در قضیهى حضرت صدّیقهى طاهره سلاماللهعلیها، نکات خیلى مهمّى وجود دارد؛ لیکن یک نکته که با وضع شما جوانان مؤمن و انقلابى تطبیق مىکند، این است که همهى این افتخارات و کارهاى بزرگ و مقامات عالىِ معنوى و دستنیافتنىِ آن انسان والا و آن زنِ بىنظیر تاریخ بشر و سیّدهى زنان عالم، و ضمناً همهى آن صبرها و ایستادگىها و موقعشناسیها و کلمات پربارى که در این زمانها از ایشان صادر شده است همهى این حوادث بزرگ در دوران کوتاه جوانى این بزرگوار اتّفاق افتاده است. یکوقت این قضیه را به عنوان یک موضوع مرثیهسرایى مطرح مىکنیم و مىگوییم که این بزرگوار سنّ کمى داشتند یا جوان بودند، که این، موضوعِ مصیبتخوانى و مرثیهسرایىمىشود. یکوقت این را به عنوان یک امر قابل تدبّر و حاوى درسها مىدانیم و با این چشم نگاه مىکنیم؛ آن وقت اهمیت ویژهاى پیدا مىکند.
چگونه یک انسان در دوران کوتاه زندگى، از مبدأ کودکى به بعد تا زمان شهادت که معروف این است که آن بزرگوار هجدهساله بودند و بعضى هم تا سنّ بیست و دو و بیست و چهار سال گفتهاند این همه معارف و این همه علوّ مقامات معنوى را به دست آورَد! این، حاکى از یک تربیت فوقالعادهى فوق بشرى است.
آن زمان که در شعب ابى طالب همهى راههاى عافیت بر مسلمانان و وجود مقدّس نبیّ اسلام صلّى الله علیه و آله و سلّم بسته شده بود؛ نه امکانات زیستى، نه امکانات رفاهى، نه آسودگى خاطر؛ دائم دغدغهى تهاجمِ دشمنان، دائم خبرهاى بد، صداى گریهى کودکان از گرسنگى بلند، انواع ناراحتیهایى که در آن درّهى خشک وجود داشت و این عدّه خانوادهى مسلمان براى مدّت سه سال مجبور به اقامت شده بودند و چه سختیها کشیدند و همهى این سختیها هم از مبدأ یکایک این انسانها از کوچک و بزرگ حرکت مىکرد و روى دوش پیامبر اسلام مىنشست. چون رهبر بود؛ چون همه به او متّکى بودند، همهى دردها را پیش او مىآوردند، همهى فشارها را او حس مىکرد در چنین وضعیت سرشار از سختى و محنت و فشار و ناراحتىِ ناشى از دعوت در راه خدا و صبر در راه او اتفاقاً در همین ایام جناب ابى طالب هم از دنیا مىرود؛ جناب خدیجهى کبرى هم در مدّت کوتاهى به رضوان الهى و لقاء للّه مىپیوندد و پیامبر، تنهاى تنهاست فاطمهى زهرا، این دختر چندساله حالا بنا به اختلاف روایات، پنجساله، ششساله، هفتساله، دهساله تنها کسى است که پیامبرِ با این عظمت به او تکیه مىکند. او مثل مادر از پدر بزرگوار خود پذیرایى مىکند، که این قضیهى «فاطمة امّ ابیها» مربوط به اینجاست.
این عظمت را ببینید! یک دختر بچهى کمسال، در دوران سختترین محنتها، به فریاد بزرگترین انسانها مىشتابد! شوخى نیست. همان عنصر است که در طول زمان، در دوران جوانى تا پانزدهسالگى و شانزدهسالگى و هجدهسالگى بالاخره تا آخر عمر کوتاه این همه مقامات معنوى را تجربه مىکند و این همه کار بزرگ انجام مىدهد و این همه در تاریخ تشیّع و اسلام اثر مىگذارد و خورشید درخشانى مىشود که تا دنیا، دنیاست، خورشید درخشان اظهر زهراى اطهر خواهد درخشید. همهى این آثار، از حیات و زندگى و خصوصیّات یک جوان نشأت گرفته است.
ببینید جوانى چه ظرفیتى دارد! ببینید جوانى چه شور و شوق و عظمت و گنجایشى دارد! چطور مىشود در جوانى، بالاترین مقامات معنوى را طى کرد!؟ یکبار دیگر در زمان ما، در همین جبهههایى که شما آن را تجربه کردید، این اتّفاق افتاد. اینکه امام یکوقت فرمودند «این وصیتنامهها را بخوانید» به همین خاطر است. من چون خودم وصیتنامهها را مىخواندم و الآن هم هر وقت به دستم بیاید، مىخوانم فهمیدهام که امام چرا این نکته را فرمودند. زیرا در این وصیتنامهها، گاهى مطالبى وجود دارد که یک دنیا عرفان حقیقى و ناب است. یعنى حتّى عرفاى برخوردار از علوم دینى و علوم ظاهرى، که طبعاً امکان عروج و رشدشان بیشتر است و قهراً پاکیزهترند نه یک عارف سالکى که معرفتى از لحاظ علوم دینى ندارد آنچه را که بعد از مثلًا چهل، پنجاه سال مجاهدت، در سن هفتادسالگى، هشتادسالگى احساس و درک و مشاهده مىکنند، یک جوان به برکت فداکارى مخلصانه، در مدت چند ماه به دست مىآورد. چیز عجیبى است! ببینید چطور نعمت الهى، بىدریغ به سمت دلهاى بااخلاص روانه مىشود!
عزیزان من! اخلاص چیز خیلى مهمى است؛ اخلاص را فراموش نکنید. هر کارى مىکنید، بااخلاص باشد. اخلاص، یعنى هیچ انگیزهى دیگرى را جز انگیزهى الهى و رضاى پروردگار و انجام مأموریت و مسئولیت خدایى، وارد کار نکنید. این معنایش اخلاص است. این اخلاص، برکت عجیبى دارد؛ اثر طبیعى دارد. یکى از آثارش همین است که ناگهان یک سیر طیّ الأرض و سمایى براى ارواح مستعد به وجود مىآورد و در طول مدت کوتاهى، این جوان هجدهساله، بیستساله سیْر مىکند و حرفهایى مىزند که انسان وقتى این حرفها را نگاه مىکند، مىفهمد که اینها حرف آدم معمولى نیست. نمىشود کسى که چیزى را نمىبیند، به این وضوح از آن حرف بزند.
در طول هشت سال یا بیشتر، در این جبهههاى نبرد، چشمههاى معرفت و بصیرت و نورانیّت در دلهاى این جوانان باز شد؛ چیزها دیدند، چیزها فهمیدند، مقاماتى را طى کردند، عروج کردند و به چیزهایى رسیدند که اگر به هر سالکى که اهل علم و معرفت هم باشد، بگویند شما چنانچه بیست سال، سى سال عبادت کنید و مخلصانه کار کنید و زحمت بکشید، به اینجا مىرسید، با شوق و ذوق خواهد رفت. اینها به برکت اخلاص فداکارانه در دوران جوانى است. این جوانى، چنین گوهر قیمتى و چنین جواهرى است؛ قدرش را بدانید.
قدر این جوانى را بدانید که صفا و نورانیّت و معرفت و سلوک و عروج و خدایى شدن و همهى این چیزها، در دوران جوانى آسان به دست مىآید. درست مثل دستاوردهاى دنیوى که در دوران جوانى آسانتر از دوران کهولت به دست مىآید، مقامات معنوى نیز همینطور است. جوانى را قدر بدانید و آن را در همین راه درستى که شما در آن حرکت مىکنید، مخلصانه و صادقانه به کار بیندازید.1376/06/26
لینک ثابت