[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش :مفاهیم مشتبه عامل ایجاد خدشه در وحدت جامعه کلیدواژه(ها) : وحدت, ایجاد اختلاف و تفرقه, مفاهیم مشتبه, آمادگی برابر دشمن, جنگ صفین, خوارج, ماجرای حکمیّت, تاریخ دوران حکومت حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : منظور ما از وحدت چیست؟ یعنی همهی مردم یكسان فكر كنند؟ نه. یعنی همهی مردم یك نوع سلیقهی سیاسی داشته باشند؟ نه. یعنی همهی مردم یك چیز را، یك شخص را، یك شخصیت را، یك جناح را، یك گروه را بخواهند؟ نه؛ معنای وحدت اینها نیست. وحدت مردم، یعنی نبودن تفرقه و نفاق و درگیری و كشمكش. حتی دو جماعتی كه از لحاظ اعتقاد دینی مثل هم نیستند، میتوانند اتحاد داشته باشند؛ میتوانند كنار هم باشند؛ میتوانند دعوا نكنند. یكی از عواملی كه این وحدت را خدشهدار میكند، مفاهیم مشتبهی است كه دائماً در فضای ذهنی مردم پرتاب میشود. هر كس هم به گونهای معنا میكند؛ یك عدّه از این طرف، یك عدّه از آن طرف؛ جنجال و اختلافِ غیرلازم درست میشود! البته دشمن در همهی این مسائل سود میبرد و به احتمال زیاد در این مسائل - یا در همهاش، یا در بعضیاش - دست هم دارد. این را ما نمیتوانیم ندیده بگیریم. متأسفانه عدّهای امروز حسّاسیت پیدا كردهاند؛ تا گفته میشود دشمن، لجشان میگیرد كه چرا میگویید دشمن! دشمن هست؛ نمیشود شما دشمن را ندیده بگیرید. هیچكس یك ملت و یك جماعت را برای اینكه دشمنِ خود را ندیده است، خاكریزهای دشمن را ندیده است، اسلحهی دشمن را ندیده است، توطئهی دشمن را نفهمیده است، ستایش نخواهد كرد. خودِ دشمن به طور صریح میگوید كه من دشمنی میكنم. خودِ دشمن میگوید كه من برای ایجاد اختلال در ایران بودجه میگذارم؛ برای تشنّج افكار در ایران رادیو درست میكنم؛ میخواهم مردم ایران دو دسته شوند. ولی ما بگوییم نیست؟! این سادهلوحی نیست؟! بنابراین، دست دشمن هم در كار است. البته اگر ما بیدار باشیم و اشتباه نكنیم، دشمن نمیتواند كاری بكند. پس، اشتباه و غفلت و كوتاهی ما یقیناً یك جزء مهم و عنصر اساسی در موفقیت دشمن است. من با مراجعه به تاریخ دو نمونه را عرض كنم، برای اینكه شما توجه كنید كه این مفاهیم مشتبه چطور میتواند یك جامعه را دچار دودستگی كند: یك نمونه، نمونهی جنگ صفّین است. همانطور كه میدانید بعد از آنكه لشكر امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام بر لشكر معاویه غلبهی ظاهری پیدا كرد، آنها قرآنها را سرِ نیزه كردند. دیدن قرآنها، در لشكر امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام دودستگی انداخت؛ چون معنای آن كار این بود كه بین ما و شما قرآن قرار دارد. عدّهای متزلزل شدند و گفتند نمیشود ما با قرآن بجنگیم! یك دستهی دیگر گفتند اصل جنگ اینها با قرآن است! جلد قرآن و صورت ظاهر قرآن را آورده بودند، اما با معنای قرآن كه امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام بود میجنگیدند! بالاخره در سپاه مسلمین دودستگی افتاد و تزلزل به وجود آمد. این كارِ دشمن بود. یك نمونهی دیگر، باز در همان جنگ اتّفاق افتاد. بعد از آنكه حكمیّت بر امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام تحمیل شد، عدّهای از داخل اردوگاه آن حضرت اینها دیگر خودی بودند؛ از بیرون نبودند بلند شدند و شعار دادند: «لا حكم الّا لِلّه»؛ یعنی حكومت فقط از آنِ خداست. آری؛ معلوم است و در قرآن هم هست كه حكومت از آنِ خداست؛ اما اینها چه میخواستند بگویند؟ اینها میخواستند با این شعار، امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام را از حكومت خلع كنند. آن حضرت، نقشهی آنها را افشاء كرد و گفت حُكم و حكومت مال خداست؛ اما اینها این را نمیخواهند بگویند. اینها میخواهند بگویند «لا إمرة»؛ میخواهند بگویند بایستی خدا بیاید مجسّم شود و امور زندگی شما را اداره كند. یعنی امیر المؤمنین نباشد! این شعار، عدّهای را از اردوگاه امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام خارج كرد و به آن جماعتِ بدبختِ نادانِ غافلِ ظاهربین و احیاناً مغرض ملحق نمود و قضیهی خوارج به وجود آمد. مربوط به :بیانات در دیدار ائمّهی جمعهی سراسر کشور - 1368/04/12 عنوان فیش :خلاصه وصیت¬نامه امام خمینی در جریان عارضه قلبی سال 65 ایشان کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), وحدت, حفظ وحدت, دوران پس از رحلت امام خمینی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, توصیههای امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : حفظ وحدت را اصل قرار بدهیم و اگر تکلیف شرعییی هم احساس کردیم، ولی دیدیم عمل به این تکلیف ممکن است مقداری تشنج به وجود آورد و وحدت را از بین ببرد، قطعاً انجام آنچه که تصور میکردیم تکلیف شرعی است، حرام است و حفظ وحدت واجب خواهد بود. پس از رحلت امام(ره)، مسؤولان خوب و ارزشمند کشور در سطوح بالا، خوشبختانه با قضایا هوشمندانه و قوی برخورد کردند. همهی افراد و مراکزی که دشمن فکر میکرد بتواند روی آنها سرمایهگذاری کند، در مقابله با توطئهی دشمن، قوی و صادقانه و مخلصانه برخورد کردند. از بیت شریف حضرت امام و بازماندگان ایشان و فرزند ارجمند و عزیزشان، تا مسؤولان کشور وشخصیتهای روحانی و چهرههای طراز اول جامعهی ما، خیلی خوب و قوی و قاطع و هوشمندانه و مخلصانه و مؤمنانه با قضایا برخورد کردند و حقیقتاً دشمن را دچار حیرت کردند. در ردیفهای بعدی، مدیران گوناگون کشور نیز همینگونه بودند. عامهی مردم هم که واقعاً در صفا و اخلاصشان هیچوقت شک و تردیدی نبوده و نیست، در این مقطع بسیار خوب عمل کردند. بایستی همین هوشمندی و توجه به کید و توطئهی دشمن، دایماً مورد توجه باشد. وقتی که دشمن میخواهد اختلاف ایجاد کند، صریحاً نیت خود را بیان نمیکند؛ بلکه حرفی را برای اذهان اشخاص مطرح میکند که فکر میکنند واقعاً حرف منطقی است و باید عکسالعمل نشان داد و اعتراض کرد. همینجاست که هوشمندی لازم است و باید با این توطئهها مقابله کرد. بهار سال 1365 را - روزی که امام(ره) در بستر بیماری بودند - فراموش نمیکنم. ایشان دچار ناراحتی قلبی شده بودند و تقریباً ده، پانزده روزی در بستر بیماری بودند. در آن زمان من در تهران نبودم. آقای حاج احمد آقا - آقازادهی محترم ایشان (حفظهاللَّهوسلمهوایده)- به من تلفن کردند و گفتند سریعاً به آنجا بیایید؛ فهمیدم که برای امام(ره) مسألهیی رخ داده است. آناً حرکت کردم و پس از چند ساعت طی مسیر، خود را به تهران رساندم. اولین نفر از مسؤولان کشور بودم که شاید حدود ده ساعت پس از بروز حادثه، بالای سر ایشان حاضر شدم. در آن وقت برادر عزیزمان جناب آقای هاشمی در جبهه بودند و هیچکس دیگر هم از این قضیه مطلع نبود. روزهای نگرانکننده و سختی را گذراندیم. خدمت امام(ره) رفتم و هنگامی که نزدیک تخت ایشان رسیدم، منقلب شدم و نتوانستم خودم را نگهدارم و گریه کردم. ایشان تلطف فرمودند و با محبت نگاه کردند. بعد چند جمله گفتند که چون کوتاه بود، به ذهنم سپردم؛ بیرون آمدم و آنها را نوشتم. برادر عزیزمان آقای صانعی هم در اتاق بودند. از ایشان کمک گرفتم، تا عین جملات امام(ره) را بازنویسی کنم. در آن لحظهیی که امام(ره) ناراحتی قلبی پیدا کرده بودند، ما بشدت نگران بودیم. وقتی که من رسیدم، ایشان انتظار و آمادگی برای بروز احتمالی حادثه را داشتند. بنابراین، مهمترین حرفی که در ذهن ایشان بود، قاعدتاً میباید در آن لحظهی حساس به ما میگفتند. ایشان گفتند: قوی باشید، احساس ضعف نکنید، به خدا متکی باشید، «اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم» باشید، و اگر با هم بودید، هیچکس نمیتواند به شما آسیبی برساند. به نظر من، وصیت سیصفحهیی امام(ره) میتواند در همین چند جمله خلاصه شود. او واقعاً حکیم بود و مصداق کامل «صیرورت الانسان عالما عقلیّا مضاهیا للعالم العینی»محسوب میشد. انسان احساس میکرد که تمام حقایق عالم در وجود او منعکس بود. او چیزهایی را بوضوح و روشنی و با همان نورانیت نفسانی و نگاه رحمانی و حکمت خودش - نه با استدلال و تمهید مقدمات معمولی - میدید و میفهمید که دیگران عصازنان خودشان را به آن نقطه میرساندند. |