[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار نوجوانان و جوانان شرکتکننده در کاروانهای راهیان نور - 1396/12/19 عنوان فیش :تربیت جوانان؛ فتح الفتوح انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : ایمان رزمندگان, شجاعت رزمندگان, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اینها[رزمندگان دفاع مقدس] خردمندی و تدبیر داشتند. اینکه خیال کنیم همینطور سرشان را پایین میانداختند، بیهوا به لشکر دشمن میزدند، نخیر، با تدبیر، خردمندانه. حرکت جوانان ما در میدان جنگ، حرکت خردمندانه و مدبّرانه بود. خردمندی و تدبیر داشتند، دلیری و شجاعت داشتند، فداکاری و عبادت هم داشتند. روز، بهمعنای واقعی کلمه، شیر غرّندهی میدان و شب، بهمعنای واقعی کلمه، زاهد و عابد و تضرّعکننده و عبادتگر؛ شیران روز، عابدان شب؛ اینجوری بود. لذا امام در یکی از آن بیاناتِ بسیار عمیقِ خود بعد از یکی از این فتوحاتِ اوّل کار پیام دادند -سال ۶۰ یک فتحی شد، فتح بستان که خیلی مهم بود؛ بعد از مدّتی عقبنشینی و شکستهای گوناگون، فتح بستان یک پیروزی بزرگی محسوب میشد؛ [البتّه این] مضمونِ حرف ایشان است، عبارت ایشان در کتاب هست- گفتند که فتحالفتوح، فتح فلان شهر نیست؛ فتحالفتوح، تربیت و تولید یک چنین جوانهایی است؛ این فتحالفتوح است، واقعش هم همین است. فتحالفتوح برای یک کشور این است که جوانهای این کشور، هم خردمند باشند، هم باتدبیر باشند، هم مؤمن باشند، هم پارسا باشند، هم اهل تضرّع و گریه و عبادت باشند، هم اهل ایستادگی در مقابل دشمن باشند، هم دارای بصیرت باشند که با اینهمه تبلیغاتی که دشمن و ایادی دشمن در همهی زمانها کردهاند و امروز هم دارند میکنند، فریب نخورند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدای استان کرمان - 1384/02/12 عنوان فیش :نقش برجسته لشگر 41 ثارالله و کرمانی ها در عملیات والفجر 8 کلیدواژه(ها) : کرمان, تاریخ دفاع مقدس, حضور جوانان در صحنه دفاع مقدس, شجاعت رزمندگان, لشکر ۴۱ ثارالله, عملیات والفجر8 نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شما كرمانیها شهدای زیادی دارید؛ اما عمدهی شهدای شما متعلق به لشكر 41 ثاراللَّه است. میدانید این لشكر یعنی چه؟ یك لشكر مقتدر، شجاع، فداكار و افتخارآفرین. بعضی از بچههای شما كه در لشكر ثاراللَّه شهید شدند، در شب عملیات والفجر 8 كه عرض اروند متلاطم را باید طی میكردند، 1300 متر غواصی كردند و از این طرف به آن طرفِ آب رفتند؛ برای اینكه خودشان را به دشمن برسانند. آب در اروندرود، هم از طرف سرچشمه پایین میآید؛ هم آب مدّ دریا از بالا داخل میشود. اروند، معبر عجیبی است. جوانهای شما لباس غواصی به تن كردند - طوری كه دشمن نفهمید - و نه 10 متر و 20 متر و 100 متر، بلكه 1300 متر را كه عریضترین بخش اروند بود، طی كردند و خودشان را به آن طرف رساندند و توانستند ساحل مقابل را از دست دشمن بگیرند و آن فتحالفتوحِ عجیب را بیافرینند، كه دنیا را منقلب كرد. در این عملیات، قایقهای سپاه به طرف ساحل اروند منتقل شد؛ اما دشمن نفهمید. این همه نیرو و این همه امكانات از راه دور پای آب اروند آمد؛ اما دشمن با آن همه تجهیزات، و با آنكه ماهوارههای امریكا و انگلیس و شوروی كمكش میكردند، نتوانست حركت عظیم سپاه را - كه از لشكرهای مختلف این همه نیرو لب آب آورده بود - بفهمد. قایقها را باید بچههای لشكر ثاراللَّه كنار ساحل میبردند. یكی از شهدای نامدار این لشكر، كسی است كه در طول بیست روزی كه این قایقها را محرمانه منتقل میكردند، نتوانست استراحت كند. از قول فرمانده محترمش - كه الحمدللَّه خدای متعال او را برای ما نگه داشته و جزو عزیزان ماست - نقل كردند كه گفته بود این جوان سه شبانهروز چشم به هم نگذاشت و نخوابید. بعد از سه شبانهروز كه رفته بود در سنگر بخوابد، مأموریتی ایجاد شد؛ رفتم صدایش كردم و او را با خودم به مأموریت بردم! اینها اینطوری جهاد میكردند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه - 1381/06/24 عنوان فیش :پیروزی ایمان و شجاعت علیرغم ضعف تدارکاتی در اوایل جنگ تحمیلی کلیدواژه(ها) : زهد, ارزشهای اخلاقی و معنوی, کمبود امکانات در دفاع مقدس, تاریخ دفاع مقدس, ایمان رزمندگان, شجاعت رزمندگان, حضور جوانان در صحنه دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده نمیخواهم كسی را به زهد علوی دعوت كنم؛ زهد علوی بزرگتر از دهن و ذهن ماست... اما به قناعت و به اینكه نگذارید زیادهطلبی و افزونطلبی به سمت شما هجوم آورد، دعوت میكنم. اینها مراقبت میخواهد. راحتطلبی، رفاهطلبی و عیشطلبی، چیزهایی است كه بتدریج در انسان اثر بد میگذارد و خود انسان هم اوّل نمیفهمد. یك وقت میخواهد حركت كند، میبیند نمیتواند؛ میخواهد پرواز كند، میبیند نمیتواند. مراقب باشید مجموعه را حفظ كنید؛ ذهنها و دلها و فكرها و ایمانها را مورد پاسداریِ دقیق قرار دهید؛ این سفارش همیشگی من است. بدانید در این صورت، هیچ عامل و نیرویی زیر این آسمان وجود ندارد كه بتواند بر شما غلبه كند. حرفهایی كه میزنند، لشكركشیها و تهدیدهایی كه میكنند، چیزهایی نیست كه بتواند یك ملت مؤمن را - كه در میان خود، چنین مجموعههایی پولادینِ دارد - به عقبنشینی وادار كند و آن را شكست دهد. تأثیر سلاح مخرّب، معلوم است؛ اما هیچ شكستی برای یك ملت از این طریق به وجود نمیآید. شكستها اوّل در دلها به وجود میآید و آن است كه انسانها را منهزم میكند. در اوّلِ جنگ، با ضعف تداركاتیای كه ما داشتیم، بعضیها میگفتند در مقابل صد دستگاه تانك، صد دستگاه تانك لازم است؛ بدون آن نمیشود مبارزه كرد. همین جوانان ما و همین شماها نشان دادید كه نخیر، در مقابل صد دستگاه تانك، صد دل و صد نفر فداكار لازم است كه جان خود را كف دست گیرند. صدها تانك به وسیلهی صدها جوانِ دلدار كه یا با یك «آر.پی.جی» یا سلاح مشابهِ آن جلو رفتند، عقبنشینی كردند - این مكرّر اتّفاق افتاد - آخر هم دشمن را ناكام گذاشتند. دشمنی كه با آن همه تجهیزات و پشتیبانیهای بینالمللی آمده بود - كه امروز یواش یواش به آن اعتراف میكنند - مجبور شد ناكام از این مرزها عقب بكشد و ذلیل شود. این موفّقیت به خاطر همین شجاعتها و ایمانها بود؛ اینها را باید زنده نگه دارید. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1369/07/04 عنوان فیش :جانفشانی رزمندگان در بهمنشیر کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, آبادان در دفاع مقدس, شجاعت رزمندگان نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در میان رزمندگان برجستهی نام و نشاندارمان - که بحمداللَّه زندگی بابرکتشان باقی ماند - کسانی را میبینم که در آن روز[شکسته شدن حصر آبادان] با چه شرایطی به مقابلهی با دشمن رفتند. من آن ساعات و آن لحظات را فراموش نمیکنم که اینها برای گرفتن یک چیز مختصر و یک سلاح کوچک، به هر کسی که فکر میکردند ممکن است به آنها کمک کند، با التماس متوسل میشدند، تا این سلاح را به دست آورند. روزها و هفتهها و ماهها به میدان جنگ میرفتند و در این شکافها و این سوراخها و این سنگرها، آن هوای گرم و آن سرما را تحمل میکردند، برای اینکه بتوانند به دشمن یک ضربه بزنند. البته معلوم بود، اول چیزی که در خطر بود، جان خودشان بود. آن جا، جایی نبود که انسان بتواند فکر جانش را بکند؛ برایشان مهم نبود. روزی که آن جنگ خونین، در حولوحوش جزیرهی آبادان واقع شد و جوانان رزمندهی ما، از ارتشی و سپاهی و بسیجی، همینطور مثل ستارههای فروزانی که ساقط بشوند، در بهمنشیر میافتادند و شهید میشدند، اما برنمیگشتند و میرفتند، تا دشمن را نابود کردند و سرش را به سنگ کوبیدند و جزیرهی آبادان را فتح کردند و محاصره را شکستند و دشمن را عقب راندند، چیزی که برای این جوانان و این رزمندگان و این بسیجیها و این افسران و درجهداران و سپاهیها مطرح نبود، جانشان بود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و رؤساى دفاتر نمایندگى ولیفقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - 1369/06/06 عنوان فیش :فداکاری رزمندگان؛عامل شکست حصر ابادان کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, آبادان در دفاع مقدس, شجاعت رزمندگان نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : روزی که آن جنگ خونین، در حولوحوش جزیرهی آبادان واقع شد و جوانان رزمندهی ما، از ارتشی و سپاهی و بسیجی، همینطور مثل ستارههای فروزانی که ساقط بشوند، در بهمنشیر میافتادند و شهید میشدند، اما برنمیگشتند و میرفتند، تا دشمن را نابود کردند و سرش را به سنگ کوبیدند و جزیرهی آبادان را فتح کردند و محاصره را شکستند و دشمن را عقب راندند، چیزی که برای این جوانان و این رزمندگان و این بسیجیها و این افسران و درجهداران و سپاهیها مطرح نبود، جانشان بود. اینطوری میشود به هدفهای بزرگ رسید. اینطوری میشود شر استکبار را کم کرد. اینطوری یک ملت، زندگی راحت و شرافتمندانه را برای خود فراهم میکند. |