keyword/content
1401/06/12
1401/04/17
1398/07/04
1398/03/01
1395/10/13
1395/08/12
1394/06/25
1393/09/04
1393/06/13
1393/02/17
1392/12/20
1392/12/15
1392/06/26
1392/05/15
1392/03/22
1392/02/25
1392/02/21
1392/02/21
1392/02/11
1392/02/07
1391/12/17
1391/12/14
1391/05/03
1390/07/20
1390/05/16
1388/02/26
1388/01/01
1387/02/14
1387/02/11
1386/10/12
1384/05/05
1378/06/13
1378/06/13
1372/10/20

نگاه ما به جهان نگاه امیدوارانه است؛ نگاهمان به مسیر تاریخ و حرکت تاریخ نگاه روشنی است، نگاه امیدوارانه است. ما متّکی به یک قدرت عظیمی هستیم که این قدرت به ما نیرو میبخشد، به ما امید میدهد. ما اهل توکّل به خدا هستیم؛ آن کسانی که این توکّل را ندارند، این توسّل را ندارند، آنها ناامید میشوند، افسرده میشوند، ناتوان میمانند، وسط راه میمانند. های و هوی میکنند، امّا باطنشان پوک است. امروز دنیای غرب در بن‌بست فکری و بن‌بست تئوریک است؛ خیلی از مسائل دنیا برایشان غیر قابل توجیه است، غیر قابل فهم است؛ با آن نگاه لیبرال‌ ـ دموکراسی که اینها داشتند نمیسازد خیلی از این چیزهایی که امروز در دنیا هست. امّا برای ما نه، برای ما همه چیز قابل حل است. نقش انسان، نقش اراده‌ی انسان، نقش توکّل به خدا، نقش حرکت تاریخ، مسئله‌ی مهدویّت و آینده‌ی قطعی اسلام، یک چیزهایی است که برای ما روشن است، برای آنها [نه]؛ ندارند، فاقدند، دستشان خالی است.

امروز نخبگان و بسیاری از توده‌های مردم در کشورهای اسلامی به ثروت عظیم معرفتی و معنوی خود توجّه یافته و به اهمّیّت و ارزش آن پی برده‌اند. امروز دیگر لیبرالیسم و کمونیسم به عنوان مهم‌ترین ارمغان تمدّن غرب، جلوه‌گریِ صد سال پیش و پنجاه سال پیش را ندارد. آبروی دموکراسیِ پول‌محورِ غربی با علامت سؤال‌های جدّی روبه‌رو است و متفکّران غربی اعتراف میکنند که به سرگردانی معرفتی و عملی دچارند. در دنیای اسلام، جوانان، اندیشمندان، مردان علم و دین با مشاهده‌ی این وضعیّت، به دیدگاهی نو درباره‌ی ثروت معرفتی خود و نیز به خطوط سیاسی رایج در کشورهای خود دست می‌یابند .. و این همان بیداری اسلامی است که همواره از آن یاد میکنیم.

اروپایی‌ها خودشان اعتراف میکنند؛ همین پریروز در مجمع عمومی سازمان ملل، یکی از رؤسای اروپا(۲) یک نطق طولانیِ یک ساعت‌وخرده‌ای انجام داد، خلاصه‌ی نطقش این بود که تمدّن غرب و کشورهای غربی رو به افولند؛ راست هم میگوید.
پس بنابراین اینهایی که دشمنان ما هستند و مقابل ما هستند، خودشان هم اعتراف میکنند که رو به ضعفند و با وجود این، خوی استکباری را هم فراموش نمیکنند؛ یعنی همان روحیه‌ی استکباری که در طول این دو سه قرن اخیر، سه چهار قرن اخیر یاد گرفته‌اند که با دنیا و با همه از موضع بالا همیشه حرف بزنند، این را باز هم دارند و با همه‌ی این فضاحتها و عقب‌ماندگی‌ها، این روحیه‌ی استکباری را از دست نداده‌اند؛ لکن واقعش این است که از جهات مختلفی دچار افولند که خودشان میگویند.
از لحاظ اقتصادی هم همین جور؛ یک آماری به من دادند که مبلغ بدهی‌های بعضی از این کشورهای معروف اروپایی مثل انگلیس و فرانسه و آلمان و ایتالیا و این [قبیل کشور]هایی که هستند، ‌ معادل با کلّ تولید ناخالص داخلی‌شان است، ... و گرفتاری‌های سیاسی‌شان هم که جلوی چشم است؛ آن انگلیس است، آن فرانسه است، آن بعضی از کشورهای دیگر اروپایی هستند که می‌بینید وضعشان چه جوری است از لحاظ سیاسی؛ واقعاً دچار مشکلات جدّی هستند.

یکی از نقاط امید، فرسودگی جبهه‌ی مقابل ما است. بنده به طور قاطع میگویم -البتّه یک عدّه‌ای فوراً بنا میکنند توجیه و تأویل و انکار و مانند اینها، لکن بنده قاطعاً این را میگویم، میتوانم این را ثابت هم بکنم که حالا وقتش نیست- امروز تمدّن غربی دچار انحطاط است، یعنی واقعاً در حال زوال است: عَلیٰ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانهارَ بِه؛ فی نارِ جَهَنَّم؛(۹) لب گودال است؛ این جوری است. البتّه حوادث و تحوّلات جوامع بتدریج اتّفاق می‌افتد؛ یعنی زود احساس نمیشود. حتّی خود اندیشمندان غربی این را احساس کرده‌اند و بر زبان می‌آورند و میگویند. این هم یکی از نقاط امید ما است. تمدّن غربی، تمدّن مادّی در مقابل ما قرار دارد و رو به فرسودگی است.

ایشان دلیل شکاف‌ها، کمبودها و سستی‌های کنونی بنیان تمدن غرب را با وجود پیشرفت‌های فراوان مادی آن، نبود معنویت و آرمان‌های الهی دانستند و گفتند: انحراف‌های گوناگون فکری، عملی و اخلاقی، متلاشی شدن بنیان خانواده، خشونت روزافزون، فساد اخلاقی و خودکشی‌ها در جوامع غربی به‌ویژه آمریکا، ناشی از همین موضوع است؛ برخی از متفکرین و اندیشمندان آمریکایی صراحتاً به این شکاف‌ها و آسیب‌ها و نبود اخلاق، اذعان می‌کنند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مطالب مطرح‌شده از جانب نخبگان علمی را مطالبی پخته، صحیح، دقیق و منطبق با آرمان‌ها خواندند و تأکید کردند: هسته‌های نخبگی که همچون گلخانه‌هایی در سراسر کشور پراکنده هستند، قطعاً آینده‌ی کشور را سرشار از عطر علم و تجربه و استعداد و تدین و انقلابی‌گری خواهند کرد.

آمریکا میخواهد مشکلات ملّت ایران را حل کند؟ خود آمریکا دچار بحران است؛ این را چرا نمیگویند؟ این را همه‌ی دستگاه‌های مهمّ قضاوت‌کننده‌ی در این‌گونه مسائل در دنیا، حتّی خود آمریکایی‌ها دارند میگویند. آمریکا دچار بحران است؛ بحران اقتصادی، بحران بین‌المللی، بحران سیاسی، بحران اخلاقی؛ خودش دچار بحران است. امروز قرضهای دولت آمریکا تقریباً نزدیک به تولید ناخالص کلّ آمریکا است؛ این نشانه‌ی بحران است، این را اقتصاددان‌ها میگویند. میگویند هروقتی که دیون یک دولت نزدیک شد به تولید ناخالص یک دولت، این دولت در حال بحران است؛ این اقتصاد اقتصاد بحرانی است؛ امروز آمریکا این‌جوری است. آن مقداری که بدهکار است، نزدیک به حدود شصت و چند درصد تولید ناخالص ملّی‌اش است؛ این میخواهد به چه کسی کمک بکند؟ این میخواهد بمَکد، این میخواهد بکَند تا خودش را ترمیم بکند؛ این می‌آید به اقتصاد کشوری کمک کند؟ این از لحاظ اقتصادی.
از لحاظ سیاسی [هم] دچار بحرانند. امروز بدون استثنا، در هر نقطه‌ای از دنیا -این را من با قاطعیّت عرض میکنم- که یک ملّتی قیام کند، حرکت کند علیه مستبدّی، علیه دولتی، علیه حکومتی، شعارش «مرگ بر آمریکا» است؛ یک‌روز شعار مرگ بر آمریکا فقط مال اینجا بود؛ امروز در منطقه‌ی غرب آسیا، در منطقه‌ی شرق آسیا، [حتّی] در خود اروپا، در منطقه‌ی آمریکای لاتین، در منطقه‌ی آفریقا، ملّتهایی که قیام میکنند، اوّلین شعارشان علیه آمریکا است؛ این وضع سیاسی آمریکا است. بحران از این بالاتر؟
آمریکا برای منطقه‌ی غرب آسیا نقشه داشت. ببینید، شماها یادتان نیست، البتّه مال خیلی وقت نیست، مال ده دوازده‌سال قبل است، ولی خب شما جوانها آن روز را هم یادتان نیست. وزیرخارجه‌ی آمریکا آن روز آمد گفت که «ما میخواهیم یک خاورمیانه‌ی بزرگ درست کنیم»؛ در قضیّه‌ی لبنان و جنگ ۳۳ روزه، اسم خاورمیانه‌ی بزرگ را آورد. خاورمیانه‌ی بزرگ یعنی چه؟ آنها اسم منطقه‌ی غرب آسیا را میگویند خاورمیانه؛ خاورمیانه‌ی بزرگ یعنی یک منطقه‌ای از حدود پاکستان تا مدیترانه، یعنی تمام این کشورهای این منطقه، خاورمیانه است و آمریکا برای همه‌ی این منطقه یک نقشه‌ی کلّی کشیده بود که همه‌ی اینها را با محوریّت اسرائیل توی مشت نگه‌دارد؛ خاورمیانه‌ی بزرگ یعنی این. امروز وضع این خاورمیانه‌ی بزرگِ آن وزیرخارجه -که بیچاره یک خانمی هم بود که این حرف را زد- به جایی رسیده که اینها در قضیّه‌ی سوریه مانده‌اند، در قضیّه‌ی عراق مانده‌اند، در قضیّه‌ی لبنان مانده‌اند، در قضیّه‌ی شمال آفریقا مانده‌اند، در قضیّه‌ی لیبی پا در گِل مانده‌اند، در قضیّه‌ی یمن خودشان را وارد قضیّه کرده‌اند [امّا] مانده‌اند؛ این وضع سیاسی بین‌المللی آمریکا است. بحران از این بالاتر؟ این میخواهد بیاید به کمک شما؟ این میخواهد بیاید مشکلات کشور را حل کند؟
ما در نقطه‌ی مقابلیم؛ خدا را شکر؛ این کار خدا است؛ این لطف خدا به این ملّت است که به آنها شجاعت داد، به آنها بصیرت داد، به آنها استقامت داد، مشکلات را تحمّل کردند، مردان و زنان مؤمن این ملّت توانستند جوری مشی کنند و جوری عمل کنند که امروز ملّت ایران در خاورمیانه سربلند است. در عراق، در سوریه، در لبنان، در یمن، در منطقه‌ی خلیج فارس، در هرجا که شما نگاه میکنید، ایران یک چهره‌ی درخشان است. [آنها] از لحاظ اقتصادی در بحرانند، از لحاظ سیاسی در بحرانند، از لحاظ بین‌المللی در بحرانند، از لحاظ اخلاقی در بحرانند. از لحاظ اخلاقی -چه در زمینه‌ی مسائل مربوط به اخلاق جنسی، چه [مسائل] مربوط به مفاسد مالی- [براساس] حرفهایی که خودشان میگویند، در مطبوعات خودشان منتشر میشود، حرفهایی که خودشان میزنند -البتّه این خیلی کمتر از واقعیّت است- و آنچه حالا این دو نامزد محترم ریاست‌جمهوری‌شان که یکی از اینها بالاخره چندروز دیگر خواهد رفت در کاخ سفید و رئیس‌جمهورِ آنجا خواهد شد، لابد حرف بی‌حساب نمیزند؛ دوتایی باهم بدند، امّا دست‌به‌دست هم داده‌اند برای افشاگری آمریکا و برای نابود کردن آبروی آمریکا و موفّق هم شده‌اند. این کشور چطور میخواهد بیاید به ایران کمک کند؟

یکی از چیزهایی که حیات طیّبه را تأمین میکند، پیش‌رانی در علم و تمدّن جهانی است. یک ملّتی بتواند در مجموعه‌ی دانش جهانی و مدنیّت جهانی، حالت پیش‌ران داشته باشد و جلو ببرد؛ برای ارتقای کلّ بشریّت، یک نردبان جدیدی را جلوی پای بشریّت بگذارد؛ این یکی از اجزای حیات طیّبه است. غربی‌ها این‌جور نیستند؛ بله، پیشرفتهای مادّی زیاد آوردند، در این زمینه‌ها حرفهای جدید زدند، هنوز هم دارند میزنند، منتها این را همراه کردند با چیزی که سقوط از این نردبان در آن حتمی است؛ بله، نردبان را جلوی پای بشر میگذارند منتها کاری میکنند که از این نردبان حتماً بشر سقوط خواهد کرد؛ اخلاق را فاسد میکنند. شما امروز ملاحظه کنید در فرهنگ غربی زشت‌ترین و شنیع‌ترین کارها دارد شکل عادی، عرفی، قانونی میگیرد که اگرچنانچه کسی با اینها مخالفت بکند، محکوم میشود که چرا مخالفت میکند؛ به صرف اینکه انسان دلش میخواهد! خب، خیلی چیزها انسان دلش میخواهد. کار این پرده‌دری‌ها در غرب به کجا خواهد رسید؟ راه علاج ندارند؛ یعنی راه خلاص قطعاً ندارند؛ این راهی که اینها دارند میروند، این‌جور که اینها دارند در انحطاط اخلاقی پیش میروند، پدر غرب را در خواهد آورد، نابودشان خواهد کرد. بیچاره مردمشان، انسان دلش برای مردم این کشورها و این ملّتها میسوزد؛ مردم بیچاره‌ای هستند. نخبگان، تأثیرگذاران، برنامه‌ریزان، سیاست‌گذاران، روی اهداف خبث و پلید خودشان کارهایی دارند میکنند.

هیمنه‌ى آمریکا شما را نترسانَد؛ دشمن ضعیف شده است. دشمن اسلام که استکبار است، امروز از همه‌ى دورانهاى گذشته‌ى این ۱۰۰ سال و ۱۵۰ سال ضعیف‌تر است. دولتهاى استعمارى اروپا را مى‌بینید: گرفتار مشکلات اقتصادى، گرفتار مشکلات سیاسى، گرفتار مشکلات امنیّتى. انواع و اقسام مشکلات را امروز دولتهاى استعمارى اروپا دارند. آمریکا بدتر از اینها؛ دچار مشکلات اخلاقى، دچار مشکلات سیاسى، دچار مشکلات شدید مالى و پولى، دچار ضعف حیثیّتِ ابرقدرتى در همه‌ى دنیا؛ نه فقط در دنیاى اسلام، [بلکه‌] در همه‌ى دنیا.

[برتری ارزشی و سلطه نظامی و سیاسی دو عامل غرب برای مدیریت دنیا بود] عامل اول که عامل ارزشى بود - یعنى رجحان ارزشهاى غربى بر ارزشهاى ملل دیگر، ادیان، اسلام و غیره - دچار تزلزل شده به دلایلى. عواملى موجب شده است که دچار تزلزل بشود. من چند عامل از این عوامل را اینجا یادداشت کرده‌ام که عرض میکنم: یکى از این عواملى که نظام ارزشى غرب را و سلطه‌ى معنوى این نظام را متزلزل کرده، بحران رو به افزایش اخلاقى و معنوى در غرب است؛ که نشانه‌ى بارز آن رواج احساس پوچى، احساس بیهودگى، احساس ناامنى روحى در بین آحاد مردم - بخصوص در بین جوانها - در غرب است. تلاشىِ خانواده؛ بنیان خانواده در غرب دچار تزلزل شدید است و متلاشى شده که این آثار را میگذارد. مسئله‌ى زن که بر روى مسئله‌ى زن جهت‌گیرى غربى به‌نحوى بوده است که امروز حرکت فمینیستى - که از ده‌ها سال قبل شروع شده بود - زیر سؤال جدى از سوى متفکرین و روشنفکران و اهل فکر است؛ یعنى احساس میکنند که این یک دامى براى زن بود و زن را دچار محاذیر عجیب‌وغریبى کرده است که داستان مفصلى است.
مسئله‌ى ارزش شدن منکرات؛ مثلاً همجنس‌بازى در غرب میشود ارزش؛ مخالفت با همجنس‌بازى میشود ضد ارزش! که اگر چنانچه - امروز در دنیاى غرب این‌جورى است - با کسى، با یک مقام دولتى‌اى، رئیس جمهورى، شخصیت برجسته‌اى مصاحبه کنند و او بگوید من با همجنس‌بازى مخالفم، این به‌عنوان یک نقطه‌ى منفى در کارنامه‌ى او در دنیا تلقى میشود؛ یعنى فضاى اخلاقى غرب، به این جهت، به این سمت رفته. البته در این زمینه متوقف هم نخواهد ماند و پیش خواهد رفت و به جاهاى بسیار بدتر و زشت‌ترى خواهد انجامید. و این نکته را امروز - یعنى از چندى پیش، از چند سال قبل از این، شاید از ده پانزده سال قبل - متفکرین غربى و بعضى از خیرخواهان و دلسوزان غربى متوجه شده‌اند و مدام تذکر میدهند؛ لکن فایده‌اى ندارد؛ وقتى که یک نظام اخلاقى به این سراشیب افتاد، دیگر قابل جلوگیرى نیست و سرنوشتى جز متلاشى شدن ندارد. این یک عامل براى به‌چالش گرفته شدن ارزشهاى غربى.

هدفى که ما براى جمهورى اسلامى، بر اساس آموخته‌هاى عمومى انقلاب در نظر گرفتیم آن هدف، هدف خیلى والایى است. هدف، ایجاد یک جامعه‌ى نمونه است. شما میخواهید در محدوده‌ى ایران عزیز - که از لحاظ جغرافیایى در یک نقطه‌ى بسیار حسّاسى از دنیا هم واقع شده است - یک جامعه‌اى بسازید که به برکت اسلام و زیر پرچم قرآن، الگو باشد؛ هم الگو از لحاظ مادّى و پیشرفتهاى مادّى، هم در عین حال الگو از لحاظ معنویّت و از لحاظ اخلاق. غربى‌ها در زمینه‌ى مادّى یک جَستى زدند، در یک دورانى جهشى کردند؛ امّا این جهش جدا و مباین و معارض با حرکت اخلاقى بود؛ یک جهش صددرصد مادّى بود. اول کسى نفهمید چه اتّفاقى افتاد، امّا حالا دارند میفهمند، دارند خسارتهاى غیرقابل جبران آن را یواش یواش احساس میکنند. کسى خیال نکند یک تمدّن مادّى محض و دور از معنویّت خواهد توانست آب خوش از گلوى مردم خود فرو ببرد؛ نخیر، پدرشان در مى‌آید؛ همین حالا دارد پدرشان در مى‌آید. نه به‌خاطر این تظاهرات در خیابانهاى اروپا و مانند اینها؛ نه، گرفتارى براى غرب عمیق‌تر از این حرفها است. آنچه براى بشر در درجه‌ى اول لازم است، امنیّت روحى است، امنیّت اخلاقى است، امنیّت وجدانى است، رضایت وجدان است؛ در محیطهاى غربى این نیست و بدتر از این خواهد شد. اگر با حرفهاى این نویسندگان و منتقدان و متفکّرانشان آشنا باشید، مى‌بینید مدتّها است، چندین سال است که صدایشان در آمده است؛ گوشه‌هاى فاسدشده و رو به افزایش فساد در جامعه‌شان را دارند نشان میدهند؛ زندگى مادّى این‌جورى است. بله، از لحاظ علم و پیشرفتهاى فنّاورى و این چیزها پیش رفته‌اند، کارهاى بزرگى انجام داده‌اند؛ امّا آن‌طرف قضیّه، زمین ماند و همین زمینشان میزند. آن جامعه‌اى مورد نظر اسلام است که از لحاظ مادّى، یعنى از لحاظ ثروت، از لحاظ علم، از لحاظ سطح زندگى، در سطح بالایى باشد؛ از لحاظ اخلاق و معنویّت هم در آن سطح و یا بالاتر از آن سطح باشد. این میشود جامعه‌ى اسلامى؛ شما میخواهید این را درست کنید؛ این راه خیلى طولانى در پیش دارد. و این شدنى است، کسى نگوید نمیشود؛ چرا، خیلى‌چیزها را خیال میکردند نمیشود، شد.

نکته‌ی چهارم [از انگیزه‌ها و عوامل تهیه‌ی سیاستهای اقتصاد مقاومتی]، بحرانهای اقتصادی جهانی است؛ که البته اشاره کردم قبلاً که ناشی است از اقتصاد غرب و اقتصاد آمریکا؛ در اروپا هم در حقیقت سرریز مشکلاتِ آمریکا [بود که] مشکلات را دامن زد، اگرچه زمینه‌ی آن وجود داشت؛ در جاهای دیگر هم همین‌جور. ما هم که نمیخواهیم دُور خودمان حصار بکشیم؛ ما نمیتوانیم و نمیخواهیم که از لحاظ اقتصادی، ارتباطات را با دنیا قطع کنیم، نه ممکن است، نه مطلوب است، بنابراین تحت تأثیر اینها قرار میگیریم، پس باید مقاوم‌سازی کنیم.

آرامش ظاهری جبهه‌ی مسلط جهانی امروز به‌هم خورده، نشانه‌های این به‌هم‌خوردگی را انسان میبیند.
...
در چند عرصه این آرامش به هم خورده؛ اولاً در عرصه‌ی اقتصادی - كه مهم‌ترین امتیازشان پیشرفت اقتصادی و رشد اقتصادی بود - میبینید كه وضع چه‌جوری است: هم اروپا دچار بحران اقتصادی است، هم آمریكا دچار بحران اقتصادی است؛ آن اقتصاد مستقر، امروز نشانه‌های ورشكستگی را دارد در خودش نشان میدهد. خب، فرض بفرمایید دولتِ كشوری بیش از همه‌ی درآمد ناخالص ملی‌اش مقروض باشد؛ این الان وضعیتی است كه در آمریكا وجود دارد؛ دولت مقروضی كه راهی هم علی‌الظاهر برای نجات از این مقروض بودن برایش متصور نیست. لذا برنامه‌های گوناگون كلان اینها [انجام نمیشود]؛ در خود آمریكا این جور است، در كشورهای بزرگ و قوی اروپایی هم كمتر تبلیغ میشود و گفته میشود اما واقعاً در آنجاها هم همین جور است. در خود آمریكا این رئیس جمهور فعلی - از دوره‌ی اولی كه به ریاست جمهوری رسید - وعده‌ی بیمه‌ی خدمات درمانی همگانی را به مردم داد، [اما] تا امروز كه حدود شش سال از آن روز میگذرد، هنوز موفق نشده این كار را انجام بدهد؛ یعنی كشوری با آن همه امكانات مالی و با آن همه منابع، وعده‌ای را رئیس جمهور به مردمش داده و نتوانسته این وعده را عمل كند؛ اینها است دیگر. بنابراین در عرصه‌ی اقتصادی - كه عرصه‌ی مهم كشورهای جبهه‌ی استكبار و قدرتهای سنتی دنیا بود - اینها دچار بحرانند، دچار مشكلاتند؛ اروپا هم - در خبرها همه میبینند، همه میشنوند - در كشورهای مختلف، دچار مشكلات عدیده‌ی اقتصادیند.
در عرصه‌ی اخلاقی هم اینها شكست خورده‌اند؛ خب، تمدن كنونی غرب بر اساس پاسداشت انسان به‌وجود آمد؛ بر اساس اومانیسم و اصالةالانسانیه همه‌ی این تمدن بنا شده است؛ معنای آن این است كه "انسانیت"، عنصر اصلی و هدف اصلی و قبله‌ی اساسی برای این تمدن خواهد بود؛ امروز در نظام تمدنی غرب، انسانیت پامال‌شده است و حقاً و انصافاً دچار شكست شده‌اند

ما داریم با منطق پیش میرویم، با محاسبه‌ی علمی پیش میرویم؛ طرف مقابل ما دچار ضعفهای روزافزون و تناقضهای درونی است به‌خاطر غلطِ فاحش بودنِ ساختِ درونی آن تمدّن؛ آنها دارند عقب‌نشینی میكنند - البتّه لازم نیست به این عقب‌نشینی اعتراف كرده باشند یا به طور محسوس و واضحی در حرفهای آنها دیده بشود - واقع قضیّه این است، حقیقت قضیّه این است.

غربیها پایه‌ی تمدن خودشان را با مكیدن خون ملتها شروع كردند؛ بعد هم با پیشرفتهای گوناگون، نه ظلم را در كشورهای خودشان برطرف كردند، نه تبعیض را برطرف كردند، نه جوامع فقیر را توانستند به بی‌نیازی برسانند؛ می‌بینید امروز هم وضع اقتصاد در این كشورها چه جوری است، وضع اجتماعی چه جوری است، وضع اخلاقی چه جوری است؛ این انحطاط اخلاقی، این لجنزار اخلاق جنسی در غرب. پیشرفت تمدن غربی، یك چنین پیشرفتی است با این خصوصیات؛ این را ما به‌هیچ‌وجه نمی‌پسندیم. ما دنبال الگوی مطلوب و آرمانیِ خودمان هستیم، كه یك الگوی اسلامی و ایرانی است؛ از هدایت اسلام سرچشمه میگیرد، از نیازها و سنتهای ایرانی بهره میبرد؛ یك الگوی مستقل.

در این راه عظمت و عزّتی كه ملت ایران در پیش دارد، توجّه به خدا و توكّل به خدا و ارتباط با خدا، یك نقش بزرگ و اساسی دارد. عدّه‌ای غافلند، همه‌اش روی محاسبات مادّیِ محض محاسبه میكنند؛ در محاسباتشان معنویّت و كمك الهی و توكّل به خدا و حسن ظنّ به وعده‌ی الهی كأنّهُ هیچ راهی ندارد. خب این محاسبات مادّی را مستكبرین عالم هم دارند میكنند، بهتر از شما هم میكنند، چرا روزبه‌روز عقب میروند؟ چرا دچار این همه مشكلات میشوند؟ چرا مجبور میشوند ظلم كنند؟ چرا مجبور میشوند لشگركشی كنند - به افغانستان، به عراق، به پاكستان - انسانهای بی‌گناه را بكُشند؟ وَ اِنَّما یَحتاجُ اِلی الظُّلمِ ضَعیف؛ آن كسی كه ضعیف است احتیاج دارد به این‌كه ظلم بكند؛ ضعیفند كه ظلم میكنند؛ چون دستشان با سلاح آشنا است، این سلاح را بی‌محابا به كار میبرند، ظالمانه، متجاوزانه، خودسرانه؛ خب این خودش عقب‌رفت است، هم عقب‌رفت در معیارهای معنوی، هم عقب‌رفت در محاسبات مادّی. روزبه‌روز تمدّن غرب دارد مشكلات بیشتری در اطراف خود میتند، و این مشكلات اینها را از پا خواهد انداخت؛ این به‌خاطر قطع ارتباط با مبدأ هستی است؛ این به‌خاطر قطع ارتباط با معدن نور و عظمت است؛ فَتَصِلَ اِلی‌ مَعدِنِ العَظَمَة، و تَصیرَ اَرواحُنا مُعَلقَةً بِعِزِّ قُدسِك؛ اینها لازم است. امروز برای ملت ایران این زمینه آماده است.

شما اگر امروز به رادیوهای بیگانه و خبرگزاری‌های صهیونیستی مراجعه كنید - كه امروز همه‌ی خبرهای دنیا را در واقع یك شبكه‌ی بزرگ صهیونیستی جهت میدهد، به قول خودشان كانالیزه میكند؛ خبرهای باب میل خودشان را منتشر میكنند - می‌بینید سعیشان این است كه وضع كشور را بحرانی نشان دهند. خب، مشكلات در كشور هست؛ در كدام كشور نیست؟ گرانی هست، مشكل بیكاری هست؛ كجای دنیا امروز نیست؟ امروز خود آن كشورهای اروپائی كه صحنه‌گردانِ تبلیغات علیه جمهوری اسلامی‌اند، تا خرخره در مشكلات فرو رفته‌اند. هر چند روز یك بار، در یكی از این كشورها یا در چند كشور، مردم می‌آیند در عرصه، از روی ناچاری و ناگزیری داد میكشند و مورد تهاجم نیروهای امنیتی‌شان قرار میگیرند. البته اینها را تا بتوانند، پنهان میكنند.

گفتمان غرب در مورد زن، یك گفتمان كاملاً حساب‌شده‌ی سیاسی است؛ یعنی آن روزی كه این فكر و این گفتمان درباره‌ی زن، در غرب آغاز به كار كرد و شروع كرد، یك محاسبه‌ی دقیقی پشت این وجود داشت. این البتّه به عنوان خبر نیست كه من از روی اطّلاع و با استناد به اخبار بگویم، امّا مؤیّدات واقعی‌ای دارد كه این تحلیل را تقویت میكند؛ یعنی از آغاز رنسانس در غرب و به دنبال آن حضور صنعت و پیدایش صنعت جدید در غرب، بتدریج این گفتمان غربی رشد پیدا كرد؛ و اوجش در روزگار ما است كه البتّه این اوج همراه خواهد بود با انحطاط و نزول و ان‌شاءاللّه سرافكندگی و فروپاشی این گفتمان.

دامن زدن به مسئله‌ی شهوت - كه متمركز بود روی مسئله‌ی زنها؛ و امروز می‌بینید كه در دنیا بدتر از اینها دارد میشود، این مسئله‌ی همجنس‌بازی و همجنس‌گرایی و این ازدواجها و خانواده‌های دو جنس مشابه و مانند اینها - اینها چیزهایی است كه به زبان آسان می‌آید؛ اینها چاله‌های عظیم و عمیق و خطرناكی است پیش پای آن تمدّن و كسانی كه آن تمدّن را دارند اداره میكنند و پیش میبرند؛ لغزشگاه عجیبی است، پدر اینها را درخواهد آورد؛ حالا این نیمه‌ی راه است، نیمه‌ی سراشیبی است. البتّه به نظر من قادر هم نیستند جلوی آن را بگیرند. یعنی مشكل آنها از این حرفها گذشته است.

مشکلاتی که امروز در غرب وجود دارد، این قانونهای ابلهانه و خباثت‌آمیزی که اینها در زمینه‌ی مسائل جنسی دارند میگذرانند، اینها را به ته درّه دارد حرکت میدهد. این انحطاط، قابل جلوگیری هم نیست؛ اینها محکوم به سقوطند. تمدن غربی چه بخواهد، چه نخواهد، دیگر قادر نیست جلوی این سقوط را بگیرد. ترمز این وسیله بریده است، جاده هم بشدت لغزنده و سراشیب است. اینها گناه کردند آن وقتی که ترمز را بریدند و آمدند خودشان را در لب این پرتگاه قرار دادند؛ لذا محکوم به شکستند.
زوال تمدنها، مثل سر برآوردن تمدنها، یک امر تدریجی است - یک امر دفعی و فوری نیست - و این تدریج دارد اتفاق می‌افتد و گمان نمیکنم از چشم این نسل یا نسل بعد از این نسل دور بماند؛ خواهند دید که چه اتفاقی می‌افتد.

بزرگترین دلیل بر غلط بودن اقتصادِ به اصطلاح لیبرال همین حوادثی است که امروز در اروپا و به شکل دیگری در آمریکا وجود دارد. در میدان عمل و در عرصه‌ی تجربه، اقتصاد سرمایه‌داری نشان داد که غلط است، ناکام است؛ حتّی به سود خود آن طبقاتی که این اقتصاد برای حمایت از آنها به وجود آمد، نیست. حالا طبقه‌ی کارگر که سالهای متمادی در آنجاها لگدمال میشد، اما حتّی به سود خود سرمایه‌دار و بانکدار و صاحبان کارتلها و تراستها هم نیست؛ و این هنوز اولِ کار است، بعد از این بدتر هم خواهد شد. هی وعده میدهند که درستش میکنیم؛ نخواهند توانست درست کنند. این راه، راه سراشیبِ لغزان است؛ دارند میروند پائین، و این یک بخشی از تزلزل تمدن مادی و غلط غرب است؛ بخش اخلاقی و اعتقادی و نظری و فکری‌شان هم که جدا است. اینها برای ما تجربه است. آن بخش عرصه‌ی سوسیالیسم و اینها هم که خب، سالها پیش ناتوانی و ناکامی‌اش ظاهر شد.

غربی‌ها علاوه بر مشكلات اقتصادی خود، گرفتار برخی مشكلات ناشی از تحریم ایران نیز شده‌اند. این در حالی است كه آنها برای مشكلات خود راه حل ندارند، اما ایران برای مشكلات اقتصادی خود راه حل دارد.

رهبر انقلاب اسلامی، تمدن غربی و مراحل شكل‌گیری، اوج و نهایتاً آشكارشدن نشانه‌های انحطاط آن در زمان كنونی را نمونه‌ی عینی به منظور بررسی اشكالات و نقایص یك تمدن دانستند و خاطرنشان كردند: تمدن غربی بر پایه‌ی تفكر اومانیسم و نگاه به قدرت سیاسی و سپس نگاه سرمایه‌محور، شكل گرفته است و بعد از دوران اوج خود، اكنون نشانه‌های تباهی و انحطاط آن نمایان شده كه مهم‌ترین آن، انحطاط جنسی و رواج بی بند و باری‌های اخلاقی و جنسی است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یكی دیگر از اشكالات اساسی تمدن غرب را تعداد بسیار بالای جنگ‌های ویران‌كننده در اروپا، در چند قرن اخیر برشمردند و تأكید كردند: بروز اشكالات و انحطاط‌ها در تمدن غرب، به دلیل نبود معنویت بوده است.

یک واقعیت دیگر این است که رژیمهای مخالف نظام جمهوری اسلامی درگیر بحرانند؛ همین چند دولت غربی، خودشان و اطرافیانشان دچار بحرانند. با این بحران اقتصادی‌ای که در اروپا وجود دارد، اتحاد اروپا جداً در تهدید است، یورو جداً مورد تهدید است. آمریکا هم به نحو دیگری؛ کسری بودجه‌ی فراوان، قرض فراوان، فشار مردم، حرکت ضد وال‌استریت، حرکت - به قول خودشان - نود و نُه درصدی. اینها حوادث مهمی است. البته وضع اروپا از آمریکا بدتر است؛ چند دولتشان سقوط کردند. الان در چندین کشور اروپائی بی‌ثباتی وجود دارد.
مشکلات آنها با مشکلات ما فرق هم میکند. مشکلات اقتصادی و بحران اقتصادی اروپا با مشکلات اقتصادی‌ای که ما احیاناً دچارش میشویم، متفاوت است. مشکلات ما مثل مشکلات یک گروه کوهنورد است که دارد در راهی حرکت میکند. راه سختی است و البته مشکلاتی دارد؛ گاهی آب میخواهند، گاهی غذا میخواهند، گاهی مشکلات دارند، گاهی به یک مانعی برخورد میکنند؛ اما دارند طرف بالا میروند. مشکلات ما از این قبیل است. مشکلات اروپائی‌ها مثل اتوبوسی است که زیر بهمن گیر کرده. سالها خود آنها بدون اینکه بدانند، مقدمات این مشکل را فراهم کردند. این فاصله‌های طبقاتی، این غلبه‌ی سازوکار ربا در مسائل مادی، این تقویت زورمندان مادی، این نفوذپذیری از صهیونیستهای پول‌پرست و مال‌پرست، آنها را دچار مشکلاتی کرده؛ این بهمنی است که روی سرشان افتاده. بنابراین مشکلات آنها با مشکلات ما خیلی متفاوت است. این هم یک واقعیت است.

مردم آمریکا انگیزه و علاقه‌ای به حمایت از اسرائیل ندارند، که پول بدهند، مالیات بدهند، خرج کنند، برای اینکه بتوانند غده‌ی سرطانی اسرائیل، دولت جعلی اسرائیل را در یک منطقه‌ای سر پا نگه دارند. بعد هم نوع برخوردشان؛ آن از کتمان و مسکوت نگهداشتن، بعد هم شدت عمل؛ هم در آنجا، هم در بعضی کشورهای اروپائی. در انگلیس آنچنان شدت عملی به خرج دادند که ده یکِ آن را انسان در کشورهای عقب‌افتاده‌ای که نظامهای دیکتاتوری با مردم برخورد میکنند، مشاهده نمیکند. اینها آن وقت مدعی طرفداری از حقوق بشر، مدعی آزادی بیان، مدعی آزادی اجتماعات، مدعی همه‌ی مردم دنیایند. آن کسانی که توصیه میکردند ما روشهای نظام سرمایه داری را دنبال کنیم، آنها را یاد بگیریم، آنها را عمل کنیم، به این واقعیتها نگاه کنند، ببینند که نظام سرمایه‌داری چیست؛ بن‌بست کامل. امروز نظام سرمایه‌داری در یک بن‌بست کامل است. ممکن است نتائج این بن‌بست سالها بعد به نتائج نهائی برسد، اما بحران غرب به طور کامل شروع شده.

وضع دنیا هم فراتر از منطقه، باز یک وضع بی‌سابقه‌ای است. بحران اقتصادی عجیبی که گریبان دولتهای مستکبر غربی را اینجور محکم چسبیده و دارد تکان میدهد، این هم چیز فوق‌العاده‌ای است؛ این هم چیزی است که به‌آسانی نمیشود از آن گذشت. این تحلیلهائی که شما ملاحظه میکنید غربی‌ها راجع به بحران اقتصادی آمریکا و بعضی از کشورهای اروپا و اعلام خطری که نسبت به آینده میکنند، بخشی از قضایاست؛ همه‌ی مطالب گفته نمیشود. اتاقهای فکر و سیاست‌سازان پشت پرده، طراحان مسائل جهانی در کشورهای قدرتمند عالم - که عمده‌ی رسانه‌ها هم دست آنهاست - راضی نیستند که ابعاد این بحران برای مردم دنیا آشکار شود؛ والّا ابعاد بحران خیلی بالاتر از این حرفهاست.

امروز همه‏ی دنیا شاهدند که سیستم سرمایه‏داری غرب، چقدر در مقابله‏ی با حوادث و بحرانها توخالی و ناتوان است. خودِ این سیستم بحران‏آفرین است و وقتی بحران به وجود می‏آید، از خودش نمی‏تواند دفاع کند. این سیستمِ اقتصادی غرب است که همه‏ی افتخارشان به این سیستم اقتصادی بوده است؛ اقتصاد سرمایه‏داری. و سعی داشته‏اند این سیستم را به هزار شیوه و هزار زبان، به عنوان نسخه‏ی منحصربه‏فردِ اقتصاد، به ملتها تحمیل کنند.

سال 87 که بر ما گذشت، سال بسیار پرماجرائی بود؛ هم در زمینه‏ی مسائل بین‏المللی، و هم در زمینه‏ی مسائل کشور. در سطح بین‏المللی حوادث بزرگ و مهمی اتفاق افتاد که بی‏گمان در مجموعه‏ی سیاستهای جهانی دارای تأثیرات عمیق و مؤثری است، که از جمله‏ی آن‏ها در زمینه‏ی اقتصادی، بحران عظیم مالی و اقتصادی است که از کشور آمریکا شروع شد و به اروپا و دیگر کشورها و از جمله به کشورهای منطقه‏ی ما رسید. این مسئله برای مردم جهان، مسئله‏ی بسیار مهمی است؛ نه فقط در زندگی روزمره‏ی آن‏ها و برنامه‏ریزی‏های اقتصادی آن‏ها تأثیر می‏گذارد، بلکه در دیدگاه‏های آن‏ها نسبت به نظریات اقتصادی و اقتصاد سرمایه‏داری احتمالًا تأثیرات شگرفی را بر جای خواهد گذاشت. خوشبختانه کشور ما و ملت ما توانستند تا حدود زیادی از آثار زیانبار این طوفان سهمگین جهانی خود را برکنار بدارند، و البته همچنان مراقبتهای لازم بایستی ادامه پیدا کند.

مسیرِ پیشرفت، مسیر غربی نیست، مسیر منسوخ و برافتاده‏ی اردوگاه شرقِ قدیم هم نیست. بحرانهائی که در غرب اتفاق افتاده است، همه پیش روی ماست، می‏دانیم که‏ این بحرانها گریبان‏گیر هر کشوری خواهد شد که از آن مسیر حرکت کند. پس ما بایستی مسیرِ مشخصِ ایرانی- اسلامی خودمان را در پیش بگیریم و این را با سرعت حرکت کنیم؛ با سرعت مناسب.

امروز دنیای غرب بیش از دیگران درگیر مشکلات اقتصادی است. خودشان اعلام می‏کنند بحران اقتصادی‏ای که امروز از امریکا شروع شده است و بتدریج دارد گریبان اروپا را هم می‏گیرد و به بعضی از کشورهای دیگر هم سرایت می‏کند، در شصت سال گذشته- یعنی از بعد از جنگ بین‏الملل اول تا امروز- سابقه نداشته است. سازمان ملل در دنیا اعلام بحران غذائی کرده است. ملت ایران به فضل پروردگار و به لطف الهی مشکلاتش از بسیاری از همین کشورهای مدعی کمتر است و با همت مسئولین و همت مردم، باید بتوانند همین مشکلاتی را هم که وجود دارد، برطرف کنند؛ این همت همه را می‏طلبد.

امروز خلأ بزرگ دنیای لیبرال دموکراسی غرب همین است. کارخانه‏ها را زیاد کردند، چرخهای گردنده را زیاد کردند، دامنه‏ی علم را گسترش دادند؛ اما عدالت اجتماعی را نتوانستند تأمین کنند. اخلاق انسانی به انحطاط کشیده شده؛ این حرفی نیست که من اینجا بگویم. مگر می‏شود در یک تریبون و منبر جهانی، که امروز این حرفها در دنیا منعکس می‏شود، چیزی برخلاف آنچه که احساس مردم آن کشورهاست، بر زبان آورد؛ حرفی است که خودشان می‏زنند.
امروز بحران اخلاقی گریبان‏گیر لیبرال دموکراسی غرب است. امروز بحران جنسی، بحران اقتصادی، بحران اخلاقی، بحران خانوادگی، گرفتاریهای همان کشورهائی است که از لحاظ علمی چشم تاریخ را خیره کردند از پیشرفتهای خودشان.
بشر سعادتمندی‏اش به این نیست که دانش او پیشرفت کند- دانش ابزار سعادت است- سعادت بشر به آسایش فکر است، به آسایش روح است، به زندگی بی‏دغدغه است، به زندگی همراه با امنیت اخلاقی و معنوی و مادی است، به احساس عدالت در جامعه است. این را غرب ندارد؛ نه اینکه ندارد، روز به روز هم از او دارد دورتر می‏شود. ما این را برای نشان دادن به دنیا به عنوان آرمان خودمان ترسیم کردیم؛ ما نکردیم، خدا کرد. ملت ایران به اقتضای ایمان خود به این راه، دنبال این راه افتاد.

همه تحت تأثیر مادران هستند. آنکه بهشتی می‏شود، پایه‏ی بهشتی شدنش از مادر است؛ که «الجنة تحت اقدام الأمهات». البته نقش زن به عنوان همسر هم داستان بسیار طولانیِ دیگری است. دنیایی که زن را از داخل خانواده جدا می‏کند و با وعده‏های توهم‏آمیز بیرون می‏کشد و او را در مقابل نگاه و حرکت هرزه‏ی جامعه، بی‏پناه و بی‏دفاع می‏کند و میدان را برای تعرض به حقوق او باز می‏کند، هم زن را تضعیف می‏کند، هم خانواده را نابود می‏کند، هم نسل‏های آینده را به خطر می‏اندازد. هر تمدن و هر فرهنگی که این منطق را داشته باشد، دارد فاجعه ایجاد می‏کند؛ و این امروز در دنیا اتفاق افتاده است و روز به روز هم دارد بیشتر می‏شود. و به شما عرض کنم؛ این از آن سیل‏های خطرناکی است که آثار تخریبی آن در بلندمدت ظاهر می‏شود و بنای تمدن غرب را در هم خواهد کوبید و فروخواهد ریخت. در کوتاه مدت چیزی فهمیده نمی‏شود؛ این‏ها چیزهایی است که صدساله و دویست‏ساله خودش را نشان می‏دهد؛ و نشانه‏های این بحران‏های اخلاقی در غرب الآن دارد بروز می‏کند.

این اتّفاقی است که امروز در دنیای غرب - بخصوص در بعضی از کشورهای غربی - رخ میدهد. البته این قسم توفانهای اجتماعی و تاریخی بتدریج خودش را نشان میدهد. آدمهای ناهوشمند تا آن اواخر هم نمیفهمند چه شد؛ به طریق اولی آدمهای خودخواه و خودپرست و سودطلب و به فکر جیب خود هم یا نمیفهمند، یا اگر هم بفهمند، برایشان اهمیت ندارد؛ اما آدمهای تیزبین و دلسوز در هر جامعه‌ای این خطر را حس میکنند که ببینند نسل جوانشان از دست میرود. الان این اتّفاق افتاده است؛ یعنی دلسوزان و هوشمندان در همان جوامع غربی که عرض کردم، احساس کرده‌اند که برای آنها چه فاجعه‌ای رخ میدهد. جوانانشان به میزان بسیار زیادی دچار بلاهای اجتماعی مثل اعتیاد و از این قبیل هستند. تعداد بسیار زیادشان دچار هیجانهای گمراه کننده‌اند که منجر به قتل و دزدی و غارت و جنایت و شهوت‌رانیهای بسیار زشت میشود. تعداد زیادی هم دچار بیتفاوتیاند؛ در انتخاباتها و در مسائل جمعی شرکت نمیکنند. وقتی از آنها سؤال میپرسند که چرا شرکت نمیکنید، میگویند برایمان اهمیتی ندارد - حالت بیتفاوتی - اینها نشانه‌های زوال است.

دنیای روپا، دنیای مسلّط امروز - که عمدتاً همان دنیای غرب و مَن تَبَعش هستند - مهمترین خلأ را دارند و آن، خلاءِ یک فکر، یک اندیشه‌ی راهنما و به‌اصطلاحِ متداول، یک ایدئولوژی است که متّکی به یک فکر صحیح و یک تلقّی درست از عالَمِ وجود باشد. مهمترین خلاءِ آنها نداشتن این است؛ لذا مرتّب سعی میکنند ایدئولوژیهای دروغی، درست و تزریق کنند. یک علّت عمده‌ای که از این انقلاب میترسند، همین است که این انقلاب، یک تفکّرِ صحیحِ درستِ تعریف شده‌ی متّکی بر یک جهان‌بینی صحیح و یک تلقّىِ مستدل و متین از آفرینش عالم دارد. براساسِ این مجموعه، هرکسی میداند کجای دنیا و کجای راه قرار دارد و به سمتِ کدام هدف حرکت میکند. زندگی، هدفدار و مبارزه نیز هدفدار میشود. در مبنا و تفکّر اسلامی، هدفِ حیات انسان، رسیدن به درجات کمال است؛ کمال معنوی که حتماً آراستگی مادّی را با خودش دارد؛ یعنی به تعبیر رایج، آخرتی که از دنیا عبور میکند. ایجاد یک جامعه‌ی عادلانه، یک جامعه‌ی صالح، یک کشور پیشرو و معنوی، درعین‌حال دارای قدرتهای والای مادّی، با جهتگیری معنوی، با اخلاق انسانی و با احساس حقیقی انسانیت.

ببینید چه هدف والا و زیبایی است! غربیها این را ندارند. همه‌ی این تمدّنی که آنها روی هم سوار کرده‌اند و این مسابقه‌ای که وجود دارد، براساس فردپرستی و سودپرستی شخصی استوار است؛ لذا در این مسابقه، در یک جا پیشرفتهایی به‌دست می‌آورند، اما در چند جای دیگر، دچار اختلال میشوند. این اختلالهای اخلاقی، این خلأهای فکری، این اختلالات عصبی جوانان و این آشفتگی و بیهدفی جوانان ناشی از آن سودپرستی و خودپرستی و شخص‌پرستی است. در نظام اسلامی، این‌گونه نیست.

وسایل ارتباط جمعی استکبار تلاش می‏کنند که جمهوری اسلامی را متعرّض، متجاوز و در صدد قلع‏وقمع همه نظامهای دنیا معرفی کنند. اما این‏گونه نیست. هرکس در دنیا، هرطور می‏خواهد، زندگی می‏کند. ما فقط آنچه را که بشر به آن نیازمند است عرضه می‏کنیم. امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام فرمود: «طبیب دوّار بطبّه قد احکم مراحمه و أحمی مواسمه.» در کوله‏پشتی ما دوای درمان دردهای امروز بشریت است. هرکه نمی‏خواهد از این کوله‏پشتی نگیرد و نبرد. ما که با کسی دعوا نداریم. اگر بشر از بحران هویّت رنج می‏برد، از بحران معنویّت رنج می‏برد، از بی‏احترامی نسبت به سنّتهای بشری رنج می‏برد؛ پدر به پسر رحم نمی‏کند، پسر به پدر احترام نمی‏کند، پاس سنّتهای گذشته را نمی‏دارند، ارزشی برای ارزشهای غیر شخصی قائل نیستند، این یک بحران است. امروز ملتهای غرب به این بحران دچارند؛ و علاجش در اسلام است. اگر امروز ثروت ثروتمندان در دنیا روز به روز افزایش می‏یابد و اشخاص و کمپانیها و شرکتهایی، ثروتهای افسانه‏ای میلیاردی تحصیل می‏کنند، و در مقابل، انسان‏هایی در کنار همان ثروتها، شب در کارتون، روی آسفالت خیابان می‏خوابند؛ این‏ها از مشکلات غرب است. اگر با وجود هزاران توصیه راجع به ازدواج و تبلیغات خانواده و نظایر آن، روز به روز بنیان خانواده در کشورهای غربی سُست‏تر می‏شود؛ اگر دخترها و پسرها ناراحتند؛ اگر همانهایی که خودشان شریک این جرمند ناراحتند؛ اگر بنیان خانواده متزلزل است و بچه‏ها ناراحتند؛ اگر بحران روانی همه را فراگرفته است، این‏ها به خاطر چیست؟ این همه خودکشی برای چیست؟ در طول همین چند ماه گذشته، یا شاید حدود یک سال گذشته، چند صد نفر در کشور ایالات متحده که به خیال خودشان در اوج قلّه علم و ثروتند؛ و خیال می‏کنند ارزش این‏هاست به وسیله اشخاص دیگر کشته شده‏اند. حالا با هلیکوپتر در بیابانها بگردند برای تظاهر به محبّت و رأفت و رحمت نسبت به گربه یا سگ گمشده‏ای! مگر کورند؟! مگر نمی‏بینند که در شهرها و ایالات امریکا چه خبر است؟! یک نفر وارد کوپه یک قطار می‏شود و با مسلسل، چند نفر را می‏کشد. از این کوپه می‏آید و باز در کوپه بعدی، چند نفر دیگر را می‏کشد. و همین‏طور ... اگر بشریت از این دردهای لاعلاج رنج می‏برد، ما می‏گوییم: علاجش اینجاست؛ علاجش اسلام است. این است تجدید بعثت در دنیای امروز. و امروز شما پیش‏قراولید. ملت ایرانْ پیش‏قراول است. باید عمل کند و با اعتماد و اتّکا به نفس هم باید این عمل را بکند؛ چون دنیا محتاج ماست.
نمودار
مقالات مرتبط
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی