[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت آیتالله سیدمحمود طالقانی - 1395/05/25 عنوان فیش :تواضع آیتالله طالقانی در مقابل امام(ره) کلیدواژه(ها) : آیت الله سید محمود طالقانی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ایشان[آیتالله طالقانی] واقعاً مؤمن بود. آنوقت همین ایشان، در مقابل امام تواضع میکردند. من تواضع ایشان را در مقابل امام دیدم، هم در غیاب امام، هم در حضور امام. در غیاب امام ایشان به بنده گفتند که آقای خمینی گاهی یک حرفهایی میزند که به نظر آدم نشدنی میآید، بعد میبینیم واقعاً شد، ایشان به یکجایی متّصل است! یعنی برداشت آقای طالقانی این بود -به این مضمون، حالا عین عبارت ایشان یادم نیست- میگفت از یکجایی به ایشان خبر میرسد، به یکجایی ایشان متّصل است. در حضور امام هم من دیده بودم، ایشان کمال تواضع را در مقابل امام میکردند؛ این آدمی که آن جاه و جلال آن دستگاهها برایش صفر بود و هیچ نبود، در مقابل امام تواضع میکرد. مربوط به :بیانات در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه - 1390/07/20 عنوان فیش :نظر آیت الله طالقانی درباره سخنان امام خمینی(ره) در رابطه با رفتن شاه کلیدواژه(ها) : آیت الله سید محمود طالقانی, سلسله پهلوی, وضعیت سیاسی در رژیم پهلوی, وابستگی سلسله پهلوی به مستکبرین, دستاوردهای انقلاب اسلامی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : به استقبال کارهای دشوار و سخت بروید. کارهای نشدنی را انجام بدهید. مگر در ایران نشد؟ در ایران یک کاری انجام گرفت که اگر همهی تحلیلگران عالم، ساعتها، روزها و شبها مینشستند وقتشان را صرف میکردند، جز به این نتیجه نمیرسیدند که وقوع این کار محال است. آن کار چه بود؟ آن این بود که این کشوری که از لحاظ فرهنگی وابستهی به غرب بود، از لحاظ سیاسی زیر سرپنجهی اقتدار غرب بود، از لحاظ اقتصادی بازیچهی غرب بود و رؤسای کشور، خودشان را مطیعِ گوشبهفرمانِ ناچارِ در مقابل آمریکا میدانستند - که البته همان دستگاه محمدرضا و غیره از اینکه مجبورند حرف آنها را گوش کنند، ناراحت هم بودند؛ اما مثل نوکری بودند که از دستور اربابش ناراحت است؛ بله، ناراحت است؛ اما چشمش کور، باید انجام بدهد - کشوری که آن فرهنگش است، آن سیاستش است، آن اقتصادش است، آن مسئولینش هستند، و همه در جهت وابستگی به غرب و دوری از اسلام، ناگهان در این کشور صد و هشتاد درجه قضایا برگشت و نظامی سر کار آمد که به غرب با چشم سوءظن و در مواردی به چشم دشمنی نگاه کرد و جهتگیری را به سمت اسلام و تحقق اسلام قرار داد؛ یعنی تشکیل نظام جمهوری اسلامی. هر تحلیلگری میگفت این کار محال است، چنین چیزی ممکن نیست؛ اما شد، این محال اتفاق افتاد. من به شما بگویم؛ حتّی بعضی از مبارزین خود ما میگفتند نمیشود. مرحوم آقای طالقانی به خود من گفت که امام میگوید «شاه باید برود»؛ خب، معلوم است که شاه نمیشود برود. باورش نمیآمد که ممکن است شاه برود. مرحوم آقای طالقانی به خود من گفت این مرد حرفهایش عجیب است؛ چیزهائی که نشدنی است، او میگوید و میشود؛ یکیاش رفتن شاه بود. این را بعد گفت. امام گفت شاه میرود، هیچ کس باور نمیکرد؛ اما رفت. نه فقط شاه رفت، آمریکا رفت، غرب رفت، استعمار و استکبار رفت. هیچ کس باور نمیکرد، اما شد. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد نکوداشت آیتالله طالقانی - 1389/12/09 عنوان فیش :آیت الله طالقانی؛ اهل فكر نو بر محور دین و مبارزه با حکومت طاغوت کلیدواژه(ها) : آیت الله سید محمود طالقانی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, شخصیت آیت الله طالقانی, روشنفکری دینی, تاریخ روشنفکری در ایران, عملکرد روشنفکران غربزده در ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آقای طالقانی اهل فكر نو بر محور دین و با تمركز بیشتر بر روی قرآن و نهجالبلاغه [بود]؛ یعنی ایشان اصلاً اینجوری بود. لكن همهی ابعاد شخصیت آقای طالقانی بُعد روشنفكری دینی نیست. یك بُعد مهم بُعد مبارزه است. خیلیها روشنفكر بودند اهل مبارزه نبودند؛ روشنفكر دینی هم بودند اهل مبارزه نبودند؛ همان خصلت عمومی تقریباً [همه] روشنفكران دیروز و شاید بعضاً امروز ما در آنها هم بود كه من یك وقت از یك نمایشنامهای نقل كردم آقای روی ایوان [را] كه پائین نمیآید توی مردم نمیآید با متن قضیه كار ندارد با میدان كار ندارد، بالای ایوان مینشیند تماشا میكند حرف میزند! خب خیلی از روشنفكرهای دینی اینجوری بودند [اما] آقای طالقانی نه، اهل عمل بود؛ یعنی توی میدان بود، احساس درد میكرد حقیقتاً؛ این را ما كه با ایشان معاشر بودیم – رفت و آمد میكردیم- میدیدیم، محسوس بود در ایشان، واضح بود كه آدمی اهل درد بود و میخواست مبارزه كند؛ لذا تبعات مبارزه راهم قبول كرد [و به] زندان افتاد؛ هیچ اظهاری از آقای طالقانی بالواسطه [یا] بیواسطه نقل نشد؛ [البته] من هیچوقت با ایشان همزندان نبودم، اما همزندانهای ایشان هم نقل میكنند؛ خود ما هم دیدن ایشان میرفتیم – گاهی از مشهد كه من میآمدم، روزهای ملاقات میرفتم زندان قصر – از پشت میلهای صحبت میكردند؛ دائم روحیه میدادند. من دادگاه تجدید نظر ایشان، توی دادگاه بودم. یك صورت ظاهری درست كرده بودند كه هر كس میخواهد بیاید. یك سالن كوچكی گذاشته بودند آقای طالقانی و دیگران نشسته بودند، ما هم آمدیم به عنوان تماشاچی آنجا نشستیم. در وقت تنفس، من اولبار آنجا آقای طالقانی را از نزدیك دیدم. از دور ایشان را میشناختیم و اسمش را شنیده بودیم اما از نزدیك، من اولبار آنجا ایشان را دیدم. منشِ آقای طالقانی توی این دادگاه اصلاً روحیهبخش بود؛ خودِ منش ایشان. ایشان توی آن دادگاه نشسته بود، یك عصا هم دستش گرفته بود، با بیاعتنائی تمام؛ رئیس دادگاه اسم متهمین را میآورد كه بلند شوند خودشان را معرفی كنند؛ ایشان نه بلند شد، نه خودش را معرفی كرد؛ همان طور نشسته بود! آن رئیس دادگاه هم یك سرلشكری بود، هی دو بار سه بار تكرار كرد؛ ایشان هم بیاعتنا نشسته بود و به نظرم شاید این را هم گفت: خب من را كه میشناسید، من محمود طالقانیام! یك آدم اینجوریای بود، یعنی آدم مبارز، متكی به نفس، دارای اعتماد به نفس، متكی به خدا. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد نکوداشت آیتالله طالقانی - 1389/12/09 عنوان فیش :صراحت آیت الله طالقانی؛ نتیجه صفای ایشان کلیدواژه(ها) : شخصیت آیت الله طالقانی, آیت الله سید محمود طالقانی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یك بعد دیگر آقای طالقانی كه به نظر من نباید فراموش بشود، صفای این مرد بود. به قدری این آدم با صفا و روراست و در معاشرتها صادق بود كه انسان از این همه زلالی حیرت میكرد. آدم زلالی بود آقای طالقانی. هیچ در قید و بند و ملاحظات و [اینها نبود]؛ نه ملاحظات آخوندی، نه ملاحظات روشنفكری، نه ملاحظات مبارزاتی –چیزهایی كه حالا به خودشان ببندند- مطلقاً در این آدم وجود نداشت؛ صاف، روشن. هر وقت من میآمدم تهران، اوقاتی كه ایشان آزاد بودند، میرفتیم منزل ایشان –یك بار دو بار- مینشستیم؛ این منزل پیچشمیران. البته آن منزل بالا هم رفته بودم من، اما بیشتر اینجا ایشان را میدیدیم. انسان [وقتی] مینشست پهلوی این مرد، واقعاً روحیه میگرفت؛ هم روحیهی مبارزاتی، هم روحیهی صفا و رفاقت و معنویت و اینها. اینها در این شخصیتهای برجسته، خوب است بزرگ بشود. ماها –غالباً آدمها- مبتلا هستیم به یك چیزهائی. این آدم، آدم صافی بود، روراست بود، بیشائبه و بیشیلهپیله بود. نتیجهی این بیشیلهپیله بودن [هم] صراحتش بود، صراحت در بیان. همان خطبهای كه شما اشاره كردید، این خطبه را نمیشود عادی به حساب آورد؛ اینها دائماً میگفتند «پدر طالقانی»، اصلاً خودشان را فرزندان او معرفی میكردند، به عنوان «پدر» او را اسم میبردند. كیست كه توی این رودربایستی گیر نكند؟ آن آدمی كه توی اینجور رودربایستیها گیر نكند و برود آنجور قرص و محكم توی خطبه و موضعِ به آن صراحت و به آن شدّت بگیرد، كیست؟ اینجور آدمی را آدم واقعا بگردد پیدا كند! مرحوم طالقانی اینجوری بود. من بعد از همین خطبهی ایشان تلفن كردم؛ گفتم آقا من خواستم از شما تشكر كنم به خاطر این خطبه، گفت بله، خیلیها هم تلفن میكنند فحش میدهند به خاطر همین خطبه! اینجوری بود دیگر، تحمل میكرد، یعنی آدمی بود [با] یك روحیهی اینجوری. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد نکوداشت آیتالله طالقانی - 1389/12/09 عنوان فیش :علامه عسگری ؛ رفیق و همدوره آقای طالقانی کلیدواژه(ها) : تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, آیت الله سید محمود طالقانی, علامه سید مرتضی عسکری, علامه سید مرتضی عسکری نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : چقدر خوب است که آقای طالقانی معرفی میشود. این مناسبت صدسالگی هم خوب است. ایشان ظاهراً متولد حدود هزار و سیصد و بیست و نه قمری هستند. مرحوم آقای آ سیّد مرتضای عسگری که با ایشان رفیق و همدوره و در قم با هم بودند، به نظرم میگفت: من دو سال بزرگترم از آقای طالقانی. به هرحال تاریخ، همان تاریخی که نوشته شده درست است لابد. انشاءالله که خدا کمکتان کند .این کار، کار خوبی است؛ منتها آقای طالقانی را با همهی ابعاد معرفی کنید. صرفِ یک روشنفکر مذهبی نیست، همچنانی که صرفِ یک پیشنماز مسجد هدایت نیست، همچنانی که صرفِ یک مبارز نیست، یعنی مجموعهی این خصوصیات را در ایشان معرفی کنید. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29 عنوان فیش :آیةاللَّه طالقانی گفتند: امام(ره) به جای دیگری متّصل است کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, معنویت امام خمینی, شخصیت امام خمینی, خصوصیات امام خمینی(ره), آیت الله سید محمود طالقانی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مگر این انقلاب[اسلامی ایران] شوخی بود!؟ در کشوری که اینگونه مورد طمع همه قدرتها بود، مگر انقلاب، شوخی بود!؟ شما ببینید که امریکا برای یک هائیتی چهکار میکند! برای یک پاناما چهکار میکند! برای یک کویت چهکار کرد! کویت را از دست میدادند؛ دیدید چهکار کردند! آنوقت ایرانِ به این عظمت، با این نفت و ذخایر طبیعی، با این سرزمین بزرگ و با این موقعیت استراتژیکی و جایگاه مهمِ جغرافیایی را از دست بدهد!؟ حکومت دست نشانده مطیعِ گوش به فرمان مخلصِ مریدِ خودش را جلوِ چشمش بر دارند!؟ آیا این کار شدنی بود!؟ این کار به افسانهها شبیه بود؛ اما شد. اگر صد تا قسم میخوردند، خوشبین ترین آدمها میگفتند: «نمیشود.» مرحوم آیةاللَّه طالقانی که هم روحانی و دارای معرفت و مقامات علمی و هم آدم سیاسی و مبارز و زندان رفته بود و از مبارزه هم اصلاً نمیترسید، به من گفت «آن روز که امام مطرح کرد که شاه و حکومت سلطنتی باید برود، من تخطئه کردم و گفتم چه حرفها میزند! مگر میشود!؟» آن وقت که امام صریحاً این کلام را گفتند، مگر چندسال پیش از پیروزی انقلاب بود؟ یعنی تا همین اواخر، حتّی مردی مثل مرحوم طالقانىِ بزرگوارِ مؤمنِ مبارزِ زندان رفته شلاق خورده شکنجه کشیده، میگفت «امکان ندارد!» بعد ایشان به من گفت - مضمون حرف ایشان این بود - که «این مرد، به جای دیگری متّصل است و از جای دیگری حرف میزند!» امام، یک مردِ مؤمنِ مخلصِ خدایی بود که توانست عدّهای را بهدنبال خود بهراه بیندازد و کاری را انجام دهد که واقعاً مثل یک افسانه بود؛ یعنی اصلاً باور کردنی و شدنی نبود. در دنیایی که همه چیز علیه اسلام بود، یک نفر بیاید در جایی که همه انگیزههای دنیا بر این است که آنجا باید از اسلام و ایمان و قرآن دور بماند، حکومت اسلامی برپا کند!؟ مگر چنین چیزی ممکن بود!؟ اما امام کرد. |