newspart/index2
لیبرال دموکراسی / دموکراسی/سرمایه‌داری/لیبرالیسم/استکبار/پایان تاریخ/فوکویاما / لیبرال دمکراسی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
لیبرال دموکراسی

خصوصیت انقلاب عظیم اسلامی که آن را به عنوان یک پدیده‏ی بی‏نظیر در تاریخ قرنهای اخیر در چشم تحلیلگران و صاحب‏نظران معرفی کرده است، قبل از آن در هیچ‏یک از انقلاب‏های بزرگ عالم دیده نشده بود؛ نه در انقلاب فرانسه، نه در انقلاب کمونیستی در شوروی و نه در انقلاب‏های کوچک دیگری که به تبع این دو انقلاب و در خط آن‏ها حرکت می‏کردند. البته به این نکته توجّه داشته باشید که دأب سیاستهای مسلّطِ عالم این بوده و هست که جنبشهای عدالتخواهانه‏ی مردم نقاط مختلف دنیا را در هاضمه‏ی سیاسی و فرهنگی خود بریزند و در واقع هویّت آن جنبشها و حرکتهای مردمی و عدالتخواهانه را از بین ببرند؛ این کار در ایران هم اتّفاق افتاده بود. نهضت عدالتخواهی‏ای که صد سال پیش در مشروطه‏ی ایران پیش آمد، یک حرکت مردمی و دینی بود. آن روز جریان سیاسیِ مسلّطِ عالم- یعنی انگلیسی‏ها- این حرکت عدالتخواهانه‏ی مبتنی بر اصول اسلامی را در هاضمه‏ی سیاسی و فرهنگی خود ریختند؛ آن را استحاله کردند و از بین بردند و به یک حرکت مشروطه از نوع انگلیسی آن تبدیل نمودند. نتیجه‏ی آن هم این شد که جنبش مشروطه- که یک جنبش ضدّ استبدادی بود- آخر کار به دیکتاتوری رضاخانی منتهی شد که از استبدادهای قاجار، بدتر و شقاوت‏آمیزتر و قساوت‏آمیزتر بود. همین‏طور نهضت ملی شدن صنعت نفت به وسیله‏ی کسانی که آن را اداره می‏کردند، به لیبرال دمکراسیِ امریکایی ملحق شد. نتیجه این شد که همان آمریکاییها به نهضت ملی شدن صنعت نفت خیانت کردند. با انگلیسی‏ها که طرف مقابلِ نهضت عدالتخواهی در ایران بودند، همدست شدند و نهضت ملی را از بین بردند و دنباله‏ی آن، دیکتاتوریِ خشن و سیاه دوره‏ی محمد رضا در طول سی و چند سال، سایه‏ی سنگین خود را بر این کشور انداخت و این ملت را زیر فشار قرار داد. نهضتهای عدالتخواهانه‏ی ملتهای آفریقا و آسیا در طول دهها سال به وسیله‏ی کمونیستها و سیاست مسلّط شوروی سابق مصادره شد و به دیکتاتوری‏های گوناگونی که در جهت مصالح شوروی کار می‏کردند، منتهی گردید. این رسمِ جاری دنیا با نهضتهای عدالت‏طلبانه‏ی ملتهای جهان بوده است.

هنر بزرگِ امام بزرگوار ما این بود که چارچوب محکمی را برای این انقلاب به وجود آورد و نگذاشت این انقلاب در هاضمه‏ی قدرتها و جریانهای سیاسیِ مسلّط هضم شود. شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، یا شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» که تعالیم امام و خطّ اشاره‏ی انگشت ایشان در دهان مردم انداخت، معنایش این بود که این انقلاب متّکی به اصول ثابت و مستحکمی است که نه به اصول سوسیالیزمِ اردوگاه آن روز شرق ارتباطی دارد، نه به اصول سرمایه‏داریِ لیبرال اردوگاه غرب. علّت اینکه شرق و غرب با این انقلاب دشمنی کرده‏اند و سرسختی نشان داده‏اند، همین بود.
این انقلاب بر پایه‏ی اصول مستحکمی بنا شد؛ هم اجرای عدالت را مورد نظر قرار داد، هم آزادی و استقلال را- که برای ملتها از مهم‏ترین ارزشهاست- مورد توجّه‏ قرار داد، هم معنویت و اخلاق را. این انقلاب، ترکیبی از عدالتخواهی و آزادی‏خواهی و مردم‏سالاری و معنویت و اخلاق است؛ منتها این عدالت را نباید با آن عدالت ادّعایی و موهومی که کمونیستها در شوروی سابق یا در کشورهای اقمارِ خود شعارش را می‏دادند، اشتباه کرد؛ این عدالتِ اسلامی است با تعریف خاص خود. همچنین آزادی در نظام جمهوری اسلامی را با آزادی غربی- که به معنای مهارگسیختگیِ صاحبان قدرت و سرمایه و همچنین به معنای بی‏بندوباری انسانها در هرگونه رفتار و عمل است- نباید اشتباه کرد. این آزادیِ اسلامی است؛ هم آزادی اجتماعی است، هم آزادی معنوی است و هم آزادی فردی با قید اسلامی و با فهم و هدایت و تعریف اسلام است. این معنویت و اخلاقی را هم که جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی جزو اصول خود قرار داده است، نباید با دین‏داری‏های متحجّر، بی‏منطق و ایستا در بسیاری از جوامع اشتباه کرد. آن دین‏داری‏ها، به‏ظاهر و در زبان دین‏دار، اما با ایستایی و تحجّر و عدم فهم مسیر سعادت برای جامعه و انسان همراه است. این پسوند اسلامی بعد از عدالت و آزادی و معنویت، بسیار پُرمعناست و باید به آن توجّه کرد.1381/03/14

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی