جنگ صلیبی -
تعداد فیش :
15 ،
تعداد مقاله :
1
1394/10/08
1390/07/13
1390/05/16
1389/06/22
1384/11/18
1384/02/06
1383/04/17
1382/05/08
1380/11/18
1380/07/23
1380/07/04
1380/02/04
1372/12/13
1371/06/19
1371/03/13
اینها با اصل اسلام مخالفند؛ آنچه واقعیّت قضیّه است [همان است که] در ماجرای یازدهم سپتامبر آمریکا در نیویورک و آن قضیّهی انفجار برجها، رئیسجمهور وقت آمریکا گفت که جنگ صلیبی است؛ او راست گفت؛ او آدم بدی بود امّا این حرفش حرف راستی بود: دعوای بین اسلام و استکبار. البتّه او گفت مسیحیّت و [جنگ] صلیبی، امّا دروغ میگفت؛ مسیحیها در درون دنیای اسلام با امنیّت کامل زندگی میکردند و امروز هم در کشور ما اینجور است، در بعضی کشورهای دیگر هم اینجور است؛ مقصودش دعوای بین قدرت استکباری و قدرتهای مسلّط عالم با اسلام بود؛ این درست بود؛ آن حرف حرف صادقانهای بود. این آقایان فعلی حاکم بر آمریکا که میگویند ما با اسلام موافقیم، با فلان فرقهی اسلامی مخالفیم، با فلان فرقه مخالفیم، دروغ میگویند؛ اینها نفاق میورزند و ریاکاری میکنند؛ اینها هم با اصل اسلام مخالفند؛ و راه را در ایجاد دعوا و جنگ بین مسلمانها پیدا کردند.
در طول زمان - البته همیشه همین جور بوده، اما امروز بیشتر است - دنیا یک مصاف بوده است، محل درگیری بوده است، یک عرصهی معارضه و مبارزهی انسانها بوده است به خاطر طبیعت انسانها؛ هر کسی که احساس قوّت کرد، پنجه میاندازد در آن فرد ضعیف؛ ترحمی وجود ندارد. مگر اینکه مهار و زمام دین و اعتقاد دینی وجود داشته باشد. سرداران صدر اسلام وارد کشورها که میشدند، هرچند آن ملتهای مغلوب نهایت سختگیری را با آنها کرده بودند، اما وقتی وارد میشدند، با اخلاق وارد میشدند و رفتار دینمدارانه میکردند. حتّی تا زمان جنگهای صلیبی - چند قرن بعد از آغاز اسلام - همین معنا وجود داشته. وقتی مسیحیها که از اروپا آمده بودند، وارد بیتالمقدس میشدند، مسلمانها را قتلعام میکردند - میدانید جنگهای صلیبی نزدیک دویست سال طول کشیده، هی رفت و برگشت داشته - وقتی مسلمانها غالب میشدند، بعکس؛ نسبت به آنها محبت میکردند. در صدر اسلام، در همین منطقهی شامات که متعلق به امپراتوری روم شرقی بود، یک اقلیت یهودی وجود داشتند؛ وقتی مسلمانها آمدند، اینها قسم میخوردند - عین عبارت آنها در تاریخ ثبت شده - میگفتند به تورات قسم، شماها بهترین مردمانی هستید که تا حالا اینجا بر ما حکومت کردهاید. واقع قضیه هم همین بود. این به خاطر مهار دین است. دین که نبود، یک ملت غالب، ملت مغلوب را میفشرد؛ دینش را، فرهنگش را، اخلاقش را، حیثیتش را، غرورش را نابود میکند، افتخاراتش را محو میکند. من نمیخواهم از بعضی از دولتهای غالب اسم بیاورم. البته آمریکا و غرب و اینها ظلم و جنایت میکنند، اما مخصوص آنها نیست؛ بعضی از کشورهای دیگر هم اینطور هستند؛ یک جاهائی غلبه پیدا کردند، آنقدر وحشیگری کردند که بعد از گذشت سالهای متمادی، از خواندن آن وقایع و از شدت قساوتی که اینها به خرج دادند، مو بر تن انسان راست میایستد.
یک مسئلهی دیگر، رشد جریانهای افراطی و جریانهای تروریستی در غرب و بخصوص در اروپاست؛ از نئونازیهای اروپا بگیرید تا نئوکانهای آمریکا، که دولت قبلی آمریکا از همینها بود؛ اینها صریحاً اعلام افراطیگری میکنند. رئیس جمهور سبکسر قبلی آمریکا علناً اعلام کرد که جنگ صلیبی در پیش است؛ آغاز جنگ صلیبی را اعلام کرد! دیگر از این افراطیگری بالاتر معنی ندارد. بعد هم حمله کردند به دو تا کشور اسلامی. کارهای دیگری هم در برنامههاشان بود که خداوند به آنها مهلت نداد و شکست خوردند. خب، اینها مسائل مهمی است. این حادثهای که در نروژ اتفاق افتاد، نباید آن را به صورت یک حادثهی موردی دید. اینجور حوادث غالباً معلول جریانهای طولانیای است که یک جا خودش را نشان میدهد و بروز میکند، و بروز کرد. حالا چقدر بتوانند کنترل کنند، جلویش را بگیرند، از ادامهاش جلوگیری کنند، این موکول به آینده است؛ باید دید و مطمئن شد؛ که نمیتوانند هم. کمااینکه نئونازیها اول در یک نقطهی از اروپا شروع کردند، بعد یواش یواش توسعه پیدا کردند و امروز در خیلی از کشورهای اروپا این جریانهای نئونازی با روشهای تروریستی، با روشهای خشن دارند اظهار وجود میکنند.
اهانت جنونآمیز و نفرتانگیز و مُشمئزکننده به قرآن مجید در کشور آمریکا که در سایهی امنیت پلیسی آن کشور اتفاق افتاد، حادثهی تلخ و بزرگی است که نمیتوان آن را تنها در حدّ یک حرکت ابلهانه از سوی چند عنصر بیارزش و مزدور به حساب آورد. این یک اقدام محاسبهشده از سوی مراکزی است که از سالها پیش به این طرف، سیاست اسلامهراسی و اسلامستیزی را در دستور کار خود قرار داده و با صدها شیوه و هزاران ابزار تبلیغاتی و عملیاتی، به مبارزه با اسلام و قرآن پرداختهاند. این حلقهی دیگری از زنجیرهی ننگینی است که با خیانت سلمان رشدی مرتد آغاز شد و با حرکت کاریکاتوریست خبیث دانمارکی و دهها فیلم ضد اسلام ساختهشده در هالیوود ادامه یافت و اکنون به این نمایش نفرتانگیز رسیده است. پشت صحنهی این حرکات شرارتبار چیست و کیست؟
مطالعهی این روند شرارت که در این سالها با عملیات جنایتبار در افغانستان و عراق و فلسطین و لبنان و پاکستان همراه بود، تردیدی باقی نمیگذارد که طرّاحی و اتاق فرمان آن در دستان سران نظام سلطه و اتاق فکرهای صهیونیستی است که از بیشترین نفوذ بر دولت آمریکا و سازمانهای امنیتی و نظامی آن و نیز بر دولت انگلیس و برخی دولتهای اروپائی برخوردارند. اینها همان کسانیاند که پژوهشهای حقیقتیاب مستقل روز به روز بیشتر انگشت اتهام در ماجرای حمله به برجها در 11 سپتامبر را به سوی آنان متوجه میکنند. آن ماجرا بهانهی حمله به افغانستان و عراق را به رئیسجمهور جنایتکار وقت آمریکا داد و او اِعلان جنگ صلیبی کرد و همان شخص بنابر گزارشها، دیروز اعلام کرده است که این جنگ صلیبی با ورود کلیسا به صحنه، کامل شد. هدف از اقدام نفرتانگیز اخیر آن است که از سوئی مقابله با اسلام و مسلمانان در جامعهی مسیحی به سطوح همگانی مردم کشیده شود و با دخالت کلیسا و کشیش، رنگ مذهبی گرفته و پشتوانهئی از تعصبات و تعلقات دینی بیابد، و از سوی دیگر ملتهای مسلمان را که از این جسارت بزرگ به خشم آمده و جریحهدار میشوند از مسائل و تحولات دنیای اسلام و خاورمیانه غافل سازد. مسأله بر سر آن مطبوعات یا کاریکاتوریستی نیست که صهیونیستها پولی به او دادهاند که کاریکاتوری بکشد - با اهداف پلیدی که صهیونیستها دارند - و او هم کشیده، بلکه مسأله بر سر زمامداران اروپایی است که از این کار دفاع میکنند و پشت سر این عملِ پست و سخیف قرار میگیرند و به عنوان آزادی بیان، آن را مجاز میشمرند! من حدس میزنم که اصل قضیه، توطئهی عمیق صهیونیستی است. مسأله، مسألهی رو در رو قرار دادن مسلمانان و مسیحیان است؛ چون برای صهیونیستها این مسأله، بسیار حایز اهمیت و لازم است که جامعهی عظیم اسلامی را در سرتاسر عالم در مقابل مسیحیها و مسیحیها را در مقابل مسلمانها قرار بدهند.
آن روزی که رئیس جمهور امریکا از دهنش پرید - بعد از قضیهی یازده سپتامبر - و گفت جنگ صلیبی شروع شده و بعد که فهمیدند اشتباه کردهاند و نباید میگفتند و بنا کردند به رُفو کردن، آن روز کسی به «نکته»ی قضیه توجه نکرد، که این «جنگ صلیبی» چیست. جنگ صلیبی، جنگ ملتهای مسیحی و ملتهای مسلمان است. آنها میخواهند مقدمات آن را فراهم کنند، که ملتها را به جان هم بیندازند. هم مسلمانان عالم، هم مسیحیان عالم، باید خیلی هشیار باشند، تا بازیچهی دست این سیاستمداران خبیث نشوند. چند سال قبل، یکی از سران اروپا در ملاقات با من، صحبت از جنگ مسیحی و مسلمان کرد! من حساس شدم؛ با اینکه آن شخص، آدم چندان وزینی نبود و نیست، لیکن چون مرتبط و متصل با امریکا و پیرو آن کشور بود، این حرف، من را حساس کرد؛ و امروز میبینم که دستهای صهیونیستی در دنیای مسیحی و در اروپا، این کار را زمینهسازی میکنند. به چه دلیل باید اهانتی که در یک ماه و نیم یا دو ماه پیش در روزنامهیی و در یک کشوری درج شده، بعد از گذشت مدتی، باز مجدداً همان اهانت در کشورهای اروپای مرکزی و اروپای غربی، پیدرپی چاپ شود!؟ انگیزهی این کار چیست؟ چه دستی در کار است؟ ملتهای مسلمان بجا و بهموقع عکسالعمل نشان دادند و باید هم نشان بدهند. وجود مقدس خاتمالأنبیاء (صلّیاللَّهعلیهوآلهوسلّم)، کانون همهی عشقها و محبتهای دنیای اسلام است؛ محور و مرکز اتحاد و اتفاق و هماهنگی همهی مذاهب اسلامی است و جا دارد که مسلمانها از خودشان، حمیت و غیرت و عکسالعمل نشان بدهند؛ اما همه بدانند که این تظاهرات، این خشمِ بجا و مقدسی که مسلمانها دارند، علیه مسیحیان دنیا نیست، بلکه علیه دستهای پنهان و خبیث صهیونیستهاست، که سیاستمداران دنیای سلطه را بازیچهی خود دارند و مطبوعات و رسانههای فراوانی هم در اختیار آنهاست؛ همانهایی که امروز بر دولت کنونی امریکا بهکلی حاکمند و در اروپا هم فعالیت میکنند. آنها وقتی در فلسطین ضربه خوردند و پیروزی حماس بر آنها سختترین شوک را وارد کرد، میخواهند آن شکست را اینطوری علیه مسلمانها جبران کنند، تا بلکه بتوانند آبروی ریختهی در فلسطین را طور دیگری جبران کنند. قیام دولت اسلامی در ایران و برافراشتن پرچم توحید در این کشور - این مرکز حساس و منطقهی مهم - امت اسلامی را به هیجان آورد و بیدار کرد؛ آنها را به سرنوشت و قدرت خودشان امیدوار کرد و به آنها اعتماد به نفس داد. این بیداری و اعتماد به نفس، دشمن را به توطئههای پیچیدهیی وادار کرده است؛ این توطئهها امروز پیش روی ماست. آنها با همهی دنیای اسلام مخالفند؛ با حضور اسلام مخالفند؛ با تعلیمات اسلامی مخالفند. رئیس جمهور امریکا صریحاً سخن از جنگ صلیبی به میان آورد. دستگاههای استکباری - امریکا و صهیونیسم - دایم با تبلیغاتِ خودشان فضا را زهرآگین میکنند، برای اینکه بین کشورهای اسلامی و دولتهای اسلامی اختلاف ایجاد کنند.
غربیها علم را از ما یاد گرفتند. شما به کتاب پیرروسو - «تاریخ علوم» - نگاه کنید؛ آنجا میگوید: چهار پنج قرن قبل تاجری در یکی از کشورهای اروپایی به استادی مراجعه میکند و میگوید میخواهم فرزندم درس بخواند؛ او را به کدام مدرسه بفرستم؟ استاد در جواب میگوید اگر به همین چهار عمل اصلی - جمع و ضرب و تفریق و تقسیم - قانع هستی، میتوانی او را به هر کدام از مدارس کشور ما یا دیگر کشورهای اروپایی بفرستی؛ امّا اگر بالاتر از آن را لازم داری، باید او را به کشور اندلس یا به مناطق مسلماننشین بفرستی. این را پیرروسو مینویسد؛ این حرف من نیست. جنگهای صلیبی به آنها کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان آنها به این مناطق، کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان ما به مناطق آنها و منتقل شدن کتابهای ما به آنها، کمک کرد تا از ما بیاموزند. یک روز آنها از ما یاد گرفتند و شاگرد ما بودند، بعد شدند استاد ما؛ الان هم ما از آنها یاد میگیریم و شاگرد آنها میشویم و بعد میشویم استاد آنها. پس نسل دانشپژوه و محقق و پژوهندهی کشور ما بداند؛ امروز اگر برتری علمی با غربیهاست، در آیندهی نه چندان دوری با همت و ارادهی شما میتوان کاری کرد که فردا آنها از شما یاد بگیرند.
آنچه مهمّ است همهی جوانان کشور به آن توجّه کنند، این است که بدانند نزاعی که امروز میان استکبار و اسلام وجود دارد، بر سر چیست. نمیتوانند انکار کنند که امروز استکبار با اسلام طرف است؛ چون خودشان صریحاً این را بیان کردهاند. رئیس جمهور امریکا اسم «جنگ صلیبی» را آورد. تبلیغاتچیهای استکبار بهطور دائم به شکلهای موذیانه در سرتاسر دنیا علیه اسلام فعالیتهای تبلیغی میکنند؛ فیلم میسازند، بازیهای رایانهای درست میکنند، تبلیغات میکنند، مقاله مینویسند؛ همه علیه اسلام. چرا با اسلام مخالفند؟! این سؤال بزرگی است. آنها خودشان میگویند ما با اسلام مخالفیم؛ چون اسلام جنگ و ترور و نفرت میآفریند! به این وضوح و روشنی، دروغ و تهمت را در فضای افکار عمومی دنیا منتشر میکنند. امروز استکبار است که نفرت در دنیا میپراکند. امریکاییها هستند که جنگ را در دنیا به وجود میآورند. آنها هستند که به حقوق ملتها و حدود کشورها تعرّض و حملات نظامی میکنند. از هزاران کیلومتر راه، سربازان خودشان را برمیدارند و به این کشور، به آن کشور، به این مرز و به آن ملت تجاوز میکنند. در تاریخ صد سال گذشته هم که شما نگاه کنید، میبینید بیشترین جنگها را غربیها راه انداختند. دو جنگ بزرگ جهانی را اروپاییها به راه انداختند. جنگهای فراوان در آسیا، در آفریقا و در امریکای لاتین را همین رژیمهای سرمایهداری حاکم بر امریکا به راه انداختند. آنها هستند که بین ملتها نفرت ایجاد میکنند. اسلام از این تهمتها مبرّاست. دعوا سرِ این نیست - دروغ میگویند - دعوا سرِ این است که اسلام ملتهای مسلمان را به استقلال فرا میخواند؛ ملتهای مسلمان را به عزّت خودشان متوجه میکند؛ به ملتهای مسلمان میآموزد که حقوق خودشان را بشناسند؛ این حقوق را بخواهند و در مقابل متجاوزان به این حقوق بایستند. استکبار با این ایستادگی، با این دفاع و با این معرفت مخالف است. دعوای اسلام و استکبار بر سر این است.
نفس آمادگی و هوشیاری و حسّاس بودن یک ملت در قبال شرایط، میتواند او را از بسیاری از آسیبها محفوظ نگهدارد. ملتها چوب غفلتهای خود را میخورند؛ همچنان که چوب اختلافهای خود را میخورند. امروز امّت اسلامی اگر در مقابل تهدید قرار میگیرد و اگر به جنگ صلیبی تهدید میشود، این ناشی از غفلتی است که متأسفانه در بسیاری از بخشهای این امّت بزرگ به چشم میخورد؛ همچنین ناشی از یکپارچه نبودن این حجم عظیم و این پیکرهی بزرگ است. ما به سهم خود به عنوان ملت ایران، به عنوان پرچمداران اسلام، به عنوان منادیان استقلال و عزّت و شرف یک ملت، باید این آسیبها را به درون خود راه ندهیم.
اینها اینگونه جنگافروزی میکنند و من نمیدانم آیا هدفشان جنگیدن با اسلام و مسلمانهاست!؟ یک وقت، دو سه سال قبل از این، یک سیاستمدار برجستهی غربی در تهران جملهای با این مضمون به من گفت که ما قصد ایجاد جنگ بین اسلام و مسیحیّت نداریم! من گفتم مگر چنین صحبتی هست؟! چرا باید اسلام و مسیحیّت با همدیگر بجنگند؟ بنا بر این نیست که ادیان و مذاهب در دنیا با هم جنگ داشته باشند؛ در کنار هم زندگی میکنند. بعد به او گفتم شما اروپاییها دم از صلح میزنید، اما بزرگترین جنگهای دنیا را شما راه انداختید. در طول مدت چند دهه، دو جنگ جهانی را شما راه انداختید و جنگیدید. البته تبعاتش شامل حال ما مسلمانها هم شد، لیکن شما اهل جنگ بودید. به این ترتیب، ما مسلمانها بنای بر جنگ نداریم. من از خودم سؤال میکنم؛ آیا اینکه مطرح بشود «مسألهی جنگ اسلام و مسیحیّت»، سیاستی است که طرّاحانِ پشت پردهی بسیاری از قضایای جهانی نشستهاند و آن را طرّاحی کردهاند؟ اگر این باشد، برای دنیا تهدید بزرگی است. این، آن لکّهی ننگی است که از دامان غرب هرگز پاک نخواهد شد.
امروز دنیا مثل همیشه به آرامش و صلح و امنیّت احتیاج دارد. یکی از نیازهای اساسی بشر، صلح است. البته ما همواره گفتهایم که صلح باید با عدالت همراه باشد. برای یک ملت، صلحِ تحمیلی و غیرعادلانه، از جنگ هم بدتر است. بشر به امنیّت و صلح احتیاج دارد. هرکس این را تهدید کند، بشریّت را تهدید کرده است. امروز کسانی که صلح را تهدید میکنند، بشریّت را تهدید میکنند. اینها از اوّلین ساعات حادثه، فضای عمومی کشورشان را ضدّ اسلام کردند! شما چطور در همان ساعات اوّل تشخیص دادید که مسلمانان این کار را کردهاند؟! اگر اینقدر دستگاه اطّلاعاتی شما قوی است - در همان ساعات اوّل، رادیو و تلویزیونها در امریکا طوری حرف زدند که همه باور کردند این کارِ مسلمانان است - چرا نتوانستید عملیات به این وسعت را که حتماً ماهها - بعضی میگویند سالها - احتیاج به کار کردن دارد، تشخیص دهید؟! از کجا فهمیدید کار مسلمانان است؟ فضای عمومی را طوری ساختند که مردم در امریکا و بعضی کشورهای اروپایی به برخی مساجد حمله کردند؛ به مسلمانانی که ظاهر اسلامی داشتند، حمله و تیراندازی و چاقوکشی کردند. رئیس جمهور امریکا در اوّلین اظهارش گفت: این جنگِ صلیبی است! جنگهای صلیبی، جنگهایی است که مسیحیان برای گرفتن بیتالمقدّس، از اروپا راه افتادند و آمدند و این جنگها دویست سال طول کشید. البته مسیحیان - اروپاییها - مغلوب و مسلمانان پیروز شدند و آنها را از آنجا بیرون راندند. جنگ صلیبی است؛ یعنی جنگ اسلام و مسیحیّت است! چرا یک مسؤول عالیرتبه - اگر غرضی نیست - اینطور بدون تسلّط بر خود، بیملاحظه حرف میزند؟! چرا مسلمانان دنیا را به یک عمل تروریستی و فاجعهآمیز متّهم کردید؟ افکار عمومی را ضدّ اسلام میسازند، بعد رسماً میروند و میگویند: مردم! به مسلمانان حمله نکنید! مگر میشود؟! شما فضا را طوری درست کردید که همه، مسلمانان و عربها را متّهم میکنند؛ مرتّب اسمهای اسلامی و عربی را منتشر کردید؛ مرتّب چهرههای با چفیه و عقال را در روزنامههایتان معرفی کردید. یعنی در بین این همه متّهم، یک نفر نبود که امریکایی و غربی باشد و اسم فرنگی داشته باشد؟! چرا آنها را منتشر نکردید؟ این، یک حرکت بسیار زشت، یک کار بسیار بد و دارای آثار بسیار بلند مدتی است که به این زودیها و آسانیها جبران نخواهد شد.
سرزمین فلسطین و قدس شریف، همواره مورد طمعِ بعضی از قدرتهای غربی بوده است و تحمیل جنگهای طولانی صلیبیها علیه مسلمانان، نشان بارز اطماع آنها نسبت به این سرزمین مقدّس است. بعضی از فرماندهان ارتش متّفقین، پس از شکست عثمانی و ورود به بیتالمقدّس گفتند: «امروز جنگهای صلیبی به پایان رسید.»!
اشغال این سرزمین براساس یک طرح چندجانبه، پیچیده و با هدف جلوگیری از اتّحاد و پیوستگی مسلمانان و پیشگیری از تأسیس مجدّد حکومتهای قدرتمند مسلمان بود. دلایلی در دست است که نشان میدهد صهیونیستها با نازیهای آلمان روابط نزدیک داشتند و ارائهی آمارهای اغراقآمیز از کشتار یهودیان، خود وسیلهای برای جلب ترحّم افکار عمومی و زمینهسازی برای اشغال فلسطین و توجیه جنایات صهیونیستها بوده است. حتّی دلایلی در دست است که عدّهای از اراذل و اوباشِ غیریهودیِ شرق اروپا را به نام یهودی به فلسطین کوچانیدند تا با پوشش حمایت از بازماندگان قربانیان نژادپرستی، یک حکومت معاند اسلام را در قلب جهان اسلام نصب کنند و پس از سیزده قرن، یک گسستگی بین مشرق و مغرب اسلامی ایجاد نمایند. در آغاز، مسلمانان غافلگیر شدند؛ چون از کُنه طرح صهیونیستها و حامیان غربی آنها مطّلع نبودند. عثمانی شکست خورد؛ قرارداد «سایکس - پیکو» به طور محرمانه برای تقسیم کشورهای اسلامیِ خاورمیانه بین فاتحین جنگ منعقد شد؛ جامعهی ملل قیمومیت فلسطین را به عهدهی انگلیسیها گذاشت؛ آنها هم به صهیونیستها وعدهی مساعدت دادند و با مجموعهای از طرحهای حساب شده، یهودیان را به فلسطین آوردند و مسلمانان را از خانه و کاشانهی خویش آواره کردند. در این مصاف طولانی که یک طرف غرب و صهیونیسم بود و طرف دیگر دولتهای عربِ تازه تأسیس شده، دشمنان اسلام برای مقابله، از ابزارهای گوناگون و پیچیدهای استفاده کردند که از جملهی آنها رسانههای تبلیغاتی و مجامع بینالمللی بود. آنها از یک سو مسلمانان را به صبر، خویشتنداری، گفتگوهای صلح و سازش دعوت میکردند و از سوی دیگر اسرائیل را مسلّح مینمودند. اهداف راهبردی آنها از تعامل نابرابر و تبعیضآمیز بین کشورهای مسلمان و اسرائیل این بود که همواره برتری نظامی اسرائیل را بر کشورهای اسلامی حفظ کنند و در مجامع بینالمللی از آن رژیم حمایت کنند و با به کار گرفتن رسانههای تحت نفوذ خود، جنایات اسرائیل را توجیه نمایند و در بین مسلمانان تبلیغ کنند که فکر پیروزی بر اسرائیل، خیال خامی بیش نیست. رژیم اسرائیل از زمانی که رسماً توسط سازمان ملل تأیید شد - یعنی بیش از نیم قرن قبل - تا سال گذشته یکّهتازی میکرد و هیچ چیز و هیچ کس جلودارش نبود؛ ولی مقاومت اسلامی لبنان که مرکّب از چند هزار جوان مسلّح به سلاح ایمان است، خواب این رژیم و حامیانش را پریشان کرد. این جوانان عزیز بدون دادن هیچگونه امتیازی به اسرائیل، آن رژیم غاصب را با خواری از جنوب لبنان بیرون کردند. پیروزی این عزیزان، چراغ راهِ دیگر مبارزان مسلمان شد و امروز شاهد انتفاضهی مسجدالاقصی هستیم که از نوع مقاومت اسلامی لبنان در ابعادی وسیع است. اکنون که شما عزیزان به عنوان یک وظیفهی اسلامی، برای حمایت از انتفاضه گرد هم آمدهاید، وظایف بس سنگینی را بر دوش دارید. قبل از هر چیز باید نشان دهید که جهان اسلام در سایهی بیداری اسلامی، مصمّم به بازگشت به سنّتهای حسنهی تاریخ شکوهمند اسلام است و همان سنّتها و در رأس همه، وحدت مسلمانان است که در گذشته موجب شد مسلمانان در نبردهای سرنوشتساز علیه متجاوزان صلیبی پیروز شوند. در آن واقعهی عظیم تاریخی، از همهی جهان اسلام، مجاهدین جهت پیوستن به کارزار سرنوشتساز و طولانیِ نبرد کفر و ایمان روانه شدند. «واللَّه اللَّه فی الجهاد باموالکم و انفسکم و السنتکم فی سبیلاللَّه.» یعنی اللَّه اللَّه در جهاد. مبادا جهاد در راه خدا را با مال و جان و زبانْ ترک کنید. این جهاد، همان جهادی است که امّت اسلامی تا آن را داشت، ملت نمونهی دنیا بود و وقتی آن را از دست داد، ذلیل شد. نویسندگان مسیحی که در انجیلشان از قول مسیح نقل کردهاند که «اگر کسی به این طرف صورتت سیلی زد، آن طرف را جلو بیار»، یعنی که «ما اصلاً اهل جنگ نیستیم و اهل صلح و سازش مطلق و مهربانی هستیم» اینها شعارهایشان است. هنوز هم میگویند. هنوز هم از رو نرفتهاند شروع کردند به مسلمانان طعنزدن که «شما اهل جهادید. شما اهل جنگید. شما اهل شمشیرید. شما اهل خونریزی هستید.» آنقدر گفتند و گفتند که مسلمانان را از رو بردند! آنوقت نویسندگان و دانشمندان مسلمان گفتند که «ما جهاد نداریم! در حقیقت جهاد ما، دفاع است!» خدای متعال میگوید: «جهاد کن!» دانشمند مسلمان میگوید: «جهاد، دفاع است!» خدا میگوید: «...اذا لقیتم الذین کفروا زحفاً فلا تولوهم الادبار.»؛ به اینها پشت نکنید. با اینها مقاتله کنید: «قاتلوا الذین یلونکم من الکفار.» نویسندهی مسلمان میگوید: «جهاد فیسبیلاللَّه، جهاد نیست. تهاجمی نیست؛ تدافعی است!» این همه، عکسالعمل تبلیغات مسیحیان است که از بس اسم «صلح و سازش» را آوردند و گفتند «جنگ و شمشیرکشی بد است و به کسی حمله نکنید»، مسلمانان اهل جهاد و عزّتمند از جهاد را خانهنشین کردند. آنوقت خودِ آن آقایانِ اهل صلح، هرجا توانستند دمار از روزگار مسلمانان درآوردند! کسانی که امروز در بوسنی هرزگوین و در حرم ابراهیمی مسجد خلیل الرّحمن در فلسطین اشغالی، به کشتار مسلمانان کمر بستهاند، همانها هستند که از امریکا و اروپا آمدند. همین اروپاییها و امریکاییها و غربیهایی هستند که یک عمر با مسلمانان سروکلّه زدند که «شما اهل جهادید. جهاد بد است.» آنوقت از جنگهای صلیبی به این طرف، مسیحیان به یک نحو، آنهای دیگر هم نحوی، هرچه توانستند با مسلمانان مبارزه کردند و جنگیدند و کشتند.
امسال هفتهی وحدت با حوادث خونبار یک کشور مسلمان در اروپا و آشکار شدن حقهی پنهان اردوکشان صلیبی به اسلام و مسلمین در آن خطهی پرماجرا، مصادف شده است.
اکنون دیگر کسی نباید شک کند که انگیزههای صلیبی، در زیر ظواهر فریبگر دموکراسی و حقوق بشر، اغلب یا همهی قدرتهای غربی را در پنجه و زیر ارادهی خویش گرفته است. سادهلوحی است اگر گمان ببریم که این انگیزههای قساوتآمیز در بوسنی و هر جای دیگر، از ایمان عیسوی مایه میگیرد. آنان که امروز با هر نشانهای از اسلام و هر نبض متحرکی از مسلمانان، از بن دندان دشمنند، به مسیح علیهالسّلام و تعالیم مسیحیت واقعی نیز عقیدهای ندارند. آنان فقط به قدرت بیمهار و منافع و هوسها و خصومت بیپایان خود با هرچه قدرت ظالمانهی آنان را تهدید کند، ایمان دارند و نه به هیچ چیز دیگر! اما دست خونآلود آنان، امروز صف مسیحیت در مقابل اسلام را آراسته و در برابر اسلام به عنوان یک دین و عقیده و ایمان، با همهی وجود، پرچم دشمنی برافراشته است. تبلیغات استکباری بر ضد اسلام که بخشی از حملهی صلیبی جدید است، چنین وانمود میکند که اسلام قادر بر سازماندهی زندگی سیاسی و اقتصادی ملتهای مسلمان نیست و ملتهای مسلمان چارهای جز این ندارند که با معیارها و شکل و محتوای حکومتها و نظامهای سرمایهداری غرب زندگی کنند! این، یک ترفند و دروغ مزورانه است که برای وابسته کردن کشورهای اسلامی به اردوگاه استکباری غرب و استثمار منابع مادی آن طراحی شده و سالها است تبلیغ میشود. نظام سرمایهداری غرب، تا گلو در مشکلات انسانی لاینحل فرو رفته و با وجود ثروتهای فراوانی که در اختیار دارد، از استقرار عدالت اجتماعی، به کلی ناتوان مانده است
نمودار
مقالات
مرتبط
آخرین مقالات
|