وقتی استعمارگران، نقشههای فتوحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خود را طراحی میکردند، به یک مانع عمده برخورد کردند و آن، اعتقادات دینی ملتها بود.
البته اعتقادات دینی، همهجا مزاحم تجاوزطلبی استعمارگران نیست. آن دین تحریفشده، دینی که ساختهی دست قدرتها باشد، بهطور طبیعی با قدرتها معارضهیی ندارد. اسلام مصداق تام و تمام آن دینی بود که با حمله و یورش همهجانبه و متجاوزانهی دول استعماری به مناطق اسلامی، حقیقتاً معارضه میکرد. استعمارگران در مطالعات خودشان، این را فهمیدند.
زیاد شنیدید، نمیخواهم تکرار کنم. در هند، این را تجربه کردند و در کشورهای عربی، این را تجربه کردند. در ایران، این را تجربه کردند. هرجا که احساس وجدان دینی در مردم بیدار بود، نقشههای استعمار با مانع مواجه میشد. یک نمونه، ماجرای تنباکو در ایران بود. یک نمونه، نهضت مشروطیت در آغاز کار در ایران بود. یک نمونه، حوادث خونینی بود که در هند، در مقابل انگلیسیها اتفاق افتاد. یک نمونه، برخورد افغانیهای مسلمان با انگلیسیها در اواسط قرن نوزدهم بود. یک نمونه، حرکت سیّد جمال در مصر بود که انگلیسیها را لرزاند. از این قبیل نمونهها، فراوانند.
لردهای سیاسی و انگلیسیهای عالیرتبهی دولتی در آن زمان، تقریباً انگشت آنها نقشهی سیاسی دنیا را رقم میزد. درحقیقت، آنها با همهی دنیا کار داشتند؛ از استرالیا بگیرید، تا مناطق مرکزی آسیا، تا شبهقارهی هند، تا ایران، تا خاورمیانه، تا شمال آفریقا و تا امریکا. این جزیرهی کوچک، در تمام مناطق دنیا اعمال نفوذ میکرد.
آنها، به این نتیجه رسیدند که در این منطقهی حساس دنیا - که نفت و گاز دارد و میباید انرژی آیندهی دنیای آن روز را تأمین بکند و از لحاظ سوقالجیشی، آن وقتیکه هواپیماها و این وسایل ارتباطیِ سریع نبود، نقطهی حیاتی بین شرق و غرب محسوب میشد - اگر بخواهند خودشان را تثبیت بکنند، مجبورند فکر اسلام را بکنند و بهگونهیی وجود وجدان دینی اسلام را در این منطقه علاج کنند؛ والّا با بیدار بودن وجدان دینی و ایمان اسلامی مردم، ادامهی نقشههای آنها ممکن نخواهد بود.
این تشخیصشان، تشخیص درستی بود و واقعاً درست فهمیده بودند. مانع عمده برای آنها، عبارت از اسلام بود. حالا ما که انگلیسیها را گفتیم، نه اینکه بقیهی دولتهای اروپایی مؤثر نبودند؛ خیر، فرانسه و ایتالیا و پرتغال و بلژیک هم بودند. در همهی کارهایی که آن روز در نقاط مختلف میکردند، محور عمده انگلیسیها بودند. در صحنهی زندگی سیاستها و اجتماعات، هر ملتی نوبتی دارد. آن روز هم نوبت آنها بود؛ میتاختند و بیرحمانه تصرف میکردند.
وقتی که نوبت به کشورهای اسلامی رسید، به این فکر افتادند که باید کاری کرد که نسلهای روبهرشد این کشورها، از دین جدا بشوند.1369/10/11
بیانات در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و مسؤولان ستاد برگزاری دههی فجر
تاریخ استعمار و عملکرد استعمارگران, دشمنی انگلیس با اسلام, عملکرد استعمارگران در آسیا, عملکرد استعمارگران در دنیای اسلام
روایت تاریخی
لینک ثابت
تاریخ استعمار و عملکرد استعمارگران, دشمنی انگلیس با اسلام, عملکرد استعمارگران در آسیا, عملکرد استعمارگران در دنیای اسلام
روایت تاریخی