[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1383/12/27 عنوان فیش :استقبال مردم دنیا از مسئولان جمهوری اسلامی ایران کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای, اثرات انقلاب اسلامی, انزوای آمریکا, بوسنی و هرزگوین نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما مایل نیستیم در دنیاى اسلام منزوى باشیم، و منزوى هم نیستیم و نخواهیم شد. انزوا به معناى دیپلماتیک و رایج آن در دنیا، آنچنان مضر نیست که انزواى از ملتها مضر است. امروز امریکا به حسب ظاهر منزوى نیست؛ حضور سیاسى و حتى حضور نظامى او در همه جاى این منطقه محسوس است؛ اما در حقیقت منزوى است؛ چرا؟ چون ملتها که تعیینکننده و تصمیمگیرندهاند، همه از حضور امریکا و سیاستهاى امریکا متنفر و بیزارند؛ این انزوا مضر است. جمهورى اسلامى در دنیاى اسلام این انزوا را ندارد. شما الان هر جاى دنیاى اسلام بروید، خواهید دید که مردم دلهایشان براى جمهورى اسلامى مىتپد؛ این واقعیت است. سفر اخیر رئیس جمهور محترم ما به بوسنى، یک نمونه است. مگر ما با بوسنى چقدر ارتباط مردمى داریم؟ مگر مردم بوسنى چقدر به اینجا آمدهاند؟ بعد از قرارداد دیتون و خاتمهى جنگهاى بالکان، آن همه علیه ایران در آنجا تبلیغات و فعالیت شده بود؛ عوامل جمهورى اسلامى را از آنجا بیرون کردند، به آنها توهین کردند، در تبلیغاتشان آنها را متهم کردند و همه چیز راجع به آنها گفتند؛ درعینحال مردم بوسنى از رئیس جمهور ما آنگونه استقبال کردند. ایشان مىگفتند در برف سنگین سارایوو - که شاید تا نزدیک زانوى انسان برف باریده بود - مردم در خیابانهاى شهر اجتماع متراکمى کرده بودند تا رئیس جمهورى اسلامى ایران را ببینند. ایشان مىگفتند به کتابخانهى قاضى خسروبیک رفتیم - که بنده هم زمان ریاستجمهورى به آنجا رفته بودم - تقریباً 45 دقیقه بازدید ما طول کشید؛ اما وقتى برگشتیم، دیدیم مردم هنوز آنجا ایستادهاند. در مسجدِ آنجا مردم اجتماع متراکمى کرده بودند و براى خوشآمدگویى به رئیس جمهورى اسلامى ایران، به زبان فارسى سرود مىخواندند! این استقبال مربوط به اشخاص نیست. من از سفر الجزایر برگشته بودم و منظرهیى را که در آن کشور دیده بودم، براى امام تشریح کردم و گفتم این استقبال مربوط به شخص من نبود؛ تکریم شما بود. الان هم نه شخص من، نه شخص آقاى خاتمى، نه هیچکدام از مسؤولان کشور که به دیگر کشورها مىروند و اینگونه مورد استقبال قرار مىگیرند، مورد نظر نیستند؛ مردم اشخاصِ ماها را نمىشناسند؛ شاید اسم ما را بدانند، اما انقلاب و امام را مىشناسند؛ همان شخصیتى که مثل خورشید در آسمان دنیاى اسلام مىدرخشید و همه - چه دشمنها مىخواستند، چه نمىخواستند - آن را لمس مىکردند. الان هم نمودار و برگهیى از آن شخصیتِ ممتاز را مشاهده مىکنند. شما هرجا بروید، وضعیت همینگونه است. یکى از مسؤولان ما - یادم نیست آقاى رئیس جمهور بود یا کس دیگرى - به یکى از کشورهاى عربى رفته بود و از او استقبال خوبى کرده بودند. من گفتم شما به هر کدام از کشورهاى عربى بروید، قضیه همین است؛ اگر به مصر بروید، اجتماع مردم از همهجا بیشتر خواهد بود؛ به سودان بروید، همینطور است، به دیگر کشورها بروید، همینطور است؛ البته مشروط بر اینکه دولتها مانع نشوند. امروز در سرتاسر دنیاى اسلام، جمهورى اسلامى مطرح است؛ علت هم این است که بر سر حرف و شعار اصلى خود - که اسلام است - ایستاده است. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/01/16 عنوان فیش :نابودی نسل مسلمان از اروپا؛ هدف جنايات دشمنان عليه مسلمانان کوزو و بوسني کلیدواژه(ها) : حکومت الهی, مسلمانان در اروپا, مسلمانان بوسنی و هرزگوین, بوسنی و هرزگوین, مسلمانان بوسنی و هرزگوین, مسلمانان کوزو, ظلم به مسلمانان در اروپا, دموکراسی غربی, حقوق مسلمانان در غرب, حقوق بشر در غرب, حقوق مسلمانان در غرب, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اگر ولایت اسلامی باشد، زندگی زیر سایهی امیرالمؤمنین، برای همه حاصل خواهد شد - برای مؤمن، برای فاسق و برای كافر - حتی كفّار هم در آن، راحت زندگی میكنند. این طور نیست كه در آن، فقط آدمهای پرهیزكار، راحت باشند، غیر پرهیزكار هم از امنیت آن محیط، از مساوات، از عدالت و از آرامش معنوی در آن محیط، استفاده میكند. اگر حكومت الهی نشد، جامعه، جامعهی تبعیضآمیز است. تبعیض هم انواعی دارد. آنجایی كه زمامداران حكومت و قدرت، مردمانی باشند كه یا از كسی نترسند، یا اخلاقیّاتی نداشته باشند و در درون آنها ناظری از خدا نباشد، همین وضعی است كه امروز شما در دنیا ملاحظه میكنید! كشتن مسلمانان كوزو و به دنبال مسلمانان بوسنی و هرزگوین، با هدف نابود كردن نسل مسلمان از منطقهی اروپا! این كار انجام میگیرد! مسلمانان در اروپا صاحب مملكتی باشند، نمیشود. اگر بهعنوان یك انسان درجهی دو زندگی كنند، مانعی ندارد! اینها حقایقِ حوادث این روزگار است. این هدف كسانی است كه از همه طرف، دست بهدست هم دادند تا قضایای بوسنی راه افتاد و امروز قضایای كوزوو راه افتاده است! شما ملاحظه كنید، یوگسلاوی از یك طرف و متّحدین غربی - ناتو - از یك طرف، با هم جنگ دارند؛ اما نتیجه چیست؟ آیا یك مسلمان بهخاطر اینكه - ظاهراً - یوگسلاوی را مجازات میكنند، احساس آرامش كرد؟! ابداً! از روزی كه این حملات شروع شده است، شدّت عمل نسبت به مسلمانان بیشتر است! البته ارتباط خودشان با هم بر سر قضیهی حكومت و استبداد و قلدری - و اینكه یكی حتماً باید صربها را زیر بند و فرمان خود بیاورد - چیزهایی را ایجاب میكند؛ اما برای مسلمانان فرقی نمیكند. مسلمانان در بوسنی و هرزگوین هم چند سال مورد تجاوز قرار گرفتند، كتك خوردند، كشته و در گورهای دستجمعی دفن شدند؛ به قصد اینكه آنها را متفرّق و متلاشی كنند! آخرِ سر آمدند و با شكل بهكلّی نامطلوبی، صلح را برقرار كردند. البته وقتی دیدند چارهای نیست، اقدام كردند؛ زیرا مسلمانان بوسنی، انصافاً ایستادگی كردند. اگر چارهای بود، آنقدر ادامه پیدا میكرد تا یك نفر از آن جمعیتی كه در بوسنی و هرزگوین بودند، در آن منطقه باقی نماند! با اینكه خیلی از آنها هم از همان نژاد «اسلاو» و جزو همان جمعیتند؛ منتها دینشان فرق میكند! اینجاهم همین است؛ تا راندن مسلمانان و نابود كردن اسلام و اجتماع و تجمّع اسلامی ادامه میدهند! چرا؟ بهخاطر اینكه وجود مسلمانان را در اینجا برخلاف اهداف خود خواهانه و مستبدانهی خودشان میدانند. حالا اسمش دمكراسی است، باشد؛ اسم كه چیزی را عوض نمیكند! همهی این آقایانی كه در آنجا هستند، حاكمان دمكراتیك و حكومتهای دمكراسی هستند! آیا این دمكراسی است؟! معنای دمكراسی، این است؟! آیا بشریت برای این مقاصد، باید تحمّل این همه مشكلات را بكند؟! اگر واقعاً دمكراسی این است، پس استبداد و دمكراسی فرقی با هم ندارد! كشورهای دمكرات دنیا و كسانی كه با حكومتهای بهاصطلاح دمكراسی بر سرِ كارند، در برخورد با جماعاتی كه با آنها همفكر نیستند - یا به دلیلی وجود آنها را برای خودشان مفید نمیدانند، یا مضر میدانند - حق داشته باشند با شدیدترین ابزارها رفتار كنند! پس اگر بشریت، دمكراسی غربی را رد كند، نفی و انكار كند و از آن اظهار برائت نماید، حق دارد. ولایت اسلامی اینگونه نیست. ولایت اسلامی اینطور است كه وقتی مخالفین در حكومت امیرالمؤمنین، خلخال از پای زن یهودی بیرون میآورند، امامِ آن جمعیت و حاكمِ حكیم میگوید: اگر مسلمانی از این امر بمیرد - از غصّهی اینكه در حكومت او خلخال از پای یك زن یهودی درآوردهاند - حق دارد! مثل امیرالمؤمنین كه مبالغه نمیكند؛ میگوید اگر از این غصّه، انسان بمیرد، حق دارد. این، حكومت و ولایت اسلامی است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان - 1376/02/10 عنوان فیش :شواهد تاریخی مبنی بر عدم رعایت حقوق بشر، در تاریخ اروپا کلیدواژه(ها) : حقوق بشر, جنگهای جهانی, بوسنی و هرزگوین, جنایت جنگی, جنایات اسرائیل, تاریخ غرب نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : جلسهای را که دیروز وزرای خارجهی اروپا داشتند، ملاحظه کنید! حرفهای بیهوده و بیادبانهای زدند؛ مواضع غیر صحیحی اتّخاذ کردند؛ گفتند و برخاستند! هدف چه بود؟ هدف، فشار بر دولت و ملت ایران بود. ملت و دولت ایران باید نشان دهند که در مقابل دولتهای زورگو و مستکبر و بیادب، برخوردشان بسیار شدید و قاطع خواهد بود. یکی از حرفهای بسیار غلط اینها این بود که دور هم نشستند، عقلهایشان را یکی کردند و گفتند برویم از دولت ایران بخواهیم که به موازین حقوق بشر احترام بگذارد! من هر چه با خودم فکر کردم که روی موضعگیری اینها چه اسمی میشود گذاشت و معنای کارشان چیست، دیدم غیر از کلمهی «وقاحت»، هیچ چیز دیگری نمیتوانم نسبت به کار آنها بگویم. در بیان این مطالب، آقایان وقاحت بهخرج دادند. حقوق بشر؟! دولتهای اروپایی، بیشترین نقض حقوق بشر را در طول این یک قرن اخیر انجام دادهاند. صد سال، و اگر کسی قبل از صد سال را هم پیش برود، همین است. من تاریخ اروپا را تا حدود زیادی ورق زدهام و نگاه کردهام. حداقل در این صد سال، همین آقایان اروپاییها، دو جنگ جهانیِ پر از مفسده به وجود آوردند. در کمتر از دو قرن، وقوع دو جنگ جهانی، کار اینها بود. همین آقایان اروپاییها؛ همینهایی که دیروز در لوکزامبورگ نشستند و ریشهایشان را همقد کردند و با هم حرف زدند و حکمت(!) صادر نمودند، دهها کشور دنیا را استعمار کردهاند. اگر استعمار و تضییع حقوق ملتها گناه است، این گناه فقط بر گردن همین دولتهایی است که نمایندگانشان دیروز نشستند و راجع به ایران حرف زدند که حقوق بشر را رعایت کند! این، آتشافروزی دو جنگ جهانی خانمانسوز متعلّق به دهها سال گذشته است؛ اما در همین زمان خودمان، چه کسی کارخانههای سلاح شیمیایی را در عراق به وجود آورد که آن همه فاجعه پدیدار شد؟ همین آقایان. چه کسی تأسیسات اتمی برای ساخت بمب اتم در عراق به وجود آورد که همهی منطقه را تهدید میکرد؟ همین آقایان. چه کسی جنایات اسرائیل را - که هر روزی که میگذرد، یک جنایت انجام میدهد - زمینهسازی و توجیه میکند؟ همین آقایان. کسانی که در اینجا نشستهاند، بازماندگانِ شهدای قانا هستند. سال گذشته، دولت صهیونیست، یکی از فاجعهآمیزترین جنایتهای خودش را در مقابل چشم این آقایان انجام داد. آیا لب باز کردند؟! آیا حتی یک کلمه تقبیح کردند؟! معاذاللَّه! این قدر وجودشان آمیختهی با نقض حقوق بشر است. الان در داخل سرزمینهای اشغالی، این همه جنایت میکنند. روزانه، خانههای عادّی مردم لبنان بمباران میشود. با هلیکوپتر، به روستاها و دهکدههای لبنانی میآیند و مینشینند و آدمها را بر میدارند و سوار میکنند و به زندان میبرند! این کارها، جلوِ چشم همین آقایان اروپاییها - که از خودشان هستند - انجام میگیرد! یک کلمه حرف بزنند، ابداً! یک کلمه اخم بکنند، ابداً! در قضیهی بوسنی هرزهگوین، آن همه فاجعه آفرینی شد؛ بعد که دیدند خیلی دیگر زشت است - چون بقیهی جنایات ممکن بود در خارج از اروپا انجام گیرد، ولی این جنایت در قلب اروپا انجام گرفت - به همین خاطر یک مقدار جنجال و هیاهو کردند؛ ولی هیچ عمل صحیح و واقعی انجام ندادند. همین حالا، هم مسلمانان به وسیلهی صربها زیر فشار قرار دارند. جنایتکارانی که هزاران نفر را کشتند، یا زنده به گور کردند، یا در داخل زندانها از گرسنگی نابود کردند، الان راست راست در اروپا راه میروند؛ کسی هم معترضشان نیست! آن وقت این دولتهای اروپایی، با این همه جنایتهایی که یا به وسیلهی خودشان و یا در مقابل چشمشان انجام گرفته است و حرفی نزدهاند، چه طور رویشان میشود که به ایران اسلامی - به یک نظام مردمی و به یک ملت رشید - بگویند: ناقض حقوق بشر؟! این، غیر از وقاحت چیز دیگری است؟ واقعاً اینها وقیحند! مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مهمانان خارجی - 1370/11/14 عنوان فیش :شاخصهایی کشور بوسنی و هرزگوین از نگاه مقام معظم رهبری کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, بوسنی و هرزگوین, سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده آمدم و بوسنى و هرزگوین را از نزدیک دیدم. اولاً در آنجا نشانههاى اسلامى و یادگارهاى اسلامى بسیار برجسته است؛ ثانیاً عواطف اسلامى هم در آنجا بسیار سرشار است. من مىدیدم که مردم با وجود سلطهى حکومت الحادى در طول سالهاى متمادى، عواطف اسلامیشان به حال خود باقى است. البته عواطف، کافى هم نیست؛ بایستى تفکرات اسلامى در ذهنهاى مردم باشد، یا بهوجود بیاید. متفکران و افراد برجستهى مسلمان در آنجا، بایستى به جنبهى فکرى مردم هم اهمیت بدهند. |