[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : عدهیی خیال میکنند شعارهای انقلاب؛ شعار عدالت، شعار جهاد، شعار دین، شعار استقلال، شعار خودکفایی؛ شعارهایی که مردم را به شوق آورد، وارد صحنه کرد، رژیم طاغوت را ساقط کرد و مردم هشت سال در جنگ مقاومت کردند، کهنه شده و قابل پیاده شدن نیست؛ نه، ممکن است ما کهنه شده باشیم و اقتدار و صلابت خود را از دست داده باشیم. ما سست شدیم؛ آن اصول با قوت و صلابت خود باقی است. ما اگر با ایمان لازم، با مدیریت کافی، با شوق و امید، با مقهور نشدن در مقابل شیوهها و کلکهای سیاسی و تبلیغاتی دشمنان وارد میدان شویم، همان اصول، امروز جلوهی بیشتری خواهد داشت. معلوم است؛ عدالت اجتماعی در یک جامعهی ده، پانزده هزار نفری مدینه کجا، عدالت اجتماعی در یک جامعهی چندین ده میلیونی و چندین صد میلیونی حکومت دوران امیرالمؤمنین کجا؟ و امیرالمؤمنین این کارها را کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : بدیهی است که امیرالمؤمنین حق خلافت را متعلق به خودش میدانست؛ اما بعد از رحلت پیغمبر اینطور نشد؛ در مقابل چیزی که حق خود میدانست، بیستوپنج سال هیچ حرکتی نکرد؛ اگر کسانی هم خواستند حرفی بزنند، آنها را آرام نگهداشت. «انک لقلق الوضین ترسل فی غیر سدد»، «ودع عنک نهبا صیح فی حجراته»؛ از این مطالب امیرالمؤمنین دارد. امیرالمؤمنین در مقابل آن مسأله بیستوپنج سال عکسالعمل نشان نداد؛ اما در مقابل قضیهیی که بظاهر کمتر از آن قضیه بهنظر میرسد - مسألهی عدالت اجتماعی، مسألهی احیای اصول نبوی، دوباره بنا کردن بنای اسلامی مستحکمی که پیغمبر گذاشته بود - امیرالمؤمنین سه جنگ را تحمل کرد؛ جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان. ببینید این کار به نظر امیرالمؤمنین چقدر مهم بود. کار بزرگ امیرالمؤمنین این است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : نظام سلطه کلیدواژه(ها) : نظام سلطه نوع(ها) : جستار متن فیش : این جنجالی که مخالفان در دنیا راجع به جنجال هستهیی راه انداختند، یک حرف بیمنطق است و انگیزهی امریکا را میشود فهمید؛ روشن است. دیگرانی هم که در این میدان یقه چاک میکنند، بعضی زیر نفوذ امریکایند، بعضی هم دچار توهمند؛ ولی انگیزهی امریکا و کسانیکه دشمن ملت ایران و نظام جمهوری اسلامیاند، روشن است. انگیزهی دشمنان چیست؟ من در یک جملهی کوتاه عرض کنم: هر چیزی که بتواند یک ملت را به استقلال و به اقتدار ملی و خودجوش و درونزا برساند، آن چیز مبغوض مراکز قدرتی است در دنیا که همهی دنیا را برای خودشان میخواهند؛ نظام سلطه اینطور است. در نظام سلطه، مراکز سلطهی جهانی به همهی دنیا به چشم طعمه نگاه میکنند؛ همه چیز باید در اختیار آنها قرار بگیرد: منابع مالی دنیا، منابع ثروت دنیا، بازارها و قدرت کار دنیا؛ نظام سلطه اصلا پایهاش این است. نظام سلطه در واقع زنجیرهیی از دولتها و قدرتهایند؛ اما پشت سر این دولتها، کمپانیها، مراکز اقتصادی و مراکز مالی هستند؛ تعیینکنندهی سیاستها امروز در نهایت آنها هستند. فرض بفرمایید آن کمپانیهایی که هیأت حاکمهی کنونی امریکا دنبالهرو و تابع آنهایند، اگر بخواهند در خاورمیانه دست و پایی باز کنند؛ ثروت جدیدی پیدا کنند یا احتمالا از ورشکستگیهای خودشان جلوگیری کنند، یا بر منابع نفتی در منطقهی خاورمیانه دسترسی پیدا کنند، یا از منافع سرمایهدارهای صهیونیسم و دولت صهیونیستی حمایت کنند و بهخاطر همهی اینها احتیاج به حضور قوی در خاورمیانه داشته باشند، چهکار میکنند، جنگ عراق را طراحی میکنند. طراحی یک جنگ؛ طراحی یک حضور نظامی با این همه خسارت. وقتی که سلسلهوار دنبال میکنید، میرسد به مطامع و اغراض آمیختهی اقتصادی و سیاسی قدرتهایی که پشت پردهی سیاستهای مقتدر دنیا تلاش و فعالیت میکنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : اقتدار ملی, اقتدار درونزا کلیدواژه(ها) : اقتدار ملی, اقتدار درونزا نوع(ها) : جستار متن فیش : در واقع این جنجالی که مخالفان در دنیا راجع به جنجال هستهیی راه انداختند، یک حرف بیمنطق است و انگیزهی امریکا را میشود فهمید؛ روشن است. دیگرانی هم که در این میدان یقه چاک میکنند، بعضی زیر نفوذ امریکایند، بعضی هم دچار توهمند؛ ولی انگیزهی امریکا و کسانیکه دشمن ملت ایران و نظام جمهوری اسلامیاند، روشن است. انگیزهی دشمنان چیست؟ من در یک جملهی کوتاه عرض کنم: هر چیزی که بتواند یک ملت را به استقلال و به اقتدار ملی و خودجوش و درونزا برساند، آن چیز مبغوض مراکز قدرتی است در دنیا که همهی دنیا را برای خودشان میخواهند؛ نظام سلطه اینطور است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : خودکفایی کلیدواژه(ها) : خودکفایی نوع(ها) : جستار متن فیش : عدهیی خیال میکنند شعارهای انقلاب؛ شعار عدالت، شعار جهاد، شعار دین، شعار استقلال، شعار خودکفایی؛ شعارهایی که مردم را به شوق آورد، وارد صحنه کرد، رژیم طاغوت را ساقط کرد و مردم هشت سال در جنگ مقاومت کردند، کهنه شده و قابل پیاده شدن نیست؛ نه، ممکن است ما کهنه شده باشیم و اقتدار و صلابت خود را از دست داده باشیم. ما سست شدیم؛ آن اصول با قوت و صلابت خود باقی است. ما اگر با ایمان لازم، با مدیریت کافی، با شوق و امید، با مقهور نشدن در مقابل شیوهها و کلکهای سیاسی و تبلیغاتیِ دشمنان وارد میدان شویم، همان اصول، امروز جلوهی بیشتری خواهد داشت. معلوم است؛ عدالت اجتماعی در یک جامعهی ده، پانزده هزار نفریِ مدینه کجا، عدالت اجتماعی در یک جامعهی چندین ده میلیونی و چندین صد میلیونیِ حکومت دوران امیرالمؤمنین کجا؟ و امیرالمؤمنین این کارها را کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش :شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مصیبتِ همیشهی زمان کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), حضرت زهرا(سلام الله علیها) نوع(ها) : حدیث متن فیش : اما دربارهی شهادت امروز. این شهادت، مصیبتی نیست که در برههیی از زمان اتفاق افتاده باشد و الان ما به یاد آن اشک بریزیم؛ نه، این مصیبتِ همیشهی زمان است. مصیبت شهید کردن امیرالمؤمنین، این «تهدّمت واللَّه ارکان الهدی» ، فقط برای آن زمان خسارت نیافرید؛ برای طول تاریخ بشر خسارت ایجاد کرد. فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) بیستوپنج سال قبل از این تاریخ در بستر بیماری به زنان مدینه فرمود اگر علی را بر سر کار میگذاشتند، «لساربهم سیراً سُجُحاً» - «سُجُح» یعنی هموار - راه زندگی را بر مردم هموار میکرد. «لا یکلِمُ خُشاشه»؛ نمیگذاشت - به تعبیر من - اقتدار حکومت و روحیهی حکومتگریِ اسلام اندکی به پیکر جامعهی اسلامی زخم بزند؛ نمیگذاشت ذرهیی آسیب ایجاد کند؛ کار را پیش میبرد و از هر آسیبی هم جلوگیری میکرد. بهترین شکل حکومت کردن این است که حکومت به مردم زخم نزد؛ زندگی مردم را هم از لحاظ مادی و معنوی آباد کند. «ولا یکلّ سائرهُ و لا یُمُلّ راکبه و لاوردهم منهلا غیرا صافیا رویّا»؛ اینها را فاطمهی زهرا آن روز فرمود.(1) این واقعه بیستوپنج سال عقب افتاد؛ ولی بالاخره امت اسلامی جمع شدند و امیرالمؤمنین را سرِ کار آوردند. امیرالمؤمنین در همین چند سال؛ یعنی از ذیحجّهی سال 35 تا ماه رمضان سال 40 - چهار سال و نُه ماه یا ده ماه - کارهای بزرگی انجام داد. کارهایی را پایهگذاری کرد که اگر شمشیر غدر و خیانت نمیبود و این جنایت بزرگ به وسیلهی ابنملجم و عناصر پشت پردهی این جنایت صورت نمیگرفت، امیرالمؤمنین این راه را ادامه میداد و باز دنیای اسلام شاید تا قرنها بیمه و تأمین میشد. لذا مصیبتی که آن روز وارد شد، برای دنیای اسلام و تاریخ اسلام پُرخسارت بود. باز هم این منهل رَویِّ صافیِّ زلالی را که میتوانست دنیای اسلام را سیراب کند، از دسترس دنیای اسلام دور کردند؛ لذا مصیبتِ همیشه است. 1 ) معانی الاخبار، شیخ صدوق ص 355 ؛ احتجاج، طبرسی ج 1 ص 109 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 43 ص 158 و 160 ؛ « .... وَ اللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَا يَكْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضِفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَخَيَّرَ لَهُمُ الرَّيَّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ سَوْرَةَ السَّاغِبِ وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَعْ وَ مَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ وَ إِنْ تَعْجَبْ وَ قَدْ أَعْجَبَكَ الْحَادِثُ إِلَى أَيِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا وَ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا اسْتَبْدَلُوا الذُّنَابَى وَ اللَّهِ بِالْقَوَادِمِ وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً- أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ- أَ فَمَنْ يَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّی إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» ترجمه : « به خدا سوگند اگر از زمام و افسار [خلافت] كه رسول خدا (ص) به دست او نهاده بود خودداری نمی كردند و و رها نمی شدند، همانا كه آن را محكم می گرفت و آنان را با آرامش و با سيرى ملايم به [سوى سعادت و حقّ] حركت می داد، بىآنكه بواسطه كشيدن افسار، مركوب زخمى گردد، و سوار بر آن تكان شدیدی بخورد، تا ايشان را به سرچشمه جوى زلال و گوارا و فراوان آب [حيات] برساند، جويبارى كه آبى پاك دو سمت آن لبریز و موج مىزند و آنان را سيراب مىنمود، سير و سيراب از آن جاى باز مىگرداند، در حالى كه خودش از آن بهرهاى نمىبرد، مگر اندكى كه جلوی شدت گرسنگی گرسنه ای كند و [آن زمان بود] كه [درهاى] بركات از زمين و آسمان به روى مردم گشوده مىشد. خداوند به آنچه بدست آورده بودند آنها را مجازات خواهد كرد آگاه باشید و بياييد بشنويد هر قدر زنده بمانی هر روز، روزگار چيز عجيبی به تو نشان خواهد داد و اگر تعجب كنی همانا كه رویداد تو را به شگفتی واداشته است. به چه تكیه گاهی تكیه كردند؟ و به چه نشانه تمسكی تمسك كردند؟ به خدا قسم پر را با دم و كتف را با سرین عوض كردند (آنها به جای انتخاب افراد شایسته، بی لیاقتان را انتخاب نمودند) بينیهای قوم و گروهی به خاك ماليده باد كه خيال میكنند كار خوبی انجام دادند، در صورتی كه در واقع آنها اهل فسادند، ولی نمی فهمند آیا كسی كه به سوی حق هدایت می كند سزاوارتر است كه پیروی شود یا آنكس كه هدایت نشده است پس چه شده است شما را چگونه حكم می كنید؟ مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش :قابل مقایسه نبودن حضرت علی(علیه السلام) با دیگران کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), اصل اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : چند روز قبل در جمعی گفتم اصول اسلامی شکل لباس امیرالمؤمنین نیست که اگر امیرالمؤمنین لنگ میبست یا پیراهن میپوشید، امروز لازم باشد ما هم همان کار را بکنیم؛ اصول اسلامی عبارت است از عدالت، توحید، انصاف با مردم، ارج نهادن به حقوق مردم، رسیدگی به حال ضعفا، ایستادگی در مقابل جبهههای ضداسلام و دین، پافشاری بر مبانی حق و اسلام و دفاع از حق و حقیقت. اینها در همهی زمانها هم قابل پیاده شدن است. البته امروز وقتی ما این حرفها را میزنیم، در حقیقت از قله حرف میزنیم. چه کسی میتواند حتّی تصور کند که به امیرالمؤمنین شباهت پیدا کند؟ نه، هیچکس شبیه امیرالمؤمنین نمیشود. امام سجاد که نوهی امیرالمؤمنین بود و مقام عصمت داشت، وقتی به ایشان گفتند تو اینقدر عبادت میکنی، فرمود عبادت ما کجا و عبادت علی کجا؟(1) یعنی امامِ عابد ِ سجاد میگوید من با علی قابل مقایسه نیستم. بین امام سجاد و بهترین عبّاد و زهّاد زمان ما هم هزاران فرسخ فاصله است. امیرالمؤمنین الگو و قله و جهت حرکت را نشان داد و شاخص را معین کرد؛ حالا به هرجا توانستیم برسیم. نظام اسلامی، نظام عدل و انصاف و رسیدگی به مردم و احترام به حقوق انسانها و مقابلهی با ظلم قوی به ضعیف است. مشکلات مهم بشر در طول تاریخ اینهاست. بشریت همیشه گرفتار این مشکلات بوده و هنوز هم گرفتار است. امروز شما ببینید، قلدرها و زورمندهای دنیا مدعی همهی دنیا هستند. ملتها بهخاطر همین زورگوییها ضربه میخورند و زندگیهایشان سخت میشود. اسلام و منطق امیرالمؤمنین و منطق حکومت علوی مقابلهی با این چیزهاست؛ چه در داخل یک جامعه که زورمندی بخواهد ضعیفی را ببلعد، چه در سطح جهانی و بینالمللی. 1 ) شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ج1 ص 27 ؛ بحار الانوار ،علامه مجلسی : ج 41 ص 149 ؛ وَ قِيلَ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ كَانَ الْغَايَةُ فِی الْعِبَادَةِ أَيْنَ عِبَادَتُكَ مِنْ عِبَادَةِ جَدِّكَ قَالَ عِبَادَتِی عِنْدَ عِبَادَةِ جَدِّی كَعِبَادَةِ جَدِّی عِنْدَ عِبَادَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص» ترجمه : « به علی بن حسین علیه السلام كه در نهایت عبادت كردن بود گفته شد عبادت شما نسبت به عبادت حضرت علی علیه السلام كجاست؟ ایشان فرمودند كه عبادت من نزد عبادت جدم همچون عبادت جدم نزد عبادت رسول خدا (ص) است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش :تحمل سه جنگ به وسیله امام علی(علیه السلام) برای احیای اصول نبوی کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), عدالت اجتماعی نوع(ها) : حدیث, نهجالبلاغه متن فیش : من چند مورد از اقدامات امیرالمؤمنین را - که در بیانات آن بزرگوار منعکس است - در اینجا عرض میکنم؛ هزاران مورد از این قبیل، در زندگی امیرالمؤمنین وجود دارد. مردم آمدند اصرار و بیعت کردند؛ اما حضرت قبول نمیکرد. اصرار مردم زیاد شد. همه، بزرگان، کوچکان، رؤسا و صحابهی قدیمی گفتند نه، فقط علیبنابیطالب باید باشد و غیر از او کسی نمیتواند. آمدند و به اصرار حضرت را بردند. حضرت فرمود پس به مسجد برویم. حضرت روی منبر رفت و خطبه خواند و در این سخنرانی حرف خودش را بیان کرد. امیرالمؤمنین فرمود: اموالی که تا امروز افرادِ برگزیده و محترمها بیجا و بناحق تصرف کردهاند، هرجا من به این اموال دست پیدا کنم، اینها را به بیتالمال برمیگردانم. در طول این چند سال کسانی توانسته بودند پولهایی را از بیتالمال به نفع خودشان بردارند. فرمود من همه اینها را برمیگردانم؛ «لو وجدته قد تزوّج بهالنساء»؛ حتّی اگر ببینم مهر زنهایتان قرار دادهاید، یا «و مُلک به الاماء»؛ برای حرمسراهای خودتان کنیز خریدهاید. «لرددته»؛ به بیتالمال برمیگردانم. مردم و بزرگان بدانند که روش من این است.(1) بعد از چند روز مخالفتها شروع شد. البته مردم مستضعف و طبقهی مظلوم جامعه از خدا میخواهند چنین روشی بهکار گرفته شود؛ لیکن متنفذان و کسانیکه خودشان مخاطب واقعی این مطلب بودند، بدیهی است که ناراضی بودند. نشستند جلسه تشکیل دادند و گفتند این چه کاری است که علی میخواهد انجام دهد. ولیدبنعقبه - همان کسیکه زمان عثمان استاندار کوفه بود - از طرف آنها بلند شد پیش امیرالمؤمنین آمد و گفت یا علی! بیعت ما با تو شرط دارد؛ «و نحن نبایعک الیوم علی ان تضع عنا ما اصبناه من المال فی ایام عثمان»(2)؛ شرط ما این است که به پولهایی که ما بهدست آوردهایم، دست نزنی و به دستاوردهای ما در دوران قبل از خودت کاری نداشته باشی. بعد از ولیدبنعقبه، طلحه و زبیر آمدند. البته حساب ولیدبنعقبه از طلحه و زبیر جداست. ولیدبنعقبه در واقع جزو تازهمسلمانهاست؛ خانوادهاش ضداسلام و ضدانقلاب بودند و با اسلام جنگیده بودند؛ بعد هم که اسلام غالب شد، اواخر زمان پیغمبر، او هم مثل دیگرانِ از بنیامیه اسلام آورد؛ اما طلحه و زبیر جزو سابقین اسلام و جزو یاران نزدیک پیغمبر بودند. طلحه و زبیر هم - که بزرگانِ آن روزِ اسلام و جزو بقایای اصحاب پیغمبر بودند - خدمت امیرالمؤمنین آمدند و حرفهای گلهآمیزی زدند؛ از جمله گفتند: «انک جعلت حقنا فی القسم کحق غیرنا»؛ تو ما را با دیگران در تقسیم بیتالمال یکسان کردی؛ «و سویت بیننا و بین من لا یماثلنا»؛ ما را با کسانیکه شبیه ما نیستند، در دادن اموال بیتالمال یکی قرار دادی. این چه وضعی است؟ چرا امتیاز قائل نیستی؟ «من لا یماثلنا فیما افاءاللَّه تعالی بأسیافنا و رماحنا»؛ با شمشیر ما اینها بهدست آمد؛ ما بودیم که اسلام را پیش بردیم؛ ما بودیم که زحمت کشیدیم و تلاش کردیم؛ حالا تو ما را با کسانیکه تازه آمدهاند و عجمی و جزو کشورهای مفتوح هستند، یکسان قرار دادهای؟(3) جواب امیرالمؤمنین به ولیدبنعقبه را من ندیدهام - تاریخ ثبت نکرده است - اما جواب دیگران را داد. حضرت بالای منبر رفت و جواب تندی داد. راجع به مسألهی تقسیم مساوی بیتالمال فرمود: «فان ذلک امر لم احکم فیه بادئ بدء»؛ من که بنیانگذار چنین روشی نیستم؛ «قد وجدت انا و انتما رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و اله یحکم بذلک»؛ هم من و هم شما بودیم و دیدیم پیغمبر اینطور عمل میکرد. من کار تازهیی نکردهام؛ همان کار پیغمبر را دارم دنبال میکنم؛ میخواهم همان ارزشها و همان پایههای اعتقادی و عملی جامعه را در این دوران مستقر کنم(4). و علی مستقر کرد و میکرد؛ هزینهاش را هم امیرالمؤمنین پرداخت. هزینهی این کار، وقوع سه جنگ بود. امیرالمؤمنین ایستاد. بدیهی است که امیرالمؤمنین حق خلافت را متعلق به خودش میدانست؛ اما بعد از رحلت پیغمبر اینطور نشد؛ در مقابل چیزی که حق خود میدانست، بیستوپنج سال هیچ حرکتی نکرد؛ اگر کسانی هم خواستند حرفی بزنند، آنها را آرام نگهداشت. «انک لقلق الوضین ترسل فی غیر سدد»، «ودع عنک نهبا صیح فی حجراته»(5)؛ از این مطالب امیرالمؤمنین دارد. امیرالمؤمنین در مقابل آن مسأله بیستوپنج سال عکسالعمل نشان نداد؛ اما در مقابل قضیهیی که بظاهر کمتر از آن قضیه بهنظر میرسد - مسألهی عدالت اجتماعی، مسألهی احیای اصول نبوی، دوباره بنا کردنِ بنای اسلامیِ مستحکمی که پیغمبر گذاشته بود - امیرالمؤمنین سه جنگ را تحمل کرد؛ جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان. ببینید این کار به نظر امیرالمؤمنین چقدر مهم بود. کار بزرگ امیرالمؤمنین این است. امیرالمؤمنین در همین زمینه یک جملهی دیگر دارد. بد نیست ما با معارف علوی یکخرده آشنا شویم. ایشان میفرماید: «لا تمن انکم رعایة الحق لعَهَدٍ عن اقامة الحق علیه»(6)؛ یعنی اگر کسی انسان مؤمنی است، انسان مجاهد فی سبیلاللَّه است، زحمات زیادی داشته، جبهه بوده و کارهای بزرگی کرده، رعایت حق او بر شما واجب است. اگر در جایی این شخص تخطی و حقی را ضایع کرد، شما که مدیر و مسؤول هستید، نباید آن حق واجب، مانع بشود از اینکه در موردی که تخطی کرده، حق اجرا نشود. بنابراین مسائل را از هم جدا کنید. اگر کسی آدم خوبی است، شخص باارزشی است، سابقهی خوبی دارد و برای اسلام و کشور هم زحمت کشیده؛ خیلی خوب، حق او مقبول و محفوظ و ما مخلص او هستیم؛ اما اگر تخطی کرد، رعایت آن حق نباید موجب شود تخلفی که انجام داده، نادیده گرفته بشود. این، منطق امیرالمؤمنین است. 1 ) خطبه 15 : از سخنان آن حضرت است در رابطه با برگرداندن املاك بيت المال كه عثمان به ميل خودش به ديگران بخشيده بود وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ . ترجمه : به خدا قسم اگر آن املاك را بيابم به مسلمين بر مىگردانم گر چه مهريه زنان شده باشد، يا با آن كنيزها خريده باشند. زيرا گشايش امور با عدالت است، كسى كه عدالت او را در مضيقه اندازد ظلم و ستم مضيقه بيشترى براى او ايجاد مىكند 2 ) شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید :ج 7 ص 37 بحارالانوار،علامه مجلسی: ج 32 ص 18 «و نحن إخوتك و نظراؤك من بنی عبد مناف و نحن نبايعك اليوم على أن تضع عنا ما أصبناه من المال فی أيام عثمان و أن تقتل قتلته و إنا إن خفناك تركناك فالتحقنا بالشام.» ترجمه : 3 ) شرح نهج البلاغه ،ابن ابی الحدید : ج 7 ص 39 وقعه الجمل ،سید ضامن بن شدقم حسینی: ص 71، بحارالانوار،علامه مجلسی: ج 32 ص 20 ، « قال فما الذی كرهتما من أمری حتى رأيتما خلافی قالا خلافك عمر بن الخطاب فی القسم أنك جعلت حقنا فی القسم كحق غيرنا و سويت بيننا و بين من لا يماثلنا فيما أفاء الله تعالى علينا بأسيافنا و رماحنا و أوجفنا عليه بخيلنا و رجلنا و ظهرت عليه دعوتنا و أخذناه قسرا قهرا ممن لا يرى الإسلام إلا كره» ترجمه : «فرمود: «پس از چه كار من ناخشنوديد كه به مخالفت با من تصميم گرفتهايد؟» گفتند: «آرى، مخالفت تو با سيره عمر بن خطاب در تقسيم اموال، زيرا تو حق ما را در تقسيم اموال همانند حق ديگران قرار دادى و در اموالى كه خداوند به سبب شمشيرها و نيزههاى ما به مسلمانان بخشيده ما و كسانى را كه همانند ما نيستند برابر كردى در حالى كه ما سواره و پياده بر آن [زمينها] تاختيم تا دعوت ما بر آنها آشكار شد و آن اموال را به قهر و اجبار از كسانى گرفتيم كه جز به اجبار اسلام را نپذيرفتند» 4 ) شرح نهج البلاغه ،ابن ابی الحدید معتزلی ج 7 ص 39 ؛ بحار الانوار،علامه مجلسی ج 32 ص 22 ؛ أَمَّا الْقَسْمُ وَ الْأُسْوَةُ فَإِنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ لَمْ أَحْكُمْ فِيهِ بَادِئَ بَدْءٍ قَدْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا رَسُولَ اللَّهِ ص يَحْكُمُ بِذَلِكَ وَ كِتَابُ اللَّهِ نَاطِقٌ بِهِ وَ هُوَ الْكِتَابُ الَّذِی لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ وَ أَمَّا قَوْلُكُمَا جَعَلْتَ فَيْئَنَا وَ مَا أَفَاءَتْهُ سُيُوفُنَا وَ رِمَاحُنَا سَوَاءً بَيْنَنَا وَ بَيْنَ غَيْرِنَا فَقَدِيماً سَبَقَ إِلَى الْإِسْلَامِ قَوْمٌ وَ نَصَرُوهُ بِسُيُوفِهِمْ وَ رِمَاحِهِمْ فَلَمْ يُفَضِّلْهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی الْقَسْمِ وَ لَا آثَرَهُمْ بِالسَّبْقِ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُوَفٍّ السَّابِقَ وَ الْمُجَاهِدَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَالَهُمْ وَ لَيْسَ لَكُمَا وَ اللَّهِ عِنْدِی وَ لَا لِغَيْرِكُمَا إِلَّا هَذَا أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْر. ترجمه : اما در تقسيم اموال من اولين كسى نبودم كه چنين حكم كردم من و شما شاهد بوديم كه رسول خدا اين گونه حكم كرد و كتاب خدا نيز گوياى همين است كتابى كه «باطل از روبرو و از پشت به آن وارد نمىشود و فرستاده شده از جانب خداوند حكيم و ستوده است». و اين كه گفتيد: «فىء و غنايمى را كه ما با شمشيرها و نيزههايمان گرفتيم ميان ما و ديگران مساوى قرار دادى» پيش از اين گروهى در اسلام پيشى گرفتند و باشمشيرها و نيزههايشان آن را يارى كردند ولى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم در تقسيم غنايم آنها را برترى نداد و به سبب سبقتشان در اسلام غنايم را به آنها اختصاص نداد، و خداوند سبحان در روز قيامت حق پيشى گيرندگان در اسلام و مجاهدان را بطور كامل خواهد داد. به خدا سوگند در نزد من براى شما و ديگران جز اين چيزى نيست خداوند قلبهاى ما و شما را به حق مبتلا سازد و به هر دو صبر دهد 5 ) خطبه 162 : از سخنان آن حضرت است به يكى از يارانش هنگامى كه پرسيد: چگونه قومتان شما را از خلافت باز داشتند در صورتى كه از همه سزاوارتر بوديد فرمود: يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ ( صلى الله عليه وآله ) نَوْطاً فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ الْقِيَامَةُ . وَ دَعْ عَنْكَ نَهْباً صِيحَ فِي حَجَرَاتِهِ * وَ لَكِنْ حَدِيثاً مَا حَدِيثُ الرَّوَاحِلِ وَ هَلُمَّ الْخَطْبَ فِي ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ فَلَقَدْ أَضْحَكَنِي الدَّهْرُ بَعْدَ إِبْكَائِهِ وَ لَا غَرْوَ وَ اللَّهِ فَيَا لَهُ خَطْباً يَسْتَفْرِغُ الْعَجَبَ وَ يُكْثِرُ الْأَوَدَ حَاوَلَ الْقَوْمُ إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ مِنْ مِصْبَاحِهِ وَ سَدَّ فَوَّارِهِ مِنْ يَنْبُوعِهِ وَ جَدَحُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ شِرْباً وَبِيئاً فَإِنْ تَرْتَفِعْ عَنَّا وَ عَنْهُمْ مِحَنُ الْبَلْوَى أَحْمِلْهُمْ مِنَ الْحَقِّ عَلَى مَحْضِهِ وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ . ترجمه : اى برادر بنى اسدى، تو را اضطراب و بىقرارى است، سخن در غير صواب مىگويى ترجمهنهجالبلاغه(انصاريان)، صفحهى 364 با اين حال تو را حرمت خويشى و حق پرسش است، طلب علم كردى پس بدان: اما استبداد ديگران در امر خلافت عليه ما- با اينكه ما از نظر نسب والاتر، و از نظر پيوند با رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله محكمتريم- محض اين بود كه انحصار طلبى كردند و از رسيدن آن به ما بخل ورزيدند، و ما اهل بيت پيامبر هم با سخاوت از آن گذشتيم، حاكم خداست، و روز قيامت روز بازگشت به اوست. «و داستان اين غارتگرى را كه در جاى خود انجام گرفت رها كن.» و از اين مسأله مهم در رابطه با فرزند ابو سفيان ياد كن، كه راستى روزگار مرا پس از گرياندن خنداند. به خدا قسم عجبى نيست، كه ديگر از شدّت عجب جاى تعجّب باقى نگذارد، و كژى فراوان به بار آورد. آنان كوشيدند تا نور خدا را از چراغش خاموش كنند، و فوران چشمه حق را مانع شوند، و ميان من و خودشان آب صاف را گل آلود و با آميز كردند. اگر اين مشكلات از ما و آنان برداشته شد آنها را به سوى حقّ خالص سوق خواهم داد، و اگر چيز ديگرى شد. «خود را از غم و اندوه بر آنان تلف مكن، كه خداوند به آنچه انجام مىدهند داناست» 162 6 ) غرر الحكم ودرر الحكم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ج 1 ص 69ح 956 ؛ میزان الحكمه ،محمدی ری شهری : ج 1 ص 659 ؛ عیون الحكم و المواعظ،علی بن محمد اللیثی الواسطی ص 529 ؛ لا تمنعنكم رعاية الحق لأحد عن إقامة الحق عليه ترجمه : منع نكند شما را زينهار رعايت حقّ از براى احدى از بر پا داشتن حقّ بر او مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : محاصره اقتصادی کلیدواژه(ها) : محاصره اقتصادی نوع(ها) : جستار متن فیش : نظام جمهوری اسلامی به وجود آمد؛ قدرتهای مسلط دنیا در آن روز میفهمیدند که نظام جمهوری اسلامی برای مقاصد قدرتطلبانهی آنها یک تهدید است؛ این را درک میکردند، لذا از اول با او مخالفت کردند؛ اما این تهدید بهخاطر خودِ کشور ایران نبود، بلکه بهخاطر این بود که جمهوری اسلامی حرف نو و حرف تازهای است؛ در دنیای اسلام و در عرصهی سیاست بینالملل، حرف و ایدههای نُوِ جمهوری اسلامی، جزو ایدههای جذاب است و خیلی از مبانی آنها را متزلزل میکند. آنها این مسائل را میدانستند؛ لیکن به خودشان تسلا میدادند که جمهوری اسلامی قادر بر ماندن نیست؛ چون در دنیایی که علم و فناوری حرف اول را میزند و ثروت هم از راه علم و فناوری بهدست میآید، وقتی کشوری از لحاظ علمی و فناوری توانایی نداشت و محاصره هم شد؛ نگذاشتند به آن برسد، به خودیِ خود خواهد خشکید؛ مثل درختی و نهالی که به آن آب و هوا ندهی؛ بتدریج میخشکد و احتیاجی نیست که آن را قطع کنید؛ خودش از بین میرود. آنها درباره جمهوری اسلامی اینطور خیال میکردند؛ لذا در اوایل انقلاب میگفتند تا دو ماه دیگر، گاهی میگفتند تا یک سال دیگر و گاهی میگفتند تا پنج سال دیگر، جمهوری اسلامی رفتنی و نابودشدنی است! مرتب به خودشان وعده میدادند. آنها هم محاصرهی اقتصادی کردند، هم محاصرهی علمی کردند، هم محاصرهی فناوری و تکنولوژیک کردند، هم جنگ را تحمیل کردند، هم از طرف مقابل ما در جنگ، هرچه توانستند حمایت کردند و کمکش کردند که بلکه بتوانند این مشکلات را آوار کنند روی سر جمهوری اسلامی و آن را از بین ببرند؛ اما حالا میبینند که بعد از بیست و پنج سال، جمهوری اسلامی از زیر آوارها قد کشیده و بیرون آمده؛ روی پای خودش ایستاده و به خود متکی و امیدوار است و به آینده خوشبین و در زمینهی علمی و فناوری هم پیشرفت کرده است؛ اینها واقعیاتی است؛ این واقعیات را آنها میفهمند و میدانند که در بعضی از زمینههای بسیار مهم و حساس، رتبههای اول را در دنیا بهدست آورده است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش :ذکر مصیبت امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : امروز، روز شهادت امیرالمؤمنین است. من میخواهم یک جمله هم ذکر مصیبت کنم. «صلّی اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین». خوشابهحال کسانیکه امروز در نجف و در کنار مرقد امیرالمؤمنین هستند و میتوانند به آن قبر مطهر و پاک از نزدیک سلام کنند. ما هم از دور بار دیگر عرض میکنیم: «السّلام علیک یا امیرالمؤمنین، السّلام علیک یا امام المتقین، السّلام علیک یا سیّد الوصیین». بعد از آنکه در سحر روز نوزدهم آن فاجعهی کبری اتفاق افتاد، صدای هاتف غیبی همهجا را گرفت: «تهدمت واللَّه ارکان الهدی». مردم کوفه و بتدریج بعضی شهرهای دیگری که آن روز ممکن بود به آنها خبر برسد، در حال اضطراب دایمی بودند. امیرالمؤمنین در کوفه خیلی محبوب بود؛ علی را دوست میداشتند. زن و مرد، کوچک و بزرگ، بخصوص بعضی اصحاب نزدیک امیرالمؤمنین خیلی مضطرب بودند. مثل دیروز عصری، روز قبل از شهادت آن بزرگوار، اطراف خانهی امیرالمؤمنین جمع شده بودند. امام حسن مجتبی - طبق نقلی که شده است - دیدند مردم مضطربند و مشتاقند بیایند امیرالمؤمنین را عیادت کنند. فرمود: برادران و مؤمنان! حالِ امیرالمؤمنین مساعد نیست؛ نمیشود آن بزرگوار را ببینید؛ متفرق شوید و بروید. مردم را متفرق کردند و رفتنداصبغبننباته میگوید: هر کاری کردم، دیدم طاقت این را که از کنار خانهی امیرالمؤمنین بروم، ندارم؛ لذا من ماندم. اندکی گذشت، امام حسن بیرون از خانه آمدند و تا چشمشان به من افتاد، گفتند: اصبغ! مگر نشنیدی گفتم بروید؟ نمیشود ملاقات کرد. گفتم یابنرسولاللَّه! من دیگر طاقت ندارم؛ قادر نیستم از اینجا دور شوم. اگر بشود، من یک لحظه بیایم امیرالمؤمنین را ببینم. امام حسن داخل رفتند و آمدند و اجازه دادند. اصبغ میگوید داخل اتاق شدم، دیدم امیرالمؤمنین روی بستر بیماری افتاده و محل زخم را با پارچهی زردی بستهاند؛ اما من نتوانستم بفهمم این پارچه زردتر است یا رنگِ رویِ امیرالمؤمنین! حضرت گاهی بیهوش میشدند، گاهی به هوش میآمدند. در یکی از دفعاتی که به هوش آمدند، دست اصبغ را گرفتند و حدیثی نقل کردند(1). «ارکان الهدی» که میگویند، این است. در لحظهی آخر زندگی و با این حال خراب هم دست از هدایت برنمیدارد. حدیث مفصلی برای او گفتند و بعد بیهوش شدند. دیگر نه اصبغبننباته و نه هیچکدام از اصحاب امیرالمؤمنین بعد از این روز دیگر علی را زیارت نکردند. علی در همین شب بیستویکم به جوار رحمت الهی رفت و دنیایی را داغدار و تاریخی را سیاهپوش کرد. 1 ) بحارالأنوار، علامه مجلسی ج 40 ص 44 ؛ لَمَّا ضُرِبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الضَّرْبَةَ الَّتِی كَانَتْ وَفَاتُهُ فِيهَا اجْتَمَعَ إِلَيْهِ النَّاسُ بِبَابِ الْقَصْرِ وَ كَانَ يُرَادُ قَتْلَ ابْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ ع فَقَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ أَبِی أَوْصَانِی أَنْ أَتْرُكَ أَمْرَهُ إِلَى وَفَاتِهِ فَإِنْ كَانَ لَهُ الْوَفَاةُ وَ إِلَّا نَظَرَ هُوَ فِی حَقِّهِ فَانْصَرِفُوا يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ قَالَ فَانْصَرَفَ النَّاسُ وَ لَمْ أَنْصَرِفْ فَخَرَجَ ثَانِيَةً وَ قَالَ لِی يَا أَصْبَغُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلِی عَنْ قَوْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قُلْتُ بَلَى وَ لَكِنِّی رَأَيْتُ حَالَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَنْظُرَ إِلَيْهِ فَأَسْتَمِعَ مِنْهُ حَدِيثاً فَاسْتَأْذِنْ لِی رَحِمَكَ اللَّهُ فَدَخَلَ وَ لَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فَقَالَ لِيَ ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مُعَصَّبٌ بِعِصَابَةٍ وَ قَدْ عَلَتْ صُفْرَةُ وَجْهِهِ عَلَى تِلْكَ الْعِصَابَةِ وَ إِذَا هُوَ يَرْفَعُ فَخِذاً وَ يَضَعُ أُخْرَى مِنْ شِدَّةِ الضَّرْبَةِ وَ كَثْرَةِ السَّمِّ فَقَالَ لِی يَا أَصْبَغُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الْحَسَنِ عَنْ قَوْلِی قُلْتُ بَلَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنِّی رَأَيْتُكَ فِی حَالَةٍ فَأَحْبَبْتُ النَّظَرَ إِلَيْك ترجمه : فضايل: اصبغ مىگويد: آنگاه كه حضرت امير مؤمنان عليه السّلام ضربت خورد و با آن به شهادت رسيد مردم در قصر جمع شدند و قصد اين بود كه ابن ملجم لعنة اللَّه عليه كشته شود، حضرت امام حسن عليه السّلام بيرون آمد و فرمود: اى مردم، پدرم به من سفارش كرد رسيدگى به كار او [ابن ملجم] را تا پس از شهادت وى به تأخير اندازم اگر وفات يافت، و اگر زنده ماند خود راجع به وى تصميم خواهد گرفت پس خدا به شما رحم كند برگرديد. مردم برگشتند و من برنگشتم، بار دوم بيرون آمد و گفت: اى اصبغ آيا گفتار مرا از گفتار امير مؤمنان عليه السّلام نشنيدى؟ عرض كردم: شنيدم ولى حال حضرت را ديدم و دوست دارم آن بزرگوار را زيارت كنم و از وى حديثى بشنوم خدا شما را رحمت كند برايم اجازه بگير امام داخل خانه شد و ديرى نگذشت كه بيرون آمد و فرمود: داخل شو، داخل شدم و مشاهده كردم دستمالى زرد بر سرش بستهاند ولى زردى رنگ رخسارش از زردى دستمال سرش بيشتر است و از شدت ناراحتى و زيادى سمّ، پايى را دراز مىكرد و پايى را جمع مىنمود. به من فرمود: اى اصبغ گفتار حسن را از قول من نشنيدى؟ گفتم: بلى يا امير المؤمنان ولى شما را در حالى ديدم كه خواستم شما را ببينم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : روحیه جهادی کلیدواژه(ها) : روحیه جهادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : کار مهمی که امیرالمؤمنین در این مدت انجام داد، میتوان در یک جملهی کوتاه گفت و من مختصری امروز اطراف آن توضیح میدهم. امیرالمؤمنین در این مدت نشان داد که اصول اسلامی و ارزشهای اسلامییی که در دوران انزوای اسلام و در دوران کوچکی جامعهی اسلامی بهوجود آمده بود، در دوران رفاه و گسترش و اقتدار و پیشرفت و توسعهی مادی جامعهی اسلامی هم قابل پیاده شدن است. اگر به این نکته توجه کنیم، خیلی مهم است. مسألهی امروز ما هم همینهاست. اصول اسلامی، عدالت اسلامی، تکریم انسان، روحیهی جهاد، سازندگی اسلامی، مبانی اخلاقی و ارزشیِ اسلام در دوران پیغمبر با وحی الهی نازل شد و تا آن حدی که ممکن بود، به وسیلهی پیغمبر در جامعهی اسلامی اعمال شد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : حاکمیت دوگانه کلیدواژه(ها) : حاکمیت دوگانه نوع(ها) : جستار متن فیش : دشمن از وحدت ملی ما ناراضی است؛ میخواهد این وحدت ملی را از بین ببرد. دشمن از اینکه در سطوح بالای کشور، مسئولان کشور در مسائل اساسی یک نظر و یک عقیده داشته باشند، بهشدت ناراحت است. آن وقتیکه میبینند رئیسجمهور، رئیس مجلس، رئیس قوهی قضائیه و مسئولان گوناگون در بارهی فلان مسئله یکجور حرف میزنند، اینها میخواهند یقهی خودشان را پاره کنند؛ ناراحتند؛ میخواهند اختلاف بیندازند. در این یکی دو سال اخیر شنیدید که شعار حاکمیت دوگانه داده شد! عدهیی بیعقل هم در داخل همان حرفهای آنها را تکرار و نشخوار کردند. حرف مال آنهاست. حاکمیت دوگانه یعنی در مسائل اساسی و اصولی کشور، رؤسای کشور باهم دعوا داشته باشند؛ این معنای حاکمیت دوگانه است. حاکمیت دوگانه چیز نامطلوب و مضر و سمّ مهلک است؛ اما بعضیها این را شعار دادند! این مالِ آنهاست. پیداست که مسئولان کشور هیچوقت در همهی مسائل گوناگون و سلائق و سیاستهای مختلف، یکجور فکر نمیکنند؛ اینکه معلوم است؛ ممکن نیست که یک فکر و یک عقیده در همهی زمینهها مسلط بر همهی ارکان کشور باشد؛ اما آنچه که آنها میخواهند، این نیست؛ آنچه که آنها میخواهند، اختلاف در مسائل اساسی کشور است؛ از نبودِ این ناراحت میشوند. از اینکه مدیریتهای مؤمن، فعال، علاقهمند و پرنشاط وارد میدان مدیریتهای کلان کشور بشوند و امور را با قدرت تمام به همان راهی که اصول اسلامی و منافع و مصالح ملی ایجاب میکند پیش ببرند، ناراحتند؛ از اینکه مردم پشتیبان حکومت باشند، ناراحتند؛ از اینکه جوانهای ما روح جهادگر داشته باشند، ناراحتند؛ از اینکه جوانهای ما مؤمن باشند، ناراحتند؛ از اینکه جوانهای ما در مراسم مذهبی شرکت کنند، ناراحتند. در همین شبها و در مراسمی که در این شبهای احیا هست، جوانها از طیفهای مختلف در این مراسم شرکت میکنند، اشک میریزند، دلها را نرم و به هم نزدیک میکنند. اگر اینها را نشان بدهند، دشمنان ملت ایران تمام دلشان پر از غم میشود. بحمد اللّه ملت ایران حواسش جمع است. هشیار هستید؛ اما هشیار و متوجه باشید. آنها دلشان میخواهد التهاب سیاسی در این کشور باشد؛ آنها میخواهند آرامش و استقرار سیاسی در این کشور نباشد؛ آنها میخواهند دائم همه یقهی هم را بگیرند؛ این علیه آن حرف بزند، آن علیه این حرف بزند. در محیط دانشگاه، در محیط بازار، در محیط سیاست، در محیط اداره، در محیط کارگری، میخواهند دائم التهاب و دعوا باشد؛ آنها این را میخواهند و برای این کار همهی تلاش خودشان را هم میکنند. ملت مواظب باشند؛ جوانها مواظب باشند؛ قشرهای مختلف مواظب باشند؛ ما بحمد اللّه پیش میرویم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : نماز, دعا, لیلة القدر, اهمیت نماز کلیدواژه(ها) : نماز, دعا, لیلة القدر, اهمیت نماز نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : نماز معراج و وسیله عروج مومن است. دعا و شب قدر هم معراج مومن است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : حکومت کلیدواژه(ها) : حکومت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : بهترین شکل حکومت کردن این است که حکومت به مردم زخم نزند و زندگی مردم را هم از لحاظ مادی ومعنوی آباد کند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : حضرت علی (علیهالسلام), وحدت, وسیلهی وحدت و اتحاد, وحدت اسلامی کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), وحدت, وسیلهی وحدت و اتحاد, وحدت اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امیرالمؤمنین محور وحدت است. همهی دنیای اسلام در مقابل امیرالمؤمنین خاضعاند؛ شیعه و سنی ندارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : دشمن, وحدت, دشمنشناسی کلیدواژه(ها) : دشمن, وحدت, دشمنشناسی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : دشمن از وحدت ملی ما ناراضی است؛ میخواهد این وحدت ملی را از بین ببرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : بیداری, التهاب سیاسی, آمادگی مردم, آمادگی برابر دشمن, دشمنشناسی کلیدواژه(ها) : بیداری, التهاب سیاسی, آمادگی مردم, آمادگی برابر دشمن, دشمنشناسی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : هشیار و متوجه باشید؛ دشمنان دلشان میخواهد التهاب سیاسی در این کشور باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش :حضور ملائکه ی الهی بر روی زمین عاملی برای نزدیک شدن به خلق و خوی فرشته ها کلیدواژه(ها) : لیلة القدر نوع(ها) : قرآن متن فیش : امروز - بیستویکم ماه رمضان - بنابر احتمال فراوان، هم روز قدر است، هم روز شهادت امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) است. دیشب یکی از سه شب ممتاز در دوران سال بود؛ شبهایی که محتمل است شب قدر باشند. تنزل ملائکهی الهی و تنزل روح در مثل دیشب یا یکی از دو شب دیگر اتفاق افتاده است یا میافتد. خوشابهحال کسانیکه با فرود فرشتگان الهی توانستند روح خود را فرشتهگون کنند. حضور ملائکهی الهی در روی زمین و در میان ما مردم - که فرمود: «تنزّل الملائکة والرّوح فیها باذن ربّهم من کلّ امر»(1) - باید بتواند ما را به نزدیک شدنِ به خلق و خوی فرشتهگون کمک کند. یقیناً در میان بندگان خدا کسانی بودهاند که دیشب را شب خوبی گذراندهاند و چشم حقیقتبین و روح حقیقتیاب آنها حقایق شب قدر را ادراک کرده است. شاید کسانی فرشتهها را به چشم دیده باشند. شما مردم عزیز هم در همهجا شب نوزدهم و شب بیستویکم و انشاءاللَّه شب بیستوسوم را ساعات خوبی گذراندید و میگذرانید. میبینیم که مردم ما، جوانهای ما، زن و مرد ما با این شبها حقیقتاً قصد پالایش خود را دارند؛ دلها نرم میشود، چشمها اشکبار میشود، روحها لطیف میشود؛ روزه هم کمک کرده است. ما باید امیدوار باشیم، دعا کنیم و بکوشیم از این شبها برای عروج معنویِ خود استفاده کنیم؛ چون نماز معراج و وسیلهی عروج مؤمن است. دعا هم معراج مؤمن است، شبقدر هم معراج مؤمن است. کاری کنیم عروج کنیم و از مزبله مادی که بسیاری از انسانها در سراسر دنیا اسیر و دچار آن هستند، هرچه میتوانیم، خود را دور کنیم. دلبستگیها، بدخلقیها - خلقیات غیرانسانی، ضدانسانی - روحیات تجاوزگرانه، افزونخواهانه و فساد و فحشا و ظلم، مزبلههای روح انسانی است. این شبها باید بتواند ما را هرچه بیشتر از اینها دور و جدا کند. 1 ) سوره مبارکه القدر آیه 4 تَنَزَّلُ المَلائِكَةُ وَالرّوحُ فيها بِإِذنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ أَمرٍ ترجمه : فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل میشوند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : حقوق بشر کلیدواژه(ها) : حقوق بشر نوع(ها) : جستار متن فیش : در قضیهی فلسطین سه نکتهی برجسته است که من در عبارات عربی هم که خواهم خواند، به این سه نکته اشاره کردهام. این سه نکتهی برجسته در یاد تاریخ میماند:نکتهی اول ظلم و جنایت کم نظیری است که امروز صهیونیستها نسبت به مردم فلسطین مرتکب میشوند؛ این اصلاً در تاریخ ماندنی است. یک جوانی بعد از آنکه این همه زجر کشیده و مصیبتدیده، جان خودش را قربان میکند، تا ضربهیی به غاصب خانهی خودش بزند؛ خودش هم به شهادت میرسد. آنها میآیند خانهی آن جوان و خانهی پدر و مادرش را ویران میکنند و خانوادهی او را به شکنجه و اذیت و آزار میکِشند؛ با تانک وارد اردوگاهها و شهرها میشوند؛ به خانهها حمله میکنند و خانهها و مزارع را ویران میکنند و آدم میکشند. امروز کشته شدنِ جوان، کودک، پیرمرد و پیرزن فلسطینی و غیرمسلح فلسطینی یک کار روزمره شده؛ این چیز عجیبی است؛ این حادثهیی است که واقعاً تاریخی است؛ این در تاریخ خواهد ماند. نکتهی دومی که در تاریخ میماند، صبر و استقامت افسانهییِ ملت فلسطین است. یک ملت محاصره شده، تنها، اطرافش همه دشمن؛ اما اینطور ایستاده. با گرسنگی میسازند، با غم فرزندان و داغ جوانهایشان میسازند، با ویرانی خانهها و با خرابی مزارعشان میسازند، با بیکاری میسازند. الان چند میلیون فلسطینی - همهی اینها که جزو احزاب و گروهها نیستند - که یک ملتند؛ زن، مرد، کوچک، بزرگ و پیر با قدرتِ تمام ایستادهاند. آفرین! آفرین! عجب ملت مقاومی هستند! این هم در تاریخ میماند؛ این نکته در این قضیه درخشنده است و چشمها را در تاریخ به خودش جلب خواهد کرد. نکتهی سوم، سکوت مجامع بینالمللی و دولتهاست! این آقایان اروپاییها که اینقدر عاشق حقوق بشرند؛ اینقدر دلشان برای حقوق بشر سوخته، در مقابل چشم آنها این حوادث انجام میگیرد؛ اما در بسیاری از موارد سکوت میکنند؛ در بسیاری از موارد طرف ظالم را کمک میکنند! شگفتآور است واقعاً! حالا امریکا که هیچ، امریکا که خودش شریک جرم است؛ دولتهای امریکایی دستشان تا مرفق در خون فلسطینیها فرورفته. اگر بنا باشد دادگاهی دربارهی فلسطینیها حکم بکند، متهم آن دادگاه فقط شارون و صهیونیستها نیستند، بلکه متهم آنها امریکا و همین بوش و دارودستهی بوش و حکومتهای امریکا هم هستند؛ اینها هم در همان ردیف اول اتهامند؛ اما آنها که هیچ، مسأله، مسألهی مجامع جهانی است؛ مسألهی سازمان ملل است؛ مسألهی دولتهای اروپایی است که اینقدر دم از حقوق بشر میزنند؛ ولی حقوق بشر را واقعاً نمیشناسند و اصلاً احترامی برایش قایل نیستند. و البته این مسأله، مسألهی دولتهای دیگر هم است؛ دولتهای مسلمان. سکوت اینها واقعاً تعجبآور است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : امام شافعی کلیدواژه(ها) : امام شافعی نوع(ها) : كتاب متن فیش : شما ببینید ائمهی فقهی اهل سنت دربارهی امیرالمؤمنین شعر مدح دارند. اشعار معروفی که گفته میشود، مال شافعی است. امام شافعی دربارهی امیرالمؤمنین اشعار مدحآمیز دارد. نه فقط دربارهی امیرالمؤمنین، بلکه دربارهی همه یا اغلب ائمه اینها خاضعاند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : نجاشی کلیدواژه(ها) : نجاشی نوع(ها) : كتاب متن فیش : شاعری به نام ، از شاعران و مداحان امیرالمؤمنین؛ کسیکه در جنگ صفین بهترین شعرها را در تحریض و تشویق مردم در مقابل معاویه سروده و از علاقهمندان امیرالمؤمنین و در حزب ایشان است و از لحاظ اخلاص و ولایتپذیری و سوابق، کارش مشهور است، در روز ماه رمضان مشروب خورد. وقتی امیرالمؤمنین مطلع شد، فرمود حد شراب معلوم است؛ او را بیاورید تا حد جاری شود. امیرالمؤمنین در مقابل چشم مردم او را حد شراب زد؛ هشتاد ضربهی شلاق. خانواده و قبیلهی او پیش امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! تو ما را بیآبرو کردی. اینکه جزو جماعت تو بود؛ جزو دوستان تو بود - به تعبیر امروز - جزو جناح تو بود. فرمود من کاری نکردم؛ مسلمانی تخلفی کرد و حدی از حدود الهی بر او واجب شد و من آن حد را بهجا آوردم. البته نجاشی بعد از آنکه شلاق را از علی خورد، گفت حالا که اینطور است، بعد از این میروم برای معاویه شعر میگویم. بلند شد از کنار امیرالمؤمنین رفت و به اردوگاه معاویه ملحق شد. امیرالمؤمنین هم نفرمود نجاشی از دست ما رفت و حیف شد؛ او را نگه داریم؛ نه، رفت که رفت! البته اگر میماند، بهتر بود. منطق و روش امیرالمؤمنین اینها بود. به یاران نجاشی فرمود: «فهل هو الّا رجل من المسلمین انتهک حرمة من حُرَم اللَّه فأقمنا علیه حدّاً کان کفّارته»؛ حدّش را جاری کردیم، گناهش ریخت. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : حرف نو جمهوری اسلامی کلیدواژه(ها) : حرف نو جمهوری اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : ملاحظه کنید! نظام جمهوری اسلامی به وجود آمد؛ قدرتهای مسلط دنیا در آن روز می فهمیدند که نظام جمهوری اسلامی برای مقاصد قدرت طلبانه ی آنها یک تهدید است؛ این را درک می کردند، لذا از اول با او مخالفت کردند؛ اما این تهدید به خاطر خودِ کشور ایران نبود، بلکه به خاطر این بود که جمهوری اسلامی حرف نو و حرف تازه یی است؛ در دنیای اسلام و در عرصه ی سیاست بین الملل، حرف و ایده های نُوِ جمهوری اسلامی، جزو ایده های جذاب است و خیلی از مبانی آنها را متزلزل می کند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : پیشرفت علمی ایران کلیدواژه(ها) : پیشرفت علمی ایران نوع(ها) : جستار متن فیش : ملاحظه کنید! نظام جمهوری اسلامی به وجود آمد؛ قدرتهای مسلط دنیا در آن روز میفهمیدند که نظام جمهوری اسلامی برای مقاصد قدرتطلبانهی آنها یک تهدید است؛ این را درک میکردند، لذا از اول با او مخالفت کردند؛ اما این تهدید بهخاطر خودِ کشور ایران نبود، بلکه بهخاطر این بود که جمهوری اسلامی حرف نو و حرف تازهای است؛ در دنیای اسلام و در عرصهی سیاست بینالملل، حرف و ایدههای نُوِ جمهوری اسلامی، جزو ایدههای جذاب است و خیلی از مبانی آنها را متزلزل میکند. آنها این مسائل را میدانستند؛ لیکن به خودشان تسلا میدادند که جمهوری اسلامی قادر بر ماندن نیست؛ چون در دنیایی که علم و فناوری حرف اول را میزند و ثروت هم از راه علم و فناوری بهدست میآید، وقتی کشوری از لحاظ علمی و فناوری توانایی نداشت و محاصره هم شد؛ نگذاشتند به آن برسد، به خودیِ خود خواهد خشکید؛ مثل درختی و نهالی که به آن آب و هوا ندهی؛ بتدریج میخشکد و احتیاجی نیست که آن را قطع کنید؛ خودش از بین میرود. آنها درباره جمهوری اسلامی اینطور خیال میکردند؛ لذا در اوایل انقلاب میگفتند تا دو ماه دیگر، گاهی میگفتند تا یک سال دیگر و گاهی میگفتند تا پنج سال دیگر، جمهوری اسلامی رفتنی و نابودشدنی است! مرتب به خودشان وعده میدادند. آنها هم محاصرهی اقتصادی کردند، هم محاصرهی علمی کردند، هم محاصرهی فناوری و تکنولوژیک کردند، هم جنگ را تحمیل کردند، هم از طرف مقابل ما در جنگ، هرچه توانستند حمایت کردند و کمکش کردند که بلکه بتوانند این مشکلات را آوار کنند روی سر جمهوری اسلامی و آن را از بین ببرند؛ اما حالا میبینند که بعد از بیست و پنج سال، جمهوری اسلامی از زیر آوارها قد کشیده و بیرون آمده؛ روی پای خودش ایستاده و به خود متکی و امیدوار است و به آینده خوشبین و در زمینهی علمی و فناوری هم پیشرفت کرده است؛ اینها واقعیاتی است؛ این واقعیات را آنها میفهمند و میدانند که در بعضی از زمینههای بسیار مهم و حساس، رتبههای اول را در دنیا بهدست آورده است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : آرامش سیاسی کلیدواژه(ها) : آرامش سیاسی نوع(ها) : جستار متن فیش : در این یکی دو سال اخیر شنیدید که شعار حاکمیت دوگانه داده شد! عدهیی بیعقل هم در داخل همان حرفهای آنها را تکرار و نشخوار کردند. حرف مال آنهاست. حاکمیت دوگانه یعنی در مسائل اساسی و اصولی کشور، رؤسای کشور با هم دعوا داشته باشند؛ این معنای حاکمیت دوگانه است. حاکمیت دوگانه چیز نامطلوب و مضر و سمّ مهلک است؛ اما بعضیها این را شعار دادند! این مالِ آنهاست. پیداست که مسؤولان کشور هیچ وقت در همهی مسائل گوناگون و سلائق و سیاستهای مختلف، یک جور فکر نمیکنند؛ این که معلوم است؛ ممکن نیست که یک فکر و یک عقیده در همه ی زمینهها مسلط بر همه ی ارکان کشور باشد؛ اما آن چه که آنها میخواهند، این نیست؛ آن چه که آنها میخواهند، اختلاف در مسائل اساسی کشور است؛ از نبودِ این ناراحت میشوند. از این که مدیریتهای مؤمن، فعال، علاقهمند و پرنشاط وارد میدان مدیریتهای کلان کشور بشوند و امور را با قدرت تمام به همان راهی که اصول اسلامی و منافع و مصالح ملی ایجاب می کند پیش ببرند، ناراحتند؛ از این که مردم پشتیبان حکومت باشند، ناراحتند؛ از این که جوانهای ما روح جهادگر داشته باشند، ناراحتند؛ از این که جوانهای ما مؤمن باشند، ناراحتند؛ از این که جوانهای ما در مراسم مذهبی شرکت کنند، ناراحتند. در همین شبها و در مراسمی که در این شبهای احیا هست، جوانها از طیفهای مختلف در این مراسم شرکت می کنند، اشک می ریزند، دلها را نرم و به هم نزدیک میکنند. اگر اینها را نشان بدهند، دشمنان ملت ایران تمام دلشان پر از غم میشود. بحمدالله ملت ایران حواسش جمع است. هشیار هستید؛ اما هشیار و متوجه باشید. آنها دلشان می خواهد التهاب سیاسی در این کشور باشد؛ آنها میخواهند آرامش و استقرار سیاسی در این کشور نباشد؛ آنها میخواهند دایم همه یقهی هم را بگیرند؛ این علیه آن حرف بزند، آن علیه این حرف بزند. در محیط دانشگاه، در محیط بازار، در محیط سیاست، در محیط اداره، در محیط کارگری، میخواهند دایم التهاب و دعوا باشد؛ آنها این را میخواهند و برای این کار همهی تلاش خودشان را هم می کنند. ملت مواظب باشند؛ جوانها مواظب باشند؛ قشرهای مختلف مواظب باشند؛ ما بحمدالله پیش میرویم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : ثبات سیاسی کلیدواژه(ها) : ثبات سیاسی نوع(ها) : جستار متن فیش : در این یکی دو سال اخیر شنیدید که شعار حاکمیت دوگانه داده شد! عده یی بی عقل هم در داخل همان حرفهای آنها را تکرار و نشخوار کردند. حرف مال آنهاست. حاکمیت دوگانه یعنی در مسائل اساسی و اصولی کشور، رؤسای کشور با هم دعوا داشته باشند؛ این معنای حاکمیت دوگانه است. حاکمیت دوگانه چیز نامطلوب و مضر و سمّ مهلک است؛ اما بعضی ها این را شعار دادند! این مالِ آنهاست. پیداست که مسؤولان کشور هیچ وقت در همه ی مسائل گوناگون و سلائق و سیاستهای مختلف، یک جور فکر نمی کنند؛ این که معلوم است؛ ممکن نیست که یک فکر و یک عقیده در همه ی زمینه ها مسلط بر همه ی ارکان کشور باشد؛ اما آن چه که آنها می خواهند، این نیست؛ آن چه که آنها می خواهند، اختلاف در مسائل اساسی کشور است؛ از نبودِ این ناراحت می شوند. از این که مدیریتهای مؤمن، فعال، علاقه مند و پرنشاط وارد میدان مدیریتهای کلان کشور بشوند و امور را با قدرت تمام به همان راهی که اصول اسلامی و منافع و مصالح ملی ایجاب می کند پیش ببرند، ناراحتند؛ از این که مردم پشتیبان حکومت باشند، ناراحتند؛ از این که جوانهای ما روح جهادگر داشته باشند، ناراحتند؛ از این که جوانهای ما مؤمن باشند، ناراحتند؛ از این که جوانهای ما در مراسم مذهبی شرکت کنند، ناراحتند. در همین شبها و در مراسمی که در این شبهای احیا هست، جوانها از طیفهای مختلف در این مراسم شرکت می کنند، اشک می ریزند، دلها را نرم و به هم نزدیک می کنند. اگر اینها را نشان بدهند، دشمنان ملت ایران تمام دلشان پر از غم می شود. بحمدالله ملت ایران حواسش جمع است. هشیار هستید؛ اما هشیار و متوجه باشید. آنها دلشان می خواهد التهاب سیاسی در این کشور باشد؛ آنها می خواهند آرامش و استقرار سیاسی در این کشور نباشد؛ آنها می خواهند دایم همه یقه ی هم را بگیرند؛ این علیه آن حرف بزند، آن علیه این حرف بزند. در محیط دانشگاه، در محیط بازار، در محیط سیاست، در محیط اداره، در محیط کارگری، می خواهند دایم التهاب و دعوا باشد؛ آنها این را می خواهند و برای این کار همه ی تلاش خودشان را هم می کنند. ملت مواظب باشند؛ جوانها مواظب باشند؛ قشرهای مختلف مواظب باشند؛ ما بحمدالله پیش می رویم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش :مصادیق عدالت اجتماعی در سیره امیرالمومنین (علیه السلام) کلیدواژه(ها) : تاریخ دوران حکومت حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام, طلحه بن عبیدالله, زبیر, نجاشی, عدالت امیرالمومنین (علیه السلام) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : كار مهمی كه امیرالمؤمنین در این مدت [دوران حکومتش] انجام داد، میتوان در یك جملهی كوتاه گفت و من مختصری امروز اطراف آن توضیح میدهم. امیرالمؤمنین در این مدت نشان داد كه اصول اسلامی و ارزشهای اسلامییی كه در دوران انزوای اسلام و در دوران كوچكی جامعهی اسلامی بهوجود آمده بود، در دوران رفاه و گسترش و اقتدار و پیشرفت و توسعهی مادی جامعهی اسلامی هم قابل پیاده شدن است. اگر به این نكته توجه كنیم، خیلی مهم است. مسألهی امروز ما هم همینهاست. اصول اسلامی، عدالت اسلامی، تكریم انسان، روحیهی جهاد، سازندگی اسلامی، مبانی اخلاقی و ارزشیِ اسلام در دوران پیغمبر با وحی الهی نازل شد و تا آن حدی كه ممكن بود، به وسیلهی پیغمبر در جامعهی اسلامی اعمال شد. اما جامعهی اسلامیِ زمان پیغمبر مگر چه بود؟ تا ده سال فقط یك مدینه بود؛ یك شهر كوچك چند هزار نفری. بعد هم كه مكه و طائف را فتح كردند؛ یك منطقهی محدود با یك ثروت بسیار محدود، با فقر همهگیر و امكاناتِ بسیار كم در اختیارشان بود. ارزشهای اسلامی در چنین محیطی پایهگذاری شد. از آن روزی كه پیغمبر از دنیا رفت، بیستوپنج سال گذشته است. در این بیستوپنج سال، وسعت كشور اسلامی صدها برابر شده؛ نه دو برابر و سه برابر و ده برابر. یعنی آن روزی كه امیرالمؤمنین به حكومت رسید، از آسیای میانه تا شمال آفریقا - یعنی مصر - در حیطهی قدرت حكومت اسلام بود. از دو دولت بزرگِ همسایهی دولت اسلامیِ اولِ كار - یعنی ایران و روم - یكی بكلی منهدم شده بود، كه حكومت ایران بود، و تمام سرزمین ایرانِ آن روز در اختیار اسلام قرار گرفته بود. بخش عمدهیی از سرزمین روم هم - كه شامات و فلسطین و موصل و بقیهی جاها بود - در اختیار اسلام قرار گرفته بود. چنین رُقعهی وسیعی در اختیار اسلام بود؛ بنابراین ثروت زیادی بهوجود آمده بود؛ دیگر فقر و كمبود و كمغذایی وجود نداشت؛ طلا رایج شده بود، پول زیاد شده بود،ثروتهای فراوان بهوجود آمده بود؛ لذا كشور اسلامی ثروتمند شده بود. خیلیها از رفاهِ بیش از اندازهی لازم برخوردار شده بودند. اگر علی را از این وسط حذف میكردیم، ممكن بود تاریخ اینطور قضاوت كند كه اصول اسلامی و ارزشهای نبوی خوب بود؛ اما در همان دورهی مدینةالنبی؛ همان دورهی كوچكی و فقر جامعهی اسلامی؛ اما بعد از آنكه جامعهی اسلامی بزرگ شد و با تمدنهای گوناگون آمیخته شد؛ از ایران و روم فرهنگها و تمدنهای مختلف وارد زندگی مردم شدند و ملتهای گوناگون همه زیر چتر جامعهی اسلامی قرار گرفتند، دیگر آن اصول كافی نیست و نمیتواند كشور را اداره كند. امیرالمؤمنین در این پنج سال با عمل و سیره و شیوهی حكومت خود نشان داد كه نه، همان اصولِ درخشان صدر نبوت - همان توحید، همان عدل، همان انصاف و مساوات، همان برابری بین انسانها - با خلیفهی مقتدری مثل امیرالمؤمنین قابل اجراست. این، چیزی است كه در تاریخ مانده است. هرچند بعد از امیرالمؤمنین این روش ادامه داده نشد، اما ایشان نشان داد كه اگر حاكم اسلامی و مدیران جامعه و مدیران مسلمان تصمیم داشته باشند؛ بنا داشته باشند و اعتقاد راسخ داشته باشند، میتوانند همان اصول را در دوران گسترش منطقهی حكومت اسلامی و پدید آمدن شرایط گوناگون و جدید زندگی، باز هم اجرا كنند و مردم را از آن بهرهمند نمایند. این، مسألهی امروز ما هم هست. عدهیی خیال میكنند شعارهای انقلاب؛ شعار عدالت، شعار جهاد، شعار دین، شعار استقلال، شعار خودكفایی؛ شعارهایی كه مردم را به شوق آورد، وارد صحنه كرد، رژیم طاغوت را ساقط كرد و مردم هشت سال در جنگ مقاومت كردند، كهنه شده و قابل پیاده شدن نیست؛ نه، ممكن است ما كهنه شده باشیم و اقتدار و صلابت خود را از دست داده باشیم. ما سست شدیم؛ آن اصول با قوت و صلابت خود باقی است. ما اگر با ایمان لازم، با مدیریت كافی، با شوق و امید، با مقهور نشدن در مقابل شیوهها و كلكهای سیاسی و تبلیغاتیِ دشمنان وارد میدان شویم، همان اصول، امروز جلوهی بیشتری خواهد داشت. معلوم است؛ عدالت اجتماعی در یك جامعهی ده، پانزده هزار نفریِ مدینه كجا، عدالت اجتماعی در یك جامعهی چندین ده میلیونی و چندین صد میلیونیِ حكومت دوران امیرالمؤمنین كجا؟ و امیرالمؤمنین این كارها را كرد. من چند مورد از اقدامات امیرالمؤمنین را - كه در بیانات آن بزرگوار منعكس است - در اینجا عرض میكنم؛ هزاران مورد از این قبیل، در زندگی امیرالمؤمنین وجود دارد. مردم آمدند اصرار و بیعت كردند؛ اما حضرت قبول نمیكرد. اصرار مردم زیاد شد. همه، بزرگان، كوچكان، رؤسا و صحابهی قدیمی گفتند نه، فقط علیبنابیطالب باید باشد و غیر از او كسی نمیتواند. آمدند و به اصرار حضرت را بردند. حضرت فرمود پس به مسجد برویم. حضرت روی منبر رفت و خطبه خواند و در این سخنرانی حرف خودش را بیان كرد. امیرالمؤمنین فرمود: اموالی كه تا امروز افرادِ برگزیده و محترمها بیجا و بناحق تصرف كردهاند، هرجا من به این اموال دست پیدا كنم، اینها را به بیتالمال برمیگردانم. در طول این چند سال كسانی توانسته بودند پولهایی را از بیتالمال به نفع خودشان بردارند. فرمود من همه اینها را برمیگردانم؛ «لو وجدته قد تزوّج بهالنساء»؛ حتّی اگر ببینم مهر زنهایتان قرار دادهاید، یا «و مُلك به الاماء»؛ برای حرمسراهای خودتان كنیز خریدهاید. «لرددته»؛ به بیتالمال برمیگردانم. مردم و بزرگان بدانند كه روش من این است. بعد از چند روز مخالفتها شروع شد. البته مردم مستضعف و طبقهی مظلوم جامعه از خدا میخواهند چنین روشی بهكار گرفته شود؛ لیكن متنفذان و كسانیكه خودشان مخاطب واقعی این مطلب بودند، بدیهی است كه ناراضی بودند. نشستند جلسه تشكیل دادند و گفتند این چه كاری است كه علی میخواهد انجام دهد. ولیدبنعقبه - همان كسیكه زمان عثمان استاندار كوفه بود - از طرف آنها بلند شد پیش امیرالمؤمنین آمد و گفت یا علی! بیعت ما با تو شرط دارد؛ «و نحن نبایعك الیوم علی ان تضع عنا ما اصبناه من المال فی ایام عثمان»؛ شرط ما این است كه به پولهایی كه ما بهدست آوردهایم، دست نزنی و به دستاوردهای ما در دوران قبل از خودت كاری نداشته باشی. بعد از ولیدبنعقبه، طلحه و زبیر آمدند. البته حساب ولیدبنعقبه از طلحه و زبیر جداست. ولیدبنعقبه در واقع جزو تازهمسلمانهاست؛ خانوادهاش ضداسلام و ضدانقلاب بودند و با اسلام جنگیده بودند؛ بعد هم كه اسلام غالب شد، اواخر زمان پیغمبر، او هم مثل دیگرانِ از بنیامیه اسلام آورد؛ اما طلحه و زبیر جزو سابقین اسلام و جزو یاران نزدیك پیغمبر بودند. طلحه و زبیر هم - كه بزرگانِ آن روزِ اسلام و جزو بقایای اصحاب پیغمبر بودند - خدمت امیرالمؤمنین آمدند و حرفهای گلهآمیزی زدند؛ از جمله گفتند: «انك جعلت حقنا فی القسم كحق غیرنا»؛ تو ما را با دیگران در تقسیم بیتالمال یكسان كردی؛ «و سویت بیننا و بین من لا یماثلنا»؛ ما را با كسانیكه شبیه ما نیستند، در دادن اموال بیتالمال یكی قرار دادی. این چه وضعی است؟ چرا امتیاز قائل نیستی؟ «من لا یماثلنا فیما افاءاللَّه تعالی بأسیافنا و رماحنا»؛ با شمشیر ما اینها بهدست آمد؛ ما بودیم كه اسلام را پیش بردیم؛ ما بودیم كه زحمت كشیدیم و تلاش كردیم؛ حالا تو ما را با كسانیكه تازه آمدهاند و عجمی و جزو كشورهای مفتوح هستند، یكسان قرار دادهای؟ جواب امیرالمؤمنین به ولیدبنعقبه را من ندیدهام - تاریخ ثبت نكرده است - اما جواب دیگران را داد. حضرت بالای منبر رفت و جواب تندی داد. راجع به مسألهی تقسیم مساوی بیتالمال فرمود: «فان ذلك امر لم احكم فیه بادئ بدء»؛ من كه بنیانگذار چنین روشی نیستم؛ «قد وجدت انا و انتما رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و اله یحكم بذلك»؛ هم من و هم شما بودیم و دیدیم پیغمبر اینطور عمل میكرد. من كار تازهیی نكردهام؛ همان كار پیغمبر را دارم دنبال میكنم؛ میخواهم همان ارزشها و همان پایههای اعتقادی و عملی جامعه را در این دوران مستقر كنم. و علی مستقر كرد و میكرد؛ هزینهاش را هم امیرالمؤمنین پرداخت. هزینهی این كار، وقوع سه جنگ بود. امیرالمؤمنین ایستاد. بدیهی است كه امیرالمؤمنین حق خلافت را متعلق به خودش میدانست؛ اما بعد از رحلت پیغمبر اینطور نشد؛ در مقابل چیزی كه حق خود میدانست، بیستوپنج سال هیچ حركتی نكرد؛ اگر كسانی هم خواستند حرفی بزنند، آنها را آرام نگهداشت. «انك لقلق الوضین ترسل فی غیر سدد»، «ودع عنك نهبا صیح فی حجراته»؛ از این مطالب امیرالمؤمنین دارد. امیرالمؤمنین در مقابل آن مسأله بیستوپنج سال عكسالعمل نشان نداد؛ اما در مقابل قضیهیی كه بظاهر كمتر از آن قضیه بهنظر میرسد - مسألهی عدالت اجتماعی، مسألهی احیای اصول نبوی، دوباره بنا كردنِ بنای اسلامیِ مستحكمی كه پیغمبر گذاشته بود - امیرالمؤمنین سه جنگ را تحمل كرد؛ جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان. ببینید این كار به نظر امیرالمؤمنین چقدر مهم بود. كار بزرگ امیرالمؤمنین این است. امیرالمؤمنین در همین زمینه یك جملهی دیگر دارد. بد نیست ما با معارف علوی یكخرده آشنا شویم. ایشان میفرماید: «لا تمن انكم رعایة الحق لعَهَدٍ عن اقامة الحق علیه»؛ یعنی اگر كسی انسان مؤمنی است، انسان مجاهد فی سبیلاللَّه است، زحمات زیادی داشته، جبهه بوده و كارهای بزرگی كرده، رعایت حق او بر شما واجب است. اگر در جایی این شخص تخطی و حقی را ضایع كرد، شما كه مدیر و مسؤول هستید، نباید آن حق واجب، مانع بشود از اینكه در موردی كه تخطی كرده، حق اجرا نشود. بنابراین مسائل را از هم جدا كنید. اگر كسی آدم خوبی است، شخص باارزشی است، سابقهی خوبی دارد و برای اسلام و كشور هم زحمت كشیده؛ خیلی خوب، حق او مقبول و محفوظ و ما مخلص او هستیم؛ اما اگر تخطی كرد، رعایت آن حق نباید موجب شود تخلفی كه انجام داده، نادیده گرفته بشود. این، منطق امیرالمؤمنین است. شاعری به نام نجاشی، از شاعران و مداحان امیرالمؤمنین؛ كسیكه در جنگ صفین بهترین شعرها را در تحریض و تشویق مردم در مقابل معاویه سروده و از علاقهمندان امیرالمؤمنین و در حزب ایشان است و از لحاظ اخلاص و ولایتپذیری و سوابق، كارش مشهور است، در روز ماه رمضان مشروب خورد. وقتی امیرالمؤمنین مطلع شد، فرمود حد شراب معلوم است؛ او را بیاورید تا حد جاری شود. امیرالمؤمنین در مقابل چشم مردم او را حد شراب زد؛ هشتاد ضربهی شلاق. خانواده و قبیلهی او پیش امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! تو ما را بیآبرو كردی. اینكه جزو جماعت تو بود؛ جزو دوستان تو بود - به تعبیر امروز - جزو جناح تو بود. فرمود من كاری نكردم؛ مسلمانی تخلفی كرد و حدی از حدود الهی بر او واجب شد و من آن حد را بهجا آوردم. البته نجاشی بعد از آنكه شلاق را از علی خورد، گفت حالا كه اینطور است، بعد از این میروم برای معاویه شعر میگویم. بلند شد از كنار امیرالمؤمنین رفت و به اردوگاه معاویه ملحق شد. امیرالمؤمنین هم نفرمود نجاشی از دست ما رفت و حیف شد؛ او را نگه داریم؛ نه، رفت كه رفت! البته اگر میماند، بهتر بود. منطق و روش امیرالمؤمنین اینها بود. به یاران نجاشی فرمود: «فهل هو الّا رجل من المسلمین انتهك حرمة من حُرَم اللَّه فأقمنا علیه حدّاً كان كفّارته»؛ حدّش را جاری كردیم، گناهش ریخت. یك نفر از قبیلهی بنیاسد - كه با امیرالمؤمنین قوم و خویش هم بودند - بر او حدی واجب شده بود. چند نفر از علاقهمندان امیرالمؤمنین كه همقبیلهی آن شخص بودند، گفتند پیش ایشان برویم و بالاخره قضیه را حل كنیم. اول پیش امام حسن مجتبی آمدند تا آن حضرت را پیش پدرش واسطه كنند. امام حسن فرمود: لزومی ندارد من بیایم؛ خود شما بروید؛ پدرم امیرالمؤمنین شما را كه میشناسد. خودشان پیش امیرالمؤمنین آمدند و گفتند ما چنین وضعیتی داریم؛ كمكی بكن. حضرت در جواب اینها فرمود: هر كاری كه اختیارش با من باشد، من حرفی ندارم؛ انجام میدهم. اینها خوشحال شدند و بیرون آمدند. در راه به امام حسن (علیهالسّلام) برخورد كردند. امام حسن فرمود: چهكار كردید؟ گفتند: الحمدللَّه خوب شد؛ امیرالمؤمنین به ما وعده داد. فرمود: امیرالمؤمنین به شما چه گفت؟ گفتند: امیرالمؤمنین گفت هر كاری در اختیار من و متعلق به من باشد، برایتان انجام میدهم. امام حسن مثلاً لبخندی زدند و فرمودند: پس هر كاری كه در صورت حد خوردن او باید انجام دهید، بروید انجام دهید! بعد هم امیرالمؤمنین او را حد زد. آمدند گفتند: یا امیرالمؤمنین! چرا بر این شخص حد جاری شد؟ گفت: حد كه در اختیار من نیست؛ حد حكم الهی است؛ من گفتم آنچه در اختیارم هست، برایتان انجام میدهد؛ حد كه در اختیار من نیست. تازه بنیاسد جزو دوستان و مخلصین امیرالمؤمنین بودند. زندگی امیرالمؤمنین اینطوری بود. دربارهی قضای او، لباس او، وضع معیشت او و فرزندان او خیلی چیزها نقل شده است. راوی میگوید رفتم دیدم امام حسن و امام حسین نشستهاند و دارند غذا میخورند. غذای آنها عبارت بود از نان و سركه و سبزی. گفتم آقازادهها! شما امیر هستید؛ شما خانوادهی حكومتید؛ پسر امیرالمؤمنین هستید؛ در بازار هم این همه آذوقه هست. «و فی الرّحبة ما فیها»؛ در رحبه - نزدیكی كوفه - این همه جنس ریختهاند و مردم دارند استفاده میكنند؛ شما آقازادهها غذایتان این است؟ رو به او كردند و گفتند: «ما اغفلك عن امیرالمؤمنین»؛ تو از امیرالمؤمنین غافلی؛ برو زندگی او را ببین! آن حضرت با خانوادهی خودش هم اینطوری بود. ماجرای زینب كبری را شنیدهاید؛ عاریه گرفتنِ از ابورافع. ماجرای عقیل را شنیدهاید كه پیش حضرت آمد و چیزی خواست: «صاع من برّ»؛ یك مقدار سهمیهی اضافهی گندم خواست. بعد حضرت آن حدیدهی مُحمات - آهن گداخته - را برداشت و نزدیك او برد - البته به او نزد - و او را تهدید كرد و خواستهاش را نپذیرفت. عبداللَّهبنجعفر - برادرزاده و داماد حضرت؛ شوهر جناب زینب - خدمت حضرت آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! دستم تنگ است؛ مجبورم از وسایل زندگیام بفروشم؛ چیزی به من كمك كن. حضرت قبول نكرد و فرمود: مگر به من بگویی عمویت برود دزدی كند و از مال مردم به تو بدهد. امیرالمؤمنین شاخص حكومت در یك جامعهی پیشرفته، وسیع، متمدن و ثروتمند، مثل زمان ایشان نسبت به زمان پیغمبر را معین كرد. همه چیز پیش رفته بود. امیرالمؤمنین با رفتار خود خواست اثبات كند كه در این وضعیت هم میشود همان اصول را زنده كرد. این، كار بزرگ امیرالمؤمنین است. اصل معنویت، اصل عدالت، اصل جهاد، اصل سازندگی مردم، اصل مدیریتهای شایسته و لایق و مؤمن - كه زندگی امیرالمؤمنین پُر است از حوادث و قضایایی كه شما مردم در طول سالهای متمادی از هر بخشی چیزهایی را به عنوان داستان و روایت و كلام امیرالمؤمنین میشنوید و شنیدهاید - همهی اینها نشاندهندهی این حقیقت است؛ جمعبندیاش این است كه امیرالمؤمنین میخواهد به دنیا نشان دهد كه این اصول اسلامی در همهی شرایط قابل پیاده شدن است. واقع قضیه هم همین است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش :ذکر مصیبت امیرالمومنین (علیه السلام) کلیدواژه(ها) : شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام), تاریخ دوران حکومت حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امروز، روز شهادت امیرالمؤمنین است. من میخواهم یك جمله هم ذكر مصیبت كنم. «صلّی اللَّه علیك یا امیرالمؤمنین». خوشابهحال كسانیكه امروز در نجف و در كنار مرقد امیرالمؤمنین هستند و میتوانند به آن قبر مطهر و پاك از نزدیك سلام كنند. ما هم از دور بار دیگر عرض میكنیم: «السّلام علیك یا امیرالمؤمنین، السّلام علیك یا امام المتقین، السّلام علیك یا سیّد الوصیین». بعد از آنكه در سحر روز نوزدهم آن فاجعهی كبری اتفاق افتاد، صدای هاتف غیبی همهجا را گرفت: «تهدمت واللَّه اركان الهدی». مردم كوفه و بتدریج بعضی شهرهای دیگری كه آن روز ممكن بود به آنها خبر برسد، در حال اضطراب دایمی بودند. امیرالمؤمنین در كوفه خیلی محبوب بود؛ علی را دوست میداشتند. زن و مرد، كوچك و بزرگ، بخصوص بعضی اصحاب نزدیك امیرالمؤمنین خیلی مضطرب بودند. مثل دیروز عصری، روز قبل از شهادت آن بزرگوار، اطراف خانهی امیرالمؤمنین جمع شده بودند. امام حسن مجتبی - طبق نقلی كه شده است - دیدند مردم مضطربند و مشتاقند بیایند امیرالمؤمنین را عیادت كنند. فرمود: برادران و مؤمنان! حالِ امیرالمؤمنین مساعد نیست؛ نمیشود آن بزرگوار را ببینید؛ متفرق شوید و بروید. مردم را متفرق كردند و رفتند. اصبغبننباته میگوید: هر كاری كردم، دیدم طاقت این را كه از كنار خانهی امیرالمؤمنین بروم، ندارم؛ لذا من ماندم. اندكی گذشت، امام حسن بیرون از خانه آمدند و تا چشمشان به من افتاد، گفتند: اصبغ! مگر نشنیدی گفتم بروید؟ نمیشود ملاقات كرد. گفتم یابنرسولاللَّه! من دیگر طاقت ندارم؛ قادر نیستم از اینجا دور شوم. اگر بشود، من یك لحظه بیایم امیرالمؤمنین را ببینم. امام حسن داخل رفتند و آمدند و اجازه دادند. اصبغ میگوید داخل اتاق شدم، دیدم امیرالمؤمنین روی بستر بیماری افتاده و محل زخم را با پارچهی زردی بستهاند؛ اما من نتوانستم بفهمم این پارچه زردتر است یا رنگِ رویِ امیرالمؤمنین! حضرت گاهی بیهوش میشدند، گاهی به هوش میآمدند. در یكی از دفعاتی كه به هوش آمدند، دست اصبغ را گرفتند و حدیثی نقل كردند. «اركان الهدی» كه میگویند، این است. در لحظهی آخر زندگی و با این حال خراب هم دست از هدایت برنمیدارد. حدیث مفصلی برای او گفتند و بعد بیهوش شدند. دیگر نه اصبغبننباته و نه هیچكدام از اصحاب امیرالمؤمنین بعد از این روز دیگر علی را زیارت نكردند. علی در همین شب بیستویكم به جوار رحمت الهی رفت و دنیایی را داغدار و تاریخی را سیاهپوش كرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : کرامت انسان کلیدواژه(ها) : کرامت انسان نوع(ها) : جستار متن فیش : امیرالمؤمنین در این مدت نشان داد كه اصول اسلامی و ارزشهای اسلامی یی كه در دوران انزوای اسلام و در دوران كوچكی جامعه ی اسلامی به وجود آمده بود، در دوران رفاه و گسترش و اقتدار و پیشرفت و توسعه ی مادی جامعه ی اسلامی هم قابل پیاده شدن است. اگر به این نكته توجه كنیم، خیلی مهم است. مسأله ی امروز ما هم همینهاست. اصول اسلامی، عدالت اسلامی، تكریم انسان، روحیه ی جهاد، سازندگی اسلامی، مبانی اخلاقی و ارزشی اسلام در دوران پیغمبر با وحی الهی نازل شد و تا آن حدی كه ممكن بود، به وسیله ی پیغمبر در جامعه ی اسلامی اعمال شد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : مصالح ملّی کلیدواژه(ها) : مصالح ملّی نوع(ها) : جستار متن فیش : پیداست كه مسؤولان كشور هیچ وقت در همه ی مسائل گوناگون و سلائق و سیاستهای مختلف، یك جور فكر نمی كنند؛ این كه معلوم است؛ ممكن نیست كه یك فكر و یك عقیده در همه ی زمینه ها مسلط بر همه ی اركان كشور باشد؛ اما آن چه كه آنها می خواهند، این نیست؛ آن چه كه آنها می خواهند، اختلاف در مسائل اساسی كشور است؛ از نبودِ این ناراحت می شوند. از این كه مدیریتهای مؤمن، فعال، علاقه مند و پرنشاط وارد میدان مدیریتهای كلان كشور بشوند و امور را با قدرت تمام به همان راهی كه اصول اسلامی و منافع و مصالح ملی ایجاب می كند پیش ببرند، ناراحتند؛ از این كه مردم پشتیبان حكومت باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما روح جهادگر داشته باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما مؤمن باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما در مراسم مذهبی شركت كنند، ناراحتند. در همین شبها و در مراسمی كه در این شبهای احیا هست، جوانها از طیفهای مختلف در این مراسم شركت می كنند، اشك می ریزند، دلها را نرم و به هم نزدیك می كنند. اگر اینها را نشان بدهند، دشمنان ملت ایران تمام دلشان پر از غم می شود. بحمدالله ملت ایران حواسش جمع است. هشیار هستید؛ اما هشیار و متوجه باشید. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : مصالح ملّی کلیدواژه(ها) : مصالح ملّی نوع(ها) : جستار متن فیش : از این كه مدیریتهای مؤمن، فعال، علاقه مند و پرنشاط وارد میدان مدیریتهای كلان كشور بشوند و امور را با قدرت تمام به همان راهی كه اصول اسلامی و منافع و مصالح ملی ایجاب می كند پیش ببرند، ناراحتند؛ از این كه مردم پشتیبان حكومت باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما روح جهادگر داشته باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما مؤمن باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما در مراسم مذهبی شركت كنند، ناراحتند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : مسئله هستهای ایران کلیدواژه(ها) : مسئله هستهای ایران نوع(ها) : جستار متن فیش : در واقع این جنجالی كه مخالفان در دنیا راجع به جنجال هسته یی راه انداختند، یك حرف بی منطق است و انگیزه ی امریكا را می شود فهمید؛ روشن است. دیگرانی هم كه در این میدان یقه چاك می كنند، بعضی زیر نفوذ امریكایند، بعضی هم دچار توهمند؛ ولی انگیزه ی امریكا و كسانی كه دشمن ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی اند، روشن است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : مسئله هستهای ایران کلیدواژه(ها) : مسئله هستهای ایران نوع(ها) : جستار متن فیش : الان دهها كشور از سوخت هسته یی استفاده می كنند؛ اما كشورهایی كه سوخت هسته یی را می توانند تولید بكنند - كه امروز در جریان همین مسأله، این جنجال هسته یی ایران را راه انداختند - خیلی معدودند؛ شاید حدود ده كشورند، كه یكی از آنها ایران است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : التهاب سیاسی کلیدواژه(ها) : التهاب سیاسی نوع(ها) : جستار متن فیش : دشمن از این كه در سطوح بالای كشور، مسؤولان كشور در مسائل اساسی یك نظر و یك عقیده داشته باشند، بشدت ناراحت است. آن وقتی كه می بینند رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس قوه ی قضائیه و مسؤولان گوناگون درباره ی فلان مسأله یك جور حرف می زنند، اینها می خواهند یقه ی خودشان را پاره كنند؛ ناراحتند؛ می خواهند اختلاف بیندازند. در این یكی دو سال اخیر شنیدید كه شعار حاكمیت دوگانه داده شد! عده یی بی عقل هم در داخل همان حرفهای آنها را تكرار و نشخوار كردند. حرف مال آنهاست. حاكمیت دوگانه یعنی در مسائل اساسی و اصولی كشور، رؤسای كشور با هم دعوا داشته باشند؛ این معنای حاكمیت دوگانه است. حاكمیت دوگانه چیز نامطلوب و مضر و سمّ مهلك است؛ اما بعضی ها این را شعار دادند! این مالِ آنهاست. پیداست كه مسؤولان كشور هیچ وقت در همه ی مسائل گوناگون و سلائق و سیاستهای مختلف، یك جور فكر نمی كنند؛ این كه معلوم است؛ ممكن نیست كه یك فكر و یك عقیده در همه ی زمینه ها مسلط بر همه ی اركان كشور باشد؛ اما آن چه كه آنها می خواهند، این نیست؛ آن چه كه آنها می خواهند، اختلاف در مسائل اساسی كشور است؛ از نبودِ این ناراحت می شوند. از این كه مدیریتهای مؤمن، فعال، علاقه مند و پرنشاط وارد میدان مدیریتهای كلان كشور بشوند و امور را با قدرت تمام به همان راهی كه اصول اسلامی و منافع و مصالح ملی ایجاب می كند پیش ببرند، ناراحتند؛ از این كه مردم پشتیبان حكومت باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما روح جهادگر داشته باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما مؤمن باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما در مراسم مذهبی شركت كنند، ناراحتند. در همین شبها و در مراسمی كه در این شبهای احیا هست، جوانها از طیفهای مختلف در این مراسم شركت می كنند، اشك می ریزند، دلها را نرم و به هم نزدیك می كنند. اگر اینها را نشان بدهند، دشمنان ملت ایران تمام دلشان پر از غم می شود. بحمدالله ملت ایران حواسش جمع است. هشیار هستید؛ اما هشیار و متوجه باشید. آنها دلشان می خواهد التهاب سیاسی در این كشور باشد؛ آنها می خواهند آرامش و استقرار سیاسی در این كشور نباشد؛ آنها می خواهند دایم همه یقه ی هم را بگیرند؛ این علیه آن حرف بزند، آن علیه این حرف بزند. در محیط دانشگاه، در محیط بازار، در محیط سیاست، در محیط اداره، در محیط كارگری، می خواهند دایم التهاب و دعوا باشد؛ آنها این را می خواهند و برای این كار همه ی تلاش خودشان را هم می كنند. ملت مواظب باشند؛ جوانها مواظب باشند؛ قشرهای مختلف مواظب باشند؛ ما بحمدالله پیش می رویم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : حاکمیت دوگانه کلیدواژه(ها) : حاکمیت دوگانه نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حاکمیت دوگانه یعنی درمسائل اساسی و اصولی کشور، روسای کشور باهم دعوا داشته باشند؛ این معنای حاکمیت دوگانه است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : اصل اسلامی, اهداف نظام جمهوری اسلامی, حکومت اسلامی, ارکان نظام اسلامی, نظام اسلامی کلیدواژه(ها) : اصل اسلامی, اهداف نظام جمهوری اسلامی, حکومت اسلامی, ارکان نظام اسلامی, نظام اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : نظام اسلامى، نظام عدل و انصاف و رسيدگى به مردم و احترام به حقوق انسانها و مقابلهى با ظلم قوى به ضعيف است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : جوان مؤمن انقلابی کلیدواژه(ها) : جوان مؤمن انقلابی نوع(ها) : جستار متن فیش : الآن دهها کشور از سوخت هستهیى استفاده مىکنند؛ اما کشورهایى که سوخت هستهیى را مىتوانند تولید بکنند- که امروز در جریان همین مسئله، این جنجال هستهیى ایران را راه انداختند- خیلى معدودند؛ شاید حدود ده کشورند، که یکى از آنها ایران است. همین مسألهى سلولهاى بنیادى- که من چند بار تا حالا آن را مطرح کردهام- که جوانهاى مؤمن، متعبد و انقلابى ما در آزمایشگاههاى خودشان توانستهاند سلولهاى بنیادى را تولید، تکثیر و منجمد کنند و به کار ببرند؛ قلب درست کنند؛ به قلب تزریق کنند؛ به مغز استخوان تزریق کنند، جزو کارهاى پیچیده و پیشرفته و مهم دنیاست که وقتى در حدود هفت، هشت ماه قبل سمینارى تشکیل شد و دانشمندان جهانى آمدند و از نزدیک این مسائل را دیدند، باورشان نمىآمد؛ حیرت کردند و اعتراف کردند که کار بسیار بزرگى انجام گرفته؛ تلویزیون اعترافهاى آنها را پخش کرد. در این کار ایران جزو ده کشور اول دنیاست؛ ما پیش رفتهایم. در همین قضایاى کارهاى زیربنایى، باید بگویم از اولى که سدسازى به این کشور وارد شد تا وقتىکه طاغوت از این کشور ازاله شد، ده، دوازده سد، آن هم به دست خارجیها، ساخته شده بود که بعضى از آنها اشکالات فنى فراوان داشت؛ اما در دوران انقلاب بیش از هفتاد سد طراحى شده که بسیارى از اینها ساخته شده و دهها سد هم الآن از انواع و اقسامِ بزرگ و کوچک، بتونى و خاکى در حال ساخته شدن است که بهطور مرتب ساخته و آبگیرى مىشود. در این حد انبوهسازى سد، آن هم با فناورى بومى و صددرصد به دست متخصصان بومى- آنطور که به من گزارش کردند- باعث شده که ما یکى از پنج، شش کشورى باشیم که مىتواند با این کیفیت سدهاى بزرگ را، آن هم با این حجم انبوه، به وجود بیاورد و بسازد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : جوان مؤمن انقلابی کلیدواژه(ها) : جوان مؤمن انقلابی نوع(ها) : جستار متن فیش : ملت ایران! البته شما این موضوع را مىدانید، بازهم بدانید که دشمن از یک چیزهایى عصبانى مىشود؛ ما باید حواسمان باشد. دشمن از وحدت ملى ما ناراضى است؛ مىخواهد این وحدت ملى را از بین ببرد. دشمن از اینکه در سطوح بالاى کشور، مسئولان کشور در مسائل اساسى یک نظر و یک عقیده داشته باشند، بهشدت ناراحت است. آن وقتىکه مىبینند رئیسجمهور، رئیس مجلس، رئیس قوهى قضائیه و مسئولان گوناگون در بارهى فلان مسئله یکجور حرف مىزنند، اینها مىخواهند یقهى خودشان را پاره کنند؛ ناراحتند؛ مىخواهند اختلاف بیندازند. در این یکى دو سال اخیر شنیدید که شعار حاکمیت دوگانه داده شد! عدهیى بىعقل هم در داخل همان حرفهاى آنها را تکرار و نشخوار کردند. حرف مال آنهاست. حاکمیت دوگانه یعنى در مسائل اساسى و اصولى کشور، رؤساى کشور باهم دعوا داشته باشند؛ این معناى حاکمیت دوگانه است. حاکمیت دوگانه چیز نامطلوب و مضر و سمّ مهلک است؛ اما بعضىها این را شعار دادند! این مالِ آنهاست. پیداست که مسئولان کشور هیچوقت در همهى مسائل گوناگون و سلائق و سیاستهاى مختلف، یکجور فکر نمىکنند؛ اینکه معلوم است؛ ممکن نیست که یک فکر و یک عقیده در همهى زمینهها مسلط بر همهى ارکان کشور باشد؛ اما آنچه که آنها مىخواهند، این نیست؛ آنچه که آنها مىخواهند، اختلاف در مسائل اساسى کشور است؛ از نبودِ این ناراحت مىشوند. از اینکه مدیریتهاى مؤمن، فعال، علاقهمند و پرنشاط وارد میدان مدیریتهاى کلان کشور بشوند و امور را با قدرت تمام به همان راهى که اصول اسلامى و منافع و مصالح ملى ایجاب مىکند پیش ببرند، ناراحتند؛ از اینکه مردم پشتیبان حکومت باشند، ناراحتند؛ از اینکه جوانهاى ما روح جهادگر داشته باشند، ناراحتند؛ از اینکه جوانهاى ما مؤمن باشند، ناراحتند؛ از اینکه جوانهاى ما در مراسم مذهبى شرکت کنند، ناراحتند. در همین شبها و در مراسمى که در این شبهاى احیا هست، جوانها از طیفهاى مختلف در این مراسم شرکت مىکنند، اشک مىریزند، دلها را نرم و به هم نزدیک مىکنند. اگر اینها را نشان بدهند، دشمنان ملت ایران تمام دلشان پر از غم مىشود. بحمد اللّه ملت ایران حواسش جمع است. هشیار هستید؛ اما هشیار و متوجه باشید. آنها دلشان مىخواهد التهاب سیاسى در این کشور باشد؛ آنها مىخواهند آرامش و استقرار سیاسى در این کشور نباشد؛ آنها مىخواهند دائم همه یقهى هم را بگیرند؛ این علیه آن حرف بزند، آن علیه این حرف بزند. در محیط دانشگاه، در محیط بازار، در محیط سیاست، در محیط اداره، در محیط کارگرى، مىخواهند دائم التهاب و دعوا باشد؛ آنها این را مىخواهند و براى این کار همهى تلاش خودشان را هم مىکنند. ملت مواظب باشند؛ جوانها مواظب باشند؛ قشرهاى مختلف مواظب باشند؛ ما بحمد اللّه پیش مىرویم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : مقاومت ملت ایران کلیدواژه(ها) : مقاومت ملت ایران نوع(ها) : جستار متن فیش : عده یی خیال می کنند شعارهای انقلاب؛ شعار عدالت، شعار جهاد، شعار دین، شعار استقلال، شعار خودکفایی؛ شعارهایی که مردم را به شوق آورد، وارد صحنه کرد، رژیم طاغوت را ساقط کرد و مردم هشت سال در جنگ مقاومت کردند، کهنه شده و قابل پیاده شدن نیست؛ نه، ممکن است ما کهنه شده باشیم و اقتدار و صلابت خود را از دست داده باشیم. ما سست شدیم؛ آن اصول با قوت و صلابت خود باقی است. ما اگر با ایمان لازم، با مدیریت کافی، با شوق و امید، با مقهور نشدن در مقابل شیوه ها و کلکهای سیاسی و تبلیغاتی دشمنان وارد میدان شویم، همان اصول، امروز جلوه ی بیشتری خواهد داشت. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : استقلال ملی کلیدواژه(ها) : استقلال ملی نوع(ها) : جستار متن فیش : انگیزه ی دشمنان چیست؟ من در یک جمله ی کوتاه عرض کنم: هر چیزی که بتواند یک ملت را به استقلال و به اقتدار ملی و خودجوش و درون زا برساند، آن چیز مبغوض مراکز قدرتی است در دنیا که همه ی دنیا را برای خودشان می خواهند؛ نظام سلطه این طور است. در نظام سلطه، مراکز سلطه ی جهانی به همه ی دنیا به چشم طعمه نگاه می کنند؛ همه چیز باید در اختیار آنها قرار بگیرد: منابع مالی دنیا، منابع ثروت دنیا، بازارها و قدرتِ کار دنیا؛ نظام سلطه اصلاً پایه اش این است. نظام سلطه در واقع زنجیره یی از دولتها و قدرتهایند؛ اما پشت سر این دولتها، کمپانی ها، مراکز اقتصادی و مراکز مالی هستند؛ تعیین کننده ی سیاستها امروز در نهایت آنها هستند. فرض بفرمایید آن کمپانی هایی که هیأت حاکمه ی کنونی امریکا دنباله رو و تابع آنهایند، اگر بخواهند در خاورمیانه دست و پایی باز کنند؛ ثروت جدیدی پیدا کنند یا احتمالاً از ورشکستگی های خودشان جلوگیری کنند، یا بر منابع نفتی در منطقه ی خاورمیانه دسترسی پیدا کنند، یا از منافع سرمایه دارهای صهیونیسم و دولت صهیونیستی حمایت کنند و به خاطر همه ی اینها احتیاج به حضور قوی در خاورمیانه داشته باشند، چه کار می کنند، جنگ عراق را طراحی می کنند. طراحی یک جنگ؛ طراحی یک حضور نظامی با این همه خسارت. وقتی که سلسله وار دنبال می کنید، می رسد به مطامع و اغراض آمیخته ی اقتصادی و سیاسی قدرتهایی که پشت پرده ی سیاستهای مقتدر دنیا تلاش و فعالیت می کنند. با این محاسبه، هر کشوری هرگونه حرکتی بکند که به استقلال ملی و به رشد و توسعه ی درون زای آن کشور کمک بکند، از نظر آنها مبغوض است. آنها صنعت را حاضرند بدهند؛ اما صنعت وابسته را؛ هواپیما را حاضرند بدهند؛ اما به آن کشوری که قطعات یدکی را حتی باز هم نکند که ببیند چیست؛ مهندس ِ خوشان آن قطعه را ببندد و قطعه ی خراب را به مراکز اصلی ببرد؛ همان طور که در زمان رژیم طاغوت در ایران معمول بود. انرژی هسته یی، البته به معنای نیروگاه هسته یی - نه آن کارخانه های مولد - را حاضرند به رژیمی مثل رژیم وابسته ی طاغوتی پهلوی بدهند؛ چون آن رژیم در مشت خودشان است و برای خودشان است؛ اما نوبت به جمهوری اسلامی که می رسد، حاضر نیستند این کار را بکنند؛ اما وقتی جمهوری اسلامی که اگر آنها حاضر نشدند سوخت به او بدهند، می رود با جوانان، مهندسان، دکترها و تحصیل کرده هایش شب و روز کار می کند و با یک مدیریت خوب، خودش فناوری تولید سوخت را کسب می کند و به دست می آورد، برایشان تلخ است؛ برایشان مطلوب نیست؛ لذا با آن مقابله می کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : وحدت شیعه و سنی کلیدواژه(ها) : وحدت شیعه و سنی نوع(ها) : جستار متن فیش : امیرالمؤمنین را مایه ی اختلاف بین شیعه و سنی و فرقه های اسلامی قرار ندهید. امیرالمؤمنین نقطه ی وحدت است، نه نقطه ی افتراق. برادران و خواهران ما در سرتاسر کشور به این حرف اطمینان کنند. اطلاعات ماها از حوادث خیلی زیاد است. من بعیان می بینم دستهای بسیار فعالی درکارند برای ایجاد اختلافات مذهبی؛ جنگ شیعه و سنی؛ نفرت مذاهب اسلامی از یکدیگر. کتاب نوشته می شود علیه شیعه، کتاب نوشته می شود علیه سنی. وقتی دنبال می کنیم، می بینیم پول هر دوی این کتابها از آن طرفِ مرزها و از یک جا آمده است. هر مذهبی عقاید و استدلال خود را دارد. در پشت میز استدلال و مباحثه، هرکس توانست غالب بشود، غالب بشود؛ اما فضای جامعه را نباید فضای جنگ و دعوا و منافرت قرار داد. امیرالمؤمنین محور وحدت است. همه ی دنیای اسلام در مقابل امیرالمؤمنین خاضع اند؛ شیعه و سنی ندارد. یک گروه کوچک به نام نواصب، دشمنان امیرالمؤمنین بودند. در طول تاریخ اسلام، هم در دوران اموی و هم دوران عباسی گروههایی دشمن امیرالمؤمنین بودند؛ اما عامه ی دنیای اسلام - چه سنی مذهب، چه شیعه مذهب - امیرالمؤمنین را تجلیل می کنند. شما ببینید ائمه ی فقهی اهل سنت درباره ی امیرالمؤمنین شعر مدح دارند. اشعار معروفی که گفته می شود، مال شافعی است. امام شافعی درباره ی امیرالمؤمنین اشعار مدح آمیز دارد. نه فقط درباره ی امیرالمؤمنین، بلکه درباره ی همه یا اغلب ائمه اینها خاضع اند. برای ما شیعیان، مقام و موقعیت این بزرگوارها شفاف و روشن و واضح است؛ اما نتوانستند برای خودشان این مسائل را روشن کنند. در مقام بحث و مجادله ی علمی و بحث علمی این چیزها قابل روشن شدن است. منطق ما خیلی قوی است؛ اما عده یی امروز در عراق، در نقاط مختلف دنیای اسلام و بخصوص در ایران سعی شان این است که دعوا بیندازند. ما می بینیم که قضیه از کجاها دارد آب می خورد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : شعارهای انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : شعارهای انقلاب اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : عده یی خیال می کنند شعارهای انقلاب؛ شعار عدالت، شعار جهاد، شعار دین، شعار استقلال، شعار خودکفایی؛ شعارهایی که مردم را به شوق آورد، وارد صحنه کرد، رژیم طاغوت را ساقط کرد و مردم هشت سال در جنگ مقاومت کردند، کهنه شده و قابل پیاده شدن نیست؛ نه، ممکن است ما کهنه شده باشیم و اقتدار و صلابت خود را از دست داده باشیم. ما سست شدیم؛ آن اصول با قوت و صلابت خود باقی است. ما اگر با ایمان لازم، با مدیریت کافی، با شوق و امید، با مقهور نشدن در مقابل شیوه ها و کلکهای سیاسی و تبلیغاتی دشمنان وارد میدان شویم، همان اصول، امروز جلوه ی بیشتری خواهد داشت. معلوم است؛ عدالت اجتماعی در یک جامعه ی ده، پانزده هزار نفری مدینه کجا، عدالت اجتماعی در یک جامعه ی چندین ده میلیونی و چندین صد میلیونی حکومت دوران امیرالمؤمنین کجا؟ و امیرالمؤمنین این کارها را کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : لیلة القدر کلیدواژه(ها) : لیلة القدر نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : تنزل ملائکهی الهی و تنزل روح در شب قدر اتفاق افتاده است یا میافتد. خوشابهحال کسانیکه با فرود فرشتگان الهی توانستند روح خود را فرشتهگون کنند. حضور ملائکهی الهی در روی زمین و در میان ما باید بتواند ما را به نزدیک شدن به خلق و خوی فرشتهگون کمک کند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : لیلة القدر کلیدواژه(ها) : لیلة القدر نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : میبینیم که مردم ما، جوانهای ما، زن و مرد ما با این شبها حقیقتاً قصد پالایش خود را دارند؛ دلها نرم میشود، چشمها اشکبار میشود، روحها لطیف میشود؛ روزه هم کمک کرده است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : لیلة القدر کلیدواژه(ها) : لیلة القدر نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ما باید امیدوار باشیم، دعا کنیم و بکوشیم از این شبها برای عروج معنوی خود استفاده کنیم؛ چون نماز معراج و وسیلهی عروج مومن است. دعا هم معراج مومن است، شبقدر هم معراج مومن است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : لیلة القدر کلیدواژه(ها) : لیلة القدر نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : کاری کنیم عروج کنیم و از مزبله مادی که بسیاری از انسانها در سراسر دنیا اسیر و دچار آن هستند، هرچه میتوانیم، خود را دور کنیم. دلبستگیها، بدخلقیها، روحیات تجاوزگرانه، افزونخواهانه و فساد و فحشا و ظلم، مزبلههای روح انسانی است. این شبها باید بتواند ما را هرچه بیشتر از اینها دور و جدا کند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : حضرت امام سجاد (علیهالسلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام سجاد (علیهالسلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : هیچ کس شبیه امیرالمؤمنین نمی شود. امام سجاد که نوه ی امیرالمؤمنین بود و مقام عصمت داشت، وقتی به ایشان گفتند تو این قدر عبادت می کنی، فرمود عبادت ما کجا و عبادت علی کجا؟ یعنی امامِ عابد ِ سجاد می گوید من با علی قابل مقایسه نیستم. بین امام سجاد و بهترین عبّاد و زهّاد زمان ما هم هزاران فرسخ فاصله است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : صبر کلیدواژه(ها) : صبر نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [در قضیه فلسطین نکته برجسته ای که ] در تاریخ می ماند، صبر و استقامت افسانه یی ملت فلسطین است. یک ملت محاصره شده، تنها، اطرافش همه دشمن؛ اما این طور ایستاده. با گرسنگی می سازند، با غم فرزندان و داغ جوانهایشان می سازند، با ویرانی خانه ها و با خرابی مزارعشان می سازند، با بیکاری می سازند. الان چند میلیون فلسطینی - همه ی اینها که جزو احزاب و گروهها نیستند - که یک ملتند؛ زن، مرد، کوچک، بزرگ و پیر با قدرتِ تمام ایستاده اند. آفرین! آفرین! عجب ملت مقاومی هستند! این هم در تاریخ می ماند؛ این نکته در این قضیه درخشنده است و چشمها را در تاریخ به خودش جلب خواهد کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : درباره ی قضای...[امیرالمومنین(ع)]، لباس او، وضع معیشت او و فرزندان او خیلی چیزها نقل شده است. راوی می گوید رفتم دیدم امام حسن و امام حسین نشسته اند و دارند غذا می خورند. غذای آنها عبارت بود از نان و سرکه و سبزی. گفتم آقازاده ها! شما امیر هستید؛ شما خانواده ی حکومتید؛ پسر امیرالمؤمنین هستید؛ در بازار هم این همه آذوقه هست. «و فی الرّحبة ما فیها»؛ در رحبه - نزدیکی کوفه - این همه جنس ریخته اند و مردم دارند استفاده می کنند؛ شما آقازاده ها غذایتان این است؟ رو به او کردند و گفتند: «ما اغفلک عن امیرالمؤمنین»؛ تو از امیرالمؤمنین غافلی؛ برو زندگی او را ببین! آن حضرت با خانواده ی خودش هم این طوری بود. ماجرای زینب کبری را شنیده اید؛ عاریه گرفتنِ از ابورافع. ماجرای عقیل را شنیده اید که پیش حضرت آمد و چیزی خواست: «صاع من برّ»؛ یک مقدار سهمیه ی اضافه ی گندم خواست. بعد حضرت آن حدیده ی مُحمات - آهن گداخته - را برداشت و نزدیک او برد - البته به او نزد - و او را تهدید کرد و خواسته اش را نپذیرفت. عبدالله بن جعفر - برادرزاده و داماد حضرت؛ شوهر جناب زینب - خدمت حضرت آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! دستم تنگ است؛ مجبورم از وسایل زندگی ام بفروشم؛ چیزی به من کمک کن. حضرت قبول نکرد و فرمود: مگر به من بگویی عمویت برود دزدی کند و از مال مردم به تو بدهد. امیرالمؤمنین شاخص حکومت در یک جامعه ی پیشرفته، وسیع، متمدن و ثروتمند، مثل زمان ایشان نسبت به زمان پیغمبر را معین کرد. همه چیز پیش رفته بود. امیرالمؤمنین با رفتار خود خواست اثبات کند که در این وضعیت هم می شود همان اصول را زنده کرد. این، کار بزرگ امیرالمؤمنین است. اصل معنویت، اصل عدالت، اصل جهاد، اصل سازندگی مردم، اصل مدیریتهای شایسته و لایق و مؤمن - که زندگی امیرالمؤمنین پُر است از حوادث و قضایایی که شما مردم در طول سالهای متمادی از هر بخشی چیزهایی را به عنوان داستان و روایت و کلام امیرالمؤمنین می شنوید و شنیده اید - همه ی اینها نشان دهنده ی این حقیقت است؛ جمع بندی اش این است که امیرالمؤمنین می خواهد به دنیا نشان دهد که این اصول اسلامی در همه ی شرایط قابل پیاده شدن است. واقع قضیه هم همین است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) بیست وپنج سال قبل از این تاریخ در بستر بیماری به زنان مدینه فرمود اگر علی را بر سر کار می گذاشتند، «لساربهم سیراً سُجُحاً» - «سُجُح» یعنی هموار - راه زندگی را بر مردم هموار می کرد. «لا یکلِمُ خُشاشه»؛ نمی گذاشت - به تعبیر من - اقتدار حکومت و روحیه ی حکومتگری اسلام اندکی به پیکر جامعه ی اسلامی زخم بزند؛ نمی گذاشت ذره یی آسیب ایجاد کند؛ کار را پیش می برد و از هر آسیبی هم جلوگیری می کرد. بهترین شکل حکومت کردن این است که حکومت به مردم زخم نزد؛ زندگی مردم را هم از لحاظ مادی و معنوی آباد کند. «ولا یکلّ سائرهُ و لا یُمُلّ راکبه و لاوردهم منهلا غیرا صافیا رویّا»؛ اینها را فاطمه ی زهرا آن روز فرمود. این واقعه بیست وپنج سال عقب افتاد؛ ولی بالاخره امت اسلامی جمع شدند و امیرالمؤمنین را سرِ کار آوردند. امیرالمؤمنین در همین چند سال؛ یعنی از ذی حجّه ی سال 35 تا ماه رمضان سال 40 - چهار سال و نُه ماه یا ده ماه - کارهای بزرگی انجام داد. کارهایی را پایه گذاری کرد که اگر شمشیر غدر و خیانت نمی بود و این جنایت بزرگ به وسیله ی ابن ملجم و عناصر پشت پرده ی این جنایت صورت نمی گرفت، امیرالمؤمنین این راه را ادامه می داد و باز دنیای اسلام شاید تا قرنها بیمه و تأمین می شد. ….. امیرالمؤمنین در این مدت نشان داد که اصول اسلامی و ارزشهای اسلامی یی که در دوران انزوای اسلام و در دوران کوچکی جامعه ی اسلامی به وجود آمده بود، در دوران رفاه و گسترش و اقتدار و پیشرفت و توسعه ی مادی جامعه ی اسلامی هم قابل پیاده شدن است... آن روزی که امیرالمؤمنین به حکومت رسید، از آسیای میانه تا شمال آفریقا - یعنی مصر - در حیطه ی قدرت حکومت اسلام بود. از دو دولت بزرگِ همسایه ی دولت اسلامی اولِ کار - یعنی ایران و روم - یکی بکلی منهدم شده بود، که حکومت ایران بود، و تمام سرزمین ایرانِ آن روز در اختیار اسلام قرار گرفته بود. بخش عمده یی از سرزمین روم هم - که شامات و فلسطین و موصل و بقیه ی جاها بود - در اختیار اسلام قرار گرفته بود. چنین رُقعه ی وسیعی در اختیار اسلام بود؛ بنابراین ثروت زیادی به وجود آمده بود؛ دیگر فقر و کمبود و کم غذایی وجود نداشت؛ طلا رایج شده بود، پول زیاد شده بود،ثروتهای فراوان به وجود آمده بود؛ لذا کشور اسلامی ثروتمند شده بود. خیلی ها از رفاهِ بیش از اندازه ی لازم برخوردار شده بودند. اگر علی را از این وسط حذف می کردیم، ممکن بود تاریخ این طور قضاوت کند که اصول اسلامی و ارزشهای نبوی خوب بود؛ اما در همان دوره ی مدینةالنبی؛ همان دوره ی کوچکی و فقر جامعه ی اسلامی؛ اما بعد از آن که جامعه ی اسلامی بزرگ شد و با تمدنهای گوناگون آمیخته شد؛ از ایران و روم فرهنگها و تمدنهای مختلف وارد زندگی مردم شدند و ملتهای گوناگون همه زیر چتر جامعه ی اسلامی قرار گرفتند، دیگر آن اصول کافی نیست و نمی تواند کشور را اداره کند. امیرالمؤمنین در این پنج سال با عمل و سیره و شیوه ی حکومت خود نشان داد که نه، همان اصولِ درخشان صدر نبوت - همان توحید، همان عدل، همان انصاف و مساوات، همان برابری بین انسانها - با خلیفه ی مقتدری مثل امیرالمؤمنین قابل اجراست. این، چیزی است که در تاریخ مانده است. هرچند بعد از امیرالمؤمنین این روش ادامه داده نشد، اما ایشان نشان داد که اگر حاکم اسلامی و مدیران جامعه و مدیران مسلمان تصمیم داشته باشند؛ بنا داشته باشند و اعتقاد راسخ داشته باشند، می توانند همان اصول را در دوران گسترش منطقه ی حکومت اسلامی و پدید آمدن شرایط گوناگون و جدید زندگی، باز هم اجرا کنند و مردم را از آن بهره مند نمایند... عدالت اجتماعی در یک جامعه ی ده، پانزده هزار نفری مدینه کجا، عدالت اجتماعی در یک جامعه ی چندین ده میلیونی و چندین صد میلیونی حکومت دوران امیرالمؤمنین کجا؟ و امیرالمؤمنین این کارها را کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [در باب قبول حکومت]مردم آمدند اصرار و بیعت کردند؛ اما حضرت قبول نمی کرد. اصرار مردم زیاد شد. همه، بزرگان، کوچکان، رؤسا و صحابه ی قدیمی گفتند نه، فقط علی بن ابی طالب باید باشد و غیر از او کسی نمی تواند. آمدند و به اصرار حضرت را بردند. حضرت فرمود پس به مسجد برویم. حضرت روی منبر رفت و خطبه خواند و در این سخنرانی حرف خودش را بیان کرد. امیرالمؤمنین فرمود: اموالی که تا امروز افرادِ برگزیده و محترمها بیجا و بناحق تصرف کرده اند، هرجا من به این اموال دست پیدا کنم، اینها را به بیت المال برمی گردانم. در طول این چند سال کسانی توانسته بودند پولهایی را از بیت المال به نفع خودشان بردارند. فرمود من همه اینها را برمی گردانم؛ «لو وجدته قد تزوّج به النساء»؛ حتّی اگر ببینم مهر زنهایتان قرار داده اید، یا «و مُلک به الاماء»؛ برای حرمسراهای خودتان کنیز خریده اید. «لرددته»؛ به بیت المال برمی گردانم. مردم و بزرگان بدانند که روش من این است. بعد از چند روز مخالفتها شروع شد. البته مردم مستضعف و طبقه ی مظلوم جامعه از خدا می خواهند چنین روشی به کار گرفته شود؛ لیکن متنفذان و کسانی که خودشان مخاطب واقعی این مطلب بودند، بدیهی است که ناراضی بودند. نشستند جلسه تشکیل دادند و گفتند این چه کاری است که علی می خواهد انجام دهد. ولیدبن عقبه - همان کسی که زمان عثمان استاندار کوفه بود - از طرف آنها بلند شد پیش امیرالمؤمنین آمد و گفت یا علی! بیعت ما با تو شرط دارد؛ «و نحن نبایعک الیوم علی ان تضع عنا ما اصبناه من المال فی ایام عثمان»؛ شرط ما این است که به پولهایی که ما به دست آورده ایم، دست نزنی و به دستاوردهای ما در دوران قبل از خودت کاری نداشته باشی. بعد از ولیدبن عقبه، طلحه و زبیر آمدند. البته حساب ولیدبن عقبه از طلحه و زبیر جداست. ولیدبن عقبه در واقع جزو تازه مسلمانهاست؛ خانواده اش ضداسلام و ضدانقلاب بودند و با اسلام جنگیده بودند؛ بعد هم که اسلام غالب شد، اواخر زمان پیغمبر، او هم مثل دیگرانِ از بنی امیه اسلام آورد؛ اما طلحه و زبیر جزو سابقین اسلام و جزو یاران نزدیک پیغمبر بودند. طلحه و زبیر هم - که بزرگانِ آن روزِ اسلام و جزو بقایای اصحاب پیغمبر بودند - خدمت امیرالمؤمنین آمدند و حرفهای گله آمیزی زدند؛ از جمله گفتند: «انک جعلت حقنا فی القسم کحق غیرنا»؛ تو ما را با دیگران در تقسیم بیت المال یکسان کردی؛ «و سویت بیننا و بین من لا یماثلنا»؛ ما را با کسانی که شبیه ما نیستند، در دادن اموال بیت المال یکی قرار دادی. این چه وضعی است؟ چرا امتیاز قائل نیستی؟ «من لا یماثلنا فیما افاءالله تعالی بأسیافنا و رماحنا»؛ با شمشیر ما اینها به دست آمد؛ ما بودیم که اسلام را پیش بردیم؛ ما بودیم که زحمت کشیدیم و تلاش کردیم؛ حالا تو ما را با کسانی که تازه آمده اند و عجمی و جزو کشورهای مفتوح هستند، یکسان قرار داده ای؟ جواب امیرالمؤمنین به ولیدبن عقبه را من ندیده ام - تاریخ ثبت نکرده است - اما جواب دیگران را داد. حضرت بالای منبر رفت و جواب تندی داد. راجع به مسأله ی تقسیم مساوی بیت المال فرمود: «فان ذلک امر لم احکم فیه بادئ بدء»؛ من که بنیانگذار چنین روشی نیستم؛ «قد وجدت انا و انتما رسول الله صلی الله علیه و اله یحکم بذلک»؛ هم من و هم شما بودیم و دیدیم پیغمبر این طور عمل می کرد. من کار تازه یی نکرده ام؛ همان کار پیغمبر را دارم دنبال می کنم؛ می خواهم همان ارزشها و همان پایه های اعتقادی و عملی جامعه را در این دوران مستقر کنم. و علی مستقر کرد و می کرد؛ هزینه اش را هم امیرالمؤمنین پرداخت. هزینه ی این کار، وقوع سه جنگ بود. امیرالمؤمنین ایستاد. بدیهی است که امیرالمؤمنین حق خلافت را متعلق به خودش می دانست؛ اما بعد از رحلت پیغمبر این طور نشد؛ در مقابل چیزی که حق خود می دانست، بیست وپنج سال هیچ حرکتی نکرد؛ اگر کسانی هم خواستند حرفی بزنند، آنها را آرام نگه داشت. «انک لقلق الوضین ترسل فی غیر سدد»، «ودع عنک نهبا صیح فی حجراته»؛ از این مطالب امیرالمؤمنین دارد. امیرالمؤمنین در مقابل آن مسأله بیست وپنج سال عکس العمل نشان نداد؛ اما در مقابل قضیه یی که بظاهر کمتر از آن قضیه به نظر می رسد - مسأله ی عدالت اجتماعی، مسأله ی احیای اصول نبوی، دوباره بنا کردنِ بنای اسلامی مستحکمی که پیغمبر گذاشته بود - امیرالمؤمنین سه جنگ را تحمل کرد؛ جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان. ببینید این کار به نظر امیرالمؤمنین چقدر مهم بود. کار بزرگ امیرالمؤمنین این است.امیرالمؤمنین در همین زمینه یک جمله ی دیگر دارد. بد نیست ما با معارف علوی یک خرده آشنا شویم. ایشان می فرماید: «لا تمن انکم رعایة الحق لعَهَدٍ عن اقامة الحق علیه»؛ یعنی اگر کسی انسان مؤمنی است، انسان مجاهد فی سبیل الله است، زحمات زیادی داشته، جبهه بوده و کارهای بزرگی کرده، رعایت حق او بر شما واجب است. اگر در جایی این شخص تخطی و حقی را ضایع کرد، شما که مدیر و مسؤول هستید، نباید آن حق واجب، مانع بشود از این که در موردی که تخطی کرده، حق اجرا نشود. بنابراین مسائل را از هم جدا کنید. اگر کسی آدم خوبی است، شخص باارزشی است، سابقه ی خوبی دارد و برای اسلام و کشور هم زحمت کشیده؛ خیلی خوب، حق او مقبول و محفوظ و ما مخلص او هستیم؛ اما اگر تخطی کرد، رعایت آن حق نباید موجب شود تخلفی که انجام داده، نادیده گرفته بشود. این، منطق امیرالمؤمنین است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : شاعری به نام نجاشی، از شاعران و مداحان امیرالمؤمنین؛ کسی که در جنگ صفین بهترین شعرها را در تحریض و تشویق مردم در مقابل معاویه سروده و از علاقه مندان امیرالمؤمنین و در حزب ایشان است و از لحاظ اخلاص و ولایت پذیری و سوابق، کارش مشهور است، در روز ماه رمضان مشروب خورد. وقتی امیرالمؤمنین مطلع شد، فرمود حد شراب معلوم است؛ او را بیاورید تا حد جاری شود. امیرالمؤمنین در مقابل چشم مردم او را حد شراب زد؛ هشتاد ضربه ی شلاق. خانواده و قبیله ی او پیش امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! تو ما را بی آبرو کردی. این که جزو جماعت تو بود؛ جزو دوستان تو بود - به تعبیر امروز - جزو جناح تو بود. فرمود من کاری نکردم؛ مسلمانی تخلفی کرد و حدی از حدود الهی بر او واجب شد و من آن حد را به جا آوردم. البته نجاشی بعد از آن که شلاق را از علی خورد، گفت حالا که این طور است، بعد از این می روم برای معاویه شعر می گویم. بلند شد از کنار امیرالمؤمنین رفت و به اردوگاه معاویه ملحق شد. امیرالمؤمنین هم نفرمود نجاشی از دست ما رفت و حیف شد؛ او را نگه داریم؛ نه، رفت که رفت! البته اگر می ماند، بهتر بود. منطق و روش امیرالمؤمنین این... بود. به یاران نجاشی فرمود: «فهل هو الّا رجل من المسلمین انتهک حرمة من حُرَم الله فأقمنا علیه حدّاً کان کفّارته»؛ حدّش را جاری کردیم، گناهش ریخت. یک نفر از قبیله ی بنی اسد - که با امیرالمؤمنین قوم و خویش هم بودند - بر او حدی واجب شده بود. چند نفر از علاقه مندان امیرالمؤمنین که هم قبیله ی آن شخص بودند، گفتند پیش ایشان برویم و بالاخره قضیه را حل کنیم. اول پیش امام حسن مجتبی آمدند تا آن حضرت را پیش پدرش واسطه کنند. امام حسن فرمود: لزومی ندارد من بیایم؛ خود شما بروید؛ پدرم امیرالمؤمنین شما را که می شناسد. خودشان پیش امیرالمؤمنین آمدند و گفتند ما چنین وضعیتی داریم؛ کمکی بکن. حضرت در جواب اینها فرمود: هر کاری که اختیارش با من باشد، من حرفی ندارم؛ انجام می دهم. اینها خوشحال شدند و بیرون آمدند. در راه به امام حسن (علیه السّلام) برخورد کردند. امام حسن فرمود: چه کار کردید؟ گفتند: الحمدلله خوب شد؛ امیرالمؤمنین به ما وعده داد. فرمود: امیرالمؤمنین به شما چه گفت؟ گفتند: امیرالمؤمنین گفت هر کاری در اختیار من و متعلق به من باشد، برایتان انجام می دهم. امام حسن مثلاً لبخندی زدند و فرمودند: پس هر کاری که در صورت حد خوردن او باید انجام دهید، بروید انجام دهید! بعد هم امیرالمؤمنین او را حد زد. آمدند گفتند: یا امیرالمؤمنین! چرا بر این شخص حد جاری شد؟ گفت: حد که در اختیار من نیست؛ حد حکم الهی است؛ من گفتم آنچه در اختیارم هست، برایتان انجام می دهد؛ حد که در اختیار من نیست. تازه بنی اسد جزو دوستان و مخلصین امیرالمؤمنین بودند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امیرالمؤمنین در این پنج سال با عمل و سیره و شیوه ی حکومت خود نشان داد که همان اصولِ درخشان صدر نبوت با خلیفه ی مقتدری مثل امیرالمؤمنین قابل اجراست مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امیرالمؤمنین شاخص حکومت در یک جامعه ی پیشرفته، وسیع، متمدن و ثروتمند، مثل زمان ایشان نسبت به زمان پیغمبر را معین کرد مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امیرالمؤمنین شاخص حکومت در یک جامعه ی پیشرفته، وسیع، متمدن و ثروتمند، مثل زمان ایشان نسبت به زمان پیغمبر را معین کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) بیست وپنج سال قبل از این تاریخ در بستر بیماری به زنان مدینه فرمود اگر علی را بر سر کار می گذاشتند، «لساربهم سیراً سُجُحاً» - «سُجُح» یعنی هموار - راه زندگی را بر مردم هموار می کرد. «لا یکلِمُ خُشاشه»؛ نمی گذاشت - به تعبیر من - اقتدار حکومت و روحیه ی حکومتگری اسلام اندکی به پیکر جامعه ی اسلامی زخم بزند؛ نمی گذاشت ذره یی آسیب ایجاد کند؛ کار را پیش می برد و از هر آسیبی هم جلوگیری می کرد. بهترین شکل حکومت کردن این است که حکومت به مردم زخم نزد؛ زندگی مردم را هم از لحاظ مادی و معنوی آباد کند. «ولا یکلّ سائرهُ و لا یُمُلّ راکبه و لاوردهم منهلا غیرا صافیا رویّا»؛ اینها را فاطمه ی زهرا آن روز فرمود. این واقعه بیست وپنج سال عقب افتاد؛ ولی بالاخره امت اسلامی جمع شدند و امیرالمؤمنین را سرِ کار آوردند. امیرالمؤمنین در همین چند سال؛ یعنی از ذی حجّه ی سال 35 تا ماه رمضان سال 40 - چهار سال و نُه ماه یا ده ماه - کارهای بزرگی انجام داد. کارهایی را پایه گذاری کرد که اگر شمشیر غدر و خیانت نمی بود و این جنایت بزرگ به وسیله ی ابن ملجم و عناصر پشت پرده ی این جنایت صورت نمی گرفت، امیرالمؤمنین این راه را ادامه می داد و باز دنیای اسلام شاید تا قرنها بیمه و تأمین می شد. ….. امیرالمؤمنین در این مدت نشان داد که اصول اسلامی و ارزشهای اسلامی یی که در دوران انزوای اسلام و در دوران کوچکی جامعه ی اسلامی به وجود آمده بود، در دوران رفاه و گسترش و اقتدار و پیشرفت و توسعه ی مادی جامعه ی اسلامی هم قابل پیاده شدن است... آن روزی که امیرالمؤمنین به حکومت رسید، از آسیای میانه تا شمال آفریقا - یعنی مصر - در حیطه ی قدرت حکومت اسلام بود. از دو دولت بزرگِ همسایه ی دولت اسلامی اولِ کار - یعنی ایران و روم - یکی بکلی منهدم شده بود، که حکومت ایران بود، و تمام سرزمین ایرانِ آن روز در اختیار اسلام قرار گرفته بود. بخش عمده یی از سرزمین روم هم - که شامات و فلسطین و موصل و بقیه ی جاها بود - در اختیار اسلام قرار گرفته بود. چنین رُقعه ی وسیعی در اختیار اسلام بود؛ بنابراین ثروت زیادی به وجود آمده بود؛ دیگر فقر و کمبود و کم غذایی وجود نداشت؛ طلا رایج شده بود، پول زیاد شده بود،ثروتهای فراوان به وجود آمده بود؛ لذا کشور اسلامی ثروتمند شده بود. خیلی ها از رفاهِ بیش از اندازه ی لازم برخوردار شده بودند. اگر علی را از این وسط حذف می کردیم، ممکن بود تاریخ این طور قضاوت کند که اصول اسلامی و ارزشهای نبوی خوب بود؛ اما در همان دوره ی مدینةالنبی؛ همان دوره ی کوچکی و فقر جامعه ی اسلامی؛ اما بعد از آن که جامعه ی اسلامی بزرگ شد و با تمدنهای گوناگون آمیخته شد؛ از ایران و روم فرهنگها و تمدنهای مختلف وارد زندگی مردم شدند و ملتهای گوناگون همه زیر چتر جامعه ی اسلامی قرار گرفتند، دیگر آن اصول کافی نیست و نمی تواند کشور را اداره کند. امیرالمؤمنین در این پنج سال با عمل و سیره و شیوه ی حکومت خود نشان داد که نه، همان اصولِ درخشان صدر نبوت - همان توحید، همان عدل، همان انصاف و مساوات، همان برابری بین انسانها - با خلیفه ی مقتدری مثل امیرالمؤمنین قابل اجراست. این، چیزی است که در تاریخ مانده است. هرچند بعد از امیرالمؤمنین این روش ادامه داده نشد، اما ایشان نشان داد که اگر حاکم اسلامی و مدیران جامعه و مدیران مسلمان تصمیم داشته باشند؛ بنا داشته باشند و اعتقاد راسخ داشته باشند، می توانند همان اصول را در دوران گسترش منطقه ی حکومت اسلامی و پدید آمدن شرایط گوناگون و جدید زندگی، باز هم اجرا کنند و مردم را از آن بهره مند نمایند... عدالت اجتماعی در یک جامعه ی ده، پانزده هزار نفری مدینه کجا، عدالت اجتماعی در یک جامعه ی چندین ده میلیونی و چندین صد میلیونی حکومت دوران امیرالمؤمنین کجا؟ و امیرالمؤمنین این کارها را کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [در باب قبول حکومت]مردم آمدند اصرار و بیعت کردند؛ اما حضرت قبول نمی کرد. اصرار مردم زیاد شد. همه، بزرگان، کوچکان، رؤسا و صحابه ی قدیمی گفتند نه، فقط علی بن ابی طالب باید باشد و غیر از او کسی نمی تواند. آمدند و به اصرار حضرت را بردند. حضرت فرمود پس به مسجد برویم. حضرت روی منبر رفت و خطبه خواند و در این سخنرانی حرف خودش را بیان کرد. امیرالمؤمنین فرمود: اموالی که تا امروز افرادِ برگزیده و محترمها بیجا و بناحق تصرف کرده اند، هرجا من به این اموال دست پیدا کنم، اینها را به بیت المال برمی گردانم. در طول این چند سال کسانی توانسته بودند پولهایی را از بیت المال به نفع خودشان بردارند. فرمود من همه اینها را برمی گردانم؛ «لو وجدته قد تزوّج به النساء»؛ حتّی اگر ببینم مهر زنهایتان قرار داده اید، یا «و مُلک به الاماء»؛ برای حرمسراهای خودتان کنیز خریده اید. «لرددته»؛ به بیت المال برمی گردانم. مردم و بزرگان بدانند که روش من این است. بعد از چند روز مخالفتها شروع شد. البته مردم مستضعف و طبقه ی مظلوم جامعه از خدا می خواهند چنین روشی به کار گرفته شود؛ لیکن متنفذان و کسانی که خودشان مخاطب واقعی این مطلب بودند، بدیهی است که ناراضی بودند. نشستند جلسه تشکیل دادند و گفتند این چه کاری است که علی می خواهد انجام دهد. ولیدبن عقبه - همان کسی که زمان عثمان استاندار کوفه بود - از طرف آنها بلند شد پیش امیرالمؤمنین آمد و گفت یا علی! بیعت ما با تو شرط دارد؛ «و نحن نبایعک الیوم علی ان تضع عنا ما اصبناه من المال فی ایام عثمان»؛ شرط ما این است که به پولهایی که ما به دست آورده ایم، دست نزنی و به دستاوردهای ما در دوران قبل از خودت کاری نداشته باشی. بعد از ولیدبن عقبه، طلحه و زبیر آمدند. البته حساب ولیدبن عقبه از طلحه و زبیر جداست. ولیدبن عقبه در واقع جزو تازه مسلمانهاست؛ خانواده اش ضداسلام و ضدانقلاب بودند و با اسلام جنگیده بودند؛ بعد هم که اسلام غالب شد، اواخر زمان پیغمبر، او هم مثل دیگرانِ از بنی امیه اسلام آورد؛ اما طلحه و زبیر جزو سابقین اسلام و جزو یاران نزدیک پیغمبر بودند. طلحه و زبیر هم - که بزرگانِ آن روزِ اسلام و جزو بقایای اصحاب پیغمبر بودند - خدمت امیرالمؤمنین آمدند و حرفهای گله آمیزی زدند؛ از جمله گفتند: «انک جعلت حقنا فی القسم کحق غیرنا»؛ تو ما را با دیگران در تقسیم بیت المال یکسان کردی؛ «و سویت بیننا و بین من لا یماثلنا»؛ ما را با کسانی که شبیه ما نیستند، در دادن اموال بیت المال یکی قرار دادی. این چه وضعی است؟ چرا امتیاز قائل نیستی؟ «من لا یماثلنا فیما افاءالله تعالی بأسیافنا و رماحنا»؛ با شمشیر ما اینها به دست آمد؛ ما بودیم که اسلام را پیش بردیم؛ ما بودیم که زحمت کشیدیم و تلاش کردیم؛ حالا تو ما را با کسانی که تازه آمده اند و عجمی و جزو کشورهای مفتوح هستند، یکسان قرار داده ای؟ جواب امیرالمؤمنین به ولیدبن عقبه را من ندیده ام - تاریخ ثبت نکرده است - اما جواب دیگران را داد. حضرت بالای منبر رفت و جواب تندی داد. راجع به مسأله ی تقسیم مساوی بیت المال فرمود: «فان ذلک امر لم احکم فیه بادئ بدء»؛ من که بنیانگذار چنین روشی نیستم؛ «قد وجدت انا و انتما رسول الله صلی الله علیه و اله یحکم بذلک»؛ هم من و هم شما بودیم و دیدیم پیغمبر این طور عمل می کرد. من کار تازه یی نکرده ام؛ همان کار پیغمبر را دارم دنبال می کنم؛ می خواهم همان ارزشها و همان پایه های اعتقادی و عملی جامعه را در این دوران مستقر کنم. و علی مستقر کرد و می کرد؛ هزینه اش را هم امیرالمؤمنین پرداخت. هزینه ی این کار، وقوع سه جنگ بود. امیرالمؤمنین ایستاد. بدیهی است که امیرالمؤمنین حق خلافت را متعلق به خودش می دانست؛ اما بعد از رحلت پیغمبر این طور نشد؛ در مقابل چیزی که حق خود می دانست، بیست وپنج سال هیچ حرکتی نکرد؛ اگر کسانی هم خواستند حرفی بزنند، آنها را آرام نگه داشت. «انک لقلق الوضین ترسل فی غیر سدد»، «ودع عنک نهبا صیح فی حجراته»؛ از این مطالب امیرالمؤمنین دارد. امیرالمؤمنین در مقابل آن مسأله بیست وپنج سال عکس العمل نشان نداد؛ اما در مقابل قضیه یی که بظاهر کمتر از آن قضیه به نظر می رسد - مسأله ی عدالت اجتماعی، مسأله ی احیای اصول نبوی، دوباره بنا کردنِ بنای اسلامی مستحکمی که پیغمبر گذاشته بود - امیرالمؤمنین سه جنگ را تحمل کرد؛ جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان. ببینید این کار به نظر امیرالمؤمنین چقدر مهم بود. کار بزرگ امیرالمؤمنین این است.امیرالمؤمنین در همین زمینه یک جمله ی دیگر دارد. بد نیست ما با معارف علوی یک خرده آشنا شویم. ایشان می فرماید: «لا تمن انکم رعایة الحق لعَهَدٍ عن اقامة الحق علیه»؛ یعنی اگر کسی انسان مؤمنی است، انسان مجاهد فی سبیل الله است، زحمات زیادی داشته، جبهه بوده و کارهای بزرگی کرده، رعایت حق او بر شما واجب است. اگر در جایی این شخص تخطی و حقی را ضایع کرد، شما که مدیر و مسؤول هستید، نباید آن حق واجب، مانع بشود از این که در موردی که تخطی کرده، حق اجرا نشود. بنابراین مسائل را از هم جدا کنید. اگر کسی آدم خوبی است، شخص باارزشی است، سابقه ی خوبی دارد و برای اسلام و کشور هم زحمت کشیده؛ خیلی خوب، حق او مقبول و محفوظ و ما مخلص او هستیم؛ اما اگر تخطی کرد، رعایت آن حق نباید موجب شود تخلفی که انجام داده، نادیده گرفته بشود. این، منطق امیرالمؤمنین است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : شاعری به نام نجاشی، از شاعران و مداحان امیرالمؤمنین؛ کسی که در جنگ صفین بهترین شعرها را در تحریض و تشویق مردم در مقابل معاویه سروده و از علاقه مندان امیرالمؤمنین و در حزب ایشان است و از لحاظ اخلاص و ولایت پذیری و سوابق، کارش مشهور است، در روز ماه رمضان مشروب خورد. وقتی امیرالمؤمنین مطلع شد، فرمود حد شراب معلوم است؛ او را بیاورید تا حد جاری شود. امیرالمؤمنین در مقابل چشم مردم او را حد شراب زد؛ هشتاد ضربه ی شلاق. خانواده و قبیله ی او پیش امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! تو ما را بی آبرو کردی. این که جزو جماعت تو بود؛ جزو دوستان تو بود - به تعبیر امروز - جزو جناح تو بود. فرمود من کاری نکردم؛ مسلمانی تخلفی کرد و حدی از حدود الهی بر او واجب شد و من آن حد را به جا آوردم. البته نجاشی بعد از آن که شلاق را از علی خورد، گفت حالا که این طور است، بعد از این می روم برای معاویه شعر می گویم. بلند شد از کنار امیرالمؤمنین رفت و به اردوگاه معاویه ملحق شد. امیرالمؤمنین هم نفرمود نجاشی از دست ما رفت و حیف شد؛ او را نگه داریم؛ نه، رفت که رفت! البته اگر می ماند، بهتر بود. منطق و روش امیرالمؤمنین این... بود. به یاران نجاشی فرمود: «فهل هو الّا رجل من المسلمین انتهک حرمة من حُرَم الله فأقمنا علیه حدّاً کان کفّارته»؛ حدّش را جاری کردیم، گناهش ریخت. یک نفر از قبیله ی بنی اسد - که با امیرالمؤمنین قوم و خویش هم بودند - بر او حدی واجب شده بود. چند نفر از علاقه مندان امیرالمؤمنین که هم قبیله ی آن شخص بودند، گفتند پیش ایشان برویم و بالاخره قضیه را حل کنیم. اول پیش امام حسن مجتبی آمدند تا آن حضرت را پیش پدرش واسطه کنند. امام حسن فرمود: لزومی ندارد من بیایم؛ خود شما بروید؛ پدرم امیرالمؤمنین شما را که می شناسد. خودشان پیش امیرالمؤمنین آمدند و گفتند ما چنین وضعیتی داریم؛ کمکی بکن. حضرت در جواب اینها فرمود: هر کاری که اختیارش با من باشد، من حرفی ندارم؛ انجام می دهم. اینها خوشحال شدند و بیرون آمدند. در راه به امام حسن (علیه السّلام) برخورد کردند. امام حسن فرمود: چه کار کردید؟ گفتند: الحمدلله خوب شد؛ امیرالمؤمنین به ما وعده داد. فرمود: امیرالمؤمنین به شما چه گفت؟ گفتند: امیرالمؤمنین گفت هر کاری در اختیار من و متعلق به من باشد، برایتان انجام می دهم. امام حسن مثلاً لبخندی زدند و فرمودند: پس هر کاری که در صورت حد خوردن او باید انجام دهید، بروید انجام دهید! بعد هم امیرالمؤمنین او را حد زد. آمدند گفتند: یا امیرالمؤمنین! چرا بر این شخص حد جاری شد؟ گفت: حد که در اختیار من نیست؛ حد حکم الهی است؛ من گفتم آنچه در اختیارم هست، برایتان انجام می دهد؛ حد که در اختیار من نیست. تازه بنی اسد جزو دوستان و مخلصین امیرالمؤمنین بودند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : درباره ی قضای او[امیرالمومنین(ع)]، لباس او، وضع معیشت او و فرزندان او خیلی چیزها نقل شده است. راوی می گوید رفتم دیدم امام حسن و امام حسین نشسته اند و دارند غذا می خورند. غذای آنها عبارت بود از نان و سرکه و سبزی. گفتم آقازاده ها! شما امیر هستید؛ شما خانواده ی حکومتید؛ پسر امیرالمؤمنین هستید؛ در بازار هم این همه آذوقه هست. «و فی الرّحبة ما فیها»؛ در رحبه - نزدیکی کوفه - این همه جنس ریخته اند و مردم دارند استفاده می کنند؛ شما آقازاده ها غذایتان این است؟ رو به او کردند و گفتند: «ما اغفلک عن امیرالمؤمنین»؛ تو از امیرالمؤمنین غافلی؛ برو زندگی او را ببین! آن حضرت با خانواده ی خودش هم این طوری بود. ماجرای زینب کبری را شنیده اید؛ عاریه گرفتنِ از ابورافع. ماجرای عقیل را شنیده اید که پیش حضرت آمد و چیزی خواست: «صاع من برّ»؛ یک مقدار سهمیه ی اضافه ی گندم خواست. بعد حضرت آن حدیده ی مُحمات - آهن گداخته - را برداشت و نزدیک او برد - البته به او نزد - و او را تهدید کرد و خواسته اش را نپذیرفت. عبدالله بن جعفر - برادرزاده و داماد حضرت؛ شوهر جناب زینب - خدمت حضرت آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! دستم تنگ است؛ مجبورم از وسایل زندگی ام بفروشم؛ چیزی به من کمک کن. حضرت قبول نکرد و فرمود: مگر به من بگویی عمویت برود دزدی کند و از مال مردم به تو بدهد. امیرالمؤمنین شاخص حکومت در یک جامعه ی پیشرفته، وسیع، متمدن و ثروتمند، مثل زمان ایشان نسبت به زمان پیغمبر را معین کرد. همه چیز پیش رفته بود. امیرالمؤمنین با رفتار خود خواست اثبات کند که در این وضعیت هم می شود همان اصول را زنده کرد. این، کار بزرگ امیرالمؤمنین است. اصل معنویت، اصل عدالت، اصل جهاد، اصل سازندگی مردم، اصل مدیریتهای شایسته و لایق و مؤمن - که زندگی امیرالمؤمنین پُر است از حوادث و قضایایی که شما مردم در طول سالهای متمادی از هر بخشی چیزهایی را به عنوان داستان و روایت و کلام امیرالمؤمنین می شنوید و شنیده اید - همه ی اینها نشان دهنده ی این حقیقت است؛ جمع بندی اش این است که امیرالمؤمنین می خواهد به دنیا نشان دهد که این اصول اسلامی در همه ی شرایط قابل پیاده شدن است. واقع قضیه هم همین است مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : لیلة القدر کلیدواژه(ها) : لیلة القدر نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [در شب قدر]خوشابه حال کسانی که با فرود فرشتگان الهی توانستند روح خود را فرشته گون کنند. حضور ملائکه ی الهی در روی زمین و در میان ما مردم - که فرمود: «تنزّل الملائکة والرّوح فیها باذن ربّهم من کلّ امر» - باید بتواند ما را به نزدیک شدنِ به خلق و خوی فرشته گون کمک کند. یقیناً در میان بندگان خدا کسانی بوده اند که ]شب قدر [را شب خوبی گذرانده اند و چشم حقیقت بین و روح حقیقت یاب آنها حقایق شب قدر را ادراک کرده است. شاید کسانی فرشته ها را به چشم دیده باشند.... می بینیم که مردم ما، جوانهای ما، زن و مرد ما با این شبها حقیقتاً قصد پالایش خود را دارند؛ دلها نرم می شود، چشم ها اشکبار می شود، روح ها لطیف می شود؛ روزه هم کمک کرده است. ما باید امیدوار باشیم، دعا کنیم و بکوشیم از این شبها برای عروج معنوی خود استفاده کنیم؛ چون نماز معراج و وسیله ی عروج مؤمن است. دعا هم معراج مؤمن است، شب قدر هم معراج مؤمن است. کاری کنیم عروج کنیم و از مزبله مادی که بسیاری از انسانها در سراسر دنیا اسیر و دچار آن هستند، هرچه می توانیم، خود را دور کنیم. دلبستگی ها، بدخلقی ها - خلقیات غیرانسانی، ضدانسانی - روحیات تجاوزگرانه، افزون خواهانه و فساد و فحشا و ظلم، مزبله های روح انسانی است. این شبها باید بتواند ما را هرچه بیشتر از اینها دور و جدا کند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : لیلة القدر کلیدواژه(ها) : لیلة القدر نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : تنزل ملائکه ی الهی و تنزل روح در شب های قدراتفاق می افتد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : لیلة القدر کلیدواژه(ها) : لیلة القدر نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : خوشابه حال کسانی که با فرود فرشتگان الهی در شب های قدر توانستند روح خود را فرشته گون کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : لیلة القدر کلیدواژه(ها) : لیلة القدر نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ما باید امیدوار باشیم، دعا کنیم و بکوشیم از شبهای قدر برای عروج معنوی خود استفاده کنیم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : لیلة القدر کلیدواژه(ها) : لیلة القدر نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : شب قدر معراج مؤمن است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : وحدت اسلامی کلیدواژه(ها) : وحدت اسلامی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امیرالمؤمنین را مایه ی اختلاف بین شیعه و سنی و فرقه های اسلامی قرار ندهید. امیرالمؤمنین نقطه ی وحدت است، نه نقطه ی افتراق. برادران و خواهران ما در سرتاسر کشور به این حرف اطمینان کنند. اطلاعات ماها از حوادث خیلی زیاد است. من بعیان می بینم دستهای بسیار فعالی درکارند برای ایجاد اختلافات مذهبی؛ جنگ شیعه و سنی؛ نفرت مذاهب اسلامی از یکدیگر. کتاب نوشته می شود علیه شیعه، کتاب نوشته می شود علیه سنی. وقتی دنبال می کنیم، می بینیم پول هر دوی این کتابها از آن طرفِ مرزها و از یک جا آمده است. هر مذهبی عقاید و استدلال خود را دارد. در پشت میز استدلال و مباحثه، هرکس توانست غالب بشود، غالب بشود؛ اما فضای جامعه را نباید فضای جنگ و دعوا و منافرت قرار داد. امیرالمؤمنین محور وحدت است. همه ی دنیای اسلام در مقابل امیرالمؤمنین خاضع اند؛ شیعه و سنی ندارد. یک گروه کوچک به نام نواصب، دشمنان امیرالمؤمنین بودند. در طول تاریخ اسلام، هم در دوران اموی و هم دوران عباسی گروههایی دشمن امیرالمؤمنین بودند؛ اما عامه ی دنیای اسلام - چه سنی مذهب، چه شیعه مذهب - امیرالمؤمنین را تجلیل می کنند. شما ببینید ائمه ی فقهی اهل سنت درباره ی امیرالمؤمنین شعر مدح دارند. اشعار معروفی که گفته می شود، مال شافعی است. امام شافعی درباره ی امیرالمؤمنین اشعار مدح آمیز دارد. نه فقط درباره ی امیرالمؤمنین، بلکه درباره ی همه یا اغلب ائمه اینها خاضع اند. برای ما شیعیان، مقام و موقعیت این بزرگوارها شفاف و روشن و واضح است؛ اما نتوانستند برای خودشان این مسائل را روشن کنند. در مقام بحث و مجادله ی علمی و بحث علمی این چیزها قابل روشن شدن است. منطق ما خیلی قوی است؛ اما عده یی امروز در عراق، در نقاط مختلف دنیای اسلام و بخصوص در ایران سعی شان این است که دعوا بیندازند. ما می بینیم که قضیه از کجاها دارد آب می خورد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : وحدت اسلامی کلیدواژه(ها) : وحدت اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امیرالمؤمنین را مایه ی اختلاف بین شیعه و سنی و فرقه های اسلامی قرار ندهید. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : وحدت اسلامی کلیدواژه(ها) : وحدت اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امیرالمؤمنین نقطه ی وحدت است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : وحدت اسلامی کلیدواژه(ها) : وحدت اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امیرالمؤمنین محور وحدت است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی کلیدواژه(ها) : حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [در خصوص فلسطین] امریکا که هیچ، امریکا که خودش شریک جرم است؛ دولتهای امریکایی دستشان تا مرفق در خون فلسطینی ها فرورفته. اگر بنا باشد دادگاهی درباره ی فلسطینی ها حکم بکند، متهم آن دادگاه فقط شارون و صهیونیست ها نیستند، بلکه متهم آنها امریکا و همین بوش و دارودسته ی بوش و حکومتهای امریکا هم هستند؛ اینها هم در همان ردیف اول اتهامند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : استقلال کلیدواژه(ها) : استقلال نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : هر چیزی که بتواند یک ملت را به استقلال و به اقتدار ملی و خودجوش و درون زا برساند، آن چیز مبغوض مراکز قدرتی است در دنیا که همه ی دنیا را برای خودشان می خواهند؛ نظام سلطه این طور است. در نظام سلطه، مراکز سلطه ی جهانی به همه ی دنیا به چشم طعمه نگاه می کنند؛ همه چیز باید در اختیار آنها قرار بگیرد: منابع مالی دنیا، منابع ثروت دنیا، بازارها و قدرتِ کار دنیا؛ نظام سلطه اصلاً پایه اش این است... با این محاسبه، هر کشوری هرگونه حرکتی بکند که به استقلال ملی و به رشد و توسعه ی درون زای آن کشور کمک بکند، از نظر آنها مبغوض است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : استقلال سیاسی کلیدواژه(ها) : استقلال سیاسی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : هر چیزی که بتواند یک ملت را به استقلال و به اقتدار ملی و خودجوش و درون زا برساند، آن چیز مبغوض مراکز قدرتی است در دنیا که همه ی دنیا را برای خودشان می خواهند؛ نظام سلطه این طور است. در نظام سلطه، مراکز سلطه ی جهانی به همه ی دنیا به چشم طعمه نگاه می کنند؛ همه چیز باید در اختیار آنها قرار بگیرد: منابع مالی دنیا، منابع ثروت دنیا، بازارها و قدرتِ کار دنیا؛ نظام سلطه اصلاً پایه اش این است... با این محاسبه، هر کشوری هرگونه حرکتی بکند که به استقلال ملی و به رشد و توسعه ی درون زای آن کشور کمک بکند، از نظر آنها مبغوض است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : وحدت ملی کلیدواژه(ها) : وحدت ملی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ملت ایران! البته شما این موضوع را می دانید، باز هم بدانید که دشمن از یک چیزهایی عصبانی می شود؛ ما باید حواسمان باشد. دشمن از وحدت ملی ما ناراضی است؛ می خواهد این وحدت ملی را از بین ببرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : وحدت ملی کلیدواژه(ها) : وحدت ملی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امیرالمؤمنین نقطه ی وحدت است، نه نقطه ی افتراق. برادران و خواهران ما در سرتاسر کشور به این حرف اطمینان کنند. اطلاعات ماها از حوادث خیلی زیاد است. من بعیان می بینم دستهای بسیار فعالی درکارند برای ایجاد اختلافات مذهبی؛ جنگ شیعه و سنی؛ نفرت مذاهب اسلامی از یکدیگر. کتاب نوشته می شود علیه شیعه، کتاب نوشته می شود علیه سنی. وقتی دنبال می کنیم، می بینیم پول هر دوی این کتابها از آن طرفِ مرزها و از یک جا آمده است. هر مذهبی عقاید و استدلال خود را دارد. در پشت میز استدلال و مباحثه، هرکس توانست غالب بشود، غالب بشود؛ اما فضای جامعه را نباید فضای جنگ و دعوا و منافرت قرار داد. امیرالمؤمنین محور وحدت است. همه ی دنیای اسلام در مقابل امیرالمؤمنین خاضع اند؛ شیعه و سنی ندارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : وحدت ملی کلیدواژه(ها) : وحدت ملی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : فضای جامعه را نباید فضای جنگ و دعوا و منافرت قرار داد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : وحدت ملی کلیدواژه(ها) : وحدت ملی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ملت ایران! البته شما این موضوع را می دانید، باز هم بدانید که دشمن از یک چیزهایی عصبانی می شود؛ ما باید حواسمان باشد. دشمن از وحدت ملی ما ناراضی است؛ می خواهد این وحدت ملی را از بین ببرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : استقلال ملی کلیدواژه(ها) : استقلال ملی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : هر چیزی که بتواند یک ملت را به استقلال و به اقتدار ملی و خودجوش و درون زا برساند، آن چیز مبغوض مراکز قدرتی است در دنیا که همه ی دنیا را برای خودشان می خواهند؛ نظام سلطه این طور است.... با این محاسبه، هر کشوری هرگونه حرکتی بکند که به استقلال ملی و به رشد و توسعه ی درون زای آن کشور کمک بکند، از نظر آنها مبغوض است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : استقلال کلیدواژه(ها) : استقلال نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : هر چیزی که بتواند یک ملت را به استقلال و به اقتدار ملی و خودجوش و درون زا برساند، آن چیز مبغوض مراکز قدرتی است در دنیا که همه ی دنیا را برای خودشان می خواهند؛ نظام سلطه این طور است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : استقلال کلیدواژه(ها) : استقلال نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : هر کشوری هرگونه حرکتی بکند که به استقلال ملی و به رشد و توسعه ی درون زای آن کشور کمک بکند، از نظر نظام سلطه مبغوض است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : استقلال سیاسی کلیدواژه(ها) : استقلال سیاسی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : هر چیزی که بتواند یک ملت را به استقلال و به اقتدار ملی و خودجوش و درون زا برساند، آن چیز مبغوض مراکز قدرتی است در دنیا که همه ی دنیا را برای خودشان می خواهند؛ نظام سلطه این طور است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : استقلال سیاسی کلیدواژه(ها) : استقلال سیاسی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : هر کشوری هرگونه حرکتی بکند که به استقلال ملی و به رشد و توسعه ی درون زای آن کشور کمک بکند، از نظر نظام سلطه مبغوض است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : استقلال ملی کلیدواژه(ها) : استقلال ملی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : هر چیزی که بتواند یک ملت را به استقلال و به اقتدار ملی و خودجوش و درون زا برساند، آن چیز مبغوض مراکز قدرتی است در دنیا که همه ی دنیا را برای خودشان می خواهند؛ نظام سلطه این طور است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : وحدت کلیدواژه(ها) : وحدت نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امیرالمؤمنین را مایه ی اختلاف بین شیعه و سنی و فرقه های اسلامی قرار ندهید. امیرالمؤمنین نقطه ی وحدت است، نه نقطه ی افتراق. برادران و خواهران ما در سرتاسر کشور به این حرف اطمینان کنند. اطلاعات ماها از حوادث خیلی زیاد است. من بعیان می بینم دستهای بسیار فعالی درکارند برای ایجاد اختلافات مذهبی؛ جنگ شیعه و سنی؛ نفرت مذاهب اسلامی از یکدیگر. کتاب نوشته می شود علیه شیعه، کتاب نوشته می شود علیه سنی. وقتی دنبال می کنیم، می بینیم پول هر دوی این کتابها از آن طرفِ مرزها و از یک جا آمده است. هر مذهبی عقاید و استدلال خود را دارد. در پشت میز استدلال و مباحثه، هرکس توانست غالب بشود، غالب بشود؛ اما فضای جامعه را نباید فضای جنگ و دعوا و منافرت قرار داد. امیرالمؤمنین محور وحدت است. همه ی دنیای اسلام در مقابل امیرالمؤمنین خاضع اند؛ شیعه و سنی ندارد. یک گروه کوچک به نام نواصب، دشمنان امیرالمؤمنین بودند. در طول تاریخ اسلام، هم در دوران اموی و هم دوران عباسی گروههایی دشمن امیرالمؤمنین بودند؛ اما عامه ی دنیای اسلام - چه سنی مذهب، چه شیعه مذهب - امیرالمؤمنین را تجلیل می کنند. شما ببینید ائمه ی فقهی اهل سنت درباره ی امیرالمؤمنین شعر مدح دارند. اشعار معروفی که گفته می شود، مال شافعی است. امام شافعی درباره ی امیرالمؤمنین اشعار مدح آمیز دارد. نه فقط درباره ی امیرالمؤمنین، بلکه درباره ی همه یا اغلب ائمه اینها خاضع اند. برای ما شیعیان، مقام و موقعیت این بزرگوارها شفاف و روشن و واضح است؛ اما نتوانستند برای خودشان این مسائل را روشن کنند. در مقام بحث و مجادله ی علمی و بحث علمی این چیزها قابل روشن شدن است. منطق ما خیلی قوی است؛ اما عده یی امروز در عراق، در نقاط مختلف دنیای اسلام و بخصوص در ایران سعی شان این است که دعوا بیندازند. ما می بینیم که قضیه از کجاها دارد آب می خورد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : اروپا کلیدواژه(ها) : اروپا نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : این آقایان اروپاییها که این قدر عاشق حقوق بشرند؛ این قدر دلشان برای حقوق بشر سوخته، در مقابل چشم آنها این حوادث [ همچون حادثه فلسطین اشغالی] انجام می گیرد؛ اما در بسیاری از موارد سکوت می کنند؛ در بسیاری از موارد طرف ظالم را کمک می کنند... دولتهای اروپایی... این قدر دم از حقوق بشر می زنند؛ ولی حقوق بشر را واقعاً نمی شناسند و اصلاً احترامی برایش قایل نیستند. |