[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد - 1386/02/25 عنوان فیش :توسعه و ترقی؛ بهانه استعمارگری بیگانگان و فاجعهآفرینی مستبدین کلیدواژه(ها) : انحراف مشروطه, کودتای رضاخان, عملکرد حکومت پهلوی, استعمار, استعمار, عملکرد استعمارگران, حمله آمریکا به عراق, مدیریت تحول, تحول, الگوی پیشرفت, استعمار نو, تاریخ استعمار و عملکرد استعمارگران, عملکرد حکومت پهلوی, ایدهپردازی, خطِّ انگلیسی ماجرای مشروطه, ترقیخواهی, تاریخ نهضت مشروطیت, وابستگی به غرب, تحجّر, عملکرد حکومت قاجاریه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بحث لزوم بازشناسی الگوی توسعه و پیشرفت است. ما میخواهیم پیشرفت كنیم. مدل این پیشرفت چیست؟ این مدل را باید بازشناسی كنیم... تحول، سنت الهی است در زندگی بشر. با او سینه به سینه نباید شد؛ از او استقبال باید كرد. باید تحول را مدیریت كرد، تا به پیشرفت بینجامد؛ جامعه را پیش ببرد... كارهای بزرگ از ایدهپردازی آغاز میشود. این ایدهپردازی كاری نیست كه در اتاقهای دربسته و در خلأ انجام بگیرد. باید فكرهای گوناگون، اندیشههای گوناگون با آن سروكار پیدا كنند، تماس پیدا كنند تا آنچه كه محصول كار هست، یك چیز عملی و منطقی از آب در بیاید. پس جان كلام، در این بحثی كه امروز من میخواهم بكنم، این است كه ما باید توسعه و پیشرفت را بازشناسی كنیم، ببینیم برای كشور ما، برای جامعهی ما، مدل پیشرفت چیست. دو گرایش غلط همیشه در بارهی پیشرفت و تحولِ منتهی به پیشرفت وجود داشته است. یك گرایش عبارت است از خیانتهائی كه به نام پیشرفت و تحول انجام گرفته؛ ضربههائی كه به نام خدمت و زیر پرچم اصلاحگری بر پیكر ملت ما وارد شده است. از دوران قاجار خیلی از درباریان قاجار و شاهزادگان قاجاری- كه هم بیسواد بودند، هم دنیاپرست بودند، هم در عین حال با محافل غربی ارتباط داشتند- عامل و وسیلهی وابستگیِ نادانستهی كشور و فرهنگ ما به غرب شدند و ادعایشان این بود كه این، پیشرفت و تحول است! در قضیهی مشروطه، آن خطِّ انگلیسیِ ماجرای مشروطه حرفش ترقیخواهی بود؛ شعارش توسعه و پیشرفت بود. همان كسانی كه رهبران مشروطه را نابود كردند؛ شیخ فضل الله را به دار كشیدند، مرحوم آیتاللَّه بهبهانی را ترور كردند، ستارخان و باقرخان را غیر مستقیم به قتل رساندند و خلع سلاح كردند، رهبران صادق مشروطه را زیر فشار قرار دادند و یك عده افرادی را كه وابستهی به غرب و سیاستهای استعماری بودند، به نام مشروطهخواه بر مردم مسلط كردند، شعار آنها هم همین ترقیخواهی بود! آنها هم میگفتند: پیشرفت، تحول! زیر این نام، آنچنان خیانت بزرگی انجام گرفت. رضا خان با شعار ترقی و اصلاح آمد سر كار. كودتا كرد؛ حكومت كودتا، بعد هم آن دیكتاتوریِ سیاه و بینظیر، كه همه تحت عنوان و زیر پرچم پیشرفت و توسعه و ترقی انجام گرفت. محمد رضا پسر او- حكومت موروثی و بعد هم كودتا در مرداد 32- هم ادعای حركت اصلاحی داشت و این همه فاجعه برای این كشور به وجود آوردند. ضربهای كه به این كشور و به این ملت زدند، این طوری بود. در سطح جهانی هم همین طور است. استعمار ملتها- كه لكهی ننگ تاریخ بشر در یكی دو قرن اخیر هست- به نام پیشرفت ملتها انجام گرفت. استعمار یعنی نوسازی. انگلیسها، هلندیها، پرتغالیها، فرانسویها در نقاط مختلف آسیا و آفریقا و امریكای لاتین رفتند بومیها را قتل عام كردند، سرزمینها را تصرف كردند، دزدی كردند، خیانت كردند، هزار فاجعه به وجود آوردند؛ زیرِ نام نوسازی، پیشرفت، استعمار. در دورهی بعد هم كه نواستعمار پدید آمد، بازهم همین بود. این همه تجاوز، این همه جنگافروزی، این همه كودتا كه به وسیلهی سرویسهای امنیتی كشورهای غربی- چه امریكا، چه انگلیس و چه غیر اینها- انجام گرفته، همه زیر پرچم تجددخواهی و پیشرفت و تحول و توسعه انجام گرفته. همین الآن شما افغانستان و عراق جلوی چشمتان است. امریكاییها آمدند وارد عراق شدند برای اینكه دنیای نوئی را؛ دنیای آزادی، دمكراسی و توسعه را برای مردم عراق به وجود بیاورند. شما ببینید الآن در عراق چه خبر است! شاید در طول دوران حكومتهای كودتائیِ عراق- كه آخرینش صدام بود- محنتی را كه امروز مردم عراق دارند از دست امریكاییها میكشند، تا حالا تحمل نكرده باشند. زن و مرد عراقی تحقیر میشوند. جوان امریكایی چكمهاش را میگذارد پشت گردنِ یك جوان عراقی؛ چرا؟ چون از خیابان عبور میكرده و به او مشكوك شده؛ او را میخواباند و جلوی چشم زن و بچهاش، صورتش را به خاك فشار میدهد. یا مرد را جلوی چشم مرد خانه كتك میزنند؛ مردها زن خانه را به اسم توسعه و پیشرفت و به اسم نجات ملت عراق بازرسی بدنی میكنند. در افغانستان هم همین طور است. پس نام توسعه از یك طرف مورد چنین سوءاستفادههائی در طول تاریخ و در زمان خود ما در سرتاسر دنیا و در كشور خود ما انجام گرفته است. از یك طرف هم در نقطهی مقابل، كسانی بودهاند و هستند كه با هر نوع نوآوری و تحولی مخالفت كردهاند؛ به اسم اینكه این سابقه ندارد، این را نمیشناسیم، این را نمیدانیم، به این مشكوكیم. حدیثِ «شرّ الأمور محدثاتها» را بد معنا كردهاند. بااینكه نوآوری سنت تاریخ است؛ سنت طبیعت است و بدون نوآوری زندگی بشر معنا پیدا نمیكند؛ اما اینها مخالفت كردند. این دو گرایش متضاد وجود داشته است. پس ما باید پیشرفت و آن چیزی را كه از تحول اراده میكنیم و میخواهیم، درست برای خودمان معنا كنیم و بفهمیم دنبال چه هستیم، تا نه آن سوءاستفاده انجام بگیرد، نه این مخالفت و ضدیت. البته این به معنای این نیست كه ما تازه میخواهیم پیشرفت را شروع كنیم، لذا الگو برای پیشرفت میخواهیم؛ نه، پیشرفت در كشور ما با انقلاب و با نهضت انقلابی شروع شد. یك جامعهی ایستای راكد، زیر فشار، استعدادهای خفته، بدون اجازهی هیچ تحركی در دریای عمیق استعدادهای ملی ما، با حركت انقلابی دگرگون شد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19 عنوان فیش :ناموفق بودن تجربه غرب در نظام های اجتماعی کلیدواژه(ها) : تاریخ جنگ جهانی اول, کمونیسم, لیبرالیسم, حمله آمریکا به عراق, غربشناسی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من به شما در یک جمله عرض کنم که تجربهی غرب، تجربهی ناموفقی است. محصول تجربهی غرب در نظامهای اجتماعی، یکی فاشیسم است (حکومت نازی)، یکی کمونیسم است (حکومت بلوک شرق سابق)، یکی هم لیبرالیسم است (حاکمیت مطلقالعنان امروز دنیا، که مظهرش امریکاست و نور چشمی و عزیزکردهاش هم اسرائیل است). همهی جنایتهایی که تقریباً در طول صدوپنجاه سال اخیر صورت گرفته - از آغاز روشنفکریِ غربی در عرصهی عمل - محصول تجربهی غرب است؛ یک قلم آن، دو جنگ جهانی است که میلیونها کشته بر ملتها تحمیل کرد؛ بدون اینکه خودشان بخواهند. گروههای سیاسی در اروپا، در فرانسه و در سایر کشورها چقدر تلاش کردند که از جنگ جهانی اول پیشگیری کنند - با مقالات آتشین، با نطقهای مهیج، با اجتماعات گوناگون - اما نشد که نشد. نمونهی دیگرش را بعد از گذشت تقریباً نود سال از وقوع جنگ جهانی اول، در تهاجم امریکا به عراق ملاحظه کردید. دیدید که در دنیا چقدر راهپیمایی شد؛ دیدید که ملتهای اروپایی تظاهرات میلیونی راه انداختند؛ اینکه دیگر در روزنامهها منعکس شد و از تلویزیونها پخش گردید. در همین کشورهای اروپایی تظاهرات میلیونی راه انداختند برای اینکه از تهاجم امریکا و انگلیس به عراق جلوگیری کنند؛ اما نشد. تمام تلاشهای مخلصانهیی که در طول این مدت از سوی بعضی از گروهها انجام گرفت - که البته مخلصانه بود، منتها غلط بود؛ چون بر پایهی نادرستی استوار شده بود، که عرض خواهم کرد - بیهوده شد. چند سال قبل، از یک نویسندهی قویِ فرانسوی رمانی خواندم به نام «خانوادهی تیبو». البته آن نویسنده، معروف نیست؛ اما این رمان خیلی قوی است.معمولاً رمانهای بزرگ و قویِ فرانسویها و روسها و دیگر کشورهایی که رمانهای بزرگ از آنجاها منتشر شده، تصویر هنرمندانهی واقعیتهای زندگی است. شما کتابهای بالزاک یا ویکتورهوگو یا نویسندگان روسی را ببینید؛ اینها تصویر هنرمندانهیی است از واقعیتهایی که در متن جامعه جریان دارد. این کتاب هم همینطور است. در آنجا، مجموعههای چپ و سوسیالیست در فرانسه و آلمان و اتریش و سوئیس چقدر تلاش کردند برای اینکه بتوانند جلوی جنگ جهانی اول را - که استشمام میکردند جنگی دارد راه میافتد - بگیرند؛ اما نتوانستند و همهی این تلاشها هدر رفت. تلاش آنها برای ایجاد حاکمیت سوسیالیستی بود. بعد از اندکی، این حاکمیت در روسیهی تزاری بهوجود آمد؛ آن هم شد یک تجربهی ناموفق دیگر برای این حرکت غربی. تجربهی شوروی هم تجربهی غربیهاست؛ متعلق به شرق نیست. درست است که در بلوکبندی میگفتند شرق و غرب، اما آن هم متعلق به اروپاست؛ آن هم برآمدهی از افکار اروپاییها و از تفکر مارکس و انگلس است؛ یعنی یک تجربهی ناموفق. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1382/08/23 عنوان فیش :ادعای دموکراسی با وجود قتل عام مردم عراق و افغانستان کلیدواژه(ها) : تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, تاریخ آسیا و آفریقا, حمله آمریکا به عراق, حمله امریکا به افغانستان, دموکراسی غربی, سوء استفاده از مفاهیم شریف, دموکراسی دروغین نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اظهارات مسئولان دولتِ استكباری امریكا نشان میدهد كه اینها در منطقهی خاورمیانه، علیه همهی ملتهای این منطقه مقاصد و نقشههایی دارند. این ایجاب میكند كه ملتهای منطقه بیدار شوند. رئیسجمهور امریكا راجع به وجود دمكراسی در این منطقه حرفهایی بر زبان آورده است كه اگر كسی نقش امریكا را در دفاع از قدرتهای مستبد در طول چهل، پنجاه سال گذشته- بعد از جنگ دوم به این طرف- بداند، از اینكه رئیسجمهور چنین رژیمی ادّعا كند متولّی دمكراسی است، شرمنده میشود كه چرا باید چنین حرف بیحساب و غلطی، اینطور با گستاخی و وقاحت بر زبان كسی جاری شود... عراق یك كشور سیمیلیونیِ مستقل در یك منطقهی حسّاس است؛ اما اینها بیاعتنا به آراء و خواست مردم آمدهاند یك حاكم امریكایی در عراق گذاشتهاند. اینها كسانی هستند كه صدها نفر از مردم افغانستان و عراق را به صِرف سوءظن و تهمت یكجا به قتل رساندند و حتّی عذرخواهی هم نكردند! در افغانستان كاروان مردم را كه برای عروسی میرفتند، زدند و كشتند، بعد گفتند اشتباه شده؛ لازم هم ندانستند عذرخواهی كنند! در عراق هر روز با مردم درگیر میشوند و خانهها و محیط امن زندگی مردم را لگدكوب میكنند؛ اما عذرخواهی هم نمیكنند! افرادی كه اینقدر به حقوق انسانها و ملتها و به آراء مردم بیاعتنا هستند، غلط میكنند خود را متولّیِ دمكراسی بدانند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان - 1382/02/10 عنوان فیش :همکاری منافقان با صدام در قتل عام شیعیان انتفاضه سال 1369 کلیدواژه(ها) : سازمان مجاهدین خلق, رژیم بعثی عراق, رژیم بعثی عراق, حمله آمریکا به عراق, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : پرچم مبارزه با تروریسم را به دست گرفتهاند و هنوز هم بدون خجالت، ادّعای خود را تكرار میكنند؛ اما با منافقین كه دستشان به خون ملت ایران و كردهای عراق و شیعیان این كشور آغشته است - كه در قضیهی انتفاضهی سال 1369 عراق كه صدّام شیعیان را در جنوب عراق و در مناطق زیادی از این كشور قتل عام كرد، منافقین در كنار صدّامیها با شیعیان جنگیدند - همكاری میكنند! ترور، كار آنهاست؛ خودشان هم اقرار و به آن افتخار میكنند؛ دنیا هم اینها را تروریست شناخته است؛ اما امریكا اینها را زیر بال گرفت! معلوم شد تروریسم بد است، آنوقتی كه نوكر امریكا نباشد؛ اما اگر تروریسم نوكر امریكا شد، نه، خیلی خوب است و هیچ اشكالی هم ندارد! این، بوتهی آزمایش است؛ نشان میدهد كه مبارزه با تروریسم یعنی چه؛ دمكراسی یعنی چه. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1382/01/22 عنوان فیش :پیوندها و تضادهای منافع آمریکا و عراق در جنگ تحمیلی کلیدواژه(ها) : تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, حمله آمریکا به عراق, پشتیبانی آمریکا از رژیم بعثی عراق در جنگ, صدام حسین, پشتیبانی آمریکا از رژیم بعثی عراق در جنگ نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [در حمله آمریکا به عراق]قضیه، آزاد كردن مردم عراق نیست. چهار قضیه است كه باید از هم تفكیك كرد. یكی مسألهی سقوط صدّام است. یك مزاحمت و تضادی بین منافع صدّام و منافع هیئت حاكمهی آمریكا پیش آمد كه به درگیری و كشمكش انجامید. آنها قویتر بودند و صدّام را ساقط كردند؛ این یك قضیه است. در مورد این قضیه، ما موضع روشنی داریم كه این موضع را هم عرض خواهم كرد. موضع ما در مورد هریك از این چهار قضیه، روشن است. قضایا را تفكیك میكنیم تا موضع نظام جمهوری اسلامی كه برخاسته از فكر و تدبیر اسلامی و رعایت مصالح و منافع كشور است، معلوم شود. پس یكی مسألهی سقوطِ صدام است... در مورد مسألهی اوّل كه سقوط صدّام است، قضیه اساساً به این صورت است كه صدّام از اوّلِ كار با آمریكا هیچگونه تضاد منافع نداشت. البته در گزارشها هم هست، من این را نمیتوانم بهجد ادّعا كنم؛ لكن خود آمریكاییها ادّعا كردند كه سازمان«سیای آمریكا از اوّل در كودتای بعثیها در عراق در سال 1347 هجری شمسی نقش داشته است. ممكن است راست باشد و ممكن است راست نباشد. من نمیخواهم چیزی را كه یقین نداریم بگویم، لكن شكّی نیست كه بعد از آن، بخصوص بعد از قیام انقلاب اسلامی و تشكیل نظام جمهوری اسلامی، منافع اینها به هم گره خورد. قبل از آن هم نشستند با طاغوت ایران، محمّد رضا، توافق كردند. پیدا بود كه منافعشان به هم نزدیك است. بعد كه انقلاب به وجود آمد، منافع اینها مشترك شد. صدّام طمع ارضی به كشور ما داشت، آمریكا هم با تشكیل نظام جمهوری اسلامی مخالف بود و میخواست حكومت طاغوتیِ دستنشانده را برگرداند. این منافع باهم گره خوردند، لذا در سال 1359 وقتی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد و صدّام در روز اوّل به همین تهران هجوم هوایی كرد، آمریكاییها از ساعت اوّل حتّی چشمغرّهای به او نرفتند و كمك خودشان را به او روز به روز بیشتر كردند. اینها چیزهای یقینی است، یعنی جای احتمال نیست. البته یك احتمال این است كه از قبل با آمریكا هماهنگ كرده بود. این را نمیتوانم ادّعا كنم، چون نمیدانم. البته در این زمینه گزارشهایی هست. در سفرهایی كه بنده در زمان ریاست جمهوری داشتم، بعضی از رؤسای كشورهای اسلامی به ما میگفتند كه او قبلًا با بعضی جاها هماهنگ كرده بود. بههرحال ما یقین نداریم. آنچه كه یقین داریم این است كه بعد از شروع جنگ، از طرف آمریكا حدّ اكثر حمایت نسبت به صدّام صورت گرفت و از صدّام حمایت كردند. حتّی سازمان ملل را زیر فشار خود به انحای مختلف به حمایت از صدّام وادار كردند. ما هشت سال این جنگ را تحمّل كردیم. صدّام به درد آمریكاییها خورد؛ چون توانست به نفع آنها هشت سال انقلاب اسلامی را به یك مسألهی داخلی خونین، یعنی جنگ، مشغول كند. خوب؛ جنگ همّ و اشتغال و توجّه ذهنی زیادی میطلبد. اگر انقلابِ یك كشوری در اوّلِ كار مبتلا به چنین جنگ خونینی نشود، مجال بازسازی و مجال كارهای بزرگ برای آن وجود دارد. صدّام هشت سال از بهترین اوقات ما را به نفع آمریكا مشغول كرد؛ برای اینكه منافعشان به هم گره خورده بود. بعد كه در سال 1369 صدّام به كویت حمله كرد، تضاد منافع پیدا شد و دیدند بلندپروازی این آدم طوری است كه منافع آمریكا را در منطقه به خطر میاندازد؛ چون حمله به كویت، حمله به منافع آمریكا بود. اگر جلوِ صدّام را نمیگرفتند، ممكن بود پس از آن به عربستان سعودی هم حمله كند. خودِ او این را همان وقت هم میگفت! میگفت من كویت را كه بگیرم، میروم جلو، تا امارات، تا بحرین و تا قطر و تا هرجا كه بشود! نیّت صدّام این بود. خوب؛ اینجا منافعشان با همدیگر تضاد پیدا كرد. از اینجا فشارهای سازمان مللی و تبلیغاتی علیه صدام شروع شد. صدّام آدمی نبود كه در مقابل آمریكا مقاومت كند. او حاضر بود كوتاه آمده و با آنها كنار بیاید، منتها آمریكاییها نمیتوانستند و صدّام معضلی برایشان بود. اگر آمریكاییها با او كنار میآمدند، رفقای خود را در خلیج فارس از دست میدادند. حكّام خلیج فارس حاضر نبودند كه آمریكا صدّام را مجدّداً و مثل سابق تقویت كند، چون میترسیدند. از طرف دیگر، اگر بنا بود آمریكا صدام را بهكلّی زیر فشار قرار دهد، منافعی كه در عراق هست از دست آمریكا میرفت. لذا تضادی برای آمریكا وجود داشت. عراق كشوری بااینهمه نفت، بااینهمه منابع و با حدود بیست میلیون جمعیت برای آمریكا در این نقطهی مهمّ خاورمیانه خیلی جذّاب بود. آمریكا میخواست در عراق حضور داشته باشد، فعالیت كند، چپاول كند، اما نمیتوانست. بهخاطر اینكه اگر با صدّام كنار میآمد، از آنطرف مشكل وجود داشت و اگر كنار نمیآمد، این منافع از دست او میرفت. این تضاد بین آمریكا و رژیم صدّام بتدریج شدّت گرفت. لذا در فكر رفتند كه بهگونهای صدّام را از میان بردارند، عراق را برای خود صاف و راحت كنند. این قضایا دنبال آن است. بنابراین اینكه آمریكاییها یا انگلیسیها ادّعا كنند كه ما آمدیم بهخاطر مردم عراق صدّام را برداشتیم، یك دروغ كاملًا مفتضح و آشكار است. این كار ابداً بهخاطر مردم عراق نبود. اینها صدّام را برداشتند، چون منافعشان با منافع صدّام تضاد پیدا كرد، و الّا آن وقتیكه منافعشان یكی بود، حمایتش هم میكردند؛ كمااینكه در دوران جنگ حمایت كردند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1382/01/22 عنوان فیش :وجود اجماع جهانی در محکوم کردن حمله آمریکا به عراق به خلاف جنگ ویتنام کلیدواژه(ها) : تاریخ جنگ سرد, جنگ ویتنام, حمله آمریکا به عراق نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : تجاوز نظامی به یك كشور به بهانهی وجود سلاح كشتارِ جمعی. این جزو زشتترین و بدترین كارهاست و وجدان جهانی این كار را محكوم كرد و نامشروع دانست. بنده زمان جنگ ویتنام به یادم هست كه گاهی در بعضی جاهای دنیا علیه آمریكا تظاهراتی انجام میگرفت، اما این اجماع جهانی كه امروز در این قضیه دیدیم، در قضیهی جنگ ویتنام ندیدم. این اجماع جهانی در جنگ ویتنام وجود نداشت. آن روز گفته میشد كه این اجتماعات و تظاهرات را شوروی سازماندهی میكند. امروز چه كسی سازماندهی میكند؟ در هند، در پاكستان، در اندونزی، در مالزی، در آفریقا، در اروپا و در خود آمریكا مردم جمع میشوند و اجتماعات عظیم چند هزار نفری، چند دههزار نفری و چند صد هزار نفری تشكیل میدهند، شعارهایشان هم یكی است. اینها را چه كسی سازماندهی میكند؟ برای سازماندهیِ اینها مركزی وجود ندارد، بلكه این وجدان جهانی و وجدان بشری است كه این كار را محكوم میكند. این كار محكوم است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1382/01/22 عنوان فیش :سقوط بغداد در جنگ آمریکا با عراق در مدتی کوتاه به علت عدم حمایت ملت عراق از صدّام کلیدواژه(ها) : تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, حمله آمریکا به عراق نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اگر ملت عراق در این جنگ [آمریکا و عراق] طرفِ صدّام را میگرفت، خود مهاجمان هم میدانند كه نمیتوانستند اینطور پیشروی كنند. وقتی دل ملت یك كشوری با مدیران آن كشور صاف نباشد، قضیه همین است. ملت عراق از مدیران كشور خود كتك خورده بود، اهانت، تحقیر، غصب، سنگدلی و ضربت دیده بود، لذا از آنها هیچ حمایتی نكرد. لذا دشمنِ آن كشور، یعنی مهاجمان، توانستند سریع پیشروی كنند. البته در این قضیه هم حرفها و بحثها هست. عرض كردیم كه ملت ما در این قضیه خوشحال است. دولت و مسئولان ما هم خوشحالند. البته هم ملت، هم دولت و هم مسئولان ما به این قضیه قدری شك دارند؛ از اینكه چرا بغداد مثل بصره مقاومت نكرد. یعنی هفتهی اوّل جنگ كه گذشت، وضع جنگ طور دیگری شد. در هفتهی اوّل، جنگ جدّی بود و میگفتند جنگِ جدّی بعد از این است. اما بعد از آن، مهاجمان چند روزی متوقّف شدند، بعد كه راه افتادند، دفاع درستی نشد. در واقع، بغداد در ظرف دو سه روز تسلیم شد، یعنی سقوط كرد و كسی دفاع درستی از بغداد نكرد. درحالیكه در خودِ بغداد- آنطور كه به ما اطّلاع دادند- حدود صد و بیست هزار نیروی مسلّح بود. حالا حلقههای دفاعی كه به فاصلهی تقریباً صد كیلومتر دور بغداد چیده بودند و لشكرهای گارد صدّام حفاظت میكردند، خیلی بیشتر بود. حتّی خودِ بغداد هم كه حدود صد و بیست هزار نیروی مسلّح داشت، نتوانست دو سه روز در مقابل تهاجم مقاومت كند؛ یا نتوانست و یا دستور دادند كه مقاومت نكند؛ حالا معلوم نیست. آینده این ابهامها را روشن خواهد كرد. الآن نمیتوانیم قضاوت كنیم. مهم هم نیست كه قضاوت ما چه باشد. باید صبر كنیم و ببینیم آینده چه قضاوتی نسبت به این قضیه خواهد كرد. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1382/01/01 عنوان فیش :شباهت بهانه امریکا برای حمله به عراق با توجیه هیتلر برای شروع جنگ جهانی دوم کلیدواژه(ها) : تاریخ جنگ جهانی دوم, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, حمله آمریکا به عراق, هیتلر نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : این حمله[آمریکا به عراق] ابعادی دارد و وسیعتر از عراق است. موضوع فقط حملهی به عراق نیست. حملهی به یك كشور- چه عراق و چه غیر عراق- از سوی قدرتی از راه دور و با بهانههای مصنوعی و ساختگی، به هر صورت غلط است. مردم و افكار عمومی دنیا هم این كار را محكوم كردند. الآن در تلویزیونها، اجتماعات عظیم مردم را در شرق و غرب دنیا حتّی در خود امریكا مشاهده میكنید. اما موضوع برای دنیای اسلام، خطرناكتر است و ابعاد وسیعتری دارد. نباید به موضوع فقط اینطور نگاه كرد كه دولت و قدرتی با انگیزههای مختلف به كشوری حمله كرده است. البته امریكاییها سعی میكنند مطلب را جور دیگری جلوه بدهند. آنها وانمود میكنند كه هدفشان ساقط كردن صدام است. علت هم این است كه صدام حسین سلاح كشتار جمعی دارد یا تروریسم را ترویج و تأیید میكند. آنها از ملت عراق میخواهند امریكاییها را حمایت كنند. امریكاییها اینطور در دنیا وانمود میكنند؛ لیكن این فریب است؛ امروز خیلیها در دنیا به این موضع واقفاند. مطلب اساسی این است كه یك هیتلریسم جدید و بسیار خطرناك و وقیح در تاریخ ظهور كرده است. آنها درست مثل هیتلر در مقدمات جنگ جهانی دوم عمل میكنند. وقتی در آن زمان هیتلر حملات خود را به كشورهای همسایهی خود در اروپا شروع كرد، كار خود را برای افكار عمومی جهان اینطور توجیه كرد كه آلمان به فضای حیاتی احتیاج دارد؛ به این معنا كه كشور آلمان برای ملت و رژیم آلمان كوچك است. آنها فضای وسیعتری احتیاج دارند تا بتواند تنفس كنند و زنده بمانند. هیتلر مردم خود و همچنین افكار عمومی را اینطور توجیه میكرد؛ یك توجیه مسخره و غلط. |