نشان داده شود که نظام اسلامی از رشد جریان دانشجویی و همهی خصوصیاتی که متعلق به این جریان است، استقبال میکند. این خصوصیات، همین چیزهایی است که خود شما گفتید و میدانید: جوشش شوق و استعداد، انگیزههای جوانانه، خواستهای آرمانگرایانه، دلبستگی به آرمانهایی که برای غیرجوانان حتی گاهی دستنیافتنی به نظر میرسد، اما جوان به هیچ وجه اینطور نمیاندیشد و در راه آن تلاش میکند و همین تلاش است که ملتها و کشورها را از حالت رکود خلاص میکند. این، هدف اصلی جلسه است.1381/09/07
لینک ثابت
علیرغم همهی این مشکلات، شور و شوق علمی و شکوفایی استعدادها در دانشگاههای ما محسوس است؛ این را ما نمیتوانیم ندیده بگیریم و همهاش آیهی یأس بخوانیم.1381/09/07
لینک ثابت
حرکت علمی و شکوفایی استعدادها در دانشگاههای ما رو به پیشرفت است. شما ملاحظه کنید که داوطلبان شرکت در المپیادهای داخلی و خارجی در رشتههای مختلف علمی رو به افزایش هستند. به بنده گزارشی داده شد که اگر اشتباه نکنم، صدهزار نفر در سال گذشته داوطلب بودند تا در المپیاد ریاضی شرکت کنند؛ این رقم بالایی است. کسانی که آشنا و خبره هستند، گفتند که از این صدهزار نفر، اقلاً چهل هزارنفر در وضعیت درسی و تحصیلیِ ایدهآل قرار دارند. یا در علوم پایه، ما در المپیادهای جهانی همیشه جزو ده کشور اوّل دنیا محسوب میشویم. حتّی در رشتهی رایانه - که یک رشتهی صددرصد وارداتی است؛ یعنی ما هیچ سابقهای از این رشته نداشتهایم - نیز توانستهایم رتبههای بالا را در المپیادهای جهانی کسب کنیم. استعداد ایرانی در این محصولگیری نقش دارد که همین استعداد را هم انکار میکردند. بنده چند سال است که مرتّب فریاد میکشم: «استعداد ایرانی»؛ اکنون پس از این همه سال تازه تبدیل به فرهنگ شده است! حالا همه معتقدند که ایرانی مستعدّ است؛ والّا در سابق همین را هم انکار میکردند و میگفتند: «از ایرانی کاری برنمیآید؛ از ایرانی قطع امید باید کرد.» اینگونه به ذهنها القاء میکردند. استعداد دخیل است، اما کافی نیست؛ تلاش هم شده، هم از سوی کنندهی کار - دانشجو -، هم از سوی مدیریّت، استاد و .... این روند، روند خوبی است؛ چرا این را ندیده بگیریم و همهاش برای خودمان آیهی یأس بخوانیم؟ این، جنبهی علمی قضیه.1381/09/07
لینک ثابت
عدالت؛ در شعار، شیرین و در عمل، سخت
البته حرکت ضدّفساد برای ریشهکنی آن و حرکت برای عدالت، به فضل الهی ادامه پیدا خواهد کرد. کارِ سختی است؛ اما این کارِ سخت در نظام اسلامی ادامه پیدا میکند. معنای نظام و روح نظام همین است و باید ادامه پیدا کند و انشاءاللَّه به فضل الهی ادامه هم پیدا خواهد کرد؛ دشمن هم زیاد خواهد داشت. این را هم بدانید. امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمودند - طبق آنچه که نقل میشود - : «العدل اوسع الأشیاء فی التواصف و أضیقها فی التناصف(1)»؛ عدالت اینگونه است که در شعار و در گفتن خیلی شیرین و جالب است و همه میگویند و خوششان میآید؛ اما وقتی بنای عمل و انصاف دادن شد، آن وقت خیلی مشکل میشود. خیلی از کسانی که میبینید گاهی به نفع عدالت شعار هم میدهند، وقتی که پای عمل برسد، لنگ میمانند و شاید از شعار دادن هم پشیمان شوند.1381/09/07
1 )
خطبه 216 :از خطبههاى آن حضرت است كه در صفين بيان فرمود
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُهُ .
ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ فَجَعَلَهَا تَتَكَافَأُ فِي وُجُوهِهَا وَ يُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ لَا يُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلَّا بِبَعْضٍ. وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْكَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِي عَلَى الرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِينِهِمْ فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِكَ الزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ الدَّوْلَةِ وَ يَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ. وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ وَالِيَهَا أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِي بِرَعِيَّتِهِ اخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ الْكَلِمَةُ وَ ظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ وَ كَثُرَ الْإِدْغَالُ فِي الدِّينِ وَ تُرِكَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ فَعُمِلَ بِالْهَوَى وَ عُطِّلَتِ الْأَحْكَامُ وَ كَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ فَلَا يُسْتَوْحَشُ لِعَظِيمِ حَقٍّ عُطِّلَ وَ لَا لِعَظِيمِ بَاطِلٍ فُعِلَ فَهُنَالِكَ تَذِلُّ الْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ الْأَشْرَارُ وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبَادِ. فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَيْهِ فَلَيْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَى رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِي الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ وَ لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ وَ لَيْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِي الدِّينِ فَضِيلَتُهُ بِفَوْقِ أَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ وَ لَا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُيُونُ بِدُونِ أَنْ يُعِينَ عَلَى ذَلِكَ أَوْ يُعَانَ عَلَيْهِ .
فَأَجَابَهُ ( عليه السلام ) رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ بِكَلَامٍ طَوِيلٍ يُكْثِرُ فِيهِ الثَّنَاءَ عَلَيْهِ وَ يَذْكُرُ سَمْعَهُ وَ طَاعَتَهُ لَهُ ، فَقَالَ ( عليه السلام ) :
إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلَالُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فِي نَفْسِهِ وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنْ يَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذَلِكَ كُلُّ مَا سِوَاهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ لَمَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ لَطُفَ إِحْسَانُهُ إِلَيْهِ فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا ازْدَادَ حَقُّ اللَّهِ عَلَيْهِ عِظَماً وَ إِنَّ مِنْ
أَسْخَفِ حَالَاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْكِبْرِ وَ قَدْ كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ أَنِّي أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ وَ اسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ كَذَلِكَ وَ لَوْ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يُقَالَ ذَلِكَ لَتَرَكْتُهُ انْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَةِ وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ رُبَّمَا اسْتَحْلَى النَّاسُ الثَّنَاءَ بَعْدَ الْبَلَاءِ فَلَا تُثْنُوا عَلَيَّ بِجَمِيلِ ثَنَاءٍ لِإِخْرَاجِي نَفْسِي إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِلَيْكُمْ مِنَ التَّقِيَّةِ فِي حُقُوقٍ لَمْ أَفْرُغْ مِنْ أَدَائِهَا وَ فَرَائِضَ لَا بُدَّ مِنْ إِمْضَائِهَا فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَيْرُهُ يَمْلِكُ مِنَّا مَا لَا نَمْلِكُ مِنْ أَنْفُسِنَا وَ أَخْرَجَنَا مِمَّا كُنَّا فِيهِ إِلَى مَا صَلَحْنَا عَلَيْهِ فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ الضَّلَالَةِ بِالْهُدَى وَ أَعْطَانَا الْبَصِيرَةَ بَعْدَ الْعَمَى .
ترجمه:
اما بعد، خداوند به خاطر حكمرانى من بر شما براى من بر عهده شما حقّى قرار داده، و شما را نيز بر من حقّى است مانند حقّى كه مرا بر شماست.
حقّ در عرصه وصف وسيعترين اشياء، و در مرحله انصاف تنگترين چيزهاست. كسى را بر ديگرى حقّى نيست جز اينكه آن ديگرى را نيز بر او حقّى است. و حقى از ديگرى بر عهده كسى نيست جز اينكه براى او نيز بر گردن وى حقّى است.
و اگر كسى را بر ديگرى حقّى ثابت است و آن كس را بر وى حقّى نباشد اين حق فقط براى خداى سبحان است نه غير او، به خاطر احاطه قدرتش بر بندگان، و عدالتش در تمام آنچه كه فرمانش در آنها جارى است.
ولى حقّش را بر بندگان چنين مقرّر فرمود كه او را بندگى كنند، و مزد عبادت را بر عهده خود براى بندگان چند برابر قرار داد به علّت فضل و كرمى كه دارد،
و افزون دهى كه شايسته و اهل آن است.
آن گاه خداوند از حقوق خود حقوقى را بر بعض مردم نسبت به بعض ديگر واجب گرداند، و آن حقوق را در جهات و حالات با هم برابر قرار داد و بعضى را در برابر بعضى ديگر واجب نمود، و بعضى واجب نگردد مگر به انجام حقّى كه در برابر آن است.
و بزرگترين چيزى كه از اين حقوق واجب فرمود حقّ حاكم بر رعيت، و حقّ رعيت بر حاكم است، اين فريضهاى است كه خداوند براى هر يك نسبت به ديگرى واجب نموده، و اين حقوق را موجب برقرارى الفت، و ارجمندى دينشان قرار داد.
رعيت اصلاح نشود مگر به صلاح حاكمان، و حاكمان اصلاح نگردند مگر به استقامت رعيت.
پس زمانى كه رعيت حقّ والى را ادا كرد، و والى هم حقّ رعيت را رعايت نمود، حق ميان ايشان ارجمند گردد، و راههاى دين بر پا شود، و نشانههاى عدالت اعتدال گيرد، و سنّتها در مجراى خود روان شود، و زمان آراسته و شايسته گردد، و به دوام دولت اميد رود، و مطامع دشمنان به يأس مبدّل گردد. ولى اگر رعيت بر والى غالب شود، يا والى بر رعيت ستم كند، اختلاف كلمه پيدا شود، و نشانههاى ستم آشكار گردد، و افساد و اختلال در دين زياد شود، و راههاى روشن سنّتها رها گردد، و از روى هواى نفس عمل شود، و اجراى احكام رو به تعطيلى رود، و بيمارى روانها زياد شود،
در آن وقت مردم از تعطيل حقّ عظيم نترسند، و بر انجام گرفتن باطل بزرگ وحشت نكنند. به آن هنگام است كه نيكوكاران خوار، و بدكاران عزيز شوند، و كيفر خداوند نزد بندگان بزرگ گردد.
پس بر شما باد به خيرخواهى در حقّ يكديگر و كمك نيكوى يكديگر بر اين كار، زيرا كسى را- هر چند براى به دست آوردن رضاى حق حرصش شديد، و كوشش او در بندگى طولانى گردد- قدرت آن نيست كه حق طاعت خدا را چنانكه هست ادا كند،
لكن از جمله حقوق واجب خدا بر بندگان اين است كه به اندازه طاقت خود به خيرخواهى يكديگر برخيزند، و در كمك به هم براى اقامه حق در بين خود اقدام كنند.
و هيچ كس- گرچه منزلتش در حق عظيم باشد، و فضيلتش در دين بر ديگران پيشى داشته باشد،- چنان نيست كه در اداى حقّى كه خدا بر او واجب كرده محتاج به كمك نباشد، و هيچ كس- گر چه او را كوچك شمارند، و در ديده حقير بينند- كمتر از آن نيست كه در اداى حق به ديگران كمك كند و يا از سوى ديگران كمك شود.
در آن وقت مردى از ياران آن حضرت به جواب برخاست و سخن را طولانى نمود، و در ضمن آن امام را بسيار ستود، و شنوايى و طاعت خود را نسبت به آن حضرت اظهار كرد،
حضرت فرمود: آن كس كه جلال خدا در جانش بزرگ، و موضع حق در دلش با عظمت است، مىسزد كه به خاطر اين بزرگى، ما سواى خدا در نظرش كوچك باشد.
و سزاوارترين كس به اين معنا كسى است كه نعمت و لطف و احسان خدا بر او بسيار است، زيرا خداوند نعمت بسيار به كسى عنايت نكرده مگر اينكه عظمت حقّ خدا بر او افزون گشته.
و از پستترين حالات حاكمان نزد مرد شايسته اين است كه به آنان گمان عشق به خود ستايى برده شود، و كارشان قيافه برترى جويى به خود گرفته باشد،
و من ميل ندارم كه در خاطر شما بگذرد كه من به خودستايى علاقه مندم و عاشق شنيدن مدح و ثنايم، به حمد خدا اين گونه نيستم، و اگر دوستدار اين مسأله بودم باز هم به خاطر خاكسارى در برابر عظمت و كبريايى حق كه از همه كس به آن سزاوارتر است آن را رها مىكردم.
چه بسا مردمى كه ستايش خود را به وسيله جامعه پس از رنج و زحمت شيرين شمارند، ولى مرا به خاطر آنكه نفس خود را براى خدا و خدمت به شما به كار گرفتهام و هنوز از اداى كامل آن حقوق فارغ نشدهام و واجباتى كه چارهاى جز انجام آنها ندارم ثنا نگوييد.
پس با من چنانكه با سركشان سخن مىگويند سخن مگوييد، و آنچه را در برابر مردم خشمگين پنهان مىكنند از من پنهان مداريد، و با مدارا و چاپلوسى با من معاشرت ننماييد،
و گمان نكنيد كه شنيدن سخن حق بر من سنگين است، و مپنداريد كه تعظيم نابجاى خود را از شما درخواست دارم، زيرا آن كه اگر سخن حق به او گفته شود، يا عدالت به او پيشنهاد گردد بر او سنگين آيد، عمل به حق و عدل بر او دشوارتر است.
بنا بر اين از حق گويى يا مشورت به عدل خوددارى نكنيد، كه من در نظر خود نه بالاتر از آنم كه خطا كنم، و نه در كارم از اشتباه ايمنم مگر اينكه خداوند مرا از نفسم كفايت كند نفسى كه خداوند از من به آن مالكتر است،
زيرا من و شما بندگانى در اختيار پروردگارى هستيم كه جز او پروردگارى نيست، مالك و صاحب آن چيزى از ماست كه ما مالك آن نيستيم، و ما را از آنچه در آن بوديم بيرون آورد و به آنچه صلاح ما بود در آورد هدايت را عوض گمراهى، و بينايى را بعد از كور دلى به ما عنايت فرمود
لینک ثابت
برداشت و توقّع بنده و نظام اسلامی از جماعت دانشجو این است که فکر میکنیم دانشجو یک روشنفکر تمام عیارِ مسلمان است؛ متدیّن است. در سطح دنیا جریاناتی وجود دارند- بعضیشان در ایران شعبه هم دارند که دانشجو را نه روشنفکر میپسندند، نه مسلمان. روشنفکر نمیپسندند، زیرا او را دچار تعصّبها و تحجّرهای حزبی و سیاسی و وارداتی میکنند. ما وقتی میگوییم تحجّر، فوراً ذهنمان میرود به تحجّر مذهبی؛ بله آن هم یک نوع تحجّر است، اما تحجّر فقط تحجّر مذهبی نیست، بلکه خطرناکتر از آن، تحجّر سیاسی است؛ تحجّرهای ناشی از شکلبندی تحزّب و سازمانهای سیاسی است که اصلًا امکان فکر کردن به کسی نمیدهند. اگر ده دلیل قانعکننده برای حقّانیت یک موضع ذکر کنیم، قبول میکند، اما در عمل طور دیگری نشان میدهد! چرا؟ چون حزب، آن تشکیلات سیاسی بالای سر- مثل پدرخواندهی مافیا- از او اینگونه خواسته است. این را انسان متأسّفانه در برخی از گوشهکنارهایِ حتّی محیط دانشگاهی میبیند. پس، آن مجموعهای که دچار چنین تحجّری باشد، دیگر روشنفکر نیست؛ چون روشنفکری لازمهاش حقطلبی، چشم باز و تکیه به منطق و استدلال است. اینکه مسلمان هم نمیخواهند باشد، برای این است که میدانند مسلمانی، خطرناک است. امروز عمدهی دردسرهایی که اردوگاه استکبار و مشخّصاً آمریکا و صهیونیسم دچارش هستند- که این دردسرها خیلی زیاد هم هست- بهخاطر این است که مسلمانان به خودآگاهیای رسیدهاند که در این خودآگاهی، امام بزرگوار و ملت ایران و انقلاب و نظام ما نقش فراوانی داشتهاند. عمدهی دردسر آنها از این ناحیه است؛ لذا میخواهند این را بکوبند. به همین جهت از مسلمان بودنِ دانشجو به شدّت ناراضی و ناخشنودند.1381/09/07
لینک ثابت
دانشگاه, دانشجو, جنبش دانشجویی
اینجانب نسبت به محیط دانشگاه و حرکت دانشجویی خوشبینم.1381/09/07
لینک ثابت
دانشجو, روشنفکری, دانشجویان (مخاطب)
برداشت و توقّع بنده و نظام اسلامی از جماعت دانشجو این است که دانشجو یک روشنفکر تمام عیارِ مسلمان متدیّن است.1381/09/07
لینک ثابت
دانشگاه مرکز علم و آگاهی است. هر چیزی که مزاحم علم و آگاهی باشد، جایش در دانشگاه نیست.1381/09/07
لینک ثابت
جهتگیریِ آنارشیستی، صددرصد مخالف با آن چیزی است که شایستهی دانشگاه است.1381/09/07
لینک ثابت
دفاع از انقلاب اسلامی, حفظ نظام اسلامی, وظیفه ملی
وظیفهی عمدهی همه در درجهی اوّل، دفاع از نظام اسلامی است.1381/09/07
لینک ثابت
امروز خیلی از دولتها علیرغم ملتها و روشنفکران و احساسات باطنی و قلبی خود، عتبهی آمریکا و حتّی عتبهی صهیونیسم را بوسیدهاند! خیلی از پارلمانهای اروپایی هم عتبهی صهیونیستها را بوسیدهاند و غلام پولشان شدهاند؛ به قول معروف نوکر بندِ جیب آنها شدهاند! آن مرکز و قدرتی که به عنوان یک دستگاه رسمی سیاسیِ شناختهشده در دنیاست- با تریبونهایی که برای چنین دستگاهی وجود دارد- و به یک ملت شصت میلیونی متّکی است و همچنان سنگر دفاع از آزادیخواهی و عدالت و آرمانهای بشری و انسانی و بینالمللی شمرده میشود، ایران اسلامی امروز است. دفاع از این نظام، وظیفهی همه است؛ مخصوص کسی که عضو نظام هست و جزو تشکیلات دولتی یا غیره هست یا نیست، نمیباشد؛ همه باید دفاع کنیم. اگر کسی برخلاف این عمل کرد، لازم نیست که کسی سند بیاورد که این مثلًا وابستهی فلان دستگاه و سیستم جاسوسی دنیاست؛ لازم هم نیست رسماً وابسته باشد؛ اما همان حرف را میزند و همان کار را میکند. اگر پولی هم از آنها نمیگیرد، در واقع نوکر بیجیره و مواجب آنهاست. امروز سیای امریکا و «موسادِ» اسرائیل مهمترین هدفشان این است که منفذی در داخل نظام اسلامی ایجاد کنند تا بتوانند ضربهای بزنند و از این استحکام و اقتداری که امروز این نظام در دنیا به عنوان سنگر دارد، بکاهند. حالا یک نفر در داخل، همین را و لو با مشتِ گرهکرده، و لو از سنگرِ دانشگاه، و لو از پشتِ یک تریبون رسمی فریاد کند؛ اینکه هنر نیست، اینکه افتخار ندارد. همراهی با قلدرترین قلدرهای عالم و ضدّ عدالتترین دولتها و مراکز قدرت چه افتخاری دارد؟! آن روزی که ما با نظام طاغوت میجنگیدیم، هر حرکتِ یک مبارز، افتخارآفرین بود؛ آن مبارزات افتخار داشت. امروز بعضی از قشرها با رژیمهای طاغوتی و وابسته و فاسد در دنیا میجنگند، که آن افتخار دارد؛ اما مقابله کردن با نظامی که سرِپا در مقابل مراکز قدرت استکبار ایستاده، افتخار برای کسی ندارد.1381/09/07
لینک ثابت
حرکت علمی و شکوفایی استعدادها در دانشگاههای ما رو به پیشرفت است. شما ملاحظه کنید که داوطلبان شرکت در المپیادهای داخلی و خارجی در رشتههای مختلف علمی رو به افزایش هستند. به بنده گزارشی داده شد که اگر اشتباه نکنم، صد هزار نفر در سال گذشته داوطلب بودند تا در المپیاد ریاضی شرکت کنند؛ این رقم بالایی است. کسانی که آشنا و خبره هستند، گفتند که از این صد هزار نفر، اقلًّا چهل هزار نفر در وضعیت درسی و تحصیلیِ ایدهآل قرار دارند. یا در علوم پایه، ما در المپیادهای جهانی همیشه جزو ده کشور اوّل دنیا محسوب میشویم. حتّی در رشتهی رایانه- که یک رشتهی صددرصد وارداتی است؛ یعنی ما هیچ سابقهای از این رشته نداشتهایم- نیز توانستهایم رتبههای بالا را در المپیادهای جهانی کسب کنیم. استعداد ایرانی در این محصولگیری نقش دارد که همین استعداد را هم انکار میکردند. بنده چند سال است که مرتّب فریاد میکشم: «استعداد ایرانی»؛ اکنون پس از این همهسال تازه تبدیل به فرهنگ شده است! حالا همه معتقدند که ایرانی مستعدّ است؛ و الّا در سابق همین را هم انکار میکردند و میگفتند: «از ایرانی کاری برنمیآید؛ از ایرانی قطع امید باید کرد.» اینگونه به ذهنها القاء میکردند. استعداد دخیل است، اما کافی نیست؛ تلاش هم شده، هم از سوی کنندهی کار- دانشجو-، هم از سوی مدیریّت، استاد و .... این روند، روند خوبی است؛ چرا این را ندیده بگیریم و همهاش برای خودمان آیهی یأس بخوانیم؟ این، جنبهی علمی قضیه.1381/09/07
لینک ثابت
برداشت و توقّع بنده و نظام اسلامی از جماعت دانشجو این است كه فكر میكنیم دانشجو یك روشنفكر تمام عیارِ مسلمان است؛ متدیّن است. در سطح دنیا جریاناتی وجود دارند - بعضیشان در ایران شعبه هم دارند كه دانشجو را نه روشنفكر میپسندند، نه مسلمان. روشنفكر نمیپسندند، زیرا او را دچار تعصّبها و تحجّرهای حزبی و سیاسی و وارداتی میكنند. ما وقتی میگوییم تحجّر، فوراً ذهنمان میرود به تحجّر مذهبی؛ بله آن هم یك نوع تحجّر است، اما تحجّر فقط تحجّر مذهبی نیست، بلكه خطرناكتر از آن، تحجّر سیاسی است؛ تحجّرهای ناشی از شكلبندی تحزّب و سازمانهای سیاسی است كه اصلاً امكان فكر كردن به كسی نمیدهند. اگر ده دلیل قانعكننده برای حقّانیت یك موضع ذكر كنیم، قبول میكند، اما در عمل طور دیگری نشان میدهد! چرا؟ چون حزب، آن تشكیلات سیاسی بالای سر - مثل پدرخوانده مافیا - از او اینگونه خواسته است. این را انسان متأسّفانه در برخی از گوشه كنارهایِ حتّی محیط دانشگاهی میبیند. پس، آن مجموعهای كه دچار چنین تحجّری باشد، دیگر روشنفكر نیست؛ چون روشنفكریلازمهاش حقطلبی، چشم باز و تكیه به منطق و استدلال است. اینكه مسلمان هم نمیخواهند باشد، برای این است كه میدانند مسلمانی، خطرناك است. امروز عمده دردسرهایی كه اردوگاه استكبار و مشخّصاً آمریكا و صهیونیسم دچارش هستند - كه این دردسرها خیلی زیاد هم هست - بهخاطر این است كه مسلمانان به خودآگاهیای رسیدهاند كه در این خودآگاهی، امام بزرگوار و ملت ایران و انقلاب و نظام ما نقش فراوانی داشتهاند. عمده دردسر آنها از این ناحیه است؛ لذا میخواهند این را بكوبند. به همین جهت از مسلمان بودنِ دانشجو بهشدّت ناراضی و ناخشنودند.
بنده اعتقادم این است كه اتّحاد تشكّلهای دانشجویی - كه اشاره شد - چیز خوبی است؛ منتها نه به این معنا كه همه تشكّلها از بین بروند و یك تشكّل بهوجود آید؛ این تجربه درستی نیست. چیزی نخواهد گذاشت كه همان تشكّل هم دچار مشكلات فراوانِ خیلی از تشكّلها خواهد شد. راه درست این است كه این تشكّلهای دانشجوییِ موجود، با تفاهم، حقبینی و آن چیزی كه خاصیت دانشجوست، خودشان را به یكدیگر نزدیكتر كنند؛ حرف حق را وسط بگذارند و جانبداریها و مخالفتها از استدلال و منطق ناشی شود.1381/09/07
لینک ثابت
برخورد با ظالم و دفاع از مظلوم
امروز این نظام اسلامی تنها سنگر مبارزه با ظلم و استکبار در دنیاست و هیچ جای دیگر این چنین سنگری وجودندارد1381/09/07
لینک ثابت
دانشجو یک روشنفکر تمام عیارِ مسلمان است.1381/09/07
لینک ثابت