در تهاجم فرهنگی، دشمن میگردد آن نقطهای از فرهنگ خود را به این ملت میدهد و وارد این ملت میکند که خودش میخواهد. معلوم است که دشمن چه میخواهد! اگر در تبادل فرهنگی، ملتی که از فرهنگ بیگانه چیزی میگیرد، تشبیه به آدمی شود که در کوچه و بازار، غذا و دوای مناسب میخرد که مصرف کند؛ در تهاجم فرهنگی، ملتی را که تحت تهاجم قرار گرفته است، باید به بیماری که افتاده و خودش کاری نمیتواند بکند، تشبیه کنیم. آن وقت دشمن، آمپولی به او تزریق میکند و معلوم است آمپولی که دشمن تزریق کند، چیست! این، فرق دارد با آن دارو و درمانی که خود شما بروید و آن را با میل انتخاب و وارد بدنتان کنید. این، تهاجم فرهنگی است.
پس، تبادل فرهنگی به انتخاب ماست؛ اما تهاجم فرهنگی به انتخاب دشمن است. تبادل فرهنگی انجام میدهیم تا کامل شویم؛ یعنی فرهنگ خودی را کامل کنیم. اما تهاجم فرهنگی انجام میگیرد تا فرهنگ خودی را ریشهکن کند. تبادل فرهنگی از چیزهای خوب است؛ تهاجم فرهنگی از چیزهای بد است. تبادل فرهنگی در هنگام قوت و روزگار توانایی یک ملت انجام میگیرد؛ ولی تهاجم فرهنگی در دوران ضعف یک ملت است. لذا دیدید که استعمارگران، در آسیا و آفریقا و امریکای لاتین، هر جا خواستند وارد شوند، قبل از آنکه سیاستمداران و سربازان و قزاقهایشان وارد شوند، میسیونهای مسیحی و هیأتهای تبشیری مسیحی شان وارد شدند! سرخپوستان و سیاهپوستان را اول مسیحی کردند، بعد طناب استعمار به گردنشان انداختند. بعد هم از خانه و کاشانهشان، آوارهشان کردند و پدرشان را در آوردند! در همین ایران ما، به اواخر دوران قاجار نگاه کنید! ببینید چقدر کشیش از اروپا راه افتادند و به قصد مسیحی کردن مردم به اینجا آمدند! البته آنها، مثل دزد ناشی که به کاهدان میزند، نفهمیدند برای ترویج مسیحیت باید به کجا بروند. آنها موفق نشدند؛ اما قصدشان این بود. نمیشود گفت که سرمایهداران و کمپانیها و غارتگران بینالمللی، معتقد به حضرت مسیحند! آنها چه میشناسند مسیح کیست؟! در محیطهایی که یک فرهنگ ملی مدافع - مدافع حیثیت خود - وجود دارد، کار اول این است که آن فرهنگ را از آنها بگیرند. مثل اینکه اگر یک عده سرباز بخواهند به یک قلعهی مستحکم حمله کنند، کار اول این است که پای این قلعه آب میاندازند؛ شاید دیوارهایش بریزد. دیوارهای این قلعه را، هر طور بتوانند، سست میکنند. این، اولین کار است. یا اینکه قلعگیان را خواب میکنند. به قول سعدی که در آن داستان، در گلستان، میگوید: «اولین دشمنی که بر آنها تاخت، خواب بود!» خواب، اولین دشمنشان بود. چشمهایشان گرم شد و خوابشان برد. بعد از آنکه این دشمن خودی - که خواب باشد - از درون خودشان چشمهای آنها را بست و دستهایشان لمس شد، دشمن آمد دستهای اینها را بست و هر چه خواست، برداشت و برد! در تهاجم فرهنگی، اینگونه عمل میکنند.1371/05/21
بیانات در دیدار جمعی از کارگزاران فرهنگی
تهاجم فرهنگی, تبادل فرهنگی, استعمار, تلاش استعمار برای زدودن آثار فرهنگ ایرانی, میسیونهای مسیحی, عملکرد استعمارگران, تاریخ آسیا و آفریقا, عملکرد استعمارگران در ایران
روایت تاریخی
لینک ثابت
تهاجم فرهنگی, تبادل فرهنگی, استعمار, تلاش استعمار برای زدودن آثار فرهنگ ایرانی, میسیونهای مسیحی, عملکرد استعمارگران, تاریخ آسیا و آفریقا, عملکرد استعمارگران در ایران
روایت تاریخی