مگر یک ملت بدون جهاد مىتواند سرش را بالا بگیرد؟ مگر یک ملت بدون جهاد مىتواند طعم عزّت را بچشد؟ مگر یک ملت بدون جهاد مىتواند در میان ملتهاى دنیا شأن و موقعیتى پیدا کند؟ «انّ الجهاد باب من ابواب الجنّة». همیشه همینطور است و جهاد درى است از درهاى بهشت. هم خلد برین الهى؛ یعنى بهشت نشأه آخرت، هم راحت در این دنیا؛ یعنى جهاد. در همه کشورها و میان همه ملتها هم اینگونه است که اگر قرار باشد جهاد معناى حقیقى به خود بگیرد، باید در آن، موجودهاى الگو و انسانهاى نماد وجود داشته باشند؛ بدون نماد و بدون الگو نمىشود. خیلى از جوانان مثل یک لشکر تمام نشدنى خدا، از کتم عدم به وجود مىآیند و وارد صحنه جامعه مىشوند. در بعضى از کشورها مثل وضع کنونى کشور ما بیشتر و در بعضى از کشورها کمتر. فقط با کتاب نمىشود به اینها گفت که در راه شرف و در راه آرزوهاى بزرگ انسانى و در راه اهداف والا و در یککلمه جامعِ کاملِ درست، در راه خدا جهاد کنید. علاوه بر گفتن، به نمونه و الگو احتیاج دارند. افتخار سپاه پاسداران این است که در درون خود از این الگوها، فراوان و بىنهایت دارد؛ همین سرداران، همین فرماندهان، همین عناصر گوناگون، همین جوانان پاک و نورانى؛ همانهایى که امامِ نور آرزو مىکرد که یکى از آنها باشد؛ همانهایى که در دوران جنگ، تا هرجا و در هر خانهاى که عطر معنویت آنها و کلام آنها مىرفت، آن خانه از لحاظ معنوى، پُرفروغ و آباد بود؛ همانهایى که امام پیدایششان را «فتح الفتوح» انقلاب اسلامى دانست.
در صدر اسلام، فتح الفتوح، یک حادثه نظامى بود. مسلمانان مدّت زمانى در منطقهاى از مناطق شرقىِ آن روزِ میدانگاه جنگ و غربىِ امروز ایران، معطّل شدند تا توانستند چند دژ را بگیرند. وقتى گرفتند، گفتند این «فتح الفتوح» است. امروز هم در تاریخ، فتح «نهاوند» و «جلولا»، به نام «فتح الفتوح» خوانده مىشود؛ یعنى یک حادثه نظامى. امام ما فرمود فتح الفتوحِ انقلاب اسلامى، نه یک حادثه نظامى که یک حادثه انسانى است؛ یعنى پیدایش این جوانان، خلقِ این انسانهاى نورانى، بیرون آمدن فرشتگان از دنیایى که جز اهریمن در مناطق مختلفِ جوانانه آن به چشم نمىخورد و نمىخورَد. امروز تا حدودى در گوشههایى از دنیا
جلوههاى نورانى دوباره پیدا مىشود. فتح الفتوح، این جوانان بودند؛ همین سرداران شهیدى که این لشکر را به وجود آوردند؛ همین سردار «على فضلى»؛ همین سردار «ناصح»؛ همین جوانان مؤمن و همین نورانیهایى که نورانیّت آنها مىتواند دلهایى را روشن کند. اینها مایه شرفند؛ اینها مایه عزّتند. براى یک کشور، داشتن اینها افتخار است؛ بردن نامشان افتخار است؛ تکرار یادشان افتخار است؛ ادامهى راهشان افتخار است.
اشتباه است اگر کسى خیال کند اسم جنگ و شلمچه و ایثار و سرباز و سپاهى و سردار را نیاورید؛ مبادا وضعى که مىخواهیم در جامعه به وجود آید، به هم بخورد! نه؛ این خطاست. وضع مطلوب، وضع خوب، بناى شامخ، پرچم عزّت، دولت مقتدر، ملت سربلند و راه روشن، آن وقتى خواهد شد که مفهوم «جهاد» در حالى که در انسانهاى پاک و والا و پیراسته تجسّد پیدا کرده است، در جامعهاى نیز وجود داشته باشد، و در جامعه ما وجود دارد.1377/07/26
لینک ثابت