keyword/content
1402/04/06
1394/02/06
1394/02/06
1392/12/29
1392/03/18
1391/11/28
1391/07/23
1390/10/14
1390/06/26
1390/06/02
1389/01/31
1389/01/01
1387/06/29
1386/08/16
1385/09/04
1383/10/02
1382/05/15
1381/11/15
1380/11/11
1379/04/07

به قانون اساسی که شما مراجعه میکنید، می‌بینید که وظیفه‌ی قوّه‌ی قضائیّه فقط محکمه‌داری در دادسراها یا در دادگاه‌ها نیست که دادرسی دعاوی و اختلافات و مانند این چیزها باشد؛ فقط این نیست؛ وظایف مهمّ دیگری در قانون اساسی بر عهده‌ی قوّه‌ی قضائیّه گذاشته شده. مثلاً یکی از آنها احیای حقوق عامّه است؛ حقوق عامّه خیلی چیز مهمّی است. شناسایی حقوق عامّه خودش یک مسئله است؛ احقاقش [هم] یک مسئله‌ای است که خیلی هم سخت است. حالا مثلاً اگر من بخواهم مثال بزنم، یکی از حقوق عامّه، امنیّت روانی جامعه است. اینکه یک عدّه‌ای آنجا بنشینند و با استفاده از فضای مجازی یا غیرمجازی مدام روی اعصاب مردم راه بروند و امنیّت ذهنی مردم را به هم بزنند، مردم را بترسانند و مانند اینها، خب این خلاف مقتضای احیای حقوق عامّه است و قوّه‌ی قضائیّه باید وارد بشود. البتّه اطّلاع دارم که در بعضی اوقات و در بعضی از موارد دادستانی‌ها وارد شده‌اند و کارهایی هم انجام داده‌اند، لکن باید با برنامه‌ریزی و با انضباط این کار انجام بگیرد، این کار باید با قاعده انجام بگیرد؛ این جایش خالی است و بایستی مثلاً این کارها را انجام بدهد.

اهمیت هر انسانی به‌قدر آن مسئولیّتی است که بر دوش میگیرد و این انسان یا این مجموعه یا این سازمان به همان اندازه اهمیت پیدا میکند. مأموریّتی که شما آن را بر عهده گرفته‌اید، استقرار امنیت در کشور است. امنیت خیلی مهم است؛ آنجایی که امنیت نیست، مردم قدر امنیت را میفهمند؛ آنجایی که مرد از خانه خارج میشود، زن از خانه خارج میشود، جوان و فرزند از خانه خارج میشوند بدون اینکه خاطرجمع باشند که دوباره به خانه بر خواهند گشت؛ خیابان ناامن است، کوچه ناامن است، بیابان ناامن است، حوادث در انتظار شهروندان است؛ آنجایی که انسانها در داخل خانه‌ی خودشان احساس ناامنی میکنند، اینجا است که انسان میفهمد امنیت چقدر مهم است. ایجاد این امنیت، استقرار این امنیت، عمومیّت بخشیدن به این امنیت، کار شما است. مهم‌ترین سازمانی و مجموعه‌ای که این وظیفه‌ی مهم را بر دوش گرفته است، نیروی انتظامی است و این خیلی کار مهمّی است. بنابراین سازمان با نگاه به این مأموریّت اهمیت پیدا میکند.

خب، امنیت هم یک امر تبلیغاتی و زبانی نیست که انسان بگوید آقا، ما امنیت ایجاد کردیم. شما اگر صدبار در اطّلاعیّه‌ها، اعلامیّه‌ها و گفتارها بگویید که بله، ما این خیابان را امن کردیم، بعد شب که مردم در این خیابان رفت‌وآمد میکنند، با عوارض ناامنی مواجه بشوند، خب آن گفته‌ها اثری نمیکند: «دوصد گفته چون نیم کردار نیست»؛ مردم باید احساس امنیت بکنند. احساس امنیت هم متوقّف است بر وجود واقعی امنیت؛ امنیت باید واقعاً وجود داشته باشد. خب، البتّه کارهای خوبی انجام گرفته؛ آمارهایی که فرمانده‌ی محترم بیان کردند، بنده هم در گزارشها این آمارها را دیده‌ام و اینها هم باارزش است، منتها به این نباید اکتفا بکنید؛ باید نیّتتان، همّتتان این باشد که هرچه ممکن است، این سطح امنیت را و ایمنی‌بخشی را بالا ببرید. اینکه ما مثلاً فرض کنید از حوادث جادّه‌ای فلان مقدار درصد کم کنیم، کافی نیست؛ باید همّتتان این باشد که حوادث جادّه‌ای اتّفاق نیفتد؛ سرقت اتّفاق نیفتد؛ ایجاد ناامنی در داخل شهرها و از این قبیل حوادثی که هست اتّفاق نیفتد؛ همّت باید این باشد. وقتی همّتتان را بر این گماشتید، طبعاً کار، بی‌وقفه انجام میگیرد، یعنی کاری که انجام میدهید از دُور نمی‌افتد.

امنیت اجتماعی و امنیت فردی که میگوییم، صرفاً این نیست که شما از خانه که بیرون می‌آیید تا اداره یا دکّان و محلّ کسب یا مدرسه، فرض کنید کسی در خیابان به شما چاقو نزند. خب بله، این یکی از شُعب امنیت است که تعرّض جسمی به انسان نشود - بلاشک این هست - امّا در کنار این، امنیتهای رقیق‌تر از لحاظ رؤیت و مشاهده امّا گاهی بمراتب خطرناک‌تر وجود دارد. فرض کنید ناامنی‌ای که ناشی است از ترویج موادّ مخدّر؛ اگر چنانچه محیط گردشگاه ما، محیط بوستان ما، محیط خیابان ما، محیط مدرسه‌ی ما جوری باشد که آن کسی که وارد آنجا میشود - بخصوص جوانها؛ عمدتاً جوانها - در مقابل ترویج موادّ مخدّر ایمنی نداشته باشند، این ناامنی ناامنی خیلی خطرناکی است. اگر فرض بفرمایید جوانهای ما در مقابل کشاندن به سمت فحشا و منکرات، ایمنی نداشته باشند، این ناامنی بزرگی است. شما لابد اطّلاع دارید، ما هم گزارشهایی داریم که افرادی با خرج پول و با الهام از مراکز دستوردهنده، سعی‌شان این است که جوانهای ما را در محافل شبانه در جاهای گوناگون به سمت فحشا و به سمت منکرات بکشانند! این غیر از این است که حالا یک جوانی یک حرکت غلط غیر شرعی انجام میدهد؛ نه، این کشاندن جوانها به سمت منکرات ناامنی است؛ شما باید نگذارید؛ باید مانع بشوید. اینکه مثلاً فرض بفرمایید خیابان ما از لحاظ ایجاد حوادث گوناگون جسمانی ایمن باشد امّا جوان ما ایمن نباشد که او را با وسوسه‌ها از داخل مدرسه، از داخل دانشگاه، از داخل پارک، از داخل فروشگاه، از داخل رفاقتهای خیابانی بکشانند به یک محفل شبانه‌ای و او را با فحشا و منکرات و مانند اینها آشنا کنند یا غرق در این چیزها بکنند؛ یا تجاوزهای ناموسی؛ اینها چیزهایی است که جزو مسائل مهمّ امنیت است. یعنی اگر ما امنیتی داشته باشیم که این چیزها در آن ملاحظه نشود، این در واقع امنیت نیست.

گذشتِ سالها و تبادل سالهای گوناگون برای ما باید موجب تجربه و بصیرت باشد؛ از گذشته درس بگیریم و به آینده با چشم باز و دل آگاه نظر کنیم و برای آینده تصمیم بگیریم. من از خداوند متعال درخواست میکنم که به همه‌ی ایرانیان عزیز ما در این سال جدید، تن سالم، روح شاداب، امنیّت روانی، آرامش روحی و پیشرفت و تعالی و سعادت مرحمت کند. و امیدوارم خداوند متعال به جوانان ما نشاط و پویایی، و به مردان و زنان ما همّت و اراده و عزم مستحکم و درست، برای پیمودن راه‌های پرافتخار، و به کودکان ما خرسندی و تندرستی، و به خانواده‌های ما امنیّت و محبّت و الفت عنایت کند.

مسابقات و این جلسات بهانه است برای مطرح شدن قرآن و نزدیك شدن به حقیقت قرآن و روح قرآن. تلاوت هم یك وسیله‌ای است برای رسیدن به حقیقت قرآن، فرا گرفتن معارف قرآن، شكل دادن به زندگی فردی و اجتماعی در سایه‌ی قرآن؛ هدف اینهاست.
اگر در جوامع بشری قرآن حاكم باشد، هم سعادت دنیا هست، هم علوّ معنوی هست. راه سلامت را، راه امنیت را، راه امنیت روانی را قرآن به روی ما باز میكند؛ راه عزت را قرآن به روی ما باز میكند؛ راه زندگی درست را و سبك زندگی سعادت‌آمیز را قرآن به روی ما باز میكند. ما از قرآن دوریم. اگر با قرآن آشنا شویم، با معارف قرآن انس پیدا كنیم و فاصله‌ی خودمان را با آن چیزی كه قرآن برای ما خواسته است، بسنجیم، حركت ما سریع‌تر خواهد بود؛ راه ما روشن‌تر خواهد بود؛ هدف این است.

قضیه‌ای در مجلس پیش آمد؛ قضیه‌ی بدی بود، قضیه‌ی نامناسبی بود؛ هم ملت را ناراحت کرد، هم نخبگان را ناراحت کرد. بنده‌ی حقیر هم از دو جهت ناراحت شدم: هم خودم در مقابل این قضایا احساس تأثر میکنم؛ هم به خاطر ناراحتی مردم، انسان احساس تأثر میکند. خب، رئیس یک قوه به استناد یک اتهامِ ثابت نشده و مطرح نشده‌ای در دادگاه، دو قوه‌ی دیگر را متهم کرد؛ این کار بدی بود، این کار نامناسبی بود؛ اینجور کارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضییع حقوق اساسی مردم است. یکی از حقوق اساسی مهم مردم این است که در آرامش روانی و در امنیت روانی زندگی کنند؛ در کشور امنیت اخلاقی برقرار باشد. اگر یک فردی متهم به فساد است، نمیشود به خاطر او انسان دیگران را متهم کند؛ حتّی اگر ثابت هم میشد، چه برسد به اینکه ثابت نشده است، دادگاهی نرفته، محاکمه‌ای نشده. به استناد متهم کردن یک نفر، انسان بیاید دیگران را، مجلس را، قوه‌ی قضائیه را متهم کند؛ این کار درست نیست، این کار غلط است. بنده فعلاً نصیحت میکنم. این کار، کار شایسته‌ای برای نظام جمهوری اسلامی نیست. آن طرف قضیه هم، اصل این استیضاحی که در مجلس انجام گرفت، غلط بود. خب، استیضاح باید یک فایده‌ای داشته باشد. چند ماه به پایان کار دولت، استیضاح یک وزیر، آن هم باز با یک علت و دلیلی که مربوط به خود آن وزیر نیست، چه معنی دارد؟ چرا؟ این هم غلط بود. این هم که شنیدم در داخل مجلس کسانی حرفهای نامناسبی بر زبان آوردند، این هم غلط است. همه‌ی این قضایا، قضایای نامتناسبی است با نظام جمهوری اسلامی؛ نه آن متهم کردن، نه آن برخورد کردن، نه آن استیضاح. دفاعی هم که رئیس محترم قوه از خودش کرد، آن هم یک قدری زیاده‌روی بود؛ لزومی نداشت.
وقتی ما همه با هم برادریم، وقتی دشمن مشترک جلوی روی ما هست، وقتی توطئه را می‌بینیم، چه کار باید بکنیم؟ تا امروز مسئولین در مقابل توطئه‌های دشمن همیشه کنار هم ایستاده‌اند، حالا هم باید همین جور باشد، همیشه هم باید همین جور باشد.

یکی از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامی عبارت است از سبک زندگی کردن، رفتار اجتماعی، شیوه‌ی زیستن - اینها عبارةٌ اخرای یکدیگر است - این یک بُعد مهم است؛ این موضوع را میخواهیم امروز یک قدری بحث کنیم. ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم - که هدف انسان، رستگاری و فلاح و نجاح است - باید به سبک زندگی اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگاری معنوی اعتقادی هم نداشته باشیم، برای زندگی راحت، زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، باز پرداختن به سبک زندگی مهم است. بنابراین مسئله، مسئله‌ی اساسی و مهمی است. بحث کنیم درباره‌ی اینکه در زمینه‌ی سبک زندگی چه باید گفت، چه میتوان گفت. عرض کردیم؛ این سرآغاز و سرفصل یک بحث است.
ما اگر پیشرفت همه‌جانبه را به معنای تمدن‌سازی نوین اسلامی بگیریم - بالاخره یک مصداق عینی و خارجی برای پیشرفت با مفهوم اسلامی وجود دارد؛ اینجور بگوئیم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامی، ایجاد یک تمدن نوین اسلامی است؛ این محاسبه‌ی درستی است - این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزاری است؛ یک بخش دیگر، بخش متنی و اصلی و اساسی است. به هر دو بخش باید رسید.
آن بخش ابزاری چیست؟ بخش ابزاری عبارت است از همین ارزشهائی که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بین‌المللی، تبلیغ و ابزارهای تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزاری تمدن است؛ وسیله است. البته ما در این بخش در کشور پیشرفت خوبی داشته‌ایم. کارهای زیاد و خوبی شده است؛ هم در زمینه‌ی سیاست، هم در زمینه‌ی مسائل علمی، هم در زمینه‌ی مسائل اجتماعی، هم در زمینه‌ی اختراعات - که شما حالا اینجا نمونه‌اش را ملاحظه کردید و این جوان عزیز برای ما شرح دادند - و از این قبیل، الی ماشاءاللّه در سرتاسر کشور انجام گرفته است. در بخش ابزاری، علی‌رغم فشارها و تهدیدها و تحریمها و این چیزها، پیشرفت کشور خوب بوده است.
اما بخش حقیقی، آن چیزهائی است که متن زندگی ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگی است که عرض کردیم. این، بخش حقیقی و اصلی تمدن است؛ مثل مسئله‌ی خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، مسئله‌ی خط، مسئله‌ی زبان، مسئله‌ی کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسی، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌ای که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهای ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهای اصلی تمدن است، که متن زندگی انسان است.
تمدن نوین اسلامی - آن چیزی که ما میخواهیم عرضه کنیم - در بخش اصلی، از این چیزها تشکیل میشود؛ اینها متن زندگی است؛ این همان چیزی است که در اصطلاح اسلامی به آن میگویند: عقل معاش. عقل معاش، فقط به معنای پول در آوردن و پول خرج کردن نیست، که چگونه پول در بیاوریم، چگونه پول خرج کنیم؛ نه، همه‌ی این عرصه‌ی وسیعی که گفته شد، جزو عقل معاش است. در کتب حدیثیِ اصیل و مهم ما ابوابی وجود دارد به نام «کتاب‌العشرة»؛ آن کتاب‌العشرة درباره‌ی همین چیزهاست. در خود قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که ناظر به این چیزهاست.
خب، میشود این بخش را به منزله‌ی بخش نرم‌افزاری تمدن به حساب آورد؛ و آن بخش اول را، بخشهای سخت‌افزاری به حساب آورد. اگر ما در این بخشی که متن زندگی است، پیشرفت نکنیم، همه‌ی پیشرفتهائی که در بخش اول کردیم، نمیتواند ما را رستگار کند؛ نمیتواند به ما امنیت و آرامش روانی ببخشد؛ همچنان که می‌بینید در دنیای غرب نتوانسته. در آنجا افسردگی هست، ناامیدی هست، از درون به هم ریختن هست، عدم امنیت انسانها در اجتماع و در خانواده هست، بی‌هدفی و پوچی هست؛ با اینکه ثروت هست، بمب اتم هست، پیشرفتهای گوناگون علمی هست، قدرت نظامی هم هست. اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگی را، این بخش اصلی تمدن را اصلاح کنیم. البته در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیب‌شناسی کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟

به نظر من خیلی از این مشکلات مربوط به بانوان، ناشی است از مشکلات حیات جمعی خانواده، به حیثی که زن در آن محور است. ما خلأهای قانونی و عادتی و سنتیِ عجیب و فراوانی داریم. گاهی اوقات خانمهائی با ما تماس میگیرند - یا از مجلس، یا از حوزه، یا از مراجعات گوناگون مردمی، یا از مراکز دیگر - و مشکلاتشان را میگویند؛ این مشکلات عمدتاً مربوط میشود به مشکلات داخل خانواده. اگر زن داخل خانواده امنیت روانی داشته باشد، امنیت اخلاقی داشته باشد، آسایش داشته باشد، سَکَن داشته باشد، حقیقتاً شوهر برای او لباس محسوب شود - همچنان که او لباس شوهر است - و همچنان که قرآن خواسته، مودّت و رحمت بین اینها باشد، و اگر «و لهنّ مثل الّذی علیهن» در خانواده رعایت شود - این چیزهائی که اصول کلی و اساسی است - آنگاه مشکلات بیرون خانواده برای زن قابل تحمل خواهد شد؛ اصلاً بر اینها فائق می‌آید. اگر زن در آسایشگاه خود، در سنگر اصلی خود، بتواند مشکلات خودش را کاهش بدهد، بلاشک در عرصه‌ی اجتماع هم خواهد توانست.

{اصول انقلابهای کنونی منطقه، مصر و دیگر کشورها، در درجه‌ی اول اینها است:}
برافراشتن پرچم اسلام که عقیده‌ی عمیق و دلبستگی دیرین مردم است و برخورداری از امنیت روانی و عدالت و پیشرفت و شکوفائی‌ای که جز در سایه‌ی شریعت اسلامی به دست نخواهد آمد.

اگر دانشگاه ما یک دانشگاه علمیِ محض باشد، اما تویش دین و اخلاق نباشد، همان بلائی بر سر جامعه‌ی ما و کشور ما و آینده‌ی ما خواهد آمد که بر سر جامعه‌ی دانشمند غرب آمد. غرب جامعه‌ی دانشمندی است، اما جامعه‌ی خوشبختی نیست. در آنجا امنیت اخلاقی نیست، امنیت روانی نیست، انسجام خانوادگی نیست، اخلاق نیست، معنویت نیست. خلأهای عمده‌ی بشر اینهاست. اینها خوشبختی نیست؛ ما این را نمیخواهیم. ما خوشبختی میخواهیم، ما امنیت حقیقی و معنوی میخواهیم. بدون علم نمیشود، با علم بدون دین هم نمیشود؛ دین لازم است. جامعه باید جامعه‌ی دینی باشد؛ در رأس آن هم دانشگاه است. دانشگاه باید دانشگاه متدین باشد. در مفهوم «متدین» از عرایض من تلقی غلط نشود. تدین به معنای معرفت عمیق دینی، ایمان عمیق و باور ژرف به دین و معارف دینی است، که طبعاً عمل به دنبالش می‌آید؛ باید دنبال این باشیم. این وظیفه‌ی همه است، از جمله شما اساتید محترم. یک کلمه‌ی شما در کلاس درس، گاهی اوقات از یک ساعت یا دو ساعت سخنرانی حقیرِ روحانی تأثیرش بیشتر است. فرق نمیکند معلم، معلم چه درسی باشد. استاد در کلاس میتواند تأثیر عمیق بگذارد در شکل‌دهی فکر جوان و ذهن جوان و عمل جوان و دل جوان و ایمان جوان. به این بیندیشید، به این فکر کنید؛ این خیلی مهم است.

- تنظیم روابط و مناسبات اداری بر اساس امنیت روانی، اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی، فرهنگی و نیز رفاه نسبی آحاد جامعه.

اگر امروز نظام جمهوری اسلامی در مقابل نظامهای گوناگون عالم سخنی برای گفتن دارد، مطلبی برای تحدی در قبال نظامهای مادی در نظام جمهوری اسلامی وجود دارد، به خاطر همین است که شاخص عمده، ایمان است. امروز بشر به خاطر بی‏ایمانی، دچار منجلابهای گوناگون زندگی است. بنابراین شاخص عمده، ایمان است. ایمان به خدا و راه خدا و راه انبیاء- که دنبال آن، عمل به این تعالیم است- فقط برای تعالی معنوی نیست؛ اگرچه عمده‏ترین ثمره‏ی آن، تعالی معنوی و تکامل انسانی و اخلاقی است؛ چون دنیا مزرعه‏ی آخرت است. از حرکت در زندگی دنیاست که انسان می‏تواند مدارج و معارج را طی کند و پیش برود. لذا زندگی مادی هم در گروی ایمان به خداست. پس ایمان به خدای متعال نه فقط سعادت معنوی را تأمین می‏کند، بلکه سعادت مادی را هم تأمین می‏کند. ایمان به خدای متعال موجب می‏شود که بشر در زندگی مادیِ خود بتواند همه‏ی آن چیزهائی را که انسان به آن نیازمند است، به دست بیاورد. «و لو انّهم اقاموا التّوراة و الانجیل و ما انزل الیهم من ربّهم لأکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم»؛ اگر اقامه‏ی دین بشود، اگر تعالیم اسلامی در جامعه عمل بشود، انسانها از لحاظ رفاه به آن حدی می‏رسند که هیچ نیازی برای آن‏ها باقی نماند که تأمین نشده باشد. از لحاظ آسایش معنوی و روانی انسان، احساس امنیت و آرامش، باز نقش ایمان برجسته است. به گفته‏ی قرآن: «قد جاءکم من اللَّه نور و کتاب مبین. یهدی به اللَّه من اتّبع رضوانه سبل السّلام»؛ راه‏های سلامت را، راه‏های آرامش را، راه‏های امنیت روانی را قرآن به انسان تعلیم می‏دهد؛ این راهی است که بشر را به آرامش روانی می‏رساند؛ یعنی همان چیزی که امروز دنیا در فقدان آن، در حال التهاب است. پیشرفت مادی‏ هست، پیشرفت فناوری و علمی هست، ثروتهای کلان در دست جوامع هست؛ اما آسایش نیست، آرامش نیست. این به خاطر کمبود این عنصر اساسی در زندگی انسان است، که عبارت است از ایمان. این یک مطلب اساسی با استفاده‏ی از قرآن کریم است که در جمهوری اسلامی، من و شما، همه‏ی آحادمان، همه‏ی جوان‏هایمان، همه‏ی نسلهای رو به جلو که می‏خواهند فردای سعادتمندی را برای کشورشان و برای خودشان و برای فرزندانشان تأمین کنند، باید به این توجه داشته باشند. اساس کار در نظام اسلامی ایمان است، که باید این ایمان را تأمین کرد؛ نه فقط در دل، بلکه در عمل، در برنامه‏ریزی‏ها و در همه‏ی اقدامها.

آنچه که من، امروز برای کشورمان مثل گذشته از همه چیز لازم‏تر می‏دانم، وحدت کلمه‏ی آحاد ملت و وحدت کلمه‏ی نخبگان و مسئولان در مبانی اصولی است. یکی از چیزهائی که برای کشور ما حقیقتاً مهم است این است که مردم احساس امنیت سیاسی و روانی بکنند؛ فضای روانی جامعه دچار التهاب نباشد. سعی می‏کنند التهاب‏آفرینی کنند؛ این هست. این، جزو سیاستهای مخالفان نظام جمهوری اسلامی است. البته خود ما هم گاهی اوقات، نادانسته این التهابها را افزایش می‏دهیم. من توصیه می‏خواهم بکنم- حالا مردم عزیز ما بحمد اللَّه از بسیاری از کارهائی که در این زمینه انسان مشاهده می‏کند، برکنارند. مردم نگاه می‏کنند به بعضی از گفتگوها و بگومگوهای بیجا و بی‏مورد که گاهی در بین نخبگان سیاسی مشاهده می‏شود؛ نگاه مردم نگاه رضایتمندانه نیست. این را ما از مراجعات مردم بخوبی می‏فهمیم- و حالا دو سه مسئله‏ی کوچک و کم‏اهمیتی را که وجود دارد و سعی می‏شود که از این‏ها برای التهاب استفاده شود، عرض می‏کنم، برای اینکه درِ گفتگوها بسته بشود.
یک نفر پیدا میشود درباره‌ی مردمی که در اسرائیل زندگی میکنند، اظهار نظری میکند. البته این اظهار نظر، اظهار نظر غلطی است. اینی که گفته شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا دوستیم! این حرف درستی نیست؛ حرف غیرمنطقی‌ای است. مگر مردم اسرائیل کی‌هایند؟ همان کسانی هستند که غصب خانه، غصب سرزمین، غصب مزرعه، غصب تجارت به وسیله‌ی همین‌ها دارد انجام میگیرد. سیاهیِ لشگرِ عناصر صهیونیسم، همین‌هایند. نمیشود ملت مسلمان نسبت به افرادی که اینجور عامل دست دشمنان اساسی دنیای اسلام هستند، بی‌تفاوت باشد. نه، ما با یهودی‌ها هیچ مشکلی نداریم، با مسیحی‌ها هیچ مشکلی نداریم، با اصحاب ادیان در دنیا هیچ مشکلی نداریم؛ اما با غاصبان سرزمین فلسطین چرا؛ مشکل داریم. غاصب هم فقط رژیم صهیونیستی نیست. این موضع نظام است، این موضع انقلاب است، موضع مردم است. حالا کسی حرف اشتباهی میزند، عکس‌العملهائی هم در مقابل آن نشان داده میشود. خوب، مسئله را باید تمام کرد. این که یک روز یک نفر از این طرف بگوید، یکی از آن طرف بگوید، یکی اینجور استدلال کند، یکی از آن طرف حرف بزند، درست نیست. این التهاب‌آفرینی است. حرفی بود، گفته شد و اشتباه بود و تمام. موضع دولت جمهوری اسلامی هم این نیست. این با کشورهای دیگر فرق میکند که مردمش روی سرزمین غصبی‌ای ننشستند. شهرکهای یهودی‌نشین، امروز به وسیله‌ی همین مردمی که گفته میشود مردم اسرائیل هستند و به وسیله‌ی همین‌ها پر شده؛ همین‌هایند که دولت جعلی صهیونیست، اینها را مسلح کرده است علیه مردم مسلمان فلسطینی، که فلسطینی‌ها جرأت نکنند نزدیک این شهرکها بشوند. خوب، این حرف خطائی بود، حرف درستی نبود. این را نباید وسیله‌ی التهاب قرار داد. من خواهش میکنم از همه، اینجور مسائل کوچک و مسائل جزئی را - حرفی که بر زبان کسی جاری میشود؛ مطلبی گفته میشود - وسیله‌ای قرار ندهند برای اینکه مدتی جریان‌سازی و مسئله‌آفرینی در سرتاسر کشور بشود؛ یک عده مخالف، یک عده موافق، سر قضیه‌ای پوچ. موضع نظام هم معلوم است. تمام شد.

نیروی انتظامی ما امروز با سالهای گذشته تفاوتهای زیادی کرده؛ با دوره‌ی طاغوت- که ما یادمان هست؛ شماها آن‌وقت در دنیا نبودید- از زمین تا آسمان تفاوت کرده. روزی بود که مسئولان انتظامی در این کشور غالباً جز ایجاد رعب و وحشت و دلخوری برای مردم، کاری نمی‌کردند؛ امروز نیروی انتظامی برای مردم است، در کنار مردم است، پشتیبان مردم است؛ مردم اعتماد پیدا کرده‌اند. شما وقتی در میدان هستید، کار خودتان را خوب انجام می‌دهید، آن چیزهائی را که مردم به عنوان مسائلشان در جامعه از لحاظ نظم و انضباط و امنیت مطرح است، وجهه‌ی همت قرار می‌دهید، مردم به شما اطمینان پیدا می‌کنند؛ احساس دلگرمی می‌کنند؛ به شما محبت می‌ورزند؛ به شما افتخار می‌کنند.
در این برنامه‌های امنیت روانی و اخلاقی و اجتماعی که در این مدت نیروی انتظامی در مواجهه‌ی با اشرار و بقیه‌ی اخلالگران در امنیت روانی و اجتماعی جامعه اقدام کرد، مردم هرجا موفقیتی از شما سر زد و دیدند، احساس موفقیت برای خودشان کردند؛ احساس افتخار کردند.
من نمیتوانم ادعا کنم که امروز نیروی انتظامی از همه جهت متناسب با آن چیزی است که انتظار جامعه‌ی اسلامی است؛ ولی میتوانم ادعا کنم که این راهی که شما پیمودید تا به این نقطه‌ای که امروز هستید، رسیدید، راه بسیار طولانی و پرتلاش و افتخارآمیز بوده، که باید ادامه دهید.
مایه‌ی اصلی کار شما، دل خداباور و متعهد و دارای احساس مسئولیت و دوستدار مردم و رشید و شجاع در مقابل برهم‌زنان و اخلالگران امنیت جامعه است. کار، بزرگ و در عین حال ظریف و پیچیده است. هر چه میتوانید خودتان را آماده کنید؛ جوانهای عزیز!
ما به موازات پیشرفتهای گوناگون علمی و سیاسی و افتخارات و عزت ملی که بحمداللَّه به برکت مواضع انقلاب، ملت ما به دست آورده - در سطح منطقه و در سطح جهانی - به احساس امنیت عمومی در جامعه نیازمندیم. یک ملت مثل یک فردی است که موفقیت او، حسادتها را بر می‌انگیزد. آن کسی که یک موفقیتی پیدا میکند، ضمن اینکه خدا را شکر میگوید، باید مراقب حسادتها باشد. ملت هم همینجور است. کسانی هستند، بدخواهانی هستند که علاوه‌ی بر مسئله‌ی حسادت، از پیشرفت ملت ایران ناراحتند؛ برای خاطر اینکه منافعی که برای خودشان در این منطقه تعریف کردند، با پیشرفت ملتها - پیشرفتهای علمی و سیاسی - سازگار نیست. خوب، اینجور عناصر، این دشمنان، این حسودان، این بدخواهان و بددلان بیکار نمیمانند. و از جمله‌ی نقطه‌های آسیب برای هر کشور و ملتی، مسئله‌ی امنیت است؛ شما باید خیلی بهوش باشید. راهها بحمداللَّه کوبیده شده، هموار شده؛ میتوانید پیش بروید.

خود را هم از لحاظ فکری، هم از لحاظ جسمانی و هم از لحاظ آموزش مجهز کنید و ارتباط خود را با خدای متعال تقویت کنید. دلهای جوان و نورانی شما آماده‏ی ارتباط با خداست. این ارتباط در سخت‏ترین میدانها به شما نیرو می‏دهد. توکل به خدا، اعتماد به خدا و احساس رابطه‏ی با خداوند متعال، در انسان عزت می‏آفریند، به او اعتماد به نفس می‏دهد و به او شجاعت می‏بخشد. و یک ملت برای گذر کردن از گردنه‏های دشوار به این‏ها نیازمند است. خودتان را از همه‏ی جهات آماده کنید. بگذارید این ملت با احساس وجود جوانان باارزشی در نیروهای مسلح، طعم امنیت و آسایش روانی را همچنان بچشد و احساس کند که به اذن پروردگار، حصن حصینی ضامن امنیت اوست. دشمنان با مشاهده‏ی آمادگی نیروهای مسلح، نگاهشان به کشور و ملت، نگاه دیگری می‏شود. خیلی از طمعها به خاطر گمانه‏ی ضعف در ملتهاست. ملتها باید احساس ضعف نکنند. شما مظهر قدرت، عزم و اراده‏ی ملت ایرانید.

در دوران جنگ تحمیلیِ هشت‏ساله، که نیروهای مسلح و ملت ایران آن دفاع جانانه و فراموش‏نشدنی را از خود نشان دادند، بسیاری از ملتهای مسلمان، آیین شما، مذهب شما، افکار شما و عقاید شما را به برکت همان دفاع جانانه و ایستادگی در مقابل زورگویی و تجاوزگری، بدون هیچ تبلیغی پذیرفتند؛ این‏ها واقعیت است. آرمان‏های جمهوری اسلامی آرمان‏هایی است که در عمق جانِ همه‏ی ملتها وجود دارد. همه‏ی ملتها استقلال و آزادی و رهایی از چمبره‏ی زورگویانِ قدرت‏طلب جهانی را طالبند. همه‏ی ملتها طالب رفاه و علم و زندگی سعادتمندانه و برخوردار از امنیت و آرامش‏اند، که جز با کمک فضای معنوی و روح لطیف دینی به‏هیچ‏وجه برای انسان قابل دسترسی نیست؛ این‏ها همه در شمار آرمان‏های والای جمهوری اسلامی است. ما برای ملتِ خود اقتدار را نه برای تجاوزطلبی، رفاه را نه همراه با شکاف اجتماعی، پیشرفت علمی را نه با غفلت از آرمان‏های معنوی؛ بلکه رفاه را با عدالت، پیشرفت علمی را همراه با امنیت روانی و روحی، و اقتدار را همراه با نگاه برادرانه به همه‏ی ملتهای جهان طالبیم؛ این‏ها آرمان‏های جمهوری اسلامی است. شما در این دانشگاه- که به نام مبارک امام علی (علیه‏السّلام) مزین است- و در هر دانشگاه نظامی دیگر، در راه این آرمان‏ها حرکت می‏کنید و با کوشش جوانانه‏ی امروز خویش، خود را برای دفاع مردانه و دلاورانه آماده می‏کنید. این موقعیتِ بسیار بزرگی است؛ این فرصتِ بسیار عزیز و مغتنمی است؛ این را قدر بدانید.

در دعای صحیفه‏ی سجادیه می‏فرماید: «و اجعل لنا من صالح الأعمال عملا نستبطئُ معه المصیر الیک». شب امتحان دیده‏اید بچه‏هایی که خوب کار کرده‏اند، بی‏طاقتند تا زودتر زمان امتحان فرابرسد؛ اما کسی که درس بلد نیست و کار نکرده است، از امتحان می‏ترسد و دلش می‏خواهد هرچه بیشتر تأخیر بیفتد. وقتی انسان کار نیک برجسته‏ای می‏کند- «نستبطئ معه المصیر الیک»- برای رسیدن به خدا احساس تأخیر می‏کند. می‏بیند دیر شد؛ دلش می‏خواهد زودتر به لقای الهی نائل شود؛ چون می‏داند این کار خیر و این عمل نیک در آنجا منتظر اوست. «و نحرص له علی وشک اللّحاق بک »؛ دلمان می‏خواهد هرچه زودتر به آن برسیم. در چنین حالتی، انسان در مقابل حوادث دنیا و در برابر مرگ، امنیت روانی پیدا می‏کند. مرگ برای همه‏ی‏ انسانها هولناک است؛ اما وقتی انسان چنین حالتی پیدا کرد، در مقابل مرگ امنیت روانی پیدا می‏کند و دیگر از مرگ ترس و واهمه‏ای ندارد. می‏داند آن طرف، چنین دستاورد مهمّی وجود دارد. اگر من و شما بتوانیم این نیّت خیر را انجام دهیم، از عبادات شخصی و اعمال شخصی بسیار بالاتر است.

یکی دیگر از پیامهایی که حتماً باید منتقل شود، نفی دشمن‏سازی‏های موهوم، توسعه‏ی تفاهم اجتماعی و ایجاد امنیت روانی در جامعه است. یکی از عواملی که در ذهنیّت کلّ جامعه، به قول روان‏شناسان «روان‏پریشی» به وجود می‏آورد، ناامیدی و یأس است. گاهی عوامل گوناگونی هم پیدا می‏شود که به‏طور طبیعی ایجاد یأس می‏نماید یا امید را ضعیف می‏کند. همین‏ها را تشویق نمودن و ناامیدی در مردم ایجاد کردن، خیلی خطاست. باید در مردم امید ایجاد شود. بنده گاهی اوقات به دوستان صدا و سیما تذکّر داده‏ام که گاهی یک مشکل کوچک- مثلًا مشکل یک منطقه- را در تلویزیون مطرح می‏کنند، های‏وهوی و جنجال به راه می‏اندازند که مثلًا جاده‏ی فلان‏جا خراب است یا پل هوایی‏اش کشیده نشده یا فلان چیز دیگر. خیلی خوب؛ این مشکل باید حل شود، اما معنایش این نیست که این را در تلویزیون بیاوریم؛ چون وقتی چنین چیزی را در تلویزیون آوردیم، به‏طور طبیعی در ذهن مخاطب تعمیم پیدا می‏کند؛ یعنی از نظر مخاطب مشکل این نیست که یک پل در فلان خیابان وجود ندارد، بلکه معنایش این است پلی که برای مردم لازم است، ساخته نمی‏شود. حرفهای مأیوس‏کننده و چیزهایی را که به‏راحتی در ذهن مردم شمول و عمومیت پیدا می‏کند، نباید در تلویزیون مطرح کرد. در گوشه‏ای مشکلی وجود دارد، مسئولان مستقیم و غیر مستقیم باید تلاش کنند؛ آن را برطرف نمایند؛ اما تعمیم دادن مشکل اصلًا درست نیست. گاهی می‏آیند، مثلًا در میزگرد در زمینه‏ی آموزش و پرورش یا کتاب یا غیره حرف می‏زنند که «بله؛ یادش به‏خیر! آن گذشته‏ها و قدیمها این‏طور بود». کدام قدیمها؟! به یک قدیم موهوم اشاره می‏کنند که آن‏طور بود و حالا این‏طور شده! چنین حرفهایی اصلًا قابل استدلال نیست. کدام قدیم؟! طوری حرف زده می‏شود که مخاطب تصوّر می‏کند ما هرچه از قدیم دور می‏شویم، به سمت خراب‏تر شدن حرکت می‏کنیم. همین، ناامیدی است. شما باید بعکس بگویید. واقعیّت هم بعکس است.
زمانی که این فرهنگ غربی وارد شده بود و اعتماد و اطمینان بین مردم را از بین برده بود، می‌گفتند «بله؛ قدیمها مردم نسبت به هم اطمینان داشتند.» آن‌وقت این حرف درست هم بود؛ چون آن زمانها این ارتباطات و توسعه‌ی مبادلات و معاملات وجود نداشت و اطمینان بین مردم بیشتر بود؛ اما این بدان معنا نیست که ما هم امروز قدیم را بهتر بدانیم. قدیمِ ما کِی است، مثلاً چهل سال پیش است که مردم در گنداب فساد اخلاقی غرق بودند. آیا آن‌وقت مردم وضع خوبی داشتند؟ وضع معاملات مردم خیلی خوب بود؟ دزدی نبود؟ آن زمان به‌مراتب بدتر بود. پس حرکت و روند زندگی مردم را به سمت تاریکی و بن‌بست و یأس نشان دادن، خطاست. بایستی عکس این تحقّق پیدا کند و پیام صحیح عکسِ این است.

به نقش رسانه‏ها و تبلیغ می‏رسیم. این صحنه مبارزه، یک صحنه عمومی است. هرکس به قدر توانایی خود در سرتاسر دنیای اسلام وظیفه‏ای دارد و باید نقشی ایفا کند. امروز دنیا، دنیای رسانه‏ها و تبلیغ و تبیین است. امروز در مقابل شما امپراتوری خبری دشمنان دنیای اسلام قرار دارد که غالباً در کنترل صهیونیستهاست. امروز یک اتوبان یک‏طرفه خبر و تحلیل از طرف رسانه‏های خبری به سمت افکار عمومی دنیا- از جمله افکار عمومی کشورهای عربی و اسلامی و خود مسلمانان- جاری است. صهیونیستها از آغاز شروع کار خود، به سمت رسانه‏های خبری و تبلیغی رفتند. یکی از سیاستهای آن‏ها این بود که رسانه‏های تبلیغی دنیا را قبضه کنند. امروز این‏گونه است. آن‏ها از اوّلِ کار، یک شگرد تبلیغی را انتخاب کردند که بسیار مهمّ و تعیین‏کننده بود و تا امروز تأثیرگذار بوده است؛ آن شگرد تبلیغی عبارت است از مظلوم‏نمایی. برای مظلوم‏نمایی، داستانها و افسانه‏های فراوانی جعل شد؛ خبرهایی ساخته شد و تلاشهای‏ بی‏وقفه‏ای انجام گرفت. امروز هم در نهایت سفّاکی، باز همان تبلیغات ادامه دارد؛ یعنی بازهم مهم‏ترین کار صهیونیستها در دنیای تبلیغات، مظلوم‏نمایی است. این‏ها مسئله نگرانی روانی یهودیان را مطرح کردند و گفتند چون یهودیان در طول قرنهای متمادی زیر فشار بودند، از لحاظ روانی دچار نگرانی‏اند و به امنیّت روانی احتیاج دارند. صهیونیستها در مذاکرات با سران کشورهای غربی و بعدها در گفتگوهای خود با کشورهای اسلامی و عربی، مسئله امنیّت روانی را مطرح کردند و گفتند ما به امنیّت روانی احتیاج داریم و باید امنیّت روانی ما تأمین شود. این امنیّت روانی یعنی چه؟ هیچ معنای مشخّص و هیچ پایانی ندارد. هر اقدامی بخواهد انجام بگیرد، اگر به سودشان نباشد، به بهانه امنیّت روانی، می‏توانند آن را خنثی کنند. بسیاری را در دنیا قانع کردند که به امنیّت روانی احتیاج دارند و باید امنیّت روانی آن‏ها تأمین شود.
برآوردن نیاز اسرائیل در مورد امنیّت روانی، مشکل‏تر است از چشم پوشیدن از سرزمین. شما وقتی سرزمین را از دست می‏دهید، می‏دانید چه چیزی را از دست دادید؛ اما وقتی می‏خواهید خواسته اسرائیل را در مورد امنیّت روانی برآورده کنید، نمی‏دانید تا کجا باید تسلیم شوید و تا کجا باید امتیاز بدهید. این امتیازدهی، پایانی ندارد؛ مرتّب باید امتیاز داد. تجربه اروپا در این مورد، عبرت‏آموز است. دولت آلمان صد و پنجاه میلیارد مارک به عنوان خسارت به یهودیان داد؛ اما خسارت یهودیان از آلمان هنوز تمام نشده است؛ بازهم خسارت طلبکارند و باید به آن‏ها داده شود! آنچه یهودیان با آلمان کردند، کم‏وبیش با برخی کشورهای اروپایی دیگر- مثل اتریش، سوئیس، فرانسه، حتّی تا چند سال قبل با واتیکان- نیز انجام دادند. همه باید خسارت بدهند؛ این خسارت تمام شدنی نیست!
در بعد روانی، اسرائیلیها فعّالیتهای بسیار مهمّی دارند. همه سیاستمداران، خبرنگاران، روشن‏فکران، کارگزاران و نخبگان غرب باید در مقابل بنای یادبود کوره آدم‏سوزی سر تعظیم فرود بیاورند؛ یعنی همه، داستانی را که اصل صحّت آن معلوم نیست، مورد تأکید قرار دهند و خود را بدهکار آن داستان قلمداد کنند. این‏ها روشهایی است که در تبلیغ دارند و همه معطوف به «مظلوم‏نمایی» است.
البته در بخش دیگری از دنیا، با تکیه بر داستانهای ذکر شده در تورات و این که اینجا سرزمینی است که به فرزندان اسرائیل بخشیده شده، بسیاری از مسیحیان را هم با خود همفکر و همدل کردند. آن طوری که من در آماری ملاحظه کردم، این‏ها توانسته‏اند در برخی کشورها- از جمله عمدتاً در امریکا- به عنوان پشتوانه افکار عمومی، با همین تبلیغات، میلیونها صهیونیست غیر یهودی درست کنند! این‏ها سالهاست که این کار تبلیغاتی را می‏کنند. امروز هم با شدّت هرچه‏تمام‏تر همین تبلیغات در دنیا ادامه دارد.
البته از حوادثی هم که پیش آمد- مثل حادثه بیستم شهریور (یازده سپتامبر) در نیویورک و واشنگتن- حد اکثر سوءاستفاده را کردند و توانستند مسئله فلسطین را از متن قضایای دنیای اسلام به حاشیه برانند. از این جهت هم صهیونیستها صددرصد مورد کمک امریکا قرار گرفتند. اما در مقابل، هیچ‏کس حق ندارد و نباید در کشورهایی که ادّعای آزادی می‏کنند، آتش زدن زندگی زنان و کودکان فلسطینی را مورد سؤال و اعتراض قرار دهد و قساوتهایی را که امروز علیه ملت فلسطین به کار می‏رود، ذکر کند.
با توجه به این روش تبلیغی و شناخت روانی‏ای که انسان از دشمن پیدا می‏کند، مجموعه مسئولان و کارگزاران رسانه‏های کشورهای اسلامی باید مسئولیت خود را احساس و راه خود را تنظیم کنند. این یک کار حیاتی و مهمّ است. امروز نه فقط برای ملت فلسطین، بلکه برای دنیای اسلام، این یک کارِ حیاتی و یک وظیفه سنگین است.

از قوه‏ی قضائیه، وزارت کشور، ستاد کلّ نیروهای مسلح، صدا و سیما و نیز از مجلس شورای اسلامی انتظار می‏رود هرکدام به نوبه‏ی خود در برطرف کردن نیازها و مشکلات مادی و معنوی نیروی انتظامی و تأمین امنیتِ روانی برای مسئولان و کارکنان آن، سهم لازم را بر عهده بگیرند و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی را در ادای وظیفه‏ی مهم استقرار امنیت که بر عهده‏ی آن گذاشته شده است، یاری دهند.
نمودار
مقالات مرتبط
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی