newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
لحظه‌شناسی

شما مربّی عزیز، شما که در کتابخانه با کودک مواجه می‌شوید، شما که قصّه می‌گویید، شما که کتاب می‌فرستید، شما که کتاب می‌خوانید و شما که در کار هنری و آفرینش هنری خودتان، آن کودک را مخاطب قرار می‌دهید، بدانید که الان درست روی نقطه‌ی اصلی و اساسی حرکت می‌کنید. شما درست آن کاری را که باید انجام گیرد انجام می‌دهید. آن کسی می‌تواند از کار خود، شاد و خشنود و از رضای الهی خاطرجمع باشد که خلأِ لحظه را پر کند. خلأِ لحظه این است و شما این خلأ را پُر می‌کنید.1377/02/23
لینک ثابت
زبان فارسى، زبان دیوانى کشور عثمانى

کشور ما خوشبختانه کشور هنر و ادبیّات است. نمى‌خواهم به طور مطلق و بى‌مطالعه ادّعایى را بکنم که حالا در خیلى از رشته‌هاى هنرى، یا بلد نیستیم، یا عقبیم، یا مقلّدیم! در این بحثى نیست؛ لیکن طبیعت این تاریخ، بیشتر یک طبیعت ادبى و هنرى است و گذشته‌ى ما، طبیعت ما و ادبیّاتِ خیلى قوى ما هم این را نشان مى‌دهد.
ده نکته در ادبیات، حائز اهمیت است: یکى پیش بردن ادبیات در هر عصرى که به عهده‌ى کسانى است که سروکارشان با ادبیات است و در هر بخشى از بخشهاى ادبیات، نسبت به آن آگاهى، توانایى و خبرویّت دارند. یک نکته خرج کردن درست ادبیّات در سطح کشور، در سطح جامعه، یا در سطح جهان است؛ هرجایى که در بُرد ادبیّات ماست. البته روزى از قسطنطنیه، یا از استانبول تا آسیاى شرقى، بُرد ادبیّات ما بود. خوب؛ زمانى این‌طور بوده است؛ زبان فارسى، زبان دیوانى کشور عثمانى بود. در همان زمانى که کشور عثمانى دائماً با ایران جنگ داشت، نفوذ زبان فارسى آن‌چنان بود که منشى و دبیر دستگاه عثمانى کار خودش را با خطّ فارسى، با عنوان فارسى، با تعبیر و زبان فارسى و با شعر فارسى راه مى‌انداخت! از این طرف هم - طرف شرق - حتّى تا هند و چین، زبان فارسى بُرد داشت. زبان مذهبى بود؛ زبان ادارى، زبان دبیران و منشیان و زبان ادبیّات و هنر بود. امروز این دایره محدود شده است. البته بعد از انقلاب مقدارى گسترش پیدا کرده[است.]1377/02/23

لینک ثابت
مقایسه گسترس زبان فارسی در قبل و بعد از انقلاب

[زبان فارسی] بعد از انقلاب مقدارى گسترش پیدا کرده ولى قبل از انقلاب بر اثر تنگ‌نظرى و نادانى و بى‌سوادى مسؤولان کشور در دوره‌ى اواخر قاجار تا آخر زمان محمّدرضا پهلوى، زبان و ادبیّات فارسى انحطاط پیدا کرد. با این‌که ما در همین دوره، انصافاً شخصیتهاى خوب ادبى، شاعر و نویسنده‌ى بزرگ هم داشتیم، لیکن از لحاظ گسترش سیاسى و از لحاظ قدر و قیمت بین‌المللى، در پایینترین وضعیت قرار گرفتیم! علّت هم این بود که در مهد زبان فارسى - یعنى ایران - کسانى که متصدّیان امور بودند، از زبان فارسى تبرّى مى‌جستند! این نهایت انحطاط است. عدّه‌اى راجع به تغییر خط حرف مى‌زدند و عدّه‌اى در مورد به کار بردن لغات و اصطلاحات فرنگى افتخار مى‌کردند و خودشان را در مقابل آن کوچک مى‌دانستند! آن‌جایى هم که مى‌خواستند فارسى‌سازى کنند، حتّى لغت‌سازىِ فارسیشان نوعى اظهار ارادت به لغت بیگانه بود! واقعاً از چیزهاى عجیبى که انسان مشاهده مى‌کند، این‌که یک دستگاه لغت‌سازى در ارتش زمان شاه وجود داشت؛ آنها مى‌نشستند و لغتى را از لغتنامه‌ى کهن فارسى انتخاب مى‌کردند که یک نوع شباهتى به زبان خارجى داشته باشد! گاهى هم لغت فارسى جعل مى‌کردند؛ لغت‌سازى مى‌کردند. البته لغت‌سازى، کار جایزى است؛ به شرط این‌که آن کسى که لغت‌سازى مى‌کند، صلاحیت این کار را داشته باشد - اشکالى ندارد، پیشرفت زبان است - اما آنها صلاحیت داشتند یا نداشتند، کارى ندارم؛ لیکن لغت‌سازى‌شان با توجّه به لغت خارجى بود! «تک» را در مقابل «اَتک» و براى تقلید از «اَتک» مى‌آوردند! «چالش» را براى تقلید از «چلنج» مى‌آوردند! این‌طور لغت‌سازى مى‌کردند. از این قبیل، زیاد است و شاید اگر کسى واقعاً دنبال کند، بتواند یک دفتر از این‌گونه لغتهایى که عمدتاً بر محور لغت انگلیسى مى‌گشته، بیابد. خوب؛ وقتى که در مهد زبان فارسى، زبان فارسى این‌گونه مورد بى‌اعتنایى است که بلد نیستند درست فارسى حرف بزنند، انتظار پیشرفتِ آن بیجاست!

یک وقت یک نخست‌وزیر عرب‌زبان، در زمان ریاست جمهورى بنده آمده بود با من ملاقات مى‌کرد - یادم نیست که رئیس جمهور بود یا نخست‌وزیر - وزیر خارجه‌اش هم پهلویش نشسته بود. با من عربى صحبت مى‌کرد، یک جمله را خواست بگوید، آن مفهوم را نتوانست در عربى پیدا کند! هرچه فکر کرد، دید یادش نمى‌آید. به طرف وزیر خارجه‌اش برگشت و به فرانسوى پرسید که این چه مى‌شود؟ آن مفهوم را به لغت فرانسوى گفت و عربى معادلش را به رئیسش گفت؛ آن وقت ایشان به من گفت! جالب این‌جاست که من به‌عنوان مخاطب او که زبانم هم عربى نبود، آن معادل را مى‌دانستم و برایم سخت نبود! من فارسى زبان بودم و آن آقا لغت عربى خودش را بلد نبود و از راه لغت معنى فرانسوى - عربى، از وزیر خارجه‌اش پرسید! من در دلم گفتم بیخود نیست شما این‌قدر بدبختید که زبان خودتان را هم بلد نیستید؛ در حالى که شما رئیس کشورتان هستید! عزیزان من! این وضع، قبل از انقلاب در ایران هم وجود داشت. خیلى تعجّب نکنید؛ زبان خودشان را بلد نبودند!
تو در اوج فلک چه دانى چیست
که ندانى که در سرایت کیست
تو در داخل خانه‌ى خودت این‌گونه حرکت مى‌کنى، آن وقت دلت مى‌خواهد که زبان به بنگال و به چین و ماچین و به قسطنطنیه برود!؟ معلوم است که زبان، محدود مى‌شود.
البته بعد از انقلاب، تا حدودى تکان خورد. امروز در مناطق جزیرةالعرب - اینها که عرض مى‌کنم، اطّلاع است، حدس و تخیّل نیست؛ خبر دارم - عربى که مثلاً اهل منطقه‌ى احسا و قطیف است، که هیچ وقت ممکن نبود یک کلمه‌ى فارسى هم یاد بگیرد، با نشستن پاى رادیو و تلویزیون فارسى ایران - که تلویزیون را با بشقاب مى‌گیرد - زبان فارسى مى‌آموزد؛ یعنى مى‌تواند فارسى حرف بزند. آن‌قدر پاى رادیو و تلویزیون فارسى مى‌نشینند، تا بتوانند بتدریج فارسى یاد بگیرند! یعنى انقلاب، زبان را منتشر کرد.
امروز به برکت انقلاب در نقاطى از دنیا، زبان فارسى به عنوان زبان دوم دانشگاهى یا به عنوان زبان رشته‌ى اختصاصى، باز مورد توجّه قرار گرفته است. انقلاب پیام و سخنى دارد؛ کسى که مسلمان است، پیام اسلام را از انقلاب مى‌گیرد، کسى هم که مسلمان نیست و بالاخره پیام نو را از انقلاب مى‌گیرد، دلش مى‌خواهد - مثلاً - بداند که امام و پدر این انقلاب، وقتى حرف مى‌زد، چه مى‌گفت که در ترجمه نمى‌شود فهمید؛ لذا زبان فارسى یاد مى‌گیرند. امروز این‌طور است.1377/02/23

لینک ثابت
هنر فیلم‌سازی، نمایشنامه‌نویسی و رمان‌نویسی مرکب سیر فرهنگ مهاجم استعمار

امروز فرهنگ استعمارى در سطح جهان فرهنگ متجاوزانه تعبیر کنیم که مى‌خواهد همه‌ى دنیا را تسخیر کند البته این فرهنگ، مقوله‌ى مرکّبى است، مقوله‌ى بسیطى نیست بیشترین و رونده‌ترین وسیله‌ى مورد استفاده و مرکب سیرش، هنر است. فیلم مى‌سازند، نمایشنامه، اثر هنرى و رمان درست مى‌کنند و مى‌فرستند!
ما چرا نقش هنر را در کارهاى معمولىِ زندگى خودمان، این‌قدر دست کم مى‌گیریم؟! الآن همین کارهاى هنرى که آقاى چینى‌فروشان اشاره فرمودند و من هم بعضى از آن‌ها را دیده‌ام، کاملًا حاکى از هوشمندى است. ظاهراً یکى دوتا از آن‌ها هم از تلویزیون پخش شد که خیلى هوشمندانه و خوب تهیه شده بود. این‌گونه کارها را هرچه مى‌توانید باید تکثیر کنید. هنر، تا آن نهایى‌ترین لایه‌هاى ذهن انسان نفوذ مى‌کند و ماندگار و سازنده است. هرچه مى‌توانید از هنرِ خوب، هنرِ فاخر نه آبکى و پیش پا افتاده استفاده کنید.1377/02/23

لینک ثابت
لزوم آموزش مناسب زبان و ادبیات فارسی برای پرورش شاعر، هنرمند و فیلمنامه‌نویس خوب

اگر امروز کودک ما فارسى را درست یاد بگیرد و بتواند لغت فارسى را در جایى که لازم دارد، استفاده و مصرف کند، اگر شاعر شد، اگر هنرمند، گوینده، برنامه‌ساز، یا کتاب‌نویس شد، شما دیگر خاطرتان جمع است؛ مثل کتاب‌نویس، فیلمنامه‌نویس، گوینده‌ى تلویزیون و افرادى نظیر آنها که در محیط قبلى پرورش پیدا کرده‌اند، نخواهد بود. یعنى شما در حرکت خودتان در کانون، مى‌توانید آن دو مقصود و دو وظیفه‌اى را که در باب ادبیات هست، هر دو را با هم تأمین کنید؛ هم ادبیات را پیش ببرید، هم آن را در قشرهاى گوناگون - که قشر مخاطب شما کودک است - درست صرف کنید. بنابراین به زبان و ادبیّات، باید خیلى اهمیت داده شود.1377/02/23
لینک ثابت
زبان فارسی

ده نکته در ادبیات، حائز اهمیت است: یکی پیش بردن ادبیات در هر عصری که به عهده‌ی کسانی است که سروکارشان با ادبیات است و در هر بخشی از بخشهای ادبیات، نسبت به آن آگاهی، توانایی و خبرویّت دارند. یک نکته خرج کردن درست ادبیّات در سطح کشور، در سطح جامعه، یا در سطح جهان است؛ هرجایی که در بُرد ادبیّات ماست. البته روزی از قسطنطنیه، یا از استانبول تا آسیای شرقی، بُرد ادبیّات ما بود. خوب؛ زمانی این‌طور بوده است؛ زبان فارسی، زبان دیوانی کشور عثمانی بود. در همان زمانی که کشور عثمانی دائماً با ایران جنگ داشت، نفوذ زبان فارسی آن‌چنان بود که منشی و دبیر دستگاه عثمانی کار خودش را با خطّ فارسی، با عنوان فارسی، با تعبیر و زبان فارسی و با شعر فارسی راه میانداخت! از این طرف هم - طرف شرق - حتّی تا هند و چین، زبان فارسی بُرد داشت. زبان مذهبی بود؛ زبان اداری، زبان دبیران و منشیان و زبان ادبیّات و هنر بود.
امروز این دایره محدود شده است. البته بعد از انقلاب مقداری گسترش پیدا کرده؛ ولی قبل از انقلاب بر اثر تنگ‌نظری و نادانی و بیسوادی مسؤولان کشور در دوره‌ی اواخر قاجار تا آخر زمان محمّدرضا پهلوی، زبان و ادبیّات فارسی انحطاط پیدا کرد. با این‌که ما  در همین دوره، انصافاً شخصیتهای خوب ادبی، شاعر و نویسنده‌ی بزرگ هم داشتیم، لیکن از لحاظ گسترش سیاسی و از لحاظ قدر و قیمت بین‌المللی، در پایینترین وضعیت قرار گرفتیم! علّت هم این بود که در مهد زبان فارسی - یعنی ایران - کسانی که متصدّیان امور بودند، از زبان فارسی تبرّی میجستند! این نهایت انحطاط است. عدّه‌ای راجع به تغییر خط حرف میزدند و عدّه‌ای  در مورد به کار بردن لغات و اصطلاحات فرنگی افتخار میکردند و خودشان را در مقابل آن کوچک میدانستند! آن‌جایی هم که میخواستند فارسیسازی کنند، حتّی لغت‌سازىِ فارسیشان نوعی اظهار ارادت به لغت بیگانه بود! واقعاً از چیزهای عجیبی که انسان مشاهده میکند، این‌که یک دستگاه لغت‌سازی در ارتش زمان شاه وجود داشت؛ آنها مینشستند و لغتی را از لغتنامه‌ی کهن فارسی انتخاب میکردند که یک نوع شباهتی به زبان خارجی داشته باشد! گاهی هم لغت فارسی جعل  میکردند؛ لغت‌سازی میکردند. البته لغت‌سازی، کار جایزی است؛ به شرط این‌که آن کسی که لغت‌سازی میکند، صلاحیت این کار را داشته باشد - اشکالی ندارد، پیشرفت زبان است - اما آنها صلاحیت داشتند یا نداشتند، کاری ندارم؛ لیکن لغت‌سازیشان  با توجّه به لغت خارجی بود! «تک» را در مقابل «اَتک» و برای تقلید از «اَتک» میآوردند! «چالش» را برای تقلید از «چلنج» میآوردند! این‌طور لغت‌سازی میکردند. از این قبیل، زیاد است و شاید اگر کسی واقعاً دنبال کند، بتواند یک دفتر از این‌گونه لغتهایی که عمدتاً بر محور لغت انگلیسی میگشته، بیابد. خوب؛ وقتی که در مهد زبان فارسی، زبان فارسی این‌گونه مورد بیاعتنایی است که بلد نیستند درست فارسی حرف بزنند، انتظار پیشرفتِ آن بیجاست!
یک وقت یک نخست‌وزیر عرب‌زبان، در زمان ریاست جمهوری بنده آمده بود با من ملاقات میکرد - یادم نیست که رئیس جمهور بود یا نخست‌وزیر - وزیر خارجه‌اش هم پهلویش نشسته بود. با من عربی صحبت میکرد، یک جمله را خواست بگوید، آن مفهوم را نتوانست در عربی پیدا کند! هرچه فکر کرد، دید یادش نمی‌آید. به طرف وزیر خارجه‌اش برگشت و به فرانسوی پرسید که این چه میشود؟ آن مفهوم را به لغت فرانسوی گفت و عربی معادلش را به رئیسش گفت؛ آن وقت ایشان به من گفت! جالب این‌جاست که من به‌عنوان مخاطب او که زبانم هم عربی نبود، آن معادل را میدانستم و برایم سخت نبود! من فارسی زبان بودم و آن آقا لغت عربی خودش را بلد نبود و از راه لغت معنی فرانسوی - عربی، از وزیر خارجه‌اش پرسید! من در دلم گفتم بیخود نیست شما این‌قدر بدبختید که زبان خودتان را هم بلد نیستید؛ در حالی که شما رئیس کشورتان هستید! عزیزان من! این وضع، قبل از انقلاب در ایران هم وجود داشت. خیلی تعجّب نکنید؛ زبان خودشان را بلد نبودند!
تو در اوج فلک چه دانی چیست
که ندانی که در سرایت کیست
تو در داخل خانه‌ی خودت این‌گونه حرکت میکنی، آن وقت دلت میخواهد که زبان به بنگال و به چین و ماچین و به قسطنطنیه برود!؟ معلوم است که زبان، محدود میشود.
البته بعد از انقلاب، تا حدودی تکان خورد. امروز در مناطق جزیرةالعرب - اینها که عرض میکنم، اطّلاع است، حدس و تخیّل نیست؛ خبر دارم - عربی که مثلاً اهل منطقه‌ی احسا و قطیف است، که هیچ وقت ممکن نبود یک کلمه‌ی فارسی هم یاد بگیرد، با نشستن پای رادیو و تلویزیون فارسی ایران - که تلویزیون را با بشقاب میگیرد - زبان فارسی میآموزد؛ یعنی میتواندفارسی حرف بزند. آن‌قدر پای رادیو و تلویزیون فارسی مینشینند، تا بتوانند بتدریج فارسی یاد بگیرند! یعنی انقلاب، زبان را منتشر کرد.
امروز به برکت انقلاب در نقاطی از دنیا، زبان فارسی به عنوان زبان دوم دانشگاهی یا به عنوان زبان رشته‌ی اختصاصی، باز  مورد توجّه قرار گرفته است. انقلاب پیام و سخنی دارد؛ کسی که مسلمان است، پیام اسلام را از انقلاب میگیرد، کسی هم که مسلمان نیست و بالاخره پیام نو را از انقلاب میگیرد، دلش میخواهد - مثلاً - بداند که امام و پدر این انقلاب، وقتی حرف میزد، چه میگفت که در ترجمه نمیشود فهمید؛ لذا زبان فارسی یاد میگیرند. امروز این‌طور است. به‌هرحال، امیدواریم زبانفارسی گسترش پیدا کند. زبان فارسی زبانی است با ظرفیت و با کشش. یکی از مراکزی که باید در آن، روی زبان و ادبیّات - بخصوص با شیوه‌های هنری - تلاش شود، مرکز شماست؛ چون شما با نسلی کار میکنید که آن نسل هرچه را که از شما فرا گرفت، برایش ماندگار خواهد بود.
اگر امروز کودک ما فارسی را درست یاد بگیرد و بتواند لغت فارسی را در جایی که لازم دارد، استفاده و مصرف کند، اگر شاعر  شد، اگر هنرمند، گوینده، برنامه‌ساز، یا کتاب‌نویس شد، شما دیگر خاطرتان جمع است؛ مثل کتاب‌نویس، فیلمنامه‌نویس، گوینده‌ی تلویزیون و افرادی نظیر آنها که در محیط قبلی پرورش پیدا کرده‌اند، نخواهد بود. یعنی شما در حرکت خودتان در کانون، میتوانید آن دو مقصود و دو وظیفه‌ای را که در باب ادبیات هست، هر دو را با هم تأمین کنید؛ هم ادبیات را پیش ببرید، هم آن را در قشرهای گوناگون - که قشر مخاطب شما کودک است - درست صرف کنید. بنابراین به زبان و ادبیّات، باید خیلی اهمیت داده شود.1377/02/23

لینک ثابت
استعمار

امروز فرهنگ استعماری در سطح جهان - فرهنگ متجاوزانه تعبیر کنیم - که میخواهد همه‌ی دنیا را تسخیر کند - البته این فرهنگ، مقوله‌ی مرکّبی است، مقوله‌ی بسیطی نیست - بیشترین و رونده‌ترین وسیله‌ی مورد استفاده و مرکب سیرش، هنر است. فیلم میسازند، نمایشنامه، اثر هنری و رمان درست میکنند و میفرستند!1377/02/23
لینک ثابت
استعمار

امروز فرهنگ استعماری در سطح جهان که میخواهد همه‌ی دنیا را تسخیر کند بیشترین و رونده‌ترین وسیله‌ی مورد استفاده و مرکب سیرش، هنر است. فیلم میسازند، نمایشنامه، اثر هنری و رمان درست میکنند و میفرستند!1377/02/23
لینک ثابت
هنر

کشور ما خوشبختانه کشور هنر و ادبیّات است. نمیخواهم به طور مطلق و بیمطالعه ادّعایی را بکنم که حالا در خیلی از ‌رشته‌های هنری، یا بلد نیستیم، یا عقبیم، یا مقلّدیم! در این بحثی نیست؛ لیکن طبیعت این تاریخ، بیشتر یک طبیعت ادبی ‌و هنری است و گذشته‌ی ما، طبیعت ما و ادبیّاتِ خیلی قوی ما هم این را نشان میدهد‌.‌1377/02/23
لینک ثابت
هنر

عزیزان من! زبان هنر زبانی است که هیچ چیزی جایگزین آن نیست. حتّی در نوشته‌ها هم بایستی هنر به کار برد. حتّی در ‌فرهنگِ کلامی هم هنر است که اثر میگذارد! یک عبارت را شما میتوانید دو نوع بیان کنید: هنرمندانه و غیر هنرمندانه. ‌اگر هنرمندانه بیان کردید، اثر میگذارد ولی همان عبارت اگر غیرهنرمندانه ادا شد، اثر نخواهد گذاشت!‌‌ ‌هنر این‌گونه است؛ هیچ ‌چیز جای هنر را نمیگیرد‌.‌1377/02/23
لینک ثابت
هنر

امروز فرهنگ استعماری در سطح جهان - فرهنگ متجاوزانه تعبیر کنیم - که میخواهد همه‌ی دنیا را تسخیر کند - البته این ‌فرهنگ، مقوله‌ی مرکّبی است، مقوله‌ی بسیطی نیست - بیشترین و رونده‌ترین وسیله‌ی مورد استفاده و مرکب سیرش، هنر است. ‌فیلم میسازند، نمایشنامه، اثر هنری و رمان درست میکنند و میفرستند!‌1377/02/23
لینک ثابت
هنر

ما چرا نقش هنر را در کارهای معمولىِ زندگی خودمان، این‌قدر دست کم میگیریم!؟... ‌‌ ‌هنر، تا آن نهاییترین لایه‌های ذهن انسان ‌نفوذ میکند و ماندگار و سازنده است. هرچه میتوانید از هنرِ خوب، هنرِ فاخر - نه آبکی و پیش پا افتاده - استفاده کنید‌.‌1377/02/23
لینک ثابت
دانش‌آموز

حقیقتاً باید بگویم که اگر مسؤولان امور فرهنگی کشور بخواهند مسأله‌ی کودک و نوجوان را آن‌چنان که هست، مورد اهتمام قرار ‌دهند، من خیال میکنم خیلی از آنهایی که مسؤولند، از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به این مسأله بپردازند. امروز قضیه‌ی ‌تربیت کودک و نوجوان، با گذشته‌های دور - حتّی با گذشته‌های نه چندان دور، مثلاً با بیست سال پیش - خیلی تفاوت کرده ‌است.‌‌
ما میخواهیم از این نسلی که امروز مثل مادّه‌ی خامی و مثل ذخیره‌ای در اختیار یکایک ماست، چه ساخته شود؟ آینده‌ای را که ‌آنها خواهند ساخت و پرداخت و پیش برد، چگونه تصویر کرده‌ایم؟ اگر حقیقتاً به آرمانهای اسلامی و ملی و عظمت ایران و ایرانی و ‌جبران راهی که دستهای استبداد سیاه در این صدوپنجاه سال، دویست سال اخیر ما را در آن کشانده است، فکر میکنیم؛ اگر اینها ‌برایمان مهمّ است و به آینده به معنای حقیقی کلمه اهمیت میدهیم، پس بایستی به تربیت کودک و نوجوان خیلی بپردازیم، ‌درباره‌ی آن خیلی فکر کنیم و اهمیت آن را خیلی بشناسیم؛ که احساس میکنم برای برخی از مسؤولان امور فرهنگی - ‌دست‌اندرکاران - مسأله به این شکل مطرح نیست!1377/02/23

لینک ثابت
دانش‌آموز

امروز کودک ما - چه برسد نوجوان - آگاهی و هوشیاریای دارد که داده‌ی تردیدناپذیر جو و فضای انقلاب است. در گذشته این ‌آگاهیها، این آزادیها و این روح استفهام و این میل به دانستن، نبود. دسترسیهایی هم وجود دارد که در واقع دسترسی کودک ما، ‌یک منبع فرهنگی نیست؛ بلکه با دید درست، دسترسی مراکز هدایت کننده‌ی فرهنگ در سرتاسر دنیا برای القای مقاصد ‌استعماری به کودک ماست. قضیه از این طرف مطرح است. وقتی که ما از یک متاع فرهنگی فاسد که از طرف دشمنِ کشور، ‌دشمنِ مردم، یا لااقل یک بیگانه‌ی بیعلاقه - از این‌که دیگر کمتر نیست - حرف میزنیم، بعضی خیال میکنند که ما از ‌دسترسیهای فرزندان خودمان ناراحت و نگران هستیم یا شکایتی داریم. میگویند: «آقا! جوانند، بگذارید بفهمند!» کأنّه ما ‌میخواهیم جوانمان نفهمد! ما از دسترسی بیگانه به ذهن فرزند خودمان نگرانیم. قضیه از آن طرف، قابل مطالعه و بررسی است. ‌بچه‌ی شما در آغوش شما، در مدرسه‌ی شما، در کتابخانه‌ی کانون و جلوِ روی شماست و شما برای او فکرهایی، آینده‌ای و ‌امیدواریای دارید. ناگهان مشاهده میکنید دسترسی یک نفر که حداقل بیگانه است - شما با این بچه خویشاوندید، شما معلّمش، ‌پدرش، یا مربّیش هستید؛ لیکن او بیگانه و بیعلاقه به سرنوشت این بچه است - به این بچه، از راه همین کالاهای فرهنگىِ ‌متداول و رسانه‌های گوناگون خبری و فرهنگی، بیشتر از شماست! این، جای نگرانی است و امروز این وجود دارد؛ چه من و شما ‌بخواهیم، چه نخواهیم! نتیجه چیست؟ این است که ما باید گردشِ کار را تُندتر کنیم. ما باید بیشتر تلاش کنیم و میتوانیم. من ‌اعتقاد دارم ما میتوانیم بهتر، عینیتر، دقیقتر و سریعتر کار کنیم و نگذاریم. ما جوانان خودمان را تربیت کنیم.‌1377/02/23
لینک ثابت
دانش‌آموز

حقیقتاً باید بگویم که اگر مسؤولان امور فرهنگی کشور بخواهند مسأله‌ی کودک و نوجوان را آن‌چنان که هست، مورد ‌اهتمام قرار دهند، من خیال میکنم خیلی از آنهایی که مسؤولند، از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به این مسأله بپردازند. ‌1377/02/23
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی