[امیرالمؤمنین (علیه السلام) ] تا حد ممکن با مخالفان خودش، حتّی با دشمنان خودش مدارا کرد. اینی که میبینید امیرالمؤمنین سه جنگ را در دوران حدود پنج سالِ حکومت خود مجبور شد و تحمل کرد، بعد از این بود که همهی مداراهای لازم انجام گرفته بود. امیرالمؤمنین کسی نبود که بدون رعایت مداراهای لازم با مخالفان، اول دست به شمشیر ببرد. حالا چند تا از جملات امیرالمؤمنین را بشنوید:
یک جا در اول خلافت، یک عدهای آمدند دور امیرالمؤمنین - اشاره میکردند به بعضی - آقا! تکلیف اینها را یکسره کن. اصرار میکردند. امیرالمؤمنین در جواب، اینها را نصیحت به صبر کرد و از جملهی چیزهائی که فرمود، این بود: این نظری که شما دارید، یک نظر است. «فرقة تری ما ترون»؛ یک عده همین نظر شما را قبول دارند. «و فرقة تری ما لاترون»؛ یک عده حرفی را قبول دارند که شما معتقد به او نیستید، او را قبول ندارید. «و فرقة لاتری هذا و لا ذاک»؛ یک عدهای هم نه آنطرفی و نه آنطرفی، یک نظر سومی دارند. «فاصبروا»؛ صبر کنید تا امیرالمؤمنین با حکمت کار خود را انجام بدهد. «حتّی ... تؤخذ الحقوق مسمحة»؛ بگذارید با سماح، با ملاطفت، با ملایمت، حق ذیحق را بگیریم، احقاق حق بکنیم. «و اذا لماجد بدّا فاخر الدّواء الکیّ»؛(1) تا میتوانیم با تسامح، با سماح، با خوشرفتاری، حق را به حقدار برگردانیم، احقاق حق بکنیم. اگر دیدیم چارهای نماند، زیر بار حق نمیروند، آن وقت «اخر الدّواء الکیّ». این یک مثل معروف عربی است؛ «اخر الدّواء الکیّ»؛ یعنی آخرین چاره را دیگر با قاطعیت انجام میدهیم. تا آنجائی که ممکن است، با دارو و مرهمگذاری عمل میکنیم برای اینکه این زخم را علاج کنیم و شفا بدهیم؛ مرهم میگذاریم؛ وقتی نشد، آخر کار داغ میکنیم؛ چارهای نیست.
در جنگ صفین قبل از آنی که جنگ شروع بشود، یک عدهای همینطور پا به زمین میکوبیدند که امیرالمؤمنین چرا حمله نمیکنی؟ اصرار میکردند که حمله کن. امیرالمؤمنین فرمود: «فواللَّه ما دفعت الحرب یوما الاّ و انا اطمع ان تلحق بی طائفة فتهتدی بی»؛(2) یعنی من دنبال جنگ نیستم، دنبال هدایتم؛ یک روز هم که درگیری و برخورد را عقب میاندازم، برای این است که شاید یک عدهای دل به حقیقت بدهند، به راه صراط مستقیم بیایند. وقتی که مأیوس شدیم، دیدیم نه، کسی نمیآید، آن وقت شمشیر را میکشیم و جنگ را شروع میکنیم.
دربارهی اهل جمل، در قضیهی جنگ جمل - که یکی از آزمایشهای بسیار دشوار امیرالمؤمنین بود - فرمود: «انّ هؤلاء قد تمالئوا علی سخطة امارتی»؛ اینها جمع شدند، دست به یکی کردند برای اینکه نسبت به این حکومتی که به امیرالمؤمنین رسیده است، خشم خود را آشکار کنند. «و سأصبر»؛ فرمود: من صبر خواهم کرد.اما تا کی؟ «ما لماخف علی جماعتکم»؛(3) آن وقتی که ببینم حرکت اینها دارد بین شما مسلمانها شکاف ایجاد میکند، اختلاف ایجاد میکند، برادران را در مقابل هم قرار میدهد، آن وقت وارد عمل خواهم شد و فتنه را علاج خواهم کرد؛ تا آن وقتی که ممکن است، صبر میکنم و با نصیحت رفتار میکنم.1388/06/20
1 )
خطبه 168 : از سخنان آن حضرت است پس از بيعت با حضرت، عدّهاى به محضرش عرضه داشتند: چه خوب بود اگر آنان را كه در كشتن عثمان شركت داشتند كيفر مىدادى امام فرمود:
يَا إِخْوَتَاهْ إِنِّي لَسْتُ أَجْهَلُ مَا تَعْلَمُونَ وَ لَكِنْ كَيْفَ لِي بِقُوَّةٍ وَ الْقَوْمُ الْمُجْلِبُونَ عَلَى حَدِّ شَوْكَتِهِمْ يَمْلِكُونَنَا وَ لَا نَمْلِكُهُمْ وَ هَا هُمْ هَؤُلَاءِ قَدْ ثَارَتْ مَعَهُمْ عِبْدَانُكُمْ وَ الْتَفَّتْ إِلَيْهِمْ أَعْرَابُكُمْ وَ هُمْ خِلَالَكُمْ يَسُومُونَكُمْ مَا شَاءُوا وَ هَلْ تَرَوْنَ مَوْضِعاً لِقُدْرَةٍ عَلَى شَيْءٍ تُرِيدُونَهُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرُ جَاهِلِيَّةٍ وَ إِنَّ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ مَادَّةً إِنَّ النَّاسَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ إِذَا حُرِّكَ عَلَى أُمُورٍ فِرْقَةٌ تَرَى مَا تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ تَرَى مَا لَا تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ لَا تَرَى هَذَا وَ لَا ذَاكَ فَاصْبِرُوا حَتَّى يَهْدَأَ النَّاسُ وَ تَقَعَ الْقُلُوبُ مَوَاقِعَهَا وَ تُؤْخَذَ الْحُقُوقُ مُسْمَحَةً فَاهْدَءُوا عَنِّي وَ انْظُرُوا مَا ذَا يَأْتِيكُمْ بِهِ أَمْرِي وَ لَا تَفْعَلُوا فَعْلَةً تُضَعْضِعُ قُوَّةً وَ تُسْقِطُ مُنَّةً وَ تُورِثُ وَهْناً وَ ذِلَّةً وَ سَأُمْسِكُ الْأَمْرَ مَا اسْتَمْسَكَ وَ إِذَا لَمْ أَجِدْ بُدّاً فَآخِرُ الدَّوَاءِ الْكَيُّ .
ترجمه:
اى برادرانم، آنچه را شما مىدانيد جاهل به آن نيستم، اما با كدام قدرت در حالى كه آنان همچنان بر تخت شوكت سوارند، و بر ما چيرهاند و ما بر آنان چيره نيستيم، اين قوم همانهايى هستند كه غلامان شما با آنها شوريدند، و اعراب باديه نشين نيز به آنها پيوسته، و اكنون در بين شما هستند و به هر شكلى كه بخواهند شما را مىآزارند. آيا شما را بر كمترين چيزى كه مىخواهيد قدرت هست اين كار آنان قطعا كارى از سنخ كارهاى جاهليت بوده، و اينان را مدد كار و پشتيبان است. اگر در اين مسأله حركتى پيش آيد مردم از چند دسته بيرون نيستند: گروهى رأيشان رأى شماست، و فرقهاى رأيشان غير رأى شماست، و گروهى را نه اين رأى است و نه آن رأى. پس صبر پيشه كنيد تا مردم آرام گيرند، و دلها از جوش و خروش بيفتد، و حقوق به آسانى گرفته شود. در كنار من آرام باشيد، و به انتظار دستورم بمانيد، كارى نكنيد كه اركان قدرت را ويران سازد، و توانايى را از دست ببرد، و به جاى آن سستى و ذلّت آورد، به زودى اين مسأله را با مدارا حل مىكنم تا وقتى كه مدارا ممكن باشد، و هرگاه چارهاى نيابم آخرين دوا داغ نهادن است (و آنان را از دم شمشير مىگذرانم)
يَا إِخْوَتَاهْ إِنِّي لَسْتُ أَجْهَلُ مَا تَعْلَمُونَ وَ لَكِنْ كَيْفَ لِي بِقُوَّةٍ وَ الْقَوْمُ الْمُجْلِبُونَ عَلَى حَدِّ شَوْكَتِهِمْ يَمْلِكُونَنَا وَ لَا نَمْلِكُهُمْ وَ هَا هُمْ هَؤُلَاءِ قَدْ ثَارَتْ مَعَهُمْ عِبْدَانُكُمْ وَ الْتَفَّتْ إِلَيْهِمْ أَعْرَابُكُمْ وَ هُمْ خِلَالَكُمْ يَسُومُونَكُمْ مَا شَاءُوا وَ هَلْ تَرَوْنَ مَوْضِعاً لِقُدْرَةٍ عَلَى شَيْءٍ تُرِيدُونَهُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرُ جَاهِلِيَّةٍ وَ إِنَّ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ مَادَّةً إِنَّ النَّاسَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ إِذَا حُرِّكَ عَلَى أُمُورٍ فِرْقَةٌ تَرَى مَا تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ تَرَى مَا لَا تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ لَا تَرَى هَذَا وَ لَا ذَاكَ فَاصْبِرُوا حَتَّى يَهْدَأَ النَّاسُ وَ تَقَعَ الْقُلُوبُ مَوَاقِعَهَا وَ تُؤْخَذَ الْحُقُوقُ مُسْمَحَةً فَاهْدَءُوا عَنِّي وَ انْظُرُوا مَا ذَا يَأْتِيكُمْ بِهِ أَمْرِي وَ لَا تَفْعَلُوا فَعْلَةً تُضَعْضِعُ قُوَّةً وَ تُسْقِطُ مُنَّةً وَ تُورِثُ وَهْناً وَ ذِلَّةً وَ سَأُمْسِكُ الْأَمْرَ مَا اسْتَمْسَكَ وَ إِذَا لَمْ أَجِدْ بُدّاً فَآخِرُ الدَّوَاءِ الْكَيُّ .
ترجمه:
اى برادرانم، آنچه را شما مىدانيد جاهل به آن نيستم، اما با كدام قدرت در حالى كه آنان همچنان بر تخت شوكت سوارند، و بر ما چيرهاند و ما بر آنان چيره نيستيم، اين قوم همانهايى هستند كه غلامان شما با آنها شوريدند، و اعراب باديه نشين نيز به آنها پيوسته، و اكنون در بين شما هستند و به هر شكلى كه بخواهند شما را مىآزارند. آيا شما را بر كمترين چيزى كه مىخواهيد قدرت هست اين كار آنان قطعا كارى از سنخ كارهاى جاهليت بوده، و اينان را مدد كار و پشتيبان است. اگر در اين مسأله حركتى پيش آيد مردم از چند دسته بيرون نيستند: گروهى رأيشان رأى شماست، و فرقهاى رأيشان غير رأى شماست، و گروهى را نه اين رأى است و نه آن رأى. پس صبر پيشه كنيد تا مردم آرام گيرند، و دلها از جوش و خروش بيفتد، و حقوق به آسانى گرفته شود. در كنار من آرام باشيد، و به انتظار دستورم بمانيد، كارى نكنيد كه اركان قدرت را ويران سازد، و توانايى را از دست ببرد، و به جاى آن سستى و ذلّت آورد، به زودى اين مسأله را با مدارا حل مىكنم تا وقتى كه مدارا ممكن باشد، و هرگاه چارهاى نيابم آخرين دوا داغ نهادن است (و آنان را از دم شمشير مىگذرانم)
2 )
خطبه 55 : از سخنان آن حضرت است به وقتى كه به نظر يارانش در اجازه براى آغاز جنگ صفين تأخير نمود
أَمَّا قَوْلُكُمْ أَ كُلَّ ذَلِكَ كَرَاهِيَةَ الْمَوْتِ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِي دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَيَّ وَ أَمَّا قَوْلُكُمْ شَكّاً فِي أَهْلِ الشَّامِ فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا وَ إِنْ كَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا .
ترجمه:
اما سخن شما كه: آيا اين همه درنگ از نبرد براى ناگوار بودن مرگ است به خدا قسم باكى ندارم كه من بر مرگ وارد شوم يا مرگ به سوى من آيد. و اما كلام شما كه تأخيرم در نبرد ترديد نسبت به شاميان است، به خدا سوگند يك روز جنگ را به تأخير نينداختم جز به طمع اينكه گروهى از اين مردم به من ملحق شوند و به وسيله من هدايت يابند و با آن ديد ضعيفى كه دارند از نورم بهرهمند گردند، اين تأخير با اين نظرى كه دارم برايم از اينكه گمراهان را با شمشير درو كنم محبوبتر است هر چند كه كيفر گناهانشان به گردن خودشان است
أَمَّا قَوْلُكُمْ أَ كُلَّ ذَلِكَ كَرَاهِيَةَ الْمَوْتِ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِي دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَيَّ وَ أَمَّا قَوْلُكُمْ شَكّاً فِي أَهْلِ الشَّامِ فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا وَ إِنْ كَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا .
ترجمه:
اما سخن شما كه: آيا اين همه درنگ از نبرد براى ناگوار بودن مرگ است به خدا قسم باكى ندارم كه من بر مرگ وارد شوم يا مرگ به سوى من آيد. و اما كلام شما كه تأخيرم در نبرد ترديد نسبت به شاميان است، به خدا سوگند يك روز جنگ را به تأخير نينداختم جز به طمع اينكه گروهى از اين مردم به من ملحق شوند و به وسيله من هدايت يابند و با آن ديد ضعيفى كه دارند از نورم بهرهمند گردند، اين تأخير با اين نظرى كه دارم برايم از اينكه گمراهان را با شمشير درو كنم محبوبتر است هر چند كه كيفر گناهانشان به گردن خودشان است
3 )
خطبه 169 : از خطبههاى آن حضرت است به هنگام رفتن اصحاب جمل به شهر بصره
إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ رَسُولًا هَادِياً بِكِتَابٍ نَاطِقٍ وَ أَمْرٍ قَائِمٍ لَا يَهْلِكُ عَنْهُ إِلَّا هَالِكٌ وَ إِنَّ الْمُبْتَدَعَاتِ الْمُشَبَّهَاتِ هُنَّ الْمُهْلِكَاتُ إِلَّا مَا حَفِظَ اللَّهُ مِنْهَا وَ إِنَّ فِي سُلْطَانِ اللَّهِ عِصْمَةً لِأَمْرِكُمْ فَأَعْطُوهُ طَاعَتَكُمْ غَيْرَ مُلَوَّمَةٍ وَ لَا مُسْتَكْرَهٍ بِهَا وَ اللَّهِ لَتَفْعَلُنَّ أَوْ لَيَنْقُلَنَّ اللَّهُ عَنْكُمْ سُلْطَانَ الْإِسْلَامِ ثُمَّ لَا يَنْقُلُهُ إِلَيْكُمْ أَبَداً حَتَّى يَأْرِزَ الْأَمْرُ إِلَى غَيْرِكُمْ . إِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ تَمَالَئُوا عَلَى سَخْطَةِ إِمَارَتِي وَ سَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِكُمْ فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَى فَيَالَةِ هَذَا الرَّأْيِ انْقَطَعَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ إِنَّمَا طَلَبُوا هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَداً لِمَنْ أَفَاءَهَا اللَّهُ عَلَيْهِ فَأَرَادُوا رَدَّ الْأُمُورِ عَلَى أَدْبَارِهَا وَ لَكُمْ عَلَيْنَا الْعَمَلُ بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) وَ الْقِيَامُ بِحَقِّهِ وَ النَّعْشُ لِسُنَّتِهِ .
ترجمه:
خداوند پيامبرى راهنما با كتابى گويا و دينى استوار بر انگيخت، هلاك نمىشود مگر مخالف آن كه اهل هلاكت است. عوامل هلاك كننده بدعتهاى مشتبه به دين است، مگر خداوند انسان را از آنها حفظ كند. پيروى از حجّت خداوند حافظ زندگى شماست، از حجّت خدا اطاعت كنيد بدون اينكه سرزنش شويد و به آن مجبور گرديد. به خدا قسم بايد پيروى كنيد و گر نه خداوند حكومت اسلام را از شما خواهد گرفت، و آن را تا به ديگرى منتقل نكند به دست شما نخواهد داد. اينان بر اثر ناخشنودى از حكومت من جمع شده و دست به دست هم دادهاند، و من تا وقتى كه بر اجتماع شما نترسم صبر پيشه مىكنم، زيرا اگر اينان بخواهند رأى ناصواب خود را عملى سازند سر رشته نظام مسلمين گسسته مىشود. اينان از باب حسد بر كسى كه خداوند حكومت را در اختيار او گذاشته به طلب دنيا برخاستهاند، و مىخواهند وضع را به گذشته بر گردانند. حق شما بر ما عمل به كتاب خدا و روش رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و قيام به حق او و بر پا داشتن سنّت آن حضرت است.
لینک ثابت
إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ رَسُولًا هَادِياً بِكِتَابٍ نَاطِقٍ وَ أَمْرٍ قَائِمٍ لَا يَهْلِكُ عَنْهُ إِلَّا هَالِكٌ وَ إِنَّ الْمُبْتَدَعَاتِ الْمُشَبَّهَاتِ هُنَّ الْمُهْلِكَاتُ إِلَّا مَا حَفِظَ اللَّهُ مِنْهَا وَ إِنَّ فِي سُلْطَانِ اللَّهِ عِصْمَةً لِأَمْرِكُمْ فَأَعْطُوهُ طَاعَتَكُمْ غَيْرَ مُلَوَّمَةٍ وَ لَا مُسْتَكْرَهٍ بِهَا وَ اللَّهِ لَتَفْعَلُنَّ أَوْ لَيَنْقُلَنَّ اللَّهُ عَنْكُمْ سُلْطَانَ الْإِسْلَامِ ثُمَّ لَا يَنْقُلُهُ إِلَيْكُمْ أَبَداً حَتَّى يَأْرِزَ الْأَمْرُ إِلَى غَيْرِكُمْ . إِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ تَمَالَئُوا عَلَى سَخْطَةِ إِمَارَتِي وَ سَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِكُمْ فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَى فَيَالَةِ هَذَا الرَّأْيِ انْقَطَعَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ إِنَّمَا طَلَبُوا هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَداً لِمَنْ أَفَاءَهَا اللَّهُ عَلَيْهِ فَأَرَادُوا رَدَّ الْأُمُورِ عَلَى أَدْبَارِهَا وَ لَكُمْ عَلَيْنَا الْعَمَلُ بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) وَ الْقِيَامُ بِحَقِّهِ وَ النَّعْشُ لِسُنَّتِهِ .
ترجمه:
خداوند پيامبرى راهنما با كتابى گويا و دينى استوار بر انگيخت، هلاك نمىشود مگر مخالف آن كه اهل هلاكت است. عوامل هلاك كننده بدعتهاى مشتبه به دين است، مگر خداوند انسان را از آنها حفظ كند. پيروى از حجّت خداوند حافظ زندگى شماست، از حجّت خدا اطاعت كنيد بدون اينكه سرزنش شويد و به آن مجبور گرديد. به خدا قسم بايد پيروى كنيد و گر نه خداوند حكومت اسلام را از شما خواهد گرفت، و آن را تا به ديگرى منتقل نكند به دست شما نخواهد داد. اينان بر اثر ناخشنودى از حكومت من جمع شده و دست به دست هم دادهاند، و من تا وقتى كه بر اجتماع شما نترسم صبر پيشه مىكنم، زيرا اگر اينان بخواهند رأى ناصواب خود را عملى سازند سر رشته نظام مسلمين گسسته مىشود. اينان از باب حسد بر كسى كه خداوند حكومت را در اختيار او گذاشته به طلب دنيا برخاستهاند، و مىخواهند وضع را به گذشته بر گردانند. حق شما بر ما عمل به كتاب خدا و روش رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و قيام به حق او و بر پا داشتن سنّت آن حضرت است.