[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :خطبههای نماز جمعهی تهران - 1388/06/20 عنوان فیش : سیدمحمود طالقانی, شهید آیت الله مدنی, ائمه جمعه کلیدواژه(ها) : سیدمحمود طالقانی, شهید آیت الله مدنی, ائمه جمعه نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مرحوم آیةاللَّه طالقانی و شهید آیةاللَّه مدنی(رضوان اللَّه علیهما) جزو کسانی هستند که خاطرهی آنها از تاریخچهی امامت جمعه در کشور ما انفکاکناپذیر است. مربوط به :خطبههای نماز جمعهی تهران - 1388/06/20 عنوان فیش : شهید آیت الله مدنی کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : لازم است که یاد مرحوم آیتاللَّه طالقانی و همچنین یاد شهید آیتاللَّه مدنی (رضوان اللَّه علیهما) را گرامی بداریم. این ایام، مناسبت با هر دوی این بزرگواران دارد و این دو نفر جزو کسانی هستند که خاطرهی آنها از تاریخچهی امامت جمعه در کشور ما انفکاکناپذیر است. حقاً و انصافاً هرکدام از این دو مرد بزرگ به نحوی حقوق فراموشنشدنی دارند و یاد فراموشنشدنیای از آنها در ذهنها و در تاریخ ما خواهد ماند. مربوط به :خطبههای نماز جمعهی تهران - 1388/06/20 عنوان فیش : سیدمحمود طالقانی, شهید آیت الله مدنی کلیدواژه(ها) : سیدمحمود طالقانی, شهید آیت الله مدنی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : لازم است كه یاد مرحوم آیتاللَّه طالقانی و همچنین یاد شهید آیتاللَّه مدنی (رضوان اللَّه علیهما) را گرامی بداریم. این ایام، مناسبت با هر دوی این بزرگواران دارد و این دو نفر جزو كسانی هستند كه خاطرهی آنها از تاریخچهی امامت جمعه در كشور ما انفكاكناپذیر است. حقاً و انصافاً هركدام از این دو مرد بزرگ به نحوی حقوق فراموشنشدنی دارند و یاد فراموشنشدنیای از آنها در ذهنها و در تاریخ ما خواهد ماند. مربوط به :خطبههای نماز جمعهی تهران - 1388/06/20 عنوان فیش : شهید آیت الله مدنی, سیدمحمود طالقانی کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی, سیدمحمود طالقانی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : لازم است كه یاد مرحوم آیتاللَّه طالقانی و همچنین یاد شهید آیتاللَّه مدنی (رضوان اللَّه علیهما) را گرامی بداریم. این ایام، مناسبت با هر دوی این بزرگواران دارد و این دو نفر جزو كسانی هستند كه خاطرهی آنها از تاریخچهی امامت جمعه در كشور ما انفكاكناپذیر است. حقاً و انصافاً هركدام از این دو مرد بزرگ به نحوی حقوق فراموشنشدنی دارند و یاد فراموشنشدنیای از آنها در ذهنها و در تاریخ ما خواهد ماند. مربوط به :خطبههای نماز جمعهی تهران - 1388/06/20 عنوان فیش : شهید آیت الله مدنی کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اولاً لازم است كه یاد مرحوم آیتاللَّه طالقانی و همچنین یاد شهید آیتاللَّه مدنی (رضوان اللَّه علیهما) را گرامی بداریم. این ایام، مناسبت با هر دوی این بزرگواران دارد و این دو نفر جزو كسانی هستند كه خاطرهی آنها از تاریخچهی امامت جمعه در كشور ما انفكاكناپذیر است. حقاً و انصافاً هركدام از این دو مرد بزرگ به نحوی حقوق فراموشنشدنی دارند و یاد فراموشنشدنیای از آنها در ذهنها و در تاریخ ما خواهد ماند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم و عشایر شهرستان نورآباد ممسنی - 1387/02/15 عنوان فیش : شهید آیت الله مدنی کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : دردورانپیشازانقلابودردورانطاغوت،مرحومآیتاللهشهیدمدنی- کهازشهدایبزرگوارمحرابدرسالهایاولانقلابهستند- مدتیرادراینشهرتبعیدبودند. مردمازاینسیدنورانیوبزرگوارباآغوشبازاستقبالکردند. ایننشانهیهماناعتقادعمیقوباورپاکوخالصبهانقلابوبهخاندانپیغمبروبهامامتوولایتاست. در دوران جنگ تحمیلی، عشایر غیور این منطقه جزو کسانی بودند که در میدانهای کارزار شرکت کردند و جان خود، زندگی خود و هستی خود را در طَبق اخلاص گذاشتند و برای دفاع از اسلام، از انقلاب، از نظام جمهوری اسلامی و از ایران اسلامی عزیز، کف دست گرفتند و به میدان آمدند؛ این آمادگیهای صادقانه در راه آرمانهای بزرگ، یکی از بزرگترین مفاخر برای یک ملت است. مربوط به :بیانات در دیدار مردم و عشایر شهرستان نورآباد ممسنی - 1387/02/15 عنوان فیش :استقبال مردم ممسنی از آیت الله مدنی در دوران طاغوت ؛ نشانهي اعتقاد به انقلاب کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یقیناً اولین امتیاز مردم عزیز ممسنی همین است که با همهی وجود و با همهی دل، به انقلاب - که برخاستهی از حقیقت اسلام بود - گرویدند. البته ریشههای ایمان و اعتقاد به اهلبیت و به خاندان پیامبر در مردم این شهر و این منطقه بسیار ریشهدار است. از گذشته همین جور بوده است. در دوران پیش از انقلاب و در دوران طاغوت، مرحوم آیةالله شهید مدنی - که از شهدای بزرگوار محراب در سالهای اول انقلاب هستند - مدتی را در این شهر تبعید بودند. مردم از این سید نورانی و بزرگوار با آغوش باز استقبال کردند. این نشانهی همان اعتقاد عمیق و باور پاک و خالص به انقلاب و به خاندان پیغمبر و به امامت و ولایت است. مربوط به :بیانات در دیدار مردم و عشایر شهرستان نورآباد ممسنی - 1387/02/15 عنوان فیش : شهید آیت الله مدنی کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در دوران پیش از انقلاب و در دوران طاغوت، مرحوم آیةالله شهید مدنی - كه از شهدای بزرگوار محراب در سالهای اول انقلاب هستند - مدتی را در این شهر تبعید بودند. مردم از این سید نورانی و بزرگوار با آغوش باز استقبال كردند. این نشانهی همان اعتقاد عمیق و باور پاك و خالص به انقلاب و به خاندان پیغمبر و به امامت و ولایت است. مربوط به :بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی - 1385/11/28 عنوان فیش : شهید آیت الله مدنی کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : شما یادتان هست- حالا شاید خیلی از جوانها یادشان نباشد، اما اغلب یادشان است- که اول انقلاب، عدهای را از خارج تبریز به اسم مبارز و به اسم اپوزیسیون آوردند که مرحوم شهید مدنی را محاصره کردند. از بیرون که کسی نیامد برای دفاع از انقلاب، خود مردم تبریز وقتی صحنه را دیدند، آمدند بیرون. مربوط به :بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی - 1385/11/28 عنوان فیش :مصادیق مقدم بودن مردم آذربایجان و تبریز در حفظ مصالح عظيم تاریخی ایران کلیدواژه(ها) : تاریخ قیام تحریم تنباکو, تاریخ نهضت مشروطیت, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, تاریخ نهضت امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, شهید آیت الله مدنی, مردم آذربایجان نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : همیشه در طول این سالهای طولانی هر وقت با مردم آذربایجان دیداری داشتهایم - چه در اینجا، چه در تبریز و سایر شهرها - نشانهی زنده بودن و طراوت و نشاط و ابتكار در رفتار مردم و در شعارهای مردم دیده میشد؛ امروز هم همینطور است، در تاریخ كشور ما هم همینطور است، گذشتهها هم همینطور بوده است؛ ولی تاریخ دوران نزدیك به زمان ما وقتی مورد كاوش قرار بگیرد، انسان میبیند در صف مقدم غالباً مردم آذربایجان و مردم تبریز حضور و جایگاه خودشان را تثبیت كردهاند؛ مخصوصاً آنجایی كه مصالح عظیم تاریخی كشور درمیان بوده است. مثلاً در قضیهی تنباكو كه مقطع بسیار مهمی بود و دشمنان استقلال كشور قصد داشتند كشور را یكجا ببلعند، یكی از نقاط حساسی كه مردم و روحانیتِ آنجا ایستادگی كردند و اثرگذاری كردند، تبریز بود؛ مرحوم آمیرزا جواد مجتهد - عالم معروف تبریزی - و تودههای عظیم مردم، دنبال او. در قضیهی مشروطیت، قضایای تبریز شگفتآور است. در مورد نقش آذربایجان در مشروطیت و جهتگیری مردم آذربایجان خیلی كتاب نوشتهاند؛ اما به نظر من هنوز هم حرفهای نگفتهای وجود دارد كه میشود نوشت و باید نوشت. پدرم در قضایای مشروطهی تبریز جوانی بوده است در این شهر. خود او شاهد قضایا بوده است. مرحوم باقرخان، هممحلهی آنها بوده است در كوچهی قرهباغیها. ایشان از نزدیك مسائل را دیده بود و نقل میكرد. میدانیم كه جهتگیری ستارخان و باقرخان در مشروطیت، درست نقطهی مقابل جهتگیری كسانی بود كه مشروطیت انگلیسی و مشروطیتِ زیر پرچم بیگانه را میخواستند. ستارخان در سخنرانی و اعلامیهاش میگفت: «من میخواهم زیر پرچم اباالفضل العباس حركت كنم». بودند كسانی كه میخواستند نهضت را بكشانند به سمت حركت انگلیسی، اما ستارخان ایستادگی كرد. بعد هم همانها بودند كه مرحوم ستارخان و مردم باقرخان را كشاندند تهران و در باغ اتابك، آنها را از بین بردند؛ هر كدام را به نحوی. جهت حركت مردم آذربایجان و مردم تبریز در مشروطیت، چنین جهتی بود: ایستادگی، اقتدار، حضور عظیم مردمی، و در خط درست دین و استقلال كشور. در قضایای بعد هم همینطور بود. در قضیهی مرحوم شیخ محمد خیابانی - كه تبریز یك تنه ایستاد - مسأله، مسألهی قرارداد وثوقالدوله بود. در تهران، عمال حكومت ضعیف با یك قرارداد، امور مالی و امور نظامی كشور را دودستی تقدیم كردند به انگلیسیها. تبریزیها ایستادند. مرحوم خیابانی و دیگران در مقابل این قضیه بود كه ایستادند و آن حوادث عجیب تبریز پیشآمد كرد. تبریز همیشه اینطور بود. 29 بهمنِ تبریز هم از همین قبیل قضایاست كه سرنوشتساز بود؛ والّا اگر مردم تبریز قیام 29 بهمن را نكرده بودند، این حركت عظیم اتفاق نمیافتاد. در قضیهی قم یك عده شهید شدند - مثل بقیهی شهادتها - كه ممكن بود مدتی سر زبانها باشد، بعد بتدریج كمرنگ شود؛ اما تبریزیها و آذربایجانیها نگذاشتند این قضیه گم و فراموش شود. 29 بهمن را به عنوان چهلم شهدای قم برپا كردند. در واقع با اقامهی عزا در چهلم شهیدان، حوادث انقلاب را به مردم دیگر ایران یاد دادند. این یك ابتكار بود، منشأ سایر حركات بود، بابركت بود. بعد مردم مناطق دیگر، چهلم شهدای تبریز را گرفتند و منتهی شد به حركتهای عظیمی كه به پیروزی انقلاب رسید. اینكه من بارها گفتهام كه طراحان سیاستهای امریكایی و انگلیسی در ایران، آذربایجان را نشناختهاند، به خاطر این است؛ اینكه من میگویم مردم تبریز را نشناختهاند، به خاطر این است. اینها میخواهند با توهمات، ملت ایران را تكهتكه كنند؛ بیعقلی میكنند میآیند سراغ آذربایجان. آذربایجان نقطهی ثقل ملت ایران است؛ یكی از عمدهترین مراكز حیات ملت ایران است. این ایراننشناسها، آذربایجاننشناسها برای مقاصد ابلهانهی خودشان میآیند سراغ تبریز و سراغ آذربایجان و یك مشت مزدور نادان از اینها پول میگیرند، آنها را فریب میدهند، طراحان سیاستهای خارجی هم فریب این چهار تا مزدور را میخورند. تا حالا هر حادثهای از سوی ضدانقلاب در تبریز یا در آذربایجان اتفاق افتاده است، خود آذربایجانیها جواب دادهاند. شما یادتان هست - حالا شاید خیلی از جوانها یادشان نباشد، اما اغلب یادشان است - كه اول انقلاب، عدهای را از خارج تبریز به اسم مبارز و به اسم اپوزیسیون آوردند كه مرحوم شهید مدنی را محاصره كردند. از بیرون كه كسی نیامد برای دفاع از انقلاب، خود مردم تبریز وقتی صحنه را دیدند، آمدند بیرون. تبریز، خودكفاست؛ آذربایجان، از لحاظ غیرت انقلابی و دفاع از انقلاب خودكفاست. این چیزهاست كه انسان میفهمد اینها آذربایجان را نمیشناسند، ایران را نمیشناسند، مردم ایران را نمیشناسند. طراحان سیاستهای ضدانقلاب در دنیا - چه در سرویسهای اطلاعاتی امریكا، چه در سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و دیگران - كه برای ملت ایران و برای سرنوشت انقلاب، به خیال خودشان دارند طراحی میكنند، مردم ایران و این حقایق ماندگار در میان ملت ما را نمیشناسند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی - 1385/11/28 عنوان فیش : شهید آیت الله مدنی کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : شما یادتان هست- حالا شاید خیلی از جوانها یادشان نباشد، اما اغلب یادشان است- كه اول انقلاب، عدهای را از خارج تبریز به اسم مبارز و به اسم اپوزیسیون آوردند كه مرحوم شهید مدنی را محاصره كردند. از بیرون كه كسی نیامد برای دفاع از انقلاب، خود مردم تبریز وقتی صحنه را دیدند، آمدند بیرون. مربوط به :بیانات در دیدار مردم استان همدان - 1383/04/15 عنوان فیش : شهید آیت الله مدنی کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : سیدمحمدطباطبایی- یکیازدورهبرمشروطهدرتهران- همدانیاست. دردورانانقلاب،شهداینامداریازاینخطهبرخاستهاند؛شهیدمفتح،شهیدقدوسی،شهیدحیدری،شهیدمدنی- کهایشاناگرچههمدانینبود،اماهمدانیهااوراازخودمیدانندواوهمخودرابهیکمعناهمدانیبهحسابمیآورد- شهدایغیرروحانی،جوانانعزیزیکهنامهایبعضیازآنهادراینمیداننصبشدهاست،وبسیاریدیگرکهنامشاندردفترکرامالکاتبینودرصحیفهیحافظهیملتایرانثبتاست. همچنینشهدایلشکرانصارالحسین؛شهیداسلامیان،شهیدحاجبابایی،شهیدشاهحسینی،شهیدچیتسازانوشهدایبزرگدیگر. مربوط به :بیانات در دیدار مردم استان همدان - 1383/04/15 عنوان فیش : شهید رسول حیدری, شهید قدوسی, شهید آیت الله مدنی, شهید آیتالله مفتح, شهید بابایی کلیدواژه(ها) : شهید رسول حیدری, شهید قدوسی, شهید آیت الله مدنی, شهید آیتالله مفتح, شهید بابایی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : سیدمحمد طباطبایی - یكی از دو رهبر مشروطه در تهران - همدانی است. در دوران انقلاب، شهدای نامداری از این خطه برخاسته اند؛ شهید مفتح، شهید قدوسی، شهید حیدری، شهید مدنی - كه ایشان اگرچه همدانی نبود، اما همدانی ها او را از خود می دانند و او هم خود را به یك معنا همدانی به حساب می آورد - شهدای غیرروحانی، جوانان عزیزی كه نامهای بعضی از آنها در این میدان نصب شده است، و بسیاری دیگر كه نامشان در دفتر كرام الكاتبین و در صحیفه ی حافظه ی ملت ایران ثبت است. همچنین شهدای لشكر انصارالحسین؛ شهید اسلامیان، شهید حاج بابایی، شهید شاه حسینی، شهید چیت سازان و شهدای بزرگ دیگر. مربوط به :بیانات در دیدار مردم استان همدان - 1383/04/15 عنوان فیش : شهید آیت الله مدنی, شهید قدوسی, شهید رسول حیدری, شهید بابایی کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی, شهید قدوسی, شهید رسول حیدری, شهید بابایی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : سیدمحمد طباطبایی - یكی از دو رهبر مشروطه در تهران - همدانی است. در دوران انقلاب، شهدای نامداری از این خطه برخاسته اند؛ شهید مفتح، شهید قدوسی، شهید حیدری، شهید مدنی - كه ایشان اگرچه همدانی نبود، اما همدانی ها او را از خود می دانند و او هم خود را به یك معنا همدانی به حساب می آورد - شهدای غیرروحانی، جوانان عزیزی كه نامهای بعضی از آنها در این میدان نصب شده است، و بسیاری دیگر كه نامشان در دفتر كرام الكاتبین و در صحیفه ی حافظه ی ملت ایران ثبت است. همچنین شهدای لشكر انصارالحسین؛ شهید اسلامیان، شهید حاج بابایی، شهید شاه حسینی، شهید چیت سازان و شهدای بزرگ دیگر مربوط به :بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی - 1381/11/28 عنوان فیش : شهید آیةالله قاضی, شهید آیت الله مدنی کلیدواژه(ها) : شهید آیةالله قاضی, شهید آیت الله مدنی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : نشانه عظمت انقلاب و دینداری در آذربایجان، هم، شهدای عالی مقام این استان، شخصیتهای برجسته علمی و سیاسی آنجا، روحانیون والامقام و دو شهید محراب است. در شهرهای دیگر هم شهدای محراب داشتهایم، اما در تبریز دو شهید محراب داریم؛ مرحوم شهید «قاضی» و مرحوم شهید «مدنی» اعلیاللَّهمقامهما. این، موتور اصلیِ حرکت اساسیِ یک ملت است. یک ملت برای اینکه از فقر، ذلّت، زیر سلطه ماندن، بیسوادی و از همه آثار نکبتبار تسلّط طواغیت نجات پیدا کند، به همین چیزها احتیاج دارد. مربوط به :بیانات در دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت شهید آیتالله مدنی - 1380/06/12 عنوان فیش :شهید آیتالله مدنی، عالمی اهل بیان و تبیین بود کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی, ارتباط با مردم, عالِم نوع(ها) : حدیث متن فیش : [شهید آیتالله مدنی]حقیقتاً یک مصداق بارزی از روحانی کامل بودند. اوّلاً ایشان ملّا بود، عالم بود، فقیه بود. در قم و نجف تحصیلات عالیهی فقه و اصول، همچنین معقول کرده بودند و مرد عالمی بود. آگاهانه و از روی معرفت عمل میکرد، کار میکرد، اقدام میکرد. خاصیّت علم در انسان همین است که حرکات او و سکنات او عالمانه است، منطقی است؛ این خصوصیّت در ایشان بود. ثانیاً روحانیِ ناطق بود. در روایات داریم: بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُستَعمِلٍ لِعِلمِه.(۱) اهل بیان و تبیین بود در [ بین ]قشرهای مختلف؛ ایشان در میان جوانها میتوانست کاملاً با مخاطب جوان ارتباط برقرار کند. من در اوایل یا اواسط امامت جمعهی ایشان به تبریز رفتم و دیدم ایشان آنچنان با جوانهای کمسال، بیست ساله، بیستویک ساله گرم و صمیمی است که واقعاً مثل اینکه با پدرشان حرف میزنند، با برادر بزرگشان حرف میزنند! آن هیمنهی علمی در رابطهی ایشان با جوانها اصلاً محسوس نبود، یعنی واقعاً رابطه برقرار میکرد؛ با جوانها اینجوری بود. با عامّهی مردم و قشرهای خیلی عمومی مردم هم باز همینجور بود. در ایامی که سوسنگرد آزاد شده بود -- در یکی از دفعاتی که سوسنگرد آزاد شده بود، بعد البتّه مجدّداً اشغال شد -- ما به سوسنگرد رفتیم. بنده اهواز بودم، میخواستم بروم سوسنگرد، لباس نظامی تنم بود. در این بین دیدیم آقای مدنی در اهواز پیدا شد؛ از تهران آمده بودند و [بعد] آمدند سراغ ما. گفتند: کجا میروید؟ گفتیم میرویم سوسنگرد. گفتند: من هم میآیم. ایشان را هم با خودمان برداشتیم و رفتیم سوسنگرد و در آنجا ظهر نماز را که خواندیم، من یک قدری با مردم صحبت کردم. خب، طبعاً من فارسی حرف میزدم و نمیتوانستم نطق عربیِ از بَر بکنم، آن هم بخصوص با لهجهی عمومی و مردمی. ایشان گفت من با مردم حرف میزنم؛ و منتظر نشد، چون جمعیّت مسجد بعد از اینکه من صحبت کردم، تقریباً متفرّق شد؛ رفت بین مردم، یک وقت دیدیم یک جماعت عظیمی از زن و مرد را دور خودش جمع کرده و دارد با لهجهی هسچهی عربی با اینها حرف میزند! یک سخنرانی حسابیِ گرم آنجا کرد که مردم را به هیجان آورد. من یک خاطرهای مکرّر نقل کردهام: آنوقت آنجا در همان جماعتِ ایشان بود که مردم یک زنی را نشان دادند و گفتند او پنج یا هفت مهاجم عراقی را با چوب کشته! یعنی حرف آقای مدنی و آن شور و هیجانی که ایجاد کرده بود، همه را اصلاً به شور آورد، به هیجان آورد، میتوانست با قشر مردم ارتباط برقرار کند. با طبقهی علما؛ در اوّلین سمینار ائمّهی جمعه که ما در قم تشکیل دادیم، همهی علمای ائمّهی جمعهی سراسر کشور و علمای بزرگ و همین شهدای معروف در آنجا بودند - علمای سنّی و شیعه - که چند نفر سخنرانی کردند. بعد آقای مدنی پا شد آنجا، آن کنج ایستاد - من آن منظره را یادم نمیرود - و شروع کرد صحبت کردن و اشک از چشمهای او روی محاسن شریفش همینطور جاری بود و حرف میزد. در روایات داریم که حضرت دعا میخواندند، اشک مثل قطراتی که از لب مشک، مشک را میبندند جاری میشود همینطور مرتّب چک چک. این را من در چهرهی آقای مدنی دیدم، که همینطور این جریان اشک از دو چشم ایشان سرازیر بود. ایشان در آن روز تمام مجلس را منقلب کرد، ایشان اینجوری بود. با طبقهی روشنفکر مینشست، جذبشان میکرد؛ با طبقهی عوام مینشست، جذب میکرد؛ با طلبهها مینشست؛ یعنی عالم ناطق و مبیّن و کسی بود که میتوانست آن ذخیرهای که در وجود او و در روح او، در دل پاک و نورانی او از نور معرفت و علم جمع شده بود، آن را براحتی به مخاطب خودش منتقل کند؛ این هم یک خصوصیّتی بود که در ایشان وجود داشت. 1 ) الامالی شیخ صدوق، ص 341 ؛ الاختصاص شیخ مفید، ص 235 ؛ بحارالانوار علامه مجلسی، ج67 ص 8 ؛ لَمَّا جَلَسَ عَلِيٌّ ع فِي الْخِلَافَةِ وَ بَايَعَهُ النَّاسُ خَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ مُتَعَمِّماً بِعِمَامَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَابِساً بُرْدَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص مُتَنَعِّلًا نَعْلَ رَسُولِ اللَّهِ ص مُتَقَلِّداً سَيْفَ رَسُولِ اللَّهِ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَجَلَسَ عَلَيْهِ مُتَحَنِّكاً ثُمَّ شَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا أَسْفَلَ بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا مَعْشَرَ النَّاسِ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي ... ً ثُمَّ قَالَ ع سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَسْجِدِ مُتَوَكِّياً عَلَى عُكَّازَةٍ فَلَمْ يَزَلْ يَتَخَطَّى النَّاسَ حَتَّى دَنَا مِنْهُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ دُلَّنِي عَلَى عَمَلٍ إِذَا أَنَا عَمِلْتُهُ نَجَّانِيَ اللَّهُ مِنَ النَّارِ فَقَالَ لَهُ اسْمَعْ يَا هَذَا-ثُمَّ افْهَمْ ثُمَّ اسْتَيْقِنْ قَامَتِ الدُّنْيَا بِثَلَاثَةٍ بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُسْتَعْمِلٍ لِعِلْمِهِ وَ بِغَنِيٍّ لَا يَبْخَلُ بِمَالِهِ عَلَى أَهْلِ دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِفَقِيرٍ صَابِرٍ فَإِذَا كَتَمَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ بَخِلَ الْغَنِيُّ وَ لَمْ يَصْبِرِ الْفَقِيرُ فَعِنْدَهَا الْوَيْل ... ترجمه : اصبغ بن نباته گويد چون على (ع) بخلافت مستقر شد و مردم باو بيعت كردند بمسجد آمد عمامه رسول خدا را بر سر داشت و برد او را بر تن و نعلين او را در پا و شمشير او را بر كمر بالاى منبر رفت و با تحت الحنك نشست و انگشتان در هم نمود و زير شكم نهاد و فرمود اى گروه مردم از من پرسش كنيد پيش از آنكه مرا نيابيد... سپس فرمود از من پرسيد پيش از آنكه مرا از دست بدهيد مردى از دورترين نقاط مسجد تكيه بر عصا گام بر مردم نهاد و آمد تا نزديك آن حضرت رسيد و عرضكرد يا امير المؤمنين مرا بكارى رهنما كه چون انجام دهم از دوزخ نجاتم دهد فرمود اى شخص حاضر بشنو و بفهم و يقين كن دنيا بر سه كس استوار است بدانشمند سخنورى كه بعلم خود عمل كند و بتوانگرى كه بمال خود بر دينداران بخل نورزد و بدرويش شكيبا، چون دانشمند علم خود را نهفته دارد و توانگر از مالش دريغ كند و فقير صبر نكند واى، صد واى ... مربوط به :بیانات در دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت شهید آیتالله مدنی - 1380/06/12 عنوان فیش :ارتیاط شهید آیتالله مدنی با اقشار مختلف مردم کلیدواژه(ها) : تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شهید آیت الله مدنی, ارتباط با مردم, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس, ارتباط آیت الله خامنه ای با علما نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [شهید آیتالله مدنی]حقیقتاً یک مصداق بارزی از روحانی کامل بودند. اوّلاً ایشان ملّا بود، عالم بود، فقیه بود. در قم و نجف تحصیلات عالیهی فقه و اصول، همچنین معقول کرده بودند و مرد عالمی بود. آگاهانه و از روی معرفت عمل میکرد، کار میکرد، اقدام میکرد. خاصیّت علم در انسان همین است که حرکات او و سکنات او عالمانه است، منطقی است؛ این خصوصیّت در ایشان بود. ثانیاً روحانیِ ناطق بود. در روایات داریم: بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُستَعمِلٍ لِعِلمِه.(۱) اهل بیان و تبیین بود در [ بین ]قشرهای مختلف؛ ایشان در میان جوانها میتوانست کاملاً با مخاطب جوان ارتباط برقرار کند. من در اوایل یا اواسط امامت جمعهی ایشان به تبریز رفتم و دیدم ایشان آنچنان با جوانهای کمسال، بیست ساله، بیستویک ساله گرم و صمیمی است که واقعاً مثل اینکه با پدرشان حرف میزنند، با برادر بزرگشان حرف میزنند! آن هیمنهی علمی در رابطهی ایشان با جوانها اصلاً محسوس نبود، یعنی واقعاً رابطه برقرار میکرد؛ با جوانها اینجوری بود. با عامّهی مردم و قشرهای خیلی عمومی مردم هم باز همینجور بود. در ایامی که سوسنگرد آزاد شده بود -- در یکی از دفعاتی که سوسنگرد آزاد شده بود، بعد البتّه مجدّداً اشغال شد -- ما به سوسنگرد رفتیم. بنده اهواز بودم، میخواستم بروم سوسنگرد، لباس نظامی تنم بود. در این بین دیدیم آقای مدنی در اهواز پیدا شد؛ از تهران آمده بودند و [بعد] آمدند سراغ ما. گفتند: کجا میروید؟ گفتیم میرویم سوسنگرد. گفتند: من هم میآیم. ایشان را هم با خودمان برداشتیم و رفتیم سوسنگرد و در آنجا ظهر نماز را که خواندیم، من یک قدری با مردم صحبت کردم. خب، طبعاً من فارسی حرف میزدم و نمیتوانستم نطق عربیِ از بَر بکنم، آن هم بخصوص با لهجهی عمومی و مردمی. ایشان گفت من با مردم حرف میزنم؛ و منتظر نشد، چون جمعیّت مسجد بعد از اینکه من صحبت کردم، تقریباً متفرّق شد؛ رفت بین مردم، یک وقت دیدیم یک جماعت عظیمی از زن و مرد را دور خودش جمع کرده و دارد با لهجهی هسچهی عربی با اینها حرف میزند! یک سخنرانی حسابیِ گرم آنجا کرد که مردم را به هیجان آورد. من یک خاطرهای مکرّر نقل کردهام: آنوقت آنجا در همان جماعتِ ایشان بود که مردم یک زنی را نشان دادند و گفتند او پنج یا هفت مهاجم عراقی را با چوب کشته! یعنی حرف آقای مدنی و آن شور و هیجانی که ایجاد کرده بود، همه را اصلاً به شور آورد، به هیجان آورد، میتوانست با قشر مردم ارتباط برقرار کند. با طبقهی علما؛ در اوّلین سمینار ائمّهی جمعه که ما در قم تشکیل دادیم، همهی علمای ائمّهی جمعهی سراسر کشور و علمای بزرگ و همین شهدای معروف در آنجا بودند - علمای سنّی و شیعه - که چند نفر سخنرانی کردند. بعد آقای مدنی پا شد آنجا، آن کنج ایستاد - من آن منظره را یادم نمیرود - و شروع کرد صحبت کردن و اشک از چشمهای او روی محاسن شریفش همینطور جاری بود و حرف میزد. در روایات داریم که حضرت دعا میخواندند، اشک مثل قطراتی که از لب مشک، مشک را میبندند جاری میشود همینطور مرتّب چک چک. این را من در چهرهی آقای مدنی دیدم، که همینطور این جریان اشک از دو چشم ایشان سرازیر بود. ایشان در آن روز تمام مجلس را منقلب کرد، ایشان اینجوری بود. با طبقهی روشنفکر مینشست، جذبشان میکرد؛ با طبقهی عوام مینشست، جذب میکرد؛ با طلبهها مینشست؛ یعنی عالم ناطق و مبیّن و کسی بود که میتوانست آن ذخیرهای که در وجود او و در روح او، در دل پاک و نورانی او از نور معرفت و علم جمع شده بود، آن را براحتی به مخاطب خودش منتقل کند؛ این هم یک خصوصیّتی بود که در ایشان وجود داشت. مربوط به :بیانات در دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت شهید آیتالله مدنی - 1380/06/12 عنوان فیش :تبعید آیتالله مدنی به گنبد قابوس توسط رژیم پهلوی کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, مبارزه علما با رژیم پهلوی, سوابق مبارزاتی آیتالله العظمی خامنهای (مدظله), ارتباط آیت الله خامنه ای با علما نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [شهید آیتالله مدنی]عالمی بود که اهل مبارزه و دید سیاسی و بینش سیاسی بود. حالا من البتّه از مبارزات ایشان در سالهای دههی ۳۰ اطّلاعی نداشتم، که در این نوشتجاتی که دوستان دادند، دیدم آنوقت هم ایشان مبارزاتی در آذرشهر و در تبریز و مانند اینها داشتهاند که از آنها من کمّاً و کیفاً اطّلاعی ندارم؛ امّا آنکه ما در مقابل چشممان مشاهده کردیم، از وقتی ایشان حدود سال ۵۰ وارد ایران شدند، تا پیروزی انقلاب، تقریباً در غالب اوقات ایشان در تبعید بود. من خودم در گنبد قابوس به دیدن ایشان رفتم. از مشهد یک جماعتی را برداشتیم، رفتیم به دیدن ایشان در گنبد قابوس. اول رفتم به یکی از شهرهای نزدیک گنبد قابوس و شب را آنجا بودیم، روز [بعد] من گفتم که دارم میروم به دیدن آقای مدنی؛ [بعد ]دیدیم مردم همینطور آمدند که ما هم میآییم، ما هم میآییم! من در راه که میرفتیم، به جادّه که نگاه کردم، دیدم یک زنجیرهی طولانی از ماشین پشت سرما همینطور دارند میآیند [برای ]دیدن ایشان! [در حالی که] ایشان تازه هم به گنبد قابوس رفته بودند. یعنی در آنچنان جایی که هیچ کس ایشان را در آنجا نمیشناخت؛ در این محیط نامأنوس من دیدم آنچنان مردم همینطور با شوق و علاقه [میآیند]. یک جماعتی بودیم که به منزل ایشان رفتیم؛ ایشان با آن چهرهی نورانی آمدند نشستند و چند کلمهای صحبت کردند. یعنی دید سیاسی [داشتند] و نسبت به مسائل کشور آگاه و اهل عمل و اقدام بودند. مطلقاً دچار وحشت بشود؛ نه، مرد شجاع، صریح، آمادهی خطرپذیری. مربوط به :بیانات در دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت شهید آیتالله مدنی - 1380/06/12 عنوان فیش :شجاعت آیت الله مدنی در بیان اعلمیّت امام و مقابله با فتنهی خلق مسلمان کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شهید آیت الله مدنی, فتنه حزب خلق مسلمان, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [شهید آیتالله مدنی]مرد[ی] شجاع، صریح، [و] آمادهی خطرپذیری[بودند]. لذا ایشان وقتی که در نجف هم بودند، جزو کسانی بودند که شجاعتشان را در نجف هم ثابت کردند؛ یعنی در نجف آن کسی که بایستد و صریح مرجعیّت امام یا اعلمیّت امام را بیان بکند و تصریح بکند [خیلی شجاعت میخواهد]. خیلیها حاضر نبودند؛ با اینکه قلباً هم ممکن بود معتقد باشند، امّا حاضر نبودند؛ ایشان یکی از چند نفر معدودی بود که به مرجعیّت امام و اعلمیّت امام شهادت داد؛ و پخش شد. ما آن وقت در مشهد بودیم، خبرش از نجف به مشهد رسید و چقدر در قشرهای اهل علم و اهل معرفت تأثیر گذاشت که خب یک شخصی مثل آقای مدنی، اینجور ترویجی از امام کرده بود. هم در آنجا با این اعلام صریح شجاعت نشان داد، هم در وقتی که به ایران آمدند، در مقابل دستگاه شجاعت نشان دادند. و بالاتر از همه در تبریز بود، در اوایل رفتن ایشان [ به تبریز و] در آن فتنهی موسوم به فتنهی خلق مسلمان که یک آمیختهی نفاقآمیزی بود از احساسات قومی و ضدّ اسلامی و در هدف، ضدیّت با نظام جمهوری اسلامی. یک چنین حرکتی را درست کرده بودند و از جاهای مختلف، از نقاط مختلف مردم را به تبریز ریختند برای ایجاد آشوب و فتنه. این مرد مثل کوه ایستاد و حتّی جانش در خطر افتاد و در آن جمعیّت، در آن میدان، نزدیک بود ایشان را به شهادت برسانند؛ که خب، بعد جوانهای حزبالّلهی و مردم مؤمن تبریز آمدند و خودشان غائله را ختم کردند و تمام کردند. اگر ایستادگی ایشان نبود، معلوم نبود که چه میشد. ما آن روزها در شورای انقلاب بودیم و لحظه به لحظه مسائل تبریز را دنبال میکردیم و در جریان بودیم. افرادی میرفتند، میآمدند، با علما تماس میگرفتند، با مردم تماس میگرفتند، چه در رابطهی با قم، چه با تبریز یک ارتباط دائمی بود. نقش آقای مدنی، یک نقش حقیقتاً مؤثّر و تعیین کنندهای در آن قضایا بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه - 1377/08/08 عنوان فیش : شهید آیت الله مدنی کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : میگفتند به هرکدام از افراد شرکتکننده در نماز جمعهی تهران، فلان قدر پول میدهند، فلان قدر جنس میدهند! اینها همان مردمی بودند که با پشتیبانیهای مالی خودشان، آن جنگ عظیم را پشتیبانی کردند. در همین نماز جمعهی تهران، انبوه پول و جنس و هدایای مردمی به سمت جبههها روانه میشد. اینقدر این ایرانیناشناسها، در بارهی این مردم اشتباه میکردند، جفا مینمودند و سخن به یاوه میگفتند! آنها به تبلیغات هم اکتفا نکردند و نماز جمعه را مورد تهاجم خونین قرار دادند. پنج امامجمعهی معتبر معروف را به شهادت رساندند: مرحوم آیتاللّه قاضی، مرحوم آیتاللّه مدنی، مرحوم آیتاللّه صدوقی، مرحوم آیتاللّه دستغیب، مرحوم آیتاللّه اشرفی. پنج عالمِ مجتهدِ پیرمردِ باتقوای پرهیزکارِ پارسا و پاکدامن را که هر هفته مردم با دل و جان پشت سر آنها میایستادند و به آنها اقتدا میکردند، جلوِ چشم همین مردم در نماز جمعه به شهادت رساندند. به بسیاری دیگر هم سوء قصد کردند که بحمد اللّه به جایی نرسید. همین نماز جمعهی تهران و همین محوطهای که در آن نشستهاید، بسیاری از شما به یاد دارید که شاهد چه حوادثی بوده است. در موشکباران طولانی مدّت تهران که در چند نوبت بود، مردم در نماز جمعه شرکت میکردند. یک نوبت که در حدود پنجاه روز یا دو ماه بود و هر روز و شبی موشکهای دشمن به این شهر فرود میآمد، این نماز جمعه با اجتماعی عظیم شاید بشود گفت بیش از سایر اوقات مملو از جمعیت میشد. چون خطر بود و مردم احساس میکردند که حضورشان در اینجا خطرپذیری است و برای خداست، لذا برای ثوابِ مضاعف شرکت میکردند! بنده نماز جمعههایی را به یاد دارم که در اثنای آن، صدای انفجار موشکها از اطرافِ همین محلّ نماز جمعه میآمد. در همین نماز جمعه، دشمن انفجار خونینی را به راه انداخت و جلوِ چشم مردم در همین نقطه عدّهای به شهادت رسیدند؛ اما این مردم مثل کوه استوار ایستادند و تکان نخوردند. بنده آن روز در همینجا ایستاده بودم که آن انفجار اتّفاق افتاد. اوّل خیال کردیم موشک یا بمباران هوایی است؛ نگران شدم که نماز جمعه به هم خواهد خورد. معلوم میشود که ما هم مردممان را درست نشناخته بودیم . مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه - 1377/08/08 عنوان فیش : شهید آیتالله دستغیب, شهید آیةالله قاضی, شهید آیت الله مدنی, شهید صدوقی, شهید عطاءاللّه اشرفی اصفهانی کلیدواژه(ها) : شهید آیتالله دستغیب, شهید آیةالله قاضی, شهید آیت الله مدنی, شهید صدوقی, شهید عطاءاللّه اشرفی اصفهانی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : میگفتند به هركدام از افراد شركتكننده در نماز جمعهی تهران، فلان قدر پول میدهند، فلان قدر جنس میدهند! اینها همان مردمی بودند كه با پشتیبانیهای مالی خودشان، آن جنگ عظیم را پشتیبانی كردند. در همین نماز جمعهی تهران، انبوه پول و جنس و هدایای مردمی به سمت جبههها روانه میشد. اینقدر این ایرانیناشناسها، در بارهی این مردم اشتباه میكردند، جفا مینمودند و سخن به یاوه میگفتند! آنها به تبلیغات هم اكتفا نكردند و نماز جمعه را مورد تهاجم خونین قرار دادند. پنج امامجمعهی معتبر معروف را به شهادت رساندند: مرحوم آیتاللّه قاضی، مرحوم آیتاللّه مدنی، مرحوم آیتاللّه صدوقی، مرحوم آیتاللّه دستغیب، مرحوم آیتاللّه اشرفی. پنج عالمِ مجتهدِ پیرمردِ باتقوای پرهیزكارِ پارسا و پاكدامن را كه هر هفته مردم با دل و جان پشت سر آنها میایستادند و به آنها اقتدا میكردند، جلوِ چشم همین مردم در نماز جمعه به شهادت رساندند. به بسیاری دیگر هم سوء قصد كردند كه بحمد اللّه به جایی نرسید. همین نماز جمعهی تهران و همین محوطهای كه در آن نشستهاید، بسیاری از شما به یاد دارید كه شاهد چه حوادثی بوده است. در موشكباران طولانی مدّت تهران كه در چند نوبت بود، مردم در نماز جمعه شركت میكردند. یك نوبت كه در حدود پنجاه روز یا دو ماه بود و هر روز و شبی موشكهای دشمن به این شهر فرود میآمد، این نماز جمعه با اجتماعی عظیم شاید بشود گفت بیش از سایر اوقات مملو از جمعیت میشد. چون خطر بود و مردم احساس میكردند كه حضورشان در اینجا خطرپذیری است و برای خداست، لذا برای ثوابِ مضاعف شركت میكردند! بنده نماز جمعههایی را به یاد دارم كه در اثنای آن، صدای انفجار موشكها از اطرافِ همین محلّ نماز جمعه میآمد. در همین نماز جمعه، دشمن انفجار خونینی را به راه انداخت و جلوِ چشم مردم در همین نقطه عدّهای به شهادت رسیدند؛ اما این مردم مثل كوه استوار ایستادند و تكان نخوردند. بنده آن روز در همینجا ایستاده بودم كه آن انفجار اتّفاق افتاد. اوّل خیال كردیم موشك یا بمباران هوایی است؛ نگران شدم كه نماز جمعه به هم خواهد خورد. معلوم میشود كه ما هم مردممان را درست نشناخته بودیم. |