شهادت آقای «لاجوردی» دردناك بود؛ زیرا ایشان خدمات زیادی به انقلاب كردند. ایشان بعد از كنارهگیری از سمت خود، در یك روسری فروشی به دست دژخیمان شهید شدند. آیا حكومت اسلامی نباید از افرادی كه سابقاً خدمتگزار به نظام مقدّس بودهاند، حمایت و حفاظت معقول نماید؟ آیا سرنوشت آقای «خلخالی» هم همین خواهد بود؟
كاش این خط را به تروریستها نمیدادید! البته من اطّلاعی ندارم كه ایشان محافظی داشتند یا نه. اخیراً در روزنامه خواندم كه خود ایشان علاقهمند نبودند محافظ داشته باشند. واقعش هم همین است كه اگر آدم بخواهد برود یك شغل آزاد در بازار بگیرد، داشتن محافظ و اینكه انسان با خودش محافظ ببرد و بیاورد، خیلی آسان نیست. حالا من نمیدانم دستگاه چهكار باید میكرد. مثلاً مانع میشد كه ایشان بروند شغل آزاد بگیرند، یا شغل دیگری باید به ایشان میدادند؟ واقعاً در این زمینه، فكرش را نكردهام. شاید این حرف منطقی باشد كه ما بگوییم كسانی كه در معرض چنین حوادثی هستند، مثلاً وقتی كه از این شغل رسمی كنارهگیری میكنند، در جایی به نحوی اشتغال داشته باشند كه لااقل اینگونه خطرات، آسان به سراغشان نیاید. بههرحال، ایشان شخصیت برجستهای بودند. من از قبل از انقلاب - دهه چهل - ایشان را میشناختم. در آن دوره، ایشان در چشم خود من و بیشتر كسانی كه در خطّ مبارزه بودند، فردی پولادین به حساب میآمدند. همانطور كه من در اطّلاعیه شهادت ایشان هم نوشتم، واقعاً آدمی بودند كه در میدانهای سخت همیشه حاضر بودند و هیچ ابایی از ورود در كارهای دشوار نداشتند. خداوند انشاءاللَّه جایگاه ایشان را عالی كند. البته سرنوشت ایشان مورد غبطه ماست؛ خوشا به حالشان. وقتی خبر شهادت «لاجوردی» را به من دادند، گفتم حیف بود كه ایشان با آن سوابق بمیرند؛ باید شهید میشدند. خوشا به حالشان.1377/06/12
لینک ثابت