[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى - 1393/12/21 عنوان فیش : تبلیغ, تبلیغ, هجرت روحانیون, اسلام ناب محمدی, حوزههای علمیه, روحانیها, وظیفه ملی, وظایف روحانیت, دعوت به اسلام, مبلغان کلیدواژه(ها) : تبلیغ, تبلیغ, هجرت روحانیون, اسلام ناب محمدی, حوزههای علمیه, روحانیها, وظیفه ملی, وظایف روحانیت, دعوت به اسلام, مبلغان نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اسلامِ واردِ در متن زندگی را معرّفی کنیم؛ اسلامِ رحمت به ضعفا؛ اسلامِ جهاد و مبارزهی با مستکبران به نظر من این یک وظیفهای است که بهعهدهی همه است؛ دستگاههای تبلیغاتی ما، دستگاههای علمی ما، حوزههای علمیّهی ما باید این هدف را دنبال بکنند . مربوط به :بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی - 1391/07/19 عنوان فیش :لزوم هجرت طلاب به شهرستانها ؛ با توجه به سیره علمای پیشین کلیدواژه(ها) : محقق سبزواری, تاریخ حوزه های علمیه, هجرت روحانیون نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اینجا[خراسان شمالی] جایگاهی است كه یك حوزهی علمیهی كامل، با سطوح عالی درسی، با كیفیتِ خوب میتواند فراهم شود. استاد باید بیاید. این منطقی نیست كه طلبه حتماً در دورانهای اولیهی درس هجرت كند، برود به حوزههای بزرگ، بعد هم دیگر برنگردد؛ این نمیشود. در همین شهرستانهای اطراف خراسان بزرگ، علمای بزرگ داشتیم. من به خیلی از این شهرها رفتم؛ مجتهدین درجهی یك در آنجا اقامت داشتند. در بیرجند دو تا مجتهد بودند كه اگر چنانچه در نجف بودند، به احتمال زیاد جزو مراجع تقلید میشدند: مرحوم تهامی و مرحوم آشیخ محمدحسین آیتی. اینها در بیرجند مانده بودند و متعلق به مردم بیرجند شده بودند. در قوچان، كسی مثل مرحوم آقا نجفی قوچانی میآید ساكن میشود، كه یكی از شاگردان برجستهی مرحوم آخوند خراسانی است. در بجنورد - عرض كردیم - مرحوم حاج میرزا احمد مرتضوی بود، و در شهرستانهای دیگر هم همین جور؛ علمای بزرگ و علمای برجستهای بودند. بعضی میگویند خب آقا، آن وقت ارتباطات بین شهرهای بزرگ و شهرهای كوچك آسان نبود؛ علما مجبور بودند آنجا بنشینند. این استدلال بعكس نتیجه میدهد. امروز كه ارتباط آسان است، شما یك رایانه میگیرید، پای رایانه مینشینید، از بهترین درسهای حوزههای بزرگ مستقیماً استفاده میكنید. پس امروز باید به حوزههای بزرگ نروند، نه آن روز. شما شبههی علمی داشته باشید، سوار ماشین میشوید، دو سه ساعته خودتان را میرسانید مشهد، میروید پیش یك عالم دینی، شبهه را برطرف میكنید، برمیگردید. امروز با پیشآمدن امكانات فراوان، حوزههای شهرستانها باید رونق بگیرد؛ باید كمّاً و كیفاً توسعه پیدا كند. این طرح هجرتی كه بنده چندین سال قبل از این مطرح كردم، موجب گسترش فعال روحانیت در سرتاسر كشور میشود. باید از حوزههای بزرگ هجرت كنند، بیایند در شهرستانها بمانند؛ چه اهل آنجا باشند، چه نباشند. افراد گاهی هم اهل آنجا نیستند. مرحوم محقق سبزواری - صاحب ذخیره و صاحب كفایه و ملای معروف و شیخالاسلام بزرگ اصفهان در دوران صفویه - بلند میشود از اصفهان میآید مشهد ساكن میشود. آن وقت اصفهان بزرگترین شهر ایران بود، مشهد یك شهر كوچكی مثل یك ده بزرگ بود. مدرسهی باقریهی مشهد - كه طلبههای قدیمی مشهد آن را دیده بودند و امروز خراب شده - مدرسهای است كه ایشان تعمیر كرده. میآمدند، میماندند، ولو شهر خودشان هم نبود. مرحوم میرزا مهدی شهید اصفهانیالاصل، كه یكی از چهار شاگرد برجستهی مرحوم وحید بهبهانی است - كه چهارتا شاگرد او به نام «مهدی» است و به آنها میگویند «مهادی اربعه» - میآید مشهد میماند، در همین جا هم به شهادت میرسد. در طول این سالها، علمای بزرگی در بین اعقاب او حضور داشتند. چه اشكال دارد اهل آنجا هم نباشند، اما بیایند؟ فضلاً از اینكه اهل آنجا باشند. اگر اهل آنجا باشند، باید بیایند. فضلای بجنوردیِ مشهد و قم بنشینند بین خودشان ده نفر را انتخاب كنند، آنها را بفرستند اینجا، حوزه هم موظف باشد امكانات فراهم كند؛ بیایند اینجا، درسها را بگویند. حالا میگویند تا سطح ده تدریس میشود. بالاتر بگویند، درس خارج بگویند. بله، طلبهای كه اینجا درس خارج خوانده و قریبالاجتهاد شده، مانعی ندارد و خوب است كه دو سال، سه سال، پنج سال هم برود در یك حوزهی دیگری - مثلاً حوزهی قم یا حوزهی مشهد - حضور پیدا كند و بعد برگردد اینجا. وقتی یك روحانیِ ملایِ باسوادِ عمیق در این روزگار - كه روزگار فكر و فرهنگ و گسترش اندیشههای نو در سرتاسر دنیای اسلام است - در یك شهرِ اینجوری باشد، میدانید چه اتفاقی میافتد؟ امروز این شهر یا این استان، نزدیك به چهل هزار دانشجو دارد. از این چهل هزار دانشجو چندتاشان با شما طلبهها مرتبطند؟ با چندتاشان مینشینید حرف میزنید؟ تعدادی از شما ممكن است به بعضی از مجامع آنها دعوت شوند و بروند؛ پنجاه نفر، صد نفر آنجا باشند، برایشان سخنرانی كنند. مسئله این نیست. باید بالمشافهه حرف بزنید، طرف مقابل را بسازید؛ این احتیاج دارد به وقت، احتیاج دارد به كار، احتیاج دارد به سواد كافی، احتیاج دارد به ملاحظهی نیازهای فكری و فرهنگی، و احتیاج دارد به عشق؛ این كار باید اتفاق بیفتد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1378/01/23 عنوان فیش : اسلام, مبلغان, تبلیغ, هجرت روحانیون, احکام شرعی کلیدواژه(ها) : اسلام, مبلغان, تبلیغ, هجرت روحانیون, احکام شرعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : تبلیغ برای زنده کردن احکام الهی و اسلامی است . مربوط به :بیانات در دیدار اعضای کنگره بزرگداشت مرحوم حاج ملا علی آخوند همدانی - 1377/05/03 عنوان فیش :لزوم هجرت بزرگان علما به شهرها با توجه به سیره ملا آخوند همدانی کلیدواژه(ها) : هجرت روحانیون, حاج ملا علی آخوند همدانی, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آن چیزى که نظر من را در شخصیت مرحوم آقاى آخوند[همدانی] جلب کرد - منهاى همهى این فضایل معنوى که ایشان دارند - این است که یک مجتهد عالى مقامى مثل آقاى آخوند ملاعلى که در هر حوزهاى مىرفت، بلاشک یا در رأس قرار مىگرفت، یا جزو رؤوس بود - حتماً ایشان در درجهى دوم قرار نمىگرفت - اگر ایشان در ادوار آقاى گلپایگانى و آقاى داماد - همین شاگردهاى معروف حاج شیخ - به قم مىآمدند، حداقل این طور نبود که یک آدم در سایهیى قرار بگیرند؛ آن هم با آن شخصیت اثباتى قوى! غیر از عالم ثبوت، از لحاظ اثبات هم آدمى قوى بود. این آدم به همدان مىرود و ساکن مىشود. به نظر من این خیلى جلوه کرد و مهم آمد که یک مرجع تقلید، این گونه باشد. آن وقت بنده در مشهد بودم؛ در خود مشهد، مرحوم آقاى میلانى جزو مراجع و در حد مراجع بود؛ لیکن مشهد، یک شهر درجهى اول دنیاى اسلام بود - شهر بزرگ و حوزهى علمیهى بزرگ - نمىشد از کسى به خاطر اقامت در مشهد، تمجید کنیم. اما دو نفر، همیشه چشم بنده را به خودشان جلب مىکردند؛ یکى آقاى آخوند، یکى هم مرحوم آقا شیخ محمد بود. آقا شیخ محمد هم همین جور بود؛ او هم یک ملاى درجهى یک بود که در بروجرد ساکن شده بود. آقاى آخوند هم یک ملاى درجهى یک بود که در همدان ساکن شده بود. این به نظر من خیلى مهم است، کار خیلى بزرگى است. البته مرحوم آقاى خوانسارى از لحاظ دوره، مقدارى مقدم بر آقاى آخوند بودند؛ لیکن معلوم نبود از لحاظ علمى و تبحر، نسبت به آخوند، ترجیح داشته باشند. انسان خودش را این جور ندیده بگیرد، هضم نفس بکند و از ریاست و مرجعیت و این چیزها صرف نظر بکند! حتى شنیدم ایشان رساله هم ننوشته بودند؛ در حالى که مردم همدان، مقلد ایشان بودند! آقاى جلالى همدانى، گاهى از آقاى آخوند صحبت مىکردند، مىگفتند بین مرحوم آقاى بروجردى و مرحوم آخوند، مشکلى پیدا شد؛ مردم همدان به آقاى بروجردى - به آن عظمت - پیغام دادند که شما آقاى آخوند را به ما معرفى کردید، اگر شما ایشان را نمىشناسید، ما هم شما را نمىشناسیم ! ببینید، مردم به ملایى این چنین ارادت دارند، مخلص او هستند و رساله نمىدهد! ایشان منبر مىرود، ولى روضه نمىخواند! اینها خیلى مهم است. من مىخواهم از این نقطه استفاده کنم که اى کاش ما سیرهى عملى بزرگانى مثل آقاى آخوند را ببینیم، تا امروز هم جریان پیدا کند، بزرگانى بروند و در شهرهایى بمانند. بگذاریم اساطین علم در همهى بخشهاى این کشور باشند، در همهى شهرها حوزههاى علمیهى حقیقى و مجتهد پرور به وجود بیاید، و مردم در هر جا به رکن رکینى مثل آقاى آخوند ملاعلى متکى باشند. اگر چه حالا امثال ایشان خیلى هم زیاد نیستند؛ اما به هر حال چنین شخصیتهایى در شهرهاى کشور باشند، این خیلى با ارزش است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1377/02/02 عنوان فیش : روحانیها, مبلغان, هجرت روحانیون, تبلیغ کلیدواژه(ها) : روحانیها, مبلغان, هجرت روحانیون, تبلیغ نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : بحمداللَّه روحانیت اسلام در طول این چند قرن اخیر نگذاشته است که مشعل فروزان تبلیغ دین ، اخلاق و معنویّات خاموش گردد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1377/02/02 عنوان فیش : تعمیق اعتقادات, حاکمیت اسلام, روحانیها, مبلغان, وظایف روحانیت, هجرت روحانیون کلیدواژه(ها) : تعمیق اعتقادات, حاکمیت اسلام, روحانیها, مبلغان, وظایف روحانیت, هجرت روحانیون نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امروز علاوه بر اینکه باید به مسائل اعتقادی اسلام پرداخت و اعتقاد به اسلام را در ذهنها و دلها راسخ نمود، باید اعتقاد به حاکمیت اسلام را هم راسخ کرد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1377/02/02 عنوان فیش : تبلیغ صحیح, تبلیغ, هجرت روحانیون, مبلغان کلیدواژه(ها) : تبلیغ صحیح, تبلیغ, هجرت روحانیون, مبلغان نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در تبلیغ، باید دو چیز را با حداكثر اهتمام، مورد توجه قرار داد: یكی گزینش مخاطب و یكی گزینش محتواست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1374/10/27 عنوان فیش : روحانیها, مبلغان, هجرت روحانیون, وظایف روحانیت کلیدواژه(ها) : روحانیها, مبلغان, هجرت روحانیون, وظایف روحانیت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : جامعهی علمیِ دینی - یعنی روحانیت - اولین وظیفهاش تبلیغ است. تبلیغ یک وظیفهی درجهی دومِ مخصوصِ عدّهای خاص از روحانیون نیست. مربوط به :بیانات در آغاز درس خارج فقه - 1373/06/20 عنوان فیش :تاسیس حوزه علمیه مشهد به برکت هجرت آیت الله میلانی از کربلا به مشهد کلیدواژه(ها) : تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, هجرت روحانیون نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : عدّهاى[ازطلاّب علوم دینیّه و فضلاى محترم] هستند که مىتوانند در شهرى مستقر شوند و آن را هدایت کنند. اینها در خلال هزارها یا صدها نفر مثل خودشان، در قم ماندهاند و اثرى هم بر ایشان مترتّب نیست. حداکثر این است که درسى بگویند، که اگر هم نگفتند، آن چند نفرى که به درس اینها مىآیند، به یک درس دیگر مىروند. یعنى همان درس را از دیگرى خواهند شنید. الان در کشور ما، شهرها و روستاهایى وجود دارد که محتاجِ عالِمِ دینى است و علماى دینى باید به آنجاها بروند. البته بدون پیش شرط. چون بعضى به ما مىگویند باید فلان امکانات، فلان تسهیلات، چه و چه، فراهم باشد تا ما برویم! ما نمىگوییم که احتیاج به امور مادّى و شرایط زندگى نیست. البته که احتیاج هست. اما این را باید جزو طلبات قهرى دانست. خوب؛ این در همه جا وجود دارد. پس، نباید آن را به عنوان «پیش شرط» فرض کرد. باید راه بیفتند و باید همّت گماشته شود. البته، این یک امر فردى هم نیست. ممکن است پنجاه نفر بگویند: «دیگر مسلّم شد که باید پا شویم برویم» و پا شوند بروند. خوب؛ پنجاه نفر این کار را کردند، بعد متوقّف خواهد شد. این، باید در حوزهى علمیهى قم و به تبع آن در سایر حوزهها، به حرکت و جریان تبدیل شود. راه بیفتند و بروند. مدیریّت حوزهى علمیه و اکابر و اعیان و متشخّصین حوزه، این کار را راه بیندازند. اوّل هم از خودشان شروع کنند. بعضى از بزرگان هستند که اگر به شهرهاى دیگر بروند، وجودشان در آنجاها انفع از قم خواهد بود. حتى دربارهى بزرگان هم چنین چیزى وجود دارد. خوب؛ یک نفر مثل آیةاللَّه میلانى رضواناللَّهتعالىعلیه، از کربلا که دَمِ گوش نجف بود و مثل ایشان در نجف و کربلا تعداد زیادى بودند، پا شد آمد مشهد و حوزهى علمیهى بزرگى را به وجود آورد. این، یک واقعیّت است. حقیقتاً از برکات الهى براى حوزهى مشهد، وجود مرحوم آیةاللَّه میلانى بود. خوب؛ ایشان مىتوانست تا آخر عمر در کربلا بماند. آن وقت، عالمى در ردیف چندین نفر مثل خودش بود. یعنى بعضى اگر علماً هم جلوتر نبودند، شاید از جهات دیگر، جلوتر از ایشان بودند. لکن ایشان به مشهد آمد و مایهى برکت شد. پس، این حرف، حتى دربارهى شخصیتهایى مثل مرحوم آیةاللَّه میلانى هم جارى است؛ تا از تراکم جلوگیرى شود. این هم هجرت؛ هجرت به جاهایى که احتیاج هست: به شهرها، حوزهها، حوزههاى بزرگ و حوزههاى کوچک، و بعد به داخل دستگاههاى دولتى، داخل ادارات، داخل کارخانهها - آنجاها که طلبى و تمایلى هست - و بعد هجرت به خارج از کشور. امروز یکى از مصادیق هجرت، ممکن است این باشد. مربوط به :بیانات در آغاز درس خارج فقه - 1373/06/20 عنوان فیش :پنج وصیت پیامبر(ص) به امت خود کلیدواژه(ها) : جهاد, هجرت روحانیون نوع(ها) : قرآن, حدیث متن فیش : روایت سومی هم هست که آن را بخوانم و بعد دو، سه جمله در دنبال این روایات عرض کنم. و بهذا الاسناد، «قال رسولاللَّه، صلّیاللَّهعلیهوآله: اوصی امتی بخمس، بالسّمع والطّاعة...»؛(1) امتم را به پنج چیز وصیت میکنم. «سمع» و «طاعة» را معمولاً با هم میآورند؛ اما در اینجا از هم جدا شدهاند. پیداست که در اینجا «سمع» و «طاعة» به یک معنا به کار نیامده است. اگر در جاهای دیگر هم «بالسّمع و الطاعة»، یعنی «شنیدم و قبول کردم» میآید، در اینجا «سمع» غیر از «طاعة» است. «سمع» یعنی «توجّه کردن، شنیدن، استماع و مبالات» اوّلین چیز، این است. اوّلین چیزی که جامعه علمی و مذهبی شیعه لازم دارد، مبالات است. این جامعه، نسبت به مسائل جهانِ پیرامون خود، باید مبالات داشته باشد. شاید «سمع» اشاره به این است. رها کردن، «هر چه شد، شد»، «به ما چه!»، «ما که نمیتوانیم»، «به ما چه ربطی دارد!»؛ اینها نمیشود. اساس این بنای مبارک به این خاطر محکم شد که آن مرد الهی، با دیگران این فرقِ اساسی را داشت که هرگز نگفت «به من چه!» آنچه را که در جامعه اتّفاق میافتاد، خیلی کسان دیگر هم میدیدند. البته بعضی هم نمیدیدند، نمیفهمیدند، ملتفت نبودند. خیلیها هم ملتفت بودند؛ اما میگفتند «به ما چه!»، «ما کار خودمان را میکنیم.» این بزرگوار نگفت «به ما چه!» لذا، شد امامِ خلایق و امامِ امّت. امامت حقّ او بود و لذا این اساسِ مبارک به وجود آمد. این اوّلِ کار است. بعد «والطّاعة» : اطاعت. اطاعت از چه کسی؟ از «من له الطاعة»، «من حقّه الطاعة». هر کس در هر میدان و در هر مقام، باید از آن که شایسته اطاعت است، اطاعت کند. سرپیچی و نافرمانی و «به ما ربطی ندارد» و این حرفها، نیست. امّت اسلام، وقتی به وصیت پیغمبر عمل کرده که آنجا که اطاعت کردن، شرعاً برگردن او گذاشته شده است، دیگر اطاعت کند. در مقابل «اطاعت»، «عصیان» است که در آیه شریفه(2) هشداردهندهای که بنده بارها به مناسبتهای مختلف آن را بیان کردهام، به آن اشاره شده است. یکی از عواملی که موجب شکست شد - ظاهراً در جنگ اُحد - قضیه عصیان، یعنی اطاعت نکردن بود. یک کلمه پیغمبر را اطاعت نکردند؛ یک فاجعه به وجود آمد. در دوران جمهوری اسلامی، هر جا عدم اطاعت مشاهده شد، فاجعه به وجود آمد. هر جا اطاعت بود، کار به رشد و صلاح و خیر انجامید. بعد، «والهجرة» : هجرت. البته هجرت هم مراحلی دارد. یک روز شاید مرادِ نبىِّ اکرم از هجرت، تشکیل مدنیّت اسلامی بود که لازم بود مردم از حالت زندگىِ رهایی که اعراب، آن روز در «جزیرةالعرب» داشتند، خارج شوند و یک مدنیّت به وجود آورند. تا وقتی که مردم تابع مدنیّت و تجمّع و اجتماعِ به اصطلاح شهری نشوند، نمیشود نسخههای الهی و اسلامی را روی آنها اجرا کرد و آنها را به جایی رساند. یک مرحلهاش، هجرت به «دارالهجرة» بود. بعد، هجرت به شهرها بود که عشایر و قبایل چادرنشین، به فرموده پیغمبر اکرم، از جاهای مختلف، به شهرها هجرت میکردند. اگر هجرت نمیکردند، ولو در جهاد هم شرکت میکردند، از غنیمتْ حقّی به آنها داده نمیشد. در روایات ما هم هست. انشاءاللَّه، در «کتاب جهاد» به آنها میرسیم و بحث میکنیم. هجرت به آنجا که باید هجرت کرد، یعنی نچسبیدن به یک مکان. شاید امروز مصداقِ این هجرت برای طلاّب علوم دینیّه و فضلای محترمی که در حوزهها متمکّن و مستقرّند، این باشد که برای تبلیغ به اکنافِ بلادِ اسلامی هجرت کنند. عدّهای هستند که میتوانند در شهری مستقر شوند و آن را هدایت کنند. اینها در خلال هزارها یا صدها نفر مثل خودشان، در قم ماندهاند و اثری هم بر ایشان مترتّب نیست. حداکثر این است که درسی بگویند، که اگر هم نگفتند، آن چند نفری که به درس اینها میآیند، به یک درس دیگر میروند. یعنی همان درس را از دیگری خواهند شنید. الان در کشور ما، شهرها و روستاهایی وجود دارد که محتاجِ عالِمِ دینی است و علمای دینی باید به آنجاها بروند. البته بدون پیش شرط. چون بعضی به ما میگویند باید فلان امکانات، فلان تسهیلات، چه و چه، فراهم باشد تا ما برویم! ما نمیگوییم که احتیاج به امور مادّی و شرایط زندگی نیست. البته که احتیاج هست. اما این را باید جزو طلبات قهری دانست. خوب؛ این در همه جا وجود دارد. پس، نباید آن را به عنوان «پیش شرط» فرض کرد. باید راه بیفتند و باید همّت گماشته شود. البته، این یک امر فردی هم نیست. ممکن است پنجاه نفر بگویند: «دیگر مسلّم شد که باید پا شویم برویم» و پا شوند بروند. خوب؛ پنجاه نفر این کار را کردند، بعد متوقّف خواهد شد. این، باید در حوزه علمیه قم و به تبع آن در سایر حوزهها، به حرکت و جریان تبدیل شود. راه بیفتند و بروند. مدیریّت حوزه علمیه و اکابر و اعیان و متشخّصین حوزه، این کار را راه بیندازند. اوّل هم از خودشان شروع کنند. بعضی از بزرگان هستند که اگر به شهرهای دیگر بروند، وجودشان در آنجاها انفع از قم خواهد بود. حتی درباره بزرگان هم چنین چیزی وجود دارد. خوب؛ یک نفر مثل آیةاللَّه میلانی رضواناللَّهتعالیعلیه، از کربلا که دَمِ گوش نجف بود و مثل ایشان در نجف و کربلا تعداد زیادی بودند، پا شد آمد مشهد و حوزه علمیه بزرگی را به وجود آورد. این، یک واقعیّت است. حقیقتاً از برکات الهی برای حوزه مشهد، وجود مرحوم آیةاللَّه میلانی بود. خوب؛ ایشان میتوانست تا آخر عمر در کربلا بماند. آن وقت، عالمی در ردیف چندین نفر مثل خودش بود. یعنی بعضی اگر علماً هم جلوتر نبودند، شاید از جهات دیگر، جلوتر از ایشان بودند. لکن ایشان به مشهد آمد و مایه برکت شد. پس، این حرف، حتی درباره شخصیتهایی مثل مرحوم آیةاللَّه میلانی هم جاری است؛ تا از تراکم جلوگیری شود. این هم هجرت؛ هجرت به جاهایی که احتیاج هست: به شهرها، حوزهها، حوزههای بزرگ و حوزههای کوچک، و بعد به داخل دستگاههای دولتی، داخل ادارات، داخل کارخانهها - آنجاها که طلبی و تمایلی هست - و بعد هجرت به خارج از کشور. امروز یکی از مصادیق هجرت، ممکن است این باشد. «والجهاد.» که جهاد، آن عرضِ عریض و آن عملِ شامل و عام و نافعِ تمام نشدنی است که در انواع و اَشکالِ مختلفْ تحقّق پیدا میکند. ما در اوّلِ «کتاب جهاد» عرض کردیم که معیارِ جهاد، شمشیر و میدان جنگ نیست. معیار جهاد، همان چیزی است که امروز در زبان فارسىِ ما در کلمه «مبارزه» وجود دارد. فلانی آدم مبارزی است؛ فلانی آدم مبارزی نیست. نویسنده مبارز؛ نویسنده غیر مبارز. عالِم مبارز؛ عالِم غیر مبارز. دانشجوی مبارز و طلبه مبارز؛ دانشجوی غیر مبارز و طلبه غیر مبارز. جامعه مبارز و جامعه غیرمبارز. پس، جهاد یعنی «مبارزه». در مبارزه، دو چیز حتماً لازم است: یکی اینکه در آن جدّ و جهد و تحرّکی باشد. انسان در رختخواب یا در پستوىِ خانه که نمیتواند مبارزه کند! در مبارزه، باید جدّ و جهدی وجود داشته باشد. اگر چه در صُوَری، مبارزه با نفس هم میدانهایی دارد؛ اما حالا مثالهایی که میزنیم برای مبارزات اجتماعی و اینهاست. پس، اوّل اینکه در آن جدّ و جهد و تلاش و تحرّک باشد. دوم اینکه، در مقابلش دشمنی باشد. مبارزه، در آنجا که دشمن نیست، معنا ندارد. پس، جهاد متقوّم بر این دو رکن است: یکی اینکه در آن جدّ و جهد باشد؛ دیگر اینکه در مقابل دشمن باشد. اگر کسی علیه دوست جدّ و جهد کند، این جهاد نیست؛ بلکه فتنه و اخلال است. اگر کسی در مقابل دولت حق، در مقابل صلاح و نظام حق، جدّ و جهد و تلاش کند، این فتنه و محاربه است؛ جهاد نیست. حال این جدّ و جهدی که انجام میگیرد، به هر شکلی باشد - چه به شکل نوشتن، گفتن، کتاب، و چه به شکل شبنامه، شایعهپراکنی، نق زدن و منفی بافی - همهاش فتنهگری و اغواگری، و بعضی از اَشکالش محاربه است. اگر همه اینها در مقابل دشمن خدا و دشمنِ «علی لسان اللَّه و لسان رسوله و اولیائه علیهم السّلام»، باشد، میشود «جهاد فی سبیلاللَّه». پیغمبر به این گونه جهاد دعوت میکند. پس، تنبلی و نشستن و بیکارگی و بیاهتمامی، از امّت پیغمبر خواسته نیست. جهادِ دائم. «والجماعة»؛ «اجتماع». بعد فرمود: «و من دعی بدعاء الجاهلیّه، فله جثوة من جثی جهنم»؛ سنگی از سنگهای جهنم بر سر کسی، که با دعوت جاهلیّت، دعوت کند! جاهلیّت، نظامِ قبل از اسلام است. قبل از نظام اسلامی، نظام جاهلیّت است. غیر از نظام اسلامی، نظام جاهلیّت است. 1 ) الجعفريات، محمد بن محمد بن اشعث، ص 78؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 70، ص 294. أُوصِي أُمَّتِي بِخَمْسٍ بِالسَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ وَ الْجِهَادِ وَ الْهِجْرَةِ وَ الْجَمَاعَةِ وَ مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْجَاهِلِيَّةِ فَلَهُ حَبْوَةٌ مِنْ حُبَا جَهَنَّمَ. ترجمه : رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: امت خود را به پنج چيز سفارش مىكنم: گوش دادن، اطاعت كردن، هجرت نمودن، جهاد در راه خدا، و پيوستن به جماعت مسلمانان، پس هر كس به دعوت و نداى جاهليت مردم را فرابخواند، نصيب او خاكى از خاكهاى جهنّم خواهد بود. 2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 152 وَلَقَد صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعدَهُ إِذ تَحُسّونَهُم بِإِذنِهِ ۖ حَتّىٰ إِذا فَشِلتُم وَتَنازَعتُم فِي الأَمرِ وَعَصَيتُم مِن بَعدِ ما أَراكُم ما تُحِبّونَ ۚ مِنكُم مَن يُريدُ الدُّنيا وَمِنكُم مَن يُريدُ الآخِرَةَ ۚ ثُمَّ صَرَفَكُم عَنهُم لِيَبتَلِيَكُم ۖ وَلَقَد عَفا عَنكُم ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَلَى المُؤمِنينَ ترجمه : خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پیروزی بر دشمن در احد،) تحقق بخشید؛ در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل میرساندید؛ (و این پیروزی ادامه داشت) تا اینکه سست شدید؛ و (بر سر رهاکردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید؛ و بعد از آن که آنچه را دوست میداشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانی کردید. بعضی از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضی خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت؛ (و پیروزی شما به شکست انجامید؛) تا شما را آزمایش کند. و او شما را بخشید؛ و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1370/12/01 عنوان فیش : روحانیها, تبلیغ, هجرت روحانیون کلیدواژه(ها) : روحانیها, تبلیغ, هجرت روحانیون نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : طلاب همواره در میدان تبلیغ، بسیجیهای نظام بودهاند. مربوط به :بیانات در آغاز درس خارج فقه - 1370/06/31 عنوان فیش : حوزههای علمیه, تبلیغ, هجرت روحانیون, تبلیغ, هجرت روحانیون, مبلغان کلیدواژه(ها) : حوزههای علمیه, تبلیغ, هجرت روحانیون, تبلیغ, هجرت روحانیون, مبلغان نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در حوزه باید به تبلیغ به صورت جدی توجه بشود؛ یعنی برای تبلیغ برنامهریزی شود. این ذخیرهی عظیم در حوزه - اینهمه روحانی جوانِ آمادهی حرف زدن و تبلیغ کردن - در اختیار ماست. |