قرن نوزدهم كه اوج تحقیقات علمی در عالم غرب میباشد، عبارت از قرن جدایی از دین و طرد دین از صحنهی زندگی است. این تفكر، در كشور ما هم اثر گذاشت و پایهی اصلی دانشگاه ما بر مبنای غیر دینی گذاشته شد. علما از دانشگاه روگردان شدند و دانشگاه هم از علما و حوزههای علمیه روگردانیدند. این پدیدهی مرارتبار، هم در حوزهی علمیه و هم در دانشگاهها سوء اثر گذاشت. در حوزههای علمیه سوء اثر گذاشت؛ زیرا علمای دین را صرفاً به مسایل ذهنی دینی - ولاغیر - محدود و محصور كرد و آنها را از تحولات دنیای خارج بی خبر نگهداشت. پیشرفتهای علم از نظر آنها پوشیده ماند و روح تحولگرایی و ضرورت تحول در فقه اسلام و استنباط احكام دینی - كه همواره در تحولات عظیم جهانی، چنین تحولی در استنباط دین و فقه اسلام وجود داشته است و فقه برای رفع نیاز جامعه، مستند به قرآن و سنت است - در حوزهها از بین رفت. حوزهها از واقعیت زندگی و حوادث دنیای خارج و تحولات عظیمی كه به وقوع میپیوست، بیخبر ماندند و به یك سلسله مسایل فقهی و غالباً فرعی محدود شدند. مسایل اصلی فقه - مثل جهاد و تشكیل حكومت و اقتصاد جوامع اسلامی و خلاصه فقه حكومتی - منزوی و متروك و «نسیاً منسیّا» شد و به مسایل فرعی و فرع الفرع و غالبا دور از حوادث و مسایل مهم زندگی، توجه بیشتری گردید. این، ضربهیی بود كه به حوزههای علمیه وارد آمد و دست سیاستها هم از این استفاده كرد و با تبلیغات و روشهای شیطنتآمیز، هر چه توانستند حوزهها را از تحولات زندگی دورتر كردند.1368/09/29
لینک ثابت