یک وقتى سرِ یک قضیّهاى، ما خدمت امام یک مطلبى را عرض کردیم؛ حالا تفصیل آن قضیّه طولانى است،(۲) مقصودم این جمله است که ایشان فرمودند؛ من به ایشان عرض کردم که این تصمیمى که شما گرفتید -ایشان یک تصمیمى گرفته بودند و آثار آن تصمیم بعد ظاهر شده بود- واقعاً یک لطف الهى بود، کار خدا بود که شما به این فکر بیفتید، این تصمیم را بگیرید -چون بعد از آن، یک حادثهاى اتّفاق افتاده بود که اگر ایشان آن تصمیم را نمیگرفتند، براى ما خیلى مشکلات درست میکرد، دردسرِ حسابى میشد- واقعاً این کار خدا بود که شما این تصمیم را گرفتید. ایشان به من گفتند -من این تعبیر را آمدم و عیناً در دفترم، از زبان ایشان یادداشت کردم؛ از بس براى من مهم بود- از اوّل انقلاب، در همهی قضایا، مثل اینکه یک دستى دارد ما را هدایت میکند و پیش میبرد. این خیلى حرف عجیبى بود از امام که امام اینطور قضاوت کنند نسبت به این قضیّه. یک وقت کلّاً آدم میگوید که خدا پشت سر ما است، خدا به ما کمک میکند؛ خب، نوعِ کمک الهى مختلف است. امّا [اینکه] آن مرد حکیم، اینجور، با این صراحت، با آن ذهن والا -که همهی دقایقِ ارتباطات امور را میدید؛ امام آدم تصادفى و اینجورى نبود که یک چیزى را حمل بر تصادف بکند و بگوید حالا اینجورى پیش آمد؛ نه، آدم دقیقِ ظریفى [بود] که همهی جزئیّات ارتباطات مسائل را میدید و بالاتر از اینکه مشاهده کند، پیشبینى میکرد- با این اندازه هوشمندى، بگوید که مثل اینکه یک دستى از اوّل انقلاب دارد ما را هدایت میکند [عجیب است]. این واقع قضیّه است. حالا حقیقت مطلب این است که بنده هم در طول این ده سال، در حدّ ادراک خودم و دخالت خودم در قضایا -و در این چند ماه بعد از رحلت حضرت امام، بیشتر- این معنا را احساس میکنم. این تا وقتى است که ما رابطهی خودمان با خدا و نحوهی ایمان و عمل خودمان را نسبت به مسائل الهى تنظیم کنیم و به این مسئله -یعنى مسئلهی ایمان اسلامى و تعهّد اسلامى- و انجام تکلیف، بها بدهیم؛ کارى که میخواهیم بکنیم، در درجهی اوّل برایمان انجام تکلیف [باشد]. شما آقایان چون واقعاً عناصر مهمّ نظام و برجستگان نظام هستید، این جهت را در نظر داشته باشید؛ هر اقدامى که میخواهد انجام بگیرد، هر حرفى که میخواهد زده بشود، هر انتصابى که میخواهد بشود، تکلیف را در نظر بگیرید؛ تکلیفى که براى یک ذهن سالم، منهاى مؤثّرات و عوامل گوناگون، خودش را نشان میدهد.1368/11/01
لینک ثابت