Khamenei.ir

1391/07/20

چهار سطح تغییر در منطقه

«کی خیال میکرد که در منطقه‌ی مهمِ حساسِ شمال آفریقا و غرب آسیا این حوادث مهم اتفاق بیفتد؟ اتفاق افتاده است، تمام هم نشده است. حوادثی هم که اتفاق می‌افتد، به زیان غرب و بخصوص به زیان آمریکا و تهدید رژیم صهیونیستی است.» (رهبر انقلاب، ۱۳۹۱/۷/۱۹) دکتر دهقانی فیروزآبادی، استاد روابط بین‌الملل چهار سطح تغییرات در خاورمیانه را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است:

اگرچه بیداری اسلامی در درون مرزهای کشورهای مشخصی در منطقه‌ی خاورمیانه به وقوع پیوسته یا در حال وقوع است، اما باتوجه به وابستگی متقابلی که بین کشورها وجود دارد، این تحولات فراتر از سطح ملی را تحت تأثیر قرار داده و تأثیرات منطقه‌ای و بین‌المللی از خود بر جای می‌گذارد. ما به دنبال آن هستیم که به این پرسش پاسخ بدهیم که بیداری اسلامی چه تغییرات و پیامدهایی در منطقه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقا داشته، دارد و خواهد داشت؟

این پیامدها و بازتاب‌ها بر مبنای مفروضات زیر بررسی شده است:
۱. تحولات به وقوع پیوسته در جهان عرب «بیداری اسلامی» است. اگرچه تلقی‌های دیگری هم از این تحولات وجود دارد و خود نامگذاری‌های متفاوت، حاکی از برداشت‌های متفاوت نسبت به این تحولات است. یعنی کسانی که عبارت بهار عربی را به کار می‌برند و کسانی که عبارت بیداری اسلامی را به کار می‌برند، دو تلقی متفاوت از یک حادثه‌ی واحد دارند.
یکی از مناقشات مطرح درباره‌ی ساختار نظام بین‌الملل این است که عده‌ای قائل به وجود ساختار واحد در نظام بین‌الملل هستند که آن ساختار، همان ساختار مادی است. اما در کنار این نظریه، نظریه‌ی دیگری قرار دارد که قائل به وجود یک ساختار غیرمادی یا هنجاری هم در کنار ساختار مادی هستند.

۲. عامل و غایت اصلی تحولات جاری خاورمیانه و شمال آفریقا اسلام‌خواهی است. و اسلام، عامل تعیین‌کننده‌ی این تحولات است.

۳. مطلوب و خواسته‌ی نهایی مردمی که سازنده‌ی اصلی این تحولات در جهان عرب هستند، مردم‌سالاری اسلامی است. البته مردم‌سالاری اسلامی هم می‌تواند تعاریف و تفاسیر متفاوتی داشته باشد.

۴. تحولات جهان عرب ناشی از ناکامی و ناکارآمدی دولت مدرن و پروژه‌ی مدرنیته در این کشورها است. شاید بتوان گفت که اجماع نظری وجود دارد که دولت مدرن سه هدف اصلی خود در این کشورها یعنی «توسعه‌ی سیاسی»، «توسعه‌ی اقتصادی» و «تأمین امنیت و استقلال ملی» را فراهم نکرده است. به نظر می‌رسد که حتی غربی‌ها هم در این مسأله با ما اختلاف نظری ندارند. بلکه اختلاف نظر بر سر این مسأله است که اگر این دولت‌ها نباشند چه دولت‌هایی بر سر کار بیایند.

۵. تحولات اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا ناشی از ناکارآمدی ایدئولوژی‌های مختلف اعم از ناسیونالیسم، لیبرالیسم، سکولاریسم، سوسیالیسم و پان عربیسم در این کشورها بوده است.

۶. الگوی مردم‌سالاری دینی از کارآمدی لازم برای جایگزینی با نظام‌های سیاسی منطقه برخوردار است.

چهار بعد پیامدهای منطقه‌ای بیداری اسلامی
برای دستیابی به پاسخ پرسش اصلی بحث، پیامدهای منطقه‌ای بیداری اسلامی را در قالب تحول در نظم و نظام منطقه‌ای مورد بررسی قرار می‌دهیم. ما نظام منطقه‌ای را در ۴ بعد می‌توانیم بررسی نماییم. بنابراین اگر این نظام دچار تغییر و تحولی بشود، این تغییرات در این ۴ بعد خواهد بود.

نظام منطقه‌ای مانند هر نظامی، مجموعه‌ای از اجزا و کارگزارهای سیاسی متعامل است که از یک الگوی رفتاری خاص پیروی می‌کند و خود این الگوی رفتاری، پیرو قواعد مشخص و معینی است. این یک تعریف کلی است که می‌توان از یک نظام سیاسی یا بین‌المللی ارائه داد. نظام منطقه‌ای خاورمیانه نیز از مجموعه‌ای از اجزا تشکیل شده است. نخست، کارگزاران یک واحد سیاسی؛ دوم، ساختار هنجاری؛ سوم، ساختار مادی  و چهارم، الگوهای تعامل. این اجزا در تمامی زیرسیستم‌های نظام منطقه‌ای خاورمیانه وجود دارد.

۱. پیامدهای بیداری اسلامی در سطح کارگزاری
با توجه به پیش‌فرض‌های گفته شده، به نظر می‌رسد مهمترین پیامدهای بیداری اسلامی در سطح کارگزاری عبارتند از:
الف. تضعیف دولت‌های سکولار، غیردموکراتیک، محافظه‌کار و وابسته در جهان عرب؛ در این مسأله نمی‌توان تردید کرد که این دولت‌ها در جهان عرب به نوعی ناکارآمد هستند و حتی کارکردهای مشابه خود در غرب را نیز تأمین نمی‌کنند. اگرچه ممکن است بر سر علت آن اختلاف نظر وجود داشته باشد، اما بیداری اسلامی این دولت‌‌ها را تضعیف کرده و در بعضی موارد هم سرنگون نموده است.
ب. تنزل جایگاه اسرائیل در منطقه و افول هژمونی این رژیم در خاورمیانه؛ حتی خود غربی‌ها و مقامات اروپایی هم به این مسأله اذعان داشته‌اند که اسرائیل دچار انزوای سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه شده است. البته وقتی وزیر دفاع آمریکا می‌گوید اسرائیل در منطقه منزوی شده است، دلش برای بیداری اسلامی نسوخته است، بلکه احتمالاً او به دنبال این است که همه‌ی جهان غرب را برای دفاع از اسرائیل بسیج کند تا مقابل بیداری اسلامی بایستند. بنابراین واقعیت این است که این رژیم منزوی شده است.

ج. تقویت جایگاه و نقش جمهوری اسلامی ایران و افزایش قدرت نفوذ و چانه‌زنی این کشور در منطقه؛ وزیر دفاع آمریکا چندی پیش اذعان کرده بود که جایگاه ایران ارتقا پیدا کرده و ایران قدرتمندتر از گذشته شده است. البته این سخن هم مصداق «کلمةالحق یراد به‌الباطل» است. این مسأله واقعیتی است که گوینده‌اش به دنبال نتیجه‌ی دیگری است.

۲. ساختار مادی نظام منطقه‌‌ای خاورمیانه
بعد دوم نظام منطقه‌ای، ساختار مادی یا همان ساختار قدرت در منطقه است؛ غلبه‌ی دیدگاه‌های ایده‌آلیستی باعث شده است تا وقتی صحبت از ساختار نظام‌های منطقه‌ای یا بین‌المللی می‌شود، همان ساختار مادی مد نظر باشد. به نظر ما بیداری اسلامی منجر به ایجاد یکسری تغییر و تحولات در چگونگی توزیع قدرت در سطح خاورمیانه و شمال آفریقا شده است. در این بعد نظام منطقه‌ای به سه محور اشاره می‌شود:

یکم: به نظر می‌رسد موازنه‌ی قوای منطقه‌ای به سبب بیداری اسلامی بر هم خورده یا در حال تغییر و تحول است و موازنه‌ی قوای پیشین بر اثر بیداری اسلامی در حال تغییر است.

دوم: دو قطبی شدن خاورمیانه است؛ البته خاورمیانه از گذشته تاکنون بر اساس محور اسرائیل دوقطبی بوده است. یعنی یک «جریان اسلام‌گرا» و یک «جریان محافظه‌کار سکولار» در آن وجود داشته است. اما می‌توانیم بگوییم در اثر بیداری اسلامی خاورمیانه به دو اردوگاه «محور مقاومت» و «محور سازش و سلطه» تقسیم شده است. یا حداقل می‌توان گفت این دو محور در اثر بیداری اسلامی تشدید شده‌اند.

در محور مقاومت، ایران، سوریه و حزب‌الله قرار می‌گیرند و در محور سازش برخی کشورهای پیرامونی و  آمریکا و اسرائیل به عنوان کشورهای حلقه‌ی مرکزی این اردوگاه قرار می‌گردند. بنابراین یکی از تبعات بیداری اسلامی، دو قطبی شدن خاورمیانه حول محور «مقاومت» و «سازش و سلطه» است.

سوم: نوعی موازنه‌ی قوای نوین منطقه‌ای در حال شکل‌گیری است؛ بسیاری از تحرکاتی که اخیراً علیه جمهوری اسلامی آغاز شده است برای بازگرداندن موازنه‌ی قبلی یا شکل دادن به موازنه‌ی جدیدی است که از تقویت جایگاه ایران و تضعیف جایگاه اسرائیل جلوگیری کند.

۳. ساختار هنجاری نظام منطقه‌ای خاورمیانه
بعد سوم که در نظام خاورمیانه قابل طرح می‌باشد ساختار هنجاری است؛ یکی از مناقشات مطرح درباره‌ی ساختار نظام بین‌الملل این است که عده‌ای قائل به وجود ساختار واحد در نظام بین‌الملل هستند که آن ساختار، همان ساختار مادی است. اما در کنار این نظریه، نظریه‌ی دیگری قرار دارد که قائل به وجود یک ساختار غیرمادی یا هنجاری هم در کنار ساختار مادی هستند. مثلاً مکتب پلورالیسم به ساختار مادی معتقد است و مکتب سازه‌انگاری به ساختار غیر مادی اعتقاد دارد. در بعد ساختار هنجاری در نظام منطقه‌ای خاورمیانه، سه موضوع مهم قابل بررسی است:
در بعد ساختار هنجاری در نظام منطقه‌ای خاورمیانه، سه موضوع مهم قابل بررسی است: تقویت گفتمان اسلام‌گرایی در برابر گفتمان‌های رقیب؛ تقویت گفتمان مقاومت اسلامی؛ تضعیف گفتمان سازش یا فرایند صلح خاورمیانه.

الف. تقویت گفتمان اسلام‌گرایی در برابر گفتمان‌های رقیب؛ حتی اگر ما قائل به این باشیم که گفتمان‌های رقیب هنوز از یک قدرتی برخوردار هستند، تردیدی وجود ندارد که اسلام‌گرایی نسبت به گذشته در خاورمیانه تقویت شده است و می‌توان گفت بیداری اسلامی عامل تقویت اسلام‌گرایی بوده است.

ب. تقویت گفتمان مقاومت اسلامی؛ حتی کشورهایی که درگیر فرایند سازش با اسرائیل بودند هم در اثر بیداری اسلامی مجبور شدند به نوعی عقب‌نشینی کنند و خودشان را در ذیل گفتمان مقاومت تعریف کنند.

ج. تضعیف گفتمان سازش یا فرایند صلح خاورمیانه؛ این گفتمان که تحت عنوان فرایند تطبیع یا طبیعی سازی اسرائیل در خاورمیانه جریان داشته است که حداقل از کنفرانس مادرید به بعد هدف وجود داشته و تقویت می‌شده است و هدف آن این بوده است که اسرائیل را به عنوان بخشی طبیعی از خاورمیانه تعریف کند که آن هم در اثر بیداری اسلامی در خاورمیانه محقق نشده است.

۴. الگوهای تعامل در خاورمیانه
بعد چهارم در تغییر نظام منطقه‌ای خاورمیانه، تغییر و تحول در الگوهای تعامل است. یکی از مهمترین ویژگی‌های نظام‌های منطقه‌ای، نوع تعاملی است که در آن بین کشورها وجود دارد. الگوهای تعاملی متفاوتی مانند الگوهای «ستیزشی»، «رقابتی»، «همکاری»، «ستیزشی - رقابتی» و «رقابتی - همکاری» در بین کشورهای منطقه‌ای می‌تواند وجود داشته باشد. در اثر بیداری اسلامی در این بعد نظام منطقه‌ای هم تغییر و تحولاتی در حال وقوع است.

الگوهای تعامل منطقه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقا را در دو محور می‌توان بررسی نمود: یکی الگوی «ستیزشی  - رقابتی» و دوم الگوی «همکاری‌جویانه». در الگوی ستیزشی - رقابتی ما شاهد این تحولات در منطقه هستیم:
الف. تشدید تنازع گفتمانی؛ از یک سو بین «اسلام‌گرایی» و «سکولاریسم و لیبرالیسم» و از دیگرسو یک تنازع گفتمانی بین خرده‌گفتمان‌های جریان اسلام‌گرایی هم وجود دارد. یعنی بین «اسلام سلفی»، «اسلام سکولار لیبرال» و «اسلام انقلابی». بنابراین در درون گفتمان اسلام‌گرایی هم، یک تنازعات گفتمانی وجود دارد که بعضی اوقات دامنه‌دار می‌شود.

بر این اساس ما از یک‌سو شاهد امنیتی شدن اسلام و از سوی دیگر شاهد امنیتی شدن شیعه هستیم. این فضای امنیتی که از زمان بحران عراق هم مطرح بود بر اثر بیداری اسلامی تشدید شده است.
یک نوع رقابت و منازعه بین ایران و آمریکا همواره وجود داشته که تا مرز جنگ هم پیش رفته است. بخشی از اهداف طرفداران جنگ با ایران آن است که سد نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه شوند تا ایران را در مرزهای خود به گونه‌ای درگیر کنند که دیگر فرصتی برای پرداختن به بیداری اسلامی نداشته باشد.

ب. تشدید رقابت و منازعه در سطح ملی؛ ما شاهد بحران‌ها، شورش‌ها و جنگ‌های داخلی از یک‌سو و فرقه‌گرایی از سوی دیگر بود‌ه‌ایم که یک نمونه‌ی آن در سوریه در حال وقوع است.

ج. در بین بازیگران منطقه‌ای هم شاهد نوعی رقابت و منازعه بین برخی کشورها هستیم که به نظر می‌رسد این منازعه نسبت به تحولات قبل از بیداری اسلامی افزایش پیدا کرده است.

د. همچنین منازعه و رقابت بین بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای هم شدت یافته است. مثلاً کشورهای فرامنطقه‌ای هر از گاهی در بین کشورهای منطقه‌ای این‌گونه القا می‌کنند که ایران، اسلام‌گرایی و به طور کلی اسلام انقلابی در منطقه درحال تقویت است. بنابراین یک نوع رقابت و منازعه بین ایران و آمریکا همواره وجود داشته که این رقابت در اثر بیداری اسلامی گسترش یافته است. این منازعه به اندازه‌ای بوده است که تا مرز جنگ هم پیش رفته است. بخشی از اهداف طرفداران جنگ با ایران آن است که سد نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه شوند تا ایران را در مرزهای خود به گونه‌ای درگیر کنند که دیگر فرصتی برای پرداختن به بیداری اسلامی نداشته باشد.

ه. نوع دیگر از منازعه‌ی بازیگران، رقابت بین بازیگران فرامنطقه‌ای بوده است که تشدید منازعه بین آمریکا و روسیه که نمود عینی آن در سوریه در حال مشاهده است در این قسمت جای می‌گیرد.

در قسمت الگوی تعامل همکاری‌جویانه نیز شاهد تحولاتی بعد از وقوع بیداری اسلامی بوده‌ایم که مهمترین آنها تقویت رابطه‌‌های تعاملی بین «ایران، سوریه و حزب‌الله»، «ایران و روسیه» و «روسیه و سوریه» می‌باشد. بنابراین ما در اثر تحولات ناشی از بیداری اسلامی شاهد تعاملات ستیزشی‌محوری در یک سطح و همچنین افزایش تعاملات همکاری‌جویانه در یک سطح دیگر و بین کشورهایی دیگر هستیم.

در پایان به نظر می‌رسد که ما در اثر تحولات بیداری اسلامی شاهد یک نظم شکننده و متشنجی در خاورمیانه هستیم و این مسأله‌ای طبیعی است؛ همیشه تحولاتی که قرار است در اثر تغییرات ساختاری در یک نظام ایجاد شود، نظام را دچار تنش و تشنج می‌کند. بنابراین بیداری اسلامی فی‌نفسه برای ما فرصت مغتنمی است، اما باید در چنین فضایی متوجه رقبای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای باشیم، زیرا آنان به راحتی اجازه نمی‌دهند که موازنه‌ی قوای منطقه‌ای به راحتی به نفع جمهوری اسلامی بر هم بخورد.

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای