شما بهعنوان یک انسان، بهعنوان یک مدیر، بهعنوان یک رئیس و بهعنوان یک دلسوز، میخواهید کشوری داشته باشید که افراد آن از لحاظ استعداد، برجسته باشند؛ از لحاظ اخلاق، پاکیزه باشند؛ از لحاظ اقدام، شجاع باشند؛ از لحاظ فکر، دارای تدبیر باشند؛ افراد این کشور مردمانی مستقل، دارای فکر، دارای ابتکار، دارای روح خلاقیت، پرهیزکار، پاکدامن، نظمپذیر، قانونپذیر، اهلِ اقدامهای بزرگ و آرمانطلب باشند؛ میخواهید یک چنین کشور و جامعهای بسازید. کیست که در دنیا آرزویش این نباشد که کشور و جامعهاش از مردان و زنانی تشکیل شده باشد که دارای این روحیات و خصوصیات باشند؟ یعنی ظرفیتهای استعدادی را به کار ببندند، شجاعت در اقدام داشته باشند، آرمانهای بلند را دنبال کنند، خسته نشوند، شوق و نشاط داشته باشند، نظم و انضباط داشته باشند، در آنها ولنگاری و بیانضباطی و تنپروری وجود نداشته باشد.
حالا میخواهیم کشوری با این خصوصیات درست کنیم. شما نگاه کنید و ببینید جای تربیت انسانها کجاست؟ از اول ولادت تا وقت مرگ، کدام نقطه و کدام منطقه و محیط، برای تربیت چنین انسانهایی مناسبتر از آموزش و پرورش است؟ همین قرنطینهی دوازدهساله میتواند انسانها را با همین خصوصیاتِ مثبت تربیت کند. یعنی اگر کارخانهی آموزش و پرورش خوب کار بکند، در جهت درست کار بکند، همهی اجزایش کار بکند، طراحی و مدلسازی و مدیریتش خوب کار بکند، بدون تردید یک کشور در هر نقطهای که قرار داشته باشد، بعد از بیست سال، بیست و پنج سال به نقطهای میرسد که مردمش دارای این خصوصیات برجستهاند. این نقش آموزش و پرورش است؛ این نقش معلم آموزش و پرورش است؛ این را دستِ کم نمیشود گرفت. کدام بخش از مجموعهی اداری و آموزشی کشور غیر از آموزش و پرورش، این اهمیت عظیم را دارند که این حجم وسیع از انسانها در بهترین اوقات عمرشان، به صورت مستمر- دوازده سال- زیر دست آنها باشند؟ اهمیت آموزش و پرورش این است. این که ما برای معلم احترام قائلیم و بنده به معنای حقیقی کلمه معلم را تجلیل و تکریم میکنم، تعارف نیست؛ این برای خوشایند زید و عمرو نیست؛ این واقعیت است و مبتنی بر این فلسفه است. معلم- چه بخواهند، چه نخواهند- رتبهی بالا و عالیای دارد و در حساسترین نقطه ایستاده است.1386/02/12
لینک ثابت