newspart/index2
دین‌زدایی از دانشگاه
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
همکاری چپهای تند دهه‌ی ۳۰، با دستگاه پهلوی در دهه‌ی ۴۰

آنها[غربی ها] میخواستند دانشگاه محلّ پمپاژ افکار غربی و سبک زندگی غربی باشد، خب تا حدودی هم در یک جاهایی موفّق شدند، در این تردیدی نیست -آن کسانی که در رأس کار بودند؛ بخصوص در همان دوره‌ی تأسیس دانشگاه در زمان رضاخان، آنها کسانی بودند که سرتاپا معتقد به غرب و به تمدّن غربی بودند که حرفهایشان را شنیده‌اید- امّا در نهایت موفّق نشدند؛ [چون‌] هویّت ایرانی کار خودش را کرد. هویّت ایرانی یک چیز عجیبی است در تاریخ؛ همه‌ی کسانی که به ایران تهاجم کردند به یک نحوی، در ایران بعد از مدّتی حل شدند: زبانشان، آدابشان، فرهنگشان؛ تنها چیزی که مستثنی‌ است، اسلام است که اسلام آمد ایران و در ایران غرق نشد، ماند و ایرانی اسلام را از بُن دندان قبول کرد؛ والّا در کشورهای مورد تهاجمِ عربهای مسلمان، هرجا رفته‌اند زبان عوض شده است؛ مصر زبانش عوض شد، فلسطین زبانش عوض شد، شامات زبانش عوض شد، زبانشان عربی شد، [امّا] ایران زبانش عوض نشد، فارسی باقی ماند؛ یعنی یک چیز عجیبی است در ایران؛ این خصوصیّتی است که مال کشور ما است. اینجا هم همین‌جور شد، هویّت ایرانی کار خودش را کرد.

اوّلاً در داخل دانشگاه افرادی که ظواهر دینی را حفظ کردند، وجود داشتند؛ با اینکه این بشدّت مورد نفی طرف مقابل بود؛ یعنی رضاخان اصلاً با ظواهر دینی موافق نبود؛ آنهایی هم که دانشگاه را در ایران تشکیل دادند -که من نمیخواهم اسم آن رجال را حالا بیاورم- آنها هم همین‌جور، مثل خود رضاخان [بودند]؛ اصلاً آنها این فکرها را بیشتر توی کلّه‌ی رضاخان تزریق کرده بودند؛ آنها اصلاً مایل نبودند که در دانشگاه کسی نماز بخواند، در دانشگاه کسی اسم خدا بیاورد امّا این اتّفاق افتاد؛ همین‌طور که اشاره کردند، انجمنهای اسلامی تشکیل شد، مسلمانهایی در داخل دانشگاه به مقام استادی رسیدند، دین را ترویج کردند، در مقابل افکار غیردینی ایستادند؛ یعنی از اینجا شروع شد. هرچه گذشت، این روحیّه‌ی دینی و ایمانی در داخل دانشگاه تقویت شد تا رسید به نهضت اسلامی سال ۴۱؛ اینجا دانشگاه یک حرکت عظیمی در جهت دینی شدن، ایمانی شدن انجام داد، با اینکه آن روز کمونیست‌ها هم بودند؛ آن روز کمونیست‌ها و مارکسیست‌ها در داخل دانشگاه خیلی فعّال بودند. حالا در مشهد که بنده زیاد مرتبط بودم از نزدیک میدیدم، در جاهای دیگر هم -تهران و بعضی جاهای دیگر که مسافرت میکردیم و با دانشجوها بنده ارتباط داشتم- حضور تفکّر مارکسیستی را در دانشگاه‌ها میدیدم؛ و عجیب این است که کسانی که تفکّر مارکسیستی در داخل دانشگاه داشتند، با دستگاه همکاری میکردند در مقابل تفکّر رو به رشد اسلامی در داخل دانشگاه! کتابهایشان چاپ میشد، آزادانه فروش میرفت؛ درحالی‌که کتابهای انقلابیّون مسلمان و جوانهای مسلمان -چه آن کتابهایی که خودشان تولید میکردند که البتّه کم بود، چه آن کتابهایی که میخواستند بخوانند- در کمال شدّت با آنها مقابله میشد و با کمال عسرت آن کتابها را میتوانستند به دست بیاورند. دستگاه پهلوی در دوران نهضت اسلامی، در واقع تمام توجّهش به حرکت اسلامی بود و با آن معارضه میکرد؛ [امّا] با چپها و مارکسیست‌ها و مانند اینها مدارا میکردند، خب اینها هم به آن مدارا جواب دادند، خیلی‌هایشان رفتند در دفتر فرح پهلوی عضو شدند! خیلی‌هایشان رفتند در صداوسیما، در تلویزیون و رادیو عضو شدند، همکاری کردند، همان چپهای تند دهه‌ی ۳۰، در دهه‌ی ۴۰ شدند همکاران دستگاه! [امّا] حرکت دانشگاه به سمت تفکّر اسلامی روزبه‌روز پایدارتر، قوی‌تر، عمیق‌تر شد.1394/08/20

لینک ثابت
حذف دین از دانشگاه توسط استعمارگران با هدف سلطه بر ایران

استعمارگران و كسانی كه می‌خواستند بر این كشور سلطه‌ی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و غیره پیدا كنند، دین را از محیط دانشگاه حذف كردند. راه پیدا كردن این سلطه این بود كه دین را حذف كنند. اهل دین و علمای دین را حذف كنند. یا اگر به كل از بین نمی‌برند، آن را به صورتهای بی‌جانی تبدیل كنند. این، كاری بود كه از همان اوانی كه اشاره كردم‌ تقریباً از همان صدوپنجاه سال پیش؛ در اواخر حكومت ناصرالدّین شاه دنبال شده است. حالا علما هم باشند برای وقتهایی كه شاید وجودشان لازم باشد و از آنها استفاده كنیم؛ اما بدون روح و معنای عالم دین. این را می‌خواستند.
رضاخان آمد قلدری و بی‌عقلی كرد و همان ظاهرش را هم خواست در سطح جامعه و بخصوص در محیطهای علمی حذف كند. نیّت این بود. لذا در محیطهای دانشگاهی ما، دین یك چیز بیگانه شد. دانشگاه ما را این‌طور ساختند. یك چیز بیگانه؛ چرا؟ هدف بسیار روشن بود. برنامه‌ی بسیار زیركانه‌ای بود. برای این‌كه اگر دین در دانشگاه نباشد، آن كسانی كه در این فضا پرورش پیدا می‌كنند، در آینده همان سردمداران و سررشته‌داران زندگی هستند، كه بی‌دین شده‌اند و به سهولت جامعه را به سمت بی‌دینی خواهند كشاند! این، هدفی بود كه دنبال شد و انصافاً هم، تا مدّتی و در برهه‌ی طولانی‌ای از زمان، موفّق شدند. محیط دانشگاه را محیط بیگانه از دین كردند. البته نمی‌توانستند دانشگاه را از انسانهای متدیّن، به كلّی خالی كنند. این روشن است.1372/09/24

لینک ثابت
معارضه با دین؛ بنیان شکل‌گیری دانشگاه در ایران

با ورود تفکرات علمیِ جدید به کشورهای اسلامی - که قهراً جاذبه داشت و طبیعی بود که پیشرفتهای علمی‌یی که اروپا به آن دست یافته بود، جاذبه داشته باشد - این پیشرفتهای علمی را وسیله‌یی برای بی‌اعتقادی به دین و خاموش کردن شعله‌ی ایمان دینی در دلها و از بین بردن بیداری وجدان دینی در آحاد مردم قرار دادند. لذا دانشگاهها را از اول بر پایه‌ی بی‌اعتقادی گذاشتند.
هر گروه از جوانانی که در دوره‌های اول برای تحصیل رفتند، هدف تبلیغات ضد اسلامی اروپاییها قرار گرفتند. آن کسانی که اولین پرورش‌یافته‌های فرهنگ غرب بودند، غالباً - نمی‌گویم همه - کسانی بودند که با دین، بیگانگی و بلکه عنادی احساس می‌کردند. البته ضعف نفسها و نبودن تبلیغات دینی قوی و باب روز هم مؤثر بود.
بنیان دانشگاه - یعنی مرکز پرورش انسانهای دانشمند طبق پیشرفتهای علمی روز - بر بی‌دینی و معارضه‌ی با دین گذاشته شد و چندین سال این مسأله را با قوّت و دقت دنبال کردند. یعنی نه تنها دین را در دانشگاهها ضعیف کردند، بلکه به معارضه‌ی با آن پرداختند.1369/10/11

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی