قدرت تحلیل سیاسی / قدرت تحلیل/ تحلیل سیاسی/ آگاهی سیاسی
من میخواهم این نكته را هم عرض كنم كه دولتمردان جمهوری اسلامی باید قدر این فداكاری مردم و حضور آنها در صحنه را بدانند. مبادا مسؤولینِ بخشهای مختلف كشور، در تحلیل اشتباه كنند و خیال كنند كه شركتِ وسیعِ مردم در انتخابات، معنایش این است كه آنها از یكایك كارهای مسؤولین خشنودند. این طور نیست. مردم، انقلاب را دوست دارند، امام را دوست دارند، دولت جمهوری اسلامی را دوست دارند، نظام را دوست دارند. اما معنایش این نیست كه مردم، روی یكایك كارهای مسؤولین بخشهای مختلف، صحّه میگذارند.1372/03/26
لینک ثابت
قدرتهای مستكبر جهانی، وسایل و ابزاری هم دارند. رادیوها، خبرگزاریها، وسایل سریعالسّیر انتقال خبر و تحلیل، دستگاههای استعماری، تحلیلگران سیاسی و سلاحهای كشنده و مرگبار، همه در اختیار آنهاست. خود را محق جلوه میدهند و سعی میكنند هر كس را كه مخالف با آنهاست، با فشار سیاسی یا نظامی و اقتصادی، ازمیدان خارج كنند تا آب از آب تكان نخورد.1371/08/13
لینک ثابت
تبلیغات جهانی، ملتهای مبارز را با انواع و اقسام تهمتها متّهم میكند، برای اینكه آنها را ازمیدان خارج كند. یكی از این تهمتها، موضوع «حقوق بشر» است كه مثل ابزاری در دست قدرتهای جهانی است، تا اگر دیدند دولتیبا نظرات آنها مخالفت میكند، آن دولت را - و اگر لازم شد آن ملت را - متّهم كنند. یك ملت را هم گاهی متّهم میكنند! متّهم میكنند به نقض حقوق بشر و به طرفداری از تروریسم! امروز شما میبینید نسبت به جمهوری اسلامی ایران، زدن چه تهمتهایی را شروع كردهاند! همین تهمتِ نقض حقوق بشر و از این قبیل چیزها، كه ساخته و پرداخته مغزهای خبیث تحلیلگران آنهاست و فعّالان تحلیل سیاسی در اختیارشان قرار میدهند. كسانی هستند كه مینشینند و برای ملتها و دولتها چیزهایی را میسازند و خلق میكنند. اینها، ابزارهایی در دست آنهاست.1371/08/13
لینک ثابت
جامعهی ما برخلاف بسیاری از جوامع دیگر، یک جامعهی سیاسی است. شما اگر به کشورهای دیگر رفته و با مردم معمولی حرف زده باشید، میبینید حتی در این کشورهای پیشرفتهی دنیا که از لحاظ مادی و ترقیات و فناوری خیلی جلو هستند، مردم از سیاست چیزی نمیفهمند. این دولت چرا آمد، این دولت چرا رفت؟ فلان مسألهی جهانی چیست؟ علت دشمنی دولتشان مثلاً با فلان کشور چیست؟ حتی علت لشکرکشیها را نمیدانند! متوجه نیستند فلان لشکرکشی برای چه بود؟ فلان راهپیمایی که راه انداختند برای چه بود؟ این سر و صدا برای چه بود؟ مردم معمولی به فکر همان یک لقمه نانند: چند ساعت کار کنند و زندگی خودشان را بگذرانند. البته زندگیهایشان مختلف است. بعضی جاها سطحش بالا و بعضی جاها پایین است. اما غالباً مسائل سیاسی را درک نمیکنند.
جامعهی ما اینگونه نیست. درون هر خانهای بروید، به هر کورهدهی بروید، در هر مجمع و محفلی بروید، مسائل سیاسی را میفهمند؛ مگر آن اقلِ قلیلی که درِ انقلاب را روی خودشان بستهاند و خودشان را زندانی جهالتها کردهاند. کسانی که سینه را به روی نسیمهای معنوی انقلاب گشودند، شرح صدر پیدا کردند. امروز، پیرزنان ما، گوشه نشینان ما و افرادی که هرگز داخل مسائل سیاسی نبودند، از مسائل عالم چیزها میدانند. برای مثال، همین واژهی استکبار و استعمار را که ما اینطور راحت استعمال میکنیم و همه معنایش را میفهمند. زنان ما میدانند استکبار یعنی چه، پیرزنان میدانند، نوجوانان میدانند. اینها امریکا و سلطهطلبی را زشت میشمارند و راجع به این قضایا اطلاعات دارند. اینها جزو مسائل سیاسی و مخصوص طبقات روشنفکر است که مثلاً صهیونیسم چرا بهوجود آمد؟ صهیونیسم چه کار میکند؟ اعراب در مقابل صهیونیسم چه موضعی دارند؟ علت مبارزه با اسرائیل چیست؟ اینها مسائلی است که امروز در بین مردم ما روشن است و مردم اینها را میدانند. مردم سیاسیاند. پس، به این مردم باید آگاهی سیاسی داد؛ چون یکی از مطالبات و خواستههای آنهاست. علاوه بر این، باید به مردم تحلیل سیاسی داد. معرفت سیاسی کافی نیست؛ قوت تحلیل سیاسی لازم است. من در تاریخ اسلام که نگاه میکنم، هرجا ایرادی و اشکالی در حرکت تاریخ مشاهده میکنم، وقتی دقت میکنم، میبینم بهخاطر این بوده است که مردم قدرت تحلیل سیاسی نداشتهاند. اگر قدرت تحلیل سیاسی میداشتند، در هر مقطعی از مقاطع میتوانستند راه صحیح را پیدا کنند و اگر مشکلی وجود داشت آن را از میان بردارند. در داخل کشور خود ما نیز همینطور است. اگر مردم تحلیل سیاسی نداشته باشند، دشمن، راحت کارش را انجام میدهد. در این مقاطع گوناگون، ما این را متأسفانه مشاهده کردیم.1371/06/31
لینک ثابت
شما جوانان مؤمن و انقلابی امروز باید آگاهیهای خود را نسبت به شرایط زمان كامل كنید و از حوادث مختلف،تحلیلهای صحیحی داشته باشید.1371/06/26
لینک ثابت
الان در كشور خودمان بسیاری از حقایق هست كه خیلی از روشنفكران نمیفهمند فرضاً امكان ایستادگی در مقابل قدرتهای مستكبر و مسلط امروز عالم را تحلیلگران سیاسی نمیفهمند و میگویند مگر میشود در مقابل آمریكا ایستاد؟! شما اگر به تحلیلهای تحلیلگران سیاسی نگاه كنید هرجا كه باشند وقتی محاسبه میكنند، میگویند دودوتا چهارتاست، آنها پول دارند، تكنولوژی دارند، پیشرفتهای علمی دارند، مغزهای فعال دارند، قدرت تبلیغاتی دارند، قدرت سیاسی دارند، قدرت لشگركشی دارند، ببینید با كویت چه كردند؟ با عراق چه كردند؟ و در جاهای دیگر چه كردند؟ چگونه میشود در مقابل آمریكا ایستاد؟ به هرحال اگر واقعاً كار دست تحلیلگرها و حسابگرهای روشنفكر و متخصصین و كارشناسان باشد همه باید بروند در مقابل آمریكا سرخم كنند و بگویند: هر چه شما میفرمائید همان است، اما تودهی مردم میگویند چرا نمیشود ایستاد؟ یعنی یك احساس روشنی دارند و اگر چه آن احساس علمی و تحلیلی كه مخصوص روشنفكران است را ندارند اما احساس روشن غیرعملی و ادراكی دارند و میگویند چرا نمیشود ایستاد، بعد هم در عمل كه نگاه میكنیم میبینیم واقعاً میشود ایستاد! چون وقتی یك ملتی تصمیم گرفت میایستد. امروز هم دنیای استكباری در یك تحلیل نهایی، یك روشنفكر متخصصی كه احساسات صحیح و دقیق داشته باشد و مسائل را بدون زاویههای دید مخصوص دنبال بكند، بالاخره به همین نتیجه میرسد و میبیند كه تمام همّ و غمّ استكبار دنیا این است كه عقاید تودهها را برگرداند به آن طرفی كه خودشان میخواهند، چون اگر عقاید تودهها در آن طرفی كه آنها میخواهند قرار نداشته باشد، واقعاً نمیشود با اینها مقابله كرد. ولذا با تودههای مردم چه باید كرد؟ آیا میشود آنها را كشت؟ چنین چیزی امكان پذیر نیست. آیا امروز میشود حكومتهای متكی به مردم را تكان داد؟ شما ببینید حكومتهای اروپای شرقی كه غیرمردمی و حكومتهای حزبی صدرصد و متكی به حزب كمونیست بودند، مكانیزم مخصوص حزب كمونیست یك نفر را بر سركار میآورد، مثل بسیاری از دولتهای اروپای شرقی كه به پشتیبانی دولت شوروی سركار آمده بودند. هرجا با شوروی مخالفت میكردند آنها وارد میشدند. در چكاسلواكی، در لهستان، در مجارستان و در بلغارستان شورویها هرچه میخواستند همان میشد، یعنی حكومت واقعاً از مردم منقطع بود و هیچ منش مردمی نداشت، لذا با یك اشاره در ظرف چند ماه همهی اینها مثل ساختمانهای مقوایی كه آب زیر پایشان بیفتد، همه خم شدند و فرو ریختند. حكومت كوبا كه در قلب آمریكا و زیر گوش آمریكاست با آن همه دشمنی كه آمریكا دارد هنوز آنگونه نشده است و با وجود اینكه آقای بوش و دیگران در مصاحبههایشان حرص و جوش میخوردند هنوز سرجایش ایستاده است و من بعضی از اوقات كه مجلههای آمریكائی را مطالعه میكنم، میبینم مرتب كاریكاتور و طنز درست میكنند و این مطلب در آنجا منعكس است. البته حكومت كوبا مشكلات دارد، اما چون بطور نسبی یك اتكائی به مردم دارد و چون با مردم خودش مبارزه كرد. و به اتفاق مردم سركار آمده، مردم هم او را به اسم فیدل میشناسند و من كه از نزدیك با او مفصل صحبت كردم اخلاقاً یك آدم مردمی است و اینكه هنوز نتوانستند با او كاری بكنند، به خاطر این است كه متكی به مردم است. گرچه بر اثر تبلیغات و فشار آوردن روی افكار عمومی و بر اثر فشار اقتصادی ممكن است او را هم از پای درآورند و نهایتاً هم این كار را میكنند، اما ببینید چقدر تفاوت دارد؟ اینجا افكار عمومی پشت سر دولت هست و آنجاها نبود، لذا مشكل برایشان افكار عمومی است، پس اینكه قدرتهای گردن كلفت، آنجاهایی كه افكار و تبلیغاتشان كارگر نشده باشد نمیتوانند كاری بكنند یك حقیقتی است كه این حقیقت را یك متخصص و یك كارشناس و یك اقتصاددان و یك سیاسی حرفهای نمیفهمد، اگر هم بگوئیم: میگوید ممكن نیست با آمریكا در افتاد. لكن تودهی مردم این حقیقت بسیاری از حقایق از همین قبیل را میفهمند، البته مشروط براینكه با تودههای مردم در میان گذاشته شده باشد.1371/03/06
لینک ثابت
میبینید كه در دنیا چه میكنند. رژیم امریكا خیال میكند كه صاحباختیار دنیاست و سرپرستی دنیا متعلق به اوست! اصلاً اینها ملتها را به حساب نمیآورند؛ ملتِ خودشان را هم به حساب نمیآورند. اگر تحلیل كنندهیی درست تحلیل كند، معلوم خواهد شد كه اینها برای نفوس بشری اصلاً ارزش قائل نیستند. برای اینها، اسم حقوق بشر، یك دكان و یك حربه است. هرجا كه با دولتی مخالف باشند و بخواهند به جنگ او بروند و او را زیر فشار قرار بدهند، مسألهی حقوق بشر را عَلَم میكنند. این همه در دنیا دولتها و كشورهایی هستند كه اصلاً به حقوق بشری قائل نیستند؛ زیر بال رژیم امریكا دارند زندگی و تنفس میكنند؛ احدی هم متعرض نمیشود كه اصلاً شما در كشورتان چیزی به نام حقوق بشر هست؟ اصلاً رأیی برای آحاد بشر قائلید؟ چون با آنها همراهند. آنجایی هم كه ملتها و دولتهایی مخالف آنها باشند، اینها را زیر فشار میگذارند و انواع و اقسام اتهامها را به آنها میزنند.1370/10/19
لینک ثابت
این را...باید مراقبت کرد که محیط دانشجویی، میدانی برای تاختوتاز سیاستبازان حرفهیی نشود...آگاهی سیاسی داشتن و بینش سیاسی پیدا کردن، یک مسأله است؛ اما در معرض سیاستبازىِ سیاستبازان قرار گرفتن، مسألهی دیگری است. اینها چیزهایی است که بههرحال در محیط دانشگاه خیلی مهم است.1370/09/20
لینک ثابت
آگاهی سیاسی داشتن و بینش سیاسی پیدا کردن، یک مسأله است؛ اما در معرض سیاستبازىِ سیاستبازان قرار گرفتن، مسألهی دیگری است. 1370/09/20
لینک ثابت
چیزی كه امریكا از آن میترسد، حتّی لفاظیهای سیاسی هم نیست. البته شما باید قدرت تحلیل سیاسی پیدا كنید. اگر جوانانی و ملتی بینش سیاسی نداشته باشند، فریب میخورند؛ آنها را از صحنه خارج میكنند و با ابزار دین، آنها را كنار میزنند؛ مثل خیلی از كسانی كه متظاهر به دین و مقدسمآب هستند و بینش سیاسی ندارند و خیلی راحت اینها را برمیدارند، كنار میگذارند. هنوز هم در گوشه و كنار یك عده وجود دارند كه خودشان را دیندار و متدین میدانند و با این انقلابی كه براساس دین است، سر سازگاری ندارند. پس، بینش سیاسی لازم است؛ اما همه چیز نیست؛ اصل قضیه، آن ایمان الهی معنوی است كه باید در دلهای شما باشد؛ خودتان را دینی بسازید.1370/08/15
لینک ثابت
بُعد[ی از] وحدت دین و سیاست این است که حوزههای علمیه بایستی از سیاست هرگز دور نمانند. طلاب باید آگاهی سیاسی پیدا کنند. مبادا جریانهای سیاسی روز، بر ذهن طلاب در حوزهی علمیه سبقت بگیرند. طلاب باید در فضای سیاسی حضور داشته باشند؛ بلکه جلوتر از زمان باشند و فکر سیاسی روشن داشته باشند؛ کمااینکه علمایی که فکر سیاسی روشن داشتند، مفید بودند.1370/06/31
لینک ثابت
فضای غبارآلود و ضعف تحلیل سیاسی در دوران حکومت پنج ساله امیرالمومنین(ع)
من به برادران عزیز دفاتر نمایندگی[ولی فقیه در سپاه] و بخصوص بخش عقیدتی، سیاسی عرض میکنم که تحلیل سیاسی به شکل صحیح و پرورانندهی ذهن، چیز بسیار مهمی است؛ ذهن باید پرورانده بشود.
دوران دشوار هر انقلابی، آن دورانی است که حق و باطل در آن ممزوج بشود. ببینید امیر المؤمنین از این مینالد: «و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولی الشّیطان علی اولیائه». در دوران پیامبر، اینطوری نبود. در دوران پیامبر، صفوف، صفوف صریح و روشنی بود. آن طرف، کفار و مشرکان و اهل مکه بودند؛ کسانی بودند که یکییکی مهاجرین از اینها خاطره داشتند: او من را در فلان تاریخ زد، او من را زندانی کرد، او اموال من را غارت کرد؛ بنابراین شبههیی نبود. یهود بودند؛ توطئهگرانی که همهی اهل مدینه از مهاجر و انصار با توطئههای آنها آشنا بودند. جنگ بنی قریظه اتفاق افتاد، پیامبر دستور داد عدهی کثیری آدم را سر بریدند؛ خم به ابروی کسی نیامد و هیچکس نگفت چرا؛ چون صحنه، صحنهی روشنی بود؛ غباری در صحنه نبود. اینطور جایی، جنگ آسان است؛ حفظ ایمان هم آسان است. اما در دوران امیر المؤمنین، چه کسانی در مقابل علی (ع) قرار گرفتند؟ خیال میکنید شوخی است؟ خیال میکنید آسان بود که «عبد الله بن مسعود»، صحابی به این بزرگی بنا به نقل عدهیی جزو پابندهای به ولایت امیر المؤمنین نماند و جزو منحرفان به حساب آمد؟ همین «ربیع بن خثیم» و آنهایی که در جنگ صفین آمدند گفتند ما از این قتال ناراحتیم، اجازه بده به مرزها برویم و در جنگ وارد نشویم، در روایت دارد که «من اصحاب عبد الله بن مسعود»! اینجاست که قضیه سخت است. وقتی غبار غلیظتر میگردد، میشود دوران امام حسن؛ و شما میبینید که چه اتفاقی افتاد. باز در دوران امیر المؤمنین، قدری غبار رقیقتر بود؛ کسانی مثل عمار یاسر آن افشاگر بزرگ دستگاه امیر المؤمنین بودند. هرجا حادثهیی اتفاق میافتاد، عمار یاسر و بزرگانی از صحابهی پیامبر بودند که میرفتند حرف میزدند، توجیه میکردند و لااقل برای عدهیی غبارها زدوده میشد؛ اما در دوران امام حسن، همان هم نبود. در دوران شبهه و در دوران جنگ با کافر غیر صریح، جنگ با کسانی که میتوانند شعارها را بر هدفهای خودشان منطبق کنند، بسیار بسیار دشوار است؛ باید هوشیار بود. البته بحمد اللّه ما هنوز در چنان دورانی نیستیم. هنوز صفوف روشن است؛ هنوز خیلی از اصول و حقایق، واضح و نمایان است؛ اما مطمئن نباشید که همیشه اینگونه خواهد بود. شما باید آگاه باشید. شما باید چشم بصیرت داشته باشید. شما باید بدانید بازویتان در اختیار خداست یا نه. این، بصیرت میخواهد؛ این را دست کم نگیرید.
من یک وقت در دوران زندگی تقریباً پنجسالهی حکومت امیرالمؤمنین(علیه الصّلاةوالسّلام) و آنچه که پیش آمد، مطالعات وسیعی داشتم. آنچه من توانستم به عنوان جمعبندی به دست بیاورم، این است که «تحلیل سیاسی» ضعیف بود. البته در درجهی بعد، عوامل دیگری هم بود؛ اما مهمترین مسأله این بود. والّا خیلی از مردم هنوز مؤمن بودند؛ اما مؤمنانه در پای هودج امالمؤمنین در مقابل علی(علیهالسّلام) جنگیدند و کشته شدند! بنابراین، تحلیل غلط بود.
موضع خود را شناختن و در آن قرار گرفتن، هوشیاری سیاسی، شم سیاسی و قدرت تحلیل سیاسی - البته به دور از ورود در دستهبندیهای سیاسی - خودش یکی از آن خطوط ظریفی است که من در پیام هم به شما عرض کردم؛ امام هم که مکرر در مکرر فرموده بودند.
البته یک عده خوششان نمیآمد: نه، چرا در کارهای سیاسی دخالت نکنند؟! همان وقت من یادم هست که بعد از گذشت چند ماه از فرمایش امام، یک حادثهی انتخاباتی در پیش بود و زیدی به یکی از شهرها رفته بود - که نمیگویم کجا، چون نمیخواهم نزدیک بشوم - و سخنرانی کرده بود. آن وقتها نوارش را آوردند و من گوش کردم. او میگفت: نه آقا، چرا میگویید سپاه در سیاست دخالت نکند؟ باید بکند؛ از شماها چه کسی بهتر؟(!)
ببینید، اینها حرفهای خوشایند و دلنشینی است که این جوان مبارزِ پُر از خون انقلابی، به هیجان بیاید: بله، چه کسی از ما بهتر؟ امام این موضوع را صریحاً گفته بودند؛ اما اینها بین آگاهی سیاسی و حضور سیاسی در صحنهی انقلاب - که این خوب است - و بین دخالت در معارضات سیاسی و جناحبندیهای سیاسی و به نفع یکی و به ضرر دیگری کار کردن - که این همان چیز بد و بسیار خطرناکی است که امام هیأتی را مأمور کردند و گفتند ببینید چه کسی اینطوری است، از سپاه بیرونش کنید - خلط میکردند.
توجه داشته باشید که انگیزههای سیاسی و جناحی نباید بتواند از یک مجموعهی سالم، خالص و کارآمد مثل سپاه - که ذخیرهیی است برای روزی که انقلاب از آن استفاده بکند - بهره ببرد. این ذخیره بایستی سربهمهر بماند، تا در جای خودش مصرف بشود.1370/06/27
بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه
بصیرت, تبیین, عمار یاسر, قدرت تحلیل سیاسی, دوران امیرالمؤمنین (علیه السلام), جنگهای امیرالمؤمنین(علیه السلام), جنگ صفین, عبد الله بن مسعود, خواجه ربیع, جنگهای پیامبر اسلام (صلیآلله علیه و اله و سلم), حکومت امیرالمومنین (علیه السلام), امتزاج حق و باطل, سپاه پاسداران انقلاب اسلامی, نمایندگی ولی فقیه در سپاه, حضور سیاسی در صحنهی انقلاب, سپاه و سیاست, تاریخ دوران حکومت حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر (ص), نمایندگی ولی فقیه در سپاه, رشد سیاسی, جناحهای سیاسی, سپاه و سیاست, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی
روایت تاریخی
لینک ثابت
من به برادران عزیز دفاتر نمایندگی و بخصوص بخش عقیدتی، سیاسی عرض میكنم كه تحلیل سیاسی به شكل صحیح و پرورانندهی ذهن، چیز بسیار مهمی است؛ ذهن باید پرورانده بشود.1370/06/27
لینک ثابت
من یك وقت در دوران زندگی تقریباً پنجسالهی حكومت امیرالمؤمنین(علیه الصّلاةوالسّلام) و آنچه كه پیش آمد، مطالعات وسیعی داشتم. آنچه من توانستم به عنوان جمعبندی به دست بیاورم، این است كه «تحلیل سیاسی» ضعیف بود. البته در درجهی بعد، عوامل دیگری هم بود؛ اما مهمترین مسأله این بود. والّا خیلی از مردم هنوز مؤمن بودند؛ اما مؤمنانه در پای هودج امالمؤمنین در مقابل علی(علیهالسّلام) جنگیدند و كشته شدند! بنابراین، تحلیل غلط بود.
موضع خود را شناختن و در آن قرار گرفتن، هوشیاری سیاسی، شم سیاسی و قدرت تحلیل سیاسی - البته به دور از ورود در دستهبندیهای سیاسی - خودش یكی از آن خطوط ظریفی است كه من در پیام هم به شما عرض كردم؛ امام هم كه مكرر در مكرر فرموده بودند.
البته یك عده خوششان نمیآمد: نه، چرا در كارهای سیاسی دخالت نكنند؟! همان وقت من یادم هست كه بعد از گذشت چند ماه از فرمایش امام، یك حادثهی انتخاباتی در پیش بود و زیدی به یكی از شهرها رفته بود - كه نمیگویم كجا، چون نمیخواهم نزدیك بشوم - و سخنرانی كرده بود. آن وقتها نوارش را آوردند و من گوش كردم. او میگفت: نه آقا، چرا میگویید سپاه در سیاست دخالت نكند؟ باید بكند؛ از شماها چه كسی بهتر؟(!)
ببینید، اینها حرفهای خوشایند و دلنشینی است كه این جوان مبارزِ پُر از خون انقلابی، به هیجان بیاید: بله، چه كسی از ما بهتر؟ امام این موضوع را صریحاً گفته بودند؛ اما اینها بین آگاهی سیاسی و حضور سیاسی در صحنهی انقلاب - كه این خوب است - و بین دخالت در معارضات سیاسی و جناحبندیهای سیاسی و به نفع یكی و به ضرر دیگری كار كردن - كه این همان چیز بد و بسیار خطرناكی است كه امام هیأتی را مأمور كردند و گفتند ببینید چه كسی اینطوری است، از سپاه بیرونش كنید - خلط میكردند.1370/06/27
لینک ثابت
شأن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این است که ضمن آموزش نظامی و انضباط و در یک کلمه نظامیگری ...از آگاهی هم برخوردار باشد؛ روشنبین باشد، شم سیاسی داشته باشد، از زمان و مکان آگاهی داشته باشد؛ والّا سرش کلاه خواهد رفت و اشتباه خواهد کرد؛ و اشتباه سپاهی، با اشتباه غیرسپاهی، خیلی تفاوت میکند و خسارت این خیلی سنگینتر است. سپاه باید در جای خود قرار بگیرد؛ آنچه را که لازم دارد، کسب کند؛ آنچه را هم که لازم ندارد، کسب نکند. گاهی ممکن است فرضاً ما خیال کنیم که یک دورهی تحصیلی کذایی برای برادران سپاه لازم است؛ در حالی که اینطور نیست؛ نه در مسؤولیتش، نه در آموزشش و نه در عملیاتش، لازم هم نیست؛ چنین دورهیی را باید کنار بگذاریم. البته مورد خاصی در نظرم نیست، اما گاهی از این قبیل پیش میآید؛ باید آگاه باشید. من به برادران عزیز دفاتر نمایندگی و بخصوص بخش عقیدتی، سیاسی عرض میکنم که تحلیل سیاسی به شکل صحیح و پرورانندهی ذهن، چیز بسیار مهمی است؛ ذهن باید پرورانده بشود. دوران دشوار هر انقلابی، آن دورانی است که حق و باطل در آن ممزوج بشود. ببینید امیرالمؤمنین از این مینالد: «ولکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنا لک یستولی الشّیطان علی اولیائه» . در دوران پیامبر، اینطوری نبود. در دوران پیامبر، صفوف، صفوف صریح و روشنی بود. آن طرف، کفار و مشرکان و اهل مکه بودند؛ کسانی بودند که یکییکی مهاجرین از اینها خاطره داشتند: او من را در فلان تاریخ زد، او من را زندانی کرد، او اموال من را غارت کرد؛ بنابراین شبههیی نبود. یهود بودند؛ توطئهگرانی که همهی اهل مدینه - از مهاجر و انصار - با توطئههای آنها آشنا بودند. جنگ بنیقریظه اتفاق افتاد، پیامبر دستور داد عدهی کثیری آدم را سر بریدند؛ خم به ابروی کسی نیامد و هیچکس نگفت چرا؛ چون صحنه، صحنهی روشنی بود؛ غباری در صحنه نبود. اینطور جایی، جنگ آسان است؛ حفظ ایمان هم آسان است. اما در دوران امیرالمؤمنین، چه کسانی در مقابل علی(ع) قرار گرفتند؟ خیال میکنید شوخی است؟ خیال میکنید آسان بود که «عبداللَّهبنمسعود»، صحابی به این بزرگی - بنا به نقل عدهیی - جزو پابندهای به ولایت امیرالمؤمنین نماند و جزو منحرفان به حساب آمد؟ همین «ربیعبنخثیم» و آنهایی که در جنگ صفین آمدند گفتند ما از این قتال ناراحتیم، اجازه بده به مرزها برویم و در جنگ وارد نشویم، در روایت دارد که «من اصحاب عبداللَّهبنمسعود» ! اینجاست که قضیه سخت است. وقتی غبار غلیظتر میگردد، میشود دوران امام حسن؛ و شما میبینید که چه اتفاقی افتاد. باز در دوران امیرالمؤمنین، قدری غبار رقیقتر بود؛ کسانی مثل عمار یاسر - آن افشاگر بزرگ دستگاه امیرالمؤمنین - بودند. هرجا حادثهیی اتفاق میافتاد، عمار یاسر و بزرگانی از صحابهی پیامبر بودند که میرفتند حرف میزدند، توجیه میکردند و لااقل برای عدهیی غبارها زدوده میشد؛ اما در دوران امام حسن، همان هم نبود. در دوران شبهه و در دوران جنگ با کافر غیرصریح، جنگ با کسانی که میتوانند شعارها را بر هدفهای خودشان منطبق کنند، بسیار بسیار دشوار است؛ باید هوشیار بود.
البته بحمداللَّه ما هنوز در چنان دورانی نیستیم. هنوز صفوف روشن است؛ هنوز خیلی از اصول و حقایق، واضح و نمایان است؛ اما مطمئن نباشید که همیشه اینگونه خواهد بود. شما باید آگاه باشید. شما باید چشم بصیرت داشته باشید. شما باید بدانید بازویتان در اختیار خداست یا نه. این، بصیرت میخواهد؛ این را دست کم نگیرید. من یک وقت در دوران زندگی تقریباً پنجسالهی حکومت امیرالمؤمنین(علیه الصّلاةوالسّلام) و آنچه که پیش آمد، مطالعات وسیعی داشتم. آنچه من توانستم به عنوان جمعبندی به دست بیاورم، این است که «تحلیل سیاسی» ضعیف بود. البته در درجهی بعد، عوامل دیگری هم بود؛ اما مهمترین مسأله این بود. والّا خیلی از مردم هنوز مؤمن بودند؛ اما مؤمنانه در پای هودج امالمؤمنین در مقابل علی(علیهالسّلام) جنگیدند و کشته شدند! بنابراین، تحلیل غلط بود. موضع خود را شناختن و در آن قرار گرفتن، هوشیاری سیاسی، شم سیاسی و قدرت تحلیل سیاسی - البته به دور از ورود در دستهبندیهای سیاسی - خودش یکی از آن خطوط ظریفی است ... ؛ امام هم که مکرر در مکرر فرموده بودند. البته یک عده خوششان نمیآمد: نه، چرا در کارهای سیاسی دخالت نکنند!؟ همان وقت من یادم هست که بعد از گذشت چند ماه از فرمایش امام، یک حادثهی انتخاباتی در پیش بود و زیدی به یکی از شهرها رفته بود - که نمیگویم کجا، چون نمیخواهم نزدیک بشوم - و سخنرانی کرده بود. آن وقتها نوارش را آوردند و من گوش کردم. او میگفت: نه آقا، چرا میگویید سپاه در سیاست دخالت نکند؟ باید بکند؛ از شماها چه کسی بهتر؟(!) ببینید، اینها حرفهای خوشایند و دلنشینی است که این جوان مبارزِ پُر از خون انقلابی، به هیجان بیاید: بله، چه کسی از ما بهتر؟ امام این موضوع را صریحاً گفته بودند؛ اما اینها بین آگاهی سیاسی و حضور سیاسی در صحنهی انقلاب - که این خوب است - و بین دخالت در معارضات سیاسی و جناحبندیهای سیاسی و به نفع یکی و به ضرر دیگری کار کردن - که این همان چیز بد و بسیار خطرناکی است که امام هیأتی را مأمور کردند و گفتند ببینید چه کسی اینطوری است، از سپاه بیرونش کنید - خلط میکردند. توجه داشته باشید که انگیزههای سیاسی و جناحی نباید بتواند از یک مجموعهی سالم، خالص و کارآمد مثل سپاه - که ذخیرهیی است برای روزی که انقلاب از آن استفاده بکند - بهره ببرد. این ذخیره بایستی سربهمهر بماند، تا در جای خودش مصرف بشود. 1370/06/27
لینک ثابت
ما باید مطالبی را آماده كنیم كه رد انحرافات و تحریفات و اشتباهاتی باشد كه به شكل خوراك فكری، در كتابها و جزوههای مختلف، میان جوانان ما تقسیم میشود. حتّی گاهی نادانسته، در جزوهها و كتابهای درسی دانشگاه و نیز در گفتگوهایی كه در رسانههای جمعی ما منتشر میشود، این مطالب میآید! ما بایستی پاسخ اینها را آماده بكنیم. جمعی خوشفكر و دانشمند وقت بگذارند و آماده كنند، تا در بین همهی ائمهی جمعه منتشر گردد و بر روی آن، كار و مطالعه شود. مباحث و تحلیلهای سیاسی و كار سیاسی دقیق و مسائل سیاسی روز، باید به شكل صحیح و عمیق و دقیق بررسی گردد و در اختیار ائمهی جمعه گذاشته شود. اینها كارهایی است كه خود این مجموعه باید انجام بدهند. این مجموعه، یك سازماندهی عمومی در سطح كشور است كه باید كارهایش را خودش و در درون خودش انجام بدهد. البته در مركز، قهراً وظایفی برعهدهی برادران هست.1370/06/25
لینک ثابت