ما احتیاج داریم که یک رابطهی مستقیمی بین درآمد و کار وجود داشته باشد؛ یعنی [مطابق] این آیهای که این قاری عزیزمان خواندند: لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعیٰ. درآمد بایستی ناشی از سعی باشد، ناشی از کار باشد، ناشی از تلاش باشد. باید جامعه را اینجوری [بار آورد]؛ این کارِ خیلی سختی است؛ این یعنی چه؟ یعنی [روش کسب] خیلی از این پولهای بادآورده و ثروتهای بادآورده غلط است. ما باید فرهنگ ثروت بادآورده را در کشور متوقّف کنیم. عرض کردم، این کارِ بلندمدّت و مشکلی است امّا باید بشود. خیلی از این واسطهگریها، خیلی از این سوداگریها، خیلی از این دلّالبازیها، این رشوه دادن و رشوه گرفتنها در بعضی از جاها، این رباخواریها در بعضی از بخشهای اقتصادی کشور، این ویژهخواریها، که ارتباط با فلان کس موجب بشود یک درآمدِ آسانِ بیدردسرِ بدون کاری گیر آدم [بیاید]، همهی اینها برای جامعه مضر است. درآمد باید با کار ارتباط مستقیم داشته باشد. آنچه من گفتم معنایش این نیست که فردا، یا شما یا دستگاه دولتی یا خود بنده بتوانیم این کار را انجام بدهیم؛ من میخواهم این فرهنگ در جامعه رشد کند: فرهنگِ ارتباطِ درآمد با کار. خیلی از این تبعیضها، خیلی از این کارهای تجمّلاتی، خیلی از این ثروتهای مضر ــ که آثار فسادش را انسان در جامعه میبیند و کسانی مصداق «مُترَفین» در جامعه هستند که در قرآن ذکر شدهاند ــ خیلی از اینها ناشی از همین است که ارتباط درآمد و سود و بهره با کار قطع شده؛ کار نیست، [امّا] درآمد هست؛ این نمیشود؛ درآمد باید ناشی از کار باشد.
اگر با فساد مبارزه کردیم، در این فرهنگ پیشروی خواهیم کرد. مسئلهی مبارزهی با فساد. فساد چیست؟ فساد، رشوه است، فساد ویژهخواری است، فساد ربا است؛ اینها فساد است دیگر، مفاسد است. اگر با اینها هر گامی که در راه مبارزهی با فساد انجام بگیرد، یک گام واقعی در راه پیشرفت در این فرهنگی است که عرض کردیم. البتّه بنده حدود بیست سال پیش یک نوشتهی مشروحی در باب مبارزهی با فساد دادم؛ مربوط به سال ۸۰، ۸۱ و آن وقتها است. در آن نوشته هم من گفتم که مبارزهی با فساد پیگیری میخواهد؛ به قول این داستانها و افسانهها، مثل مار هفتسر، اژدهای هفتسر است که یک سرش را بزنی، شش سر دیگرش آن طرف زندهاند، مشغول کارند. همهجانبه باید مبارزه کرد. اگر از آن روز دولتهای محترم و مسئولین محترم دنبال میکردند این قضیّه را، بلاشک ما امروز وضع بهتری داشتیم. خب حالا بحمدالله امید این هست که دولت مردمی و مجلس انقلابی این کار مبارزهی با فساد را دنبال کنند.
شعارهای دولت نهم و دهم شعارهائی بود و هست که این شعارها برای مردم مؤمن ما جاذبه دارد؛ مثلاً عدالتخواهی، یا استکبارستیزی، یا سادهزیستی و مقابلهی با منش اشرافیگری، یا مقابلهی با ویژهخواری و سوء استفادهی از ارتباطات در مسائل اقتصادی و غیر اقتصادی، یا خدمترسانی صادقانه. و من عرض بکنم، شما هم این را میدانید؛ علت اقبال مردم به دولت و به رئیس جمهور - چه در سال 84، چه در سال 88 - این شعارها بود. یعنی مردم به این شعارها دلبستهاند و نیاز به آنها و ضرورت آنها را احساس میکنند. از این شعارها دست برندارید. از جملهی اساسیترین شعارها، پایبندی به اصول و ارزشهائی بود که امام بزرگوار ما اینها را وارد جامعه کرد و مطرح کرد؛ که اتفاقاً در دنیا هم عامل رشد علاقهمندی به انقلاب اسلامی، همین شعارها بود. یعنی بدون اینکه ماها ابزار تبلیغاتیای داشته باشیم، یا شیوههای تبلیغاتی کافی را بلد باشیم و به کار بگیریم، عنوان و محبوبیت امام بزرگوار ما در بین ملتها و در سراسر دنیا ساری و جاری شد؛ این به خاطر همین شعارها و به خاطر همین رویکردها و جهتگیریها بود. خود این هم که شما در مقابل قدرت فائقهی ظاهریِ استکبار - که امروز مظهرش آمریکا و صهیونیسم بینالمللی و جهانی است - میایستید، ارزش ایجاد میکند؛ خود این محبوبیت ایجاد میکند؛ خود این در دل ملتها امید به وجود میآورد و پرورش میدهد؛ این را نباید از دست داد. مراقب باشید در روشها، در اظهارات، در نوع برخورد، در نوع عملکرد، از این شعارها تجاوزی صورت نگیرد.
فلسفهی وجودی ما، عدالت است. این که ما برنامهی رشد اقتصادی درست کنیم و بگذاریم بعد از حاصل شدن دو، سه برنامه رشد اقتصادی، به فکر عدالت بیفتیم، منطقی نیست. رشد اقتصادی باید همپای عدالت پیش برود؛ برنامهریزی کنند و راهش را پیدا کنند. حالا عدالت چیست؟ البته ممکن است درمعنا کردن عدالت، افرادی، کسانی یا گروههایی اختلاف نظر داشته باشند؛ اما یک قدر مسلّمهایی وجود دارد: کم کردن فاصلهها، دادن فرصتهای برابر، تشویق درستکار و مهار متجاوزان به ثروت ملی، عدالت را در بدنهی حاکمیتی رایج کردن - عزل و نصبها، قضاوتها، اظهار نظرها - مناطق دوردست کشور و مناطق فقیر را مثل مرکز کشور زیر نظر آوردن، منابع مالی کشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالک این منابع دانستن، از قدرِ مسلّمها و مورد اتفاقهای عدالت است که باید انجام بگیرد. بنابراین، عدالت یک اصل است و نیازمند قاطعیت. عدالت، با من بمیرم، تو بمیری درست نمیشود؛ عدالت، با تعارف درست نمیشود؛ اولاً قاطعیت میخواهد، ثانیاً ارتباط با مردم میخواهد، ثالثاً سادهزیستی و مردمی بودن لازم دارد و بالاتر از همه، خودسازی و تهذیب میخواهد؛ این هم جزو پیش شرطها و پیش نیازهای اجرای عدالت است. اول، باید خودمان را درست کنیم و یک دستی به سر و صورت خودمان بکشیم، تا بتوانیم عدالت را اجرا کنیم؛ وظیفهی من و شما اینهاست. واقعاً باید با ویژهخواران و فساد مبارزه کنیم.
ما هم در همین مدتهایی که دستمان توی کار بوده، این را واقعاً دیدیم، لمس کردیم. «و لیس احد من الرعیة اثقل علی الوالی مؤونة فی الرخاء، و اقل معونة له فی البلاء، و اکره للانصاف، و اسأل بالالحاف، و اقل شکوا عند الاعطاء، و ابطا عذرا عند المنع، و اضعف صبرا عند ملمات الدهر من اهل الخاصة»؛ گروههای خاص در همهجا مایهی اذیتند؛ اولاً در وقت رخاء و آسایش و فراوانی، مؤونهشان بر والی از همه بیشتر است؛ توقعاتشان زیاد است؛ فلان چیز را به ما بدهید، فلان امکان را به ما بدهید. هنگام آسایش و راحتی کشور و دولت، که امنیت است و جنگی نیست و مشکلی نیست، بیشترین هزینه را بر حکومت غالباً همین گروههای خاص دارند. ما روی ضعف خودمان میگوییم غالباً، اما حضرت نه، بهطور مطلق حکم کلی صادر میکنند: «و اقلّ معونة له فی البلاء»؛ در سختیها کمترین مقدارِ کمک را اینها میکنند. مثلاً اگر جنگی پیش میآید، ناامنییی پیش میآید، دشمنی حمله میکند، از این گروههای خاص هیچ خبری نیست؛ کمتر در میدان هستند. «و اکره للانصاف»؛ از همه نسبت به انصاف، ناخشنودتر و کارهترند؛ از انصاف و عدل و مساوات، بیشتر از همه، اینها بدشان میآید. «و اسأل بالالحاف»؛ از همه مصرتر در درخواست، اینهایند. البته مردم معمولی هم نامه مینویسند و چیزی را درخواست میکنند؛ یکوقت انسان امکان دارد، اجابت میکند؛ یک وقت هم اجابت نمیکند؛ دیگر دفعهی دوم و سومی ندارد. اما گروههای خاص - اینهایی که جزو ویژهخواران سیاسی و اقتصادیاند - اگر چیزی میخواهند، مثل کنه میچسبند. الحاف، یعنی الحاح و اصرار. ول نمیکنند تا بالاخره یک چیزی بکنند و ببرند.
«و اقل شکرا عند الاعطاء»؛ وقتی به آنها چیزی میدهی، کمترین سپاس را میگزارند؛ کأنه حقی بوده و باید به آنها میرسیده؛ هیچ شکرگزاری ندارند. مردم عادی و معمولی نه؛ اگر در فلان گوشهی محروم مملکت، شما مدرسهی کوچکی میسازید، دعا میکنند، محبت میکنند، شکرگزاری میکنند. در مقابل، اگر بهترین امکانات را هم به آن افراد بدهید، کمسپاسترین هستند.
«و ابطأ عذراً عند المنع»؛ وقتی انسان چیزی به آنها نمیدهد، اگر عذری هم داشته باشد، اینها عذر را قبول نمیکنند. «و اضعف صبراً عند ملمات الدهر»؛ وقتی مشکلات زمانه پیش میآید، اینها از همه کم صبرترند. اگر بلای طبیعی یا بلایای اجتماعی پیش بیاید، از همه کم صبرتر و نقزنتر اینهایند؛ بیصبری نشان میدهند و هی پا به زمین میکوبند. «و انّما عماد الدّین و جماع المسلمین و العدة للاعداء العامة من الامة»؛ پایهی دین، تودهی مردمند.
بعضی میخواهند با عنوان تندروی، عدالت را متهم و محکوم کنند. عدالت، تندروی نیست؛ حقگرایی است؛ توجه به حقوق آحاد مردم است؛ جلوگیری از ویژهخواری است؛ جلوگیری از تجاوز و تعدی به حقوق مظلومان است. در یک کشور کسان زیادی پیدا میشوند که اگر دستگاه مسؤولِ قانونی به مدد آنها نشتابد، در امواج درگیریهای گوناگون لگدمال میشوند. وظیفهی دولتِ عدالتمدار، توجه ویژه به قشر محرومین است. عدالت را نباید تندروی و مخالفت با شیوههای علمی دانست. با استفاده از همهی شیوههای عالمانه و با تدبیر میتوان عدالت را در جامعه مستقر کرد.
آرمانگراییِ جوان ایرانیِ ما عبارت است از ترسیم آیندهیی با این خصوصیات. ما نظام و کشوری میخواهیم که پیشرفته باشد و مردم آن دانشمند و بیدار و زنده باشند؛ غفلتزده و خوابآلوده نباشند؛ کشور برخوردار از عدالت باشد؛ مبرای از فساد باشد؛ طبقهی اشراف بر آن حاکمیت نداشته باشد - چه اشراف سنتی، چه طبقهی جدیدی که ممکن است اسمشان اشراف نباشد، اما در واقع اشراف باشند و به قول آقایان از رانتهای گوناگون اقتصادی استفاده کنند - برخوردار از قدرت و استحکام سیاسی باشد؛ و همهی اینها الهام گرفتهی از معارف دین و اسلام عزیز باشد. اسلام این ظرفیت را دارد که اینها را به ما تعلیم دهد.
شما مردم بم علاوهی بر انتخاب رئیس جمهور، احتمالاً انتخاب نماینده هم خواهید داشت. نگاه کنید و کسی را که پاسخگوی این انتظارات است، پیدا کنید. مدتی ما را به مسائل سیاسی و جناحی و خطی و حرفهای پوچ و بیمحتوا - که در زندگی واقعی مردم هیچ نقشی ندارد - سرگرم کردند. آنچه کشور ما احتیاج دارد، کار و تولید و توسعهی مادی و معنوی، همراه با عدالت و بدون تبعیض و فساد و افزونخواهیهای غیرقانونی - و به قول آقایان، رانتخواری - است. مهمترین همت قوهی مجریه و قوهی مقننه و قوهی قضاییه باید این باشد که بتوانند در مقابل این بیماریهای صعبالعلاج بایستند. این بیماریها از بلای زلزله هم برای کشور خطرناکتر است؛ چون همهگیر است.
مناسبات اقتصادی و اجتماعی سلامت پیدا کند؛ این، هم بر عهدهی مسؤولان است - بر عهدهی دولت، قوهی قضاییه و مجلس شورای اسلامی - و هم بر عهدهی آحاد مردم است. مناسبات اقتصادی و اجتماعی غلط یعنی چه؟ یعنی رواج قاچاق، رباخواری، مصرفگراییِ افراطی و گرایش به تفاخر در استفاده از مصنوعات خارجی در مقابل نمونههای داخلی آن، که معنایش این است که کارگر ایرانی را به نفع کارگر خارجی بیکار میکند. باید افتخار به استفادهی از مصنوعات داخلی در مردم و مسؤولان بیدار شود. در درجهی اول خود مسؤولان و دستگاههای دولتی و قوای سهگانه، و در درجهی بعد آحاد مردم به این نکته توجه کنند و اهمیت دهند.
وقتی مناسبات غلط اقتصادی در جامعه حاکم باشد، وقتی رانتخواری رواج داشته باشد، وقتی سوءاستفادهی از قدرت برای به دست آوردن ثروتهای بادآورده رواج داشته باشد، کسی که تولید کننده و زحمتکش واقعی است، ناامید میشود. کشاورزی که زحمت میکشد، صنعتکاری که تولید میکند، سرمایهداری که سرمایهگذاری میکند، معدنکاری که عرق میریزد، معلمی که در مدرسه درس میگوید، استادی که در دانشگاه تدریس میکند، قاضییی که وقت و اعصاب خود را به کارِ صحیح صرف میکند، وقتی ببینند راه برای مناسبات غلط اقتصادی در جامعه باز است و با آن برخورد نمیشود، مأیوس میشوند. این که ما گفتیم و تأکید کردیم که باید با مفاسد اقتصادی و قاچاق مبارزه شود، بهخاطر این است که این پدیدهها اساس پیشرفت کشور را دچار آسیبهای جدی میکنند.
گردآورندگان ثروتهای نامشروع، زیادهخواهان، زیادهخواران و مفسدان اقتصادی نباید عرصه را بر کسانی تنگ کنند که یا سرمایهگذاری میکنند، یا کار میکنند، یا زحمت میکشند، یا درس میخوانند، یا علم را گسترش میدهند و درآمدی بسیار کمتر از آنها دارند. نظام باید با مفاسد اقتصادی و با جریان فساد اقتصادی مبارزه کند؛ این وظیفهی مجلس و دولت و قوهی قضاییه است.
مسألهی دیگری که از موجبات واگرایی و دلسرد شدن مردم است، تبعیضها و فرصتهای اختصاص داده شده به اشخاص است که گاهی مشاهده میشود. بالاخره مردم مطّلع میشوند و دشمن هم که جنگ روانی با ما دارد، از این مسائل استفاده میکند. من البته نمیخواهم مثال بزنم و خودِ شما امثلهی فراوانش را میبینید. هرجا هستید، نگذارید این تبعیضهای مُبان و فرصتهای اختصاصی که برای بعضیها پیش میآید، وجود پیدا کند؛ به نظر من درست نیست. در همین رابطه، مسألهی مفاسد اقتصادی قرار میگیرد که اتّفاقاً آقای «مظاهری» فرصت نشد بیان کنند، ولی من مقداری از گزارشی که ایشان دادند و گزارشی هم که از دفتر ما تهیه شده بود، به تفصیل نگاه کردم. کارهای خوبی شده است؛ بخصوص در آن ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی که آقایان سران سه قوّه بهوجود آوردند و بعضی از دوستان حاضر در جلسه هم در آن عضو هستند. در آنجا مصوّبات خوبی داشتهاند که خیلی از آنها غالباً در پیچ و خم اجرائیّات دولت و مجلس متوقّف مانده است. به نظرم در سال گذشته بود که در جلسهای با شما دوستان دولت یا جلسهی دیگری گفتم که به اعتقاد من مرکزی که باید مبارزه با مفاسد اقتصادی را دنبال کند، دولت است و قوّهی قضاییّه در مرحلهی آخر قرار میگیرد. باید دولت سینه سپر کند و به میدان بیاید و مبارزه با مفاسد اقتصادی را بهجد بخواهد. آنجایی که لایحه میخواهد، تنظیم کند و بلافاصله به مجلس بدهد و از مجلس مطالبه کند. وقتی لایحه میآید به شکل قانون میشود؛ بهدقّت اجرا کند. آنجایی که محتاج قانون نیست، بخشنامههای گوناگون و تصویبنامههای دولت کفایت میکند. بالاخره بهجد دنبال کند؛ باید این مسأله را جدّی بگیریم.
مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالتخواهی است. این، پایهی مشروعیت ماست. الان دربارهی مشروعیت حرفهای زیادی زده میشود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که اینجا نشستهام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همینطور. ما برای عدالت و رفع تبعیض آمدهایم. ما آمدهایم جامعه را از مواهب الهی خودش - که مهمترین مواهب الهی در عدالت وجود دارد - و همچنین مواهب اخلاقی و معنوی برخوردار کنیم. البته معنای این حرف این نیست که ما از زندگی دنیاییِ مردم غفلت کنیم؛ نخیر، مگر میشود؟ اصلاً آخرت بدون دنیا نمیشود و امکان ندارد که انسان بخواهد به آن مواهب معنوی برسد و دنیای ویرانی هم داشته باشد. این کار، دلایل واضحی دارد که نمیخواهم آنها را تکرار کنم - مطالبی است که هم شما میدانید، هم من - باید دنیا را آباد کنیم و این کارها همه آباد کردن دنیاست؛ اما دنیای آبادِ دور از عدالت و دور از معنویت به درد نمیخورد. گیرم که رشدمان - به تعبیر غلط که گفته میشود نرخ رشد - آمد بالا و فرض بفرمایید درآمد سرانهمان دو برابر و سه برابر شد؛ اما عدالت در جامعه نبود؛ یعنی عمدهی این درآمد به یک بخش محدودی رسید و بخش عظیمی از مردم، محروم و گرسنه ماندند. این، کاری نیست که ما باید انجام دهیم؛ این، آن تکلیفی نیست که ما برعهده داریم. تکلیف ما این است که عدالت را در جامعه مستقر کنیم و این هم جز با مبارزه علیه فساد و افزونطلبی انسانهای مفتخوار و سوءاستفادهکن امکانپذیر نیست. بخشی از کار عدالت اینجا تنظیم میشود.
مسألهی دیگری که از موجبات واگرایی و دلسرد شدن مردم است، تبعیضها و فرصتهای اختصاص داده شده به اشخاص است که گاهی مشاهده میشود. بالاخره مردم مطّلع میشوند و دشمن هم که جنگ روانی با ما دارد، از این مسائل استفاده میکند. من البته نمیخواهم مثال بزنم و خودِ شما امثلهی فراوانش را میبینید. هرجا هستید، نگذارید این تبعیضهای مُبان و فرصتهای اختصاصی که برای بعضیها پیش میآید، وجود پیدا کند؛ به نظر من درست نیست. در همین رابطه، مسألهی مفاسد اقتصادی قرار میگیرد که اتّفاقاً آقای «مظاهری» فرصت نشد بیان کنند، ولی من مقداری از گزارشی که ایشان دادند و گزارشی هم که از دفتر در مورد مبارزه با فساد مالی و اقتصادی هم گزارشهای خوبی از طرف رئیس جمهور محترم و رئیس محترم قوهی قضاییه به من ارائه شد. مبارزهی با فساد، موضوعی اصلی و اساسی است. فساد اقتصادی در دستگاههای دولتی موجب میشود که سود همهی تلاشهای انجام شده در راستای پیشرفت و تولید ثروت عمومی برای رفاه مردم، به جیب عدهای مفتخور و سوءاستفادهچی سرازیر شود؛ لذا مبارزهی با فساد، جدیست. متأسفانه بعضی از عناصر سیاسی و غیرسیاسی نه تنها با این حرکت همراهی نکردند بلکه بر آن برچسب یک تسویه حساب سیاسی و خصوصی زدند. این غلط، خلاف واقع و دروغ است. مبارزه با فساد مالی و اقتصادی جدیست و ادامه دارد. البته من به مسئولین قوهی قضاییه و مجریه سفارش کردم که جنجال به راه نیندازند؛ جنجال موجب گم شدن اصل مسأله میشود. باید با آن مبارزه کرد. این مبارزه در قوهی مجریه به معنای پیشگیری و جلوگیری از رشد فساد مالی از طریق دهانهها و دروازههای آن است در قوهی قضاییه مبارزه به نحوی دیگر است و تعقیب مجرمین و فسادانگیزان و مجازات آنها را شامل میشود.
این مبارزه برای مردم نقطهی امید، اعتماد و اتکاست. اطلاعاتی که بنده از سراسر کشور دارم، نشان میدهد که مردم به این مبارزه دل بستهاند و ادامهی آن را خواهاناند؛ حق هم دارند. این امر باید در همهی دستگاهها جدی گرفته شود. ما به فضل پروردگار در دستگاههای دولتی و حکومتی فسادِ لانهکرده نداریم. بین دستگاهی که ممکن است کسانی در اجزاء آن سوءاستفاده کنند و فاسد باشند، و دستگاههایی مثل رژیم طاغوت که بنیان آن بر فساد است، تفاوت است. در دستگاه طاغوت، فساد، سوءاستفاده، دنیاطلبی و حیف و میل اموال عمومی از ریشه و رأس یک سنت و رویهی قطعی و عادت همیشگی بوده است.
در نظام جمهوری اسلامی تعالیم و روش اسلام و امام راحل، جامعه را از چنین چیزی باز داشته است. عناصری سوءاستفادهچی همیشه در گوشه و کنار وجود داشتهاند. کسانی هم در بیرون از دستگاههای دولتی، از امکانات آنها برای پُرکردن کیسههای خود سوءاستفاده میکنند. باید بهطور جدی با آنها مبارزه شود. البته مبارزه با آنها کار دشواریست؛ چون پول دارند و به تبلیغات میپردازند و شایعهپراکنی میکنند. دشمنان داخل و خارج کشور هم سعی میکنند از حرکتهای اصلاحی در کشور جلوگیری کنند. اراده و همت و عزم جازم مسئولان میتواند همهی این موانع را از سر راه بردارد و انشاءاللَّه اینطور خواهد شد. البته این کارها بلند مدت است.
به مردم عزیز عرض میکنم برای مبارزه با فساد، نباید منتظر جنجال بود و پیشداوری کرد. بایستی منتظر عمل و کار واقعی بود. امیدواریم مسئولان به توفیق و کمک الهی، با ادعیهی حضرت بقیةاللَّه (ارواحنافداه) و با همت و عزم جازم خود با جدیت این راه را دنبال کنند.
امروز کشور ما تشنهی فعالیّت اقتصادی سالم و ایجاد اشتغال برای جوانان و سرمایهگذاری مطمئن است. و این همه به فضائی نیازمند است که در آن، سرمایهگذار و صنعتگر و عنصر فعال در کشاورزی و مبتکر علمی و جویندهی کار و همهی قشرها، از صحّت و سلامت ارتباطات حکومتی و امانت و صداقت متصدیان امور مالی و اقتصادی مطمئن بوده و احساس امنیت و آرامش کنند. اگر دست مفسدان و سوءاستفادهکنندگان از امکانات حکومتی، قطع نشود، و اگر امتیازطلبان و زیادهخواهان پرمدّعا و انحصارجو، طرد نشوند، سرمایهگذار و تولید کننده و اشتغالطلب، همه احساس ناامنی و نومیدی خواهند کرد و کسانی از آنان به استفاده از راههای نامشروع و غیرقانونی تشویق خواهند شد.
ممکن است کسانی بخطا تصوّر کنند که مبارزه با مفسدان و سوءاستفادهکنندگان از ثروتهای ملّی، موجب ناامنی اقتصادی و فرار سرمایهها است. به این اشخاص تفهیم کنید که بعکس، این مبارزه موجب امنیت فضای اقتصادی و اطمینان کسانی است که میخواهند فعالیت سالم اقتصادی داشته باشند. تولید کنندگان این کشور، خود نخستین قربانیان فساد مالی و اقتصاد ناسالماند.
«انصف الله و انصف الناس من نفسک و من خاصة اهلک و من لک فیه هوی من رعیتک»؛ یعنی دربارهی خودت، دربارهی دوستان و خویشاوندان و رفقای خودت، رعایت انصاف را در قبال مردم و خدا بکن؛ یعنی اختصاص و امتیاز به آنها نده؛ یعنی همین چیزی که دوستان عزیز فرنگیمآب ما به آن «رانتخواری» میگویند؛ یعنی امتیاز ویژه. امکانات استفاده از یک شرکت و یک منبع مالی را در اختیار جمع خاصی قرار دادن، به مناسبت اینکه اینها دوست یا خویشاوند یا رفیق ما هستند. این کار جزو کارهای ضدمردمسالاری است. هر کس که این کارها را بکند، همان فسادی ایجاد خواهد شد که الان آقای رئیس جمهور به آن اشاره کردند. بله، باید با این فسادها مبارزه شود. برادران و خواهران عزیز! تا این فسادها در مجموعهی کارگزاران کشور وجود داشته باشد، توانایی کار وجود نخواهد داشت و پیشرفت امکان ندارد؛ هر کار هم بکنید، امکان نخواهد داشت. اینها شکافها و درهها و حفرههایی است که وقتی به وجود آمد، هرچه شما دستاورد داشته باشید و در آن بریزید، آنها را پر نمیکند؛ دستاورد هم از بین میرود. لذا اول باید اینها را علاج کرد. این فرمایش امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام است: «من لک فیه هوی من رعیتک»؛ به رفقا و نزدیکان و آدمهایی که دوستشان داری، نباید امتیاز ویژه بدهی؛ همه باید یکسان امتیاز ببرند. امتیازی که هست، باید در اختیار همه قرار گیرد. اگر بناست قرعهکشی شود، اگر بناست سقف باشد، درعینحال نباید برای کسی امتیازی وجود داشته باشد.
امنیت سیاسی هم یک نوع از امنیت است. البته این روزها بحث امنیت اقتصادی هم مطرح است؛ که حرف درستی هم هست و ما هم آن را تأیید میکنیم. ما هم دربارهی امنیت اقتصادی در این کشور، اعتقاد راسخ داریم که باید طوری باشد که در این کشور، کار اقتصادی، حرکت اقتصادی، تلاش اقتصادی، رونق اقتصادی و سازندگی اقتصادی - از هر نوعش - امکانپذیر باشد و کسانی که ارادهی این کار را دارند، با امنیت بتوانند این کار را انجام دهند. بحمدالله، هم دستگاه قضایی و هم دستگاه اجرایی بر این مطلب توافق کردند و من هم به آنها کمک خواهم کرد تا بتوانند این مقصود را که برای کشور مهم است، انجام دهند. اما این نکته را بگویم: مبادا کسی خیال کند که ایجاد امنیت اقتصادی، یعنی باز گذاشتن راه برای مفتخورهای اقتصادی، سوءاستفادهچیهای اقتصادی و زالوهای اقتصادی! امنیت اقتصادی، به معنای این نیست که قوانین و مقررات سالم کشور، ندیده گرفته شود. امنیت اقتصادی یعنی اینکه انسانها و آحاد مردم این کشور، از هر قشری، بخواهند کار اقتصادی بکنند - چه کار صنعتی، چه کار کشاورزی، چه سرمایهگذاری، چه تجارت - بدانند که کسی مزاحم آنها نخواهد شد؛ اما این معنایش آن نیست که آن کسانی که چه در دوران جنگ و چه در دوران سازندگی، توانستند از پیچ و خمهای اقتصادی استفادههای نامشروع بکنند و ثروتهای نامشروع به وجود آورند، این امکان را داشته باشند که بتوانند چنین حرکت نامشروعی را به عنوان امنیت اقتصادی انجام دهند. معنای امنیت اقتصادی، هرهری مسلک بودن در مسألهی اقتصاد نیست؛ معنایش میدان دادن به زرنگها و سوءاستفادهچیها و کسانی که منتظرند از هر فرصتی برای پر کردن کیسهی خود از راه نامشروع - نه راه مشروع - بهره ببرند، نیست؛ این را توجه داشته باشند. هر نوع سرمایهگذاریای که قانون آن را اجازه دهد، بایستی امنیت داشته باشد. تصور هم نشود که تا بهحال ناامنی اقتصادی از ناحیهی مسؤولان کشور یا بخشهای قانونی کشور بوده است؛ نخیر، ناامنی اقتصادی هم بیشتر از قبل آدمهای سوءاستفادهچی بوده است. هر جا که یک سوءاستفادهچی هست، یک نوع اختلال در کارها هست و یک طور ناامنی هم وجود دارد. بنابراین، امنیت اقتصادی هم مسألهی مهمی است و ما هم به آن اعتقاد داریم.
جاهایی است که اگر اقدامی را در زمینهی صنعت، در زمینهی مسائل اقتصادی، در زمینهی مسائل پولی، در زمینهی مسائل فرهنگی و در زمینهی مسائل گوناگون انجام دهیم، به نفع مردم است؛ اما گروههای خاصّی در جامعه هستند - گروههای پولی، مالی، اقتصادی، ثروتمندان، گروههای فرهنگی و گروههای سیاسی - که اینها متضرّر خواهند شد. این، آن نقطهی حسّاس است. آن صراط مستقیم، اینجا معلوم میشود. این، جای همان فرمایش امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام است که «فانّ سخط العامة، یجحف برضی الخاصة». یعنی اگر یک وقت مردم خشمگین بودند، خشنودی گروههای خواص بهکل نابود خواهد شد و بر باد خواهد رفت. سخط و خشم عمومی، خشنودی گروههای خاص را پایمال خواهد کرد. گیرم که چند صباحی، ما در فلان سیاستی که اعمال کردیم و فلان کاری که اجرا نمودیم، چهار نفر از گروههای خاص یا گروههای پولی و مالی را هم از خودمان راضی کردیم؛ اما اگر خدای ناکرده با این کار، مردم را ناراضی کرده باشیم، این نارضایی مردم مثل توفانی میآید و همهی اینها را در مینوردد. این، هیچ ارزشی ندارد. بعد عکسش را میفرمایند: «و انّ سخط الخاصّة، یغتفر مع رضی العامة». یعنی اگر فرض کنیم که گروههای خاصّ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره، سرِ سیاست و عملی از ما خشمگین و ناراضی شدند و گفتند که دولت چرا این کار را انجام داد، چنانچه «یغتفر مع رضی العامة»؛ یعنی وقتی که عامه و - به تعبیر امروز ما - تودهی مردم خشنود و راضی باشند، خشم آن گروهها قابل بخشایش است. باید این را فکر کرد.
در مقابلهی با متخلف، نباید کوتاهی و اغماض کرد، تا کسانی که از آن تخلف زیان میبینند، امیدوار شوند. وقتی ما میگوییم دستگاه - چه دستگاه قضایی، چه دستگاه قانونگذاری و چه دستگاه انتظامی و غیره - با کسانی که با ثروتهای عمومی بازی میکنند و برای دست انداختن به درآمدهای ناپاک و نامشروع حدی قائل نیستند، باید برخورد کند، به خاطر این است. کسانی هستند که تلاش میکنند و حقیقتا در صدد این هستند که طبقهی ممتازهی جدیدی در نظام جمهوری اسلامی به وجود آورند. به خاطر انتخابها و انتصابها و زرنگیها و دست و پاداریها و مشرف بودن بر مراکز ثروت، و از طریق نامشروعی که با زرنگی آن را یاد گرفتهاند، به اموال عمومی دست بیندازند و یک طبقهای جدید - طبقهی ممتازان و مرفهان بیدرد - درست کنند. نظام اسلامی، با مرفهان بیدرد و معارض و مخل، آنطور برخورد سختی کرد؛ حال از درون شکم نظام اسلامی، یک طبقهی مرفه بیدرد جدید طلوع کند! مگر این شدنی است؟! به فضل پروردگار، مخلصان انقلاب و اسلام نخواهند گذاشت که چنین انحرافهای بزرگی به وجود آید. وقتی ما میگوییم که باید با طبقهی بهرهمندان از پولهای حرام مقابله شود، فورا یک عده نگران میشوند که امنیت سرمایهگذاری در جمهوری اسلامی به خطر افتاد! نه؛ امنیت سرمایهگذاری و امنیت تلاش اقتصادی به خطر نمیافتد، این کمک به آن سرمایهگذاریهاست. دستگاه قضایی، دستگاه قانونگذاری و دستگاههای گوناگون کشور، با متخلف برخورد میکنند، نه با غیر متخلف. کسی که متخلف نیست، چرا بترسد؟ کسی که متخلف است و میترسد، بگذار بترسد و احساس ناامنی کند. در نظام اسلامی، آدم گناهکار باید احساس ناامنی کند. هر نظامی که در آن بیگناهان بترسند که مبادا مورد تعرض قرار گیرند و گناهکاران عمده احساس آسایش و آرامش کنند، آن نظام، نظام منحرفی است. نباید بگذاریم نظام ما اینگونه شود. در نظام اسلامی، متخلف و گناهکار و متخطی - هر که هست - باید احساس نگرانی کند و بداند که پنجهی عدالت، دیر یا زود گریبان او را خواهد چسبید.
در دوران بازسازی، خطر دنیاطلبی بیشتر از همیشه است. در دوران بازسازی، ثروتها انباشته میشود؛ چون دوران بازسازی، دوران تراکم کارها، دوران انباشت ثروتها، دوران افزایش فعالیتهای اقتصادی و دورانی است که اگر کسی میتواند تلاشی بکند و حرکتی اقتصادی بکند، راه برای او باز است. در چنین دورانی، آدمهایی که اهل دنیا هستند، آدمهایی که دلشان در بند زخارف دنیوی است، آدمهایی که منافع شخصی خود را بر منافع کشور و ملت و مصالح انقلاب ترجیح میدهند، دستشان باز است، برای اینکه بتوانند خدای نکرده به سمت اشرافیگری و زراندوزی و جمع مال و منال و سوءاستفاده بروند. دوران بازسازی، دوران شکوفایی و پیشرفت ملت و دوران ساختن کشور است. اما در همین حال، این دوران، دوران خطر گرایش آدمهای ضعیف به سمت اشرافیگری و تجمل و انباشت ثروت و سوءاستفادهی اقتصادی است. لذا همه باید خیلی مراقب باشند؛ هم مسؤولان و هم آحاد مردم.