[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره گذرا بودن دنیا - 1397/11/09 عنوان فیش :نماز تثبیتکنندهی اخلاص و دورکنندهی کبر است کلیدواژه(ها) : مرگ, نماز, توحید نوع(ها) : قرآن متن فیش : بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. یا جابِرُ الدُّنیا عِندَ ذَوِی الاَلبابِ کَفَیءِ الظِّلالِ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِعزازٌ لِاَهلِ دَعوَتِهِ الصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبر.(۱) دنبالهی آنچه حضرت باقر(سلام اللّه علیه) به جابر دربارهی دنیا فرمودند [این است:] یا جابِرُ الدُّنیا عِندَ ذَوِی الاَلبابِ کَفَیءِ الظِّلال [عمر] مثل سایه است؛ فَیء، آن سایهی بعد از زوال [روز] را میگویند. همچنان که این سایه اعلام پایان روز است و هر لحظه به لحظهای که این سایه طولانی میشود، نشان میدهد که روز دارد تمام میشود. این عمر ما هم همین جور است. اینجا «دنیا» یعنی عمر من و شما که مثل همین سایه است؛ هر چه این سایه طولانیتر میشود، معنایش این است که به آن آخِر داریم نزدیکتر میشویم. بعضیها از اینکه سالِ گذشته تمام شد، سال نو شروع شد، خوشحال میشوند؛ خب، عیبی هم ندارد، چون عید است و خوشحالی اشکال ندارد امّا توجّه به این نکته هم لازم است: سال که تمام میشود، یعنی عمر ما تمام میشود؛ [در واقع] این عمر ما است که دارد به پایان میرسد، به این توجّه باید کرد. پیر و جوان هم ندارد؛ البتّه احتمال سر رسیدن اجل در مورد افراد پیر و مسن قهراً بیشتر است امّا جوانها هم هستند. ما در همین بحث خودمان، جمع خودمان بعضی جوانها را داشتیم که سالهای زیادی از سنین کنونیِ ما کمتر بودند، از دنیا رفتند؛ به این باید توجّه کرد که هر چه میگذرد، در واقع دارد به آن انتها نزدیک میشود. لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِعزازٌ لِاَهلِ دَعوَتِه بعد فرمود کلمهی لاالهالّااالله [یعنی] کلمهی توحید، اعزاز اهل دعوتِ لاالهالّااالله است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه وقتی شما میگویید لاالهالّااالله، عبودیّت غیرخدا را نفی میکنید. مشکل اساسی مردم در طول تاریخ، عبودیّت غیر خدا بوده؛ [مثل] بندهی فرعونها بودن؛ الان هم همین جور است: بندهی پول، بندهی مقام، بندهی شهوت، بندهی قدرتهای بزرگ. وقتی شما میگویید لاالهالّااالله، یعنی من فقط یک معبود دارم؛ نه پول را عبادت میکنم، نه مقام را عبادت میکنم، نه امپراتور را عبادت میکنم، نه فرعون را عبادت میکنم. عبادت هم صرفاً این نیست که انسان تقدیس بکند طرف را؛ نه، ممکن است اصلاً قبول هم نداشته باشد در دلش آن را، امّا عبادتش بکند! عبادت یعنی اطاعت کردن با همهی وجود؛ این عبادت است. پس وقتی که ما میگوییم لاالهالّااالله، در واقع داریم یک مایهی عزّت را برای خودمان تأمین میکنیم؛ یعنی «وَالاَغلـّْلَ الَّتی کانَت عَلَیهِم»،(۲) خودمان را از این اغلال داریم رها میکنیم. اَلصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاص بعد فرمود نماز هم این خصوصیّتها را دارد که اوّلاً تثبیت اخلاص است، یعنی برای خدا کاری انجام دادن؛ چون نماز، ذکر خالص خدا است و هیچ چیزی مخلوطش نیست و از اوّلی که انسان تکبیرةالاحرام را میگوید، مشغول ذکر الهی است؛ [البتّه] اگر توجّه و حضور داشته باشد؛ حالا ما که حواسمان گاهی پرت بشود که هیچ؛ آن کسی که حضور قلب دارد و خود را حاضر در مقابل خدای متعال میداند، [نماز او] یکسره ذکر خدا است؛ هم با لفظ، هم با عمل. ایستادن در مقابل خدا، رکوع کردن در مقابل خدا، سجودکردن در مقابل خدا، دست بلندکردن به دعا در مقابل پروردگار، ذکر خالص است و اخلاص را در دل انسان زیاد میکند. این یک [مطلب]. وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبر کبر را هم از انسان [دور میکند؛ چون] انسان به خاک میافتد دیگر. البتّه حواسمان جمع باشد که در این نمازهایی که میخوانیم، بخصوص حالا بعضیها از ماها که مثلاً فرض کنید امام جماعتیم و یک جمعیّتی پشت سرمان نماز میخوانند، این از آن حالتِ به اصطلاح به خود گرفتن عنوان، آن حالتِ اَشِر و بَطَر خارج بشود؛ لَم اَخرُج اَشَراً وَ لا بَطَرا؛(3) در حال نماز، انسان گاهی اوقات تصوّر کند که حالا این منم که دارم میخوانم و همهی این پانصدنفر، هزار نفر، ده هزار نفر پشت سر من [هستند]؛ این حالت به وجود نیاید. اگر این طور شد خودِ این مؤیّد کبر است؛ اگر این حالت نبود، آن وقت ضدّ کبر است؛ برای خاطر اینکه تعظیم است، تکریم است، به خاک افتادن است. 1 ) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 296؛ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: خَدَمْتُ سَيِّدَنَا الْإِمَامَ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)...يَا جَابِرُ، الدُّنْيَا عِنْدَ ذَوِي الْأَلْبَابِ كَفَيْءِ الظِّلَالِ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِعْزَازٌ لِأَهْلِ دَعْوَتِهِ، الصَّلَاةُ تَثْبِيتٌ لِلْإِخْلَاصِ وَ تَنْزِيهٌ عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكَاةُ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ، وَ الصِّيَامُ وَ الْحَجُّ تَسْكِينُ الْقُلُوبِ، الْقِصَاصُ وَ الْحُدُودُ حَقْنُ الدِّمَاءِ، وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ نِظَامُ الدِّينِ، وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ. ترجمه : ای جابر! عمر مانند سایه گذرا است؛ کلمهی توحید، مایهی عزّت اهل توحید است؛ نماز تثبیتکنندهی اخلاص و دورکنندهی کبر است 2 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 157 الَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذي يَجِدونَهُ مَكتوبًا عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَيَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم ۚ فَالَّذينَ آمَنوا بِهِ وَعَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ ترجمه : همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی میکنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، مییابند؛ آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال میشمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر میدارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند. 3 ) المناقب , جلد۴ , صفحه۸۸؛ مثير الأحزان، ص: 4؛ بحارالانوار، ج44، ص324، الإمام الحسين بن عليّ عليه السّلام: أنا قتيل العبرة، لا يذكرني مؤمن إلّا بكى ما خرجت أشرا و لا بطرا و لا ظالما و لا مفسدا، و إنّما خرجت لطلب الإصلاح في أمّة جدّي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله. ترجمه : مربوط به :بیانات در مراسم شب خاطره دفاع مقدس - 1397/07/04 عنوان فیش :اگر پیام شهیدان را بشنویم خوف و حزن ما برطرف خواهد شد کلیدواژه(ها) : شهید, شهادت, مرگ نوع(ها) : قرآن متن فیش : جنگ البتّه چیز سختی است، چیز تلخی است؛ لکن از همین حادثهی تلخ، پیام بهجت و عظمت و نشاط را قرآن بیرون میکشد. شما ببینید، کشته شدن، از دنیا رفتن از نظر همهی مردم دنیا، یعنی اغلب مردم دنیا، یک فقدان است، یک از دست دادن است امّا قرآن چه میگوید؟ قرآن میگوید: وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛(1) از کشته شدن، از مردن، از عبور از این دنیا، از محروم شدن از زندگی، یک پیام نشاط بیرون میکشد، پیام بهجت بیرون میکشد، پیام بشارت بیرون میکشد؛ وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون. عزیزان من، برادران خوب، خواهران خوب! بدانید، امروز هم پیام شهیدان اگر به گوش ما برسد، از ما خوف را و حزن را برطرف خواهد کرد. آنهایی که دچار خوفند، آنهایی که دچار حزنند، این پیام را نمیگیرند، نمیشنوند، وَالّا اگر صدای شهیدان را بشنویم، خوف و حزن ما هم محو خواهد شد به برکت صدای شهیدان؛ این حزن و خوفِ ما را از بین خواهد برد و بهجت و شجاعت و اِقدام را برای ما به ارمغان خواهد آورد. 1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 170 فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَيَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ ترجمه : آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند [= مجاهدان و شهیدان آینده]، خوشوقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان میبینند؛ و میدانند) که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت. مربوط به :بیانات در دیدار ائمه جماعات مساجد استان تهران - 1395/05/31 عنوان فیش :مسجد، نقطه عزیمت جوانان به جبهه کلیدواژه(ها) : مرگ, مسجد نوع(ها) : قرآن متن فیش : اینکه ایشان[جناب آقای حاجعلیاکبری] گفتند که ۹۷ درصد از شهدای ما مسجدی بودهاند -اگر تحقیق بشود- این خیلی حرف مهمّی است. از هر صنفی: دانشجو است مسجدی است، کاسب است مسجدی است، دانشآموز دبیرستانی است مسجدی است. از مسجد حرکت کردن و راه افتادن و رفتن به میدانهای جنگ و جان خودشان را کف دست گرفتن، به زبان آسان است؛ جان در کف دست گرفتن، جان فدا کردن به زبان [آسان است]؛ وَ لَقَد کُنتُم تَمَنَّونَ المَوتَ مِن قَبلِ اَن تَلقَوهُ فَقَد رَاَیتُموهُ وَ اَنتُم تَنظُرون،(۱) انسان خب میگوید که بله ما جانمان [را میدهیم]؛ آنوقتی که در مقام عمل مواجه میشود با مرگ، جور دیگری است، خیلی سخت است. این جوانها از مسجد رفتهاند و جان خودشان را در راه خدا دادهاند؛ نقطهی عزیمت عبارت است از مسجد؛ خیلی حرف بزرگی است، حرف مهمّی است. 1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 143 وَلَقَد كُنتُم تَمَنَّونَ المَوتَ مِن قَبلِ أَن تَلقَوهُ فَقَد رَأَيتُموهُ وَأَنتُم تَنظُرونَ ترجمه : و شما مرگ (و شهادت در راه خدا) را، پیش از آنکه با آن روبهرو شوید، آرزو میکردید؛ سپس آن را با چشم خود دیدید، در حالی که به آن نگاه میکردید (و حاضر نبودید به آن تن دردهید! چقدر میان گفتار و کردار شما فاصله است؟!) مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1394/04/02 عنوان فیش :توجّه دادن انسانها به عوالم بعد از دنیا،در ادعیهی ماه رمضان کلیدواژه(ها) : مرگ, پرونده اعمال, امید به رحمت خداوند, معاد نوع(ها) : قرآن متن فیش : یکی از مضامین تکرارشوندهی در ادعیهی ماه مبارک رمضان توجّه دادن انسانها به عوالم بعد از حیات دنیوی است؛ توجّه دادن به عالم مرگ، عالم قبر، عالم قیامت، گرفتاریهای انسان در دوران مواجههی با حساب و کتاب و سؤال الهی؛ این یکی از موضوعات مطرح در ادعیهی ماه مبارک رمضان است. برای ما که بر مسندهای مسئولیّت تکیه زدیم، توجّه به این معنا بسیار مهم است؛ عامل کنترلکننده و مراقب برای انسان از جمله عبارت است از توجّه به همین عوالم. اینکه بدانیم «لایَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّة»؛(1) یک حرکت کوچک، یک سکون کوچک، یک اقدام کوچک، یک حرف کوچک از دید محاسبهکنندهی دوران بعد از مرگ بیرون نیست و از ما سؤال خواهد شد؛ این خیلی تأثیر میگذارد در رفتار ما، در گفتار ما، در حرکات ما. در دعای شریف ابیحمزه [میخوانیم]: اِرحَمنی صَریعاً عَلَی الفِراشِ تُقَلِّبُنی اَیدی اَحِبَّتی؛(2) این حالتی که برای همه پیش میآید و شاید خیلیها این حالت احتضار و لحظات نزدیکی مرگ را در دیگران دیدهاند؛ من و شما در آن لحظات از خودمان اختیاری نداریم؛ هیچکس در آنجا به ما نزدیکتر از خدا نیست. وَ نَحنُ اَقرَبُ اِلیهِ مِنکُم وَ لکِن لا تُبصرِون؛(3) هیچکس نمیتواند ما را در آن حالت، از آن ورطهای که در مقابل ما است نجات بدهد، مگر عمل صالح و فضل الهی. عرض میکنیم در این دعا که «اللّهُمَّ ارحَمنی»؛ در آنجا ما را رحم کن. وَ تَفَضَّل عَلَیَّ مَمدوداً عَلَی المُغتَسَلِ یُقَلِّبُنی صالحُ جیرَتی؛ در هنگامی که بعد از مرگ ما را غسل میدهند، خدای متعال در آن حالت، رحمت خود را، فضل خود را شامل حال ما کند و به ما ترحّم کند. بیاختیار در اختیار دستهای غسلدهنده هستیم؛ این مال یکایک من و شما است؛ هیچکداممان از این حالت دوری و فراغت نداریم؛ این برای همهی ما پیش میآید. به یاد آن لحظه باشید. وَ تَحَنَّن عَلَیَّ مَحمولاً قَد تَناوَلَ الاَقرِباءُ اَطرافَ جِنازَتی؛ ما را بلند میکنند، سر دوش میگیرند، میبرند به سمت جایگاه همیشگی و ابدی ما. وَ جُد عَلَیَّ مَنقولاً قَد نَزَلتُ بِکَ وَحیداً فی حُفرَتی؛ ما را سرازیر قبر خواهند کرد. این یادآوری است؛ از این حالات نبایستی غافل بود؛ باید جلوی چشم ما باشد. اینکه سفارش میکنند به ما که به قبرستان بروید، به زیارت اموات بروید، یک علّت و وجه آن این است. بعضی بدشان میآید از اینکه کسی آنها را به یاد مرگ بیندازد؛ نه، این درمان است، این دارو است؛ علاج خودخواهیهای ما، علاج غفلتهای ما، علاج هوسرانیهای ما است. در جای دیگری از دعای شریف ابیحمزه [میخوانیم]: اِلهی اِرحَمنی اِذَا انقَطَعَت حُجَّتی وَ کَلَّ عَن جَوابِکَ لِسانی وَ طاشَ عِندَ سُؤالِکَ اِیّایَ لُبّی؛ آن وقتی که در مقابل سؤال الهی کم میآوریم و درمیمانیم، استدلال ما تمام میشود؛ مثل اینجا نیست که بتوانیم طرف مقابل را با استفادهی از جهلش، از غفلتش، از عواطفش از واقعیّت دور کنیم. آنجا همهچیز آشکار است برای آنکسی که از ما سؤال میکند. به یاد آن لحظه باید بود. در یک فِقرهی دیگر: اَبکی لِخُروجی مِن قَبری عُریاناً - این دعا را در سحرهای ماه رمضان با توجّه بخوانید - ذَلیلاً حامِلاً ثِقلی عَلَی ظَهری اَنظُرُ مَرَّةً عَن یَمینی وَ اُخری عَن شِمالی اِذِ الخَلائِقُ فی شَأنٍ غیرِ شَأنی؛ هرکسی به فکر خودش است؛ هیچکس از من آنجا دستگیری نمیکند. لِکُلِّ امرِئٍ مِنهُم یَومَئِذٍ شَأنٌ یُغنیهِ، وُجوهٌ یَومَئِذ مُسفِرَةٌ، ضاحِکَةٌ مُستَبشِرَة؛ مؤمنین، متّقین، آن کسانی که مراقب خودشان بودند و از جادّهی حق و انصاف و ادای تکلیف الهی خارج نشدند، مصداق این جملهاند: وُجوهٌ یَومَئِذٍ مُسفِرَةٌ، ضاحِکَةٌ مُستَبشِرَة؛ چهرههای باز، خندان، درخشان، بعضی اینجوریاند. وَ وُجوهٌ یَومَئِذٍ عَلَیها غَبَرَةٌ، تَرهَقُها قَتَرَة. آیهی قرآن تا اینجا است؛(4) در دعا این کلمه هم اضافه شده: وَ ذِلَّة. البتّه فقط این مضمون نیست؛ دعاهای ماه رمضان مثل همهی دعاهای دیگر، ما را میکشانَد به سمت آن سرچشمهی لطیفِ مطبوعِ گوارای رحمت الهی. 1 ) سوره مبارکه سبإ آیه 3 وَقالَ الَّذينَ كَفَروا لا تَأتينَا السّاعَةُ ۖ قُل بَلىٰ وَرَبّي لَتَأتِيَنَّكُم عالِمِ الغَيبِ ۖ لا يَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَلا فِي الأَرضِ وَلا أَصغَرُ مِن ذٰلِكَ وَلا أَكبَرُ إِلّا في كِتابٍ مُبينٍ ترجمه : کافران گفتند: «قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد!» بگو: «آری به پروردگارم سوگند که به سراغ شما خواهد آمد، خداوندی که از غیب آگاه است و به اندازه سنگینی ذرّهای در آسمانها و زمین از علم او دور نخواهد ماند، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر اینکه در کتابی آشکار ثبت است!» 2 ) مصباح المتهجد ، شیخ طوسی، ص 583؛ اقبال الاعمال ، سید بن طاووس : ص 67 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 95 ص 83 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی،دعای ابوحمزه ثمالی؛ ... وَارْحَمْني صَريعاً عَلَي الْفِراشِ تُقَلِّبُني اَيدي اَحِبَّتي وَتَفَضَّلْ عَلَي مَمْدوُداً عَلَي الْمُغْتَسَلِ يقَلِّبُني صالِحُ جيرَتي وَتَحَنَّنْ عَلَي مَحْموُلاً قَدْ تَناوَلَ الاَْقْرِبآءُ اَطْرافَ جَِنازَتي وَجُدْ عَلَي مَنْقوُلاً قَدْ نَزَلْتُ بِكَ وَحيداً في حُفْرَتي ...اِلـهي ارْحَمْني اِذَاانْقَطَعَتْ حُجَّتي وَكَّلَّ عَنْ جَوابِكَ لِساني وَطاشَ عِنْدَ سُؤالِكَ اِياي لُبّي ... اَبْكي لِخُروُجي مِنْ قَبْري عُرْياناً ذَليلاً حامِلاً ثِقْلي عَلي ظَهْري اَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ يميني وَاُخْري عَنْ شِمالي اِذِ الْخَلائِقُ في شَاْن غَيرِ شَاْني لِكُلِّ امْرِئ مِنْهُمْ يوْمَئِذ شَاْنٌ يغْنيهِ وُجوُهٌ يوْمَئِذ مُسْفِرَةٌ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ وَوُجوُهٌ يوْمَئِذ عَلَيها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ وَذِلَّه ... ترجمه : ... پوشاندي و در آن حال كه در بستر مرگ افتاده و دستهاي ياران مرا به اين سو و آن سو كنند بر من رحم كن و در آن حال كه روي سنگ غسالخانه دراز كشيدهام و همسايگان شايستهام به اينطرف و آنطرف ميگردانند بر من تفضل كن و هنگامي كه خويشان اطراف جنازهام را بر دوش گرفتهاند با من مهرباني فرما وهنگامي كه تك و تنها در ميان گودال قبر بر تو وارد شوم بر من بخشش كن ... به من رحم كن در آن هنگامي كه حجت و دليلم قطع شود و زبانم از پاسخ تو لال گردد و هوش در هنگام بازپرسيات از سرم بپرد... و منكر از من، گريه كنم براي بيرون آمدنم از قبر برهنه و خوار كه بار سنگينم را به پشتم بار كرده. يكبار از طرف راستم بنگرم و بار ديگر از طرف چپ و هريك از خلايق را در كاري غير از كار خود ببينم. براي هر يك از آنها در آن روز كاري است كه به خود مشغولش دارد چهرههايي در آن روز گشاده و خندان و شادمانند و چهرههايي در آن روز غبارآلود است و سياهي و خواري آنها رافراگرفته ... 3 ) سوره مبارکه الواقعة آیه 85 وَنَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِنكُم وَلٰكِن لا تُبصِرونَ ترجمه : و ما از شما به او نزدیکتریم ولی نمیبینید! 4 ) سوره مبارکه عبس آیه 37 لِكُلِّ امرِئٍ مِنهُم يَومَئِذٍ شَأنٌ يُغنيهِ ترجمه : در آن روز هر کدام از آنها وضعی دارد که او را کاملاً به خود مشغول میسازد! 4 ) سوره مبارکه عبس آیه 38 وُجوهٌ يَومَئِذٍ مُسفِرَةٌ ترجمه : چهرههائی در آن روز گشاده و نورانی است، 4 ) سوره مبارکه عبس آیه 39 ضاحِكَةٌ مُستَبشِرَةٌ ترجمه : خندان و مسرور است؛ 4 ) سوره مبارکه عبس آیه 40 وَوُجوهٌ يَومَئِذٍ عَلَيها غَبَرَةٌ ترجمه : و صورتهایی در آن روز غبارآلود است، 4 ) سوره مبارکه عبس آیه 41 تَرهَقُها قَتَرَةٌ ترجمه : و دود تاریکی آنها را پوشانده است، مربوط به :بیانات در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه - 1390/07/20 عنوان فیش :شهادت مرگ تاجرانه است کلیدواژه(ها) : مرگ, شهادت, رستگاری انسان نوع(ها) : قرآن متن فیش : در جلسات متعدد، من این مرد بزرگوار [شهید بزرگوار محراب، مرحوم آیةاللَّه اشرفی] را از نزدیک دیده بودم؛ حقاً و انصافاً مصداق یک عالمِ عامل بود. فقط زبان او تبلیغ نمیکرد؛ عمل او هم تبلیغ میکرد. تواضع او، زهد او، بیاعتنائی او به بسیاری از چیزهای ظاهری، از ویژگیهای او بود؛ مرد بزرگی بود. خدای متعال هم به او اجر داد؛ در آخرِ یک عمر نسبتاً طولانی، خدای متعال مرگ ناگزیر را برای او به شهادت قرار داد. بارها عرض کردیم؛ شهادت مرگ تاجرانه است، مرگ پرسود است، این روغنِ ریخته را نذر امامزاده کردن است. بالاخره این روغن که خواهد ریخت؛ «کلّ نفس ذائقة الموت».(1) اگر چنانچه انسان سعادت پیدا کند - پروردگارا ! ما هم مشتاق این سعادتیم - این حادثهی ناگزیر را به خدا بفروشد، سود سرشاری کرده است. «انّ اللَّه اشتری من المؤمنین انفسهم»؛(2) خدا جان را میخرد، خدا مشتری است. این خیلی سعادت بزرگی است، و این مرد این سعادت را پیدا کرد. 1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 185 كُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ ۗ وَإِنَّما تُوَفَّونَ أُجورَكُم يَومَ القِيامَةِ ۖ فَمَن زُحزِحَ عَنِ النّارِ وَأُدخِلَ الجَنَّةَ فَقَد فازَ ۗ وَمَا الحَياةُ الدُّنيا إِلّا مَتاعُ الغُرورِ ترجمه : هر کسی مرگ را میچشد؛ و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت؛ آنها که از آتش (دوزخ) دور شده، و به بهشت وارد شوند نجات یافته و رستگار شدهاند و زندگی دنیا، چیزی جز سرمایه فریب نیست! 1 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 35 كُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ ۗ وَنَبلوكُم بِالشَّرِّ وَالخَيرِ فِتنَةً ۖ وَإِلَينا تُرجَعونَ ترجمه : هر انسانی طعم مرگ را میچشد! و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش میکنیم؛ و سرانجام بسوی ما بازگردانده میشوید! 1 ) سوره مبارکه العنكبوت آیه 57 كُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ ۖ ثُمَّ إِلَينا تُرجَعونَ ترجمه : هر انسانی مرگ را میچشد، سپس شما را بسوی ما بازمیگردانند. 2 ) سوره مبارکه التوبة آیه 111 إِنَّ اللَّهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنينَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ۚ يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقتُلونَ وَيُقتَلونَ ۖ وَعدًا عَلَيهِ حَقًّا فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ وَالقُرآنِ ۚ وَمَن أَوفىٰ بِعَهدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاستَبشِروا بِبَيعِكُمُ الَّذي بايَعتُم بِهِ ۚ وَذٰلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظيمُ ترجمه : خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که:) در راه خدا پیکار میکنند، میکشند و کشته میشوند؛ این وعده حقّی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کردهاید؛ و این است آن پیروزی بزرگ! مربوط به :بیانات در دیدار مردم تبریز - 1386/11/28 عنوان فیش :ایمان عامل حقیر شدن مرگ در چشم مردم کلیدواژه(ها) : انقلاب, ایمان, مرگ نوع(ها) : قرآن متن فیش : بدون ایمان هم ممکن نبود این بیداری [بیداری مردم در برای انقلاب] به وجود بیاید. ایمان مردم از درون مثل یک موتور فعال وجود آنها را به راه انداخت. اگر ایمان نبود، مرگ اینجور کوچک نمیشد در چشم مردم. آن چیزی که مرگ را حقیر میکند در مقابل چشم مردم، ایمان است. لذا هر چه ایمان بالاتر باشد، مرگ حقیرتر میشود. ایمانی مثل ایمان علیبنابیطالب، آنقدر مرگ را تحقیر میکند و کوچک میکند که میگوید من از مرگ نه فقط وحشت ندارم، بلکه با او انس دارم. «انس للموت من الطّفل بثدی امّه»(1)؛ انس دارم، علاقه دارم، اصلاً نه اینکه نمیترسم، استقبال میکنم؛ این ناشی از ایمان است. وقتی ایمان هست، مرگ پایان زندگی نیست. وقت مردن آمد و جستن ز جو کلّ شیء هالک الّا وجهه(2) از جو انسان میپرد. یک خط فاصلی است بین این نشئه و آن نشئه؛ بعضیها را با زنجیر از این خط فاصل عبور میدهند؛ آنهائی که چسبیدهاند به زندگی دنیا، بعضی خودشان جست میزنند، خودشان را پرتاب میکنند؛ چرا؟ چون میبینند آنجا چه خبر است. وعدهی الهی را مشاهده میکنند. لذا شهدای عزیزی که نام اینها را شنیدهاید، بسیاری از اینها را میشناسید، بعضی از شماها با آنها همراه بودهاند، زندگی کردهاید، این شهدا از مرگ نمیترسیدند، اینها عاشق زندگی بودهاند. وصیتنامهها را که انسان نگاه میکند، این را میفهمد. راه یک ملت این است. ملت ما این راه را شروع کرد. 1 ) خطبه 5 : از خطبههاى آن حضرت است بعد از وفات پيامبر (ص) در خطاب به عباس و ابو سفيان كه پس از اوضاع سقيفه از حضرت درخواست قبول بيعت داشتند أَيُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِيقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِيجَانَ الْمُفَاخَرَةِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغَصُّ بِهَا آكِلُهَا وَ مُجْتَنِي الثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ . فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَةِ . ترجمه : اى مردم، با كشتىهاى نجات امواج فتنهها را بشكافيد، از جاده دشمنى و اختلاف كنار رويد، تاجهاى مفاخرت و برترى جويى را از سر بيندازيد. رستگار گردد آن كه با داشتن يار قيام نمايد، يا در بىقدرتى راه سلامت گيرد و ديگران را راحت گذارد. حكومت بدين صورت آبى متعفن، و لقمهاى گلوگير است. هر كس ميوه را به موقع نچيند چون كشاورزى است كه بذر را در زمين ديگرى بپاشد. اگر از قدر و منزلتم بگويم تهمتم مىزنند كه بر حكومت حريص است، و اگر ساكت بمانم مىگويند از مرگ ترسيده. هرگز، آن هم با آن همه مبارزات و جنگها به خدا قسم عشق پسر ابو طالب به مرگ از علاقه كودك شيرخوار به پستان مادر بيشتر است. سكوتم محض اسرارى است كه در سينه دارم كه اگر بگويم همه شما مردم همچون ريسمانهاى بسته در دلو در اعماق چاه به لرزه خواهيد آمد 2 ) سوره مبارکه القصص آیه 88 وَلا تَدعُ مَعَ اللَّهِ إِلٰهًا آخَرَ ۘ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيءٍ هالِكٌ إِلّا وَجهَهُ ۚ لَهُ الحُكمُ وَإِلَيهِ تُرجَعونَ ترجمه : معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز جز ذات (پاک) او فانی میشود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده می شوید! مربوط به :پیام تسلیت در پی رحلت حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی - 1372/09/18 عنوان فیش :مسئلت سلام و لقای الهی برای آیت الله گلپایگانی کلیدواژه(ها) : سید محمدرضا گلپایگانی, مرگ نوع(ها) : قرآن متن فیش : انا للَّه و انا الیه راجعون(1) با تأسف و اندوه فراوان خبر مصیبتبار فقدانی بزرگ و جبرانناپذیر را دریافت کردم. عالم بزرگ، فقیه نامآور، مرجع تقلید عظیمالشأن، عبد صالح و تقیِّ نقیِّ زکیّ، آیةاللَّه العظمی آقای حاج سید محمّدرضا گلپایگانی (قدّساللَّهنفسه و اعلیاللَّهمقامه) دار فانی را وداع کردند و پس از عمری مشحون از حسنات، با نامهی عملی سرشار از خیرات و مبرّات، دعوت معبود را لبیک گفته به پیشگاه محاسبهی الهی شتافتند. اینجانب با قلبی متألم و با تضرع و ابتهال از حضرت حق جلّت عظمته مسألت میکنم که این میهمان نیکوکار و مطیع را با سلامٌ قولاً من ربّ رحیم(2) استقبال و ضیافت فرموده، به مرتبهی والای لقاءاللَّه نائل فرماید و بهترین پاداش صالحان را به وی ارزانی دارد. 1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 156 الَّذينَ إِذا أَصابَتهُم مُصيبَةٌ قالوا إِنّا لِلَّهِ وَإِنّا إِلَيهِ راجِعونَ ترجمه : آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمیگردیم!» 2 ) سوره مبارکه يس آیه 58 سَلامٌ قَولًا مِن رَبٍّ رَحيمٍ ترجمه : بر آنها سلام (و درود الهی) است؛ این سخنی است از سوی پروردگاری مهربان! مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از دانشآموزان شاهد و مسئولان بنیاد شهید سراسر کشور - 1368/05/25 عنوان فیش :بهشت؛ بالاترین دستاورد شهید کلیدواژه(ها) : مرگ, رضای الهی, شهادت نوع(ها) : قرآن متن فیش : مرگ برای همه هست. ما اگر در راه خدا بمیریم، به حسب موازین مادّی و ظاهری هم، چیزی از دست ندادهایم. مردن، سرنوشت اجتنابناپذیر هر یک از ماست. این متاعی است که بالاخره از دست ما خواهد رفت؛ ولی این متاع جان به دوگونه از دست میرود: یکی اینکه آن را گم کنیم و دیگر اینکه آن را بفروشیم. کدام بهتر است؟ آنها که در راه خدا کشته نمیشوند، جانشان را گم کردهاند و در مقابل، چیزی در دست ندارند. و آنها که این متاع را در راه خدا میدهند و جانشان را در راه او مصرف میکنند، کسانی هستند که آن را فروختهاند و در عوض چیزی گرفتهاند: «اناللَّه اشتری منالمؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة»(1). شهید، جانش را فروخته و در مقابل آن، بهشت و رضای الهی را گرفته است که بالاترین دستاوردهاست. به شهادت در راه خدا، از این منظر نگاه کنیم. شهادت، مرگ انسانهای زیرک و هوشیار است که نمیگذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چیزی عایدشان نشود. 1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 111 إِنَّ اللَّهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنينَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ۚ يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقتُلونَ وَيُقتَلونَ ۖ وَعدًا عَلَيهِ حَقًّا فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ وَالقُرآنِ ۚ وَمَن أَوفىٰ بِعَهدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاستَبشِروا بِبَيعِكُمُ الَّذي بايَعتُم بِهِ ۚ وَذٰلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظيمُ ترجمه : خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که:) در راه خدا پیکار میکنند، میکشند و کشته میشوند؛ این وعده حقّی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کردهاید؛ و این است آن پیروزی بزرگ! مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان، مسئولان و جمعى از کارکنان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و وزارت سپاه - 1368/03/17 عنوان فیش :«جمهوری اسلامی» و ارزشهایش، میراث امام خمینی (ره) کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), مرگ نوع(ها) : قرآن متن فیش : بههرحال این ده سال گذشت و ما دیگر نداریم این عزیز را. خدا میداند که در طول این ده سال همیشه به یاد اینچنین روزهایى دل ما لرزیده بود؛ نمیدانستیم دنیاى بدون خمینى چگونه قابل تحمّل است. چندین بار به خود ایشان من عرض کردم، گفتم من دعاى بزرگم در پیشگاه خدا این است که من قبل از شما بمیرم. داغدار شدیم، مصیبتزده شدیم. در همان روز تلخ، روز شنبه، ظهرى من جمعى از برادران را دعوت کردم؛ برادران بازنگرى به قانون اساسى را. به آنها گفتم حال امام خوب نیست -قبل از این بود که این حادثه، این ناراحتى شدیدِ عصر آن روز براى ایشان پیش بیاید- نشانههایى دیده بودیم که دل ما میلرزید. میخواستم بهشان بگویم که کار بازنگرى را یک قدرى تسریع کنیم که دل امام شاد بشود -از ما خواسته بودند بازنگرى در قانون اساسى را، زود این کار را بکنیم، مژدهاش را روى تخت بیمارستان به ایشان بدهیم؛ ایشان را شاد کنیم- شاید در روحیهی ایشان اثر کند، اینها را میخواستم به آن برادرها بگویم؛ [ولى] از تصوّر آن چیزى که ممکن بود پیش بیاید قلب من لرزید، صدایم شکست و نتوانستم حرفم را تمام کنم. شاید دو سه ساعت بعد از آن بود که اطّلاع پیدا کردیم حال ایشان بههمخورده و چند ساعت بعد بود که این ودیعهی الهى را، این گوهر ارزنده را از دست دادیم.خب، همهی پیغمبران رفتند، اولیا هم رفتند، چارهاى هم نیست. حالا که مقدّر بود ما زنده بمانیم، باید طاقت برخورد با این حادثهی بسیار تلخ را هم در خودمان ایجاد میکردیم و باید ایجاد کنیم. خداوند به پیغمبرش فرمود که «اِنَّکَ مَیِّتٌ وَ اِنَّهُم مَیِّتون» (1) و گزیرى از اینجور حوادث تلخ نیست. امّا میراث او در دست ما است و آن جمهورى اسلامى است، با ارزشهایى که او در این جمهورى به وجود آورد یا بهتر بگوییم با ارزشهایى که او جمهورى اسلامى را با آن ارزشها ساخت. ما مس بودیم، او ما را طلا کرد؛ او کیمیا بود، او اکسیربود، ما -خود من [هم]- زندگى معمولیاى داشتیم؛ [او] خمودگیها را تبدیل به تحرّک و تپش کرد، انسان ساخت. |