است. آنجا مردم به معنای انسانهای صاحب اختیار و صاحب اراده، نقشی در بر سر کارآوردن حکومتها ندارند؛ پول است و زورِ صاحبان سرمایه و زرسالاران است که همه چیز را تعیین می‏کند و همه چیز را در مجرای دلخواه خود به حرکت می‏اندازد.

کشور در حال یک تحرک جدی به سمت جلوست؛ هم از لحاظ علمی، هم از لحاظ سیاسی، هم از لحاظ نظامی و هم از لحاظ استحکام بنیه‏های اقتصادی. نظام اسلامی در عمل دارد نشان می‏دهد که یک نظام ریشه‏دار، اثرگذار و دارای اقتدار درون‏زاست؛ نه اقتداری که بعضی از کشورهای بیچاره و سیاستمداران نگون‏بخت دارند، که ناشی از حمایت فلان قدرت و بهمان قدرت است؛ نه، اقتدار نظام سیاسی جمهوری اسلامی، اقتدار درون‏زاست؛ مثل یک کوه که بیش از آن مقداری که از کوه دیده می‏شود و در زیرِ زمین، ریشه‏های آن کوه است؛ نظام اسلامی دارد نشان می‏دهد که این‏گونه است و روز به روز هم در این جهت جلو رفته است. ما داریم به سمت جلو حرکت می‏کنیم و حرکت هم حرکت آرامی نیست؛ حرکت سریعی است.
این ایستادگی را مستبدین عالم نمی‏پسندند. فلان پادشاهِ دورافتاده‏ی فلان کشور، در ردیف این مستبدین محسوب نمی‏شود. مستبدترین مستبدان عالم، آن کسانی‏اند که در رأس نظام استکبار جهانی نشسته‏اند. ظاهر قضیه در کشور آن‏ها، ظاهرِ دموکراسی است- که آن هم باطناً دموکراسی نیست- اما رفتار آن‏ها در سطح بین‏المللی، رفتار دیکتاتورمآبانه‏ی یک دیکتاتور خشن است. این‏ها نمی‏پسندند که یک ملتی، نظام سیاسی‏ای را بر سر کار بیاورد که این‏جور در مقابل مطامع آن‏ها و در مقابل دست‏اندازی‏های آن‏ها بایستد؛ ولی می‏بینند که ملتهای مسلمانِ دیگر، تحت تأثیر این حرکت عظیم و نیرومند اسلامی در ایران قرار گرفته‏اند.

نگاهی گذرا به جنایات تکان‏دهنده صهیونیست‏های غاصب در فلسطین که با حمایت دولت آمریکا صورت می‏گیرد و نیز مطالعه رفتار اشغالگران در عراق و افغانستان عمق شقاوت کسانی را آشکار می‏سازد که دنیا را از ادعای ریاکارانه حقوق بشر و طرف‏داری از دمکراسی و آزادی پر کرده‏اند.
آنان با شعار مبارزه با تروریسم، فجیع‏ترین شکل ترور را مرتکب می‏شوند، به نام آزادسازی ملت‏ها، دیکتاتوری و غارتگری خود را بر ملت‏ها تحمیل می‏کنند. آمریکا صریحاً خود را در تجاوز به کشورها و ملت‏ها ذی‏حق می‏شمارد. دولت صهیونیست صریحاً شخصیت‏های فلسطینی را به ترور تهدید می‏کند.

تناقض در رفتار و گفتار غربی‏ها و دستگاه استکبار و بخصوص امریکا- که ما امروز با امریکا کار داریم؛ با دیگران فعلًا کاری نداریم- خیلی بیش از این حرفهاست. این‏ها چقدر از حکومتهای غیر دمکراتیک را، یعنی حکومتهایی که برای یک‏بار هم در کشورشان صندوق انتخابات گذاشته نشده و از کسی رأی گرفته نشده، قبول کرده و با آن‏ها مثل یک حکومت دمکراسی رفتار کرده‏اند و چقدر از دمکراسی‏ها را با کودتای نظامی به هم زده‏اند! إن شاء اللّه عمرتان آن‏قدر طولانی خواهد شد که ده بیست سالِ دیگر که بتدریج اسناد کودتاهای بیست، سی سالِ گذشته‏ی امریکای لاتین را از آرشیوهای وزارت خارجه‏ی امریکا بیرون می‏دهند، ببینید- البته بعضی از این اسناد الآن هم بیرون آمده؛ بعضی‏اش را هم خودِ ما بدون اینکه آن‏ها از آرشیوشان بیرون بیاورند، می‏دانیم- که در سرتاسر امریکای لاتین شاید کشوری نماند که در آن اگر انتخاباتی شد و آزادی‏ای بود و اگر رئیس‏جمهور مورد علاقه‏ی مردمی بود، سیای امریکا وارد کار نشد و کودتا راه نینداخت؛ مزاحمت ایجاد نکرد و پدر دمکراسی‏های مردمی را درنیاورد. حالا شیلی معروف است و همه ماجرای آن کشور را می‏دانند. در آفریقا و آسیا و در جاهای مختلف دیگر هم این کار را کردند. چقدر حکومت دیکتاتوری به پشتوانه‏ی امریکا به وجود آمد که از نظامی در یک کشور، بی‏قید و شرط حمایت کردند و آن‏ها به پشت‏گرمی امریکا کُشتند، زدند، بردند و بیست سی سال حکومت کردند! در کشور خودِ ما حکومت طاغوت و دیکتاتوری سیاهِ دوره‏ی رضا خان را که نظیرش کمتر در تاریخ ما دیده شده، انگلیسی‏ها سرِ کار آوردند، بعد همانها محمد رضا را هم سرِ کار آوردند. پس از مدت کوتاهی که دکتر «مصدّق» با نهضت ملی سرِ کار آمد، یکی دو سالی هرطور بود تحمّل کردند، آخر تحملشان تمام شد و خودِ امریکا و انگلیس باهم همدست شدند و کودتای 28 مرداد را راه انداختند و بیست و پنج سال حکومت دیکتاتوری سیاهِ مبتنی بر کودتای سرلشکر «زاهدی» را در ایران سرِپا نگه داشتند.

امروز آمریکاییها در دنیا به دنبال ایجاد یک دیکتاتوریِ جهانی‏اند؛ غافل از اینکه دیکتاتوریِ جهانی، آن هم متّکی به زور سرنیزه و گلوله، به‏وسیله‏ی ملتهای آزاده‏ی دنیا سرکوب خواهد شد. ملتی که آزاده و دارای عزم باشد، دیکتاتوری را قبول نمی‏کند؛ داخل کشور خودش هم قبول نمی‏کند، از دیکتاتور محلّی هم قبول نمی‏کند؛ همچنان که از رژیم طاغوت، ملت ایران قبول نکرد، چه برسد از بیگانگان!
امروز ببینید در سرزمین فلسطین، رژیم ادّعایی و غاصب اسرائیل با مردم چه می‏کند! این نشانه‏های زورگویی و یک‏جانبه‏گرایی است. اسرائیل نسبت به مردم فلسطین که صاحبان آن سرزمین هستند، جنایت می‏کند؛ آمریکاییها هم از آن‏ها صریحاً حمایت می‏کنند. همین‏ها به عراق آمده‏اند و ملت عراق را زیر سلطه گرفته‏اند و با کمال وقاحت به آن‏ها زور می‏گویند. خیال هم می‏کنند کارشان به جایی خواهد رسید؛ اما قطعاً به جایی نمی‏رسد و ملت عراق تحمّل نخواهد کرد و یقیناً دیکتاتوریِ جهانی و بین‏المللی‏ای که امریکا به دنبال آن است، محکوم به سقوط و فناست.

البته آن‏ها در بلندگوها از بحث آزاد و گفتگو و دمکراسی سخن می‏گویند؛ اما این شعاری دروغین است. آن‏ها اهل گفتگو، دمکراسی و بحث آزاد نیستند. در داخل ایران، پلورالیسم، شکّاکیت، شک در مسلّمات و اوّلیات اعتقادی و تسامح و تساهل را ترویج می‏کنند؛ می‏گویند از عقایدتان بگذرید و نسبت به آن‏ها تساهل و تسامح داشته باشید. اما این مربوط به داخل جامعه‏ی ایران و جوامع اسلامی است. وقتی بحث به جایی می‏رسد که خودشان آن را ارزشهای امریکایی و غربی خطاب می‏کنند، دیگر جای گفتگو نیست. مشابه‏سازی، یکسان‏سازی و جهانی‏سازی، اعتقادات مسلّمی است که دنیا باید در مقابل آن‏ها کوچک‏ترین اعتراضی نکند! در اینجا دیگر چهره‏ی دیکتاتوری به خود می‏گیرند. پرچم دمکراسی و آزادی‏خواهی یک دروغ آشکار است. کدام امریکا می‏خواهد به مردم دنیا آزادی هدیه دهد؟! امریکایی که برای حفظ منابع خود، ملتها را با فجیع‏ترین وضع به بدبختی سوق می‏دهد؟! امریکایی که فجایعش در ویتنام و افغانستان فراموش نشده و نخواهد شد- این فجایع هنوز هم ادامه دارد- و امروز هم مردم عراق را تهدید می‏کند؟! در اینجا با پرچم دمکراسی پیش می‏آید؛ اما نوبت به مردم فلسطین که می‏رسد، از دمکراسی خبری نیست! آیا مردم فلسطین انسان نیستند؟!
امروز دنیا با سلطه‏ی استکبار جهانی وضع رقّت‏باری پیدا کرده است. فرهنگ اسلامی آن‏ها را به چالش می‏کشد. این نیّت و همّت و توکّل اسلامی است که یک ملت را قادر می‏سازد تا در مقابل ظلم و استبداد و دیکتاتوری جهانی بایستد و قرص و محکم حرف خود را بزند و ملتها بشنوند.

ادّعای من این است که ما توانسته‏ایم در حدّ قدرت معقولِ انسان‏هایی در حدّ انسانهای ضعیفی مثل ما، علی‏رغم همه‏ی دشمنیهای جهانی، این راه را ترسیم کنیم و این شاخصها را به دنیا نشان دهیم. علّت جاذبه‏ای که امروز نام مبارک امام رضوان اللّه علیه و نام جمهوری اسلامی در دنیا دارد، همین‏هاست؛ چون توانسته‏ایم این شاخصه‏ها را در رفتار حکومت اسلامی ثبت کنیم. البته مزاحمت می‏کنند، مخالفت می‏کنند، اذیّت می‏کنند؛ اما تنها راه مقابله با مزاحمتها و اذیّتها و کارشکنیها، استقامت و ایستادگی است. ملت ایران بحمد اللّه ایستاده است. بخصوص جوانان بااراده و مؤمن ما ایستاده‏اند؛ ما هم به فضل الهی ایستاده‏ایم. این امواج جهانی و این تبلیغات‏ گمراه‏کننده نخواهد توانست ما را تسلیم خواسته‏های آن‏ها کند. آن‏ها می‏خواهند این نظام هم مثل نظامهای دست‏نشانده‏ی آن‏ها تسلیم خواست آن‏ها شود و برای اعمال سلطه‏ی دیکتاتوری بین‏المللی امریکا و اشباه امریکا راه را باز کند.

نکته‏ی دیگر این است که می‏گوید مردم ایران تمایل به پیشرفت و ترقّی دارند. در این شکّی نیست و سخت هم کار می‏کنند. مردم و مسئولان ایران بعد از انقلاب، میدان را برای پیشرفت و ترقّی باز دیدند و تلاش می‏کنند؛ اما این شما هستید که نمی‏خواهید؛ شما که دشمن ملت ایران هستید، به‏هیچ‏وجه این پیشرفت را برنمی‏تابید؛ لذا مانع‏تراشی می‏کنید. ببینید در صحنه‏ی بین‏المللی و در زمینه‏های اقتصادی، سیاسی و امنیتی چقدر رژیم ایالات متّحده‏ی امریکا علیه ملت و نظام مردمی ایران دسیسه‏چینی کرده است. می‏گوید ملت ایران مثل بقیه‏ی ملتهای دنیا پیشرفت می‏خواهند. بله؛ پیشرفت می‏خواهند. فقط این هم نیست؛ ملت ایران مثل اکثر ملتهای دنیا از شما متنفّر است؛ این هم یک واقعیت است. یکی دو ماه قبل از این، نظرخواهیها را منتشر کردند؛ معلوم شد در کشورهای اسلامی و کشورهای منطقه‏ی آسیا و خاورمیانه، منفورترین دولتها در چشم مردم، دولت امریکاست. این دیگر مخصوص ملت ایران نیست؛ ملت ایران در نفرت از شما با دیگر کشورها شریک است. شما ببینید یک روز بود که فقط در ایران پرچم امریکا یا آدمک رئیس‏جمهور امریکا و یا نماد امریکایی را آتش می‏زدند؛ اما امروز کجای دنیا این کار را نمی‏کنند؟ حتّی در اروپا و کشورهای آسیایی هم پرچم امریکا را آتش زدند. شما در دنیا بدنامید. رژیم دیکتاتور و مستبد بین‏المللی امریکا در دنیا بدنام و منفور است؛ این ابراز نفرت، مخصوص ملت ایران نیست. البته خیلی از ملتها جرأت نمی‏کنند؛ به خاطر اینکه بعضی از حکومتها مانعند. ملت و حکومت ایران به فضل پروردگار شجاعند؛ لذا آزادانه و بدون هیچ قید و بندی، احساسات خود را علیه امریکا ابراز می‏کنند و «مرگ بر امریکا» را جزو شعارهای اصلی خود قرار داده‏اند.
رئیس‏جمهور امریکا ادّعا می‏کند طرف‏دار جناحی به نام اصلاح‏طلب در ایران است. دروغ می‏گویید! اوّلًا شما طرف‏دار هیچ جناحی از جناحهای معتقد به انقلاب نیستید. ثانیاً طرف‏دار اصلاح هم نیستید. هر اصلاحی بخواهد در این کشور انجام گیرد، یقیناً برخلاف نظر رژیم دیکتاتور و مستبد و سلطه‏جوی بین‏المللی امریکاست. ثالثاً اگر برفرض چیزی به نام اصلاحات باشد که نسخه‏ی آن را شما برای مردم ایران بنویسید، آن‏ها این اصلاحات را اصلاحات امریکایی خواهند دانست و آن را در زباله‏دان می‏اندازند. بزرگترین حرکت اصلاحی را در این کشور، انقلاب اسلامی و امام بزرگوار این ملت انجام دادند. امروز هم هر حرکتی که در جهت تحکیم پایه‏های انقلاب و اعمال قانون اساسیِ مترقّی و مدرن ما انجام گیرد، بلاشک یک حرکت اصلاحی است و مردم از آن حمایت می‏کنند. هر کاری که از لحاظ علمی، دینی، عملی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی در جهت پیشرفت مردم ایران باشد، یک حرکت اصلاحی است و مردم از آن حمایت می‏کنند.

مهم‏ترین مسئله در مسائل خارجی ما- که به مسأله‏ی کنونی کشور ما هم ارتباط مستقیم دارد- فلسطین است. مسأله‏ی فلسطین فقط مسأله‏ی یک ملت نیست؛ مسأله‏ی حاکمیت دیکتاتوری بین‏المللی و حاکمیت زور است. شما ببینید امروز در اراضی فلسطین چه می‏گذرد! امروز ما فاجعه‏بارترین حوادث خونین را در فلسطین شاهدیم. دولت غاصب و جعلی اسرائیل با نیروی نظامی خود، با تانک و هواپیما و آتش بی‏رحمی و ظلم خود، شهرهای فلسطین را محاصره کرده است و یکی پس از دیگری وارد این شهرها می‏شود؛ مردم را قتل عام و خانه‏ها را ویران می‏کند؛ یک روز رام اللّه، یک روز نابلس، یک روز جنین و امروز الخلیل و شهرهای دیگر. فاجعه‏هایی که در این شهرها به وجود آمده است، قابل وصف نیست. نیروی نظامی وارد شهری شود، زن و مرد و کودک را دستگیر کند و بکُشد و یا زخمی کند! ده‏هزار مجروح و هزاران شهید در این شهرها امروز وجود دارد. هزاران جوان را از خانه‏هایشان ربودند و به نقاط نامعلوم بردند و خانه‏های بی‏شماری را ویران کردند. شنیدم در شهر جنین، هفتاد درصد خانه‏ها ویران شده است! هفتاد درصد خانه‏های یک شهر را تانکها بیایند ویران کنند! این جنایات، مقابل چشم بشریت است.

این مسأله‏ی قطع یکماهه‏ی نفت که ما گفتیم، یک مسأله‏ی اساسی است. با این مسئله نمی‏شود سطحی برخورد کرد. البته یک مسأله‏ی نمایشی هم نیست که دولتی تنها بایستد و بگوید من نفت خود را قطع می‏کنم؛ معلوم نیست چه طوری قطع می‏کند یا نمی‏کند. این یک مسأله‏ی جدّی و واقعی است و باید همه تصمیم بگیرند.
آمدند گفتند که قطع نفت به ضرر کشورهای قطع‏کننده است؛ در حالی که این طور نیست؛ این خطای در محاسبه است. قطع نفت به ضرر ملتها نیست؛ به سود آن‏هاست. همین الآن شما می‏بینید در نوسانات قیمت نفت، چند صباح قیمت به بیست و چهار دلار، بیست و پنج دلار می‏رسد؛ اما بعد از چند روز به پانزده دلار، شانزده دلار کاهش پیدا می‏کند. از بالا رفتن و پایین آمدن قیمتها ملتها این همه ضرر می‏بینند؛ چون اختیار در دست دیگران است. با قطع یک ماهِ نفت، این قدرت تصمیم‏گیری در ملتهای اسلامی آشکار خواهد شد. ملتها و دولتهای اسلامی نشان می‏دهند که می‏توانند علیه دیکتاتوریِ بین‏المللی و علیه خواستِ زورگویانی که فقط به سرنیزه متّکی هستند، اقدام کنند. باید این کار را بکنند؛ این اجتناب‏ناپذیر است.

راجع به دشمنی سلطه‌گران و نظام استکبار با جمهوری اسلامی خیلی حرف زده‌ام و خیلی تکرار کرده‌ام. دلم می‌خواهد روی این جمله قدری تأمّل و فکر کنید؛ مسئله بسیار مهم است. کار مهمّی در اینجا صورت گرفته و می‌گیرد. حقیقتاً سردمداران سلطه جهانی که همه دنیا و منافع آن را برای خود مباح می‌دانند، احساس می‌کنند در دردسر بزرگی افتاده‌اند. نمونه‌ای که همه دنیا را مال خودشان می‌دانند، همین چیزی است که ملاحظه می‌کنید. آمریکاییها می‌گویند ما ناوگان خود را به خلیج فارس آوردیم، چون منافع ما در آنجاست! سلطه و استکبار جهانی، خود را محتاج این نمی‌بیند که از روشهای متداول و قانونی و متعارفِ کسب منفعت استفاده کند. همه دنبال منافع خودشان هستند؛ منتها به دنبال منافع رفتن، راه دارد. انسان می‌رود چیزی می‌دهد و چیزی می‌گیرد؛ مذاکره‌ای می‌کند و امتیازی می‌دهد؛ اما این‌ها حاضر نیستند از این قوانین پیروی کنند؛ کشتی جنگی می‌فرستند! هرجا منافع نظام سلطه اقتضاء کند، باید در آنجا حضور قدرت‌مندانه پیدا کند! اگر اندکی این منافع تهدید شود، چنانچه بتوانند، همان کاری را می‌کنند که در افغانستان کردند؛ بدون هیچ‌گونه اشکال و مانع و رادعی برای خودشان. هیچ فکر نمی‌کنند. مگر سرشان به سنگ بخورد؛ و الّا مانعی در راه خودشان نمی‌بینند و آن را حس نمی‌کنند؛ اصلًا احتیاجی نمی‌بینند. به امریکا می‌گویند آیا شما در قضیه حمله به افغانستان، از شورای امنیّت مجوّز دارید؟ وزیر محترمشان مصاحبه می‌کند و می‌گوید احتیاجی به شورای امنیّت نیست! شما که ادّعا می‌کنید فلان‌کس یا فلان گروه یا فلان سازمان، برجهای دوقلوی عزیزتان را در نیویورک هدف قرار داده و نابود کرده و به خاک سیاه نشانده است، آیا دلیل و شاهد و مدرکی هم به کسی ارائه کرده‌اید؟ می‌گویند احتیاج به ارائه مدرک نیست! یعنی دیکتاتوری در سطح بین‌المللی. ملتها با دیکتاتورهای کشور خود مبارزه می‌کنند و جان می‌دهند، برای اینکه دیکتاتور را از بین ببرند و یک حاکم مردمی بر سرِ کار بیاورند؛ بعد همین مردم مجبور باشند دیکتاتوری بین‌المللیِ بیگانه امریکا را در امور کشور خود قبول کنند. اینکه من بارها دشمنیِ سلطه جهانی با ایران را تکرار کرده‌ام، با توجّه به این حقایق است.

مسئله، مسأله‏ی مبارزه با استکبار است. مبارزه‏ی با امریکا به‏خاطر این است که امروز مظهر استکبار در دنیا، رژیم امریکاست، و الّا اگر امریکا به‏عنوان یک دولت، روشها و هدفهای استکباری را نداشت، برای ما مثل بقیه‏ی دولتها بود؛ لیکن امروز دولت و رژیم امریکا در این دوره از زمان، مظهر کامل استکبار است.
استکبار، یعنی حالت فرعونیت، یعنی دیکتاتوری در سطح بین‏المللی. ملتها با دیکتاتوری در کشورهای خودشان مبارزه می‏کنند؛ چه در این مبارزه فائق شوند، چه نشوند؛ اما سرِ خود را که بالا می‏کنند، می‏بینند یک دیکتاتورِ بین‏المللی آنجا ایستاده است و در همه‏ی کارها دخالت می‏کند؛ در سرنوشت ملتها دخالت می‏کند، آن هم بر اساس مصالح خودش! اگرچه دیکتاتوری یک فساد حقیقی و یک عیب اساسی برای هر کشوری است که یک نظام دیکتاتوری و یک شخص دیکتاتور بر آن کشور حکومت کند؛ با این همه هر دیکتاتوری بالاخره ممکن است یک‏وقت هم به منافع ملت خودش بیندیشد. اما این دیکتاتور بین‏المللی، جز به منافع ملت امریکا، و آن هم نه همه‏ی ملت امریکا، بلکه پشتیبانان رژیم حاکم یعنی کارتلها، تراستها، سرمایه‏داران بزرگ و سازمانهای مؤثّر در دولت به چیز دیگری نمی‏اندیشد.

امروز به فضل الهی، به خاطر انعکاس فریاد شما مردم و انعکاس فریاد این انقلاب در دنیا کارهای بزرگی شده است که آمریکاییها هم از همین می‏ترسند، و الّا اگر شما ملت ایران را، اجتماعات عظیم را، فریاد امام بزرگوار را و آنچه را که در طول این هجده سال بعد از انقلاب تا امروز انجام شده است، از دنیا بگیرید و آن را حذف کنید، خواهید دید حکومت دیکتاتوری مطلق ایالات متّحده‏ی امریکا به‏عنوان بزرگترین مستکبر جهانی در دنیا یک حکومت بی‏رقیب بلامنازع و بدون مناقشه که حتّی کسی به او نمی‏گفت بالای چشمت ابروست و تملّقش را هم می‏گفتند بزرگترین ضربه را خورده است.

رژیم امریکا خیال کرد که با تصویب مبلغی- حال بیست میلیون دلار نه؛ دویست میلیون دلار، دو میلیارد دلار- برای خراب‏کاری در ایرانِ بزرگ و سربلند و اسلامی، کشور ما را در انزوا قرار خواهد داد؛ ولی خودش در انزوا قرار گرفت؛ بدون اینکه بداند و بفهمد!
این‏ها خیال کردند که افکار عمومی عالم نمی‏فهمد چقدر این حرکت سخیف و رسواست. ممکن است حال که افکار عمومی دنیا، این کار را محکوم کرده است و هرچه هم بگذرد بیشتر محکوم خواهد کرد، واقعیّات را بفهمند و پشیمان شوند و کاری کنند که‏ یاد این قضیه به فراموشی سپرده شود؛ اما مگر ما می‏گذاریم؟ مگر ما می‏گذاریم این فضاحت امریکایی فراموش شود؟ همه‏ی دنیا و همه‏ی نسلهای آینده، باید بدانند که در دورانی، وقاحت رژیم امریکا به اینجا می‏رسد که صریحاً در مقابل یک دولت آزاد و یک ملت مقتدر، بودجه‏ی خراب‏کاری تصویب می‏کند! زشت‏ترین و محکوم‏ترین کاری که ممکن است دولتی در روابط بین‏الملل انجام دهد؛ همین کار است. دولتمردان امریکا خیال می‏کنند که دنیا تسلیم دیکتاتوری آن‏ها خواهد شد! این خیال، عجب اشتباه پرخسارتی برای آن‏ها خواهد بود! البته امروز آن‏ها سرگرم و مست مبارزاتِ دور از اصول انسانیِ معمول خودشان در باب انتخاباتند و نمی‏فهمند چه می‏کنند. قدری که گرد و غبار فروبنشیند، آن وقت می‏فهمند که چه غلطی کرده‏اند. خیال می‏کنند که دنیا تسلیم آن‏ها خواهد شد.

برای رایج کردن یک گناه در عمل، یکی از راههایش این است که آن گناه را در زبانها رایج کنند. آن قدر بگویند که قبحش از بین برود! شما قضیه‏ی فلسطین و سرنوشت شومی را که بعضی از فلسطینیها برای خودشان و ملت فلسطین قبول کردند، ببینید! امروز این تجربه‏ی بسیار عظیم و عبرت بزرگی است. از بس مدام در گوشه و کنار، کسی چیزی گفت و دیگران به او تشر نزدند! هی گفتند: «چه مانع دارد که ما با اسرائیل صحبت کنیم؟!» دیگر نگفتند: «دشمنِ غاصب!» نگفتند: «این دشمنِ غاصب است. این در خانه‏ی فلسطینیها نشسته است. چه مذاکره‏ای؟! مذاکره‏ی با او این است که بگویند فلان فلان شده، از خانه ما برو بیرون!» مذاکره‏ی با غاصب، این است. مذاکره‏ی با ظالم این است که بگویند: «فلان فلان شده، چرا این قدر ظلم می‏کنی؟!» مذاکره، یعنی این. و الّا، مذاکره‏ی دوستانه، که بروند و بگویند و بخندند و او چیزی بگوید و این چیزی بگوید و بعد چانه بزنند، و اینکه گفته شود «دیگر با غاصب این حرفها را نداریم»، چه معنی دارد؟! هیچ‏کس هم به آن کسانی که هی اسم مذاکره با اسرائیل را آوردند و آوردند و آوردند، تشر نزدند، تا عیب و قبحش در نظرها از بین رفت و آخرش به این روز تلخ و سیاه رسید. نکند کسانی که هی اسم مذاکره را اینجا و آنجا و در داخل ملت ایران می‏آورند، قصدشان این‏ها باشد! ملت ایران، ملتی است که احتیاج به مذاکره و مراوده و ارتباط با دشمن مستکبر ندارد. مگر شما ضعیفید؟! مگر ملت ایران ملت کوچکی است؟! مگر ملت ایران، قدرت دفاع از خود را ندارد؟! ما چه احتیاج داریم به اینکه به درِ خانه‏ی مستکبرین، مستبدین و دیکتاتورهای بین‏المللی برویم؟! من سال گذشته گفتم: این آقایانی که اسم دمکراسی را می‏آورند و پرچم دمکراسی را به اصطلاح و به ظاهر برای ملتهای خودشان بلند کرده‏اند، همان هم دروغ است و دمکراسیِ واقعی در این‏گونه کشورها نیست. همانها در سطح بین‏المللی، یک دیکتاتوری عظیم و خونین به راه می‏اندازند. هرجا دلشان می‏خواهد وارد می‏شوند، هرجا دلشان می‏خواهد تفحّص می‏کنند، و متأسفانه دستگاهی هم آنجا درست شده است به عنوان ابزاری در در دستِ این‏ها. یعنی سازمان ملل و شورای امنیت! چه لزومی دارد ما سراغ دیکتاتورها برویم؛ در مقابل آن‏ها تعظیم کنیم و بگوییم: «بفرمایید با ما مذاکره کنید؟!» نه آقا! این دیکتاتور، همان دیکتاتوری است که این ملت، آن‏وقت که هیچ‏چیز نداشت، با مشت خالی و با شعار او را از خانه‏ی خود بیرون کرد. این، همان دیکتاتور است.

آن بلای بزرگ در جهان امروز، عبارت است از چیزی که بنده می‏توانم آن را به نام «استبداد بین‏المللی» و «دیکتاتوری جهانی» معرفی کنم. این اسم، برای آنچه که امروز بر ملتها می‏گذرد، اسم مناسبی است. استبداد بین‏المللی، مرتبه‏ی اعلای استکبار بین‏المللی و جهانی است. استکبار جهانی معنایش این است که دولتها و قدرتهایی در دنیا هستند که نسبت به ملتهای دیگر، با برخورد استکباری مواجه می‏شوند: ثروت آن‏ها را می‏برند، در حکومتهای آن‏ها به دخالت می‏پردازند، در سیاستهای آن‏ها اعمال نظر می‏کنند و آن‏ها را به این سمت و آن سمت می‏کشانند. این، استکبار بین‏المللی است. همان چیزی که در قرن هجدهم و نوزدهم، با استعمار شروع شد و بعد در قرن بیستم به استعمار نوین مبدل گردید، و امروز، یا در دوران اوج قدرتهای استکباری، به شکل استکبار جهانی درآمد، که دنیا را بین دو قطب و دو قدرت تقسیم کرده بودند و هرکدام به نحوی ملتی را می‏دوشیدند و در پنجه‏ی خود می‏فشردند.
امروز چیزی که به استبداد بین‏المللی اضافه شده، عبارت از این است که قدرتهای مستکبر جهانی و در رأس آن‏ها ایالات متحده‏ی امریکا، برای ملتهای دیگر حق حرف زدن و اظهار نظر کردن هم قائل نیستند. هر کاری که برای سیاست خودشان مفید و لازم بدانند، و لو به ضرر ملتی یا ملتهایی باشد، انجام می‏دهند. مثلًا در قضیه‏ی عراق، زیر لگدهای خودشان و به وسیله‏ی نیروهای مسلح و سلاحهای کشنده‏ی خودشان، منطقه را خرد و خمیر می‏کنند و یا در مناطق گوناگون عالم، با اشاره و یا کمک آن‏ها، انواع فجایع و جنایات انجام می‏گیرد. فرض بفرمایید در فلسطین اشغالی و یا در لبنان و مناطق دیگر، آن همه فاجعه‏آفرینی صورت می‏گیرد، اما اگر ملتی، نظری برخلاف این مطالب ابراز کند یا دولتمردانی در دنیا مخالفت کنند، با استبداد و دیکتاتوری کامل، آن ملت و یا آن دولت را به انواع اتهامات متهم می‏نمایند؛ برای اینکه آن‏ها را از میدان خارج کنند.

بعد از فروپاشی شوروی، همین استبداد به نفع امریکا و بلوک غرب افزایش پیدا کرده است. بنده در دو، سه نطق بین‏المللی، در مجامع بین‏المللی، روی این نکته به عنوان «سلطه‏ی جهانی» تکیه کردم و امروز احساس می‏کنم استعمال اصطلاح «استبداد جهانی» یا «دیکتاتوری بین‏المللی» گویاتر است. این‏ها نسبت به ملتهای عالم، دیکتاتوری به خرج می‏دهند و این، آن بلای بزرگ امروز بشریت است. ملتها از دو حال نمی‏توانند خود را بیرون نگه دارند: یا باید تسلیم شوند، و آن، چیزی است که متأسفانه دولتها آن را می‏خواهند که غارت بشوند و آینده‏ای برای آن‏ها نماند و به این ترتیب به پیشرفت همین روال استعماری و استبدادی در سطح عالم کمک می‏کنند. اما راه دیگر این است که ملتها بایستند و مبارزه کنند. با چه کسی مبارزه کنند؟ طرف مبارزه، اگرچه یک جنس است، اما مختلف است. باید با آن دستگاه و جهتی که دیکتاتوری جهانی را تقویت می‏کند، مبارزه کنند. گاهی با یک دولت است، گاهی با یک دولت دیگر است. گاهی با خود امریکاست و گاهی با روشهایی است مجاهدانه و همراه با از خودگذشتگی؛ مثل آنچه که در فلسطین و لبنان اتفاق می‏افتد. این‏ها مبارزات ملتهاست. این مبارزات بحق است یا نه؟ آیا باانصافهای عالم می‏توانند مبارزه‏ی یک ملت یا آحادی از ملت را که در مقابل آن موج عظیم قدرت، می‏خواهد مقاومت کند، مورد ملامت قرار دهند؟
نمودار
    پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی