[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی - 1402/06/15 عنوان فیش :اتّصال به نور معنویّت حسینی با برگزاری مجالس توسّل کلیدواژه(ها) : معنویتگرایی, حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : هر یک از این مجالس توسّل، از این حالات توسّلی که شما دارید، یک اتّصال و ارتباطی است با نور معنویّت لایزال حسینی (علیه الصّلاة و السّلام). شمع خاموش دل خودمان را در این توسّلات متّصل میکنیم به مشعل نورانی فراگیر انوار حسینی؛ و دلهایتان را روشن میکنید. نام امام حسین، راه امام حسین، توجّه به امام حسین، توسّل به حسینبنعلی سیّدالشّهدا (سلام اللّه علیه) راهگشا است. به معنای واقعی کلمه «حُسَینٌ مِصباحُ الهُدیٰ»؛(۱) حسین چراغ هدایت است. این هدایت را شما در ضمیر خودتان، در باطن خودتان هم حس میکنید. 1 ) بحارالانوار، علامه مجلسى، ج ۳۶، ص ۲۰۵ « اِنَّ الحسینَ مِصباحُ الهُدی و سَفینةُ النَجاة » ترجمه : امام حسین (علیهالسلام) چراغ هدایت است...» مربوط به :بیانات در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه امامحسین(ع) - 1398/07/21 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در یکی از منازلِ بینِ راه [کربلا]، امام حسین (علیه السّلام) ایستاد خطبه خواند: اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن رَأَى سُلطاناً جائِراً مُستَحِلّاً لِحُرُمِاتِ الله ناکِثاً لِعَهدِ الله ... یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوانِ و لَم یُغیِّرُ عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعلٍ کانَ حَقّاً عَلَى الله اَن یُدخِلَهُ مَدخَلَه. خیلی حرف بزرگی است، خیلی حرف عجیبی است؛ اوّلاً خطاب به ناس است، ما هم جزو ناسیم؛ این خطاب، خطاب به ما هم هست. خطاب به مؤمنین نیست، خطاب به آن عدّهی همراهان فقط نیست؛ خطاب به بشریّت است، نه فقط در آن زمان، در همهی زمانها تا امروز. از قول پیغمبر نقل میکند، دارد فلسفهی حرکت خودش را بیان میکند؛ میگوید من دارم به حرف پیغمبر عمل میکنم، پیغمبر به من دستور داده که این کار را بکنم. پیغمبر چه فرموده؟ مَن رَأَى سُلطاناً جائِرا؛ فرمود که هر کس یک قدرتی را، یک قدرت ستمگری را مشاهده کند... یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوان؛ نمیگوید «یعمل فی المؤمنین»؛ این چیزی که موجب میشود شما وظیفه پیدا کنید، این نیست که آن قدرت با مؤمنین بد عمل کند؛ نه، یَعمَلُ فی عِبادِ الله؛ در بین بندگان خدا، در بین آحاد بشر، هر جبههای، هر قدرتی، هر مرکز ستمگری که در بین مردم این کارها را انجام بدهد: یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوان، آن وقت نتیجه چیست؟ وظیفه چیست؟ و لَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعل، کسی که یک چنین قدرتی را در مقابل خودش ببیند و در مقابل او موضع نداشته باشد، موضع نگیرد، مخالفت نکند ــ حالا این مخالفت گاهی با قول است، گاهی با فعل است؛ هر دو جور؛ گاهی اقتضا میکند شما در مقابل قدرت ستمگر وارد عمل بشوید، گاهی شرایط مناسب برای وارد عمل شدن نیست، اقلّاً موضع بگیرید؛ ببینید! اینها تکلیف امروز ما را مشخّص میکند ــ کانَ حَقّاً عَلَى اللَهِ اَن یُدخِلَهُ مُدخَلَه، خدای متعال حقّی بر عهدهی خودش قرار داده که این کسی را که در مقابل ظلم و جور و عدوانِ به عبادالله موضع نمیگیرد و حرکت نمیکند، به همان جایی، به همان سرنوشتی دچار کند که آن ظالم را دچار خواهد کرد، یعنی جهنّم؛ مسئله این است. امام حسین میگوید من برای این حرکت کردم.... بعضی میگویند امام حسین (علیه السّلام) حرکت کرد که قدرت را بگیرد -از مردمان مؤمن هم این حرف را میزنند- اشتباه میکنند؛ بعضی [هم] میگویند حرکت کرد تا شهید بشود. من میگویم حرکت کرد تا وظیفه را انجام بدهد؛ منتها در راه انجام وظیفه، یک احتمال این است که آدم به قدرت برسد، چه عیب دارد؟ یک احتمال این است که انسان شهید بشود، چه عیب دارد؟ مقصود این است که ما بتوانیم این عمل را انجام بدهیم، این وظیفه را انجام بدهیم؛ مسئله این است. مربوط به :بیانات در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه امامحسین(ع) - 1398/07/21 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بعضی میگویند امام حسین (علیه السّلام) حرکت کرد که قدرت را بگیرد -از مردمان مؤمن هم این حرف را میزنند- اشتباه میکنند؛ بعضی [هم] میگویند حرکت کرد تا شهید بشود. من میگویم حرکت کرد تا وظیفه را انجام بدهد؛ منتها در راه انجام وظیفه، یک احتمال این است که آدم به قدرت برسد، چه عیب دارد؟ یک احتمال این است که انسان شهید بشود، چه عیب دارد؟ مقصود این است که ما بتوانیم این عمل را انجام بدهیم، این وظیفه را انجام بدهیم؛ مسئله این است. مربوط به :شرح حدیثی از امام صادق(ع)، درباره زیارت امام حسین(ع) - 1398/07/01 عنوان فیش :زیارت امام حسین علیه السلام کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), زیارت, اربعین حسینی, حماسه راهپیمایی اربعین نوع(ها) : قرآن, حدیث متن فیش : عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ) یَقولانِ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِهِ وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِهِ وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه. قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلامُ) فَما لَهُ فی نَفسِهِ فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِهِ ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم.(۱) عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلام) هم از این بزرگوار این را شنیده، هم از آن بزرگوار. یَقولانِ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِه [امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) میفرمودند همانا خداوندِ متعال به حسین (علیه السّلام) در برابر کشته شدنش پاداش داد که امامت در فرزندانش و شفا در خاکش و اجابت دعا در نزد قبرش باشد و اینکه روزهایی که زائرینش [برای زیارت] میآیند و میروند از عمرشان محسوب نمیگردد.] اینها البتّه بخشی از پاداشها است؛ وَالّا پاداشی که خدای متعال به شهید معمولی میدهد -فرض کنید در میدان جنگ یک تیری میخورَد یا آن روز یک شمشیری میخورد و میافتاد، شهید بود- این را خدای متعال میگوید «اَحیاّْءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ * فَرِحینَ بِماِّ ءاتٰهُمُ اللهُ مِن فَضلِه! وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم»؛(۲) [وقتی] خدای متعال دربارهی یک شهید معمولی این جور حرف میزند، خب اَجر شهیدی مثل حسینبنعلی (علیه السّلام) که شهادت او قابل مقایسهی با هیچ شهادتی نیست، یعنی ما در تاریخ سراغ نداریم، بنده سراغ ندارم که این جور مصیبتها و این جور سختیها را [کسی] تحمّل کند برای آن هدف عالی، هدف بلند، اصلاً قابل مقایسه نیست با اجر یک شهید معمولی. از جملهی این اجرها و پاداشها این [چیزهایی] است که در این روایت آمده است. نه اینکه خیال کنیم اجر حسینبنعلی (علیه السّلام) فقط همینها است؛ از جمله اینها است که خیلی هم مهم است. یکی اینکه حضرت فرمود خداوند متعال «عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِه»؛ امامت، این پرچم برافراشته، این خورشید درخشان در طول همهی تاریخ، در نسل این بزرگوار قرار داده شد، از اولاد او قرار داده شد. وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِه خاک قبر او را کسی مصرف کند، شفا است، دوا است، درمان است؛ خاک، خاک است امّا این خاک به برکتِ مجاورتِ آن پیکرِ مطهّر، یک چنین خاصیّتی دارد که شفا است. وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِه این هم یکی؛ در کنار قبر حسینبنعلی (علیه السّلام) شما دعا کنید، دعایتان مستجاب است. [واقعاً] دعا کنید؛ لقلقهی لسان نباشد؛ بخوانید و بخواهید خدا را، خدای متعال وعده کرده است که اجابت خواهد کرد. اینهایی که میروند این راه را پیاده طی میکنند و میرسانند خودشان را به آنجا در این پیادهروی اربعین -این حادثهی عجیبی که این سالها پدید آمده است- واقعاً یک موهبت بزرگ الهی را خدای متعال در اختیار اینها گذاشته. وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه این هم یکی؛ اگر خدای متعال مثلاً فرض کنید که ده هزار روز به شما عمر داده باشد، این چند روزی که در حال رفت و آمد به سمت قبر این بزرگوار هستید، جزو اینها حساب نمیشود؛ این اضافهی بر آن تعداد روزهایی است که خدای متعال مقدّر کرده که عمر شما باشد؛ این جزو آنها نیست، از عمرتان حساب نمیشود؛ این اضافه است، سرریز عمر است. قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلام) فَما لَهُ فی نَفسِه محمّدبنمسلم میگوید وقتی حضرت این را فرمودند، گفتم این جلالت، این عظمت، این مقام عالی، به برکت امام حسین داده میشود به این و آن. اینکه «شما اگر تربتش را مصرف کنید، بخورید، شفای شما است»، به شما یک لطفی شده است. به برکت امام حسین، این جلال و این کرامت و این عظمت داده شده است به اینها. وقتی خدای متعال به خاطر او به دیگران این جلال و عظمت را، این کرامت را لطف میکند، پس به خود او چه میدهد؟ فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) اجر خود او این است که او ملحق به پیغمبر است. خلاصهی همهی کرامتهای الهی در عالم وجود، وجود پیغمبر اکرم است؛ خدا او را در قیامت، در بهشت، به پیغمبر ملحق میکند. فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِه در روز قیامت، امام حسین در درجهی پیغمبر و در منزلت پیغمبر قرار میگیرد. ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) «وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم» یکی از مصادیق این آیه این مورد است. 1 ) امالی طوسی، ص317؛ بحارالانوار، ج44،ص221 عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ) یَقولانِ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِهِ وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِهِ وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه. قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلامُ) فَما لَهُ فی نَفسِهِ فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِهِ ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم. ترجمه : 2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 169 وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ ترجمه : (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. 2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 170 فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَيَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ ترجمه : آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند [= مجاهدان و شهیدان آینده]، خوشوقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان میبینند؛ و میدانند) که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت. مربوط به :شرح حدیثی از امام صادق(ع)، درباره زیارت امام حسین(ع) - 1398/07/01 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلام)... البتّه[اینها که در این روایت آمده] بخشی از پاداشها است؛ وَالّا پاداشی که خدای متعال به شهید معمولی میدهد -فرض کنید در میدان جنگ یک تیری میخورَد یا آن روز یک شمشیری میخورد و میافتاد، شهید بود- این را خدای متعال میگوید «اَحیاّْءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ فَرِحینَ بِماِّ ءاتٰهُمُ اللهُ مِن فَضلِه! وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم»؛ [وقتی] خدای متعال دربارهی یک شهید معمولی این جور حرف میزند، خب اَجر شهیدی مثل حسینبنعلی (علیه السّلام) که شهادت او قابل مقایسهی با هیچ شهادتی نیست، یعنی ما در تاریخ سراغ نداریم، بنده سراغ ندارم که این جور مصیبتها و این جور سختیها را [کسی] تحمّل کند برای آن هدف عالی، هدف بلند، اصلاً قابل مقایسه نیست با اجر یک شهید معمولی. از جملهی این اجرها و پاداشها این [چیزهایی] است که در این روایت آمده است. نه اینکه خیال کنیم اجر حسینبنعلی (علیه السّلام) فقط همینها است؛ از جمله اینها است که خیلی هم مهم است. یکی اینکه حضرت فرمود خداوند متعال «عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِه»؛ امامت، این پرچم برافراشته، این خورشید درخشان در طول همهی تاریخ، در نسل این بزرگوار قرار داده شد، از اولاد او قرار داده شد. وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِهخاک قبر او را کسی مصرف کند، شفا است، دوا است، درمان است؛ خاک، خاک است امّا این خاک به برکتِ مجاورتِ آن پیکرِ مطهّر، یک چنین خاصیّتی دارد که شفا است. وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِه این هم یکی؛ در کنار قبر حسینبنعلی (علیه السّلام) شما دعا کنید، دعایتان مستجاب است. [واقعاً] دعا کنید؛ لقلقهی لسان نباشد؛ بخوانید و بخواهید خدا را، خدای متعال وعده کرده است که اجابت خواهد کرد. اینهایی که میروند این راه را پیاده طی میکنند و میرسانند خودشان را به آنجا در این پیادهروی اربعین -این حادثهی عجیبی که این سالها پدید آمده است- واقعاً یک موهبت بزرگ الهی را خدای متعال در اختیار اینها گذاشته.وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه این هم یکی؛ اگر خدای متعال مثلاً فرض کنید که ده هزار روز به شما عمر داده باشد، این چند روزی که در حال رفت و آمد به سمت قبر این بزرگوار هستید، جزو اینها حساب نمیشود؛ این اضافهی بر آن تعداد روزهایی است که خدای متعال مقدّر کرده که عمر شما باشد؛ این جزو آنها نیست، از عمرتان حساب نمیشود؛ این اضافه است، سرریز عمر است. قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلام) فَما لَهُ فی نَفسِه محمّدبنمسلم میگوید وقتی حضرت این را فرمودند، گفتم این جلالت، این عظمت، این مقام عالی، به برکت امام حسین داده میشود به این و آن. اینکه «شما اگر تربتش را مصرف کنید، بخورید، شفای شما است»، به شما یک لطفی شده است. به برکت امام حسین، این جلال و این کرامت و این عظمت داده شده است به اینها. وقتی خدای متعال به خاطر او به دیگران این جلال و عظمت را، این کرامت را لطف میکند، پس به خود او چه میدهد؟ فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) اجر خود او این است که او ملحق به پیغمبر است. خلاصهی همهی کرامتهای الهی در عالم وجود، وجود پیغمبر اکرم است؛ خدا او را در قیامت، در بهشت، به پیغمبر ملحق میکند. فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِه در روز قیامت، امام حسین در درجهی پیغمبر و در منزلت پیغمبر قرار میگیرد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراقی - 1398/06/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حرکت اربعین بینظیر است. این حرکت حسینی در گسترش معرفت به امام حسین (علیه السّلام) نقش دارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراقی - 1398/06/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین (علیهالسّلام) و معرفت حسینی به برکت حرکت عظیم مردمی بینالمللی اربعین، جهانی شد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراقی - 1398/06/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ما امروز احتیاج داریم که حسینبنعلی را به دنیا بشناسانیم؛ دنیای دچار ظلم و فساد و دنائت و لئامت، محتاج معرفت آزادگی حسینی و حرّیت حسینی است مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراقی - 1398/06/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اگر امام حسین (علیهالسّلام) به دنیا معرّفی بشود، اسلام معرّفی شده است، قرآن معرّفی شده است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراقی - 1398/06/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امروز با صدها وسیله علیه اسلام و علیه معارف اسلامی تبلیغ میشود؛ در مقابل این حرکت خصمانهی جبههی کفر و استکبار، حرکت معرفت حسینی میتواند یکتنه سینه سپر کند، بِایستد و حقیقت اسلام را، حقیقت قرآن را به دنیا معرّفی کند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراقی - 1398/06/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : منطق حسینبنعلی (علیهما السّلام)، منطق دفاع از حق است، منطق ایستادگی در مقابل ظلم و طغیان و گمراهی و استکبار است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراقی - 1398/06/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امروز که دنیا شاهد حاکمیّت کفر و استکبار و حاکمیّت فساد و ظلم است؛ پیام امام حسین، پیام نجات دنیا است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراقی - 1398/06/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اربعین جهانی شد و جهانیتر هم خواهد شد؛ این خون حسینبنعلی است که بعد از ۱۴۰۰ سال دارد میجوشد و روزبهروز تازهتر میشود، روزبهروز زندهتر میشود مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراقی - 1398/06/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اربعین جهانی شد و جهانیتر هم خواهد شد؛ که همان پیام عاشورا است که از حلقوم اباعبدالله و حلقوم زینب کبری(سلام الله علیهما) در نهایت غربت و تنهایی صادر شد و امروز فضای عالم را فرا گرفته است و فرا میگیرد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراقی - 1398/06/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حسین (علیهالسّلام) متعلّق به انسانیّت است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراقی - 1398/06/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ما شیعیان افتخار میکنیم که پیرو امام حسین هستیم، امّا امام حسین فقط متعلّق به ما نیست؛ مذاهب اسلامی، شیعه و سنّی، همه زیر پرچم امام حسین هستند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراقی - 1398/06/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ما امروز احتیاج داریم که حسینبنعلی را به دنیا بشناسانیم؛ دنیای دچار ظلم و فساد و دنائت و لئامت، محتاج معرفت آزادگی حسینی و حرّیت حسینی است. امروز مردم دنیا، جوانهای دنیا، ملّتهای بیغرض، برای یک چنین حقیقتی دلهایشان میتپد؛ [اگر] امام حسین (علیهالسّلام) به دنیا معرّفی بشود، اسلام معرّفی شده است، قرآن معرّفی شده است. امروز با صدها وسیله علیه اسلام و علیه معارف اسلامی تبلیغ میشود؛ در مقابل این حرکت خصمانهی جبههی کفر و استکبار، حرکت معرفت حسینی میتواند یکتنه سینه سپر کند، بِایستد و حقیقت اسلام را، حقیقت قرآن را به دنیا معرّفی کند. منطق حسینبنعلی (علیهما السّلام)، منطق دفاع از حق است، منطق ایستادگی در مقابل ظلم و طغیان و گمراهی و استکبار است. این منطقِ امام حسین است؛ امروز دنیا به این منطق نیازمند است؛ امروز دنیا شاهد حاکمیّت کفر و استکبار و حاکمیّت فساد است، دنیا شاهد حاکمیّت ظلم است؛ این پیام امام حسین، پیام نجات دنیا است؛ حرکت عظیم اربعین این پیام را در دنیا منتشر میکند. مربوط به :گزیدهای از بیانات در دیدارهای خانوادههای شهدای مدافع حرم - 1397/12/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : شهادت حسینبنعلی (سلاماللهعلیه) فوق همهی شهادتها است؛ ببینید چطور بعد از هزار و دویست - سیصد سال دلها را مثل مغناطیسی میکشاند. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1396/06/30 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : یک حقایق و جریانی است که به رهبری حسینبنعلی (سلاماللهعلیه) دارد در دنیا پیش میرود؛ و انشاءالله پیش خواهد رفت و کارگشا خواهد بود و گرههای ملّتها را باز خواهد کرد مربوط به :بیانات در دیدار خانوادههای شهدای هفتم تیر و جمعی از خانوادههای شهدای مدافع حرم - 1395/04/05 عنوان فیش :خونبهای امیرالمومنین(ع) خدا است کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : این بزرگوار[ حضرت علی (ع)] بزرگترین شهید در تاریخ اسلام بلکه در تاریخ بشر است. همچنانکه نسبت به حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) سیّدالشّهداء تعبیر «ثارالله» به کار رفته است، یعنی کسی که خونبهای او خدا است -معنای ثارالله این است؛ عظمت خونبهای او بهقدری است که جز خود خدای متعال هیچ چیز نمیتواند خونبهای این عزیزان باشد- عین همین تعبیر دربارهی امیرالمؤمنین است؛ چون شما میگویید: یا ثارَ اللهِ وَ ابنَ ثارِه؛(1) «وَ ابنَ ثارِه» یعنی امیرالمؤمنین هم در همین رتبهی عظمت از لحاظ خونبها است. عظمت این شهید بزرگوار، شهید در محراب، شهید در راه حق، شهید قاطعیّت، شهید استقامت، از این تعبیرات کاملاً آشکار است. 1 ) الكافي،ثقة الاسلام کلینی ج 4 ص 574 ؛ فقیه،شیخ صدوق،ج2ص595ص3199 ؛ تهذيب الأحكام ،شیخ طوسی،ج 6 ص55 ؛ كُنْتُ أَنَا وَ يُونُسُ بْنُ ظَبْيَانَ وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو سَلَمَةَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَانَ الْمُتَكَلِّمُ مِنَّا يُونُسَ وَ كَانَ أَكْبَرَنَا سِنّاً فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَحْضُرُ مَجْلِسَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ يَعْنِي وُلْدَ الْعَبَّاسِ فَمَا أَقُولُ فَقَالَ إِذَا حَضَرْتَ فَذَكَرْتَنَا فَقُلِ اللَّهُمَّ أَرِنَا الرَّخَاءَ وَ السُّرُورَ فَإِنَّكَ تَأْتِي عَلَى مَا تُرِيدُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كَثِيراً مَا أَذْكُرُ الْحُسَيْنَ ع فَأَيَّ شَيْءٍ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تُعِيدُ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ مِنْ بَعِيدٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ ع لَمَّا قَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَنْقَلِبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى بَكَى عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ ع إِلَّا ثَلَاثَةَ أَشْيَاءَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هَذِهِ الثَّلَاثَةُ الْأَشْيَاءِ قَالَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ الْبَصْرَةُ وَ لَا دِمَشْقُ وَ لَا آلُ عُثْمَانَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَزُورَهُ فَكَيْفَ أَقُولُ وَ كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ إِذَا أَتَيْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَاغْتَسِلْ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِيَابَكَ الطَّاهِرَةَ ثُمَّ امْشِ حَافِياً فَإِنَّكَ فِي حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ وَ عَلَيْكَ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ وَ التَّسْبِيحِ وَ التَّحْمِيدِ وَ التَّعْظِيمِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيراً وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ حَتَّى تَصِيرَ إِلَى بَابِ الْحَيْرِ ثُمَّ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا مَلَائِكَةَ اللَّهِ وَ زُوَّارَ قَبْرِ ابْنِ نَبِيِّ اللَّهِ ثُمَّ اخْطُ عَشْرَ خُطُوَاتٍ ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرْ ثَلَاثِينَ تَكْبِيرَةً ثُمَّ امْشِ إِلَيْهِ حَتَّى تَأْتِي ... ترجمه : حسین بن ثویر گوید: من و یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابو سلمه سراج نزد امام صادق (ع) نشسته بودیم و سخنگوی ما یونس بود که سنش از همه ما بیشتر بود پس به امام عرضه داشت فدایت شوم من به مجلس این قوم یعنی پسران عباس حاضر می شوم پس چه بگویم؟ فرمود هنگامی که [در آنجا] حضور یافتی پس بگو خدایا آسایش و شادی را به ما نشان ده که آنچه را بخواهی به آن می رسی پس گفتم فدایت شوم من زیاد امام حسین (ع) را یاد می کنم پس چه بگویم گفت: سه مرتبه بگو: درود خداوند بر تو ای ابا عبدالله زیرا که سلام و درود از نزدیک و دور به او می رسد سپس فرمود همانا که امام حسین (ع) زمانی که شهید شد آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه (هفت آسمان و هفت زمین) و هر آنچه که در آنان و در میانشان است بر او گریستند و هر آنکس که در بهشت و جهنم از آفریده پروردگارمان در حرکت است و هر چه دیده می شود و آنچه که دیده نمی شود بر امام حسین (ع) گریستند جز سه چیز که بر او گریه نکرد گفتم فدایت شوم آن سه چیز کدامنند؟ فرمود: بصره و دمشق و خاندان عثمان بر او گریه نکردند که لعنت خداوند بر آنان باد گفتم فدایت شوم می خواهم به زیارتش بروم پس چه بگویم و چه کار کنم؟ فرمود: زمانی که به زیارت امام حسین (ع) رفتی بر ساحل فرات غسل کن سپس لباس پاکیزه ات را بپوش پس با پای پیاده حرکت کن زیرا که تو در حرمی از حرم های خدا و رسول خدا هستی و بسیار «الله اکبر» و «لا اله الا الله» و «سبحان الله» و « الحمد لله» و ذکر عظمت خدای بزرگ و بلند مرتبه بگو و درود و سلام بر حضرت محمد (ص) و خاندانش بفرست تا اینکه به «باب الحیر» برسی پس می گویی: درود بر تو ای حجت خدا و ای پسر حجت خدا درود بر شما ای فرشتگان خدا و زیارت کنندگان قبر پسر پیامبر خدا سپس ده قدم جلو برو و بایست و سی بار «الله اکبر» بگو سپس به طرف قبر حرکت کن تا اینکه از پیش رو به آن برسی پس صورت خود را به صورت آن حضرت روبرو کن و قبله را میان دو کتف خود قرار بده (پشت به قبله) و بگو درود بر تو ای کشته راه خدا و پسر کشته راه خدا درود بر تو ای خون خدا و پسر خون خدا (خونی که صاحب و منتقم آن خداست) درود بر تو ای کسی که خونت را به ناحق ریختند و ای تنها ماندهاى كه در آسمانها و زمین خونخواهى نشده است... مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستادهای «کنگره شهدای امور تربیتی»، «کنگره شهدای دانشجو»، و «کنگره شهدای هنرمند» - 1393/11/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام), عاشورا, حادثه عاشورا, تحلیل حادثه عاشورا, اثرات قیام عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), عاشورا, حادثه عاشورا, تحلیل حادثه عاشورا, اثرات قیام عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امروز ۱۳۰۰ سال یا بیشتر از شهادت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) میگذرد و روزبهروز این داستان برجستهتر و زندهتر شده. این داستان در بطن خود دارای یک مضامینی است که این مضامین برای حیات اسلامی جامعه ضروری است.اگر این مضامین گسترش پیدا نمیکرد، از اسلام و از قرآن و از حقایق معارف اسلامی هم امروز خبری نبود مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستادهای «کنگره شهدای امور تربیتی»، «کنگره شهدای دانشجو»، و «کنگره شهدای هنرمند» - 1393/11/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امروز ۱۳۰۰ سال یا بیشتر از شهادت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) میگذرد و روزبهروز این داستان برجستهتر و زندهتر شده. این داستان در بطن خود دارای یک مضامینی است که این مضامین برای حیات اسلامی جامعه ضروری است. اگر این مضامین گسترش پیدا نمیکرد، از اسلام و از قرآن و از حقایق معارف اسلامی هم امروز خبری نبود. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام - 1392/08/20 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : هرکس علاقهمند به امام حسین است، یعنی علاقهمند به اسلام سیاسی، اسلام مجاهد، اسلام جان دادن است. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1392/03/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حرکت قاطبهی ملت ایران در جهت و حرکت حسینبنعلی است. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1392/03/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : سرنوشت حسینبنعلی شهادت بود امّا درس او فقط درس راه شهادت نیست. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1392/03/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : زندگی حسینبنعلی علیهالسّلام در طول تاریخِ زندگی پنجاه و چند سالهی آن بزرگوار، همه درس است: دوران کودکی او درس است، دوران جوانی او درس است، در دوران امامت امام حسن علیهالسّلام رفتار او درس است، بعد از شهادت امام حسن علیهالسّلام رفتار او همه درس است. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1392/03/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حادثهی کربلا اینقدر عظمت دارد، اینقدر درخشنده است که مثل خورشیدی همهی نورهای دیگر را تحتالشّعاع قرار میدهد. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1392/03/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : درس حسینبنعلی علیهالصّلاةوالسّلام به امّت اسلامی این است که برای حقّ، برای عدل، برای اقامهی عدل، برای مقابلهی با ظلم، باید همیشه آماده بود. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1392/03/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : روز میلاد حضرت اباعبدالله الحسین علیهالصّلاةوالسّلام روز باعظمتی است. به فرمایش مرحوم آقای حاج میرزا جواد آقای تبریزی ملکی - عالمِ فقیهِ عارفِ بزرگوار - عظمت روز سوّم شعبان را باید بهعنوان پرتوی از عظمت حسینبنعلی بهحساب آورد و بهشمار آورد؛ روز بزرگی است. در این روز کسی متولد شد که سرنوشت اسلام، به او، به حرکت او، به قیام او، به فداکاری او، به اخلاص او بسته بود. این بزرگوار در تاریخ بشریّت، یک حرکتی را - که نظیر و شبیهی ندارد - ارائهی به تاریخ کرد و در مقابل چشم بشریّت گذاشت که هرگز فراموش نخواهد شد؛ الگو است. فداکارىِ برای هدف الهی، در آن حجم، در آن مقیاس عظیم؛ فداکارىِ به معنای دادن جان خود، جان عزیزان؛ اسارت حرم اهلبیت، با آن وضع، با آن فجاعت؛ تحمّل این حادثهی سخت، برای اینکه اسلام بماند، برای اینکه ظلمستیزی بهعنوان یک اصل در تاریخ اسلام و در تاریخ بشریّت به یادگار بماند؛ این چیزی است که دیگر نظیری برای آن نمیشود پیدا کرد. خیلیها در راه خدا شهید شدند، در رکاب پیغمبر، در رکاب امیرالمؤمنین، در رکاب انبیاء الهی، هیچکدام با حادثهی کربلا قابل مقایسه نیست. فرق است بین آن کسی که در میان هلهله و تحسین یاران و همراهان و به امید فتح و پیروزی وارد میدان میشود میجنگد و بعد شهید میشود و به خاک هلاک میافتد - که البتّه اجر بسیار بالایی دارد - و بین آن جماعتی که در یک دنیای تاریک و ظلمانی، در هنگامی که همهی سرجنبانان بزرگ دنیای اسلام از همراهی با آنها سر باز میزنند بلکه آنها را بر این اقدام ملامت هم میکنند، امید یاری از هیچکس نیست، کسی مثل عبداللهبنعباس آنها را منع میکند، کسی مثل عبداللهبنجعفر آنها را منع میکند، یاران و مخلصان و علاقهمندان در کوفه از همراهی با او سر باز میزنند، تنهای تنها، فقط با تعداد معدودی از یاران مخلص، و با خانواده - با همسر، با خواهر، با خواهرزادهها، با برادرزادهها، با جوانان، با فرزند شش ماهه - وارد میدان میشود. این یک حادثهی عجیبی است؛ یک منظرهی پرشکوهی است در تاریخ که در مقابل چشم بشریّت گذاشته شده است. امام حسین علیهالسّلام خود را برای یک چنین روزی آماده میکرد. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1392/03/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : زندگی حسینبنعلی علیهالسّلام در طول تاریخِ زندگی پنجاه و چند سالهی آن بزرگوار، همه درس است: دوران کودکی او درس است، دوران جوانی او درس است، در دوران امامت امام حسن علیهالسّلام رفتار او درس است، بعد از شهادت امام حسن علیهالسّلام رفتار او همه درس است. اینجور نبود که کار امام حسین فقط در آن روز آخر باشد، لکن حادثهی کربلا اینقدر عظمت دارد، اینقدر درخشنده است که مثل خورشیدی همهی نورهای دیگر را تحتالشّعاع قرار میدهد؛ والا خطابهی امام حسین علیهالسّلام خطاب به علما و بزرگان و صحابه و تابعین در منی - که در کتب حدیث ذکر شده است - یک سند تاریخی است؛ نامهی آن بزرگوار خطاب به علما و بزرگان و پایهها و ارکان دینی در زمان خودش - «ثُمَّ انتُم ایَّتُها العِصابَة، عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَة» که در کتب معتبر حدیث نقل شده است - یک سند تاریخی مهم است؛ رفتارهای آن بزرگوار؛ برخوردش با معاویه، نامهاش به معاویه؛ حضورش در کنار پدر در دوران کوتاه خلافت امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام؛ همهی اینها قدمبهقدم درس است؛ منتها حادثهی عاشورا چیز دیگری است. ... درس حسینبنعلی علیهالصّلاةوالسّلام به امّت اسلامی این است که برای حقّ، برای عدل، برای اقامهی عدل، برای مقابلهی با ظلم، باید همیشه آماده بود و باید موجودی خود را به میدان آورد؛ در آن سطح و در آن مقیاس، کار من و شما نیست؛ امّا در سطوحی که با وضعیّت ما، با خُلقیّات ما، با عادات ما متناسب باشد چرا؛ باید یاد بگیریم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان و فعالان طرح «صالحین» - 1391/09/01 عنوان فیش :اسلام، زنده به عاشورا و به حسینبنعلی (علیهالسّلام) است کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), حادثه عاشورا, عبرتهای عاشورا نوع(ها) : حدیث متن فیش : هیچ وقت نباید امت اسلامی و جامعهی اسلامی ماجرای عاشورا را به عنوان یک درس، به عنوان یک عبرت، به عنوان یک پرچم هدایت از نظر دور بدارد. قطعاً اسلام، زندهی به عاشورا و به حسینبنعلی (علیهالسّلام) است. همان طور که فرمود: «و انا من حسین»؛(1) بنا بر این معنا، یعنی دین من، ادامهی راه من، به وسیلهی حسین (علیهالسّلام) است. اگر حادثهی عاشورا نبود، اگر این فداکاری عظیم در تاریخ اسلام پیش نمیآمد، این تجربه، این درس عملی، به امت اسلامی داده نمیشد و یقیناً اسلام دچار انحرافی میشد از قبیل آنچه که ادیان قبل از اسلام دچار آن شدند و چیزی از حقیقت اسلام، از نورانیت اسلام باقی نمیماند. عظمت عاشورا به این است. 1 ) سنن ترمذی، ج 5، ص 324، ح 3864 ؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ج 2، ص 127 ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 262، ح 1. حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط ترجمه : رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) فرمودند: حسین از من است و من از حسین هستم. خدا دوست دارد كسی را كه حسین دوست بدارد. حسین نوهای از نوهها[یم] است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان و فعالان طرح «صالحین» - 1391/09/01 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : قطعاً اسلام، زندهی به عاشورا و به حسینبنعلی (علیهالسّلام) است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان و فعالان طرح «صالحین» - 1391/09/01 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : قطعاً اسلام، زندهی به عاشورا و به حسینبنعلی (علیهالسّلام) است. همان طور که فرمود: «و انا من حسین» ؛ بنا بر این معنا، یعنی دین من، ادامهی راه من، به وسیلهی حسین (علیهالسّلام) است. اگر حادثهی عاشورا نبود، اگر این فداکاری عظیم در تاریخ اسلام پیش نمیآمد، این تجربه، این درس عملی، به امت اسلامی داده نمیشد و یقیناً اسلام دچار انحرافی میشد از قبیل آنچه که ادیان قبل از اسلام دچار آن شدند و چیزی از حقیقت اسلام، از نورانیت اسلام باقی نمیماند. عظمت عاشورا به این است. البته مصیبت در عاشورا سنگین است، خسارت بزرگ است، جان کسی مثل حسینبنعلی (علیهالسّلام) به همهی آسمان و زمین میارزد، جانهای پاک و طیب و طاهر آن اصحاب، آن جوانان، آن اهلبیت، قابل مقایسهی با جان هیچ کسْ دیگر نیست؛ اینها در این میدان به خاک و خون غلتیدند، فداکاری کردند، فدا شدند، حرم معزز پیغمبر و امیرالمؤمنین به اسارت افتادند؛ این حوادث خیلی سنگین است، خیلی تلخ است، خیلی سخت است، اما آنچه که بر تحمل این حوادث تلخ و سخت مترتب شد، آنچنان بزرگ است، آنچنان باعظمت و ماندگار است که تحمل این حوادث سخت را بر کسی مثل حسینبنعلی (علیهالسّلام) و یاران او و خانوادهی او آسان میکند. این را بزرگان نقل کردهاند، مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی (رضوان الله علیه) در مراقبات - که حرف ایشان سند است، حجت است - تأکید میکنند که در روز عاشورا هرچه مصیبتها سنگینتر میشد، چهرهی حسینبنعلی (علیهالسّلام) برافروختهتر، آثار شکفتگی در آن بزرگوار بیشتر آشکار میشد. این حقایق پرمغز، پر راز و رمز، اینها باید دائماً در مقابل چشم ما باشد. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار نمونه بسیج سراسر کشور - 1390/09/06 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین (علیهالسّلام) برای اعلای کلمهی حق و برای نجات خلق، همهی داشتههای خود را به میدان آورد. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار نمونه بسیج سراسر کشور - 1390/09/06 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین (علیهالسّلام) برای اعلای کلمهی حق و برای نجات خلق، همهی داشتههای خود را به میدان آورد. این برخی از خصوصیاتی است که انسان به طور کلی در ماجرای عاشورا میتواند ببیند و نشان بدهد. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران - 1390/04/13 عنوان فیش : پاسدار انقلاب اسلامی, حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : پاسدار انقلاب اسلامی, حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : معنای پاسداری با همهی ابعاد، ابزارها و وسائل ممکن آن، در وجود مقدس سیدالشهداء (سلام الله علیه) متجسد است. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران - 1390/04/13 عنوان فیش :ایستادگی در برابر تردیدافکنی خواص؛ کارِ بزرگ امام حسین(ع) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), تکلیفمداری, تاریخ عصر حضور ائمه اطهار (ع) و حادثه کربلا, تحلیل حادثه عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : کاری که امام حسین (علیه السّلام) کردند، یک کار فوقالعادهای است. یعنی ابعاد آن از آنچه که ما امروز محاسبه میکنیم، خیلی بالاتر است. ما جوانبش را، ریزهکاریهایش را غالباً ندیده میگیریم. صبرش فقط این نبود که بر تشنگی صبر کند، بر کشته شدن یاران صبر کند؛ اینها صبرِ آسان است. صبرِ سختتر این است که دیگران، افراد صاحب نفوذ، افراد آگاه، افراد محترم هی بگویند آقا نکنید، این کار غلط است، این کار خطرناک است. هی ایجاد تردید کنند. کیها؟ افرادی مثل عبدالله جعفر، عبدالله زبیر، عبدالله عباس؛ این شخصیتهای برجستهی بزرگ آن روز دنیا، آقازادههای مهم اسلام، اینها هی بگویند نکن این کار را. هر که باشد، اگر چنانچه آن عزم و آن اراده و آن ثبات در او نباشد، با خودش فکر میکند که من دیگر تکلیفی ندارم، اینها که دارند اینجوری میگویند، دنیا هم که دارد آنجوری حرکت میکند، بگوئیم و بگذریم. آن که در مقابل این اظهارات، در واقع وسوسهها، تردیدافکنیها، راه شرعی درستکردنها بایستد و دلش نلرزد و قدم در این راه بگذارد، او همان کسی است که میتواند این تحول عظیم را به وجود بیاورد. و امام بزرگوار ما در این جهت تشبّه کردند و اقتفاء کردند به سید و سالار شهیدان. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران - 1390/04/13 عنوان فیش :مقابله با انحرافات؛ دستور العمل اسلام کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), انحراف, ظلمستیزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : اینکه در مقابلهی با حرکت انحرافی فوقالعاده خطرناک آن روز، امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) میایستد، این میشود یک درس، که خود آن بزرگوار هم همین را تکرار کردند؛ یعنی کار خودشان را به دستور اسلام مستند کردند: «انّ رسولالله قال: من رأی سلطانا جائرا مستحلاّ لحرمات الله ناکثا لعهد الله مخالفا لسنّةرسولالله یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لا قول کانحقاّ علی الله ان یدخله مدخله»؛(1) حضرت این را بیان کردند. یعنی من وظیفهام ایناست، کاری که دارم انجام میدهم، بایستی ابراز مخالفت کنم، باید در جادهی مخالفت وایستادگی قدم بگذارم، سرنوشت هرچه شد، بشود؛ اگر سرنوشت پیروزی بود، چه بهتر؛ اگرشهادت بود، باز هم چه بهتر. یعنی اینجوری امام حسین (علیه السّلام) حرکتکردند. 1 ) بحارالأنوار ،علامه مجلسی ج ۴۴ ص ۳۸۱؛ تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ج ۴ص ۳۰۴ نحوه ؛ الكامل فی التاریخ ،ابن اثیر ج ۴ ص ۴۸ نحوه ؛ مقتل ابىمخنف، ص ۸۵ نحوه . مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ صُرَدٍ وَ الْمُسَيَّبِ بْنِ نَجَبَةَ وَ رِفَاعَةَ بْنِ شَدَّادٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَالٍ وَ جَمَاعَةِ الْمُؤْمِنِينَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَالَ فِی حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ. ترجمه : [نامه امام حسین (علیه السلام) به كوفيان پس از نزول در سرزمين كربلا] بسم اللَّه الرحمن الرحيم از حسين بن على به سليمان بن صرد، مسيب بن نجبه، رفاعة بن شداد، عبد اللَّه بن وائل و گروهى از مؤمنين. اما بعد؛ براستی می دانيد كه پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله در زمان زندگى خود فرمود: كسى كه حاكم ستمكاری را كه حرام خدا را حلال بداند، عهد و پيمان خدا را بشكند، مخالف سنت رسول خدا باشد، در ميان مردم با گناه و عدوان رفتار نمايد، ببیند اما گفتار و رفتار خود را تغيير ندهد خدا حق دارد كه وى را هم در جايگاهى نظير جايگاه او داخل كند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مردم آذربایجان - 1388/11/28 عنوان فیش :حضور مردم در صحنه، نشانه حقانیت انقلاب کلیدواژه(ها) : انقلاب اسلامی, حضرت امام حسین(علیه السلام), حادثه عاشورا نوع(ها) : قرآن متن فیش : امروز حرکت انقلاب، هدفهای انقلاب، همان چیزهائی است که در روز اول ترسیم شد و امام بزرگوار و حکیم ما آنها را ترسیم کرد. این هدفها با فطرت مردم هماهنگ بود، لذا مردم آن را گرفتند؛ والّا دل میلیونها مردم را به یک سمتی متوجه کردن، کار عادیای نیست. وقتی کسی با فطرت سخن میگوید، از خدا حرف میزند، فطرتها به او متوجه میشود؛ «لو انفقت ما فی الأرض جمیعا ما الّفت بین قلوبهم و لکنّ اللَّه الّف بینهم».(1) دست قدرت خداست که دلها را به یک سمتی هدایت میکند؛ لذا نتیجه این میشود. در بیست و دوم بهمن، جمعیتی که در سی و یکمین سال ولادت انقلاب اسلامی در خیابانها حضور پیدا میکنند، از جمعیت سالهای قبل بیشتر است؛ نه فقط کم نشده است، کمرنگ نشده است، بلکه پُررنگتر شده است، قویتر شده است؛ برخلاف آن چیزی که در طبیعت عالم وجود دارد. شما یک سنگی را داخل آب بیندازید، یک موجی ایجاد میکند؛ اما هرچه میگذرد، لحظه لحظه این موج کوچکتر، کمتر و نامحسوستر میشود، تا تمام میشود. گذشت زمان، امواج اجتماعی را خاموش میکند. این چه حقیقتی است که گذشت زمان آن را خاموش نمیکند، بلکه روزبهروز برجستهتر میکند؟ مثل حادثهی کربلا. آن روز در آن بیابان خالی و بدون حضور دوستان و پُر از دشمنان، حسینبنعلی (علیهالسّلام) و یارانش به شهادت میرسند، خانوادهاش اسیر میشوند و آنها را میبرند و تمام. امروز بعد از گذشت قرنها، همان حادثهای که باید در ظرف ده روز، پانزده روز اثری از آن نمیماند و یادی از آن نمیشد، ببینید چقدر برجسته است؛ نه فقط در بین میلیونها شیعه در کشورهای مختلف، در بین مسلمانان، بلکه در بین غیر مسلمانان، نام حسینبنعلی مثل خورشیدی میتابد؛ دلها را روشن میکند، راهنمائی میکند. انقلاب اینجوری است. این انقلاب هرچه زمان گذشته است، حقائق بیشتری را روشن کرده است. خوب، دشمن جور دیگری حرف میزند. بعضیها هم با همان لغت دشمن حرف میزنند، با همان زبان دشمن حرف میزنند. آیا میفهمند یا نمیفهمند، آن با خداست؛ اما با زبان او حرف میزنند، سعی میکنند وانمود کنند که انقلاب از راه خود منحرف شده است؛ نه، اگر منحرف شده بود، این همه دل با نام انقلاب و یاد انقلاب به حرکت در نمیآمد؛ این همه ایمان و انگیزه به یاد این انقلاب بسیج نمیشد. در دنیا هم همین جور است. این انقلاب، امروز در کشورهای اسلامی هم آثارش در دلهای مردم محسوس است. به چند تا دولت معاند نگاه نکنید؛ ملتها این انقلاب را گرامی میدارند، بزرگ میدارند، به آن احترام میکنند، حسرت آن را برای خودهاشان میخورند؛ این نشانههای حقانیت است، نشانههای بقاء است؛ «تؤتی اکلها کلّ حین»(2) است. 1 ) سوره مبارکه الأنفال آیه 63 وَأَلَّفَ بَينَ قُلوبِهِم ۚ لَو أَنفَقتَ ما فِي الأَرضِ جَميعًا ما أَلَّفتَ بَينَ قُلوبِهِم وَلٰكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَينَهُم ۚ إِنَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ ترجمه : و دلهای آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روی زمین است صرف میکردی که میان دلهای آنان الفت دهی، نمیتوانستی! ولی خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد! او توانا و حکیم است! 2 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 25 تُؤتي أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذنِ رَبِّها ۗ وَيَضرِبُ اللَّهُ الأَمثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرونَ ترجمه : هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش میدهد. و خداوند برای مردم مثلها میزند، شاید متذکّر شوند (و پند گیرند)! مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و پرسنل نیروی هوائی ارتش - 1388/11/19 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام), حضرت زینب (سلام الله علیها), بقای دین, راه خدا کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), حضرت زینب (سلام الله علیها), بقای دین, راه خدا نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : بقای دین اسلام و راه خدا و ادامهی پیمودن این راه به وسیلهی بندگان خدا، متکی شده و مدد و نیرو گرفته است از کاری که حسینبنعلی (علیهالسّلام) و کاری که زینب کبری کردند. مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و پرسنل نیروی هوائی ارتش - 1388/11/19 عنوان فیش :معلوم شدن عظمت مقام حضرت زینب در مقایسه با زنان نمونه در قرآن کلیدواژه(ها) : حضرت زینب (سلام الله علیها), حضرت امام حسین(علیه السلام), عاشورا, حضرت مریم(سلام الله علیها), آسیه نوع(ها) : قرآن متن فیش : این روزها، روزهای دههی آخر صفر است؛ روزهای بعد از اربعین است. اگر نگاهی کنیم به تاریخ صدر اسلام، این روزها روزهای زینب کبری (سلام اللَّه علیها) است. آن کاری هم که زینب کبری (سلام اللَّه علیها) کرد، یک کارِ از همین جنس بود؛ یعنی کاری محضاً برای خدای متعال، در دل خطرها و محنتها و زحمتها؛ یک ابراز وجود معنوی و الهی دین در چهرهی مصمم زینب کبری (سلام اللَّه علیها). خوب است بدانیم و بفهمیم حروف تاریخ گذشتهی بسیار ارجمندی را که تا امروز منشأ برکات فکری و معرفتی شده است و انشاءاللَّه تا آخر دنیا هم خواهد بود. زینب (سلام اللَّه علیها)، هم در حرکت به سمت کربلا، همراه امام حسین؛ هم در حادثهی روز عاشورا، آن سختیها و آن محنتها؛ هم در حادثهی بعد از شهادت حسینبنعلی (علیهالسّلام)، بیسرپناهی این مجموعهی به جا ماندهی کودک و زن، به عنوان یک ولیّ الهی آنچنان درخشید که نظیر او را نمیشود پیدا کرد؛ در طول تاریخ نمیشود نظیری برای این پیدا کرد. بعد هم در حوادث پیدرپی، در دوران اسارت زینب، در کوفه، در شام، تا این روزها که روز پایان آن حوادث است و شروع یک سرآغاز دیگری است برای حرکت اسلامی و پیشرفت تفکر اسلامی و پیش بردن جامعهی اسلامی. برای خاطر همین مجاهدت بزرگ، زینب کبری (سلام اللَّه علیها) در نزد خداوند متعال یک مقامی یافته است که برای ما قابل توصیف نیست. شما ملاحظه کنید؛ در قرآن کریم، به عنوان یک نمونهی کامل ایمان، خدای متعال دو زن را مثال میزند؛ به عنوان نمونهی کفر هم دو زن را مثال میزند. «ضرب اللَّه مثلا للّذین کفروا امرأت نوح و امرأت لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا»؛(1) که این دو مثال، مربوط است به زنانی که نمونهی کفرند. یعنی به عنوان نمونه، از مردان مثال نمیآورد؛ از زنان مثال میآورد؛ هم در باب کفر، هم در باب ایمان. «و ضرب اللَّه مثلا للّذین امنوا امرأت فرعون»؛(2) یکی زن فرعون را به عنوان نمونهی کامل ایمان مثال میآورد، یکی هم حضرت مریم کبری؛ «و مریم ابنت عمران».(3) یک مقایسهی کوتاه بین زینب کبری و بین همسر فرعون، عظمت مقام زینب کبری را نشان میدهد. در قرآن کریم، زن فرعون نمونهی ایمان شناخته شده است، برای مرد و زن در طول زمان تا آخر دنیا. آن وقت مقایسه کنید زن فرعون را که به موسی ایمان آورده بود و دلبستهی آن هدایتی شده بود که موسی عرضه میکرد، وقتی در زیر فشار شکنجهی فرعونی قرار گرفت، که با همان شکنجه هم - طبق نقل تواریخ و روایات - از دنیا رفت، شکنجهی جسمانی او، او را به فغان آورد: «اذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجّنة و نجّنی من فرعون و عمله»؛ از خدای متعال درخواست کرد که پروردگارا! برای من در بهشت خانهای بنا کن. در واقع، طلب مرگ میکرد؛ میخواست که از دنیا برود. «و نجّنی من فرعون و عمله»(4)؛ من را از دست فرعون و عمل گمراهکنندهی فرعون نجات بده. در حالی که جناب آسیه - همسر فرعون - مشکلش، شکنجهاش، درد و رنجش، درد و رنج جسمانی بود؛ مثل حضرت زینب، چند برادر، دو فرزند، تعداد زیادی از نزدیکان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند. این رنجهای روحی که برای زینب کبری پیش آمد، اینها برای جناب آسیه - همسر فرعون - پیش نیامده بود. در روز عاشورا زینب کبری این همه عزیزان را در مقابل چشم خود دید که به قربانگاه رفتهاند و شهید شدهاند: حسینبنعلی (علیهالسّلام) - سیدالشهداء - را دید، عباس را دید، علیاکبر را دید، قاسم را دید، فرزندان خودش را دید، دیگرِ برادران را دید. بعد از شهادت، آن همه محنتها را دید: تهاجم دشمن را، هتک احترام را، مسئولیت حفظ کودکان را، زنان را. عظمت این مصیبتها را مگر میشود مقایسه کرد با مصائب جسمانی؟ اما در مقابل همهی این مصائب، زینب به پروردگار عالم عرض نکرد: «ربّ نجّنی»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. در روز عاشورا عرض کرد: پروردگارا! از ما قبول کن. بدن پاره پارهی برادرش در مقابل دست، در مقابل چشم؛ دل به سمت پروردگار عالم، عرض میکند: پروردگارا! این قربانی را از ما قبول کن. وقتی از او سؤال میشود که چگونه دیدی؟ میفرماید: «ما رأیت الّا جمیلا». این همه مصیبت در چشم زینب کبری زیباست؛ چون از سوی خداست، چون برای اوست، چون در راه اوست، در راه اعلای کلمهی اوست. ببینید این مقام، مقام چنین صبری، چنین دلدادگی نسبت به حق و حقیقت، چقدر متفاوت است با آن مقامی که قرآن کریم از جناب آسیه نقل میکند. این، عظمت مقام زینب را نشان میدهد. کار برای خدا اینجور است. لذا نام زینب و کار زینب امروز الگوست و در دنیا ماندگار است. بقای دین اسلام، بقای راه خدا، ادامهی پیمودن این راه به وسیلهی بندگان خدا، متکی شده است، مدد و نیرو گرفته است از کاری که حسینبنعلی (علیهالسّلام) کرد و کاری که زینب کبری کرد. یعنی آن صبر عظیم، آن ایستادگی، آن تحمل مصائب و مشکلات موجب شد که امروز شما میبینید ارزشهای دینی در دنیا، ارزشهای رائج است. همهی این ارزشهای انسانی که در مکاتب گوناگون، منطبق با وجدان بشری است، ارزشهائی است که از دین برخاسته است؛ اینها را دین تعلیم داده است. کار برای خدا خاصیتش این است. 1 ) سوره مبارکه التحريم آیه 10 ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ كَفَرُوا امرَأَتَ نوحٍ وَامرَأَتَ لوطٍ ۖ كانَتا تَحتَ عَبدَينِ مِن عِبادِنا صالِحَينِ فَخانَتاهُما فَلَم يُغنِيا عَنهُما مِنَ اللَّهِ شَيئًا وَقيلَ ادخُلَا النّارَ مَعَ الدّاخِلينَ ترجمه : خداوند برای کسانی که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد میشوند!» 2 ) سوره مبارکه التحريم آیه 11 وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَونَ إِذ قالَت رَبِّ ابنِ لي عِندَكَ بَيتًا فِي الجَنَّةِ وَنَجِّني مِن فِرعَونَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّني مِنَ القَومِ الظّالِمينَ ترجمه : و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!» 3 ) سوره مبارکه التحريم آیه 12 وَمَريَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتي أَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فيهِ مِن روحِنا وَصَدَّقَت بِكَلِماتِ رَبِّها وَكُتُبِهِ وَكانَت مِنَ القانِتينَ ترجمه : و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود! 4 ) سوره مبارکه التحريم آیه 11 وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَونَ إِذ قالَت رَبِّ ابنِ لي عِندَكَ بَيتًا فِي الجَنَّةِ وَنَجِّني مِن فِرعَونَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّني مِنَ القَومِ الظّالِمينَ ترجمه : و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!» مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام ۱۹ دی - 1388/10/19 عنوان فیش :قانون مداری عملکردی درست مقابل فتنه کلیدواژه(ها) : فتنه, حضرت امام حسین(علیه السلام), عاشورا, تقوا نوع(ها) : قرآن متن فیش : یک نکته را هم به جوانان عزیز انقلابی، به فرزندان عزیز انقلابی خودم، به فرزندان بسیجی - از زن و مرد - عرض بکنم: جوانان از اطراف و اکناف کشور، از آنچه که تهتّک بیگانگان از ایمان دینی به گوششان میخورد یا با چشمشان میبینند، عصبانی هستند؛ وقتی می بینند روز عاشورا چگونه یک عدهای حرمت عاشورا را هتک میکنند، حرمت امام حسین را هتک میکنند، حرمت عزاداران حسینی را هتک میکنند، دلهاشان به درد میآید، سینههاشان پر میشود از خشم؛ البته خوب، طبیعی هم هست، حق هم دارند؛ ولی میخواهم عرض بکنم جوانهای عزیز مراقب باشند، مواظب باشند که هرگونه کار بی رویهای، کمک به دشمن است. اینجا جوانها تلفن میکنند - میفهمم من، میخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه میکنند، هر روز می آورند، من نگاه میکنم - می بینم همین طور جوانها گلهمند، ناراحت و عصبانی؛ گاهی هم از بنده گله میکنند که چرا فلانی صبر میکند؟ چرا فلانی ملاحظه میکند؟ من عرض میکنم؛ در شرائطی که دشمن با همهی وجود، با همهی امکاناتِ خود درصدد طراحی یک فتنه است و میخواهد یک بازی خطرناکی را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازی کمک نکرد. خیلی باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد. دستگاههای مسئولی وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هیچگونه تخطی از قانون، بایستی مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگیرد؛ اما ورود افرادی که شأن قانونی و سمت قانونی و وظیفه ی قانونی و مسئولیت قانونی ندارند، قضایا را خراب میکند. خدای متعال به ما دستور داده است: «و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی».(1) بله، یک عدهای دشمنی میکنند، یک عدهای خباثت به خرج میدهند، یک عده ای از خباثتکنندگان پشتیبانی میکنند - اینها هست - اما باید مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخی از قضایا بشود، بیگناهانی که از آنها بیزار هم هستند، لگدمال میشوند؛ این نباید اتفاق بیفتد. من برحذر میدارم جوانهای عزیز را، فرزندان عزیز انقلابیِ خودم را از اینکه یک حرکتی را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون. 1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 8 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا كونوا قَوّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالقِسطِ ۖ وَلا يَجرِمَنَّكُم شَنَآنُ قَومٍ عَلىٰ أَلّا تَعدِلُوا ۚ اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعمَلونَ ترجمه : ای کسانی که ایمان آوردهاید! همواره برای خدا قیام کنید، و از روی عدالت، گواهی دهید! دشمنی با جمعیّتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگاری نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام میدهید، با خبر است! مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام ۱۹ دی - 1388/10/19 عنوان فیش : عاشورا, حادثه عاشورا, حضرت امام حسین(علیه السلام), فداکاری امام حسین(علیه السلام), شهدای کربلا کلیدواژه(ها) : عاشورا, حادثه عاشورا, حضرت امام حسین(علیه السلام), فداکاری امام حسین(علیه السلام), شهدای کربلا نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : روز عاشورا - دهم محرم - فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد، او را تا عرش بالا میبرد؛ این مجاهدتهای یاران حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز، این خطورت و اهمیت را میبخشد. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام ۱۹ دی - 1388/10/19 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : روز عاشورا فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد، او را تا عرش بالا میبرد. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام ۱۹ دی - 1388/10/19 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مجاهدتهای یاران حسین بن علی (علیه السّلام) است که به روز عاشورا، این خطورت و اهمیت را میبخشد. مربوط به :بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون - 1388/09/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : روز مباهله، روزی است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانی خود را به صحنه میآورد. نکتهی مهم در باب مباهله این است: «و انفسنا و انفسکم» در آن هست؛ «و نساءنا و نساءکم»(1) در آن هست؛ عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب میکند و به صحنه میآورد برای محاجهای که در آن باید مایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد. هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت، پیغمبر دست عزیزان خود، فرزندان خود و دختر خود و امیرالمؤمنین را - که برادر و جانشین خود هست - بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنائی بودن روز مباهله به این شکل است. یعنی نشان دهندهی این است که بیان حقیقت، ابلاغ حقیقت، چقدر مهم است؛ میآورد به میدان با این داعیه که میگوید بیائیم مباهله کنیم؛ هر کدام بر حق بودیم، بماند، هر کدام بر خلاف حق بودیم، ریشهکن بشود با عذاب الهی. همین قضیه در محرّم اتفاق افتاده است به شکل عملی؛ یعنی امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) هم برای بیان حقیقت، روشنگری در طول تاریخ، عزیزترین عزیزان خود را برمیدارد میآورد وسط میدان. امام حسین (علیهالسّلام) که میدانست حادثه چه جور تمام خواهد شد؛ زینب را آورد، همسران خود را آورد، فرزندان خود را آورد، برادران عزیز خود را آورد. اینجا هم مسئله، مسئلهی تبلیغ دین است؛ تبلیغ به معنای حقیقی کلمه؛ رساندن پیام، روشن کردن فضا؛ ابعاد مسئلهی تبلیغ را این جوری میشود فهمید که چقدر مهم است. در آن خطبه «من رأی سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه ناکثا لعهداللَّه ... و لمیغیّر علیه بفعل و لا قول کان حقّا علی اللَّه ان یدخله مدخله»؛(2) یعنی وقتی او دارد فضا را به این شکل آلوده میکند، خراب میکند، باید یا با فعل یا با قول آمد روشنگری کرد. و امام حسین (علیهالسّلام) این کار را انجام میدهد، آن هم با این هزینهی سنگین؛ عیالات خود، همسران خود، عزیزان خود، فرزندان امیرالمؤمنین، زینب کبری، اینها را برمیدارد میآید وسط میدان. مربوط به :بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون - 1388/09/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) برای بیان حقیقت، روشنگری در طول تاریخ، عزیزترین عزیزان خود را برمیدارد میآورد وسط میدان. امام حسین (علیهالسّلام) که میدانست حادثه چه جور تمام خواهد شد؛ زینب را آورد، همسران خود را آورد، فرزندان خود را آورد، برادران عزیز خود را آورد. مربوط به :بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون - 1388/09/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام)... برای بیان حقیقت، روشنگری در طول تاریخ، عزیزترین عزیزان خود را برمیدارد میآورد وسط میدان. امام حسین (علیهالسّلام) که میدانست حادثه چه جور تمام خواهد شد؛ زینب را آورد، همسران خود را آورد، فرزندان خود را آورد، برادران عزیز خود را آورد. اینجا... مسئله، مسئلهی تبلیغ دین است؛ تبلیغ به معنای حقیقی کلمه؛ رساندن پیام، روشن کردن فضا؛ ابعاد مسئلهی تبلیغ را این جوری میشود فهمید که چقدر مهم است. در آن خطبه «من رأی سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه ناکثا لعهداللَّه ... و لمیغیّر علیه بفعل و لا قول کان حقّا علی اللَّه ان یدخله مدخله»؛ یعنی وقتی او دارد فضا را به این شکل آلوده میکند، خراب میکند، باید یا با فعل یا با قول آمد روشنگری کرد. و امام حسین (علیهالسّلام) این کار را انجام میدهد، آن هم با این هزینهی سنگین؛ عیالات خود، همسران خود، عزیزان خود، فرزندان امیرالمؤمنین، زینب کبری، اینها را برمیدارد میآید وسط میدان. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر - 1388/05/05 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حضرت ابیعبداللهالحسین (علیهالسّلام) از ابزار بصیرت در شروع نهضت و ادامهی نهضت استفاده کرد. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر - 1388/05/05 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر - 1388/05/05 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منی و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان - حضرت بیانات عجیبی دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است - بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصهی کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. در خود عرصهی کربلا حضرت اهل تبیین بودند، میرفتند، صحبت میکردند. حالا میدان جنگ است، منتظرند خون هم را بریزند، اما از هر فرصتی این بزرگوار استفاده میکردند که بروند با آنها صحبت بکنند، بلکه بتوانند آنها را بیدار کنند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت قیام نوزدهم دی - 1387/10/19 عنوان فیش :یکسانی ظالم و سکوتکننده مقابل ظلم، نزد خداوند کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), ظلمستیزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : [با فاصلهی پنجاه سال بعد از رحلت پیغمبر، کسی به جای پیغمبر مینشیند که سر تا پایش فساد است، سر تا پایش فسق است، به اصل وجود خدا و وحدانیت خدا اعتقادی ندارد. این به نظر شما امروز خیلی عجیب میآید؛ اما آن روز به نظر بسیاری از آن مردم، عجیب نیامد.] در یک چنین موقعیتی که این قدر غفلت بر دنیای اسلام حاکم است که خطر را درک و استشمام نمیکنند، چه کار باید کرد؟ کسی مثل حسینبنعلی که مظهر اسلام است، نسخهی بیتغییر پیغمبر مکرم اسلام است - «حسین منّی و انا من حسین»(1) - در این شرایط چه کار باید بکند؟ او باید کاری کند که دنیای اسلام را - نه فقط آن روز، بلکه در طول قرنهای بعد از آن - بیدار کند؛ آگاه کند؛ تکان بدهد. این تکان با قیام امام حسین شروع شد. حالا اینکه امام حسین دعوت شد برای حکومت در کوفه و حرکت کرد به کوفه، اینها ظواهر کار و بهانههای کار بود. اگر امام حسین (علیهالسّلام) دعوت هم نمیشد، این قیام تحقق پیدا میکرد. امام حسین باید این حرکت را انجام میداد، تا نشان بدهد که دستور کار، در یک چنین شرایطی، برای مسلمان چیست. نسخه را به همهی مسلمانهای قرنهای بعدی نشان داد. یک نسخهای نوشت؛ منتها نسخهی حسینبنعلی، نسخهی لفاظی و حرافی و «دستور بده، خودت بنشین» نبود؛ نسخهی عملی بود. او خودش حرکت کرد و نشان داد که راه این است. ایشان از قول پیغمبر نقل میکند که آن وقتی که شما دیدید که اسلام کنار گذاشته شد؛ ظالمین بر مردم حکومت میکنند؛ دین خدا را تغییر میدهند؛ با فسق و فجور با مردم رفتار میکنند؛ آن کسی که در مقابل این وضع، نایستد و قیام نکند، «کان حقّا علی اللَّه ان یدخله مدخله»؛ خدای متعال با این آدم ساکت و بیتفاوت هم مثل همان کسی که «مستحلّ حرمات اللَّه»(2) است، رفتار خواهد کرد. این نسخه است. قیام امام حسین این است. در راه این قیام، جان مطهر و مبارک و گرانبهای امام حسین که برترین جانهای عالم است، اگر قربانی شود به نظر امام حسین، بهای زیادی نیست. جان بهترینِ مردمان که اصحاب امام حسین بودند، اگر قربان شود، برای امام حسین بهای گرانی محسوب نمیشود. اسارت آل اللَّه، حرم پیغمبر، شخصیتی مثل زینب که در دست بیگانگان اسیر بشود - حسینبنعلی میدانست وقتی در این بیابان کشته شود، آنها این زن و بچه را اسیر میکنند - این اسارت و پرداختن این بهای سنگین به نظر امام حسین، برای این مقصود سنگین نبود. بهائی که ما میپردازیم، باید ملاحظه شود با آن چیزی که با این پرداخت، برای اسلام، برای مسلمین، برای امت اسلامی و برای جامعه به دست میآید. گاهی صد تومان انسان خرج کند، اسراف کرده؛ گاهی صد میلیارد اگر خرج کند، اسراف نکرده. باید دید چه در مقابلش میگیریم. انقلاب اسلامی عمل به این نسخه بود. 1 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ،شیخ مفید ج2 ص 127 ؛ كامل الزيارات،محمد بن قولویه ص53ح11 ؛ المناقب،ابن شهر آشوب،ج1ص74 ؛ ارشاد : ج 2 ص 167 ؛ كشف الغمه : ج 2 ص 11 ؛ بحار الانوار،مجلسی،ج43 ص262ح1 ؛ سنن ترمذی : ج5 ص 324 ح3864؛ حسين منی و أنا من حسين أحب الله من أحب حسينا حسين سبط من الأسباط» ترجمه : حسین از من است و من از حسین هستم. خدا دوست دارد كسی را كه حسین دوست بدارد. حسین نوه ای از نوه ها[یم] است. 2 ) بحارالأنوار ،علامه مجلسی ج ۴۴ ص ۳۸۱؛ تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ج ۴ص ۳۰۴ نحوه ؛ الكامل فی التاریخ ،ابن اثیر ج ۴ ص ۴۸ نحوه ؛ مقتل ابىمخنف، ص ۸۵ نحوه . مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ صُرَدٍ وَ الْمُسَيَّبِ بْنِ نَجَبَةَ وَ رِفَاعَةَ بْنِ شَدَّادٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَالٍ وَ جَمَاعَةِ الْمُؤْمِنِينَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَالَ فِی حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ. ترجمه : [نامه امام حسین (علیه السلام) به كوفيان پس از نزول در سرزمين كربلا] بسم اللَّه الرحمن الرحيم از حسين بن على به سليمان بن صرد، مسيب بن نجبه، رفاعة بن شداد، عبد اللَّه بن وائل و گروهى از مؤمنين. اما بعد؛ براستی می دانيد كه پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله در زمان زندگى خود فرمود: كسى كه حاكم ستمكاری را كه حرام خدا را حلال بداند، عهد و پيمان خدا را بشكند، مخالف سنت رسول خدا باشد، در ميان مردم با گناه و عدوان رفتار نمايد، ببیند اما گفتار و رفتار خود را تغيير ندهد خدا حق دارد كه وى را هم در جايگاهى نظير جايگاه او داخل كند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت قیام نوزدهم دی - 1387/10/19 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : به حادثهی کربلا نگاه کنید. بسیاری از مسلمانانِ دوران اواخر شصت سالهی بعد از حادثهی هجرت - یعنی پنجاه سالهی بعد از رحلت نبی مکرم - از حوادثی که میگذشت، تحلیل درستی نداشتند. چون تحلیل نداشتند، عکسالعمل نداشتند. لذا میدان، باز بود جلوی کسانی که هر کاری میخواستند، هر انحرافی که در مسیر امت اسلامی به وجود میآوردند، کسی جلودارشان نباشد؛ میکردند. کار به جائی رسید که یک فرد فاسقِ فاجرِ بدنامِ رسوا - جوانی که هیچ یک از شرایط حاکمیت اسلامی و خلافت پیغمبر در او وجود ندارد و نقطهی عکس مسیر پیغمبر در اعمال او ظاهر است - بشود رهبر امت اسلامی و جانشین پیغمبر! ببینید چقدر این حادثه امروز به نظر شما عجیب میآید؟ آن روز این حادثه به نظر مردمی که در آن دوران بودند، عجیب نیامد. خواص احساس خطر نکردند. بعضی هم که شاید احساس خطر میکردند، منافع شخصیشان، عافیتشان، راحتشان، اجازه نداد که عکسالعملی نشان بدهند. پیغمبر، اسلام را آورد تا مردم را به توحید، به پاکیزگی، به عدالت، به سلامت اخلاق، به صلاح عمومی جامعهی بشری سوق بدهد. امروز کسی به جای پیغمبر مینشیند که سر تا پایش فساد است، سر تا پایش فسق است، به اصل وجود خدا و وحدانیت خدا اعتقادی ندارد. با فاصلهی پنجاه سال بعد از رحلت پیغمبر، یک چنین کسی میآید سر کار! این به نظر شما امروز خیلی عجیب میآید؛ آن روز به نظر بسیاری از آن مردم، عجیب نیامد. عجب! یزید خلیفه شد و مأمورین غلاظ و شداد را گذاشتند در اطراف دنیای اسلام که از مردم بیعت بگیرند. مردم هم دسته دسته رفتند بیعت کردند؛ علما بیعت کردند، زهّاد بیعت کردند، نخبگان بیعت کردند، سیاستمداران بیعت کردند. در یک چنین موقعیتی که این قدر غفلت بر دنیای اسلام حاکم است که خطر را درک و استشمام نمیکنند، چه کار باید کرد؟ کسی مثل حسینبنعلی که مظهر اسلام است، نسخهی بیتغییر پیغمبر مکرم اسلام است - «حسین منّی و انا من حسین» - در این شرایط چه کار باید بکند؟ او باید کاری کند که دنیای اسلام را - نه فقط آن روز، بلکه در طول قرنهای بعد از آن - بیدار کند؛ آگاه کند؛ تکان بدهد. این تکان با قیام امام حسین شروع شد. حالا اینکه امام حسین دعوت شد برای حکومت در کوفه و حرکت کرد به کوفه، اینها ظواهر کار و بهانههای کار بود. اگر امام حسین (علیهالسّلام) دعوت هم نمیشد، این قیام تحقق پیدا میکرد. امام حسین باید این حرکت را انجام میداد، تا نشان بدهد که دستور کار، در یک چنین شرایطی، برای مسلمان چیست. نسخه را به همهی مسلمانهای قرنهای بعدی نشان داد. یک نسخهای نوشت؛ منتها نسخهی حسینبنعلی، نسخهی لفاظی و حرافی و «دستور بده، خودت بنشین» نبود؛ نسخهی عملی بود. او خودش حرکت کرد و نشان داد که راه این است. ایشان از قول پیغمبر نقل میکند که آن وقتی که شما دیدید که اسلام کنار گذاشته شد؛ ظالمین بر مردم حکومت میکنند؛ دین خدا را تغییر میدهند؛ با فسق و فجور با مردم رفتار میکنند؛ آن کسی که در مقابل این وضع، نایستد و قیام نکند، «کان حقّا علی اللَّه ان یدخله مدخله»؛ خدای متعال با این آدم ساکت و بیتفاوت هم مثل همان کسی که «مستحلّ حرمات اللَّه» است، رفتار خواهد کرد. این نسخه است. قیام امام حسین این است. در راه این قیام، جان مطهر و مبارک و گرانبهای امام حسین که برترین جانهای عالم است، اگر قربانی شود به نظر امام حسین، بهای زیادی نیست. جان بهترینِ مردمان که اصحاب امام حسین بودند، اگر قربان شود، برای امام حسین بهای گرانی محسوب نمیشود. اسارت آل اللَّه، حرم پیغمبر، شخصیتی مثل زینب که در دست بیگانگان اسیر بشود - حسینبنعلی میدانست وقتی در این بیابان کشته شود، آنها این زن و بچه را اسیر میکنند - این اسارت و پرداختن این بهای سنگین به نظر امام حسین، برای این مقصود سنگین نبود. بهائی که ما میپردازیم، باید ملاحظه شود با آن چیزی که با این پرداخت، برای اسلام، برای مسلمین، برای امت اسلامی و برای جامعه به دست میآید. گاهی صد تومان انسان خرج کند، اسراف کرده؛ گاهی صد میلیارد اگر خرج کند، اسراف نکرده. باید دید چه در مقابلش میگیریم. انقلاب اسلامی عمل به این نسخه بود. امام بزرگوار ما به این نسخه عمل کرد. یک عدهای آدمهای ظاهرنگر و سطحیبین - البته آدمهای خوب، مردمان بدی نبودند؛ ما اینها را میشناختیم - همان وقت میگفتند که ایشان این جوانها را توی میدان آوردند و بهترین جوانهای ما به کشتن داده میشوند؛ خونشان ریخته میشود. خیال میکردند که امام نمیداند که جان این جوانها در خطر قرار میگیرد. دلشان برای او میسوخت. این ناشی بود از اینکه محاسبه درست نمیشد. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت قیام نوزدهم دی - 1387/10/19 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [در ماجرای کربلا] اینکه امام حسین دعوت شد برای حکومت در کوفه و حرکت کرد به کوفه، اینها ظواهر کار و بهانههای کار بود. اگر امام حسین (علیهالسّلام) دعوت هم نمیشد، این قیام تحقق پیدا میکرد. امام حسین باید این حرکت را انجام میداد، تا نشان بدهد که دستور کار، در یک چنین شرایطی، برای مسلمان چیست. نسخه را به همهی مسلمانهای قرنهای بعدی نشان داد. یک نسخهای نوشت؛ منتها نسخهی حسینبنعلی، نسخهی لفاظی و حرافی و «دستور بده، خودت بنشین» نبود؛ نسخهی عملی بود. او خودش حرکت کرد و نشان داد که راه این است. ایشان از قول پیغمبر نقل میکند که آن وقتی که شما دیدید که اسلام کنار گذاشته شد؛ ظالمین بر مردم حکومت میکنند؛ دین خدا را تغییر میدهند؛ با فسق و فجور با مردم رفتار میکنند؛ آن کسی که در مقابل این وضع، نایستد و قیام نکند، «کان حقّا علی اللَّه ان یدخله مدخله»؛ خدای متعال با این آدم ساکت و بیتفاوت هم مثل همان کسی که «مستحلّ حرمات اللَّه» است، رفتار خواهد کرد. این نسخه است. قیام امام حسین این است. در راه این قیام، جان مطهر و مبارک و گرانبهای امام حسین که برترین جانهای عالم است، اگر قربانی شود به نظر امام حسین، بهای زیادی نیست. جان بهترینِ مردمان که اصحاب امام حسین بودند، اگر قربان شود، برای امام حسین بهای گرانی محسوب نمیشود. اسارت آل اللَّه، حرم پیغمبر، شخصیتی مثل زینب که در دست بیگانگان اسیر بشود - حسینبنعلی میدانست وقتی در این بیابان کشته شود، آنها این زن و بچه را اسیر میکنند - این اسارت و پرداختن این بهای سنگین به نظر امام حسین، برای این مقصود سنگین نبود. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام نوزدهم دیماه - 1386/10/19 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ملت اسلام اگر نام حسین را و یاد حسین را زنده نگه بدارد و آن را الگو قرار بدهد برای خود، از همهی موانع و مشکلات عبور خواهد کرد. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام نوزدهم دیماه - 1386/10/19 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در انقلاب و نظام جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل، همه بر روی مسئلهی امام حسین و مسئلهی عاشورا و عزاداریهای مردمی، تکیه کردند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام نوزدهم دیماه - 1386/10/19 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حسینبنعلی قیامش برای این بود که بینی حاکمیتهای علیه ارزشهای اسلامی و انسانی و الهی را به خاک بمالد و نابود کند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام نوزدهم دیماه - 1386/10/19 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین (علیهالسّلام) مظهر بصیرت و استقامت است. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام نوزدهم دیماه - 1386/10/19 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حقایق ماجرای عاشورا را بازیچه نباید قرار داد. هر کسی یک چیزی به آن اضافه بکند، خرافهای را به آن وصل بکند، کارهای غیر معقول را به نام عزاداری انجام بدهد؛ طرفداری از امام حسین نیست. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام نوزدهم دیماه - 1386/10/19 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امامحسین نه فقط برای شیعه، نه فقط برای مسلمانها، بلکه برای احرار عالم درس دارد. شما گنجینهدارِ یک چنین جواهر ذی قیمتی هستید که همهی بشریت میتواند از او بهره برد و استفاده کند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام نوزدهم دیماه - 1386/10/19 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : گویندگان، وعاظ، مداحان، سرایندگان، همه باید توجه داشته باشند که این یک حقیقت عزیز است؛ با آن نبایست بازی کرد؛ حقایق ماجرای عاشورا را بازیچه نباید قرار داد. هر کسی یک چیزی به آن اضافه بکند، خرافهای را به آن وصل بکند، کارهای غیر معقول را به نام عزاداری انجام بدهد، اینها نباید باشد؛ اینها طرفداری از امام حسین نیست. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام نوزدهم دیماه - 1386/10/19 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امامحسین نه فقط برای شیعه، نه فقط برای مسلمانها، بلکه برای احرار عالم درس دارد. رهبر آزادیبخش نهضت هند در شصت سال، هفتاد سال قبل اسم حسینبنعلی را آورد؛ گفت من از او یاد گرفتم؛ در حالی که هندو بود؛ اصلاً مسلمان نبود. در بین مسلمین هم همینطور است. ماجرای امامحسین این است. شما گنجینهدارِ یک چنین جواهر ذی قیمتی هستید که همهی بشریت میتواند از او بهره برد و استفاده کند. مربوط به :بیانات در مراسم هفدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1385/03/14 عنوان فیش :نصرت الهی برای نصرتکنندگان دین او کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), حضرت امام حسین(علیه السلام), نصرت الهی نوع(ها) : قرآن, حدیث, نهجالبلاغه متن فیش : عامل اصلی پیشرفت امام بزرگوار ما و موفقیت او این است که به یک اصل قرآنی، به یک حقیقت قرآنی، با همهی وجود، با همهی دل، ایمان آورد و با همهی توان در راه آن تلاش و کار کرد. آن اصل قرآنی همان چیزی است که در این آیهی شریفهی «ان تنصروااللَّه ینصرکم و یثبت اقدامکم»(1) و در آیات متعدد دیگر از آن یاد شده و بر آن تأکید شده است: اگر خدا را نصرت کنید، خدا هم شما را نصرت خواهد کرد؛ اگر در راه خدا قدمی بردارید، خداوند متعال هم شما را دهها و صدها قدم جلو خواهد برد. این، اصل قرآنی و یک حقیقت است؛ یک قانونی الهی است. نصرت خدا به معنای نصرت دین اوست. دین خدا، فقط طهارت و نجاست نیست، فقط اعمال ظاهری دینی نیست؛ دین خدا یعنی برنامهی سعادت بشر در دنیا و آخرت. این برنامه همانطور که ضامن رشد و اعتلای معنوی جوامع بشری است، ضامن زنده کردن استعدادهای فکری و رشد دادن به شخصیت و تواناییهای آنها هم هست. دین خدا همچنانی که به معنویت نظر دارد، به زندگی دنیایی انسان هم نظر دارد و برای خوشبختی انسان برنامه دارد. امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) در نهجالبلاغه، هدف از بعثت نبی مکرم اسلام را اینگونه معین میکند: «لیثیروا لهم دفائن العقول»(2)؛ تا گنجینههای خرد را در درون مردم استخراج کند و به فعلیت برساند. در زیارت اربعین سیدالشهداء (علیهالسّلام) هم میخوانیم: «لیستنقذ عباده من الجهالة و حیرة الضلالة»(3)؛ قیام حسینی برای این است که ابرهای جهل و غفلت را از افق زندگی انسانها برطرف کند و آنها را عالم کند؛ آنها را به هدایت حقیقی برساند. نصرت خدای متعال در واقع معنایش این است که در جهت احیای سنتهای الهی قدم برداریم؛ در طبیعت و جامعه اثر بگذاریم؛ در بیدار کردن فطرتها اثر بگذاریم؛ برای نجات انسان از مجموعهی عوامل بدبختی و تیرهروزی تلاش کنیم. این، نصرت ماست برای دین خدا. امام برای نجات و رهایی کشور و ملت خود، این حقیقت قرآنی را به کار گرفت و خدا را نصرت کرد؛ قیام و اقدام کرد. خدای متعال هم او را نصرت کرد و به حرکت او برکت بخشید؛ به یک قدم او صد قدم پاسخ گفت. ما نصرتی را که خودمان دربارهی دین خدا میکنیم - نسبت این را - با نصرتی که خدا میکند، اگر بخواهیم بسنجیم، از نسبت یک به صد و یک به هزار هم بیشتر است. ما یک قدم برمیداریم؛ اما خداوند متعال نصرتش را وقتی شامل حال ما میکند، در حقیقت صد و هزار قدم ما را به جلو میبرد. بنابراین، فاصلهی بین نصرت ما و نصرت خدا، بسیار زیاد است. 1 ) سوره مبارکه محمد آیه 7 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم ترجمه : ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد. 2 ) خطبه 1 : از خطبههاى آن حضرت است كه در آن ابتداى آفرينش آسمان و زمين و آدم را توضيح مىدهد و يادى از حج مىكند الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ: أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ لْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَا مَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ: كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُزَايَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِيرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ يَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ خلق العالم أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِيَّةٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَكَةٍ أَحْدَثَهَا وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِيهَا أَحَالَ الْأَشْيَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ لَأَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا: ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَكَائِكَ الْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِيهَا مَاءً مُتَلَاطِماً تَيَّارُهُ مُتَرَاكِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّيحِ الْعَاصِفَةِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِيقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِيقٌ ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ رِيحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا فَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ تَرُدُّ أَوَّلَهُ إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِيَهُ إِلَى مَائِرِهِ حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُكَامُهُ فَرَفَعَهُ فِي هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَكْفُوفاً وَ عُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْكاً مَرْفُوعاً بِغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا وَ لَا دِسَارٍ يَنْظِمُهَا ثُمَّ زَيَّنَهَا بِزِينَةِ الْكَوَاكِبِ وَ ضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ وَ أَجْرَى فِيهَا سِرَاجاً مُسْتَطِيراً وَ قَمَراً مُنِيراً فِي فَلَكٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِيمٍ مَائِرٍ. خلق الملائكة ثُمَّ فَتَقَ مَا بَيْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلَا فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلَائِكَتِهِ مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا يَرْكَعُونَ وَ رُكُوعٌ لَا يَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لَا يَتَزَايَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ لَا يَسْأَمُونَ لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْيَانِ وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ وَ السَّدَنَةُ لِأَبْوَابِ جِنَانِهِ وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِي الْأَرَضِينَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ وَ الْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا أَعْنَاقُهُمْ وَ الْخَارِجَةُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْكَانُهُمْ وَ الْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَكْتَافُهُمْ نَاكِسَةٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَةٌ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَةِ لَا يَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِيرِ وَ لَا يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِينَ وَ لَا يَحُدُّونَهُ بِالْأَمَاكِنِ وَ لَا يُشِيرُونَ إِلَيْهِ بِالنَّظَائِرِ صفة خلق آدم ( عليهالسلام ) ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ وَ لَاطَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَكَتْ وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ وَ أَمَدٍ مَعْلُومٍ ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً ذَا أَذْهَانٍ يُجِيلُهَا وَ فِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا وَ جَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا وَ أَدَوَاتٍ يُقَلِّبُهَا وَ مَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ الْأَذْوَاقِ وَ الْمَشَامِّ وَ الْأَلْوَانِ وَ الْأَجْنَاسِ مَعْجُوناً بِطِينَةِ الْأَلْوَانِ الْمُخْتَلِفَةِ وَ الْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ وَ الْأَضْدَادِ الْمُتَعَادِيَةِ وَ الْأَخْلَاطِ الْمُتَبَايِنَةِ مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الْبَلَّةِ وَ الْجُمُودِ وَ اسْتَأْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِكَةَ وَدِيعَتَهُ لَدَيْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِيَّتِهِ إِلَيْهِمْ فِي الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَكْرِمَتِهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ اعْتَرَتْهُ الْحَمِيَّةُ وَ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الشِّقْوَةُ وَ تَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ وَ اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ فَأَعْطَاهُ اللَّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَةِ وَ اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِيَّةِ وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَةِ فَقَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ثُمَّ أَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً أَرْغَدَ فِيهَا عَيْشَهُ وَ آمَنَ فِيهَا مَحَلَّتَهُ وَ حَذَّرَهُ إِبْلِيسَ وَ عَدَاوَتَهُ فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَةً عَلَيْهِ بِدَارِ الْمُقَامِ وَ مُرَافَقَةِ الْأَبْرَارِ فَبَاعَ الْيَقِينَ بِشَكِّهِ وَ الْعَزِيمَةَ بِوَهْنِهِ وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلًا وَ بِالِاغْتِرَارِ نَدَماً ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِي تَوْبَتِهِ وَ لَقَّاهُ كَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِيَّةِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّيَّةِ اختيار الأنبياء وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَايِشَ تُحْيِيهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِيهِمْ وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ رُسُلٌ لَا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لَا كَثْرَةُ الْمُكَذِّبِينَ لَهُمْ مِنْ سَابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ عَلَى ذَلِكَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ وَ مَضَتِ الدُّهُورُ وَ سَلَفَتِ الْآبَاءُ وَ خَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ مبعث النبي إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ ( صلىاللهعليهوآلهوسلم )لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ ( صلىاللهعليهوسلم )لِقَاءَهُ وَ رَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَكْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْيَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَيْهِ كَرِيماً ( صلىاللهعليهوآله ) وَ خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ القرآن و الأحكام الشرعية كِتَابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ وَ مُبَيِّناً غَوَامِضَهُ بَيْنَ مَأْخُوذٍ مِيثَاقُ عِلْمِهِ وَ مُوَسَّعٍ عَلَى الْعِبَادِ فِي جَهْلِهِ وَ بَيْنَ مُثْبَتٍ فِي الْكِتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِي الْكِتَابِ تَرْكُهُ وَ بَيْنَ وَاجِبٍ بِوَقْتِهِ وَ زَائِلٍ فِي مُسْتَقْبَلِهِ وَ مُبَايَنٌ بَيْنَ مَحَارِمِهِ مِنْ كَبِيرٍ أَوْعَدَ عَلَيْهِ نِيرَانَهُ أَوْ صَغِيرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ وَ بَيْنَ مَقْبُولٍ فِي أَدْنَاهُ مُوَسَّعٍ فِي أَقْصَاهُ و منها في ذكر الحج وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ يَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ يَأْلَهُونَ إِلَيْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا كَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ يُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ يَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذِينَ حَرَماً فَرَضَ حَقَّهُ وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ وَ كَتَبَ عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ ترجمه : خداى را سپاس كه گويندگان به عرصه ستايشش نمىرسند و شماره گران از عهده شمردن نعمتهايش بر نيايند و كوشندگان حقّش را ادا نكنند خدايى كه انديشههاى بلند او را درك ننمايند، و هوشهاى ژرف به حقيقتش دست نيابند، خدايى كه اوصافش در چهار چوب حدود نگنجد، و به ظرف وصف در نيايد، و در مدار وقت معدود، و مدت محدود قرار نگيرد. با قدرتش خلايق را آفريد، و با رحمتش بادها را وزيدن داد، و اضطراب زمينش را با كوهها مهار نمود. آغاز دين شناخت اوست، و كمال شناختش باور كردن او، و نهايت از باور كردنش يگانه دانستن او، و غايت يگانه دانستنش اخلاص به او، و حدّ اعلاى اخلاص به او نفى صفات (زائد بر ذات) از اوست، چه اينكه هر صفتى گواه اين است كه غير موصوف است، و هر موصوفى شاهد بر اين است كه غير صفت است. پس هر كس خداى سبحان را با صفتى وصف كند او را با قرينى پيوند داده، و هر كه او را با قرينى پيوند دهد دوتايش انگاشته، و هر كه دوتايش انگارد داراى اجزايش دانسته، و هر كه او را داراى اجزاء بداند حقيقت او را نفهميده، و هر كه حقيقت او را نفهميد برايش جهت اشاره پنداشته، و هر كه براى او جهت اشاره پندارد محدودش به حساب آورده، و هر كه محدودش بداند چون معدود به شمارهاش آورده، و كسى كه گويد: در چيست حضرتش را در ضمن چيزى در آورده، و آن كه گفت: بر فراز چيست آن را خالى از او تصور كرده. ازلى است و چيزى بر او پيشى نجسته، و نيستى بر هستىاش مقدم نبوده، با هر چيزى است ولى منهاى پيوستگى با آن، و غير هر چيزى است امّا بدون دورى از آن، پديد آورنده موجودات است بىآنكه حركتى كند و نيازمند به كار گيرى ابزار و وسيله باشد، بيناست بدون احتياج به منظرگاهى از آفريدههايش، يگانه است چرا كه او را مونسى نبوده تا به آن انس گيرد و از فقدان آن دچار وحشت شود. آفرينش جهان بىسابقه ماده و مواد مخلوقات را لباس هستى پوشاند، و آفرينش را آغاز كرد، بدون به كار گيرى انديشه و سود جستن از تجربه و آزمايش، و بدون آنكه حركتى از خود پديد آورده، و فكر و خيالى كه ترديد و اضطراب در آن روا دارد. موجودات را پس از به وجود آمدن به مدار اوقاتشان تحويل داد، و بين اشياء گوناگون ارتباط و هماهنگى برقرار كرد، ذات هر يك را اثر و طبيعتى معين داد، و آن اثر را لازمه وجود او نمود، در حالى كه به تمام اشياء پيش از به وجود آمدنشان دانا، و به حدود و انجام كارشان محيط و آگاه، و به اجزا و جوانب همه آنها آگاه و آشنا بود. سپس خداى سبحان جوها را شكافت، و اطراف آن را باز گشود، و فضاهاى خالى را در آن ايجاد كرد. آن گاه آبى را كه امواجش در هم شكننده، و خود انبوه و متراكم بود در آن فضاى باز شده روان نمود. آن را بر پشت بادى سخت وزان و جنباننده و بر كننده و شكننده بار كرد، به آن باد فرمود تا آب را از جريان باز دارد، و آن را بر نگهدارى آب تسلط داد، و باد را براى حفظ حدود و جوانب آب قرين گماشت. فضا در زير باد نيرومند گشاده و باز، و آب جهنده بالاى سر آن در جريان. سپس باد ديگرى به وجود آورد كه منشأ وزش آن را مهار كرد، و پيوسته ملازم تحريك آبش قرار داد، و آن را به تندى و زانيد، و از جاى دورش بر انگيخت، آن را به برهم زدن آب متراكم، و بر انگيختن امواج درياها فرمان داد. باد فرمان گرفته آب را همچون مشك شير كه براى گرفتن كره بجنبانند به حركت آورد، و آن گونه كه در فضاى خالى مىوزد بر آن سخت وزيد، اولش را به آخرش، و ساكنش را به متحركش بر مىگرداند، تا آنكه انبوهى از آب به ارتفاع زيادى بالا آمد، و آن مايه متراكم كف كرد، آن گاه خداوند آن كف را در هواى گشاده و فضاى فراخ بالا برد، و آسمانهاى هفتگانه را از آن كف ساخت، پايينترين آسمان را به صورت موجى نگاه داشته شده، و بالاترين آن را به صورت سقفى محفوظ و طاقى بر افراشته قرار داد، بدون ستونى كه آنها را بر پا دارد، و بى ميخ و طنابى كه نظام آنها را حفظ كند. آن گاه آسمان را به زيور ستارگان و روشنى كواكب درخشان آرايش داد، و آفتاب فروزان و ماه درخشان را در آن كه فلكى گردان و سقفى روان و صفحهاى جنبان بود روان ساخت آفرينش فرشتگان سپس ميان آسمانهاى بلند را از هم گشود، و از فرشتگان مختلف خود پر كرد. گروهى در سجدهاند و آنان را ركوعى نيست، برخى در ركوعند بدون قدرت بر قيام، و عدهاى بدون حركت از جاى خود در حال قيامند، و شمارى منهاى ملالت و خستگى در تسبيحاند، خواب در ديده، بيهوشى در عقل، سستى در كالبد، و غفلت فراموشى به آنان راه ندارد. و برخى امين وحى خداوند، و زبان گويا به سوى پيامبران، و واسطه اجراى حكم و امر حقاند. گروهى محافظان بندگان از حوادث، و دربانان درهاى بهشتهايند. بعضى قدمهايى ثابت در قعر زمينها، و گردنهايى بالاتر از برترين آسمان، و هيكلهايى از پهندشت هستى گستردهتر، و دوشهايى مناسب پايههاى عرش دارند، ديدگانشان در برابر عظمت عرش به زير افتاده، و در زير آن جايگاه در بالهاى خود پيچيدهاند، بين آنان و موجودات ما دونشان حجابهايى از عزت و پردههايى از قدرت افكنده شده، در خيال خود براى خداوند صورتى تصوير ننمايند، و صفات او را چون اوصاف مخلوقات نينگارند، و به اماكن محدودش نسازند، و او را به همانند و امثال اشاره نكنند قسمتى از اين خطبه در وصف آفرينش آدم (ع) سپس خداوند سبحان از قسمتهاى سخت و نرم و شيرين و شور زمين خاكى را جمع كرد و بر آن آب پاشيد تا پاك و خالص شد، آن گاه آن مادّه خالص را با رطوبت آب به صورت گل چسبنده در آورد، سپس از آن گل صورتى پديد كرد داراى جوانب گوناگون و پيوستگىها، و اعضاى مختلفه و گسيختگىها. آن صورت را خشكاند تا خود را گرفت، و محكم و نرم ساخت تا خشك و سفالين شد، و او را تا زمان معين و وقت مقرر به حال خود گذاشت. سپس از دم خود بر آن ماده شكل گرفته دميد تا به صورت انسانى زنده در آمد داراى اذهان و افكارى كه در جهت نظام حياتش به كار گيرد، و اعضايى كه به خدمت گيرد، و ابزارى كه زندگى را بچرخاند، و معرفتش داد تا بين حق و باطل تميز دهد و مزهها و بوها و رنگها و جنسهاى گوناگون را از هم باز شناسد، در حالى كه اين موجود معجونى بود از طينت رنگهاى مختلف، و همسانهايى نظير هم، و اضدادى مخالف هم، و اخلاطى متفاوت با هم، از گرمى و سردى و رطوبت و خشكى و ناخوشى و خوشى. از فرشتگان خواست به اداى امانتى كه نزد آنان داشت، و وفا به عهدى كه به آنان سفارش كرده بود در انجام سجده بر آدم و فروتنى براى اكرام به او اقدام نمايند، در آن وقت به فرشتگان گفت: «بر آدم سجده كنيد. همگان سجده كردند جز ابليس» كه غرور و تكبر او را گرفت، و بدبختى بر او چيره شد، و به آفريده شدنش از آتش احساس عزت و برترى نمود، و به وجود آمده از خاك خشكيده را پست و بىمقدار شمرد. خداوند هم او را براى مستحق شدنش به خشم حق، و به كمال رساندن آزمايش و به انجام رسيدن وعدهاش مهلت داد، به او گفت: «تو از كسانى هستى كه تا وقت معين مهلت در اختيار آنان است». آن گاه آدم را در سرايى كه عيشش بىزحمت در اختيار بود ساكن كرد، و جايگاهش را به امنيت آراست، و او را از ابليس و دشمنى او ترساند. اما دشمنش به جايگاه زيباى او و همنشينىاش با نيكان رشك برد و او را بفريفت. آدم (به وسوسه دشمن) يقين را به ترديد، و عزم محكم را به دو دلى، و شادى را به ترس جابجا كرد، و ندامت را به خاطر فريب خوردن به جان خريد. آن گاه خداوند سبحان در توبه را به رويش گشود، و كلمه رحمت را به او تلقين كرد، و باز گشت به بهشت را به او وعده داد، سپس او را به اين دنيا كه محل آزمايش و از دياد نسل است فرود آورد گزينش پيامبران خداوند سبحان پيامبرانى از فرزندان آدم برگزيد كه در برنامه وحى، و امانت دارى در ابلاغ رسالت از آنان پيمان گرفت، آن زمان كه اكثر انسانها عهد خدا را به امور باطل تبديل نموده، و به حق او جهل ورزيدند، و براى او از بتان همتا گرفتند، و شياطين آنان را از معرفت به خداوند باز داشتند، و رابطه بندگى ايشان را با حق بريدند. پس خداوند رسولانش را بر انگيخت، و پيامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسيل داشت، تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، و نعمتهاى فراموش شده او را به يادشان آرند و با ارائه دلايل بر آنان اتمام حجت كنند، و نيروهاى پنهان عقول آنان را بر انگيزانند، و نشانههاى الهى را به آنان بنمايانند: از اين بلند آسمان كه بر بالاى سرشان افراشته، و زمين كه گهواره زير پايشان نهاده، و معيشتهايى كه آنان را زنده مىدارد، و اجلهايى كه ايشان را به دست مرگ مىسپارد، و ناگواريهايى كه آنان را به پيرى مىنشاند، و حوادثى كه به دنبال هم بر آنان هجوم مىآورد. خداوند سبحان بندگانش را بدون پيامبر، يا كتاب آسمانى، يا حجتى لازم، يا نشان دادن راه روشن رها نساخت. پيامبرانى كه كمى عددشان، و كثرت تكذيب كنندگانشان آنان را از تبليغ باز نداشت، از پيامبر گذشتهاى كه او را از نام پيامبر آينده خبر دادند، و پيامبر آيندهاى كه پيامبر گذشته او را معرفى كرد. بر اين منوال قرنها گذشت، و روزگار سپرى شد، پدران در گذشتند و فرزندان جاى آنها را گرفتند مبعث پيامبر اسلام (ص) تا خداوند محمّد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را براى به انجام رساندن وعدهاش، و به پايان بردن مقام نبوت مبعوث كرد، در حالى كه قبولى رسالت او را از تمام انبيا گرفته بود، نشانههايش روشن، و ميلادش با عزت و كرامت بود. در آن روزگار اهل زمين مللى پراكنده، داراى خواستههايى متفاوت، و روشهايى مختلف بودند، گروهى خدا را تشبيه به مخلوق كرده، عدهاى در نام او از حق منحرف بوده، و برخى غير او را عبادت مىنمودند. چنين مردمى را به وسيله پيامبر از گمراهى به هدايت رساند، و به سبب شخصيّت او از چاه جهالت به در آورد. آن گاه لقايش را براى محمّد صلّى اللّه عليه و آله اختيار كرد و جوار خود را براى او پسنديد، با فراخواندنش از اين دنيا به او اكرام نمود، و براى او فردوس اعلا را به جاى قرين بودن به ابتلائات و سختيها بر گزيد، و او را كريمانه به سوى خود برد (درود خدا بر او و خاندانش باد) و آن حضرت (به وقت انتقال به آخرت) هر آنچه را انبياء گذشته در امت خود به وديعت نهادند در ميان شما به وديعت نهاد، كه پيامبران امتها را بدون راه روشن، و نشانه پا برجا، سر گردان و رها نگذاشتند قرآن و احكام شرعى اين وديعت كتاب پروردگارتان در ميان شماست، كه حلال و حرامش، واجب و مستحبش، ناسخ و منسوخش، امر آزاد و غير آزادش، خاص و عامش، پندها و امثالش، مطلق و مقيّدش، و محكم و متشابهش را بيان كرد، مبهمش را تفسير نمود، و مشكلاتش را توضيح داد. برابر با پيمانى كه از بندگان گرفته تحصيل آگاهى به قسمتى از قرآن واجب، و دانستن رموز برخى ديگر از آيات لازم نيست، وجوب احكامى در قرآن معين، و نسخ آن در حديث روشن است، و قسمتى از مسائل اجرايش بنا بر سنت واجب، و تركش بنا بر قرآن آزاد است. وجوب برخى از احكام تا زمانى معين ثابت، و پس از انقضاء مدت زائل شدنى است. بين گناهان كبيره كه بر آن وعده عذاب داده، و معاصى صغيره كه اميد مغفرت در آن است تفاوت گذاشته، و ميان آنچه اجراى اندكش مقبول، و ترك بسيارش آزاد است فرق نهاده قسمتى از اين خطبه در باره حج زيارت خانه خود را كه قبله مردم قرار داده بر شما واجب نموده، كه مشتاقان چون چهارپايان به آب رسيده به آن هجوم مىكنند، و همانند كبوتران به آن پناه مىبرند. حج را نشانه خاكسارى در برابر عظمت، و اعتراف به عزت خداونديش قرار دارد. شنوندگانى از عبادش را برگزيد كه دعوتش را لبيك گفتند، و سخن او را تصديق نمودند، در آنجا كه پيامبران او به عبادت برخاستند ايستادند، و بين خود و فرشتگانى كه گرداگرد عرش مىگردند شباهت ايجاد كردند، در تجارتخانه عبادت او سودها تحصيل مىكنند، و به وعدهگاه مغفرت او شتابان روى مىآورند. خداى سبحان كعبه را نشانه اسلام و حرم امن پناهندگان قرار داد. زيارتش را فرض، و حقّش را لازم، و رفتن به سويش را بر شما واجب نمود، و اعلام كرد: «بر آنان كه توانايى رفتن دارند زيارت بيت واجب است، و آن كه با روى گرداندن كفر ورزد بداند كه خدا از او و همه جهانيان بى نياز است» 3 ) تهذيبالأحكام ،شیخ طوسی ج 6 ص 113؛ قَالَ لِی مَوْلَايَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِی زِيَارَةِ الْأَرْبَعِينَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَ نَبِيَّكَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّارَ فَجَاهَدَهُمْ فِيكَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِكَ فِی طَاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِيلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ سَعِيداً وَ مَضَيْتَ حَمِيداً وَ مِتَّ فَقِيداً مَظْلُوماً شَهِيداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ ترجمه : صفوان بن جمال ساربان گفت كه مولایم امام صادق (ع) در مورد زیارت اربعین به من فرمودند كه در هنگامی كه روز بلند شده باشد، زیارت می كنی و می گویی: درود بر ولی و محبوب خداوند، درود بر دوست و برگزیده خدا، درود بر دوست پاكباز خدا و پسر دوست پاكباز خدا، سلام و درود بر حسین مظلوم و شهید، سلام بر گرفتار اندوه ها و كشته اشك ها. خدایا من گواهی می دهم كه او دوست تو و فرزند دوست توست و [گواهی می دهم] او دوست شایسته تو و فرزند دوست شایسته توست كه به كرامت تو نایل آمد، او را با [مقام] شهادت گرامی داشتی و خوشبختی را به او ارزانی داشتی و با تولدی پاك او را برگزیدی و او را سروری از سروران و رهبری از رهبران و مدافعی از مدافعان قرار دادی و میراث های پیامبران به او بخشیدی و از اوصیایی كه حجت تو بر خلق هستند قرار دادی در دعوت نهایت تلاش خود را كرد(جای بهانه برای كسی نگذاشت) و پند و اندرز ها نمود و جان خود را در راه تو بخشید تا بندگانت از نادانی و سرگردانی در بیراهه نجات دهد. و كسانی كه دنیا آنان را فریفته بود علیه او همدست شدند و بهره خود را به كمترین و پست ترین مقدار ممكن فروختند و آخرت خود را به كمترین بها خریدند[ازدست دادند] و تكبر كردند و در هوس های خود سقوط كردند و پیامبرت را به خشم آوردند و پیرو بندگانی از تو شدند كه تفرقه انداز و منافق و گنهكار بودند،كسانی كه سزاوار آتشند، پس در راه تو صبورانه با آنان جهاد كرد تا آنكه در راه بندگی تو خونش ریخته شد و حریم [خانه و خاندانش] مباح شمرده شد، پس خداوندا آنان را به سخت ترین شكل لعن و نفرین كن و آنان را به دردناك ترین عذاب ها عذاب كن. درود بر تو ای پسر رسول خدا درود بر تو ای پسر سرور بزرگان، گواهی میدهم كه همانا تو امین خدا و پسر امین خدایی، سعادتمندانه زندگی كردی و ستایش شده وستوده عمر را گذراندی و گمنام، مظلوم و شهید از دنیا رفتی. و گواهی میدهم كه خداوند به آنچه به تو وعده داده است وفا می كند و هرآنكس كه تو را تنها گذاشت نابود می كند و آنكس كه تو را كشت عذاب می كند. مربوط به :بیانات در سومین کنفرانس حمایت از حقوق مردم فلسطین - 1385/01/25 عنوان فیش :پیروزی مردم فلسطین با صبر و اعتماد کردن به وعدههای الهی کلیدواژه(ها) : امت بزرگ اسلامی, فلسطین, حضرت امام حسین(علیه السلام), پیروزی مومنین نوع(ها) : قرآن, حدیث متن فیش : امت بزرگ اسلامی نمیتواند همچون غربِ مزوّر در برابر ظلمی که بر شما میرود، بیتفاوت و ساکت بماند و با دشمن شما دست دوستی بدهد. هر که چنین کند، با شما دشمنی کرده است و مطمئناً ملتهای مسلمان از این گناه بزرگ مبرّایند. امت اسلامی موظف است به هر گونهی ممکن به شما یاری برساند و شما را در ادامهی این راه مبارک کمک کند. به وعدهی الهی اعتماد کنید؛ رنجها و دردهای جانکاه خود را که خونهای بناحق ریخته و سختیهای هر روزه بر شما وارد میسازد، به حساب خدا بنویسید و همچون سرور شهیدان عالم، حسینبنعلی(علیهماالسلام) در لحظهای که کودک شیرخوارش را در آغوشش با تیر زهرآلود شهید کردند، بگویید: «انما یهون الخطب علیّ انه بعین اللَّه»(1). و بدانید که خداوند پیروزی نهایی مؤمنان و مجاهدان صابر را تضمین کرده است. «و تمّت کلمة ربّک صدقاً و عدلاً، لامبدّل لکلماته و هو السّمیع العلیم».(2) 1 ) اللهوف على قتلى الطفوف، سید ابن طاووس ص 116 ؛ « قَالَ وَ لَمَّا رَأَى الْحُسَيْنُ ع مَصَارِعَ فِتْيَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ فَتَقَدَّمَ إِلَى الْخَيْمَةِ وَ قَالَ لِزَيْنَبَ نَاوِلِينِی وَلَدِيَ الصَّغِيرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَيْهِ لِيُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْكَاهِلِ الْأَسَدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَيْنَبَ خُذِيهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِكَفَّيْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَيَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ. » ترجمه : راوى گفت: حسين كه ديد جوانان و دوستانش كشته شده و روى زمين افتادهاند آهنگ شهادت و رویارویی با دشمن نمود و صدا زد: آيا دفاع كننده ای هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟ آيا خداپرستى هست كه در حق ما از خداوند بترسد؟ آيا فریادرسی هست كه به خاطر خدا به ما كمك كند؟ آيا ياورى هست كه به اميد آنچه نزد خداست ما را يارى كند؟ پس صدای زنان به شیون و زاری بلند شد حسين عليه السّلام به در خيمه آمد و به زينب فرمود: فرزند خردسال مرا به من بده تا با او خداحافظی كنم. كودك را گرفت و همين كه خواست كودكش را ببوسد حرملة بن كاهل اسدىكه خدا او را لعنت كند، او را با تیر زد كه در گلوى كودك جا گرفت و همان دم جان داد. حسين عليه السّلام به زينب فرمود: كودك را بگير سپس هر دو كف دست را به زير خون گلوى كودك گرفت و چون دستهایش پر از خون شد خون را به سوى آسمان پاشید و سپس فرمود: آنچه بر من وارد آمد برايم آسان است، چون در محضر خدا است. 2 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 115 وَتَمَّت كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدقًا وَعَدلًا ۚ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ ۚ وَهُوَ السَّميعُ العَليمُ ترجمه : و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حدّ تمام رسید؛ هیچ کس نمیتواند کلمات او را دگرگون سازد؛ و او شنونده داناست. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1385/01/01 عنوان فیش : اربعین حسینی, حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : اربعین حسینی, حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : شروع جاذبهی مغناطیس حسینی، در روز اربعین است. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1385/01/01 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حسینبنعلی (علیهالسّلام) سرور آزادگان جهان و سید شهیدان است. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1385/01/01 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ما با خودمان عهد کردهایم و عهد میکنیم که یاد حسین، نام حسین و راه حسین را هرگز از زندگی خودمان جدا نکنیم. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1385/01/01 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ای حسین مظلوم! این حسین شهید! ما... از اعماق وجودمان عرض میکنیم: «السّلام علیک یا اباعبداللَّه، السّلام علی الحسین الشهید». شهادت تو، جهاد تو و ایستادگی تو، اسلام را رونق داد و دین پیامبر را جان تازه بخشید. اگر آن شهادت نبود، از دین پیغمبر چیزی باقی نمیماند. امروز دلهای ما هم مشتاق حسینبنعلی (علیهالسّلام) و آن ضریح شش گوشه و آن قبر مطهر است. ما هم گرچه دوریم، ولی به یاد حسینبنعلی و به عشق او سخن میگوییم. ما با خودمان عهد کردهایم و عهد میکنیم که یاد حسین، نام حسین و راه حسین را هرگز از زندگی خودمان جدا نکنیم. همهی ملت ما، همهی کشور ما، همهی شیعیان عالم و بلکه همهی آزادگان در سرتاسر جهان، یک چنین احساسی نسبت به حسینبنعلی (علیهالسّلام) دارند. مربوط به :بیانات در دیدار پرسنل نیروی هوایی - 1384/11/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ماجرای عاشورا درس است؛ درسِ اقدام و نهراسیدن از خطرات و وارد شدن در میدانهای بزرگ. مربوط به :بیانات در دیدار پرسنل نیروی هوایی - 1384/11/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : تجربه عاشورا با آن خصوصیات و دشواری، از عهدهی حسینبنعلی(علیهالسّلام) برمیآمد؛ از عهدهی دیگری برنمیآمد و برنمیآید؛ لیکن در دامنهی آن قلهی بلند و رفیع، کارهای زیاد و نقشهای گوناگونی هست که من و شما میتوانیم انجام بدهیم. مربوط به :بیانات در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانهی ماه محرم - 1384/11/05 عنوان فیش :وظیفه مسلمان، اقدام در هنگام آمادهبودن شرایط کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), ظلمستیزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : سه عنصر در حرکت حضرت ابیعبداللَّه (علیهالسّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه.عنصر منطق و عقل در این حرکت، در بیانات آن بزرگوار متجلی است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جملهی این بیانات نورانی، بیانکنندهی یک منطق مستحکم است. خلاصهی این منطق هم این است که وقتی شرایط وجود داشت و متناسب بود، وظیفهی مسلمان، «اقدام» است؛ این اقدام خطر داشته باشد در عالیترین مراحل، یا نداشته باشد. خطرِ بالاترین، آن است که انسان جان خود و عزیزان و نوامیس نزدیک خود - همسر، خواهر، فرزندان و دختران - را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. اینها چیزهایی است که از بس تکرار شده، برای ما عادی شده، در حالی که هر یک از این کلمات، تکاندهنده است. بنابراین، حتی اگر خطر در این حد هم وجود داشته باشد، وقتی شرایط برای اقدام متناسبِ با این خطر وجود دارد، انسان باید اقدام کند و دنیا نباید جلوی انسان را بگیرد؛ ملاحظهکاری و محافظهکاری نباید مانع انسان شود؛ لذت و راحت و عافیتِ جسمانی نباید مانع راهِ انسان شود؛ انسان باید حرکت کند. اگر حرکت نکرد، ارکان ایمان و اسلام او بر جا نیست. «انّ رسولاللَّه (صلّیاللَّهعلیهوآله) قال: من رأی سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه و لم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا علیاللَّه ان یدخله مدخله»؛ (1) منطق، این است. وقتی اساس دین در خطر است، اگر شما در مقابل این حادثهی فزیع، با قول و فعل وارد نشوید، حقِ علیاللَّه است که انسان بیمسؤولیت و بیتعهد را با همان وضعیتی که آن طرف مقابل - آن مستکبر و آن ظالم - را با آن روبهرو میکند، مواجه کند. حسینبنعلی (علیهالسّلام) در خلال بیانات گوناگون - در مکه و مدینه و در بخشهای مختلف راه، و در وصیت به محمدبنحنفیه این وظیفه را تبیین کرده و آن را بیان فرموده است.(2) حسینبنعلی (علیهالسّلام) عاقبتِ این کار را میدانست؛ نباید تصور کرد که حضرت برای رسیدن به قدرت - که البته هدف آن قدرت، مقدس است - چشمش را بست و برای آن قدرت حرکت کرد؛ نه، هیچ لزومی ندارد که یک نگاه روشنفکرانه ما را به اینجا بکشاند. نخیر، عاقبت این راه هم بر حسب محاسبات دقیق برای امام حسین (علیهالسّلام) با روشنبینی امامت قابل حدس و واضح بود؛ اما «مسأله» آنقدر اهمیت دارد که وقتی شخصی با نفاستِ جان حسینبنعلی (علیهالسّلام) در مقابل این مسأله قرار میگیرد، باید جان خود را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد؛ این برای مسلمانها تا روز قیامت درس است و این درس عمل هم شده است و فقط اینطور نبوده که درسی برای سرمشق دادن روی تختهی سیاه بنویسند، که بعد هم پاک بشود؛ نه، این با رنگ الهی در پیشانی تاریخ اسلام ثبت شد و ندا داد و پاسخ گرفت، تا امروز. 1 ) بحارالأنوار ،علامه مجلسی ج ۴۴ ص ۳۸۱؛ تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ج ۴ص ۳۰۴ نحوه ؛ الكامل فی التاریخ ،ابن اثیر ج ۴ ص ۴۸ نحوه ؛ مقتل ابىمخنف، ص ۸۵ نحوه . مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ صُرَدٍ وَ الْمُسَيَّبِ بْنِ نَجَبَةَ وَ رِفَاعَةَ بْنِ شَدَّادٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَالٍ وَ جَمَاعَةِ الْمُؤْمِنِينَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَالَ فِی حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ. ترجمه : [نامه امام حسین (علیه السلام) به كوفيان پس از نزول در سرزمين كربلا] بسم اللَّه الرحمن الرحيم از حسين بن على به سليمان بن صرد، مسيب بن نجبه، رفاعة بن شداد، عبد اللَّه بن وائل و گروهى از مؤمنين. اما بعد؛ براستی می دانيد كه پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله در زمان زندگى خود فرمود: كسى كه حاكم ستمكاری را كه حرام خدا را حلال بداند، عهد و پيمان خدا را بشكند، مخالف سنت رسول خدا باشد، در ميان مردم با گناه و عدوان رفتار نمايد، ببیند اما گفتار و رفتار خود را تغيير ندهد خدا حق دارد كه وى را هم در جايگاهى نظير جايگاه او داخل كند. 2 ) بحارالأنوار، علامه مجلسی ج44 ص 329 ؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 89 ؛ ... ثُمَّ دَعَا الْحُسَيْنُ بِدَوَاةٍ وَ بَيَاضٍ وَ كَتَبَ هَذِهِ الْوَصِيَّةَ لِأَخِيهِ مُحَمَّدٍ. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِيَّةِ أَنَّ الْحُسَيْنَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّی وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى يَقْضِيَ اللَّهُ بَيْنِی وَ بَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ وَ هَذِهِ وَصِيَّتِی يَا أَخِی إِلَيْكَ وَ ما تَوْفِيقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ. قَالَ ثُمَّ طَوَى الْحُسَيْنُ الْكِتَابَ وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ وَ دَفَعَهُ إِلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ وَدَّعَهُ وَ خَرَجَ فِی جَوْفِ اللَّيْلِ ترجمه : سپس امام حسين عليه السّلام دوات و كاغذ سفیدی خواست و این وصيت را براى برادرش محمّد بن حنفيه نوشت: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر براستی كه اين وصيت نامهاى است كه حسين بن على بن ابى طالب عليه السّلام براى برادرش محمّد مشهور به lبن حنفيه نوشته است:حسين گواهی ميدهد: خدایی جز الله وجود ندارد خدا يكى است و شريكى ندارد و براستی كه حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله عبد و رسول خدا ميباشد كه حقیقت را از جانب خدای حق آورد و همانا كه بهشت و جهنم حقیقت هستند و قيامت خواهد آمد و هیچ شكى در آن نيست و خداوند هر كسى را كه در قبور باشد زنده خواهد كرد و همانا من براى سركشى و خود پسندی و تكبر و فساد كردن و ظلم نمودن خارج نشدم [قیام نكردم]. و به تحقیق كه من برای اصلاح و درست كردن [كارها] در میان امت جدم قیام كردم و می خواهم به نیكی سفارش و از بدی نهی كنم و مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار می نمایم. پس هر كس كه مرا به جهت اينكه حق ميگويم قبول كند همانا خداوند به حق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر می كنم تا خدا كه بهترين حكمكنندگان است بين من و آن قوم داورى نمايد. ای برادرم اين وصیت من است به تو. توفيق من جز با خدا نيست من بخدا توكل ميكنم و بسوى او توبه می نمايم.سپس امام عليه السّلام آن [وصیت نامه] را تا كرد و با انگشترش مهر نمود و به برادرش محمد داد. و او را ترك كرد (با او خداحافظی كرد) و در دل شب از مدينه خارج شد.» مربوط به :بیانات در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانهی ماه محرم - 1384/11/05 عنوان فیش :لزوم وجود عنصر عزّت، در همهی مجاهدات رهروان عاشورایی کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), عزت نوع(ها) : قرآن متن فیش : [سه عنصر در حرکت حضرت ابیعبداللَّه (علیهالسّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه.] عنصر دوم، حماسه است؛ یعنی این مجاهدتی که باید انجام بگیرد، باید با عزت اسلامی انجام بگیرد؛ چون «العزّة للَّه و لرسوله و للمؤمنین»(1). مسلمان در راهِ همین حرکت و این مجاهدت هم، بایستی از عزت خود و اسلام حفاظت کند. در اوج مظلومیت، چهره را که نگاه میکنی، یک چهرهی حماسی و عزتمند است. اگر به مبارزات سیاسی، نظامیِ گوناگونِ تاریخ معاصر خودمان نگاه کنید، حتی آنهایی که تفنگ گرفتهاند و به جنگ رویاروی جسمی اقدام کردهاند، میبینید که گاهی اوقات خودشان را ذلیل کردند! اما در منطق عاشورا، این مسأله وجود ندارد؛ همان جایی هم که حسینبنعلی (علیهالسّلام) یک شب را مهلت میگیرد، عزتمندانه مهلت میگیرد؛ همان جایی هم که میگوید: «هل من ناصرٍ» - استنصار میکند - از موضع عزت و اقتدار است؛ آن جایی که در بین راه مدینه تا کوفه با آدمهای گوناگون برخورد میکند و با آنها حرف میزند و از بعضی از آنها یاری میگیرد، از موضع ضعف و ناتوانی نیست؛ این هم یک عنصر برجستهی دیگر است. این عنصر در همهی مجاهداتی که رهروان عاشورایی در برنامهی خود میگنجانند، باید دیده شود. همهی اقدامهای مجاهدتآمیز - چه سیاسی، چه تبلیغی، چه آنجایی که جای فداکاری جانی است - باید از موضع عزت باشد. در روز عاشورا در مدرسهی فیضیه، چهرهی امام را نگاه کنید: یک روحانیای که نه سرباز مسلح دارد و نه یک فشنگ در همهی موجودی خود دارد، آنچنان با عزت حرف میزند که سنگینی عزت او، زانوی دشمن را خم میکند؛ این موضع عزت است. امام در همهی احوال همینطور بود؛ تنها، بیکس، بدون عِدّه و عُدّه، اما عزیز؛ این چهرهی امام بزرگوار ما بود. خدا را شکر کنیم که ما در زمانی قرار گرفتیم که یک نمونهی عینی از آنچه را که بارها و سالها گفتهایم و خواندهایم و شنیدهایم، جلوی چشم ما قرار داد و به چشم خودمان او را دیدیم؛ و او، امام بزرگوار ما بود. 1 ) سوره مبارکه المنافقون آیه 8 يَقولونَ لَئِن رَجَعنا إِلَى المَدينَةِ لَيُخرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنهَا الأَذَلَّ ۚ وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنينَ وَلٰكِنَّ المُنافِقينَ لا يَعلَمونَ ترجمه : آنها میگویند: «اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند!» در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند! مربوط به :بیانات در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانهی ماه محرم - 1384/11/05 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : نزدیکی ماه محرم و ایّام پُرحماسه و پُرتپش عاشورا، این فرصت را به این بندهی حقیر داده است که در خدمت شما عزیزان - جمعی از فضلا، گویندگان، واعظان و بیدارکنندگان دلها و مغزها و فکرها - باشم. از اینکه زحمت کشیدید تشریف آوردید، تشکر میکنم؛ بخصوص عزیزانی که از قم تشریف آوردند. یک جمله در باب عاشورا و یک جمله هم در باب تبلیغ عرض کنیم: در باب عاشورا آنچه که عرض میکنم - البته یک سطر از یک کتاب قطور است - این است که عاشورا یک حادثهی تاریخیِ صرف نبود؛ عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمی برای امت اسلام بود. حضرت ابیعبداللَّه (علیهالسّلام) با این حرکت - که در زمان خود دارای توجیه عقلانی و منطقی کاملاً روشنی بود - یک سرمشق را برای امت اسلامی نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یک چیزِ مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است. سه عنصر در حرکت حضرت ابیعبداللَّه (علیهالسّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه. عنصر منطق و عقل در این حرکت، در بیانات آن بزرگوار متجلی است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جملهی این بیانات نورانی، بیانکنندهی یک منطق مستحکم است. خلاصهی این منطق هم این است که وقتی شرایط وجود داشت و متناسب بود، وظیفهی مسلمان، «اقدام» است؛ این اقدام خطر داشته باشد در عالیترین مراحل، یا نداشته باشد. خطرِ بالاترین، آن است که انسان جان خود و عزیزان و نوامیس نزدیک خود - همسر، خواهر، فرزندان و دختران - را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. اینها چیزهایی است که از بس تکرار شده، برای ما عادی شده، در حالی که هر یک از این کلمات، تکاندهنده است. بنابراین، حتی اگر خطر در این حد هم وجود داشته باشد، وقتی شرایط برای اقدام متناسبِ با این خطر وجود دارد، انسان باید اقدام کند و دنیا نباید جلوی انسان را بگیرد؛ ملاحظهکاری و محافظهکاری نباید مانع انسان شود؛ لذت و راحت و عافیتِ جسمانی نباید مانع راهِ انسان شود؛ انسان باید حرکت کند. اگر حرکت نکرد، ارکان ایمان و اسلام او بر جا نیست. «انّ رسولاللَّه (صلّیاللَّهعلیهوآله) قال: من رأی سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه و لم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا علیاللَّه ان یدخله مدخله»؛ منطق، این است. وقتی اساس دین در خطر است، اگر شما در مقابل این حادثهی فزیع، با قول و فعل وارد نشوید، حقِ علیاللَّه است که انسان بیمسؤولیت و بیتعهد را با همان وضعیتی که آن طرف مقابل - آن مستکبر و آن ظالم - را با آن روبهرو میکند، مواجه کند. حسینبنعلی (علیهالسّلام) در خلال بیانات گوناگون - در مکه و مدینه و در بخشهای مختلف راه، و در وصیت به محمدبنحنفیه این وظیفه را تبیین کرده و آن را بیان فرموده است. حسینبنعلی (علیهالسّلام) عاقبتِ این کار را میدانست؛ نباید تصور کرد که حضرت برای رسیدن به قدرت - که البته هدف آن قدرت، مقدس است - چشمش را بست و برای آن قدرت حرکت کرد؛ نه، هیچ لزومی ندارد که یک نگاه روشنفکرانه ما را به اینجا بکشاند. نخیر، عاقبت این راه هم بر حسب محاسبات دقیق برای امام حسین (علیهالسّلام) با روشنبینی امامت قابل حدس و واضح بود؛ اما «مسأله» آنقدر اهمیت دارد که وقتی شخصی با نفاستِ جان حسینبنعلی (علیهالسّلام) در مقابل این مسأله قرار میگیرد، باید جان خود را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد؛ این برای مسلمانها تا روز قیامت درس است و این درس عمل هم شده است و فقط اینطور نبوده که درسی برای سرمشق دادن روی تختهی سیاه بنویسند، که بعد هم پاک بشود؛ نه، این با رنگ الهی در پیشانی تاریخ اسلام ثبت شد و ندا داد و پاسخ گرفت، تا امروز. در محرّم سال 42، امامِ بزرگوار ما از این ممشاء استفاده کرد و آن حادثهی عظیم پانزده خرداد به وجود آمد. در محرّم سال 1357 هم امام عزیز ما باز از همین حادثه الهام گرفت و گفت: «خون بر شمشیر پیروز است» و آن حادثهی تاریخی بینظیر - یعنی انقلاب اسلامی - پدید آمد. این، مالِ زمان خود ماست؛ جلوی چشم خود ماست؛ ولی در طول تاریخ هم این پرچم برای ملتها پرچمِ فتح و ظفر بوده است و در آینده هم باید همینطور باشد و همینطور خواهد بود. این بخشِ «منطق»، که عقلانی است و استدلال در آن هست. بنابراین، صرفِ یک نگاه عاطفی، حرکت امام حسین را تفسیر نمیکند و بر تحلیل جوانب این مسأله قادر نیست. عنصر دوم، حماسه است؛ یعنی این مجاهدتی که باید انجام بگیرد، باید با عزت اسلامی انجام بگیرد؛ چون «العزّة للَّه و لرسوله و للمؤمنین». مسلمان در راهِ همین حرکت و این مجاهدت هم، بایستی از عزت خود و اسلام حفاظت کند. در اوج مظلومیت، چهره را که نگاه میکنی، یک چهرهی حماسی و عزتمند است. اگر به مبارزات سیاسی، نظامیِ گوناگونِ تاریخ معاصر خودمان نگاه کنید، حتی آنهایی که تفنگ گرفتهاند و به جنگ رویاروی جسمی اقدام کردهاند، میبینید که گاهی اوقات خودشان را ذلیل کردند! اما در منطق عاشورا، این مسأله وجود ندارد؛ همان جایی هم که حسینبنعلی (علیهالسّلام) یک شب را مهلت میگیرد، عزتمندانه مهلت میگیرد؛ همان جایی هم که میگوید: «هل من ناصرٍ» - استنصار میکند - از موضع عزت و اقتدار است؛ آن جایی که در بین راه مدینه تا کوفه با آدمهای گوناگون برخورد میکند و با آنها حرف میزند و از بعضی از آنها یاری میگیرد، از موضع ضعف و ناتوانی نیست؛ این هم یک عنصر برجستهی دیگر است. این عنصر در همهی مجاهداتی که رهروان عاشورایی در برنامهی خود میگنجانند، باید دیده شود. همهی اقدامهای مجاهدتآمیز - چه سیاسی، چه تبلیغی، چه آنجایی که جای فداکاری جانی است - باید از موضع عزت باشد. در روز عاشورا در مدرسهی فیضیه، چهرهی امام را نگاه کنید: یک روحانیای که نه سرباز مسلح دارد و نه یک فشنگ در همهی موجودی خود دارد، آنچنان با عزت حرف میزند که سنگینی عزت او، زانوی دشمن را خم میکند؛ این موضع عزت است. امام در همهی احوال همینطور بود؛ تنها، بیکس، بدون عِدّه و عُدّه، اما عزیز؛ این چهرهی امام بزرگوار ما بود. خدا را شکر کنیم که ما در زمانی قرار گرفتیم که یک نمونهی عینی از آنچه را که بارها و سالها گفتهایم و خواندهایم و شنیدهایم، جلوی چشم ما قرار داد و به چشم خودمان او را دیدیم؛ و او، امام بزرگوار ما بود. عنصر سوم، عاطفه است؛ یعنی هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه، عاطفه یک نقش تعیینکنندهای ایجاد کرده است، که باعث شد مرزی بین جریان عاشورایی و جریان شیعی با جریانهای دیگر پیدا شود. حادثهی عاشورا، خشک و صرفاً استدلالی نیست، بلکه در آن عاطفه با عشق و محبت و ترحم و گریه همراه است. قدرت عاطفه، قدرت عظیمی است؛ لذا ما را امر میکنند به گریستن، گریاندن و حادثه را تشریح کردن. زینب کبری (سلاماللَّهعلیها) در کوفه و شام منطقی حرف میزند، اما مرثیه میخواند؛ امام سجاد بر روی منبر شام، با آن عزت و صلابت بر فرق حکومت اموی میکوبد، اما مرثیه میخواند. این مرثیهخوانی تا امروز ادامه دارد و باید تا ابد ادامه داشته باشد، تا عواطف متوجه بشود. در فضای عاطفی و در فضای عشق و محبت است که میتوان خیلی از حقایق را فهمید، که در خارج از این فضاها نمیتوان فهمید. این سه عنصر، سه عنصر اصلیِ تشکیلدهندهی حرکت عاشورایی حسینبنعلی (ارواحنافداه) است که یک کتاب حرف است و گوشهای از مسائل عاشورای حسینی است؛ اما همین یک گوشه برای ما درسهای فراوانی دارد. ما مبلّغان، زیر نام حسینبنعلی تبلیغ میکنیم. این فرصت بزرگ را یادِ این بزرگوار به مبلّغان دین بخشیده است، که بتوانند تبلیغ دین را در سطوح مختلف انجام بدهند. هر یک از آن سه عنصر باید در تبلیغ ما نقش داشته باشد؛ هم صِرف پرداختن به عاطفه و فراموش کردن جنبهی منطق و عقل که در ماجرای حسینبنعلی (علیهالسّلام) نهفته است، کوچک کردن حادثه است، هم فراموش کردن جنبهی حماسه و عزت، ناقص کردن این حادثهی عظیم و شکستن یک جواهر گرانبهاست؛ این مسأله را باید همه - روضهخوان، منبری و مداح - مراقب باشیم. مربوط به :بیانات در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانهی ماه محرم - 1384/11/05 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : عنصر منطق و عقل در... [عاشورا] در بیانات... [امام حسین (ع)] متجلی است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جملهی این بیانات نورانی، بیانکنندهی یک منطق مستحکم است. خلاصهی این منطق هم این است که وقتی شرایط وجود داشت و متناسب بود، وظیفهی مسلمان، «اقدام» است؛ این اقدام خطر داشته باشد در عالیترین مراحل، یا نداشته باشد. خطرِ بالاترین، آن است که انسان جان خود و عزیزان و نوامیس نزدیک خود - همسر، خواهر، فرزندان و دختران - را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. اینها چیزهایی است که از بس تکرار شده، برای ما عادی شده، در حالی که هر یک از این کلمات، تکاندهنده است. بنابراین، حتی اگر خطر در این حد هم وجود داشته باشد، وقتی شرایط برای اقدام متناسبِ با این خطر وجود دارد، انسان باید اقدام کند و دنیا نباید جلوی انسان را بگیرد؛ ملاحظهکاری و محافظهکاری نباید مانع انسان شود؛ لذت و راحت و عافیتِ جسمانی نباید مانع راهِ انسان شود؛ انسان باید حرکت کند. اگر حرکت نکرد، ارکان ایمان و اسلام او بر جا نیست. «انّ رسولاللَّه (صلّیاللَّهعلیهوآله) قال: من رأی سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه و لم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا علی اللَّه ان یدخله مدخله»؛ منطق، این است. وقتی اساس دین در خطر است، اگر شما در مقابل این حادثهی فزیع، با قول و فعل وارد نشوید، حقِ علی اللَّه است که انسان بیمسؤولیت و بیتعهد را با همان وضعیتی که آن طرف مقابل - آن مستکبر و آن ظالم - را با آن روبهرو میکند، مواجه کند. حسینبنعلی (علیهالسّلام) در خلال بیانات گوناگون - در مکه و مدینه و در بخشهای مختلف راه، و در وصیت به محمدبنحنفیه این وظیفه را تبیین کرده و آن را بیان فرموده است. حسینبنعلی (علیهالسلام) عاقبتِ این کار را میدانست؛ نباید تصور کرد که حضرت برای رسیدن به قدرت - که البته هدف آن قدرت، مقدس است - چشمش را بست و برای آن قدرت حرکت کرد؛ نه، هیچ لزومی ندارد که یک نگاه روشنفکرانه ما را به اینجا بکشاند. نخیر، عاقبت این راه هم بر حسب محاسبات دقیق برای امام حسین (علیهالسّلام) با روشنبینی امامت قابل حدس و واضح بود؛ اما «مسأله» آنقدر اهمیت دارد که وقتی شخصی با نفاستِ جان حسینبنعلی (علیهالسّلام) در مقابل این مسأله قرار میگیرد، باید جان خود را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد؛ این برای مسلمانها تا روز قیامت درس است و این درس عمل هم شده است و فقط اینطور نبوده که درسی برای سرمشق دادن روی تختهی سیاه بنویسند، که بعد هم پاک بشود؛ نه، این با رنگ الهی در پیشانی تاریخ اسلام ثبت شد و ندا داد و پاسخ گرفت، تا امروز. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1384/06/17 عنوان فیش :امید به بهرهوری از وجود سیدالشهداء کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : اولاً این میلاد بزرگ را تبریک عرض میکنیم و امیدواریم که خداوند متعال به همهی ما این توفیق را عنایت کند که از «مصباحالهدی و سفینةالنجاة»(1) آن طوری که شایسته است، انشاءاللَّه بهرهمند شویم. همچنین خوشآمد عرض میکنم به آقایان محترم و خبرگان منتخب ملت و تشکر میکنم از اجلاسی که داشتید و مطالب خوبی که در این اجلاس بیان فرمودید. 1 ) مدينة المعاجز ، السيد هاشم البحرانی ج 4 ص 52 ؛ « فقال النبی - صلى الله عليه وآله - يا أبی بن كعب والذی بعثنی بالحق نبيا ، إن الحسين بن علی فی السماوات ، أعظم مما هو فی الأرض واسمه مكتوب عن يمين العرش : إن الحسين مصباح الهدى وسفينة النجاة . » ترجمه : پیامبر (ص) فرمود: ای ابی بن كعب قسم به كسی كه مرا به حق به پیامبری مبعوث ساخت، براستى كه حسين بن على در آسمان بزرگتر از در زمين است و اسم او در جانب راست عرش نوشته شده است :حسین چراغ هدايت و كشتى نجات است. مربوط به :پیام تسلیت در پی جان باختن جمعی از هموطنان در حادثه آتش سوزی مسجد ارک تهران - 1383/11/27 عنوان فیش :سوختگان مسجد ارک، میهمانان امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : حادثهی جانگداز آتش سوزی در مسجد ارک تهران که به کشته شدن دلخراش و فجیع دهها نفر از بندگان مؤمن و صالح و مصدوم شدن تعداد بیشتری از آنان منجر شد موجب تألم شدید اینجانب گردید. به یقین آنان که در حال اقامه نماز در وقت فضلیت و جماعت بودند و برای برپائی عزای سالار شهیدان حضرت اباعبداللَّهالحسین(ع) و فراگیری معارف و تعظیم شعائر دین در خانه خدا گرد آمده و مشغول بهترین عبادات بودند اینک به جوار رحمت حق پر کشیده و میهمان سرور و مولای خویش اند و عمری «یالیتنا کنا معکم»(1) را اینک ادراک کرده و عنداللَّه متنعماند انشاءاللَّه. 1 ) منلايحضرهالفقيه،شیخ صدوق ج 2 ص 594 ؛ كاملالزيارات، ابن قولویه ص 212 ؛ إقبالالأعمال،شیخ صدوق، ص 335 ؛ بحارالأنوار،علامه مجلسی ج : 98 ص : 227 ؛ إذَا أَتَيْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ ع فَاغْتَسِلْ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِيَاباً طَاهِرَةً ثُمَّ امْشِ حَافِياً فَإِنَّكَ فِی حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ ص وَ عَلَيْكَ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ وَ التَّمْجِيدِ وَ التَّعْظِيمِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيراً وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ ص حَتَّى تَصِيرَ إِلَى بَابِ الْحَائِرِ ثُمَّ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا مَلَائِكَةَ اللَّهِ وَ زُوَّارَ قَبْرِ ابْنِ نَبِيِّ اللَّهِ ثُمَّ اخْطُ عَشْرَ خُطًى ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرِ اللَّهَ ثَلَاثِينَ تَكْبِيرَةً ثُمَّ امْشِ إِلَيْهِ حَتَّى تَأْتِيَهُ مِنْ قِبَلِ وَجْهِهِ وَ اسْتَقْبِلْ وَجْهَهُ بِوَجْهِكَ وَ اجْعَلِ الْقِبْلَةَ بَيْنَ كَتِفَيْكَ ثُمَّ قُلِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ.....ِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ خَدِيجَةَ وَ فَاطِمَةَ ع صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ أَنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِيءٌ أَنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِيءٌ أَنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِيءٌ ثُمَّ تَقُومُ فَتُومِئُ بِيَدِكَ إِلَى الشُّهَدَاءِ وَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فُزْتُمْ وَ اللَّهِ فُزْتُمْ وَ اللَّهِ فُزْتُمْ وَ اللَّهِ يَا لَيْتَنِی كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - 1383/08/20 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : عزیزترین انسانِ پیغمبر امام حسین (علیه السّلام) است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1383/05/17 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امام حسن و امام حسین را گفتهاند: «سیّدی شباب اهل الجنّة». با اینکه اینها همیشه جوان نبودند و این دو بزرگوار به سنین پیری و کهولت هم رسیدهاند، اما «سیّدی شباب» به آنها گفتهاند؛ یعنی جوانی اینها باید به عنوان یک الگو همیشه در مقابل چشم جوانهای دنیا باشد. جوانی خود پیغمبر و جوانی امیرالمؤمنین هم همینجور است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1383/05/17 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسن و امام حسین را گفته اند: «سیّدی شباب اهل الجنّة». با این که اینها همیشه جوان نبودند و این دو بزرگوار به سنین پیری و کهولت هم رسیده اند، اما «سیّدی شباب» به آنها گفته اند؛ یعنی جوانی اینها باید به عنوان یک الگو همیشه در مقابل چشم جوانهای دنیا باشد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای استان همدان - 1383/04/16 عنوان فیش :تلاش اهل بیت(علیهم السلام) برای زنده نگهداشتن راه حسینبنعلی(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : ایثار, شهید, حضرت امام حسین(علیه السلام), عزاداریهای اهلبیت (علیهمالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : مسألهی شهید و ایثارگری، کهنهشدنی نیست؛ این، موتور حرکت جامعه است؛ بعضیها از این نکته غفلت میکنند. این که میبینید بعضی با سخن، قلم و حرکات خود، نگاهی به ایثار و شهادت میاندازند که آن نگاه منفی و ناسپاسانه است، بر اثر غفلت آنهاست؛ نمیفهمند پاسداری از حرمت شهیدان و ایثارگران چقدر برای یک جامعه و ملت و کشور دارای اهمیت است. شما ببینید خون مطهر حسینبنعلی (علیهالسلام) در کربلا در غربت بر زمین ریخته شد؛ اما بزرگترین مسؤولیتی که بر عهدهی امام سجاد (علیهالصلاةوالسلام) و زینب کبری (سلاماللَّهعلیها) قرار گرفت، از همان لحظهی اول این بود که این پیام را روی دست بگیرند و به سرتاسر دنیای اسلام آن را، به شکلهای گوناگون، منتقل کنند. این حرکت برای احیاء دین حقیقی و دین حسینبنعلی و آن هدفی که امام حسین برای آن شهید شد، یک امر ضروری و لازم بود. البته اجر الهی برای امام حسین محفوظ بود؛ میتوانستند او را در بوتهی سکوت بگذارند؛ اما چرا امام سجاد (علیهالسلام) تا آخر عمر - سی سال بعد از او، امام سجاد زندگی کردند - در هر مناسبتی نام حسین، خون حسین و شهادت اباعبداللَّه را مطرح کردند؛ آن را به یاد مردم آوردند؟ این تلاش برای چه بود؟ بعضی خیال میکنند این کار برای انتقام گرفتن از بنیامیه بود؛ در حالیکه بنیامیه بعدها از بین رفتند. امام رضا (علیهالسلام) که بعد از آمدن بنیعباس است، چرا به ریّانبنشبیب دستور میدهد مصیبتنامهی اباعبداللَّه را در میان خودتان بخوانید؟ (1) آن وقت که بنیامیه نبودند؛ تارومار شده بودند. این کار برای این است که راه حسینبنعلی و خون او عَلَم و پرچم حرکت عظیم امت اسلام به سوی هدفهای اسلامی است؛ این پرچم باید سرپا بماند؛ تا امروز هم بر سر پا مانده و تا امروز هم هدایت کرده است. 1 ) عيون أخبار الرضا ع ، شیخ صدوق ج1 ص 299؛ الأماليللصدوق ، شیخ صدوق ص 129 ؛ إقبالالأعمال ، سید بن طاووس ص 544 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 44 ص 299 ؛ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِی أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ قُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْيَوْمَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِی دَعَا فِيهِ زَكَرِيَّا ع رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ فَنَادَتْ زَكَرِيَّا وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى فَمَنْ صَامَ هَذَا الْيَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ كَمَا اسْتَجَابَ اللَّهُ لِزَكَرِيَّا ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِی كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِيِّهَا لَقَدْ قَتَلُوا فِی هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَداً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَلَمْ يُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ ع يَا ابْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ ص أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيراً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ ع يَا ابْنَ شَبِيبٍ ترجمه : ريّان بن شبيب گويد: در اوّلين روز محرّم بخدمت امام رضا عليه السّلام رسيدم، حضرت فرمودند: آيا روزه هستى؟ عرض كردم: خير، فرمود: امروز، روزى است كه زكريّا عليه السّلام پروردگارش را خواند و گفت: «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ» (پروردگارا! فرزندى پاك به من مرحمت فرما، همانا تو دعاى بندگان را ميشنوى- آل عمران: 38) و خداوند دعاى او را مستجاب كرد و به ملائكه دستور داد كه به زكريّا- كه در محراب در حال نماز بود- بگويند كه خدا به تو يحيى را مژده مىدهد، پس هر كس اين روز را روزه بدارد و سپس دعا كند، خداوند همان طور كه دعاى زكريّا را مستجاب كرد، دعاى او را نيز مستجاب مىكند، سپس فرمود: اى ابن شبيب! محرّم ماهى است كه اهل جاهليّت به احترام آن، ظلم و جنگ را حرام كرده بودند ولى اين امّت، احترام آن و احترام پيغمبر خود را حفظ نكردند، در اين ماه اولاد او راكشتند و زنانش را اسير كردند و وسائلش را غارت نمودند، خداوند هرگز اين كارشان را نبخشد! اى ابن شبيب! اگر ميخواهى گريه كنى، بر حسين بن علىّ ابن ابی طالب عليهما السّلام گريه كن، زيرا او را همچون گوسفند ذبح كردند و از بستگانش، هيجده نفر به همراهش شهيد شدند كه در روى زمين نظير نداشتند، آسمانهاى هفتگانه و زمينها بخاطر شهادتش گريستند، و چهار هزار فرشته براى يارى او به زمين آمدند، ولى تقدير الهى نبود، و آنها تا قيام قائم عليه السّلام در نزد قبرش با حال نزار و ژوليده باقى هستند و از ياوران قائم عليه السّلام هستند و شعارشان «يا لثارات الحسين»است. اى ابن شبيب! پدرم از پدرش از جدّش عليهم السّلام به من خبر داد كه: وقتى جدّم حسين- صلوات اللَّه عليه- شهيد شد، از آسمان خون و خاك قرمز باريد. اى ابن شبيب! اگر به گونهاى بر حسين گريه كنى كه اشكهايت بر گونههايت جارى شود، خداوند هر گناهى كه مرتكب شده باشى- چه كوچك، چه بزرگ، چه كم و چه زياد- خواهد بخشيد. اى ابن شبيب! اگر دوست دارى پاك و بدون گناه به ملاقات خدا بروى، به زيارت حسين برو، اى ابن شبيب! اگر دوست دارى با پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله در غرفههاى بهشت همراه باشى، قاتلان حسين را لعنت كن، اى ابن شبيب! اگر دوست دارى ثوابى مانند ثواب كسانى كه همراه حسين بن علىّ عليهما السّلام شهيد شدند داشته باشى، هر گاه بياد او افتادى بگو: «يا لَيْتَنِی كُنْتُ مَعَ مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای استان همدان - 1383/04/16 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : مسألهی شهید و ایثارگری، کهنهشدنی نیست؛ این، موتور حرکت جامعه است؛ بعضیها از این نکته غفلت میکنند. این که میبینید بعضی با سخن، قلم و حرکات خود، نگاهی به ایثار و شهادت میاندازند که آن نگاه منفی و ناسپاسانه است، بر اثر غفلت آنهاست؛ نمیفهمند پاسداری از حرمت شهیدان و ایثارگران چقدر برای یک جامعه و ملت و کشور دارای اهمیت است. شما ببینید خون مطهر حسینبنعلی (علیهالسلام) در کربلا در غربت بر زمین ریخته شد؛ اما بزرگترین مسؤولیتی که بر عهدهی امام سجاد (علیهالصلاةوالسلام) و زینب کبری (سلاماللَّهعلیها) قرار گرفت، از همان لحظهی اول این بود که این پیام را روی دست بگیرند و به سرتاسر دنیای اسلام آن را، به شکلهای گوناگون، منتقل کنند. این حرکت برای احیاء دین حقیقی و دین حسینبنعلی و آن هدفی که امام حسین برای آن شهید شد، یک امر ضروری و لازم بود. البته اجر الهی برای امام حسین محفوظ بود؛ میتوانستند او را در بوتهی سکوت بگذارند؛ اما چرا امام سجاد (علیهالسلام) تا آخر عمر - سی سال بعد از او، امام سجاد زندگی کردند - در هر مناسبتی نام حسین، خون حسین و شهادت اباعبداللَّه را مطرح کردند؛ آن را به یاد مردم آوردند؟ این تلاش برای چه بود؟ بعضی خیال میکنند این کار برای انتقام گرفتن از بنیامیه بود؛ در حالیکه بنیامیه بعدها از بین رفتند. امام رضا (علیهالسلام) که بعد از آمدن بنیعباس است، چرا به ریّانبنشبیب دستور میدهد مصیبتنامهی اباعبداللَّه را در میان خودتان بخوانید؟ آن وقت که بنیامیه نبودند؛ تارومار شده بودند. این کار برای این است که راه حسینبنعلی و خون او عَلَم و پرچم حرکت عظیم امت اسلام به سوی هدفهای اسلامی است؛ این پرچم باید سرپا بماند؛ تا امروز هم بر سر پا مانده و تا امروز هم هدایت کرده است. مربوط به :بیانات در پایان درس خارج فقه - 1383/02/27 عنوان فیش : حضرت علی (علیهالسلام), حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : دردنیای اسلام چهرهی مطهرامیرالمؤمنین،چهرهی مطهرسیدالشهدا (سلاماللَّهعلیهما) چهرههای نورانییی است که دراعماق دلهای مردم جادارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در اسلام مردم یک رکن مشروعیتند، نه همهی پایهی مشروعیت. نظام سیاسی در اسلام علاوه بر رأی و خواست مردم، بر پایهی اساسیِ دیگری هم که تقوا و عدالت نامیده میشود، استوار است. اگر کسی که برای حکومت انتخاب میشود، از تقوا و عدالت برخوردار نبود، همهی مردم هم که بر او اتّفاق کنند، از نظر اسلام این حکومت، حکومت نامشروعی است؛ اکثریت که هیچ. وقتی امام حسین علیهالسّلام را در نامهای که جزوِ سندهای ماندگار تاریخ اسلام است به کوفه دعوت کردند، اینطور مینویسند: «و لامری ما الامام الا الحاکم بالقسط»؛ حاکم در جامعهی اسلامی و حکومت در جامعهی اسلامی نیست، مگر آنکه عاملِ به قسط باشد؛ حکم به قسط و عدالت کند. اگر حکم به عدالت نکرد، هر کس که او را نصب کرده و هر کس که او را انتخاب کرده، نامشروع است. این موضوع در همهی ردههای حکومت صدق میکند و فقط مخصوص رهبری در نظام جمهوری اسلامی نیست. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1382/08/23 عنوان فیش :تعلق خونخواهی امام علی و امام حسین(علیهما السلام) به خدای متعال کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام به خاطر همین عظمتها و تراکم همین ارزشهای ممتاز در وجود مبارکش، ضربت خورد و این فاجعهی بزرگ انسانی به وسیلهی انسانهای شقی و گمراه، نسبت به آن بزرگوار بهوجود آمد. خون امیرالمؤمنین هم ثاراللَّه دانسته شده است. شما به امام حسین میگویید: «السّلام علیک یا ثاراللَّه و ابن ثاره»(1). فقط خون امام حسین نیست که خونخواه آن، خداست؛ خون امیرالمؤمنین هم ثاراللَّه است؛ یعنی خونخواه و صاحب این خون، خدای متعال است. 1 ) الكافی،ثقة الاسلام كلینی ج 4 ص 574 ؛ فقیه،شیخ صدوق،ج2ص595ص3199 ؛ تهذيبالأحكام ،شیخ طوسی،ج 6 ص55 ؛ كُنْتُ أَنَا وَ يُونُسُ بْنُ ظَبْيَانَ وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو سَلَمَةَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَانَ الْمُتَكَلِّمُ مِنَّا يُونُسَ وَ كَانَ أَكْبَرَنَا سِنّاً فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّی أَحْضُرُ مَجْلِسَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ يَعْنِی وُلْدَ الْعَبَّاسِ فَمَا أَقُولُ فَقَالَ إِذَا حَضَرْتَ فَذَكَرْتَنَا فَقُلِ اللَّهُمَّ أَرِنَا الرَّخَاءَ وَ السُّرُورَ فَإِنَّكَ تَأْتِی عَلَى مَا تُرِيدُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّی كَثِيراً مَا أَذْكُرُ الْحُسَيْنَ ع فَأَيَّ شَيْءٍ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تُعِيدُ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ مِنْ بَعِيدٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ ع لَمَّا قَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَنْقَلِبُ فِی الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى بَكَى عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ ع إِلَّا ثَلَاثَةَ أَشْيَاءَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هَذِهِ الثَّلَاثَةُ الْأَشْيَاءِ قَالَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ الْبَصْرَةُ وَ لَا دِمَشْقُ وَ لَا آلُ عُثْمَانَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّی أُرِيدُ أَنْ أَزُورَهُ فَكَيْفَ أَقُولُ وَ كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ إِذَا أَتَيْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَاغْتَسِلْ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِيَابَكَ الطَّاهِرَةَ ثُمَّ امْشِ حَافِياً فَإِنَّكَ فِی حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ وَ عَلَيْكَ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ وَ التَّسْبِيحِ وَ التَّحْمِيدِ وَ التَّعْظِيمِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيراً وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ حَتَّى تَصِيرَ إِلَى بَابِ الْحَيْرِ ثُمَّ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا مَلَائِكَةَ اللَّهِ وَ زُوَّارَ قَبْرِ ابْنِ نَبِيِّ اللَّهِ ثُمَّ اخْطُ عَشْرَ خُطُوَاتٍ ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرْ ثَلَاثِينَ تَكْبِيرَةً ثُمَّ امْشِ إِلَيْهِ حَتَّى تَأْتِی ترجمه : حسین بن ثویر گوید: من و یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابو سلمه سراج نزد امام صادق (ع) نشسته بودیم و سخنگوی ما یونس بود كه سنش از همه ما بیشتر بود پس به امام عرضه داشت فدایت شوم من به مجلس این قوم یعنی پسران عباس حاضر می شوم پس چه بگویم؟ فرمود هنگامی كه [در آنجا] حضور یافتی پس بگو خدایا آسایش و شادی را به ما نشان ده كه آنچه را بخواهی به آن می رسی پس گفتم فدایت شوم من زیاد امام حسین (ع) را یاد می كنم پس چه بگویم گفت: سه مرتبه بگو: درود خداوند بر تو ای ابا عبدالله زیرا كه سلام و درود از نزدیك و دور به او می رسد سپس فرمود همانا كه امام حسین (ع) زمانی كه شهید شد آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه (هفت آسمان و هفت زمین) و هر آنچه كه در آنان و در میانشان است بر او گریستند و هر آنكس كه در بهشت و جهنم از آفریده پروردگارمان در حركت است و هر چه دیده می شود و آنچه كه دیده نمی شود بر امام حسین (ع) گریستند جز سه چیز كه بر او گریه نكرد گفتم فدایت شوم آن سه چیز كدامنند؟ فرمود: بصره و دمشق و خاندان عثمان بر او گریه نكردند كه لعنت خداوند بر آنان باد گفتم فدایت شوم می خواهم به زیارتش بروم پس چه بگویم و چه كار كنم؟ فرمود: زمانی كه به زیارت امام حسین (ع) رفتی بر ساحل فرات غسل كن سپس لباس پاكیزه ات را بپوش پس با پای پیاده حركت كن زیرا كه تو در حرمی از حرم های خدا و رسول خدا هستی و بسیار «الله اكبر» و «لا اله الا الله» و «سبحان الله» و « الحمد لله» و ذكر عظمت خدای بزرگ و بلند مرتبه بگو و درود و سلام بر حضرت محمد (ص) و خاندانش بفرست تا اینكه به «باب الحیر» برسی پس می گویی: درود بر تو ای حجت خدا و ای پسر حجت خدا درود بر شما ای فرشتگان خدا و زیارت كنندگان قبر پسر پیامبر خدا سپس ده قدم جلو برو و بایست و سی بار «الله اكبر» بگو سپس به طرف قبر حركت كن تا اینكه از پیش رو به آن برسی پس صورت خود را به صورت آن حضرت روبرو كن و قبله را میان دو كتف خود قرار بده (پشت به قبله) و بگو درود بر تو ای كشته راه خدا و پسر كشته راه خدا درود بر تو ای خون خدا و پسر خون خدا (خونی كه صاحب و منتقم آن خداست) درود بر تو ای كسی كه خونت را به ناحق ریختند و ای تنها ماندهاى كه در آسمانها و زمین خونخواهى نشده است... مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1381/12/13 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در آستانهی ماه محرم هستیم که ماه تعلیم مجاهدت فیسبیلالله به وسیلهی برترین خلایق، حضرت اباعبدالله علیهالسلام، است. امیدواریم که ما پیروان و شاگردان خوبی برای ایشان باشیم و حق پیروی و تبعیت نسبت به این بزرگوار را بر حسب آنچه که در این زمان وظیفهی ماست، انشاءالله انجام دهیم و همانطور که ایشان برای دفاع از دین خدا و دفاع از اسلام و امت اسلامی، آن مجاهدت بزرگ را به جان خریدند و آن فداکاری بزرگ را کردند و هیچ چشمداشت و نظری جز کسب رضایت الهی نداشتند، ما هم در این صراط قدم برداریم و قصد و نیت و هدفمان، طبق آنچه بر حسب موازین میفهمیم و تشخیص میدهیم، کسب رضایت الهی باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1381/09/01 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ما در زیارت عاشورا به امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام عرض میکنیم: «السّلام علیک یا ثاراللَّه و ابن ثاره»؛ یعنی صاحب خون اباعبداللَّه علیهالّسلام، خداوند متعال است؛ چون این خون هم در راه احقاق حق و احیای عدالت بر زمین ریخته شد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1381/07/17 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : انقلاب شوکت و عزّت را از حسینبنعلی الهام گرفت و مظهر تجدید حیات اسلام شد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1381/07/17 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : روز ولادت حسینبنعلی علیهالسّلام؛ یعنی مظهر مجاهدت خالص و پاک برای خدا. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1381/07/17 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : جوشش معنوىِ امام حسین تاریخ را هدایت میکند. بالفعل نمیتواند موفّقیت ظاهری پیدا کند، اما در طول تاریخ، موفّقیت حتمی متعلّق به اوست مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1381/07/17 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : با گذشت سیزده، چهارده قرن، نام حسینبنعلی پرچم عدالت و فضیلتهای معنوی است و همین نام توانسته است انقلاب را بهوجود آورد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1381/07/17 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : روز ولادت حسینبنعلی علیهالسّلام...؛ یعنی مظهر مجاهدت خالص و پاک برای خدا. این مجاهدت اگر از سوی مردم جواب داده شد، مثل مجاهدت نبىّاکرم میشود که حکومت اسلامی را بهوجود آورد و تاریخ را عوض کرد؛ اما اگر با کمک و همراهی دلهای مؤمن مواجه نشود، مانند واقعه عاشورا میشود که امام حسین به شهادت میرسد. جوشش معنوىِ او، تاریخ را هدایت میکند. بالفعل نمیتواند موفّقیت ظاهری پیدا کند، اما در طول تاریخ، موفّقیت حتمی متعلّق به اوست؛ همانطور که همه نبوّتها و همه راهنمایان بشر و راهنمایان الهی در طول تاریخ، این را داشتهاند. لذا شما میبینید با گذشت سیزده، چهارده قرن، نام حسینبنعلی پرچم عدالت و فضیلتهای معنوی است و همین نام توانسته است این انقلاب را بهوجود آورد مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش :رفتار ظالمانه با انسانها، خصوصیت حکومت طاغوت کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), حکومت اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : [از سه بُعد و با سه دیدگاه، این نهضت عظیم حسینی را که در تاریخ اینطور ماندگار شده است، میشود نگاه کرد. در هر سه بُعد، آنچه که بیش از همه چشم را خیره میکند، احساس عزّت و سربلندی و افتخار است.] در آن بُعدِ اوّل که امام حسین علیهالسّلام یک حرکت انقلابی به راه انداخت، مظهر عزّت و افتخار بود. نقطهی مقابلِ حسینبنعلی چه کسی بود؟ آن حکومت ظالمِ فاسدِ بدکارهای بود که «یعمل فی عباداللَّه بالاثم و العدوان»(1). نمودار اصلی این بود که در جامعهای که زیر قدرت او بود، با بندگان خدا و انسانها با ستم، عدوان، غرور، تکبّر، خودخواهی و خودپرستی رفتار میکرد؛ این خصوصیت عمدهی آن حکومت بود. چیزی که برایشان مطرح نبود، معنویت و رعایت حقوق انسانها بود. حکومت اسلامی را به همان حکومت طاغوتی که قبل از اسلام و در دورانهای مختلف در دنیا وجود داشته است، تبدیل کرده بودند. در صورتی که بارزترین خصیصهی نظام اسلامی، حکومت است؛ برجستهترین بخشهای آن جامعهی ایدهآلی که اسلام میخواهد ترتیب دهد، شکل و نوع حکومت و رفتار حاکم است. به تعبیر بزرگان آن روز، امامت را به سلطنت تبدیل کرده بودند. امامت یعنی پیشواییِ قافله دین و دنیا. در قافلهای که همه به یک سمت و هدف والا در حرکتند، یک نفر بقیه را راهنمایی میکند و اگر کسی گم شود، دست او را میگیرد و برمیگرداند؛ اگر کسی خسته شود، او را به ادامه راه تشویق میکند؛ اگر کسی پایش مجروح شود، پای او را میبندد و کمک معنوی و مادّی به همه میرساند. این در اصطلاح اسلامی اسمش امام - امام هدایت - است و سلطنت نقطه مقابل این است. سلطنتِ به معنای پادشاهیِ موروثی، فقط یک نوعِ از سلطنت است. لذا بعضی سلاطین در دنیا هستند که اسمشان سلطان نیست، اما باطنشان تسلّط و زورگویی بر انسانهاست. هر کس و در هر دورهای از تاریخ - اسم او هرچه میخواهد باشد - وقتی به ملت خود یا به ملتهای دیگر زور بگوید، این سلطنت است. اینکه رئیس جمهور یک دولتی - که در همه زمانها، دولتهای مستکبر بودهاند و امروز مظهر آن، امریکاست - به خود حق بدهد که بدون هیچ استحقاق اخلاقی، علمی و حقوقی، منافع خود و کمپانیهای پشتیبان خود را بر منافع میلیونها انسان ترجیح دهد و برای ملتهای دنیا تکلیف معیّن کند، این سلطنت است؛ حالا اسمش سلطان باشد یا نباشد! در دوران امام حسین علیهالسّلام امامت اسلامی را به چنین چیزی تبدیل کرده بودند: «یعمل فی عباداللَّه بالاثم والعدوان».امام حسین علیهالسّلام در مقابل چنین وضعیتی مبارزه میکرد. 1 ) بحارالأنوار ،علامه مجلسی ج 44 ص 381؛ تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ج 4ص 304؛ الكامل فی التاریخ ،ابن اثیر ج 4 ص 48؛ مقتل ابىمخنف، ص 85؛ «مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ صُرَدٍ وَ الْمُسَيَّبِ بْنِ نَجَبَةَ وَ رِفَاعَةَ بْنِ شَدَّادٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَالٍ وَ جَمَاعَةِ الْمُؤْمِنِينَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَالَ فِی حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَانِ وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَةِ الرَّحْمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَيْءِ وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ وَ إِنِّی أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ لِقَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ أَتَتْنِی كُتُبُكُمْ وَ قَدِمَتْ عَلَيَّ رُسُلُكُمْ بِبَيْعَتِكُمْ أَنَّكُمْ لَا تُسَلِّمُونِّی وَ لَا تَخْذُلُونِّی فَإِنْ وَفَيْتُمْ لِی بِبَيْعَتِكُمْ فَقَدْ أُصِبْتُمْ حَظَّكُمْ وَ رُشْدَكُمْ وَ نَفْسِی مَعَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَهْلِی وَ وُلْدِی مَعَ أَهَالِيكُمْ وَ أَوْلَادِكُمْ فَلَكُمْ بِی أُسْوَةٌ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ نَقَضْتُمْ عُهُودَكُمْ وَ خَلَعْتُمْ بَيْعَتَكُمْ فَلَعَمْرِی مَا هِيَ مِنْكُمْ بِنُكْرٍ لَقَدْ فَعَلْتُمُوهَا بِأَبِی وَ أَخِی وَ ابْنِ عَمِّی وَ الْمَغْرُورُ مَنِ اغْتَرَّ بِكُمْ فَحَظَّكُمْ أَخْطَأْتُمْ وَ نَصِيبَكُمْ ضَيَّعْتُمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ سَيُغْنِی اللَّهُ عَنْكُمْ وَ السَّلَامُ. ثُمَّ طَوَى الْكِتَابَ وَ خَتَمَهُ وَ دَفَعَهُ إِلَى قَيْسِ بْنِ مُسْهِرٍ الصَّيْدَاوِيِّ وَ سَاقَ الْحَدِيثَ كَمَا مَرَّ ثُمَّ قَالَ وَ لَمَّا بَلَغَ الْحُسَيْنَ قَتْلُ قَيْسٍ اسْتَعْبَرَ بَاكِياً ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنَا وَ لِشِيعَتِنَا عِنْدَكَ مَنْزِلًا كَرِيماً وَ اجْمَعْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. ترجمه : [نامه امام حسین (علیه السلام) به كوفيان پس از نزول در سرزمين كربلا] بسم اللَّه الرحمن الرحيم از حسين بن على به سليمان بن صرد، مسيب بن نجبه، رفاعة بن شداد، عبد اللَّه بن وائل و گروهى از مؤمنين. اما بعد؛ براستی می دانيد كه پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله در زمان زندگى خود فرمود: كسى كه حاكم ستمكاری را كه حرام خدا را حلال بداند، عهد و پيمان خدا را بشكند، مخالف سنت رسول خدا باشد، در ميان مردم با گناه و عدوان رفتار نمايد، ببیند اما گفتار و رفتار خود را تغيير ندهد خدا حق دارد كه وى را هم در جايگاهى نظير جايگاه او داخل كند. شما ميدانيد اين گروه پیوسته در اطاعت شیطان هستند و از طاعت خداى رحمان روگردان شدهاند، فتنه و فساد را ظاهر حدود و احكام خدا را تعطيل نمودهاند و بهره جنگی را از برای خود بر می گزینند و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام كردهاند من از اين جهت به مقام خلافت سزاوارتر ميباشم كه از نزدیكان رسول خدا(ص) می باشم و نامههاى شما بمن رسیده است فرستادگان شما بيعتهاى شما را بمن رساندند كه مرا تسليم دشمن نكنيد و رها ننمائيد پس اگر شما به بيعت خود وفا كنيد بهره و هدايت خود را يافتهايد. جان من با جان شما، اهل و فرزندان من با اهل و فرزندان شما خواهند بود. شما بمن تأسى نمائيد اگر انجام ندهید و عهد و پيمان خود را بشكنيد و از بیعتتان بیرون روید به جان خودم كه اين اعمال از شما ناشناخته و غریب نیست، زيرا شما اين گونه كارها [بی وفایی ها] را با پدر و برادر و پسر عمويم [مسلم] كرديد. كسی كه فریفته شما شود، فریب خورده است. شما راجع به حظ و بهره خود خطا كرديد، و نصيب خويشتن را ضايع نموديد. كسى كه پيمانشكنى كند عليه خود پیمان شكسته است. بزودى خدا مرا از شما بی نياز خواهد كرد. و السّلام.سپس آن نامه را تا كرد و مهر كرد و به قيس بن مسهر صيداوى داد.» مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش :امام حسین (علیه السلام)، مظهر عزّت کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : قرآن, حدیث متن فیش : مبارزهی او [امام حسین (علیه السلام)] بیان کردن، روشنگری، هدایت و مشخّص کردن مرز بین حقّ و باطل - چه در زمان یزید و چه قبل از او - بود. منتها آنچه در زمان یزید پیش آمد و اضافه شد، این بود که آن پیشوای ظلم(1) و گمراهی و ضلالت، توقّع داشت که این امام هدایت(2) پای حکومت او را امضاء کند؛ «بیعت» یعنی این. میخواست امام حسین علیهالسّلام را مجبور کند به جای اینکه مردم را ارشاد و هدایت فرماید و گمراهی آن حکومت ظالم را برای آنان تشریح نماید، بیاید حکومت آن ظالم را امضا و تأیید هم بکند! قیام امام حسین علیهالسّلام از اینجا شروع شد. اگر چنین توقّع بیجا و ابلهانهای از سوی حکومت یزید نمیشد، ممکن بود امام حسین همچون زمان معاویه و ائمّهی بزرگوارِ بعد از خود، پرچم هدایت را برمیافراشت؛ مردم را ارشاد و هدایت میکرد و حقایق را میگفت. منتها او بر اثر جهالت و تکبّر و دوری از همهی فضایل و معنویات انسانی یک قدم بالاتر گذاشت و توقع کرد که امام حسین علیهالسّلام پای این سیهنامهی تبدیل امامت اسلامی به سلطنت طاغوتی را امضاء کند؛ یعنی بیعت کند. امام حسین فرمود «مثلی لا یبایع مثله»(3)؛ حسین چنین امضایی نمیکند. امام حسین علیهالسّلام باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمیتواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که امام حسین علیهالسّلام فرمود: «هیهات منّا الذّلّة(4)». حرکت امام حسین، حرکت عزّت بود؛ یعنی عزّت حق، عزّت دین، عزّت امامت و عزّت آن راهی که پیغمبر ارائه کرده بود. امام حسین علیهالسّلام مظهر عزّت بود و چون ایستاد، پس مایهی فخر و مباهات هم بود. این عزّت و افتخار حسینی است. 1 ) سوره مبارکه القصص آیه 41 وَجَعَلناهُم أَئِمَّةً يَدعونَ إِلَى النّارِ ۖ وَيَومَ القِيامَةِ لا يُنصَرونَ ترجمه : و آنان [= فرعونیان] را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت میکنند؛ و روز رستاخیز یاری نخواهند شد! 2 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 73 وَجَعَلناهُم أَئِمَّةً يَهدونَ بِأَمرِنا وَأَوحَينا إِلَيهِم فِعلَ الخَيراتِ وَإِقامَ الصَّلاةِ وَإيتاءَ الزَّكاةِ ۖ وَكانوا لَنا عابِدينَ ترجمه : و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت میکردند؛ و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم؛ و تنها ما را عبادت میکردند. 3 ) اللهوف على قتلى الطفوف ، سیدبن طاووس ص21؛ بحارالأنوار،مجلسی،ج44،ص324 ؛ « قَالَ وَ كَانَ النَّاسُ يَتَعَاوَدُونَ ذِكْرَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ ع وَ يَسْتَعْظِمُونَهُ وَ يَرْتَقِبُونَ قُدُومَهُ فَلَمَّا تُوُفِّيَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِی سُفْيَانَ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ ذَلِكَ فِی رَجَبٍ سَنَةَ سِتِّينَ مِنَ الْهِجْرَةِ كَتَبَ يَزِيدُ إِلَى الْوَلِيدِ بْنِ عُتْبَةَ وَ كَانَ أَمِيرَ الْمَدِينَةِ يَأْمُرُهُ بِأَخْذِ الْبَيْعَةِ عَلَى أَهْلِهَا عام [عَامَّةً وَ خَاصَّةً عَلَى الْحُسَيْنِ ع وَ يَقُولُ لَهُ إِنْ أَبَى عَلَيْكَ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ وَ ابْعَثْ إِلَيَّ بِرَأْسِهِ فَأَحْضَرَ الْوَلِيدُ مَرْوَانَ وَ اسْتَشَارَهُ فِی أَمْرِ الْحُسَيْنِ ع فَقَالَ إِنَّهُ لَا يَقْبَلُ وَ لَوْ كُنْتُ مَكَانَكَ لَضَرَبْتُ عُنُقَهُ فَقَالَ الْوَلِيدُ لَيْتَنِی لَمْ أَكُ شَيْئاً مَذْكُوراً ثُمَّ بَعَثَ إِلَى الْحُسَيْنِ ع فَجَاءَهُ فِی ثَلَاثِينَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ مَوَالِيهِ فَنَعَى الْوَلِيدُ إِلَيْهِ مَوْتَ مُعَاوِيَةَ وَ عَرَضَ عَلَيْهِ الْبَيْعَةَ لِيَزِيدَ فَقَالَ أَيُّهَا الْأَمِيرُ إِنَّ الْبَيْعَةَ لَا تَكُونُ سِرّاً وَ لَكِنْ إِذَا دَعَوْتَ النَّاسَ غَداً فَادْعُنَا مَعَهُمْ. فَقَالَ مَرْوَانُ لَا تَقْبَلْ أَيُّهَا الْأَمِيرُ عُذْرَهُ وَ مَتَى لَمْ يُبَايِعْ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ فَغَضِبَ الْحُسَيْنُ ع ثُمَّ قَالَ وَيْلٌ لَكَ يَا ابْنَ الزَّرْقَاءِ أَنْتَ تَأْمُرُ بِضَرْبِ عُنُقِی كَذَبْتَ وَ اللَّهِ وَ لَؤُمْتَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى الْوَلِيدِ فَقَالَ أَيُّهَا الْأَمِيرُ إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ وَ يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِی لَا يُبَايِعُ بِمِثْلِهِ وَ لَكِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَيُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلَافَةِ وَ الْبَيْعَةِ ثُمَّ خَرَجَ ع. » ترجمه : گفت: و مردم را یاد شهادت حسين عليه السّلام برای همدیگر تكرار می كردند و عادت خویش قرار داده بودند و بزرگش شمرده رسيدن وقت آن را انتظار مىكشيدند. در ماه رجب سال 60 هجرى كه معاوية بن ابى سفيان كه خدا او را لعنت كند، هلاك گرديد، فرزندش يزيد به فرمانروای مدينه وليد بن عتبة نامه نوشت و فرمانش داد تا از تمام مردم مدينه به ويژه حسين بن على عليهما السّلام برايش بيعت بگيرد و در صورت امتناع حسين گردنش را زده، سرش را براى وى بفرستد. وليد مروان بن حكم را براى مشورت در امر حسين عليه السّلام احضار نمود. مروان گفت: حسين بيعت نمىكند و اگر من جاى تو بودم گردنش را مىزدم. وليد گفت: اى كاش مادر مرا نزاده بود و من هرگز نبودم. سپس در پى حسين عليه السّلام فرستاد، حضرت با سى نفر از اهل بيت و دوستانش نزد او رفت، وليد خبر مرگ معاويه را به او داد و بيعت با يزيد را به وى عرضه نمود. فرمود: اى امير، بيعت كه مخفی نيست اما فردا هنگامی كه مردم را فرا خواندى مرا نيز دعوت كن. مروان گفت: اى امير! عذرش را مپذير و در صورت امتناع گردنش را بزن. حسين عليه السّلام خشمگين شد و فرمود: واى بر تو اى پسر زرقاء تو امر به زدن گردنم مىكنى دروغ گفتى و به خدا كه پستى ورزيدى. بعد رو به وليد كرد و فرمود: «اى امير! ما اهلبیت نبوت و جایگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان هستیم، خدا به سبب ما [رحمت خود را] آغاز نمود و با ما نیز پایان خواهد برد و يزيد مردى فاسق و شراب خوار و كشنده جانهاى محرّمه و متجاهر به فسق است و شخصى چون من با كسی چون او بيعت نمی كند، و ليكن ما امشب را به صبح می بریم و شما نیز امشب را به صبح برسانید و ما [نیك] می نگریم و شما نیز بنگرید كه كدام يك از برای خلافت و بيعت شايسته تر است. و آنگاه امام عليه السّلام بيرون رفت. 4 ) الاحتجاج ، احمد بن علی طبرسی ج 2 ص 300 ؛ اللهوف ، سیدبن طاووس ، ص 97 ؛ « لَمَّا اسْتَكَفَّ النَّاسُ بِالْحُسَيْنِ ع رَكِبَ فَرَسَهُ وَ اسْتَنْصَتَ النَّاسَ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ تَبّاً لَكُمْ أَيَّتُهَا الْجَمَاعَةُ وَ تَرَحاً وَ بُؤْساً لَكُمْ حِينَ اسْتَصْرَخْتُمُونَا وَلِهِينَ فَأَصْرَخْنَاكُمْ مُوجِفِينَ فَشَحَذْتُمْ عَلَيْنَا سَيْفاً كَانَ فِی أَيْدِينَا وَ حَمَشْتُمْ عَلَيْنَا نَاراً أَضْرَمنَاهَا عَلَى عَدُوِّكُمْ وَ عَدُوِّنَا فَأَصْبَحْتُمْ إِلْباً عَلَى أَوْلِيَائِكُمْ وَ يَداً عَلَى أَعْدَائِكُمْ مِنْ غَيْرِ عَدْلٍ أَفْشَوْهُ فِيكُمْ وَ لَا أَمَلٍ أَصْبَحَ لَكُمْ فِيهِمْ وَ لَا ذَنْبٍ كَانَ مِنَّا إِلَيْكُمْ- فَهَلَّا لَكُمُ الْوَيْلَاتُ إِذْ كَرِهْتُمُونَا وَ السَّيْفُ مَشِيمٌ وَ الْجَأْشُ طَامِنٌ وَ الرَّأْيُ لِمَا يُسْتَحْصَفُ وَ لَكِنَّكُمْ أَسْرَعْتُمْ إِلَى بَيْعَتِنَا كَطَيْرَةِ الدَّبَى وَ تَهَافَتُّمْ إِلَيْهَا كَتَهَافُتِ الْفِرَاشِ ثُمَّ نَقَضْتُمُوهَا سَفَهاً وَ ضَلَّةً فَبُعْداً وَ سُحْقاً لِطَوَاغِيتِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ بَقِيَّةِ الْأَحْزَابِ وَ نَبَذَةِ الْكِتَابِ وَ مُطْفِئِی السُّنَنِ وَ مُؤَاخِی الْمُسْتَهْزِءِينَ الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ وَ عُصَاةِ الْإِمَامِ وَ مُلْحِقِی الْعَهْرَةِ بِالنَّسَبِ وَ لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ أَ فَهَؤُلَاءِ تَعْضِدُونَ وَ عَنَّا تَتَخَاذَلُونَ أَجَلْ وَ اللَّهِ خُذِلَ فِيكُمْ مَعْرُوفٌ نَبَتَتْ عَلَيْهِ أُصُولُكُمْ وَ اتَّزَرَتْ عَلَيْهِ عُرُوقُكُمْ فَكُنْتُمْ أَخْبَثَ ثَمَرِ شَجَرٍ لِلنَّاظِرِ وَ أَكْلَةٍ لِلْغَاصِبِ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ النَّاكِثِينَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلُوا اللَّهَ عَلَيْهِمْ كَفِيلًا أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ تَرَكَنِی بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ لَهُ ذَلِكَ مِنِّی هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ أَبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ جُدُودٌ طَابَتْ أَنْ يُؤْثَرَ طَاعَةُ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ أَلَا وَ إِنِّی زَاحِفٌ بِهَذِهِ الْأُسْرَةِ عَلَى قِلَّةِ الْعَدَدِ وَ كَثْرَةِ الْعَدُو ترجمه : از مصعب بن عبد اللَّه منقول است كه چون مردم پیرامون امام حسین (ع) جمع شدند، آن حضرت سوار اسبش شد و از مردم خواست كه به سخنانش گوش دهند، خدا را حمد و سپاس گفت و او را ستود سپس فرمود: اى جماعت كوفه و شام مرگ و نیستی و بدبختی بر شما باد هنگامی كه مشتاقانه از ما یاری خواستید ما با سرعت شما را یاری كردیم شمشيرها كه پيوسته در دست ما بود (براى قتل أصحاب جحود و دفع أرباب كفر و عنود) شما آن شمشیرها را بر ما آخته و آتشى كه ما براى دشمنان خود و شما افروخته بوديم، شما از براى ما افروختيد (امّا از آن غافليد كه خود را در آتش آخرت سوختيد) و شما بدون اظهار عدل و افشاى آن در ميان شما و عدم حصول آرزویی كه برای شما در میان آنان و نبودن گناهی از جانب ما نسبت به شما به سان دشمنِ دوستان خود، و امداد و یاری رسان دشمنانتان گشته اید پس از اين جهت مرگ بر شما و این بدبختی سزاوارتان است كه ما را به اكراه به اين مقام آورديد. و حال آن كه شمشير از غلاف براى عداوت و انتقام ما بر آوريد و مانند آروغ ترش كه آرام در بدن باشد به واسطه معده فساد به يكبار در انسان جوشش نمايد همان نوع جوش و خروش بر آورديد و رأى و عقیده شما به غايت سست و بىاعتبار و بىنهايت نامحكم و نااستوار است ليكن در بيعت ما مانند ملخ به يكباره هجوم آورديد و مانند هجوم و ازدحام پروانه ها به بیعت با ما شتافتید سپس از روى نادانی و گمراهى بیعت خود را شكستید پس مرگ و دوری از رحمت خدا بر طاغوتیان این امت و بقيّه گروه ها [شیطانی] و پشت اندازندگان قرآن و از بین برندگان سنت های پیامبر و گروه مسخره كنان دين و آئين و كسانی كه قرآن را بخش بخش می كنند [برخی را قبول و برخی را مردود می دانند] و از امام و پیشوا نافرمانی می كنند و زنازادگان كه اين آيه كريمه در شأن ايشان نازل است: لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ (براستی چه زشت است آنچه نفس آنان برایشان پیش فرستاده كه خدا بر ایشان خشم گرفت و آنان در عذاب همیشگی خواهند ماند) آيا شما [اى أهل كوفه بی وفا] آن جماعت را یاری می كنید و ما را را رها كرده و یاری نمی كنید بسیار خوب به خدا سوگند كه عار و ننگ در ميان شما درخت معروف و بر قرار است كه اصول آن در جسم و جان شما روئيده و رگ و استخوان شما به آن محكم و استوار گرديده. پس شما پست ترین مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش :علی اکبر (علیه السلام)، تجسم عزّت برای مسلمان کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), عزت نوع(ها) : قرآن متن فیش : مظهر جوانِ فداکار در کربلا کیست؟ علیاکبر، فرزند امام حسین علیهالسّلام؛ جوانی که در بین جوانان بنیهاشم برجسته و نمونه بود؛ جوانی که زیباییهای ظاهری و باطنی را باهم داشت؛ جوانی که معرفتِ به حقّ امامت و ولایت حسینبنعلی علیهالسّلام را با شجاعت و فداکاری و آمادگی برای مقابله با شقاوت دشمن همراه داشت و نیرو و نشاط و جوانی خود را برای هدف و آرمان والای خود صرف کرد. این خیلی ارزش دارد. این جوان فوقالعاده و برجسته به میدانِ دشمن رفت و در مقابل چشم پدر و چشمان زنانی که نگران حال او بودند، جسد به خون آغشتهاش به خیمهها برگشت. این چنین مصیبت و عزایی چیز کوچکی نیست؛ اما همین حرکت او به سمت میدان و آماده شدن برای مبارزه، برای یک مسلمان، تجسم عزّت، بزرگواری، افتخار و مباهات است. این است که خداوند میفرماید: «و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»(1). حسینبنعلی علیهالسّلام نیز به نوبهی خود با فرستادن این جوان به میدان جنگ، عزّت معنوی را نشان داد؛ یعنی پرچم سربلندی و حاکمیت اسلام را که روشنکنندهی مرز بین امامتِ اسلامی و سلطنتِ طاغوتی است محکم نگه میدارد، ولو به قیمت جان جوان عزیزش باشد. 1 ) سوره مبارکه المنافقون آیه 8 يَقولونَ لَئِن رَجَعنا إِلَى المَدينَةِ لَيُخرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنهَا الأَذَلَّ ۚ وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنينَ وَلٰكِنَّ المُنافِقينَ لا يَعلَمونَ ترجمه : آنها میگویند: «اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند!» در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند! مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام), عزت و افتخار حسینی, مقاومت, قیام امام حسین(علیه السلام), فداکاری امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), عزت و افتخار حسینی, مقاومت, قیام امام حسین(علیه السلام), فداکاری امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین علیهالسّلام پرچم آزادگی را محکم نگه داشت و تا پای شهادتِ عزیزان و اسارتِ حرم شریفش ایستاد. عزّت و افتخار - در بُعد یک حرکت انقلابی- این است. مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : این سال، سال «عزّت و افتخار حسینی» است. این عزّت، چگونه عزّتی است؟ این افتخار، افتخار به چیست؟ آن کسی که حرکت حسینبنعلی علیهالسّلام را بشناسد، میداند که این عزّت، چگونه عزّتی است. از سه بُعد و با سه دیدگاه، این نهضت عظیم حسینی را که در تاریخ اینطور ماندگار شده است، میشود نگاه کرد. در هر سه بُعد، آنچه که بیش از همه چشم را خیره میکند، احساس عزّت و سربلندی و افتخار است. یک بُعد، مبارزهی حق در مقابل باطلِ مقتدر است که امام حسین علیهالسّلام و حرکت انقلابی و اصلاحیِ او چنین کرد. یک بُعد دیگر، تجسّم معنویت و اخلاق در نهضت حسینبنعلی است. در این نهضت عرصهی مبارزهای وجود دارد که غیر از جنبهی اجتماعی و سیاسی و حرکت انقلابی و مبارزهی علنیِ حق و باطل است و آن، نفس و باطن انسانهاست. آنجایی که ضعفها، طمعها، حقارتها، شهوتها و هواهای نفسانی در وجود انسان، او را از برداشتن گامهای بلند باز میدارد، یک صحنهی جنگ است؛ آن هم جنگی بسیار دشوارتر. آنجایی که مردان و زنان مؤمن و فداکار پشت سر حسینبنعلی علیهالسّلام راه میافتند؛ دنیا و مافیها، لذّتها و زیباییهای دنیا، در مقابلِ احساس وظیفه از چشم آنها میافتد؛ انسانهایی که معنویتِ مجسّم و متبلور در باطنشان، بر جنود شیطانی - همان جنود عقل و جنود جهلی که در روایات ما هست - غلبه پیدا کرد و به عنوان یک عدّه انسان نمونه، والا و بزرگ، در تاریخ ماندگار شدند. بُعد سوم که بیشتر در بین مردم رایج است، فجایع، مصیبتها، غصّهها، غمها و خونِدلهای عاشوراست؛ لیکن در همین صحنهی سوم، باز هم عزّت و افتخار هست. کسانی که اهل نظر و فکر و تأمّلند، باید هر سه بُعد را دنبال کنند. در آن بُعدِ اوّل که امام حسین علیهالسّلام یک حرکت انقلابی به راه انداخت، مظهر عزّت و افتخار بود. نقطهی مقابلِ حسینبنعلی چه کسی بود؟ آن حکومت ظالمِ فاسدِ بدکارهای بود که «یعمل فی عباداللَّه بالاثم و العدوان»(2). نمودار اصلی این بود که در جامعهای که زیر قدرت او بود، با بندگان خدا و انسانها با ستم، عدوان، غرور، تکبّر، خودخواهی و خودپرستی رفتار میکرد؛ این خصوصیت عمدهی آن حکومت بود. چیزی که برایشان مطرح نبود، معنویت و رعایت حقوق انسانها بود. حکومت اسلامی را به همان حکومت طاغوتی که قبل از اسلام و در دورانهای مختلف در دنیا وجود داشته است، تبدیل کرده بودند. در صورتی که بارزترین خصیصهی نظام اسلامی، حکومت است؛ برجستهترین بخشهای آن جامعهی ایدهآلی که اسلام میخواهد ترتیب دهد، شکل و نوع حکومت و رفتار حاکم است. به تعبیر بزرگان آن روز، امامت را به سلطنت تبدیل کرده بودند. امامت یعنی پیشواییِ قافلهی دین و دنیا. در قافلهای که همه به یک سمت و هدف والا در حرکتند، یک نفر بقیه را راهنمایی میکند و اگر کسی گم شود، دست او را میگیرد و برمیگرداند؛ اگر کسی خسته شود، او را به ادامهی راه تشویق میکند؛ اگر کسی پایش مجروح شود، پای او را میبندد و کمک معنوی و مادّی به همه میرساند. این در اصطلاح اسلامی اسمش امام - امام هدایت - است و سلطنت نقطهی مقابل این است. سلطنتِ به معنای پادشاهیِ موروثی، فقط یک نوعِ از سلطنت است. لذا بعضی سلاطین در دنیا هستند که اسمشان سلطان نیست، اما باطنشان تسلّط و زورگویی بر انسانهاست. هر کس و در هر دورهای از تاریخ - اسم او هرچه میخواهد باشد - وقتی به ملت خود یا به ملتهای دیگر زور بگوید، این سلطنت است. اینکه رئیس جمهور یک دولتی - که در همهی زمانها، دولتهای مستکبر بودهاند و امروز مظهر آن، امریکاست - به خود حق بدهد که بدون هیچ استحقاق اخلاقی، علمی و حقوقی، منافع خود و کمپانیهای پشتیبان خود را بر منافع میلیونها انسان ترجیح دهد و برای ملتهای دنیا تکلیف معیّن کند، این سلطنت است؛ حالا اسمش سلطان باشد یا نباشد! در دوران امام حسین علیهالسّلام امامت اسلامی را به چنین چیزی تبدیل کرده بودند: «یعمل فی عباداللَّه بالاثم والعدوان». امام حسین علیهالسّلام در مقابل چنین وضعیتی مبارزه میکرد. مبارزهی او بیان کردن، روشنگری، هدایت و مشخّص کردن مرز بین حقّ و باطل - چه در زمان یزید و چه قبل از او - بود. منتها آنچه در زمان یزید پیش آمد و اضافه شد، این بود که آن پیشوای ظلم و گمراهی و ضلالت، توقّع داشت که این امام هدایت پای حکومت او را امضاء کند؛ «بیعت» یعنی این. میخواست امام حسین علیهالسّلام را مجبور کند به جای اینکه مردم را ارشاد و هدایت فرماید و گمراهی آن حکومت ظالم را برای آنان تشریح نماید، بیاید حکومت آن ظالم را امضا و تأیید هم بکند! قیام امام حسین علیهالسّلام از اینجا شروع شد. اگر چنین توقّع بیجا و ابلهانهای از سوی حکومت یزید نمیشد، ممکن بود امام حسین همچون زمان معاویه و ائمّهی بزرگوارِ بعد از خود، پرچم هدایت را برمیافراشت؛ مردم را ارشاد و هدایت میکرد و حقایق را میگفت. منتها او بر اثر جهالت و تکبّر و دوری از همهی فضایل و معنویات انسانی یک قدم بالاتر گذاشت و توقع کرد که امام حسین علیهالسّلام پای این سیهنامهی تبدیل امامت اسلامی به سلطنت طاغوتی را امضاء کند؛ یعنی بیعت کند. امام حسین فرمود «مثلی لا یبایع مثله»(3)؛ حسین چنین امضایی نمیکند. امام حسین علیهالسّلام باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمیتواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که امام حسین علیهالسّلام فرمود: «هیهات منّا الذّلّة(4)». حرکت امام حسین، حرکت عزّت بود؛ یعنی عزّت حق، عزّت دین، عزّت امامت و عزّت آن راهی که پیغمبر ارائه کرده بود. امام حسین علیهالسّلام مظهر عزّت بود و چون ایستاد، پس مایهی فخر و مباهات هم بود. این عزّت و افتخار حسینی است. یک وقت کسی حرفی را میزند، حرف را زده و مقصود را گفته است، اما پای آن حرف نمیایستد و عقبنشینی میکند؛ این دیگر نمیتواند افتخار کند. افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و جماعتی است که پای حرفشان بایستند و نگذارند پرچمی را که آنها بلند کردهاند، توفانها از بین ببرد و بخواباند. امام حسین علیهالسّلام این پرچم را محکم نگه داشت و تا پای شهادتِ عزیزان و اسارتِ حرم شریفش ایستاد. عزّت و افتخار در بُعد یک حرکت انقلابی این است. در بُعد تبلور معنویت هم همینطور است. بارها این را گفتهام که خیلیها به امام حسین علیهالسّلام مراجعه و او را بر این ایستادگی ملامت میکردند. آنها مردمان بد و یا کوچکی هم نبودند؛ بعضی جزو بزرگان اسلام بودند؛ اما بد میفهمیدند و ضعفهای بشری بر آنها غالب شده بود. لذا میخواستند حسینبنعلی را هم مغلوب همان ضعفها کنند؛ اما امام حسین علیهالسّلام صبر کرد و مغلوب نشد و یکایک کسانی که با امام حسین بودند، در این مبارزهی معنوی و درونی پیروز شدند. آن مادری که جوان خود را با افتخار و خشنودی به طرف این میدان فرستاد؛ آن جوانی که از لذّات ظاهری زندگی گذشت و خود را تسلیم میدان جهاد و مبارزه کرد؛ پیرمردانی مثل «حبیببنمظاهر» و «مسلمبنعوسجه» که از راحتی دوران پیرمردی و بستر گرم و نرم خانهی خودشان گذشتند و سختی را تحمّل کردند؛ آن سردار شجاعی که در میان دشمنان جایگاهی داشت - «حُرّبنیزید ریاحی» - و از آن جایگاه صرفنظر کرد و به حسینبنعلی پیوست، همه در این مبارزهی باطنی و معنوی پیروز شدند. آن روز کسانی که در مبارزهی معنوی بین فضایل و رذایل اخلاقی پیروز شدند و در صفآرایی میان جنود عقل و جنود جهل توانستند جنود عقل را بر جنود جهل غلبه دهند، عدّهی اندکی بیش نبودند؛ اما پایداری و اصرار آنها بر استقامت در آن میدان شرف، موجب شد که در طول تاریخ، هزاران هزار انسان آن درس را فراگرفتند و همان راه را رفتند. اگر آنها در وجود خودشان فضیلت را بر رذیلت پیروز نمیکردند، درخت فضیلت در تاریخ خشک میشد؛ اما آن درخت را آبیاری کردند و شما در زمان خودتان خیلیها را دیدید که در درون خود فضیلت را بر رذیلت پیروز و هواهای نفسانی را مقهور احساسات و بینش و تفکّر صحیح دینی و عقلانی کردند. همین پادگان دوکوهه و پادگانهای دیگر و میدانهای جنگ و سرتاسر کشور، شاهد دهها و صدها هزار نفر از آنها بوده است. امروز هم دیگران از شما یاد گرفتهاند؛ امروز در سرتاسر دنیای اسلام آن کسانی که حاضرند در درون خود و در صفآرایی حقّ و باطل، حق را بر باطل پیروز کنند و غلبه دهند، کم نیستند. پایداری شما - چه در دوران دفاع مقدّس و چه در بقیهی آزمایشهای بزرگ این کشور - این فضیلتها را در زمانهی ما ثبت کرد. زمانهی ما زمانهی ارتباطات نزدیک است؛ اما این ارتباطات نزدیک همیشه به سود شیطان و شیطنتها نیست؛ به سود معنویتها و اصالتها هم هست. مردم دنیا خیلی چیزها را از شما یاد گرفتهاند. همین مادری که در فلسطین جوان خودش را میبوسد و به طرف میدان جنگ میفرستد، یک نمونه است. فلسطین سالهای متمادی، زن و مرد و پیر و جوان داشت؛ اما براثر ضعفها و به دلیل آنکه در میدان صفآرایی معنوی، جنود عقل نمیتوانست بر جنود جهل پیروز شود، فلسطین دچار ذلّت شد و این وضعیت برایش پیش آمد و دشمنان بر آن مسلّط شدند. اما امروز وضعیت فلسطین، به گونهی دیگری است؛ امروز فلسطین بهپا خاسته است؛ امروز ملت فلسطین - زن و مرد - در صفآرایی معنوی در درون خود توانسته است جانب معنویت را غلبه دهد و پیروز کند؛ و این ملت پیروز خواهد شد. در آن صحنهی سوم هم که صحنهی فاجعهآفرینیهای عاشوراست، آنجا هم باز نشانههای عزّت مشاهده میشود؛ آنجا هم سربلندی و افتخار است. اگر چه مصیبت و شهادت است؛ اگرچه شهادت هر یک از جوانان بنیهاشم، کودکان، طفلان کوچک و اصحاب کهنسال در اطراف حضرت ابیعبداللَّهالحسین علیهالسّلام یک مصیبت و داغ بزرگ است؛ اما هرکدام حامل یک جوهرهی عزّت و افتخار هم هست. اینجا جمعی که شما اجتماع کردهاید، اغلب جوانید. در این پادگان دوکوهه هم دهها و صدها هزار جوان آمدند و رفتند. مظهر جوانِ فداکار در کربلا کیست؟ علیاکبر، فرزند امام حسین علیهالسّلام؛ جوانی که در بین جوانان بنیهاشم برجسته و نمونه بود؛ جوانی که زیباییهای ظاهری و باطنی را باهم داشت؛ جوانی که معرفتِ به حقّ امامت و ولایت حسینبنعلی علیهالسّلام را با شجاعت و فداکاری و آمادگی برای مقابله با شقاوت دشمن همراه داشت و نیرو و نشاط و جوانی خود را برای هدف و آرمان والای خود صرف کرد. این خیلی ارزش دارد. این جوان فوقالعاده و برجسته به میدانِ دشمن رفت و در مقابل چشم پدر و چشمان زنانی که نگران حال او بودند، جسد به خون آغشتهاش به خیمهها برگشت. این چنین مصیبت و عزایی چیز کوچکی نیست؛ اما همین حرکت او به سمت میدان و آماده شدن برای مبارزه، برای یک مسلمان، تجسم عزّت، بزرگواری، افتخار و مباهات است. این است که خداوند میفرماید: «و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»(5). حسینبنعلی علیهالسّلام نیز به نوبهی خود با فرستادن این جوان به میدان جنگ، عزّت معنوی را نشان داد؛ یعنی پرچم سربلندی و حاکمیت اسلام را که روشنکنندهی مرز بین امامتِ اسلامی و سلطنتِ طاغوتی است محکم نگه میدارد، ولو به قیمت جان جوان عزیزش باشد. شنیدهاید - در این روزها، بارها هم تکرار شده است - که هر کدام از اصحاب و یاران امام حسین علیهالسّلام برای رفتن به میدان جنگ و مبارزه کردن اجازه میخواستند، امام به سرعت اجازه نمیداد. بعضیها را ممانعت میکرد؛ به بعضی میگفت که اصلاً از کربلا برگردید و بروید. او با جوانان بنیهاشم و اصحاب خود، چنین رفتار میکرد. اما علیاکبر - جوان محبوب و فرزند عزیزش - که اجازهی میدان خواست، امام یک لحظه هم درنگ نکرد و به او اجازه داد. اینجا میشود معرفت پسر و عظمت مقام پدر را فهمید. تا وقتی اصحاب بودند، میگفتند جانمان را قربان شما میکنیم و اجازه نمیدادند کسی از بنیهاشم - فرزندان امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهمالسّلام - به میدان جنگ بروند. میگفتند اوّل ما میرویم و کشته میشویم، اگر بعد از کشته شدن ما خواستید، آن وقت به میدان بروید. وقتی که نوبت به جانبازی و شهادت بنیهاشم رسید، اوّل کسی که درخواست اجازه برای میدان میکند، همین جوان مسؤولیتشناس است؛ او علیاکبر، پسر آقا و پسر امام و از همه به امام نزدیکتر است، پس برای فداکاری از همه شایستهتر است. این هم یک مظهر امامت اسلامی است؛ اینجا جایی نیست که دنیا، منافع مادّی، سود اقتصادی و شهوات نفسانی تقسیم کنند؛ اینجا مجاهدت و سختی است؛ اوّل کسی که داوطلب میشود علیبنالحسین، علیاکبر است. این، معرفتِ این جوان را مینمایاند و امام حسین هم عظمت روحیاش را در مقابل این کار نشان میدهد و به مجرّد اینکه او درخواست میکند، امام حسین علیهالسّلام هم اجازه میدهد که به میدان برود. اینها برای ما درس است؛ همان درسهای ماندگار تاریخ، همان چیزهایی که امروز و فردا، بشریت به آنها نیازمند است. تا وقتی که خودخواهیهای انسان بر او حاکم است، هرچه قدرتِ اجراییش بالاتر باشد، خطرناکتر است؛ تا وقتی که هواهای نفسانی بر انسان غالب است و تا وقتی انسان همه چیز را برای خود میخواهد، هرچه قدرتش بیشتر است، خطرناکتر و سبعتر و درندهتر است. نمونههایش را در دنیا میبینید. هنر اسلام همین است که به کسانی اجازه میدهد از نردبان قدرت بالا روند که توانسته باشند لااقل در بعضی از این مراحل امتحان داده و قبول شده باشند. شرطی که اسلام برای مسؤولیتها میگذارد، خارج شدن از بسیاری از این هواها و هوسهاست. مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش : عزت, حضرت امام حسین(علیه السلام), عزت و افتخار حسینی کلیدواژه(ها) : عزت, حضرت امام حسین(علیه السلام), عزت و افتخار حسینی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین علیهالسلام مظهر عزت بود و چون ایستاد، پس مایهی فخر و مباهات هم بود. این عزت و افتخار حسینی است. مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش : ابعاد حرکت حسینی, قیام امام حسین(علیه السلام), ابعاد حرکت حسینی, تحلیل حادثه عاشورا, عزت, حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : ابعاد حرکت حسینی, قیام امام حسین(علیه السلام), ابعاد حرکت حسینی, تحلیل حادثه عاشورا, عزت, حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حرکت امام حسین، حرکت عزت بود؛ یعنى عزت حق، عزت دین، عزت امامت و عزت آن راهى که پیغمبر ارائه کرده بود. مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ماه محرم یادآور نهضت عظیم و فراموشنشدنی حسینبنعلی علیهالسّلام است. مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در نهضت امام حسین عرصه مبارزهای وجود دارد که غیر از جنبه اجتماعی و سیاسی و حرکت انقلابی و مبارزه علنىِ حق و باطل است و آن، نفس و باطن انسانهاست. مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین علیهالسّلام یک حرکت انقلابی به راه انداخت، که مظهر عزّت و افتخار بود. مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین علیهالسّلام باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمیتواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که امام حسین علیهالسّلام فرمود: «هیهات منّا الذّلّة». مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین علیهالسّلام مظهر عزّت بود و چون ایستاد، پس مایه فخر و مباهات بود. مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : «عزّت و افتخار حسینی»... چگونه عزّتی است؟ این افتخار، افتخار به چیست؟ آن کسی که حرکت حسینبنعلی علیهالسّلام را بشناسد، میداند که این عزّت، چگونه عزّتی است. از سه بُعد و با سه دیدگاه، این نهضت عظیم حسینی را که در تاریخ اینطور ماندگار شده است، میشود نگاه کرد. در هر سه بُعد، آنچه که بیش از همه چشم را خیره میکند، احساس عزّت و سربلندی و افتخار است. یک بُعد، مبارزه حق در مقابل باطلِ مقتدر است که امام حسین علیهالسّلام و حرکت انقلابی و اصلاحىِ او چنین کرد. یک بُعد دیگر، تجسّم معنویت و اخلاق در نهضت حسینبنعلی است... بُعد سوم که بیشتر در بین مردم رایج است، فجایع، مصیبتها، غصّهها، غمها و خونِدلهای عاشوراست؛ لیکن در همین صحنه سوم، باز هم عزّت و افتخار هست. کسانی که اهل نظر و فکر و تأمّلند، باید هر سه بُعد را دنبال کنند. مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [در نهضت امام حسین(ع)] عرصه مبارزهای وجود دارد که غیر از جنبه اجتماعی و سیاسی و حرکت انقلابی و مبارزه علنىِ حق و باطل است و آن، نفس و باطن انسانهاست. آنجایی که ضعفها، طمعها، حقارتها، شهوتها و هواهای نفسانی در وجود انسان، او را از برداشتن گامهای بلند باز میدارد، یک صحنه جنگ است؛ آن هم جنگی بسیار دشوارتر. آنجایی که مردان و زنان مؤمن و فداکار پشت سر حسینبنعلی علیهالسّلام راه میافتند؛ دنیا و مافیها، لذّتها و زیباییهای دنیا، در مقابلِ احساس وظیفه از چشم آنها میافتد؛ انسانهایی که معنویتِ مجسّم و متبلور در باطنشان، بر جنود شیطانی - همان جنود عقل و جنود جهلی که در روایات ما هست - غلبه پیدا کرد و به عنوان یک عدّه انسان نمونه، والا و بزرگ، در تاریخ ماندگار شدند. مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امام حسین علیهالسّلام یک حرکت انقلابی به راه انداخت، مظهر عزّت و افتخار بود. نقطه مقابلِ حسینبنعلی چه کسی بود؟ آن حکومت ظالمِ فاسدِ بدکارهای بود که «یعمل فی عباداللَّه بالاثم و العدوان». نمودار اصلی این بود که در جامعهای که زیر قدرت او بود، با بندگان خدا و انسانها با ستم، عدوان، غرور، تکبّر، خودخواهی و خودپرستی رفتار میکرد؛ این خصوصیت عمده آن حکومت بود. چیزی که برایشان مطرح نبود، معنویت و رعایت حقوق انسانها بود. حکومت اسلامی را به همان حکومت طاغوتی که قبل از اسلام و در دورانهای مختلف در دنیا وجود داشته است، تبدیل کرده بودند. در صورتی که بارزترین خصیصه نظام اسلامی، حکومت است؛ برجستهترین بخشهای آن جامعه ایدهآلی که اسلام میخواهد ترتیب دهد، شکل و نوع حکومت و رفتار حاکم است. به تعبیر بزرگان آن روز، امامت را به سلطنت تبدیل کرده بودند. ... در دوران امام حسین علیهالسّلام امامت اسلامی را به چنین چیزی تبدیل کرده بودند: «یعمل فی عباداللَّه بالاثم والعدوان». امام حسین علیهالسّلام در مقابل چنین وضعیتی مبارزه میکرد. مبارزه او بیان کردن، روشنگری، هدایت و مشخّص کردن مرز بین حقّ و باطل - چه در زمان یزید و چه قبل از او - بود. منتها آنچه در زمان یزید پیش آمد و اضافه شد، این بود که آن پیشوای ظلم و گمراهی و ضلالت، توقّع داشت که این امام هدایت پای حکومت او را امضاء کند؛ «بیعت» یعنی این. میخواست امام حسین علیهالسّلام را مجبور کند به جای اینکه مردم را ارشاد و هدایت فرماید و گمراهی آن حکومت ظالم را برای آنان تشریح نماید، بیاید حکومت آن ظالم را امضا و تأیید هم بکند! قیام امام حسین علیهالسّلام از اینجا شروع شد. اگر چنین توقّع بیجا و ابلهانهای از سوی حکومت یزید نمیشد، ممکن بود امام حسین همچون زمان معاویه و ائمّه بزرگوارِ بعد از خود، پرچم هدایت را برمیافراشت؛ مردم را ارشاد و هدایت میکرد و حقایق را میگفت. منتها او بر اثر جهالت و تکبّر و دوری از همه فضایل و معنویات انسانی یک قدم بالاتر گذاشت و توقع کرد که امام حسین علیهالسّلام پای این سیهنامه تبدیل امامت اسلامی به سلطنت طاغوتی را امضاء کند؛ یعنی بیعت کند. امام حسین فرمود «مثلی لا یبایع مثله» ؛ حسین چنین امضایی نمیکند. امام حسین علیهالسّلام باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمیتواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که امام حسین علیهالسّلام فرمود: «هیهات منّا الذّلّة». حرکت امام حسین، حرکت عزّت بود؛ یعنی عزّت حق، عزّت دین، عزّت امامت و عزّت آن راهی که پیغمبر ارائه کرده بود. امام حسین علیهالسّلام مظهر عزّت بود و چون ایستاد، پس مایه فخر و مباهات هم بود. این عزّت و افتخار حسینی است. یک وقت کسی حرفی را میزند، حرف را زده و مقصود را گفته است، اما پای آن حرف نمیایستد و عقبنشینی میکند؛ این دیگر نمیتواند افتخار کند. افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و جماعتی است که پای حرفشان بایستند و نگذارند پرچمی را که آنها بلند کردهاند، توفانها از بین ببرد و بخواباند. امام حسین علیهالسّلام این پرچم را محکم نگه داشت و تا پای شهادتِ عزیزان و اسارتِ حرم شریفش ایستاد. عزّت و افتخار در... یک حرکت انقلابی این است. مربوط به :بیانات در پادگان دوکوهه - 1381/01/09 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : حرکت امام حسین، حرکت عزّت بود؛ یعنی عزّت حق، عزّت دین، عزّت امامت و عزّت آن راهی که پیغمبر ارائه کرده بود. امام حسین علیهالسّلام مظهر عزّت بود و چون ایستاد، پس مایه فخر و مباهات هم بود. این عزّت و افتخار حسینی است. یک وقت کسی حرفی را میزند، حرف را زده و مقصود را گفته است، اما پای آن حرف نمیایستد و عقبنشینی میکند؛ این دیگر نمیتواند افتخار کند. افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و جماعتی است که پای حرفشان بایستند و نگذارند پرچمی را که آنها بلند کردهاند، توفانها از بین ببرد و بخواباند. امام حسین علیهالسّلام این پرچم را محکم نگه داشت و تا پای شهادتِ عزیزان و اسارتِ حرم شریفش ایستاد. مربوط به :پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب اسلامی در ابتدای سال ۱۳۸۱ - 1381/01/01 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حسینبنعلی علیهالسّلام مظهر عزّت راستین و نمودار کامل افتخار حقیقی است؛ هم در چشم ما مردمِ اسیر در دستگاه مادّی عالم و هم برای رستگاران عالم ملکوت. مربوط به :پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب اسلامی در ابتدای سال ۱۳۸۱ - 1381/01/01 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حسینبنعلی علیهالسّلام مظهر عزّت بود. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1380/12/27 عنوان فیش :سرکوب قدرتهای طاغوتی ، هدف قیام امام حسین (علیه السلام) کلیدواژه(ها) : عدل جهانی, حضرت امام حسین(علیه السلام), ظلمستیزی نوع(ها) : قرآن, حدیث متن فیش : انبیاء نجاتدهندگان انسانند؛ لذا در قرآن، یک هدف بزرگ نبوتها و رسالتها، اقامهی عدل معرفی شده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط»(1). اصلاً انزال کتابهای الهی و ارسال رسل برای این بوده است که قسط و عدل در میان جوامع حاکم شود؛ یعنی نمادهای ظلم و زورگویی و فساد از میان برخیزد. حرکت امام حسین علیهالسّلام، چنین حرکتی بود. فرمود: «انّما خرجت لطلب الأصلاح فی امّة جدّی»(2). همچنین فرمود: «من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرام اللَّه او تارکا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسولاللَّه فعمل فی عباداللَّه بالاثم والعدوان ثمّ لم یغیّر علیه بقول و لا فعل کان حقا علی اللَّه أن یدخله مدخله»(3)؛ یعنی اگر کسی کانون فساد و ظلم را ببیند و بیتفاوت بنشیند، در نزد خدای متعال با او همسرنوشت است. فرمود: من برای گردنکشی و تفرعن حرکت نکردم. دعوت مردم عراق از امام حسین علیهالسّلام برای این بود که برود و حکومت کند؛ امام هم به همین دعوت پاسخ دادند. یعنی چنین نیست که امام حسین علیهالسّلام به فکر حکومت نبود، امام حسین علیهالسّلام به فکر سرکوب کردن قدرتهای طاغوتی بود؛ چه با گرفتن حکومت و چه با شهادت و دادن خون. امام حسین علیهالسّلام میدانست که اگر این حرکت را نکند، این امضای او، این سکوت او، این سکون او، چه بر سر اسلام خواهد آورد. وقتی قدرتی همهی امکانات جوامع و یا یک جامعه را در اختیار دارد و راه طغیان پیش میگیرد و جلو میرود، اگر مردان و داعیهداران حق در مقابل او اظهار وجود نکنند و حرکت او را تخطئه نکنند، با این عمل، کار او را امضا کردهاند؛ یعنی ظلم به امضای اهل حق میرسد، بدون اینکه خودشان خواسته باشند. این گناهی بود که آن روز بزرگان و آقازادگان بنیهاشم و فرزندان سردمداران بزرگ صدر اسلام مرتکب شدند. امام حسین علیهالسّلام این را برنمیتافت؛ لذا قیام کرد. 1 ) سوره مبارکه الحديد آیه 25 لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ ترجمه : ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکستناپذیر است! 2 ) بحارالأنوار، علامه مجلسی ج44 ص 329 المناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 89 ... ثُمَّ دَعَا الْحُسَيْنُ بِدَوَاةٍ وَ بَيَاضٍ وَ كَتَبَ هَذِهِ الْوَصِيَّةَ لِأَخِيهِ مُحَمَّدٍ. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِيَّةِ أَنَّ الْحُسَيْنَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّی وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى يَقْضِيَ اللَّهُ بَيْنِی وَ بَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ وَ هَذِهِ وَصِيَّتِی يَا أَخِی إِلَيْكَ وَ ما تَوْفِيقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ. قَالَ ثُمَّ طَوَى الْحُسَيْنُ الْكِتَابَ وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ وَ دَفَعَهُ إِلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ وَدَّعَهُ وَ خَرَجَ فِی جَوْفِ اللَّيْلِ ترجمه : سپس امام حسين عليه السّلام دوات و كاغذ سفیدی خواست و این وصيت را براى برادرش محمّد بن حنفيه نوشت: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر براستی كه اين وصيت نامهاى است كه حسين بن على بن ابى طالب عليه السّلام براى برادرش محمّد مشهور به lبن حنفيه نوشته است:حسين گواهی ميدهد: خدایی جز الله وجود ندارد خدا يكى است و شريكى ندارد و براستی كه حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله عبد و رسول خدا ميباشد كه حقیقت را از جانب خدای حق آورد و همانا كه بهشت و جهنم حقیقت هستند و قيامت خواهد آمد و هیچ شكى در آن نيست و خداوند هر كسى را كه در قبور باشد زنده خواهد كرد و همانا من براى سركشى و خود پسندی و تكبر و فساد كردن و ظلم نمودن خارج نشدم [قیام نكردم]. و به تحقیق كه من برای اصلاح و درست كردن [كارها] در میان امت جدم قیام كردم و می خواهم به نیكی سفارش و از بدی نهی كنم و مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار می نمایم. پس هر كس كه مرا به جهت اينكه حق ميگويم قبول كند همانا خداوند به حق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر می كنم تا خدا كه بهترين حكمكنندگان است بين من و آن قوم داورى نمايد. ای برادرم اين وصیت من است به تو. توفيق من جز با خدا نيست من بخدا توكل ميكنم و بسوى او توبه می نمايم.سپس امام عليه السّلام آن [وصیت نامه] را تا كرد و با انگشترش مهر نمود و به برادرش محمد داد. و او را ترك كرد (با او خداحافظی كرد) و در دل شب از مدينه خارج شد.» 3 ) بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 44، ص 381. مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ صُرَدٍ وَ الْمُسَيَّبِ بْنِ نَجَبَةَ وَ رِفَاعَةَ بْنِ شَدَّادٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَالٍ وَ جَمَاعَةِ الْمُؤْمِنِينَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَالَ فِي حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ . ترجمه : [نامه امام حسین (علیه السلام) به كوفيان پس از نزول در سرزمين كربلا] بسم الله الرحمن الرحيم از حسين بن على به سليمان بن صرد، مسيب بن نجبه، رفاعة بن شداد، عبد الله بن وائل و گروهى از مؤمنين. اما بعد؛ براستی مي دانيد كه پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله در زمان زندگى خود فرمود: كسى كه حاکم ستمکاری را كه حرام خدا را حلال بداند، عهد و پيمان خدا را بشكند، مخالف سنت رسول خدا باشد، در ميان مردم با گناه و عدوان رفتار نمايد، ببیند اما گفتار و رفتار خود را تغيير ندهد خدا حق دارد كه وى را هم در جايگاهى نظير جايگاه او داخل كند. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1380/12/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حسین علیهالسّلام به فکر حکومت نبود، امام حسین علیهالسّلام به فکر سرکوب کردن قدرتهای طاغوتی بود؛ چه با گرفتن حکومت و چه با شهادت و دادن خون. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1380/12/27 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : انبیاء نجاتدهندگان انسانند؛ لذا در قرآن، یک هدف بزرگ نبوتها و رسالتها، اقامه عدل معرفی شده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط».اصلاً انزال کتابهای الهی و ارسال رسل برای این بوده است که قسط و عدل در میان جوامع حاکم شود؛ یعنی نمادهای ظلم و زورگویی و فساد از میان برخیزد. حرکت امام حسین علیهالسّلام، چنین حرکتی بود. فرمود: «انّما خرجت لطلب الأصلاح فی امّة جدّی». همچنین فرمود: «من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله او تارکا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسولاللَّه فعمل فی عباداللَّه بالاثم والعدوان ثمّ لم یغیّر علیه بقول و لا فعل کان حقا علی اللَّه أن یدخله مدخله»؛ یعنی اگر کسی کانون فساد و ظلم را ببیند و بیتفاوت بنشیند، در نزد خدای متعال با او همسرنوشت است. فرمود: من برای گردنکشی و تفرعن حرکت نکردم. دعوت مردم عراق از امام حسین علیهالسّلام برای این بود که برود و حکومت کند؛ امام هم به همین دعوت پاسخ دادند. یعنی چنین نیست که امام حسین علیهالسّلام به فکر حکومت نبود، امام حسین علیهالسّلام به فکر سرکوب کردن قدرتهای طاغوتی بود؛ چه با گرفتن حکومت و چه با شهادت و دادن خون. امام حسین علیهالسّلام میدانست که اگر این حرکت را نکند، این امضای او، این سکوت او، این سکون او، چه بر سر اسلام خواهد آورد. وقتی قدرتی همه امکانات جوامع و یا یک جامعه را در اختیار دارد و راه طغیان پیش میگیرد و جلو میرود، اگر مردان و داعیهداران حق در مقابل او اظهار وجود نکنند و حرکت او را تخطئه نکنند، با این عمل، کار او را امضا کردهاند؛ یعنی ظلم به امضای اهل حق میرسد، بدون اینکه خودشان خواسته باشند. این گناهی بود که آن روز بزرگان و آقازادگان بنیهاشم و فرزندان سردمداران بزرگ صدر اسلام مرتکب شدند. امام حسین علیهالسّلام این را برنمیتافت؛ لذا قیام کرد. مربوط به :گزیدهای از بیانات در پایان جلسه درس خارج فقه در آستانه ماه محرم - 1380/12/21 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین مثل آن میخ عظیمى شد که خیمهاى را که طوفان داشت آن را میبرد، با خون خودش نگه داشت. مربوط به :گزیدهای از بیانات در پایان جلسه درس خارج فقه در آستانه ماه محرم - 1380/12/21 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : صبر امام حسین خیلى مهم است... ماها نمیفهمیم صبر یعنى چه. صبر در جاى صبر معلوم میشود که معنایش چیست. این قدر آدم از بزرگان، از محدّثین، از شخصیّتهاى برجسته، از آدمهاى موجّه، از عقلا، از دلسوزان، از نیمهدلسوزان مدام بیایند به امام حسین بگویند آقا شما با این کارِ خودت، هم دارى یک عملى میکنى که فایده ندارد، هم این جور خسارت به خودت و خاندان پیغمبر وارد میکنى، اهل حق را ذلیل میکنى؛ از این حرفها میزدند. از اوّلى که امام حسین از مکّه قصد حرکت کرد و بعضى فهمیدند، این موانع گوناگون اخلاقى در مقابل امام حسین شروع شد، تا شب عاشورا. صبر کردن در مقابل این حوادث [خیلی دشوار است.] ... صبر کردن در مقابل این خیرخواهىهاى ناشیانه کار خیلى عظیمی است، کار خیلى بزرگى است، خیلى قدرت میخواهد؛ صبر کرد. همهى صبر، در مقابل فشارها و مصائب جسمانى نیست؛ این فشارهایى که به عنوان مصلحتطلبى، مصلحتجویى، [که بگویند] «آقا بر خلاف مصلحت دارید کار میکنید» وارد مىآید، صبر کردن در مقابل اینها و راه بیّن و روشن و رُشد را رها نکردن، آن صبر عظیم و صبر جمیلى است که امام حسین (علیه السّلام) انجام داد. بعد هم با آن وضع فجیع یکىیکى دوستانش [کشته میشوند]، مثل کسى است که ذرّهذرّه بدن او را قطعهقطعه کنند؛ امام حسین در روز عاشورا این جورى بود. این جور نبود که حالا یک بمب بیفتد عدّهاى از افراد کشته بشوند؛ نه، هر نفرى از این اصحاب که میرفتند، هر نفرى از این اهلبیت که میرفتند مثل این بود که یک عضوى از اعضاى حضرت را، یک قطعهاى از بدن مبارک آن حضرت را دارند جدا میکنند؛ و حضرت بر یکىیکى صبر کرد، این جرعههاى صبر را یکىیکى نوشید؛ این حرکت به این عظمت [بود]. نتیجهاش هم معلوم شد، نتیجه این شد که آن ارزشهایى که امام حسین میخواست در دنیا بماند ماند: قرآن ماند، اسم اسلام ماند، ارزشهاى اسلامى ماند، حدیث پیغمبر ماند و در دایرهى محدودتر و مهمترى، تشیّع که مکتب اهلبیت باشد ماند. اگر امام حسین این کار را نمیکرد، همچنان که در طول آن پنجاه شصت سال بعد از رحلت پیغمبر آن جور اسلام تغییر پیدا کرده بود و به آنجا رسیده بود که بتوانند جگرگوشهى پیغمبر را بیایند به قتل برسانند -خب [اوضاع] خیلى فرق کرده بود؛ این را هم من یک وقتى مفصّل تشریح کردهام؛ [اینکه] در دنیاى اسلام کار به جایی برسد که بیایند مثل امام حسینى را، مثل زینب کبرایى را، فرزندان پیغمبر را، جگرگوشگان پیغمبر را علناً، صریحاً بکُشند یا اسیر بکنند، باید خیلى اوضاع فرق کرده باشد- به فاصلهى اندکى چندین برابر آن، اوضاع فرق میکرد و بکل اسلام از بین میرفت. امام حسین در واقع مثل آن میخ عظیمى شد که این خیمهاى را که طوفان داشت [آن را] میبرد، با خون خودش نگه داشت. خب این بزرگترین حماسهى تاریخ اسلام بلکه بزرگترین حماسهى تاریخ است؛ این را باید حفظ کرد، این را باید زنده نگه داشت، این را باید به عنوان یک گرهگشا در امورِ همیشهى تاریخ مسلمین، مورد استفاده قرار داد. مربوط به :گزیدهای از بیانات در پایان جلسه درس خارج فقه در آستانه ماه محرم - 1380/12/21 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : صبر امام حسین خیلى مهم است... ماها نمیفهمیم صبر یعنى چه. صبر در جاى صبر معلوم میشود که معنایش چیست. این قدر آدم از بزرگان، از محدّثین، از شخصیّتهاى برجسته، از آدمهاى موجّه، از عقلا، از دلسوزان، از نیمهدلسوزان مدام بیایند به امام حسین بگویند آقا شما با این کارِ خودت، هم دارى یک عملى میکنى که فایده ندارد، هم این جور خسارت به خودت و خاندان پیغمبر وارد میکنى، اهل حق را ذلیل میکنى؛ از این حرفها میزدند. از اوّلى که امام حسین از مکّه قصد حرکت کرد و بعضى فهمیدند، این موانع گوناگون اخلاقى در مقابل امام حسین شروع شد، تا شب عاشورا. صبر کردن در مقابل این حوادث [خیلی دشوار است.] ... صبر کردن در مقابل این خیرخواهىهاى ناشیانه کار خیلى عظیمی است، کار خیلى بزرگى است، خیلى قدرت میخواهد؛ صبر کرد. همهى صبر، در مقابل فشارها و مصائب جسمانى نیست؛ این فشارهایى که به عنوان مصلحتطلبى، مصلحتجویى، [که بگویند] «آقا بر خلاف مصلحت دارید کار میکنید» وارد مىآید، صبر کردن در مقابل اینها و راه بیّن و روشن و رُشد را رها نکردن، آن صبر عظیم و صبر جمیلى است که امام حسین (علیه السّلام) انجام داد. بعد هم با آن وضع فجیع یکىیکى دوستانش [کشته میشوند]، مثل کسى است که ذرّهذرّه بدن او را قطعهقطعه کنند؛ امام حسین در روز عاشورا این جورى بود. این جور نبود که حالا یک بمب بیفتد عدّهاى از افراد کشته بشوند؛ نه، هر نفرى از این اصحاب که میرفتند، هر نفرى از این اهلبیت که میرفتند مثل این بود که یک عضوى از اعضاى حضرت را، یک قطعهاى از بدن مبارک آن حضرت را دارند جدا میکنند؛ و حضرت بر یکىیکى صبر کرد، این جرعههاى صبر را یکىیکى نوشید؛ این حرکت به این عظمت [بود]. نتیجهاش هم معلوم شد، نتیجه این شد که آن ارزشهایى که امام حسین میخواست در دنیا بماند ماند: قرآن ماند، اسم اسلام ماند، ارزشهاى اسلامى ماند، حدیث پیغمبر ماند و در دایرهى محدودتر و مهمترى، تشیّع که مکتب اهلبیت باشد ماند. اگر امام حسین این کار را نمیکرد، همچنان که در طول آن پنجاه شصت سال بعد از رحلت پیغمبر آن جور اسلام تغییر پیدا کرده بود و به آنجا رسیده بود که بتوانند جگرگوشهى پیغمبر را بیایند به قتل برسانند -خب [اوضاع] خیلى فرق کرده بود؛ این را هم من یک وقتى مفصّل تشریح کردهام؛ [اینکه] در دنیاى اسلام کار به جایی برسد که بیایند مثل امام حسینى را، مثل زینب کبرایى را، فرزندان پیغمبر را، جگرگوشگان پیغمبر را علناً، صریحاً بکُشند یا اسیر بکنند، باید خیلى اوضاع فرق کرده باشد- به فاصلهى اندکى چندین برابر آن، اوضاع فرق میکرد و بکل اسلام از بین میرفت. امام حسین در واقع مثل آن میخ عظیمى شد که این خیمهاى را که طوفان داشت [آن را] میبرد، با خون خودش نگه داشت. خب این بزرگترین حماسهى تاریخ اسلام بلکه بزرگترین حماسهى تاریخ است؛ این را باید حفظ کرد، این را باید زنده نگه داشت، این را باید به عنوان یک گرهگشا در امورِ همیشهى تاریخ مسلمین، مورد استفاده قرار داد. مربوط به :گزیدهای از بیانات در پایان جلسه درس خارج فقه در آستانه ماه محرم - 1380/12/21 عنوان فیش :قیام امام حسین علیه السلام برای امر به معروف و نهی از منکر کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), حادثه عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام), امر به معروف و نهی از منکر نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله على اعدائهم اجمعین. محرّم را در پیش داریم. یکى از جهاتی که محرّم مورد اهتمام است بزرگداشت یک خاطرهى بىنظیر تاریخ است، [منتها] نه بىنظیر در مصیبت و غم و اندوه -که البتّه هست- بلکه بىنظیر در حماسه و بُروز برجستگىهاى انسان، برجستگىهاى اهل حق. اگر شما وضعیّت امام حسین را ملاحظه کنید خواهید دید که آن حرکت، آن قیام، با این خصوصیّات، بىنظیر است. ما خیلى قیام داشتهایم امّا این قیام با این خصوصیّات، بىنظیر است. [وضعیّت چنین بوده:] سلطهى باطل با قساوت تمام و با وقاحت تمام روزبهروز رو به افزایش است. هیچ امر به معروف و نهى از منکرى هم ممکن نیست. به قدرى فضاى رعب زیاد است که آمرین به معروف و ناهین عن المنکر سعى میکنند در معرض امر به معروف و نهى از منکر قرار نگیرند؛ حتّى افراد جسور و گستاخ. یعنى مثلاً عبداللهبنزبیر آدم جسورى است، آدم خیلى گستاخى است امّا سعى میکند با دستگاه خلافت مواجهه پیدا نکند؛ این قدر وضعیّت سخت است. یک کسى مثل عبداللهبنجعفر که برادرزادهى امیرالمؤمنین و داماد امیرالمؤمنین و شوهر جناب زینب است، سعى میکند که به دستگاه خلافت حتّى نزدیک بشود، چون اصلاً غیر از این چیزى متصوَّر نیست. یک کسى مثل عبداللهبنعبّاس حالت انزوا از جامعه پیدا میکند، کأنّه کنارهگیرى میکند، یک گوشهاى مىنشیند؛ یعنى این کسانى که زبانهاى ناطق و گویا و شخصیّتهاى برجسته و آقازادگان بزرگ بنىهاشم و قریش و جوانهاى نامدار صدر اسلام بودند -که هر کدام تاریخچهاى از افتخارات پشت سرشان است- جرئت نمیکنند بیایند وسط میدان، چه برسد مردم عادّى؛ نه فقط در شام، حتّى در خود مدینه. آن وقت شما وضع مدینه را با بقیّهى جاهاى دیگر که آن مرکزیّت را هم نداشته مقایسه کنید. این شرایطِ آن اختناق عجیب و غریب است. آن وقت قیام امام حسین در اینجا براى این است که این سلطه را در هم بشکند؛ حرکت امام حسین براى در هم شکستن این سلطه است، منتها به قصد قدرتطلبى نیست؛ ما خَرَجتُ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا ظالِماً وَ لا مُفسِدا؛(1) مثل بقیّهى افرادى که قیام میکنند، خروج میکنند، میزنند، میکُشند براى اینکه قدرت را قبضه کنند نیست، بلکه براى امر به معروف و نهى از منکر است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پرستاران - 1380/05/03 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : همچنان که میگوییم امام حسین علیهالسّلام اسلام را حفظ کرد، میتوانیم دقیقاً ادّعا کنیم که حضرت زینب سلاماللَّهعلیها با ایستادگی خود، اسلام را حفظ کرد. مربوط به :بیانات در دیدار با جوانان در مصلّای بزرگ تهران - 1379/02/01 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : من واقعاً به شما برادران و خواهران عزیز توصیه میکنم که با تاریخ آشنا شوید. تاریخ درس است؛ از تاریخ بسیار درسها میشود آموخت و بسیار تجربهها میشود به دست آورد. عدّهای سعی میکنند حوادث روزگار ما را یک حوادث استثنایی - که به هیچ وجه از تاریخ قابل استفاده نیست - وانمود کنند. این غلط است. رنگهای زندگی عوض میشود، روشهای زندگی عوض میشود؛ اما پایههای اصلی زندگی بشر و جبهه بندیهای اصلی بشر، تغییری پیدا نمیکند. در صدر اسلام بزرگترین و مهمترین ضربهای که بر اسلام وارد شد، این بود که حکومت اسلامی از امامت به سلطنت تبدیل شد. حکومت امام حسن و حکومت علیبنابیطالب علیهمالسّلام به سلطنت شام تبدیل شد! البته امام حسن مجتبی علیه آلاف التّحیة والثناء آن روز به خاطر یک مصلحت بزرگتر - که حفظ اصل اسلام بود - مجبور شد این تحمیل را به جان بپذیرد. حکومت را از امام حسن گرفتند. وقتی حکومت از مرکز دینیِ خودش خارج شد و در اختیار دنیاطلبان و دنیاداران گذاشته شد، بدیهی است که بعد هم حادثهی کربلا پیش میآید. آن وقت حادثهی کربلا حادثهای نیست که بشود جلوش را گرفت؛ اجتناب ناپذیر میشود. بیست سال بعد از آنکه حکومت اسلامی از دست محور اصلی آن - که امامت است - گرفته شد، امام حسینِ فرزند پیامبر در کربلا با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیده شد. اساس حمله و نقشهی دشمن این است که حکومت را از محور اصلی - محور امامت، محور دین - خارج کند. بعد خاطرش جمع است که همه کار خواهد کرد! مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش :قیام امام حسین(علیه السلام) برای نجات بندگان خداوند از جهل و گمراهی کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), اربعین حسینی نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک جمله در زیارت اربعینِ امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام ذکر شده است که مانند بسیاری از جملات این زیارتها و دعاها، بسیار پُرمغز و در خور تأمّل و تدبّر است. امروز به مناسبت روز تاسوعا و روز عزا، در خطبهی اول قدری پیرامون همین جمله - که ناظر به جهت قیام حسینی است - عرایضی عرض میکنیم. آن جمله این است: «و بذل مهجته فیک». این زیارت اربعین است؛ منتها فقرههای اوّل آن، دعاست که گویندهی این جملات خطاب به خداوند متعال عرض میکند: «و بذل مهجته فیک»؛ یعنی حسینبنعلی، جان و خون خود را در راه تو داد؛ «لیستنقذ عبادک من الجهالة»؛تا بندگان تو را از جهل نجات دهد؛ «و حیرة الضّلالة»؛ و آنها را از سرگردانیِ ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند. این یک طرف قضیه، یعنی طرفِ قیام کننده؛ حسینبنعلی علیهالسّلام است. طرف دیگر قضیه، در فقرهی بعدی معرفی میشود: «و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الأدنی»؛(1) نقطهی مقابل، کسانی بودند که فریب زندگی، آنها را به خود مشغول و دنیای مادّی، زخارف دنیایی، شهوات و هواهای نفس، از خود بیخودشان کرده بود؛ «و باع حظّه بالارذل الأدنی»؛ سهمی را که خدای متعال برای هر انسانی در آفرینش عظیم خود قرار داده است - این سهم عبارت است از سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت - به بهای پست و ناچیز و غیر قابل اعتنایی فروخته بودند. این، خلاصهی نهضت حسینی است. 1 ) تهذيبالأحكام ،شیخ طوسی ج 6 ص 113؛ مصباح المتجهد،شیخ طوسی،ص 788 ؛ إقبالالأعمال،سیدبن طاووس،ص 589 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی،ج 98،ص331 ؛ قَالَ لِی مَوْلَايَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِی زِيَارَةِ الْأَرْبَعِينَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَ نَبِيَّكَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّارَ فَجَاهَدَهُمْ فِيكَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِكَ فِی طَاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِيلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ سَعِيداً وَ مَضَيْتَ حَمِيداً وَ مِتَّ فَقِيداً مَظْلُوماً شَهِيداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ ترجمه : صفوان بن جمال ساربان گفت كه مولایم امام صادق (ع) در مورد زیارت اربعین به من فرمودند كه در هنگامی كه روز بلند شده باشد، زیارت می كنی و می گویی: درود بر ولی و محبوب خداوند، درود بر دوست و برگزیده خدا، درود بر دوست پاكباز خدا و پسر دوست پاكباز خدا، سلام و درود بر حسین مظلوم و شهید، سلام بر گرفتار اندوه ها و كشته اشك ها. خدایا من گواهی می دهم كه او دوست تو و فرزند دوست توست و [گواهی می دهم] او دوست شایسته تو و فرزند دوست شایسته توست كه به كرامت تو نایل آمد، او را با [مقام] شهادت گرامی داشتی و خوشبختی را به او ارزانی داشتی و با تولدی پاك او را برگزیدی و او را سروری از سروران و رهبری از رهبران و مدافعی از مدافعان قرار دادی و میراث های پیامبران به او بخشیدی و از اوصیایی كه حجت تو بر خلق هستند قرار دادی در دعوت نهایت تلاش خود را كرد(جای بهانه برای كسی نگذاشت) و پند و اندرز ها نمود و جان خود را در راه تو بخشید تا بندگانت از نادانی و سرگردانی در بیراهه نجات دهد. و كسانی كه دنیا آنان را فریفته بود علیه او همدست شدند و بهره خود را به كمترین و پست ترین مقدار ممكن فروختند و آخرت خود را به كمترین بها خریدند[ازدست دادند] و تكبر كردند و در هوس های خود سقوط كردند و پیامبرت را به خشم آوردند و پیرو بندگانی از تو شدند كه تفرقه انداز و منافق و گنهكار بودند،كسانی كه سزاوار آتشند، پس در راه تو صبورانه با آنان جهاد كرد تا آنكه در راه بندگی تو خونش ریخته شد و حریم [خانه و خاندانش] مباح شمرده شد، پس خداوندا آنان را به سخت ترین شكل لعن و نفرین كن و آنان را به دردناك ترین عذاب ها عذاب كن. درود بر تو ای پسر رسول خدا درود بر تو ای پسر سرور بزرگان، گواهی میدهم كه همانا تو امین خدا و پسر امین خدایی، سعادتمندانه زندگی كردی و ستایش شده وستوده عمر را گذراندی و گمنام، مظلوم و شهید از دنیا رفتی. و گواهی میدهم كه خداوند به آنچه به تو وعده داده است وفا می كند و هرآنكس كه تو را تنها گذاشت نابود می كند و آنكس كه تو را كشت عذاب می كند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش :قیام امام حسین(علیه السلام) برای اصلاح امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : اگر به تحلیل ظاهری قضیه نگاه کنیم، این قیام، قیام علیه حکومت فاسد و ضدّ مردمی یزید است؛ اما در باطن، یک قیام برای ارزشهای اسلامی و برای معرفت و برای ایمان و برای عزت است. برای این است که مردم از فساد و زبونی و پستی و جهالت نجات پیدا کنند. لذا ابتدا که از مدینه خارج شد، در پیام به برادرش محمّدبنحنفیه - و در واقع در پیام به تاریخ - چنین گفت: «انّی لم اخرج اشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما»؛من با تکبّر، با غرور، از روی فخرفروشی، از روی میل به قدرت و تشنهی قدرت بودن قیام نکردم؛ «انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی»؛(1) من میبینم که اوضاع در میان امت پیامبر دگرگون شده است؛ حرکت، حرکت غلطی است؛ حرکت، حرکت به سمت انحطاط است؛ در ضد جهتی است که اسلام میخواست و پیامبر آورده بود. قیام کردم برای اینکه با اینها مبارزه کنم. 1 ) بحارالأنوار، علامه مجلسی ج44 ص 329 ؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 89 ... ثُمَّ دَعَا الْحُسَيْنُ بِدَوَاةٍ وَ بَيَاضٍ وَ كَتَبَ هَذِهِ الْوَصِيَّةَ لِأَخِيهِ مُحَمَّدٍ. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِيَّةِ أَنَّ الْحُسَيْنَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّی وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى يَقْضِيَ اللَّهُ بَيْنِی وَ بَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ وَ هَذِهِ وَصِيَّتِی يَا أَخِی إِلَيْكَ وَ ما تَوْفِيقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ. قَالَ ثُمَّ طَوَى الْحُسَيْنُ الْكِتَابَ وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ وَ دَفَعَهُ إِلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ وَدَّعَهُ وَ خَرَجَ فِی جَوْفِ اللَّيْلِ ترجمه : سپس امام حسين عليه السّلام دوات و كاغذ سفیدی خواست و این وصيت را براى برادرش محمّد بن حنفيه نوشت: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر براستی كه اين وصيت نامهاى است كه حسين بن على بن ابى طالب عليه السّلام براى برادرش محمّد مشهور به lبن حنفيه نوشته است:حسين گواهی ميدهد: خدایی جز الله وجود ندارد خدا يكى است و شريكى ندارد و براستی كه حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله عبد و رسول خدا ميباشد كه حقیقت را از جانب خدای حق آورد و همانا كه بهشت و جهنم حقیقت هستند و قيامت خواهد آمد و هیچ شكى در آن نيست و خداوند هر كسى را كه در قبور باشد زنده خواهد كرد و همانا من براى سركشى و خود پسندی و تكبر و فساد كردن و ظلم نمودن خارج نشدم [قیام نكردم]. و به تحقیق كه من برای اصلاح و درست كردن [كارها] در میان امت جدم قیام كردم و می خواهم به نیكی سفارش و از بدی نهی كنم و مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار می نمایم. پس هر كس كه مرا به جهت اينكه حق ميگويم قبول كند همانا خداوند به حق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر می كنم تا خدا كه بهترين حكمكنندگان است بين من و آن قوم داورى نمايد. ای برادرم اين وصیت من است به تو. توفيق من جز با خدا نيست من بخدا توكل ميكنم و بسوى او توبه می نمايم.سپس امام عليه السّلام آن [وصیت نامه] را تا كرد و با انگشترش مهر نمود و به برادرش محمد داد. و او را ترك كرد (با او خداحافظی كرد) و در دل شب از مدينه خارج شد.» مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش :مقاومت امام حسین(علیه السلام) در برابر امواج غم و اندوه، نشان از عزت الهی کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), عزت نوع(ها) : حدیث متن فیش : در رفتار امام حسین، از اوّلی که از مدینه حرکت کرد، تا مثل فردایی که در کربلا به شهادت رسید، همان معنویّت و عزّت و سرافرازی و درعینحال عبودیّت و تسلیم مطلق در مقابل خدا محسوس است. در همهی مراحل هم اینطور است. آن روز که صدها نامه و شاید هزارها نامه با این مضمون برای او آوردند که ما شیعیان و مخلصان توایم و در کوفه و در عراق منتظرت هستیم، دچار غرور نشد. آنجا که سخنرانی کرد و فرمود: «خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده فی جید الفتاة»،(1) صحبت از مرگ کرد. نگفت چنان و چنین میکنیم. دشمنانش را تهدید و دوستانش را تطمیع به تقسیم مناصب کوفه نکرد. حرکت مسلمانانهی همراه با معرفت، همراه با عبودیّت و همراه با تواضع، آن وقتی است که همه دستها را به طرفش دراز کردهاند و نسبت به او اظهار ارادت میکنند. آن روز هم که در کربلا همراه یک جمعِ کمتر از صد نفر، توسط سی هزار جمیعت از اراذل و اوباش محاصره شد و جانش را تهدید کردند، عزیزانش را تهدید کردند، زنها و حرمش را تهدید به اسارت کردند، ذرّهای اضطراب در این مرد خدا و این بندهی خدا و این عزیز اسلام مشاهده نشد. آن راویای که حوادث روز عاشورا را نقل کرده و در کتابها دهن به دهن منتقل شده است، میگوید: «فواللَّه ما رأیت مکثورا». مکثور، یعنی کسی که امواج غم و اندوه بر سرش بریزد؛ بچهاش بمیرد، دوستانش نابود شوند، ثروتش از بین برود و همهی امواج بلا به طرفش بیاید. راوی میگوید من هیچ کس را در چهار موجهی بلا مثل حسینبنعلی محکمدلتر و استوارتر ندیدم؛ «اربط جاشا».(2) در میدانهای گوناگون جنگها، در میدانهای اجتماعی، در میدان سیاست، انسان به آدمهای گوناگونی برخورد میکند؛ کسانی که دچار غمهای گوناگونند. راوی میگوید هرگز ندیدم کسی در چنین هنگامهای با این همه مصیبت، مثل حسینبنعلی، چهرهای شاد، مصمّم، حاکی از عزم و اراده و متوکل به خدا داشته باشد. این همان عزّت الهی است. این جریان را امام حسین در تاریخ گذاشت و بشر فهمید که باید برای چنان حکومت و جامعهای مبارزه کند؛ جامعهای که در آن پستی و جهالت و اسارت انسان و تبعیض نباشد. همه باید برای چنان اجتماعی جهاد کنند که به وجود بیاید و میآید و ممکن است. 1 ) اللهوف على قتلى الطفوف ،سیدبن طاووس، ص 60؛ كشفالغمة،الاربلی،ج2،ص29 ؛ أنه ع لما عزم على الخروج إلى العراق قام خطيبا فقال الحمد الله ما شاء الله و لا قوة إلا بالله و صلى الله على رسوله خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتاة و ما أولهنی إلى أسلافی اشتياق يعقوب إلى يوسف و خير لی مصرع أنا لاقيه كأنی بأوصالی تتقطعها عسلان الفلوات بين النواويس و كربلاء فيملأن منی أكراشا جوفا و أجربة سغبا لا محيص عن يوم خط بالقلم رضی الله رضانا أهل البيت نصبر على بلائه و يوفينا أجر الصابرين لن تشذ عن رسول الله ص لحمته و هی مجموعة له فی حظيرة القدس تقر بهم عينه و ينجز بهم وعده من كان باذلا فينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا فإننی راحل مصبحا إن شاء الله تعالى ترجمه : و روايت شده است كه چون امام حسين (ع) خواست از مكّه به سوی عراق بيرون شود براى سخنرانى بپا خواست و فرمود: ستايش خدایست كه آنچه را بخواهد مىشود و نيروئى جز از خداوند نيست درود خداوند بر پيغمبرش باد، مرگ بر فرزندان آدم همچون جای گردن بند بر گردن دختران جوان حك شده است ، چقدر به ديدار گذشتگانم مشتاقم آنچنان كه يعقوب را به ديدار يوسف اشتياق بود مرا مكانی برای كشته شدن مقرّر است كه بدان جا خواهم رسید، گوئى مىبينم گرگان بيابانها اعضای بدن مرا در سرزمينى ميان نواويس و كربلا از هم جدا مىكنند تا شكم های خالى و انبانهاى گرسنه را از پارههاى تن من پر كنند، آدمى از سرنوشت حتمی ناگزير است، خشنودی خداوند خشنودی ما اهلبیت است در مقابل بلاى او صبر می كنیم، تا اينكه پاداش صابرين را به ما تمام و كمال عطا فرمايد. یك تكه گوشت هم از رسول خدا جدا نمی شود و آن اعضاى قطعه قطعه بزودى در بهشت جمع مىشوند كه چشم پيامبر بدان روشن می شود (شادمان می شود) (می خواهد بگوید ما پاره تن پیامبر هستیم و از او جدایی نداریم)و وعده ای كه خدا داده است وفا می شود.كسى كه در راه ما می خواهد جانش را ببخشد و خود را آماده دیدار با خدا كند پس باید با من بیاید زیرا كه من با خواست خدا فردا صبح روانه خواهم شد. 2 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید ج 2 ص 111 ؛ اللهوف،سیدبن طاووس،ص119 ؛ روضةالواعظين، فتال نیشابوری ، ج 1، ص 188 ؛ « و حملت الرجالة يمينا و شمالا على من كان بقی مع الحسين فقتلوهم حتى لم يبق معه إلا ثلاثة نفر أو أربعة فلما رأى ذلك الحسين دعا بسراويل يمانية يلمع فيها البصر ففزرها ثم لبسها و إنما فزرها لكيلا يسلبها بعد قتله. فلما قتل عمد أبجر بن كعب إليه فسلبه السراويل و تركه مجردا فكانت يدا أبجر بن كعب بعد ذلك تيبسان فی الصيف حتى كأنهما عودان و تترطبان فی الشتاء فتنضحان دما و قيحا إلى أن أهلكه الله. فلما لم يبق مع الحسين ع أحد إلا ثلاثة رهط من أهله أقبل على القوم يدفعهم عن نفسه و الثلاثة يحمونه حتى قتل الثلاثة و بقی وحده و قد أثخن بالجراح فی رأسه و بدنه فجعل يضاربهم بسيفه و هم يتفرقون عنه يمينا و شمالا. فقال حميد بن مسلم فو الله ما رأيت مكثورا قط قد قتل ولده و أهل بيته و أصحابه أربط جأشا ... » ترجمه : پس از اين پيادگان از راست و چپ بر تعدادی از ياران امام حسین (ع) كه باقى مانده بودند حمله آوردند و آنان را كشتند تا جاییكه به غير از سه یا چهار نفر باقی نماندند. امام حسین (ع) كه وضع را بدين حال مشاهده كرد جامه يمنى كه چشم را خيره مىكرد خواست و چند جاى آن را به منظور اينكه پس از قتل از بدنش بيرون نياورند و نزدند، پاره كرد. زمانی كه به شهادت رسید، ابجر بن كعب به سویش رفت و جامه را از بدن حضرت بيرون آورد و آن حضرت را برهنه رها كرد و [نتيجه اين كار زشتش آن بود كه] در تابستان دو دست او مانند چوب خشك، خشك می شد و از كار می افتاد و در زمستان نمناك می گشت و خون و چرك از آن بیرون مىآمد و به همين حال بود تا اینكه خدا او را هلاك ساخت. زمانی كه كسی جز سه گروه از خاندان امام حسین (ع) باقی نماندند به سمت خاندانش روی آورد تا از آنان حمایت و دفاع كند و سه نفر از وى پشتيبانى مىنمودند تا آنكه آنها نيز شهيد شدند و خود يكه و تنها ماند در حالیكه زخم سر و بدنش او را ناتوان و از پای در آورده بود و آنان را با شمشیرش می زد و آنان از راست و چپ از او متفرق می گشتند. حميد بن مسلم گفت: به خدا سوگند هيچ مغلوبى را مانند حسين كه فرزندان و خاندان و يارانش شهيد شده باشند پابرجاتر و قويدلتر نديدم. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش :شعار امام حسین(علیه السلام)، اصلاح در میان امت اسلامی کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : در زمینهی اصلاح، دو جمله از امام حسین علیهالسّلام نقل شده است. امام حسین علیهالسّلام میفرماید: «خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّی».(1) او دنبال اصلاحات است و میخواهد اصلاح به وجود آورد. یک جای دیگر هم میفرماید: «لنری المعالم من دینک و نظهر الأصلاح فی بلادک»؛(2) میخواهیم اصلاح در میان ملت اسلام و کشور اسلامی به وجود بیاید. این شعارِ امام حسین علیهالسّلام است. اصلاح چیست؟ اصلاح این است که هر نقطهی خرابی، هر نقطهی نارسایی و هر نقطهی فاسدی، به یک نقطهی صحیح تبدیل شود. 1 ) بحارالأنوار، علامه مجلسی ج44 ص 329 ؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 89 ... ثُمَّ دَعَا الْحُسَيْنُ بِدَوَاةٍ وَ بَيَاضٍ وَ كَتَبَ هَذِهِ الْوَصِيَّةَ لِأَخِيهِ مُحَمَّدٍ. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِيَّةِ أَنَّ الْحُسَيْنَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّی وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى يَقْضِيَ اللَّهُ بَيْنِی وَ بَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ وَ هَذِهِ وَصِيَّتِی يَا أَخِی إِلَيْكَ وَ ما تَوْفِيقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ. قَالَ ثُمَّ طَوَى الْحُسَيْنُ الْكِتَابَ وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ وَ دَفَعَهُ إِلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ وَدَّعَهُ وَ خَرَجَ فِی جَوْفِ اللَّيْلِ ترجمه : سپس امام حسين عليه السّلام دوات و كاغذ سفیدی خواست و این وصيت را براى برادرش محمّد بن حنفيه نوشت: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر براستی كه اين وصيت نامهاى است كه حسين بن على بن ابى طالب عليه السّلام براى برادرش محمّد مشهور به lبن حنفيه نوشته است:حسين گواهی ميدهد: خدایی جز الله وجود ندارد خدا يكى است و شريكى ندارد و براستی كه حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله عبد و رسول خدا ميباشد كه حقیقت را از جانب خدای حق آورد و همانا كه بهشت و جهنم حقیقت هستند و قيامت خواهد آمد و هیچ شكى در آن نيست و خداوند هر كسى را كه در قبور باشد زنده خواهد كرد و همانا من براى سركشى و خود پسندی و تكبر و فساد كردن و ظلم نمودن خارج نشدم [قیام نكردم]. و به تحقیق كه من برای اصلاح و درست كردن [كارها] در میان امت جدم قیام كردم و می خواهم به نیكی سفارش و از بدی نهی كنم و مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار می نمایم. پس هر كس كه مرا به جهت اينكه حق ميگويم قبول كند همانا خداوند به حق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر می كنم تا خدا كه بهترين حكمكنندگان است بين من و آن قوم داورى نمايد. ای برادرم اين وصیت من است به تو. توفيق من جز با خدا نيست من بخدا توكل ميكنم و بسوى او توبه می نمايم.سپس امام عليه السّلام آن [وصیت نامه] را تا كرد و با انگشترش مهر نمود و به برادرش محمد داد. و او را ترك كرد (با او خداحافظی كرد) و در دل شب از مدينه خارج شد.» 2 ) تحفالعقول، حسن بن شعبه حرانی،ص237؛ بحارالأنوار،علامه مجلسی ،ج 97، ص 79 ؛ ... اللهم إنك تعلم أنه لم يكن ما كان منا تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام و لكن لنرى المعالم من دينك و نظهر الإصلاح فی بلادك و يأمن المظلومون من عبادك و يعمل بفرائضك و سننك و أحكامك فإن لم تنصرونا و تنصفونا قوی الظلمة عليكم و عملوا فی إطفاء نور نبيكم و حسبنا الله و عليه توكلنا و إليه أنبنا و إليه المصير ... ترجمه : ... بار الها! تو خود مىدانى آنچه از ما برآمده از سر رقابت در سلطنت و ميل به افزودن كالاى دنيا نبوده است بلكه از آن روست كه نشانه های دين تو را ببينيم و اصلاح را در كشورت آشكار كنيم و بندگان ستمديدهات را امان یابند و به واجبات و سنّتها و احكامت عمل شود. پس اگر شما (مردم) ما را يارى نكنيد و خدمت نكنید قدرت ستمگران همچنان بر سر شماست و آنان به خاموش كردن نور پيامبرتان مىپردازند. خداوند ما را كافی است و به او توكّل مىكنيم و به سوی او باز می گردیم و بازگشت هم به سوى اوست ... مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : الحمدللَّه ربّ العالمین. نحمده و نستعینه. و نستغفره و نؤمن به. و نتوکّل علیه. و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه. و خیرته فی خلقه. حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته. بشیر نعمته و نذیر نقمته. سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد. و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. و اصحابه المخلصین و صلّ علی بقیّةاللَّه فیالأرضین و صلّ علیائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباداللَّه بتقوی اللَّه. یک جمله در زیارت اربعینِ امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام ذکر شده است که مانند بسیاری از جملات این زیارتها و دعاها، بسیار پُرمغز و در خور تأمّل و تدبّر است. امروز به مناسبت روز تاسوعا و روز عزا، در خطبهی اول قدری پیرامون همین جمله - که ناظر به جهت قیام حسینی است - عرایضی عرض میکنیم. آن جمله این است: «و بذل مهجته فیک».(22) این زیارت اربعین است؛ منتها فقرههای اوّل آن، دعاست که گویندهی این جملات خطاب به خداوند متعال عرض میکند: «و بذل مهجته فیک»؛ یعنی حسینبنعلی، جان و خون خود را در راه تو داد؛ «لیستنقذ عبادک من الجهالة»؛(23) تا بندگان تو را از جهل نجات دهد؛ «و حیرة الضّلالة»؛(24) و آنها را از سرگردانیِ ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند. این یک طرف قضیه، یعنی طرفِ قیام کننده؛ حسینبنعلی علیهالسّلام است. طرف دیگر قضیه، در فقرهی بعدی معرفی میشود: «و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الأدنی»؛(25) نقطهی مقابل، کسانی بودند که فریب زندگی، آنها را به خود مشغول و دنیای مادّی، زخارف دنیایی، شهوات و هواهای نفس، از خود بیخودشان کرده بود؛ «و باع حظّه بالارذل الأدنی»؛ سهمی را که خدای متعال برای هر انسانی در آفرینش عظیم خود قرار داده است - این سهم عبارت است از سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت - به بهای پست و ناچیز و غیر قابل اعتنایی فروخته بودند. این، خلاصهی نهضت حسینی است. با مداقّهی در این بیان، انسان احساس میکند که نهضت حسینی در واقع با دو نگاه قابل ملاحظه است، که هر دو هم درست است؛ اما مجموع دو نگاه، نشاندهندهی ابعاد عظیم این نهضت است. یک نگاه، حرکت ظاهری حسینبنعلی است؛ که حرکت علیه یک حکومت فاسد و منحرف و ظالم و سرکوبگر - یعنی حکومت یزید - است؛ اما باطن این قضیه، حرکت بزرگتری است که نگاه دوم، انسان را به آن میرساند؛ و آن حرکت علیه جهل و زبونی انسان است. در حقیقت، امام حسین اگرچه با یزید مبارزه میکند، اما مبارزهی گستردهی تاریخی وی با یزیدِ کوتهعمرِ بیارزش نیست؛ بلکه با جهل و پستی و گمراهی و زبونی و ذلّت انسان است. امام حسین با اینها مبارزه میکند. یک حکومت آرمانی به وسیلهی اسلام به وجود آمد. اگر بخواهیم ماجرای امام حسین را در سطوری خلاصه کنیم، اینطور میشود: بشریت، دچار ظلم و جهل و تبعیض بود. حکومتهای بزرگ دنیا، که حکومت قیصر و کسرای آن زمان است - چه در ایران آن روز، چه در امپراتوری روم آن روز - حکومت اشرافیگیری و حکومت غیرمردمی و حکومت شمشیر بیمنطق و حکومت جهالت و فساد بود. حکومتهای کوچکتر هم - مثل آنچه که در جزیرةالعرب بود - از آنها بدتر بودند و مجموعاً جاهلیتی دنیا را فرا گرفته بود. در این میان، نور اسلام به وسیلهی پیامبر خدا و با مدد الهی و مبارزات عظیم و توانفرسای مردمی توانست اوّل یک منطقه از جزیرةالعرب را روشن کند و بعد بتدریج گسترش یابد و شعاع آن همه جا را فرا گیرد. وقتی پیامبر از دنیا میرفت، این حکومت، حکومت مستقری بود که میتوانست الگوی همهی بشریت در طول تاریخ باشد؛ و اگر آن حکومت با همان جهت ادامه پیدا میکرد، بدون تردید تاریخ عوض میشد؛ یعنی آنچه که بنا بود در قرنها بعد از آن - در زمان ظهور امام زمان در وضعیت فعلی - پدید آید، در همان زمان پدیده آمده بود. دنیای سرشار از عدالت و پاکی و راستی و معرفت و محبّت، دنیای دوران امام زمان است که زندگی بشر هم از آنجا به بعد است. زندگی حقیقی انسان در این عالم، مربوط به دوران بعد از ظهور امام زمان است که خدا میداند بشر در آنجا به چه عظمتهایی نایل خواهد شد. بنابراین، اگر ادامهی حکومت پیامبر میسّر میشد و در همان دورههای اوّل پدید میآمد و تاریخ بشریت عوض میشد، فرجام کار بشری مدتها جلو میافتاد؛ اما این کار به دلایلی نشد. خصوصیت حکومت پیامبر این بود که به جای ابتناء بر ظلم، ابتناء بر عدل داشت. به جای شرک و تفرقهی فکری انسان، متّکی بر توحید و تمرکز بر عبودیت ذات مقدس پروردگار بود. به جای جهل، متّکی بر علم و معرفت بود. به جای کینهورزی انسانها با هم، متّکی بر محبّت و ارتباط و اتّصال و رفق و مدارا بود؛ یعنی یک حکومتِ از ظاهر و باطن آراسته. انسانی که در چنین حکومتی پرورش پیدا میکند، انسانی باتقوا، پاکدامن، عالم، بابصیرت، فعّال، پُرنشاط، متحرّک و رو به کمال است. با گذشت پنجاه سال، قضایا عوض شد. اسم، اسم اسلام ماند؛ نام، نام اسلامی بود؛ اما باطن دیگر اسلامی نبود. به جای حکومت عدل، باز حکومت ظلم بر سر کار آمد. به جای برابری و برادری، تبعیض و دودستگی و شکاف طبقاتی به وجود آمد. به جای معرفت، جهل حاکم شد. در این دورهی پنجاه ساله، هرچه به طرف پایین میآییم، اگر انسان بخواهد از این سرفصلها بیشتر پیدا کند، صدها شاهد و نمونه وجود دارد که اهل تحقیق باید اینها را برای ذهنهای جوان و جوینده روشن کنند. امامت به سلطنت تبدیل شد! ماهیت امامت، با ماهیت سلطنت، مغایر و متفاوت و مناقض است. این دو ضدّ همند. امامت، یعنی پیشواییِ روحی و معنوی و پیوند عاطفی و اعتقادی با مردم. اما سلطنت، یعنی حکومت با زور و قدرت و فریب؛ بدون هیچگونه علقهی معنوی و عاطفی و ایمانی. این دو، درست نقطهی مقابل هم است. امامت، حرکتی در میان امت، برای امت و در جهت خیر است. سلطنت، یعنی یک سلطهی مقتدرانه علیه مصالح مردم و برای طبقات خاص؛ برای ثروتاندوزی و برای شهوترانی گروه حاکم. آنچه که ما در زمان قیام امام حسین میبینیم، دومی است، نه آن اوّلی. یعنی یزیدی که بر سر کار آمده بود، نه با مردم ارتباط داشت، نه علم داشت، نه پرهیزگاری و پاکدامنی و پارسایی داشت، نه سابقهی جهاد در راه خدا داشت، نه ذرّهای به معنویات اسلام اعتقاد داشت، نه رفتار او رفتار یک مؤمن و نه گفتار او گفتار یک حکیم بود. هیچ چیزش به پیامبر شباهت نداشت. در چنین شرایطی، برای کسی مثل حسینبنعلی - که خود او همان امامی است که باید به جای پیامبر قرار گیرد - فرصتی پیش آمد و قیام کرد. اگر به تحلیل ظاهری قضیه نگاه کنیم، این قیام، قیام علیه حکومت فاسد و ضدّ مردمی یزید است؛ اما در باطن، یک قیام برای ارزشهای اسلامی و برای معرفت و برای ایمان و برای عزت است. برای این است که مردم از فساد و زبونی و پستی و جهالت نجات پیدا کنند. لذا ابتدا که از مدینه خارج شد، در پیام به برادرش محمّدبنحنفیه - و در واقع در پیام به تاریخ - چنین گفت: «انّی لم اخرج اشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما»؛(26) من با تکبّر، با غرور، از روی فخرفروشی، از روی میل به قدرت و تشنهی قدرت بودن قیام نکردم؛ «انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی»؛(27) من میبینم که اوضاع در میان امت پیامبر دگرگون شده است؛ حرکت، حرکت غلطی است؛ حرکت، حرکت به سمت انحطاط است؛ در ضد جهتی است که اسلام میخواست و پیامبر آورده بود. قیام کردم برای اینکه با اینها مبارزه کنم. مبارزهی امام حسین دو وجه دارد و ممکن است دو نتیجه به بار بیاورد؛ اما هر دو نتیجه خوب است. یک نتیجه این بود که امام حسین علیهالسّلام بتواند بر حکومت یزید پیروز شود و قدرت را از چنگ کسانی که با زور بر سر مردم میکوبیدند و سرنوشت مردم را تباه میکردند، خارج کند و کار را در مسیر صحیح خود بیندازد. اگر این کار صورت میگرفت، البته باز مسیر تاریخ عوض میشد. یک وجه دیگر این بود که امام حسین نتواند به هر دلیلی این پیروزی سیاسی و نظامی را به دست بیاورد؛ آن وقت امام حسین در اینجا دیگر نه با زبان، بلکه با خون، با مظلومیت، با زبانی که تاریخ تا ابد آن را فراموش نخواهد کرد، حرف خود را مثل یک جریان مداوم و غیرقابل انقطاع در تاریخ به جریان میاندازد. و این کار را امام حسین کرد. البته کسانی که دم از ایمان میزدند، اگر رفتاری غیر از آن داشتند که به امام حسین نشان دادند، شقّ اوّل پیش میآمد و امام حسین میتوانست دنیا و آخرت را در همان زمان اصلاح کند؛ اما کوتاهی کردند! البته بحث اینکه چرا و چطور کوتاهی کردند، از آن بحثهای بسیار طولانی و مرارتباری است که بنده در چند سال قبل از این تحت عنوان «خواص و عوام» آن را مقداری مطرح کردم - یعنی چه کسانی کوتاهی کردند، گناه و تقصیر به گردن چه کسانی بود؛ چطور کوتاهی کردند، کجا کوتاهی کردند - که من نمیخواهم آن حرفها را مجدّداً بگویم. بنابراین، کوتاهی شد و به خاطر کوتاهی دیگران، مقصود اوّل حاصل نشد؛ اما مقصود دوم حاصل گردید. این دیگر چیزی است که هیچ قدرتی نمیتواند آن را از امام حسین بگیرد. قدرتِ رفتن به میدان شهادت؛ دادن جان و دادن عزیزان؛ آن گذشت بزرگی که از بس عظیم است، هر عظمتی که دشمن داشته باشد در مقابلش، کوچک و محو میشود و این خورشید درخشان، روزبهروز در دنیای اسلام به نورافشانیِ بیشتری میپردازد و بشریت را احاطه میکند. امروز بیش از پنج قرن و ده قرن پیش، حسینبنعلیِ اسلام و شما، در دنیا شناخته شده است. امروز وضع به گونهای است که متفکّران و روشنفکران و آنهایی که بیغرضند، وقتی به تاریخ اسلام بر میخورند و ماجرای امام حسین را میبینند، احساس خضوع میکنند. آنهایی که از اسلام سر در نمیآورند، اما مفاهیم آزادی، عدالت، عزّت، اعتلاء و ارزشهای والای انسانی را میفهمند، با این دید نگاه میکنند و امام حسین، امام آنها در آزادیخواهی، در عدالتطلبی، در مبارزهی با بدیها و زشتیها و در مبارزهی با جهل و زبونی انسان است. امروز هم هرجایی که بشر در دنیا ضربه خورده است - چه ضربهی سیاسی، چه ضربهی نظامی و چه ضربهی اقتصادی - اگر ریشهاش را کاوش کنید، یا در جهل است، یا در زبونی. یعنی یا نمیدانند و معرفت لازم را به آنچه که باید معرفت داشته باشند، ندارند؛ یا اینکه معرفت دارند، اما خود را ارزان فروختهاند؛ زبونی را خریدهاند و حاضر به پستی و دنائت شدهاند! امام سجّاد و امیرالمؤمنین - بنابر آنچه که از آنها نقل شده - فرمودهاند: «لیس لانفسکم ثمن الّا الجنّة فلاتبیعوها بغیرها»؛(28) ای انسان! اگر بناست هستی و هویت و موجودیت تو فروخته شود، فقط یک بها دارد و بس و آن بهشتِ الهی است. به هرچه کمتر از بهشت بفروشی، سرت کلاه رفته است. اگر همهی دنیا را هم به قیمتِ قبول پستی و ذلّت و زبونی روح به شما بدهند، جایز نیست. همهی کسانی که در اطراف دنیا تسلیم زر و زور صاحبان زر و زور شدهاند و این زبونی را قبول کردهاند - چه عالم، چه سیاستمدار، چه فعّال سیاسی و اجتماعی و چه روشنفکر - به خاطر این است که ارزش خود را نشناختند و خود را فروختند. اگر امروز شما به این کشور بزرگ نگاه کنید، میبینید که چهرهی جوانان این کشور، از احساس استقلال و عزّت، برافروخته و شادمان است. هیچ کس نمیتواند ادّعا کند که دستگاههای سیاسی این کشور، از قدرتی در دنیا کمترین فرمانی میبرند. همهی دنیا هم این را قبول دارند که در همین کشورِ باعزّت و باعظمت، قبل از انقلاب حکومتی بر سرِ کار بود که افرادش تفرعن و تکبّر داشتند و برای خود جاه و جلال و جبروت قائل بودند و مردم بایستی در مقابلشان تعظیم میکردند و خم میشدند؛ اما همانها اسیر و زبون دیگران بودند! در همین تهران، هر وقت سفیر امریکا میخواست، میتوانست با شاه ملاقات کند و هر مسألهای را بر او دیکته کند و از او بخواهد و اگر او انجام نداد، به او تغیّر کند! ظاهرشان برای مردم و ضعفا، جلال و جبروت داشت؛ امّا زبون بودند. امام حسین خواست این زبونی را از انسانها بگیرد. امامت، یعنی دستگاهی که عزّت خدایی را برای مردم به وجود میآورد. علم و معرفت به مردم میدهد. رفق و مدارا را میان آنها ترویج میکند. ابّهت اسلام و مسلمین را در مقابل دشمن حفظ میکند. اما سلطنت و حکومتهای جائرانه، نقطهی مقابل آن است. امروز در بسیاری از کشورهای دنیا اسم زمامداران پادشاه نیست، اما در واقع پادشاهند. اسمشان سلطان نیست و ظواهر دمکراسی هم در آنجاها جاری است، اما در باطن، همان سلطنت است؛ یعنی رفتار تعندآمیز با مردم و رفتار ذلّتآمیز با هر قدرتی که بالاسر آنها باشد! حتی شما میبینید که در یک کشور بزرگ و مقتدر، رؤسای سیاسی آنها باز به نوبهی خود مقهور و اسیر دست صاحبان کمپانیها، مراکز شبکهای پنهان جهانی، مراکز مافیایی و مراکز صهیونیستی هستند. مجبورند طبق میل دل آنها حرف بزنند و موضعگیری کنند؛ برای اینکه آنها نرنجند. این سلطنت است. وقتی که در رأس، ذلّت و زبونی وجود داشت، در قاعده و بدنه هم ذلّت و زبونی وجود خواهد داشت. امام حسین علیه این قیام کرد. در رفتار امام حسین، از اوّلی که از مدینه حرکت کرد، تا مثل فردایی که در کربلا به شهادت رسید، همان معنویّت و عزّت و سرافرازی و درعینحال عبودیّت و تسلیم مطلق در مقابل خدا محسوس است. در همهی مراحل هم اینطور است. آن روز که صدها نامه و شاید هزارها نامه با این مضمون برای او آوردند که ما شیعیان و مخلصان توایم و در کوفه و در عراق منتظرت هستیم، دچار غرور نشد. آنجا که سخنرانی کرد و فرمود: «خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده فی جید الفتاة»،(30) صحبت از مرگ کرد. نگفت چنان و چنین میکنیم. دشمنانش را تهدید و دوستانش را تطمیع به تقسیم مناصب کوفه نکرد. حرکت مسلمانانهی همراه با معرفت، همراه با عبودیّت و همراه با تواضع، آن وقتی است که همه دستها را به طرفش دراز کردهاند و نسبت به او اظهار ارادت میکنند. آن روز هم که در کربلا همراه یک جمعِ کمتر از صد نفر، توسط سی هزار جمیعت از اراذل و اوباش محاصره شد و جانش را تهدید کردند، عزیزانش را تهدید کردند، زنها و حرمش را تهدید به اسارت کردند، ذرّهای اضطراب در این مرد خدا و این بندهی خدا و این عزیز اسلام مشاهده نشد. آن راویای که حوادث روز عاشورا را نقل کرده و در کتابها دهن به دهن منتقل شده است، میگوید: «فواللَّه ما رأیت مکثورا».(31) مکثور، یعنی کسی که امواج غم و اندوه بر سرش بریزد؛ بچهاش بمیرد، دوستانش نابود شوند، ثروتش از بین برود و همهی امواج بلا به طرفش بیاید. راوی میگوید من هیچ کس را در چهار موجهی بلا مثل حسینبنعلی محکمدلتر و استوارتر ندیدم؛ «اربط جاشا».(32) در میدانهای گوناگون جنگها، در میدانهای اجتماعی، در میدان سیاست، انسان به آدمهای گوناگونی برخورد میکند؛ کسانی که دچار غمهای گوناگونند. راوی میگوید هرگز ندیدم کسی در چنین هنگامهای با این همه مصیبت، مثل حسینبنعلی، چهرهای شاد، مصمّم، حاکی از عزم و اراده و متوکل به خدا داشته باشد. این همان عزّت الهی است. این جریان را امام حسین در تاریخ گذاشت و بشر فهمید که باید برای چنان حکومت و جامعهای مبارزه کند؛ جامعهای که در آن پستی و جهالت و اسارت انسان و تبعیض نباشد. همه باید برای چنان اجتماعی جهاد کنند که به وجود بیاید و میآید و ممکن است. یک روز بود که بشر مأیوس بود؛ اما انقلاب اسلامی و نظام اسلامی نشان داد که همه چیز ممکن است. نظام اسلامی به آن حد نرسیده است، اما بزرگترین موانع را در راه رسیدن به آن مرحله از سر راه برداشت. وجود حکومت طاغوتی، حکومت دیکتاتوری، حکومت انسانهایی که بر مردم شیر بودند، ولی در مقابل قدرتها روباه مینمودند؛ در مقابل مردمِ خودشان با تفرعن و تکبر بودند، اما در مقابل بیگانگان تسلیم و خاضع بودند، بزرگترین مانع برای یک ملت است؛ آن هم حکومتی که همهی قدرتهای جهانی از او حمایت میکردند. ملت ایران نشان داد که این کار، عملی و ممکن است؛ این مانع را برداشت و در این راه حرکت کرد. به لطف و فضل الهی، در این راه گامهای زیادی برداشته شده است. اما برادران و عزیزان! ما در نیمهی راهیم. اگر پیام امام حسین را زنده نگه میداریم، اگر نام امام حسین را بزرگ میشماریم، اگر این نهضت را حادثهی عظیم انسانی در طول تاریخ میدانیم و بر آن ارج مینهیم، برای این است که یادآوری این حادثه به ما کمک خواهد کرد که حرکت کنیم و جلو برویم و انگشت اشارهی امام حسین را تعقیب کنیم و به لطف خدا به آن هدفها برسیم و ملت ایران انشاءاللَّه خواهد رسید. نام امام حسین علیهالسّلام را خدا بزرگ کرده است و حادثهی کربلا را در تاریخ نگه داشته است. اینکه میگویم ما بزرگ نگهداریم، معنایش این نیست که ما این کار را میکنیم؛ نه. این حادثه عظیمتر از آن است که حوادث گوناگون دنیا بتواند آن را کمرنگ کند و از بین ببرد. روز عاشورا، اوج همین حادثهی عظیم و بزرگ است. حسینبنعلی علیهالسّلام با ساز و برگ جنگ به کربلا نیامده بود. کسی که میخواهد به میدان جنگ برود، سرباز لازم دارد؛ اما امام حسینبنعلی علیهالسّلام زنان و فرزندان خود را هم با خود آورده است. این به معنای آن است که اینجا باید حادثهای اتفاق بیفتد که عواطف انسانها را در طول تاریخ همواره به خود متوجّه کند؛ تا عظمت کار امام حسین معلوم شود. امام حسین میداند که دشمن پست و رذل است. میبیند کسانی که به جنگ او آمدهاند، عدّهای جزو اراذل و اوباش کوفهاند که در مقابل یک پاداش کوچک و حقیر، حاضر شدهاند به چنین جنایت بزرگی دست بزنند. میداند که بر سر زن و فرزند او چه خواهند آورد. امام حسین از اینها غافل نیست؛ اما درعینحال تسلیم نمیشود؛ از راه خود برنمیگردد؛ بر حرکت در این راه پافشاری میکند. پیداست که این راه چقدر مهم است؛ این کار چقدر بزرگ است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : کار دشمن، شبهه انداختن و غبارآلود کردن فضا برای بهرهگیری است. دشمن که به اصلاحات علاقهای ندارد. حرف قاطع در این زمینه، یک کلمه است: اصلاحات، یا اصلاحات انقلابی و اسلامی و ایمانی است و همهی مسؤولان کشور، همهی مردم مؤمن و همهی صاحبنظران با آن موافقند؛ یا اصلاحات، اصلاحات امریکایی است و همهی مسؤولان کشور، همهی مردم مؤمن و همهی آحاد هوشیار ملت با آن مخالفند.. در زمینهی اصلاح، دو جمله از امام حسین علیهالسّلام نقل شده است. امام حسین علیهالسّلام میفرماید: «خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّی».(42) او دنبال اصلاحات است و میخواهد اصلاح به وجود آورد. یک جای دیگر هم میفرماید: «لنری المعالم من دینک و نظهر الأصلاح فی بلادک»؛(43) میخواهیم اصلاح در میان ملت اسلام و کشور اسلامی به وجود بیاید. این شعارِ امام حسین علیهالسّلام است. اصلاح چیست؟ اصلاح این است که هر نقطهی خرابی، هر نقطهی نارسایی و هر نقطهی فاسدی، به یک نقطهی صحیح تبدیل شود. انقلاب، خودش یک اصلاح بزرگ است. اگرچه در اصطلاحات سیاسی دنیا، «انقلاب» را در مقابل «اصلاح» قرار میدهند، اما من با آن اصطلاح نمیخواهم حرف بزنم. من اصلاح با اصطلاح اسلامی را مطرح میکنم. خود انقلاب، بزرگترین اصلاح است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش :محسوس بودن معنويّت و عزّت و عبوديّت در حرکت امام حسین(ع) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), تحلیل حادثه عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام), تاریخ عصر حضور ائمه اطهار (ع) و حادثه کربلا, شخصیت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در رفتار امام حسین، از اوّلی كه از مدینه حركت كرد، تا مثل فردایی كه در كربلا به شهادت رسید، همان معنویّت و عزّت و سرافرازی و درعینحال عبودیّت و تسلیم مطلق در مقابل خدا محسوس است. در همهی مراحل هم اینطور است. آن روز كه صدها نامه و شاید هزارها نامه با این مضمون برای او آوردند كه ما شیعیان و مخلصان توایم و در كوفه و در عراق منتظرت هستیم، دچار غرور نشد. آنجا كه سخنرانی كرد و فرمود: «خط الموت علی ولد آدم مخط القلادة فی جید الفتاة»، صحبت از مرگ كرد. نگفت چنان و چنین میكنیم. دشمنانش را تهدید و دوستانش را تطمیع به تقسیم مناصب كوفه نكرد. حركت مسلمانانهی همراه با معرفت، همراه با عبودیّت و همراه با تواضع، آن وقتی است كه همه دستها را به طرفش دراز كردهاند و نسبت به او اظهار ارادت میكنند. آن روز هم كه در كربلا همراه یك جمعِ كمتر از صد نفر، توسط سی هزار جمعیت از اراذل و اوباش محاصره شد و جانش را تهدید كردند، عزیزانش را تهدید كردند، زنها و حرمش را تهدید به اسارت كردند، ذرّهای اضطراب در این مرد خدا و این بندهی خدا و این عزیز اسلام مشاهده نشد. آن راویای كه حوادث روز عاشورا را نقل كرده و در كتابها دهن به دهن منتقل شده است، میگوید: «فو الله ما رأیت مكثورا».مكثور، یعنی كسی كه امواج غم و اندوه بر سرش بریزد؛ بچهاش بمیرد، دوستانش نابود شوند، ثروتش از بین برود و همهی امواج بلا به طرفش بیاید. راوی میگوید من هیچكس را در چهارموجهی بلا مثل حسین بن علی محكمدلتر و استوارتر ندیدم؛ «اربط جاشا». در میدانهای گوناگون جنگها، در میدانهای اجتماعی، در میدان سیاست، انسان به آدمهای گوناگونی برخورد میكند؛ كسانی كه دچار غمهای گوناگونند. راوی میگوید هرگز ندیدم كسی در چنین هنگامهای با این همه مصیبت، مثل حسین بن علی، چهرهای شاد، مصمّم، حاكی از عزم و اراده و متوكل به خدا داشته باشد. این همان عزّت الهی است. این جریان را امام حسین در تاریخ گذاشت و بشر فهمید كه باید برای چنان حكومت و جامعهای مبارزه كند؛ جامعهای كه در آن پستی و جهالت و اسارت انسان و تبعیض نباشد. همه باید برای چنان اجتماعی جهاد كنند كه به وجود بیاید و میآید و ممكن است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آنهایی كه از اسلام سر در نمیآورند، اما مفاهیم آزادی، عدالت، عزت، اعتلا و ارزشهای والای انسانی را میفهمند، امام حسین علیه السلام را، امام خود در آزادیخواهی، در عدالتطلبی، در مبارزهی با بدیها، زشتیها و در مبارزهی با جهل و زبونی انسان می دانند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام), حادثه عاشورا کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), حادثه عاشورا نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : نام امام حسین علیهالسلام را خدا بزرگ كرده است و اوست که حادثهی كربلا را در تاریخ نگه داشته است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در رفتار امام حسین، از اوّلی که از مدینه حرکت کرد، تا زمانیکه در کربلا به شهادت رسید، معنویّت و عزّت و سرافرازی و درعینحال عبودیّت و تسلیم مطلق در مقابل خدا محسوس است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین اگرچه با یزید مبارزه میکند، اما مبارزه گسترده تاریخی وی با یزیدِ کوتهعمرِ بیارزش نیست؛ بلکه با جهل و پستی و گمراهی و زبونی و ذلّت انسان است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : متفکّران و روشنفکران و آنهایی که بیغرضند، وقتی به تاریخ اسلام بر میخورند و ماجرای امام حسین را میبینند، احساس خضوع میکنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آنهایی که از اسلام سر در نمیآورند، اما مفاهیم آزادی، عدالت، عزّت، اعتلاء و ارزشهای والای انسانی را میفهمند، امام حسین، امام آنها در آزادیخواهی، در عدالتطلبی، در مبارزه با بدیها و زشتیها و در مبارزه با جهل و زبونی انسان است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در رفتار امام حسین، از اوّلی که از مدینه حرکت کرد، تا زمانی که در کربلا به شهادت رسید، معنویّت و عزّت و سرافرازی و درعینحال عبودیّت و تسلیم مطلق در مقابل خدا محسوس است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حسینبنعلی علیهالسّلام با ساز و برگ جنگ به کربلا نیامده بود. کسی که میخواهد به میدان جنگ برود، سرباز لازم دارد؛ اما امام حسینبنعلی علیهالسّلام زنان و فرزندان خود را هم با خود آورده است. این به معنای آن است که اینجا باید حادثهای اتفاق بیفتد که عواطف انسانها را در طول تاریخ همواره به خود متوجّه کند؛ تا عظمت کار امام حسین معلوم شود. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین علیهالسّلام دنبال اصلاحات است و میخواهد اصلاح به وجود آورد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اصلاح در میان ملت اسلام و کشور اسلامی شعارِ امام حسین علیهالسّلام است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یک جمله در زیارت اربعینِ امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام ذکر شده است که مانند بسیاری از جملات این زیارتها و دعاها، بسیار پُرمغز و در خور تأمّل و تدبّر است. ... آن جمله این است: «و بذل مهجته فیک».این زیارت اربعین است؛ منتها فقرههای اوّل آن، دعاست که گوینده این جملات خطاب به خداوند متعال عرض میکند: «و بذل مهجته فیک»؛ یعنی حسینبنعلی، جان و خون خود را در راه تو داد؛ «لیستنقذ عبادک من الجهالة»؛ تا بندگان تو را از جهل نجات دهد؛ «و حیرة الضّلالة»؛ و آنها را از سرگردانىِ ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند. این یک طرف قضیه، یعنی طرفِ قیام کننده؛ حسینبنعلی علیهالسّلام است. طرف دیگر قضیه، در فقره بعدی معرفی میشود: «و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الأدنی»؛ نقطه مقابل، کسانی بودند که فریب زندگی، آنها را به خود مشغول و دنیای مادّی، زخارف دنیایی، شهوات و هواهای نفس، از خود بیخودشان کرده بود؛ «و باع حظّه بالارذل الأدنی»؛ سهمی را که خدای متعال برای هر انسانی در آفرینش عظیم خود قرار داده است -این سهم عبارت است از سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت- به بهای پست و ناچیز و غیر قابل اعتنایی فروخته بودند. این، خلاصه نهضت حسینی است. با مداقّه در این بیان، انسان احساس میکند که نهضت حسینی در واقع با دو نگاه قابل ملاحظه است، که هر دو هم درست است؛ اما مجموع دو نگاه، نشان دهندهی ابعاد عظیم این نهضت است. یک نگاه، حرکت ظاهری حسینبنعلی است؛ که حرکت علیه یک حکومت فاسد و منحرف و ظالم و سرکوبگر -یعنی حکومت یزید- است؛ اما باطن این قضیه، حرکت بزرگتری است که نگاه دوم، انسان را به آن میرساند؛ و آن حرکت علیه جهل و زبونی انسان است. در حقیقت، امام حسین اگرچه با یزید مبارزه میکند، اما مبارزه گسترده تاریخی وی با یزیدِ کوتهعمرِ بیارزش نیست؛ بلکه با جهل و پستی و گمراهی و زبونی و ذلّت انسان است. امام حسین با اینها مبارزه میکند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : نهضت حسینی در واقع با دو نگاه قابل ملاحظه است، که هر دو هم درست است؛ اما مجموع دو نگاه، نشان دهندهی ابعاد عظیم این نهضت است. یک نگاه، حرکت ظاهری حسینبنعلی است؛ که حرکت علیه یک حکومت فاسد و منحرف و ظالم و سرکوبگر -یعنی حکومت یزید- است؛ اما باطن این قضیه، حرکت بزرگتری است که نگاه دوم، انسان را به آن میرساند؛ و آن حرکت علیه جهل و زبونی انسان است. در حقیقت، امام حسین اگرچه با یزید مبارزه میکند، اما مبارزه گسترده تاریخی وی با یزیدِ کوتهعمرِ بیارزش نیست؛ بلکه با جهل و پستی و گمراهی و زبونی و ذلّت انسان است. امام حسین با اینها مبارزه میکند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ما در زمان قیام امام حسین میبینیم... یزیدی که بر سر کار آمده بود، نه با مردم ارتباط داشت، نه علم داشت، نه پرهیزگاری و پاکدامنی و پارسایی داشت، نه سابقه جهاد در راه خدا داشت، نه ذرّهای به معنویات اسلام اعتقاد داشت، نه رفتار او رفتار یک مؤمن و نه گفتار او گفتار یک حکیم بود. هیچ چیزش به پیامبر شباهت نداشت. در چنین شرایطی، برای کسی مثل حسینبنعلی -که خود او همان امامی است که باید به جای پیامبر قرار گیرد- فرصتی پیش آمد و قیام کرد. اگر به تحلیل ظاهری قضیه نگاه کنیم، این قیام، قیام علیه حکومت فاسد و ضدّ مردمی یزید است؛ اما در باطن، یک قیام برای ارزشهای اسلامی و برای معرفت و برای ایمان و برای عزت است. برای این است که مردم از فساد و زبونی و پستی و جهالت نجات پیدا کنند. لذا ابتدا که از مدینه خارج شد، در پیام به برادرش محمّدبنحنفیه -و در واقع در پیام به تاریخ- چنین گفت: «انّی لم اخرج اشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما»؛ من با تکبّر، با غرور، از روی فخرفروشی، از روی میل به قدرت و تشنه قدرت بودن قیام نکردم؛ «انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی»؛ من میبینم که اوضاع در میان امت پیامبر دگرگون شده است؛ حرکت، حرکت غلطی است؛ حرکت، حرکت به سمت انحطاط است؛ در ضد جهتی است که اسلام میخواست و پیامبر آورده بود. قیام کردم برای اینکه با اینها مبارزه کنم. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : مبارزه امام حسین دو وجه دارد و ممکن است دو نتیجه به بار بیاورد؛ اما هر دو نتیجه خوب است. یک نتیجه این بود که امام حسین علیهالسّلام بتواند بر حکومت یزید پیروز شود و قدرت را از چنگ کسانی که با زور بر سر مردم میکوبیدند و سرنوشت مردم را تباه میکردند، خارج کند و کار را در مسیر صحیح خود بیندازد. اگر این کار صورت میگرفت، البته باز مسیر تاریخ عوض میشد. یک وجه دیگر این بود که امام حسین نتواند به هر دلیلی این پیروزی سیاسی و نظامی را به دست بیاورد؛ آن وقت امام حسین در اینجا دیگر نه با زبان، بلکه با خون، با مظلومیت، با زبانی که تاریخ تا ابد آن را فراموش نخواهد کرد، حرف خود را مثل یک جریان مداوم و غیرقابل انقطاع در تاریخ به جریان میاندازد. و این کار را امام حسین کرد. البته کسانی که دم از ایمان میزدند، اگر رفتاری غیر از آن داشتند که به امام حسین نشان دادند، شقّ اوّل پیش میآمد و امام حسین میتوانست دنیا و آخرت را در همان زمان اصلاح کند؛ اما کوتاهی کردند...! و به خاطر کوتاهی دیگران، مقصود اوّل حاصل نشد؛ اما مقصود دوم حاصل گردید. این دیگر چیزی است که هیچ قدرتی نمیتواند آن را از امام حسین بگیرد. قدرتِ رفتن به میدان شهادت؛ دادن جان و دادن عزیزان؛ آن گذشت بزرگی که از بس عظیم است، هر عظمتی که دشمن داشته باشد در مقابلش، کوچک و محو میشود و این خورشید درخشان، روزبهروز در دنیای اسلام به نورافشانىِ بیشتری میپردازد و بشریت را احاطه میکند. امروز بیش از پنج قرن و ده قرن پیش، حسینبنعلىِ اسلام و شما، در دنیا شناخته شده است. امروز وضع به گونهای است که متفکّران و روشنفکران و آنهایی که بیغرضند، وقتی به تاریخ اسلام بر میخورند و ماجرای امام حسین را میبینند، احساس خضوع میکنند. آنهایی که از اسلام سر در نمیآورند، اما مفاهیم آزادی، عدالت، عزّت، اعتلاء و ارزشهای والای انسانی را میفهمند، با این دید نگاه میکنند و امام حسین، امام آنها در آزادیخواهی، در عدالتطلبی، در مبارزه با بدیها و زشتیها و در مبارزه با جهل و زبونی انسان است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در رفتار امام حسین، از اوّلی که از مدینه حرکت کرد، تا... [روز عاشورا] که در کربلا به شهادت رسید، همان معنویّت و عزّت و سرافرازی و درعینحال عبودیّت و تسلیم مطلق در مقابل خدا محسوس است. در همه مراحل هم اینطور است. آن روز که صدها نامه و شاید هزارها نامه با این مضمون برای او آوردند که ما شیعیان و مخلصان توایم و در کوفه و در عراق منتظرت هستیم، دچار غرور نشد. آنجا که سخنرانی کرد و فرمود: «خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده فی جید الفتاة»، صحبت از مرگ کرد. نگفت چنان و چنین میکنیم. دشمنانش را تهدید و دوستانش را تطمیع به تقسیم مناصب کوفه نکرد. حرکت مسلمانانه همراه با معرفت، همراه با عبودیّت و همراه با تواضع، آن وقتی است که همه دستها را به طرفش دراز کردهاند و نسبت به او اظهار ارادت میکنند. آن روز هم که در کربلا همراه یک جمعِ کمتر از صد نفر، توسط سی هزار جمعیت از اراذل و اوباش محاصره شد و جانش را تهدید کردند، عزیزانش را تهدید کردند، زنها و حرمش را تهدید به اسارت کردند، ذرّهای اضطراب در این مرد خدا و این بنده خدا و این عزیز اسلام مشاهده نشد. آن راویای که حوادث روز عاشورا را نقل کرده و در کتابها دهن به دهن منتقل شده است، میگوید: «فوالله ما رأیت مکثورا». مکثور، یعنی کسی که امواج غم و اندوه بر سرش بریزد؛ بچهاش بمیرد، دوستانش نابود شوند، ثروتش از بین برود و همه امواج بلا به طرفش بیاید. راوی میگوید من هیچ کس را در چهار موجه بلا مثل حسینبنعلی محکمدلتر و استوارتر ندیدم؛ «اربط جاشا». در میدانهای گوناگون جنگها، در میدانهای اجتماعی، در میدان سیاست، انسان به آدمهای گوناگونی برخورد میکند؛ کسانی که دچار غمهای گوناگونند. راوی میگوید هرگز ندیدم کسی در چنین هنگامهای با این همه مصیبت، مثل حسینبنعلی، چهرهای شاد، مصمّم، حاکی از عزم و اراده و متوکل به خدا داشته باشد. این همان عزّت الهی است. این جریان را امام حسین در تاریخ گذاشت. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : روز عاشورا، اوج... حادثه عظیم و بزرگ [کربلا] است. حسینبنعلی علیهالسّلام با ساز و برگ جنگ به کربلا نیامده بود. کسی که میخواهد به میدان جنگ برود، سرباز لازم دارد؛ اما امام حسینبنعلی علیهالسّلام زنان و فرزندان خود را هم با خود آورده است. این به معنای آن است که اینجا باید حادثهای اتفاق بیفتد که عواطف انسانها را در طول تاریخ همواره به خود متوجّه کند؛ تا عظمت کار امام حسین معلوم شود. امام حسین میداند که دشمن پست و رذل است. میبیند کسانی که به جنگ او آمدهاند، عدّهای جزو اراذل و اوباش کوفهاند که در مقابل یک پاداش کوچک و حقیر، حاضر شدهاند به چنین جنایت بزرگی دست بزنند. میداند که بر سر زن و فرزند او چه خواهند آورد. امام حسین از اینها غافل نیست؛ اما درعینحال تسلیم نمیشود؛ از راه خود برنمیگردد؛ بر حرکت در این راه پافشاری میکند. پیداست که این راه چقدر مهم است؛ این کار چقدر بزرگ است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در زمینه اصلاح، دو جمله از امام حسین علیهالسّلام نقل شده است. امام حسین علیهالسّلام میفرماید: «خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّی».او دنبال اصلاحات است و میخواهد اصلاح به وجود آورد. یک جای دیگر هم میفرماید: «لنری المعالم من دینک و نظهر الأصلاح فی بلادک»؛ میخواهیم اصلاح در میان ملت اسلام و کشور اسلامی به وجود بیاید. این شعارِ امام حسین علیهالسّلام است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1378/08/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : این شخصیتهای عظیمی که هر کدام به نحوی امروز سرتاسر تاریخ بشر را روشن کردهاند - حسینبنعلی علیهالسّلام، امام سجّاد علیهالسّلام، حضرت ابوالفضل (علیهالسّلام) - کسانی هستند که در دوران خودشان، به گمان باطل مادّی، بهکلّی نابود و هضم شدند. حسینبنعلی علیهالسّلام با همهی جوانان و شخصیتهای برجستهی خانوادهاش - برادران، فرزندان، نزدیکان، جوانان و اصحاب غیور - در غربت کامل به شهادت رسیدند، در غربت کامل هم دفن شدند. نه کسی آنها را تشییع کرد و نه کسی برای آنها اقامهی عزا نمود. کسانی به گمان باطل، فکر میکردند اگر اینها بمانند، ممکن است بساطِ انتقامگیری راه بیندازند. خیال میکردند که با شهادت حسینبنعلی علیهالسّلام و همراهانش، کار تمام شد. امام سجّاد علیهالسّلام سی و چهار سال بعد از آنروز، در مدینه ظاهراً در حال انزوا زندگی کرد. نه لشکری، نه مجموعهای و نه هیاهویی بهظاهر وجود نداشت. ابوالفضل العبّاس علیهالسّلام هم یکی از شهدای روز عاشوراست. تصوّر باطل قدرتهای مادّی - که با منطق مادّی حکومت میکنند - معمولاً این است که اینها تمام شدند و از بین رفتند؛ ولی میبینید که واقعیتِ قضیه اینطور نیست. اینها تمام نشدند؛ اینها ماندند و روزبهروز بر عظمت و جلالت و جذّابیت و تأثیرگذاریشان افزوده شد؛ دلها را قبضه و تصرّف کردند و دایرهی وجود خودشان را گسترش دادند. امروز صدها میلیون مسلمان - اعم از شیعه و غیر شیعه - به نام اینها تبرّک میجویند؛ از سخن اینها استفاده میکنند؛ یاد آنها را گرامی میدارند. اینها پیروزی در تاریخ است؛ پیروزی حقیقی و ماندگار. سؤالی که در ذهن انسان پیش میآید، این است که قضیه چیست؟ عامل این بقا چیست؟ به نظر من، این یکی از اساسیترین و درعینحال واضحترین و رایجترین حقایقِ زندگی بشر است. منتها مانند همهی حقایقِ واضح، توجّه انسانهای غافل را بر نمیانگیزد. همهی حقایقِ عالم، پدیدههای مهمّی هستند - این خورشید، این ماه، این آمدن شب و روز، این آمدن فصول گوناگون، این دنیا آمدن، رفتن، مردن، زندگی کردن - هر کدام از این حوادث، برای یک انسان، در خور تدبّر و درس است؛ لیکن افراد غافل به اینها توجّه نمیکنند. این افراد متدبّرند که به آنها اعتنا میکنند؛ از آنها استفاده مینمایند و بهرهاش را هم میبرند. آن حقیقتی هم که گفتیم، از همین حقایق واضحی است که در طول تاریخ بوده است و آن این است که ما دوگونه عوامل قدرت داریم: عوامل مادّی قدرت، عوامل معنوی قدرت. عوامل مادّی قدرت، یعنی همین پول و زور و رو و کارهایی که قدرتمندان در طول تاریخ کردند. اگر هم نتیجهای به بار آمده است، نتیجهی چند صباحی از زندگی است. شما ببینید این قدرتمندان عالم چقدر عمر کردند؛ چقدر بعد از آن جنگها و بعد از آن سیاسیکاریها و بعد از آن همه تلاش توانستند ثمرهی آن را ببرند! خیلی کوتاه و چند سالی، که در واقع هیچ چیزی نیست. اما یک دسته هم عوامل معنوی قدرتند؛ یعنی ایمان، پاکی و پارسایی، راستی و حقّانیت، ارزشهای دینی و الهی همراه با مجاهدت. این قدرت، قدرت ماندگار است. قدرتی که از این راه حاصل میشود، به معنای بگیر و ببند و بهره ببر و تمتّعکن نیست؛ قدرت ماندگار تاریخی است؛ قدرت سرنوشتساز بشر است و میماند؛ کمااینکه انبیا تا امروز زندهاند؛ بزرگان مشعلدار عدل و داد در تاریخ بشر هنوز زندهاند. یعنی چه زندهاند؟ یعنی آن خطّی که آنها برای اثبات و جا انداختن آن، تلاش و مجاهدت میکردند، در زندگی بشر ماند و بهصورت یک مفهوم ماندگار و یک درس برای بشر درآمد. امروز همهی خیرات و زیباییها و نیکوییهایی که برای بشر وجود دارد، ناشی از همان درسها و دنبالهی همان تعالیم انبیا و دنبالهی همان تلاش مصلحان و خیرخواهان است. اینها میماند. امام حسین علیهالسّلام عامل معنوی قدرت را داشت. اگرچه خود او به شهادت رسید؛ اما مجاهدتش برای این نبود که چند صباحی در زندگی خوش بگذراند، تا ما بگوییم حالا که به شهادت رسید، پس شکست خورد. مجاهدت او برای این بود که خطّ توحید را، خطّ حاکمیت اللَّه را، خطّ دین و خطّ نجات و صلاح انسان را در میان بشر ماندگار و تثبیت کند؛ زیرا عواملی سعی میکردند که این خط را بهکلّی پاک کنند. شما امروز هم نمونهی آن را میبینید. یک موقع بود که وقتی ما این حقایق را میگفتیم، ذهنیّات به حساب میآمد؛ اما امروز همهی آن حقایقِ ذهنی تحقّق پیدا کرده است. میبینید که امروز قدرتهای دنیا اصرار دارند و پولها خرج میکنند برای اینکه بتوانند خطّ حاکمیت دین را از دنیا پاک کنند. در بخشی از عالم اتّفاقی افتاده است؛ ملتی قیام کرده و حاکمیت دینی و ارزشهای دینی را علیرغم میل قدرتمندان بهوجود آورده است. این، درسی در عالم برای ملتهای دیگر شد. امروز تلاش این است که این خط را پاک کنند. مسأله فقط این نیست که این نظام را به شکست برسانند؛ مسأله این است که اصل قضیه از ذهنیت بشر و از مجموعهی درسهایی که برای بشر میماند، پاک شود و کسانی نتوانند از آن درس بگیرند؛ نه امروز و نه آینده. این تلاش تبلیغاتی برای این است، والاّ اگر فرض کنیم نظامی که با ادّعایی، با حقیقتی، با فکری و با ایمانی بر سرِ پا شده است، بماند، اما فکر خود را رها کند؛ قالب نظام بماند، اما روح خود رها کند؛ اشخاص بمانند، اما از آن فکر، اعلام برائت و بیزاری کنند؛ این نظام شکست خورده است و خواست دشمنان دین برآورده شده است. برای آنها دین مهم است. بیش از نابود کردن آدمها و بیش از تلاشیِ تشکیلات سیاسیِ نظامی که مطلوب آنها نیست، مهم این است که آن فکر، آن خواست، آن هدف و آن داعیه از بین برود و شکست بخورد. بهترین راه شکست خوردنش هم این است که همان کسانی که آن داعیه را پرچمداری کردند، ناگهان بگویند ما اشتباه کردیم! شما اهل فکر و تحلیلید؛ میبینید که امروز دنیا دنبال این است. هدف اصلی نسبت به جمهوری اسلامی برای دستگاههای استکبار این است. این مهمّ است. انبیا، اولیا، صلحا، شهدا و بزرگان تاریخ، در این بخش از قضیه - که بخشِ مهمتر است - پیروز شدند. بالاخره انسان مردنی است؛ همهی قدرتمندان و برخوردارها هم میمیرند - اینکه مهم نیست - مهم آن است که آن راه، آن خط و آن انگشت نشانهای که به سمتی اشاره میکند، بماند؛ و این ماند؛ تا امروز هم مانده است؛ روزبهروز هم توسعه پیدا میکند و جایگیرتر میشود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1378/08/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین علیهالسّلام عامل معنوی قدرت را داشت. اگرچه خود او به شهادت رسید؛ اما مجاهدتش برای این نبود که چند صباحی در زندگی خوش بگذراند، تا ما بگوییم حالا که به شهادت رسید، پس شکست خورد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1378/08/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مجاهدت امام حسین علیهالسّلام برای این بود که خطّ توحید و حاکمیت اللَّه را، خطّ دین و نجات و صلاح انسان را در میان بشر ماندگار و تثبیت کند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1378/08/22 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امام حسین علیهالسّلام ... مجاهدتش برای این نبود که چند صباحی در زندگی خوش بگذراند، تا ما بگوییم حالا که به شهادت رسید، پس شکست خورد. مجاهدت او برای این بود که خطّ توحید را، خطّ حاکمیت اللَّه را، خطّ دین و خطّ نجات و صلاح انسان را در میان بشر ماندگار و تثبیت کند؛ زیرا عواملی سعی میکردند که این خط را بهکلّی پاک کنند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1378/01/23 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : فرصت تبلیغ در ماه محرّم الحرام، یک فرصت بسیار بزرگ و استثنایی است و این به برکت خون سیّد شهیدان و سرور آزادگان عالَم حضرت اباعبداللَّهالحسین علیهالسّلام و یاران پاکباختهی آن بزرگوار است. اثر آن خون به ناحق ریخته، یک اثر ماندگار در تاریخ است؛ چون شهید - کسی که جان خود را در طَبق اخلاص میگذارد و تقدیم اهداف عالیهی دین میکند - از صفا و صدق برخوردار است. انسانِ مزوّر و خدعهگر، هرچه هم که در زبان و بیان بتواند خود را طرفدار حق نشان دهد، وقتی پای منافع شخصی، بخصوص پای جان خود و عزیزانش به میان آمد، پا عقب میکشد و حاضر نیست آنها را فدا کند. آن کسی که قدم در میدان فداکاری میگذارد و خالصانه و مخلصانه هستی خود را در راه خدا میدهد: «حقّ علیاللَّه»؛ خودِ خدای متعال بر عهده گرفته است که زندهاش نگه بدارد. «و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل اللَّه اموات»(27)، «ولاتحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل اللَّه امواتا»(28)؛ کشتهشدگان راه خدا زنده میمانند. یک بُعد زنده ماندن آنها همین است که نشانهی آنها، جای پای آنها و پرچم آنها هرگز نمیخوابد. ممکن است چند صباحی با زور و عنف و با دخالت قدرتهای زورگو، نشانههای آنها کمرنگ شود؛ اما خدای متعال طبیعت را اینطور قرار داده است. سنّت الهی بر این است که راه پاکان و صالحان و مخلصان بماند. اخلاص چیزِ عجیبی است؛ لذاست که به برکت حسین بن علی علیهالصّلاة والسّلام و خون به ناحق ریختهی آن بزرگوار و اصحابش، دین در عالم باقی ماند؛ بعد از آن هم این رشته ادامه پیدا کرد. نمیشود توقّع داشت که نسلی فقط از مواریث افتخارات نسلهای دیگر ارتزاق کند. اگر اینطور شد، آن نسل رو به انحطاط خواهد رفت. تا وقتی این حرکتِ با شتاب وجود دارد که نسلهای مؤمن بشری، هر کدام پیدرپی سهم خودشان را ایفا کنند، افتخارات نیز نسل اندر نسل استمرار خواهد یافت. البته هر دورانی سهم مؤمنین و مخلصین به نوعی و به اقتضایی است؛ همه هم جهاد فیسبیلاللَّه است؛ برای همه هم خطرِ فدا شدن منافع و از جمله فنا شدن جان هست. یک وقت در جنگ است، یک وقت در حوزهی علمیه است، یک وقت شهید اوّل و ثانی است، یک وقت در میدان سیاسی است، یک وقت در میدان پیشرفتهای اجتماعی است، یک وقت در انقلاب عظیمی مثل این انقلاب الهی است، یک وقت بهخاطر تبیین حقایق دینی است - مثل شهید مطهّری و شهید بهشتی - هر وقت یک اقتضایی دارد. امروز هم شهادت این مرد(29) سرافرازِ سعادتمند، این عنصر پاک و صادق که پریروز به دست سیاهروترین عناصر و نفرین شدهترین دستها و چهرهها و دلها به شهادت رسید، همینطور بود. ... من در بین فرمایشهای حضرت ابیعبداللَّه الحسین علیهالصّلاةوالسّلام - که هر کدام نکتهای دارد و من به شما عزیزان عرض میکنم که به منظور بیان گفتارهای گویا و روشنگر برای مردم، از کلمات این بزرگوار باید حدّاکثر استفاده بشود - این جمله را مناسب مجلس خودمان میبینم که بنابر آنچه که از آن بزرگوار نقل کردهاند، آن حضرت فرمود: «اللّهم انّک تعلم انّ الّذی کان منا لم یکن منافسة فی سلطان ولاالتماس شیء من فضول الحطام»(30)؛ پروردگارا! این حرکتی که ما کردیم، این قیامی که ما کردیم، این تصمیمی که بر این اقدام گرفتیم، تو میدانی که برای قدرت طلبی نبود. قدرتطلبی برای یک انسان نمیتواند هدف واقع شود. نخواستیم زمام قدرت را در دست گیریم. برای منال دنیوی هم نبود که چرب و شیرین زندگی را به کام خودمان برسانیم و شکمی از عزا درآوریم؛ مال و ذخیرهای درست کنیم و ثروتی به هم بزنیم. برای اینها نبود. پس برای چه بود؟ایشان چند جمله فرموده است که خط و جهت ما را ترسیم میکند. در همهی ادوار تبلیغ اسلام، اینها جهت است. «ولکن لنری المعالم من دینک»(31)؛ پرچمهای دین را برای مردم برافراشته کنیم و شاخصها را به چشم آنها بیاوریم. شاخصها مهم است. همیشه شیطان در میان جماعات اهل دین، از تحریف استفاده میکند و راه را عوضی نشان میدهد. اگر بتواند بگوید «دین را کنار بگذار»، این کار را میکند، تا از طریق شهوات و تبلیغات مضر، ایمان دینی را از مردم بگیرد. اگر آن ممکن نشد، این کار را میکند که نشانههای دین را عوضی بگذارد؛ مثل اینکه شما در جادهای حرکت میکنید، ببینید آن سنگ نشان - آن نشانهی راهنما - طرفی را نشان میدهد؛ در حالی که دست خائنی آمده آن را عوض کرده و مسیر را به آن طرف نشان داده است. امام حسین علیهالسّلام هدفِ اوّل خود را این قرار میدهد: «لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک»؛ در میان کشور اسلامی، فساد را ریشه کن کنیم و اصلاح بهوجود آوریم. اصلاح یعنی چه؟ یعنی نابود کردن فساد. فساد چیست؟ فساد انواع و اقسامی دارد: دزدی فساد است، خیانت فساد است، وابستگی فساد است، زورگویی فساد است، انحرافهای اخلاقی فساد است، انحرافهای مالی فساد است، دشمنیهای بین خودیها فساد است، گرایش به دشمنان دین فساد است، علاقه نشان دادن به چیزهای ضدّ دینی فساد است. همه چیز در سایهی دین بهوجود میآید. در جملات بعدی میفرماید: «و یأمن المظلومون من عبادک»؛ بندگان مظلوم تو امنیت پیدا کنند. منظور، مظلومان جامعه است، نه ستمگران، نه ستمپیشگان، نه مدّاحان ستم، نه عملهی ستم! «مظلومون»، مردمانی هستند که دست و پایی ندارند؛ راه به جایی ندارند. هدف این است که مردمان مستضعف جامعه و انسانهای ضعیف - در هر سطحی و در هر جایی - امنیت پیدا کنند: امنیت حیثیّتی، امنیت مالی، امنیت قضایی؛ همینی که امروز در دنیا نیست. امام حسین علیهالسّلام درست نقطهی مقابل آن چیزی را میخواست که در زمان سلطهی طواغیت در آن روز بود. امروز هم در سطح دنیا که نگاه میکنید، میبینید همین است؛ پرچمهای دین را وارونه میکنند، بندگان مظلوم خدا را مظلومتر میکنند و ستمگران، پنجهشان به خون مظلومان بیشتر فرو میرود. ببینید در دنیا چه خبر است! ببینید با مسلمانان کوزوو چگونه عمل میکنند! پانصدهزار انسان - بلکه بیشتر - بچه، بزرگ، زن، مرد و مریض، در بیابانها، در مرزها؛ آن هم نه مرزها و بیابانهای مهربان که در بین دشمن، زیر فشار دشمنی که راه را در مقابلشان مینگذاری میکند و پشت سرشان گلوله میاندازد. هدف این است که اینها را تار و مار کنند. ... امام حسین علیهالسّلام در آخر میفرماید: «و یعمل بفرائضک و احکامک و سننک»(33). هدف آن بزرگوار اینهاست. حالا فلان آقا از گوشهای درمیآید و بدون اندک آشنایی با معارف اسلامی و با کلمات امام حسین علیهالسّلام و حتی با یک لغت عربی، دربارهی اهداف قیام حسینی قلمفرسایی میکند، که امام حسین برای فلان هدف قیام کرده است! از کجا میگویی؟! این کلام امام حسین علیهالسّلام است: «و یعمل بفرائضک و احکامک و سننک»؛ یعنی امام حسین علیهالسّلام جان خودش و جان پاکیزهترین انسانهای زمان خودش را فدا میکند، برای اینکه مردم به احکام دین عمل کنند. چرا؟ چون سعادت، در عملِ به احکام دین است؛ چون عدالت، در عمل به احکام دین است؛ چون آزادی و آزادگی انسان، در عمل به احکام دین است. از کجا میخواهند آزادی را پیدا کنند؟! زیر چتر احکام دین است که همهی خواستههای انسانها برآورده میشود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1378/01/23 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام بزرگوار ما شعلهای از خورشید فروزان اباعبداللَّهالحسین علیهالصّلاةوالسّلام بود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1378/01/23 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : من در بین فرمایشهای حضرت ابیعبداللَّه الحسین علیهالصّلاةوالسّلام - که هر کدام نکتهای دارد و من به شما عزیزان عرض میکنم که به منظور بیان گفتارهای گویا و روشنگر برای مردم، از کلمات این بزرگوار باید حدّاکثر استفاده بشود - ... بنابرآنچه که از آن بزرگوار نقل کردهاند، آن حضرت فرمود: «اللّهم انّک تعلم انّ الّذی کان منا لم یکن منافسة فی سلطان ولاالتماس شیء من فضول الحطام»؛ پروردگارا! این حرکتی که ما کردیم، این قیامی که ما کردیم، این تصمیمی که بر این اقدام گرفتیم، تو میدانی که برای قدرت طلبی نبود. قدرتطلبی برای یک انسان نمیتواند هدف واقع شود. نخواستیم زمام قدرت را در دست گیریم. برای منال دنیوی هم نبود که چرب و شیرین زندگی را به کام خودمان برسانیم و شکمی از عزا درآوریم؛ مال و ذخیرهای درست کنیم و ثروتی به هم بزنیم. برای اینها نبود. پس برای چه بود؟ ایشان چند جمله فرموده است که خط و جهت ما را ترسیم میکند. در همه ادوار تبلیغ اسلام، اینها جهت است. «ولکن لنری المعالم من دینک»؛ پرچمهای دین را برای مردم برافراشته کنیم و شاخصها را به چشم آنها بیاوریم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1378/01/23 عنوان فیش :باقی ماندن اسلام به برکت خون سیدالشهدا علیه السلام کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), حادثه عاشورا, اثرات قیام عاشورا, اخلاص, شهادت نوع(ها) : قرآن متن فیش : برادران عزیز؛ علمای معظّم و محترم و فضلای گرامی و جوان حوزههای علمیه و مبلّغان صادق دین! خیلی خوش آمدید. فرصت تبلیغ در ماه محرّم الحرام، یک فرصت بسیار بزرگ و استثنایی است و این به برکت خون سیّد شهیدان و سرور آزادگان عالَم حضرت اباعبداللَّهالحسین علیهالسّلام و یاران پاکباخته آن بزرگوار است. اثر آن خون به ناحق ریخته، یک اثر ماندگار در تاریخ است؛ چون شهید - کسی که جان خود را در طَبق اخلاص میگذارد و تقدیم اهداف عالیه دین میکند - از صفا و صدق برخوردار است. انسانِ مزوّر و خدعهگر، هرچه هم که در زبان و بیان بتواند خود را طرفدار حق نشان دهد، وقتی پای منافع شخصی، بخصوص پای جان خود و عزیزانش به میان آمد، پا عقب میکشد و حاضر نیست آنها را فدا کند. آن کسی که قدم در میدان فداکاری میگذارد و خالصانه و مخلصانه هستی خود را در راه خدا میدهد: «حقّ علی اللَّه»؛ خودِ خدای متعال بر عهده گرفته است که زندهاش نگه بدارد. «ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل اللَّه اموات» (۱)، «ولاتحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل اللَّه امواتا» (۲)؛ کشتهشدگان راه خدا زنده میمانند. یک بُعد زنده ماندن آنها همین است که نشانه آنها، جای پای آنها و پرچم آنها هرگز نمیخوابد. ممکن است چند صباحی با زور و عنف و با دخالت قدرتهای زورگو، نشانههای آنها کمرنگ شود؛ اما خدای متعال طبیعت را اینطور قرار داده است. سنّت الهی بر این است که راه پاکان و صالحان و مخلصان بماند. اخلاص چیزِ عجیبی است؛ لذاست که به برکت حسین بن علی علیهالصّلاة والسّلام و خون به ناحق ریخته آن بزرگوار و اصحابش، دین در عالم باقی ماند؛ بعد از آن هم این رشته ادامه پیدا کرد. 1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 154 وَلا تَقولوا لِمَن يُقتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتٌ ۚ بَل أَحياءٌ وَلٰكِن لا تَشعُرونَ ترجمه : و به آنها که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید! بلکه آنان زندهاند، ولی شما نمیفهمید! 2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 169 وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ ترجمه : (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1378/01/23 عنوان فیش :هدف قیام امام حسین؛ عمل به احکام دین توسط مردم کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), قیام امام حسین(علیه السلام), اهداف قیام امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : من در بین فرمایشهای حضرت ابیعبداللَّه الحسین علیهالصّلاةوالسّلام - که هر کدام نکتهای دارد و من به شما عزیزان عرض میکنم که به منظور بیان گفتارهای گویا و روشنگر برای مردم، از کلمات این بزرگوار باید حدّاکثر استفاده بشود - این جمله را مناسب مجلس خودمان میبینم که بنابرآنچه که از آن بزرگوار نقل کردهاند، آن حضرت فرمود: «اللّهم انّک تعلم انّ الّذی کان منا لم یکن منافسة فی سلطان ولاالتماس شیء من فضول الحطام» (1)؛ پروردگارا! این حرکتی که ما کردیم، این قیامی که ما کردیم، این تصمیمی که بر این اقدام گرفتیم، تو میدانی که برای قدرت طلبی نبود. قدرتطلبی برای یک انسان نمیتواند هدف واقع شود. نخواستیم زمام قدرت را در دست گیریم. برای منال دنیوی هم نبود که چرب و شیرین زندگی را به کام خودمان برسانیم و شکمی از عزا درآوریم؛ مال و ذخیرهای درست کنیم و ثروتی به هم بزنیم. برای اینها نبود. پس برای چه بود؟ ایشان چند جمله فرموده است که خط و جهت ما را ترسیم میکند. در همه ادوار تبلیغ اسلام، اینها جهت است. «ولکن لنری المعالم من دینک»؛ پرچمهای دین را برای مردم برافراشته کنیم و شاخصها را به چشم آنها بیاوریم. شاخصها مهم است. همیشه شیطان در میان جماعات اهل دین، از تحریف استفاده میکند و راه را عوضی نشان میدهد. اگر بتواند بگوید «دین را کنار بگذار»، این کار را میکند، تا از طریق شهوات و تبلیغات مضر، ایمان دینی را از مردم بگیرد. اگر آن ممکن نشد، این کار را میکند که نشانههای دین را عوضی بگذارد؛ مثل این که شما در جادهای حرکت میکنید، ببینید آن سنگ نشان - آن نشانه راهنما - طرفی را نشان میدهد؛ در حالی که دست خائنی آمده آن را عوض کرده و مسیر را به آن طرف نشان داده است. امام حسین علیهالسّلام هدفِ اوّل خود را این قرار میدهد: «لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک»؛ در میان کشور اسلامی، فساد را ریشه کن کنیم و اصلاح بهوجود آوریم. اصلاح یعنی چه؟ یعنی نابود کردن فساد. فساد چیست؟ فساد انواع و اقسامی دارد: دزدی فساد است، خیانت فساد است، وابستگی فساد است، زورگویی فساد است، انحرافهای اخلاقی فساد است، انحرافهای مالی فساد است، دشمنیهای بین خودیها فساد است، گرایش به دشمنان دین فساد است، علاقه نشان دادن به چیزهای ضدّ دینی فساد است. همه چیز در سایه دین بهوجود میآید. در جملات بعدی میفرماید: «و یأمن المظلومون من عبادک»؛ بندگان مظلوم تو امنیت پیدا کنند. منظور، مظلومان جامعه است، نه ستمگران، نه ستمپیشگان، نه مدّاحان ستم، نه عمله ستم! «مظلومون»، مردمانی هستند که دست و پایی ندارند؛ راه به جایی ندارند. هدف این است که مردمان مستضعف جامعه و انسانهای ضعیف - در هر سطحی و در هر جایی - امنیت پیدا کنند: امنیت حیثیّتی، امنیت مالی، امنیت قضایی؛ همینی که امروز در دنیا نیست. امام حسین علیهالسّلام درست نقطه مقابل آن چیزی را میخواست که در زمان سلطه طواغیت در آن روز بود. امروز هم در سطح دنیا که نگاه میکنید، میبینید همین است؛ پرچمهای دین را وارونه میکنند، بندگان مظلوم خدا را مظلومتر میکنند و ستمگران، پنجهشان به خون مظلومان بیشتر فرو میرود. ببینید در دنیا چه خبر است! ببینید با مسلمانان کوزوو چگونه عمل میکنند! پانصدهزار انسان - بلکه بیشتر - بچه، بزرگ، زن، مرد و مریض، در بیابانها، در مرزها؛ آن هم نه مرزها و بیابانهای مهربان که در بین دشمن، زیر فشار دشمنی که راه را در مقابلشان مینگذاری میکند و پشت سرشان گلوله میاندازد. هدف این است که اینها را تار و مار کنند. امروز من به شما عرض کنم - دیگر نمیخواهم آن را خیلی باز کنم - اراده جمعی بر این است که مسلمانان را در منطقه بالکان تار و مار و پراکنده کنند؛ از سر برآوردن یک دولت اسلامی و یک مجموعه اسلامی - هرگونه اسلامی، ولو اسلامی که صدسال است معارف الهی را درست به گوشش نرساندهاند - جلوگیری کنند؛ چون همان هم برایشان خطرناک است! میدانند که اگر نسل امروز مسلمانان بالکان، به فرض با اسلام آشنا نباشند، نسل فردای آنها با اسلام آشنا خواهد شد. همین که هویّت اسلامی در آنها زنده شود، خطر است؛ که بعضیها هم در بیاناتشان به این نکته اشاره کردند. آن دولتها با هم میجنگند؛ اما آنچه که در بین این زد و خوردها مورد توجّه قرار ندارد و به آن اهمیت واقعی داده نمیشود - هرچند به زبان چیزهایی میگویند - وضع مسلمانان مظلوم است؛ «یأمن المظلومون من عبادک».هدف از هر قیامی، هدف از هر انقلابی، هدف از هر قدرت اسلامیای و اصلاً هدف از حاکمیت دین خدا، رسیدگی به وضع «مظلومون» و عمل به فرایض، احکام و سنن الهی است. امام حسین علیهالسّلام در آخر میفرماید: «و یعمل بفرائضک و احکامک و سننک». هدف آن بزرگوار اینهاست. حالا فلان آقا از گوشهای درمیآید و بدون اندک آشنایی با معارف اسلامی و با کلمات امام حسین علیهالسّلام و حتی با یک لغت عربی، درباره اهداف قیام حسینی قلمفرسایی میکند، که امام حسین برای فلان هدف قیام کرده است! از کجا میگویی!؟ این کلام امام حسین علیهالسّلام است: «و یعمل بفرائضک و احکامک و سننک»؛ یعنی امام حسین علیهالسّلام جان خودش و جان پاکیزهترین انسانهای زمان خودش را فدا میکند، برای این که مردم به احکام دین عمل کنند. چرا؟ چون سعادت، در عملِ به احکام دین است؛ چون عدالت، در عمل به احکام دین است؛ چون آزادی و آزادگی انسان، در عمل به احکام دین است. از کجا میخواهند آزادی را پیدا کنند!؟ زیر چتر احکام دین است که همه خواستههای انسانها برآورده میشود. 1 ) تحف العقول، النص، ص: 239؛ و روي عن الإمام الشهيد أبي عبد الله الحسين بن علي علیه السلام: ... اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ «3» وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِكَ فَإِنْ لَمْ تَنْصُرُونَا وَ تُنْصِفُونَا قَوِيَ الظَّلَمَةُ عَلَيْكُمْ وَ عَمِلُوا فِي إِطْفَاءِ نُورِ نَبِيِّكُمْ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ. ترجمه : ...بار خدايا تو ميدانى كه آنچه از ما اظهار شده براى رقابت در سلطنتى نيست،و بخواهش كالاى دنيا نيست ولى براى اينست كه دين تو را بر پا بينيم(بر گردانيم)و در بلادت اصلاح نمائيم،و ستم رسيدههاى از بندههايت را آسوده خاطر كنيم،و بواجب و سنت و احكام تو عمل شود.شماها بايد ما را يارى كنيد،و بما حق بدهيد.نيروى ستمكاران بر سر شماها است،و آنها در خاموش كردن نور پيغمبر شما ميكوشند،و خدا ما را بس است،و بر او توكل داريم،و بدرگاه او باز گرديم.و سرانجام بسوى او است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/10/18 عنوان فیش :تعلق حق خونخواهی امام علی و امام حسین(علیهما السلام) به خدا کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : «اقتدار» آن حضرت، عبارت است از قدرت او در ارادهی پولادینش، در عزم راسخش، در ادارهی مشکلترین عرصههای نظامی، در هدایت ذهنها و فکرها بهسوی عالیترین مفاهیم اسلامی و انسانی، تربیت انسانهای بزرگ - از قبیل مالک اشتر و عمّار و ابنعبّاس و محمّدبنابیبکر و دیگران - و ایجاد یک جریان در تاریخ بشری. مظهر اقتدار آن بزرگوار، اقتدار منطق، اقتدار فکر و سیاست، اقتدار حکومت و اقتدار بازوی شجاع بود. هیچ ضعفی از هیچ طرف، در شخصیت امیرالمؤمنین علیهالسّلام نیست. درعینحال یکی از مظلومترین چهرههای تاریخ است و مظلومیت در همهی بخشهای زندگیش وجود داشت. در دوران نوجوانی، مظلوم واقع شد. در دوران جوانی - بعد از پیامبر - مظلوم واقع شد. در دوران کهولت و خلافت، مظلوم واقع شد. بعد از شهادت هم، تا سالهای متمادی بر سر منبرها از او بدگویی کردند و به او نسبتهای دروغ دادند. شهادت او هم مظلومانه است. در همهی آثار اسلامی، ما دو نفر را داریم که از آنها به «ثاراللَّه» تعبیر شده است. در فارسی، ما یک معادل درست و کامل برای اصطلاح عربی «ثار» نداریم. وقتی کسی از خانوادهای از روی ظلم به قتل میرسد، خانوادهی مقتول صاحب این خون است. این را «ثار» میگویند و آن خانواده حق دارد خونخواهی کند. اینکه میگویند خون خدا، تعبیر خیلی نارسا و ناقصی از «ثار» است و درست مراد را نمیفهماند. «ثار»، یعنی حقّ خونخواهی. اگر کسی «ثار» یک خانواده است، یعنی این خانواده حق دارد دربارهی او خونخواهی کند. در تاریخ اسلام از دو نفر اسم آورده شده است که صاحب خون اینها و کسی که حقِّ خونخواهی اینها را دارد، خداست. این دو نفر یکی امام حسین است و یکی هم پدرش امیرالمؤمنین؛ «یا ثاراللَّه و ابن ثاره»(1). پدرش امیرالمؤمنین هم حقّ خونخواهیاش متعلّق به خداست. 1 ) الكافي،ثقة الاسلام کلینی ج 4 ص 574 ؛ فقیه،شیخ صدوق،ج2ص595ص3199 ؛ تهذيبالأحكام ،شیخ طوسی،ج 6 ص55 ؛ كُنْتُ أَنَا وَ يُونُسُ بْنُ ظَبْيَانَ وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو سَلَمَةَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَانَ الْمُتَكَلِّمُ مِنَّا يُونُسَ وَ كَانَ أَكْبَرَنَا سِنّاً فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَحْضُرُ مَجْلِسَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ يَعْنِي وُلْدَ الْعَبَّاسِ فَمَا أَقُولُ فَقَالَ إِذَا حَضَرْتَ فَذَكَرْتَنَا فَقُلِ اللَّهُمَّ أَرِنَا الرَّخَاءَ وَ السُّرُورَ فَإِنَّكَ تَأْتِي عَلَى مَا تُرِيدُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كَثِيراً مَا أَذْكُرُ الْحُسَيْنَ ع فَأَيَّ شَيْءٍ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تُعِيدُ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ مِنْ بَعِيدٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ ع لَمَّا قَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَنْقَلِبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى بَكَى عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ ع إِلَّا ثَلَاثَةَ أَشْيَاءَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هَذِهِ الثَّلَاثَةُ الْأَشْيَاءِ قَالَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ الْبَصْرَةُ وَ لَا دِمَشْقُ وَ لَا آلُ عُثْمَانَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَزُورَهُ فَكَيْفَ أَقُولُ وَ كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ إِذَا أَتَيْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَاغْتَسِلْ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِيَابَكَ الطَّاهِرَةَ ثُمَّ امْشِ حَافِياً فَإِنَّكَ فِي حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ وَ عَلَيْكَ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ وَ التَّسْبِيحِ وَ التَّحْمِيدِ وَ التَّعْظِيمِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيراً وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ حَتَّى تَصِيرَ إِلَى بَابِ الْحَيْرِ ثُمَّ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا مَلَائِكَةَ اللَّهِ وَ زُوَّارَ قَبْرِ ابْنِ نَبِيِّ اللَّهِ ثُمَّ اخْطُ عَشْرَ خُطُوَاتٍ ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرْ ثَلَاثِينَ تَكْبِيرَةً ثُمَّ امْشِ إِلَيْهِ حَتَّى تَأْتِي ترجمه : حسین بن ثویر گوید: من و یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابو سلمه سراج نزد امام صادق (ع) نشسته بودیم و سخنگوی ما یونس بود که سنش از همه ما بیشتر بود پس به امام عرضه داشت فدایت شوم من به مجلس این قوم یعنی پسران عباس حاضر می شوم پس چه بگویم؟ فرمود هنگامی که [در آنجا] حضور یافتی پس بگو خدایا آسایش و شادی را به ما نشان ده که آنچه را بخواهی به آن می رسی پس گفتم فدایت شوم من زیاد امام حسین (ع) را یاد می کنم پس چه بگویم گفت: سه مرتبه بگو: درود خداوند بر تو ای ابا عبدالله زیرا که سلام و درود از نزدیک و دور به او می رسد سپس فرمود همانا که امام حسین (ع) زمانی که شهید شد آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه (هفت آسمان و هفت زمین) و هر آنچه که در آنان و در میانشان است بر او گریستند و هر آنکس که در بهشت و جهنم از آفریده پروردگارمان در حرکت است و هر چه دیده می شود و آنچه که دیده نمی شود بر امام حسین (ع) گریستند جز سه چیز که بر او گریه نکرد گفتم فدایت شوم آن سه چیز کدامنند؟ فرمود: بصره و دمشق و خاندان عثمان بر او گریه نکردند که لعنت خداوند بر آنان باد گفتم فدایت شوم می خواهم به زیارتش بروم پس چه بگویم و چه کار کنم؟ فرمود: زمانی که به زیارت امام حسین (ع) رفتی بر ساحل فرات غسل کن سپس لباس پاکیزه ات را بپوش پس با پای پیاده حرکت کن زیرا که تو در حرمی از حرم های خدا و رسول خدا هستی و بسیار «الله اکبر» و «لا اله الا الله» و «سبحان الله» و « الحمد لله» و ذکر عظمت خدای بزرگ و بلند مرتبه بگو و درود و سلام بر حضرت محمد (ص) و خاندانش بفرست تا اینکه به «باب الحیر» برسی پس می گویی: درود بر تو ای حجت خدا و ای پسر حجت خدا درود بر شما ای فرشتگان خدا و زیارت کنندگان قبر پسر پیامبر خدا سپس ده قدم جلو برو و بایست و سی بار «الله اکبر» بگو سپس به طرف قبر حرکت کن تا اینکه از پیش رو به آن برسی پس صورت خود را به صورت آن حضرت روبرو کن و قبله را میان دو کتف خود قرار بده (پشت به قبله) و بگو درود بر تو ای کشته راه خدا و پسر کشته راه خدا درود بر تو ای خون خدا و پسر خون خدا (خونی که صاحب و منتقم آن خداست) درود بر تو ای کسی که خونت را به ناحق ریختند و ای تنها ماندهاى كه در آسمانها و زمین خونخواهى نشده است... مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/10/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در همهی آثار اسلامی، ما دو نفر را داریم که از آنها به «ثارالله» تعبیر شده است. در فارسی، ما یک معادل درست و کامل برای اصطلاح عربی «ثار» نداریم. وقتی کسی از خانوادهای از روی ظلم به قتل میرسد، خانوادهی مقتول صاحب این خون است. این را «ثار» میگویند و آن خانواده حق دارد خونخواهی کند. اینکه میگویند خون خدا، تعبیر خیلی نارسا و ناقصی از «ثار» است و درست مراد را نمیفهماند. «ثار»، یعنی حق خونخواهی. اگر کسی «ثار» یک خانواده است، یعنی این خانواده حق دارد دربارهی او خونخواهی کند. در تاریخ اسلام از دو نفر اسم آورده شده است که صاحب خون اینها و کسی که حق خونخواهی اینها را دارد، خداست. این دو نفر یکی امام حسین است و یکی هم پدرش امیرالمؤمنین؛ «یا ثارالله و ابن ثاره»(370). پدرش امیرالمؤمنین هم حق خونخواهیاش متعلق به خداست. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/10/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در همه آثار اسلامی، ما دو نفر را داریم که از آنها به «ثاراللَّه» تعبیر شده است. در فارسی، ما یک معادل درست و کامل برای اصطلاح عربی «ثار» نداریم. وقتی کسی از خانوادهای از روی ظلم به قتل میرسد، خانواده مقتول صاحب این خون است. این را «ثار» میگویند و آن خانواده حق دارد خونخواهی کند. اینکه میگویند خون خدا، تعبیر خیلی نارسا و ناقصی از «ثار» است و درست مراد را نمیفهماند. «ثار»، یعنی حقّ خونخواهی. اگر کسی «ثار» یک خانواده است، یعنی این خانواده حق دارد درباره او خونخواهی کند. در تاریخ اسلام از دو نفر اسم آورده شده است که صاحب خون اینها و کسی که حقِ خونخواهی اینها را دارد، خداست. این دو نفر یکی امام حسین است و یکی هم پدرش امیرالمؤمنین؛ «یا ثاراللَّه وابن ثاره». مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و بسیجیان - 1377/09/02 عنوان فیش :اعتماد انسانهای با اخلاص به وعده ی پیروزی الهی کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), اعتماد به خدا, اخلاص نوع(ها) : قرآن متن فیش : برجستگی وجود اباعبداللَّه علیهالسّلام دارای ابعاد است که هر کدام از این ابعاد هم بحث و توضیح و تبیین فراوانی به دنبال دارد؛ ولی اگر دو، سه صفت برجسته را در میان همهی این برجستگیها اسم بیاوریم، یکی از آنها «اخلاص» است؛ یعنی رعایت کردن وظیفهی خدایی و دخالت ندادن منافع شخصی و گروهی و انگیزههای مادّی در کار. صفت برجستهی دیگر «اعتماد به خدا»ست. ظواهر حکم میکرد که این شعله در صحرای کربلا خاموش خواهد شد. چطور این را «فرزدقِ» شاعر میدید؛ اما امام حسین علیهالسّلام نمیدید؟! نصیحت کنندگانی که از کوفه میآمدند، میدیدند؛ اما حسینبنعلی علیهالسّلام که عین اللَّه بود، نمیدید و نمیفهمید؟! ظواهر همین بود؛ ولی اعتماد به خدا حکم میکرد که علیرغم این ظواهر، یقین کند که حرف حق و سخن درست او غالب خواهد شد. اصل قضیه هم این است که نیّت و هدف انسان تحقّق پیدا کند. اگر هدف تحقّق پیدا کرد، برای انسانِ با اخلاص، شخصِ خود او که مهم نیست.یکی از بزرگان اهل سلوک و معرفت را دیدم در نامهای نوشته است که اگر فرض کنیم - به فرض محال - همهی کارهایی که نبیّمکرّم اسلام صلّیاللَّهعلیهوآلهوسلّم انجام داد و هدفِ او بود که آنها را انجام دهد، انجام میگرفت، منتها به نام یک کس دیگر، آیا در آن صورت پیامبر اسلام ناراضی بود؟ آیا میگفت که چون به نام دیگری است، نخواهم کرد؟ آیا اینگونه بود؟ یا نه؛ هدف این است که آن کارها انجام گیرد؛ به نام چه کسی انجام گیرد، مهم نیست. پس، هدف مهمّ است. «شخص» و «من» و «خود» برای انسانِ با اخلاص اهمیتی ندارد. اخلاص را دارد، اعتماد به خدا را هم دارد. میداند که خدای متعال حتماً این هدف را غالب خواهد کرد؛ چون فرموده است: «و انّ جندنا لهم الغالبون»(1) خیلی از این جنودی که غالبند، در میدان جهاد به خاک شهادت میافتند و از بین میروند؛ لیکن فرموده است: «و انّ جندنا لهم الغالبون»؛ درعینحال غلبه با آنهاست. 1 ) سوره مبارکه الصافات آیه 173 وَإِنَّ جُندَنا لَهُمُ الغالِبونَ ترجمه : و لشکر ما پیروزند! مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و بسیجیان - 1377/09/02 عنوان فیش :اخلاص ،اعتماد به خدا و موقع شناسی ؛ سه عامل ماندگاری حرکت امام خمینی (ره) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) نوع(ها) : قرآن متن فیش : خصوصیت سوم[از خصوصیات امام حسین علیه السلام]، شناختن «موقع» است. امام حسین علیهالسّلام در فهم «موقع» اشتباه نکرد. در قبل از حادثهی کربلا، دهسال امامت و مسؤولیت با او بود. آن حضرت در مدینه مشغول کارهای دیگری بود و کار کربلایی نمیکرد؛ اما به مجرّد اینکه فرصت به او اجازه داد که آن کار مهم را انجام دهد، فرصت را شناخت و آن را چسبید؛ موقع را شناخت و آن را از دست نداد. این سه خصوصیت[اخلاص ،اعتماد به خدا،موقع شناسی]، تعیین کننده است. در تمام ادوار نیز همینطور است؛ در انقلاب نیز همینگونه بود. امام ما هم که میبینید اینقدر خدای متعال او را به مقام رفیع رساند - و رفعناه مکانا علیّا(1) - و علیرغم همهی عوامل در سرتاسر دنیای مادّیت و استکبار که میخواستند او را محو کنند، به فراموشی دهند و کوچک کنند، او را حفظ و بزرگ کرد و ماندگار و جاودان نمود، علّت همین بود که این سه خصوصیت را داشت: اوّلاً با اخلاص بود و برای خود چیزی نمیخواست؛ ثانیاً به خدای خود اعتماد داشت و میدانست که کار و هدف، تحقّق پیدا خواهد کرد - به بندگان خدا هم اعتماد داشت - ثالثاً زمان و «موقع» را از دست نداد. در لحظهی لازم، اقدام لازم، صحبت لازم، اشارهی لازم و حرکت لازم را کرد. 1 ) سوره مبارکه مريم آیه 57 وَرَفَعناهُ مَكانًا عَلِيًّا ترجمه : و ما او را به مقام والایی رساندیم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و بسیجیان - 1377/09/02 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در خلال دهها و صدها خصوصیتی که امّت اسلام به برکت اسلام و قرآن و اهل بیت از آن برخوردار است، یکی هم این است که مردم ما الگوهای بزرگ و درخشانی در جلوِ چشم خود دارند. برای ملتها، الگو خیلی مهمّ است. شما ببینید؛ ملتهای مختلف، اگر در شخصیتی رشحهای از عظمت وجود داشته است، او را مطلق میکنند، بزرگ میکنند، نام او را جاودانه میکنند؛ برای اینکه حرکت عمومی نسلهایشان را به آن سمتی که میخواهند، جهت بدهند. گاهی شخصیت واقعی هم ندارند؛ اما در داستانها و شعرها و افسانههای گوناگون ملی و اساطیر، آنها را مطرح میکنند. اینها همه از این سرچشمه گرفته است که ملتها از میان خود، به دیدن نمونههای بزرگ احتیاج دارند. این در اسلام به صورت فراوان و بینظیری هست، که از جلمهی بزرگترین آنها حضرت اباعبداللَّه علیهالسّلام پیشوای مسلمین و فرزند پیامبر و شهید بزرگِ تاریخ بشر است. برجستگی وجود اباعبداللَّه علیهالسّلام دارای ابعاد است که هر کدام از این ابعاد هم بحث و توضیح و تبیین فراوانی به دنبال دارد؛ ولی اگر دو، سه صفت برجسته را در میان همهی این برجستگیها اسم بیاوریم، یکی از آنها «اخلاص» است؛ یعنی رعایت کردن وظیفهی خدایی و دخالت ندادن منافع شخصی و گروهی و انگیزههای مادّی در کار. صفت برجستهی دیگر «اعتماد به خدا»ست. ظواهر حکم میکرد که این شعله در صحرای کربلا خاموش خواهد شد. چطور این را «فرزدقِ» شاعر میدید؛ اما امام حسین علیهالسّلام نمیدید؟! نصیحت کنندگانی که از کوفه میآمدند، میدیدند؛ اما حسینبنعلی علیهالسّلام که عین اللَّه بود، نمیدید و نمیفهمید؟! ظواهر همین بود؛ ولی اعتماد به خدا حکم میکرد که علیرغم این ظواهر، یقین کند که حرف حق و سخن درست او غالب خواهد شد. اصل قضیه هم این است که نیّت و هدف انسان تحقّق پیدا کند. اگر هدف تحقّق پیدا کرد، برای انسانِ با اخلاص، شخصِ خود او که مهم نیست. خصوصیت سوم، شناختن «موقع» است. امام حسین علیهالسّلام در فهم «موقع» اشتباه نکرد. در قبل از حادثهی کربلا، دهسال امامت و مسؤولیت با او بود. آن حضرت در مدینه مشغول کارهای دیگری بود و کار کربلایی نمیکرد؛ اما به مجرّد اینکه فرصت به او اجازه داد که آن کار مهم را انجام دهد، فرصت را شناخت و آن را چسبید؛ موقع را شناخت و آن را از دست نداد. این سه خصوصیت، تعیین کننده است. در تمام ادوار نیز همینطور است؛ در انقلاب نیز همینگونه بود. امام ما هم که میبینید اینقدر خدای متعال او را به مقام رفیع رساند - و رفعناه مکانا علیّا(269) - و علیرغم همهی عوامل در سرتاسر دنیای مادّیت و استکبار که میخواستند او را محو کنند، به فراموشی دهند و کوچک کنند، او را حفظ و بزرگ کرد و ماندگار و جاودان نمود، علّت همین بود که این سه خصوصیت را داشت: اوّلاً با اخلاص بود و برای خود چیزی نمیخواست؛ ثانیاً به خدای خود اعتماد داشت و میدانست که کار و هدف، تحقّق پیدا خواهد کرد - به بندگان خدا هم اعتماد داشت - ثالثاً زمان و «موقع» را از دست نداد. در لحظهی لازم، اقدام لازم، صحبت لازم، اشارهی لازم و حرکت لازم را کرد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و بسیجیان - 1377/09/02 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام), لحظهشناسی کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), لحظهشناسی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین علیهالسلام در فهم «موقع» اشتباه نكرد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و بسیجیان - 1377/09/02 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حضرت اباعبداللَّه علیهالسّلام پیشوای مسلمین و فرزند پیامبر و شهید بزرگِ تاریخ بشر است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و بسیجیان - 1377/09/02 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین علیهالسّلام در فهم «موقع» اشتباه نکرد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و بسیجیان - 1377/09/02 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : برجستگی وجود اباعبداللَّه علیهالسّلام دارای ابعاد است که هر کدام از این ابعاد هم بحث و توضیح و تبیین فراوانی به دنبال دارد؛ ولی اگر دو، سه صفت برجسته را در میان همه این برجستگیها اسم بیاوریم، یکی از آنها «اخلاص» است؛ یعنی رعایت کردن وظیفه خدایی و دخالت ندادن منافع شخصی و گروهی و انگیزههای مادّی در کار. صفت برجسته دیگر «اعتماد به خدا» ست. ظواهر حکم میکرد که این شعله در صحرای کربلا خاموش خواهد شد. چطور این را «فرزدقِ» شاعر میدید؛ اما امام حسین علیهالسّلام نمیدید!؟ نصیحت کنندگانی که از کوفه میآمدند، میدیدند؛ اما حسینبنعلی علیهالسّلام که عین اللَّه بود، نمیدید و نمیفهمید!؟ ظواهر همین بود؛ ولی اعتماد به خدا حکم میکرد که علیرغم این ظواهر، یقین کند که حرف حق و سخن درست او غالب خواهد شد. اصل قضیه هم این است که نیّت و هدف انسان تحقّق پیدا کند. اگر هدف تحقّق پیدا کرد، برای انسانِ با اخلاص، شخصِ خود او که مهم نیست... خصوصیت سوم، شناختن «موقع» است. امام حسین علیهالسّلام در فهم «موقع» اشتباه نکرد. در قبل از حادثه کربلا، دهسال امامت و مسؤولیت با او بود. آن حضرت در مدینه مشغول کارهای دیگری بود و کار کربلایی نمیکرد؛ اما به مجرّد این که فرصت به او اجازه داد که آن کار مهم را انجام دهد، فرصت را شناخت و آن را چسبید؛ موقع را شناخت و آن را از دست نداد. این سه خصوصیت، تعیین کننده است. مربوط به :دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم نهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) با رهبر انقلاب - 1377/02/28 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : استقامت حسینی آنجاست که وقتی که انسان هدف را شناخت و به عظمت آن پی برد، هر قیمتی را برای آن میپردازد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام), عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام), حادثه عاشورا, تحلیل حادثه عاشورا, اثرات قیام عاشورا کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام), حادثه عاشورا, تحلیل حادثه عاشورا, اثرات قیام عاشورا نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ماجرای امام حسین(علیه السلام)، نجات بخشیِ یک ملت ویا یک امّت نبود؛ نجات بخشی یک تاریخ بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام), حضرت زینب (سلام الله علیها), تاریخ, عاشورا, حادثه عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), حضرت زینب (سلام الله علیها), تاریخ, عاشورا, حادثه عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین،خواهرش زینب واصحاب ودوستانش،بااین حرکت،تاریخ را نجات دادند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش :لزوم فهمیدن عظمت حادثه عاشورا کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا, حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : اوّلاً حادثه را باید فهمید که چقدر بزرگ است، تا دنبال عللش بگردیم. کسی نگوید که حادثه عاشورا، بالاخره کشتاری بود و چند نفر را کشتند. همانطور که همه ما در زیارت عاشورا میخوانیم: «لقد عظمت الرّزیّه و جلّت و عظمت المصیبة»(1)، مصیبت، خیلی بزرگ است. رزیّه، یعنی حادثه بسیار بزرگ. این حادثه، خیلی عظیم است. فاجعه، خیلی تکان دهنده و بینظیر است. 1 ) مصباحالمتهجد، طوسی، ص774 البلدالأمين، كفعمی، ص269 .....السلام عليك يا ثار الله و ابن ثاره و الوتر الموتور السلام عليك و على الأرواح التی حلت بفنائك عليكم منی جميعا سلام الله أبدا ما بقيت و بقی الليل و النهار يا أبا عبد الله لقد عظمت الرزية و جلت و عظمت المصيبة بك علينا و على جميع أهل الإسلام و جلت و عظمت مصيبتك فی السماوات على جميع أهل السماوات فلعن الله أمة أسست أساس الظلم و الجور عليكم أهل البيت و لعن الله أمة دفعتكم عن مقامكم و أزالتكم عن مراتبكم التی رتبكم الله فيها..... ترجمه : ...سلام بر تو ای آن كه خداوند خونخواه اوست، وای فرزند كسی كه خداوند خونخواه اوست و ای كسی كه نزدیكانش كشته شده اند ولی هنوز انتقامشان گرفته نشده است، سلام بر تو و بر آن ارواح [طیب و طاهری] كه گرداگرد تو حلقه زده اند، سلام و درود خدا بر شما باد، سلامی از طرف من، و برای همیشه، مادامی كه من باشم و شب و روز باقی باشد، ای ابا عبدالله، قسم میخورم كه مصیبت شما بر ما و بر تمامی اهل اسلام، بزرگ و سنگین است و همچنین درآسمانها بر تمامی اهل آن، ناگوار و بزرگ و سنگین است، خداوند لعنت كند گروهی را كه شما را از مقامتان كنار زده و از رتبه هایی كه خداوند شما را در آن رتبه ها قرار داده بود، جدا كردند و كنار گذاشتند... مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش :امام حسین(علیه السلام)؛ سرور جوانان اهل بهشت کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : در دوران حیات پیامبر اکرم، امام حسین عبارت است از کودک نور دیده سوگلی پیامبر. پیامبر اکرم دختری به نام فاطمه دارد که همه مردم مسلمان در آن روز میدانند که پیامبر فرمود: «انّ اللَّه لیغضب لغضب فاطمة»(1)؛ اگر کسی فاطمه را خشمگین کند، خدا را خشمگین کرده است. «و یرضی لرضاها»؛(2) اگر کسی او را خشنود کند، خدا را خشنود کرده است. ببینید، این دختر چقدر عظیمالمنزله است که پیامبر اکرم در مقابل مردم و در ملأ عام، راجع به او اینگونه حرف میزند. این مسألهای عادّی نیست. پیامبر اکرم این دختر را در جامعه اسلامی به کسی داده است که از لحاظ افتخارات، در درجه اعلاست؛ یعنی علیبنابیطالب علیهالسّلام. او، جوان، شجاع، شریف، از همه مؤمنتر، از همه باسابقهتر، از همه شجاعتر و در همه میدانها حاضر است. کسی است که اسلام به شمشیر او میگردد؛ هر جایی که همه در میمانند، این جوان جلو میآید، گرهها را باز میکند و بنبستها را میشکند. این داماد محبوب عزیزی که محبوبیت او نه به خاطر خویشاوندی، بلکه به خاطر عظمت شخصیت اوست، همسر نودیده پیامبر است. کودکی از اینها متولّد شده است و او حسینبنعلی است. البته همه این حرفها درباره امام حسن علیهالسّلام هم هست؛ اما من حالا بحثم راجع به امام حسین علیهالسّلام است؛ عزیزترین عزیزان پیامبر؛ کسی که رئیس دنیای اسلام، حاکم جامعه اسلامی و محبوب دل همه مردم، او را در آغوش میگیرد و به مسجد میبرد. همه میدانند که این کودک، محبوب دلِ این محبوبِ همه است. او روی منبر مشغول خطبه خواندن است که این کودک، پایش به مانعی میگیرد و به زمین میافتد. پیامبر از منبر پایین میآید، او را در بغل میگیرد و آرامش میکند. ببینید؛ مسأله این است. پیامبر درباره امام حسن و امام حسینِ شش، هفت ساله فرمود: «سیّدی شباب اهل الجنّه»؛(3) اینها سرور جوانان بهشتند. اینها که هنوز کودکند، جوان نیستند؛ اما پیامبر میفرماید سرور جوانان اهل بهشتند. یعنی در دوران شش، هفت سالگی هم در حدّ یک جوان است؛ میفهمد، درک میکند، عمل میکند، اقدام میکند، ادب میورزد و شرافت در همه وجودش موج میزند. اگر آن روز کسی میگفت که این کودک به دست امّت همین پیامبر، بدون هیچگونه جرم و تخلّفی به قتل خواهد رسید، برای مردم غیرقابل باور بود؛ همچنان که پیامبر فرمود و گریه کرد و همه تعجّب کردند که یعنی چه؛ مگر میشود؟! 1 ) معانيالأخبار،صدوق،ص303 الأمالي،مفید،ص94 بشارةالمصطفى،طبری،ص208 بحارالأنوار،مجلسی،ج43،ص19 إن فاطمة شجنة منی يؤذينی ما آذاها و يسرنی ما يسرها و إن الله تبارك و تعالى ليغضب لغضب فاطمة و يرضى لرضاها ترجمه : پیامبر اسلام (صلى اللَّه عليه و آله) روايت ميكند كه فرمود: فاطمه پارهاى از تن من است، مرا اذيت ميكند آنچه كه وى را اذيت نمايد، مرا خوشنود مينمايد آنچه كه او را خوشنود كند. خدا براى غضب زهرا غضب ميكند و براى خوشنودى او خوشنود مىشود. 2 ) معانيالأخبار،صدوق،ص303 الأمالي،مفید،ص94 بشارةالمصطفى،طبری،ص208 بحارالأنوار،مجلسی،ج43،ص19 إن فاطمة شجنة منی يؤذينی ما آذاها و يسرنی ما يسرها و إن الله تبارك و تعالى ليغضب لغضب فاطمة و يرضى لرضاها ترجمه : پیامبر اسلام (صلى اللَّه عليه و آله) روايت ميكند كه فرمود: فاطمه پارهاى از تن من است، مرا اذيت ميكند آنچه كه وى را اذيت نمايد، مرا خوشنود مينمايد آنچه كه او را خوشنود كند. خدا براى غضب زهرا غضب ميكند و براى خوشنودى او خوشنود مىشود. 3 ) الأمالی، شیخ صدوق ص 125 المناقب، ابن شهر آشوب ج 3 ص 323 بحارالأنوار علامه مجلسی ج43 ص 37 الحسن بن زياد العطار قال قلت لأبی عبد الله ع قول رسول الله فاطمة سيدة نساء أهل الجنة أ سيدة نساء عالمها قال ذاك مريم و فاطمة سيدة نساء أهل الجنة من الأولين و الآخرين فقلت فقول رسول الله ص الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة قال هما و الله سيدا شباب أهل الجنة من الأولين و الآخرين ترجمه : حسن بن زياد عطار گويد به امام صادق (ع) گفتار رسول خدا كه فاطمه سرور زنان بهشت است، گفتم كه آيا سرور زنان دوران خود است؟ فرمود آن مريم بود و فاطمه سرور زنان بهشت است از اولين تا آخرين [مخلوقات] ، گفتم گفتار رسول خدا «ص» كه حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشتند؟ فرمود آنها هم سيد جوانان اهل بهشتند از اولين و آخرين [مخلوقات] مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام), حادثه عاشورا, حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), حادثه عاشورا, حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : نام امام حسین علیهالسلام را خدا بزرگ کرده است و اوست که حادثهى کربلا را در تاریخ نگه داشته است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش :در دوران حیات پیامبر اکرم، امام حسین عبارت است از کودک نور دیده سوگلى پیامبر کلیدواژه(ها) : تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل, حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : سه دوره کوتاه را از دورههاى زندگى حضرت ابىعبداللَّهالحسین علیهالسّلام اجمالاً مطرح مىکنم. شما ببینید این شخصیتى که انسان در این سه دوره مىشناسد، آیا مىتوان حدس زد که کارش به آنجا برسد که در روز عاشورا یک عده از امّت جدّش او را محاصره کنند و با این وضعیت فجیع، او و همه یاران و اصحاب و اهل بیتش را قتلعام کنند و زنانشان را اسیر بگیرند؟ این سه دوره، یکى دوران حیات پیامبر اکرم است. دوم، دوران جوانى آن حضرت، یعنى دوران بیستوپنجساله تا حکومت امیرالمؤمنین است. سوم، دوران فترت بیست ساله بعد از شهادت امیرالمؤمنین تا حادثه کربلاست. در دوران حیات پیامبر اکرم، امام حسین عبارت است از کودک نور دیده سوگلى پیامبر. پیامبر اکرم دخترى به نام فاطمه دارد که همه مردم مسلمان در آن روز مىدانند که پیامبر فرمود: «انّ اللَّه لیغضب لغضب فاطمة» ؛ اگر کسى فاطمه را خشمگین کند، خدا را خشمگین کرده است. «و یرضى لرضاها»؛ اگر کسى او را خشنود کند، خدا را خشنود کرده است. ببینید، این دختر چقدر عظیمالمنزله است که پیامبر اکرم در مقابل مردم و در ملأ عام، راجع به او اینگونه حرف مىزند. این مسألهاى عادّى نیست. پیامبر اکرم این دختر را در جامعه اسلامى به کسى داده است که از لحاظ افتخارات، در درجه اعلاست؛ یعنى علىبنابىطالب علیهالسّلام. او، جوان، شجاع، شریف، از همه مؤمنتر، از همه باسابقهتر، از همه شجاعتر و در همه میدانها حاضر است. کسى است که اسلام به شمشیر او مىگردد؛ هر جایى که همه در مىمانند، این جوان جلو مىآید، گرهها را باز مىکند و بنبستها را مىشکند. این داماد محبوب عزیزى که محبوبیت او نه به خاطر خویشاوندى، بلکه به خاطر عظمت شخصیت اوست، همسر نودیده پیامبر است. کودکى از اینها متولّد شده است و او حسینبنعلى است. البته همه این حرفها درباره امام حسن علیهالسّلام هم هست؛ اما من حالا بحثم راجع به امام حسین علیهالسّلام است؛ عزیزترین عزیزان پیامبر؛ کسى که رئیس دنیاى اسلام، حاکم جامعه اسلامى و محبوب دل همه مردم، او را در آغوش مىگیرد و به مسجد مىبرد. همه مىدانند که این کودک، محبوب دلِ این محبوبِ همه است. او روى منبر مشغول خطبه خواندن است که این کودک، پایش به مانعى مىگیرد و به زمین مىافتد. پیامبر از منبر پایین مىآید، او را در بغل مىگیرد و آرامش مىکند. ببینید؛ مسأله این است. پیامبر درباره امام حسن و امام حسینِ شش، هفت ساله فرمود: «سیّدى شباب اهل الجنّه»؛ اینها سرور جوانان بهشتند. اینها که هنوز کودکند، جوان نیستند؛ اما پیامبر مىفرماید سرور جوانان اهل بهشتند. یعنى در دوران شش، هفت سالگى هم در حدّ یک جوان است؛ مىفهمد، درک مىکند، عمل مىکند، اقدام مىکند، ادب مىورزد و شرافت در همه وجودش موج مىزند. اگر آن روز کسى مىگفت که این کودک به دست امّت همین پیامبر، بدون هیچگونه جرم و تخلّفى به قتل خواهد رسید، براى مردم غیرقابل باور بود؛ همچنان که پیامبر فرمود و گریه کرد و همه تعجّب کردند که یعنى چه؛ مگر مىشود؟! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : کسی مثل حسینبنعلی علیهالسّلام که خودش تجسّم ارزشهاست، قیام میکند، برای اینکه جلوِ انحطاط را بگیرد مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین میایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یکتنه در مقابل سراشیب سقوط جامعه قرار میگیرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : «و انا من حسین»؛ یعنی دین پیامبر، زنده شده حسینبنعلی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حادثه کربلا، عظیم و حماسه پُرشور و ماجرای عاشقانه است که واقعاً جز با منطق عشق و با چشم عاشقانه، نمیشود قضایای کربلا را فهمید. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : باید با چشم عاشقانه نگاه کرد تا فهمید حسینبنعلی در این تقریباً یک شب و نصف روز، چه کرده و چه عظمتی آفریده است! لذاست که در دنیا باقی مانده و تا ابد هم خواهد ماند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ماجرای امام حسین، نجاتبخشىِ یک ملت نبود، نجاتبخشىِ یک امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با حرکت خود، تاریخ را نجات دادند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در دوران حیات پیامبر اکرم، امام حسین کودک نور دیده سوگلی پیامبر است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حسینبنعلی؛ عزیزترین عزیزان پیامبر است ؛ کسی که رئیس دنیای اسلام، حاکم جامعه اسلامی و محبوب دل همه مردم، او را در آغوش میگیرد و به مسجد میبرد. همه میدانند که این کودک، محبوب دلِ این محبوبِ همه است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حسینِ جوان، بالنده، عالم و شجاع است، هر جایی که موج اسلام رفته است، مثل خورشیدی میدرخشد. همه برای او احترام قائلند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین میایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یکتنه در مقابل سرعت سراشیب سقوط قرار میگیرد، جان خودش را، جان عزیزانش را، جان علی اصغرش را، جان علی اکبرش را و جان عباسش را فدا میکند؛ اما نتیجه میگیرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : وقتی که امام حسین علیهالسّلام به شهادت رسید، در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: «فلما ان قتل الحسین صلواتاللَّهعلیه اشتدّ غضب اللَّه تعالی علی اهل الارض»؛ وقتی که حسین علیهالسّلام کشته شد، غضب خدا درباره مردم شدید شد. معصوم است دیگر. بنابراین، جامعه مورد نعمت الهی، به سمت غضب سیر میکند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام حسین در دوران کودکی، محبوب پیامبر بود؛ خود او هم پیامبر را بینهایت دوست میداشت. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در دوران حیات پیامبر اکرم، امام حسین عبارت است از کودک نور دیده سوگلی پیامبر. پیامبر اکرم دختری به نام فاطمه دارد که همه مردم مسلمان در آن روز میدانند که پیامبر فرمود: «انّ اللَّه لیغضب لغضب فاطمة» ؛ اگر کسی فاطمه را خشمگین کند، خدا را خشمگین کرده است. «و یرضی لرضاها»؛ اگر کسی او را خشنود کند، خدا را خشنود کرده است. ببینید، این دختر چقدر عظیمالمنزله است که پیامبر اکرم در مقابل مردم و در ملأ عام، راجع به او اینگونه حرف میزند... پیامبر اکرم این دختر را در جامعه اسلامی به کسی داده است که از لحاظ افتخارات، در درجه اعلاست؛ یعنی علی بن ابی طالب علیهالسّلام. او، جوان، شجاع، شریف، از همه مؤمنتر، از همه باسابقهتر، از همه شجاعتر و در همه میدانها حاضر است.... کودکی از اینها متولّد شده است و او حسینبنعلی است...؛ عزیزترین عزیزان پیامبر؛ کسی که رئیس دنیای اسلام، حاکم جامعه اسلامی و محبوب دل همه مردم، او را در آغوش میگیرد و به مسجد میبرد. همه میدانند که این کودک، محبوب دلِ این محبوبِ همه است. او روی منبر مشغول خطبه خواندن است که این کودک، پایش به مانعی میگیرد و به زمین میافتد. پیامبر از منبر پایین میآید، او را در بغل میگیرد و آرامش میکند. ببینید؛ مسأله این است. پیامبر درباره امام حسن و امام حسینِ شش، هفت ساله فرمود: «سیّدی شباب اهل الجنّه»؛ اینها سرور جوانان بهشتند. اینها که هنوز کودکند، جوان نیستند؛ اما پیامبر میفرماید سرور جوانان اهل بهشتند. یعنی در دوران شش، هفت سالگی هم در حدّ یک جوان است؛ میفهمد، درک میکند، عمل میکند، اقدام میکند، ادب میورزد و شرافت در همه وجودش موج میزند. اگر آن روز کسی میگفت که این کودک به دست امّت همین پیامبر، بدون هیچگونه جرم و تخلّفی به قتل خواهد رسید، برای مردم غیرقابل باور بود؛ همچنان که پیامبر فرمود و گریه کرد و همه تعجّب کردند که یعنی چه؛ مگر میشود!؟ مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : حادثه [عاشورا] را باید فهمید که چقدر بزرگ است، تا دنبال عللش بگردیم. کسی نگوید که حادثه عاشورا، بالاخره کشتاری بود و چند نفر را کشتند. همانطور که همه ما در زیارت عاشورا میخوانیم: «لقد عظمت الرّزیّه و جلّت و عظمت المصیبة»، مصیبت، خیلی بزرگ است. رزیّه، یعنی حادثه بسیار بزرگ. این حادثه، خیلی عظیم است. فاجعه، خیلی تکان دهنده و بینظیر است... برای این که قدری معلوم شود که این حادثه چقدر عظیم است، من سه دوره کوتاه را از دورههای زندگی حضرت ابیعبداللَّهالحسین علیهالسّلام اجمالاً مطرح میکنم. شما ببینید این شخصیتی که انسان در این سه دوره میشناسد، آیا میتوان حدس زد که کارش به آنجا برسد که در روز عاشورا یک عده از امّت جدّش او را محاصره کنند و با این وضعیت فجیع، او و همه یاران و اصحاب و اهل بیتش را قتلعام کنند و زنانشان را اسیر بگیرند؟ این سه دوره، یکی دوران حیات پیامبر اکرم است. دوم، دوران جوانی آن حضرت، یعنی دوران بیستوپنجساله تا حکومت امیرالمؤمنین است. سوم، دوران فترت بیست ساله بعد از شهادت امیرالمؤمنین تا حادثه کربلاست. در دوران حیات پیامبر اکرم، امام حسین عبارت است از کودک نور دیده سوگلی پیامبر... پیامبر درباره امام حسن و امام حسینِ شش، هفت ساله فرمود: «سیّدی شباب اهل الجنّه»؛ اینها سرور جوانان بهشتند. اینها که هنوز کودکند، جوان نیستند؛ اما پیامبر میفرماید سرور جوانان اهل بهشتند. یعنی در دوران شش، هفت سالگی هم در حدّ یک جوان است؛ میفهمد، درک میکند، عمل میکند، اقدام میکند، ادب میورزد و شرافت در همه وجودش موج میزند. اگر آن روز کسی میگفت که این کودک به دست امّت همین پیامبر، بدون هیچگونه جرم و تخلّفی به قتل خواهد رسید، برای مردم غیرقابل باور بود؛ همچنان که پیامبر فرمود و گریه کرد و همه تعجّب کردند که یعنی چه؛ مگر میشود!؟ دوره دوم، دوره بیستوپنجساله بعد از وفات پیامبر تا حکومت امیرالمؤمنین است. حسینِ جوان، بالنده، عالم و شجاع است. در جنگها شرکت میجوید، در کارهای بزرگ دخالت میکند، همه او را به عظمت میشناسند؛ نام بخشندگان که میآید، همه چشمها به سوی او برمیگردد. در هر فضیلتی، در میان مسلمانان مدینه و مکه، هر جایی که موج اسلام رفته است، مثل خورشیدی میدرخشد. همه برای او احترام قائلند. خلفای زمان، برای او و برادرش احترام قائلند و در مقابل او، تعظیم و تجلیل و تبجیل و تجلیل میکنند و نامش را به عظمت میآورند. جوان نمونه دوران، و محترم پیش همه. اگر آن روز کسی میگفت که همین جوان، به دست همین مردم کشته خواهد شد، هیچ کس باور نمیکرد. دوره سوم، دوره بعد از شهادت امیرالمؤمنین است؛ یعنی دوره غربت اهل بیت. امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام باز در مدینهاند. امام حسین، بیست سال بعد از این مدت، به صورت امام معنوی همه مسلمانان، مفتی بزرگ همه مسلمانان، مورد احترام همه مسلمانان، محل ورود و تحصیل علم همه، محل تمسّک و توسّل همه کسانی که میخواهند به اهل بیت اظهار ارادتی بکنند، در مدینه زندگی کرده است. شخصیت محبوب، بزرگ، شریف، نجیب، اصیل و عالم... اهلبیت محترمند؛ آن روز هم در نهایت احترام بودند؛ اما در عین حال وقتی جامعه تهی و پوک شد، این اتّفاق میافتد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : کسی مثل حسینبنعلی علیهالسّلام که خودش تجسّم ارزشهاست، قیام میکند، برای اینکه جلوِ... انحطاط را بگیرد؛ چون این انحطاط میرفت تا به آنجا برسد که هیچ چیز[از اسلام] باقی نماند؛ که اگر یک وقت مردمی هم خواستند خوب زندگی کنند و مسلمان زندگی کنند، چیزی در دستشان نباشد. امام حسین میایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یکتنه در مقابل این سرعت سراشیب سقوط قرار میگیرد. البته در این زمینه، جان خودش را، جان عزیزانش را، جان علی اصغرش را، جان علی اکبرش را و جان عباسش را فدا میکند؛ اما نتیجه میگیرد. «و انا من حسین»؛ یعنی دین پیامبر، زنده شده حسینبنعلی است. آن روی قضیه، این بود؛ این روی سکه، حادثه عظیم و حماسه پُرشور و ماجرای عاشقانه عاشوراست که واقعاً جز با منطق عشق و با چشم عاشقانه، نمیشود قضایای کربلا را فهمید. باید با چشم عاشقانه نگاه کرد تا فهمید حسینبنعلی در این تقریباً یک شب و نصف روز، یا حدود یک شبانهروز - از عصر تاسوعا تا عصر عاشورا - چه کرده و چه عظمتی آفریده است! لذاست که در دنیا باقی مانده و تا ابد هم خواهد ماند. خیلی تلاش کردند که حادثه عاشورا را به فراموشی بسپارند؛ اما نتوانستند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیامبر درباره امام حسن و امام حسینِ شش، هفت ساله فرمود: «سیّدی شباب اهل الجنّه»؛ اینها سرور جوانان بهشتند. اینها که هنوز کودکند، جوان نیستند؛ اما پیامبر میفرماید سرور جوانان اهل بهشتند. یعنی در دوران شش، هفت سالگی هم [امام حسین (ع)] در حدّ یک جوان است؛ میفهمد، درک میکند، عمل میکند، اقدام میکند، ادب میورزد و شرافت در همه وجودش موج میزند. اگر آن روز کسی میگفت که این کودک به دست امّت همین پیامبر، بدون هیچگونه جرم و تخلّفی به قتل خواهد رسید، برای مردم غیرقابل باور بود؛ همچنان که پیامبر فرمود و گریه کرد و همه تعجّب کردند که یعنی چه؛ مگر میشود!؟ مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [در] دوره بیستوپنجساله بعد از وفات پیامبر تا حکومت امیرالمؤمنین...؛ حسینِ جوان، بالنده، عالم و شجاع است. در جنگها شرکت میجوید، در کارهای بزرگ دخالت میکند، همه او را به عظمت میشناسند؛ نام بخشندگان که میآید، همه چشمها به سوی او برمیگردد. در هر فضیلتی، در میان مسلمانان مدینه و مکه، هر جایی که موج اسلام رفته است، مثل خورشیدی میدرخشد. همه برای او احترام قائلند. خلفای زمان، برای او و برادرش احترام قائلند و در مقابل او، تعظیم و تجلیل و تبجیل و تجلیل میکنند و نامش را به عظمت میآورند. جوان نمونه دوران، و محترم پیش همه. اگر آن روز کسی میگفت که همین جوان، به دست همین مردم کشته خواهد شد، هیچ کس باور نمیکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : دوره بعد از شهادت امیرالمؤمنین...، یعنی دوره غربت اهل بیت. امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام... در مدینهاند. امام حسین، بیست سال بعد از این مدت، به صورت امام معنوی همه مسلمانان، مفتی بزرگ همه مسلمانان، مورد احترام همه مسلمانان، محل ورود و تحصیل علم همه، محل تمسّک و توسّل همه کسانی که میخواهند به اهل بیت اظهار ارادتی بکنند، در مدینه زندگی کرده است. شخصیت محبوب، بزرگ، شریف، نجیب، اصیل و عالم. او به معاویه نامه مینویسد؛ نامهای که اگر هر کسی به هر حاکمی بنویسد، جزایش کشته شدن است. معاویه باعظمتِ تمام این نامه را میگیرد، میخواند، تحمّل میکند و چیزی نمیگوید. اگر در همان اوقات... کسی میگفت که در آینده نزدیکی، این مرد محترم شریفِ عزیزِ نجیب - که مجسّمکننده اسلام و قرآن در نظر هر بیننده است - ممکن است به دست همین امّت قرآن و اسلام کشته شود - آن هم با آن وضع - هیچکس تصوّر هم نمیکرد؛ اما همین حادثه باورنکردنی، همین حادثه عجیب و حیرتانگیز، اتّفاق افتاد. چه کسانی کردند؟ همانهایی که به خدمتش میآمدند و سلام و عرض اخلاص هم میکردند. این یعنی چه؟ معنایش این است که جامعه اسلامی در طول این پنجاه سال، از معنویت و حقیقت اسلام تهی شده است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : وقتی که امام حسین علیهالسّلام به شهادت رسید، در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: «فلما ان قتل الحسین صلواتاللَّهعلیه اشتدّ غضب اللَّه تعالی علی اهل الارض»؛ وقتی که حسین علیهالسّلام کشته شد، غضب خدا درباره مردم شدید شد. معصوم است دیگر. بنابراین، جامعه مورد نعمت الهی، به سمت غضب سیر میکند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/02/18 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : منظره میدان رفتن علی اکبر علیهالسّلام است که یکی از آن مناظر بسیار پُرماجرا و عجیب است. واقعاً عجیب است؛ از همه طرف عجیب است. از جهت خود امام حسین، عجیب است؛ از جهت این جوان - علی اکبر - عجیب است؛ از جهت زنان و بخصوص جناب زینب کبری، عجیب است. راوی میگوید این جوان پیش پدر آمد. اوّلاً علی اکبر را هجده ساله تا بیست و پنجساله نوشتهاند؛ یعنی حداقل هجده سال و حداکثر بیست و پنج سال. میگوید: «خرج علی بنالحسین»؛ علی بنالحسین برای جنگیدن، از خیمهگاه امام حسین خارج شد. باز در اینجا راوی میگوید: «و کان من اشبه النّاس خلقاً»؛ این جوان، جزو زیباترین جوانان عالم بود؛ زیبا، رشید، شجاع. «فاستأذن اباه فی القتال»؛ از پدر اجازه گرفت که برود بجنگد. «فأذن له»؛ حضرت بدون ملاحظه اذن داد. در مورد «قاسمبن الحسن»، حضرت اوّل اذن نمیداد، و بعد مقداری التماس کرد، تا حضرت اذن داد؛ اما «علیبنالحسین» که آمد، چون فرزند خودش است، تا اذن خواست، حضرت فرمود که برو. «ثمّ نظر الیه نظر یائس منه»؛ نگاه نومیدانهای به این جوان کرد که به میدان میرود و دیگر برنخواهد گشت. «وارخی علیهالسّلام عینه و بکی»؛ چشمش را رها کرد و بنا کرد به اشک ریختن. یکی از خصوصیّات عاطفی دنیای اسلام همین است؛ اشکریختن در حوادث و پدیدههای عاطفی. شما در قضایا زیاد میبینید که حضرت گریه کرد. این گریه، گریه جزع نیست؛ این همان شدّت عاطفه است؛ چون اسلام این عاطفه را در فرد رشد میدهد. حضرت بنا کرد به گریهکردن. بعد این جمله را فرمود که همه شنیدهاید: «اللّهم اشهد»؛ خدایا خودت گواه باش. «فقد برز الیهم غلام»؛ جوانی به سمت اینها برای جنگ رفته است که «اشبه النّاس خُلقاً و خَلقاً و منطقاً برسولک». یک نکته در اینجا هست که من به شما عرض کنم. ببینید؛ امام حسین در دوران کودکی، محبوب پیامبر بود؛ خود او هم پیامبر را بینهایت دوست میداشت. حضرت شش، هفت ساله بود که پیامبر از دنیا رفت. چهره پیامبر، به صورت خاطره بیزوالی در ذهن امام حسین مانده است و عشق به پیامبر در دل او هست. بعد خدای متعال، علیاکبر را به امام حسین میدهد. وقتی این جوان کمی بزرگ میشود، یا به حدّ بلوغ میرسد، حضرت میبیند که چهره، درست چهره پیامبر است؛ همان قیافهای که این قدر به او علاقه داشت و این قدر عاشق او بود، حالا این به جدّ خودش شبیه شده است. حرف میزند، صدا شبیه صدای پیامبر است. حرف زدن، شبیه حرف زدن پیامبر است. اخلاق، شبیه اخلاق پیامبر است؛ همان بزرگواری، همان کرم و همان شرف. بعد اینگونه میفرماید: «کنّا اذا اشتقنا الی نبیّک نظرنا الیه»؛ هر وقت که دلمان برای پیامبر تنگ میشد، به این جوان نگاه میکردیم؛ اما این جوان هم به میدان رفت. «فصاح و قال یابن سعد قطع اللَّه رحمک کما قطعت رحمی». بعد نقل میکند که حضرت به میدان رفت و جنگ بسیار شجاعانهای کرد و عدّه زیادی از افراد دشمن را تارومار نمود؛ بعد برگشت و گفت تشنهام. دوباره به طرف میدان رفت. وقتی که اظهار عطش کرد، حضرت به او فرمودند: عزیزم! یک مقدار دیگر بجنگ؛ طولی نخواهد کشید که از دست جدّت پیامبر سیراب خواهی شد. وقتی امام حسین این جمله را به علیاکبر فرمود، علیاکبر در آن لحظه آخر، صدایش بلند شد و عرض کرد: «یا ابتا علیک السّلام»؛ پدرم! خداحافظ. «هذا جدّی رسولاللَّه یقرئک السّلام»؛ این جدم پیامبر است که به تو سلام میفرستد. «و یقول عجل القدوم علینا»؛ میگوید بیا به سمت ما. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1376/09/13 عنوان فیش :نمایان شدن بعد عرفانی شخصیت امام حسین(علیه السلام) در دعای عرفه/صحیفه سجادیه دعای 47 کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), روز عرفه, عرفان نوع(ها) : حدیث متن فیش : شخصیت درخشان و بزرگوار امام حسین علیهالسّلام دو وجهه دارد: یک وجهه، همان وجههی جهاد و شهادت و توفانی است که در تاریخ به راه انداخته و همچنان هم این توفان با همهی برکاتی که دارد، برپا خواهد بود؛ که شما با آن آشنا هستید. یک بعد دیگر، بعد معنوی و عرفانی است که بخصوص در دعای عرفه به شکل عجیبی نمایان است. ما مثل دعای عرفه کمتر دعایی را داریم که سوز و گداز و نظم عجیب و توسّل به ذیل عنایت حضرت حق متعال بر فانی دیدن خود در مقابل ذات مقدّس ربوبی در آن باشد؛ دعای خیلی عجیبی است. دعای دیگری مربوط به روز عرفه در صحیفهی سجادیه هست (1)، که از فرزند این بزرگوار است. من یک وقت این دو دعا را با هم مقایسه میکردم؛ اوّل دعای امام حسین را میخواندم، بعد دعای صحیفهی سجّادیه را. مکرّر به نظر من این طور رسیده است که دعای حضرت سجّاد، مثل شرح دعای عرفه است. آن، متن است؛ این، شرح است. آن، اصل است؛ این، فرع است. دعای عرفه، دعای عجیبی است. شما عین همین روحیه را در خطابی که حضرت در مجمع بزرگان زمان خود - بزرگان اسلام و بازماندگان تابعین و امثال اینها - در منی ایراد کردند، مشاهده میکنید. ظاهراً هم متعلّق به همان سال آخر یا سال دیگری است - من الان درست در ذهنم نیست - که آن هم در تاریخ و در کتب حدیث ثبت است. به قضیهی عاشورا و کربلا برمیگردیم. میبینیم اینجا هم با اینکه میدان حماسه و جنگ است، اما از لحظهی اوّل تا لحظهی آخری که نقل شده است که حضرت صورت مبارکش را روی خاکهای گرم کربلا گذاشت و عرض کرد: «الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک(2)»، با ذکر و تضرع و یاد و توسّل همراه است. از وقت خروج از مکه که فرمود: «من کان فینا باذلاً مهجته موطناً علی لقاءاللَّه نفسه فلیرحل معنا(3)»، با دعا و توسل و وعدهی لقای الهی و همان روحیهی دعای عرفه شروع میشود، تا گودال قتلگاه و «رضاً بقضائکِ» لحظهی آخر. یعنی خود ماجرای عاشورا هم یک ماجرای عرفانی است. جنگ است، کشتن و کشته شدن است، حماسه است - و حماسههای عاشورا، فصل فوقالعاده درخشانی است - اما وقتی شما به بافت اصلی این حادثهی حماسی نگاه میکنید، میبینید که عرفان هست، معنویّت هست، تضرّع و روح دعای عرفه هست. پس، آن وجه دیگر شخصیت امام حسین علیهالسّلام هم باید به عظمت این وجه جهاد و شهادت و با همان اوج و عروج، مورد توجه قرار گیرد. 1 ) صحیفه ی سجادیه ، دعای 47 ؛ (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِی يَوْمِ عَرَفَةَ) (1) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (2) اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ، رَبَّ الْأَرْبَابِ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَيْءٍ، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ، وَ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَيْءٍ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبٌ. (3) أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ (4) وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْكَرِيمُ الْمُتَكَرِّمُ، الْعَظِيمُ الْمُتَعَظِّمُ، الْكَبِيرُ الْمُتَكَبِّر ... ترجمه : حمد خداوندى را كه پروردگار جهانيان است. بار خدايا، حمد باد تو را، اى پديد آورنده آسمانها و زمين، اى صاحب جلالت و عظمت، اى مهتر مهتران، اى معبود هر معبود، اى آفريننده هر موجود، اى خداوندى كه چون همگان از ميان بروند تو باقى هستى، خدايى كه هيچ چيز همانندش نيست و هيچ چيز از حيطه علم او بيرون نيست و او بر هر چيز احاطه دارد و هر چيز را نگهبان است. بار خدايا، تويى آن خداى يكتا، كه هيچ خدايى جز تو نيست: خداوند يكتاى تنهاى بى همانند و يگانه. تويى آن خداى يكتا، كه هيچ خدايى جز تو نيست: خداوند كريم و بخشنده و در كرم و بخشندگى به حد نهايت، خداوند عظيم و در عظمت بىمانند، كبير و صاحب كبريا ... 2 ) موسوعة الامام علی بن ابی طالب(ع) فی الكتاب والسنة ، محمدی ری شهری ص 248 ؛ قال سید الشهداء (علیه السلام)فی اللحظات الاخیرة من حیاته حینما كان یتمرغ فی الدم والتراب : رضا بقضائك وتسلیما لامرك لامعبود سواك . ترجمه : 3 ) اللهوف على قتلى الطفوف، سیدبن طاووس ص 60 ؛ كشف الغمه، اربلی : ج 2 ص 30 ؛ بحار الأنوار ، علامه مجلسی : ج 44 ص 367 ؛ « ......رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ- وَ يُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِينَ- لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ لَحْمَتُهُ- وَ هِيَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِی حَظِيرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَيْنُهُ- وَ تَنَجَّزُ لَهُمْ وَعْدُهُ مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ- مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ- فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه» ترجمه : خشنودی خداوند خشنودی ما اهلبیت است در مقابل بلاى او صبر می كنیم، تا اينكه پاداش صابرين را به ما تمام و كمال عطا فرمايد. یك تكه گوشت او هم از رسول خدا جدا نمی شود و آن اعضاى قطعه قطعه بزودى در بهشت جمع مىشوند كه چشم پيامبر بدان روشن می شود (شادمان می شود) (می خواهد بگوید ما پاره تن پیامبر هستیم و از او جدایی نداریم)و وعده ای كه خدا داده است وفا می شود.كسى كه در راه ما می خواهد جانش را ببخشد و خود را آماده دیدار با خدا كند پس باید با من بیاید زیرا كه من با خواست خدا فردا صبح روانه خواهم شد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1376/09/13 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : از همهی ائمه علیهمالسّلام - تا آن جایی که در ذهنم هست - تقریباً دعاهایی مأثور است و ادعیّهای به ما رسیده است، اما بیشترین و معروفترین دعاها از سه امام است، که هر سه درگیر مبارزات بزرگِ مدّتِ عمر خودشان بودند: یکی امیرالمؤمنین علیهالسّلام است که دعاهایی مثل دعای کمیل و دعاهای دیگر از آن بزرگوار رسیده است، که یک عالَم و غوغایی است. بعد ادعیهی مربوط به امام حسین علیهالسّلام است، که همین دعای عرفه مظهر آنهاست. این دعا، واقعاً دعای عجیبی است. بعد هم امام سجاد علیهالسّلام است که فرزند و پیامآور عاشورا و مبارز در مقابل کاخ ستم یزید است. این سه امامی که حضورشان در صحنههای مبارزات از همه بارزتر است، دعایشان هم از همه بیشتر است؛ درسشان در خلال دعا هم از همه بیشتر است. آن وقت شما همین خصوصیات اخلاقی را در صحیفهی سجادیّه نگاه کنید. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1376/09/13 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : شخصیت درخشان و بزرگوار امام حسین علیهالسّلام دو وجهه دارد: یک وجهه، همان وجهه جهاد و شهادت و توفانی است که در تاریخ به راه انداخته و همچنان هم این توفان با همه برکاتی که دارد، برپا خواهد بود؛ که شما با آن آشنا هستید. یک بعد دیگر، بعد معنوی و عرفانی است که بخصوص در دعای عرفه به شکل عجیبی نمایان است. ما مثل دعای عرفخ کمتر دعایی را داریم که سوز و گداز و نظم عجیب و توسّل به ذیل عنایت حضرت حق متعال بر فانی دیدن خود در مقابل ذات مقدّس ربوبی در آن باشد؛ دعای خیلی عجیبی است. دعای دیگری(1) مربوط به روز عرفه در صحیفه سجادیه هست، که از فرزند این بزرگوار است. من یک وقت این دو دعا را با هم مقایسه میکردم؛ اوّل دعای امام حسین را میخواندم، بعد دعای صحیفه سجّادیه را. مکرّر به نظر من این طور رسیده است که دعای حضرت سجّاد، مثل شرح دعای عرفه است. آن، متن است؛ این، شرح است. آن، اصل است؛ این، فرع است. دعای عرفه، دعای عجیبی است. شما عین همین روحیه را در خطابی که حضرت در مجمع بزرگان زمان خود - بزرگان اسلام و بازماندگان تابعین و امثال اینها - در منی ایراد کردند، مشاهده میکنید. ظاهراً هم متعلّق به همان سال آخر یا سال دیگری است - من الان درست در ذهنم نیست - که آن هم در تاریخ و در کتب حدیث ثبت است. به قضیه عاشورا و کربلا برمیگردیم. میبینیم اینجا هم با اینکه میدان حماسه و جنگ است، اما از لحظه اوّل تا لحظه آخری که نقل شده است که حضرت صورت مبارکش را روی خاکهای گرم کربلا گذاشت و عرض کرد: «الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک(2)»، با ذکر و تضرع و یاد و توسّل همراه است. از وقت خروج از مکه که فرمود: «من کان فینا باذلاً مهجته موطناً علی لقاءاللَّه نفسه فلیرحل معنا(3)»، با دعا و توسل و وعده لقای الهی و همان روحیه دعای عرفه شروع میشود، تا گودال قتلگاه و «رضاً بقضائکِ» لحظه آخر. یعنی خود ماجرای عاشورا هم یک ماجرای عرفانی است. جنگ است، کشتن و کشته شدن است، حماسه است - و حماسههای عاشورا، فصل فوقالعاده درخشانی است - اما وقتی شما به بافت اصلی این حادثه حماسی نگاه میکنید، میبینید که عرفان هست، معنویّت هست، تضرّع و روح دعای عرفه هست. پس، آن وجه دیگر شخصیت امام حسین علیهالسّلام هم باید به عظمت این وجه جهاد و شهادت و با همان اوج و عروج، مورد توجه قرار گیرد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1376/09/13 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : شخصیت درخشان و بزرگوار امام حسین علیهالسّلام دو وجهه دارد: یک وجهه، همان وجهه جهاد و شهادت و توفانی است که در تاریخ به راه انداخته؛ بعد معنوی و عرفانی است که بخصوص در دعای عرفه به شکل عجیبی نمایان است مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1376/09/13 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : شخصیت درخشان و بزرگوار امام حسین علیهالسّلام دو وجهه دارد: یک وجهه، همان وجهه جهاد و شهادت و توفانی است که در تاریخ به راه انداخته و همچنان هم این توفان با همه برکاتی که دارد، برپا خواهد بود؛ که شما با آن آشنا هستید. یک بعد دیگر، بعد معنوی و عرفانی است که بخصوص در دعای عرفه به شکل عجیبی نمایان است. ما مثل دعای عرفه کمتر دعایی را داریم که سوز و گداز و نظم عجیب و توسّل به ذیل عنایت حضرت حق متعال بر فانی دیدن خود در مقابل ذات مقدّس ربوبی در آن باشد؛ دعای خیلی عجیبی است... به قضیه عاشورا و کربلا برمیگردیم. میبینیم اینجا هم با اینکه میدان حماسه و جنگ است، اما از لحظه اوّل تا لحظه آخری که نقل شده است که حضرت صورت مبارکش را روی خاکهای گرم کربلا گذاشت و عرض کرد: «الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک»، با ذکر و تضرع و یاد و توسّل همراه است. از وقت خروج از مکه که فرمود: «من کان فینا باذلاً مهجته موطناً علی لقاءاللَّه نفسه فلیرحل معنا»، با دعا و توسل و وعده لقای الهی و همان روحیه دعای عرفه شروع میشود، تا گودال قتلگاه و «رضاً بقضائکِ» لحظه آخر. یعنی خود ماجرای عاشورا هم یک ماجرای عرفانی است. جنگ است، کشتن و کشته شدن است، حماسه است - و حماسههای عاشورا، فصل فوقالعاده درخشانی است - اما وقتی شما به بافت اصلی این حادثه حماسی نگاه میکنید، میبینید که عرفان هست، معنویّت هست، تضرّع و روح دعای عرفه هست. پس، آن وجه دیگر شخصیت امام حسین علیهالسّلام هم باید به عظمت این وجه جهاد و شهادت و با همان اوج و عروج، مورد توجه قرار گیرد... شاید بشود قاطعاً گفت که همین معنویّت و عرفان و توسّل و فناء فیاللَّه و محو در معشوق و ندیدن خود در مقابل اراده ذات مقدّس ربوبی است که ماجرای عاشورا را هم این طور باعظمت و پُرشکوه و ماندگار کرده است. به عبارت دیگر، این جانبِ اوّل - یعنی جانب جهاد و شهادت - آفریده و مخلوق آن جانبِ دوم است؛ یعنی همان روح عرفانی و معنوی. خیلیها مؤمنند و میروند مجاهدت میکنند، به شهادت هم میرسند - شهادت است، هیچ چیزی کم ندارد - اما یک شهادت هم هست که بیش از روح ایمان، از یک دل سوزان، از یک روح مشتعل و بیتاب در راه خدا و در محبّت پروردگار و غرقه در ذات و صفات الهی، سرچشمه میگیرد. اینگونه مجاهدتی، طعم دیگری پیدا میکند. این، حال دیگری میبخشد. این، اثر دیگری در تکوین میگذارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای ایثارگران - 1376/02/31 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در جریان یک زندگی شرافتمندانه، البته مصائب زیاد است. خودِ صحنهی عاشورای حسینی، صحنهی انواع مصائب است. واقعاً عجیب است که خدای متعال، این عرصهی عاشورای حسینی را چطور مجموعهای از مصیبتهای بزرگ قرار داد که انسانهای بزرگی و در رأس آنها حضرت ابیعبداللَّه الحسین علیهالصّلاةوالسّلام، با کرامت و بزرگواری و صبر و شکر، توانستند این مصائب بزرگ را تحمّل کنند. هر دو طرف قضیه، در عرصهی تاریخ بشر بینظیر است. هم آنطور مصیبتها با آن شدّت و با آن تنوّع که همه با هم در یک صبح تا عصر اتّفاق افتاد، در دنیا نظیر ندارد؛ هم صبری که در مقابل این مصیبتها شد، در تاریخ نظیر ندارد. آن شهادتها، آن مظلومیتها، آن احساس غربت، آن تشنگی، آن فشار تألّماتی که بر یک نفر به خاطر خانوادهاش وارد میشود، آن نگرانی از آینده، بعد هم فقدان عزیزترینِ عزیزان عالم وجود - یعنی حسینبنعلی علیهالسّلام - و خانواده و فرزندان و اصحابش و بعد هم اسارت؛ آن هم نه اسارت در دست یک عدّه مردم باشرف؛ چون اسارت در دست انسانی که باشرف باشد، قابل تحمّل است؛ اما آن انسانها، انسانهای باشرفی نبودند، انسان نبودند؛ ددمنش بودند. خاندان امام حسین چنین اسارتی را بعد از آن همه مصیبت از صبح تا عصر عاشورا تحمّل کردند. تحمّل کننده کیست؟ امام سجّاد - مقام امامت - است، زینب - تالی تلوّ مقام امامت - است، بعد زنان و کودکانیاند که به حسب ظاهر، مقامات عالی معنوی مثل ولایت و امامت هم ندارند؛ اما تحمّل کردند. این است آن راز بزرگی که حادثهی عاشورا را ماندگار کرد. هر مجموعهای از انسانها که در راه یک هدف بزرگ و مقدّس و عالی - نه هدف بیهوده - مصیبتهایی را بزرگوارانه تحمّل کند، بخشی از آن ارزشها را به خود اختصاص خواهد داد. برای این است که ما برای خانوادههای شهدا و اسرا و مفقودان و جانبازان و خودِ جانبازان و خودِ اسرای در دست دشمن، ارزش قائلیم. بیخود نیست که یک ملت و یک تاریخ، برای یک عدّه انسان ارزش قائل میشود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1375/09/24 عنوان فیش :مجاهدت امام حسین علیه السلام در عرصه سیاسی با امر به معروف و نهی از منکر کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), امر به معروف و نهی از منکر نوع(ها) : حدیث متن فیش : رشته بعدی[در زندگی امام حسین علیه السلام] هم رشتهی نهی از منکر و امر به معروف در بالاترین شکل آن است که در نامه به معاویه در کتابهای تاریخ نقل شده است (1)- نقل شیعه هم نیست - اتّفاقاً این نامه را - تا آنجا که در ذهنم هست - مورّخین سنّی نقل کردهاند؛ به گمانم شیعه نقل نکرده است؛ یعنی من برخورد نکردهام؛ یا اگر هم نقل کردهاند، از آنها نقل کردهاند. آن نامهی کذایی و نهی از منکر و امر به معروف، تا هنگام حرکت از مدینه است که بعد از به سلطنت رسیدن یزید است که این هم امر به معروف و نهی از منکر است. «اُرید اَن امر بالمعروف و انَهی عن المنکر».(2) ببینید؛ یک انسان، هم در تلاش نفسانی و شخصی - تهذیب نفس - آن حرکت عظیم را میکند؛ هم در صحنه و عرصهی فرهنگی، که مبارزهی با تحریف، اشاعهی احکام الهی و تربیت شاگرد و انسانهای بزرگ است و هم در عرصهی سیاسی که امر به معروف و نهی از منکر است. بعد هم مجاهدت عظیم ایشان، که مربوط به عرصهی سیاسی است. این انسان، در سه عرصه مشغول خود سازی و پیشرفت است. 1 ) الاحتجاج،احمدبن علی طبرسی ج 2 ص 297 ؛ « فی جواب كتاب كتب إليه معاوية على طريق الاحتجاج أما بعد فقد بلغنی كتابك أنه بلغك عنی أمور إن بی عنها غنى و زعمت أنی راغب فيها و أنا بغيرها عنك جدير أما ما رقی إليك عنی فإنه رقاه إليك الملاقون المشاءون بالنمائم المفرقون بين الجمع كذب الساعون الواشون ما أردت حربك و لا خلافا عليك و ايم الله إنی لأخاف الله عز ذكره فی ترك ذلك و ما أظن الله تبارك و تعالى براض عنی بتركه و لا عاذری بدون الاعتذار إليه فيك و فی أولئك القاسطين الملبين حزب الظالمين بل أولياء الشيطان الرجيم أ لست قاتل حجر بن عدی أخی كندة و أصحابه الصالحين المطيعين العابدين كانوا ينكرون الظلم و يستعظمون المنكر و البدع و يؤثرون حكم الكتاب و لا يخافون فی الله لومة لائم فقتلتهم ظلما و عدوانا بعد ما كنت أعطيتهم الأيمان المغلظة و المواثيق المؤكدة لا تأخذهم بحدث كان بينك و بينهم و لا بإحنة تجدها فی صدرك عليهم أ و لست قاتل عمرو بن الحمق صاحب رسول الله العبد الصالح الذی أبلته العبادة فصفرت لونه و نحلت جسمه بعد أن أمنته و أعطيته من عهود الله عز و جل و ميثاقه ما لو أعطيته العصم ففهمته لنزلت إليك من شعف الجبال ثم قتلته جرأة على الله عز و جل و استخفافا بذلك العهد أ و لست المدعی زياد ابن سمية المولود على فراش عبيد عبد ثقيف فزعمت أنه ابن أبيك و قد قال رسول الله الولد للفراش و للعاهر الحجر فتركت سنة رسول الله و اتبعت هواك بغير هدى من الله ثم سلطته على أهل العراق فقطع أيدی المسلمين و أرجلهم و سمل أعينهم و صلبهم على جذوع النخل كأنك لست من هذه الأمة و ليسوا منك أ و لست صاحب الحضرميين الذين كتب إليك فيهم ابن سمية أنهم على دين علی و رأيه فكتبت إليه اقتل كل من كان على دين علی ع و رأيه فقتلهم و مثل بهم بأمرك و دين علی و الله و ابن علی الذی كان يضرب عليه أباك و هو أجلسك بمجلسك الذی أنت فيه و لو لا ذلك لكان أفضل شرفك و شرف أبيك تجشم الرحلتين اللتين بنا من الله عليكم فوضعهما عنكم و قلت فيما تقول انظر نفسك و لدينك و لأمة محمد ص و اتق شق عصا هذه الأمة و أن تردهم في فتنة فلا أعرف فتنة أعظم من ولايتك عليها و لا أعلم نظرا لنفسی و ولدی و أمة جدی أفضل من جهادك فإن فعلته فهو قربة إلى الله عز و جل و إن تركته فأستغفر الله لذنبی و أسأله توفيقی لإرشاد أموری و قلت فيما تقول إن أنكرك تنكرنی و إن أكدك تكدنی و هل رأيك إلا كيد الصالحين منذ خلقت فكدنی م ترجمه : هنگامى كه اين نامه معاويه به امام حسين عليه السّلام رسيد در جوابش نوشت: نامه تو بمن رسيد، نوشته بودى: امورى از من بتو رسيده كه از آنها بيزارى و من بنظر تو براى غير آن امور سزاوارم. كارهاى نيكو را نمىتوان جز با راهنمائى و توفيق خدا انجام داد. اما اينكه نوشته بودى امورى از من بتو رسيده. اين گونه سخنان را افرادسخنچين و متملق و فتنه انگيز براى تو گفتهاند، زيرا من با تو تصميم جنگ و مخالفت ندارم. ولى بخدا قسم در عين حال من از اينكه با تو مبارزه نكنم خائف ميباشم و گمان نميكنم كه خدا راضى باشد من از جنگيدن با تو دست بردارم و عذر مرا در باره مبارزه با تو و اين گروه ملحد كه حزبى ستمكيش و دوستان شياطين ميباشند بپذيرد. آيا تو همان معاويهاى نيستى كه حجر (بضم حاء و سكون جيم) ابن عدى را با آن افرادى كه اهل نماز و عبادت و با ظلم و بدعت مخالف بودند و در راه خدا از هيچ گونه ملامتى باك نداشتند شهيد نمودى!؟ تو آنان را بوسيله ظلم و دشمنى در صورتى كشتى كه قسمهاى غليظ براى ايشان خورده بودى و امانهاى كامل به آنان داده بودى كه ايشان را نسبت بحوادث قبلى كه بين تو و آنان رخ داده بود و بغض و كينهاى كه از ايشان در دل دارى مؤاخذه ننمائى!! آيا تو همان معاويهاى نيستى كه عمرو بن حمق (بفتح حاء و كسر ميم) را شهيد كردى؟ در صورتى كه وى از اصحاب پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله بشمار ميرفت و رنگش از كثرت عبادت زرد شده بود!؟ تو اين جنايت را موقعى انجام دادى كه به وى امان داده بودى، تو يك عهد و پيمان و اطمينانى از طرف خدا به او داده بودى كه اگر آنها را به يك پرنده ميدادى از سر كوه بنزد تو فرود مىآمد. سپس او را بنامردى شهيد نمودى و جرات پيدا كردى و با عهد و پيمان خداى تعالى مخالفت نمودى و آن تعهد را ناچيز و ناديده گرفتى!! آيا تو همان معاويهاى نيستى كه مدعى شدى و زياد بن سميه (بضم سين و فتح ميم و ياء مشدد) را كه در رختخواب ثقيف متولد شد بپدرت ملحق نمودى؟ در صورتى كه پيغمبر اعظم اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: فرزند از صاحب رختخواب است و زناكار را بايد سنگباران نمود. تو سنت پيامبر اسلام را عمدا پايمال و بدون هدايت خدائى از هوا و هوس خود متابعت نمودى!! سپس يك چنين زنازادهاى يعنى زياد رابر عراق و بصره مسلط كردى تا دست و پاهاى مردم را قطع نمايد، چشمهاى آنان را از كاسه درآورد، ايشان را بر 2 ) بحارالأنوار، علامه مجلسی ج44 ص 329 ؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 89 ؛ ... ثُمَّ دَعَا الْحُسَيْنُ بِدَوَاةٍ وَ بَيَاضٍ وَ كَتَبَ هَذِهِ الْوَصِيَّةَ لِأَخِيهِ مُحَمَّدٍ. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِيَّةِ أَنَّ الْحُسَيْنَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّی وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى يَقْضِيَ اللَّهُ بَيْنِی وَ بَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ وَ هَذِهِ وَصِيَّتِی يَا أَخِی إِلَيْكَ وَ ما تَوْفِيقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ. قَالَ ثُمَّ طَوَى الْحُسَيْنُ الْكِتَابَ وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ وَ دَفَعَهُ إِلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ وَدَّعَهُ وَ خَرَجَ فِی جَوْفِ اللَّيْلِ ... ترجمه : ... سپس امام حسين عليه السّلام دوات و كاغذ سفیدی خواست و این وصيت را براى برادرش محمّد بن حنفيه نوشت: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر براستی كه اين وصيت نامهاى است كه حسين بن على بن ابى طالب عليه السّلام براى برادرش محمّد مشهور به lبن حنفيه نوشته است:حسين گواهی ميدهد: خدایی جز الله وجود ندارد خدا يكى است و شريكى ندارد و براستی كه حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله عبد و رسول خدا ميباشد كه حقیقت را از جانب خدای حق آورد و همانا كه بهشت و جهنم حقیقت هستند و قيامت خواهد آمد و هیچ شكى در آن نيست و خداوند هر كسى را كه در قبور باشد زنده خواهد كرد و همانا من براى سركشى و خود پسندی و تكبر و فساد كردن و ظلم نمودن خارج نشدم [قیام نكردم]. و به تحقیق كه من برای اصلاح و درست كردن [كارها] در میان امت جدم قیام كردم و می خواهم به نیكی سفارش و از بدی نهی كنم و مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار می نمایم. پس هر كس كه مرا به جهت اينكه حق ميگويم قبول كند همانا خداوند به حق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر می كنم تا خدا كه بهترين حكمكنندگان است بين من و آن قوم داورى نمايد. ای برادرم اين وصیت من است به تو. توفيق من جز با خدا نيست من بخدا توكل ميكنم و بسوى او توبه می نمايم.سپس امام عليه السّلام آن [وصیت نامه] را تا كرد و با انگشترش مهر نمود و به برادرش محمد داد. و او را ترك كرد (با او خداحافظی كرد) و در دل شب از مدينه خارج شد ... مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1375/09/24 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امام حسین علیه السّلام فرزند پیغمبر که بود، فرزند علیبنابیطالب علیه السّلام و فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها که بود - همهی اینها ارزشهایی است که یک انسان را خیلی تعالی میبخشد - پرورش یافتهی آن خانه و آن دامن و آن تربیت و فضای معنوی و بهشت روحانی هم که بود؛ اما به اینها قانع نشد. وقتی نبیّاکرم از دنیا رفت، ایشان یک نوجوان هشت، نه ساله بود. وقتی امیرالمؤمنین به شهادت رسید، ایشان یک جوان سی و هفت، هشت ساله بود. در دوران امیرالمؤمنین هم که دوران آزمایش و تلاش و کار بود، این مایهی مستعد، زیر دست آن پدر، مرتّب ورز خورده بود و قوی، درخشان و تابناک شده بود. اگر همّت یک انسان مثل همّت ما باشد، خواهد گفت که همین مقدار بس است؛ همین خوب است و با همین خدا را ملاقات کنیم. همّت حسینی این نیست. در دوران حیات مبارک برادرش، که ایشان مأموم آن بزرگوار و امام حسن علیه السّلام، امام بود، ایشان همان حرکت عظیم را ادامه داد. باز همینطور پیشرفت و انجام وظایف در کنار برادر و اطاعت مطلق از امام زمان است. همهی اینها درجه و تعالی است. لحظهلحظههایش را حساب کنید. بعد در مقابل شهادت برادر قرار گرفت. بعد از آن هم زندگی مبارک این بزرگوار، ده سال ادامه پیدا کرده است - از وقت شهادت امام حسن تا هنگام شهادت امام حسین، حدود ده سال و اندکی است - شما ببینید امام حسین علیه السّلام، در این ده سال قبل از عاشورا چه میکرد. آن عبادت و تضرّع، آن توسّل و اعتکاف در حرم پیغمبر و آن ریاضت معنوی و روحانی، یک طرف قضیه است. از طرف دیگر تلاش آن بزرگوار در نشر علم و معارف و مبارزهی با تحریف است. تحریف در آن روز، بزرگترین بلای معنوی برای اسلام بود که مثل سیلابی از فساد و گنداب، به سمت اذهان جامعهی اسلامی سرازیر شده بود. دورانی بود که به شهرهای اسلامی و کشورها و ملتهای مسلمان آن روز سفارش میشد بزرگترین شخصیت اسلام را لعن کنند! اگر کسی متّهم میشد به اینکه طرفدار جریان امامت و ولایت امیرالمؤمنین است، تحت تعقیب قرار میگرفت.( القتل بالظّنة و الأخذ بالتهمة) در چنین دورانی این بزرگوار، مثل کوه ایستاد و مثل فولاد پردههای تحریف را برید. کلمات و فرمایشات و خطاب آن بزرگوار به علما، چیزهایی است که بعضی از آنها که در تاریخ مانده است، نشان میدهد ایشان چه حرکت عظیمی را در این زمینه داشته است. رشته بعدی هم رشتهی نهی از منکر و امر به معروف در بالاترین شکل آن است که در نامه به معاویه در کتابهای تاریخ نقل شده است - نقل شیعه هم نیست - اتّفاقاً این نامه را - تا آنجا که در ذهنم هست - مورّخین سنّی نقل کردهاند؛ به گمانم شیعه نقل نکرده است؛ یعنی من برخورد نکردهام؛ یا اگر هم نقل کردهاند، از آنها نقل کردهاند. آن نامهی کذایی و نهی از منکر و امر به معروف، تا هنگام حرکت از مدینه است که بعد از به سلطنت رسیدن یزید است که این هم امر به معروف و نهی از منکر است. «اُرید اَن امر بالمعروف و انَهی عن المنکر».(222) ببینید؛ یک انسان، هم در تلاش نفسانی و شخصی - تهذیب نفس - آن حرکت عظیم را میکند؛ هم در صحنه و عرصهی فرهنگی، که مبارزهی با تحریف، اشاعهی احکام الهی و تربیت شاگرد و انسانهای بزرگ است و هم در عرصهی سیاسی که امر به معروف و نهی از منکر است. بعد هم مجاهدت عظیم ایشان، که مربوط به عرصهی سیاسی است. این انسان، در سه عرصه مشغول خود سازی و پیشرفت است. عزیزان من! این انسان الگوست - اینها مربوط به قبل از کربلاست - لحظهای نباید متوقّف شد. باید دائم در حال پیشرفت بود؛ چون دشمنْ منتظرِ خاکریز نرم است که نفوذ کند. دشمنْ منتظر توقّف است تا حمله کند. بهترین راه برای متوقّف کردن حملهی دشمن و بر هم زدن آرایش او، حملهی شماست. پیشرفت شما حمله به دشمن است. دشمن از این مانع، غافل نیست. دائم براین پنجه میاندازد. باید با پنجهافکنی و ناخنکشی و حیلهگری دشمن مقابله کنیم. حرکت و تلاش لازم است؛ هم در جبههی خودسازی - این مقدّم بر همه است؛ مثل امام حسین علیهالسّلام که آقا و مولای شماست - هم در جبههی سیاسی - که آن امر به معروف و حرکت و حضور سیاسی است و در جایی که لازم است، بیان مواضع و تبیین سیاسی در مقابل دنیای استکبار - هم در جبههی فرهنگی - یعنی آدم سازی، خود سازی، خودسازی فکری و اشاعهی فکر و فرهنگ - اینها وظیفه همهی کسانی است که امام حسین علیه السّلام را الگو میدانند. خوشبختانه ملت ما همه نسبت به حسینبنعلی علیه السّلام خاضعند و آن بزرگوار را بزرگ میشمارند. حتی خیلی از غیر مسلمانها این گونهاند. حال به مسألهی کربلا میرسیم که از جهت دیگری مسألهی کربلا مهم است. باز این هم برای کسانی که میخواهند امام حسین را الگو قرار دهند، درس است. عزیزان من؛ ببینید! ماجرای کربلا تقریباً بیشتر از یک نصف روز - یا اندکی بیشتر - طول نکشیده است. تعدادی هم شهید شدهاند - حالا هفتاد و دو نفر یا چند نفر کمتر و بیشتر - این همه شهید در دنیا هست. مسألهی کربلا که شما میبینید این همه عظمت پیدا کرده است - حق هم همین است و هنوز از اینها عظیمتر است - اینگونه در اعماق وجود بشر تأثیر گذاشته و نفوذ کرده است، به خاطر روح این قضیه است. جسم قضیه چندان حجمی ندارد. بالاخره بچههای کوچک در همهجا کشته شدهاند؛ در حالی که آنجا یک بچهی شش ماهه کشته شد - دشمنان در بعضی جاها قتل عام کردهاند و صدها بچه را کشتهاند - قضیه در اینجا از لحاظ جسمانی مطرح نیست؛ از لحاظ معنا و روح خیلی مهم است. روح قضیه این است که امام حسین علیه السّلام در این ماجرا، با یک لشکر روبهرو نبود؛ با جماعتی از انسانها، هر چند صد برابر خودش، طرف نبود؛ امام حسین علیه السّلام با جهانی انحراف و ظلمات روبهرو بود. این مهم است. با یک جهان کجروی و ظلمت و ظلم مواجه بود، که آن جهان هم همه چیز داشت. پول، زر و زور، شعر، کتاب و محدّث و آخوند داشت. وحشت انگیز بود. تن آدم معمولی - حتی آدم فوق معمولی - در مقابل عظمت پوشالی آن دنیای ظلمت میلرزید. قدم و دل امام حسین علیهالسّلام در مقابل این دنیا نلرزید؛ احساس ضعف و تردید نکرد و یک تنه وسط میدان آمد. عظمت قضیه این است که قیامِللَّه است. کار امام حسین علیهالصّلاه والسّلام در کربلا، با کار جدّ مطهرش حضرت محمد بن عبداللَّه صلیاللَّهعلیهوآلهوسلم در بعثت، قابل تشبیه و مقایسه است. قضیه این است. همانطور که پیغمبر در آن جا، یک تنه با یک دنیا مواجه شد، امام حسین هم در ماجرای کربلا، یک تنه با یک دنیا مواجه بود. آن بزرگوار هم نترسید؛ ایستاد و جلو آمد. امام حسین هم نترسید؛ ایستاد و جلو آمد. حرکت نبوی و حرکت حسینی، مثل دایرهی متحدالمرکز هستند. به یک جهت متوجّهند. لذا اینجا «حسین منی و انا من حسین»(226) معنا پیدا میکند. این عظمت کار امام حسین است. امام حسین علیهالسّلام در شب عاشورا که فرمود: بروید و اینجا نمانید؛ دست بچههای مرا هم بگیرید و ببرید؛ اینها مرا میخواهند، شوخی که نکرد.(227) فرض کنید آنها قبول میکردند و میرفتند و امام حسین، تک و تنها و یا با ده نفر میماند؛ آیا خیال میکنید عظمت کار امام حسین کم میشد؟ نه؛ عیناً باز همین عظمت را داشت. اگر به جای این هفتاد و دو نفر، هفتاد و دو هزار نفر اطراف امام حسین را میگرفتند، آیا باز عظمت کار کم میشد؟ نه، عظمت کار اینجا بود که امام حسین علیهالسّلام، در مقابل فشار و سنگینی یک دنیای متعرّض و مدّعی، احساس تردید نکرد؛ در حالی که آدمهای معمولی احساس تردید میکنند. آدمهای فوق معمولی هم احساس تردید میکنند. کمااینکه بارها گفتهام عبداللَّه بن عباس - که یک شخصیت بزرگی است - و همهی آقازادههای قریش، از آن وضع ناراحت بودند. عبداللَّه زبیر، عبداللَّه عمر، عبدالرحمن بنابی بکر و فرزندان بزرگان صحابه و بعضی صحابه از این قبیلند. در مدینه عدّهی زیادی صحابه بودند؛ آدمهای با غیرتی هم بودند - نه اینکه خیال کنید با غیرت نبودند - همان کسانی بودند که در مقابل تهاجم مسلمبن عقبه، در قضیهی «حَرّه» مدینه - که سال بعد به مدینه حمله بردند و همه را قتل عام کردند - ایستادند؛ جنگیدند و مبارزه کردند. خیال نکنید ترسو بودند؛ نه، شمشیرزن و شجاع بودند. اما شجاعت ورود در میدان جنگ، یک مسأله است و شجاعت مواجه شدن با یک دنیا، یک مسألهی دیگر است. امام حسین علیهالسلاّم این دومی را داشت. برای این دومی حرکت کرد. برای همین است که من بارها تأکید کردهام که حرکت امام بزرگوار ما، یک حرکت حسینی بود. امام بزرگوار در زمان ما، رشحهای از حرکت حسینی را در کار خود داشت. حالا بعضی بگویند که امام حسین در صحرای کربلا، تشنه شهید شد؛ ولی امام بزرگوار، با این عزّت، حکومت و زندگی کردند؛ از دنیا رفتند و تشییع شدند. شاخص قضیه اینها نیست. شاخص قضیه مواجه شدن با یک عظمت پوشالی است که همهی چیزها را هم با خود دارد. قبلاً گفتم که دشمن امام حسین علیهالسلاّم، پول و زور و شمشیر زن و مروّج و مبلّغ و سینه چاک داشت. عزیزان من! الان وضع شما این است. کربلا تا آخر دنیا گسترده است. کربلا که به مرزهای آن میدان چند صد متری محدود نمیشد. الان همان روز است. همهی دنیای استکبار و ظلم امروز، با جمهوری اسلامی مواجه است. البته امروز حقّاً و انصافاً بهتر از زمان امام حسین است. باید این را قبول کرد. بالاخره امروز در لابلای این ظلمات، روشنیهایی دیده میشود. افراد و کسانی هستند؛ روشنفکران، مردمان آگاه و ملتهایی در گوشه و کنار دنیا هستند؛ ارتباطات خوب است. اما وضع دشمن اسلام و جمهوری اسلامی و دشمن این حق و این گوهر گرانمایهای که در اختیار و در مشت شماست، در همهجا گسترده است. از دولت استکباری آمریکا بگیرید تا فرهنگ حاکم بر بسیاری از جوامع امروز دنیا - اعم از جوامع غربی و دنبالهروهای آنها، تا دلهای فریب خوردهای که حتی در خانهی شما، یعنی در چهار دیواری همین کشور الهی و حسینی زندگی میکنند - گسترده است؛ مدّعی هم هستند! ناگهان با یک نشست و بر خاست، جمهوری اسلامی را به چیزی متّهم میکنند که اگر برای مردم دنیا تشریح شود، مردم دنیا تعجّب خواهند کرد! همانطور که امیرالمؤمنین را به نماز نخواندن متّهم میکردند! شما جوانان عزیز؛ شما کسانی که راه خدا و اتّکاء به خدا را آزمودید و تجربه کردید و فواید آن را درک کردید، برکات اتّکال به خدا را در رفتار امام و در رفتار خودتان در جنگ مشاهده کردید، این راه روشن را نباید لحظهای مورد غفلت قرار دهید. نام مبارک امام حسین علیهالسّلام، یاد و زندگی و تاریخ آن بزرگوار، همه برای ما درس است. این درسها را باید فرابگیریم. آنها را باید درست بفهمیم و مورد مداقّه قرار دهیم. آنها را در زندگی خودمان باید پیاده کنیم. انشاءاللَّه این را هم برای ملتها الگو قرار دهیم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1375/09/24 عنوان فیش :نهی از منکر و مبارزه با تحريف توسط امام حسین(ع) در دوران حكومت اموي کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), مبارزه با تحریف, زندگی امام حسین (علیه السلام), تاریخ عصر حضور ائمه اطهار (ع) و حادثه کربلا نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امام حسین علیه السّلام فرزند پیغمبر كه بود، فرزند علیبنابیطالب علیه السّلام و فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها كه بود - همه اینها ارزشهایی است كه یك انسان را خیلی تعالی میبخشد - پرورش یافته آن خانه و آن دامن و آن تربیت و فضای معنوی و بهشت روحانی هم كه بود؛ اما به اینها قانع نشد. وقتی نبیّاكرم از دنیا رفت، ایشان یك نوجوان هشت، نه ساله بود. وقتی امیرالمؤمنین به شهادت رسید، ایشان یك جوان سی و هفت، هشت ساله بود. در دوران امیرالمؤمنین هم كه دوران آزمایش و تلاش و كار بود، این مایه مستعد، زیر دست آن پدر، مرتّب ورز خورده بود و قوی، درخشان و تابناك شده بود. اگر همّت یك انسان مثل همّت ما باشد، خواهد گفت كه همین مقدار بس است؛ همین خوب است و با همین خدا را ملاقات كنیم. همّت حسینی این نیست. در دوران حیات مبارك برادرش، كه ایشان مأموم آن بزرگوار و امام حسن علیه السّلام، امام بود، ایشان همان حركت عظیم را ادامه داد. باز همین طور پیشرفت و انجام وظایف در كنار برادر و اطاعت مطلق از امام زمان است. همه اینها درجه و تعالی است. لحظهلحظههایش را حساب كنید. بعد در مقابل شهادت برادر قرار گرفت. بعد از آن هم زندگی مبارك این بزرگوار، ده سال ادامه پیدا كرده است - از وقت شهادت امام حسن تا هنگام شهادت امام حسین، حدود ده سال و اندكی است - شما ببینید امام حسین علیه السّلام، در این ده سال قبل از عاشورا چه میكرد. آن عبادت و تضرّع، آن توسّل و اعتكاف در حرم پیغمبر و آن ریاضت معنوی و روحانی، یك طرف قضیه است. از طرف دیگر تلاش آن بزرگوار در نشر علم و معارف و مبارزه با تحریف است. تحریف در آن روز، بزرگترین بلای معنوی برای اسلام بود كه مثل سیلابی از فساد و گنداب، به سمت اذهان جامعه اسلامی سرازیر شده بود. دورانی بود كه به شهرهای اسلامی و كشورها وملتهای مسلمان آن روز سفارش میشد بزرگترین شخصیت اسلام را لعن كنند! اگر كسی متّهم میشد به این كه طرفدار جریان امامت و ولایت امیرالمؤمنین است، تحت تعقیب قرار میگرفت. «القتل بالظّنة و الأخذ بالتهمة». در چنین دورانی این بزرگوار، مثل كوه ایستاد و مثل فولاد پردههای تحریف را برید. كلمات و فرمایشات و خطاب آن بزرگوار به علما، چیزهایی است كه بعضی از آنها كه در تاریخ مانده است، نشان میدهد ایشان چه حركت عظیمی را در این زمینه داشته است. رشته بعدی هم رشته نهی از منكر و امر به معروف در بالاترین شكل آن است كه در نامه به معاویه در كتابهای تاریخ نقل شده است - نقل شیعه هم نیست - اتّفاقاً این نامه را - تا آن جاكه در ذهنم هست - مورّخین سنّی نقل كردهاند؛ به گمانم شیعه نقل نكرده است؛ یعنی من برخورد نكردهام؛ یا اگر هم نقل كردهاند، از آنها نقل كردهاند. آن نامه كذایی و نهی از منكر و امر به معروف ، تا هنگام حركت از مدینه است كه بعد از به سلطنت رسیدن یزید است كه این هم امر به معروف و نهی از منكر است. « اُرید اَن امر بالمعروف وانَهی عن المنكر». ببینید؛ یك انسان، هم در تلاش نفسانی و شخصی - تهذیب نفس - آن حركت عظیم را میكند؛ هم در صحنه و عرصهی فرهنگی، كه مبارزه با تحریف، اشاعه احكام الهی و تربیت شاگرد و انسانهای بزرگ است و هم در عرصه سیاسی كه امر به معروف و نهی از منكر است. بعد هم مجاهدت عظیم ایشان، كه مربوط به عرصه سیاسی است. این انسان، در سه عرصه مشغول خود سازی و پیشرفت است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1375/09/24 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پاسداران به برکت تشبّه به رفتار حسینبنعلی علیهالصّلاةوالسّلام، خیلی ارزش آفریدند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1375/09/24 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حرکت امام بزرگوار ما، یک حرکت حسینی بود. |