[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :خطبههای نماز عید فطر - 1391/05/29 عنوان فیش :ارزش بخشیدن خدا به عبادات بندگان با رحمت خود/صحیفه سجادیه دعای 46 کلیدواژه(ها) : رابطه با خدا, عبادت, عید فطر نوع(ها) : حدیث متن فیش : باید از خدای متعال بخواهیم که عبادات مردم عزیز را در این ماه، با قبول خود و لطف ویژه و خاص خود، ارزش و اعتبار ببخشد؛ همچنان که در دعای صحیفهی سجادیه آمده است: «یا من یجتبی صغیر ما یتحف به و یشکر یسیر ما یعمل له ... یا من یدنو الی من دنا منه و یا من یدعو الی نفسه من ادبر عنه».(1) این دعائی است که امام سجاد (علیهالسّلام) در مثل امروزی - روز عید فطر - آن را میخواندند و تعلیم دادند که بخوانند. یک گام به سمت خدا بردارید، خدای متعال شما را به خود نزدیک میکند. آن کسانی که به حقیقت، به معنویت، به خدا و به دین پشت کردهاند، خدای متعال از روی رأفت و رحمت، آنها را دعوت میکند و فرا میخواند؛ این لطف و رحمت الهی است. جوانهای عزیزمان نورانیتهائی را که در این ماه به دست آوردند، انشاءاللّه برای خود حفظ کنند؛ این ذخیره را برای تمام طول عمر و لااقل برای این یک سال تا عید فطر آینده و تا ماه رمضان آینده، برای خود نگه دارند. انس با قرآن را، توجه به خدا را، ذکر را، حضور در صحنههائی که خدای متعال دوست میدارد بندگانش در آن صحنهها حضور پیدا کنند - چه صحنههای مربوط به درون خود ما، چه آنچه که مربوط به گسترهی دنیای اسلام و جامعهی ما و امت اسلامی است - برای خود نگه داریم، حفظ کنیم؛ و خدای متعال هم برکت خواهد داد. 1 ) صحيفه سجاديه: دعای 46 «... يَا مَنْ يَجْتَبِی صَغِيرَ مَا يُتْحَفُ بِهِ، وَ يَشْكُرُ يَسِيرَ مَا يُعْمَلُ لَهُ. وَ يَا مَنْ يَشْكُرُ عَلَى الْقَلِيلِ وَ يُجَازِی بِالْجَلِيلِ وَ يَا مَنْ يَدْنُو إِلَى مَنْ دَنَا مِنْهُ. وَ يَا مَنْ يَدْعُو إِلَى نَفْسِهِ مَنْ أَدْبَرَ عَنْهُ ...» ترجمه : اى خداوندى كه واپس نمىزنى ارمغانى را كه به پيشگاهت آرند، هر چند خرد و بىمقدار باشد، و هيچ كارى را بىاجر نمىگذارى، هر چند ناچيز باشد. اى خداوندى كه اندك عملى را مىپذيرى و بر آن پاداش بزرگ مىدهى. اى خداوندى كه نزديك مىشوى به هر كس كه به تو نزديك گردد. اى خداوندى كه به نزد خود فرا مىخوانى آن كس را كه از تو روى گردانيده است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگران - 1390/02/07 عنوان فیش :«کار» همچون نماز و قرآن مانعی برابر آتش کلیدواژه(ها) : اسلام, کار, عمل صالح, عبادت نوع(ها) : حدیث متن فیش : اسلام همین کاری را که ما میکنیم، سرپنجهی کارگر انجام میدهد و نانی برای خود و دیگران فراهم میآورد، عبادت و عمل صالح میداند. یعنی مسئلهی کارگر و کاری که انجام میدهد، محدود و محصور نیست به زندگی این دنیا؛ بلکه خدای متعال در نقشهی جامع زندگیِ طولانی بشر در دنیا و آخرت، برای این حقیقت، برای این پدیده - یعنی پدیدهی کار - یک جایگاه والائی درست کرده است. پیغمبر اکرم فرمود: «هذه ید لا تمسّها النّار»(1). وقتی پیغمبر دست کارگر را گرفت و بوسید، همه تعجب کردند. حضرت فرمود: این دستی است که آتش آن را لمس نمیکند؛ این دستی است که به آتش نمیرسد. یعنی نماز شب هم که میخوانیم، قرآن هم که میخوانیم، توسل هم که به خدای متعال میکنیم، در واقع حجابهای بین خودمان و آتش را ایجاد میکنیم. کار هم که میکنیم، با همین کار، بین خودمان و آتش، ایجاد مانع و حجاب میکنیم. این خیلی چیز بالائی است، خیلی چیز مهمی است. این، نگاه اسلام است. 1 ) اُسد الغابة ، ابن اثیر ج 2 ص 269 ؛ تاريخ بغداد، خطیب بغدادی، ج 7، ص 353 ؛ إنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله لَمّا أقبَلَ مِن غَزوَةِ تَبوكَ استَقبَلَهُ سَعدٌ الأَنصارِيُّ ، فَصافَحَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ قالَ لَهُ: ما هذَا الَّذی أكتَبَ يَدَيكَ ؟ قالَ: يا رَسولَ اللّه ، أضرِبُ بِالمَرِّ وَالمِسحاةِ فَاُنفِقُهُ عَلى عِيالی . فَقبَّلَ يَدَهُ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله ، وقالَ : هذِهِ يَدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَدا .» ترجمه : انس بن مالك گوید هنگامی كه رسول خدا (ص) از جنگ تبوك بازگشت ، سَعد انصارى به پيشواز وى آمد . پيامبر پس از آن كه دست او را فشرد ، به وى فرمود: به چه سبب دستانت اين گونه سخت و زبر شده است؟» گفت: اى رسول خدا! بيل می زنم و طناب می كشم و خرج زندگی خانواده ام مى كنم . پس رسول خدا(ص) دست وى را بوسيد و فرمود: اين دستى است كه هرگز آتش به آن نمى رسد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1385/07/21 عنوان فیش :دعا، مغز هر عبادت کلیدواژه(ها) : دعا, عبادت نوع(ها) : حدیث متن فیش : دعا که میکنیم، در واقع این حالت خشوع را در خود به وجود میآوریم و خودبینی و خودخواهی را در خود سرکوب میکنیم، و در نتیجه، جهان هستی و محیط زندگی انسانها از طغیان و تجاوز به حقوق و طبیعت محفوظ میماند. لذا فرمود: «الدّعا مخ العبادة»؛(1) مغز هر عبادتی، دعاست. عبادات برای همین است که بتواند انسان را در مقابل خدای متعال خاشع و دلش را نیز مطیع و تسلیم کند. این اطاعت و خشوع در مقابل خداوند هم از نوع تواضع و خشوع و خضوع انسانها در مقابل یکدیگر نیست؛ بلکه به معنای خشوع و خضوع در مقابل خیر مطلق، جمال مطلق، حُسن مطلق و فضل مطلق اوست. 1 ) إرشاد القلوب إلى الصواب ،حسن بن ابى الحسن ديلمى ج1ص148 ؛ اعلام الدین،دیلمی،ص278 ؛ شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید،ج11ص228 ؛ الدعوات،قطب الدین راوندی ، ص 18 ح 8 بحار الانوار،مجلسی،ج90ص300 ؛ « الدعاء مخ العبادة » ترجمه : دعا مغز (اصل و اساس) عبادت است. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1380/01/01 عنوان فیش :ارتباط با خداوند ، از خصوصیات امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), عبادت نوع(ها) : حدیث متن فیش : خصوصیت دیگر آن بزرگوار، ارتباط با خداست. البته زبان انسانهای کوچک و قاصری مثل من بسیار نارساتر از این است که حتی بتواند تفوّه کند و کلیاتی از عبادت آن بزرگوار را بیان نماید. وقتی امام سجاد - که زِین عابدین است - در مقابل عبادت امیرالمؤمنین به شگفتی وادار شود(1)، امثال ما اصلاً باید سخنی بر زبان نیاوریم. 1 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید ج2 ص 141 ؛ الغارات ، ابرهیم بن محمد الثقفی ، ج 2 ، ص 325 ؛ مكارمالأخلاق ، طبرسی ، ص 317 ؛ المناقب ، ابن شهر آشوب، ج 4 ، ص 149 ؛ كشفالغمة ، محدث اربلی، ج 2 ، ص 85 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 46 ، ص 74 ؛ شرح چهل حديث ، امام خمینی، ص 441 (اعمال اهل بیت(ع)) ؛ كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِی دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِی طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِی لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِی فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِی بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِی فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع» ترجمه : سعيد بن كلثوم گوید حضور حضرت صادق (ع) شرفياب بودم پس آن حضرت، امير المؤمنين على عليه السّلام را ياد كرد و آن حضرت را به طورى كه شایسته آن بود ستود سپس فرمود: به خدا سوگند تا وقتى كه على ع حيات داشت هرگز از دنیا هيچ حرامى نخورد و هر گاه دو امرى كه خشنودى خدا در آنها بود به او عرضه می شد هر يك را كه دشوارتر در دينش بود همان را انتخاب می كرد و هر گاه پيشآمدى براى رسول خدا ص اتفاق مىافتاد بر اثر اطمينانى كه به على (ع) داشت آن حضرت را می خواند و هيچ كسى به اندازه آن حضرت متحمل دشواريهاى حضرت رسول اكرم نشد و هر گاه مشغول انجام كارى می شد مانند كسى بود كه میان بهشت و دوزخ است كه به ثواب بهشت آرزومند و از عذاب دوزخ هراسان باشد و هزار بنده را از دارایی و رنج بازو و حاصل عرق جبین خویش در راه رسیدن به خدا و نجات از آتش جهنم آزاد كرد در صورتی كه خوراك او و خاندانش روغن زیتون و سركه و خرمای در هم آمیخته بود و لباسش جامه ای كلفت و زبر بود و هر گاه آستين آن از دستش تجاوز می كرد خواستار قیچی می شد و ما زاد آن را ميچيد. و در ميان فرزندان و خاندانش هيچ يك از نظر لباس و دانائى به اندازه على بن الحسين ع به او بیشترین شباهت را نداشت. و روزى فرزند بزرگوارش، امام باقر (ع) بر پدرش وارد شد كه حضرت در عبادت و بندگى به جایی رسیده است كه هيچكس بدان نرسيده است پس ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از شب زنده داری زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و به خاطر سجده كردن پيشانيش و دماغش پينه و زخم شده و پاهايش از قيام در نماز متورم شده است. امام باقر (ع) فرمود: هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم پس از سر دلسوزی بر او گریستم، و او در حال تفكر و اندیشیدن بود و پس از اندك زمانی از ورود من به من توجه كرد و فرمود: بخشى از صحيفههائى كه عبادات على (ع) در آن نوشته شده بياور و آنها را به او دادم پس اندكی از آن را قرائت كرد و دلتنگ شد و صحيفه را به زمين گذاشت و فرمود چه كسى توانایی عبادت على (ع) را دارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/10/10 عنوان فیش :اظهار غبطه امام سجاد(ع) به عبادت امیرالمؤمنین(ع) کلیدواژه(ها) : حضرت امام سجاد (علیهالسلام), عبادت, حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : من امروز روایتی را انتخاب کردم که بخوانم؛ این روایت در «ارشاد مفید» است. البته من متن حدیث را از کتاب «چهل حدیث» امام بزرگوارمان - که کتاب بسیار خوبی است - نقل میکنم؛ لیکن با «ارشاد» هم تطبیق کردهام. روایت را شیخ مفید نقل میکند. راوی میگوید که ما در خدمت امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام بودیم، صحبت امیرالمؤمنین شد. «و مدحه بما هو اهله»؛ امام صادق زبان به ستایش امیرالمؤمنین گشود و آنچنان که مناسب او بود، امیرالمؤمنین را مدح کرد. از جمله چیزهایی که گفت - که این راوی یادش مانده و مثلاً در همان مجلس یا در بیرون آن مجلس نوشته است - اینهاست. من نگاه کردم، دیدم هر کدام از این فقرههایی که در این حدیث به آن تکیه شده است، تقریباً به یک بُعد از زندگی امیرالمؤمنین اشاره میکند؛ به زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار و خصوصیاتی که حالا اینها را میخوانیم. ببینید؛ طبق این روایت، امام صادق در مقام تعریف از امیرالمؤمنین حرف میزند. (...) بعد راجع به عبادت حضرت صحبت میکند. آن حضرت، قلّهی اسلام است؛ اسوهی مسلمین است. در همین روایت فرمود: «و ما اشبهه من ولده و لا اهل بیته احد اقرب شبها به فی لباسه و فقهه من علی بن الحسین علیهما السّلام». امام صادق میگوید: در تمام اهل بیتمان - اهل بیت و اولاد پیامبر - از لحاظ این رفتارها و این زهد و عبادت، هیچ کس به اندازهی علی بن الحسین به امیرالمؤمنین شبیهتر نبود؛ امام سجّاد، از همه شبیهتر بود. امام صادق فصلی در باب عبادت امام سجّاد ذکر میکند؛ از جمله میفرماید: «و لقد دخل ابوجعفر ابنه علیهما السّلام علیه»؛پدرم حضرت ابی جعفر باقر یک روز پیش پدرش رفت و وارد اتاق آن بزرگوار شد. «فاذا هو قد بلغ من العبادة ما لم یبلغه احد»؛ نگاه کرد، دید پدرش از عبادت حالی پیدا کرده که هیچ کس به این حال نرسیده است. شرح میدهد: رنگش از بیخوابی زرد شده، چشمهایش از گریه درهم شده، پاهایش ورم کرده و... امام باقر اینها را در پدر بزرگوارش مشاهده کرد و دلش سوخت: «فلم املک حین رأیته بتلک الحال البکاء»؛ میگوید وقتی وارد اتاق پدرم شدم و او را به این حال دیدم، نتوانستم خودداری کنم؛ بنا کردم زار زار گریه کردن: «فبکیت رحمة له». امام سجّاد در حال فکر بود - تفکّر هم عبادتی است - به فراست دانست که پسرش امام باقر چرا گریه میکند؛ خواست یک درس عملی به او بدهد؛ سرش را بلند کرد: «قال یا بنی اعطنی بعض تلک الصحف التی فیها عبادة علیبنابیطالب علیهالسّلام»؛ در میان کاغذهای ما بگرد و آن دفتری که عبادت علیبنابیطالب را شرح داده، بیاور. ظاهراً از دوران امام علیبنابیطالب علیهالسّلام نوشتهها و کتابهایی در باب قضاوتهای آن حضرت، در باب زندگی آن حضرت، در باب احادیث آن حضرت، در اختیار ائمّه بود. از مجموع روایات دیگر، آدم اینطور میفهمد که در موارد گوناگونی از آن استفاده میکردند. اینجا هم حضرت به پسرش امام باقر فرمود آن نوشتهای را که مربوط به عبادت علیبنابیطالب است، بردار بیاور. امام باقر میفرماید: «فاعطیته»؛ رفتم آوردم و به پدرم دادم. «فقرأ فیها شیئاً یسیرا ثم ترکها من یده تضجرا»؛ مقداری به این نوشته نگاه کرد - امام سجّاد، هم به امام باقر درس میدهد، هم به امام صادق درس میدهد، هم به من و شما درس میدهد - با حال ملامت آن را بر زمین گذاشت؛ «و قال من یقوی علی عبادة علی علیبنابیطالب علیهالسّلام»؛ فرمود چه کسی میتواند مثل علیبنابیطالب عبادت کند؟ امام سجّادی که آن قدر عبادت میکند که امام باقر دلش به حال او میسوزد - نه مثل من و شما؛ ما که کمتر از اینها هم به چشممان بزرگ میآید - امام باقری که خودش هم امام است و دارای آن مقامات عالی است، از عبادت علیبنالحسین دلتنگ میشود و دلش میسوزد و نمیتواند خودش را نگه دارد و بیاختیار زار زار گریه میکند، آن وقت علیبنالحسینِ با اینطور عبادات میگوید:«من یقوی علی عبادت علیبنابیطالب»؛(1)چه کسی میتواند مثل علی عبادت کند؟ یعنی بین خودش و علی فاصلهای طولانی میبیند. 1 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید ج2 ص 141 ؛ المناقب ، ابن شهر آشوب، ج 4 ، ص 149 ؛ كشفالغمة ، محدث اربلی، ج 2 ، ص 85 ؛ مكارمالأخلاق ، طبرسی ، ص 317 ؛ الغارات ، ابرهیم بن محمد الثقفی ، ج 2 ، ص 325 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 46 ، ص 74 ؛ شرح چهل حديث ، امام خمینی، ص 441 (اعمال اهل بیت(ع)) ؛ كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِی دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِی طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِی لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِی فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِی بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِی فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع» ترجمه : سعيد بن كلثوم گوید حضور حضرت صادق (ع) شرفياب بودم پس آن حضرت، امير المؤمنين على عليه السّلام را ياد كرد و آن حضرت را به طورى كه شایسته آن بود ستود سپس فرمود: به خدا سوگند تا وقتى كه على ع حيات داشت هرگز از دنیا هيچ حرامى نخورد و هر گاه دو امرى كه خشنودى خدا در آنها بود به او عرضه می شد هر يك را كه دشوارتر در دينش بود همان را انتخاب می كرد و هر گاه پيشآمدى براى رسول خدا ص اتفاق مىافتاد بر اثر اطمينانى كه به على (ع) داشت آن حضرت را می خواند و هيچ كسى به اندازه آن حضرت متحمل دشواريهاى حضرت رسول اكرم نشد و هر گاه مشغول انجام كارى می شد مانند كسى بود كه میان بهشت و دوزخ است كه به ثواب بهشت آرزومند و از عذاب دوزخ هراسان باشد و هزار بنده را از دارایی و رنج بازو و حاصل عرق جبین خویش در راه رسیدن به خدا و نجات از آتش جهنم آزاد كرد در صورتی كه خوراك او و خاندانش روغن زیتون و سركه و خرمای در هم آمیخته بود و لباسش جامه ای كلفت و زبر بود و هر گاه آستين آن از دستش تجاوز می كرد خواستار قیچی می شد و ما زاد آن را ميچيد. و در ميان فرزندان و خاندانش هيچ يك از نظر لباس و دانائى به اندازه على بن الحسين ع به او بیشترین شباهت را نداشت. و روزى فرزند بزرگوارش، امام باقر (ع) بر پدرش وارد شد كه حضرت در عبادت و بندگى به جایی رسیده است كه هيچكس بدان نرسيده است پس ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از شب زنده داری زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و به خاطر سجده كردن پيشانيش و دماغش پينه و زخم شده و پاهايش از قيام در نماز متورم شده است. امام باقر (ع) فرمود: هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم پس از سر دلسوزی بر او گریستم، و او در حال تفكر و اندیشیدن بود و پس از اندك زمانی از ورود من به من توجه كرد و فرمود: بخشى از صحيفههائى كه عبادات على (ع) در آن نوشته شده بياور و آنها را به او دادم پس اندكی از آن را قرائت كرد و دلتنگ شد و صحيفه را به زمين گذاشت و فرمود چه كسى توانایی عبادت على (ع) را دارد. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/01/16 عنوان فیش :عبودیت خدا، بزرگترین برای انسان در معیارهای اسلامی کلیدواژه(ها) : عبادت, عبودیت, حاکمیت اسلام, ولایت الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : بزرگترین تعریف برای یک انسان - در معیارهای الهی و اسلامی - عبودیت خداست. «اشهد انّ محمداً عبده و رسوله»، «رسول» را بعد از «عبد» ذکر میکند.(1) امیرالمؤمنین این است. معنای ولایت در اصطلاح و استعمال اسلامی، این است؛ یعنی حکومتی که در آن، اقتدارِ حاکمیت هست، ولی خودخواهىِ سلطنت نیست، جزم و عزم قاطع هست - که «فاذا عزمت فتوکل علی الله» (2) - اما استبداد به رأی نیست. کسانی که با حکومت و با ولایت اسلامی، دشمنی میکنند، از این چیزها میترسند؛ با اسلامش بدند! اسم ولایت را حمل کردن بر مفاهیمی که یا ناشی از بیاطّلاعی و بیسوادی و کج فهمی است، یا ناشی از غرض و عناد است! ولایت، یعنی حکومتی که در آن در عین وجود اقتدار، در عین وجود عزّت یک حاکم و جزم و عزم و تصمیم قاطع یک حاکم، هیچ نشانهای از استبداد و خودخواهی و خود رأیی و زیادهطلبی و برای خود طلبی و اینها نیست. این، آن نشانه اصلی برای این حکومت است. بدیهی است که در چنین حکومتی، عدالت باید زنده شود. هرچه که ما در امر عدالت، کوتاه بیاییم، ضعف ما در این خصوصیات است. این که من بارها میگویم تا رسیدن به نقطه مطلوبِ حکومت اسلامی، فاصله داریم - اگرچه با حکومتهای مادّی هم خیلی فاصله داریم؛ اما تا آن نقطه اصلی هم فاصله زیادی داریم - بهخاطر این است. هرچه و هرجا که در امر عدالت، در امر محو شدن و هضم شدن در اراده الهی و احکام الهی، کوتاه بیاییم، ناشی از ضعفهای شخصی ماست، والّا حکم اسلامی و ولایت اسلامی این است. 1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 518 الأمالي( للصدوق)، ص: 607؛ وسائل الشيعة، ج7، ص: 215؛ ٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ. ترجمه : هر كه بگويد اشهد ان لا اله الا اللّٰه وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله. خدا هزار هزار حسنه برايش نويسد. 2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 159 فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ ۖ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِي الأَمرِ ۖ فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلينَ ترجمه : به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز عید فطر - 1377/10/28 عنوان فیش :عید فطر، روز عبادت و تقرّب به خدا کلیدواژه(ها) : عبادت, عید فطر نوع(ها) : حدیث متن فیش : خدای متعال، مراسم با عظمت این ماه [رمضان] را اینگونه مقرّر فرموده است که به آسانی و سادگی پایان نپذیرد. در پایان این ماه - که ماه عبادت است - روزی را قرار داده است که روز عید باشد، روز اجتماع باشد، روز بزرگی باشد؛ برادران مسلمان به هم تهنیت بگویند؛ موفقیّتهای ماه رمضان را قدر بدانند؛ میان خود و خدا محاسبه کنند؛ آنچه را که در این ماه شریف ذخیره آنها شده است، برای خودشان حفظ کنند. آن روز، روز عید فطر است. لذا روز عید فطر هم اگرچه عید است؛ اما روز عبادت و توسّل و تذکّر و تقرّب به خداست که با نماز شروع میشود و با دعا و توسّل و ذکر پایان میپذیرد. این روز را قدر بدانید؛ ذخیره تقوا را مغتنم بشمارید و عید فطر را بزرگ بدانید. امروز در قنوت نماز، نُه مرتبه به خدا عرض کردید: «اللّهم انی اسألک خیر ما سألک منه عبادک الصّالحون؛ یعنی بهترین چیزی را که بندگان صالح خدا از او طلب میکنند، به ما عطا کن. «و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون»(1)؛ و از آنچه که بندگان مخلص خدا، به خدا پناه میبرند، ما نیز به خدا پناه میبریم. آنچه که شما خواستهاید، رضای خداست، تقرّب به خداست، توفیق عمل برای خدا و توفیق عبودیّت الهی است. آنچه که شما از آن به خدا پناه بردهاید، بندگی نفس است، بندگی هوی است، بندگی غیر خداست، شرک به پروردگار است. 1 ) إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج 1 ، 288 ؛ تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی، ج 3، ص 133؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 532 ؛ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 654 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ] ترجمه : اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند. مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی - 1375/03/29 عنوان فیش :مراقبت و سوال خداوند از یکایک دقایق و اقدامات نمایندگان مجلس کلیدواژه(ها) : نمایندگان مجلس شورای اسلامی, عبادت نوع(ها) : حدیث متن فیش : لذا همانطور هم که در پیام اخیر، خدمت آقایان و خانمها عرض کردیم، ارزش یک دقیقه وقت شما خیلی زیاد است. نبایستی یک دقیقه وقتِ مقرّر و موظّف مجلس - چه در کمیسیونها و چه در داخل صحن مجلس - تلف و ضایع شود. باید فعّال حرکت کنید. واقعاً مسؤولیتِ سنگینی است. خدای متعال در روز قیامت، از یکایک دقایق و اقدامات شما در این کار سؤال خواهد کرد. از همهی آن تأییدها یا ردهایی که میکنید، سؤال خواهد کرد. اگر تأیید نکنید و بگویید پس حالا که این قدر سخت است، کارت سفید میدهیم یا در این مجلس بیطرف میشویم؛ از این هم سؤال خواهد کرد که چرا رأی ندادید؟ باید رأی دهید. وقتی که شما در امری حَکَم هستید و برای تصمیمگیری جهت کاری بزرگ، شما را در آنجا نصب کردهاند، باید آن کار را انجام دهید. اگر انجام هم ندهید، مؤاخذه خواهید شد. اوّلاً موظفید انجام دهید، ثانیاً خوب و درست و متقن انجام دهید. قضیه این است. کار بسیار سنگینی است. اگر با این دید به نمایندگی نگاه کردید، آن وقت همهی آنات شما حسنه است. بدانید هیچ عبادتی هم دیگر بالاتر از کاری که شما میکنید، نخواهد بود. هیچ کس غصه نخورد که من با آمدن به مجلس، مثلاً از فلان وظیفهی عبادی بازماندم و فرضاً دیگر عمره و یا زیارت نمیتوانم بروم. نخیر؛ این به مراتب از آن بالاتر است. اگر این گونه عمل کردید، از هر عبادتی در میزان الهی سنگینتر است. با احساس مسؤولیت و مراقبت نمایندگان الهی و کرامالکاتبین و «کنت انتالرّقیب علیّ من وارئهم و الشّاهد لما خفی عنهم(1)»، خود خدای متعال هم مراقب شماست. یک مجلسِ اینگونه، در طول چهار سال میتواند بزرگترین خدمات را به این کشور و این ملت بکند و هر چه بعد از انقلاب در این مملکت، کارِ خوب شده است، ثواب و حسنهی بخش عمدهای از آن، به نمایندگانی متعلّق است که در دورههای چهارگانهی گذشته بودهاند و خوب عمل کردهاند و تلاش مناسب انجام دادهاند. 1 ) مصباحالمتهجد، شیخ طوسی، ص 844 مصباح،الكفعمی،ص559 اقبال الاعمال،سیدبنطاووس ص709 البلد الامین،كفعمی،191 «....فاسئلك بالقدرة التی قدرتها و بالقضیه التی حتمتها و حكمتها و غلبت من عليه أجريتها أن تهب لی فی هذه الليلة و فی هذه الساعة كل جرم أجرمته و كل ذنب أذنبته و كل قبيح أسررته و كل جهل عملته كتمته أو أعلنته أخفيته أو أظهرته و كل سيئة أمرت بإثباتها الكرام الكاتبين الذين وكلتهم بحفظ ما يكون منی و جعلتهم شهودا علی مع جوارحی و كنت أنت الرقيب علی من ورائهم و الشاهد لما خفی عنهم و برحمتك أخفيته و بفضلك سترته....». ترجمه : خدایا به سبب آن قدرتی كه آن را مقدر كردی و به سبب آن حكم و فرمانی كه آن را واجب كردی و فرمانروایی كردی، و بر هركس جاری كردی او را مغلوب ساختی از تو درخواست می كنم در این شب و در این ساعت هر خطایی كه كردم و هر گناهی كه مرتكب شدم و هر كار زشتی كه پنهان نمودم و هر نادانی كه انجام دادم، چه آن را پنهان كردم یا اینكه آشكار كردم، مخفی ساختم یا اینكه ظاهر ساختم و هر بدی كه فرشتگان گرامیت را مامور ثبت آن كردی و آنان را موكل حفظ كارهایی كه از من سر می زند، نمودی و ایشان را به همراه اعضایم شاهدان بر من قرار دادی و تو خود قبل از ایشان مراقب من و همچنین گواه و شاهدی برآنچه از ایشان پنهان ماند، هستی و به وسیله رحمتت آن را پنهان نمودی و به سبب فضل و احسانت آن را پوشاندی. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز سیام ماه مبارک رمضان ۱۴۱۰ ه.ق - 1369/02/06 عنوان فیش :توجه به روح نماز نزدیک کننده انسان به خدا کلیدواژه(ها) : عبادت, روح عبادت, نماز نوع(ها) : حدیث متن فیش : ای بسا انسانهایی هستند با جسمهای نیرومند و زیبا، ولی با روحهایی لاغر، زشت، ناتوان و ضعیف؛ این به درد نمیخورد. تمام عبادات برای این است که ما ورزش کنیم، تربیت بشویم و پیش برویم. البته باید عبادات را شناخت. عبادات هم جسم و روحی دارند. جسم عبادات، به تنهایی کافی نیست. نماز را که انسان بخواند، ولی در حال نماز، توجه به خود ذکر نداشته باشد، ملتفت نباشد که چه میگوید و با چه کسی حرف میزند، مضامین نماز را بکلی از روی غفلت ادا بکند، این نماز، نماز بیفایدهیی است. البته کسانی که عربی نخواندهاند و معنای این جملات را نمیدانند، اگر در حال نماز، همین اندازه توجه پیدا کنند که با خدا حرف میزنند و به یاد خدا باشند، این هم بهرهی خوبی است؛ ولی سعی کنید که معنای نماز را بدانید. یاد گرفتن معنای نماز، کار خیلی آسانی است؛ خیلی زود میتوانید ترجمهی این چند جمله را یاد بگیرید. نماز را با توجه به معنای آن بخوانید. این نماز است که «قربان کلّ تقیّ»(1) خواهد بود. نماز، نزدیک کنندهی انسان به خداست؛ اما نزدیک کنندهی انسان با تقوا. 1 ) قصار 136 : وَ قَالَ ( عليه السلام ) : الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ وَ الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ لِكُلِّ شَيْءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْبَدَنِ الصِّيَامُ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ . ترجمه : و آن حضرت فرمود: نماز وسيله قرب به خدا، و حج جهاد هر ناتوان است. براى هر چيزى زكاتى است، و زكات بدن روزه است، و جهاد زن شوهردارى نيكوست 1 ) الكافی ، ثقة الاسلام كلینی ج 3ص 265؛ من لايحضرهالفقيه، شیخ صدوق، ج 1، ص 210؛ وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج 4، ص 44؛ مستدركالوسائل، محدث نوری، ج 3، ص 46؛ الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ » ترجمه : امام رضا علیه السلام فرمودند: نماز دستمايه تقرّب هر پرهيزگارى (به خداوند) است. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز سیام ماه مبارک رمضان ۱۴۱۰ ه.ق - 1369/02/06 عنوان فیش :خوارج ، حاصل عبادت بدون روح کلیدواژه(ها) : عبادت, خوارج, روح عبادت نوع(ها) : حدیث متن فیش : اگر در حال عبادت، توجه نبود و روح عبادت - که همان عبودیت و انس به خدا و تسلیم در مقابل اوست - مورد توجه قرار نگرفت، آن وقت خطرهای گوناگونی در سر راه انسان قرار میگیرد، که تحجر یکی از آنهاست. بعضی از همین خوارجی که در این ایام اسمشان را زیاد شنیدید، آنچنان عبادت میکردند و آیات قرآن و نماز را با حال میخواندند، که حتّی اصحاب امیرالمؤمنین(ع) را تحت تأثیر قرار میدادند! در همان ایام جنگ جمل، یکی از یاران امیرالمؤمنین عبور میکرد، دید که یکی از آنها عبادت میکند و نصف شب، این آیات را با صدای خوشی میخواند: «امّن هو قانت اناء اللّیل»(1). منقلب شد و پیش امیرالمؤمنین آمد. حتّی انسانهای هوشمند و زیرک و آگاه - که اصحاب نزدیک امیرالمؤمنین(ع) غالباً اینطور بودند - نیز اشتباه میکردند. بیمورد نیست که امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) فرمود: هیچکس نمیتوانست این کاری را که من کردم، بکند و این فتنه را بخواباند.(2) این کار، واقعاً شمشیر و آگاهی و آن ایمان علی به خودش و راه خودش را میخواست. حتّی گاهی خواص متزلزل میشدند. امیرالمؤمنین(ع) به آن صحابهی خود فرمود - طبق این نقلی که شده است - فردا به تو خواهم گفت. فردا وقتی که جنگ تمام شد و کمتر از ده نفر از مجموعهی خوارج زنده ماندند و بقیه در جنگ کشته شدند، حضرت به عنوان وسیلهیی برای عبرت و موعظهی یاران و اصحاب خودش، در بین کشتهها راه افتاد و با بعضی از آنان به مناسبتی حرف زد. به یکی از این کشتهها که به پشت افتاده بود، رسیدند. حضرت گفت، این را برگردانید؛ برگرداندند. شاید فرمود، او را بنشانید؛ نشاندند. بعد به همین کسی که از یاران نزدیکش بود، فرمود: او را میشناسی؟ گفت: نه، یا امیرالمؤمنین. فرمود: او همان کسی است که دیشب آن آیات را میخواند و دل تو را ربوده بود! (3) این، چه قرآن خواندنی است؟! این، چه نوع عبادت کردنی است؟! این، دوری از روح عبادت است. اگر انسان با روح عبادت و نماز و قرآن آشنا باشد، میفهمد که وقتی موجودیت و حقیقت و لبّ اسلام - که در علیبنابیطالب مجسم است - در یک طرف قرار گرفته است، همهی شبههها را از خودش دور میکند و به او میپیوندد. این دوری از قرآن و دوری از دین است که کسی نتواند این موضوع را تشخیص بدهد و نتیجتاً به روی علی(ع) شمشیر بلند کند. 1 ) سوره مبارکه الزمر آیه 9 أَمَّن هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ ساجِدًا وَقائِمًا يَحذَرُ الآخِرَةَ وَيَرجو رَحمَةَ رَبِّهِ ۗ قُل هَل يَستَوِي الَّذينَ يَعلَمونَ وَالَّذينَ لا يَعلَمونَ ۗ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُو الأَلبابِ ترجمه : (آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت میترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر میشوند!» 2 ) خطبه 93 : از خطبههاى آن حضرت است در بيان فضل و علم خود، و خبر از فتنه بنى اميه أَمَّا بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَيْهَبُهَا وَ اشْتَدَّ كَلَبُهَا فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً وَ لَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِي وَ نَزَلَتْ بِكُمْ كَرَائِهُ الْأُمُورِ وَ حَوَازِبُ الْخُطُوبِ لَأَطْرَقَ كَثِيرٌ مِنَ السَّائِلِينَ وَ فَشِلَ كَثِيرٌ مِنَ الْمَسْئُولِينَ وَ ذَلِكَ إِذَا قَلَّصَتْ حَرْبُكُمْ وَ شَمَّرَتْ عَنْ سَاقٍ وَ ضَاقَتِ الدُّنْيَا عَلَيْكُمْ ضِيقاً تَسْتَطِيلُونَ مَعَهُ أَيَّامَ الْبَلَاءِ عَلَيْكُمْ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ لِبَقِيَّةِ الْأَبْرَارِ مِنْكُمْ إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ يُنْكَرْنَ مُقْبِلَاتٍ وَ يُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ يَحُمْنَ حَوْمَ الرِّيَاحِ يُصِبْنَ بَلَداً وَ يُخْطِئْنَ بَلَداً أَلَا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِي عَلَيْكُمْ فِتْنَةُ بَنِي أُمَيَّةَ فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِيَ عَنْهَا وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَكُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِي كَالنَّابِ الضَّرُوسِ تَعْذِمُ بِفِيهَا وَ تَخْبِطُ بِيَدِهَا وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا لَا يَزَالُونَ بِكُمْ حَتَّى لَا يَتْرُكُوا مِنْكُمْ إِلَّا نَافِعاً لَهُمْ أَوْ غَيْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ وَ لَا يَزَالُ بَلَاؤُهُمْ عَنْكُمْ حَتَّى لَا يَكُونَ انْتِصَارُ أَحَدِكُمْ مِنْهُمْ إِلَّا كَانْتِصَارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ وَ الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ تَرِدُ عَلَيْكُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِيَّةً وَ قِطَعاً جَاهِلِيَّةً لَيْسَ فِيهَا مَنَارُ هُدًى وَ لَا عَلَمٌ يُرَى نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ مِنْهَا بِمَنْجَاةٍ وَ لَسْنَا فِيهَا بِدُعَاةٍ ثُمَّ يُفَرِّجُهَا اللَّهُ عَنْكُمْ كَتَفْرِيجِ الْأَدِيمِ بِمَنْ يَسُومُهُمْ خَسْفاً وَ يَسُوقُهُمْ عُنْفاً وَ يَسْقِيهِمْ بِكَأْسٍ مُصَبَّرَةٍ لَا يُعْطِيهِمْ إِلَّا السَّيْفَ وَ لَا يُحْلِسُهُمْ إِلَّا الْخَوْفَ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَدُّ قُرَيْشٌ بِالدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لَوْ يَرَوْنَنِي مَقَاماً وَاحِداً وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْيَوْمَ بَعْضَهُ فَلَا يُعْطُونِيهِ . ترجمه : اما بعد، اى مردم، من بودم كه چشم فتنه را كور كردم، و كسى جز من بر آن جرأت نداشت، بعد از آنكه تاريكى فتنهها همه جا را گرفته، و سختى هارى آن رو به فزونى نهاده بود. پس پيش از آنكه مرا نيابيد از من بپرسيد، به خدايى كه جانم در قبضه قدرت اوست از آنچه كه از امروز تا قيامت رخ خواهد داد و نيز در باره گروهى كه صد نفر را هدايت كند و صد نفر را به گمراهى برد از من نخواهيد پرسيد مگر اينكه شما را از دعوت كننده و جلودار و رانندهشان و جاى فرود آمدن مركبها و بار اندازشان و آن كه از اهل آنها كشته مىشود، و آن كه به مرگ طبيعى مىميرد خبر خواهم داد. و اگر مرا از دست بدهيد و آن گاه حوادث ناگوار و مشكلات طاقت فرسا بر شما فرود آيد بسيارى از پرسش كنندگان سر فرود آورند و جمع زيادى از پرسش شوندگان از جواب فرو مانند، و اين زمانى است كه پيكار و نبرد در ميان شما ادامه يابد و دامن بالا زند، و دنيا بر شما تنگ گردد آنچنان كه ايّام بلا و ابتلا را بر خود طولانى انگاريد، تا اينكه خداوند براى باقى ماندگان از نيكان شما پيروزى پيش آرد. فتنهها به وقتى كه روى آرند عامل اشتباه شوند، و چون از ميان بروند حقيقت آن بر همه معلوم گردد. فتنهها به وقت آمدن ناشناساند، و هنگام رفتن شناخته مىشوند. فتنهها همچون باد در گردشند، به شهرى اصابت مىكنند و از شهرى مىگذرند. بدانيد كه ترسناكترين فتنهها به نظر من در زندگى شما فتنه بنى اميّه است، زيرا فتنهاى است كور و تاريك و فراگير، و بلايش مخصوص مردم با ايمان است، آن كه در آن فتنهها بصير و داناست بلا دامنگيرش مىگردد، و هر كه كور دل و نابيناست بلا از او دور مىماند به خدا قسم پس از من بنى اميّه را براى خود حاكمان بدى خواهيد يافت، آنان مانند شتر بد خلقى هستند كه با دهان گاز مىگيرد، و با دست به سر صاحبش مىكوبد، و با پاى لگد مىاندازد، و از دوشيدن شيرش مانع مىشود. با شما دائما بر همين رويّهاند تا كسى از شما را باقى نگذارند مگر كسى كه براى آنها سودمند باشد، يا به ايشان زيانى نرساند. سخت گيرى آنان از شما بر طرف نخواهد شد تا جايى كه غلبه شما بر آنان به پيروزى برده بر ارباب، يا فرمانبر بر فرماندهاش ماند فتنه ايشان بر شما زشت و وحشتناك و به رويه دوران جاهليت وارد مىگردد، در آن فتنه نه علامت هدايتى يافت مىگردد و نه نشانه نجاتى ديده مىشود. ما اهل بيت از آن فتنه بر طريق نجاتيم، و در آن وقت قدرت دعوت در ما نيست. آن گاه خداوند مانند جدا شدن پوست از گوشت، آن فتنهها را از شما جدا مىكند به واسطه كسى كه به آنان ذلت و خوارى مىدهد، و به شدّت آنان را از ميدان به در مىكند، و جام تلخ بلا در كامشان مىريزد، جز شمشير به آنان ندهد، و جز لباس ترس بر آنان نپوشاند. در آن وقت قريش دوست دارد دنيا و آنچه در آن است را از دست بدهد و عوض آن يك بار ديگر رهبرى مرا اگر چه زمانش به اندازه قربانى كردن شتر كم باشد ببيند تا از آنان بپذيرم چيزى را كه امروز مقدارى از آن را مىطلبم و به من نمىدهند. 3 ) إرشاد القلوب إلى الصواب، حسن بن ابى الحسن ديلمى ج 2 ص 226 بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 33، ص 399 أنه خرج ذات ليلة من مسجد الكوفة متوجها إلى داره و قد مضى ربع من الليل و معه كميل بن زياد و كان من خيار شيعته و محبيه فوصل فی الطريق إلى باب رجل يتلو القرآن فی ذلك الوقت و يقرأ قوله تعالى أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِی الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ بصوت شجی حزين فاستحسن ذلك كميل فی باطنه و أعجبه حال الرجل من غير أن يقول شيئا فالتفت إليه ع و قال يا كميل لا تعجبك طنطنة الرجل إنه من أهل النار و سأنبئك فيما بعد فتحير كميل لمشافهته له على ما فی باطنه و شهادته للرجل بالنار مع كونه فی هذا الأمر و فی تلك الحالة الحسنة ظاهرا فی ذلك الوقت فسكت كميل متعجبا متفكرا فی ذلك الأمر و مضى مدة متطاولة إلى أن آل حال الخوارج إلى ما آل و قاتلهم أمير المؤمنين ع و كانوا يحفظون القرآن كما أنزل و التفت أمير المؤمنين إلى كميل بن زياد و هو واقف بين يديه و السيف فی يده يقطر دما و رءوس أولئك الكفرة الفجرة محلقة على الأرض فوضع رأس السيف من رأس تلك الرءوس و قال يا كميل أمن هو قانت آناء الليل ساجدا و قائما أی هو ذلك الشخص الذی كان يقرأ فی تلك الليلة فأعجبك حاله فقبل كميل مقدم قدميه و استغفر الله فصلى الله على محمد و آل محمد و على مجهول القدر ترجمه : امير مؤمنان على عليه السّلام شبى از مسجد كوفه به قصد خانه خود بيرون آمد و يك چهارم از شب گذشته بود و كميل پسر زیاد كه از بهترين ياران و دوستان وى بود ، با او بود، در راه به در خانه مردی رسيدند كه در آن وقت قرآن تلاوت می كرد و این سخن خداوند را با صدای اندوهناك و غمگینی می خواند: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ ...و كميل در باطن و درون خویش آن را پسندید و بدون اينكه چيزى بگويد حالت آن مرد او را شگفت زده كرد. [امام] (ع) به او رو كرد و فرمود: اى كميل صدای اين مرد تو را به تعجب و [تحسين] نيندازد كه او از اهل دوزخ است و در آيندهاى نه چندان دور ترا از آن آگاه خواهم كرد. كميل از اينكه باطن او و آنچه از دلش مىگذشت بر امام كشف شده بود و از اينكه امام با این حالی كه این مرد در آن است و چنين حالت نیكویی دارد،گواهى مىدهد او از اهل دوزخ است دچار نوعى حيرت شده بود و مدّتى گذشت و حالت و چگونگی خوارج آنجوری كه باید برگردد، برگشت. امير مؤمنان با ايشان به جنگ پرداخت درحالیكه ايشان قرآن را حفظ ميكردند آن طور كه نازل شده بود. امير مؤمنان به كميل كه در پيش رويش ايستاده بود رو كرد این در حالی بود كه از شمشيرش خون مىچكيد و سرهاى خوارج كافر و گمراه به روى زمين افتاده بود پس امام نوك شمشير خود را بر یكی از سر ها گذاشت و فرمود: اى كميل أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً ... يعنى اين همان است كه در آن شب اين آيه را تلاوت مىكرد و حال ظاهرش بر تو خوش آمده بود. كميل بر قدمهاى نازنين امام بوسه زد و از خدا آمرزش طلبيد و بر مولائى كه قدرش مجهول مانده بود درود و صلوات نثار نمود. |