موج جدید بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا از مرز یکسالگی خود گذشت. در این سال، اتفاقات و حوادث متعدد و شگفتانگیزی در منطقه رخ داد که هنوز هم چرایی و چگونگی آن، مورد تحلیل و واکاوی قرار میگیرد. در این باره، با دکتر محمد سرافراز، معاون برونمرزی سازمان صداوسیما و مدیر شبکهی پرستیوی به گفتوگو نشستیم. [مشاهده آلبوم تصاویر این گفتوگو]
امروز که یک سال از آغاز موج تحولات خاورمیانه میگذرد، تحلیلها همچنان دربارهی صبغهی اصلی این جنبشها ادامه دارد. دیدگاه شما دربارهی رویکرد و جهت اصلی این تحولات چیست؟
اولین نکته برای تحلیل انقلابهای منطقه، این است که ما سعی کنیم به جنس حرکت مردم در مقابله با حکومتهای طاغوتی و استبدادی پی ببریم. در مشاهدهی این حوادث، آغاز فرایند آگاهی مردم کاملاً آشکار شده است. ملتهای منطقه یکی پس از دیگری وارد صحنه میشوند و راهپیماییهای گسترده برپا میکنند و با دست خالی برای سرنگونی حاکمان ستمگر خود شعار میدهند. تنها فهم و درک جنس این حرکتها است که ما را موفق به کشف صبغهی اصلی آنها میکند.
ما شاهد بودیم که آمریکا و عربستان بسیار سعی کردند که اعتراضهای مردمی منطقه را به جنگهای داخلی بکشانند؛ مثلاً اینکه مردم را برای مقابله با حکومتها به اقدامات مسلحانه وادارند تا پاسخ مسلحانهی حکومتها در برابر مردم امری مشروع تلقی شود، اما مردم هوشمند منطقه در این تله نیفتادند. شما میبینید که مردم تونس و مصر و یمن وارد درگیری مسلحانه نمیشوند؛ در خیابانها شهید و کشته میدهند، اما همچنان با دست خالی به صحنه میآیند.
امروز برای همه روشن است که بیبیسی یک رسانهی آزاد نیست؛ به وزارت خارجهی انگلستان وابسته است و از آنها بودجه دریافت میکند. بنابراین مردم دیگر به پیامهای این رسانهها چندان توجهی نمیکنند، بلکه به ماهیت و عقبهی کانال پیام توجه دارند.
البته شرایط هر یک از کشورها متفاوت است، اما اگر بخواهیم در یک کلمه حرکتی را توصیف کنیم که از تونس شروع شد و در مصر به اوج خود رسید و در یمن و اردن و بحرین ادامه یافت، باید بگوییم این حرکتها واکنشی بود به تحقیری که حاکمان این کشورها نسبت به مردم روامیداشتند و ملتها دیگر حاضر به تحمل آن نبودند. پس به خیابانها آمدند.
اگر به تبارشناسی این اعتراضها بپردازیم و بررسی کنیم که این شیوهی اعتراض در گذشته هم مصادیقی داشته یا نه، به نظر شما چه نتیجهای خواهیم گرفت؟
البته که این شیوه در گذشته هم مصادیقی داشته است؛ از جمله انقلاب اسلامی خود ما. این شیوهی جنبش و اعتراض بر اساس همان الگویی است که امام خمینی
رحمةاللهعلیه برای مقابله با رژیم طاغوتی پهلوی در پیش گرفت. ایشان مردم را آگاه کردند و آنان را به صحنه آوردند تا راهپیماییهای بزرگ و گستردهای با حضور انبوه مردم شکل گرفت. مردم ما با دست خالی برای سرنگونی حکومت اقدام کردند. در آن مقطع نه رژیم شاه و نه حکومت آمریکا، هیچکدام نتوانستند در مقابل این شیوهی اعتراض مردم ما کاری بکنند. در نتیجه این الگوی فعالیت به ثمر نشست و انقلاب اسلامی پیروز شد. اکنون نیز شما میبینید همان اتفاقی که 33 سال پیش در جریان انقلاب اسلامی رخ داد، امروز در کشورهای منطقه در حال تکرار است.
البته در همان هنگام انقلاب مردم ما نیز برخی گروهها به امام خمینی
رحمةاللهعلیه پیشنهاد میدادند که ما باید مسلحانه علیه حکومت شاه قیام کنیم، اما حضرت امام
رحمةاللهعلیه اعتقادی به روش مسلحانه نداشتند. ایشان مبارزهی درست را در آگاه کردن مردم و حرکتهای مردمی میدانستند؛ روشی که در مشتهای گرهکردهی مردم در برابر توپ و تانک رژیم طاغوت تجلی پیدا کرد. مردم با مشتهای گرهکرده بر خواستهی اصلی خود اصرار میکردند که عبارت بود از سرنگونی نماد طاغوت و شخص شاه. مردم مؤمن ما این مبارزه را با همین روش آنقدر ادامه دادند تا رژیم شاه سرنگون شد.
هایزر، ژنرال چهارستارهی آمریکایی و فرمانده عملیاتی ناتو که خاطرات خود را در کتابی منتشر کرده است، در روزهای قبل از 22 بهمن 1357 به ایران آمده بود تا شاید اوضاع را به حالت قبل برگرداند. او با سران ارتش شاه مذاکره کرده بود تا با حرکتی شبیه کودتای 28 مرداد 1332، شرایط را از حالت بحرانی خارج کنند و شاه را به ایران برگردانند. تنها مسئلهای که مانع تحقق این هدف شد، حضور انبوه مردم بود. آنها کشتارهای خود را انجام دادند، اما مردم عقب ننشستند. نهایتاً هم حضرت امام
رحمةاللهعلیه با فراخوان تاریخی خود خطاب به مردم، آنها را در 21 بهمن 1357 به ماندن در خیابانها و شکستن حکومت نظامی فراخواند و این حضور گستردهی مردم همچون تیر خلاصی بر پیکر حکومت پهلوی وارد آمد.
یکی از تجارب انقلاب اسلامی ایران این بود که حضرت امام
رحمةاللهعلیه بلافاصله پس از پیروزی انقلاب دستور دادند تا تمامی کارها بر اساس رفراندوم و برگزاری انتخابات شکل بگیرد. این همان خواستهای است که امروزه مردم انقلابی منطقه نیز مطالبهاش میکنند. در این حال شما میبینید که آمریکا در تونس بسیاری تلاش کرد که زمان انتخابات را به تعویق بیندازد تا بتواند به نهادسازی سیاسی بپردازد، اما حوادث در این کشور، مطابق میل آمریکا پیش نرفت و انتخابات در وقت مقرر خود انجام شد و اسلامگرایان تونس توانستند بیشترین آرا را به دست بیاورند. الان مشابه این وضعیت در مصر نیز در حال وقوع است و اسلامگرایان مصری در آستانهی پیروزی انتخابی قرار دارند.
اما اگر بخواهیم نگاه عمیقتری به پیشینهی الگوی مبارزهی امروز مردم منطقه بیندازیم، درمییابیم که این گونه حرکتها برگرفته از همان الگویی است که امام حسین علیهالسلام در برابر طاغوت بنیامیّه در پیش گرفتند، منتها در آن زمان، عدهی مردمی که به صحنهی دفاع از حق آمدند، بسیار کم بودند و لذا پیروزی ظاهری حاصل نشد. البته پیروزی باطنی حرکت اباعبدالله
علیهالسلام تأثیر خودش را بر سراسر تاریخ و همهی اعصار گذاشت؛ تا آنجا که امروز هم مردم مسلمان با شعار
«پیروزی خون بر شمشیر
» به صحنه میآیند که همان شعار نهضت امام حسین
علیهالسلام است. البته امروز چون جمعیت بسیاری در این جبهه هستند، به پیروزی ظاهری و سیاسی هم انشاءالله میرسند.
ما شاهد بودیم که آمریکا و عربستان بسیار سعی کردند که اعتراضهای مردمی منطقه را به جنگهای داخلی بکشانند؛ مثلاً اینکه مردم را برای مقابله با حکومتها به اقدامات مسلحانه وادارند تا پاسخ مسلحانهی حکومتها در برابر مردم امری مشروع تلقی شود، اما مردم هوشمند منطقه در این تله نیفتادند.
چه در قیام حضرت اباعبدالله علیهالسلام، چه در انقلاب اسلامی ایران و چه در حرکت امروز مردم منطقه، تحرکات و توطئههای دشمن بیرونی وجود داشته که البته گاهی موفق و گاهی بینتیجه بوده است. امروز و در حوادث جاری منطقه، دشمن به دنبال چیست و برای رسیدن به مقصودش چه میکند؟
معلوم است که جبههی دشمن هیچگاه بیکار نمینشیند و مرتباً در فکر برنامهریزی برای ضربه زدن به ما است. آنها دائماً در این فکر هستند که چگونه از موقعیت کنونی منطقه نهایت بهره را ببرند. سیاست دشمنان منطقه و در رأس آنها آمریکا، ابتدا این بود که شرایط را با تغییر مهرهها به حالت قبلی برگردانند. مثلاً میخواستند در تونس بنعلی برود در جایی محفوظ بماند تا بعد بتوانند با کمک عناصر امنیتی و حکومتی، افراد نزدیک به حکومت سابق را سازماندهی کنند و به قدرت برسانند. پس بنعلی را تحتالحفظ به عربستان فرستادند، اما تحت فشار افکار عمومی و تظاهرات مردمی نتوانستند مرحلهی بعدی طرح خود را اجرا کنند وگرنه آمریکا سرمایهگذاری زیادی کرده بود که جریانات مرتبط با حکومت بنعلی را به احزاب و گروههای سیاسی تبدیل کند تا همین افراد قدرت را در تونس به دست بگیرند و اسلامگراها روی کار نیایند، اما حوادث جور دیگری رقم خورد و طرح آنها شکست خورد. در مصر هم وقتی مجبور شدند مبارک را از صحنه خارج کنند، تصمیمشان این بود که با استفاده از نفوذی که در نیروهای امنیتی و نظامی مصر داشته و دارند، شیرازهی حکومت قبلی را حفظ کنند و نیروهای نزدیک به خود را روی کار بیاورند.
اما امروز آمریکا با یک چالش بزرگ مواجه است. امروزه دیگر سیاستهای دوگانهی آمریکا بر ملتها پوشیده نیست و چهرهی مزورانه و منافقانهی آن نمایان است. آمریکا که شعار آزادی و دموکراسی میدهد،خودش به این شعارها پایبند نیست و این عدم پایبندی بر همگان آشکار شده است. آنها میخواستند برای حاکمان منطقه جایگزینهایی از جنس همان حاکمان پیشین ولی با ظاهری جذابتر انتخاب کنند. وقتی دیدند این پروژه شکست خورده است و مردم با قدرت در صحنه حاضر میشوند، به این نتیجه رسیدند که باید سران حکومتهای منطقه را نگهدارند. یعنی همان اتفاقی که در بحرین و یمن افتاد؛ مردم به خیابانها آمدند و فریاد زدند ما این حاکم را نمیخواهیم، اما آمریکا به خواست مردم دهنکجی کرد.
آنچه برای آمریکا مهم است حفظ پایگاه نظامیاش در بحرین و حفظ حکومتی است که حامی منافع او در منطقه باشد. در این وضعیت، حکومت نباید به دست مردم بیفتد، زیرا مردم با حاکمانی که حامی آمریکا باشند مخالفند. در یمن هم وضعیت همین گونه است. آمریکا و برخی کشورهای منطقه صراحتاً از حکومتها و شاههای فاسد حمایت میکنند. در نتیجه دیگر در چشم ملتها ادعای دموکراسی و آزادی دولت آمریکا، دروغی بیش نیست.
به نظر شما تحرکات خارجی تا چه اندازه بر سرنوشت منطقه تأثیر دارد؟
نمیتوان گفت کمتأثیر است. امروز اگر هنوز رژیم صالح در یمن سرنگون نشده و اگر حکومت آل خلیفه در بحرین هنوز بر جا است، از نظر مردم امری عادی و داخلی نیست و مردمِ این کشورها آمریکا و برخی کشورهای منطقه را عامل این دوام میدانند. اما این حکومتها تا کی میتوانند بمانند؟ خانوادهای که با حمایت انگلستان بر مسند حکومت یک کشور نشسته است، تا چه زمانی میتواند بماند؟ مردم تا چه زمانی حاضرند این حکومت را تحمل کنند؟ بسیاری از این حکومتها بر اساس خواستهی انگلیس و با مدلی که انگلیسیها ترسیم کردند شکل گرفتند. به همین دلیل امروز جبههی غرب میکوشد تا این مدل همچنان حفظ شود و از دست آنها درنیاید.
در عرصهی رسانهای هم میکوشند که با فضاسازی رسانهای تحولات را به نفع خودشان رقم بزنند، حال آنکه مردم منطقه دیگر مانند گذشته به رسانههای آنها اطمینان ندارند. امروز برای همه روشن است که بیبیسی یک رسانهی آزاد نیست؛ به وزارت خارجهی انگلستان وابسته است و از آنها بودجه دریافت میکند. بنابراین مردم دیگر به پیامهای این رسانهها چندان توجهی نمیکنند، بلکه به ماهیت و عقبهی کانال پیام توجه دارند.
آیا دلیل تقابل جبههی غرب با سیاستهای ایران در خاورمیانه هم همین مسئله است؟
همینطور است. البته این تلاش آنها بیثمر است. اصرار آنها برای این که بازی حوادث منطقه را علیه جمهوری اسلامی و علیه نظامهای مردمی برگردانند، در یک دیدگاه عمیق استراتژیک هیچ جایگاهی ندارد، زیرا ملتهای خاورمیانه و حتی مردم خود آمریکا مسیری بیبازگشت را انتخاب کردهاند. به همین خاطر ما معتقدیم رفتار مسئولان جمهوری اسلامی در عرصهی سیاست خارجی در این برههی زمانی اهمیتی دوچندان دارد. یک دلیل عمدهی امیدوار بودن مردم منطقه به ثمربخشی مبارزاتشان، موفقیت ایران در مبارزات 33 سالهی پیروزی انقلاب اسلامی تا الان است. آنها میدانند که حکومتی به نام جمهوری اسلامی در تمام این سالها مقابل آمریکا ایستاده و آمریکا با هیچ روشی نتوانسته این کشور را به زانو دربیاورد. اگر مسئولین در این برههی حساس همچنان مقابل آمریکا و قدرتهای زورگو بایستند، امید این مردم تقویت میشود. آنها در دلشان تصدیق میکنند که اگر این حرکت یک نمونهی موفق بوده است، پس میتواند در نمونههای دیگری هم موفق باشد. به همین دلیل آمریکاییها تلاش میکنند تا به هر نحو ممکن ایران را دچار چالش و بحران کنند و از الگو شدن این نمونه جلوگیری کنند.
دشمنان ما تا امروز نهتنها نتوانستهاند ایران اسلامی را در دامهای خود گرفتار و زمینگیر کنند، بلکه فشار جدیدی به خود ایشان هم وارد شده است. در حال حاضر آمریکا شرایط اقتصادی نامطلوبی دارد؛ بزرگترین کشور بدهکار در دنیا است و در بودجهی امسالش با حدود 1.6 هزار میلیارد دلار کسری مواجه است که این رقم در حال افزایش نیز هست. حتی چاپ دلار و اخذ وامهای متعدد داخلی و خارجی هم نتوانسته کمکی به وضعیت این کشور بکند. از سوی دیگر جنبش تسخیر والاستریت نیز فعالانه برای احقاق حقوق مردم آمریکا تلاش میکند. و اینها نشانهی بحران بزرگی است که دامنگیر سرمایهداران و دولتمردان نظام فاسد غربی است.