[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار مدیران و جمعی از اساتید مدرسه عالی شهید مطهری - 1403/04/13 عنوان فیش : تحول در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه نوع(ها) : جستار متن فیش : اینکه شما گفتید مدرسه [عالی شهید مطهری] احتیاج به تحوّل دارد، این کاملاً حرف درستی است؛ یعنی برنامهها نوبهنو باید بر حسب نیازهای زمان تجدید بشود؛ این طبیعی است. [وقتی از] بهاصطلاح تحوّل اسم میآوریم معنایش این نیست که اصول و مبانی عوض بشود. اتّفاقاً اصول و مبانی نباید دست بخورد، چون مبانی، مبانی درستی است. آنچه بایستی دستکاری بشود، برنامهها است؛ باید دید چه درسی بیشتر مورد نیاز است، چه درسی بیشتر در جامعه مورد استقبال قرار میگیرد، با توجّه به ابزارهایی که امروز به وجود آمده که در بیست سال پیش و چهل سال پیش این ابزارها نبود، چه جور تدریسی امروز لازم است که انجام بگیرد؛ یعنی این چیزها مهم است. [آن وقت] بر اساس این برنامهریزی جدید، شما استاد انتخاب میکنید، طبقهبندیِ شاگردان را تنظیم میکنید، برنامهها را تنظیم میکنید و خروجیهای خوبی خواهید داشت؛ این باید مورد توجّه باشد. مربوط به :بیانات در دیدار دستاندرکاران اولین کنگره بینالمللی قرآن و علوم انسانی - 1396/03/01 عنوان فیش : تحول در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه نوع(ها) : جستار متن فیش : یکی از عیوب کار ما اهل حوزه، همیشه انفرادی کار کردن بوده؛ حتّی آنجایی هم که جمعیّتی از ما جمع میشدند -فرض کنید پای یک درس- هرکدام برای خودشان کار میکردند. کار مشترک ماها منحصر بوده در مباحثه که یک درس را دو نفر، سه نفر با همدیگر مباحثه کنند؛ وَالّا در -بهاصطلاح- کارکرد علمی و گرفتن محصول علمی، همکاری مشترک و همفکری در بین مجموعههای حوزوی ما رایج نبوده. درحالیکه در دنیا -بخصوص دنیای غرب- اینجوری نیست؛ آنجا کارهای مشترک، زیاد انجام میگیرد. حتّی گاهی مثلاً فرض کنید کارهایی طرّاحی میشود که از دهها جزء یک محصول واحد، هر جزئی به یک مجموعهای واگذار میشود؛ بعد کسانی هستند که آن محصولات کار این مجموعهها را میگیرند و آن محصول نهایی را از مجموع اینها به دست میآورند؛ یعنی اینجور طرّاحی میکنند. خب، پیدا است که اینجور کار کردن آثارش خیلی بهتر و بیشتر است. خوشبختانه ملاحظه میشود که حوزه در این جهت دارد حرکت میکند؛ یعنی این کار شما مصداقی از همین همکاری است. کاری بشود که این بهمعنای واقعی کلمه همکاری باشد؛ یعنی همه با هم همکاری کنند، ذهنها به کمک یکدیگر بیایند و یک محصول مطلوبی بیرون بیاید. مربوط به :دیدار اعضای شورای عالی حوزههای علمیه با رهبر انقلاب - 1395/07/11 عنوان فیش : تحول در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه نوع(ها) : جستار متن فیش : یکی از نیازهای مهم حوزهی علمیه در شرایط کنونی، «تدوین طرح تحول» در حوزه و برنامهریزی بلندمدت، دقیق و زمانبندیشده بر اساس این طرح تحول و اهداف مورد نظر است. مربوط به :دیدار اعضای شورای عالی حوزههای علمیه با رهبر انقلاب - 1395/07/11 عنوان فیش : تحول در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه نوع(ها) : جستار متن فیش : باید یک «مرکز مطالعات راهبردی» متشکل از نخبگان و فرزانگان هوشمند حوزوی تشکیل و برنامهی تحول و دیگر برنامههای راهبردی حوزه، در این مرکز تدوین شوند. مربوط به :بیانات در اوّلین جلسه درس خارج فقه در سال تحصیلى جدید - 1395/06/16 عنوان فیش : وظایف روحانیت, تحول در حوزه, حوزههای علمیه کلیدواژه(ها) : وظایف روحانیت, تحول در حوزه, حوزههای علمیه نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حوزههاى علمیّه باید این قابلیّتها را در خودشان فراهم بکنند؛ قابلیّت سینه به سینه شدن، مواجه شدن با این لشکرِ بىتعدادِ عظیمِ دشمنى و دشمن که به سمت ایمان، اعتقادات و سلامت نفْس مردم و به سمت عفّت جوانان سرازیر میشود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و طلاب نخبه حوزه علمیه قم - 1389/08/02 عنوان فیش :مدرسه آیتالله گلپایگانی ؛ قدیمیترین مدرسه برنامهریزی شده در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, سید محمدرضا گلپایگانی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : از شیوههای نو در آموزش علم، در تعلیم علم، در گسترش علم، در تولید علم نباید ترسید؛ از شیوههای نو نباید واهمه کرد. هدف وقتی پرداختن به علم است، حقیقتا دنبال علم هستیم و زمام کار دست افراد عالم است، شیوههای نو هر جور که باشند، قابل قبولاند. این را من عرض بکنم که در همین حوزه قم، مبتکر مدارس برنامهای، یکی از فقهای معروف منحصر در امر فقاهت بود؛ یعنی مرحوم آیتالله گلپایگانی. اصلا مدرسهی برنامهریزی شده در حوزه قم، تأسیس آقای گلپایگانی است؛ قبل از مدرسه حقانی. مرحوم آقای بهشتی و دیگران مدرسه حقانی را از روی مدرسه آقای گلپایگانی درست کردند. در واقع مرحوم آقای بهشتی و بعضی دیگر مدرسین آنجا بودند؛ بعد بیرون آمدند و خودشان مدرسه حقانی را بنیانگذاری کردند. مدرسه آقای گلپایگانی - که ظاهرا هنوز هم این مدرسه به همین اسم هست - قدیمیترین مدرسه برنامهریزی شده در حوزه است. آقای گلپایگانی یک فقیه متبحر متخصص در کار فقاهت و پابند به مسائل فقاهت، نترسید از اینکه یک برنامه نوئی را در امر آموزش اجرا کند. البته ایشان نوآوری های دیگری هم داشتند. اول جائی که در حوزه، این مسائل رایانهای و اینها را راه انداخت، دستگاه آقای گلپایگانی بود، که بعد البته رواج بیشتری پیدا کرد. مربوط به :بیانات در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه علمیه قم - 1389/07/29 عنوان فیش : تحول در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه نوع(ها) : جستار متن فیش : مسئلهی مهم دیگری که مطرح است و در آن باب باید سخن روشن به میان بیاید، مسئلهی تحول در حوزههاست. چند سال است که مسئلهی تحول در حوزههای علمیه، بخصوص در حوزهی مبارکهی علمیهی قم مطرح است. این تحول یعنی چه؟ حوزه میخواهد چه کار کند که اسمش تحول باشد؟ اگر تحول را به معنای تغییر خطوط اصلی حوزهها بدانیم - مثل تغییر متد اجتهاد - قطعاً این یک انحراف است. تحول است، اما تحول به سمت سقوط. شیوهی اجتهادی که امروز در حوزههای علمیه رائج است و علمای دین به آن متکی هستند، یکی از قویترین و منطقیترین شیوههای اجتهاد است؛ اجتهاد متکی به یقین و علم، با اتکای به وحی؛ یعنی از ظن به دور است و استنباط ما استنباط علمی و یقینی است. این ظنون خاصهای هم که وجود دارد، همهی اینها حجیتش باید یقینی و قطعی باشد. حتّی اعتبار اصول عملیهای که ما در فقه از آن استفاده میکنیم، باید اعتبار جزمی و قطعی باشد. تا وقتی که از دلیل قطعی به معتبر بودن این اصل عملی - استصحاب یا برائت یا اشتغال، هر کدام در مجاری خودشان - جزم پیدا نکنیم، نمیتوانیم از این اصل استفاده کنیم. بنابراین یا بیواسطه یا بواسطه، همهی شیوههای استنباط ما در فقه منتهی میشود به قطع و یقین. اجتهاد در شیعه به معنای تکیه به ظنون غیر معتبر نیست؛ همینی که قدمای ما اصطلاح اجتهاد به رأی، اجتهاد متکی به ظنون غیر معتبر، مثل قیاس، مثل استحسان و امثال اینها را به کار بردند و کتابها نوشتند؛ «الرّدّ علی اصحاب الاجتهاد فی احکام». اسماعیل بن ابوسهل نوبختی، سید مرتضی در «ذریعه»، شیخ در «عدةالاصول» و دیگران و دیگران این اجتهاد متکی به ظنون غیر معتبر را رد کردند. این اجتهاد مردود است. امروز هم تحت هر نامی کسانی به اینجور اجتهادها روی بیاورند، مردود است. اینکه حالا دنیا این را از ما نمیپسندد، این حرف فقهی در دنیا خریدار ندارد، یا این را صریحاً بگویند یا نگویند، اما در دلشان این باشد و اینها را به یک استنباط غلطی بکشاند، این مردود است. متأسفانه در مواردی در گوشه و کنار دیده شده که برای اینکه عرف دنیای متمدن - که عمدتاً مادی است - رعایت شود، در استنباط احکام شرعی دخل و تصرف شده است! حتّی بدتر از این، برای اینکه گاهی دل قدرتهای مادی به دست بیاید - نه حالا عرف دنیای مادی رائج، بلکه عرف قدرتهای مادی و استکباری رعایت شود - فتوا داده شده: تلاش صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی به دلیل اینکه موجب سوء ظن قدرتهای بزرگ است، ممنوع است! خوب، غلط کردند سوءظن دارند. اگر اجتهاد با همان شیوهی درست و صحیح خود که تکیهی به کتاب و سنت است، و با آن متد معقولِ صحیحِ منطقیِ حساب شدهی پخته انجام بگیرد، بسیار خوب است. اجتهادها ولو نتائج مختلفی هم داشته باشد، موجب بالندگی است، موجب پیشرفت است. مجتهدین ما، فقهای ما در طول تاریخ فقاهت ما در مسائل گوناگون نظرات مختلفی ایراد کردند. شاگرد بر علیه نظر استاد، باز شاگرد او بر علیه نظر او حرفهائی زدهاند، مطالبی گفتهاند؛ هیچ اشکالی ندارد؛ این موجب بالندگی و پیشرفت است. این اجتهاد باید در حوزه تقویت شود. اجتهاد مخصوص فقه هم نیست؛ در علوم عقلی، در فلسفه، در کلام، اجتهاد کسانی که فنان این فنون هستند، امر لازمی است. اگر این اجتهاد نباشد، خواهیم شد آب راکد. امروز حوزه نباید در صحنههای متعدد فلسفی و فقهی و کلامی در دنیا غائب باشد. این همه سؤال در دنیا و در مسائل گوناگون مطرح است؛ پاسخ حوزه چیست؟ نه باید غائب باشد، نه باید منفعل باشد؛ هر دو ضرر دارد. فکر نو لازم است، پاسخ به نیازهای نوبهنو لازم است که دارد مثل سیل در دنیا مطرح میشود؛ باید شما برایش جواب فراهم کنید. جواب شما باید ناظر باشد به این نیاز، و نیز ناظر باشد به پاسخهائی که مکاتب و فرقههای گوناگون میدهند. اگر از جوابهای آنها غافل باشید، پاسخ شما نمیتواند کار خودش را انجام دهد. باید پاسخ قوی، منطقی و قانع کننده بیاورید وسط. باید پاسخها در دنیا مطرح شود. دائم بایستی صادرات قم - همان طور که عرض کردیم، این قلب معرفتی دنیای اسلام - پمپاژ بشود. امروز خوشبختانه وسائل ارتباطیِ سریع در اختیار همه هست. شما میتوانید اینجا اقدامی بکنید، در آن طرف دنیا در همان ساعت از شما بشنوند و استفاده کنند. در زمینههای گوناگون، امروز نیاز وجود دارد؛ هم برای نظام اسلامی، هم در سطح کشور، هم در سطح جهان. تبیین معرفتشناسی اسلام، تفکر اقتصادی و سیاسی اسلام، مفاهیم فقهی و حقوقیای که پایههای آن تفکر اقتصادی و سیاسی را تشکیل میدهد، نظام تعلیم و تربیت، مفاهیم اخلاقی و معنوی، غیره، غیره، همهی اینها باید دقیق، علمی، قانع کننده و ناظر به اندیشههای رائج جهان آماده و فراهم شود؛ این کار حوزههاست. با اجتهاد، این کار عملی است. اگر ما این کار را نکنیم، به دست خودمان کمک کردهایم به حذف دین از صحنهی زندگی بشر؛ به دست خودمان کمک کردهایم به انزوای روحانیت. این، معنی تحول است. این حرکت نوبهنوی اجتهادی، اساس تحول است. حالا در زمینههای دیگر هم من عرض خواهم کرد آن چیزی که تحول هست، آن چیزی که تحول نیست؛ یا به تعبیر بهتر، آن تحولی که صحیح است، آن تحولی که غلط است. عرض من همیشه این بوده و هست - قبلاً هم در جلسات متعدد با فضلای حوزه این را مطرح کردهایم - که تحول و دگرگونی یک امر قهری است؛ پیش میآید. امروز در اطراف مجموعههای گوناگون صنفی و ملی و غیره در و دروازه و حصار وجود ندارد؛ منتها این تحول و تغییر را یا مدیریت میکنیم، آن را هدایت میکنیم، یا نه، رها میکنیم. اگر رها کردیم، باختهایم. بزرگان حوزه، مراجع تقلید، اندیشمندان، دانشمندان و فضلا باید دامنها را به کمر بزنند، همت کنند، این تحول را برنامهریزی کنند، هدایت کنند، مدیریت کنند. بنابراین معنای اساسی تحول این است: حرکت نوبهنوی محتوائی. ممکن است یک معنای غلطی از تحول اراده بشود و فهم بشود، که حتماً باید از آن پرهیز کرد. تحول به معنای رها کردن شیوههای سنتیِ بسیار کارآمد حوزه در تعلیم و تعلم و تبدیل این شیوهها به شیوههای رائج دانشگاهیِ امروز نیست؛ اینچنین تحول و تغییر و دگرگونیای غلط اندر غلط است؛ این عقبگرد است. امروز شیوههای گوناگون سنتیِ قدیمی ما دارد در دنیا شناخته میشود؛ بعضی یا از روی تقلید یا از روی ابتکار دارند همین شیوهها را رائج میکنند. ما شیوههای دانشگاهی خودمان را که برگرفته و نسخهنویسیشدهی از شیوههای قدیمی غربی است، بیاوریم در حوزه حاکم کنیم؛ نه، ما این را تحول نمیدانیم. اگر چنین دگرگونیای رخ بدهد، قطعاً ارتجاع و عقبگرد است؛ این را قبول نداریم. ما در حوزهی علمیه شیوههای بسیار خوبی رائج داریم، از قدیم معمول بوده؛ شیوهی انتخاب آزادانهی استاد به وسیلهی طلبه. طلبه وارد حوزه که میشد و میشود، میگردد استاد مورد قبول و مورد علاقهی خودش را پیدا میکند، به درس او میرود. اساس کار طلبگی، فکر کردن و دقت کردن و مطالعه کردن است، نه حفظ کردن. حفظمحوری، همان چیزی است که امروز بلای تعلیم و تربیت جدید ماست و ما مدتهاست که داریم با آن مقابله و مبارزه میکنیم و هنوز هم روبهراه نشده است و باید روبهراه شود. در حوزه، اساس سنتی ما بر پایهی فکر کردن است. طلبه درس را که میخواند، اولاً قبلاً پیشمطالعه میکند، ذهنش را آماده میکند تا از استاد حرف نو بشنود. بعد از درس، آن درس را با یک زمیلی، رفیقی مباحثه میکند؛ یک بار به او درس میگوید، یک بار او به انسان درس میگوید؛ لذا در ذهن جایگزین میشود. در بعضی از حوزهها مثل نجف، تقریر درس استاد معمول بود - در قم کمتر وجود داشت یا نداشت و خیلی بندرت بود - طلبهی فاضلی بعد از درس استاد مینشست، همان درسی را که استاد گفته بود، برای بعضی از طلابی که احتیاج داشتند، دوباره میگفت. ببینید این کار چقدر در عمق بخشیدن به علم و سواد و معلومات محصل و طالب علم تأثیر میگذارد. این سنتها را نباید از دست داد؛ اینها حیف است. احترام به استاد هم یک مسئله است. یکی از سنتهای رائج حوزههای علمیه، تواضع شاگرد در مقابل استاد بود؛ احترام به استاد. «آداب المتعلمین» مینوشتند، که متعلم در مقابل معلم چه وظائفی دارد و معلم چه حقوقی بر او دارد؛ همچنان که متقابلاً متعلم بر معلم حقوقی دارد. اینکه استاد بیاید بگوید و برود، نه؛ حرف شاگرد را میشنفتند، گوش میکردند. اینها از قدیم معمول بوده است. در همین زمان ما بعضی از بزرگان بودند، الان هم هستند؛ شاگرد بعد از درس، تا خانهی استاد او را همراهی میکرد؛ بحث میکرد، صحبت میکرد، سؤال میکرد. گعده، گعدهی علمی؛ نشست، نشست تحقیقی و سؤال و جواب؛ اینها سنتهای خوب حوزهی ماست. دیگران میخواهند اینها را از ما یاد بگیرند، ما بیائیم اینها را تبدیل کنیم به روشهای دیگران که منسوخ و کهنه است؟! پس این سنتها باید باقی بماند و تقویت شود. تحول به معنای تغییر اینها نیست. یکی از چیزهائی که در تحول مثبت حتماً لازم است، این است که ما خودمان را و تلاش و فعالیت علمی خودمان را با نیازها منطبق کنیم. یک چیزهائی هست که مردم ما به آنها احتیاج دارند، پاسخش را از ما میخواهند؛ ما باید آنها را فراهم کنیم. یک چیزهائی هم هست که مردم احتیاجی به آنها ندارند؛ زیاد کار شده، زیاد تلاش شده؛ خودمان را سرگرم آنها نکنیم. اینها خیلی مسائل اساسی و مهمی است. ما از دانشگاهها میخواهیم که فعالیت خودشان را با نیازهای جامعه تطبیق دهند. با دانشگاه، با اساتید، با دانشجوها که مواجه میشویم، این را مکرر از اینها میخواهیم؛ میگوئیم رشتههای علمیتان را بر نیازهای جامعه منطبق کنید، ببینید چه لازم داریم. این در مورد حوزهها به طریق اولی صادق است. مسئلهی بعدی، مسئلهی نظام رفتاری و اخلاقی حوزههاست؛ که همین تحول - اگر تحولی انجام میگیرد - باید ناظر به این جهت هم باشد. چند تا سرفصل در این خصوص وجود دارد که من اینجا یادداشت کردهام: تکریم اساتید. نظام رفتاری و اخلاقی ما در حوزهها باید در این جهت حرکت کند؛ تکریم استاد، تکریم عناصر فاضل، بخصوص تکریم مراجع تقلید. هر کسی آسان به حد مراجع معظم تقلید نمیرسد؛ صلاحیتهای زیادی لازم است. غالباً مراجع قلههای علمی حوزههای علمیه محسوب میشوند. بنابراین احترام مراجع بایستی محفوظ باشد؛ باید تکریم شوند. مسئلهی دیگر در نظام رفتاری و اخلاقی حوزهها، فیض بردن از معنویات است، تهذیب است؛ این خیلی مهم است. جوان امروز حوزه بیش از گذشته به مسئلهی تهذیب نیازمند است. کسانی که رشتههای رفتارشناسی عمومی را مطالعه میکنند و کار میکنند، این را تأیید میکنند. امروز در همهی دنیا اینجور است که وضع نظام مادی و فشار مادی و مادیت، جوانها را بیحوصله میکند؛ جوانها را افسرده میکند. در یک چنین وضعی، دستگیر جوانها، توجه به معنویت و اخلاق است. علت اینکه میبینید عرفانهای کاذب رشد پیدا میکند و یک عدهای طرفشان میروند، همین است؛ نیاز هست. جوان ما در حوزهی علمیه - جوان طلبه؛ چه دختر، چه پسر - نیازمند تهذیب است. ما قلههای تهذیب داریم. در همین قم، مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی، مرحوم علامهی طباطبائی، مرحوم آقای بهجت، مرحوم آقای بهاءالدینی (رضوان اللَّه تعالی علیهم) قلههای تهذیب در حوزه بودند. رفتار اینها، شناخت زندگی اینها، حرفهای اینها، خودش یکی از شفابخشترین چیزهائی است که میتواند انسان را آرام کند؛ به انسان آرامش بدهد، روشنائی بدهد، دلها را نورانی کند. در نجف بزرگانی بودند؛ سلسلهی شاگردان مرحوم آخوند ملاحسینقلی تا مرحوم آقای قاضی و دیگران و دیگران؛ اینها برجستگانند. به نحلههای فکری و عرفانی اینها هم کاری نداریم. در اینجا مسئله، مسئلهی نظری نیست. بعضیها نحلههای مختلفی هم داشتند. مرحوم سید مرتضی کشمیری (رضوان اللَّه تعالی علیه) یکی از اساتید مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی است؛ اما نحلهی فکری اینها بکلی از هم متفاوت است. ایشان از داشتن یک کتابی بشدت منع میکند، ایشان به آن کتاب عشق میورزد؛ منافاتی ندارد. همین بزرگانی که در مشهد بودند، مردمانی بودند که ما اینها را به تقوا و طهارت و پاکیزگی شناختیم؛ مرحوم حاج میرزا جواد آقای تهرانی، مرحوم حاج شیخ مجتبی و امثال ایشان؛ اینها هم همین جورند. عمده این است که این دل زنگار گرفته را یک زبان معنوی، یک سخن برخاستهی از دل شفا ببخشد و این زنگار را برطرف کند. بنابراین ما اینجا بحث عرفانهای نظری را نداریم. یک مسئلهی دیگر در زمینهی نظام رفتاری و اخلاقی حوزه، مسئلهی گرایشها و احساسات انقلابی در حوزه است. عزیزان من! فضای انقلابی در کشور دشمنان عنودی دارد، دشمنان کینهورزی دارد. با حاکمیت فضای انقلابی در کشور مخالفند؛ میخواهند این فضا را بشکنند. شما دیدید در یک دورهای شهادت را زیر سؤال بردند، جهاد را زیر سؤال بردند، شهید را زیر سؤال بردند، نظرات امام را زیر سؤال بردند، پیغمبران را زیر سؤال بردند! مسئله این نیست که فلان زیدی با این مفاهیم مخالف است؛ مسئله این است که این مخالفت از نظر دشمن باید در جامعه مطرح شود؛ فضاسازی شود و فضای انقلابی بشکند. در حوزهی علمیه همه باید به این مسئله توجه کنند. در متن جامعه اینجور است، طبعاً در حوزههای علمیه هم اینجور است. میدانند که شُمای روحانی فقط یک فرد نیستید؛ مستمع دارید، علاقهمند دارید؛ بنابراین در محیط پیرامون خودتان اثر میگذارید. میخواهند فضای انقلابی را بشکنند، روحانی انقلابی را منزوی کنند. تحقیر بسیج، تحقیر شهید، تحقیر شهادت، زیر سؤال بردن جهاد طولانی این مردم اگر خدای نکرده در گوشه و کنار حوزه به وجود بیاید، فاجعه است. بزرگان حوزه بایستی مواظب و مراقب باشند و مانع بشوند. یک نکته هم خطاب به جوانان پرشور و انقلابی حوزه است، که متن حوزه غالباً همین جوانهای پرشور و طلاب انقلابی هستند. عزیزان من! آینده مال شماهاست، امید آیندهی کشور شماها هستید؛ باید خیلی مراقبت کنید. درست است که جوان طلبهی انقلابی اهل عمل است، اهل فعالیت است، اهل تسویف و امروز به فردا انداختن کار نیست، اما باید مراقب باشد؛ نبادا حرکت انقلابی جوری باشد که بتوانند تهمت افراطیگری به او بزنند. از افراط و تفریط بایستی پرهیز کرد. جوانهای انقلابی بدانند؛ همان طور که کنارهگیری و سکوت و بیتفاوتی ضربه میزند، زیادهروی هم ضربه میزند؛ مراقب باشید زیادهروی نشود. اگر آن چیزی که گزارش شده است که به بعضی از مقدسات حوزه، به بعضی از بزرگان حوزه، به بعضی از مراجع یک وقتی مثلاً اهانتی شده باشد، درست باشد، بدانید این قطعاً انحراف است، این خطاست. اقتضای انقلابیگری، اینها نیست. انقلابی باید بصیر باشد، باید بینا باشد، باید پیچیدگیهای شرائط زمانه را درک کند. مسئله اینجور ساده نیست که یکی را رد کنیم، یکی را اثبات کنیم، یکی را قبول کنیم؛ اینجوری نمیشود. باید دقیق باشید، باید شور انقلابی را حفظ کنید، باید با مشکلات هم بسازید، باید از طعن و دق دیگران هم روگردان نشوید، اما باید خامی هم نکنید؛ مراقب باشید. مأیوس نشوید، در صحنه بمانید؛ اما دقت کنید و مواظب باشید رفتار بعضی از کسانی که به نظر شما جای اعتراض دارد، شما را عصبانی نکند، شما را از کوره در نبرد. رفتار منطقی و عقلائی یک چیز لازمی است. البته این را هم به همه توصیه کنیم که نیروهای انقلابی را متهم به افراطیگری نکنند؛ بعضی هم اینجوری دوست میدارند. عنصر انقلابی، جوان انقلابی، طلبهی انقلابی، فاضل انقلابی، مدرس انقلابی در هر سطحی از سطوح را متهم کنند به افراطیگری؛ نه، این هم انحرافی است که به دست دشمن انجام میگیرد؛ واضح است. پس نه از آن طرف، نه از این طرف. خوب، اینها مسائل مربوط به تحول بود. حالا من از شما سؤال بکنم: آیا این تحول پیچیدهی گستردهدامن و همهجانبه و ذواضلاع، بدون یک مدیریت منسجم امکانپذیر است؟ این همان چیزی است که ما چندین سال قبل از این در همین حوزهی علمیه با کسانی که بعضی امروز جزو مراجع معظم هستند و آن روز در جامعهی مدرسین بودند، بعضی از دنیا رفتهاند - که رحمت و رضوان خدا بر آنها باد - مطرح کردیم و پذیرفتند. مدیریت و تدبیر حوزه به وسیلهی یک گروه متمرکزی که مورد تأیید مراجع و بزرگان باشند و در مسائل حوزه صاحبنظر باشند، یک چیز لازمی است، اجتنابناپذیر است؛ بدون این نمیشود. این کار پیچیدهی مهمِ همهجانبه، بدون یک مدیریت قوی امکانپذیر نیست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و مبلّغان و پژوهشگران حوزههای علمیه کشور - 1386/09/08 عنوان فیش : تحول در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه نوع(ها) : جستار متن فیش : تحول را مدیریت کنید. ببینید آقایان و خواهران عزیز! تحول اجتنابناپذیر است. تحول، طبیعت و سنت آفرینش الهی است؛ این را بارها من مطرح کردهام، گفتهام. تحول رخ خواهد داد. خوب، حالا یک واحدی را، یک موجودی را فرض کنیم که تن به تحول ندهد؛ از یکی از دو حال خارج نیست: یا خواهد مُرد یا منزوی خواهد شد. یا در غوغای اوضاعِ تحول یافته مجال زندگی پیدا نمیکند، زیر دست و پا له میشود، از بین میرود؛ یا اگر زنده بماند، منزوی خواهد شد. مثل همان انسان جنگلی که در روزنامهی امروز یا دیروز - این یکی دو روزها - خواندیم؛ یک آدمی است چهل سال پیش، رفته در جنگل مازندران و یک ارتباط خیلی ضعیفی دارد با محیط بیرون خودش؛ منزوی میشود. میشود رفت، میشود از تحول دوری گزید، اما با انزوا. اگر حوزه بخواهد از تحول بگریزد، منزوی خواهد شد؛ اگر نمیرد، اگر زنده بماند. البته مایهی دین مانع مردن میشود، اما منزوی خواهد شد؛ روزبهروز منزویتر خواهد شد. تحول حتمی است، منتها تحول دو طرف دارد: تحول در جهت صحیح و درست، تحول در جهت باطل و غلط. ما باید مدیریت کنیم که این تحول در جهت درست انجام بگیرد. این وظیفهی مؤثرین در حوزه است. مدیران حوزه، فضلای حوزه، صاحبنظران حوزه باید همتشان این باشد. از تحول نباید گریخت. حالا آقایان بیان کردید در شیوهی آموزش، در شیوهی پژوهش، در شیوهی پذیرش، در کتاب درسی؛ همهی اینها تحول میخواهد. نگوئید ده سال پیش، پانزده سال پیش لازم بود، این برنامه را نوشتیم. خیلی خوب، آن برنامه مال ده سال پیش بود، ببینید شکل تکمیل یافتهی این برنامه چیست؟ تحول یعنی این؛ یعنی بهروز بودن، بهنگام جلو رفتن، از حوادث عقب نماندن. البته حوزههای علمیه در برههی زمان معاصر به طور طبیعی کمی از زمان عقب ماندند.تقصیری هم البته متوجه کسی از این جهت نیست؛ چون پیدایش انقلاب و سرعت تحولاتی که ناشی از پیدایش این برق عظیم در جامعه بود، همه چیز را عقب نگه داشت. روشنفکری جامعهی ما هم عقب است. دانشگاههای ما هم از آنچه که باید باشند، عقبند. حوزهی علمیه هم عقب است؛ یعنی متناسب با تحول جامعهی ما، این تحول عظیمی که پیدا شد در همهی اطراف خودش و در سطوح گوناگون و تا اعماق زیادی تأثیر گذاشت، از این تحول عقبیم. حوزه یک مقداری عقب است، لیکن میتواند با سرعت لازم و با جدیت این را جبران کند. تحول را باید پذیرفت و آن را باید مدیریت کرد. خیلی باید مراقب بود. ببینید اینجا صحبت مدرک شد. بنده جزو کسانی هستم که از اوائل بر روی مدرک مستقل حوزهای تکیه کردم، الان هم اصرار دارم. مدرک؛ خود حوزه با اعتبار خودش نه به اعتبار وزارت علوم؛ چون اعتبار حوزه عمیقتر، ثابتتر و مهمتر از اعتبار هر وزارتی است. با اعتبار خودش، حوزه مدرک بدهد. حالا اسم مدرک را هر چه میخواهند بگذارند. بعضی از دوستان اعتراض کردند که چرا میگریزید از اسم دکترا و کارشناسی ارشد و اسمش را گذاشتهاید سطح سه و سطح چهار؛ اینها را من بحثی ندارم. اینها را بنشینند بحث کنند، هر جور تصمیم گرفتند، همان درست است؛ لیکن اصلِ مدرک را بنده قبول دارم، اما مدرکزدگی آفت مدرک است. طلبه برای مدرک درس بخواند، این عیب بزرگی است. این، همان خط میانهی تحول است. این، مدیریت تحول در زمینهی مدرک. مدرک بدهید، اما از مدرکگرایی و مدرکزدگی که ما همیشه آن را عیب تعلیمات جدید میدانستیم، پرهیز کنید. آن طرف قضیه، گفتیم باید تحول مدیریت شود. باید توجه شود که مایهی علمی رقیق نشود، سطح مطلب شیخ پایین نیاید، سطح مطلب آخوند در اصول پایین نیاید. طلبه در خلأ دانائی نسبت به این مبانی که امروز در فقه و اصول ما عناصر مهم و اثرگذاری هست، قرار نگیرد؛ طلبه در خلأ قرار نگیرد. عبارات، عبارات صحیح و خوب و عربی باشد. بنده بعضی از نوشتجات حوزه را که ملاحظه میکنم، از این جهت ما یک خردهای کمبود داریم، نقص داریم. یک نوشتهی متین قرص و محکمی که در همهی مجامع علمیِ اسلامی وقتی که رفت - چون به زبان عربی است. زبان علمی ما زبان عربی است و همه میتوانند استفاده کنند - به عنوان یک اثر برجسته و ممتاز شناخته شود، ایراد لفظی و متنی و قلمی نداشته باشد. بنابراین تحول ناگزیر است. حالا این یکی دو مورد از موارد تحول بود؛ موارد زیادی هست؛ بسیاری از آنها را هم شما دوستان در بیاناتتان گفتید که مورد تأیید من هم هست. باید این تحول مدیریت بشود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و مبلّغان و پژوهشگران حوزههای علمیه کشور - 1386/09/08 عنوان فیش : تحول در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه نوع(ها) : جستار متن فیش : تحول را مدیریت کنید. ببینید آقایان و خواهران عزیز! تحول اجتنابناپذیر است. تحول، طبیعت و سنت آفرینش الهی است؛ این را بارها من مطرح کردهام، گفتهام. تحول رخ خواهد داد. خوب، حالا یک واحدی را، یک موجودی را فرض کنیم که تن به تحول ندهد؛ از یکی از دو حال خارج نیست: یا خواهد مُرد یا منزوی خواهد شد. یا در غوغای اوضاعِ تحول یافته مجال زندگی پیدا نمیکند، زیر دست و پا له میشود، از بین میرود؛ یا اگر زنده بماند، منزوی خواهد شد. مثل همان انسان جنگلی که در روزنامهی امروز یا دیروز - این یکی دو روزها - خواندیم؛ یک آدمی است چهل سال پیش، رفته در جنگل مازندران و یک ارتباط خیلی ضعیفی دارد با محیط بیرون خودش؛ منزوی میشود. میشود رفت، میشود از تحول دوری گزید، اما با انزوا. اگر حوزه بخواهد از تحول بگریزد، منزوی خواهد شد؛ اگر نمیرد، اگر زنده بماند. البته مایهی دین مانع مردن میشود، اما منزوی خواهد شد؛ روزبهروز منزویتر خواهد شد. تحول حتمی است، منتها تحول دو طرف دارد: تحول در جهت صحیح و درست، تحول در جهت باطل و غلط. ما باید مدیریت کنیم که این تحول در جهت درست انجام بگیرد. این وظیفهی مؤثرین در حوزه است. مدیران حوزه، فضلای حوزه، صاحبنظران حوزه باید همتشان این باشد. از تحول نباید گریخت. حالا آقایان بیان کردید در شیوهی آموزش، در شیوهی پژوهش، در شیوهی پذیرش، در کتاب درسی؛ همهی اینها تحول میخواهد. نگوئید ده سال پیش، پانزده سال پیش لازم بود، این برنامه را نوشتیم. خیلی خوب، آن برنامه مال ده سال پیش بود، ببینید شکل تکمیل یافتهی این برنامه چیست؟ تحول یعنی این؛ یعنی بهروز بودن، بهنگام جلو رفتن، از حوادث عقب نماندن. البته حوزههای علمیه در برههی زمان معاصر به طور طبیعی کمی از زمان عقب ماندند.تقصیری هم البته متوجه کسی از این جهت نیست؛ چون پیدایش انقلاب و سرعت تحولاتی که ناشی از پیدایش این برق عظیم در جامعه بود، همه چیز را عقب نگه داشت. روشنفکری جامعهی ما هم عقب است. دانشگاههای ما هم از آنچه که باید باشند، عقبند. حوزهی علمیه هم عقب است؛ یعنی متناسب با تحول جامعهی ما، این تحول عظیمی که پیدا شد در همهی اطراف خودش و در سطوح گوناگون و تا اعماق زیادی تأثیر گذاشت، از این تحول عقبیم. حوزه یک مقداری عقب است، لیکن میتواند با سرعت لازم و با جدیت این را جبران کند. تحول را باید پذیرفت و آن را باید مدیریت کرد. خیلی باید مراقب بود. ببینید اینجا صحبت مدرک شد. بنده جزو کسانی هستم که از اوائل بر روی مدرک مستقل حوزهای تکیه کردم، الان هم اصرار دارم. مدرک؛ خود حوزه با اعتبار خودش نه به اعتبار وزارت علوم؛ چون اعتبار حوزه عمیقتر، ثابتتر و مهمتر از اعتبار هر وزارتی است. با اعتبار خودش، حوزه مدرک بدهد. حالا اسم مدرک را هر چه میخواهند بگذارند. بعضی از دوستان اعتراض کردند که چرا میگریزید از اسم دکترا و کارشناسی ارشد و اسمش را گذاشتهاید سطح سه و سطح چهار؛ اینها را من بحثی ندارم. اینها را بنشینند بحث کنند، هر جور تصمیم گرفتند، همان درست است؛ لیکن اصلِ مدرک را بنده قبول دارم، اما مدرکزدگی آفت مدرک است. طلبه برای مدرک درس بخواند، این عیب بزرگی است. این، همان خط میانهی تحول است. این، مدیریت تحول در زمینهی مدرک. مدرک بدهید، اما از مدرکگرایی و مدرکزدگی که ما همیشه آن را عیب تعلیمات جدید میدانستیم، پرهیز کنید. آن طرف قضیه، گفتیم باید تحول مدیریت شود. باید توجه شود که مایهی علمی رقیق نشود، سطح مطلب شیخ پایین نیاید، سطح مطلب آخوند در اصول پایین نیاید. طلبه در خلأ دانائی نسبت به این مبانی که امروز در فقه و اصول ما عناصر مهم و اثرگذاری هست، قرار نگیرد؛ طلبه در خلأ قرار نگیرد. عبارات، عبارات صحیح و خوب و عربی باشد. بنده بعضی از نوشتجات حوزه را که ملاحظه میکنم، از این جهت ما یک خردهای کمبود داریم، نقص داریم. یک نوشتهی متین قرص و محکمی که در همهی مجامع علمیِ اسلامی وقتی که رفت - چون به زبان عربی است. زبان علمی ما زبان عربی است و همه میتوانند استفاده کنند - به عنوان یک اثر برجسته و ممتاز شناخته شود، ایراد لفظی و متنی و قلمی نداشته باشد. بنابراین تحول ناگزیر است. حالا این یکی دو مورد از موارد تحول بود؛ موارد زیادی هست؛ بسیاری از آنها را هم شما دوستان در بیاناتتان گفتید که مورد تأیید من هم هست. باید این تحول مدیریت بشود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و مبلّغان و پژوهشگران حوزههای علمیه کشور - 1386/09/08 عنوان فیش :رونق حوزه علمیه حلّه در اواخر قرن ششم تا اوائل هشتم هجری کلیدواژه(ها) : حوزه علمیه حلّه, تاریخ حوزه های علمیه, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, حوزههای علمیه, حوزه علمیه قم, پایهگذاری حوزه علمیه قم, خواجه نصیرالدین طوسی, حوزه علمیه نجف, تحول در حوزه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : حوزه به مثابهی یك كلّ كه دارای ابعاض و اجزائی است، یك موجود زنده است. یعنی رشد دارد، نُكس دارد، تحرك و نشاط دارد، جمود و ركود دارد، حیات دارد، ممات دارد؛ یك موجود زنده است. دلیلش هم تاریخ حوزههای علمیه است. یك حوزهی علمیهای- مثلًا فرض كنید- مثل حوزهی علمیهی حلّه در قرن هفتم- حالا هفتم، اواخر ششم تا هفتم، تا اوائل هشتم هجری- یك حوزهی پررونقی است. وقتی خواجه نصیر طوسی رفت حلّه، در آن جمعی از بزرگانِ علما كه مجتمع بودند- آنطوری كه من در ذهنم هست- ظاهراً حدود بیست نفر، بیست و پنج نفر عالم بزرگ بودند كه یكی از آنها محقق حلّی بود، یكی پدر علامه بود، یكی ابن سعیدِ صاحب جامع الشرایع بود- یحیی ابن سعید حلّی- و از این قبیل. این حوزهی حلّه است. حوزهی حلّه امروز وجود ندارد. حوزهی نجف یك روزی بود كه بعد از آن رونق اولیه، ركود پیدا كرد. آدم معروفی، شخص برجستهای در حوزهی نجف نبود؛ بعد شاگردان وحید بهبهانی مثل بحر العلوم و كاشف الغطاء و امثال اینها آمدند آن حوزه را آنچنان به رونق آوردند كه به نظر من دویست سال است كه ضرب دست آنها دارد حوزهی نجف را پیش میبرد. هنر فقهی و عمق كار آنها، حوزه را با نشاط كرد و زنده كرد و همینطور زنده ماند بحمد اللَّه تا دوران اخیر. حوزهی قم نبود؛ یك حوزهی كمرنگ بیرونقی بود بعد از آن رونق اولیهی عهد اسبق. حاج شیخ عبد الكریم حائری (رضوان اللَّه تعالی علیه) آمد، حوزه جان گرفت؛ اینجوری است حوزهی علمیه. امروز را نگاه نكنید؛ فردائی وجود دارد؛ این فردا چگونه است؟ این را شما باید معیّن كنید؛ امروز باید معیّن كند. اگر امروز اركان حوزه یعنی مدیران، صاحبنظران، اساتید، برجستگان همت بكنند، درست فكر كنند و برنامهریزی كنند، حوزه بیست سال دیگر از لحاظ سطح و عمق و عرض و طول و توسعهی نفوس، از حالا بمراتب بهتر خواهد بود. اگر حالا ما پیشبینی نكنیم، نه؛ هیچ معلوم نیست حوزهی قمی در آینده با همین عرض و طول فعلی هم وجود داشته باشد. بزرگانی، محققینی، علمای خوبی، فقهائی، فلاسفهای از حوزه گرفته میشوند؛ میروند- ننقصها من اطرافها- جای اینها باید شخصیتهائی رشد كنند، ببالند؛ جای اینها را پر كنند و بیش از آنچه كه آنها انجام دادند، انجام بدهند. اگر این كار شد، این آیندهنگری انجام گرفت، فردا خوب خواهد بود. اگر این آیندهنگری امروز در حوزهی قم انجام نگیرد و به وضع موجود راضی باشیم؛ به همینی كه حالا حوزه را یكجوری اداره كنیم؛ به این اگر قناعت كنیم، فردا یا حوزهای نداریم یا حوزهای رو به انحطاط خواهیم داشت. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13 عنوان فیش :وجود بسترهای لازم در جمهوری اسلامی برای علاج نارساییهای حوزه علمیه کلیدواژه(ها) : تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, تحول در حوزه, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : عزیزان من! امروز این کار [نارساییهای حوزه علمیه]قابل علاج است. ممکن است دیروز قابل علاج نبود و - نستجیر باللَّه - ممکن است فردا هم نباشد. «قم فاغتنم الفرصة بین العدمین». چهار سال پیش که اینجا آمدم، صحبت کردم و گفتم ما در دوران جوانى که تازه این افکار را یاد گرفته بودیم و با افکار نوِ مربوط به حوزهها آشنا شده بودیم، موقعیت مناسبى براى اجراى طرحهاى نو نداشتیم. آن وقتها هم این افکار بود. اینها حرفهاى جدیدى نیست. یکى از دردهاى ما نیز همین است که سالهاست انگیزهها وجود دارد؛ ولى به تناسب آن انگیزهها، کار کمى شده است. اولین نفر مرحوم آیةاللَّه بروجردى (رضوان اللَّه علیه) بود که در آن روزها، امام (رضوان اللَّه علیه) و مرحوم «آیةاللَّه محقّق داماد» و «مرحوم آیةاللَّه حاج آقا مرتضى حایرى» - فضلاى جوان و پرنشاط آن روز حوزه - با همین انگیزهها دور آقاى«بروجردى» را گرفتند؛ ولى بعد به دلایلى نتوانستند و رها کردند و کنار آمدند. در آن وقتها، این حرفها بوده است و مرحوم آیةاللَّه امینى (رضوان اللَّه علیه) براى خود من نقل مىکرد که در زمان «آسید ابوالحسن»، در نجف هم همین افکار بوده است که مرحوم «آیةاللَّه خویى» و بعضى آقایان دیگر، جزو همان جوانهاىِ پرشورِ آن روز بودند که این حرفها را مىزدند. حرفى که مىتوانیم بزنیم این است که آن روز، اینها نمىتوانستند کارى بکنند؛ چون حکومت ظالمى بر سرِ کار بود و پول و امکانات در اختیار ما نبود و اجازهى کار نمىدادند و هر روحانى که مىخواست در این زمینهها اقدامى کند، به دهانش مىزدند. بزرگانِ حوزه هم مىترسیدند که اصلِ حوزه از بین برود. اگر عدّهاى مىگفتند بیایید اصلاح کنید، مىگفتند اصلِ حوزه در خطر است و ظالمین که بر سر کارند، حوزه را مىبلعند. ولى امروز، این حرفها نیست. مربوط به :بیانات در آغاز درس خارج فقه - 1373/06/20 عنوان فیش : تحول در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه نوع(ها) : جستار متن فیش : اصل دوم در حوزهها، مسألهی پیشرفت و تطوّر علمی و به روز بودنِ علمی است. آقایان! من میخواهم عرض کنم که فقهای بزرگی از قبیل صاحب «جواهر» - که ما به تعبیر امام رضواناللَّهتعالیعلیه، فقهمان را «فقه جواهری» گفتیم - خصوصیت عمدهاش این بود که اهل تحوّل در اندیشههایِ رایجِ فقهیِ زمانِ خود بود. اعتنا به شهرت و اجماع و اینها، از خصوصیات افرادِ خیلی معتنی است. بعضی از فقها، چندان به شهرت و اجماعاتِ منقوله، اهتمامی ندارند. مرحوم صاحب «جواهر»، در مسائل مختلف، به شهرت و اجماع تکیه میکند. درعینحال، این مرد، دارایِ افکارِ نو و جدید است. ایشان فتاوایی دارد - یا آنجاها هم که به فتوا نرسیده، حرفهای نزدیک به فتوا دارد - که شاید قبل از ایشان، احدی از فقها نگفته است، یا لااقل معروف نیست. یکی همین مسألهی «جهاد ابتدایی در زمان غیبت» است، که مشهور و معروف بین فقهایِ متأخّر این است که «مشروع نیست.» اما ایشان طوری بحث میکند که نتیجه این میشود که «مشروع است.» خوب؛ این نوآوری است. در مسائل گوناگون، مرحوم صاحب «جواهر» همینطور است. فقیهی میتواند الگو، برجسته و بزرگ باشد، که دارای چنین روحی باشد. مرحوم آیةاللَّه بروجردی رضواناللَّهعلیه که در زمان خودش قلّهی فقاهت شیعه شد، از این قبیل بود. امام رضواناللَّهعلیه از این قبیل بود. در حوزهها باید روح تطوّر علمی و فقهی وجود داشته باشد. حالا یک وقت به قدر فتوا مواد آماده نمیشود. خوب؛ نشود. بحث علمی را بکنند. من میبینم گاهی چند نفر در یک بحث فقهی، حرف جدیدی را مطرح میکنند. بعد، از اطراف به اینها حمله میشود که «شما چرا این حرف را زدید؟!» در این اواخر، بعضی از فقهای فاضلِ خوبِ دارای فکرِ نو، بعضی از حرفها را مطرح کردند که مطرح کردنش ایرادی ندارد. در حوزهی علمیه، باید طاقتِ شنیدنِ حرفهای جدید، زیاد باشد؛ ولو به حدی نرسد که این فقیه فتوا بدهد. ممکن است دیگری، چیزی بر آن بیفزاید؛ فتوا بدهد. لذا، بنده به فضلای محترم و بزرگان قم، توصیه کردم که یک مجلّهی فقهی منتشر کنید. یک مجلّهی فقهی که فقط در آن افکار و آرایِ جدیدِ فقهی مطرح شود. مربوط به :پیام به جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم - 1371/08/24 عنوان فیش : تحول در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه نوع(ها) : جستار متن فیش : تشکیل شورایی از علما و مدرسین عالیمقام برای سیاستگذاری و جهت دهی به ادارهی حوزهی علمیه و تعیین مدیری از علمای برجسته و انقلابی و بصیر برای آن، مژدهی بزرگی است که بیان اهمیت آن در جملاتی کوتاه، میسر نیست. همین اندازه باید گفت که این اقدام، قادر است گنجینهی عظیم حوزه را به سطح شایستهای از بهرهدهی برای اسلام و مسلمین برساند، که به تحقیق، چندین برابر بهرهدهی کنونی آن است: «و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه.» شیرینی این اقدام، هنگامی به درستی چشیده میشود که تلخکامی ناشی از بهرهگیری نکردن از همهی ظرفیت این ذخیرهی الهی، در عین نیاز مبرمی که به آن هست، به درستی حس شده باشد؛ و چه بسیار بزرگان و پیشگامان و دلسوزانی که در این تلخکامی، زندگی را وداع گفتند. اینجانب، ضمن تأیید انتخابی که برای شورای سیاستگذاری و نیز برای مدیریت حوزه انجام گرفته است، وظیفهی خود میدانم که از همهی دستاندرکاران این حرکت جدید - از شورای محترم مدیریت سابق که با وجود و فعالیت خود، زمینهی رسیدن به این نقطهی تاریخی را فراهم کرد، از جامعهی محترم مدرسین که ابتکار عمل را در این کار مهم به دست گرفتند و از مراجع معظم تقلید که با قبول و تأیید خود، پشتوانهی معنوی ارزشمند آن را تأمین فرمودند - صمیمانه تشکر کنم و اجر الهی را برای آنان مسألت نمایم و به همهی فضلای جوان و روشنفکر حوزه که همت بلند و دل گرم و پر امیدشان، آسان گیر سختیهای روزگار است، صمیمانه تبریک بگویم. حوزهی علمیه، مشتمل بر میراث گرانبهایی از روشها و تجربهها و اندوختههای علمی است. برای بهره بردن از این میراث فنی و علمی و افزودن بر آن، باید از نیروی ابتکار و خلاقیت استفاده کرد. همانگونه که اسلاف صالح نیز، با ابتکار و خلاقیت خود بود که توانستند دانشهای دینی را به سطح کنونی برسانند. حوزه باید راه را بر نوآوری علمی و فنی فرزندان خود باز کند و تازههای بازار رایج علم دین را به چشم تقدیر بنگرد و صاحبان آن را تشویق کند و درعینحال، تصرف ناشیانه و خودسرانه در بنیادهای سنتی را مجاز نشمرد و به اعمال نظرهای جاهلانه و مغرضانه، میدان رشد و جولان ندهد. همین سخن، دربارهی سنتهای ساختاری حوزه و شیوههای تعلیم و تعلم نیز جاری است. بیشک، در این مقوله نیز بسی اندوختههای ارزشمند هست که مزایای نظام حوزهای به شمار میآید و در هر تحول ساختاری باید محفوظ بماند. ولی این سخن حق، نباید مدعای حقدیگری را به فراموشی دهد؛ و آن اینکه، حوزه برای پیشرفت خود، باید از ابزارها و روشهای متداول در محیطهای علمی استفاده کند و خود را از امکاناتی که بشر را در کسب علم موف قتر میسازد، محروم نسازد. در دنیایی که تازههای ابزاری و ساختاری، به دانش پژوهان فرصت میدهد که تازهترین دستاوردهای ذهن بشر را به سهولت کسب کنند، روا نیست که طالب علم دین، راهی به نوآوری در روشهای ناقص و معیوب نداشته باشد. شرط اساسی برای تحول سالم و تکامل بخش در حوزه، نظم و انضباط و برخورداری از مرکزی اندیشمند و با نفوذ و مطاع است. هرج و مرج و پیروی از سلیقههای مختلف و گاه متضاد، تنها زیانش محروم ماندن از حرکتی سالم و منطقی و پیشرونده نیست؛ بلکه زمینهی پیدایش تحولهای ناسالم و حرکتهای غیر منطقی و خسارتبار نیز هست. امروز حوزهی علمیه ما، با وظیفهی بزرگی که بر دوش دارد و با خسارتهایی که از درنگ در ترمیم و اصلاح، به خود و نیز به مخاطبانش وارد خواهد آمد، ناهماهنگی و خودسری را بر نمیتابد. طلاب و فضلای جوان و نیز همهی عناصر مؤثر در مجموعهی حوزه، لازم است مدیریت جدید را پشتیبانی و یاری کنند و کار کنونی آن را که برداشتن نخستین قدمهای جدی و عملی است، شتاب بخشند. مربوط به :بیانات در دیدار آیتاللّه العظمی گلپایگانی(ره) - 1370/12/02 عنوان فیش :مخالفت مرحوم سیّد ابوالحسن اصفهانی با تحصیل زبان خارجی طلاب کلیدواژه(ها) : سیدابوالحسن اصفهانی, سید محمدرضا گلپایگانی, مسالک, آشیخ جواد بلاغی, مخالفت آسیّد ابوالحسن با تدریس زبان خارجه در حوزه, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, تحول در حوزه, پاسخگویی به شبهات, مخالفت آسیّد ابوالحسن با تدریس زبان خارجه در حوزه, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مرحوم آقا سیّد حسن تهامی که از شاگردان خوب مرحوم میرزا و همعرض و همقران با آقای خویی و آقای میلانی و ملای حسابیای بود، میگفت که ما ده، دوازده نفر شدیم که اسم آقای خویی و آقای میلانی و مرحوم آسیّد علی مدد قاینی و خودش و چند نفر دیگر را میآورد و بعد از اینکه مرحوم میرزا فوت کرد، چند صباحی دور و بر مرحوم آسیّد ابو الحسن رفتیم و گفتیم که ترتیبی به حوزه داده بشود؛ طلبهها از مسائل جدید مطلع بشوند و احیاناً زبان خارجی بخوانند؛ آن وقتهایی بود که تازه این افکار اروپاییها راه افتاده بود و به همه جا میآمد. ایشان میگفتند که جلسهی اول مرحوم سیّد از حرف ما استقبال کرد؛ اما جلسهی دوم که برای نتیجهگیری رفتیم، به نتیجه نرسیدیم! ایشان میگفتند که بین بیرونی و اندرونیِ سیّد اتاق کوچکی بود که اتاقِ نشستن خود ایشان بود؛ دیدیم در باز شد و درحالیکه عبا روی دوشش نیست و دکمههای قبایش را هم نبسته است پیدا بود که برای نشستن نیامده بود وارد جمع ما شد؛ ما بلند شدیم و احترام کردیم؛ گفت نه، من داخل نمیآیم؛ خواستم همین قدر بدانید که این وجوهاتی که من میدهم، ملک شخصی من است؛ برای اینکه من قبلًا قرض میکنم و شهریه را میدهم؛ بعد که وجوهات میآید، قرضم را ادا میکنم؛ بنابراین آن وقتیکه این شهریه داده میشود، ملک شخصی من است که داده میشود و من راضی نیستم که جز فقه و اصول، طلبه به کار دیگری اشتغال داشته باشد و بخواهد شهریه بگیرد. این را گفت و در را بست و رفت! حالا در این فاصلهی یک هفته، ده روز چه کسی خدمت ایشان رفته بود و چه گفته بود، آدم نمیداند. میخواهم عرض بکنم که این قضیه مربوط به پنجاه، شصت سال قبل است؛ اما امروز بحمد اللّه اینطور نیست؛ امروز آقا [آیتالله العظمی گلپایگانی(ره)] که در رأس حوزههای علمیه هستند و بحمد اللّه مقام عالی و شامخی هم دارند، به نظم و ترتیب در حوزه معتقدند. ایشان در لندن برای تبلیغات مرکز دارند؛ اینها خودش افکار نو و تجدد در امور است. ایشان در دستگاهشان کامپیوتر آوردهاند؛ اینها خیلی مغتنم است. در سابق علما با کامپیوتر کاری نداشتند؛ اگر دنبال مطلبی بودند، باید کتابهای زیادی را ورق میزدند؛ کتابهایی که بعضاً نه فهرست داشت و نه حتّی شمارهی صفحه! من کتاب «مسالک» دارم که شمارهی صفحه ندارد! به نظر من امروز فضلای حوزه اگر حوزه را نظم ندهند، هیچ عذری ندارند. فضلا باید از وجود و از افکار و از حمایت ایشان استفاده کنند و حوزه را درست کنند. این قضیهی آسیّد ابو الحسن، زمانی است که اوج نفوذ مارکسیسم در دنیاست؛ همان زمانی است که آشیخ جواد بلاغی در نجف به تنهایی مشغول رد افکار دهریون و مادّیون بود. بنده اطلاع دارم البته اطلاع شخصی نیست؛ ثبت شده است که جوانان طلبهی نجف؛ کسانی که حتّی از بیوت مهم اهل علم و از بیت صاحب جواهر و امثال اینها برخاسته بودند، به بغداد رفتند و برای سوسیالیستها شعر گفتند! بر آسیّد ابو الحسن که اشکالی وارد نیست او فقیه و مجتهدی بود که تکلیفش را میدانست و برطبق تکلیفش عمل میکرد؛ اشکال شرعی بر او وارد نیست اشکال بر مجرای امور بود؛ امور اینطوری جریان پیدا کرده بود. بله، امروز واقعاً هیچ عذری پذیرفته نیست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1370/12/01 عنوان فیش : تحول در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه نوع(ها) : جستار متن فیش : چه بکنیم که این حوزه مثمر بماند؟ یک مسأله این است که طلاب علوم دینی و فضلای جوان، آیا برای سازندگی و برای آیندهی حوزه نقشی دارند یا نه؛ جواب این است که بلی، دارند. هرکسی نقش خودش را دارد. در یک مجموعه، همهی افراد دارای نقشند. در یک بدن سالم، هر سلولی مشغول کار است. اگر هر کدام ما در آنجایی که هستیم، کار خود را خوب انجام بدهیم، به سلامت مجموعه کمک کردهایم؛ اما اگر هر کدام ما کار خود را خوب انجام ندهیم، به قدر شعاع وجودی خود، به سلامت مجموعه ضربه زدهایم؛ «رحم الله امرء عمل عملا صالحا فأتقنه» کار را باید متقن و خوب انجام داد؛ درس را باید خوب خواند؛ اخلاق را باید رعایت کرد؛ تدین را باید در زندگی خود اصل دانست؛ ممشای بزرگان را در آداب زندگی، در خلقیات عبادی و عملی باید اسوه و الگو قرارداد. چیزهایی هم هست که البته به تطور زمان متطور میشود؛ آنها را هم باید متطور و متحول کرد. پس افراد حوزه، از بزرگ و کوچک، تا طلبهی تازه به حوزه آمده، در عمل شخصی خود میتوانند نقشی ایفا کنند که آن نقش در سلامت حال و آیندهی حوزه اثر خواهد گذاشت. در خصوص آنچه که در حوزهی علمیه باید دچار تحول و تطور بشود - که بخش بسیار مهمی است - اگر بخواهم بهطور اجمال و خلاصه مطلبی عرض بکنم - که البته تفصیلش را با جزییات و ریز مسائل، در مجموعهی علما و فضلا و اعاظم حوزه عرض کردهام - این است که این مجموعهی عظیمی که امروز مایهی اتکاء و امید نظام جمهوری اسلامی و آیندهی کشور است و به منزلهی راهنمایی برای حرکت کلی کشور، نه فقط امروز، بلکه برای فردا و فرداهاست - که هر کدام از شما در یک بخش باید این راهنمایی را انجام بدهید و انشاءالله در میان شما کسانی باید راهنمایی کل مجموعه را در دوران و زمان خودش انجام بدهند - این مجموعهیی که امروز به یک معنا چشم امید جهانی به اوست، باید خودش را با شرایط و امکانات و پیشرفتهای زمان هماهنگ کند؛ همین درس را بخواند، همین علم را بیاموزد، همین سلوک اخلاقی و معنوی را داشته باشد؛ اما از ابزارهای جهان هم استفاده کند. استعدادهای درخشان را در میان حوزه جمعآوری و طبقهبندی کنیم؛ این از کارهایی است که امروز در دنیا رایج است. نمیشود بگوییم که این درس هست؛ هرکس میخواهد بیاید، بیاید؛ هرکس هم نمیخواهد، نیاید؛ ما اینطوری درس میدهیم و ملاحظهی اضعف مأمومین را میکنیم! مگر چنین چیزی میشود؟ باید برای اقوای مأمومین هم یک درس ویژه گذاشت. استعدادها باید شناسایی و طبقهبندی بشود؛ آن استعداد درخشان برکشیده شود و به او آموخته شود و از او استفاده شود؛ اینها کارهایی است که در جملهی کارهای جدید قرار میگیرد؛ اینها باید در حوزه انجام بگیرد. تخصصی شدن و رشته رشته کردن و امتحان کردن و کارهای گوناگون دیگر هم از همین قبیل است. نیایند بگویند که بزرگان ما همانطور درس خواندند و به آنجاها هم رسیدند. در حقیقت، بزرگان ما ابزار و وسیلهیی نداشتند. اگر کسی مثل ابنسینا در دنیای امروز با امکانات امروز درس میخواند، کاری میکرد که تا هزار سال دیگر دنیا مدیون او باشد؛ همچنان که در آن دوران و به حسب آن زمان کاری کرد که هزار سال دنیا مدیون او شد. آنها امکانات نداشتند، همانطور زندگی کردند؛ اما امروز امکانات و پیشرفتها هست؛ ما از پیشرفت که نباید فقط لامپ مهتابیش را در اتاقمان بیاوریم! بایستی به دنبال ابزار کار باشیم؛ و این چیز بسیار حائز اهمیتی است؛ نمیشود از اینها گذشت. غرض، اینها چیزهایی است که مربوط به بزرگان حوزه است؛ انشاءالله اینها را بایستی انجام بدهند. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان مجلهی حوزه - 1370/11/28 عنوان فیش : تحول در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه نوع(ها) : جستار متن فیش : البته سرمقالهها و مطالبی که دربارهی مسائل حوزه نوشته میشود، تا آنجا که من میتوانم ببینم و در ذهنم هست، خوب است؛ منتها حوزه هم یک موجود متحول است. اگرچه تحول حوزه خیلی کند و بطیء و ناسازگار با ضرورت و اقتضاء است، لیکن بههرحال دارد تحول پیدا میکند. یقینا حوزهی امروز با حوزهی اول انقلاب - حتی دو، سه سال بعد از انقلاب - یکسان نیست. الان ارزشهایی در حوزه مطرح است که آن روز مطرح نبود؛ شاید هم این ارزشها، ارزشهای واقعی باشد. مثلا امروز به مسألهی نظام بخشیدن به حوزه و تمرکز دادن به ادارهی حوزه و تحول حوزوی، توجه بیشتری معطوف میشود؛ اما در اوایل انقلاب متأسفانه اصلا طلبهها یادشان نبود که چنین چیزی لازم است! پس یک مسأله این است که ما آن تحول و شکل مطلوبی را که برای حوزه لازم است - ولو ایدهآلی بهنظر برسد؛ بگذارید برسد - دنبال کنیم. اگر ایدهآلها نباشند، حرکت کند خواهد شد. یک مقدار ایدهآلهای دست نیافتنی در واقعیت، همواره باید مورد نظر ما باشد. ما اگر قهرمان نداشته باشیم، سازندگی شخصی نداریم؛ اصلا فلسفهی وجود «امام» در تفکرات کلامی ما هم همین است. «امام» آن مثال اعلی است که باید ما را به آن سمت بکشاند؛ مثل آن عقابهایی که چیزی بالای سرشان میبینند و همینطور دایم پر میزنند که بالاتر بروند و به آن نقطه برسند. ممکن هم هست که ما هیچ وقت به آن نقطه نرسیم، اما آن مرکز دستنیافتنی باید باشد، تا ما این حرکت را با شور و شوق انجام بدهیم. پس ایدهآلها - ولو ایدهآلهایی که در واقعیت دستنیافتنی هستند - همیشه باید باشند، تا ما بتوانیم حداقل تا نیمهی راه برویم؛ اگرچه آن قله هم یک روز فتح خواهد شد؛ یعنی به نیمه که رسیدیم، قله نزدیکتر و دستیافتنی میشود. بنابراین، آن ایدهآلها را تصویر کنید؛ آن مقدارش که واقعیت است، آدم یکطور با آن برخورد میکند؛ آن مقدارش هم که دور از واقعیت است، طور دیگری با آن برخورد میکند. مربوط به :بیانات در دیدار مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزهی علمیهی قم - 1369/11/04 عنوان فیش : حوزههای علمیه, تحول در حوزه, حوزه و نیازهای روز کلیدواژه(ها) : حوزههای علمیه, تحول در حوزه, حوزه و نیازهای روز نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : از جمله چیزهایی كه حوزه احتیاج دارد، یك نظام تعلیم و تعلم است، تا در آن، وقتها هدر نرود. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان، اساتید و طلّاب بنیاد فرهنگى باقرالعلوم (علیه السّلام) - 1368/11/01 عنوان فیش : تحول در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه نوع(ها) : جستار متن فیش : من سؤالم این است که در مقابل این همه نیاز، در مقابل این همه استفهام در داخل و در خارج، بر حسب اوضاع جدید اعتقادى عالم، بر حسب اوضاع جدید سیاسى عالم، جمهورى اسلامى بهعنوان پایگاه دین اسلام و نقطهاى که ادّعا میکند اسلام در اینجا تحقّق پیدا کرده، براى عرضه کردن، چه چیزى در آستین آماده دارد و کدام غذا را براى این همه دهنهاى باز [آماده کرده است]؟ ما چه داریم؟ چه میخواهیم عرضه کنیم؟ سؤال این است. البتّه براى عرضه کردن، ما خیلى چیزها داریم. ما اگر همین موادّ خامى را که در اختیارمان هست -که اسمش را موادّ خام میگذاریم، مثل عنصرِ از معدن درآمدهی طلا- یعنى همین آیات قرآن و همین احادیث، بدهیم در سطح دنیا، خودش خیلى است؛ ما کم نداریم. امّا من سؤالم این است که اگر چنانچه از فقه اسلام -بعد از هزار سال تجربهی تحقیقِ حقیقتاً شگفتآور؛ گاهى تحقیقات فقها، از ظرافت و دقّت و ژرفنگرى در حدّ شگفتآور است؛ و بخصوص آن فقه پیچیدهاى که در شیعه هست که فقه برادران اهل سنّت نسبت به فقهى که در بین علماى شیعه هست، آن پیچیدگى و فنّیگرى را ندارد؛ این خیلى فنّیتر، خیلى پیچیدهتر، خیلى عمیقتر است؛ فقهاى ما کار عظیمى در این باب کردهاند؛ بههرحال همهی آن مال اسلام است- سؤال بشود که بالاخره این منبع عظیم اسلامى در اختیار شما بوده و این مِتد هزارسالهی تجربهشده هم در اختیار شما است، پاسخ ذرّهذرّه و دانهدانهی مسائل زندگى چیست، شما در جواب خواهید ماند؛ همهی ما در جواب خواهیم ماند. یعنى ما امروز به فراخور نیازى که وجود دارد و استفهامى که وجود دارد، پاسخِ حاضر و پول خُردى که میشود آن را در بازار خرج کرد نداریم. چرا، معادن عظیم و غنى و غالباً هم از جنسهاى فاخر در اختیارمان هست؛ امّا پولى را که میشود در بازار خرج کرد و میشود دست این و آن داد، نداریم. خب، چه کسى میخواهد این کارها را بکند؟ عرض من این است. این حرف من نیست؛ حرفى است که سالها است در حوزه مطرح است. این که کسى مثل جناب آقاى مصباح (ادام الله بقائه و برکات وجوده) به این فکر بیفتند که بیایند این روال کار شما را به وجود بیاورند، ناشى از این سؤالِ چنددهساله در حوزه است. مسئله این است که آیا روال جارى و موجود حوزههاى علمیّه براى پاسخ دادن به این نیازها کافى است؟ جواب این است که نه، کافى نیست. باید از چهارچوبهاى مستحکم و استخوانبندى قوىّ حوزهی علمیّه و از امکانات فراوان فکرى و معنوى که در حوزههاى علمیّه هست، وسایلى ساخت براى فراهم کردن پاسخهاى این استفهامهاى فراوان و ساختن آن انسانهایى که بتوانند مثل چشمههاى جوشانى از معارف و احکام، بجوشند و نیازها و خلأها را پُر کنند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع نمایندگان طلّاب و فضلاى حوزهی علمیّهی قم - 1368/09/07 عنوان فیش :دغدغه¬های طلاب نسبت به اصلاح نظام حوزه در طول تاریخ کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, سیّد حسن تهامی, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, ارتباط آیت الله خامنه ای با علما, سیدابوالحسن اصفهانی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : نفس عنوان «مجمع نمایندگان طلّاب قم» یک عنوان شیرین و امیدبخش و بیدارکنندهی آرزوهای دیرین در باب حوزهی علمیه است. اینکه طلّاب قم به این عزم راسخ برسند که باید تشکّل و حضور و تلاشی برای بهسازی حوزه داشته باشند و این عزم در مقام عمل به آنجا برسد که انتخاباتی صورت بگیرد و نمایندگانی برگزیده بشوند، مژدهی بسیار بزرگی است. مسألهی اصلاح حوزه، چیزی نیست که در این زمان مطرح شده باشد؛ از سالها پیش در قم، این مسأله مطرح بوده است. در آن سالهای اولی که وارد قم شدم (سال 37)، فضلای جوانی را یافتم که دور هم مینشستند و این آرزوها را به زبان میآوردند و تکرار میکردند و برای تحقق آن، تلاش مینمودند. بعد در آن وقت برای ما معلوم شد که در دورهی قبل از ما - یعنی قبل از ورود مرحوم آیةاللَّهالعظمی بروجردی(رضواناللَّهعلیه) به قم - نیز همین افکار مطرح بوده است و فضلای برجسته و خوشفکر و خوشنام، دنبال آن بودهاند. بعد که قدری بیشتر با مسائل مربوط به حوزهها آشنا شدیم، فهمیدیم که حتّی ریشهی این قضایا قبل از اینهاست و در نجف زمان مرحوم آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی(رضواناللَّهعلیه) این حرفها بین طلّاب جوان و روشنفکرِ آن روز مطرح بوده است. دو نفر برای من مشروحاً و مفصلاً جریانی را که ده دوازده نفر از فضلای آن روز نجف - مثل مرحوم آقای میلانی، مرحوم آقا سید علی مددقاینی و عدهیی دیگر - پیش مرحوم آقا سیّد ابوالحسن رفتند و درخواست خود را با ایشان در میان گذاشته بودند، نقل کردهاند: یکی مرحوم علامهی امینی - صاحبالغدیر - بود و دیگری مرحوم آقا سیّد حسن تهامی(رضواناللَّهعلیه) که از مجتهدان و علمای برجستهی کشور ما محسوب میشد و سالهای متمادی در بیرجند منزوی شده بود و قدرش ناشناخته ماند تا وفات کرد. ایشان هم قبل از مرحوم امینی، در سال 41 یا 42 که من برای منبر به بیرجند رفته بودم، عین همان صحبتِ مرحوم آقای امینی را نقل کرد و جزییات قضیه را به من گفت که حالا نمیخواهم با تفصیل آن را مطرح کنم. سؤالی که پیش میآید، این است که چرا تفکر و اندیشهیی که بیش از نیم قرن در حوزههای علمیه سابقه دارد، جامهی تحقق نپوشیده است. مرحوم آقاسیّدابوالحسن، در سال 1325 وفات کردند. این افکار ممکن است مثلاً پنج یا ده سال قبل از وفات ایشان مطرح بوده باشد. از سال 1320 تا آن سالهایی که ما به قم رفتیم - یعنی تا سال 36 یا 37 - و بعد از آن تا زمان فعلی، چرا آن آرزوها و چیزهایی که همیشه زبدگان و روشنفکران و فضلا و دلسوزان و دردمندانِ حوزهها دنبالش بودند، تحقق پیدا نکرده است؟خواهش میکنم یکی از کارهایی که شما آقایان مجمع نمایندگان طلّاب در دستور کار قرار میدهید، تحقیق در مورد همین مسأله باشد. آیا ما خیلی تنبل بودیم؟ آیا انگیزهها کم بوده است؟ آیا ابزار کار در اختیار نبوده است؟ آیا مانعی به صورت شناخته وجود داشته یا موانع و روادعی به صورت مبهم و مرموز ایجاد میشده است؟ همهی اینها قابل بررسی است و علت هرکدام باشد، امروز حجت بر ما تمام است که آنچه را که در طول سالهای متمادی انجام نشده، انجام بدهیم. مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع نمایندگان طلّاب و فضلاى حوزهی علمیّهی قم - 1368/09/07 عنوان فیش :تفاوت دیدگاه میان مراجع حاضر با مراجع دوران آقاسیّدابوالحسن اصفهانی کلیدواژه(ها) : تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, سیدابوالحسن اصفهانی, مخالفت آسیّد ابوالحسن با تدریس زبان خارجه در حوزه, سیّد حسن تهامی, مرجعیت دینی, تحول در حوزه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امروز، مراجع ما مثل مراجع دوران مرحوم آقاسیّدابوالحسن اصفهانی نیستند که فقط به تدریس فقه و اصول راضی باشند. خاطرهیی را مرحوم آقای تهامی(رضواناللَّهعلیه) میگفتند که همین نکته را ثابت میکند. ایشان میگفتند که جلسهیی با مرحوم آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی برگزار کردیم و در آن جلسه مطرح شد که طلّاب برنامه و نظام پیدا کنند و بعضی از علوم جدیده را بخوانند و زبان خارجی یاد بگیرند. ایشان هم اجمالاً موافقت کردند و بناشد طرحی فراهم بکنیم. جلسهی دوم که خدمت ایشان رفتیم، در اتاق بیرونی بهانتظار نشستیم. ایشان از اتاق شخصی خود تشریف آوردند و در چارچوبِ در ظاهر شدند. ما بلند شدیم و احترام کردیم. ایشان در حالی که قبای دگمه نبسته بر تن داشتند، گفتند که من نمیخواهم بیایم بنشینم؛ فقط خواستم نکتهیی را به آقایان بگویم و آن این است که این پول و شهریهیی که من به طلّاب میدهم، ملک شخصی من است. به این صورت که آن را قرض میکنم، بعد که وجوهات آمد، قرض خودم را ادا میکنم. بنابراین، شهریهیی که من میدهم، ملک من است و من راضی نیستم که کسی این سهم امام و شهریه را مصرف کند؛ در حالی که غیر از فقه و اصول چیز دیگری را در حوزه بخواند. ایشان، این مطلب را گفتند و در را بستند و رفتند. آقای تهامی میگفتند: ما همینطور متحیر ماندیم چه کنیم. ما آمده بودیم با ایشان ترتیبات دروس جنبی و کلام و تفسیر و اخلاق و زبان انگلیسی و امثال اینها را بدهیم و ایشان هم همینطور سَرِپا جوابمان را دادند و تشریف بردند! البته، آقاسیّدابوالحسن اصفهانی، مرجع بزرگوار عالم شیعه است و حق فراوانی هم به گردن اسلام و تشیع و روحانیت و فقاهت دارد. ما به ایشان اعتراضی نداریم. تشخیص ایشان این بوده؛ لیکن امروز مراجع اینگونه نیستند. امروز، مراجع به ضرورتهایی که حوزه با آنها مواجه است، آشنا هستند و برای آنکه حوزه را - آنچنان که نیاز زمان است - سازماندهی بکنند، آمادهاند. من، این نکته را از روی قراینِ تقریباً علمیه و از روی سوابق گذشته عرض میکنم. ما که آن وقتها در قم بودیم و افکار آقایان را از نزدیک میشناختیم، میدانیم که الان خوشبختانه وضعیتِ گذشته وجود ندارد و مراجع ما الان با این برنامهریزی و آیندهنگری موافقند و در این زمینهها همکاری و تدبیر و ابتکارِ عمل و پشتیبانی و عزم و تصویب و تأیید را خواهند داشت. مربوط به :بیانات در مراسم سالگرد شهادت دکتر مفتح - 1364/09/26 عنوان فیش : تحول در حوزه کلیدواژه(ها) : تحول در حوزه نوع(ها) : جستار متن فیش : به نظر ما در حوزههای علمیه بایستی اهداف جداگانهای را مورد توجه قرار داد. یك هدف، ساختن مجتهد فقیه متخصص فنی، باید فقهائی باشند و مجتهدینی باشند؛ این یك هدف، افرادی با استعدادهایی در حدّ خاص، و با شوق و علاقه بایستی بروند طرف اینجور درس خواندن و به سمت آن رفت. در كنار اینها كسانی باشند كه قدرت استنباط پیدا كنند و بتوانند از منابع اسلامی معارف الهی را به دست بیاورند، اما نه به قصد اِفتاء. نه به قصد اینكه در فقه یك انسان متبحر متخصص در فقه بشوند، نه! به قصد اینكه بتوانند معارف اسلامی را كه بحثهای فراوان و كتابهای فراوان و مباحث لازم برای به خصوص جامعهی امروز ما در آنها هست اینها را استخراج بكنند و دراختیار مردم بگذارند، در اختیار نظام بگذارند. و ما امروز چقدر احتیاج داریم به اینجور استنباطها. در حقیقت مجتهدین درجهی دو كه اینها اگر چه از لحاظ عمق فقهی و درسی درجهی دو هستند اما ممكن است از لحاظ سعهی نظر و مُتِحَنِّن بودن از آن دستهی اوّل حتی قویتر و بالاتر و همهجانبهتر باشند. یك هدف دیگر برای مبلغین آن كسانی كه میتوانند اسلام را تبلیغ كنند، تبیین كنند برای مردم، درس بخوانند برای اینكه بشوند یك مبلّغ، ممكن است مجتهد هم اصلاً نشوند. لازم هم نیست، قدرت اجتهاد و استنباط پیدا كند. تا حالا هم همینجور بوده، یعنی آنهایی كه متخرجین حوزهی علمیه بودند بعضی مجتهدین عالیمقام سطح بالا شدند همه آنجور نشدند. بعضی مجتهدین درجهی دو شدند كه به كار همان رفع نیازهای آنچنانی میآمدند. بعضیها هم مبلغین شدند اما بیبرنامه اینكار انجام گرفته، لذا ریخت و پاش زیاد داشته است. هدر دادن امكانات و نیروها زیاد توی آن وجود داشته. از اوّل این را مشخص كنند، پایهای را معلوم كنند همه، تا آن پایه برسند، بعد راهها منشعب بشود و عوض بشود. تخصصگرائی یك اخلاق دانشگاهی است كه میتواند وارد حوزهها بشود و با هدفهای مختلف، رشتههای درسی گوناگون و روشهای گوناگون بوجود بیاید. |