newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
انس با قرآن

ماه رمضانِ امسال با یک نگاه اجمالی که انسان نگاه میکند، باز هم بهتر و شیرین‌تر و باصفاتر از ماه رمضانهای گذشته بود؛ و ما این را بحمداللَّه هر سال احساس میکنیم. جلسات تلاوت قرآن، که گاهی در یک روز شاید هزار نفر یا بیشتر می‌نشینند و تلاوتها را استماع میکنند، این نه در یک شهر، نه در دو شهر، در بسیاری از شهرهای کشور تکرار میشود. واقعاً انسان نمیداند چطور خدا را شکر کند که کشورِ دورافتاده‌ی از قرآن و تلاوت قرآن و انس با قرآن در دوران طاغوت، امروز اینجور آمیخته باشد با آیات کریمه‌ی الهی. انسان می‌بیند جوانهائی را، نوجوانهائی را که آنجا نشسته‌اند و یک ساعت تلاوت میکنند؛ چه تلاوت شیوائی؛ صحیح، دقیق، متوجه به معنا، و مردم هم گوش میکنند. اگر در سطح کشور انسان ملاحظه کند، میتوان گفت این انس با قرآن و تلاوت قرآن در ماه مبارک رمضان، اعداد میلیونی دارد.1390/06/17
لینک ثابت
فقه سنتی و پویا

فقه سیاسی در شیعه، سابقه‌اش از اولِ تدوین فقه است. یعنی حتّی قبل از آنکه فقه استدلالی در قرن سوم و چهارم تدوین بشود - در عهد روایات - فقه سیاسی در مجموعه‌ی فقه شیعه حضور روشن و واضحی دارد؛ که نمونه‌اش را شما در روایات می‌بینید. همین روایت «تحف‌العقول» که انواع معاملات را چهار قسم میکند، یک قسمش سیاسات است - امّاالسّیاسات - که خب، در آنجا مطالبی را بیان میکند. در این روایت و روایات فراوان دیگر، شاخصها ذکر میشود. این روایت معروف صفوان جمّال: «کلّ شی‌ء منک حسن جمیل الّا اکرائک الجمال من هذا الرّجل» و دیگر روایاتی که فراوان است، از این قبیل است. بعد که نوبت به عصر تدوین فقه استدلالی میرسد - دوران شیخ مفید و بعد از ایشان - باز انسان مشاهده میکند که فقه سیاسی در آنجا وجود دارد؛ در ابواب مختلف، آن چیزهائی که مربوط به احکام سیاست و اداره‌ی جامعه است، در اینها هست.
بنابراین سابقه‌ی فقه سیاسی در شیعه، سابقه‌ی عریقی است؛ لیکن یک چیز جدید است و آن، نظام‌سازی بر اساس این فقه است؛ که این را امام بزرگوار ما انجام داد. قبل از ایشان کس دیگری از این ملتقطات فقهی در ابواب مختلف، یک نظام به وجود نیاورده بود. اولْ کسی که در مقام نظر و در مقام عمل - توأماً - یک نظام ایجاد کرد، امام بزرگوار ما بود؛ که مردم‌سالاری دینی را مطرح کرد، مسئله‌ی ولایت فقیه را مطرح کرد. بر اساس این مبنا، نظام اسلامی بر سر پا شد. این، اولین تجربه هم هست. چنین تجربه‌ای را ما در تاریخ نداریم؛ نه در دوران صفویه داریم، نه در دوره‌های دیگر. اگرچه در دوران صفویه کسانی مثل «محقق کرکی»ها وارد میدان بودند، اما از این نظام اسلامی و نظام فقهی در آنجا خبری نیست؛ حداکثر این است که قضاوت به عهده‌ی یک ملائی، آن هم در حد محقق کرکیِ با آن عظمت بوده است؛ ایشان میشود رئیس قضات، تا مثلاً قضات را معین کند؛ بیش از اینها نیست؛ نظام حکومت و نظام سیاسی جامعه بر مبنای فقه نیست. ایجاد نظام، کاری است که امام بزرگوار ما انجام داد. همان طوری که جناب آقای مهدوی در نطقشان اشاره کردند - که من اجمالاً اطلاع پیدا کردم - امام مسئله‌ی ولایت فقیه را در نجف استدلالی کردند و بحث کردند؛ بعد هم در مقام عمل، این را پیاده کردند و آوردند، شد یک نظام اسلامی. خب، اینجا دو تا مطلب وجود دارد که ما باید به این دو مطلب توجه کنیم.1390/06/17

لینک ثابت
مردمسالاری دینی

سابقه‌ی فقه سیاسی در شیعه، سابقه‌ی عریقی است؛ لیکن یک چیز جدید است و آن، نظام‌سازی بر اساس این فقه است؛ که این را امام بزرگوار ما انجام داد. قبل از ایشان کس دیگری از این ملتقطات فقهی در ابواب مختلف، یک نظام به وجود نیاورده بود. اولْ کسی که در مقام نظر و در مقام عمل - توأماً - یک نظام ایجاد کرد، امام بزرگوار ما بود؛ که مردم‌سالاری دینی را مطرح کرد، مسئله‌ی ولایت فقیه را مطرح کرد. بر اساس این مبنا، نظام اسلامی بر سر پا شد. این، اولین تجربه هم هست. چنین تجربه‌ای را ما در تاریخ نداریم؛ نه در دوران صفویه داریم، نه در دوره‌های دیگر. اگرچه در دوران صفویه کسانی مثل «محقق کرکی»ها وارد میدان بودند، اما از این نظام اسلامی و نظام فقهی در آنجا خبری نیست؛ حداکثر این است که قضاوت به عهده‌ی یک ملائی، آن هم در حد محقق کرکیِ با آن عظمت بوده است؛ ایشان میشود رئیس قضات، تا مثلاً قضات را معین کند؛ بیش از اینها نیست؛ نظام حکومت و نظام سیاسی جامعه بر مبنای فقه نیست. ایجاد نظام، کاری است که امام بزرگوار ما انجام داد. همان طوری که جناب آقای مهدوی در نطقشان اشاره کردند - که من اجمالاً اطلاع پیدا کردم - امام مسئله‌ی ولایت فقیه را در نجف استدلالی کردند و بحث کردند؛ بعد هم در مقام عمل، این را پیاده کردند و آوردند، شد یک نظام اسلامی.1390/06/17
لینک ثابت
پایبندی به اصول نظام اسلامی

اینکه ما بیائیم مسئله‌ی عقلانیت را مطرح کنیم و بگوئیم «بر سر عقل آمدن انقلاب»، این ما را به نتیجه نمیرساند. من یادم هست آن سالهای اول انقلاب، از جمله‌ی حرفهائی که زده میشد، این بود که بایستی ما انقلاب را سر عقل بیاوریم! یعنی عقلانیت را به عنوان یک وسیله، بهانه قرار بدهند و از اصول و مبانی و پایه‌های اصلی صرف نظر کنند؛ این نباید انجام بگیرد. «و ان تطع اکثر من فی الارض یضلّوک عن سبیل‌اللَّه ان یتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا یخرصون».(1) نبایستی اصول را پامال کرد. البته این کار مهمی است؛ پیچیدگی‌هائی دارد، سختی‌هائی دارد و گاهی در موارد گوناگون، برای نخبگان و زبدگان تردیدهائی پیش می‌آید. به عنوان یک اصل قطعیِ موضوعی، باید این را مسلّم گرفت که پایبندی به اصول و حفظ خطوط اصلی نظام اسلامی، اصل است.
بر اساس این، باید دنبال پیشرفتها گشت. ما امتحان کردیم، دیدیم که میشود اصول را حفظ کرد، به پیشرفتها هم رسید. امروز کشور ما از لحاظ پیشرفت علمی، از لحاظ پیشرفت فناوری، از لحاظ آگاهی‌ها و پختگی‌های سیاسی، از لحاظ پیدا کردن راه و رسم‌های گوناگون در نهادهای مختلف - نهادهای اقتصادی و غیره - با اوائل انقلاب قابل مقایسه نیست؛ ما خیلی جلو رفتیم، خیلی پیشرفته‌تریم؛ در عین حال اصول را هم حفظ کردیم. اگر جائی از اصول کوتاه گذاشته باشیم، باید از آن توبه کنیم. از اصول نبایستی کم گذاشت. همچنین باید بدانیم نصرت الهی هم بسته‌ی به همین است که ما این مبانی و اصول را حفظ کنیم.1390/06/17


1 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 116
وَإِن تُطِع أَكثَرَ مَن فِي الأَرضِ يُضِلّوكَ عَن سَبيلِ اللَّهِ ۚ إِن يَتَّبِعونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِن هُم إِلّا يَخرُصونَ
ترجمه:
اگر از بیشتر کسانی که در روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه می کنند؛ (زیرا) آنها تنها از گمان پیروی می‌نمایند، و تخمین و حدس (واهی) می‌زنند.
لینک ثابت
انعطاف‌پذیری ولایت مطلقه از غرب، یک انحراف است

البته دشمنان، «ولایت مطلقه» را به معنای «استبداد» گرفته‌اند؛ یعنی میل فقیه عادل به صورت دلبخواه. این معنا در دلِ خودش یک تناقض دارد: اگر عادل است، نمیتواند مستبد باشد؛ اگر مستبد است و بر اساس دلخواه عمل میکند، پس عادل نیست. دشمنان، این را ملتفت نمیشوند و این معنا را نمیفهمند. این نیست مسئله‌ی «ولایت مطلقه» که فقیه هر کار دلش خواست، بکند؛ یک وقت یک چیزی به نظرش رسید که باید این کار انجام بگیرد، فوراً انجام دهد؛ قضیه این نیست. قضیه این است که یک حالت انعطافی در دست کلیددار اصلی نظام وجود دارد که میتواند در آنجائی که لازم است، مسیر را تصحیح و اصلاح کند، بنا را ترمیم کند.
البته در اینجا هم خطری که وجود دارد - که باید از این خطر برحذر بود - این است که ما تصور کنیم این انعطاف بایستی تحت تأثیر فشارهای بیرونی و تغییرِ در جهت انعطاف به قالبهای غربی باشد. سر قضیه‌ی قصاص به ما اعتراض میکنند و فشار می‌آورند، سر قضیه‌ی دیه به ما فشار می‌آورند، سر قضایای گوناگون در مسائل مختلف به ما فشار می‌آورند؛ لذا ما تسلیم شویم؛ انعطاف به این معنا باشد. نه، این انحراف است؛ این انعطاف نیست. باید توجه کنیم، همان آیه‌ی شریفه‌ی «و ان تطع اکثر من فی الارض»(1) اینجا هم جاری است. نباید به خاطر اینکه رادیوهای بیگانه و تبلیغات خصمانه و اتاقهای فکر دشمن و کمربسته‌ی علیه نظام اسلامی، راجع به فلان حکم، راجع به فلان مبنا اعتراض میکنند، فریاد میکشند، ما بیائیم بگوئیم حالا تجدید نظر کنیم برای اینکه با دنیا هماهنگ شویم؛ نه، این خطاست، این انحراف است؛ به این انحراف نباید دچار شد.1390/06/17


1 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 116
وَإِن تُطِع أَكثَرَ مَن فِي الأَرضِ يُضِلّوكَ عَن سَبيلِ اللَّهِ ۚ إِن يَتَّبِعونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِن هُم إِلّا يَخرُصونَ
ترجمه:
اگر از بیشتر کسانی که در روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه می کنند؛ (زیرا) آنها تنها از گمان پیروی می‌نمایند، و تخمین و حدس (واهی) می‌زنند.
لینک ثابت
حضور معنوی و سیاسی مردم در ماه رمضان، جلب‌کننده رحمت الهی

ماه رمضانِ امسال با یک نگاه اجمالی که انسان نگاه میکند، باز هم بهتر و شیرین‌تر و باصفاتر از ماه رمضانهای گذشته بود؛ و ما این را بحمداللَّه هر سال احساس میکنیم. جلسات تلاوت قرآن، که گاهی در یک روز شاید هزار نفر یا بیشتر می‌نشینند و تلاوتها را استماع میکنند، این نه در یک شهر، نه در دو شهر، در بسیاری از شهرهای کشور تکرار میشود. واقعاً انسان نمیداند چطور خدا را شکر کند که کشورِ دورافتاده‌ی از قرآن و تلاوت قرآن و انس با قرآن در دوران طاغوت، امروز اینجور آمیخته باشد با آیات کریمه‌ی الهی. انسان می‌بیند جوانهائی را، نوجوانهائی را که آنجا نشسته‌اند و یک ساعت تلاوت میکنند؛ چه تلاوت شیوائی؛ صحیح، دقیق، متوجه به معنا، و مردم هم گوش میکنند. اگر در سطح کشور انسان ملاحظه کند، میتوان گفت این انس با قرآن و تلاوت قرآن در ماه مبارک رمضان، اعداد میلیونی دارد.
همین طور، جلسات دعا. شما تصور بفرمائید که در شبهای ماه رمضان و سحرهای ماه رمضان، یک جمعیت میلیونی دارند دعای ابوحمزه میخوانند؛ چه آنهائی که در جلسات حضور دارند، چه آنهائی که از طریق تلویزیون و رادیو این دعا را میشنوند و داخل منزل حال میکنند، صفا میکنند، اشک میریزند؛ اینها چیزهای کمی نیست؛ اینها نشانه‌های لطف الهی است.
بعد نوبت میرسد به حضور سیاسی مردم در روز قدس. باز انسان دست قدرت الهی را مشاهده میکند که اینطور دلهای مردم را جذب میکند و می‌آورد توی آن هوای گرم، با دهان روزه، وسط خیابانها؛ وفاداری خودشان را به انقلاب، به آرمانهای انقلاب نشان میدهند، فریاد میکنند؛ پیرمرد می‌آید، بچه‌ی کوچک می‌آید، زنها می‌آیند، مردها می‌آیند.
بعد نوبت میرسد به روز عید فطر و نمازهای عید. این تضرع و دعائی که در روز عید فطر در سرتاسر کشور خوانده میشود، مردم جمع میشوند، دعا میخوانند، تضرع میکنند، از خدای متعال عالی‌ترین خواسته‌ها را درخواست میکنند، با حالت توجه، با حالت تضرع، ما کِی این چیزها را داشتیم؟ کِی در طول تاریخ - تاریخ قرنها، نه تاریخ سالها - کشور ما اینجور مشحون به آیات الهی و کلمات تضرع‌آمیز در مقابل پروردگار و دعا و توجه و ذکر بوده؟ کِی این همه مردم در این وادی وارد میشدند؟ برای کی می‌آیند؟ به کی میخواهند خودشان را نشان بدهند؟ جز اخلاص، جز ایمان، جز علاقه و عقیده‌ی به مبانی اسلامی، هیچ عامل و انگیزه‌ی دیگری در اینجا قابل تصور نیست. خب، اینها همه‌اش موجبات رحمت الهی است؛ «اللّهمّ انّی اسئلک موجبات رحمتک».(1) اینها همان چیزهائی است که باران فیض الهی را بر سر ما میبارد.1390/06/17


1 )
مصباح المتهجد ، شیخ طوسی ، ص 61 ؛
فلاح السائل، سید بن طاووس، ص 172 ؛ 
بحار الانوار، علامه مجلسی : ج 83 ص 63 ح 2 ؛ 
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 16 (تعقیب نماز ظهر منقول از متهجد) ؛
همان، ص 18 (تعقیب نماز مغرب منقول از مصباح متهجد) ؛

« اللّهمّ، إنّى أسألك موجبات رحمتك، و عزائم مغفرتك، و الغنيمة من كلّ خير [يا: برّ]، و السّلامة من كلّ إثم، و الفوز بالجنّة، و النّجاة من النّار. اللّهمّ، لا تدع لى ذنبا إلّا غفرته، و لا همّا إلّا فرّجته، و لا غمّا إلّا كشفته، و لا سقما إلّا شفيته، و لا دينا إلّا قضيته، و لا خوفا إلّا آمنته، و لا حاجة إلّا قضيتها بمنّك و لطفك، برحمتك يا أرحم الرّاحمين.»
ترجمه:
«خداوندا، از تو رحمتهاى لازم و مغفرتهاى حتمى، و بهره‏مندى از هر خوبى [يا:نيكى‏]، و سلامتى از هر گناه، و كاميابى به بهشت، و رهايى از آتش جهنّم را درخواست مى‏نمايم. خداوندا، هيچ گناهى براى من مگذار مگر اينكه آن را آمرزيده باشى، و نه اندوهى مگر اينكه بر طرف فرموده، و نه ناراحتى و غمى مگر اينكه زدوده باشى، و نه بيمارى‏اى مگر اينكه بهبودى بخشيده، و نه قرضى مگر اينكه ادا نموده، و نه خوف و هراسى مگر اينكه بخشيده، و نه حاجتى مگر اينكه به منّت و لطف خود برآورده باشى. به رحمتت، اى مهربانترين مهربانان.»
لینک ثابت
مؤمنان، وسیله رسیدن نصرت الهی

البته ما اشتباه میکنیم؛ گاهی نمیفهمیم این تفضل الهی را، نمی‌بینیم دست عطوفت الهی را در قضایای مختلف که بر سر ما گذاشته میشود. گاهی هم از این جهت اشتباه میکنیم که خیال میکنیم مائیم که داریم این کارها را میکنیم، در حالی که ما نیستیم؛ «لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الّفت بین قلوبهم و لیکنّ اللَّه الّف بینهم».(1) «قلب المؤمن بین اصبعی الرّحمن».(2) کی این مؤمنین را میکِشد می‌آورد توی این میدانها، اینجور اینها را متوجه به خدا میکند؟ جز دست الهی، جز قدرت الهی، چیز دیگری نیست. اینهاست که ما را امیدوار میکند.
من نمیخواهم فقط شرح ماوقع را عرض کنم - که خب، این ماوقع را همه داریم می‌بینیم - من میخواهم این استنتاج را بکنم: «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین»؛(3) خدای متعال تأیید خودش را در کنار نصرت به وسیله‌ی مؤمنین میگذارد، که علی‌الظاهر مراد در اینجا نصرتهای معنوی است؛ مثل همان «انّی ممدّکم بألف من الملائکة مردفین»(4) و امثال اینها. «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین»؛ مؤمنین هستند که موجب نصرت میشوند؛ مؤمنین هستند که نظام را پابرجا نگه میدارند؛ مؤمنین هستند که در میدانهای مختلف، جاده را صاف میکنند تا نظام اسلامی بتواند کارهای بزرگی را انجام دهد. ما اینها را «انّما اوتیته علی علم عندی»(5) نباید تصور کنیم؛ خیال نکنیم ما هستیم داریم میکنیم؛ اینها را خدا دارد میکند. این نکته‌ی اول؛ که به نظر من مردم ما به توفیق الهی، به لطف پروردگار، مردم خوبی هستند؛ خوبی‌شان هم به وفاداری آنها به ایمان است، به رسوخ ایمان در دلهاست.
شما ببینید امروز وسائلی که برای اغوای دل جوانها هست، چقدر است؛ قابل مقایسه‌ی با گذشته نیست. این ماهواره‌ها، این اینترنت‌ها، این انواع و اقسام وسائل ارتباطات، اینها دلها را اغوا میکند، جذب میکند، از راه به در میبرد، انگیزه‌های معنوی را در انسان سست میکند، شهوات را در انسان بیدار میکند. با وجود همه‌ی اینها، این مجالسی که اشاره شد و شما دیدید، اکثرشان همین جوانهایند. بعضی اوقات شاید ظواهرشان هم نشان نمیدهد که اینها دل در گرو محبت الهی دارند، اما دارند؛ می‌آیند، با خدا حرف میزنند، اشک میریزند. اشک آنها مایه‌ی غبطه‌ی انسان است. انسان نگاه میکند، می‌بیند این جوان آنجا نشسته، همین‌طور اشک بر روی چهره‌ی او جاری است. انسان به حال اینها غبطه میخورد. اینها دلهاشان پاک است، اینها صافند، نزدیک به خدایند؛ همین، مایه‌ی نصرت است؛ «هوالّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین».1390/06/17


1 ) سوره مبارکه الأنفال آیه 63
وَأَلَّفَ بَينَ قُلوبِهِم ۚ لَو أَنفَقتَ ما فِي الأَرضِ جَميعًا ما أَلَّفتَ بَينَ قُلوبِهِم وَلٰكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَينَهُم ۚ إِنَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ
ترجمه:
و دلهای آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روی زمین است صرف می‌کردی که میان دلهای آنان الفت دهی، نمی‌توانستی! ولی خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد! او توانا و حکیم است!
2 )
صحيح مسلم ، مسلم نيشابوری، ج 8، ص 51 ؛
تنزيه‏الأنبياء(ع)، سید مرتضی علم الهدی، ص 125 ؛
سنن الترمذی، ترمذی ، ج 3 ، ص 304 ، نحوه؛ 
مسند احمد ، احمد بن حنبل ، ج 2 ، ص 168 ، نحوه ؛ 
علل‏الشرائع، شیخ صدوق، ج 2 ، ص 604 ح 75 ، نحوه ؛ 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی، ج 67 ، ص 39 ؛

إن قلوب بنی آدم كلها بين إصبعين من أصابع الرحمن كقلب واحد يصرفه حيث يشاء ثم قال رسول الله صلى الله عليه وسلم اللهم مصرف القلوب صرف قلوبنا على طاعتك »
ترجمه:
براستی كه تمام قلب های مردم بسان یك قلب میان دو انگشت از انگشتان خدای بخشنده است، هر گونه تصرفی كه بخواهد در آن می كند سپس رسول خدا (ص) فرمودند: خدایا، ای گرداننده قلب ها، قلب مرا به سوی اطاعت خویش بگردان.
3 ) سوره مبارکه الأنفال آیه 62
وَإِن يُريدوا أَن يَخدَعوكَ فَإِنَّ حَسبَكَ اللَّهُ ۚ هُوَ الَّذي أَيَّدَكَ بِنَصرِهِ وَبِالمُؤمِنينَ
ترجمه:
و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا برای تو کافی است؛ او همان کسی است که تو را، با یاری خود و مؤمنان، تقویت کرد...
4 ) سوره مبارکه الأنفال آیه 9
إِذ تَستَغيثونَ رَبَّكُم فَاستَجابَ لَكُم أَنّي مُمِدُّكُم بِأَلفٍ مِنَ المَلائِكَةِ مُردِفينَ
ترجمه:
(به خاطر بیاورید) زمانی را (که از شدت ناراحتی در میدان بدر،) از پروردگارتان کمک می‌خواستید؛ و او خواسته شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یکهزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود می‌آیند، یاری می‌کنم.
5 ) سوره مبارکه القصص آیه 78
قالَ إِنَّما أوتيتُهُ عَلىٰ عِلمٍ عِندي ۚ أَوَلَم يَعلَم أَنَّ اللَّهَ قَد أَهلَكَ مِن قَبلِهِ مِنَ القُرونِ مَن هُوَ أَشَدُّ مِنهُ قُوَّةً وَأَكثَرُ جَمعًا ۚ وَلا يُسأَلُ عَن ذُنوبِهِمُ المُجرِمونَ
ترجمه:
(قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده‌ام!» آیا او نمی‌دانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامی که عذاب الهی فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمی‌شوند.
لینک ثابت
سابقه عریق فقه سیاسی در شیعه

مطلبی که من امروز میخواهم عرض بکنم - که ان‌شاءاللَّه سعی کنم کوتاه عرض بشود - این است که فقه سیاسی در شیعه، سابقه‌اش از اولِ تدوین فقه است. یعنی حتّی قبل از آنکه فقه استدلالی در قرن سوم و چهارم تدوین بشود - در عهد روایات - فقه سیاسی در مجموعه‌ی فقه شیعه حضور روشن و واضحی دارد؛ که نمونه‌اش را شما در روایات می‌بینید. همین روایت «تحف‌العقول» که انواع معاملات را چهار قسم میکند، یک قسمش سیاسات است - امّاالسّیاسات - که خب، در آنجا مطالبی را بیان میکند.(1) در این روایت و روایات فراوان دیگر، شاخصها ذکر میشود. این روایت معروف صفوان جمّال: «کلّ شی‌ء منک حسن جمیل الّا اکرائک الجمال من هذا الرّجل»(2) و دیگر روایاتی که فراوان است، از این قبیل است. بعد که نوبت به عصر تدوین فقه استدلالی میرسد - دوران شیخ مفید و بعد از ایشان - باز انسان مشاهده میکند که فقه سیاسی در آنجا وجود دارد؛ در ابواب مختلف، آن چیزهائی که مربوط به احکام سیاست و اداره‌ی جامعه است، در اینها هست.
بنابراین سابقه‌ی فقه سیاسی در شیعه، سابقه‌ی عریقی است؛ لیکن یک چیز جدید است و آن، نظام‌سازی بر اساس این فقه است؛ که این را امام بزرگوار ما انجام داد. قبل از ایشان کس دیگری از این ملتقطات فقهی در ابواب مختلف، یک نظام به وجود نیاورده بود. اولْ کسی که در مقام نظر و در مقام عمل - توأماً - یک نظام ایجاد کرد، امام بزرگوار ما بود؛ که مردم‌سالاری دینی را مطرح کرد، مسئله‌ی ولایت فقیه را مطرح کرد. بر اساس این مبنا، نظام اسلامی بر سر پا شد.1390/06/17


1 )
تحف العقول، ابن شعبه حرّانی، ص 331 ؛
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏72، ص 347 ؛
جامع أحاديث الشيعة، آقا حسین بروجردی، ج ‏22، ص 318 ؛

سَأَلَهُ سَائِلٌ فَقَالَ كَمْ جِهَاتُ مَعَايِشِ الْعِبَادِ الَّتِی فِيهَا الِاكْتِسَابُ أَوِ التَّعَامُلُ بَيْنَهُمْ وَ وُجُوهُ النَّفَقَاتِ فَقَالَ ع جَمِيعُ الْمَعَايِشِ كُلِّهَا مِنْ وُجُوهِ الْمُعَامَلَاتِ فِيمَا بَيْنَهُمْ مِمَّا يَكُونُ لَهُمْ فِيهِ الْمَكَاسِبُ أَرْبَعُ جِهَاتٍ مِنَ الْمُعَامَلَاتِ فَقَالَ لَهُ أَ كُلُّ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ الْأَجْنَاسِ حَلَالٌ أَوْ كُلُّهَا حَرَامٌ أَوْ بَعْضُهَا حَلَالٌ وَ بَعْضُهَا حَرَامٌ فَقَالَ ع قَدْ يَكُونُ فِی هَؤُلَاءِ الْأَجْنَاسِ الْأَرْبَعَةِ حَلَالٌ مِنْ جِهَةٍ حَرَامٌ مِنْ جِهَةٍ وَ هَذِهِ الْأَجْنَاسُ مُسَمَّيَاتٌ مَعْرُوفَاتُ الْجِهَاتِ فَأَوَّلُ هَذِهِ الْجِهَاتِ الْأَرْبَعَةِ الْوِلَايَةُ وَ تَوْلِيَةُ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ فَالْأَوَّلُ وِلَايَةُ الْوُلَاةِ وَ وُلَاةِ الْوُلَاةِ إِلَى أَدْنَاهُمْ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ هُوَ وَالٍ عَلَيْهِ ثُمَّ التِّجَارَةُ فِی جَمِيعِ الْبَيْعِ وَ الشِّرَاءِ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ثُمَّ الصِّنَاعَاتُ فِی جَمِيعِ صُنُوفِهَا ثُمَّ الْإِجَارَاتُ فِی كُلِّ مَا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنَ الْإِجَارَاتِ وَ كُلُّ هَذِهِ الصُّنُوفِ تَكُونُ حَلَالًا مِنْ جِهَةٍ وَ حَرَاماً مِنْ‏ جِهَةٍ وَ الْفَرْضُ مِنَ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ فِی هَذِهِ الْمُعَامَلَاتِ الدُّخُولُ فِی جِهَاتِ الْحَلَالِ مِنْهَا وَ الْعَمَلُ بِذَلِكَ الْحَلَالِ وَ اجْتِنَابُ جِهَاتِ الْحَرَامِ مِنْهَا ... .
ترجمه:
يكى از افراد از امام صادق عليه السّلام پرسيد: انواع درآمدهاى بندگان كه شامل كسب و داد و ستد با يك ديگر مى‏شود و راههاى به كارگيرى آنها چند گونه است؟ امام عليه السّلام فرمود: تمام راههاى معيشت از انواع معاملات ميان مردم كه وسيله كسب و سود بردن آنهاست چهار گونه داد و ستد است. عرض كرد: آيا همه اين چهارگونه حلالند يا همه حرام يا بعضى حلال و بعضى حرامند؟ امام عليه السّلام فرمود: بسا كه در همه اين چهارگونه داد و ستد، جهتى حلال و جهتى حرام باشد، تمام اين انواع، نامگذارى شده‏اند و معروف هستند. نخستين جهت از اين جهات چهارگانه، ولايت و سرپرستى برخى از آنان بر ديگران است؛ پس نخست ولايت و حكومت حكمرانان و كارگزارانى كه از جانب آنهاست تا برسد به پايين‏ترين آنان كه همه از يك نوع ولايت و سرپرستى نسبت به كسى كه بر او حكم رواست برخوردارند. سپس تجارت و بازرگانى است در تمامى اقسام معاملات با يك ديگر. سپس صنعتهاست با تمام انواعش. سپس اجاره‏هاست از هر گونه اجاره‏اى كه مورد نياز باشد. و همه اين انواع از جهتى حلال باشد و از جهت ديگر حرام. خدا بر بندگان واجب نموده كه در اين معاملات از راههاى حلال اقدام نمايند و در عمل نيز همين حلال را معيار خود قرار دهند و از راههاى حرام كه در معاملات وجود دارد اجتناب كنند.
2 )
رجال‏ الكشی، شیخ طوسی، ص 441 ؛
بحارالأنوار، علامه مجلسی ج 72، ص 376 ؛
وسائل‏الشيعة، شیخ حر عاملی ج 16، ص 259 ؛

دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (ع) فَقَالَ لِی: يَا صَفْوَانُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنْكَ حَسَنٌ جَمِيلٌ مَا خَلَا شَيْئاً وَاحِداً! قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ قَالَ إِكْرَاؤُكَ جِمَالَكَ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ يَعْنِی هَارُونَ قُلْتُ: وَ اللَّهِ مَا أَكْرَيْتُهُ أَشَراً وَ لَا بَطَراً وَ لَا لِصَيْدٍ وَ لَا لِلَّهْوِ، وَ لَكِنِّی أُكْرِيهِ لِهَذَا الطَّرِيقِ يَعْنِی طَرِيقَ مَكَّةَ، وَ لَا أَتَوَلَّاهُ بِنَفْسِی وَ لَكِنْ أَنْصِبُ مَعَهُ غِلْمَانِی، فَقَالَ لِی: يَا صَفْوَانُ أَ يَقَعُ كِرَاؤُكَ عَلَيْهِمْ قُلْتُ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ، قَالَ: فَقَالَ لِی: أَ تُحِبُّ بَقَاءَهُمْ حَتَّى يَخْرُجَ كِرَاؤُكَ قُلْتُ نَعَمْ، قَالَ: فَمَنْ أَحَبَّ بَقَاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ كَانَ وَرَدَ النَّارَ، قَالَ صَفْوَانُ فَذَهَبْتُ وَ بِعْتُ جِمَالِی عَنْ آخِرِهَا، فَبَلَغَ ذَلِكَ إِلَى هَارُونَ، فَدَعَانِی فَقَالَ لِی يَا صَفْوَانُ بَلَغَنِی أَنَّكَ بِعْتَ جِمَالَكَ قُلْتُ: نَعَمْ، فَقَالَ: لِمَ قُلْتُ: أَنَا شَيْخٌ كَبِيرٌ وَ أَنَّ الْغِلْمَانَ لَا يَفُونَ بِالْأَعْمَالِ، فَقَالَ: هَيْهَاتَ أَيْهَاتَ إِنِّی لَأَعْلَمُ مَنْ أَشَارَ عَلَيْكَ بِهَذَا أَشَارَ عَلَيْكَ بِهَذَا مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، قُلْتُ: مَا لِی وَ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ! فَقَالَ: دَعْ هَذَا عَنْكَ فَوَ اللَّهِ لَوْ لَا حُسْنُ صُحْبَتِكَ لَقَتَلْتُكَ.
ترجمه:
بسندش از صفوان جمال كه نزد امام كاظم (ع) رفتم بمن فرمود: اى صفوان هر چيزت زيبا و نيك است جز يكى گفتم: قربانت كدام؟ فرمود: كرايه دادن شترانت باين مرد- هارون الرشيد- گفتم: بخدا كرايه ندادم براى خوشگذرانى و خودنمائى و نه شكار و بازيگرى بلكه براى راه مكه، و خود هم متصدى آن نيستم و غلامانم را با او ميفرستم، فرمود: اى صفوان آيا كرايه تو بر عهده آنها نباشد؟ گفتم: چرا قربانت، فرمود: ميخواهى بمانند تا كرايه تو را بدهند؟ گفتم: آرى فرمود: هر كه ماندن آنها را دوست دارد از آنهاست و هر كه از آنهاست دوزخى است صفوان گفت: رفتم همه شترانم را تا آخر فروختم و خبرش بهارون رسيد و مرا خواست و بمن گفت: اى صفوان بمن رسيده كه شترانت را فروختى؟ گفتم آرى گفت: چرا؟ گفتم: پيرى سالخورده‏ام و غلامان هم نيروى كارها را ندارند گفت: هيهات هيهات من ميدانم كى بتو اشارت كرده باين كار و آن موسى بن جعفر است، گفتم: مرا باموسى بن جعفر چه كار؟ گفت: اين سخن را واگذار بخدا اگر خوشرفتارى تو نبود البته تو را مى‏كشت.
لینک ثابت
نصرت الهی

ما اشتباه میکنیم؛ گاهی نمیفهمیم این تفضل الهی را، نمی‌بینیم دست عطوفت الهی را در قضایای مختلف که بر سر ما گذاشته میشود. گاهی هم از این جهت اشتباه میکنیم که خیال میکنیم مائیم که داریم این کارها را میکنیم، در حالی که ما نیستیم؛ «لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الّفت بین قلوبهم و لیکنّ اللَّه الّف بینهم». «قلب المؤمن بین اصبعی الرّحمن». کی این مؤمنین را میکِشد می‌آورد توی این میدانها، اینجور اینها را متوجه به خدا میکند؟ جز دست الهی، جز قدرت الهی، چیز دیگری نیست. اینهاست که ما را امیدوار میکند.
من نمیخواهم فقط شرح ماوقع را عرض کنم - که خب، این ماوقع را همه داریم می‌بینیم - من میخواهم این استنتاج را بکنم: «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین»؛ خدای متعال تأیید خودش را در کنار نصرت به وسیله‌ی مؤمنین میگذارد، که علی‌الظاهر مراد در اینجا نصرتهای معنوی است؛ مثل همان «انّی ممدّکم بألف من الملائکة مردفین» و امثال اینها. «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین»؛ مؤمنین هستند که موجب نصرت میشوند؛ مؤمنین هستند که نظام را پابرجا نگه میدارند؛ مؤمنین هستند که در میدانهای مختلف، جاده را صاف میکنند تا نظام اسلامی بتواند کارهای بزرگی را انجام دهد. ما اینها را «انّما اوتیته علی علم عندی» نباید تصور کنیم؛ خیال نکنیم ما هستیم داریم میکنیم؛ اینها را خدا دارد میکند. این نکته‌ی اول؛ که به نظر من مردم ما به توفیق الهی، به لطف پروردگار، مردم خوبی هستند؛ خوبی‌شان هم به وفاداری آنها به ایمان است، به رسوخ ایمان در دلهاست.
شما ببینید امروز وسائلی که برای اغوای دل جوانها هست، چقدر است؛ قابل مقایسه‌ی با گذشته نیست. این ماهواره‌ها، این اینترنت‌ها، این انواع و اقسام وسائل ارتباطات، اینها دلها را اغوا میکند، جذب میکند، از راه به در میبرد، انگیزه‌های معنوی را در انسان سست میکند، شهوات را در انسان بیدار میکند. با وجود همه‌ی اینها، این مجالسی که اشاره شد و شما دیدید، اکثرشان همین جوانهایند. بعضی اوقات شاید ظواهرشان هم نشان نمیدهد که اینها دل در گرو محبت الهی دارند، اما دارند؛ می‌آیند، با خدا حرف میزنند، اشک میریزند. اشک آنها مایه‌ی غبطه‌ی انسان است. انسان نگاه میکند، می‌بیند این جوان آنجا نشسته، همین‌طور اشک بر روی چهره‌ی او جاری است. انسان به حال اینها غبطه میخورد. اینها دلهاشان پاک است، اینها صافند، نزدیک به خدایند؛ همین، مایه‌ی نصرت است؛ «هوالّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین».1390/06/17

لینک ثابت
نظام‌سازی

بنابراین سابقه‌ی فقه سیاسی در شیعه، سابقه‌ی عریقی است؛ لیکن یک چیز جدید است و آن، نظام‌سازی بر اساس این فقه است؛ که این را امام بزرگوار ما انجام داد. قبل از ایشان کس دیگری از این ملتقطات فقهی در ابواب مختلف، یک نظام به وجود نیاورده بود. اولْ کسی که در مقام نظر و در مقام عمل - توأماً - یک نظام ایجاد کرد، امام بزرگوار ما بود؛ که مردم‌سالاری دینی را مطرح کرد، مسئله‌ی ولایت فقیه را مطرح کرد. بر اساس این مبنا، نظام اسلامی بر سر پا شد. این، اولین تجربه هم هست. چنین تجربه‌ای را ما در تاریخ نداریم؛ نه در دوران صفویه داریم، نه در دوره‌های دیگر. اگرچه در دوران صفویه کسانی مثل «محقق کرکی»ها وارد میدان بودند، اما از این نظام اسلامی و نظام فقهی در آنجا خبری نیست؛ حداکثر این است که قضاوت به عهده‌ی یک ملائی، آن هم در حد محقق کرکیِ با آن عظمت بوده است؛ ایشان میشود رئیس قضات، تا مثلاً قضات را معین کند؛ بیش از اینها نیست؛ نظام حکومت و نظام سیاسی جامعه بر مبنای فقه نیست. ایجاد نظام، کاری است که امام بزرگوار ما انجام داد. همان طوری که جناب آقای مهدوی در نطقشان اشاره کردند - که من اجمالاً اطلاع پیدا کردم - امام مسئله‌ی ولایت فقیه را در نجف استدلالی کردند و بحث کردند؛ بعد هم در مقام عمل، این را پیاده کردند و آوردند، شد یک نظام اسلامی.1390/06/17
لینک ثابت
پیشرفت علمی ایران

خب، عده‌ای ممکن است به این فکر بیفتند که پایبندی ما به اصول موجب شده است که ما به این اهداف دست پیدا نکنیم؛ ناکامی‌هائی در سطح اداره‌ی داخلی یا در سطح مسائل بین‌المللی، ما را دچار مشکل کند. این چالش مهمی است؛ با این چالش باید هوشیارانه برخورد کرد. نه، درست، عبارت است از اینکه ما هر دو هدف را به موازات یکدیگر دنبال کنیم و بدانیم که این دو هدف با یکدیگر سازگار است؛ یعنی حفظ اصول و مبانی نظام و در واقع حفظ هویت نظام از یک طرف، و از طرف دیگر، دست یافتن به آن اهدافی که نظام تعریف کرده است؛ چه اهداف مادی و پیشرفتهای مادی و علمی و معیشتی و تمدنی و امثال اینها، و چه اهداف معنوی مثل استقرار عدالت و از این قبیل چیزها. باید بدانیم اینها سازگار است. و ما نمیتوانیم به آن اهداف برسیم، مگر اینکه به این اصول پابند باشیم. یعنی به خاطر اینکه مشکلاتی در رسیدن به آن هدفها پیش می‌آید، از اصول دست برنداریم، حالت قناعتِ حداقلی پیدا نکنیم؛ و بدانیم که اگر ما از اصول دست برداشتیم، حتّی هویت نظام که از بین خواهد رفت، به آن هدفها هم نمیرسیم. ما در همین انقلابهای گوناگون، نظائرش را دیدیم. البته اصول آنها، اصول باطلی بود؛ اما تنازلهای آنها به هیچ وجه به آنها کمک نکرد.
اینکه ما بیائیم مسئله‌ی عقلانیت را مطرح کنیم و بگوئیم «بر سر عقل آمدن انقلاب»، این ما را به نتیجه نمیرساند. من یادم هست آن سالهای اول انقلاب، از جمله‌ی حرفهائی که زده میشد، این بود که بایستی ما انقلاب را سر عقل بیاوریم! یعنی عقلانیت را به عنوان یک وسیله، بهانه قرار بدهند و از اصول و مبانی و پایه‌های اصلی صرف نظر کنند؛ این نباید انجام بگیرد. «و ان تطع اکثر من فی الارض یضلّوک عن سبیل‌اللَّه ان یتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا یخرصون». نبایستی اصول را پامال کرد. البته این کار مهمی است؛ پیچیدگی‌هائی دارد، سختی‌هائی دارد و گاهی در موارد گوناگون، برای نخبگان و زبدگان تردیدهائی پیش می‌آید. به عنوان یک اصل قطعیِ موضوعی، باید این را مسلّم گرفت که پایبندی به اصول و حفظ خطوط اصلی نظام اسلامی، اصل است.
بر اساس این، باید دنبال پیشرفتها گشت. ما امتحان کردیم، دیدیم که میشود اصول را حفظ کرد، به پیشرفتها هم رسید. امروز کشور ما از لحاظ پیشرفت علمی، از لحاظ پیشرفت فناوری، از لحاظ آگاهی‌ها و پختگی‌های سیاسی، از لحاظ پیدا کردن راه و رسم‌های گوناگون در نهادهای مختلف - نهادهای اقتصادی و غیره - با اوائل انقلاب قابل مقایسه نیست؛ ما خیلی جلو رفتیم، خیلی پیشرفته‌تریم؛ در عین حال اصول را هم حفظ کردیم. اگر جائی از اصول کوتاه گذاشته باشیم، باید از آن توبه کنیم. از اصول نبایستی کم گذاشت. همچنین باید بدانیم نصرت الهی هم بسته‌ی به همین است که ما این مبانی و اصول را حفظ کنیم. این یک نکته.1390/06/17

لینک ثابت
حضور مردم در صحنه

بعد نوبت میرسد به حضور سیاسی مردم در روز قدس. باز انسان دست قدرت الهی را مشاهده میکند که اینطور دلهای مردم را جذب میکند و می‌آورد توی آن هوای گرم، با دهان روزه، وسط خیابانها؛ وفاداری خودشان را به انقلاب، به آرمانهای انقلاب نشان میدهند، فریاد میکنند؛ پیرمرد می‌آید، بچه‌ی کوچک می‌آید، زنها می‌آیند، مردها می‌آیند.1390/06/17
لینک ثابت
فقه حکومتی

فقه سیاسی در شیعه، سابقه‌اش از اولِ تدوین فقه است. یعنی حتّی قبل از آنکه فقه استدلالی در قرن سوم و چهارم تدوین بشود - در عهد روایات - فقه سیاسی در مجموعه‌ی فقه شیعه حضور روشن و واضحی دارد؛ که نمونه‌اش را شما در روایات می‌بینید. همین روایت «تحف‌العقول» که انواع معاملات را چهار قسم میکند، یک قسمش سیاسات است - امّاالسّیاسات - که خب، در آنجا مطالبی را بیان میکند. در این روایت و روایات فراوان دیگر، شاخصها ذکر میشود. این روایت معروف صفوان جمّال: «کلّ شی‌ء منک حسن جمیل الّا اکرائک الجمال من هذا الرّجل» و دیگر روایاتی که فراوان است، از این قبیل است. بعد که نوبت به عصر تدوین فقه استدلالی میرسد - دوران شیخ مفید و بعد از ایشان - باز انسان مشاهده میکند که فقه سیاسی در آنجا وجود دارد؛ در ابواب مختلف، آن چیزهائی که مربوط به احکام سیاست و اداره‌ی جامعه است، در اینها هست.
بنابراین سابقه‌ی فقه سیاسی در شیعه، سابقه‌ی عریقی است؛ لیکن یک چیز جدید است و آن، نظام‌سازی بر اساس این فقه است؛ که این را امام بزرگوار ما انجام داد. قبل از ایشان کس دیگری از این ملتقطات فقهی در ابواب مختلف، یک نظام به وجود نیاورده بود. اولْ کسی که در مقام نظر و در مقام عمل - توأماً - یک نظام ایجاد کرد، امام بزرگوار ما بود؛ که مردم‌سالاری دینی را مطرح کرد، مسئله‌ی ولایت فقیه را مطرح کرد. بر اساس این مبنا، نظام اسلامی بر سر پا شد. این، اولین تجربه هم هست. چنین تجربه‌ای را ما در تاریخ نداریم؛ نه در دوران صفویه داریم، نه در دوره‌های دیگر. اگرچه در دوران صفویه کسانی مثل «محقق کرکی»ها وارد میدان بودند، اما از این نظام اسلامی و نظام فقهی در آنجا خبری نیست؛ حداکثر این است که قضاوت به عهده‌ی یک ملائی، آن هم در حد محقق کرکیِ با آن عظمت بوده است؛ ایشان میشود رئیس قضات، تا مثلاً قضات را معین کند؛ بیش از اینها نیست؛ نظام حکومت و نظام سیاسی جامعه بر مبنای فقه نیست. ایجاد نظام، کاری است که امام بزرگوار ما انجام داد. همان طوری که جناب آقای مهدوی در نطقشان اشاره کردند - که من اجمالاً اطلاع پیدا کردم - امام مسئله‌ی ولایت فقیه را در نجف استدلالی کردند و بحث کردند؛ بعد هم در مقام عمل، این را پیاده کردند و آوردند، شد یک نظام اسلامی.1390/06/17

لینک ثابت
حفظ نظام اسلامی

یك چالش بزرگی همواره بر سر راه حفظ هویت این نظام وجود داشته است؛ الان هم وجود دارد، بعد از این هم خواهد بود. آن چالش عبارت است از چالش بین وفاداری و حفظ خطوط اصلی - یعنی اصول و مبانی نظام - از یك طرف، و دستاوردهای پیشرفت مادی و معنوی برای نظام از طرف دیگر. این فكر گاهی اوقات پیش می‌آید؛ البته دلیل هم دارد كه این فكر پیش می‌آید؛ چون آن هدفهای مترتب بر آن مبانی، اینجور نیست كه هدفهای زودرسی باشد، كه حالا در ظرف ده سال و بیست سال حتماً این هدفها تأمین شود؛ گاهی اوقات باید نسلها بگذرد تا این اهدافی كه بر مبنای آن اصول ترسیم شده است، تحقق پیدا كند. وقتی كه این اهداف در میان‌مدت یا در كوتاه‌مدت تحقق پیدا نكرد، این وسوسه به سراغ نخبگان و زبدگان و مسئولان می‌آید كه نكند پایبندی ما به این اصول است كه مانع میشود ما به این اهداف دست پیدا كنیم. این یك چالش بسیار مهمی است.
 من مدتها قبل در یك صحبتی اشاره كردم كه یكی از مظاهر عظمت امام بزرگوار عبارت بود از صبر در این قضیه. البته دوران ایشان، دوران كوتاهی بود - ده سال بیشتر طول نكشید - اما در همین دوران، ایشان پایه‌ها را محكم چید. یكی از كارهای امام این بود كه به خاطر مشكلاتی كه احیاناً پیش می‌آمد - چه در زمینه‌ی مسائل داخلی، چه در زمینه‌ی چالشهای بین‌المللی - ایشان از مبانی و اصول كوتاه نیامد؛ یعنی صبر كرد. من تعبیر كردم به صبر امام. صبر ایشان به این معنا بود كه تحمل كرد. در برابر فشارهائی كه می‌آمد، كه آقا اگر چنانچه این حكم را نكنید، اگر قضیه‌ی سلمان رشدی را مطرح نكنید، اگر چه نشود، اگر چه نشود، ممكن است ما به این موفقیتها دست پیدا كنیم، ایشان تسلیم نشد؛ ایشان پافشاری كرد. این چالش تا امروز هم وجود دارد.
 خب، عده‌ای ممكن است به این فكر بیفتند كه پایبندی ما به اصول موجب شده است كه ما به این اهداف دست پیدا نكنیم؛ ناكامی‌هائی در سطح اداره‌ی داخلی یا در سطح مسائل بین‌المللی، ما را دچار مشكل كند. این چالش مهمی است؛ با این چالش باید هوشیارانه برخورد كرد. نه، درست، عبارت است از اینكه ما هر دو هدف را به موازات یكدیگر دنبال كنیم و بدانیم كه این دو هدف با یكدیگر سازگار است؛ یعنی حفظ اصول و مبانی نظام و در واقع حفظ هویت نظام از یك طرف، و از طرف دیگر، دست یافتن به آن اهدافی كه نظام تعریف كرده است؛ چه اهداف مادی و پیشرفتهای مادی و علمی و معیشتی و تمدنی و امثال اینها، و چه اهداف معنوی مثل استقرار عدالت و از این قبیل چیزها. باید بدانیم اینها سازگار است. و ما نمیتوانیم به آن اهداف برسیم، مگر اینكه به این اصول پابند باشیم. یعنی به خاطر اینكه مشكلاتی در رسیدن به آن هدفها پیش می‌آید، از اصول دست برنداریم، حالت قناعتِ حداقلی پیدا نكنیم؛ و بدانیم كه اگر ما از اصول دست برداشتیم، حتّی هویت نظام كه از بین خواهد رفت، به آن هدفها هم نمیرسیم. ما در همین انقلابهای گوناگون، نظائرش را دیدیم. البته اصول آنها، اصول باطلی بود؛ اما تنازلهای آنها به هیچ وجه به آنها كمك نكرد.
اینكه ما بیائیم مسئله‌ی عقلانیت را مطرح كنیم و بگوئیم «بر سر عقل آمدن انقلاب»، این ما را به نتیجه نمیرساند. من یادم هست آن سالهای اول انقلاب، از جمله‌ی حرفهائی كه زده میشد، این بود كه بایستی ما انقلاب را سر عقل بیاوریم! یعنی عقلانیت را به عنوان یك وسیله، بهانه قرار بدهند و از اصول و مبانی و پایه‌های اصلی صرف نظر كنند؛ این نباید انجام بگیرد. «و ان تطع اكثر من فی الارض یضلّوك عن سبیل‌اللَّه ان یتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا یخرصون». نبایستی اصول را پامال كرد. البته این كار مهمی است؛ پیچیدگی‌هائی دارد، سختی‌هائی دارد و گاهی در موارد گوناگون، برای نخبگان و زبدگان تردیدهائی پیش می‌آید. به عنوان یك اصل قطعیِ موضوعی، باید این را مسلّم گرفت كه پایبندی به اصول و حفظ خطوط اصلی نظام اسلامی، اصل است.1390/06/17

لینک ثابت
فقه حکومتی

نكته‌ی دومی كه در این زمینه عرض میكنیم، این است كه نظام‌سازی - كه گفتیم امام بزرگوار ما بر اساس مبانی فقهی، نظام‌سازی كرد - یك امر دفعی و یكباره نیست؛ معنایش این نیست كه ما یك نظامی را بر اساس فقه كشف كردیم و استدلال كردیم و این را گذاشتیم وسط، و این تمام شد؛ نه، اینجوری نیست. نظام‌سازی یك امر جاری است؛ روزبه‌روز بایستی تكمیل شود، تتمیم شود. ممكن است یك جائی اشتباه كرده باشیم اما مهم این است كه ما بر اساس این اشتباه، خودمان را تصحیح كنیم، خودمان را اصلاح كنیم؛ این جزو متمم نظام‌سازی است. نه اینكه گذشته را خراب كنیم. اینكه ما میگوئیم نظام‌سازی جریان دارد، معنایش این نیست كه هرچه را ساختیم و بنا كردیم، خراب كنیم؛ قانون اساسی‌مان را خراب كنیم، نظام حكومتی و دولتی‌مان را ضایع كنیم؛ نه، آنچه را كه ساختیم، حفظ كنیم، نواقصش را برطرف كنیم، آن را تكمیل كنیم. این كار، یك كار لازمی است.1390/06/17
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی