newspart/index2
قوه قضائیه‏ / عدالت/قضاوت/اطاله دادرسی/پرونده قضایی/دادگاه/دادسرا / نظام قضایی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
اجرای عدالت راه پیشگیری از جرم

پیشگیری از جرم شاید در قانون اساسی هم به این معنا نباشد که دستگاه قضایی باید ابزاری به وجود آورد - یا یک دستگاه فرعی به وجود آورد - که برود جلو جرم را بگیرد. معلوم نیست به این معنا باشد. البته تفسیرش با افراد خاص و دستگاه خاصی است. انسان این‌گونه تصور می‌کند. لکن پیشگیری از جرم، به همان اجرای عدالت است. «و لکم فی‌القصاص حیوة یا اولی الالباب.(1)» اگر قصاص کردید، قتل واقع نمی‌شود. اگر اجرای عدالت به شکل دقیق انجام گرفت، ظلم در جامعه اتفاق نمی‌افتد. اگر مجرم کما هو حقه تعقیب شد و مر حق و عدل درباره‌ی او جاری شد، کسی به جرم گرایش پیدا نمی‌کند. این، یک امر قهری است. بسط عدالت همین است. پیشگیری از جرم هم همین است. اینها اهداف و آرزوها و غایات قوه‌ی قضاییه است و این غایات، با همین کار قضایی که شما انجام می‌دهید، تحقق پیدا می‌کند و چیز دیگری لازم ندارد.1371/10/23

1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 179
وَلَكُم فِي القِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الأَلبابِ لَعَلَّكُم تَتَّقونَ
ترجمه:
و برای شما در قصاص، حیات و زندگی است، ای صاحبان خِرد! شاید شما تقوا پیشه کنید.
لینک ثابت
لزوم تلاش برای خاموش نشدن نور امید در دلهای مردم نسبت به قوه قضاییه

موضوع قضا یعنی همان قضاوت کردن، حق را احقاق کردن و دل مظلوم را شادکردن. این، قضاست؛ که در دل آحاد مردم، نور امید برمی‌افروزد. اگر کسی به دفعات مکرر، مثلاً به بنده مراجعه کند، در دفعات اول با امید بیشتر می‌آید و اگر پاسخ و عکس‌العملی نبیند، بتدریج این امید کمتر خواهد شد. دفعه‌ی دهم، چنانچه حادثه‌ای برای او پیش آید، خواهد گفت «چرا به فلانی مراجعه کنم؟ فایده‌ای ندارد!» نور امید در او فرو می‌میرد. این، اول مصیبت است. نباید بگذاریم که نور امید دلهای مردم به دستگاه عظیم عدالت اسلامی، که مظهر آن قوه‌ی قضاییه است، خاموش شود. این هم بسته به آن است که عدالت را به هر قیمتی که هست، اجرا کنیم. بنابراین می‌توانیم این را به‌عنوان یک آرزوی عملی، به‌عنوان چیزی که از دسترس ما دور نیست، آرزو کنیم و برای آن تلاش کنیم و از خدا بخواهیم که «و ارزقنی اجتهاد المجتهدین.»(1) در این راه، بتوانیم قوه‌ی قضاییه را به این شکل درآوریم.1371/10/23

1 )
اقبال الاعمال،سید بن طاووس ص643؛
بحارالأنوار،مجلسی، ج : 95 ص 389 ح1 ؛
 مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 132 (اعمال مشتركه ماه رجب)؛

« عن أبی عبد الله ع أنه كان إذا دخل رجب يدعو بهذا الدعاء فی كل يوم من أيامه‏ .....اللهم فاهدنی هدى المهتدين و ارزقنی اجتهاد المجتهدين و لا تجعلنی من الغافلين المبعدين و اغفر لی يوم الدين ».
ترجمه:
خدایا مرا هدایت كن همچون هدایت هدایت شدگان و به من اجتهاد مجتهدین را روزی گردان و مرا از غفلت كنندگان و دورشدگان قرار نده و مرا در روز قیامت مورد آمرزش خویش قرار ده»
لینک ثابت
لزوم نادیده گرفتن نسبت ها در اجرای عدالت توسط قوه‌ی قضاییه

قوه‌ی قضاییه، به معنای حقیقی کلمه، باید ملجأ و پناهگاهی باشد برای کسانی که در جامعه به آنها ظلم می‌شود. با ظلم هر کسی، در هر حدی و در هر مرتبه‌ای، برخورد کنید. آن ظالم هر که باشد، در هر رتبه‌ای از رتب و هر درجه‌ای از درجات قرار داشته باشد، باید با او برخورد شود. با ظالم باید برخورد شود. قضای اسلامی قضایی است که امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، نسبت به حسان‌بن‌ثابت اعمال کرد. «حسان» با شعر و زبان خود، از امیرالمؤمنین دفاع کرده بود. به امیرالمؤمنین گفتند: «او جزو دوستان شماست. او جزو گروه شماست. او در دفاع از شما شعر گفته است؛ جزو مجموعه‌ی شماست. حال اگر در ماه رمضان مرتکب کار خلافی هم شده - که البته کار او ظلم به کسی هم نبوده، بلکه ظلم به نفس خودش بوده است - از وی صرف‌نظر کنید!» امیرالمؤمنین فرمود: «من حدِ الهی را تعطیل نمی‌کنم!» و حد را بر او جاری کرد. (1)یک عده آدمهای بدجنس که همیشه در هر جامعه‌ای هستند و مترصدند ببینند زخم خوردگان حکومت اسلامی و دستگاه عدالت اسلامی چه کسانی هستند تا به سراغ آنها بروند، دور آنها را بگیرند و دل آنها را با دستگاه عدالت اسلامی و حکومت اسلامی مخالف کنند، در آن عهد هم بودند که «حسان» را دوره کردند و گفتند: «دیدی علی‌بن‌ابی‌طالب چگونه با تو، که این همه خدمت کرده بودی و این همه زحمت کشیده بودی، ناسپاسی کرد!» داغش کردند و فرستادندش در دستگاه معاویه و آن وقت بنا کرد علیه دستگاه علوی حرف زدن و شعر گفتن! ما هم از اول انقلاب، از این‌گونه افراد داشتیم که «با دستگاه اسلامی» بودند، اما «بر دستگاه اسلامی» شدند. چرا؟ برای خاطر عدالت! این، افتخار ماست که کسی به خاطر عدالت ما، با ما بد شود. «امیرالمؤمنین قتل فی محراب عبادته لشدة عدله.» افتخار است اگر بتوانیم به این حالت دست پیدا کنیم. ننگ و سرافکندگی آن‌جایی است که خدای ناخواسته کسی با ما به خاطر بی‌عدالتی‌مان بد شود. این است که انسان از خفت و هوان آن، در دنیا و آخرت نمی‌تواند نجات پیدا کند. اما این‌که با ما بد شوند که «چرا حد جاری کردید؟ چرا ناشایسته را از کار خود برکنار کردید؟ چرا به شایسته، طبق شایستگی او اهمیت دادید؟ چرا تخلف را از هر کسی، حتی از نزدیکان و اکابر خود ندیده نگرفتید؟» این بد شدن، مایه‌ی افتخار است. این‌که بد نیست. و این می‌شود آن دستگاه قضایی که نور امید را در دلها روشن خواهد کرد. وقتی دیدند که این دستگاه قضایی رفیق و دوست و قوم و خویش و نزدیک و دور نمی‌شناسد؛ حق و باطل را می‌شناسد؛ حق را بلند می‌کند و باطل را سرکوب می‌سازد، هر کسی امید پیدا می‌کند. این، آن کمال مطلوب قوه‌ی قضاییه است.در واقع، در جامعه‌ی اسلامی، قوه‌ی قضاییه همین دو وظیفه را دارد: اجرای حدود الهی، استقرار عدالت.1371/10/23

1 )
الغارات ،ابراهیم بن محمد ثقفی ج2 ص 535 ؛ 
بحارالانوار،علامه مجلسی :ج33 ص 272 ؛

كتاب الغارات لإبراهيم بن محمد الثقفی رفعه قال : إن النجاشی الشاعر شرب الخمر فی شهر رمضان فحده أمير المؤمنين أقامه فی سراويل فضربه ثمانين ثم زاده عشرين سوطا وقال : هذا لجرأتك على ربك وإفطارك فی شهر رمضان فغضب ولحق بمعاوية ...
ترجمه:
نجاشی شاعر در ماه رمضان شراب خورد پس امام علی(ع) او را مجازات كرد او را در حالیكه شلواركی به تن داشت بلند كرد و هشتاد شلاق به او زد و بیست شلاق دیگر نیز اضافه كرد و گفت این به خاطر جرأت تو نسبت به پروردگارت و خوردنت در ماه رمضان است پس خشمگین شد و به معاویه پیوست.
لینک ثابت
تخلف دستگاه قضایی،تخلفی مضاعف

امروز آن روزی است که دستگاه قضاوت جمهوری اسلامی باید یک دستگاه عدالت به معنای واقعی و حقیقی کلمه باشد. نباید بگذاریم درنگی به وجود آید. در داخل این دستگاه، تخلف را باید بسیار بزرگ بشماریم. تخلف در درون دستگاه قضایی، به اعتقاد بنده، تخلف مضاعف است. «کمثل السفینة تغرق و یغرق اهلها.»(1)خود قاضی اگر خدای ناکرده آن چنان باشد، خواهد لغزید و دیگران را خواهد لغزاند. این فرق می‌کند با کسی که خودش تنها می‌لغزد. اینها با هم متفاوتند.1371/10/23

1 )
كنزالفوائد ، شيخ ابو الفتح كراجكى‏ ج 1 ص 319 ؛ 
شرح نهج البلاغه ،ابن ابی الحدید ج 20 ص 343 نحوه ؛
اعلام الدین ،حسن بن ابی الحسن دیلمی ص 84 ؛
بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 2 ص 58 ح 391 نحوه ؛

« زَلَّةُ الْعَالِمِ كَانْكِسَارِ السَّفِينَةِ تَغْرِقُ وَ تُغْرِقُ »
ترجمه:
لغزش‏ و خطای دانشمند مانند شكستن كشتى است كه هم خود غرق می شود و هم كسانى كه در آن هستند غرق ميكند.
لینک ثابت
جاری نمودن حد الهی بر حسان بن ثابت توسط امیرالمومنین (علیه السلام)

قوه‌ی قضاییه، به معنای حقیقی كلمه، باید ملجأ و پناهگاهی باشد برای كسانی كه در جامعه به آنها ظلم می‌شود. با ظلم هر كسی، در هر حدی و در هر مرتبه‌ای، برخورد كنید. آن ظالم هر كه باشد، در هر رتبه‌ای از رتب و هر درجه‌ای از درجات قرار داشته باشد، باید با او برخورد شود. با ظالم باید برخورد شود قضای اسلامی قضایی است كه امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، نسبت به حسان‌بن‌ثابت اعمال كرد. «حسان» با شعر و زبان خود، از امیرالمؤمنین دفاع كرده بود. به امیرالمؤمنین گفتند: «او جزو دوستان شماست. او جزو گروه شماست. او در دفاع از شما شعر گفته است؛ جزو مجموعه‌ی شماست. حال اگر در ماه رمضان مرتكب كار خلافی هم شده - كه البته كار او ظلم به كسی هم نبوده، بلكه ظلم به نفس خودش بوده است - از وی صرف‌نظر كنید!» امیرالمؤمنین فرمود: «من حدِ الهی را تعطیل نمی‌كنم!» و حد را بر او جاری كرد. یك عده آدمهای بدجنس كه همیشه در هر جامعه‌ای هستند و مترصدند ببینند زخم خوردگان حكومت اسلامی و دستگاه عدالت اسلامی چه كسانی هستند تا به سراغ آنها بروند، دور آنها را بگیرند و دل آنها را با دستگاه عدالت اسلامی و حكومت اسلامی مخالف كنند، در آن عهد هم بودند كه «حسان» را دوره كردند و گفتند: «دیدی علی‌بن‌ابی‌طالب چگونه با تو، كه این همه خدمت كرده بودی و این همه زحمت كشیده بودی، ناسپاسی كرد!» داغش كردند و فرستادندش در دستگاه معاویه و آن وقت بنا كرد علیه دستگاه علوی حرف زدن و شعر گفتن! ما هم از اول انقلاب، از این‌گونه افراد داشتیم كه «با دستگاه اسلامی» بودند، اما «بر دستگاه اسلامی» شدند. چرا؟ برای خاطر عدالت! این، افتخار ماست كه كسی به خاطر عدالت ما، با ما بد شود. «امیرالمؤمنین قتل فی محراب عبادته لشدة عدله.» افتخار است اگر بتوانیم به این حالت دست پیدا كنیم. ننگ و سرافكندگی آن‌جایی است كه خدای ناخواسته كسی با ما به خاطر بی‌عدالتی‌مان بد شود. این است كه انسان از خفت و هوان آن، در دنیا و آخرت نمی‌تواند نجات پیدا كند. اما این‌كه با ما بد شوند كه «چرا حد جاری كردید؟ چرا ناشایسته را از كار خود بركنار كردید؟ چرا به شایسته، طبق شایستگی او اهمیت دادید؟ چرا تخلف را از هر كسی، حتی از نزدیكان و اكابر خود ندیده نگرفتید؟» این بد شدن، مایه‌ی افتخار است. این‌كه بد نیست. و این می‌شود آن دستگاه قضایی كه نور امید را در دلها روشن خواهد كرد. وقتی دیدند كه این دستگاه قضایی رفیق و دوست و قوم و خویش و نزدیك و دور نمی‌شناسد؛ حق و باطل را می‌شناسد؛ حق را بلند می‌كند و باطل را سركوب می‌سازد، هر كسی امید پیدا می‌كند. این، آن كمال مطلوب قوه‌ی قضاییه است.1371/10/23
لینک ثابت
قوه قضائیه‏

در نظام اسلامی، قضا یک مسأله‌ی خاص است که با هر کار دیگری تفاوت دارد‌. ‌در دستگاههای قضایی دیگر، به این نکات یا به ‌بعضی از این نکات که در قضای اسلامی است، توجه نشده است. طبیعت قضا این است که در آن، به کار جزئی - نه به کار کلان ‌‌- یعنی به کار فرد و به دعوی رسیدگی میشود. بدیهی است که در میان مردم، دعواها حائز سودها و زیانهای بزرگ است و کسانی ‌که مراجعه‌کننده و مدعی یا مدعی علیه‌اند، گاهی برایشان مسأله، مسأله‌ی مرگ و زندگی، یا در حدود اینهاست. پس بدیهی است ‌که انسانها برای این‌که بتوانند در این آزمون دشوار پیروز شوند، به هر کاری متشبث شوند و از تهدید و تطمیع و روشهای گوناگون ‌برای این‌که میزان را به سود خود بچربانند، استفاده کنند. هدف این همه تلاش و ترفند کیست؟ این‌جا مسأله، مسأله‌ی شخص ‌است؛ شخص قاضی. قانون در این‌جا اهمیت کمتری از شخص پیدا میکند. بر خلاف بقیه‌ی موارد، که قانون یا اهمیت بیشتری دارد ‌و یا اهمیت معادل دارد، این‌جا در درجه‌ی اول، آن شخص است که تصمیم گیرنده است و در درجه‌ی دوم، آن نظام و دستگاه است ‌که این شخص در آن زندگی میکند. بنای سازماندهی قضای اسلامی، بر این دو نکته است‌: ‌تصحیح فرد و تصحیح نظام قضایی. ‌این، از همه‌چیز بالاتر است. لذا فرد را عادل انتخاب کرده‌اند. قاضی باید عادل باشد. عادل، یعنی کسی که به عمد ممکن نیست ‌گناه انجام دهد. اگر از روی غفلت، از روی اشتباه - به شکل لمم - گاهی تخلفی از او صادر شود، این، فرض دیگری است. این، غیر ‌از کسی است که تخلف و گناه برایش کار آسانی باشد و بتواند به سمت گناه برود. عادل، این کار را نمیکند. به چنین شخصی ‌گفته‌اند قاضی باشد. این، یک نکته‌ی مهم است. این، اهمیت باب قضا را نشان میدهد. حال برای این‌که همین شخص قاضی عادل ‌هم ممکن است در مواردی دچار اشتباه شود، در اسلام سیستمهای نظارتی و دقت در کار قضا وجود دارد. در جمهوری اسلامی هم ‌ملاحظه میکنید که طبق قوانین، روشهایی وجود دارد و دستگاههایی برای مراقبت از قاضی هست. میخواهم عرض کنم: برای ‌این‌که دستگاه قضا سالم و طاهر و مطهر بماند و در چشم بیگانگان مایه‌ی افتخار اسلام باشد، دستگاههای مراقبتی باید با شدت ‌عمل، رفتار و بیاغماض عمل کنند. در جمهوری اسلامی، این نکته، نکته‌ی مهمی است: باید بیاغماض عمل شود. باید نسبت به ‌قاضی، دقت و رعایتی بیش از انسان معمولی کوچه و بازار انجام گیرد؛ حتی بیش از کارکنان دولت. اگر چه کارکنان دولت هم ‌امنای مردم هستند و نسبت به آنها هم باید دقت زیادی انجام گیرد، اما داستان قاضی، داستان ویژه و دیگری است.‌1371/10/23
لینک ثابت
قوه قضائیه‏

اگر ما در جمهوری اسلامی دستگاههایی داریم که برای سازماندهی و قوانینش، از تجربیات یا ابزارهای دیگران استفاده میکنیم، اما ‌دستگاه قضاییمان دستگاهی است که میتوانیم ادعا کنیم در آن خودکفا هستیم و احتیاج به دیگران نداریم‌. ‌این دستگاه، به ‌واردات احتیاج ندارد. قانون این دستگاه، قانون شرع مقدس است. عناصر این دستگاه باید کسانی عارف به حقوق و قضای اسلامی ‌باشند؛ که بحمداللَّه در کشور ما فراوانند. لذا ما، خوشبختانه در دستگاه قضایی، عناصر برجسته و شخصیتهای عالم و واقف و دانا ‌به احکام دینی و مسائل شریعت اسلامی، کم نداریم. در جمهوری اسلامی تلاش این دستگاه باید این باشد که به اوج و به سطح ‌اعلا برسد. چرا ما دنبال حد اعلی هستیم؟ چون یک ملت حق دارد در همه‌ی امور به دنبال حد اعلی باشد؛ بلکه برای حرکت و ‌تضمین حرکت، باید به دنبال حداعلی باشد تا بتواند حرکت کند و به جایی برسد. اگر در همه‌ی بخشهای دیگر، حد اعلا یک ‌خیال یا یک آرزوی دور از دسترس یا به‌هرحال دشوار باشد، در دستگاه قضا باید طوری تصور شود که میتوانیم زود به آن ‌دسترسی پیدا کنیم. این‌گونه باید فرض کنیم. حد اعلی در دستگاه قضایی چیست؟ حد اعلی در دستگاه قضایی این است که ‌مردم در جامعه احساس کنند که دستگاه قضا، ملجا مظلومان است. این، حد اعلی است. اگر توانستیم خودمان را به جایی برسانیم ‌که در سطح جامعه، هر کس احساس کرد به او ظلم شده است، در دلش نوری بدرخشد که ‌‌«‌اگر به دستگاه قضایی مراجعه کنم، ‌حق خود را استنقاذ خواهم کرد»؛ اگر چنین نوری در دل هر مظلوم و مسلوب الحقی وجود داشته باشد، دستگاه قضا کامل است‌. ‌این، همان بسط عدالت است. این، همان پیشگیری از جرم است‌.‌
پیشگیری از جرم شاید در قانون اساسی هم به این معنا نباشد که دستگاه قضایی باید ابزاری به وجود آورد - یا یک دستگاه ‌فرعی به وجود آورد - که برود جلو جرم را بگیرد. معلوم نیست به این معنا باشد. البته تفسیرش با افراد خاص و دستگاه خاصی ‌است. انسان این‌گونه تصور میکند. لکن پیشگیری از جرم، به همان اجرای عدالت است. «و لکم فیالقصاص حیوة یا اولی الالباب. » ‌اگر قصاص کردید، قتل واقع نمیشود. اگر اجرای عدالت به شکل دقیق انجام گرفت، ظلم در جامعه اتفاق نمیافتد. اگر مجرم کما ‌هو حقه تعقیب شد و مر حق و عدل درباره‌ی او جاری شد، کسی به جرم گرایش پیدا نمیکند. این، یک امر قهری است. بسط ‌عدالت همین است. پیشگیری از جرم هم همین است. اینها اهداف و آرزوها و غایات قوه‌ی قضاییه است و این غایات، با همین کار ‌قضایی که شما انجام میدهید، تحقق پیدا میکند و چیز دیگری لازم ندارد. لذا موضوع قضا یعنی همان قضاوت کردن، حق را ‌احقاق کردن و دل مظلوم را شادکردن. این، قضاست؛ که در دل آحاد مردم، نور امید برمیافروزد. اگر کسی به دفعات مکرر، مثلاً به ‌بنده مراجعه کند، در دفعات اول با امید بیشتر می‌آید و اگر پاسخ و عکس‌العملی نبیند، بتدریج این امید کمتر خواهد شد. دفعه‌ی ‌دهم، چنانچه حادثه‌ای برای او پیش آید، خواهد گفت «چرا به فلانی مراجعه کنم؟ فایده‌ای ندارد!» نور امید در او فرو میمیرد. این، ‌اول مصیبت است. نباید بگذاریم که نور امید دلهای مردم به دستگاه عظیم عدالت اسلامی، که مظهر آن قوه‌ی قضاییه است، ‌خاموش شود. این هم بسته به آن است که عدالت را به هر قیمتی که هست، اجرا کنیم. بنابراین میتوانیم این را به‌عنوان یک ‌آرزوی عملی، به‌عنوان چیزی که از دسترس ما دور نیست، آرزو کنیم و برای آن تلاش کنیم و از خدا بخواهیم که «و ارزقنی ‌اجتهاد المجتهدین.» در این راه، بتوانیم قوه‌ی قضاییه را به این شکل درآوریم‌.‌1371/10/23

لینک ثابت
قوه قضائیه‏

پیشگیری از جرم شاید در قانون اساسی هم به این معنا نباشد که دستگاه قضایی باید ابزاری به وجود آورد - یا یک دستگاه ‌فرعی به وجود آورد - که برود جلو جرم را بگیرد. معلوم نیست به این معنا باشد. البته تفسیرش با افراد خاص و دستگاه خاصی ‌است. انسان این‌گونه تصور میکند. لکن پیشگیری از جرم، به همان اجرای عدالت است. «و لکم فیالقصاص حیوة یا اولی الالباب. » ‌اگر قصاص کردید، قتل واقع نمیشود. اگر اجرای عدالت به شکل دقیق انجام گرفت، ظلم در جامعه اتفاق نمیافتد. اگر مجرم کما ‌هو حقه تعقیب شد و مر حق و عدل درباره‌ی او جاری شد، کسی به جرم گرایش پیدا نمیکند. این، یک امر قهری است. بسط ‌عدالت همین است. پیشگیری از جرم هم همین است. اینها اهداف و آرزوها و غایات قوه‌ی قضاییه است.‌1371/10/23
لینک ثابت
قوه قضائیه‏

قوه‌ی قضاییه، به معنای حقیقی کلمه، باید ملجأ و پناهگاهی باشد برای کسانی که در جامعه به آنها ظلم میشود. با ظلم هر کسی، ‌در هر حدی و در هر مرتبه‌ای، برخورد کنید. آن ظالم هر که باشد، در هر رتبه‌ای از رتب و هر درجه‌ای از درجات قرار داشته باشد، ‌باید با او برخورد شود. با ظالم باید برخورد شود‌. ‌قضای اسلامی قضایی است که امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، نسبت به ‌حسان‌بن‌ثابت اعمال کرد. «حسان» با شعر و زبان خود، از امیرالمؤمنین دفاع کرده بود. به امیرالمؤمنین گفتند: «او جزو دوستان ‌شماست. او جزو گروه شماست. او در دفاع از شما شعر گفته است؛ جزو مجموعه‌ی شماست. حال اگر در ماه رمضان مرتکب کار ‌خلافی هم شده - که البته کار او ظلم به کسی هم نبوده، بلکه ظلم به نفس خودش بوده است - از وی صرف‌نظر کنید!» ‌امیرالمؤمنین فرمود‌: «‌من حدِ الهی را تعطیل نمیکنم!» و حد را بر او جاری کرد. یک عده آدمهای بدجنس که همیشه در هر ‌جامعه‌ای هستند و مترصدند ببینند زخم خوردگان حکومت اسلامی و دستگاه عدالت اسلامی چه کسانی هستند تا به سراغ آنها ‌بروند، دور آنها را بگیرند و دل آنها را با دستگاه عدالت اسلامی و حکومت اسلامی مخالف کنند، در آن عهد هم بودند که ‌‌«حسان» را دوره کردند و گفتند: «دیدی علی بن ‌ابی طالب چگونه با تو، که این همه خدمت کرده بودی و این همه زحمت ‌کشیده بودی، ناسپاسی کرد!» داغش کردند و فرستادندش در دستگاه معاویه و آن وقت بنا کرد علیه دستگاه علوی حرف زدن و ‌شعر گفتن! ما هم از اول انقلاب، از این‌گونه افراد داشتیم که «با دستگاه اسلامی» بودند، اما «بر دستگاه اسلامی» شدند. چرا؟ برای ‌خاطر عدالت! این، افتخار ماست که کسی به خاطر عدالت ما، با ما بد شود. «امیرالمؤمنین قتل فی محراب عبادته لشدة عدله‌.» ‌افتخار است اگر بتوانیم به این حالت دست پیدا کنیم. ننگ و سرافکندگی آن‌جایی است که خدای ناخواسته کسی با ما به خاطر ‌بیعدالتیمان بد شود. این است که انسان از خفت و هوان آن، در دنیا و آخرت نمیتواند نجات پیدا کند‌. ‌اما این‌که با ما بد شوند ‌که «چرا حد جاری کردید؟ چرا ناشایسته را از کار خود برکنار کردید؟ چرا به شایسته، طبق شایستگی او اهمیت دادید؟ چرا ‌تخلف را از هر کسی، حتی از نزدیکان و اکابر خود ندیده نگرفتید؟» این بد شدن، مایه‌ی افتخار است. این‌که بد نیست. و این ‌میشود آن دستگاه قضایی که نور امید را در دلها روشن خواهد کرد. وقتی دیدند که این دستگاه قضایی رفیق و دوست و قوم و ‌خویش و نزدیک و دور نمیشناسد؛ حق و باطل را میشناسد؛ حق را بلند میکند و باطل را سرکوب میسازد، هر کسی امید پیدا ‌میکند. این، آن کمال مطلوب قوه‌ی قضاییه است‌.‌1371/10/23
لینک ثابت
قوه قضائیه‏

در جامعه‌ی اسلامی، قوه‌ی قضاییه... دو وظیفه را دارد: اجرای حدود الهی، استقرار عدالت. بدیهی است استقرار عدالتی که قوه‌ی ‌قضاییه میکند از طریق قضاست؛ والّا دستگاه اقتصادی کشور هم موظّف به استقرار عدالت است؛ دستگاه سیاسی نیز همین‌طور؛ ‌همه‌ی دستگاهها نیز همین‌طور. این دستگاه، از طریق قضاست که میتواند همه جا را سالم کند. من یک وقت عرض کردم: اگر ‌دستگاه قضایی سالم باشد، دستگاههای دیگر قاعدتاً به سلامت خواهند گرایید؛ چون اگر فاسد بودند، سر و کارشان با دستگاه ‌قضایی خواهد افتاد. دستگاه قضایی سالم، دولت را هم سالم میکند. آحاد مردم را هم سالم میکند. سوءحال را به حسن حال ‌برمیگرداند و تغییر میدهد. اما خدای ناکرده، اگر دستگاه قضایی ناسالم بود، قاعدتاً دستگاههای دیگر هم به عدم سلامت خواهند ‌گرایید. اگر چه ممکن است در گوشه و کناری، کسانی سالم بمانند؛ اما طبیعت قضایا غیر از این خواهد بود‌.‌1371/10/23
لینک ثابت
قوه قضائیه‏

در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، باید برای ضعفا یک نگاه مؤکد و یک عطف نظر ویژه وجود داشته باشد. تردیدی نیست که ‌در مقابل ترازوی عدل، همه یکسانند؛ اما ضعفا غالباً - یا در بسیاری از اوقات - دستشان به ترازودار عدالت نمیرسد و زبان گویا ‌ندارند. خیلی فاصله است بین آن متخلف قانوندان که پیچ و خمهای قانون را میشناسد؛ میفهمد از کجا وارد شود، کجا تندروی ‌کند، کجا کند روی کند، کجا لبخند بزند، کجا اخم کند، با هر کسی چگونه رفتار کند، کجا را امضا کند و کجا را امضا کند که ‌گیر نیفتد؛ با آن انسان ضعیفی که این پیچ و خمها را بلد نیست. فرق است بین آن کس که توانایی دارد وکیل زبردستی را به ‌استخدام درآورد تا برایش همه‌ی جاده‌ها را صاف کند، و کسی که چنین توانایی را ندارد. اینها یکسان نیستند‌. ‌بله؛ آن‌جا که بنای ‌ترازو کردن سخن حق و سخن باطل است، همه یکسانند. اگر دزد بر دیوار خانه‌ی کسی نردبان بگذارد، شما نگاه نمیکنید که این ‌خانه، خانه‌ی کیست. خانه‌ی هر که باشد، دزد را تعقیب خواهید کرد. در این شکی نیست. اما بالضروره، تفاوت است در رعایتی که ‌مسؤول و مرجع قضا باید نسبت به انسان ضعیف بکند... لذا باید توجه کرد. غالب عناصر مؤمن و حزب‌اللهی و کسانی که در ‌میدانهای دفاع از جمهوری اسلامی در خطوط مقدم قرار گرفتند، جزو دسته‌ی دومند. چقدر از جوانان خوب و مؤمن و حزب‌اللهی ‌که در حادثه‌ای دچار شده‌اند و حتی گاهی بعضی از مسؤولین جریان قضا هم اعتراف میکنند و میگویند «ما میدانیم که این بی ‌تقصیر است، لکن دست و بالمان بسته است! روال قانونی! آن طرف زرنگ بوده و طوری حرکت کرده که نمیشود به نفع این مظلوم ‌کاری انجام داد.» جای استفاده‌ی از علم، این‌جاست‌.‌
‌... آن‌جایی که انسان میبیند ظواهر امر طوری ترتیب داده شده است که به محکومیت ضعیف میانجامد؛ این‌جا، جای استفاده از ‌علم قاضی است. دستگاه قضایی باید صبغه‌ی حمایت از مظلوم داشته باشد؛ همچنان که در دوره‌های مختلف و در کشورهای ‌مختلف، دستگاههای قضایی صبغه‌های مختلفی داشتند. همین اروپاییهایی که این‌قدر به استقلال دستگاه قضاییشان تظاهر ‌میکنند، در فیلمهایی که خودشان ساخته‌اند و در سینماها و سیمای ما نشان داده میشود، جریان قضا را در کشورهای اروپایی ‌بازگو میکنند و همه چیز نشان دهنده‌ی آن است که قاضی به مرِ حق عمل نمیکند. مگر کسی از آنچه که در آن‌جاها میگذرد و ‌در طول زمان گذشته است، خبر نداشته باشد؛ ولی ما خبر داریم که چه گذشته است و همین حالا هم چه میگذرد. با وجودی که ‌تظاهر میکنند، میبینید تاریخ اروپا پر است از داستانها و قضایایی که نشانگر این است که در برهه‌هایی طولانی از زمان، وظیفه‌ی ‌اصلی دستگاه قضا در بسیاری از کشورها یا همه‌ی کشورهای اروپایی و غربی، حمایت از طبقه‌ی اشراف و صبغه‌ی اشرافی‌گری بوده ‌است. آنها جرایم بزرگ اشراف را نادیده میگرفتند و جرایم کوچک آحاد مردم را به شدیدترین وجه مورد مؤاخذه قرار میدادند. ‌صبغه‌ی دستگاه قضایی ما، باید نقطه‌ی مقابل این باشد. قدرتمند، قدرت دارد؛ اما این ضعیف است که باید رعایت مضاعف نسبت ‌به او انجام گیرد. کسی که نشان داده است برای خدا حاضر است جانفشانی کند و حال در یک واقعه‌ی قضایی گیر افتاده است و ‌نمیتواند درست حقانیت خودش را بیان کند - چه برسد به اثبات آن - باید به او کمک کرد؛ به او باید نگاه مضاعف کرد؛ به او ‌بایستی رسید، تا اگر حق است معلوم شود و اگر هم حق نیست که هیچ. اگر مبطل است و محق نیست، طبق قانون و عدل باید با ‌او رفتار کرد؛ اما باید مواظب باشیم که حق گم نشود و عدل پایمال و فراموش نگردد. این، جزو افتخارات نظام جمهوری اسلامی ‌خواهد بود. مبادا در گوشه و کناری، قضیه به عکس شود! ‌1371/10/23

لینک ثابت
قوه قضائیه‏

در سالهای اول انقلاب، دستگاههای قانونی که انقلاب آنها را به وجود آورده بود به روستاها رفتند و زمینهایی را که صاحبانشان ‌سالهای متمادی آنها را مطرود گذاشته و همزمان با پیروزی انقلاب گریخته بودند، بین مردم تقسیم کردند. در آن زمان به مردم ‌روستایی سند داده نشد و حال صاحب زمین، مدعی آمده و سند و بنچاق صد سال پیش یا پنجاه سال پیش دوران طاغوت را ‌ارائه میدهد. این‌جا وظیفه‌ی دادگاه چیست و چه کار باید بکند؟ بنده این را به دستگاه قضایی عرض میکنم و فقط یک توصیه هم ‌نیست. بنده از دستگاه قضایی میخواهم که نگذارید کسانی که زخم خوردگان و دشمنان انقلابند - و امروز هم چنانچه اندک ‌فرصتی به دست آورند، از آن فرصت برای ضربه زدن به انقلاب استفاده میکنند - بیایند و بخواهند بافته‌های انقلاب را پنبه کنند. ‌این، آن صبغه‌ی نظام و قضای اسلامی است‌.‌1371/10/23
لینک ثابت
قوه قضائیه‏

بحمداللَّه قضات متدین، شجاع، انقلابی و مؤمن در دستگاه قضایی ما فراوانند؛ و بنده هم این معنا را تصدیق میکنم. نه فقط ‌قضاتی که بعد از انقلاب آمده‌اند چنین ویژگیهایی دارند، بلکه پیش از انقلاب هم، قضات شریف، دارای شجاعت اخلاقی و پاکدامن ‌را میشناختیم. خود من، از نزدیک و دور چنین کسانی را میشناختم که در همان دستگاه قضایی بودند؛ و این در حالی بود که ‌دستگاه قضای دوران طاغوت، با سیاست غلط و با مدیریت زشت و ناحق اداره میشد. آن روز کسانی در رأس قضا بودند که بویی ‌از عدالت اسلامی نبرده بودند و ذره‌ای عواطف انسانی و صحیح در آنها وجود نداشت. کسانی که اولین پایه‌های دادگستری ایران را ‌گذاشتند و کسانی که پایه‌های قدرت طاغوتی رضاخانی را مشید کردند، به جزایشان رسیدند؛ که «من اعان ظالماً سلطه‌اللَّه ‌علیه». آنها دستگاه قضا را در خدمت سلطنت پهلوی و در خدمت به اهداف خباثت‌آمیز و ظالمانه‌ی رضاخانی درست کردند‌.‌
در دستگاه رضاخانی و در کشوری که در رأس جامعه رضاخان است، مگر عدالت معنا و مفهوم دارد؟ آن دستگاه قضایشان بود؛ آن ‌دستگاه سیاستشان بود؛ آن دستگاه اطلاعات و تأمیناتشان بود! معنی نداشت که قضا در آن وقت عادلانه باشد! همان برنامه‌ها و ‌همان روشها، تا آخر دوران پهلوی، در این کشور بود. اما با وجود آن مدیریت خبیث و فاسد، قضات مؤمن، عادل و شجاعی وجود ‌داشتند که بعضی به رحمت خدا رفتند، بعضی شاید بازنشسته شدند، بعضی هم هنوز بحمداللَّه در دستگاه قضا حضور دارند و ‌عده‌ای هم بعد از انقلاب به این دستگاه پیوستند‌.‌1371/10/23

لینک ثابت
قوه قضائیه‏

دستگاه قضایی ما، دستگاهی است که از لحاظ آدمهای شایسته، کمبود ندارد‌. ‌انسانهای خوب در این دستگاه فراوانند. قانون هم ‌بحمداللَّه هست... ما چیزی کم نداریم. امروز آن روزی است که دستگاه قضاوت جمهوری اسلامی باید یک دستگاه عدالت به ‌معنای واقعی و حقیقی کلمه باشد‌. ‌نباید بگذاریم درنگی به وجود آید. در داخل این دستگاه، تخلف را باید بسیار بزرگ بشماریم. ‌تخلف در درون دستگاه قضایی، به اعتقاد بنده، تخلف مضاعف است.«کمثل السفینة تغرق و یغرق اهلها.» خود قاضی اگر خدای ‌ناکرده آن چنان باشد، خواهد لغزید و دیگران را خواهد لغزاند. این فرق میکند با کسی که خودش تنها میلغزد. اینها با هم ‌متفاوتند.‌1371/10/23
لینک ثابت
قوه قضائیه‏

از جمله مواردی که در دستگاه قضایی مورد توجه قرار گیرد، این است که باید مفاهیم اسلامی را به شکل شایسته‌ای زنده کنیم. ‌امروز دروغگوها در دنیا پرچمهای حقوق بشر بلند کرده‌اند و دغلکاران عالم زیر این پرچمها و شعارها پنهان شده‌اند. حقوق بشر در ‌سایه‌ی عدل اسلامی و احکام اسلامی تحقق پیدا میکند؛ و در دستگاه قضایی، حقوق بشر باید هوشیارانه - نه با معیارها و ‌ضابطه‌های دروغینی که امروز غرب ارائه میکند؛ بلکه با معیارهای اسلام - مورد دقت تمام قرار گیرد. ممکن است در گوشه و کنار ‌جامعه‌ی ما، به‌وسیله‌ی آحاد مردم یا به‌وسیله‌ی دستگاهها، مواردی که از طرف اسلام حقیقتاً حقوق بشر شناخته شده است، نقض ‌شود. باید دفاع از حقوق بشر، به‌وسیله‌ی قوه‌ی قضاییه انجام گیرد. اسلام حتی برای مجرمین هم حقوق قائل است. کسی حق ‌ندارد به فردی که بناست اعدام شود، دشنام بدهد. دشنام چرا؟ مجازات او اعدام است‌. ‌دشنام اضافه است؛ دشنام ظلم است؛ دشنام ‌هتک حقِ اوست و باید جلوش گرفته شود. این، نحوه‌ی برخورد با فرد اعدامی است؛ چه برسد به زندانی؛ چه برسد به متهم تحتِ ‌تعقیب؛ چه برسد به آن کسی که حتی تهمت درباره‌ی او واضح و ثابت نیست و فقط گمانی درباره‌ی او هست!باید حقوق انسان و ‌حقی که خدای متعال برای آحاد انسان معین کرده است، نسبت به همه‌ی افراد و در همه‌ی موارد، کاملاً رعایت شود‌.‌1371/10/23
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی