ثالثاً، مبارزهی با غربزدگانی بود که در همان ایام، تازه شروع به ایجاد جریانهای فکری در داخل کشور کرده بودند و روی خودشان نام «روشنفکر» گذاشته بودند؛ از قبیل میرزا ملکمخان و امثال او؛ که اینها نه فقط با این حرکت خیانتبار ناصرالدین شاه مبارزه نکردند، بلکه همین شخص نامبرده - که او را به اصطلاح بنیانگذار و پدر روشنفکری در ایران دانستهاند - حتّی خود دلال انحصارات خارجی هم بود! آنهایی که دم از روشنفکری و دفاع از منافع ملت میزدند، آنطور برخورد کردند؛ اما روحانیت و در رأس آن میرزای بزرگ، اینگونه قاطع و کوبنده با همهی اینها مبارزه کرد؛ این پرچم پُرافتخاری است که میرزای شیرازی آن را بلند کرد و بعد از او این پرچم نخوابید. اگرچه قبل از میرزا هم از اینگونه قضایا بود - زمان میرزای قمی، زمان کاشفالغطاء و دیگران و دیگران، که در دفاع از منافع ملت اسلامی و اسلام و مسلمین و ورود در مسائل اجتماعی سعی وافری داشتند - لیکن نمونهی کامل آن، این حرکت بود. بعد از میرزا نیز شاگردان او و بزرگان حوزهی علمیهی نجف و کربلا و سامرا و قم و بقیهی مراکز اسلامی، هرجا که محل حضور یک رهبر اسلامی و حضور قدرتمندانهی اسلام بود، اینها حضور داشتند؛ و این یکی از عجایب تاریخ ایران است؛ و عجیبتر این است که این حادثه برای مردم ما شناخته شده نیست!1370/12/14
لینک ثابت