حرفی دربارهی جنجال «مذاکره» که حالا مطرح شده و مدام خارجیها میگویند، روزنامهها مینویسند، تبلیغاتچیها میگویند مذاکره. مقصود از مذاکرهای که میگویند «ایران باید به میز مذاکره برگردد»، مطلق مذاکره نیست، مذاکرهی با خصوصِ دولت آمریکا است؛ وَالّا ما که با کشورهای دیگر -با کشورهای اروپایی، با دیگر کشورها- مشغول مذاکره هستیم، ما که مشکلی نداریم. بله، با اروپاییها و دیگران هم که مذاکره میکنیم، مسئله، تعیینِ موضوع مذاکره است؛ روی هر موضوعی مذاکره نمیکنیم؛ روی مسائل ناموسیِ انقلاب -به این تعبیر بگویم، روشنتر است- مذاکره نمیکنیم. در مورد تواناییهای نظامیمان با کسی مذاکره نمیکنیم؛ چون معنای مذاکره، معامله است؛ یعنی فرض کنید [میگویند] «شما کوتاه بیا و این امکانِ دفاعی را که تو را مقتدر میکند و توانای بر دفاع میکند، از دست بده»؛ خب اینکه قابل مذاکره نیست. مذاکرهی در این جور مسائل دو کلمه است و تمام میشود: «او میگوید ما این را میخواهیم، ما میگوییم نه، ما قبول نداریم»؛ مذاکرهای پیش نمیرود، معاملهای انجام نمیگیرد. مثل همان قضیّهی خواستگاری که گفت مسئلهی ازدواجِ شما به کجا رسید؟ گفت همه چیزش تمام شده، فقط سر دو کلمه مانده؛ آن دو کلمه هم این است که ما میگوییم ما دختر شما را میخواهیم، آنها میگویند غلط میکنید!(۱۴) سر مسائل اساسی، سر دو کلمه، مسئله تمام میشود؛ یعنی قابل مذاکره نیست -مذاکرهی به معنای معامله؛ چون مذاکره به معنای معامله است؛ صِرف نشستن و گفتگو و گعده کردن نیست- پس منظورشان از مذاکره که مدام میگویند ایران سر میز مذاکره بیاید -که هم خود آمریکاییها میگویند، هم دیگران میگویند- یعنی مذاکرهی با آمریکا. خب، در مورد مذاکرهی با آمریکا مکرّر گفتهایم(۱۵) ما مذاکره نمیکنیم. علّت چیست؟ علّتش را هم من بارها در بحثهای مختلف گفتهام: اوّل اینکه مذاکرهی با آمریکا برای ما هیچ فایدهای ندارد، دوّم اینکه ضرر دارد؛ یعنی چیزی است بیفایده و با ضرر. اینها را تشریح کردهایم.
من حالا اینجا یک اشارهی دیگری میکنم. آمریکاییها وقتی که یک چیزی را هدف میگیرند با یک دولتی، با یک کشوری و بنا میگذارند که با زور و با فشار آن مقصود خودشان را به دست بیاورند، فشار در اینجا برایشان راهبرد است، امّا در کنار این راهبرد، یک تاکتیک هم دارند و آن عبارت است از مذاکره. فشار میآورند تا طرف را خسته کنند؛ وقتی احساس کردند طرف خسته شده و حالا ممکن است قبول بکند، میگویند خیلی خب، بیایید مذاکره کنیم؛ این مذاکره مکمّل آن فشار است. این مذاکره برای این است که محصول آن فشارها چیده بشود، نقد بشود، تثبیت بشود؛ مذاکره برای این است. فشار بیاورند، حالا که طرف خسته شد، احساس کرد که دیگر واقعاً چارهای ندارد، میگویند خیلی خب، حالا بیاییم مذاکره کنیم؛ مینشینند پشت میز مذاکره، همان چیزی را که در واقع زمینهاش را با فشار فراهم کردند تثبیت میکنند، نقد میکنند؛ مذاکرهی با آمریکا این است. راهبرد او مذاکره نیست؛ راهبرد او فشار است، و مذاکره یک ذیلی است در مقابل فشار.1398/03/08
لینک ثابت