keyword/content
1395/04/12
1393/03/04
1389/07/29
1389/01/01
1385/11/28
1382/11/24
1380/09/25
1379/07/14
1379/03/01
1378/11/26
1371/05/07
1369/12/01
1369/11/19
1369/09/01
1368/09/22
1368/08/09
1368/05/18
1368/04/23
1368/04/10
1368/03/23

اینکه می‌بینید فلان مدّعی روشنفکری مثلاً فرض بفرمایید در مورد حزب‌اللهِ لبنان یا سیّدحسن‌نصرالله یا پدیده‌ی دیگری ازاین‌قبیل، ابراز شبهه میکند، این بر اثر نشناختن محیط است؛ یعنی خوشبینانه‌اش این است. البتّه نگاه بدبینانه هم ممکن است کسی داشته باشد؛ امّا خوشبینانه‌اش این است که نمیداند در منطقه چه خبر است، نمیداند سیّدحسن‌نصرالله یعنی چه، حزب‌الله یعنی چه، ارتباطش با ایران چه تأثیراتی در سرنوشت کشور و سرنوشت انقلاب دارد؛ این بر اثر ندانستن است.

نظام اسلامى با مبارزه به‌وجود آمد، بدون مبارزه این نظام تحقّق‌پذیر نبود؛ همه‌ى آرزوهاى بزرگ در دنیا همین‌جور است. حفظ نظام و پایدارى نظام هم با مبارزه به‌وجود آمد؛ اگر مبارزه‌ى مردم نبود، اگر مبارزه‌ى امام نبود، اگر مبارزه‌ى مسئولان در میدانهاى مختلف نبود، این نظام باقى نمیماند و از بین میرفت. همچنان‌که مى‌بینید در یک نقاطى از دنیا - که از ما دور هم نیستند - حادثه‌اى پیش مى‌آید، فرصتى پدید مى‌آید، لکن این فرصت را صاحبان فرصت نمیتوانند نگه‌دارند، آن را از دست میدهند؛ ببینید در شمال آفریقا و در بعضى جاهاى دیگر چه خبر است. عیناً این سرنوشت میتوانست براى جمهورى اسلامى پیش بیاید که درى به تخته بخورد و حرکتى به‌وجود بیاید و نظامى اسلامى با شعارهاى رنگین و برّاق به‌وجود بیاید، بعد هم بعد از اندکى بکلّى اوضاع دگرگون بشود و از بین برود. آنچه نگذاشت این اتّفاق بیفتد، مبارزه بود؛ مبارزه‌ى صمیمى و جدّى و خردمندانه؛ این را ما فراموش نکنیم.

حقیقت این است که این دو جریان عظیم - یعنی جریان نظام اسلامی و در دل آن، جریان حوزه‌های علمیه - دو جریانی هستند که به هم مرتبطند، به هم متصلند، سرنوشت آنها یکی است؛ این را همه بدانند. امروز سرنوشت روحانیت و سرنوشت اسلام در این سرزمین، وابسته و گره خورده‌ی به سرنوشت نظام اسلامی است. نظام اسلامی اندک لطمه‌ای ببیند، یقیناً خسارت آن برای روحانیت و اهل دین و علمای دین از همه‌ی آحاد مردم بیشتر خواهد بود. البته نظام زنده است، نظام سرپاست، نظام قوی است و با اطمینان کامل عرض میکنم نظام بر همه‌ی چالشهائی که در مقابلش قرار دارد، فائق و پیروز خواهد شد.

عید نوروز، آغاز رویش است. این رویش همچنان که در طبیعت محسوس است، می‏تواند در دلهای ما و جانهای ما و حرکت رو به پیشرفت ما نیز خود را مجسم و نمایان کند. نگاهی بیندازیم به سال 88 که اکنون به پایان آن رسیده‏ایم. اگر بنا باشد سال 88 در یک جمله تعریف شود، به نظر من عبارت است از: سال ملت ایران، سال عظمت و پیروزی این ملت بزرگ، سال حضور تاریخی و اثرگذار این ملت در عرصه‏هائی که به سرنوشت انقلاب بزرگمان و به سرنوشت کشورمان بستگی داشت و منتهی می‏شد.

29 بهمنِ تبریز هم از همین قبیل قضایاست که سرنوشت‏ساز بود؛ و الّا اگر مردم تبریز قیام 29 بهمن را نکرده بودند، این حرکت عظیم اتفاق نمی‏افتاد. در قضیه‏ی قم یک عده شهید شدند- مثل بقیه‏ی شهادتها- که ممکن بود مدتی سر زبانها باشد، بعد بتدریج کم‏رنگ شود؛ اما تبریزی‏ها و آذربایجانی‏ها نگذاشتند این قضیه گم و فراموش شود. 29 بهمن را به عنوان چهلم شهدای قم برپا کردند. در واقع با اقامه‏ی عزا در چهلم شهیدان، حوادث انقلاب را به مردم دیگر ایران یاد دادند. این یک ابتکار بود، منشأ سایر حرکات بود، بابرکت بود. بعد مردم مناطق دیگر، چهلم شهدای تبریز را گرفتند و منتهی شد به حرکتهای عظیمی که به پیروزی انقلاب رسید.
اینکه من بارها گفته‏ام که طراحان سیاست‏های امریکایی و انگلیسی در ایران، آذربایجان را نشناخته‏اند، به خاطر این است؛ اینکه من می‏گویم مردم تبریز را نشناخته‏اند، به خاطر این است. این‏ها می‏خواهند با توهمات، ملت ایران را تکه‏تکه کنند؛ بی‏عقلی می‏کنند می‏آیند سراغ آذربایجان. آذربایجان نقطه‏ی ثقل ملت ایران است؛ یکی از عمده‏ترین مراکز حیات ملت ایران است. این ایران‏نشناس‏ها، آذربایجان نشناسها برای مقاصد ابلهانه‏ی خودشان می‏آیند سراغ تبریز و سراغ آذربایجان و یک‏مشت مزدور نادان از این‏ها پول می‏گیرند، آن‏ها را فریب می‏دهند، طراحان سیاستهای خارجی هم فریب این چهار تا مزدور را می‏خورند. تا حالا هر حادثه‏ای از سوی ضد انقلاب در تبریز یا در آذربایجان اتفاق افتاده است، خود آذربا یجانی‏ها جواب داده‏اند. شما یادتان هست- حالا شاید خیلی از جوانها یادشان نباشد، اما اغلب یادشان است- که اول انقلاب، عده‏ای را از خارج تبریز به اسم مبارز و به اسم اپوزیسیون آوردند که مرحوم شهید مدنی را محاصره کردند. از بیرون که کسی نیامد برای دفاع از انقلاب، خود مردم تبریز وقتی صحنه را دیدند، آمدند بیرون. تبریز، خودکفاست؛ آذربایجان، از لحاظ غیرت انقلابی و دفاع از انقلاب خودکفاست. این چیزهاست که انسان می‏فهمد این‏ها آذربایجان را نمی‏شناسند، ایران را نمی‏شناسند، مردم ایران را نمی‏شناسند. طراحان سیاستهای ضد انقلاب در دنیا- چه در سرویسهای اطلاعاتی امریکا، چه در سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و دیگران- که برای ملت ایران و برای سرنوشت انقلاب، به خیال خودشان دارند طراحی می‏کنند، مردم ایران و این حقایق ماندگار در میان ملت ما را نمی‏شناسند.

راه‏پیمایی بیست و دوم بهمن در جهان یک پدیده‏ی بی‏نظیر است؛ هیچ کشوری در هیچ مراسمی چنین اجتماعی را در شهرهای بزرگ و کوچک به خود نمی‏بیند و به یاد ندارد؛ این مخصوص شماست. شعارها یکی، انگیزه‏ها یکی، درک و فهم از حقایق در سرتاسر کشور در مورد این حرکت عظیم، یکسان. این پدیده‏ی خیلی مهمّی است؛ مضمون و پیام دارد و نشان می‏دهد که اوّلًا مردم، آگاه و هوشیار و متوجّهِ مصالح خودشان هستند؛ ثانیاً به سرنوشت کشور و نظام و انقلاب و به معلّم بزرگ انقلاب- امام بزرگوارشان- علاقه‏مند و دل‏بسته‏اند. نسل به نسل، این معارفِ عالی‏مقدار را دست به دست می‏گردانند و منتقل می‏کنند. در این اجتماعات عظیم، جوانانی که بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت در دنیا نبودند، امروز با همان شور و نشاطی شرکت می‏کنند که کسانی که ذهنشان پُربار از خاطره‏های پُرشکوه آن روزهاست. این برای ملت، مهم و مصونیت‏ساز است. من به عنوان یک خدمتگزار و فردی از ملت ایران، از یکایک ملت عزیزمان که در این حرکت عظیم مردمی شرکت کردند، صمیمانه تشکّر می‏کنم. ما مسئولان هم باید این پدیده‏ی عظیم را قدر بدانیم و به احساس مسئولیتی که در مردم وجود دارد، پاسخ مناسب دهیم. این احساس مسئولیت، وظیفه‏ی ما را سنگین می‏کند.

دنیای اسلام از عید فطر به عنوان یک نقطه‏ی اتّحاد، تنبّه و بازگشت به خود و خدا استفاده کند. این چیزی است که امروز دنیای اسلام به آن نیازمند است. بعد از همه‏ی تحلیلها و فراتر از همه‏ی سلسله‏ی علل و عوامل برای گرفتاریهایی که امروز دنیای اسلام با آن مواجه است، انسان اساس را در تفرّق مسلمین مشاهده می‏کند. مسلمین اگر باهم مجتمع باشند، دل آن‏ها هم گرم خواهد شد و مرعوب دشمنان خود قرار نمی‏گیرند. هرکس که مرعوب قدرتهای مسلّط بین‏المللی است، به خاطر این است که احساس‏ تنهایی و بی‏پشتیبانی می‏کند. اگر دولت و ملتی مرعوبند، علّت، همین است؛ اگر افرادی مرعوبند، علّت، همین است. اگر ملتها و دولتهای اسلامی به یکدیگر احساس دلگرمی کنند؛ دولتها ببینند که ملتهایشان پشت سر آن‏ها ایستاده‏اند؛ ملتها ببینند که دولتها عازم بر احقاق حقّند؛ ملتها ببینند که ملتهای برادر، با آن‏ها همدل و هم‏صدایند؛ آن‏گاه رعبی که استکبار در دلهای بعضی از ملتها و رؤسای دولتها انداخته است، دیگر جایی نخواهد داشت. اوّلین اثر اتّحاد این است که انسان احساس قدرت می‏کند. اولین اثر تفرّق این است که باطن انسان را تهی می‏کند؛ «و تذهب ریحکم»؛ طراوت و نشاط یک انسان و یک ملت را از آن‏ها می‏گیرد. ما باید این درس را در درون کشور خود رعایت کنیم. همه‏ی آحاد ملت و بخصوص مسئولین کشور باید نعمت وحدت و اتّفاق و همدلی را- که خدای متعال آن را به ما ارزانی داشت- برای خود حفظ کنند و آن را به خطر نیندازند: «و اذکروا نعمة الله علیکم اذ کنتم اعداء فألّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته اخوانا». برادری، احساس همگامی و همدلی، نعمت بزرگ خداست. در داخل کشور، در صفوف مختلف مردم، در صفوف مسئولان، در جمع سیاستمداران، در میان کسانی که حرف و جایگاه آن‏ها در نظر مردم وقعی دارد، این احساس باید احساسِ مسلّط باشد. بر تفرّقها و مایه‏های تفرّق غلبه کنند؛ به‏ یکدیگر نزدیک‏تر شوند؛ موارد جزئی اختلاف را در موارد کلّی وحدت و اشتراک حل و هضم کنند؛ نه اینکه آن جزئی‏ها را عمده کنند و مشترکات بزرگ را ندیده بگیرند. برادری اسلامی، علاقه‏ی به کشور، پرورش یافتن در دامان انقلاب، برخورداری از نعمت بزرگ نظام اسلامی، دلسوزی نسبت به آینده، علاقه‏مندی به مردم؛ این‏ها مشترکات است و باید آن‏ها را حفظ کرد. به خاطر اختلافات جزئی نباید به این‏ها خدشه وارد کرد. این برای ما یک فریضه و ضرورت است. این فقط امری نیست که «بهتر است» آن را مراعات کنیم. نه، «باید» آن را مراعات کنیم؛ هرکس مراعات نکند، به منافع کشور و مردم و به سرنوشت انقلاب ضربه زده است.

نه پیدایش و نه زوال تمدّنها، مسأله‌ای دفعی نیست؛ یک مسأله‌ی تدریجی و تاریخی است؛ اما اینها نشانه‌هایش است. امروز بسیاری از متفکّران غرب هم به این حقیقت توجّه پیدا کرده‌اند، هشدار می‌دهند و می‌گویند. بنابراین هیچ شگفتی نباید داشت از این‌که برقی از گوشه‌ای بجهد؛ همچنانی که همه‌ی تمدّنهای عالم به وجود آمده‌اند، یک فکر نو، یک پیشنهاد نو برای بشریت مطرح شود و بر اساس آن فکر، یک نظام سیاسی در گوشه‌ای از دنیا بتواند یک ملت را گرد هم جمع کند؛ آن ملت ایستادگی کند؛ آن مردم به شرایط لازمی که خواهم گفت، عمل کنند؛ زبدگان و نخبگان و خواص جامعه نقشهای خود را پیدا کنند و طبق آن عمل کنند. لذا هیچ بُعدی ندارد - بلکه نتیجه‌ای حتمی است - که این تمدّن مثل همه‌ی تمدّنهای دیگر رشد خواهد کرد؛ مثل خورشیدی که بتدریج بالا می‌آید و به وسط‌السماء می‌رسد، اشعّه و انوار خود را به نقاط مختلف دنیا خواهد تابانید. بنابراین، این نظام اسلامی، نظامی است که یک خطِّ حرکت معقول و منطقی برای خود تصویر کرده است. این سیْری نیست که بتواند متوقّف شود؛ این سیْری هم نیست که مراحل گوناگونی که در آن هست، برای آن دائمی و ابدی باشد. یک حرکت تکاملی است. از آغاز انقلاب اسلامی این حرکت به وجود آمد؛ این برق در این نقطه از عالم درخشید؛ چشمهایی را خیره کرد؛ بعد هم این توفیق را پیدا کرد که نظام اسلامی را به وجود بیاورد؛ این نظام اسلامی هم از آغاز تشکیل، با چالشهای خود، با مشکلات خود، با امکانات خود، حرکتی را آغاز کرده است و پیش می‌رود. این خط اگر با جدیّت، با پشتکار، با شناخت آنچه که لازم است، با عمل به آنچه که وظیفه است، ادامه پیدا کند، سرنوشت حتمی عبارت است از این‌که تمدّن اسلامی یک بار دیگر بر مجموعه‌ی عظیمی از دنیا، پرتوِ خود را بگستراند. نه به معنای این‌که لزوماً نظام سیاسیِ اسلامی در نقاط دیگر جهان هم قبل از عصر ظهور گسترش پیدا کند؛ نه. معنایش این نیست؛ بلکه تمدّن بر اساس یک فکر جدید، یک حرف جدید، یک نگاه جدید به مسائل بشر و مسائل انسانیت و علاج دردهای انسانیت است؛ یک زبان نویی است که دلهای نسلهای نوی انسان و قشرهای محروم جوامع گوناگون، آن زبان را می‌فهمند و درک می‌کنند. به معنای رساندن یک پیام است به دلها، تا بتدریج در میان جوامع مختلف گسترش و رشد پیدا کند. این امری است که شدنی است. با وضعی که امروز من در کشورمان مشاهده می‌کنم، با ریشه‌های عمیقی که تفکّر اسلامی در کشور ما دارد، با حرکت بسیار وسیع و گسترده‌ای که از اوّل انقلاب در راه تعمیق این اندیشه آغاز شده است و امروز به جاهای خوبی هم رسیده است، به نظرم می‌رسد که این آینده برای نظام اسلامی، یک آینده‌ی قطعی و اجتناب‌ناپذیر است.

هر دوره‏ی مجلس برای نمایندگان آن، کارنامه‏ئی است که در کنار نظایر خود، تاریخ و سرنوشت ایران و انقلاب را رقم می‏زند و محاسبه‏ی الهی و داوری تاریخ را در باره‏ی آنان، شکل می‏بخشد. بی‏شک هر اقدام خیرخواهانه و سخن و عملی که برای رضای خدا و مصالح کشور و ملّت صادر گشته باشد، گوینده و عمل‏کننده‏ی آن را مشمول رحمت الهی و قضاوت نیک آیندگان قرار خواهد داد.

انتخابات، فقط یک پدیده سیاسی نیست. انتخابات، مظهر حضور مردم، مظهر احقاق حق و مظهر توانایی و اقتدار ملی برای یک کشور است. امروز در دنیا - چه در کشور ما و چه در هر جای دیگر - روی این حساب می‌شود که چند درصد از کسانی که می‌توانستند رأی بدهند، در یک انتخابات شرکت کردند و رأی دادند. از نظر مردم دنیا و تحلیلگران و سیاستگذاران عالم، آن نظامی مستحکم است که تعداد بیشتری از مردمش در هنگام انتخابات پای صندوقها بیایند و رأی بدهند. این نشانه استحکام یک نظام است؛ که بحمداللَّه ما این را در انتخاباتهای گوناگونی که در این سالهای متوالی داشته‌ایم، همیشه نشان داده‌ایم و مردم حضور قوی‌ای داشته‌اند. هم حق و هم تکلیف مردم است که بیایند و سرنوشت کشورشان را به‌دست خودشان معیّن کنند؛ زیرا که کشور متعلّق به مردم است. مردم باید بیایند و با انتخاب صحیح و آزادانه، قانونگذارانشان را در قوّه مقنّنه معیّن کنند؛ مجریان خودشان را با ترتیبی که در قانون معیّن شده است، معیّن کنند. این حقّ مردم است و متعلّق به آنهاست؛ اما تکلیف هم هست. این‌طور نیست که یکی بگوید من نمی‌خواهم از این حقّم استفاده کنم؛ نه، سرنوشت نظام بسته به احقاق و استنقاذ این حقّ است؛ این تکلیف است؛ باید همه شرکت کنند. نظام جمهوری اسلامی توانسته است این حق را در اختیار مردم بگذارد؛ اما در گذشته ما این حق را نداشتیم. در نظامهای گذشته، مردم از استفاده از چنین حقّی محروم بودند. نظام جمهوری اسلامی این حق را داده است؛ باید مردم بروند و استنقاذ کنند. گاهی یک رأی هم مؤثّر است؛ هیچکس نگوید رأی منِ تنها چه تأثیری دارد. گاهی یک رأی یا چند رأی، در سرنوشت یک کشور اثر می‌گذارد. شما می‌توانید با رأی دادن خودتان، شخص مؤمنِ صالح را به مجلس بفرستید. آن کسی که به مجلس رفت، در هنگامه حسّاس - آن‌جایی که رأی یک نماینده می‌تواند سرنوشت کشور یا یک قشر، یا سرنوشت اقتصاد را معیّن کند - رأی او کارساز خواهد بود. لذا هیچ وقت کسی نگوید که رأی من چه تأثیری دارد. مهم این است که در روز انتخابات، ان‌شاءاللَّه همه مردم - زن و مرد، پیر و جوان و هرکس که از لحاظ قانونی می‌تواند رأی بدهد - بروند و رأی بدهند و انتخابات را پُرشور و پُررونق کنند. هرکس که به نظام اسلامی علاقه دارد، در این انتخابات شرکت خواهد کرد. هرکس که به سربلندی نظام جمهوری اسلامی علاقه‌ای دارد، در این انتخابات شرکت خواهد کرد. پیش‌بینی من این است: آن‌چنان که ما از این ملت بزرگ و آگاه و هوشمند تاکنون حضور در همه صحنه‌ها را دیده‌ایم، ان‌شاءاللَّه در این انتخابات هم پُرشور و با علاقه شرکت می‌کند و حضور خودش را اعلام خواهد کرد و در واقع طرفداری‌اش را از اسلام و نظام اسلامی نشان خواهد داد.

به آقایان محترم، علما و روحانیون و خطبای محترمِ حاضر در جلسه، خوشامد عرض می‌کنم و این فرصت را برای طرح مسائلی که امروز به سرنوشت اسلام و انقلاب ارتباط پیدا می‌کند مغتنم می‌شمارم.
در قضیه حرکت عاشورا، نکات بسیار زیادی هست که اگر دنیای اسلام و متفکّرین جهان اسلام درباره آنها، از ابعاد مختلف بررسی کنند، راههای زندگی اسلامی و تکلیف نسلهای مسلمان در شرایط مختلف، از این حادثه وآنچه‌که از مقدّمات و مؤخّرات، آن را احاطه کرده است، معلوم خواهد شد.

امیدوارم که مجلس محترم خبرگان، با توجهات حضرت ولیّ‏عصر(ارواحنافداه) بتواند در همان طریق مستقیم و راه روشنی که راه انقلاب و راه اسلام است، همواره پیش برود. خیلی خوشحالیم که بحمداللَّه این مجلس، این بار هم از جمع قابل اعتنا و عظیمی از بزرگان، علما، نفوس طیبه، شخصیتهای علمی و انقلابی، چهره‏های موجه و شخصیتهای مؤثر در حرکت عمومی ملت ایران، تشکیل شده است. با این‏چنین مجموعه‏یی از شخصیتها، جا دارد که نظام جمهوری اسلامی، احساس اطمینان کند و سرنوشت اسلامی خودش را، سرنوشت تضمین شده‏یی محسوب بدارد.
چیز مهمی که در قانون اساسی پیش‏بینی شد و بحمداللَّه در طول مدت دوازده سال گذشته، پشتوانه‏یی برای اعتماد و اطمینان مردم محسوب شد - یعنی همین مجلس محترم خبرگان - امروز هم تضمین و نقطه‏ی اتکایی برای مردم ایران نسبت به ثبات نظام اسلامی است؛ بخصوص با توجه به این‏که در یک انتخابات عمومی، مردم با آزادی و شوق و رغبت شرکت کردند و چهره‏هایی را که می‏شناختند و به آنها اعتماد داشتند و سوابق حسنه‏یی از آنها در یادشان بود، انتخاب کردند و بحمداللَّه این مجلس فراهم آمد.

هر لحظه‏یی از لحظات عمر ما، بار تکلیفی را بر دوش دارند. مهم این است که ما تکلیف هر لحظه را درست بشناسیم و آن را در جای خود ادا کنیم. آن روزها به هر تقدیر می‏گذشت؛ اما حضور جمعی از پرسنل نیروی هوایی ارتش در صفوف مقدم انقلاب اسلامی، آن هم در حساس‏ترین لحظات، بر سرنوشت ارتش و سرنوشت و جهت‏گیریهای موجود در انقلاب، تأثیراتی گذاشت.

بسیج یعنی نیروی مردمی را نمی‏شود با روشهای جذب بقیه‏ی نیروها جذب کرد. انسان، ارتشی را طور خاصی، و سپاهی را یک طور دیگر جذب می‏کند مثلًا مختصر فرقی باهم دارند اما بسیجی را آن‏طوری نمی‏شود جذب کرد. بسیجی، توده‏ی مردم است. شما می‏خواهید او را تحت یک سازمان بیاورید، با نظم و انضباط آشنایش کنید، فرمانبری به او یاد بدهید و استعداد و شوق و ایمانی که برای دفاع از کشور در او هست، آن را به بهترین شکلی به کار بگیرید و اگر در او کم است، تزریق کنید. چه کار می‏خواهید بکنید؟ این کار، کار بسیار مهمی است و من عرض می‏کنم که اگر این کار یعنی فراگیر شدن بسیج انجام شد، این انقلاب، بیمه‏ی بیمه است؛ اگر نشد، جای نگرانی است. یعنی بسیج با سرنوشت انقلاب سروکار دارد. اگر بسیج، قوی و کارآمد شد و گسترش پیدا کرد و همان‏طور که عرض کردیم پایه‏اش مستحکم بود، هیچ قدرتی در دنیا، هرچه هم توطئه کنند، هرچه هم با یکدیگر همدست بشوند، قادر نخواهند بود نسبت به این کشور و این انقلاب، کمترین چشم زخمی وارد کنند. اگر نیروی بسیج یعنی نیروی نظامی مردم را کم گرفتیم، آن‏وقت جای نگرانی و اشکال است؛ چون صحنه‏ی حضور مردم، فقط صحنه‏ی سیاسی و اقتصادی نیست. صحنه‏ی نظامی، اهم صحنه‏هاست و این حضور، در سایه‏ی بسیج است.

شما باید در راه‏پیمایی و سازندگی و میدان جنگ و انتخابات و بیان عقیده‏ی سیاسی خود- آن جایی که اظهار عقیده واجب است- حضورتان را حفظ کنید و در تعیین سرنوشت کشور و انقلاب مؤثر باشید. درعین‏حال، رابطه‏ی معنوی و قلبی خودتان با خدا را از طریق عبادت و توجه و ذکر و حضور و معنویت و استمداد از خدا و توکل به او و انجام نوافل و فرایض خوب کنید. این سه بعد، انسان مسلمان را می‏سازد. اسلام، این را از ما خواسته است و اگر بپرسند: چگونه میسر است؟ پاسخ می‏دهیم که ما الگوهایی از جمله فاطمه‏ی زهرا (سلام‏الله‏علیها) داریم.

کوشش شود در داخل نیروی دریایی، عنصر تعهد و ایمان و تدیّن و علاقه‏مندیِ بی‏قیدوشرط و بی‏دریغ نسبت به سرنوشت کشور و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، جزو خصال و خصوصیات بارز و برجسته‏ی نیروی دریایی ما شود؛ زیرا شاید بتوان گفت که امروز و احتمالًا در سالهای آینده، نیروی دریایی متعهد است که حساس‏ترین نقاط آسیب‏پذیر و یا مورد حدس و گمان و تهدید کشور را نگهداری کند.

هرجا که باشیم، بایستی تصمیم را بر این قرار بدهیم که با هماهنگی کامل و با یاد امام، به سمت هدفها حرکت کنیم. حالا که امام را نداریم، اما یاد ایشان برای ما زنده و مشخص است. باید ببینیم که امام چه فکر می‏کردند و چگونه حرکت می‏نمودند، تا إن شاء اللّه آینده را به این شکل ترسیم کنیم. شاید اگر چند سال دیگر بگذرد و ما زنده باشیم، باز این مجموعه احساس بکند که دوران مهمی را پشت سر گذاشته و کارهای مهمی را در این دوران انجام داده و زمان تعیین‏کننده‏ای را از سر گذرانده است. حدس ما هم همین است که همین‏طور خواهد بود.
البته، ممکن است نوع این دوره و سالهای آینده‏ای را که حدس می‏زنیم، با نوع آنچه که در گذشته بود، متفاوت باشد؛ اما شک نداریم که اهمیت دورانی که در پیش داریم، از لحاظ تعیین‏کننده بودنِ سرنوشت این کشور و انقلاب، نسبت به آنچه که در گذشته گذراندیم و پشت سر گذاشتیم، تقریباً کمتر نخواهد بود. این دوره را هم إن شاء اللّه بایستی با عزم و همت و توکل به خدا گذراند.

به طور حتم، اگر بانوان کشور ما این حضور فداکارانه و مواج از آگاهی و اراده و ایثار را از خود نشان نمی‌دادند، سرنوشت انقلاب و جمهوری اسلامی چیز دیگری می‌بود و هرگز این توفیقات بزرگ تاریخی - نه در پیروزی انقلاب و نه در حوادث بعد از آن - به دست نمی‌آمد. نقش زنان در انقلاب، ثابت کرد که زن در سایه‌ی ایمان و آگاهی و به دور از منجلاب فسادی که دنیای غرب برای او درست کرده است، می‌تواند نقش اول را در تحولات تاریخی و جهانی ایفا کند. ثابت کرد که افتخار و عظمت زن، در چیزهایی که دستهای آلوده‌ی صهیونیسم برای او در دنیای منحط کنونی فراهم آورده، نیست؛ بلکه زن در سایه‌ی طهارت و عفت و احساس مسؤولیت است که می‌تواند دوشادوش مردان و در مواردی جلوتر از آنان، گام بردارد.

بعد از وفات رهبر عظیم‏الشّأن انقلاب (أعلی اللّه مقامه)، که استکبار جهانی و دشمنان کوچک و بزرگ ما مترصد بودند تا شاید بتوانند سوءاستفاده‏یی بکنند، موضع ملت ایران همه‏ی دشمنان را متحیر کرد و امید را به دل دوستان ما- که نگران وضعیت کشور بودند- برگرداند. ضربه‏ی شدید ناشی از فقدان امام بزرگوار برای ملتهای مسلمان در سرتاسر دنیا، ضربه‏یی کاری بود و حقیقتاً آن‏ها را دچار غلق و اضطراب کرد. بخشی از این نگرانی به خاطر آن بود که امام (ره) را از دست داده بودند، و بخشی دیگر به این دلیل بود که نسبت به سرنوشت انقلاب و جمهوری اسلامی نگرانی داشتند. در این میان، موضع ملت ایران، امید را به دلهای مسلمانها در سرتاسر عالم برگرداند. امروز همه‏ی آن‏ها فهمیده‏اند که انقلاب در این کشور کاملًا ریشه دوانده است و نمی‏توان آن را تهدید کرد. ایمان شما مردم، این واقعیت را اثبات کرده است.

در نظام جمهوری اسلامی که یک نظام صددرصد مردمی است، دانشجو باید بارزتر از دیگر دانشجویان در هرجای دیگر دنیا، نقش داشته باشد. درست است که همه‏ی ملتها و جوانها به کشور و سرنوشت و ملتشان علاقه‏مندند، اما فرق است بین نظامی که‏ براساس انقلاب مردمی و متکی به اراده و احساس عامه‏ی مردم بنا شده و حرکت کرده و با دشمن درافتاده و موانع را برداشته باشد و یکایک آحاد مردم با آن احساس پیوند عمیقی کنند، و نظامی که این‏چنین نباشد.
در این روزها، مظهر دیگری از این حقیقت آشکار شد. اگرچه در قضایای گوناگون انقلاب و در حضورهای سیاسیِ متنوع و متوالی و راه‏پیمایی‏ها و بسیج عمومی و در حرکت عظیم مردم به سمت جبهه‏های جنگ- قبل و بعد از آتش‏بس- این معنا ثابت شده بود، اما تبلیغات جهانی که سعی می‏کرد حقیقت را واژگونه جلوه دهد و نظام را جدا از مردم معرفی کند و آن‏ها را نسبت به سرنوشت انقلاب، بی‏تفاوت وانمود کند، در این قضایا دچار بهت و حیرت و انفعال شد. امروز دنیا در مقابل حضور و هیجان عظیم مردم و پیوندی که با هزاران زبان به صورت فراموش‏نشدنی در فضای تاریخ و عالم منعکس شد، دچار انفعال است.
نمودار
    پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی