[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان و برگزیدگان کرمانشاه - 1390/07/26 عنوان فیش :تلاش صد و پنجاه ساله برای القای ناکارآمدیِ ایرانیان کلیدواژه(ها) : از خود بیگانگی, تبلیغات منفی, اعتماد به نفس, خودباوری علمی, روحیه وابستگی به بیگانه, خودکفایی, استعداد ایرانی, گذشته پرافتخار ایران, قرون وسطی اروپا, روحیه خوداتکایی, تاریخ تمدن اسلامی, گذشته پرافتخار ایران, تاریخ پیشرفت علمی جمهوری اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از چیزهائی که ما را باید نسبت به موقعیتهای خودمان بشدت هوشیار کند، این است که در طول دهها سال تبلیغات شده بود که ایرانی ناکارآمد است؛ باید از دیگران بیاموزد، باید از دیگران تقلید کند، باید به دامن دیگران متوسل و متشبث شود. در دوران جوانی و نوجوانیهای ما این جزو چیزهای رائج بود. تا صحبت یک چیزی میشد، میگفتند اینجا که خب، نمیشود این چیزها را بسازند. میخواستند توی یک شهر بر روی یک خیابانی پل بسازند، باید مهندس خارجی میآمد؛ اگر میخواستند یک سد بسازند، باید چندین شرکت خارجی و مهندسین و متخصصین خارجی میآمدند؛ یکی دیوارهی سد را میساخت، یکی توربین را میساخت، یکی بقیهی دستگاهها را میساخت؛ اصلاً تصور نمیشد. حتّی تا اوائل انقلاب، این فکر بود. من فراموش نمیکنم؛ بنا بود یک نیروگاه گازی را یک جائی بسازند - از قبل از انقلاب نیمهکاره مانده بود - به مسئولینش میگفتیم این کار را انجام بدهید؛ آمدند پیش من - من آن وقت رئیس جمهور بودم - گفتند آقا اصلاً امکان ندارد. آنها باورشان نمیآمد. خب، امروز مهندسین کشور ما، جوانان ما، پیشرفتهترین نیروگاهها را در شکلهای مختلف، در انواع مختلفِ خودش دارند میسازند. ما امروز میتوانیم نیروگاه هستهای بسازیم. این استعدادها شناخته شده نبود. سالهای متمادی روی این قضیه کار شد. از حدود صد و پنجاه سال پیش که بتدریج فرهنگ غربی، روش غربی، نمودارهای تمدن غربی و پیشرفت فناوری غربی وارد کشور شد، بتدریج این مسئله جا افتاد؛ هم گفته شد و تأکید شد، هم در عمل اینجور معلوم شد که از ایرانی کاری برنمیآید. فراموش کردند که تاریخ ما، میراث گذشتهی ما سرشار از افتخارات علمی است. آن روزی که در دنیای غرب خبری نبود، آن روزی که آنجا اگر یک پیشرفت علمی به وجود میآمد، یک کشف علمی میشد، کاشف را به جرم جادوگری آتش میزدند، آن روزی که تاریکی علمیِ مطلق بر منطقهی اروپا حاکم بود - که در این زمینه حرفها هست - آن روز کشور ما پیشرو کشورهای اسلامی بوده. این پیشرفتها مال دنیای اسلام است، اما ایران پیشانی کشورهای اسلامی بود در پیشرفتهای گوناگون علمی؛ در فلسفه، در علوم عقلی، حتّی در علوم شرعی، در فقه، در حدیث. بیشترین کتابهای حدیث در آن دورهها - چه حدیث اهل سنت، چه حدیث شیعه - مال ایرانیهاست؛ نویسندگان ایرانی، محدثین ایرانی، فقهای ایرانی؛ آن وقت تا برسد به علوم طبیعی، در پزشکی، در داروسازی، در مهندسی، در ستارهشناسی و در بقیهی علوم. خب، این گذشتهی ماست؛ این نشاندهندهی وجود یک استعداد برتر و یک ذخیرهی استعدادیِ سرشار در این منطقهی از جغرافیای عالم است. ما چرا باید این را فراموش میکردیم؟ فراموش کردیم. امروز میخواهیم نشان بدهیم که اینجوری نیست. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر - 1388/05/05 عنوان فیش :واکنش امام خمینی(ره) در مقابل کمبود امکانات نیرو هوایی در جنگ کلیدواژه(ها) : نصرت الهی, صداقت وعده الهی, کمبود امکانات در دفاع مقدس, وعدههای الهی, اطمینان به وعده الهی, وعدهی الهی, تجربههای دفاع مقدس, خودکفایی, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, رهبری امام خمینی, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, توکل به خدا, جهاد خودکفایی, فرصت تحریم, اعتقاد به امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما به یک قولِ متعارفِ معمولی از سوی آدمی که کار بدی از او ندیدهایم، اعتماد میکنیم؛ قرضی از او میخواهیم، کاری دست او داریم، او به ما وعده میکند که بسیار خوب، من این کار را برای شما انجام میدهم. ما معمولاً اعتماد میکنیم، راه میافتیم مقدمات کار را فراهم میکنیم، در حالی که او یک انسانی بیش نیست؛ ممکن است پشیمان بشود، ممکن است کسی بیاید رأی او را بزند، ممکن است فراموش کند، ممکن است آن امکانی که به وسیلهی او میخواست به ما کمک بکند، از دستش برود؛ ده جور یا دهها جور احتمال تخلف این وعده هست، لیکن ما اعتماد میکنیم. خوب، خدای متعال چقدر وعده کرده است به مؤمنین؛ وعدهی نصرت، وعدهی هدایت، وعدهی تعلیم؛ «و اتّقوا اللَّه و یعلّمکم اللَّه»، وعدهی حفظ و صیانت، وعدهی کمک در امور دنیا؛ این همه خدای متعال به ما وعده کرده. البته این وعدهها مطلق نیست؛ شروطی دارد، شروطش هم خیلی شروط دشواری نیست، از دست ماها بر میآید. دلیلش هم این است که جاهائی که به این شروط عمل کردیم، خدای متعال به ما کمک کرد؛ نمونهاش جنگ تحمیلی. شما جوانهائی که دوران جنگ تحمیلی را درک نکردید، بدانید؛ آن روزی که جنگ تحمیلی شروع شد، همهی صاحبنظران، همهی تحلیلگران، همهی نخبگان به طور قاطع میگفتند صدام در این جنگ پیروز است و ایران شکستخورده است؛ جز یک عدهی معدودی، آن کسانی که به نگاه اسلامی و ایمانی اعتقاد داشتند - نگاه امام به حوادث - آنها نه، آنها در دلشان امیدی بود؛ حالا کم یا زیاد؛ بعضی کورسوی امیدی بود، بعضی نه، دلشان روشن بود. من این خاطره را بارها نقل کردهام: در روزهای سوم چهارم جنگ بود، توی اتاق جنگ ستاد مشترک، همه جمع بودیم؛ بنده هم بودم، مسئولین کشور؛ رئیس جمهور، نخست وزیر - آن وقت رئیس جمهور بنیصدر بود، نخست وزیر هم مرحوم رجائی بود - چند نفری از نمایندگان مجلس و غیره، همه آنجا جمع بودیم، داشتیم بحث میکردیم، مشورت میکردیم. نظامیها هم بودند. بعد یکی از نظامیها آمد کنار من، گفت: این دوستان توی اتاق دیگر، یک کار خصوصی با شما دارند. من پا شدم رفتم پیش آنها. مرحوم فکوری بود، مرحوم فلاحی بود - اینهائی که یادم است - دو سه نفر دیگر هم بودند. نشستیم، گفتیم: کارتان چیست؟ گفتند: ببینید آقا! - یک کاغذی در آوردند. این کاغذ را من عیناً الان دارم توی یادداشتها نگه داشتهام که خط آن برادران عزیز ما بود - هواپیماهای ما اینهاست؛ مثلاً اف 5، اف 4، نمیدانم سی 130، چی، چی، انواع هواپیماهای نظامیِ ترابری و جنگی؛ هفت هشت ده نوع نوشته بودند. بعد نوشته بودند از این نوع هواپیما، مثلاً ما ده تا آمادهی به کار داریم که تا فلان روز آمادگیاش تمام میشود. اینها قطعههای زودْتعویض دارند - در هواپیماها قطعههائی هست که در هر بار پرواز یا دو بار پرواز باید عوض بشود - میگفتند ما این قطعهها را نداریم. بنابراین مثلاً تا ظرف پنج روز یا ده روز این نوع هواپیما پایان میپذیرد؛ دیگر کأنه نداریم. تا دوازده روز این نوعِ دیگر تمام میشود؛ تا چهارده پانزده روز، این نوع دیگر تمام میشود. بیشترینش سی 130 بود. همین سی 130 هائی که حالا هم هست که حدود سی روز یا سی و یک روز گفتند که برای اینها امکان پرواز وجود دارد. یعنی جمهوری اسلامی بعد از سی و یک روز، مطلقاً وسیلهی پرندهی هوائی نظامی - چه نظامی جنگی، چه نظامی پشتیبانی و ترابری - دیگر نخواهد داشت؛ خلاص! گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید. من هم از شما چه پنهان، توی دلم یک قدری حقیقتاً خالی شد! گفتیم عجب، واقعاً هواپیما نباشد، چه کار کنیم! او دارد با هواپیماهای روسی مرتباً میآید. حالا خلبانهایش عرضهی خلبانهای ما را نداشتند، اما حجم کار زیاد بود. همین طور پشت سر هم میآمدند؛ انواع کلاسهای گوناگون میگ داشتند. گفتم خیلی خوب. کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما دار و ندار نظامیمان دست اینهاست. اینها اینجوری میگویند؛ میگویند ما هواپیماهای جنگیمان تا حداکثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر دوام دارد و آخرین هواپیمایمان که هواپیمای سی 130 است و ترابری است، تا سی روز و سی و سه روز دیگر بیشتر دوام ندارد. بعدش، دیگر ما مطلقاً هواپیما نداریم. امام نگاهی کردند، گفتند - حالا نقل به مضمون میکنم، عین عبارت ایشان یادم نیست؛ احتمالاً جائی عین عبارات ایشان را نوشته باشم - این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا میرساند، درست میکند، هیچ طور نمیشود. منطقاً حرف امام برای من قانع کننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنائی دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، میدانستم که خدای متعال این مرد را برای یک کار بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت. این را عقیده داشتم. لذا دلم قرص شد، آمدم به اینها - حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست - گفتم امام فرمودند که بروید همینها را هرچی میتوانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید. همان هواپیماهای اف 5 و اف 4 و اف 14 و اینهائی که قرار بود بعد از پنج شش روز بکلی از کار بیفتد، هنوز دارد تو نیرو هوائی ما کار میکند! بیست و نُه سال از سال 59 میگذرد، هنوز دارند کار میکنند! البته تعدادی از آنها توی جنگ آسیب دیدند، ساقط شدند، تیر خوردند، بعضیشان از رده خارج شدند، اما از این طرف هم در قبال این ریزش، رویشی وجود داشت؛ مهندسین ما در دستگاههای ذیربط توانستند قطعات درست کنند، خلأها را پر کنند و بعضی از قطعات را علیرغم تحریم، به کوری چشم آن تحریم کنندهها، از راههائی وارد کنند و هواپیماها را سرپا نگه دارند. علاوه بر اینها، از آنها یاد بگیرند و دو نوع هواپیمای جنگی خودشان بسازند. الان شما میدانید که در نیروی هوائی ما، دو نوع هواپیمای جنگی - البته عین آن هواپیماهای قبلیِ خود ما نیست، اما بالاخره از آنها استفاده کردند. مهندس است دیگر، نگاه میکند به کاری، تجربه میاندوزد، خودش طراحی میکند - هواپیمای دو کابینهی برای آموزش و یک کابینهی برای تهاجم نظامی، ساخته شده است. علاوه بر اینکه همانهائی هم که داشتیم، هنوز داریم و توی دستگاههای ما هست. این، توکل به خداست؛ این، صدق وعدهی خداست. وقتی خدای متعال با تأکید فراوان و چندجانبه میفرماید: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛ بیگمان، بیتردید، حتماً و یقیناً خدای متعال نصرت میکند، یاری میکند کسانی را که او را، یعنی دین او را یاری کنند - وقتی خدا این را میگوید - من و شما هم میدانیم که داریم از دین خدا حمایت میکنیم، یاریِ دین خدا میکنیم. بنابراین، خاطرجمع باشید که خدا نصرت خواهد کرد. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاههای استان یزد - 1386/10/13 عنوان فیش :واردات سلاحهای ابتدائی در زمان جنگ کلیدواژه(ها) : اعتماد به نفس ملی, کمبود امکانات در دفاع مقدس, خودکفایی, از خود بیگانگی, خودکفایی, روحیه خوداتکایی, از خود بیگانگی, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اعتماد به نفس ملی که باید در نخبگان یک کشور بروز کند، مهمترین تأثیرش این است که حالت انتظار کمک و دستگیری از دیگران را از انسان میگیرد. ملتی که به خودش اعتماد ندارد، همیشه منتظر است برای او چیزی فراهم کنند و به او بدهند. وقتی منتظر بودید برایتان غذای آماده بیاورند، دیگر غذا درست نمیکنید؛ غذا درست کردن هم بلد نمیشوید. این یکی از خطرات عمده است، خیلی هم واضح است؛ یعنی چیز فلسفیِ پیچیدهی مشکلی نیست. اما همین شیء واضح و سازوکار واضح برای عقب ماندگی کشور، گاهی از نظر ماها مورد غفلت قرار میگیرد. من فراموش نمیکنم؛ بر حسب تصادف، سالها پیش از پیروزی انقلاب منزل دوستی رفته بودیم - اهل یکی از شهرستانهای شمال کشور بود، آمده بود مشهد، ما رفتیم دیدنش - نمایندهی آن شهر در مجلس شورای ملیِ آن روز هم اتفاقاً مشهد بود و او هم آمده بود دیدن این شخص. تصادفاً ما با یک نمایندهی مجلس یک ساعتی همنشین شدیم. ما آن وقت جوان بودیم، مثل حالای شماها - که هر چه دلتان میخواهد، میگوئید - ما هم ملاحظهی جوانب قضیه را نمیکردیم. بنده شروع کردم انتقاد از دستگاه، و همان حرفهائی که آن وقتها در ذهن ما بود، گفتیم. او نمایندهی مجلس شاه بود، به او برخورد؛ لذا بنا کرد با ما مجادله کردن. از جملهی حرفهائی که من به او زدم، این بود که گفتم: آقا مملکت را راکد نگه داشتهاید؛ همهاش واردات، همهاش واردات، همهاش مصنوعات دیگران؛ پس خود ما چرا کاری نمیکنیم؟ جوابی که او داد، جالب است، که شما بدانید طرز فکرها چه بود. گفت: آقا بهتر، بهتر! اروپائیها مثل نوکر برای ما کار کنند، ما از نتیجهی کارکرد آنها استفاده کنیم! ببینید چطور این زهر را گاهی تا اعماق جان آحاد یک ملت و نخبگان یک ملت نفوذ میدهند که اینطوری صحبت میکنند. وقتی اعتماد به نفس نبود، حالت انسان، حالت انتظار کمک دیگران و انتظار دستگیری دیگران است. مثل آدم مفلوک و زمینگیر یک گوشهای نشسته، منتظر است یک نفری از آنجا عبور کند، یک کمکی به او بکند. نقطهی مقابلش حالت استغناء است: انسان منتظر نباشد که برای او بیاورند. وقتی منتظر نبود، در اندیشهی فراهم کردن نیازهای خود بود، این استعدادهای موجود در وجود او - استعدادهای نهفتهی در وجود یک ملت - به کار میافتد. استعدادها که به کار افتاد؛ استعدادی که بالقوه بود، بالفعل شد و موفقیت کسب کرد، یک موفقیت به صورت خوشهای موفقیتهای بعدی را به وجود میآورد. یک موفقیت، یک خوشه موفقیت را پشت سر خودش میآورد؛ طبیعت کار این است. در دوران دفاع مقدس، اوائل کار، بخصوص بچههای سپاه و بسیج واقعاً چیزی نداشتند؛ سلاح لازم را نداشتند؛ عمدهی سلاحشان همین کلاشینکف بود؛ یک تفنگ انفرادی. نمیشد با این سلاح جنگید؛ لذا به فکر افتادند. خود این به فکر افتادن، بابهائی را به روی آنها باز کرد. من توصیهام به جوانهای عزیز این است که شرح حال سرداران شهید را بخوانید. در لابهلای حرفهای اینها، حالا یک بخشهائی عاطفی و معنوی و اینهاست - که آنها هم به نوبهی خود منافعی دارد - اما بخشهائی هم بخشهای تجربیِ کارهای اینهاست که در میدان جنگ چگونه عمل میکردند. من بارها گفتهام که در دوران جنگ، ما بایستی آر.پی.جی هفت را به صورت قاچاقی با پولِ چند برابر از کشورهای دیگر میآوردیم و نهایت سختی را متحمل میشدیم؛ پولِ چند برابر هم میدادیم تا یک تعداد سلاحهای ابتدائیِ اینطوری را به دست بیاوریم. نتیجهی آن تجربهها و اعتماد به نفس این شد که ملت ایران به جائی برسد که سلاحهائی که خودش تولید میکند، در منطقه بخشیاش درجهی یک و بی نظیر باشد، بخشی هم کم نظیر باشد. این به خاطر همین نیاز بود؛ چون به ما نمیفروختند، چون به ما نمیدادند. ما احساس کردیم که باید به خودمان تکیه کنیم. جوانهای ما به خودشان تکیه کردند. این تکیهی به خود، استعدادها را جوشاند. این جوشش استعدادها فراورده دارد؛ فراوردهها هر یکی چندین دنباله دارد. این در همه جا هست. این اعتماد به نفس، هم در کشفیات هست، هم در علم هست، هم در ساخت و تولید هست، هم در الگوی توسعه هست. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاههای استان یزد - 1386/10/13 عنوان فیش :نمونههایی از تلاش دشمن برای ایجاد يأس و مانعتراشی در روند پیشرفت کشور کلیدواژه(ها) : اعتماد به نفس ملی, پیشرفت علمی ایران, خانواده در غرب, بحران غرب, انحطاط غرب, نقشه دشمن, یأسپراکنی دشمن, مسئله هستهای ایران, منافع انرژی هسته ای, صنعت سیلوسازی, سدسازی, تاریخ پیشرفت علمی جمهوری اسلامی, خودکفایی, جهاد خودکفایی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : سه مانع اصلی در راه فرایند اعتماد به نفس و به ثمر رسیدنش وجود دارد كه ما باید متوجه این سه رخنه باشیم. این سه رخنه میتوانند فرایند اعتماد به نفس ملی و منتهی شدن آن به پیروزیهای پیدرپی و رسیدن به آرمانها را مخدوش كنند. اول، ایجاد یأس است؛ تیره كردن افق، به رخ كشیدن فاصلههای علمی... در مورد این مسئلهی اول كه پراكندن نومیدی و یأس است، من اصرار دارم شما جوانها بیشتر فكر كنید، تأمل كنید و نشانههایش را ببینید. همین الآن دارند این كار را میكنند؛ یك عدهای هم برای آنها و از زبان آنها و از حنجرهی آنها به نفع آنها حرف میزنند. حالا این چند مورد را ببینید: یكی از آنها مسئلهی انرژی هستهای است. در داخل كشور خودمان جنجال راه انداختند كه آقا انرژی هستهای هزینهی بدون سود است؛ چرا دارید این كار را میكنید؟ حالا تبلیغات جهانی كه این مسئله را كاملًا دنبال میكرد و هنوز هم میكند؛ اما در داخل كشور خودمان از اولی كه این مسئلهی هستهای مطرح شد، از پنج شش سال قبل از این تا حالا مرتباً این مطلب را گفتهاند و تكرار كردهاند. حتّی عدهای نامه نوشتند و گفتند آقا ما فیزیكدانیم. اینكه میگویند ما توانستهایم دستگاههای سانتریفیوژ را راه بیندازیم، اصلًا واقعیت ندارد! به قدری قرص این را گفتند كه ما مجبور شدیم افرادی را بفرستیم و بگوئیم بروند بازرسی كنند، درست ببینند؛ نكند كه همینی كه اینها میگویند، باشد. این، مال پنج شش سال قبل است. رفتند، آمدند گفتند نه آقا! كار، بسیار خوب، صحیح، علمی و محكم دارد انجام میگیرد. اول گفتند نمیشود، نمیتوانیم؛ بعد كه دیدند توانستیم، گفتند آقا این هزینهای است كه سود ندارد، فایدهای ندارد. بنده در سخنرانی عمومی عید نوروز سال گذشته مفصل در بارهی این صحبت كردم و نمیخواهم تكرار كنم. چطور فایدهای ندارد؟ ما برای بیست سال دیگر حداقل بایستی بیست هزار مگاوات برق از انرژی هستهای به دست بیاوریم. برآوردی كه برای مصرف انرژی در كشور و تولید برقِ مورد نیاز كردهاند، حداقل بیست هزار مگاوات باید از طریق انرژی هستهای باشد؛ و الّا ما باید برق را از دیگران گدائی كنیم؛ یا اگر نتوانستیم گدائی كنیم، یا ننگمان آمد، یا به ما ندادند، از خیر چیزهائی كه با نیروی برق میچرخد، باید بگذریم؛ از كارخانه، از تولید، از بسیاری از ابزارهای پیشرفت. خب، ما كِی شروع كنیم تا بتوانیم بیست هزار مگاوات را بیست سال دیگر به دست بیاوریم؟ الآن اگر دیر هم نشده باشد، قطعاً زود نیست. ممكن است دیر هم شده باشد. ببینید چه مغالطهی عجیبی است كه «آقا احتیاج نداریم»! یا میگویند: شما نیروگاه هستهای كه نمیتوانید بسازید؛ این اورانیومهای غنیشدهی سه چهار درصد را برای چه میخواهید؟ باز بحث «نمیتوانید» است. چرا نمیتوانیم؟ ملتی كه بدون كمك و بدون استاد توانست یك چنین مراكز عظیم غنیسازی را به وجود بیاورد، چرا نتواند نیروگاه بسازد؟ باید بتوانیم. چرا نتوانیم؟ یك روزی میگفتند: شما نمیتوانید نیروگاه بخاری هم بسازید. من یادم هست دورهی ریاست جمهوری خود من بود؛ نیروگاهی بود كه در زمان رژیم گذشته شروع شده بود، نصفهكاره مانده بود. میآمدند میرفتند تا دلالهای بینالمللی از یك كشوری بیایند آن را درست كنند. بعضیها هم میگفتند ما در داخل میتوانیم درست كنیم. ما چند نفر از مسئولین مرتبط با این مسائل را در دفتر ریاست جمهوری خواستیم- چند تا از رؤسای كشور را- نخستوزیر و دیگران را هم دعوت كردیم تا بحث كنیم. اینها آمدند گفتند: آقا امكان ندارد كه ما بتوانیم آن نیروگاه را- كه نزدیك تهران هم هست- به آخر برسانیم و افتتاح كنیم. این، قضاوت آنها بود. گفتند: اصلًا امكان ندارد؛ حتماً بایستی خارجی بیاید. ما خارجی را نیاوردیم؛ متخصص داخلی رفت آن را كامل كرد، درست هم كرد، الآن هم سالهاست كه دارد برق میدهد و از تولید او دارد كشور استفاده میكند. اول انقلاب جهاد سازندگی میخواست سیلو بسازد. میدانید سیلوهای ما را در دوران طاغوت، شورویها میساختند. رژیم طاغوت گندم را از آمریكا میگرفت، سیلویش را شوروی میساخت! سیلو ظاهرش ساده است، اما نسبتاً فناوری پیچیدهای است. جهاد سازندگی گفت میخواهیم سیلو بسازیم؛ از اطراف صدا بلند شد كه آقا نمیتوانید؛ بیخود خودتان را معطل نكنید، سرمایهی كشور را هم به باد ندهید. یك نمونهی سیلوی كوچكی در خوزستان ساختند كه بنده آن وقت رفتم بازدید كردم. امروز كشور جمهوری اسلامیِ شما یكی از سیلوسازهای درجهی یك دنیاست؛ جزء كشورهای سیلوساز برجستهی درجهی یك است. یكی از سدهای نزدیك تهران آب میداد. گفتند بروند این را درست كنند؛ گفتند خود كمپانی سازندهی این سد باید بیاید؛ رفتند آوردند. این هم مربوط به اوائل ریاست جمهوری ماست. میگفتند: مگر ما میتوانیم سد درست كنیم؟ همین تلقیناتِ گذشته بود. جوانهای ما همت كردند، رفتند سراغ سدسازی. امروز كشور جمهوری اسلامی به فضل الهی بهترین سدساز این منطقه است. در منطقهی ما هیچ كشوری مثل جمهوری اسلامی مسلط بر ساختن سدهای بزرگ- چه سد بتونی، چه سد خاكی- نیست. سدهائی كه ما ساختیم، از مشابههای خودش كه زمان طاغوت به وسیلهی شركتهای خارجی ساخته شده، بهتر و با ظرفیت بیشتر و البته با هزینهی بسیار بسیار كمتر است؛ كار خودمان هم هست. چرا نمیتوانیم؟ نخیر، نیروگاه هستهای هم میتوانیم بسازیم؛ باید بسازیم. امروز شروع بكنیم، چند سال دیگر جواب خواهد داد. چند سال دیگر شروع بكنیم، چند سال بعدش جواب خواهد داد. اگر شروع نكنیم، عقب میمانیم. امروز اگر غنیسازی را شروع نمیكردیم، بایستی ده سال بعد، بیست سال بعد بالاخره شروع میكردیم. میگویند آقا روسها كه به شما اورانیوم غنیسازیشده میدهند، سوخت نیروگاه هستهای میدهند؛ خودتان میخواهید چه كار كنید؟ این از آن حرفهائی است كه این آقای رئیسجمهور محترم كمدان آمریكا هم اخیراً بیان فرمودند، كه خب روسها كه دارند میدهند، ایران میخواهد چه كار كند! اینجا هم یك عدهای كه نه به قدر او محترمند، نه به قدر او كمدانند، همان حرف را تكرار كردند كه آقا روسها كه دارند میفروشند. دیدید دیگر؛ محمولهی اول آمد، محمولهی دوم آمد؛ دیگر شما میخواهید چه كار كنید كه خودتان غنیسازی كنید؟ این مثل این میماند كه به كشوری كه ذخائر نفتیِ زیر زمینش پر است، بگویند آقا چرا چاه میزنی؛ خب برو نفت را بخر از بیرون بیاور! یعنی كشوری كه دارای ذخائر نفتی است، بشود واردكنندهی نفت! چقدر خندهآور است. اگر یك روزی دلشان نخواست این سوخت را بدهند، یا گفتند به این قیمت میدهیم، یا گفتند به این شرط میدهیم، ملت ایران ناچار است قبول كند. ببینید، اینها آن چیزهائی است كه اگر چنانچه توجه كنید، خواهید دید همان نقشهی ایجاد یأس دشمن است كه حالا یك كار به این عظمت انجام گرفته- مسئلهی انرژی هستهای- این همه در بارهاش مردم شادی و خوشحالی كردند، آقا در بیاید كه: چرا شما بیخود مملكت را به این چالشهای اینچنینی میكشانید، برای خاطر یك چیز كماهمیتِ انرژی هستهای؟! ببینید، این همان ایجاد یأس است؛ این همان چیزی است كه شما باید مراقبش باشید. این یكی از آن رخنههاست كه اعتماد به نفس ملی را ضربه میزند. مربوط به :بیانات در دیدار پرسنل نیروی هوایی - 1384/11/18 عنوان فیش :نیروی هوایی ؛اولین بخش ارتش در ایجاد جهاد خودکفایی کلیدواژه(ها) : نیروی هوایی, خودکفایی, تاریخ دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : نیروی هوایی در طول این سالها در صفوف مقدم همهی کارهای افتخارآمیزی که از نیروهای مسلح انتظار میرفت، قرار گرفت. در دوران دفاع مقدس، نیروی هوایی در بخش آفند و پدافند کارهای درخشانی کرد. من نمیدانم آیا شما جوانان عزیز از تاریخچهی فعالیتهای نیرو در این دوران پُرماجرا مطلع هستید یا نه، اما همینقدر بدانید که برترین مجاهدتهایی که در یک دفاع مقدس ممکن است برای یک نظامی پیش بیاید، در نیروی هوایی پیش آمد و دلاوران نیروی هوایی از عهدهی آن برآمدند. باید این مسائل دقیق، امانتدارانه و به دور از مبالغه - احتیاج به مبالغه نیست؛ واقعیات آنقدر شگفتانگیز و آنقدر باعظمت است که هر چشمِدل و هر بصیرتی را به خود متوجه میکند - در اختیار نسل جوان گذاشته شود. در عرصهی سازندگی هم اولین بخش از ارتش که جهاد خودکفایی را به معنای حقیقی کلمه در خود ایجاد کرد، نیروی هوایی بود. بنده از نزدیک در جریان فعالیتهای جهاد خودکفایی در نیروی هوایی و در سایر سازمانهای ارتش بودم، که کارهای باارزشی را انجام دادهاند. میل به استقلال، میل به اینکه ارتشىِ ایرانی و مسلمان بتواند سر خود را بالا بگیرد و به نیروی ذاتی خود افتخار کند، اول در این نیرو بود که سر کشید و به کارهای بزرگ و باارزشی منتهی شد و گرههایی را باز کرد. مربوط به :بیانات در دیدار کشاورزان - 1384/10/14 عنوان فیش :ساخت سیلوهای گندم توسط جهادسازندگی در اوائل انقلاب کلیدواژه(ها) : جهاد سازندگی, صنعت سیلوسازی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), خودکفایی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : جوانانِ جهاد سازندگی آن روزی کارهای بزرگ را در این کشور شروع کردند که حتی آن کسانی که جلوی چشمشان این کارهای بزرگ انجام میگرفت، باور نمیکردند که جوان ایرانی قادر به این کارهاست. در دوران رژیم طاغوت، گندم را از امریکا میخریدند و سیلو را روسها برایشان میساختند؛ آنها سیلو را هم نمیتوانستند بسازند! باید روسها میآمدند؛ این صنعت در ایران نبود. در سالهای اول انقلاب، این جوانان جهاد دانشگاهی آمدند و گفتند امام دستور دادهاند مردم گندم بکارند؛ خوب، گندم سیلو لازم دارد؛ درِ خانهی چه کسی برویم، جز درِ خانهی همت و ابتکار خودمان؛ شروع کردند. افرادی میدیدند که این سیلو بالا میرود - البته در روز اول، با ظرفیت کم - اما باور نمیکردند! و امروز کشور ما یکی از کشورهای مطرح از لحاظ سیلوسازی در دنیاست؛ به برکت همین جوانها. کار جهادی، این است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19 عنوان فیش :ساخته شدن سدهای زمان طاغوت توسط بیگانگان کلیدواژه(ها) : خودکفایی, اعتماد به نیروی خود, سدسازی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : سدهاى ما را [قبل از انقلاب] دیگران مىساختند. همهى هشت نُه سدى که در زمان طاغوت ساخته شد، به دست بیگانهها ساخته شد. براى ساخت سد دز چهار کشور اروپایى و کانادا همکارى کردند. سد کارون 3 از لحاظ ریخت عمومىاش شبیه سد دز است؛ بتونى است و ظرفیت آب آنها به یک اندازه است؛ با این تفاوت که ظرفیت تولید برقِ سد کارون 3 که بچههاى ما آن را ساختهاند، چهار برابر ظرفیت تولید برق سد دز است و احجامى که براى ساختن این سد به کار رفته، گاهى ده برابر، بیست برابر و سى برابر احجامى است که در سد دز به کار رفته - از لحاظ بتونى که به کار بردهاند، آهنى که به کار بردهاند، سنگى که کندهاند - علتش هم این است که آنها جاهاى آسان را براى سدسازى انتخاب کرده بودند. بهرهبردارى از این نیروگاه در اختیار یک شرکت کانادایى بود. یک سرمایهدار ایرانى تلاش مىکند، زحمت مىکشد، لابد بند و بست مىکند و رشوه مىدهد؛ بالاخره موفق مىشود اجازهى بهرهبردارى از نیروگاه سد دز را بگیرد. بعد از دو سه سال، ایرانىها مىخواهند ظرفیت تولید برق سد دز را دو برابر کنند؛ باید خارجىها مىآمدند؛ در داخل به کسى اعتماد نمىکردند و کسى هم نمىتوانست این کار را بکند. لذا امریکایىها را دعوت کردند تا بیایند ظرفیت نیروگاه سد دز را دو برابر کنند. امریکایىها وقتى آمدند دیدند ایرانىها در آنجا مشغول کارند، گفتند ما نمىآییم. شرط آمدن ما این است که ایرانىها بکلى خلعید شوند و همان شرکت کانادایى دوباره بیاید مشغول کار شود. دولت ایران این کار را کرد؛ بهرهبردار ایرانى و همهى عواملش را بیرون کرد و مجدداً شرکت کانادایى آمد و بهرهبردارى از سد را به دست گرفت؛ بعد امریکایىها لطف کردند، آقایى کردند، تفضل کردند و تشریف آوردند ظرفیت نیروگاه را دو برابر کردند! سد کارون 3 را جوانها و مهندسان ایرانى ساختهاند. ظرفیت آبش همان اندازه است، ظرفیت برقش چهار برابر آن است؛ خودشان طراحى کردهاند، خودشان ساختهاند و خودشان هم بهرهبردارى مىکنند. این بهتر است یا آن؟ آنچه امریکا و اروپا و کانادا و دیگران براى ملت و کشور ما مىخواهند، آن وضعیت است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مهندسان - 1383/12/05 عنوان فیش :مصادیق پیشرفت ایران با وجود تحریم های خارجی کلیدواژه(ها) : تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, کمبود امکانات در دفاع مقدس, تحریم اقتصادی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ دفاع مقدس, جهاد سازندگی, پیشرفت علمی و فناوری, پیشرفت ملت ایران, تاریخ پیشرفت علمی جمهوری اسلامی, خودکفایی, جهاد خودکفایی, جهاد سازندگی, فرصت تحریم نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : تحریمها و اخم و تخمهایی كه [دنیای صنعتی و دنیای غربی ]از اول انقلاب تا الان با ما داشتهاند[در پیشرفت ما کمک کرده است]. بعضیها از تصور این تحریمها دلشان آب میشود؛ من میخواهم بگویم نه، این به ما كمك كرد. بارها من این خاطره را ذكر كردهام. اوایل جنگ، ما سیم خاردار لازم داشتیم؛ آن را از یك كشور خارجی خریدیم تا به داخل كشور بیاوریم. این محموله باید از شورویِ آن روز عبور میكرد. چون آنها پشتیبان عراق بودند، اجازهی عبور ندادند! سیمخاردار كه نه بمب اتم است، نه توپ است، نه تانك است؛ اما اجازهی عبور ندادند! اینقدر با ما بد بودند. وقتی ما میخواستیم توپ بخریم، به ما نمیفروختند؛ تانك میخواستیم بخریم، به ما نمیفروختند؛ سیمخاردار میخواستیم بخریم، به ما نمیدادند؛ امكانات میخواستیم، به ما نمیدادند؛ اما قاچاقچی با قیمت دو برابر و سه برابر میفروخت و ما مجبور بودیم بالاخره این لوازم را به قدر نیاز، با قیمت بالا تأمین كنیم. نتیجهی این تحریمها این شد كه امروز ما در زمینهی ضد زره، جزو ده كشور سطح اول دنیا هستیم. امروز ما در زمینهی غنیسازی اورانیوم جزو ده، یازده كشور دنیا هستیم كه این فناوری را در این حد داریم. این فناوری، بومی هم هست. ما فرق داریم با آن كشوری كه چون نظام كمونیستی داشت، شورویِ آن روز به او كمك كرد. بعضیها چین را به رخ ما میكشند. چین در ده سالِ اولِ انقلابش تمام امكانات را از شورویِ آن روز گرفت؛ آن موقعی كه هنوز میانهشان بههم نخورده بود. اما در هیچ سالی از سالها، هیچ قدرتِ دارای دانش و صنعت به ما كمك نكرد. هر كار كردیم، خودمان كردیم. قبل از انقلاب جزو حرفهایی كه ما همیشه میزدیم، این بود كه ما گندم را از امریكا میخریم و سیلوی ما را هم شورویها میسازند. بنده اوایل انقلاب به منطقهی جنوب رفتم و دیدم بچههای جهاد سازندگی و مهندسان شما یك سیلوی با ظرفیت كم ساختهاند. به نظرم همانجا به سجده افتادم؛ چون سیلو، سازهی دشواری است؛ خیلی آسان نیست. وقتی انسان به ظاهر آن نگاه میكند، چیز سادهیی بهنظر میآید؛ اما سازهی پیچیدهیی است. ما این چیز پیچیده را توانستیم درست كنیم. امروز ما یكی از سیلوسازهای معتبر بینالمللی با ظرفیتهای بالا هستیم؛ برای خیلی جاهای دیگر هم ساختهایم. بنابراین قهر و ناهمدلی و كجتابیِ دنیای غرب با ما، به ضرر ما تمام نشد. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت - 1380/06/05 عنوان فیش :بی خوابی مسئولین در برطرف کردن مشکل گندم کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), خودکفایی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من امروز بر آن سه نکتهای که به ایشان[ آقای خاتمی]عرض کردم، مسأله کشاورزی را اضافه میکنم؛ همان چیزی که آقای حجّتی در اینجا قولش را به من دادند و من توقّع داشتم که ایشان در مجلس هم آن را بگویند - که متأسفانه نگفتند - و آن این است که ما در مواد اصلی غذایی کشور، یعنی گندم و برنج و احتمالاً روغن، خودکفا شویم. ایشان به من قرص و محکم گفتند که میتوانیم خودکفا شویم؛ اما هرچه گوش تیز کردم ببینم ایشان در مجلس کلمه «خودکفایی» را میآورند، دیدم نه! ایشان گفتند ما میتوانیم اینها را پیش ببریم. پیش بردن کجا، خودکفایی کجا؟! البته این آقای حجّتیای که من شناختهام، میتواند این کار را بکند. الان کشور برای این کار آماده است. ایشان باید همّت کند و انشاءاللَّه سازمان مدیریّت و برنامهریزی به ایشان کمک کند و آقای رئیس جمهور هم حتماً کمک خواهد کرد؛ من هم با همه وجود کمک خواهم کرد. این کار جزو کارهای اساسی است که اگر صورت گیرد، دیگر آن دغدغهای که آقای رئیس جمهوری در مجلس اسم آوردند و آن کمخوابی و یا بیخوابیِ دو سه شبه ایشان و آقای شریعتمدار پیش نخواهد آمد. البته آقای حجازیِ ما هم در آن دغدغه شریک بودند، فقط به بنده نگفته بودند. البته نه اینکه مثلاً تا ده روز نگفتند؛ نه، همان دو سه روزِ اوّل نگفتند؛ اما بعد که قدری مشکل برطرف شد، این قضیه را به ما گفتند. ما باید مشکل گندم را از دوش وزارت بازرگانی برداریم و روی دوش کشاورز خودمان و وزارت جهاد کشاورزی بگذاریم. دولت این چهار کار را در محور برنامههای خود قرار دهد. اینها کارهایی است که به بعضی از بخشها ارتباط مستقیم و به بعضی بخشها ارتباط غیر مستقیم دارد. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان وزارتخانههای صنایع و بازرگانی - 1380/04/10 عنوان فیش :ساخت دهها سد توسط جوانان و نیروهای مؤمن و متعهّد و مدیران دلسوز کلیدواژه(ها) : مدیریت کارامد, سدسازی, خودکفایی, مدیریت صالح نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من مکرّر عرض کردهام که هر جا مدیریّتهای متعهّد، مؤمن و دلسوز بر سرکار بودند و با عقل و درایت و ایمان و تعهّد نسبت به مردم و نظام اسلامی کار کردند، ما توفیق پیدا کردیم. شما به عرصه کشور نگاه کنید؛ ما در زمینه بخشی از پیچیدهترین صنایع - که یک روز صنعتگران این کشور حتّی فکرش را نمیکردند - به خاطر مدیریّتهای کارآمد، به حدّ مطلوب رسیدیم. بسیاری از بیگانگان، دشمنان و رقیبان حتّی حاضر نیستند این واقعیت را باور کنند؛ ولی بالاخره باور میکنند؛ چون آثارش را در گوشه کنار میبینند. ما در بخشهای صنعت دفاعی از کجا به کجا رسیدهایم؟ در دوران جنگ، ما در تولید سادهترین مهمّات این کشور مشکل داشتیم؛ اما امروز بخشی از ابزارهای بسیار پیچیده - که خیلی از کشورهایی که نسبت به ما سابقه بیشتری در صنعت دارند، از آن محرومند - به وسیله همین جوانان متعهّد و مدیران دلسوز، در بخشهای دفاعی ما ساخته میشود. توانایی صنعتی، قابل انحصار نیست. اگر در جایی استعداد و ظرفیتی وجود دارد، به کل بخش صنعت قابل تعمیم است. در بخشهای تولیدیِ دیگر نیز همینطور است. ما دهها سد در این کشور ساختیم. بنده به یاد میآورم که اوایل انقلاب در یکی از سدها نشت آب وجود داشت. آن روز بعضی افراد جمع شدند و گفتند: همان مهندسهایی که این سد را ساختهاند، باید بگوییم از فلان کشور اروپایی بیایند و جلوِ نشت آب را از این سد بگیرند. اما همین جوانان و نیروهای مؤمن و متعهّد و همین مدیران دلسوز ما در این چند سال، دهها سد ساختهاند. امروز بزرگترین سدّ منطقه را - که سدّ کرخه است - بچههای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ساختهاند. چهار، پنج سال قبل از این، هنگامی که سدّ کرخه را میساختند، من رفتم از آن بازدید کردم؛ دیدم روی کوه روبهروی سد با خط درشت - که از چند کیلومتری خوانده میشد - این فرمایش امام را نوشتهاند که «ما میتوانیم». بله، میتوانیم. هم در بخش بازرگانی و سایر بخشهای خدمات، هم در بخش صنعت و معدن و هم در بخش کشاورزی، باید مدیریّت دلسوز و متعهّد زمام کار را در دست گیرد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پرسنل نیروی هوایی - 1377/11/19 عنوان فیش :غلبه بر کمبود تجهيزات جنگي در روزهاي ابتدایی جنگ؛ نمونه ای از خودباوری کلیدواژه(ها) : استقلال ارتش, خودکفایی, نیروی هوایی, اعتماد به نفس, کمبود امکانات در دفاع مقدس, نیروی هوایی ارتش, ارتش جمهوری اسلامی, روحیه خوداتکایی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : داشتن وسایل مدرن و پیشرفتهای كه بهوسیلهی دیگران به یك كشور و به یك ارتش داده میشود و در مقابل، منابع آن كشور و آن ملت غارت میشود و بر كسانی كه صاحبان آن منابعند، تسلّط مییابند، ارزشی ندارد. ارزش یك ارتش و یك نیروی هوایی به این نیست كه مدرنترین هواپیماها را، دیگرانی كه ساختهاند، دیگرانی كه آن را میشناسند، دیگرانی كه آن را تعمیر میكنند و دیگرانی كه خود را مالك آن میدانند، با بهای گزافی، به یك ارتش، یا به یك نیروی هوایی بدهند و در برابر آن، خود را آقا بالاسر و همه كاره و صاحب اختیار و كلیددار آن ارتش و آن نیروی هوایی بدانند. این هیچ اعتباری برای یك ارتش و یك نیروی هوایی محسوب نمیشود. اعتبار یك ارتش، به استقلال آن است؛ به متّصل بودن به منافع ملت است؛ به ایستادن روی پای خود است؛ به داشتن قدرت اقدام در مقابل دشمن است؛ به سرافرازی و غرور و مناعت در مقابل بیگانگان است. ارتشی كه در رأس آن كسانی قرار گیرند كه مجبور باشند در مقابل بیگانه تعظیم كنند، ارتش غیور و با مناعت و بلندپروازی نیست. امروز خیلی از كشورها هستند كه از لحاظ ارزیابی و تقویم موقعیت ارتششان، در آخرین ردیفهای فهرستِ ارتشهای دنیا قرار میگیرند؛ اما انبارهایشان هم پُر از وسایل مدرن فراوانی است! پولهای ملتشان را گرفتند و به اینها دادند، چهار نفر هم ارباب بالای سرشان گذاشتند؛ این مایهی افتخار نیست و هیچ ارزشی ندارد... در روزهای اوّل جنگ، یك نفر نظامی پیش من آمد و فهرستی آورد كه انواع و اقسام هواپیماهای ما - جنگی و ترابری - در آن فهرست ذكر شده بود و مشخّص گردیده بود كه چند روز دیگر همهی فروندهای این نوع هواپیماها زمینگیر خواهد شد؛ مثلاً این نوع هواپیما در روز هشتم، این نوع هواپیما در روز دهم، این نوع هواپیما در روز پانزدهم! این فهرست را به من داده بود كه خدمت امام ببرم، تا ایشان بدانند كه موجودی ما چیست. من به آن فهرست كه نگاه كردم، دیدم دیرترین زمانی كه هواپیمایی از انواع هواپیماهای ما زمینگیر خواهد شد، در حدود بیست و چند روز است؛ یعنی ما بیست و چند روز دیگر هیچ هواپیمایی نداریم كه بتواند از روی زمین بلند شود! من وظیفهام بود كه این فهرست را ببرم و به امام نشان دهم. ایشان به آن كاغذ نگاه كردند و گفتند: اعتنا نكنید؛ ما میتوانیم! برگشتم و به دوستانی كه بودند گفتم: امام میگویند میتوانید. آن هواپیماها، به همّت شما و با توانستن شما هنوز پرواز میكنند؛ هنوز از بسیاری از تجهیزات پرندهی این منطقه پیشترند؛ هنوز در مصاف با بسیاری از كسانی كه وسایل مدرن دارند، برتر و فایقترند. از آن روز، نزدیك بیست سال میگذرد. این است معجزهی همّت انسان! این است معجزهی ایمان! آنها را ساختند، آنها را تعمیر كردند، با آنها كار كردند؛ البته مبالغ نسبتاً قابل توجّهی هم در اواخر به آنها اضافه شد. آنچه مهمّ است، روحیه و ایمان است؛ قدردانیِ چیزی است كه این انقلاب و این حركت عظیم به ما داده است؛ یعنی خودباوری، یعنی استقلال، یعنی عزّت، یعنی قطع رابطهی آقا بالاسری كسانی كه مدّعی آقا بالاسری بر همهی دنیایند. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تربیت مدرس - 1377/06/12 عنوان فیش :ساخت سیلوی عظیم گندم در زمان جنگ توسط جهاد سازندگی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), سدسازی, خودکفایی, صنعت سیلوسازی, وابستگی سلسله پهلوی به مستکبرین, جهاد سازندگی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در زمینه سازندگى، در زمینه معمارى، در زمینه کارهاى زیربنایى - سدها، جادهها، راهآهنها، کارخانههاى بزرگ، نیروگاهها - در داخل کشور به دست عناصر خودى کارهایى انجام مىگیرد که در گذشته فکرش را هم نمىشد کرد. اوایل انقلاب در زمان ریاست جمهورى بنده، صحبت شد که چطور است این سدها را بدهیم مهندسان خودمان بسازند. بعضیها فریاد برآوردند که آقا مگر مىشود؟! بعد اتّفاقاً من براى کارى به خوزستان رفته بودم؛ برادران جهاد سازندگى مرا بردند و یک سیلوى عظیم چهل، پنجاه هزار تنى را به من نشان دادند، که خودشان ساخته بودند. سیلو - آنطور که من شنیدهام - جزو کارهاى نسبتاً پیچیده در زمینههاى معمارى است. در گذشته هم سیلوهاى ایران را روسها مىساختند. رژیم، گندم را از امریکاییها مىگرفت؛ سیلوهایش را روسها مىساختند! اصلاً مهندس ایرانى به خودش اجازه نمىداد که وارد اینگونه کارها شود. من دیدم که بچههاى جهاد سازندگى و جوانان بىنام و نشان - که عنوان خیلى بلندبالایى براى خودشان درست نکرده بودند - چنین چیز باعظمتى را ساختهاند. واقعاً دل من محکم شد و آمدیم دنبال کردیم. الان هم در کشور، سدها، راهها، کارهاى زیربنایى عظیم، کارخانهها و نیروگاهها، ساخته شده و مىشود . مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان - 1374/02/13 عنوان فیش :تحریم ایران در دوران جنگ؛ عامل خودکفایی در تولید ابزارهای جنگی پیشرفته کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, تاریخ دفاع مقدس, خودکفایی, تجربههای دفاع مقدس, کمبود امکانات در دفاع مقدس, تحریم اقتصادی, فرصت تحریم, تهدید نظام اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, دستاوردهای ملت ایران, دستاوردهای جمهوری اسلامی, رابطه ایران و امریکا, روحیه وابستگی به بیگانه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما در دوران جنگ، از جهات گوناگون، محدودّیتهای زیادی از قبیل سلاح، مهمّات و ابزارهای جنگی داشتیم. حال هم این آقایان [آمریکایی]میخواهند زحمت بکشند و برای ما محدودیّت ایجاد کنند. مگر ما در هشت سال دورهی جنگ، محدودیّت نداشتیم؟! آنجا چه کار کردیم؟ من شاید یک وقت دیگر هم این را گفته باشم: برادران و خواهران! تعجّب میکنید اگر بدانید که مسؤولین ما، سیم خاردار خریده بودند؛ میخواستند از کشور شوروی عبور دهند و بیاورند؛ اما شوروی نمیگذاشت! سیم خاردار دیگر چیست؟! چه وسیلهای، دفاعیتر از سیم خاردار؟! از خودش هم نخریده بودند که مثلاً بگوید «نمیفروشم.» بلکه از جای دیگر خریده بودند. شما ببینید با جمهوری اسلامی چه کردند! گلولهی آر.پی.جیِ. دم دستیِ کم اهمیّت را به ما نمیفروختند. اصلاً کسی باور میکند؟! خوب؛ این جمهوری اسلامی، همان کشوری است که در آن وقت این محدودیّتها را داشت. میدانید نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که به فضل پروردگار و به حول و قوّهی الهی، جوانان مؤمن این مملکت، به گوشهی انبارها و کارگاهها رفتند؛ درها را روی خودشان بستند و مشغول کار شدند. ما امروز برخی از پیچیدهترین ابزارهای جنگی را که دشمن به عقلش هم خطور نخواهد کرد، خودمان در داخل تهیّه میکنیم. البته ما را به ساختن بمب اتمی و شیمیایی متّهم میکنند که اینها دروغ است. خودشان هم میدانند که دروغ است. آنچه را که واقعیت دارد، آنها نمیدانند و به عقلشان هم نمیرسد. چطور ما توانستیم؟ در این مملکت، خلبان با هواپیمای آمریکایی پرواز میکرد؛ همافر و افسر فنّی کارهای تعمیراتیاش را انجام میدادند؛ امّا هیچ کدام جرأت نداشتند قطعات این هواپیما را باز کنند، ببینند چه شکلی است. اسمشان هم تعمیرکار بود! قطعات هواپیما وقتی خراب میشد، باید میبردند امریکا، آنجا تعمیر میکردند. اجازهی تعمیر قطعات هواپیمای امریکایی، به تعمیر کار ما که با آن هواپیما سروکار داشت، داده نمیشد. همین نیروهای مسلّح و مردم این کشور، توانستند پیشرفتی عظیم در این زمینه ایجاد کنند. چرا؟ به برکت همان تحریمها و جلوگیریها. حال تهدید میکنند که «ما رابطهی تجاریمان را با ایران قطع میکنیم.» خوب؛ به درک، قطع کنید! مگر ما بدمان میآید؟! ما خوشحال میشویم که شما رابطهتان را با ما قطع کنید. اما دنیا از شما تبعیّت نمیکند. مگر امریکا کدخدای یک ده است که همه مجبور باشند از او تبعیّت کنند؟! خوب؛ شما برای خودتان هر کار میخواهید، بکنید. بعضی از آدمهای ضعیف، در بعضی از کشورهای اسلامی، تا این چیزها را میشنوند، تنشان بنا میکند به لرزیدن! مگر چه خبر است؟! الحمدللَّه در داخل کشور ما، روحیههای مسؤولان کشور - از رئیس جمهور تا رئیس مجلس، رئیس قوّهی قضایّیه و نمایندگان مجلس - و آحاد مردم در همه جای این کشور، قوی است. مشتها گره شده است. احساس نشاط میکنند. هر کس که در مقابلشان بایستد، با قدرت و قاطعیّت با او مواجه میشوند. از این جهات، مشکلی نداریم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی ارتش - 1370/11/19 عنوان فیش :وضعیت تجهیزات نیروی هوایی در شروع جنگ تحمیلی کلیدواژه(ها) : خودکفایی, خودجوشی، خوددانی و خودفهمی, اقتدار درونزا, نیروی هوایی, دفاع مقدس, تاریخ دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : روز اول جنگ، ما هواپیما بسیار داشتیم؛ قطعات یدکی خیلی داشتیم؛ هواپیمای آماده هم داشتیم؛ اما آنچه که نداشتیم، خودجوشی بود؛ که این خودجوشی به مرور به وجود آمد. من فراموش نمیکنم که چند روزی از شروع جنگ تحمیلی گذشته بود که مسئولان نیروی هوایی فهرستی برای من آوردند که نشان میداد که ما تا فلان مقطع زمانی که حد اکثر حدود سی و چند روز میشد تمام هواپیماهای اف 4 و اف 5 و اف 14 ما زمینگیر خواهد شد! آخر لیست که طولانیترین مدت را داشت، هواپیماهای ترابری ما بود. به این فهرست که نگاه میکردیم، معلوم میشد که ما حدود یک ماه و نیم دیگر هیچ هواپیمای قابل پروازی نخواهیم داشت! مصیبت برای یک ملت، اینهاست. عدهیی در آن روز خیال میکردند که ما از بین رفتنی هستیم؛ آمریکاییها هم همینطور خیال میکردند؛ فکر میکردند که تمام شد؛ جنگی است و در ظرف یک ماه، دو ماه، شش ماه، تمام وسایل و تجهیزات هوایی و غیر هوایی جمهوری اسلامی را از بین خواهند برد؛ بعد این ملت مجبور است که دستهایش را بالا کند! آن حقیقت روشن این است که این ملت در مقابل این توطئهها به خودسازی و درونسازی و خودجوشی پرداخت. |