Khamenei.ir

1391/05/28

گفتمان مقاومت؛ واقعیت یا رؤیا

هنگامی که حضرت امام خمینی رحمه‌الله جمعه‌ی پایانی ماه مبارک رمضان را «روز قدس» اعلام کردند، شاید کمتر کارشناس و صاحب‌نظر سیاسی و بین‌المللی گمان می‌کرد که گفتمان مقاومت در آغاز دهه‌ی دوم قرن بیست‌ویکم میلادی به گفتمان غالب منطقه تبدیل شود و آثار استراتژیک و ژئواستراتژیک آن معادلات جهانی و نظام سلطه را تحت تأثیر قرار دهد. سال گذشته بود که برژینسکی در شورای راهبردی آتلانتیک گفت: «کدام دیوانه‌ای آمریکای ابرقدرت را از بلندای سال ۲۰۰۰ به دره‌ی کنونی ۲۰۱۱ آورده است؟ دموکرات‌های احمق؟ جمهوری‌خواهان کم‌عقل؟ یا ایران؟! ما در شرایط بسیار عجیب و پیچیده‌ای به سر می‌بریم.»
این شرایط عجیب و پیچیده، حاصل پایداری گفتمان مقاومت در مقابله با نظام سلطه است؛ مقابله‌ای که گاهی برخی افراد در داخل کشور نیز آن را غیر ضروری ‌دانستند و حتی به زبان ‌آوردند که ما باید واقع‌بین باشیم و رژیم اشغال‌گر قدس را به رسمیت بشناسیم. اکنون اما این مقاومت است که واقعیت را رقم می‌زند.
برای بررسی مؤلفه‌ها، آثار و کارویژه‌ی گفتمان مقاومت، نشستی را با حضور آقایان
دکتر دهقانی فیروزآبادی -استادتمام روابط بین‌الملل و رئیس دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی- و صادق الحسینی -کارشناس برجسته‌ی خاورمیانه و خط مقاومت- تشکیل دادیم با عنوان «گفتمان مقاومت؛ واقعیت یا رؤیا». بخش نخست این نشست که در دفتر پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR انجام گرفت، به قرار زیر است:

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif گفتمان مقاومت به طور کلی  مقاومت در برابر چیست و چه نسبتی میان گفتمان مقاومت و دو گفتمان لیبرالیسم و کمونیسم وجود دارد؟
دکتر دهقانی‌فیروزآبادی: انقلاب اسلامی یک تحول سیاسی-اجتماعی بود که در سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد، اما مهم‌تر از این تحول سیاسی و اجتماعی، گفتمان انقلاب اسلامی بوده است. ما اگر صحبت از انقلاب اسلامی می‌کنیم، تنها منظورمان انقلاب ۱۳۵۷ نیست، بلکه از گفتمانی سخن می‌گوییم که انقلاب اسلامی آن را ایجاد کرده است. اگر گفتمان لیبرالیسم و کمونیسم را دو گفتمان دیگر در نظر بگیریم، گفتمان انقلاب اسلامی غیر از این دو بوده است.
پیش از هر چیز، نخست باید ببینیم گفتمان مقاومت چیست و گفتمان مقابلش کدام است و این‌ها چه نسبتی با هم پیدا می‌کنند؟ ما اگر گفتمان مقاومت را در چهارچوب گفتمان انقلاب اسلامی بپذیریم -که به نظرم واقعیتی است که در مقابل دیگر گفتمان‌ها قرار می‌گیرد- و اگر بحث گفتمانی بکنیم، در یک میدان معارضه‌ی گفتمانی قرار گرفته‌ایم که هر گفتمانی، پادگفتمانی دارد. پس گفتمان مقاومت پادگفتمان‌های متفاوتی دارد که می‌تواند لیبرالیسم یا کمونیسم باشد. حال به عناصر این گفتمان مقاومت اشاره می‌کنم و نسبتش را با آن دو گفتمان دیگر می‌سنجم. [صوت بخشی از این نشست]

اگر بخواهیم بر اساس بحث‌های گفتمانی طرح موضوع کنیم، عناصر و مؤلفه‌های گفتمان مقاومت را می‌توان در دو دسته طبقه‌بندی کرد؛ یک بخش نفی یا سلبی است و بخش دیگر اثباتی و ایجابی. در مرکز بُعد سلبی گفتمان مقاومت، سلطه‌ستیزی قرار دارد. یعنی مهم‌ترین عنصر سلبی گفتمان مقاومت، نفی سلطه و سلطه‌ستیزی است و دوم، نفی استکبار و استبدادستیزی است. انقلاب اسلامی یک بُعد مهمش نفی استبداد بود. ما می‌گوییم انقلاب برای مستضعفین است، ولی خوب می‌دانید بر اساس آموزه‌های اسلام باید با استضعاف هم مبارزه کنیم و آن را از بین ببریم. نه این که با مستضعفین ستیزه کنیم. برای این که اگر آن وضعیت استضعاف به نوعی از بین برود، نفی تبعیض و خشونت ساختاری در نظام بین‌الملل، نفی توسعه‌طلبی و زیاده‌خواهی و تجاوزطلبی در روابط بین‌الملل نیز باز به بُعد سَلبی گفتمان مقاومت برمی‌گردد.

اما مهم‌ترین وجوه اثباتی و ایجابی گفتمان مقاومت که در مرکز این گفتمان قرار دارد، عبارت است از عدالت‌خواهی و حق‌طلبی، اسلام‌خواهی، صلح‌طلبی، عزت‌طلبی و اقتدار، استقلال‌طلبی، آزادی‌خواهی، معنویت‌گرایی، حکمت و عقلانیت‌گرایی، مصلحت‌گرایی و آرمان‌گرایی و واقع‌بینی‌. به هر جهت، مؤلفه‌های مذکور گفتمان مقاومت را به عناون یک نوع گفتمان آرمان‌گرایی و واقع‌بینانه مطرح می‌کند، زیرا آرمان‌هایی در این گفتمان هست و همزمان به یک واقعیت‌هایی هم توجه می‌شود.

اگر این‌ها را عناصر گفتمان مقاومت بدانیم، در مقابلش گفتمان سلطه نیز هست. پس این که در برابر چه چیزی مقاومت می‌کنیم، آن گفتمان سلطه است. حالا کانون گفتمان سلطه چیست؟ همان‌طور که خودش می‌رساند، در کانونش سلطه‌گری و نظام سلطه است. اگر بخواهیم اصطلاح قرآنی استکبار را به کار بگیریم، زیاده‌خواهی، توسعه‌طلبی، نابرابری و بی‌عدالتی، تبعیض و خشونت ساختاری و استانداردهای دوگانه‌ی ظلم و زور را در در درون خود دارد. پس گفتمان مقاومت به عنوان پادگفتمان، سلطه را در برابر خودش دارد و در کانونش سلطه است. همچنین متعلقات نظام سلطه؛ اعم از لیبرالیسم و کمونیسم نیز در درون آن وجود دارد. عنصر اساسی و شعار اصلی انقلاب اسلامی ایران و گفتمان مقاومت «نه شرقی و نه غربی» است. معنی ظاهری «نه شرقی نه غربی» نفی سلطه‌ی شرق و غرب و رابطه با آنان است، ولی بیشتر به معنی نفی گفتمان این دو است؛ یعنی نفی گفتمان لیبرالیسم و نفی گفتمان کمونیسم. به‌خصوص در آن زمان چون نظام حاکم دوقطبی بود، پس هر دو را می‌خواستند نفی کنند و هر دو فشار می‌آوردند. بنابراین آن زمان مقاومت، هم در مقابل قطب کمونیسم و هم لیبرالیسم مطرح بود. حالا اما نظام تک‌قطبی شده و یک قدرت مانده و در لیبرالیسم تجلی پیدا کرده است، یعنی نظام سلطه که الان سردمدارش آمریکا است و گفتمانش هم لیبرالیسم است.
به هر روی، اگر بخواهیم هندسی بحث کنیم، این مقاومت و معارضه به صورت یک مثلث بود؛ گفتمان مقاومت یا انقلاب اسلامی ایران، کمونیسم و لیبرالیسم. الان اما یک ضلع این مثلث از بین رفته است و معارضه به صورت خط درآمده است. یعنی ما الان مستقیم در برابر گفتمان لیبرالیسم ایستاده‌ایم که رأسش آمریکا است.
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/20780/H/139105281752360110_20780.jpg
آقای صادق الحسینی: اجازه بدهید از یک زاویه‌ی دیگری مسأله را باز کنم. در پاسخ به این سؤال شما باید بگویم سابقه‌ی مقاومت از قبل انقلاب اسلامی ایران بوده و علما و نخبگان و اساتید و انبوه توده‌‌های ما در این منطقه‌ی اسلامی در برابر استعمار شرقی و غربی، کمونیستی و لیبرالیستی و انواع مکاتب فکری مقاومت کرده‌اند. اما با وقوع انقلاب اسلامی ایران یک تفاوت اساسی در نوع مقاومت پدید آمد. تا پیش از انقلاب اسلامی، مردم مسلمان و مراجع و مبارزان بسیاری داشتیم که مقاومت می‌کردند. ماجرای قیام تنباکو و جنبش مشروطه نمونه‌هایی از این مقاومت هستند. با وقوع انقلاب اسلامی برای اولین ‌بار یک عالِم بزرگ و یک مرجع تقلید مفهوم مقاومت را عوض کرد. مقاومت در اذهان مسلمانان و به‌‌ویژه شیعیان از انتظار سلبی و انفعالی به یک انتظار ایجابی تغییر یافت. اگر تا پیش از آن می‌گفتیم که ظلم و بی‌عدالتی و اجحاف بد است، از آن پس گفتیم که این کافی نیست، بلکه باید برای اقامه‌ی عدل قیام کنیم. به همین خاطر حضرت امام خمینی رحمه‌الله اختلاف نظر جدی با برخی مراجع زمان خود پیدا ‌کردند. آن مراجع ضمن استناد کردن به برخی احادیث، نسبت به حرکت‌های انقلابی امام هشدار می‌دادند، اما پاسخ امام به این سخنان با طرح مباحث ولایت فقیه بود و این‌که عمل به «امر به معروف» و «نهی از منکر» در گرو تشکیل حکومت است.
الان ۱۴ آکادمی نظامی جهان، آموزه‌های جنگ ۳۳ روزه را تدریس می‌کنند که چگونه یک عد‌ه‌ای قلیل بر پنجمین ارتش جهان غلبه می‌کنند؟ می‌خواهند «کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَ‌ةً بِإِذْنِ اللَّـه» ترجمه کنند و ببینند چیست؟

امام برای نخستین ‌بار دین را با سیاست یکی ‌دانستند. لذا حرکتی عمومی شکل ‌گرفت که امام همراه با مردم حرکت ‌کرد و مبانی معرفتی حکومت اسلامی را پی‌ریزی نمود. آن وقت دیدیم بعضی نظراتی که پیرو این تفکر پدید آمد، بسیار متفاوت بود. در زمانی که تقریباً تمام علما مبارزه با اسرائیل را زیر لوای یک فرد غیر صالح جایز نمی‌دانستند، حضرت امام گفتند ما اول باید حکومت مستبدها را بیاوریم پایین و با استعمار بجنگیم و تنها امام فتوا دادند که جایز است بروید زیر لوای همان جنبش آزادی‌بخش فلسطین و بجنگید علیه اسرائیل به نفع فلسطینی‌ها. [صوت بخشی از این نشست]

این یک تحول مفهومی اساسی در اسلامی ایجاد نمود که ما به آن عمل می‌کردیم. من عنوان این را گذاشته‌ام اسلام مساوی با زندگی. قبلاً این گونه نبود و اسلام مساوی بود با مرگ و خواندن فاتحه در قبرستان‌ها. قبلاً اسلام منزوی بود؛ اسلامی که به فرد می‌گفت به مسجد برو و نمازت را بخوان و مدرسه و رادیو را حرام اعلام می‌کرد. امام اما استفاده از دستاوردهای مدرنیته را حرام نمی‌دانست. من در نجف خدمت امام رسیدم و ایشان نه‌تنها این دستاوردها را حرام ندانست، بلکه می‌گفت باید بروید مطلع شوید که این‌ها چیست. کشف کنید تا نظریه‌ی خاص خودمان را دربیاوریم.

در زمان حضرت امام خمینی رحمه‌الله وقتی کشورهای اروپایی سفرای خود را در پی اعلام حکم ارتداد سلمان رشدی از ایران فراخواندند، امام گفتند بگذارید بروند، ما به این‌ها احتیاج نداریم و مجبور خواهند شد برگردند و سرشان هم پایین است و اذعان خواهند کرد که حق با ماست. چند هفته بیشتر نگذشته بود که دیدیم همان‌ها در کشورهای عربی به دنبال واسطه می‌گشتند و هنوز خوب یادم مانده است که دسته‌جمعی همه‌شان به زمین نگاه می‌کردند. این کجای محاسبات معمولی دنیا غیر از این فلسفه‌ی جدید مقاومت و بر اساس ایمان و عشق به غیب امکان دارد؟ الان ۱۴ آکادمی نظامی جهان، آموزه‌های جنگ ۳۳ روزه را تدریس می‌کنند که چگونه یک عد‌ه‌ای قلیل بر پنجمین ارتش جهان غلبه می‌کنند؟ می‌خواهند «کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَ‌ةً بِإِذْنِ اللَّـه» را ترجمه کنند و ببینند که چیست؟

بنابراین اگر ما صبر داشته باشیم و شتاب‌زدگی از خودمان نشان ندهیم، به این پیروزی‌ها خواهیم رسید. آیت‌الله خامنه‌ای گفته‌اند که منظور از صبر، صبر همراه با حرکت در راستای رسیدن به هدف و تحمل مشکلات این راه است و نه صبر منفعلانه.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif آیا گفتمان مقاومت در روابط بین‌الملل ما‌به‌ازای تئوریک دارد؟ آیا اندشمندان شاخصی در این زمینه به تحقیق و ارائه‌ی نظر و نظریه پرداخته‌اند؟ آیا این ادبیات توانسته در بحث آکادمیک بین‌المللی در ایران و جهان جایی برای خودش باز کند؟
دکتر دهقانی‌فیروزآبادی: در حوزه‌ی گفتمان روابط بین‌الملل، ما یک نظریه یا گفتمانی تحت عنوان گفتمان مقاومت نداریم، اما آن طور هم نیست که اصلاً در حوزه‌ی روابط بین‌الملل هیچ نظریه‌ای نباشد که به نوعی شباهت و قرابت با بحث مقاومت نداشته باشد. البته پیش از این که تطبیق کنم، این را باید بگویم که انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب منحصر به فرد است و گفتمان انقلاب اسلامی یک گفتمان انحصاری است. اگر هم قرار باشد در روابط بین‌الملل تئوریزه شود، خودمان باید در جهت تئوریزه کردنش بکوشیم. به‌خصوص که این گفتمان در مقابل گفتمان غالب قرار می‌گیرد.

امروز ما در روابط بین‌الملل گفتمان‌ها و نظریه‌هایی داریم که شباهت‌هایی با گفتمان مقاومت یا بعضی از عناصرش پیدا می‌کند که به آنها اشاره می‌کنم: نخست استعمارزدایی است که آقای حسینی هم اشاره کردند. یعنی مقاومت در مقابل استعمار به عنوان یک پدیده‌ی بین‌المللی که از اروپا شروع می‌شود و جهان اسلام هم درگیر آن بوده است. دوم جهان سوم‌گرایی است. شعار «نه شرقی نه غربی» که از ابتدای انقلاب اسلامی در ایران مطرح شد و شعار محوری جنبش عدم تعهد -عدم تعهد به دو قطب ابرقدرت- هم بوده است، منتهی ما می‌دانیم که گفتمان مقاومت فراتر از این است. بعضی از عناصر و اندیشه‌هایی که در گفتمان مقاومت بوده، در جهان سوم گرایی است؛ مثل استقلال‌خواهی، آزادی‌طلبی، برابری‌طلبی و ...

سومین گفتمان، گفتمان پسااستعمارگرایی است که اظهار می‌کند آیا در روابط بین‌الملل رهایی از استعمار کفایت می‌کند یا نه؟ آیا این استعمار به نوعی استمرار پیدا می‌کند و چگونه باید در مقابل آن مقاومت و مقابله کرد؟ این سه، یعنی استعمارزدایی، جهان‌سوم‌گرایی و پسااستعمارگرایی به نوعی سه موج در روابط بین‌الملل هستند. موج اول تلاشی برای کسب استقلال سیاسی و حقوقی بوده است که این می‌شود همان استعمارزدایی؛ یعنی مبارزات آزادی‌خواهی و آزادی‌بخشی. بعدها که این استعمار تمام می‌شود و به دوران استعمار نو می‌رسیم، می‌گویند کشورها استقلال سیاسی و حقوقی به دست می‌آورند، ولی استعمار از در دیگری وارد می‌شود که بیشتر استعمار اقتصادی است. یعنی موج دوم، مبارزه و مقاومت برای کسب برابری اقتصادی است که در جهان‌سوم‌گرایی و جنبش عدم تعهد وجود دارد. یعنی کشورهایی در جهان سوم پیدا شدند که دنبال یک نوع نظم اقتصادی متمایزی بودند که اگر با آن اولی جمع کنید، می‌شود تلاش برای یک نظم سیاسی-اقتصادی فرااستعماری.
دکتر دهقانی: اگر بخواهیم هندسی بحث کنیم، این مقاومت و معارضه به صورت یک مثلث بود؛ گفتمان مقاومت یا انقلاب اسلامی ایران، کمونیسم و لیبرالیسم. الان اما یک ضلع این مثلث از بین رفته است و معارضه به صورت خط درآمده است. یعنی ما الان مستقیم در برابر گفتمان لیبرالیسم ایستاده‌ایم که رأسش آمریکا است.

موج سوم مبارزه برای کسب استقلال فرهنگی است که حتی در ادبیات روابط بین‌الملل هم رایج است. مشخصاً هدلی بول به عنوان یک نظریه‌پرداز غربی می‌گوید: سه موج شورش علیه غرب در نظام بین‌الملل بوده که موج سومش مبارزه و مقاومت برای کسب استقلال فرهنگی است. یعنی مقابله با استعمار فرانوین. در انقلاب اسلامی هر سه این‌ها هست، اما تکیه بر موج سوم وجه ممیزه‌ی انقلاب اسلامی است که ما می‌خواهیم گفتمان فرهنگی جدید و یک نوع شیوه‌ی زندگی جدیدی را به بشریت ارائه دهیم.

چهارم اصطلاح «تجدید نظر طلبی» است. این اصطلاح را به کشورها و بازیگرانی اطلاق می‌کنند که نظم حاکم سلطه را نمی‌پذیرند. البته از نگاه گفتمان غالب، تجدید نظر طلبی بار منفی دارد، ولی یکی از شاخص‌های گفتمان مقاومت همانا تغییر نظم موجود است. یعنی ما نظم موجود را ناعادلانه می‌دانیم و می‌خواهیم آن را تغییر دهیم. پنجمین نظریه که به نوعی به بحث‌های مقاومت نزدیک می‌شود، نظریه‌ی وابستگی است. البته این نظریه هویت چپ دارد. یعنی در جهان سوم نظریه‌های وابستگی در مقابل سرمایه‌داری و لیبرالیسم اقتصادی و کاپیتالیسم هستند. ششمین نظریه نشأت‌گرفته از مکاتب انتقادی است که خاستگاه تئوریک دیگری دارد، اما با گفتمان مقاومت قرابت پیدا می‌کند و هر دو به نظم موجود نقد دارند. البته این دیدگاه هم خاستگاه چپ دارد.

لذا این‌گونه نیست که گفتمان مقاومت با آن تعریفی که ما کردیم -یعنی مقاومت در برابر سلطه- هیچ ما‌به‌ازای تئوریکی در روابط بین‌الملل نداشته باشد، اما گفتمان مقاومت نیست، زیرا مهم‌ترین تفاوت گفتمان‌های مطروحه با گفتمان مقاومت این است که همه‌ی آنها ذیل انسان‌گرایی تعریف می‌شوند. بنابراین ما از لحاظ تئوریک هیچ نسبتی با آنها نداریم، زیرا نظریات پست‌مدرنیسم، انتقادی و غیره همگی سکولار هستند و نقشی برای خدا در روابط بین‌الملل قائل نیستند. در صورتی است که مهم‌ترین ویژگی هستی‌شناسی ما عبارت از خدامحوری است و کانون هستی‌شناسی ما خدا است.

در بخش دوم این نشست، بیداری اسلامی و گفتمان مقاومت، پادگفتمان‌سازی نظام سلطه و آرمان‌گرایی همراه با واقع‌بینی در عرصه‌ی بین‌الملل مورد بررسی قرار می‌گیرد.

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای