هر چند اقشار و آحاد مختلف مردم در جریان انقلابهای منطقه نقشی مهم و مؤثر را ایفا نمودند، اما خطشکنی و نقش پُررنگ جوانان در این کشورها از جمله مسائلی است که باید بهطور ویژه به آن توجه نمود. حسین امیرعبداللهیان، سفیر سابق ایران در بحرین و معاون عربی و آفریقای وزارت امور خارجه با توجه مشاهدات و مراودات خود با جوانان فعال در منطقه، این موضوع را بررسی میکند.
مهمترین عنصر انقلابهای اخیر منطقه، همانا «حضور مردم» در آنها است. در این بین، نقش و تأثیرگذاری جوانان در تمامی این تحولات، پررنگتر از دیگر اقشار بوده است. تحلیل شما از چرایی و چگونگی حضور جوانان در این انقلابها چیست؟
هرکدام از کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا با مجموعهای از مطالبات مردم مواجهاند که بخشی از آنها مطالبات اجتماعی است و بخشی مطالبات مدنی و آزادیخواهی و بخش دیگر آن هم مطالبات اقتصادی است. نکتهی مهم این است که مطالبات مدنی و اجتماعی و اقتصادی اکثریت مسلمان مردم خاورمیانهی اسلامی، به یک معنی در این واژه خلاصه میشود که این مطالبات، اسلامخواهانه است.
اما این تقاضاهای اسلامخواهی را چه کسانی مطرح کردهاند؟ یکی از بازیگران مهم این صحنه جوانان هستند. جوانان پیشگام این انقلابها و در خط مقدم آن بودهاند. زنان نیز بهخصوص در یمن و بحرین بسیار مؤثر بودهاند. پس از جوانان، دیگر تودهها و اقشار مردم وارد صحنه شدهاند. جوانان در تمام مراحل، بازتولید و تداوم حرکت خودشان را پی گرفتهاند و به عنوان یک عنصر اساسی از ربوده شدن و مصادرهی حرکت اسلامی مردمشان جلوگیری کردهاند. به این سبب است که شاهد تداوم یا «انقلاب در پی انقلاب» در این کشورها هستیم و اینکه روزبهروز ماهیت اسلامی آنها تقویت میشود. مثلاً در ماههای اول حرکت مردم مصر، قیام علیه خاندان حاکم را میبینیم، اما پس از گذشت یک مدت، حرکت علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی را هم مشاهده میکنیم.
خوب فهمیدهاند که به دلیل گفتمان منطقی انقلاب اسلامی و عملکرد ایران است. پس میکوشند با فشارهایی مثل بحث انرژی هستهای یا سناریوهایی ساختگی مثل ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا و ایراد اتهام مداخله در این کشورها، توجه مردم و جوانان منطقه به ایران اسلامی را تا پایینترین سطح آن نزول دهند.
البته در این انقلابها یک بخش «ابزار» وجود داشته و یک بخش «اهداف». هیچ کس منکر این نیست که انقلاب ارتباطات و فضای مجازی و اینترنت و ماهواره به عنوان ابزار پیشبرد اهداف اسلامی این جوانان به کار رفته، اما عامل اصلی نبوده است. آن محرک اصلی و حرف اساسی را به نقل از خود این جوانان میگویم:
آنها میگفتند ما دانشجو بودیم و گاهی در دانشگاههای قاهره دربارهی تحولات منطقه صحبت میکردیم. به ما القا میکردند که ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، به کشوری جنگطلب تبدیل شده است. آنچه که کشورهای عربی در دههی دوم انقلاب اسلامی ایران به ما القا میکردند، این بود که مردم و مدیران ایران متحجر هستند. میگفتند این مسأله ده سال ذهن ما را مشغول کرده بود، اما در دههی سوم و در پی تحولات پس از یازدهم سپتامبر و انقلاب ارتباطات، امکان و دسترسی به ماهواره و فضای مجازی و فضای سایبر، ما با تصاویر و خروجیهایی از ایران مواجه شدیم که با تصاویر القاشده بسیار تفاوت داشت.
این جوانان میگفتند: مثلاً ما یک روز شاهد بودیم که ایران در علوم ژنتیک پیشرفت چشمگیری دارد یا میدیدیم که ایران در زمینهی نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی حرف تازهای دارد. یک روز میدیدیم که ایران در خاورمیانه ماهواره به فضا میفرستد یا اینکه در عرصههای دفاعی پیشرفتهای چشمگیری دارد. مشاهده میکردیم که ایران روزبهروز به پیشرفتهای عظیمی نائل میشود و این پیشرفتها زمینهاش در دو دههی اول انقلاب چیده شده و دستاوردهایش یکی پس از دیگری به بار مینشیند.
برخی از جوانان یک کشور دیگر عنوان میکردند که موضوع هستهای ایران را اینگونه به ما القا میکردند که مثلاً طی پنج یا شش سال گذشته یک عده جوان ایرانی در مقابل نمایندگان شش کشور قدرتمند دنیا مینشینند و دربارهی موضوع صلحآمیز هستهای مذاکره میکنند. پس از مذاکره هم مصاحبه میکنند و مقتدرانه به کشورشان برمیگردند. آن شش کشور هم هرکدام ایران را تهدید میکردند که مثلاً شمارش معکوس برای مورد هدف قرار گرفتن مراکز هستهای و سرنگونی نظام ایران آغاز شده است. بعد ما تا چند ماه دائماً پیگیر این شمارش معکوس بودیم که آمریکا و رژیم صهیونیستی چه زمانی ایران را هدف قرار خواهند داد، اما میدیدیم که در پی سیاست اقتدارآمیز و منطقی ایران، دوباره آنهایی که گفته بودند دیگر حاضر به مذاکره با ایران نیستند، مجدداً به میز مذاکره با ایران برمیگشتند. از طرفی هم خودمان و رهبران خودمان را مقایسه میکردیم و میدیدیم که بر خلاف خواست مردم حرکت میکنند. اصلاً یکی از اعتراضات ما همین بوده که چرا حاکمان ما در مقابل سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی اینقدر خاضع و ذلیل بودهاند و تا این حد موجب احساس حقارت مردم ما بودهاند.
لذا مجموعهی این انگیزهها واقعاً بهموازات گفتمان منطقی جمهوری اسلامی ایران نقش بسیار بسزایی در ایجاد انگیزه برای این جوانان منطقه بر عهده داشته و میبینیم که تا امروز برای این جوانان نقش جوهری، اصیل و احیاکننده دارد. البته نمیخواهم بگویم که در این انقلابها، دیگر اقشار در مقابل جوانان قرار دارند، اما یقیناً متأثر از حرکت جوانان هستند. معارضه و مبارزه به واسطهی حضور جوانان و زنان، روح و نشاط جدیدی به خود گرفته است و این به سبب نگاه اسلامی جوانانی است.
پس طبیعی است که نظام سلطه برنامههایی برای تأثیرگذاری بر افکار و اعمال جوانان این کشورها داشته باشد. آیا مصادیقی از این موارد را سراغ دارید؟
آمریکاییها به همراه غربیان و رژیم صهیونیستی بسیار تلاش کردهاند که این انقلابها و حرکتهای اصیل اسلامی را منحرف کنند، اما واقعاً نتوانستهاند. به همین دلیل کوشیدهاند که موجسواری کنند. در موجسواریها هم بنده بنا به دلایلی معتقدم که موفق نبودهاند. یعنی اگر بخواهیم واقعبینانه نظر بدهیم، آمریکا و غرب و رژیم صهبونیستی با تمام توانشان به میدان آمدهاند و اتفاقاً جوانان یکی از اهداف اصلی آنها بودند.
فراموش نکنید که این جوانان، از زمان حوادث یازده سپتامبر و ارائهی طرح خاورمیانهی بزرگ آمریکایی، هدف اصلی نظام سلطه بودهاند. آمریکا و غرب یک دهه سعی کردهاند که مادران را در کشورهای عربی و اسلامی آموزش بدهند تا فرزندان و جوانان خود را متناسب با فرهنگ لیبرالی غربی تربیت کنند تا متناسب با نیازهای غرب و برای استقرار فرهنگ آمریکایی در این کشورها حرکت کنند. حال چه چیزی باعث ناکارآمدی طرح آنها شده؟ اینکه طرح آنها واقعبینانه نبوده. عوامل جامعهشناختی، اسلامخواهی، نقش اسلام سیاسی، بافتهای عشیرهای و قبیلهای و نقش مهم خانواده در جوامع اسلامی و عربی واقعاً طرح آنها را با ناکارآمدی جدی مواجه ساخت.
اینکه بعضیها امروز میگویند این انقلابها در حوزهی کشورهای عربی متأثر از طرح آمریکایی است، دقیقاً خلاف واقعیت است، زیرا در طرح بزرگ آمریکاییها یک خط قرمز وجود داشت؛ اینکه انقلابی رخ ندهد. غربیها بر اساس طرحشان باید بهمرور بازیگران جدیدی را متناسب با فرهنگ لیبرال غربی آموزش میدادند تا کمکم در سطوح حاکمیتی وارد شوند. سپس در یک گردش کار خیلی بسیط و کُند، این گردش قدرت و چندحزبی شکل بگیرد. البته خط قرمز هم این بود که مبادا از دل این طرح یک انقلاب بیرون بیاید. حالا اما میبینیم که اتفاق امروز همهی این کشورها چیزی جز انقلاب نیست؛ انقلاب به معنی واقعی آن و دیگر نمیتوان گفت که این یک جنبش، خیزش، قیام یا حرکت اجتماعی است. از این جهت که در این کشورها علیرغم تغییر حاکمان، میبینیم که مردم به دنبال تغییر ساختار سیاسی و امنیتی هستند.
آنها میگفتند ما دانشجو بودیم و گاهی در دانشگاههای قاهره دربارهی تحولات منطقه صحبت میکردیم. به ما القا میکردند که ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، به کشوری جنگطلب تبدیل شده است. آنچه که کشورهای عربی در دههی دوم انقلاب اسلامی ایران به ما القا میکردند، این بود که مردم و مدیران ایران متحجر هستند.
لذا مردم این کشورها مطالباتی دارند که در تعارض با برنامهی آمریکا و غرب و حکام غربی منطقه است. اینها خط قرمزشان این بود که در کشورهای منطقه انقلاب رخ ندهد و البته مردم از این خط قرمز گذشتهاند. پس غربیها بعد از این اتفاق در پی چه اهداف و دنبال چه کارهایی هستند؟ آنان جوانان را هدف اصلی قرار دادهاند، ولی در یک نگاه ساختاری به نظر میرسد طرحی که آمریکا و غربیها دنبال میکنند، در این چهارچوب است. آمریکا و غرب در موضوع تحولات خاورمیانه معتقدند که چند اتفاق فاجعهآمیز برای منافعشان رخ داده است:
اول اینکه متحدان منطقهای آنها یکی پس از دیگری در حال سرنگونی هستند. دوم اینکه اسلامگراها جایگزین این افراد هستند. سوم اینکه بازیگران جدیدی در پی انتخابات و این انقلابها وارد عرصه شدهاند که از جدیدترین و مهمترین بازیگران، جوانان و زنان هستند. چهارم اینکه ساختار سیاسی در هر یک از این کشورها علیرغم تلاش آنها، به سمتی پیش میرود که اسرائیل و منافع آمریکا روزبهروز بیشتر به حاشیه رانده میشود. همچنین متقابلاً حمایت از فلسطین و مقاومت روزبهروز افزایش مییابد.
در پی این تحولات، ترتیبات جدید سیاسی-امنیتی جدیدی پدید میآید؛ مثل ورود رهبر جهادی حماس به تونس. این اتفاق نشان میدهد که مقاومت به نقطهی اوج خودش میرسد ولذا منافع و امنیت رژیم صهیونیستی و آمریکا به نازلترین سطح خودش میرسد.
پس برنامهی آنها برای جلوگیری از این افول چیست؟
اولاً قصد دارند مسلمانان را به عنوان موتور محرکهی این حرکت اسلامی هدف قرار دهند. در این راستا میکوشند که ذهن مردم مسلمان را تخریب و افکار ایشان را منحرف کنند و با ارائهی الگوهایی مخدوش و غلط، آنها را ناامید کنند. ثانیاً خوب فهمیدهاند که به دلیل گفتمان منطقی انقلاب اسلامی و عملکرد ایران در سه دههی گذشته، نگاه مردم منطقه به انقلاب اسلامی ایران است. پس میکوشند با فشارهایی مثل بحث انرژی هستهای یا سناریوهایی ساختگی مثل ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا و ایراد اتهام مداخله در این کشورها، توجه مردم و جوانان منطقه به ایران اسلامی را تا پایینترین سطح آن نزول دهند. البته خوشبختانه این اتفاق رخ نداده و عکس آن در حال شکلگیری است.
حقیقت این است که تا این لحظه علیرغم هزینهها و تلاشهای فراوان آمریکاییها و متحدانشان، باز هم مردم منطقه در صحنهاند. لذا به لحاظ نظریهپردازی در مورد تحولات منطقه، نه میتوان گفت که طرح خاورمیانهی بزرگ آمریکا پیاده شده و نه میتوان ادعا کرد که صرفاً شکاف عمیق اقتصادی و مطالبات اقتصادی مردم بوده. حتی نمیتوان گفت که تنها مطالبات دموکراسیخواهی و مدنی مردم دلیل حرکت آنها بوده است. واقعیتی ایناست که اولاً مطالبات اسلامخواهی مردم بوده که همهی مطالبات فوقالذکر را پوشش داده است.
ثانیاً هیچ تئوری و دیدگاهی جز این نظریهی قرآنی و کلام خدا نمیتواند این تحولات را توضیح دهد؛ اینکه «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ»
1 واقعاً اتفاق و معجزهی کمنظیری که امروز در خاورمیانه و شمال آفریقا با آن روبهرو هستیم، یک سنت الهی و پیروزی است که خداوند وعده داده و با همین نگاه و موتور محرک است که موج بیداری اسلامی همچنان پویا و پایا به پیش میرود.
به نظر شما با تکیه بر کدام الگوها و با چه شیوههایی میتوان تجارب مثبت و دستاوردهای انقلاب اسلامی را در حفظ خط اصلی انقلاب و عدم کرنش در مقابل خواستههای نظام سلطه در اختیار جوانان منطقه گذاشت؟
اولاً خود این جوانان بدون اینکه ما به دنبال انتقال این تجربهها به آنها باشیم، خودشان با آن بلوغ و نبوغی که پیدا کردهاند، سازوکارهای ما را یافتهاند. شما در صحبت با جوانانی که در این کشورها وسط میدان مبارزهاند، آشکارا درمییابید که خودشان بدون نیاز به هیچگونه لینکی، الگوها و سازوکارها را گرفتهاند و با توجه به واقعیات کشور خودشان، این سازوکارها را دنبال میکنند.
اما نکتهی مهم این است که شما وقتی با اینها مینشینید، علیرغم اتهامات غرب و برخی کشورها علیه ایران، مردم و جوانان انقلابی منطقه نگاه منفی به ایران ندارند. آنان بر این باورند که از ایران آموختهاند اولاً باید بر سر ارزشها بایستند و مسئلهی اسلام چیزی نیست که بتوان بر سر آن معامله کرد. روحیهی استکبارستیزی و استبدادستیزی هم از دیگر ابعاد مهمی است که کشورهای منطقه با در نظر گرفتن الگوی جمهوری اسلامی ایران بهخوبی در پی پیادهسازی آن هستند.
پینوشت:
1. سورهی مبارکهی رعد، آیهی 11: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ»، برای او فرشتگانی است که پی در پی او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسداری میکنند، در حقیقت خدا حال قومی را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد هیچ برگشتی برای آن نیست و جز او حمایتگری برای آنان نخواهد بود.